اسفار الانوار: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۶۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ مارس ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
الذريعه، ج2، ص60؛ اعيان الشيعه، ج4، ص381. از آن ياد كرده‌اند.
الذريعه، ج2، ص60؛ اعيان الشيعه، ج4، ص381. از آن ياد كرده‌اند.


=='''درباره مولف'''==
مير حامد حسين بن سيد محمد قلي (<small>1246ق./ 1306ق.</small>) از دانشوران نامدار هند، نامش مهدي و كنيه‌اش ابوالظفر و به مير حامد حسين مشهور است.[2]وي به سال 1246ق. در لكنهوي هند زاده شد و همان جا ادبيات را از مفتي سيد محمد عباس فراگرفت و پس از آموختن مقدمات و دانش كلام نزد پدرش و مفتي سيد محمد قلي، فقه و اصول را از سيد حسين بن دلدار علي نقوي، و حكمت و معقول را از سيد مرتضي بن سيد محمد آموخت.[3]
مير حامد حسين بن سيد محمد قلي (<small>1246ق./ 1306ق.</small>) از دانشوران نامدار هند، نامش مهدي و كنيه‌اش ابوالظفر و به مير حامد حسين مشهور است.[2]وي به سال 1246ق. در لكنهوي هند زاده شد و همان جا ادبيات را از مفتي سيد محمد عباس فراگرفت و پس از آموختن مقدمات و دانش كلام نزد پدرش و مفتي سيد محمد قلي، فقه و اصول را از سيد حسين بن دلدار علي نقوي، و حكمت و معقول را از سيد مرتضي بن سيد محمد آموخت.[3]


خط ۷: خط ۸:
مير حامد حسين نگاشته‌هايي بسيار در موضوعات فقهي، كلامي، ادبي و... دارد كه اِستقصاء الاِفحام (رديه)، الشريعة الغراء (فقه)، شمع و دمع (شعر فارسي) و شوارق النصوص (كلام) از آن جمله‌اند.[8]او را از بزرگ‌ترين متكلمان و دانشوران شيعه در آغاز سده چهاردهم ق.[9]دانسته‌اند و نامداري او بيشتر به سبب ‌نگارش كتاب عبقات الانوار في امامة الائمة الاطهار است. وي عبقات الانوار را كه تا پيش از الغدير بزرگ‌ترين كتاب شيعه در دفاع از امامت و ولايت[10]بوده و نويسنده الغدير نيز فراوان از آن بهره برده است[11]، در ردّ كتاب تحفة اثناعشريه نوشت كه بر ضدّ شيعه و نوشته مولوي عبدالعزيز دهلوي (م.1239ق.) است.[12]پس از انتشار عبقات، دانشوران و مراجع بزرگ همچون ميرزا محمد حسن شيرازي (ميرزاي بزرگ)، حاج ميرزا حسين نوري، و شيخ زين‌ العابدين مازندراني از آن قدرداني كردند و ستايش‌نامه‌هايي بر كتاب نوشتند.[13]مير حامد حسين سرانجام در 18 صفر 1306ق. در لكنهو درگذشت و در حسينيه خودش «غفران مآب» به خاك سپرده شد.[14]
مير حامد حسين نگاشته‌هايي بسيار در موضوعات فقهي، كلامي، ادبي و... دارد كه اِستقصاء الاِفحام (رديه)، الشريعة الغراء (فقه)، شمع و دمع (شعر فارسي) و شوارق النصوص (كلام) از آن جمله‌اند.[8]او را از بزرگ‌ترين متكلمان و دانشوران شيعه در آغاز سده چهاردهم ق.[9]دانسته‌اند و نامداري او بيشتر به سبب ‌نگارش كتاب عبقات الانوار في امامة الائمة الاطهار است. وي عبقات الانوار را كه تا پيش از الغدير بزرگ‌ترين كتاب شيعه در دفاع از امامت و ولايت[10]بوده و نويسنده الغدير نيز فراوان از آن بهره برده است[11]، در ردّ كتاب تحفة اثناعشريه نوشت كه بر ضدّ شيعه و نوشته مولوي عبدالعزيز دهلوي (م.1239ق.) است.[12]پس از انتشار عبقات، دانشوران و مراجع بزرگ همچون ميرزا محمد حسن شيرازي (ميرزاي بزرگ)، حاج ميرزا حسين نوري، و شيخ زين‌ العابدين مازندراني از آن قدرداني كردند و ستايش‌نامه‌هايي بر كتاب نوشتند.[13]مير حامد حسين سرانجام در 18 صفر 1306ق. در لكنهو درگذشت و در حسينيه خودش «غفران مآب» به خاك سپرده شد.[14]


=='''انگيزه نگارش کتاب'''==
نويسنده به سال 1282ق. با برادرش اعجاز حسين، برادرزاده‌اش كرامت حسين فرزند سراج حسين (ص325) و گروهي ديگر به حج رفته و رخدادهاي سفر خود را در حدود 380 صفحه نگاشته است. وي كه گويا در آن روزها در حال ‌نگارش عبقات الانوار بوده، در اين سفر نيز از هيچ فرصتي براي يافتن و گردآوري كتاب‌ها و مطالب مورد نياز خود چشم نپوشيده و بخش عمده‌اي از مطالب سفرنامه را نيز به شرح اين جست‌وجوها اختصاص داده است. ردّ و بدل شدن نامه‌هاي فراوان ميان نويسنده و دوستان و آشنايان، اظهار نظر صريح وي درباره برخي افراد مشهور يا ناشناخته، شرح ديدارهايش با دانشوران و مسئولان شهرها و كشورهاي گوناگون و گزارش‌هاي سودمند او از وضع كتابخانه‌ها و كتابفروشي‌هاي هند، حجاز، عراق و ايران، از اين سفرنامه اثري مهم ساخته است.
نويسنده به سال 1282ق. با برادرش اعجاز حسين، برادرزاده‌اش كرامت حسين فرزند سراج حسين (ص325) و گروهي ديگر به حج رفته و رخدادهاي سفر خود را در حدود 380 صفحه نگاشته است. وي كه گويا در آن روزها در حال ‌نگارش عبقات الانوار بوده، در اين سفر نيز از هيچ فرصتي براي يافتن و گردآوري كتاب‌ها و مطالب مورد نياز خود چشم نپوشيده و بخش عمده‌اي از مطالب سفرنامه را نيز به شرح اين جست‌وجوها اختصاص داده است. ردّ و بدل شدن نامه‌هاي فراوان ميان نويسنده و دوستان و آشنايان، اظهار نظر صريح وي درباره برخي افراد مشهور يا ناشناخته، شرح ديدارهايش با دانشوران و مسئولان شهرها و كشورهاي گوناگون و گزارش‌هاي سودمند او از وضع كتابخانه‌ها و كتابفروشي‌هاي هند، حجاز، عراق و ايران، از اين سفرنامه اثري مهم ساخته است.


=='''خصوصيات کتاب'''==
سفرنامه فصل‌بندي نشده و نويسنده يادداشت‌هايش را با تاريخ هر روز متمايز كرده است. مي‌توان اين اثر را به چهار بخش هند، مسير حجاز، حجاز، و عتبات قسمت كرد. نويسنده در بعضي از روزها فرصت نوشتن نداشته، اما چنان‌كه از برخي تصريحات وي پيدا است، همه متن سفرنامه را در دوران سفر نگاشته است. (ص91)اگر اين نسخه تنها متن موجود كتاب باشد، از آن‌جا كه سه خط متفاوت در آن ديده مي‌شود، اين احتمال وجود دارد كه نويسنده يادداشت‌هاي آغازين خود را در اختيار كاتبان قرار داده تا كتاب را تحرير كنند. نيز شايد بر پايه يادداشت‌هاي خود، متني را بر كاتبان املا نموده و آن‌ها ثبت كرده‌اند. بر پايه يادداشتي كوتاه كه در برگ‌هاي آغازين و پيش از متن سفرنامه به چشم مي‌خورد، اين نسخه را مير فضل ‌شاه و ميرزا علي تحرير كرده‌اند.
سفرنامه فصل‌بندي نشده و نويسنده يادداشت‌هايش را با تاريخ هر روز متمايز كرده است. مي‌توان اين اثر را به چهار بخش هند، مسير حجاز، حجاز، و عتبات قسمت كرد. نويسنده در بعضي از روزها فرصت نوشتن نداشته، اما چنان‌كه از برخي تصريحات وي پيدا است، همه متن سفرنامه را در دوران سفر نگاشته است. (ص91)اگر اين نسخه تنها متن موجود كتاب باشد، از آن‌جا كه سه خط متفاوت در آن ديده مي‌شود، اين احتمال وجود دارد كه نويسنده يادداشت‌هاي آغازين خود را در اختيار كاتبان قرار داده تا كتاب را تحرير كنند. نيز شايد بر پايه يادداشت‌هاي خود، متني را بر كاتبان املا نموده و آن‌ها ثبت كرده‌اند. بر پايه يادداشتي كوتاه كه در برگ‌هاي آغازين و پيش از متن سفرنامه به چشم مي‌خورد، اين نسخه را مير فضل ‌شاه و ميرزا علي تحرير كرده‌اند.


=='''زبان نگارش کتاب'''==
متن سفرنامه عربي است؛ اما به علت رواج دو زبان اردو و انگليسي در هند و فارسي‌زبان بودن ‌نگارنده، واژگان گوناگون از زبان‌هاي ديگر در متن سفرنامه راه يافته‌اند؛ همچون: «تِكِت» (ص96)، «سِكِن كلاس» (ص99)، «باليوز» (ص188)، «داك» (ص71) و «اوباش». (ص99) با آن كه نويسنده سفرنامه خود را با تاريخ قمري تدوين و مسافت‌ها را با شماره روزهاي سپري شده تعيين كرده است، در برخي از صفحات در كنار تاريخ قمري از تاريخ ميلادي (ص65، 67) و براي مسافت از واحد «ميل» انگليسي (ص45، 67) نيز بهره برده است.
متن سفرنامه عربي است؛ اما به علت رواج دو زبان اردو و انگليسي در هند و فارسي‌زبان بودن ‌نگارنده، واژگان گوناگون از زبان‌هاي ديگر در متن سفرنامه راه يافته‌اند؛ همچون: «تِكِت» (ص96)، «سِكِن كلاس» (ص99)، «باليوز» (ص188)، «داك» (ص71) و «اوباش». (ص99) با آن كه نويسنده سفرنامه خود را با تاريخ قمري تدوين و مسافت‌ها را با شماره روزهاي سپري شده تعيين كرده است، در برخي از صفحات در كنار تاريخ قمري از تاريخ ميلادي (ص65، 67) و براي مسافت از واحد «ميل» انگليسي (ص45، 67) نيز بهره برده است.


=='''ويژگي هاي محتوايي کتاب'''==
با آن كه آگاهي‌هاي فرهنگي، تاريخي و اجتماعي فراوان در سفرنامه به چشم مي‌خورد، متن آن‌گاه كاملاً شخصي است و اخبار كم‌اهميت يا بي‌اهميت بسيار را مي‌توان در آن ديد. براي مثال، نويسنده چند بار خواب‌هايي را كه ديده، ‌گزارش كرده (ص185ـ186) و چند بار نيز از احتلام خود سخن گفته است. (ص66، 91، 94) از نكات شايان توجه اين سفرنامه آن است كه بر خلاف سفرنامه‌هاي معمول، از تعدّي راهزنان در آن خبري نيست و نويسنده تنها از بدخلقي شترداران و درشكه‌داران و بي‌مهري آنان با مسافران، بارها شكوه كرده است. (ص 24ـ25، 54، 220و...)
با آن كه آگاهي‌هاي فرهنگي، تاريخي و اجتماعي فراوان در سفرنامه به چشم مي‌خورد، متن آن‌گاه كاملاً شخصي است و اخبار كم‌اهميت يا بي‌اهميت بسيار را مي‌توان در آن ديد. براي مثال، نويسنده چند بار خواب‌هايي را كه ديده، ‌گزارش كرده (ص185ـ186) و چند بار نيز از احتلام خود سخن گفته است. (ص66، 91، 94) از نكات شايان توجه اين سفرنامه آن است كه بر خلاف سفرنامه‌هاي معمول، از تعدّي راهزنان در آن خبري نيست و نويسنده تنها از بدخلقي شترداران و درشكه‌داران و بي‌مهري آنان با مسافران، بارها شكوه كرده است. (ص 24ـ25، 54، 220و...)


=='''توصيف بخشهاي کتاب'''==
بخش نخست:نويسنده و همراهانش 22 جمادي الاولي از لكنهو به بمبئي (ص2، 100) رفته‌اند. وي مطالب اين بخش از سفر را در 158 صفحه ثبت كرده است. آن‌ها بخشي از مسير را با درشكه، قسمتي را با قايق و مسافتي ديگر را با قطار پيموده و پس از 41 روز به بمبئي رسيده‌اند. در اين بخش، مطالب فراوان به چشم مي‌خورد؛ از جمله كيفيت و كرايه وسايل نقليه، مسافت و چگونگي راه، برخوردها و ديدارها، مراجعات نويسنده به كتابفروشي‌ها و چاپخانه‌ها (ص114، 131)، بيماري اعجاز حسين و عيادت شخصيت‌ها از او (ص151) و اين‌كه براي مثال، اين شهر اداره پست ندارد و آن شهر آب تميز و فراوان دارد. وي در اين بخش همچنين به نامه‌‌‌نگاري‌اش با هملتين، حاكم كمشيزدهلي اشاره و او را صاحب مكارم و افتخارات و فردي بي‌مانند در ميان امثال خود (ص5) معرفي كرده است. همچنين آن‌گاه كه براي تصديق «مختارنامه» به دفتر حاكم كلكته رفته، او را هوشيار و مديري آشنا به قواعد يافته است. (ص7)
بخش نخست:نويسنده و همراهانش 22 جمادي الاولي از لكنهو به بمبئي (ص2، 100) رفته‌اند. وي مطالب اين بخش از سفر را در 158 صفحه ثبت كرده است. آن‌ها بخشي از مسير را با درشكه، قسمتي را با قايق و مسافتي ديگر را با قطار پيموده و پس از 41 روز به بمبئي رسيده‌اند. در اين بخش، مطالب فراوان به چشم مي‌خورد؛ از جمله كيفيت و كرايه وسايل نقليه، مسافت و چگونگي راه، برخوردها و ديدارها، مراجعات نويسنده به كتابفروشي‌ها و چاپخانه‌ها (ص114، 131)، بيماري اعجاز حسين و عيادت شخصيت‌ها از او (ص151) و اين‌كه براي مثال، اين شهر اداره پست ندارد و آن شهر آب تميز و فراوان دارد. وي در اين بخش همچنين به نامه‌‌‌نگاري‌اش با هملتين، حاكم كمشيزدهلي اشاره و او را صاحب مكارم و افتخارات و فردي بي‌مانند در ميان امثال خود (ص5) معرفي كرده است. همچنين آن‌گاه كه براي تصديق «مختارنامه» به دفتر حاكم كلكته رفته، او را هوشيار و مديري آشنا به قواعد يافته است. (ص7)


خط ۲۲: خط ۲۸:


بخش سوم:نويسنده 90 صفحه از سفرنامه را به اين بخش اختصاص داده و در آن گزارش‌هايي دقيق از وضع حرمين، قبور و مكان‌هاي مذهبي ـ‌تاريخي، كتابخانه‌ها و كتابفروشي‌ها ارائه كرده است. حضور وي در نماز جماعت اهل سنت در مسجدالحرام، از نكات شايان توجه اين بخش است. (ص207) نويسنده در مكه بيشتر وقت خود را در كتابخانه حرم گذرانده و تنها در روزهاي تعطيل اين فرصت را از دست داده است. (ص207ـ208) وي كتاب‌هاي بسيار از جمله عجالة الراكب (ص197)، السراج المنير، شرح الجامع الصغير و تنبيه ‌الغافلين (ص198) را در اين كتابخانه ديده و مطالب فراوان را در موضوعات گوناگون از آن‌ها يادداشت نموده است. او به نابودي بيشتر نسخه‌هاي خطي نفيس و مهم كتابخانه حرم بر اثر سيل اشاره كرده و عمده كتاب‌هاي موجود را جديد دانسته است. (ص210) ‌نگارنده در ادامه، به ديداري با همراهي دوستش ميرزا محمد هادي از مسجدي در بيرون مكه، گورستان ابوطالب، پرداخته كه قبرهاي عبد مناف و عبدالمطلب در آن قرار دارند. (ص203ـ204) به گفته وي، اين دو قبر را ميرزا جعفر علي متخلص به ميرزا فصيح، پدر ميرزا محمد هادي ياد شده، از سرمايه مرحوم سيد ناصر علي هندي احيا كرده و مسجد را نيز وي ساخته است. وي افزوده است كه مردم مكه از آن‌جا كه اين دو تن را مسلمان نمي‌دانند، اعتنايي به قبر آن‌ها ندارند. (ص204)
بخش سوم:نويسنده 90 صفحه از سفرنامه را به اين بخش اختصاص داده و در آن گزارش‌هايي دقيق از وضع حرمين، قبور و مكان‌هاي مذهبي ـ‌تاريخي، كتابخانه‌ها و كتابفروشي‌ها ارائه كرده است. حضور وي در نماز جماعت اهل سنت در مسجدالحرام، از نكات شايان توجه اين بخش است. (ص207) نويسنده در مكه بيشتر وقت خود را در كتابخانه حرم گذرانده و تنها در روزهاي تعطيل اين فرصت را از دست داده است. (ص207ـ208) وي كتاب‌هاي بسيار از جمله عجالة الراكب (ص197)، السراج المنير، شرح الجامع الصغير و تنبيه ‌الغافلين (ص198) را در اين كتابخانه ديده و مطالب فراوان را در موضوعات گوناگون از آن‌ها يادداشت نموده است. او به نابودي بيشتر نسخه‌هاي خطي نفيس و مهم كتابخانه حرم بر اثر سيل اشاره كرده و عمده كتاب‌هاي موجود را جديد دانسته است. (ص210) ‌نگارنده در ادامه، به ديداري با همراهي دوستش ميرزا محمد هادي از مسجدي در بيرون مكه، گورستان ابوطالب، پرداخته كه قبرهاي عبد مناف و عبدالمطلب در آن قرار دارند. (ص203ـ204) به گفته وي، اين دو قبر را ميرزا جعفر علي متخلص به ميرزا فصيح، پدر ميرزا محمد هادي ياد شده، از سرمايه مرحوم سيد ناصر علي هندي احيا كرده و مسجد را نيز وي ساخته است. وي افزوده است كه مردم مكه از آن‌جا كه اين دو تن را مسلمان نمي‌دانند، اعتنايي به قبر آن‌ها ندارند. (ص204)
 
=='''توصيف مدينه در اين سفرنامه'''==
‌نگارنده روز 29 شوال با شتري كه 24 ريال كرايه كرد، همراه كارواني عازم مدينه شده و برادرش بر اثر بيماري در مكه مانده است. (ص213) وي در مدينه بارها به كتابخانه حرم پيامبر(ص) رفته (ص232، 248ـ249) و آن‌جا را به مراتب بهتر و زيباتر از كتابخانه مكه و داراي كتاب‌هاي كمياب، گرانسنگ و سودمند يافته است. متوليان كتابخانه را نيز خوش‌برخورد و داراي اخلاق پسنديده شمرده كه بر خلاف متوليان كتابخانه مسجدالحرام، تنگ‌نظر نبوده و با ملاطفت رفتار مي‌كرده‌اند. (ص241ـ242) اما از بدرفتاري خادمان حرم دلي پرخون داشته و دو نمونه از آزارهاي آنان را بيان كرده است: يك بار كه كنار قبر حضرت زهرا (س) در حال گريستن بوده، يكي از خادمان به اجبار مانع گريه وي شده است.(ص232) بار دوم در حالي كه به ضريح ايشان نزديك بوده، خادمي از وي پول مي‌خواهد و از آن‌جا كه در آن لحظه پولي با خود نداشته، او را از روضه بيرون مي‌كند. (ص239)
‌نگارنده روز 29 شوال با شتري كه 24 ريال كرايه كرد، همراه كارواني عازم مدينه شده و برادرش بر اثر بيماري در مكه مانده است. (ص213) وي در مدينه بارها به كتابخانه حرم پيامبر(ص) رفته (ص232، 248ـ249) و آن‌جا را به مراتب بهتر و زيباتر از كتابخانه مكه و داراي كتاب‌هاي كمياب، گرانسنگ و سودمند يافته است. متوليان كتابخانه را نيز خوش‌برخورد و داراي اخلاق پسنديده شمرده كه بر خلاف متوليان كتابخانه مسجدالحرام، تنگ‌نظر نبوده و با ملاطفت رفتار مي‌كرده‌اند. (ص241ـ242) اما از بدرفتاري خادمان حرم دلي پرخون داشته و دو نمونه از آزارهاي آنان را بيان كرده است: يك بار كه كنار قبر حضرت زهرا (س) در حال گريستن بوده، يكي از خادمان به اجبار مانع گريه وي شده است.(ص232) بار دوم در حالي كه به ضريح ايشان نزديك بوده، خادمي از وي پول مي‌خواهد و از آن‌جا كه در آن لحظه پولي با خود نداشته، او را از روضه بيرون مي‌كند. (ص239)


خط ۳۰: خط ۳۶:


وي مسجد قبا، خانه حضرت علي(ع) و خانه امام صادق(ع) را نيز زيارت نموده و قبر اسماعيل بن جعفر صادق(ع) را داراي قبه‌اي بزرگ شمرده كه در سمت شرقي آن خانه‌اي منسوب به امام صادق(ع) قرار دارد. (ص261) تقسيم جاروهاي متبرك ‌شده درون ضريح پيامبر(ص) در ميان مردم حاضر در حرم نيز از ديده‌هاي توجه‌برانگيز ‌نگارنده است. (ص245) او درباره خبر بازگرداندن فدك به سادات كه در هند شنيده بوده، از يكي از سادات مدينه سؤال كرده و پاسخ شنيده كه فدك همچنان در دست حكومت است. (ص247)
وي مسجد قبا، خانه حضرت علي(ع) و خانه امام صادق(ع) را نيز زيارت نموده و قبر اسماعيل بن جعفر صادق(ع) را داراي قبه‌اي بزرگ شمرده كه در سمت شرقي آن خانه‌اي منسوب به امام صادق(ع) قرار دارد. (ص261) تقسيم جاروهاي متبرك ‌شده درون ضريح پيامبر(ص) در ميان مردم حاضر در حرم نيز از ديده‌هاي توجه‌برانگيز ‌نگارنده است. (ص245) او درباره خبر بازگرداندن فدك به سادات كه در هند شنيده بوده، از يكي از سادات مدينه سؤال كرده و پاسخ شنيده كه فدك همچنان در دست حكومت است. (ص247)
 
=='''توصيفه مکه در اين سفرنامه'''==
مؤلف در 20 ذي‌قعده به سوي مكه حركت كرده و پس از محرم شدن در مسجد شجره، شگفت‌زده شده كه گروهي از اهل سنت از مدينه احرام بسته و گروهي نيز بدون احرام از شجره عبور كرده‌اند تا شايد در رابغ محرم شوند. وي علت را اين‌گونه بيان كرده كه شترداران هنگام محرم شدن حاجيان، كاروان را متوقف نمي‌كنند و به راهشان ادامه مي‌دهند و بسياري از حاجيان نيز از هراس جا ماندن از كاروان، از احرام در مسجد شجره چشم مي‌پوشند. او آن‌گاه كه مسجد شجره را بدون سقف ديده، از وضع نامناسب اين ميقات مشتركِ شيعه و اهل سنت متأسف شده است. (ص261ـ263)
مؤلف در 20 ذي‌قعده به سوي مكه حركت كرده و پس از محرم شدن در مسجد شجره، شگفت‌زده شده كه گروهي از اهل سنت از مدينه احرام بسته و گروهي نيز بدون احرام از شجره عبور كرده‌اند تا شايد در رابغ محرم شوند. وي علت را اين‌گونه بيان كرده كه شترداران هنگام محرم شدن حاجيان، كاروان را متوقف نمي‌كنند و به راهشان ادامه مي‌دهند و بسياري از حاجيان نيز از هراس جا ماندن از كاروان، از احرام در مسجد شجره چشم مي‌پوشند. او آن‌گاه كه مسجد شجره را بدون سقف ديده، از وضع نامناسب اين ميقات مشتركِ شيعه و اهل سنت متأسف شده است. (ص261ـ263)


۳۶۶

ویرایش