بدون خلاصۀ ویرایش
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} '''اُمرای مکه'''، به حاکمان مکه از آغاز تاکنون اطلاق میگردد. ام...» ایجاد کرد) |
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|ماه=[[اردیبهشت]]|روز=[[۴]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }} | {{در دست ویرایش|ماه=[[اردیبهشت]]|روز=[[۴]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }} | ||
[[پرونده:مکه قدیم.jpg|بندانگشتی|مکه قدیم]] | |||
[[ | |||
'''اُمرای مکه'''، به حاکمان [[مکه]] از آغاز تاکنون اطلاق میگردد. امرا جمع امیر به معنای دستور دادن و در اصطلاح به سرپرست امور گفته میشود. از آنجا که شهر مکه با وجود [[کعبه]] و نیز ظهور [[اسلام]] از جایگاه ویژهای برخوردار بود، امارت آن نیز در بین مردم از توجه خاص برخوردار بوده است. | '''اُمرای مکه'''، به حاکمان [[مکه]] از آغاز تاکنون اطلاق میگردد. امرا جمع امیر به معنای دستور دادن و در اصطلاح به سرپرست امور گفته میشود. از آنجا که شهر مکه با وجود [[کعبه]] و نیز ظهور [[اسلام]] از جایگاه ویژهای برخوردار بود، امارت آن نیز در بین مردم از توجه خاص برخوردار بوده است. | ||
خط ۹: | خط ۸: | ||
خلفای نخستین امیر مکه را از بین خاندانهای مکه و از میان تیرههای مشهور انتخاب میکردند. | خلفای نخستین امیر مکه را از بین خاندانهای مکه و از میان تیرههای مشهور انتخاب میکردند. | ||
در دوران امویان که 92 سال حکومت کردند، امیر مکه بیشتر از [[بنی امیه]] یا به ندرت هم از غیر امویان و از تیره های دیگر قریش انتخاب میکردند. امیران مکه در دوران اول عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست [[بغداد]] در همه امور داخلی مکه بود. | در دوران امویان که 92 سال حکومت کردند، امیر مکه بیشتر از [[بنی امیه]] یا به ندرت هم از غیر امویان و از تیره های دیگر قریش انتخاب میکردند. امیران مکه در دوران اول عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست [[بغداد]] در همه امور داخلی مکه بود. از ویژگیهای دوره امویان واگذاری مکه به شخصیتهای توانمند نظامی سیاسی و حاکمان برجسته محلی است. | ||
در دوران [[آل مروان]] بارزترین امیر مکه [[حجاج بن یوسف ثقفی]] است که هنگام محاصره مکه منجنیق به کعبه بست و آن را ویران کرد. وی مردی بسیار سفاک و خونریز بود. | |||
دوران حکومت [[عباسیان]] به سه دوره تقسیم میشود. در دوره اول برای اولین بار [[مأمون]] از علویان برای امیری مکه برگزید که کاری استثنایی بود. ولی با قیام علویان در این دوران و برای پیشگیری از این قیامها، عباسیان فقط از بنی عباس امیر انتخاب کردند. عباسیان در دورره اول حکومت خود خدمات عمرانی مانند: گسترش [[مسجدالحرام]]، تزیین کعبه و [[مقام ابراهیم]]، تهیه پرده برای کعبه و ... برای جلب نظر مسلمانان انجام دادند. در دوره دوم عباسیان به خاطر عدم توجه آنان به وضعیت اقتصادی مکه این شهر شاهد شورشهای پیاپی بود. دوران سوم عباسیان با تسلط [[آل بویه]] و ضعف بنی عباس همراه بود؛ آل بویه با [[اخدشیان]] بر سر خطبهخوانی در [[حرمین |حرمین شریفین]] ستیز داشتند. | |||
در دوران [[فاطمیان]] مصر امارت مکه در دست [[اشراف]] (سادات) حسنی بود و آنها گاهی به نام خلیفه های فاطمی، گاهی به نام خلیفه عباسی و گاهی سلجوقیان خطبه میخواندند. در دوران [[ایوبیان]] عبارت «حی علی خیر العمل» که از زمان فاطمیان مرسوم شده بود، از اذان حرمین حذف کردند. | |||
==واژهشناسی== | ==واژهشناسی== | ||
خط ۶۵: | خط ۷۰: | ||
در آستانه ظهور اسلام، [[ابوطالب]] بر مکه و [[بنیهاشم]] ریاست داشت.<ref>نک: تاریخ امراء مکه، ص63.</ref> در پی رحلت ابوطالب به سال دهم [[بعثت]]، گزارشی از ریاست مکه در دست نیست. شاید بتوان حدس زد که در این سالها، بزرگ امویان، [[ابوسفیان]]، در پی کشته شدن کسانی مانند [[ابوجهل مخزومی]] و دیگر سران قریش در نبرد [[بدر]]<ref>المغازی، ج1، ص91، 157.</ref> و نیز فقدان چهرههای هاشمی در مکه، ریاست را کنار منصب موروثی «[[قیادت]]» (فرماندهی قریش در نبردها) در دست داشته است. یاد کردنی است که عبد مناف، هاشم و عبدالمطلب به عنوان نیاکان پیامبر، همراه ریاست مکه، مناصبی مهم چون [[سقایت]] (آب دادن به حجاج)<ref>الطبقات، ج1، ص63؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص242؛ تاریخ طبری، ج2، ص252.</ref> و [[رفادت]] (پذیرایی از حجاج)<ref>انساب الاشراف، ج1، ص63.</ref> را نیز بر عهده داشتند. | در آستانه ظهور اسلام، [[ابوطالب]] بر مکه و [[بنیهاشم]] ریاست داشت.<ref>نک: تاریخ امراء مکه، ص63.</ref> در پی رحلت ابوطالب به سال دهم [[بعثت]]، گزارشی از ریاست مکه در دست نیست. شاید بتوان حدس زد که در این سالها، بزرگ امویان، [[ابوسفیان]]، در پی کشته شدن کسانی مانند [[ابوجهل مخزومی]] و دیگر سران قریش در نبرد [[بدر]]<ref>المغازی، ج1، ص91، 157.</ref> و نیز فقدان چهرههای هاشمی در مکه، ریاست را کنار منصب موروثی «[[قیادت]]» (فرماندهی قریش در نبردها) در دست داشته است. یاد کردنی است که عبد مناف، هاشم و عبدالمطلب به عنوان نیاکان پیامبر، همراه ریاست مکه، مناصبی مهم چون [[سقایت]] (آب دادن به حجاج)<ref>الطبقات، ج1، ص63؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص242؛ تاریخ طبری، ج2، ص252.</ref> و [[رفادت]] (پذیرایی از حجاج)<ref>انساب الاشراف، ج1، ص63.</ref> را نیز بر عهده داشتند. | ||
==امیران مکه در دوران نبوی== | |||
پس از [[فتح مکه]] به سال هشتم ق. [[پیامبر(ص)]] عَتّاب بن اُسَید اموی، جوانی تقریبا 20 ساله و درستکار و امانتدار را بر مکه امیر کرد و خطاب به وی فرمود: «من تو را بر همسایگان [[خداوند]] امیر کردم؛ پس با آنها به نیکی رفتارکن! »<ref>نک: تاریخ مکه، سباعی، ص59.</ref> بر پایه گزارشی، مراسم حج در آن سال نیز به سرپرستی عتاب انجام شد. از این رو، برخی او را نخستین [[امیرالحاج]] در تاریخ اسلام دانستهاند.<ref>مروج الذهب، ج4، ص301.</ref> از این پس، امیر مکه گاهی امیرالحاج نیز بوده است؛ چنانکه در دوران [[ابوبکر]]، [[عتاب بن اسید]] اموی افزون بر امارت مکه، امیرالحاج نیز بود.<ref>تاریخ طبری، ج3، ص342؛ مروج الذهب، ج4، ص301؛ الدرر الفرائد، ج1، ص252.</ref> به گزارش ابن سعد، پیامبر پیش از عتاب و قبل از عزیمت به [[غزوه طائف]]، امارت مکه را به هُبیرة بن شِبل عِجلانی ثقفی اعطا کرد<ref>الطبقات، ج2، ص145؛ منائح الکرم، ج1، ص502.</ref> و در پی بازگشت از این غزوه، عتاب را ولایت داد.<ref>الاصابه، ج4، ص356.</ref> برخی نیز از امارت [[معاذ بن جبل انصاری]] به سال هشتم ق. و هنگام عزیمت رسول الله به [[حنین]] یاد کردهاند که ماموریت داشت به مکیان [[قرآن]] و احکام را آموزش دهد.<ref>الطبقات، ج2، ص347.</ref> البته مشهور است که عتاب نخستین امیر مکه در دوران اسلامی است و کسانی مانند معاذ وظایفی دیگر داشتهاند. | پس از [[فتح مکه]] به سال هشتم ق. [[پیامبر(ص)]] عَتّاب بن اُسَید اموی، جوانی تقریبا 20 ساله و درستکار و امانتدار را بر مکه امیر کرد و خطاب به وی فرمود: «من تو را بر همسایگان [[خداوند]] امیر کردم؛ پس با آنها به نیکی رفتارکن! »<ref>نک: تاریخ مکه، سباعی، ص59.</ref> بر پایه گزارشی، مراسم حج در آن سال نیز به سرپرستی عتاب انجام شد. از این رو، برخی او را نخستین [[امیرالحاج]] در تاریخ اسلام دانستهاند.<ref>مروج الذهب، ج4، ص301.</ref> از این پس، امیر مکه گاهی امیرالحاج نیز بوده است؛ چنانکه در دوران [[ابوبکر]]، [[عتاب بن اسید]] اموی افزون بر امارت مکه، امیرالحاج نیز بود.<ref>تاریخ طبری، ج3، ص342؛ مروج الذهب، ج4، ص301؛ الدرر الفرائد، ج1، ص252.</ref> به گزارش ابن سعد، پیامبر پیش از عتاب و قبل از عزیمت به [[غزوه طائف]]، امارت مکه را به هُبیرة بن شِبل عِجلانی ثقفی اعطا کرد<ref>الطبقات، ج2، ص145؛ منائح الکرم، ج1، ص502.</ref> و در پی بازگشت از این غزوه، عتاب را ولایت داد.<ref>الاصابه، ج4، ص356.</ref> برخی نیز از امارت [[معاذ بن جبل انصاری]] به سال هشتم ق. و هنگام عزیمت رسول الله به [[حنین]] یاد کردهاند که ماموریت داشت به مکیان [[قرآن]] و احکام را آموزش دهد.<ref>الطبقات، ج2، ص347.</ref> البته مشهور است که عتاب نخستین امیر مکه در دوران اسلامی است و کسانی مانند معاذ وظایفی دیگر داشتهاند. | ||
==امیران مکه در دوران خلفای نخستین== | |||
(11-40ق.) با عنایت به اهمیت فراوان امارت مکه، خلفا میکوشیدند تا فردی خوشنام را امیر شهر انتخاب کنند. امیران مکه در دوران خلفا بیشتر از خاندانهای مکّه، آن هم از تیرههای مشهور مانند [[بنیعبد شمس]]، [[بنیمخزوم]]، [[بنیهاشم]]، [[خزاعه]] و [[بنیتیم]] انتخاب میشدند. [[امام علی(ع)]] نخستین بار امیری از انصار را بر مکه منصوب کرد.<ref>تاریخ خلیفه، ص122؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص452.</ref> | (11-40ق.) با عنایت به اهمیت فراوان امارت مکه، خلفا میکوشیدند تا فردی خوشنام را امیر شهر انتخاب کنند. امیران مکه در دوران خلفا بیشتر از خاندانهای مکّه، آن هم از تیرههای مشهور مانند [[بنیعبد شمس]]، [[بنیمخزوم]]، [[بنیهاشم]]، [[خزاعه]] و [[بنیتیم]] انتخاب میشدند. [[امام علی(ع)]] نخستین بار امیری از انصار را بر مکه منصوب کرد.<ref>تاریخ خلیفه، ص122؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص452.</ref> | ||
در خلافت ابوبکر (11-13ق.)، عتاب بن اسید همچنان امیر مکه بود که همزمان با مرگ ابوبکر (13ق.) درگذشت.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص59-60.</ref> بر خلاف مشهور، برخی حرث/ [[حارث بن نوفل]] را نیز از امیران مکه در این هنگام دانستهاند.<ref>حجاز در صدر اسلام، ص267.</ref> | در خلافت ابوبکر (11-13ق.)، عتاب بن اسید همچنان امیر مکه بود که همزمان با مرگ ابوبکر (13ق.) درگذشت.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص59-60.</ref> بر خلاف مشهور، برخی حرث/ [[حارث بن نوفل]] را نیز از امیران مکه در این هنگام دانستهاند.<ref>حجاز در صدر اسلام، ص267.</ref> | ||
در آغاز خلافت [[عمر]] (13-23ق.) امیر مکه، [[محرز بن حارثه|مُحرز بن حارثه]] از بنی عبد شمس بود که پیشتر از سوی عتاب به عنوان جانشین در سفرهایش تعیین شده بود. البته چندی بعد، خود عمر او را برکنار کرد.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1461.</ref> در پی او، امیران مکه در دوران عمر عبارت بودند از: [[قنفذ بن عمیر|قُنفذ بن عُمیر بن جُدعان تیمی]]، <ref>انساب الاشراف، ج10، ص155؛ تاریخ خلیفه، ص87.</ref> [[نافع بن عبد حارث خزاعی]]، [[احمد بن خالد بن عاص مخزومی]]، طارق بن مرتفع/ مریفع کِنانی، و حارث بن نوفل بن حارث از بنیهاشم.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص191-192؛ الاصابه، ج3، ص417.</ref> حارث در عهد نبوی برخی کارهای مکه را عهدهدار بود و در دوران خلفا امیر مکه شد.<ref>الطبقات، ج4، ص56.</ref> میانگین دوره امارت مکه در عهد این خلیفه کمتر از دو سال بود که شاید دلیل آن را بتوان در سختگیری وی برکارگزارانش یا بیم از قدرت یافتن آنان دانست. | در آغاز خلافت [[عمر]] (13-23ق.) امیر مکه، [[محرز بن حارثه|مُحرز بن حارثه]] از بنی عبد شمس بود که پیشتر از سوی عتاب به عنوان جانشین در سفرهایش تعیین شده بود. البته چندی بعد، خود عمر او را برکنار کرد.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1461.</ref> در پی او، امیران مکه در دوران عمر عبارت بودند از: [[قنفذ بن عمیر|قُنفذ بن عُمیر بن جُدعان تیمی]]، <ref>انساب الاشراف، ج10، ص155؛ تاریخ خلیفه، ص87.</ref> [[نافع بن عبد حارث خزاعی]]، [[احمد بن خالد بن عاص مخزومی]]، طارق بن مرتفع/ مریفع کِنانی، و حارث بن نوفل بن حارث از بنیهاشم.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص191-192؛ الاصابه، ج3، ص417.</ref> حارث در عهد نبوی برخی کارهای مکه را عهدهدار بود و در دوران خلفا امیر مکه شد.<ref>الطبقات، ج4، ص56.</ref> میانگین دوره امارت مکه در عهد این خلیفه کمتر از دو سال بود که شاید دلیل آن را بتوان در سختگیری وی برکارگزارانش یا بیم از قدرت یافتن آنان دانست. | ||
با نگاهی به نَسَب امیران نصب شده عمر در مکه میتوان فهمید که او این افراد را از تیرههای مشهور قریش انتخاب کرده که نسبت به دیگر تیرههای قریش از نفوذ بیشتر برخوردار بودند. وی از کارگزاری موالی بر مکه اکراه داشت. در سفرش به مکه، هنگامی که نافع بن حارث برای استقبال از عمر، از مکه بیرون آمد و غلام خویش، عبدالرحمن بن ابزی خزاعی، را جانشین خود قرار داد، خلیفه بر نافع خرده گرفت و او را برکنار نمود و [[خالد بن عاص مخزومی]] را امیر کرد.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1490.</ref> | با نگاهی به نَسَب امیران نصب شده عمر در مکه میتوان فهمید که او این افراد را از تیرههای مشهور قریش انتخاب کرده که نسبت به دیگر تیرههای قریش از نفوذ بیشتر برخوردار بودند. وی از کارگزاری موالی بر مکه اکراه داشت. در سفرش به مکه، هنگامی که نافع بن حارث برای استقبال از عمر، از مکه بیرون آمد و غلام خویش، عبدالرحمن بن ابزی خزاعی، را جانشین خود قرار داد، خلیفه بر نافع خرده گرفت و او را برکنار نمود و [[خالد بن عاص مخزومی]] را امیر کرد.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1490.</ref> | ||
==امیران مکه در دوران عثمان== | |||
(23-35ق.) مکه در این هنگام، بر خلاف برخی شهرها، دورانی آرام را سپری کرد. مهمترین دلیل آن را فقدان اقتدار امیران انتصابی [[عثمان]] در این شهر، در مقایسه با دیگر شهرها دانستهاند؛ زیرا خاندانهای برجسته [[مکه]] با بزرگان مهاجران در [[مدینه]] ارتباط داشتند و گزارشها و شکایتها به سرعت میان دو شهر رد و بدل و گاه موجب برکناری امیر مکه میشد. شاهد این سخن، گزینش امیران متعدد بر این شهر است.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص68.</ref> امیران مکه در دوران عثمان، عبارتند از: علی بن عدی بن ربیعه از بنی عبد شمس، احمد بن خالد بن عاص از بنیمخزوم، حارث بن نوفل از بنی عبدالمطلب، عبدالله بن خالد بن اسید از بنیعبد شمس، عبدالله بن عامر حَضرمی، نفیع بن عبد حارث از خزاعه، و خالد بن سعید مخزومی.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص192-193؛ تاریخ مکه، سباعی، ص68.</ref> | (23-35ق.) مکه در این هنگام، بر خلاف برخی شهرها، دورانی آرام را سپری کرد. مهمترین دلیل آن را فقدان اقتدار امیران انتصابی [[عثمان]] در این شهر، در مقایسه با دیگر شهرها دانستهاند؛ زیرا خاندانهای برجسته [[مکه]] با بزرگان مهاجران در [[مدینه]] ارتباط داشتند و گزارشها و شکایتها به سرعت میان دو شهر رد و بدل و گاه موجب برکناری امیر مکه میشد. شاهد این سخن، گزینش امیران متعدد بر این شهر است.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص68.</ref> امیران مکه در دوران عثمان، عبارتند از: علی بن عدی بن ربیعه از بنی عبد شمس، احمد بن خالد بن عاص از بنیمخزوم، حارث بن نوفل از بنی عبدالمطلب، عبدالله بن خالد بن اسید از بنیعبد شمس، عبدالله بن عامر حَضرمی، نفیع بن عبد حارث از خزاعه، و خالد بن سعید مخزومی.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص192-193؛ تاریخ مکه، سباعی، ص68.</ref> | ||
==امیران مکه در دوران امام علی== | |||
با آغاز خلافت امیر مؤمنان، ایشان [[خالد بن سعید مخزومی]] را که کارگزار عثمان بر مکه بود، برکنار نمود و حارث بن رِبعی بن بلدمه انصاری، معروف به [[ابوقتاده]] از بنیسلمة بن سعد خزرجی، از بزرگان انصار را به امارت برگزید.<ref>تاریخ خلیفه، ص122؛ الاستیعاب، ج3، ص1304.</ref> شماری از محققان<ref>حجاز در صدر اسلام، ص249.</ref> به اشتباه و بر خلاف مشهور، [[ابوفضاله انصاری]] بدری را کارگزار ایشان دانستهاند. | با آغاز خلافت امیر مؤمنان، ایشان [[خالد بن سعید مخزومی]] را که کارگزار عثمان بر مکه بود، برکنار نمود و حارث بن رِبعی بن بلدمه انصاری، معروف به [[ابوقتاده]] از بنیسلمة بن سعد خزرجی، از بزرگان انصار را به امارت برگزید.<ref>تاریخ خلیفه، ص122؛ الاستیعاب، ج3، ص1304.</ref> شماری از محققان<ref>حجاز در صدر اسلام، ص249.</ref> به اشتباه و بر خلاف مشهور، [[ابوفضاله انصاری]] بدری را کارگزار ایشان دانستهاند. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۶: | ||
در امارت قثم، [[معاویه]]، یزید بن شجره رهاوی را همراه لشکری به مکه اعزام کرد (39ق.) تا قثم را اخراج نماید و از مردم مکه برای معاویه بیعت گیرد. او بدین کار توفیق نیافت و در پی مراسم حج، دیگر بار قثم امارت مکه را بر عهده گرفت تا اینکه بسر بن ارطاة عامری، از فرماندهان معاویه، در آستانه شهادت امام علی(ع) به سال 40ق. با یورش به مکه آن را تصرف کرد<ref>الغارات، ج2، ص607.</ref> و در خطبهای معاویه را سزاوار خلافت دانست و به اجبار از مردم برای وی بیعت گرفت.<ref>الغارات، ج2، ص603-607؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص197-198؛ الکامل، ج3، ص383.</ref> سلطه بسر بن ارطاة بر مکه را میتوان نمونهای از امارت استیلایی در این دوره دانست. | در امارت قثم، [[معاویه]]، یزید بن شجره رهاوی را همراه لشکری به مکه اعزام کرد (39ق.) تا قثم را اخراج نماید و از مردم مکه برای معاویه بیعت گیرد. او بدین کار توفیق نیافت و در پی مراسم حج، دیگر بار قثم امارت مکه را بر عهده گرفت تا اینکه بسر بن ارطاة عامری، از فرماندهان معاویه، در آستانه شهادت امام علی(ع) به سال 40ق. با یورش به مکه آن را تصرف کرد<ref>الغارات، ج2، ص607.</ref> و در خطبهای معاویه را سزاوار خلافت دانست و به اجبار از مردم برای وی بیعت گرفت.<ref>الغارات، ج2، ص603-607؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص197-198؛ الکامل، ج3، ص383.</ref> سلطه بسر بن ارطاة بر مکه را میتوان نمونهای از امارت استیلایی در این دوره دانست. | ||
حضور بسر در مکه طولی نکشید؛ زیرا جاریه/ حارثة بن قدامه تمیمی از تیره بنیسعد تمیم با 2000 تن از سوی امام علی(ع) مامور سرکوب فتنه بُسر شد.<ref>تاریخ طبری، ج5، ص140؛ مروج الذهب، ج3، ص21؛ الکامل، ج3، ص384.</ref> با نزدیک شدن جاریه به مکه، بسر به [[شام]] گریخت.<ref>الغارات، ج2، ص623؛ انساب الاشراف، ج3، ص212؛ الفتوح، ج4، ص236.</ref> او هنگام بازگشت، [[شیبة بن عثمان عبدری]]، از پردهداران کعبه، را جانشین خود در مکه کرد.<ref>انساب الاشراف، ج3، ص212؛ الفتوح، ج4، ص234.</ref> جاریه در پی تصرف مکه، هنگامی که خبر شهادت امام علی و بیعت مردم عراق با [[امام حسن(ع)]] را دریافت کرد، از اهل مکه برای ایشان بیعت گرفت.<ref>الغارات، ج2، ص621-640؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص198-199.</ref> از امارت معبد بن عباس بر مکه در دوران امام علی(ع) نیز گزارشی در دست است.<ref>العقد الثمین، ج1، ص320؛ غایة المرام، ج1، ص74.</ref> | حضور بسر در مکه طولی نکشید؛ زیرا جاریه/ حارثة بن قدامه تمیمی از تیره بنیسعد تمیم با 2000 تن از سوی امام علی(ع) مامور سرکوب فتنه بُسر شد.<ref>تاریخ طبری، ج5، ص140؛ مروج الذهب، ج3، ص21؛ الکامل، ج3، ص384.</ref> با نزدیک شدن جاریه به مکه، بسر به [[شام]] گریخت.<ref>الغارات، ج2، ص623؛ انساب الاشراف، ج3، ص212؛ الفتوح، ج4، ص236.</ref> او هنگام بازگشت، [[شیبة بن عثمان عبدری]]، از پردهداران کعبه، را جانشین خود در مکه کرد.<ref>انساب الاشراف، ج3، ص212؛ الفتوح، ج4، ص234.</ref> جاریه در پی تصرف مکه، هنگامی که خبر شهادت امام علی و بیعت مردم عراق با [[امام حسن(ع)]] را دریافت کرد، از اهل مکه برای ایشان بیعت گرفت.<ref>الغارات، ج2، ص621-640؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص198-199.</ref> از امارت معبد بن عباس بر مکه در دوران امام علی(ع) نیز گزارشی در دست است.<ref>العقد الثمین، ج1، ص320؛ غایة المرام، ج1، ص74.</ref> | ||
==امارت مکه در دوره امویان== | |||
(حک: 41-132ق.) در حکومت حدود 92 ساله امویان، امویان امیران شهر را بر میگزیدند، جز نُه سال در دوران [[عبدالله بن زبیر]] (حک: 64-73ق.) که وی مکه را مرکز خلافت خود قرار داد<ref>تاریخ طبری، ج5، ص494، 582؛ مروج الذهب، ج4، ص303.</ref> و نیز برههای کوتاه به سال 139ق. که [[خوارج ازارقه]]، مکه را تسخیر کردند و ابوحمزه خارجی بر آن شهر تسلط یافت.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص289-290.</ref> | (حک: 41-132ق.) در حکومت حدود 92 ساله امویان، امویان امیران شهر را بر میگزیدند، جز نُه سال در دوران [[عبدالله بن زبیر]] (حک: 64-73ق.) که وی مکه را مرکز خلافت خود قرار داد<ref>تاریخ طبری، ج5، ص494، 582؛ مروج الذهب، ج4، ص303.</ref> و نیز برههای کوتاه به سال 139ق. که [[خوارج ازارقه]]، مکه را تسخیر کردند و ابوحمزه خارجی بر آن شهر تسلط یافت.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص289-290.</ref> | ||
امویان معمولا خویشاوندانشان را برای این مسؤولیت برمیگزیدند؛ چنانکه امیران انتخابی برخی خلفای اموی همانند معاویه، بیشتر از امویان بودند. دیگر خلفای اموی نیز در صورت انتخاب امیری از غیر [[بنیامیه]]، میکوشیدند وی را از میان تیرههای مشهور قریش برگزینند. امیران مکه بیشتر از میان امویان و مخزومیها منصوب میشدند. حضور رقبا و برخی فعالان سیاسی در مکه، اهتمام امویان به این شهر را دوچندان کرده بود. حکومت مکه در دوران اموی، بر خلاف برخی دورههای پسین، از مدینه جدا بود. البته گاه شهرهای پیرامونی مکه مانند [[طائف]] و [[جده]]، به امارت مکه ضمیمه میشدند. | امویان معمولا خویشاوندانشان را برای این مسؤولیت برمیگزیدند؛ چنانکه امیران انتخابی برخی خلفای اموی همانند معاویه، بیشتر از امویان بودند. دیگر خلفای اموی نیز در صورت انتخاب امیری از غیر [[بنیامیه]]، میکوشیدند وی را از میان تیرههای مشهور قریش برگزینند. امیران مکه بیشتر از میان امویان و مخزومیها منصوب میشدند. حضور رقبا و برخی فعالان سیاسی در مکه، اهتمام امویان به این شهر را دوچندان کرده بود. حکومت مکه در دوران اموی، بر خلاف برخی دورههای پسین، از مدینه جدا بود. البته گاه شهرهای پیرامونی مکه مانند [[طائف]] و [[جده]]، به امارت مکه ضمیمه میشدند. | ||
در دوران بنیامیه، برخی امیران مکه فردی با عنوان [[حاجب]] برمیگزیدند که کارش مراقبت از اموال او در سرزمینهای فتح شده و نیز انتقال شکایات بود. نیز تعدادی نیروی شامی در اختیار داشت تا در [[ابطح]]، جایی میان [[منا]] و مکه، مراقب اوضاع باشد. همچنین کاتبانی داشت که بخششهای مردم را ثبت و ضبط میکرد. نیز در این روزگار، ساختمانی ویژه بیت المال کنار دارالندوه ساخته شد. برخی امیران مکه در این دوران کسانی را به نیابت از خود در قضاوت و برگزاری نماز جماعت به کار میگرفتند. نیز سازمان بَرید و راه ارتباطی مکه با شام به عنوان مرکز خلافت را گسترش دادند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص126.</ref> | در دوران بنیامیه، برخی امیران مکه فردی با عنوان [[حاجب]] برمیگزیدند که کارش مراقبت از اموال او در سرزمینهای فتح شده و نیز انتقال شکایات بود. نیز تعدادی نیروی شامی در اختیار داشت تا در [[ابطح]]، جایی میان [[منا]] و مکه، مراقب اوضاع باشد. همچنین کاتبانی داشت که بخششهای مردم را ثبت و ضبط میکرد. نیز در این روزگار، ساختمانی ویژه بیت المال کنار دارالندوه ساخته شد. برخی امیران مکه در این دوران کسانی را به نیابت از خود در قضاوت و برگزاری نماز جماعت به کار میگرفتند. نیز سازمان بَرید و راه ارتباطی مکه با شام به عنوان مرکز خلافت را گسترش دادند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص126.</ref> | ||
===دوران معاویه=== | ===دوران معاویه=== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۱۰: | ||
(41-60ق.) در این دوره، بیشتر امیران مکه از بنیامیه بودند که میتوان آنان را چنین فهرست کرد: [[عتبة بن ابیسفیان]] (برادر معاویه)، [[مروان بن حکم]]، [[سعید بن عاص]]، ع[[بدالله بن خالد بن اسید]]، [[عمرو بن سعید بن عاص]]، [[ولید بن عتبة بن ابیسفیان]]، [[عثمان بن محمد]] بن ابیسفیان. اینان همگی به بنیامیه نسب میبردند. دیگر امیران مکه از این قرار بودند: عبدالرحمن بن زید بن خطاب عدوی، حارث بن خالد بن عاص مخزومی، یحیی بن حکیم بن صفوان جُمحی، حارث بن عبدالله بن ابیربیعه. برخی امارت حارث بن خالد را به نیابت از عمرو دانستهاند.<ref>نک: شفاء الغرام، ج2، ص194-196.</ref> امارت عتبه بر مکه از این رو که وی در این هنگام حکمران مصر یا طائف بوده<ref>المحبر، ص379.</ref> بعید است. | (41-60ق.) در این دوره، بیشتر امیران مکه از بنیامیه بودند که میتوان آنان را چنین فهرست کرد: [[عتبة بن ابیسفیان]] (برادر معاویه)، [[مروان بن حکم]]، [[سعید بن عاص]]، ع[[بدالله بن خالد بن اسید]]، [[عمرو بن سعید بن عاص]]، [[ولید بن عتبة بن ابیسفیان]]، [[عثمان بن محمد]] بن ابیسفیان. اینان همگی به بنیامیه نسب میبردند. دیگر امیران مکه از این قرار بودند: عبدالرحمن بن زید بن خطاب عدوی، حارث بن خالد بن عاص مخزومی، یحیی بن حکیم بن صفوان جُمحی، حارث بن عبدالله بن ابیربیعه. برخی امارت حارث بن خالد را به نیابت از عمرو دانستهاند.<ref>نک: شفاء الغرام، ج2، ص194-196.</ref> امارت عتبه بر مکه از این رو که وی در این هنگام حکمران مصر یا طائف بوده<ref>المحبر، ص379.</ref> بعید است. | ||
ناتوانی برخی امیران مکه در قانع کردن مخالفان ولایتعهدی یزید به سال 49ق. معاویه را واداشت تا خود با سفر به [[حرمین]]<ref>الکامل، ج3، ص509-510.</ref> و تهدید بزرگان، از مردم برای یزید بیعت بگیرد.<ref>نک: تاریخ یعقوبی، ج2، ص229؛ الامامة و السیاسه، ج1، ص209-213.</ref> | ناتوانی برخی امیران مکه در قانع کردن مخالفان ولایتعهدی یزید به سال 49ق. معاویه را واداشت تا خود با سفر به [[حرمین]]<ref>الکامل، ج3، ص509-510.</ref> و تهدید بزرگان، از مردم برای یزید بیعت بگیرد.<ref>نک: تاریخ یعقوبی، ج2، ص229؛ الامامة و السیاسه، ج1، ص209-213.</ref> | ||
===دوران خلافت یزید=== | ===دوران خلافت یزید=== | ||
(61-64ق.) نخستین امیر مکه، عمرو بن سعید بن عاص بود. از رخدادهای مهم مکه در این دوران آن بود که امام حسین(ع) در پی خودداری از بیعت با یزید، چند ماه در مکه حضور یافت. هنگام عزیمت به | (61-64ق.) نخستین امیر مکه، عمرو بن سعید بن عاص بود. از رخدادهای مهم مکه در این دوران آن بود که امام حسین(ع) در پی خودداری از بیعت با یزید، چند ماه در مکه حضور یافت. هنگام عزیمت به [[عراق]]، [[عمرو بن سعید]] برای [[امام]] اماننامه نوشت؛ اما امام نپذیرفت.<ref>الطبقات، خامسه1، ص447-448؛ تاریخ طبری، ج5، ص388؛ اتحاف الوری، ج2، ص48.</ref> نیز عمرو تلاش کرد تا تلاشهای ابن زبیر را در مکه با جدیت و در عین حال مدارا محدود کند؛ اما به رغم گماردن جاسوسانی در ورودیهای شهر، کاری از پیش نبرد.<ref>الطبقات، ج5، ص185؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص198-199؛ الکامل، ج4، ص18.</ref> عمرو به دستور یزید به عنوان امیر مدینه رهسپار این شهر شد و حارث بن خالد بن عاص مخزومی را جانشین خود در مکه قرار داد.<ref>العقد الثمین، ج3، ص297؛ غایة المرام، ج1، ص138.</ref> | ||
یزید به سال 62 یا 63ق. ولید بن عتبة بن | یزید به سال 62 یا 63ق. ولید بن عتبة بن ابیسفیان را به امارت مکه برگزید. در امارت او ابنزبیر حرکت خود را آغاز کرد؛ اما با واکنش یزید رویارو شد. او با اعزام لشکری که فرماندهی آن را مسلم (مسرف) بن عقبه مری و در پی مرگش [[حصین بن نمیر|حُصین بن نمیر]] بر عهده داشت، مکه را محاصره کرد و کعبه را به منجنیق بست که موجب آتش گرفتن [[پرده کعبه]] و ویرانی دیوار آن شد. با مرگ یزید به سال 64ق. حصین به [[شام]] بازگشت.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص202-203.</ref> از عثمان بن محمد بن ابیسفیان، حارث بن خالد مخزومی، عبدالرحمن بن زید بن خطاب، و یحیی بن حکیم نیز به عنوان امیران انتصابی بر مکه از سوی یزید یاد شده است.<ref>امراء البلد الحرام، ص10.</ref> عبدالرحمن به سال 63ق. از سوی یزید بن معاویه مدتی حکمران مکه گشت؛ اما در پی حرکت عبدالله بن زبیر و ناتوانی عبدالرحمن در مهار وی، برکنار شد.<ref>الطبقات، ج5، ص51.</ref> | ||
خلأ قدرت در پی مرگ یزید (64ق.) موجب گسیختن قلمرو امویان شد و هر بخش آن در تصرف گروهی درآمد. نقطه اوج این گسیختگی را میتوان در برافراشته شدن چهار پرچم در مراسم حج سال 68ق. برای «خوارج»، | خلأ قدرت در پی مرگ یزید (64ق.) موجب گسیختن قلمرو امویان شد و هر بخش آن در تصرف گروهی درآمد. نقطه اوج این گسیختگی را میتوان در برافراشته شدن چهار پرچم در مراسم حج سال 68ق. برای «خوارج»، «[[ابنحنفیه]]»، «ابنزبیر» و «بنیامیه» دید.<ref>الکامل، ج4، ص166-167.</ref> | ||
==دوران ابن زبیر== | |||
پس از مرگ یزید، مردم مکه با ابن زبیر به عنوان خلیفه بیعت کردند و او تا سال 73ق. این شهر را مرکز خلافت خود قرار داد. بدین ترتیب، در خلافت کوتاه مدت مروان بن حکم در | پس از مرگ یزید، مردم مکه با ابن زبیر به عنوان خلیفه بیعت کردند و او تا سال 73ق. این شهر را مرکز خلافت خود قرار داد. بدین ترتیب، در خلافت کوتاه مدت مروان بن حکم در [[شام]]، یعنی کمتر از یک سال و حدود هشت سال از خلافت فرزندش [[عبدالملک بن مروان]] (65-73ق.) دست امویان از مکه کوتاه شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص255-267؛ التنبیه و الاشراف، ص266-272؛ تاریخ مکه، سباعی، ص106.</ref> | ||
ابن زبیر تشکیلاتی ویژه مانند اداره پلیس امروزی در مکه پدید آورد و کسانی را برای نظارت بر امنیت عمومی و نیز بازار گماشت. همچنین سرعت بَرید با استفاده از چهارپایان تیزرو بیشتر شد.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص126.</ref> | ابن زبیر تشکیلاتی ویژه مانند اداره پلیس امروزی در مکه پدید آورد و کسانی را برای نظارت بر امنیت عمومی و نیز بازار گماشت. همچنین سرعت بَرید با استفاده از چهارپایان تیزرو بیشتر شد.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص126.</ref> | ||
از مشکلات | از مشکلات ابنزبیر، درگیری نیروهای وی با خوارج و نیز شیعیان به رهبری [[مختار ثقفی]] در عراق بود. در این حال، عبدالملک بن مروان، ابنزبیر را به حال خود رها ساخت و در انتظار ماند تا نیروهای وی در این درگیریها تضعیف شوند. سپس عبدالملک نخست نیروهای زبیری در عراق به رهبری [[مصعب بن زبیر]] را شکست داد و با ارسال پول برای رؤسا و مراکز رهبری زبیریها در حجاز که زمینه کنارهگیری آنها از ابن زبیر را فراهم کرد، <ref>تاریخ مکه، سباعی، ص98-100.</ref> [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را مامور دفع شورش ابن زبیر در مکه کرد. در همین حال، بزرگان شام به سبب حرمت مکه حاضر به پذیرش چنین اقدامی نبودند.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج2، ص149.</ref> حجاج توانست در مدت محاصره مکه که برخی آن را هشت ماه و هفده روز دانستهاند، <ref>تاریخ طبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص124.</ref> ضمن به منجنیق بستن کعبه و [[مسجدالحرام]] و کشتن ابن زبیر به سال 73ق. حجاز را دیگر بار زیر سلطه امویان درآورد.<ref>المعارف، ص396-397؛ جمهرة انساب العرب، ص146.</ref> | ||
حجاج پس از کشته شدن عبدالله بن زبیر، وارد مکه شد و از مردم برای عبدالملک بیعت گرفت.<ref>الطبقات، خامسه2، ص95؛ اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص315؛ تاریخ طبری، ج6، ص187.</ref> | حجاج پس از کشته شدن عبدالله بن زبیر، وارد مکه شد و از مردم برای عبدالملک بیعت گرفت.<ref>الطبقات، خامسه2، ص95؛ اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص315؛ تاریخ طبری، ج6، ص187.</ref> | ||
==دوره آل مروان== | |||
آنان تا پایان حکومت بنیامیه به سال 132ق. بیست و یک تن را بر مکه امیر کردند که تاریخنگاران درباره برخی اختلاف نظر دارند. به باور سباعی، بهترین فهرست که بتوان به آن اعتماد نمود، همان است که فاسی ارائه کرده است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص199-206؛ تاریخ مکه، سباعی، ص107.</ref> از ویژگیهای این دوره، واگذاری مکه به شخصیتهای توانمند نظامی سیاسی و حاکمان برجسته محلی است. | آنان تا پایان حکومت بنیامیه به سال 132ق. بیست و یک تن را بر مکه امیر کردند که تاریخنگاران درباره برخی اختلاف نظر دارند. به باور سباعی، بهترین فهرست که بتوان به آن اعتماد نمود، همان است که فاسی ارائه کرده است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص199-206؛ تاریخ مکه، سباعی، ص107.</ref> از ویژگیهای این دوره، واگذاری مکه به شخصیتهای توانمند نظامی سیاسی و حاکمان برجسته محلی است. | ||
حجاج بن یوسف نخستین امیر انتصابی از سوی عبدالملک بر حجاز بود. امارت او بر مکه به سال 73ق. آغاز شد و تا سال 75ق. ادامه یافت.<ref>مروج الذهب، ج3، ص115، 166.</ref> وی در این سالها امیرالحاج نیز بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المحبر، ص24.</ref> این امیر در مدت امارتش بر مکه، کعبه را به دستور عبدالملک بازسازی نمود و با تفکیک حِجر اسماعیل از کعبه، <ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص289؛ الروض المعطار، ص499.</ref> آن را با ابریشم پوشاند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص253؛ البدء و التاریخ، ج4، ص84؛ معجم البلدان، ج5، ص124.</ref> نیز نردبان داخلی کعبه را بازسازی کرد و اتاقکی برای آن در نظر گرفت<ref>الروض المعطار، ص499.</ref> و سدهایی در پیرامون مکه برای ذخیره آب ساخت.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص281-282.</ref> | حجاج بن یوسف نخستین امیر انتصابی از سوی عبدالملک بر حجاز بود. امارت او بر مکه به سال 73ق. آغاز شد و تا سال 75ق. ادامه یافت.<ref>مروج الذهب، ج3، ص115، 166.</ref> وی در این سالها امیرالحاج نیز بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المحبر، ص24.</ref> این امیر در مدت امارتش بر مکه، کعبه را به دستور عبدالملک بازسازی نمود و با تفکیک [[حجر اسماعیل|حِجر اسماعیل]] از کعبه، <ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص289؛ الروض المعطار، ص499.</ref> آن را با ابریشم پوشاند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص253؛ البدء و التاریخ، ج4، ص84؛ معجم البلدان، ج5، ص124.</ref> نیز نردبان داخلی کعبه را بازسازی کرد و اتاقکی برای آن در نظر گرفت<ref>الروض المعطار، ص499.</ref> و سدهایی در پیرامون مکه برای ذخیره آب ساخت.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص281-282.</ref> | ||
در خلافت عبدالملک بن مروان (حک: 65-85ق.) افزون بر حجاج بن یوسف، دیگر امیران مکه عبارت بودند از: مسلمة بن عبدالملک، حارث بن خالد مخزومی، <ref>نسب قریش، ص202، 313.</ref> خالد بن عبدالله قسری، عبدالله بن سفیان مخزومی، عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد، نافع بن علقمه کنانی، یحیی بن حکم بن | در خلافت عبدالملک بن مروان (حک: 65-85ق.) افزون بر حجاج بن یوسف، دیگر امیران مکه عبارت بودند از: مسلمة بن عبدالملک، حارث بن خالد مخزومی، <ref>نسب قریش، ص202، 313.</ref> خالد بن عبدالله قسری، عبدالله بن سفیان مخزومی، عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد، نافع بن علقمه کنانی، یحیی بن حکم بن ابیالعاص، هشام بن اسماعیل مخزومی، ابان بن عثمان، قیس بن مخرمه.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص205.</ref> از میان این افراد، [[حارث بن خالد]] در دوران یزید بن معاویه نیز برای مدتی کوتاه امیر مکه بود.<ref>جمهرة انساب العرب، ص146.</ref> | ||
=== | ===ولید بن عبدالملک=== | ||
(حک: 85-95ق.) امیران مکه در این دوره، دو تن بودند: عمر بن | (حک: 85-95ق.) امیران مکه در این دوره، دو تن بودند: [[عمر بن عبدالعزیز]]، خالد بن عبدالله قسری*. در دوره امارت عمر بن عبدالعزیز، برخی عراقیها از ستم حجاج بن یوسف ثقفی در مکه به او پناه بردند. بر اثر بدگویی حجاج، ولید بن عبدالملک، عمر را از امارت آن شهر برکنار نمود و خالد بن عبدالله قسری را بدان منصب گماشت. آغاز امارت وی بر مکه مورد اختلاف است. برخی آن را در پی فتنه ابن زبیر و به سال 75ق. و شماری به سال 89ق. در دوران خلافت ولید بن عبدالملک دانستهاند.<ref>تاریخ خلیفه، ص198؛ الکامل، ج4، ص536.</ref> [[طبری]] سال 91ق. را آغاز امارت او دانسته و مدت آن را پنج سال نوشته است.<ref>تاریخ طبری، ج6، ص464.</ref> سال 91/94ق. نیز زمان آغاز امارت خالد یاد شده است.<ref>الکامل، ج4، ص536.</ref> وی تا سال 96ق. امیر مکه بود. از برخی گزارشها برمیآید که او دو بار به امارت آن شهر رسیده است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص200-202.</ref> | ||
در امارت خالد، نخستین بار صفهای نماز جماعت به صورت دایرهوار پیرامون کعبه تشکیل شد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص65.</ref> نیز اخراج عراقیها از مکه به دستور ولید، <ref>تاریخ طبری، ج6، ص464، 485.</ref> دستگیری سعید بن جبیر و فرستادن او نزد حجاج در عراق که منجر به گردن زدن سعید شد، <ref>تاریخ طبری، ج6، ص488.</ref> جدایی انداختن میان مردان و زنان در حال | در امارت خالد، نخستین بار صفهای نماز جماعت به صورت دایرهوار پیرامون کعبه تشکیل شد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص65.</ref> نیز اخراج عراقیها از مکه به دستور ولید، <ref>تاریخ طبری، ج6، ص464، 485.</ref> دستگیری [[سعید بن جبیر]] و فرستادن او نزد حجاج در عراق که منجر به گردن زدن سعید شد، <ref>تاریخ طبری، ج6، ص488.</ref> جدایی انداختن میان مردان و زنان در حال [[طواف]]، <ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص20-21.</ref> [[تذهیب]] (طلاکاری) کعبه، <ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص211.</ref> و ساختن برکهای برای وضو گرفتن با جاری ساختن آب چاهی از تلاشهای او است. خالد نخستین بار در رمضان کسی را روی [[کوه ابوقبیس]] گماشت که هنگام طلوع فجر، با صدای بلند مردم را از ادامه خوردن و آشامیدن بازدارد.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص130-131.</ref> برخورد تند او با [[عبدالله بن شیبه]]، از پردهداران کعبه، برای گشودن در کعبه به هنگام نامعمول<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص132.</ref> و نیز سبّ امام علی(ع) بر منبر از کارهای ناپسند خالد در دوران امارتش بر مکه بود.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج15، ص256.</ref> | ||
===دوران خلافت دیگر مروانیان=== | ===دوران خلافت دیگر مروانیان=== | ||
در خلافت کوتاه مدت سلیمان بن عبدالملک (حک: 96-99ق.)، خالد بن عبدالله قسری از امارت مکه برکنار و طلحة بن داود حضرمی و در پی او عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد بر مکه امارت یافتند.<ref>تاریخ طبری، ج6، ص522.</ref> | در خلافت کوتاه مدت [[سلیمان بن عبدالملک]] (حک: 96-99ق.)، خالد بن عبدالله قسری از امارت مکه برکنار و طلحة بن داود حضرمی و در پی او عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد بر مکه امارت یافتند.<ref>تاریخ طبری، ج6، ص522.</ref> | ||
در خلافت [[عمر بن عبدالعزیز]] (حک: 99-101ق.) به رغم آنکه خلافت وی دو سال بیشتر دوام نیافت، امیران مکه پنج تن بودند که دلایل کوتاهی دوره امارت آنان دانسته نیست. عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد، محمد بن طلحة بن عبدالله، عروة بن عیاض نوفلی، عبدالله بن قیس بن مخرمه، و عثمان بن عبدالله بن سراقه را امیران مکه در این دوران دانستهاند. سخن طبری نشان میدهد که در خلافت عمر بن عبدالعزیز، تنها عبدالعزیز بن عبدالله امیر مکه بوده است.<ref>تاریخ طبری، ج6، ص522.</ref> این خلیفه به عبدالعزیز دستور داده بود تا مردم درهای خانههایشان را به روی حاجیان باز بگذارند و از کرایه دادن آنها خودداری کنند و خانههای ساخته شده در [[منا]] نیز تخریب شوند. از این رو، مردم به صورت پنهانی خانههایشان را اجاره میدادند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص204.</ref> | |||
[[یزید بن عبدالملک]] (حک: 101-105ق.) نخست عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد بن اسید و در پی او عبدالرحمن بن ضحاک را به سال 103ق. به امارت مکه برگزید. سبب برکناری او خواستگاری تهدیدآمیزش از [[فاطمة بنت الحسین|فاطمه]] دختر [[امام حسین(ع)]] و شکایت او نزد یزید دانسته شده است.<ref>انساب الاشراف، ج2، ص198؛ تاریخ طبری، ج7، ص12-13؛ تذکرة الخواص، ص251.</ref> عبدالرحمن امارت مدینه را نیز بر عهده داشت. عبدالواحد بن زیاد نصری، ابراهیم بن هشام مخزومی، و خالد بن عبدالملک نیز از امیران دوران خلافت یزید بودند.<ref>حجاز در صدر اسلام، ص268.</ref> | |||
[[هشام بن عبدالملک]] (حک: 105-125ق.) این افراد را امیر مکه انتخاب کرد: عبدالواحد بن زیاد نصری، ابراهیم بن هشام مخزومی، محمد بن هشام مخزومی، نافع بن علقمه کنانی. برخی محمد بن ابیبکر بن حزم و یوسف بن محمد بن یوسف را نیز از امیران مکه دانستهاند.<ref>تاریخ خلیفه، ص232؛ اتحاف الوری، ج2، ص155.</ref> | |||
یزید | در خلافت [[ولید بن یزید]] (حک: 125-127ق.) یوسف بن محمد بن یوسف ثقفی امیر مکه و مدینه بود. وی به دستور خلیفه، ابراهیم بن هشام بن عبدالملک<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص331.</ref> و برادرش محمد بن هشام را در مکه دستگیر نمود و به [[شام]] فرستاد و آن دو همراه خالد بن عبدالله قسری، از امیران پیشین مکه، بر اثر شلاق خوردن و شکنجه به سال 126ق. جان سپردند.<ref>تاریخ طبری، ج7، ص226-227؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص331؛ تاریخ مکه، سباعی، ص109.</ref> رقابت و اختلاف خاندان اموی در این دوران به اوج رسید. | ||
[[یزید بن ولید]] (حک: 127ق.) در خلافت کوتاه خود در حدود 5 ماه، کسی را به امارت مکه انتخاب نکرد و همچنان عبدالعزیز بن عمر امیر مکه بود. مروان بن محمد (حک: 127-132ق.) واپسین خلیفه اموی، نخست عبدالعزیز بن عمر بن عبدالعزیز و در پی او عبدالواحد بن سلیمان بن عبدالملک، ولید بن عروه، محمد بن عبدالملک بن مروان، و یوسف بن عروة بن محمد را به امارت مکه برگزید.<ref>تاریخ خلیفه، ص266.</ref> | |||
در | در امارت عبدالواحد، در حالی که امویان بیشتر نیروی خود را برای سر و سامان دادن به اوضاع عراق و [[خراسان]] و سرکوب دعوت عباسی صرف میکردند، ابوحمزه خارجی در ذی حجه سال 129ق. به [[مکه]] یورش آورد و با گریختن عبدالواحد، شهر بدون درگیری به تصرف ابوحمزه درآمد. چنین برمیآید که [[اباضیان]] مکه نیز به جنبش درآمده و زمینههای ورود نیروهای ابوحمزه به مکه را فراهم کرده بودند.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص289؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص210.</ref> در حدود چهل روزی که ابوحمزه در مکه مستقر بود، افرادی دیگر نیز به او پیوستند و شهر [[طائف]] هم به وی تسلیم شد. پس از پایان مراسم حج، حکمران اموی مدینه، عبدالواحد بن سلیمان بن عبدالملک، سپاهی با شش تا هشت هزار تن به نبرد ابوحمزه روانه کرد که به شکست سپاه اموی و گریختن آنان انجامید.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص296-304؛ البدایة و النهایه، ج10، ص35؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص210-211.</ref> در رویارویی پسین که در جمادی الاولی130ق. رخ داد، [[خوارج]] شکست خوردند و ابوحمزه همراه سینفر از یارانش که زنده مانده بودند، به مکه گریخت. در آنجا نیز وی مورد حمله نیروهای اموی به فرماندهی ابنعطیه قرار گرفت و در حالی که بیمار بود، به قتل رسید و یارانش کشته و اسیر گشتند.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص289.</ref> | ||
مردم مکه که به سبب این لشکرکشیها و تعطیلی بازار سالانه [[بازار عکاهی|عُکاظ]]، وضع اقتصادی خود را در خطر میدیدند و نیز آنان را گروهی منحرف میدانستند، همچون مردم مدینه از سقوط خوارج استقبال کردند. اندکی بعد، ابنعطیه در راه بازگشت به مکه پس از تسخیر یمن، به دست دو تن از خوارج کشته شد.<ref>التنبیه و الاشراف، ص283؛ شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج2، ص155؛ الاغانی، ج23، ص177.</ref> بدین ترتیب، مروان واپسین خلیفه اموی توانست یکی از سرسختترین جریانهای مخالف نظام اموی را سرکوب سازد. | |||
==امارت مکه در دوران اول عباسی== | |||
(132-656ق.) امیران مکه در دوران اول عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست بغداد در همه امور داخلی مکه بود؛ زیرا آن شهر به عنوان کانون مهم دینی برای خلفای عباسی جلوه میکرد. از این رو، خلفا اهتمام فراوان به تسلط کامل بر آن داشتند. البته [[مامون عباسی]] برای مکه چند امیر علوی نیز برگزید که در این دوران کاری استثنایی به شمار میرود. چنین برمیآید که هدف او از این کار، خشنود ساختن بخشی از شیعیان بوده است شاید نیز مامون خط سیر آنان را با دیگر علویان متفاوت میدانسته است.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص149.</ref> عبیدالله بن حسن بن عبیدالله علوی از علویانی است که مامون آنان را امیر حرمین ساخت.<ref>تاریخ خلیفه، ص313.</ref> | |||
در این دوران، گاه امارت مکه مستقل بود و گاه با امارت مدینه همراه میشد.<ref>التحفة اللطیفه، ج1، ص52.</ref> به سال 196ق. داود بن عیسی عباسی امارت [[مدینه]] را نیز عهدهدار گشت و فرزندش سلیمان را به نیابت از خود بر آن شهر منصوب کرد.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص438؛ تاریخ امراء المدینه، ص150-152.</ref> برخی امیران افزون بر مکه، بر طائف و جده نیز همزمان حکومت داشتند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص209.</ref> از دلمشغولیهای امیران مکه در این دوران، قیام علویان بود که خود را برای خلافت شایستهتر شمرده، [[بنیعباس]] را غاصب حکومت میدانستند. از این رو، با فراهم شدن کوچکترین زمینه برای قیام، از خاستگاه خود در مدینه، حرکت خویش را آغاز میکردند. قیامهای [[نفس زکیه]] به سال 145ق، <ref>تاریخ خلیفه، ص276.</ref> حسین بن علی حسنی ([[شهید فخ]]) در سال 169ق، <ref>تاریخ طبری، ج8، ص200؛ مقاتل الطالبیین، ص372.</ref> [[ابن طباطبا]] به سال199ق.، <ref>تاریخ طبری، ج8، ص529.</ref> محمد بن صالح بن عبدالله <ref>مقاتل الطالبیین، ص480.</ref> و محمد بن یوسف بن ابراهیم در سال 252ق.<ref>مروج الذهب، ج4، ص90-91؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص16.</ref> از آن شمار هستند. | |||
پس از قیام نفس زکیه، عباسیان هوشیار شدند و امارت مکه را جز به خاندان عباسی نسپردند تا بتوانند از شورش علویان پیشگیری کنند. آنان همچنین اصرار داشتند که حکومت طائف و [[جده]] را همراه مکه کنند تا دایره نفوذ آن امیر را برای همه بلادی که از نظر آنان وضعی خاص داشت، گسترش دهند.<ref>نک: شفاء الغرام، ج2، ص209؛ تاریخ مکه، سباعی، ص149-151.</ref> | |||
در این | در اواخر این دوران و با نفوذ ترکان در دستگاه خلافت، شماری از آنان به امارت مکه دست یافتند. ایتاخ، از فرماندهان ترک، از آن جمله است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص220.</ref> برخی ایرانیان همانند حسن بن سهل، برادر [[فضل بن سهل]] وزیر مقتول مامون، در همین دوره از سوی مامون امیر مکه شدند.<ref>الجامع اللطیف، ص258؛ تحصیل المرام، ج2، ص716.</ref> این دسته از امیران که از آنان به عنوان امیر مباشرتی میتوان یاد کرد، کسانی را برای اداره مکه انتخاب میکردند. | ||
===خدمات عمرانی عباسیان در مکه=== | |||
در | عباسیان در طول حکومت دراز مدت خود، برای جلب نظر مسلمانان، تلاشهای عمرانی بسیار در مکه به دست امیران آن شهر انجام دادند. برخی تلاشهای آنان عبارتند از: گسترش مسجدالحرام، تزئین کعبه و طلاکاری نمودن در آن، فرستادن هدایای گرانبها برای آویختن در کعبه، <ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص225.</ref> تهیه پرده برای کعبه، <ref>کعبه و جامه آن، ص97.</ref> تزئین [[مقام ابراهیم]]، تعمیر و بازسازی چاه زمزم، گسترش در [[مطاف]]، تعمیر [[حجر اسماعیل|حِجر اسماعیل]]، کشیدن چشمه و احداث برکهها در مکه.<ref>تحصیل المرام، ج1، ص146 به بعد.</ref> | ||
در میان خلفای عباسی، گسترش و تعمیرات دوره [[منصور دوانیقی|ابوجعفر منصور]] و [[مهدی عباسی]] به لحاظ گستردگی از اهمیتی بیشتر برخوردار بود.<ref>نک: تاریخ مکه، سباعی، ص209-210؛ حجاز در صدر اسلام، ص485.</ref> این تلاشها بیشتر در دوران اول عباسیان (حک: 132-234ق.) انجام پذیرفت. از ویژگیهای این دوره میتوان به نیرومندی و اقتدار دستگاه خلافت و تمرکز قدرت در دست خلفا و حضور پررنگ ایرانیان در تشکیلات اداری اشاره کرد.<ref>نک: تاریخ عباسیان طقوش، ص9.</ref> | |||
سفاح (132-136ق.) | [[سفاح]] (132-136ق.) وی نخستین خلیفه عباسی بود که نخست به سال 132ق. مکه را در اختیار عمویش داود بن علی بن عبدالله عباسی نهاد و به او دستور داد تا برخی آثار اموی در مکه مانند مخزن آب ساخته شده به دست خالد بن عبدالله قسری را از میان ببرد. سفاح در پی برکناری داود، دایی خود، زیاد بن عبیدالله حارثی را به امارت مکه منصوب کرد که تا سال 136ق. بر آن شهر امیر بود. در همین سال، وی برکنار گشت و عباس بن عبدالله بن معبد عباسی تا زمان مرگ سفاح، امیر مکه شد. عمر بن عبدالحمید بن عبدالرحمن عدوی را نیز از امیران انتصابی سفاح دانستهاند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص209.</ref> | ||
منصور عباسی (136-158ق.) | [[منصور عباسی]] (136-158ق.) امیران مکه در دوران خلافت او عبارت بودند از: عباس بن عبدالله بن معبد عباسی و زیاد بن عبیدالله حارثی. وی تا 141ق. امیر مکه بود و به دستور منصور با خریدن خانههای مجاور سمت شمال و غرب مسجد آن را گسترش داد و به دو برابر دوران بنیامیه رساند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص72-73.</ref> وی همچنین در پی تخریب [[دار القضاء]] (خانه [[عمر بن خطاب]]) و تبدیل آن به میدان، در ضلع غربی مسجد دری گشود که به نام خودش مشهور گشت.<ref>اخبار المدینه، ص109.</ref> | ||
از دیگر امیران این دوره، میتوان به هیثم بن معاویه تا سال 143ق. و سری بن عبدالله بن حارث تا 145ق. اشاره کرد.<ref>تاریخ خلیفه، ص284؛ تاریخ طبری، ج7، ص515؛ المعرفة و التاریخ، ج1، ص124، 128.</ref> در این سال، نفس زکیه در پی تسلط بر مدینه، سپاهی را روانه مکه کرد که موجب فرار امیر مکه سری بن عبدالله شد و یکی از علویان به نام حسن بن معاویه علوی<ref>تاریخ طبری، ج7، ص561، 573-575.</ref> یا فرزند او محمد بن حسن<ref>العقد الثمین، ج6، ص324.</ref> به امارت مکه رسید. اما در پی مدتی کوتاه قیام نفس زکیه سرکوب شد و عباسیان دیگر بار بر مکه تسلط یافتند<ref>التنبیه و الاشراف، ص295؛ مروج الذهب، ج3، ص296.</ref> و امارت سری بن عبدالله استمرار یافت. به سال 146ق. او نیز برکنار و عبدالصمد بن علی بن عبدالله، عموی منصور، امیر مکه و مدینه شد که امارتش تا 149 یا 150ق. یا 157ق. ادامه یافت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص63.</ref> محمد فرزند ابراهیم امام عباسی واپسین امیر انتصابی منصور بر مکه بود که تا سال 158ق. امارت کرد. منصور نخستین کسی بود که بر چاه زمزم پنجره نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج1، ص298.</ref> | از دیگر امیران این دوره، میتوان به هیثم بن معاویه تا سال 143ق. و سری بن عبدالله بن حارث تا 145ق. اشاره کرد.<ref>تاریخ خلیفه، ص284؛ تاریخ طبری، ج7، ص515؛ المعرفة و التاریخ، ج1، ص124، 128.</ref> در این سال، نفس زکیه در پی تسلط بر مدینه، سپاهی را روانه مکه کرد که موجب فرار امیر مکه سری بن عبدالله شد و یکی از علویان به نام حسن بن معاویه علوی<ref>تاریخ طبری، ج7، ص561، 573-575.</ref> یا فرزند او محمد بن حسن<ref>العقد الثمین، ج6، ص324.</ref> به امارت مکه رسید. اما در پی مدتی کوتاه قیام نفس زکیه سرکوب شد و عباسیان دیگر بار بر مکه تسلط یافتند<ref>التنبیه و الاشراف، ص295؛ مروج الذهب، ج3، ص296.</ref> و امارت سری بن عبدالله استمرار یافت. به سال 146ق. او نیز برکنار و عبدالصمد بن علی بن عبدالله، عموی منصور، امیر مکه و مدینه شد که امارتش تا 149 یا 150ق. یا 157ق. ادامه یافت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص63.</ref> محمد فرزند ابراهیم امام عباسی واپسین امیر انتصابی منصور بر مکه بود که تا سال 158ق. امارت کرد. منصور نخستین کسی بود که بر چاه زمزم پنجره نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج1، ص298.</ref> | ||
در دوران خلافت مهدی (حک: 158-168ق.)، ابراهیم بن یحیی بن محمد تا 161ق.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص115؛ امراء البلد الحرام، ص14؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63-65.</ref> و جعفر بن سلیمان بن علی تا 166ق. و عبیدالله بن قُثَم بن عبدالله<ref>تاریخ طبری، ج8، ص141، 154، 163؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63-65؛ امراء البلد الحرام، ص14؛ تاریخ امراء مکه، ص246-250.</ref> و محمد بن ابراهیم برای بار دوم به امارت مکه دست یافتند.<ref>امراء البلد الحرام، ص14.</ref> از دیگر امیران مکه، زیاد بن عبیدالله حارثی برای بار دوم بود که باب بنیجمح به دست او ساخته شد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص163-164.</ref> مهدی در ایام خلافت خود دو بار به سالهای 160 و 164ق. مسجدالحرام را گسترش داد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص74؛ العقد الثمین، ج1، ص25.</ref> | در دوران خلافت مهدی (حک: 158-168ق.)، ابراهیم بن یحیی بن محمد تا 161ق.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص115؛ امراء البلد الحرام، ص14؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63-65.</ref> و جعفر بن سلیمان بن علی تا 166ق. و عبیدالله بن قُثَم بن عبدالله<ref>تاریخ طبری، ج8، ص141، 154، 163؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63-65؛ امراء البلد الحرام، ص14؛ تاریخ امراء مکه، ص246-250.</ref> و محمد بن ابراهیم برای بار دوم به امارت مکه دست یافتند.<ref>امراء البلد الحرام، ص14.</ref> از دیگر امیران مکه، زیاد بن عبیدالله حارثی برای بار دوم بود که باب بنیجمح به دست او ساخته شد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص163-164.</ref> مهدی در ایام خلافت خود دو بار به سالهای 160 و 164ق. [[مسجدالحرام]] را گسترش داد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص74؛ العقد الثمین، ج1، ص25.</ref> | ||
هادی (حک: 169-170ق.) | [[هادی]] (حک: 169-170ق.) وی نخست عبیدالله بن قثم بن عبدالله عباسی را امیر مکه کرد.<ref>تاریخ خلیفه، ص294.</ref> در امارت او، حسین بن علی ([[شهید فخ]]) به سال 169ق. در مدینه قیام نمود و در پی تسلط بر آن، به مکه عزیمت کرد؛ اما از سپاه عباسی شکست خورد و به شهادت رسید<ref>مروج الذهب، ج3، ص326-327.</ref> و بدین ترتیب، عباسیان بار سوم به مکه دست یافتند. سپس محمد بن عبدالرحمن سفیانی امیر مکه شد.<ref>المعرفة و التاریخ، ج1، ص159.</ref> | ||
در دوران خلافت | در دوران خلافت [[هارون الرشید]] (170-193ق.) افراد زیر به امارت رسیدند که ترتیب دقیق آنها مشخص نیست: احمد بن اسماعیل بن علی، حماد بربری، سلیمان بن جعفر بن سلیمان، عباس بن محمد بن ابراهیم، عبیدالله بن قثم، علی بن موسی، فضل بن عباس بن محمد، محمد بن عبدالله بن سعد، و موسی بن عیسی.<ref>تاریخ خلیفه، ص305؛ نک: شفاء الغرام، ج2، ص213.</ref> در این دوران، به دستورهارون، حاکم مکه منارهای برای مؤذنان بر بالای سقف مسجد ساخت.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص320.</ref> | ||
در دوران خلافت امین (حک: 193-198ق.) داود بن عیسی بن موسی عباسی امیر حرمین شد.<ref>العقد الثمین، ج4، ص69.</ref> وی در مکه ماند و پسرش را به نیابت از خود به مدینه فرستاد.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص438، 440؛ المنتظم، ج10، ص27؛ شفاء الغرام، ج2، ص213.</ref> هنگامی که امین از او خواست تا عهدنامه هارون را که به کعبه آویخته شده بود، پاره کند و مامون را از ولایتعهدی برکنار نماید، برآشفت و در پی گرد آوردن مکیان و با حمایت آنان، امین را از خلافت برکنار ساخت و برای مامون از آنان بیعت گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص438؛ تجارب الامم، ج4، ص83.</ref> وی به دستور امین برکنار شد. | در دوران خلافت امین (حک: 193-198ق.) داود بن عیسی بن موسی عباسی امیر [[حرمین]] شد.<ref>العقد الثمین، ج4، ص69.</ref> وی در مکه ماند و پسرش را به نیابت از خود به مدینه فرستاد.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص438، 440؛ المنتظم، ج10، ص27؛ شفاء الغرام، ج2، ص213.</ref> هنگامی که امین از او خواست تا عهدنامه هارون را که به کعبه آویخته شده بود، پاره کند و مامون را از ولایتعهدی برکنار نماید، برآشفت و در پی گرد آوردن مکیان و با حمایت آنان، امین را از خلافت برکنار ساخت و برای مامون از آنان بیعت گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص438؛ تجارب الامم، ج4، ص83.</ref> وی به دستور امین برکنار شد. | ||
به سال 194ق. سالم بن جراح، کارگزار امین عباسی (حک: 193-198ق.) 18000 دینار را که امین برای او فرستاده بود، برای طلاپوش کردن در ورودی کعبه هزینه کرد. وی پوشش پیشین را که حدود 28000 مثقال بود، برکند و سکههای ارسالی را به آن افزود و در کعبه را با صفحه طلا پوشاند. همچنین دو حلقه طلایی برای آن در ساخت و میخهایی با روکش طلا بر آستانه و گوشههای آن کوبید.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص169.</ref> | به سال 194ق. سالم بن جراح، کارگزار [[امین عباسی]] (حک: 193-198ق.) 18000 دینار را که امین برای او فرستاده بود، برای طلاپوش کردن در ورودی کعبه هزینه کرد. وی پوشش پیشین را که حدود 28000 مثقال بود، برکند و سکههای ارسالی را به آن افزود و در کعبه را با صفحه طلا پوشاند. همچنین دو حلقه طلایی برای آن در ساخت و میخهایی با روکش طلا بر آستانه و گوشههای آن کوبید.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص169.</ref> | ||
با غلبه مامون (حک: 198-218ق.) بر امین، وی به پاداش آن چه داود انجام داده بود، او را دیگر بار بر امارت مکه و مدینه منصوب کرد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص128.</ref> وی تا سال 199ق. امیر این دو شهر بود.<ref>تجارب الامم، ج4، ص85؛ تاریخ الاسلام، ج13، ص44؛ الکامل، ج6، ص307.</ref> در امارت داود، حسین بن حسن علوی معروف به افطس که از سوی | با غلبه مامون (حک: 198-218ق.) بر امین، وی به پاداش آن چه داود انجام داده بود، او را دیگر بار بر امارت مکه و مدینه منصوب کرد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص128.</ref> وی تا سال 199ق. امیر این دو شهر بود.<ref>تجارب الامم، ج4، ص85؛ تاریخ الاسلام، ج13، ص44؛ الکامل، ج6، ص307.</ref> در امارت داود، حسین بن حسن علوی معروف به [[افطس]] که از سوی [[ابوالسرایا]]، صاحب دعوت طباطبا در [[عراق]]، به امارت مکه اعزام شده بود، این شهر را تصرف کرد و به سال 200ق. در پی شنیدن خبر قتل ابوالسرایا، برای [[محمد دیباج]]، از فرزندان [[امام صادق(ع)]]، در مکه بیعت گرفت. از کارهای او در مکه، کندن جامههای پیشین کعبه و پوشاندن دو جامه ارسالی ابوالسرایا بر آن بود. بر این جامهها نوشته شده بود: «تهیه شده به دستور ابوالسرایا تا به جای جامه ستمپیشگان عباسی پوشانده شود و خانه خدا تطهیر گردد». <ref>تاریخ طبری، ج8، ص532، 536.</ref> استیلای افطس چندان دوام نیافت و مامون لشکری فرستاد که سپاه علوی را شکست داد و بر مکه چیره شد.<ref>الآداب السلطانیه، ص214-215.</ref> بدین ترتیب، بار چهارم عباسیان بر مکه چیره شدند و عیسی بن یزید جلودی فرمانده سپاه مامون به امارت مکه رسید و در پی او یزید بن حنظله مخزومی یا محمد بن جلود امیر شد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص216؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص97.</ref> | ||
به سال 202ق. ابراهیم موسی بن جعفر از یمن آمد و بر مکه چیره شد. برخی وی را حاکم انتصابی مامون دانستهاند.<ref>البدایة و النهایه، ج10، ص268.</ref> هارون بن مسیب، حمدون بن علی بن عیسی، صالح بن عباس، سلیمان بن عبدالله، محمد بن سلیمان، حسن بن سهل، محمد بن هارون و عبیدالله بن حسن علوی از دیگر امیران مکه بودند. امارت عبیدالله تا سال 209 یا 218ق. ادامه داشته است.<ref>خلاصة الکلام، ص9.</ref> | به سال 202ق. [[ابراهیم موسی بن جعفر]] از یمن آمد و بر مکه چیره شد. برخی وی را حاکم انتصابی مامون دانستهاند.<ref>البدایة و النهایه، ج10، ص268.</ref> هارون بن مسیب، حمدون بن علی بن عیسی، صالح بن عباس، سلیمان بن عبدالله، محمد بن سلیمان، حسن بن سهل، محمد بن هارون و عبیدالله بن حسن علوی از دیگر امیران مکه بودند. امارت عبیدالله تا سال 209 یا 218ق. ادامه داشته است.<ref>خلاصة الکلام، ص9.</ref> | ||
در روزگار معتصم (حک: 218-227ق.) امارت مکه نخست در اختیار صالح بن عباس و در پی او به سال 226ق. بر عهده اشناس ترکی، از فرماندهان خلیفه، قرار گرفت. او محمد بن داود را جانشین خود قرار داد. وی تا مرگ معتصم بر این منصب باقی بود. این خلیفه به سال 219ق. به طاهر بن عبدالله که امیر مکه بود، دستور داد تا چراغها (نفاطات) در مازمان (تنگه میان مزدلفه و عرفه) در شب عید قربان و هنگام بازگشت حاجیان روشن شود. این امیر نخستین کسی است که این کار را آغاز کرد و سپس چنین خدمتی رسم گردید.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص287؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص324.</ref> در خلافت واثق (حک: 227-232ق.) محمد بن داود بن عیسی عباسی به نیابت از اشناس ترکی، امیر مکه بود.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص140؛ تاریخ الاسلام، ج16، ص5.</ref> | در روزگار [[معتصم]] (حک: 218-227ق.) امارت مکه نخست در اختیار صالح بن عباس و در پی او به سال 226ق. بر عهده اشناس ترکی، از فرماندهان خلیفه، قرار گرفت. او محمد بن داود را جانشین خود قرار داد. وی تا مرگ معتصم بر این منصب باقی بود. این خلیفه به سال 219ق. به طاهر بن عبدالله که امیر مکه بود، دستور داد تا چراغها (نفاطات) در مازمان (تنگه میان [[مزدلفه]] و [[عرفه]]) در شب [[عید قربان]] و هنگام بازگشت حاجیان روشن شود. این امیر نخستین کسی است که این کار را آغاز کرد و سپس چنین خدمتی رسم گردید.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص287؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص324.</ref> در خلافت [[واثق]] (حک: 227-232ق.) محمد بن داود بن عیسی عباسی به نیابت از اشناس ترکی، امیر مکه بود.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص140؛ تاریخ الاسلام، ج16، ص5.</ref> | ||
==امارت مکه در دوران دوم عباسی== | |||
(حک: 234-334ق.) این دوره که با تسلط ترکان بر دستگاه خلافت شناخته میشود، با خلافت متوکل آغاز شد و در دوران مستکفی خاتمه یافت. از ویژگیهای این دوران، تجزیه قلمرو خلافت و پدید آمدن حکومتهایی مانند صفاریان (254-298ق.) و سامانیان (261-389ق.) در شرق قلمرو خلافت و تشکیل حکومتهایی در مصر و شام مانند بنیطولون (حک: 254-323ق.) <ref>التاریخ الشامل، ج2، ص127.</ref> و اخشیدیان (حک: 330-358) بود که کوشیدند با استیلا بر مکه، از آن برای تقویت پایگاه معنوی خود میان مسلمانان بهره گیرند. | (حک: 234-334ق.) این دوره که با تسلط ترکان بر دستگاه خلافت شناخته میشود، با خلافت [[متوکل]] آغاز شد و در دوران [[مستکفی]] خاتمه یافت. از ویژگیهای این دوران، تجزیه قلمرو خلافت و پدید آمدن حکومتهایی مانند [[صفاریان]] (254-298ق.) و سامانیان (261-389ق.) در شرق قلمرو خلافت و تشکیل حکومتهایی در [[مصر]] و [[شام]] مانند [[بنیطولون]] (حک: 254-323ق.) <ref>التاریخ الشامل، ج2، ص127.</ref> و [[اخشیدیان]] (حک: 330-358) بود که کوشیدند با استیلا بر مکه، از آن برای تقویت پایگاه معنوی خود میان مسلمانان بهره گیرند. | ||
طاهریان (205-259ق.) از حکومتهایی بودند که از سوی خلیفه عباسی، عهدهدار امور حرمین به صورت تشریفاتی شدند. امارت محمد بن عبدالله طاهری در 248ق. به حکم مستعین عباسی از آن جمله است.<ref>الکامل، ج7، ص118؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص375.</ref> | [[طاهریان]] (205-259ق.) از حکومتهایی بودند که از سوی خلیفه عباسی، عهدهدار امور [[حرمین]] به صورت تشریفاتی شدند. امارت محمد بن عبدالله طاهری در 248ق. به حکم [[مستعین عباسی]] از آن جمله است.<ref>الکامل، ج7، ص118؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص375.</ref> | ||
طولونیان مصر از دیگر سلسلههایی هستند که در این دوران، برای کسب مشروعیت نزد مسلمانان، با ارسال صدقات و هدایا برای نفوذ در مکه تلاش کردند.<ref>النجوم الزاهره، ج3، ص8.</ref> آنان برای حذف رقیبشان یعنی طاهریان، فردی به نام ماطعان را به سال 257ق. با هزار سوار همراه کاروان حاجیان مصر به مکه فرستادند و به او ماموریت دادند که در مراسم حج به صورت مسلح حضور یابد تا طاهریان وادار به عقبنشینی شوند. پیامد این حرکت، شکست طولونیان بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص509؛ شفاء الغرام، ج2، ص223-224.</ref> | طولونیان مصر از دیگر سلسلههایی هستند که در این دوران، برای کسب مشروعیت نزد مسلمانان، با ارسال صدقات و هدایا برای نفوذ در مکه تلاش کردند.<ref>النجوم الزاهره، ج3، ص8.</ref> آنان برای حذف رقیبشان یعنی طاهریان، فردی به نام ماطعان را به سال 257ق. با هزار سوار همراه کاروان حاجیان مصر به مکه فرستادند و به او ماموریت دادند که در مراسم حج به صورت مسلح حضور یابد تا طاهریان وادار به عقبنشینی شوند. پیامد این حرکت، شکست طولونیان بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص509؛ شفاء الغرام، ج2، ص223-224.</ref> | ||
رقابت طولونیان در مکه در پی تشکیل دولت صفاریان به دست یعقوب لیث (حک: 247-265ق.) در ایران نیز استمرار یافت. هنگامی که عمرو بن لیث صفاری از سوی خلیفه معتمد عباسی (حک: 259-356ق.) افزون بر حکومت قلمرو خویش، منصب عمل الحرمین را نیز به صورت تشریفاتی دریافت کرد، <ref>شفاء الغرام، ج2، ص225؛ تاریخ امراء المدینة المنوره، ص194-195.</ref> این رقابت سختتر شد. به سال 267ق. نماینده ابن طولون در مکه از نماینده عمرو شکست خورد و پرچم عمرو در سمت راست منبر مسجد ابراهیم خلیل نصب شد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص599.</ref> نیز ابن طولون به سال 269ق. سپاهی را به مکه فرستاد. اما هارون بن محمد هاشمی، کارگزار مکه، در برابر وی مقاومت کرد و با یاری سپاهیان عمرو بن لیث، بر لشکر ابن طولون چیره شد و آنها را از مکه بیرون راند. آن گاه، ابن طولون در مسجدالحرام لعن شد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص652؛ اتحاف الوری، ج2، ص344.</ref> | رقابت طولونیان در مکه در پی تشکیل دولت صفاریان به دست [[یعقوب لیث]] (حک: 247-265ق.) در ایران نیز استمرار یافت. هنگامی که عمرو بن لیث صفاری از سوی خلیفه [[معتمد عباسی]] (حک: 259-356ق.) افزون بر حکومت قلمرو خویش، منصب [[عمل الحرمین]] را نیز به صورت تشریفاتی دریافت کرد، <ref>شفاء الغرام، ج2، ص225؛ تاریخ امراء المدینة المنوره، ص194-195.</ref> این رقابت سختتر شد. به سال 267ق. نماینده ابن طولون در مکه از نماینده عمرو شکست خورد و پرچم عمرو در سمت راست منبر مسجد ابراهیم خلیل نصب شد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص599.</ref> نیز ابن طولون به سال 269ق. سپاهی را به مکه فرستاد. اما هارون بن محمد هاشمی، کارگزار مکه، در برابر وی مقاومت کرد و با یاری سپاهیان عمرو بن لیث، بر لشکر ابن طولون چیره شد و آنها را از مکه بیرون راند. آن گاه، ابن طولون در مسجدالحرام لعن شد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص652؛ اتحاف الوری، ج2، ص344.</ref> | ||
در این هنگام، مکه افزون بر رقابت خاندانها و حکومتها، صحنه کشاکش بسیاری از مخالفان و شورشیان بر ضد خلافت بود. از جمله آنان علویان بودند که تصرف مکه را عاملی مهم در سرنگونی خلافت عباسی میشمردند. اسماعیل بن یوسف بن ابراهیم علوی در همین دوره، به سال 251ق. مدتی کوتاه بر مکه چیره شد.<ref>الکامل، ج7، ص167؛ العقد الثمین، ج1، ص325.</ref> | در این هنگام، مکه افزون بر رقابت خاندانها و حکومتها، صحنه کشاکش بسیاری از مخالفان و شورشیان بر ضد خلافت بود. از جمله آنان علویان بودند که تصرف مکه را عاملی مهم در سرنگونی خلافت عباسی میشمردند. اسماعیل بن یوسف بن ابراهیم علوی در همین دوره، به سال 251ق. مدتی کوتاه بر مکه چیره شد.<ref>الکامل، ج7، ص167؛ العقد الثمین، ج1، ص325.</ref> | ||
در این دوره و حتی چند سال پیش از آن، با شکسته شدن صولت و شوکت خلفا نزد مردم و نیز به سبب بیتوجهی آنان به مردم حجاز به دلیل بحرانهای رخ داده در بغداد، حج عراقیان تعطیل گشت. این وضعیت بر اقتصاد حجاز اثر نهاد و قبایل بادیهنشین مانند بنیسلیم | در این دوره و حتی چند سال پیش از آن، با شکسته شدن صولت و شوکت خلفا نزد مردم و نیز به سبب بیتوجهی آنان به مردم حجاز به دلیل بحرانهای رخ داده در بغداد، حج عراقیان تعطیل گشت. این وضعیت بر اقتصاد [[حجاز]] اثر نهاد و قبایل بادیهنشین مانند [[بنیسلیم]] از تبار سُلیم بن منصور بن عِکرمه، از عرب عدنانی<ref>انساب الاشراف، ج13، ص301؛ جمهرة انساب العرب، ص261.</ref> را در سال 230ق. به غارتگری واداشت و همین سرآغاز غارتگریهای دیگر شد. تا مدتی طولانی، [[قبیله حرب]]، میان مکه و مدینه، به تاخت و تاز پرداختند و با سلب امنیت عمومی، سبب دلمشغولی حاکمان شدند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص146-147.</ref> به سال 1105ق. شریف سعد بن زید (م1116ق.) با این قبیله که بر ضد او شوریده بودند، در حال مبارزه بود.<ref>الحقیقة و المجاز، ج3، ص70-76.</ref> عثمانیها وی را از این رو که نتوانسته بود رهزنان را براند، سرزنش نمودند.<ref>اشراف مکه، ص112.</ref> | ||
بی توجهی | ===بی توجهی به وضعیت اقتصادی=== | ||
بی توجهی خلفای عباسی به وضعیت اقتصادی مکه عامل شورشهای پیاپی گشت و به دلیل بحرانهای پدید آمده در بغداد، حج عراقیها به تعطیلی کشانده شد. این وضع بر اقتصاد حجاز تاثیر نهاد و سبب تعیین مالیات از سوی حاکمان شد. بحرانهای یاد شده موجب کاهش ساکنان مکه و مهاجرت بسیاری از دانشوران به نقاط دیگر گشت که از پیامدهای آن، رکود علم و ادب و هنر در این شهر بود.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص178-179.</ref> | |||
مستعین (حک: 248-252ق.) نخست عبدالصمد بن موسی عباسی را در 249ق و سپس جعفر بن فضل عباسی را به سال 250ق. به امارت مکه گمارد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص210.</ref> در امارت جعفر، اسماعیل بن یوسف از سادات حسنی به سال 251ق. با شکست دادن جعفر و گریزاندن وی، بر مکه چیره شد و در پی 50 روز مدینه را نیز تسخیر کرد و پس از بازگشت به مکه، به استوار کردن حصار شهر پرداخت. او به سال 252ق. به بیماری آبله مرد و بار دیگر مکه به دست عباسیان افتاد و مستعین فرزندش عباس را به امارت حرمین گماشت.<ref>الکامل، ج7، ص164-166.</ref> امارت عباس و در پی او محمد بن عبدالله بن طاهر، تلفیقی نبود.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص19، 106.</ref> | در دوران خلافت متوکل (234ق.) علی بن عیسی بن جعفر عباسی تا 239ق. امیر مکه بود. با درگذشت او، به ترتیب عبدالله بن محمد بن داود، عبدالصمد بن موسی و محمد بن سلیمان بن عبدالله که همگی از بنیعباس بودند، به امارت مکه دست یافتند.<ref>نک: امراء البلد الحرام، ص18.</ref> همچنین متوکل ولایت مکه را به فرزندش منتصر تفویض کرد که گویا نوعی ولایت شَرَف (ولایت از راه دور) بوده است و به جای او برخی فرماندهان متوکل، امارت را بر عهده داشتند. ایتاخ، از فرماندهان ترک، یکی از آنان بود که افزون بر امارت [[حرمین]] و امارت حج، امارت هر سرزمینی که وی بدان وارد میشد، نیز به وی سپرده گشت.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص220.</ref> پس از چندی وی از امارت حرمین برکنار گشت<ref>شفاء الغرام، ج2، ص220.</ref> و در پی بازگشت از حج، به فرمان متوکل، به بند افتاد و از تشنگی جان سپرد.<ref>نک: تجارب الامم، ج4، ص294-295؛ المنتظم، ج11، ص221-222؛ البدایة و النهایه، ج10، ص313.</ref> برخی از امارت ایتاخ تا قتل متوکل به سال 247ق. و نیز در دوران خلافت تقریبا شش ماهه پسرش منتصر سخن گفتهاند.<ref>امراء البلد الحرام، ص104-105.</ref> | ||
[[مستعین]] (حک: 248-252ق.) نخست عبدالصمد بن موسی عباسی را در 249ق و سپس جعفر بن فضل عباسی را به سال 250ق. به امارت مکه گمارد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص210.</ref> در امارت جعفر، اسماعیل بن یوسف از سادات حسنی به سال 251ق. با شکست دادن جعفر و گریزاندن وی، بر مکه چیره شد و در پی 50 روز مدینه را نیز تسخیر کرد و پس از بازگشت به مکه، به استوار کردن حصار شهر پرداخت. او به سال 252ق. به بیماری آبله مرد و بار دیگر مکه به دست عباسیان افتاد و مستعین فرزندش عباس را به امارت حرمین گماشت.<ref>الکامل، ج7، ص164-166.</ref> امارت عباس و در پی او محمد بن عبدالله بن طاهر، تلفیقی نبود.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص19، 106.</ref> | |||
معتز (حک: 252-255ق.) عیسی بن محمد بن اسماعیل مخزومی را امیر مکه کرد. | معتز (حک: 252-255ق.) عیسی بن محمد بن اسماعیل مخزومی را امیر مکه کرد. | ||
از احمد بن منصور عباسی، با لقب کعب البقر، نیز به عنوان امیر مکه در این دوران یاد کردهاند.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص107.</ref> | از احمد بن منصور عباسی، با لقب کعب البقر، نیز به عنوان امیر مکه در این دوران یاد کردهاند.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص107.</ref> | ||
در دوران خلافت مهتدی (حک: 255-256ق.) علی بن حسن هاشمی 256ق. امیر مکه بود.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ص477.</ref> گویند وی نخستین کسی است که میان زنان و مردان در مسجدالحرام جدایی انداخت.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص242.</ref> در پی روی کار آمدن معتمد (حک: 256-279ق.) وی برادرش موفق را بر قلمرو شرقی مملکت، از جمله مکه، حکومت بخشید. البته او به صورت مستقیم بر مکه امارت نکرد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص476؛ تاریخ امراء مکه، ص343.</ref> وی به سال 263ق. به امیر مکه دستور داد پرده کعبه میان قرشیان، حاجبان خانه خدا، و اهل مکه تقسیم شود.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص339.</ref> به سال 272ق. از آن پس که مسجدالحرام به مرور آسیب دیده و بخشی از سقف و دیوار آن ویران شده بود، هارون بن محمد بن اسحق کارگزار مکه به دستور موفق، برادر معتمد، آن را تعمیر کرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص176.</ref> محمد بن متوکل و ابراهیم بن محمد بن اسماعیل به ترتیب در سالهای 257 و 259ق. از امیران مکه بودند. اما چنین برمیآید که اینان نایبانی را برای اداره مکه میفرستادند.<ref>الجامع اللطیف، ص259؛ تاریخ مکه، سباعی، ص166.</ref> | در دوران خلافت مهتدی (حک: 255-256ق.) علی بن حسن هاشمی 256ق. امیر مکه بود.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ص477.</ref> گویند وی نخستین کسی است که میان زنان و مردان در مسجدالحرام جدایی انداخت.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص242.</ref> در پی روی کار آمدن معتمد (حک: 256-279ق.) وی برادرش موفق را بر قلمرو شرقی مملکت، از جمله مکه، حکومت بخشید. البته او به صورت مستقیم بر مکه امارت نکرد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص476؛ تاریخ امراء مکه، ص343.</ref> وی به سال 263ق. به امیر مکه دستور داد پرده کعبه میان قرشیان، حاجبان خانه خدا، و اهل مکه تقسیم شود.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص339.</ref> به سال 272ق. از آن پس که مسجدالحرام به مرور آسیب دیده و بخشی از سقف و دیوار آن ویران شده بود، هارون بن محمد بن اسحق کارگزار مکه به دستور موفق، برادر معتمد، آن را تعمیر کرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص176.</ref> محمد بن متوکل و ابراهیم بن محمد بن اسماعیل به ترتیب در سالهای 257 و 259ق. از امیران مکه بودند. اما چنین برمیآید که اینان نایبانی را برای اداره مکه میفرستادند.<ref>الجامع اللطیف، ص259؛ تاریخ مکه، سباعی، ص166.</ref> | ||
از رویدادهای این زمانه، اشغال مکه به دست صاحب الزنج علی بن محمد و واگذاری امارت آن به محمد بن عیسی بن محمد مخزومی بود. سپس موفق عباسی با اعزام محمد بن | از رویدادهای این زمانه، اشغال مکه به دست [[صاحب الزنج علی بن محمد]] و واگذاری امارت آن به محمد بن عیسی بن محمد مخزومی بود. سپس موفق عباسی با اعزام محمد بن ابیالساج، مکه را بازستاند.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص612.</ref> به سال 269ق. ابن طولون حاکم مصر کوشید تا کارگزاران عباسی را از مکه اخراج کند؛ اما از هارون بن محمد هاشمی شکست خورد. در همین سال، محمد بن ابی الساج ولایت مکه را عهدهدار شد. فرزند او یوسف بن محمد بن ابی الساج به سال 279ق. به امارت مکه رسید. وی در پی اختلاف با بدر، امیر الحاج اعزامی از سوی احمد طائی امیر مدینه، اسیر و به بغداد فرستاده شد. پس از او، ابوعیسی محمد بن یحیی امیر مکه شد؛ اما پس از اندک زمانی معتمد او را برکنار و ابومغیره را منصوب کرد و ابوعیسی در مکه کشته شد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص149.</ref> | ||
نام و نشان امیران مکه در دوران خلافت معتضد (حک: 279-289ق.) و دو خلیفه پسین، مکتفی و مقتدر، تا سال 317ق. و نیز دوران قاهر، چندان روشن نیست. به سال 301ق. محمد بن سلیمان بن محمد از سادات حسنی و در زمره خاندان سلیمانیان، از ضعف عباسیان بهره برد و کارگزار خلیفه بر مکه را بیرون راند و خود امور مکه را در اختیار گرفت.<ref>اخبار الدول، ج2، ص340؛ سمط النجوم، ج4، ص207.</ref> مدت امارت او معلوم نیست؛ اما قیام او تا برآمدن اشراف در نیمه دوم سده چهارم ق. واپسین قیام علوی است که به تسلط ایشان بر مکه انجامید. (ادامه مقاله) | نام و نشان امیران مکه در دوران خلافت معتضد (حک: 279-289ق.) و دو خلیفه پسین، مکتفی و مقتدر، تا سال 317ق. و نیز دوران قاهر، چندان روشن نیست. به سال 301ق. محمد بن سلیمان بن محمد از سادات حسنی و در زمره خاندان سلیمانیان، از ضعف عباسیان بهره برد و کارگزار خلیفه بر مکه را بیرون راند و خود امور مکه را در اختیار گرفت.<ref>اخبار الدول، ج2، ص340؛ سمط النجوم، ج4، ص207.</ref> مدت امارت او معلوم نیست؛ اما قیام او تا برآمدن اشراف در نیمه دوم سده چهارم ق. واپسین قیام علوی است که به تسلط ایشان بر مکه انجامید. (ادامه مقاله) | ||
عج بن عاج، از غلامان ترک؛ مونس خادم، از غلامان و فرماندهان مکتفی؛ و ابن مخلب<ref>التنبیه و الاشراف، ص334؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص472؛ غایة المرام، ج1، ص468.</ref> | عج بن عاج، از غلامان ترک؛ مونس خادم، از غلامان و فرماندهان مکتفی؛ و ابن مخلب<ref>التنبیه و الاشراف، ص334؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص472؛ غایة المرام، ج1، ص468.</ref> ابن محارب<ref>افادة الانام، ج3، ص71؛ تاریخ الاسلام، ج23، ص380؛ تاریخ الخمیس، ج2، ص350.</ref> از امیران مکه در این دوره بودند که درباره مدت امارتشان بر مکه اختلاف نظر است. ابن مخلب همزمان با خلافت مقتدر، امارت آن شهر را بر عهده داشت<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص117.</ref> که آغاز و مدت امارت او نامشخص و حتی امارتش مورد تردید است.<ref>غایة المرام، ج1، ص468؛ افادة الانام، ج3، ص71؛ موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص438.</ref> مهمترین رویداد دوران امارت وی، حمله ابوطاهر قرمطی به مکه و تسلط کوتاه مدت او بر مکه و غارت اشیای گرانبهای کعبه<ref>تاریخ ابن خلدون، ج3، ص472.</ref> به سال 317 یا 316ق. بود.<ref>تاریخ طبری، ج11، ص119؛ تاریخ الاسلام، ج23، ص380؛ شفاء الغرام، ج2، ص229.</ref> کنده شدن [[حجرالاسود]] در چهاردهم ذیحجه به دست [[قرمطیان]]<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص189؛ العقد الثمین، ج1، ص240.</ref> و انتقال آن به لحسا/[[احسا]] از پیامدهای این حمله بود.<ref>سیاستنامه، ص280-282.</ref> بر پایه گزارشی، ابن مخلب امیر مکه در این تهاجم به قتل رسید.<ref>تجارب الامم، ج5، ص279؛ تاریخ الاسلام، ج23، ص380؛ الکامل، ج8، ص207.</ref> از امارت سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباسی بر مکه به سال 318ق. نیز یاد شده است.<ref>العقد الثمین، ج1، ص53؛ تاریخ امراء مکه، ص378.</ref> | ||
در دوران خلافت متقی (حک: 329-333ق.) و مستکفی (حک: 333-334ق.) و مطیع عباسی (حک. 334-363ق.) اخشیدیان که حاکمان مصر از جانب عباسیان بودند، به سال321 یا 331ق. بر مکه چیره شدند.<ref>افادة الانام، ج3، ص71-72؛ تاریخ مکه، سباعی، ص174.</ref> با گسترش قدرت محمد بن طغج<ref>دولت حمدانیان، ص443؛ تاریخ امراء مکه، ص383-385.</ref> در شام و حرمین، خلیفه عباسی متقی یا مکتفی<ref>افادة الانام، ج3، ص72؛ امراء البلد الحرام، ص27.</ref> با تایید قدرت او، ولایت حرمین را به فرزندان او ابوالقاسم اُنوجور و ابوالحسن علی سپرد و کافور اخشیدی، خادم ابن طغج، را کفیل آن دو کرد.<ref>غایة المرام، ج1، ص476؛ تاریخ مکه، سباعی، ص174.</ref> فاسی بر آن است که اخشیدیان بر حرمین ولایت مستقیم نداشتند و امارتشان به عقد و شَرَف بوده است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص229؛ امراء البلد الحرام، ص26-27.</ref> از کارهای آنان بازگرداندن حجرالاسود به مکه بود که در پی شکست قرمطیان در نبرد با اخشیدیان میان سالهای 330 تا 335ق. و یا سازش با آنان انجام شد.<ref>تاریخ امراء مکه، ص385.</ref> از دیگر رخدادهای دوران نفوذ آنان در مکه، درگیری میان امیر الحاج بغداد عمر بن یحیی علوی و امیر کاروان اعزامی کافور به نام ابن طغج بود که به پیروزی مصریان انجامید<ref>منائح الکرم، ج2، ص200-201؛ تاریخ امراء مکه، ص386.</ref> و از آن پس نفوذ آنان در مکه با فراز و فرودهایی ادامه یافت. | در دوران خلافت متقی (حک: 329-333ق.) و مستکفی (حک: 333-334ق.) و مطیع عباسی (حک. 334-363ق.) اخشیدیان که حاکمان مصر از جانب عباسیان بودند، به سال321 یا 331ق. بر مکه چیره شدند.<ref>افادة الانام، ج3، ص71-72؛ تاریخ مکه، سباعی، ص174.</ref> با گسترش قدرت محمد بن طغج<ref>دولت حمدانیان، ص443؛ تاریخ امراء مکه، ص383-385.</ref> در شام و حرمین، خلیفه عباسی متقی یا مکتفی<ref>افادة الانام، ج3، ص72؛ امراء البلد الحرام، ص27.</ref> با تایید قدرت او، ولایت حرمین را به فرزندان او ابوالقاسم اُنوجور و ابوالحسن علی سپرد و کافور اخشیدی، خادم ابن طغج، را کفیل آن دو کرد.<ref>غایة المرام، ج1، ص476؛ تاریخ مکه، سباعی، ص174.</ref> [[فاسی]] بر آن است که اخشیدیان بر [[حرمین]] ولایت مستقیم نداشتند و امارتشان به عقد و شَرَف بوده است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص229؛ امراء البلد الحرام، ص26-27.</ref> از کارهای آنان بازگرداندن حجرالاسود به مکه بود که در پی شکست قرمطیان در نبرد با اخشیدیان میان سالهای 330 تا 335ق. و یا سازش با آنان انجام شد.<ref>تاریخ امراء مکه، ص385.</ref> از دیگر رخدادهای دوران نفوذ آنان در مکه، درگیری میان امیر الحاج بغداد عمر بن یحیی علوی و امیر کاروان اعزامی کافور به نام ابن طغج بود که به پیروزی مصریان انجامید<ref>منائح الکرم، ج2، ص200-201؛ تاریخ امراء مکه، ص386.</ref> و از آن پس نفوذ آنان در مکه با فراز و فرودهایی ادامه یافت. | ||
==امارت مکه در دوران سوم خلافت عباسی== | |||
این دوره با تسلط آل بویه (حک: 334-447ق.) بر دستگاه خلافت آغاز گشت و با چیرگی طغرِل سلجوقی بر بغداد به سال447ق. پایان یافت. آل بویه با اخشیدیان بر سر خطبهخوانی در حرمین به ستیز پرداختند.<ref>الدرر الفرائد، ج1، ص328؛ تاریخ امراء مکه، ص387.</ref> خلفای عباسی و صاحبان نفوذ در دستگاه خلافت، از نفوذ اخشیدیان بر مکه ناخرسند بودند و برای نفوذ در آن شهر تدابیری اندیشیدند؛ اما در چند نبرد از اخشیدیان شکست خوردند و حکومت این سلسله در مکه تا پایان دولت آنان در حدود سال 357ق. ادامه یافت.<ref>نک: تاریخ مکه، سباعی، ص227-229.</ref> در طول حکومت اخشیدیان، وضعیت سیاسی مکه بحرانی بود.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص175.</ref> معزالدوله بویهی به سال 342ق. کاروان حاجیان عراق را با دو امیر الحاج به نامهای ابوالحسن محمد بن عبدالله و ابوعبدالله احمد بن عمر بن یحیی، به مکه گسیل داشت.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص398؛ تاریخ مکه، سباعی، ص227-228.</ref> آنها در مکه با سپاهیان ابن اخشید که برای دفاع از موقعیت وی همراه کاروان حاجیان مصر آمده بودند، درگیر شدند و توانستند با غلبه بر آنها به نام معزالدوله خطبه بخوانند.<ref>الکامل، ج8، ص506؛ اتحاف الوری، ج2، ص398.</ref> در سال 343ق. نیز میان کاروان اعزامی معزالدوله و اخشیدیان درگیری رخ داد. این بار نیز مصریان مغلوب گشتند و نخست به نام امیران آل بویه، رکن الدوله و معزالدوله و عزالدوله، و سپس ابن اخشید خطبه خوانده شد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص201-202؛ افادة الانام، ج3، ص72.</ref> | این دوره با تسلط [[آل بویه]](حک: 334-447ق.) بر دستگاه خلافت آغاز گشت و با چیرگی طغرِل سلجوقی بر بغداد به سال447ق. پایان یافت. آل بویه با اخشیدیان بر سر خطبهخوانی در حرمین به ستیز پرداختند.<ref>الدرر الفرائد، ج1، ص328؛ تاریخ امراء مکه، ص387.</ref> خلفای عباسی و صاحبان نفوذ در دستگاه خلافت، از نفوذ اخشیدیان بر مکه ناخرسند بودند و برای نفوذ در آن شهر تدابیری اندیشیدند؛ اما در چند نبرد از اخشیدیان شکست خوردند و حکومت این سلسله در مکه تا پایان دولت آنان در حدود سال 357ق. ادامه یافت.<ref>نک: تاریخ مکه، سباعی، ص227-229.</ref> در طول حکومت اخشیدیان، وضعیت سیاسی مکه بحرانی بود.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص175.</ref> معزالدوله بویهی به سال 342ق. کاروان حاجیان عراق را با دو [[امیر الحاج]] به نامهای ابوالحسن محمد بن عبدالله و ابوعبدالله احمد بن عمر بن یحیی، به مکه گسیل داشت.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص398؛ تاریخ مکه، سباعی، ص227-228.</ref> آنها در مکه با سپاهیان ابن اخشید که برای دفاع از موقعیت وی همراه کاروان حاجیان مصر آمده بودند، درگیر شدند و توانستند با غلبه بر آنها به نام معزالدوله خطبه بخوانند.<ref>الکامل، ج8، ص506؛ اتحاف الوری، ج2، ص398.</ref> در سال 343ق. نیز میان کاروان اعزامی معزالدوله و اخشیدیان درگیری رخ داد. این بار نیز مصریان مغلوب گشتند و نخست به نام امیران آل بویه، رکن الدوله و معزالدوله و عزالدوله، و سپس ابن اخشید خطبه خوانده شد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص201-202؛ افادة الانام، ج3، ص72.</ref> | ||
از امیران انتخاب شده اخشیدیان بر مکه، کمتر سخن گفتهاند و شماری از تاریخنگاران به صراحت یاد کردهاند که امیران مکه در این دوران را نمیشناسند.<ref>امراء البلد الحرام، ص27؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص127.</ref> به گزارش ابن ظهیره به سال 338ق. قاضی ابوجعفر محمد بن حسن عباسی از سوی علی بن اخشید، ولایت مکه را بر عهده داشته است.<ref>الجامع اللطیف، ص265؛ منائح الکرم، ج2، ص201-202؛ افادة الانام، ج3، ص72.</ref> سلطه اخشیدیان دیری نپایید و جعفر بن محمد از سادات حسنی به سال 356 یا 358ق. با تصرف مکه به آن پایان داد<ref>افادة الانام، ج3، ص75.</ref> و از آن پس امارت اشراف بر مکه آغاز شد و خاندانی از آنان تا دوران آل سعود بر آن شهر امارت کردند. | از امیران انتخاب شده اخشیدیان بر مکه، کمتر سخن گفتهاند و شماری از تاریخنگاران به صراحت یاد کردهاند که امیران مکه در این دوران را نمیشناسند.<ref>امراء البلد الحرام، ص27؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص127.</ref> به گزارش ابن ظهیره به سال 338ق. قاضی ابوجعفر محمد بن حسن عباسی از سوی علی بن اخشید، ولایت مکه را بر عهده داشته است.<ref>الجامع اللطیف، ص265؛ منائح الکرم، ج2، ص201-202؛ افادة الانام، ج3، ص72.</ref> سلطه اخشیدیان دیری نپایید و جعفر بن محمد از سادات حسنی به سال 356 یا 358ق. با تصرف مکه به آن پایان داد<ref>افادة الانام، ج3، ص75.</ref> و از آن پس امارت اشراف بر مکه آغاز شد و خاندانی از آنان تا دوران آل سعود بر آن شهر امارت کردند. | ||
==امارت مکه در دوران فاطمیان== | |||
(حک: 297-567ق.) همزمان با جای گرفتن فاطمیان در مصر، مکه شاهد شکلگیری امارت اشراف (سادات) حسنی در مکه بود. جعفر بن محمد از نسل موسی الجون از نوادگان حسن مثنی در دوران رقابت میان عباسیان و فاطمیان، این امارت را پدید آورد.<ref>الارج المسکی، ص336.</ref> وی به سال 358ق. دست اخشیدیان از مکه را کوتاه کرد و با آوردن نام خلیفه فاطمی المعز در خطبه و دعاخوانی برای وی<ref>اتعاظ الحنفاء، ج1، ص225.</ref> خود را زیر حمایت فاطمیان مصر قرار داد؛ زیرا آنان در پی شکست دادن اخشیدیان در مصر به سال 358ق. نفوذ خود را به شام و حجاز هم سرایت دادند.<ref>اتعاظ الحنفاء، ج1، ص102-103.</ref> شاید بیم شریف مکه جعفر از قرمطیان | (حک: 297-567ق.) همزمان با جای گرفتن [[فاطمیان]] در مصر، مکه شاهد شکلگیری امارت [[اشراف]] (سادات) حسنی در مکه بود. جعفر بن محمد از نسل موسی الجون از نوادگان [[حسن مثنی]] در دوران رقابت میان عباسیان و فاطمیان، این امارت را پدید آورد.<ref>الارج المسکی، ص336.</ref> وی به سال 358ق. دست اخشیدیان از مکه را کوتاه کرد و با آوردن نام خلیفه فاطمی المعز در خطبه و دعاخوانی برای وی<ref>اتعاظ الحنفاء، ج1، ص225.</ref> خود را زیر حمایت فاطمیان مصر قرار داد؛ زیرا آنان در پی شکست دادن اخشیدیان در مصر به سال 358ق. نفوذ خود را به [[شام]] و [[حجاز]] هم سرایت دادند.<ref>اتعاظ الحنفاء، ج1، ص102-103.</ref> شاید بیم شریف مکه جعفر از قرمطیان نیز در گرایش آنان به فاطمیان بیتاثیر نبوده است. در این دوره و نیز در پی آن، امارت اشراف حجاز با فراز و فرودهایی در زمانههای پسین تا تسلط [[آل سعود]] بر مکه استمرار یافت. | ||
بر پایه گزارشی دیگر، در سال 363ق. المعز فاطمی با تحریک و همکاری بنوهلال و برخی قبایل دیگر و با بستن راه کاروان حاجیان | بر پایه گزارشی دیگر، در سال 363ق. المعز فاطمی با تحریک و همکاری بنوهلال و برخی قبایل دیگر و با بستن راه کاروان حاجیان [[عراق]]، موفق شد نامش را در مکه جایگزین نام خلیفه عباسی نماید.<ref>البدایة و النهایه، ج11، ص277؛ اتحاف الوری، ج2، ص410، 631.</ref> از این هنگام جز در برخی سالها مانند سال 367ق. که امیر الحاج عراق، ابواحمد موسوی نقیب علویان در عراق، توانست امیر مکه را قانع کند تا به نام [[عضدالدوله دیلمی]]، برجستهترین امیر آل بویه، و خلیفه عباسی خطبه خوانده شود.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص416؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص130.</ref> این نام خلیفه فاطمی بود که در سالهای پسین در خطبههای مکه آورده میشد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص406، 410، 415؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص130؛ سمط النجوم، ج4، ص211.</ref> | ||
===تأثیر فاطمیان مکه=== | |||
در امارت اشراف نیز رقابت دولتهای همسایه برای تسلط بر مکه ادامه داشت. اهمیت سلطه بر آن شهر، این ستیزها را دامن میزد. | تاثیر فاطمیان در مکه، بیش از عباسیان بود. شاید بتوان دلیل آن را نزدیکی مصر به حجاز یا ارتباط بیشتر فاطمیان با حاکمان آن و تامین نیازهای عمومی حرمین دانست که فرصت مناسبی در اختیار فاطمیان برای تسلط بر حرمین نهاد. این تاثیر، خود را در نظام اداری اشراف مکه و آداب و رسوم عمومی نشان داد؛ چنانکه اشراف همانند فاطمیان در پی نمایش ابهت در مجالس و مراسم ویژه خود بودند. انتخاب [[حاجب]]، ایجاد گروه موسیقی (النوبه) برای نواختن در برابر قصرها و نیز راهاندازی کاروانی از سواران به هنگام حرکت، از جمله این موارد هستند. در این دوره، امیر مکه به تقلید از فاطمیان، مقام ناظر بازار را نیز به مقامهای اداری دیگر همانند [[قاضی]]، مسؤول بیت المال، [[برید]]، [[محتسب]]، فرمانده سپاه و صاحب باب الامیر افزود که جایگاه همه آنها در قصرهای پشت [[دار الندوه]] و طبقات زیرین خانههای امیران بود.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص272-273.</ref> | ||
===اهمیت سلطه بر مکه=== | |||
در امارت اشراف نیز رقابت دولتهای همسایه برای تسلط بر مکه ادامه داشت. اهمیت سلطه بر آن شهر، این ستیزها را دامن میزد. آنها برای کسب اعتبار و مشروعیت میان مسلمانان و نیز برای گسترش قلمرو بدون نبرد و هزینه، تلاش خود را برای نفوذ در مکه و خوانده شدن خطبه به نام ایشان و نیز انجام تلاشهای عمرانی و خدمت رسانی به حاجیان از راه ایجاد امنیت در مسیر [[حج]]، آبرسانی و دیگر کارهای خیر به کار میبستند تا با بازتاب یافتن آنها در سرزمینهای اسلامی، این دولتها از مشروعیت برخوردار گردند. آل بویه، فاطمیان، و [[سلجوقیان]] از حکومتهایی بودند که برای اعمال نفوذ در مکه با یکدیگر به رقابت پرداختند. | |||
اشراف حسنی به عنوان امیران مکه در عرصه این رقابتها معمولاً جانب قدرتی را میگرفتند که توان نظامی بیشتری داشت و نیز کمکهای مادی افزونتری به آنان میکرد تا بدین وسیله امنیت حرم و رفاه اهالی آن را تامین کنند. اشراف برای بهرهمندی از کمکهای فاطمیان و عباسیان، تلاش داشتند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط یابند؛ هر چند بیشتر نگاهشان به خلافت فاطمیان بود.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص16.</ref> با توجه به دیپلماسی کارآمد فاطمیان مصر و صرف هزینه بیشتر در مکه، امارت اشراف حدود یک سده و ربع تا سال 480ق. زیر نفوذ آنها بود.<ref>نک: نامه تاریخپژوهان، سال1384ش، ش3، ص103، «مکه آوردگاه رقابت امرای ایرانی و مصری. </ref> البته نمیتوان قرابت مذهبی و نسبی آن دو را نیز در این روابط نادیده انگاشت. | اشراف حسنی به عنوان امیران مکه در عرصه این رقابتها معمولاً جانب قدرتی را میگرفتند که توان نظامی بیشتری داشت و نیز کمکهای مادی افزونتری به آنان میکرد تا بدین وسیله امنیت حرم و رفاه اهالی آن را تامین کنند. اشراف برای بهرهمندی از کمکهای فاطمیان و عباسیان، تلاش داشتند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط یابند؛ هر چند بیشتر نگاهشان به خلافت فاطمیان بود.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص16.</ref> با توجه به دیپلماسی کارآمد فاطمیان مصر و صرف هزینه بیشتر در مکه، امارت اشراف حدود یک سده و ربع تا سال 480ق. زیر نفوذ آنها بود.<ref>نک: نامه تاریخپژوهان، سال1384ش، ش3، ص103، «مکه آوردگاه رقابت امرای ایرانی و مصری. </ref> البته نمیتوان قرابت مذهبی و نسبی آن دو را نیز در این روابط نادیده انگاشت. | ||
در این مدت، به رغم تلاش آل بویه و دستگاه خلافت برای تسلط بر حرمین، رقیب سرسخت آنان یعنی فاطمیان مصر موفقتر بودند.<ref>نک: رقابت عباسیان و فاطمیان، ص14.</ref> امیر مکه هر ماه 3000 دینار با اسب و خلعت از مصر دریافت میکرد.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص105.</ref> فاطمیان در مکه استیلای کامل داشتند و خطبه به نام آنها خوانده میشد. این روند تا روی کار آمدن سلجوقیان (447-590ق.) تقریباً بدون وقفه ادامه داشت. در پی ضعف فاطمیان به دلیل رویارویی با هجوم صلیبیها و بحران درونی دستگاه خلافت فاطمی و نیز تثبیت حکومت سلجوقیان در عراق و ایران به عنوان منجی دستگاه خلافت عباسی، عباسیان بر حرمین نفوذی بیشتر یافتند.<ref>رقابت عباسیان و فاطمیان، ص90.</ref> | در این مدت، به رغم تلاش آل بویه و دستگاه خلافت برای تسلط بر حرمین، رقیب سرسخت آنان یعنی فاطمیان مصر موفقتر بودند.<ref>نک: رقابت عباسیان و فاطمیان، ص14.</ref> امیر مکه هر ماه 3000 دینار با اسب و خلعت از مصر دریافت میکرد.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص105.</ref> فاطمیان در مکه استیلای کامل داشتند و خطبه به نام آنها خوانده میشد. این روند تا روی کار آمدن سلجوقیان (447-590ق.) تقریباً بدون وقفه ادامه داشت. در پی ضعف فاطمیان به دلیل رویارویی با هجوم صلیبیها و بحران درونی دستگاه خلافت فاطمی و نیز تثبیت حکومت سلجوقیان در عراق و [[ایران]] به عنوان منجی دستگاه خلافت عباسی، عباسیان بر حرمین نفوذی بیشتر یافتند.<ref>رقابت عباسیان و فاطمیان، ص90.</ref> | ||
فاطمیان تقریباً به طور منظم کاروانهای حاجیان مصر و شام را به مکه اعزام میکردند. راههای حج در قلمرو فاطمیان از امینت بیشتر برخوردار بود. فرستادن جامه کعبه در هر سال و نیز پرداخت مقرری و ارسال هدایا برای خادمان، مجاوران، پردهداران و کلیدداران مکه از کارهای آنان بود. | فاطمیان تقریباً به طور منظم کاروانهای حاجیان مصر و شام را به مکه اعزام میکردند. راههای حج در قلمرو فاطمیان از امینت بیشتر برخوردار بود. فرستادن جامه کعبه در هر سال و نیز پرداخت مقرری و ارسال هدایا برای خادمان، مجاوران، پردهداران و کلیدداران مکه از کارهای آنان بود. | ||
خط ۲۴۹: | خط ۲۶۳: | ||
===امیران مکه در دوران فاطمیان=== | ===امیران مکه در دوران فاطمیان=== | ||
افزون بر جعفر بن محمد حسنی، فرزندان او عیسی و حسن (ابوالفتوح) به ترتیب امارت مکه را زیر اشراف فاطمیان بر عهده داشتند.<ref>خلاصة الکلام، ص16.</ref> | افزون بر جعفر بن محمد حسنی، فرزندان او عیسی و حسن (ابوالفتوح) به ترتیب امارت مکه را زیر اشراف فاطمیان بر عهده داشتند.<ref>خلاصة الکلام، ص16.</ref> | ||
ابوالفتوح میانه سالهای 384 تا390ق. افزون بر امارت مکه، بر مدینه نیز چیره شد. به نوشته [[مقریزی]]، در همین سال، او به دستور الحاکم فاطمی خانه [[امام جعفر صادق]] را در مدینه گشود و اثاث آن را برای حاکم فرستاد.<ref>اتعاظ الحنفاء، ج2، ص118-119.</ref> به سال 430ق. در پی رحلت ابوالفتوح، پسرش محمد شکر ملقب به تاج المعالی امیر شد و در 453ق. درگذشت. این دسته از اشراف را که به سادات موسوی و نیز آل جعفر شناخته میشوند، طبقه اول اشراف نامیدهاند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص200-201؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص128-134؛ امراء البلد الحرام، ص28-31.</ref> مدت حکومت آنان حدود یک سده از سال 358 تا 453ق. به طول انجامید. از آنجا که محمد فرزندی نداشت، امارت مکه را غلامش بر عهده گرفت که با واکنش اشراف سلیمانیون، شاخهای دیگر از سادات حسنی، به ریاست شریف محمد بن ابیفاتک رویارو شد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص225؛ خلاصة الکلام، ص18؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص134.</ref> آنان به عنوان طبقه دوم اشراف و نیز سادات موسویون، به دلیل انتسابشان به موسی الجون، امارت مکه را تا سال 455ق. در دست داشتند. در این سال یا سال پیش از آن، سادات هواشم، فرزندان ابوهاشم محمد بن حسن، قدرت را در مکه عهدهدار شدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132.</ref> امارت آنان تقریباً تا زمان انقراض فاطمیان ادامه یافت. محمد در نخستین گام برای جلب نظر فاطمیان، به نام خلیفه المستنصر (حک: 427-487ق.) خطبه خواند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470.</ref> اما سال بعد امیر مکه نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت. المستنصر فاطمی با توسل به علی بن محمد صُلیحی، امیر اسماعیلیان یمن و لشکرکشی او به مکه، امیر مکه را واداشت که دیگر بار خطبه را به نام خلیفه فاطمی بخواند.<ref>رقابت عباسیان و فاطمیان، ص19.</ref> | |||
امیر مکه با روی کار آمدن [[آلب ارسلان]] (حک: 455-465ق.) که وضعیت سلجوقیان را در مکه بهبود بخشیده بود، با ترغیب ابوالغنائم علوی، امیر الحاج، به سال 462ق. خطبه را به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی خواند.<ref>البدایة و النهایه، ج12، ص99؛ اتحاف الوری، ج2، ص473.</ref> پیش از آن، سلجوقیان با بذل مال میان قبایل عربی که در مسیر حاجیان عراق ساکن بودند، پس از سالها کاروانی از حاجیان عراق را به مکه اعزام کردند. این کار با واکنش خلیفه فاطمی المستنصر رویارو شد و به دستور او ارسال آذوقه از مصر به مکه قطع گشت. با فشار مردم، امیر مکه محمد بن ابیهاشم به ناچار بار دیگر خطبه را تا سال 462ق. به نام خلیفه فاطمی خواند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470-472؛ العقد الثمین، ج2، ص134-135.</ref> در این سال و در پی پیروزیهای آلب ارسلان در شام و فلسطین و در تنگنا قرار گرفتن فاطمیان، امیر مکه به نفع قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه عباسی و آلب ارسلان خطبه خواند. سلطان سلجوقی با استقبال از این کار، سیهزار دینار با خلعت و هدایای گرانبها برای امیر مکه فرستاد و به او وعده داد در صورت حفظ وضع موجود، سالانه ده هزار دینار برای او مقرری بفرستد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص472-473.</ref> | |||
امیر مکه | امیر مکه در پی دریافت هدایای مستنصر خلیفه فاطمی، به سال 465ق. خطبه را به نام وی خواند. اما اندکی بعد دیگر بار نام وی از خطبه حذف شد و سرانجام با مرگ آلب ارسلان، مستنصر در نامهای به امیر مکه از او خواست بار دیگر خطبه به نام وی خوانده شود.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص475.</ref> بدین گونه پس از چهار سال خطبه به نام عباسیان و سلجوقیان قطع شد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص477؛ تاریخ الاسلام، ج31، ص29.</ref> تا اواخر سلطنت ملکشاه سلجوقی (465-485ق.) خطبهها معمولاً به نام فاطمیان بود؛ اما در پی پیروزیهای او در شام به سال 479ق. امیر مکه با تغییر موضع و حذف نام خلیفه فاطمی از خطبه، خود را به سلجوقیان و عباسیان نزدیک ساخت.<ref>الکامل، ج10، ص158؛ نهایة الارب، ج23، ص249.</ref> هجوم سپاهیان سلطان سلجوقی به حجاز در سال 484ق. و رفتار نامناسب آنان با مردم، امیر مکه را واداشت تا سال بعد برای دادخواهی از خلیفه به بغداد سفر کند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص485.</ref> مرگ ناگهانی ملکشاه در این هنگام و آشفتگی اوضاع در پی مرگ او باعث بیتوجهی سلجوقیان به مکه شد و امیر مکه توانست با بیرون راندن سپاه آنان از مکه، خطبه را به نام فاطمیان بخواند.<ref>صبح الاعشی، ج4، ص275.</ref> این روند تا روی کار آمدن ایوبیان در مصر و شام ادامه داشت. | ||
==امارت مکه در دوران ایوبیان== | |||
(حک: 567-648ق.) [[صلاح الدین ایوبی]] (حک: 564-589ق.) بنیانگذار سلسله [[ایوبیان]]<ref>الاعلام، ج2، ص38.</ref> در پی تسلط بر مصر و پایان دادن به استیلای فاطمیان، با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه کوشید که آنان را متقاعد کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص237؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص134؛ الارج المسکی، ص341.</ref> بر پایه گزارشی، اشراف برای حفظ منافع، به همکاری با ایوبیان ناچار شدند و نام آنان و خلفای عباسی را در خطبهها آورده، برایشان دعا کردند.<ref>رحلة ابن جبیر، ص23؛ امراء البلد الحرام، ص35.</ref> البته ایوبیان با توجه به اقتدار اشراف، تا چند دهه نفوذ چندانی در [[حرمین]] نداشتند. برخی امیران مکه همانند شریف مُکثِر، داود بن عیسی و قتادة بن ادریس به رغم میل ایوبیان، رسوم خود را اجرا و حتی مکوس ([[مالیات حج]]) را از حاجیان مصر و عراق دریافت میکردند. صلاح الدین خواستار لغو این مالیات شد و در برابر، پرداخت مقداری فراوان گندم و وجه نقد را به امیر مکه تعهد کرد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص278.</ref> | |||
از رویدادهای مکه در این دوران، میتوان به کار طغتکین بن ایوب، برادر صلاح الدین ایوبی، اشاره کرد که در پی استیلا بر مکه به سال 581ق.<ref>الارج المسکی، ص341.</ref> «حی علی خیر العمل» را که از هنگام فاطمیان در اذان حرمین مرسوم شده بود، حذف کرد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص237؛ اتحاف الوری، ج2، ص553.</ref> | |||
از | در دوران ایوبیان، امارت مکه از خاندان هواشم (بنی فلیته) به آل قتاده انتقال یافت. هواشم از فرزندان ابوهاشم محمد بن حسن بن محمد بودند. امیران این سلسله عبارتند از: داود بن عیسی که به سال 570ق. از سوی پدرش امیر مکه شد. وی سال بعد از سوی الناصر عباسی برکنار گشت و به جایش مکثر بن عیسی به امارت برگزیده شد. داود دیگر بار به امارت رسید؛ اما تا هنگام مرگش (589ق.) امارت میان او و مکثر دست به دست میشد. از این سال، مکثر تا هنگام درگذشتش (597ق.) امیر مکه بود. با مرگ او، امارت بنیفلیته پایان یافت و به جای آنان آل قتاده روی کار آمدند.<ref>تحصیل المرام، ج2، ص740-741؛ تاریخ مکه، سباعی، ص284.</ref> | ||
آل قتاده به ابوعزیز قتادة بن ادریس حسنی، نسب میبرند. از آنان با تعبیر طبقه چهارم اشراف یاد میشود. قتاده به سال 597ق. به مکه حمله کرد و با اخراج شریف مکثر بن عیسی و کشتن فرزندش محمد، <ref>العقد الثمین، ج5، ص463-464؛ تحفة الازهار، ج1، ص442-443.</ref> حکومت مکه را در دست گرفت.<ref>عمدة الطالب، ص138؛ الاشراف علی تاریخ الاشراف، ج1، ص47؛ غایة المرام، ج1، ص544.</ref> قتاده به رغم ناکامی در تصرف مدینه<ref>الکامل، ج12، ص205؛ تاریخ امراء مکه، ص465-470.</ref> بر برخی سرزمینهای پیرامون آن و نیز طائف، [[نجد]] و برخی نواحی یمن چیره شد.<ref>تحصیل المرام، ج2، ص742.</ref> پس از او، برخی فرزندانش نیز به امارت مکه دست یافتند. | |||
===آغاز امارت مشارکتی مکه=== | |||
[[شهاب الدین حسن بن قتاده]] (حک: 617-619ق.) از سال 617ق. سه سال حکومت مکه را در اختیار داشت.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص35-37؛ منائح الکرم، ج2، ص287؛ غایة المرام، ج1، ص580.</ref> از رویدادهای دوره امارت او، توطئه برادرش راجح با همکاری آقباش امیر الحاج خلیفه عباسی الناصر لدین الله بود. حسن در پی آگاهی از آن، راههای ورودی مکه را به روی حاجیان عراقی بست و به آنها حمله کرد که به کشته شدن آقباش و فرار راجح به یمن انجامید.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص238؛ اتحاف الوری، ج3، ص30؛ منائح الکرم، ج2، ص288.</ref> در این پیروزی، فرزند حسن، ابونمی، نقشی برجسته داشت. از این رو، پدرش وی را در امارت شریک کرد. این نخستین بار بود که مشارکت در امارت مکه آغاز شد و سپس مرسوم گشت.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص298.</ref> | |||
به سال 618ق. یا 619ق. ملک مسعود، حاکم ایوبی یمن، به تحریک راجح که در پی شکست از برادرش حسن به یمن پناهنده شده بود، <ref>اتحاف الوری، ج3، ص30؛ تاریخ مکه، سباعی، ص231-232؛ امراء البلد الحرام، ص39-40.</ref> به مکه حمله کرد. پیامد این کار، شکست حسن بن قتاده و فرار او به شام بود.<ref>الکامل، ج12، ص413؛ العقد الثمین، ج1، ص329.</ref> فرزند او جماز بن حسن به سال 651ق. با سپاهی بزرگ از شامیان به مکه یورش برد و در پی کشتن عموزاده اش ابوسعد، حسن بن علی اکبر<ref>شفاء الغرام، ج2، ص240؛ العقد الثمین، ج3، ص283؛ ج4، ص82؛ تاریخ مکه، سباعی، ص300.</ref> چند ماه امیر مکه شد. وی در این سال از سپاه راجح بن قتاده شکست خورد.<ref>غایة المرام، ج1، ص638؛ تاریخ امراء مکه، ص513.</ref> از این پس راجح مدتی با حاکم یمن به صورت مشترک بر مکه حکومت کرد. همین امر تا مدتی موجب رقابت میان حاکمان ایوبی یمن و مصر برای تسلط بر مکه شد. هر گاه یمنیها بر مکه چیره میشدند، راجح نیز در امارت شرکت مییافت.<ref>العقد الثمین، ج1، ص329-330؛ اتحاف الوری، ج3، ص34.</ref> راجح به سال 651ق. در پی کنار زدن جماز بن حسن، توانست آخرین بار و به صورت مستقل بر مکه حاکم شود.<ref>الارج المسکی، ص349.</ref> | |||
ادریس بن قتاده نیز هفده سال بر مکه امارت داشت. او همراه محمد ابونمی اول به سال 652ق. با شورش بر ضد غانم بن راجح، امارت مکه را به دست آورد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص240.</ref> ادریس در بیشتر دوران حکومتش با ابونمی، نوه برادرش، به صورت شراکت امارت مکه را بر عهده داشت.<ref>العقد الثمین، ج1، ص331؛ غایة المرام، ج1، ص640-641.</ref> از فرزندان او محمد بن ادریس مدتی کوتاه با مباشرت امیر الحاج جاشنکیر مصر به امارت مکه رسید.<ref>الجامع اللطیف، ص275؛ العقد الثمین، ج2، ص117.</ref> ابونمی اول بیش از 50 سال بر مکه امارت کرد و پس از او تا سده چهاردهم ق. امارت در فرزندان ابونمی ادامه یافت.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص137؛ البدایة و النهایه، ج14، ص21.</ref> | |||
==امارت مکه در دوران ممالیک== | |||
(حک: 647-923ق.) در پی تشکیل دولت ممالیک در مصر و روی کار آمدن بیبرس، امیر مکه شریف ابونمی محمد بن ابوسعید در 667ق. به نام بیبرس خطبه خواند و امارتش بر مکه از سوی سلطان مملوکی تایید شد. از آن پس این شیوه ادامه یافت و امارت اشراف از جانب ممالیک تفویض میشد. بیبرس به امیران حجاز نیکی نمود و هر سال برای ابونمی و عمویش ادریس مبلغی پول و غله میفرستاد؛ زیرا آنان ورود به مسجدالحرام را رایگان کرده بودند.<ref>السلوک، ج2، ص59؛ النجوم الزاهره، ج7، ص97.</ref> همو در اختلاف میان ادریس و ابونمی میانجیگری کرد. البته اختلاف این دو دیگر بار آغاز شد که به کشته شدن ادریس و بازگشت ابونمی به مکه و حکومت مستقل او بر این شهر انجامید.<ref>السلوک، ج2، ص72؛ تاریخ مکه، سباعی، ص255.</ref> | (حک: 647-923ق.) در پی تشکیل دولت ممالیک در مصر و روی کار آمدن بیبرس، امیر مکه شریف ابونمی محمد بن ابوسعید در 667ق. به نام بیبرس خطبه خواند و امارتش بر مکه از سوی سلطان مملوکی تایید شد. از آن پس این شیوه ادامه یافت و امارت اشراف از جانب ممالیک تفویض میشد. بیبرس به امیران حجاز نیکی نمود و هر سال برای ابونمی و عمویش ادریس مبلغی پول و غله میفرستاد؛ زیرا آنان ورود به مسجدالحرام را رایگان کرده بودند.<ref>السلوک، ج2، ص59؛ النجوم الزاهره، ج7، ص97.</ref> همو در اختلاف میان ادریس و ابونمی میانجیگری کرد. البته اختلاف این دو دیگر بار آغاز شد که به کشته شدن ادریس و بازگشت ابونمی به مکه و حکومت مستقل او بر این شهر انجامید.<ref>السلوک، ج2، ص72؛ تاریخ مکه، سباعی، ص255.</ref> | ||
امرای مکه فرمان امارت خود را از ممالیک میگرفتند. هنگامی که یکی از آنان با زور شمشیر بر مکه غلبه میکرد، چیزی نمیگذشت که مورد تایید ممالیک قرار میگرفت. آنان هیچ بخلی در حمایت از فرد پیروز به خرج نمیدادند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص320.</ref> امیران مکه کنار نام سلطان مملوکی، نام خلیفه عباسی را نیز در خطبه میآوردند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص497.</ref> | امرای مکه فرمان امارت خود را از ممالیک میگرفتند. هنگامی که یکی از آنان با زور شمشیر بر مکه غلبه میکرد، چیزی نمیگذشت که مورد تایید ممالیک قرار میگرفت. آنان هیچ بخلی در حمایت از فرد پیروز به خرج نمیدادند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص320.</ref> امیران مکه کنار نام سلطان مملوکی، نام خلیفه عباسی را نیز در خطبه میآوردند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص497.</ref> | ||
در دوران ممالیک، اشراف آل ابی نمی (651-1079ق.) بر مکه امارت داشتند. آنان را به دو شاخه ابونمی اول و دوم تقسیم کردهاند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص110-115.</ref> نسل آنان به شریف ابونمی اول محمد بن ابی سعد حسن از آل قَتاده*<ref>عمدة الطالب، ص142؛ النجوم الزاهره، ج8، ص199.</ref> امیر مکه میرسد. پدرش وی را از اوان جوانی در امارت خود شریک کرد.<ref>عمدة الطالب، ص142-143.</ref> در پی درگذشت پدرش به سال 652ق. وی با عمویش ادریس بن قتاده، امارت این شهر را بر عهده گرفت.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص286؛ العقد الثمین، ج1، ص331؛ غایة المرام، ج1، ص640.</ref> از رویدادهای دوران امارتش، غلبه کوتاه مدت ابن برطاس، فرمانده سپاهیان ملک مظفر حاکم یمن، بر مکه<ref>شفاء الغرام، ج2، ص241؛ الجامع اللطیف، ص274.</ref> و نیز تسلط چهل روزه پسرعمویش غانم بن ادریس بر آن شهر بود که به خونخواهی پدر و با یاری گرفتن از جماز بن شیحه حسینی امیر مدینه و حمایت قلاون سلطان مصر که امارت مکه را نیز در سال 668ق. به وی واگذار کرده بود، صورت گرفت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص529؛ اتحاف الوری، ج3، ص101؛ تحصیل المرام، ج2، ص747-748.</ref> ابونمی که از سال 667ق. یا 669ق. تا 701ق<ref>السلوک، ج2، ص345، 351؛ شفاء الغرام، ج2، ص241.</ref> امیر مکه بود، در این سال به سود فرزندانش رمیثه و حمیضه از امارت کناره گرفت.<ref>عمدة الطالب، ص143.</ref> | در دوران ممالیک، اشراف آل ابی نمی (651-1079ق.) بر مکه امارت داشتند. آنان را به دو شاخه ابونمی اول و دوم تقسیم کردهاند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص110-115.</ref> نسل آنان به شریف ابونمی اول محمد بن ابی سعد حسن از آل قَتاده*<ref>عمدة الطالب، ص142؛ النجوم الزاهره، ج8، ص199.</ref> امیر مکه میرسد. پدرش وی را از اوان جوانی در امارت خود شریک کرد.<ref>عمدة الطالب، ص142-143.</ref> در پی درگذشت پدرش به سال 652ق. وی با عمویش ادریس بن قتاده، امارت این شهر را بر عهده گرفت.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص286؛ العقد الثمین، ج1، ص331؛ غایة المرام، ج1، ص640.</ref> از رویدادهای دوران امارتش، غلبه کوتاه مدت ابن برطاس، فرمانده سپاهیان ملک مظفر حاکم یمن، بر مکه<ref>شفاء الغرام، ج2، ص241؛ الجامع اللطیف، ص274.</ref> و نیز تسلط چهل روزه پسرعمویش غانم بن ادریس بر آن شهر بود که به خونخواهی پدر و با یاری گرفتن از جماز بن شیحه حسینی امیر مدینه و حمایت قلاون سلطان مصر که امارت مکه را نیز در سال 668ق. به وی واگذار کرده بود، صورت گرفت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص529؛ اتحاف الوری، ج3، ص101؛ تحصیل المرام، ج2، ص747-748.</ref> ابونمی که از سال 667ق. یا 669ق. تا 701ق<ref>السلوک، ج2، ص345، 351؛ شفاء الغرام، ج2، ص241.</ref> امیر مکه بود، در این سال به سود فرزندانش رمیثه و حمیضه از امارت کناره گرفت.<ref>عمدة الطالب، ص143.</ref> | ||
پس از درگذشت ابونمی، به رغم تعیین جانشینش، فرزندان او برای عهدهداری امارت مکه با یکدیگر درگیر شدند. سرانجام ابوالغیث با غلبه بر برادرانش رمیثه و حمیضه و با تایید سلطان مملوکی، امارت مکه را در دست گرفت.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص134-135؛ تحصیل المرام، ج2، ص748-749.</ref> وی در 714ق. به دست برادرش حمیضه کشته شد<ref>عمدة الطالب، ص143؛ الرحلة الحجازیه، ص181.</ref> و امارت مکه به او رسید. با غلبه رمیثه بر مکه (718ق.) حمیضه به ایلخانیان مغول در ایران پناه آورد و برای بازپسگیری امارت مکه، مورد حمایت آنان قرار گرفت و بدین سان، پای مغولان به مکه باز شد.<ref>تاریخ اولجایتو، ص199-200.</ref> رمیثه به دست سپاه مصر دستگیر و نزد ملک ناصر مملوکی فرستاده شد. در پی آزادی رمیثه (722ق.) او در امارت برادرش عطیفه شریک گشت و پس از مرگ عطیفه، مستقلاً امیر مکه شد. به سال 746ق. ملک صالح سلطان یمن ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص134 به بعد؛ تاریخ مکه، سباعی، ص262-272.</ref> | پس از درگذشت ابونمی، به رغم تعیین جانشینش، فرزندان او برای عهدهداری امارت مکه با یکدیگر درگیر شدند. سرانجام ابوالغیث با غلبه بر برادرانش رمیثه و حمیضه و با تایید سلطان مملوکی، امارت مکه را در دست گرفت.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص134-135؛ تحصیل المرام، ج2، ص748-749.</ref> وی در 714ق. به دست برادرش حمیضه کشته شد<ref>عمدة الطالب، ص143؛ الرحلة الحجازیه، ص181.</ref> و امارت مکه به او رسید. با غلبه رمیثه بر مکه (718ق.) حمیضه به ایلخانیان مغول در ایران پناه آورد و برای بازپسگیری امارت مکه، مورد حمایت آنان قرار گرفت و بدین سان، پای مغولان به مکه باز شد.<ref>تاریخ اولجایتو، ص199-200.</ref> رمیثه به دست سپاه مصر دستگیر و نزد ملک ناصر مملوکی فرستاده شد. در پی آزادی رمیثه (722ق.) او در امارت برادرش عطیفه شریک گشت و پس از مرگ عطیفه، مستقلاً امیر مکه شد. به سال 746ق. ملک صالح سلطان یمن ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص134 به بعد؛ تاریخ مکه، سباعی، ص262-272.</ref> | ||
از میان پسران او، ثقبه (754ق.)، <ref>موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص110.</ref> مغامس (764ق.) <ref>موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص110.</ref> و عجلان حدود 30 سال از 745ق. امیر مکه بودند.<ref>السلوک، ج4، ص293؛ الدرر الکامنه، ج1، ص237؛ النجوم الزاهره، ج11، ص139-140.</ref> فرزندان عجلان، احمد<ref>الاعلام، ج1، ص168.</ref> و حسن نیز به امارت مکه رسیدند. حسن (حک: 809-821ق.) در 809ق. فرزندش برکات را شریک ساخت و در سال بعد، فرزند دیگرش احمد را در امارت مکه شرکت داد. جمع سه نفره آنها تا 818ق. بر سراسر حجاز ولایت یافت.<ref>نزهة النفوس، ج3، ص247.</ref> علی بن عنان<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص188.</ref> نیز مدتی کوتاه از سوی ممالیک، حاکم مکه شد.<ref>الضوء اللامع، ج1، ص257؛ ج5، ص272؛ سمط النجوم، ج4، ص274-275.</ref> از مشهورترین امیران مکه در این دوران، میتوان به برکات بن حسن اشاره کرد.<ref>خلاصة الکلام، ص41؛ تاریخ مکه، طبری، ص212.</ref> وی پیش از این نیز در یک دوره از سال 810ق. در امارت مکه با پدر شریک بود.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص190-191.</ref> او تا پایان عمر (859ق.) چهار بار به امارت مکه رسید و توانست با آرامش و عدالت بر مکه حکومت کند.<ref>تحصیل المرام، ج2، ص764-765.</ref> وی ازاندک اشرافی است که در معلات (قبرستان ابوطالب) بر قبرشان قبهای ساختند.<ref>خلاصة الکلام، ص43.</ref> | از میان پسران او، ثقبه (754ق.)، <ref>موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص110.</ref> مغامس (764ق.) <ref>موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص110.</ref> و عجلان حدود 30 سال از 745ق. امیر مکه بودند.<ref>السلوک، ج4، ص293؛ الدرر الکامنه، ج1، ص237؛ النجوم الزاهره، ج11، ص139-140.</ref> فرزندان عجلان، احمد<ref>الاعلام، ج1، ص168.</ref> و حسن نیز به امارت مکه رسیدند. حسن (حک: 809-821ق.) در 809ق. فرزندش برکات را شریک ساخت و در سال بعد، فرزند دیگرش احمد را در امارت مکه شرکت داد. جمع سه نفره آنها تا 818ق. بر سراسر حجاز ولایت یافت.<ref>نزهة النفوس، ج3، ص247.</ref> علی بن عنان<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص188.</ref> نیز مدتی کوتاه از سوی ممالیک، حاکم مکه شد.<ref>الضوء اللامع، ج1، ص257؛ ج5، ص272؛ سمط النجوم، ج4، ص274-275.</ref> از مشهورترین امیران مکه در این دوران، میتوان به برکات بن حسن اشاره کرد.<ref>خلاصة الکلام، ص41؛ تاریخ مکه، طبری، ص212.</ref> وی پیش از این نیز در یک دوره از سال 810ق. در امارت مکه با پدر شریک بود.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص190-191.</ref> او تا پایان عمر (859ق.) چهار بار به امارت مکه رسید و توانست با آرامش و عدالت بر مکه حکومت کند.<ref>تحصیل المرام، ج2، ص764-765.</ref> وی ازاندک اشرافی است که در معلات (قبرستان ابوطالب) بر قبرشان قبهای ساختند.<ref>خلاصة الکلام، ص43.</ref> | ||
پس از برکات، ولایت فرزندش محمد از سوی ممالیک تایید شد و امارت او 43 سال به طول انجامید.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص249-250؛ خلاصة الکلام، ص44؛ تحصیل المرام، ج2، ص766-767.</ref> فرزندش، برکات دوم، از 877ق. در امارت پدرش تا هنگام درگذشتش (903ق.) شرکت داشت.<ref>بلوغ القری، ج1، ص1020.</ref> ساختن رباط در مکه برای فقیران و اختصاص موقوفههایی برای آبرسانی به نُواریه، میان جده و مکه، از کارهای او است. فرزندان او جازان، برکات، هَزاع، قایتبای، علی و راجِح در پی مرگ پدر، برای کسب قدرت به ستیز برخاستند<ref>تاریخ مکه، طبری، ص289-290.</ref> که دست به دست شدن امارت مکه، پیامد آن بود.<ref>افادة الانام، ج3، ص320-350؛ تحصیل المرام، ج2، ص768.</ref> از میان امیران آل برکات، برکات دوم حدود 54 سال تا هنگام مرگش (931ق.) بر مکه حکومت کرد.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص405.</ref> امارت اشراف در نسل او از طریق فرزندش شریف محمد ابی نمیدوم استمرار یافت. | پس از برکات، ولایت فرزندش محمد از سوی ممالیک تایید شد و امارت او 43 سال به طول انجامید.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص249-250؛ خلاصة الکلام، ص44؛ تحصیل المرام، ج2، ص766-767.</ref> فرزندش، برکات دوم، از 877ق. در امارت پدرش تا هنگام درگذشتش (903ق.) شرکت داشت.<ref>بلوغ القری، ج1، ص1020.</ref> ساختن رباط در مکه برای فقیران و اختصاص موقوفههایی برای آبرسانی به نُواریه، میان جده و مکه، از کارهای او است. فرزندان او جازان، برکات، هَزاع، قایتبای، علی و راجِح در پی مرگ پدر، برای کسب قدرت به ستیز برخاستند<ref>تاریخ مکه، طبری، ص289-290.</ref> که دست به دست شدن امارت مکه، پیامد آن بود.<ref>افادة الانام، ج3، ص320-350؛ تحصیل المرام، ج2، ص768.</ref> از میان امیران آل برکات، برکات دوم حدود 54 سال تا هنگام مرگش (931ق.) بر مکه حکومت کرد.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص405.</ref> امارت اشراف در نسل او از طریق فرزندش شریف محمد ابی نمیدوم استمرار یافت. | ||
خط ۲۸۷: | خط ۳۰۴: | ||
از گفتنیهای این دوران و دورههای پیشین، رقابت امیران مکه با امیران مدینه است؛ چنانکه اشراف مکه با آل مهنا که در مدینه امارت داشتند، چند نوبت درگیر شدند که از پیامدهای آن، پایمال شدن حقوق زائران و مجاوران دو حرم بود.<ref>نک: شفاء الغرام، ج2، ص278؛ العقد الثمین، ج3، ص448.</ref> (← امیران مدینه) | از گفتنیهای این دوران و دورههای پیشین، رقابت امیران مکه با امیران مدینه است؛ چنانکه اشراف مکه با آل مهنا که در مدینه امارت داشتند، چند نوبت درگیر شدند که از پیامدهای آن، پایمال شدن حقوق زائران و مجاوران دو حرم بود.<ref>نک: شفاء الغرام، ج2، ص278؛ العقد الثمین، ج3، ص448.</ref> (← امیران مدینه) | ||
==امیران مکه در روزگار عثمانی== | |||
در پی تسلط عثمانیها بر مصر و شام، شریف برکات امیر مکه، فرزند خود ابونمی دوم را به سال 923ق. برای تبعیت از عثمانی با کلیدهای مکه و هدایای گرانبها نزد سلطان سلیم فرستاد. وی مورد استقبال و اکرام قرار گرفت و امارت برکات تنفیذ شد<ref>تاریخ مکه، طبری، ص359-360؛ سمط النجوم، ج4، ص320؛ اشراف مکه، ص132.</ref> و امپراتور عثمانی، سلطان سلیم، مبلغی فراوان را برای توزیع میان اهالی حرمین، در اختیار ابونمی قرار داد.<ref>اشراف الحجاز، ص30؛ اشراف مکه، ص39.</ref> بدین ترتیب، روابط میان امیران مکه و عثمانیها آغاز شد و اشراف همچنان به عنوان صاحبان مکه باقی ماندند و حتی امارت مدینه نیز مدتی به مکه افزوده شد.<ref>سمط النجوم، ج4، ص329.</ref> | |||
تعیین امیر مکه، نخست از سوی خود اشراف انجام میپذیرفت و در صورت عدم توافق آنان بر یک شخص، دولت عثمانی یکی از اشراف را انتخاب میکرد. گاه رشوه صنجق جده نیز موجب روی کار آمدن امیر میشد.<ref>اشراف مکه، ص49.</ref> درصورت غلبه شریف جدید بر اشراف دیگر، وی در نامهای به سلطان عثمانی، او را از اوضاع جدید آگاه میکرد و منتظر دستور سلطان عثمانی میماند. با انتخاب امیر جدید، فرمان امارت او در حرم شریف و نزد بزرگان اشراف و دانشوران در مراسمی با شکوه و ضمن آداب و رسوم ویژه قرائت میشد.<ref>اشراف مکه، ص49، 54.</ref> | |||
مناسبات میان امیران مکه و عثمانی در طول حدود چهار سده، نشیب و فراز داشت. به طور کلی عثمانیها در مکه، بر خلاف دیگر سرزمینهای قلمرو خود، به صورت مستقیم حکومت نکردند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص565؛ اشراف مکه، ص59-60.</ref> در بیشتر این دوره، آنان جز در برکناری و تعیین قاضی و محتسب که ماموران آنها بودند، دخالت نداشتند. وظیفه افتاء در این شهر بر عهده دانشوران مکه و با حکم امیر و تایید دولت عثمانی بود.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص589.</ref> در این دوران، در شهرهای مدینه، ینبع و جده، حاکمی ترک به عنوان نماینده دولت عثمانی با کسی که از سوی امیر مکه منصوب بود، در اداره امور مشارکت داشت. افزون بر آن، در جده لشکری عثمانی به فرماندهی یک صنجق نظامی مستقر بود. مَشْیَخَةُ الحرمین نیز برای پرداختن به تعمیرات مکه و نیز اشراف بر اداره کارها در مکه وجود داشت که دستورهای خود را به گونه مستقیم از استانبول و گاه از والی ترک در مصر دریافت میکرد و در برکناری امیر معزول از اشراف و نصب دیگری و تقدیم خلعت، همراهی میکرد.<ref>اشراف مکه، ص60-61.</ref> | |||
تا سالها در دربار عثمانی رسم بود که حاکم نظامی جده تحت نظارت اداری امیر مکه باشد. اما شریف عبدالمحسن به دست صنجق جده بر مکه امارت یافت و فرمان آن با تشریفات ویژه در مسجدالحرام قرائت شد. این کاری تازه بود که عثمانیها انتخاب امیر مکه را به صنجق جده سپردند.<ref>نک: تاریخ مکه، سباعی، ص394.</ref> | |||
نخستین امیر مکه در دوران عثمانی ابونمی دوم بود. وی از سوی دولت عثمانی به سال 974ق. افزون بر امارت مکه، جده، مدینه، ینبع و همه حجاز از خیبر تا نجد را به قلمرو خود افزود. حکومت وی، خواه شراکتی و خواه مستقل، حدود 73 سال به طول انجامید.<ref>سمط النجوم، ج4، ص374؛ تاریخ امراء مکه، ص702.</ref> از رویدادهای مهم دوران او، حمله پرتغالیها به جده بود. ابونمی با اعلان جهاد، سپاهیانی بسیار فراهم آورد و از ورود پرتغالیها که نزدیک جده جای گرفته بودند، پیشگیری کرد.<ref>امراء البلد الحرام، ص76؛ تاریخ مکه، سباعی، ص347.</ref> در پی ابونمی، فرزندش شریف حسن به سال 992ق. امارت را به دست گرفت. از خدمات او بنای دار السعاده مکه است که آن را جایگاهی برای امارت خویش و جانشینان پس از خود قرار داد.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص115-116؛ منائح الکرم، ج3، ص432.</ref> در پی درگذشت حسن (1010ق.) فرزندش ابوطالب دو سال امیر مکه شد. در دوران امارت وی، مکه صحنه رقابت برادرانش و ستیز میان اشراف و دست به دست شدن امارت میان او و ادریس بن حسن، محسن بن حسین و احمد بن عبدالمطلب بن حسن بود.<ref>نک: اشراف مکه، ص139-150.</ref> در امارت ادریس، برادرانش فُهید و محسن نیز مدتی با او در امارت شریک بودند.<ref>اشراف مکه، ص141.</ref> | |||
از | اشراف به سال 1034ق. بر امارت محسن توافق کردند و امارت او را سلطان عثمانی نیز تایید کرد. وی تا سال 1037ق. بر مکه حکومت کرد. با برکناری محسن، احمد بن عبدالمطلب از سوی احمد پاشا، حکمران یمن، به حکومت مکه رسید. او به سال 1039ق. به قتل رسید و مسعود بن ادریس امیر شد. امارت وی یک سال و اندی بیش نپایید. در پی درگذشت او، عبدالله بن حسن به حکومت رسید و نُه ماه بعد به سود فرزندش محمد و نیز زید بن محسن که آن هنگام در یمن بود، کنارهگیری کرد. آن دو مدتی کوتاه به صورت مشترک بر مکه حکم راندند<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص227-233.</ref> ؛ اما اختلافهایی که از سوی خویشاوندان آن دو دامن زده میشد، موجب قتل محمد و فرار زید از مکه شد. سپس نامی بن عبدالمطلب در 1041ق. به امارت رسید. اما زید دیگر بار به سال 1043ق. بر حکومت مکه دست یافت و به مدت 36 سال تا 1077ق. که درگذشت، به حکومت پرداخت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص240.</ref> او توانست عثمانیها را قانع کند تا مالیات واردات جده را که به خزانه عثمانی سرازیر میشد، به امارت مکه بازگردانند. از دیگر تلاشهای او، بازسازی برخی آثار حرم به سال 1073ق. بود.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص216؛ الحرم المکی، ص84.</ref> وی در پی حدود 53 سال حکومت درگذشت (1077ق.) و فرزندش سعد به امارت رسید که با اختلاف اشراف بر سر حکومت مکه مواجه گشت. از این هنگام، امارت مکه از آل زید به برکات بن محمد بن ابراهیم بن ابی نمیانتقال یافت و او تا 1095ق. امارت کرد. در این سال، سعید بن برکات جانشین پدر شد و اختلاف او با عموزادگان ذوو زید مایه ستیزهای فراوان و تغییرهای پیاپی در حاکمیت مکه شد. پس از یحیی، فرزندش برکات چهارم در 1135ق. امارت یافت. او در نبرد با مبارک بن احمد شکست خورد و حکومت دیگر بار به آل زید انتقال یافت.<ref>نک: اشراف مکه، ص150-177.</ref> | ||
به | از سده دوازدهم همواره حکومت مکه میان اشراف آل زید و آل عبدالکریم و بنیبرکات دست به دست میشد. از خاندان برکات، عبدالکریم برکاتی تا 1123ق. و یحیی بن برکات نیز بیش از دو سال حاکم مکه شدند. واپسین فرد از خاندان برکات، عبدالله بن حسین برکاتی بود که در 1184ق. با یاری نظامیان مصر در 1184ق. برمکه چیره شد؛ اما امارت او چند ماه بیشتر دوام نیاورد.<ref>خلاصة الکلام، ص203؛ تاریخ مکه، سباعی، ص435.</ref> پدرش حسین، جد اشراف بنیحسین یکی از شاخههای آل برکات است.<ref>خلاصة الکلام، ص203؛ افادة الانام، ج3، ص648.</ref> سپس شریف احمد، شریف سرور و افرادی از آل زید تا ظهور آل سعود بر مکه حکومت کردند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص439-456.</ref> واپسین حاکم مکه از آل قتاده شریف حسین بود که به دست انگلیسیها فریفته شد و او و فرزندش علی که مدتیاندک پس از پدر بر حجاز حاکم بود، به سال 1925م. به دست آل سعود از حکومت مکه بر کنار گردیدند. از فرزندان او، فیصل در عراق و عبدالله در اردن حکومت را به دست گرفتند. با کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، فیصل برکنار شد؛ اما عبدالله و فرزندانش تا امروز بر حکومت اردن باقی ماندهاند.<ref>ریشههای بحران در خاور میانه، ص137-176؛ آثار اسلامی مکه، ص61.</ref> | ||
به طور کلی از نیمه اول سده یازدهم تا سده چهاردهم ق. سه طایفه از نوادگان ابونمی دوم بر سر امارت مکه با یکدیگر رقابت داشتند. این سه طایفه ذوو زید، ذوو عبدالله، و ذوو برکات بودند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص366.</ref> | |||
به سال 1222ق. با استیلای آل سعود بر مکه، آنان تا سال 1228ق. به امارت مکه دست یافتند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص557-558.</ref> اما در همین سال، با حمله محمد علی پاشا حاکم مصر و پسرش به حجاز، مکه مکرمه بار دیگر زیر سلطه عثمانیها قرار گرفت و حکومت اول سعودی پایان یافت.<ref>نک: تاریخ امراء مکه، ص356-360.</ref> | ==امارت مکه در دوران آل سعود== | ||
به سال 1222ق. با استیلای آل سعود بر مکه، آنان تا سال 1228ق. به امارت مکه دست یافتند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص557-558.</ref> اما در همین سال، با حمله محمد علی پاشا حاکم مصر و پسرش به حجاز، مکه مکرمه بار دیگر زیر سلطه عثمانیها قرار گرفت و حکومت اول سعودی پایان یافت.<ref>نک: تاریخ امراء مکه، ص356-360.</ref> | |||
به سال 1230ق. شخصی به نام اوزون اوغلی امارت مکه را بر عهده گرفت.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص558.</ref> امارت محمد علی پاشا بر حجاز و مکه تا سال 1256ق. ادامه داشت. در این سال، دولت عثمانی وی را از این سمت برکنار کرد و خود حکومت عثمانی منطقه حجاز و مکه مکرمه را در دست گرفت و پس از چندی این منصب را به اشراف واگذار کرد.<ref>جغرافیای کشورهای اسلامی، ج1، ص191.</ref> فروپاشی عثمانی در جنگ اول جهانی (1914-1918م.) به شریف حسین فرصت داد تا در سال 1335ق. خود را خلیفه مسلمانان خوانده، پادشاهی حجاز را مستقل اعلام نماید.<ref>قصة الاشراف و ابن سعود، ص212-214.</ref> وی مدینه را نیز به سال 1337ق. از عثمانی بازستاند.<ref>فصول من تاریخ المدینه، ص55.</ref> در این هنگام، آل سعود که بار سوم در نجد قدرت گرفته بودند، در پی ناکامی شریف حسین، به سال 1343ق. دیگر بار به رهبری عبدالعزیز بن عبدالرحمن بر حجاز و مکه استیلا یافتند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص558-559.</ref> سعودیها به امارت مکه نگاهی ویژه دارند. از این رو، امیران این شهر را از میان شاهزادگان سعودی انتخاب میکنند. امیران سعودی در مکه عبارتند از: خالد بن لؤی (حک: 1343ق.)، فیصل بن عبدالعزیز (حک: 1344-1378ق.)، معتب بن عبدالعزیز (حک: 1378-1380ق.)، عبدالله بن سعود (حک: 1380-1382ق.)، مشعل بن عبدالعزیز (حک: 1382- 1390ق.)، فواز بن عبدالعزیز (حک: 1390-1400ق.) و ماجد بن عبدالعزیز (حک: 1400ق.) . | به سال 1230ق. شخصی به نام اوزون اوغلی امارت مکه را بر عهده گرفت.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص558.</ref> امارت محمد علی پاشا بر حجاز و مکه تا سال 1256ق. ادامه داشت. در این سال، دولت عثمانی وی را از این سمت برکنار کرد و خود حکومت عثمانی منطقه حجاز و مکه مکرمه را در دست گرفت و پس از چندی این منصب را به اشراف واگذار کرد.<ref>جغرافیای کشورهای اسلامی، ج1، ص191.</ref> فروپاشی عثمانی در جنگ اول جهانی (1914-1918م.) به شریف حسین فرصت داد تا در سال 1335ق. خود را خلیفه مسلمانان خوانده، پادشاهی حجاز را مستقل اعلام نماید.<ref>قصة الاشراف و ابن سعود، ص212-214.</ref> وی مدینه را نیز به سال 1337ق. از عثمانی بازستاند.<ref>فصول من تاریخ المدینه، ص55.</ref> در این هنگام، آل سعود که بار سوم در نجد قدرت گرفته بودند، در پی ناکامی شریف حسین، به سال 1343ق. دیگر بار به رهبری عبدالعزیز بن عبدالرحمن بر حجاز و مکه استیلا یافتند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص558-559.</ref> سعودیها به امارت مکه نگاهی ویژه دارند. از این رو، امیران این شهر را از میان شاهزادگان سعودی انتخاب میکنند. امیران سعودی در مکه عبارتند از: خالد بن لؤی (حک: 1343ق.)، فیصل بن عبدالعزیز (حک: 1344-1378ق.)، معتب بن عبدالعزیز (حک: 1378-1380ق.)، عبدالله بن سعود (حک: 1380-1382ق.)، مشعل بن عبدالعزیز (حک: 1382- 1390ق.)، فواز بن عبدالعزیز (حک: 1390-1400ق.) و ماجد بن عبدالعزیز (حک: 1400ق.) . | ||
خط ۳۱۴: | خط ۳۳۲: | ||
شریف حسن بن عجلان نیز در پی سالها امارت بر مکه، پرده و دَرِ کعبه و جامه مقام ابراهیم را از بنیشیبه گرفته، در اختیار بزرگان و پادشاهان مینهاد و از عطایای آنها برخوردار میشد.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص173.</ref> به گزارش ابن ظهیره (م. 950ق.) امیران مکه پس از حسن، همچنان این سنت را جاری ساختند. پادشاهان مصر نیز گاهی در این زمینه با پردهداران در تقسیم جامه شریک میشدند و به قسمتی از آن دست مییافتند. برخی از این پادشاهان در برابر پولی که از بیت المال در اختیار پردهداران و اشراف قرار میدادند، سراسر جامه را از آن خود میکردند.<ref>کعبه و جامه آن، ص285.</ref> گاهی آنان برای دستیابی به همه آن، مبلغی پول به پردهداران و اشراف میپرداختند. در این دوره، جامه کعبه همواره میان امیران مکه و خاندان بنیشیب تقسیم میشد و امیران مکه، پرده در کعبه و کمربند و جامه مقام ابراهیم خلیل(ع) را از آن خود میکردند. این وضع در دوران امارت شریف عون الرفیق (م. 1323ق.) و شریف علی بن عبدالله که به سال 1326ق. برکنار گردید و نیز شریف حسین بن علی جریان داشت. گویا این رسم در امارت پیش از افراد یاد شده نیز برقرار بوده است. | شریف حسن بن عجلان نیز در پی سالها امارت بر مکه، پرده و دَرِ کعبه و جامه مقام ابراهیم را از بنیشیبه گرفته، در اختیار بزرگان و پادشاهان مینهاد و از عطایای آنها برخوردار میشد.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص173.</ref> به گزارش ابن ظهیره (م. 950ق.) امیران مکه پس از حسن، همچنان این سنت را جاری ساختند. پادشاهان مصر نیز گاهی در این زمینه با پردهداران در تقسیم جامه شریک میشدند و به قسمتی از آن دست مییافتند. برخی از این پادشاهان در برابر پولی که از بیت المال در اختیار پردهداران و اشراف قرار میدادند، سراسر جامه را از آن خود میکردند.<ref>کعبه و جامه آن، ص285.</ref> گاهی آنان برای دستیابی به همه آن، مبلغی پول به پردهداران و اشراف میپرداختند. در این دوره، جامه کعبه همواره میان امیران مکه و خاندان بنیشیب تقسیم میشد و امیران مکه، پرده در کعبه و کمربند و جامه مقام ابراهیم خلیل(ع) را از آن خود میکردند. این وضع در دوران امارت شریف عون الرفیق (م. 1323ق.) و شریف علی بن عبدالله که به سال 1326ق. برکنار گردید و نیز شریف حسین بن علی جریان داشت. گویا این رسم در امارت پیش از افراد یاد شده نیز برقرار بوده است. | ||
از دیگر نمونههای رفتار امیران مکه با بنیشیبه این بود که اگر پردهداری عقیم بود یا فرزندی خردسال داشت، کفالت او را بر عهده میگرفتند. در پی درگذشت عبدالقادر شیبی که عقیم بود، پردهداری به فردی به نام محمد بن زین العابدین رسید که کودکی بیش نبود. شریف غالب بن مسعود، امیر مکه، کفالت او را بر عهده گرفت و چون وی بزرگ شد، او را رسماً به عنوان پردهدار تعیین کرد.<ref>التاریخ القویم، ج2، ص199.</ref> | از دیگر نمونههای رفتار امیران مکه با بنیشیبه این بود که اگر پردهداری عقیم بود یا فرزندی خردسال داشت، کفالت او را بر عهده میگرفتند. در پی درگذشت عبدالقادر شیبی که عقیم بود، پردهداری به فردی به نام محمد بن زین العابدین رسید که کودکی بیش نبود. شریف غالب بن مسعود، امیر مکه، کفالت او را بر عهده گرفت و چون وی بزرگ شد، او را رسماً به عنوان پردهدار تعیین کرد.<ref>التاریخ القویم، ج2، ص199.</ref> | ||
نظام مالی امیران مکه: مالیات بر حاجیان (مکوس) از جمله درآمدهای امیران مکه در دوران امارت اشراف بود که برخی حکمرانان مانند صلاح الدین ایوبی در ازای کمکهای دیگر خواستار حذف آن شدند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص287.</ref> در این زمینه، گاه پیمانی میان امیران مکه و دولت صاحب نفوذ تنظیم میشد و آن را در مسجدالحرام پیش چشم همگان مینهادند. اما برخی امیران مکه با گچاندود کردن آن، از حاجیان مالیات میگرفتند؛ چنانکه پیمان نقش بسته بر ستون نزدیک «بابالحزوره» که از سوی «اشرف شعبان» پادشاه مصر صادر شده بود، گچاندود شد.<ref>سفرنامه حجاز، ص211.</ref> | نظام مالی امیران مکه: مالیات بر حاجیان (مکوس) از جمله درآمدهای امیران مکه در دوران امارت اشراف بود که برخی حکمرانان مانند صلاح الدین ایوبی در ازای کمکهای دیگر خواستار حذف آن شدند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص287.</ref> در این زمینه، گاه پیمانی میان امیران مکه و دولت صاحب نفوذ تنظیم میشد و آن را در مسجدالحرام پیش چشم همگان مینهادند. اما برخی امیران مکه با گچاندود کردن آن، از حاجیان مالیات میگرفتند؛ چنانکه پیمان نقش بسته بر ستون نزدیک «بابالحزوره» که از سوی «اشرف شعبان» پادشاه مصر صادر شده بود، گچاندود شد.<ref>سفرنامه حجاز، ص211.</ref> | ||
از دیگر درآمدهای امیران مکه در هنگامههای بحرانی، برداشتن جواهرات اهدایی کعبه بود. در قحطی سخت سال 462ق. طلاهای باب الکعبه به دست امیر مکه کنده و هزینه شد.<ref>البدایة و النهایه، ج12، ص99.</ref> تقسیم پرده کعبه با خاندان بنیشیبه به عنوان پردهداران را نیز میتوان منبع درآمد آنان دانست.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص171-173 | از دیگر درآمدهای امیران مکه در هنگامههای بحرانی، برداشتن جواهرات اهدایی کعبه بود. در قحطی سخت سال 462ق. طلاهای باب الکعبه به دست امیر مکه کنده و هزینه شد.<ref>البدایة و النهایه، ج12، ص99.</ref> تقسیم پرده کعبه با خاندان بنیشیبه به عنوان پردهداران را نیز میتوان منبع درآمد آنان دانست.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص171-173.</ref> | ||
کمک قدرتهای ذی نفوذ در حرمین نیز از در آمدهای امیران مکه بود. به گفته ناصر خسرو، امیر مکه برای اینکه اجازه ساختن چهار طاقی را به پسر شاد دل*، امیر عدن، بدهد، از وی هزار دینار گرفت.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص139.</ref> نیمی از درآمد گمرک جده نیز متعلق به امیران مکه بود.<ref>اشراف مکه، ص55.</ref> والی ترک جده به نام قانصو به سال 1040ق. در پی حوادثی که روی داد، به سبب ضعف امیر مسعود در مکه در آن سال، توانست بر همه این درآمد دستاندازی و آن را به خزانه دولت عثمانی منتقل کند. این وضع چندان ادامه نیافت. شریف زید که در راس امیران آل زید بود، حکومت را در اختیار گرفت و خواستار بازگشت درآمد به خزانه امیر مکه شد. اما تلاش زید تنها به بازگشت نیمی از درآمد انجامید. سپس والی عثمانیها در جده در دوران امارت مسعود بن سعید تلاش کرد تا از پرداخت حق امیر مکه خودداری ورزد. از این رو، مسعود جده را تصرف نمود و والی ترک را از آنجا بیرون راند. سپس امیر مکه نامهای در شرح این اوضاع به دربار عثمانی نوشت که موجب برقراری حق امیر مکه شد.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص427.</ref> عثمانیها هرسال 25000 قرش به امیر مکه اعطا میکردند. این مبلغ نصف جوایز سلطان بود که عطیه سلطانی نام داشت.<ref>اشراف مکه، ص55.</ref> | |||
==وظایف و اختیارات امیران مکه== | ==وظایف و اختیارات امیران مکه== | ||
خط ۶۳۶: | خط ۶۵۳: | ||
| تغییر مسیر = شد | | تغییر مسیر = شد | ||
}}<onlyinclude> | }}<onlyinclude> | ||
[[رده:مقالههای در دست ویرایش]] |