آل سعود: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۵۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ سپتامبر ۲۰۱۷
اصلاح برخی بخش ها از جمله لینک
جزبدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح برخی بخش ها از جمله لینک)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[شهریور]]|روز=[[۳]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Seyedjavad }}
{{در دست ویرایش|ماه=[[شهریور]]|روز=[[۳]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Seyedjavad }}
'''آل سعود''' خاندان سلطنتی حاکم بر بخش‌هایی از شبه جزیره عرب و سپس سراسر عربستان سعودی، از سده هجدهم تا کنون
'''آل سعود''' خاندان سلطنتی حاکم بر بخش‌هایی از [[جزیرة العرب|شبه جزیره عرب]] و سپس سراسر [[عربستان سعودی]]، از سده هجدهم تا کنون


==خاندان سعود==
==خاندان سعود==
آل سعود نام خاندان پادشاهی کشور عربستان سعودی است که دو شهر مقدس مکه و مدینه در قلمرو آنان بود. اجداد این خاندان مانند دیگر قبیله‌های عرب بر منطقه زیر نفوذ خود، یعنی بخشی از نجد* فرمان می‌راندند و از جایگاهی ویژه برخوردار نبودند و در اداره کارهای مکه و مدینه نقشی نداشتند.<ref>جزیرة العرب، ص۲۱۵؛ آل سعود، ص۸.</ref>  
آل سعود نام خاندان پادشاهی کشور [[عربستان سعودی]] است که دو شهر مقدس [[مکه]] و [[مدینه]] در قلمرو آنان بود. اجداد این خاندان مانند دیگر قبیله‌های عرب بر منطقه زیر نفوذ خود، یعنی بخشی از [[نجد]] فرمان می‌راندند و از جایگاهی ویژه برخوردار نبودند و در اداره کارهای مکه و مدینه نقشی نداشتند.<ref>جزیرة العرب، ص۲۱۵؛ آل سعود، ص۸.</ref>  


==اصل و نسب==
==اصل و نسب==
درباره نسب آنان دو نظر کاملاً متفاوت وجود دارد. یکی این که از اعراب اصیل شبه جزیره عربستان هستند و دیگری این که ریشه غیر عربی دارند و در طول زمان به قبایل عرب پیوسته‌اند. بر پایه نظر نخست، آل سعود از تیره‌های قبیله عنزه، یکی از قبایل بزرگ و معروف عربی‌اند و نسبشان به ربیعه، نزار، معد و سرانجام عدنان* می‌رسد.<ref>تاریخ الجزیره، ص۱۴۹.</ref> این گروه جد آل سعود را «مقرن بن مرخان» از تبار بکر بن وائل می‌دانند.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۲.</ref> ادله فراوان برای اثبات این نظر ذکر نشده و تنها سندی که می‌توان به آن استناد کرد، چند شجره‌نامه متأخر است<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۸.</ref> که به اعتقاد برخی، دروغین و ساختگی هستند. محمد بن امین تمیمی، مسئول عالی کتابخانه‌های عربستان سعودی، به عنوان یکی از متهمان تزویر در این موضوع نام برده می‌شود.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.</ref>
درباره نسب آنان دو نظر کاملاً متفاوت وجود دارد: یکی این که از اعراب اصیل شبه جزیره عربستان هستند و دیگری این که ریشه غیر عربی دارند و در طول زمان به قبایل عرب پیوسته‌اند.


بر پایه نظر دیگر، آل سعود ریشه‌ای یهودی دارند و از بصره به شبه جزیره آمده‌اند. صاحبان این نظر، انتساب آل سعود را به قبیله عنزه درست نمی‌دانند و بر این باورند که جد بزرگ آنان «مردخای بن ابراهیم بن موشی» تاجری یهودی در بصره بوده است. بر پایه گزارشی، به سال ۸۵۱ق. کاروانی از عشیره مسالیخ از قبیله عنزه برای خرید غلات رهسپار عراق می‌شود. مردخای نزد آنان می‌رود و ادعا می‌کند از عمو زادگان آن‌هاست و سپس همراهشان به نجد می‌رود. او پس از مدتی سرگردانی و جابه‌جایی در مناطق مختلف نجد، سرانجام در جایی نزدیک ریاض کنونی ساکن می‌شود و آن را درعیه نام می‌نهد<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۴-۱۵.</ref> و نام خود را نیز به «مرخان بن ابراهیم بن موسی» تغییر می‌دهد. مرخان با قبایل بسیاری وصلت کرد و نتیجه این ازدواج‌ها فرزندانی فراوان بود که همگی نام‌های عربی داشتند. فرزند بزرگ او نیز که از بصره همراه پدر به نجد رفته بود، نامش را از «ماکرن» به «مقرن» تغییر می‌دهد. او فرزندانی به نام‌های محمد و سعود داشت. از این پس نام‌های یهودی به فراموشی سپرده می‌شوند و آل سعود نام اصلی این خاندان می‌گردد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.</ref> صاحبان این نظریه برای اثبات ادعای خود، به این ادله و قراین استناد می‌کنند: ۱. در میان نیاکان آل سعود، نام‌های همانند اسامی یهودی به چشم می‌خورد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.</ref> ۲. شجره‌نامه‌های آل سعود از چنان دنباله بلندی برخوردارند که هیچ همانندی در میان اشخاص یا تیره‌های دیگر ندارد. شجره‌نامه آنان تا ۴۷۰ مرتبه ادامه می‌یابد و در مقایسه با سلسله نسب پیامبر۹ با ۲۱ مرتبه، شگفت‌انگیز و مشکوک به نظر می‌رسد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.</ref> ۳. در سده اخیر، موضوع یهودی بودن آل سعود توجه برخی رسانه‌های عربی را برانگیخت؛ اما ملک فیصل و دیگر مسئولان سعودی به آن واکنش نشان ندادند.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷-۱۸.</ref>
بر پایه نظر نخست، آل سعود از تیره‌های [[قبیله عنزه]]، یکی از قبایل بزرگ و معروف عربی‌اند و نسبشان به ربیعه، نزار، معد و سرانجام [[عدنان]] می‌رسد.<ref>تاریخ الجزیره، ص۱۴۹.</ref> این گروه جد آل سعود را «مقرن بن مرخان» از تبار بکر بن وائل می‌دانند.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۲.</ref> ادله فراوان برای اثبات این نظر ذکر نشده و تنها سندی که می‌توان به آن استناد کرد، چند شجره‌نامه متأخر است<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۸.</ref> که به اعتقاد برخی، دروغین و ساختگی هستند. محمد بن امین تمیمی، مسئول عالی کتابخانه‌های عربستان سعودی، به عنوان یکی از متهمان تزویر در این موضوع نام برده می‌شود.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.</ref>
 
بر پایه نظر دیگر، آل سعود ریشه‌ای [[یهود|یهودی]] دارند و از [[بصره]] به [[جزیرة العرب|شبه جزیره]] آمده‌اند. صاحبان این نظر، انتساب آل سعود را به قبیله عنزه درست نمی‌دانند و بر این باورند که جد بزرگ آنان «مردخای بن ابراهیم بن موشی» تاجری یهودی در بصره بوده است. بر پایه گزارشی، به سال ۸۵۱ق. کاروانی از عشیره مسالیخ از قبیله عنزه برای خرید غلات رهسپار عراق می‌شود. مردخای نزد آنان می‌رود و ادعا می‌کند از عمو زادگان آن‌هاست و سپس همراهشان به نجد می‌رود. او پس از مدتی سرگردانی و جابه‌جایی در مناطق مختلف نجد، سرانجام در جایی نزدیک ریاض کنونی ساکن می‌شود و آن را درعیه نام می‌نهد<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۴-۱۵.</ref> و نام خود را نیز به «مرخان بن ابراهیم بن موسی» تغییر می‌دهد. مرخان با قبایل بسیاری وصلت کرد و نتیجه این ازدواج‌ها فرزندانی فراوان بود که همگی نام‌های عربی داشتند. فرزند بزرگ او نیز که از بصره همراه پدر به نجد رفته بود، نامش را از «ماکرن» به «مقرن» تغییر می‌دهد. او فرزندانی به نام‌های محمد و سعود داشت. از این پس نام‌های یهودی به فراموشی سپرده می‌شوند و آل سعود نام اصلی این خاندان می‌گردد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.</ref> صاحبان این نظریه برای اثبات ادعای خود، به این ادله و قراین استناد می‌کنند: ۱. در میان نیاکان آل سعود، نام‌های همانند اسامی یهودی به چشم می‌خورد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.</ref> ۲. شجره‌نامه‌های آل سعود از چنان دنباله بلندی برخوردارند که هیچ همانندی در میان اشخاص یا تیره‌های دیگر ندارد. شجره‌نامه آنان تا ۴۷۰ مرتبه ادامه می‌یابد و در مقایسه با سلسله نسب [[پیامبر(ص)]] با ۲۱ مرتبه، شگفت‌انگیز و مشکوک به نظر می‌رسد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.</ref> ۳. در سده اخیر، موضوع یهودی بودن آل سعود توجه برخی رسانه‌های عربی را برانگیخت؛ اما [[ملک فیصل]] و دیگر مسئولان سعودی به آن واکنش نشان ندادند.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷-۱۸.</ref>


==تاریخ سیاسی==
==تاریخ سیاسی==
آل سعود حکومت خود را از شهر کوچک درعیه در سرزمین نجد آغاز کردند. این خاندان از سال ۱۱۳۹ق. تا کنون در سه دوره جداگانه حکومت کرده و هر بار طی لشکرکشی‌ها و جنگ‌هایی به مرور حکومت خود را در سراسر نجد و حجاز گسترش داده‌اند.
آل سعود حکومت خود را از شهر کوچک [[درعیه]] در سرزمین [[نجد]] آغاز کردند. این خاندان از سال ۱۱۳۹ق. تا کنون در سه دوره جداگانه حکومت کرده و هر بار طی لشکرکشی‌ها و جنگ‌هایی به مرور حکومت خود را در سراسر نجد و [[حجاز]] گسترش داده‌اند.
 
===دوره یکم (۱۱۳۹ - ۱۲۲۳ق.)===
پس از ثبات نسبی حکمرانی کوچک [[درعیه]] در زمان [[سعود بن مقرن]]، حمله سعودیان به سرزمین‌های اطراف برای گسترش نفوذ آغاز شد و فرزند وی [[محمد بن سعود|محمد]] به طور رسمی سلطنت آل سعود را تأسیس کرد.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۳۲. </ref> محمد بن سعود در سال ۱۱۵۷ق. با [[محمد بن عبدالوهاب]] هم‌پیمان شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۳۰؛ کشتار مکه، ص۵۶.</ref> با این پیمان که به «البیعة الکبریٰ» معروف گشت، حکومت و سلطنت از آن محمد بن سعود و خاندانش؛ و رهبری دینی از آن محمد بن عبدالوهاب و نسل وی به‌گونه موروثی شد. این سنت تا امروز همچنان پابرجاست و تعالیم محمد بن عبدالوهاب به طور رسمی در عربستان ترویج می‌شود.<ref>تاریخ الجزیره، ص۱۵۹.</ref> (← وهابیت)


===دوره یکم (۱۱۳۹-۱۲۲۳ق.)===
با تکیه بر این پیمان و به بهانه [[شرک|شرک‌زدایی]] و بر پایی [[توحید]]، قلمرو آل سعود از طریق قتل و غارت و خونریزی در بخش بزرگی از [[جزیرة العرب|شبه جزیره]] به‌ مرور گسترده شد.<ref>جزیرة العرب، ص۳۱۰.</ref> بر پایه فتوای محمد بن عبدالوهاب، همه عرب‌های شبه جزیره کافر به شمار می‌رفتند و از دین [[اسلام]] خارج شده بودند و تنها کسی در امان می‌ماند که از توحید محمد بن عبدالوهاب پیروی کند. در غیر این صورت، جان و مالش مباح می‌شد.<ref>آل ‌سعود، ص۹.</ref> هرکس به کیش [[وهابیت|وهابی]] می‌گروید، باید دیگر بار شهادتین را بر زبان می‌آورد و گواهی می‌داد که خود و پدر و مادرش کافر بوده‌اند.<ref>الدرر السنیه، ص۴۶.</ref> در سال ۱۲۲۸ق. با حمله [[ابراهیم پاشا]] والی [[مصر]]، این دوره به پایان رسید و [[عبدالله بن سعود]] به دست ابراهیم پاشا دستگیر و به آستانه تحویل داده شد.<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۹۰.</ref> مهم‌ترین رویدادهای این دوره عبارتند از: حمله [[سعود بن عبدالعزیز]] به [[کربلا]] در سال ۱۲۱۶ق.<ref>عنوان المجد، ج۱، ص۱۲۱؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۷۳.</ref> که حدود ۲۰۰۰ نفر در آن کشته شدند<ref>حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص۳۸۶-۳۸۷.</ref>؛ تصرف [[مکه]] و [[مدینه]] در سال‌های ۱۲۱۸ق. و ۱۲۲۰ق. و [[تخریب قبور|ویرانی مقابر]] و مشاهد در مکه و مدینه<ref>عنوان المجد، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>؛ فتح [[ریاض]] به دست عبدالعزیز پس از ۲۷ سال جنگ میان آل سعود و [[ابن دواس]] که قربانیان بسیاری از دو طرف بر جای نهاد.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۴۲.</ref> در این دوره، بر اثر حملات پیاپی مصریان به فرماندهی [[طوسون]] در سال ۱۲۲۸ق. شریف غالب، امیر [[حجاز]]، تبعید شد و محمد علی پاشا، حاکم مصر، در سال ۱۲۳۰ق. بر [[فیصل بن سعود]] چیره گشت.<ref>عجائب الآثار، ج۳، ص۴۰۸؛ فتنة الوهابیه، ص۱۶.</ref>
پس از ثبات نسبی حکمرانی کوچک درعیه در زمان سعود بن مقرن، حمله سعودیان به سرزمین‌های اطراف برای گسترش نفوذ آغاز شد و فرزند وی محمد به طور رسمی سلطنت آل سعود را تأسیس کرد.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۳۲. </ref> محمد بن سعود در سال ۱۱۵۷ق. با محمد بن عبدالوهاب هم‌پیمان شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۳۰؛ کشتار مکه، ص۵۶.</ref> با این پیمان که به «البیعة الکبریٰ» معروف گشت، حکومت و سلطنت از آن محمد بن سعود و خاندانش؛ و رهبری دینی از آن محمد بن عبدالوهاب و نسل وی به‌گونه موروثی شد. این سنت تا امروز همچنان پابرجاست و تعالیم محمد بن عبدالوهاب به طور رسمی در عربستان ترویج می‌شود.<ref>تاریخ الجزیره، ص۱۵۹.</ref> (← وهابیت)


با تکیه بر این پیمان و به بهانه شرک‌زدایی و بر پایی توحید، قلمرو آل سعود از طریق قتل و غارت و خونریزی در بخش بزرگی از شبه جزیره به‌ مرور گسترده شد.<ref>جزیرة العرب، ص۳۱۰.</ref> بر پایه فتوای محمد بن عبدالوهاب، همه عرب‌های شبه جزیره کافر به شمار می‌رفتند و از دین اسلام خارج شده بودند و تنها کسی در امان می‌ماند که از توحید محمد بن عبدالوهاب پیروی کند. در غیر این صورت، جان و مالش مباح می‌شد.<ref>آل ‌سعود، ص۹.</ref> هرکس به کیش وهابی می‌گروید، باید دیگر بار شهادتین را بر زبان می‌آورد و گواهی می‌داد که خود و پدر و مادرش کافر بوده‌اند.<ref>الدرر السنیه، ص۴۶.</ref> در سال ۱۲۲۸ق. با حمله ابراهیم پاشا والی مصر، این دوره به پایان رسید و عبدالله بن سعود به دست ابراهیم پاشا دستگیر و به آستانه تحویل داده شد.<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۹۰.</ref> مهم‌ترین رویدادهای این دوره عبارتند از: حمله سعود بن عبدالعزیز به کربلا در سال ۱۲۱۶ق.<ref>عنوان المجد، ج۱، ص۱۲۱؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۷۳.</ref> که حدود ۲۰۰۰ نفر در آن کشته شدند<ref>حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص۳۸۶-۳۸۷.</ref>؛ تصرف مکه و مدینه در سال‌های ۱۲۱۸ق. و ۱۲۲۰ق. و ویرانی مقابر و مشاهد در مکه و مدینه<ref>عنوان المجد، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>؛ فتح ریاض به دست عبدالعزیز پس از ۲۷ سال جنگ میان آل سعود و ابن دواس که قربانیان بسیاری از دو طرف بر جای نهاد.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۴۲.</ref> در این دوره، بر اثر حملات پیاپی مصریان به فرماندهی طوسون* در سال ۱۲۲۸ق. شریف غالب، امیر حجاز، تبعید شد و محمد علی پاشا، حاکم مصر، در سال ۱۲۳۰ق. بر فیصل بن سعود چیره گشت.<ref>عجائب الآثار، ج۳، ص۴۰۸؛ فتنة الوهابیه، ص۱۶.</ref>
===دوره دوم (۱۲۴۰ - ۱۳۰۹ق.)===
پس از بازگشت ابراهیم پاشا به مصر، [[عبدالله بن محمد بن سعود]] در سال ۱۲۲۵ق. دولت دوم را تأسیس کرد. وی [[ریاض]] را بازستاند و آن را به جای [[درعیه]]، مرکز حکومت قرار داد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۲۸.</ref> در این دوره، شماری از پادشاهان سعودی که آخرینشان [[عبدالرحمن بن فیصل]] بود، تا سال ۱۳۰۹ق. حکومت کردند. سرانجام [[آل رشید]]، از خاندان‌های با نفوذ و معروف شبه جزیره که از هم‌پیمانان آل سعود بود، بر آنان شورید و با غلبه بر ایشان، دیگر بار سلطنتشان را برانداخت. آن‌گاه عبدالرحمن بن فیصل به منطقه [[کویت]] پناهنده شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۶. </ref>


===دوره دوم (۱۲۴۰-۱۳۰۹ق.)===
===دوره سوم (۱۳۱۹ق. - تاکنون)===
پس از بازگشت ابراهیم پاشا به مصر، عبدالله بن محمد بن سعود در سال ۱۲۲۵ق. دولت دوم را تأسیس کرد. وی ریاض را بازستاند و آن را به جای درعیه، مرکز حکومت قرار داد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۲۸.</ref> در این دوره، شماری از پادشاهان سعودی که آخرینشان عبدالرحمن بن فیصل بود، تا سال ۱۳۰۹ق. حکومت کردند. سرانجام آل رشید، از خاندان‌های با نفوذ و معروف شبه جزیره که از هم‌پیمانان آل سعود بود، بر آنان شورید و با غلبه بر ایشان، دیگر بار سلطنتشان را برانداخت. آن‌گاه عبدالرحمن بن فیصل به منطقه کویت پناهنده شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۶. </ref>
با منزوی شدن خاندان سعودی، [[آل‌ رشید]] قدرت را یکسره از آن خود کردند. آنان سلسله‌ای از امیران عرب از قبیله شمر بودند که از آغاز سده هجدهم بر سرزمین سریر در شمال نجد حکمرانی داشتند و مرکز حکومت آنان شهر «حایل» بود. معمولاً آل‌ رشید و آل سعود در زد و خورد و جنگ به سر می‌بردند.<ref>در خاورمیانه چه گذشت، ص۳۴۹.</ref> فرزند عبدالرحمن به نام [[عبدالعزیز بن عبدالرحمن|عبدالعزیز]] پس از سال‌ها زندگی در [[کویت]] به سال ۱۳۱۹ق. به [[ریاض]] رفت و پنهانی وارد قصر آل‌ رشید شد و با کشتن حاکم وقت، دوره سوم سلطنت آل سعود را پایه‌ نهاد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۳۹. </ref> این دوره تا کنون ادامه یافته و مهم‌ترین رویدادهای آن عبارتند از: حمله به [[حجاز]] در سال ۱۳۴۳ق.<ref>جزیرة العرب، ص۲۶۶؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۸۹.</ref>؛ اختلاف میان پادشاهی نجد و [[ملک حسین]] و برچیده شدن حکومت [[اشراف]] بر حجاز<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۶-۲۱۴.</ref>؛ قتل عام و کشتار دوم [[مدینه]] و شهرهای اطراف<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۱۱۰.</ref>؛ ادغام دو پادشاهی جداگانه نجد و حجاز<ref>کشتار مکه، ص۶۷.</ref> و تعیین نام «المملکة العربیة السعودیه» در سال ۱۳۵۱ق. /۱۹۳۹م. برای کشور زیر سلطه آل سعود.


===دوره سوم (۱۳۱۹ق. تاکنون)===
بدین ترتیب، آل سعود با پیروزی بر دو رقیب دیرین خود یعنی آل رشید و اشراف حجاز، حاکم مطلق شبه جزیره شدند. رفتارهای آنان، به ویژه در دوره سوم، مخالفت‌ کشورهای مختلف را به همراه داشت. تصرف وحشیانه حجاز، برکناری [[اشراف هاشمی]] و ناآرامی‌های پس از آن، بسیاری از کشورهای اسلامی را به رژیم سعودی بدگمان کرد. افراطی‌گری خاندان سعودی در میان [[اهل‌ سنت]] و افزایش نگرانی کشورها، به ویژه [[ایران]] به عنوان تنها کشور [[شیعه]]، از بی‌حرمتی و [[تخریب قبور|تخریب]] آرامگاه چهره‌های مورد احترام و مکان‌های مقدس در [[مکه]] و [[مدینه]]، موجی از مخالفت را برانگیخت. اعلامیه مفتی بزرگ مصر در ممنوعیت [[حج]]، نخستین واکنش مخالفت‌آمیز بود. مردم دیگر کشورها از جمله مسلمانان [[هند]] نیز کارهایی از این دست انجام دادند. ایران نیز در ۲۵ اسفند ۱۳۰۴ش. عزیمت [[زائر|زائران]] به [[عربستان سعودی|عربستان]] را رسماً ممنوع اعلام کرد.<ref>روابط ایران و عربستان، ص۵۲-۵۷.</ref> تبلیغات اشراف هاشمی و انتشار گزارش‌هایی از تخریب و کشتار، در گسترش این موج مخالفت‌ مؤثر بود. در گزارشی از وزیر خارجه حکومت حجاز «فؤاد الخطیب» به وزیر مختار ایران «[[غفار خان جلال السلطنه]]» ضمن شرح مفصل حمله به [[طائف]] و رفتار سعودیان در مکه و مدینه، از ایران درخواست شد برای جلوگیری از این‌گونه فعالیت‌های عربستان اقدام کند. البته ایران در آن دوره تمایلی به حمایت از حکومت حجاز نشان نداد و سرگرم تنظیم روابط خود با حکومت جدید عربستان بود.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، سند شماره ۱۰، «پیام رئیس حزب ملی حجاز به وزیر مختار ایران»، نمره ۷۱۴.</ref>
با منزوی شدن خاندان سعودی، آل‌ رشید قدرت را یکسره از آن خود کردند. آنان سلسله‌ای از امیران عرب از قبیله شمر بودند که از آغاز سده هجدهم بر سرزمین سریر در شمال نجد حکمرانی داشتند و مرکز حکومت آنان شهر «حایل» بود. معمولاً آل‌ رشید و آل سعود در زد و خورد و جنگ به سر می‌بردند.<ref>در خاورمیانه چه گذشت، ص۳۴۹.</ref> فرزند عبدالرحمن به نام عبدالعزیز پس از سال‌ها زندگی در کویت به سال ۱۳۱۹ق. به ریاض رفت و پنهانی وارد قصر آل‌ رشید شد و با کشتن حاکم وقت، دوره سوم سلطنت آل سعود را پایه‌ نهاد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۳۹. </ref> این دوره تا کنون ادامه یافته و مهم‌ترین رویدادهای آن عبارتند از: حمله به حجاز در سال ۱۳۴۳ق.<ref>جزیرة العرب، ص۲۶۶؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۸۹.</ref>؛ اختلاف میان پادشاهی نجد و ملک حسین و برچیده شدن حکومت اشراف بر حجاز<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۶-۲۱۴.</ref>؛ قتل عام و کشتار دوم مدینه و شهرهای اطراف<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۱۱۰.</ref>؛ ادغام دو پادشاهی جداگانه نجد و حجاز<ref>کشتار مکه، ص۶۷.</ref> و تعیین نام «المملکة العربیة السعودیه» در سال ۱۳۵۱ق. /۱۹۳۹م. برای کشور زیر سلطه آل سعود. (تصویر شماره ۵)


بدین ترتیب، آل سعود با پیروزی بر دو رقیب دیرین خود یعنی آل رشید و اشراف* حجاز، حاکم مطلق شبه جزیره شدند. رفتارهای آنان، به ویژه در دوره سوم، مخالفت‌ کشورهای مختلف را به همراه داشت. تصرف وحشیانه حجاز، برکناری اشراف هاشمی و ناآرامی‌های پس از آن، بسیاری از کشورهای اسلامی را به رژیم سعودی بدگمان کرد. افراطی‌گری خاندان سعودی در میان اهل‌ سنت و افزایش نگرانی کشورها، به ویژه ایران به عنوان تنها کشور شیعه، از بی‌حرمتی و تخریب آرامگاه چهره‌های مورد احترام و مکان‌های مقدس در مکه و مدینه، موجی از مخالفت را برانگیخت. اعلامیه مفتی بزرگ مصر در ممنوعیت حج، نخستین واکنش مخالفت‌آمیز بود. مردم دیگر کشورها از جمله مسلمانان هند نیز کارهایی از این دست انجام دادند. ایران نیز در ۲۵ اسفند ۱۳۰۴ش. عزیمت زائران به عربستان را رسماً ممنوع اعلام کرد.<ref>روابط ایران و عربستان، ص۵۲-۵۷.</ref> تبلیغات اشراف هاشمی و انتشار گزارش‌هایی از تخریب و کشتار، در گسترش این موج مخالفت‌ مؤثر بود. در گزارشی از وزیر خارجه حکومت حجاز «فؤاد الخطیب» به وزیر مختار ایران «غفار خان جلال السلطنه» ضمن شرح مفصل حمله به طائف و رفتار سعودیان در مکه و مدینه، از ایران درخواست شد برای جلوگیری از این‌گونه فعالیت‌های عربستان اقدام کند. البته ایران در آن دوره تمایلی به حمایت از حکومت حجاز نشان نداد و سرگرم تنظیم روابط خود با حکومت جدید عربستان بود.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، سند شماره ۱۰، «پیام رئیس حزب ملی حجاز به وزیر مختار ایران»، نمره ۷۱۴.</ref>
عربستان سعودی در این دوره، به ویژه دوران [[ملک فیصل]] (حک: ۱۹۶۴-۱۹۷۵م.) روزگاری سرشار از تحولات را پشت سر نهاد و در زمینه‌ سیاست‌گذاری‌ داخلی و به ویژه خارجی، و نیز تغییرات اقتصادی ‌ـ‌ اجتماعی،‌ دگرگون شد. یکی از مهم‌ترین رخدادهای این دوره، تأسیس [[سازمان کنفرانس اسلامی]] بود که در سال ۱۳۹۴ق./۱۹۷۴م. با حضور شش عضو تشکیل شد و نخستین بار [[سازمان آزادیبخش فلسطین]] به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین در آن شرکت کرد.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۶۱۹.</ref> اشغال [[مسجدالحرام]] در زمان [[ملک خالد]] به سال ۱۳۹۹ق./۱۹۷۹م. یکی از رویدادهای مهم این دوره است. این اشغال به دست گروهی مسلح از مخالفان سلطنت خاندان سعودی و متمایل به [[اخوان المسلمین]]، به فرماندهی [[محمد بن عبدالله قحطانی]] صورت گرفت؛ اما با دستگیری و اعدام شورشیان این آشوب پایان یافت.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۷۳۱.</ref>
عربستان سعودی در این دوره، به ویژه دوران ملک فیصل (حک: ۱۹۶۴-۱۹۷۵م.) روزگاری سرشار از تحولات را پشت سر نهاد و در زمینه‌ سیاست‌گذاری‌ داخلی و به ویژه خارجی، و نیز تغییرات اقتصادی ‌ـ‌ اجتماعی،‌ دگرگون شد. یکی از مهم‌ترین رخدادهای این دوره، تأسیس سازمان کنفرانس اسلامی* بود که در سال ۱۳۹۴ق./۱۹۷۴م. با حضور شش عضو تشکیل شد و نخستین بار سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین در آن شرکت کرد.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۶۱۹.</ref> اشغال مسجدالحرام در زمان ملک خالد به سال ۱۳۹۹ق./۱۹۷۹م. یکی از رویدادهای مهم این دوره است. این اشغال به دست گروهی مسلح از مخالفان سلطنت خاندان سعودی و متمایل به اخوان المسلمین، به فرماندهی محمد بن عبدالله قحطانی صورت گرفت؛ اما با دستگیری و اعدام شورشیان این آشوب پایان یافت.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۷۳۱.</ref>


==عوامل چیرگی آل سعود بر عربستان و تثبیت حکومت سعودی==
==عوامل چیرگی آل سعود بر عربستان و تثبیت حکومت سعودی==
آل سعود که حکومت خود را با تسلط بر شهر کوچک درعیه آغاز کرده بودند، در نیمه اول سده بیستم، بر اثر عوامل زیر به حکومت بی‌رقیب منطقه در سراسر نجد و حجاز تبدیل شدند:  
آل سعود که حکومت خود را با تسلط بر شهر کوچک درعیه آغاز کرده بودند، در نیمه اول سده بیستم، بر اثر عوامل زیر به حکومت بی‌رقیب منطقه در سراسر [[نجد]] و [[حجاز]] تبدیل شدند:  
# قدرت و تسلط بنیان‌گذار دور سوم حکومت سعودی: محمد بن عبدالعزیز بن فیصل، از بزرگ‌ترین و قدرتمندترین فرمانروایان سعودی، با هجوم‌های سخت و کوبنده و بهره‌گیری از حرکت «اخوان التوحید» توانست مخالفان خود را در میان قبایل مختلف سرکوب کند. اخوان التوحید سازمان دینی‌ـ نظامی وهابیان و مهم‌ترین ابزار پیشبرد اهداف عبدالعزیز به شمار می‌رفت. عبدالعزیز افزون بر سرکوب قبایل مخالف که دشمنان کوچک‌تر او بودند، دو دشمن قوی و رقیب خود، یعنی آل رشید و اشراف هاشمی را نیز از میان برد و حکومتی قدرتمند و بی‌رقیب پدید آورد.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۲۰۳-۲۱۱.</ref>
# قدرت و تسلط بنیان‌گذار دور سوم حکومت سعودی: [[محمد بن عبدالعزیز بن فیصل]]، از بزرگ‌ترین و قدرتمندترین فرمانروایان سعودی، با هجوم‌های سخت و کوبنده و بهره‌گیری از حرکت «[[اخوان التوحید]]» توانست مخالفان خود را در میان قبایل مختلف سرکوب کند. اخوان التوحید سازمان دینی‌ـ نظامی [[وهابیت|وهابیان]] و مهم‌ترین ابزار پیشبرد اهداف [[سلطان عبدالعزیز|عبدالعزیز]] به شمار می‌رفت. عبدالعزیز افزون بر سرکوب قبایل مخالف که دشمنان کوچک‌تر او بودند، دو دشمن قوی و رقیب خود، یعنی [[آل رشید]] و [[اشراف هاشمی]] را نیز از میان برد و حکومتی قدرتمند و بی‌رقیب پدید آورد.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۲۰۳-۲۱۱.</ref>
# پشتیبانی انگلیس: این عامل چندان مهم و مؤثر است که می‌توان آن را زمینه تأثیر عامل پیشین قلمداد کرد. انگلیس که منافع خود را در برابر عثمانی و آل رشید در خطر می‌دید، در همان سال‌های آغازین شکل‌گیری حکومت سوم سعودی، با بهره جستن از اعراب مخالف آل‌ رشید، یعنی شیخ مبارک، حاکم کویت، قبایل وهابی مذهب و یکی از قبایل جنوب عراق به نام «منتفق» ائتلافی به سرکردگی عبدالعزیز پدید آورد.<ref>تاریخ عرب، ص۵۳۴-۵۳۵.</ref> پس از تأسیس حکومت سوم سعودی، انگلیس برای دستیابی به اهداف خود، آل سعود و آل‌ هاشم را به بازی گرفت؛ بدین ترتیب که افسری از کارگزاران خود را نزد هر یک فرستاد. «ادوارد لارنس» را نزد شریف حسین و «ویلیام شکسپیر» را نزد ابن سعود گسیل نمود. سپس «هری سنت جان فیلبی» که خود را مسلمان نشان می‌داد و نامش را عبدالله نهاده بود، به جای شکسپیر از مشاوران ویژه عبدالعزیز شد.<ref>قلب الجزیره، ص۳۸۰-۳۸۲.</ref> انگلیس با هر دو طرف پیمان‌های مختلف بست و به آنان وعده‌های همانند برای حکومت بر عربستان بزرگ داد. اگر چه انگلیس برای دستیابی به منافع خود، از حامیان بزرگ آل سعود بود، سیاست دوگانه‌اش ایجاب می‌کرد در موقعیت‌های مقتضی بر ضدّ عربستان اقدام کند؛ مانند تاختن بر نجد به دنبال گردهمایی ۱۳۳۹ق./۱۹۲۱م. که در آن، ابن سعود را پادشاه نجد و همه سرزمین‌های وابسته شناختند<ref>تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۱، ص۲۶۲.</ref> و نیز حمله به نجد در سال ۱۳۴۶ق./۱۹۲۸م.<ref>تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۹.</ref>
# پشتیبانی انگلیس: این عامل چندان مهم و مؤثر است که می‌توان آن را زمینه تأثیر عامل پیشین قلمداد کرد. انگلیس که منافع خود را در برابر [[عثمانیان|عثمانی]] و آل رشید در خطر می‌دید، در همان سال‌های آغازین شکل‌گیری حکومت سوم سعودی، با بهره جستن از اعراب مخالف آل‌ رشید، یعنی [[شیخ مبارک]]، حاکم [[کویت]]، قبایل [[وهابیت|وهابی]] مذهب و یکی از قبایل جنوب [[عراق]] به نام «منتفق» ائتلافی به سرکردگی عبدالعزیز پدید آورد.<ref>تاریخ عرب، ص۵۳۴-۵۳۵.</ref> پس از تأسیس حکومت سوم سعودی، انگلیس برای دستیابی به اهداف خود، آل سعود و [[آل‌ هاشم]] را به بازی گرفت؛ بدین ترتیب که افسری از کارگزاران خود را نزد هر یک فرستاد. «[[ادوارد لارنس]]» را نزد [[شریف حسین]] و «[[ویلیام شکسپیر]]» را نزد ابن سعود گسیل نمود. سپس «[[هری سنت جان فیلبی]]» که خود را [[مسلمان]] نشان می‌داد و نامش را عبدالله نهاده بود، به جای شکسپیر از مشاوران ویژه عبدالعزیز شد.<ref>قلب الجزیره، ص۳۸۰-۳۸۲.</ref> انگلیس با هر دو طرف پیمان‌های مختلف بست و به آنان وعده‌های همانند برای حکومت بر عربستان بزرگ داد. اگر چه انگلیس برای دستیابی به منافع خود، از حامیان بزرگ آل سعود بود، سیاست دوگانه‌اش ایجاب می‌کرد در موقعیت‌های مقتضی بر ضدّ عربستان اقدام کند؛ مانند تاختن بر نجد به دنبال گردهمایی ۱۳۳۹ق./۱۹۲۱م. که در آن، ابن سعود را پادشاه نجد و همه سرزمین‌های وابسته شناختند<ref>تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۱، ص۲۶۲.</ref> و نیز حمله به نجد در سال ۱۳۴۶ق./۱۹۲۸م.<ref>تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۹.</ref>
 
==آل سعود و حجاز==
==آل سعود و حجاز==
چنان‌که اشاره شد، اهمیت حجاز به سبب وجود دو شهر مقدس مکه و مدینه و مرکزیت دینی آن است. آل سعود در سه سده حکومت خود، نقشی اساسی در تحولات منطقه حجاز داشته‌اند:  
اهمیت [[حجاز]] به سبب وجود دو شهر مقدس [[مکه]] و [[مدینه]] و مرکزیت دینی آن است. آل سعود در سه سده حکومت خود، نقشی اساسی در تحولات منطقه حجاز داشته‌اند:  
 
===غلبه بر اشراف و تصرف حجاز===
===غلبه بر اشراف و تصرف حجاز===
از زمان روی کار آمدن خلفای فاطمی، منطقه حجاز زیر نظر اشراف و جدا از حکومت‌های مرکزی اداره می‌شد.<ref>جزیرة العرب، ص۱۴۸.</ref> با روی کار آمدن آل سعود، این روند همچنان ادامه داشت؛ اما به دو دلیل میان آل سعود و اشراف نزاعی همیشگی وجود داشت: اول حرکت اصلاح دینی و دعوت محمد بن عبدالوهاب که به عقیده خودشان بر پایه انکار بدعت‌ها و خرافات بود؛ و دوم آن که اشراف به سبب سیادت خود، حکمرانی دیگران را بر مکه و مدینه نمی‌پذیرفتند.<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۲.</ref> با تصرف مکه و مدینه در دو دوره، نفوذ اشراف کاسته و سپس یکسره برچیده شد. شریف مکه غالب بن مساعد در نامه‌ای که به سعود بن عبدالعزیز نوشت، از او خواست تا یکی از دانشوران وهابی را بفرستد تا وی را از حقیقت وهابیت آگاه کند؛ اما این دعوت به نتیجه مطلوب نینجامید و زمینه‌ساز جنگ میان نجد وحجاز شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۷.</ref> آل سعود نخستین بار در سال ۱۲۱۸ق. به حجاز حمله کردند. در این حمله، سعود دوم پس از تصرف مکه، شریف غالب را برکنار و برادرش عبدالمعین را به جای وی منصوب کرد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۲۰.</ref> در سال ۱۲۲۰ق. سعودیان به مدینه نیز هجوم بردند<ref>عنوان المجد، ص۲۱۷.</ref>. با سقوط دولت اول آل سعود در سال ۱۲۲۸ق. به دست ابراهیم پاشا، شریف غالب* به مکه بازگشت و حجاز از سلطه آل سعود خارج شد<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۷.</ref>. از آن پس، مقابر و مشاهد تا اندازه‌ای بازسازی شدند.<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۹۱.</ref>
از زمان روی کار آمدن [[فاطمیان|خلفای فاطمی]]، منطقه حجاز زیر نظر اشراف و جدا از حکومت‌های مرکزی اداره می‌شد.<ref>جزیرة العرب، ص۱۴۸.</ref> با روی کار آمدن آل سعود، این روند همچنان ادامه داشت؛ اما به دو دلیل میان آل سعود و اشراف نزاعی همیشگی وجود داشت: اول حرکت اصلاح دینی و دعوت محمد بن عبدالوهاب که به عقیده خودشان بر پایه انکار بدعت‌ها و خرافات بود؛ و دوم آن که اشراف به سبب سیادت خود، حکمرانی دیگران را بر مکه و مدینه نمی‌پذیرفتند.<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۲.</ref> با تصرف مکه و مدینه در دو دوره، نفوذ اشراف کاسته و سپس یکسره برچیده شد. شریف مکه غالب بن مساعد در نامه‌ای که به سعود بن عبدالعزیز نوشت، از او خواست تا یکی از دانشوران وهابی را بفرستد تا وی را از حقیقت وهابیت آگاه کند؛ اما این دعوت به نتیجه مطلوب نینجامید و زمینه‌ساز جنگ میان نجد و حجاز شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۷.</ref> آل سعود نخستین بار در سال ۱۲۱۸ق. به حجاز حمله کردند. در این حمله، سعود دوم پس از تصرف مکه، شریف غالب را برکنار و برادرش عبدالمعین را به جای وی منصوب کرد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۲۰.</ref> در سال ۱۲۲۰ق. سعودیان به مدینه نیز هجوم بردند<ref>عنوان المجد، ص۲۱۷.</ref>. با سقوط دولت اول آل سعود در سال ۱۲۲۸ق. به دست ابراهیم پاشا، شریف غالب* به مکه بازگشت و حجاز از سلطه آل سعود خارج شد<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۷.</ref>. از آن پس، مقابر و مشاهد تا اندازه‌ای بازسازی شدند.<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۹۱.</ref>


در دولت سوم، شریف حسین به سال ۱۳۲۶ق. به عنوان شریف مکه روی کار آمد.<ref>جزیرة العرب، ص۱۵۰.</ref> پس از چندی شریف حسین خود را پادشاه عرب نامید و همین انگیزه اختلاف میان او و پادشاه نجد یعنی ملک عبدالعزیز را فراهم کرد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۶.</ref> عبدالعزیز در ۹ شعبان ۱۳۳۴ق./۱۹۱۶م. استقلال پادشاهی حجاز را اعلان کرد.<ref>خطط الشام، ج۳، ص۱۳۹.</ref> در سال ۱۳۳۸ق. نجدیان را از گزاردن حج بازداشت.<ref>الاسلام و الوثنیه، ص۱۱۲؛ تاریخ امراء مکة المکرمه، ص۸۱۹؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> حجاز از نظر اقتصادی و به ویژه سیاسی برای انگلیس اهمیت فراوانی داشت<ref>کشتار مکه، ص۵۹-۶۱.</ref>. اما انگلیسیان با نجد نیز روابط نزدیک داشتند و برای تأمین منافع دو سویه خود، به این اختلافات دامن می‌زدند.<ref>تاریخ الحجاز السیاسی، ص۳۰۹-۳۴۴.</ref> سرانجام در ذی‌قعده ۱۳۴۳ق./۱۹۲۴م. جلسه‌ای به ریاست عبدالرحمن بن فیصل تشکیل شد که پادشاه، علما و رؤسای قبایل در آن حضور داشتند. در این جلسه، صلاحیت شریف حسین برای حکومت بر حجاز را مردود شمردند و با حمله به حجاز موافقت کردند.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۸۹. </ref>
در دولت سوم، شریف حسین به سال ۱۳۲۶ق. به عنوان شریف مکه روی کار آمد.<ref>جزیرة العرب، ص۱۵۰.</ref> پس از چندی شریف حسین خود را پادشاه عرب نامید و همین انگیزه اختلاف میان او و پادشاه نجد یعنی ملک عبدالعزیز را فراهم کرد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۶.</ref> عبدالعزیز در ۹ شعبان ۱۳۳۴ق./۱۹۱۶م. استقلال پادشاهی حجاز را اعلان کرد.<ref>خطط الشام، ج۳، ص۱۳۹.</ref> در سال ۱۳۳۸ق. نجدیان را از گزاردن حج بازداشت.<ref>الاسلام و الوثنیه، ص۱۱۲؛ تاریخ امراء مکة المکرمه، ص۸۱۹؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> حجاز از نظر اقتصادی و به ویژه سیاسی برای انگلیس اهمیت فراوانی داشت<ref>کشتار مکه، ص۵۹-۶۱.</ref>. اما انگلیسیان با نجد نیز روابط نزدیک داشتند و برای تأمین منافع دو سویه خود، به این اختلافات دامن می‌زدند.<ref>تاریخ الحجاز السیاسی، ص۳۰۹-۳۴۴.</ref> سرانجام در ذی‌قعده ۱۳۴۳ق./۱۹۲۴م. جلسه‌ای به ریاست عبدالرحمن بن فیصل تشکیل شد که پادشاه، علما و رؤسای قبایل در آن حضور داشتند. در این جلسه، صلاحیت شریف حسین برای حکومت بر حجاز را مردود شمردند و با حمله به حجاز موافقت کردند.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۸۹. </ref>
۳۷۰

ویرایش