جز
بدون خلاصۀ ویرایش
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| مذهب = [[یهودی]] | | مذهب = [[یهودی]] | ||
}} | }} | ||
'''بنینضیر'''، از یهودیان ساکن [[مدینه]] بوده و نام یکی از [[غزوه|غزوات]] است. | |||
در اینکه بنینضیر بنیاسرائیلی هستند یا از عربهای یهودی [[قبیله جذام]] میباشند، دیدگاهها متفاوت است. در هر صورت خواستگاه آنان [[شامات]] بوده و به خاطر آگاهی از ظهور [[پیامبر اسلام(ص)]] در [[حجاز]] به این منطقه مهاجرت کردند. از تاریخ سکونت آنان در [[یثرب]] اطلاع دقیقی در دست نیست. آنان اول در منطقه [[سافله]] مدینه ساکن شدند و بعد از یافتن مناطق مستعد شهر، به منطقه عالیه و نزدیکی [[نجد]] تغییر مکان دادند و در آنجا دژهای مستحکمی بنا کردند. | در اینکه بنینضیر بنیاسرائیلی هستند یا از عربهای یهودی [[قبیله جذام]] میباشند، دیدگاهها متفاوت است. در هر صورت خواستگاه آنان [[شامات]] بوده و به خاطر آگاهی از ظهور [[پیامبر اسلام(ص)]] در [[حجاز]] به این منطقه مهاجرت کردند. از تاریخ سکونت آنان در [[یثرب]] اطلاع دقیقی در دست نیست. آنان اول در منطقه [[سافله]] مدینه ساکن شدند و بعد از یافتن مناطق مستعد شهر، به منطقه عالیه و نزدیکی [[نجد]] تغییر مکان دادند و در آنجا دژهای مستحکمی بنا کردند. | ||
روابط بنینضیر با دیگر قبایل یهودی یثرب تبعیضآمیز بود و آنان با همپیمانی با بتپرستان در [[جنگهای جاهلی]] با قبایل یهودی جنگیدند. آنان با اوسیان همپیمان بودند اما در جریان پیمانشکنی آنان با [[پیامبر]]، اوسیان در مقابل بنینضیر قرار گرفتند و این مایه شگفتی آنان گردید. | |||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
خط ۵۹: | خط ۶۰: | ||
==جایگاه دینی== | ==جایگاه دینی== | ||
جایگاه دینی بنینضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی داشت. شاید برتری سیاسی و حقوقی بنینضیر بر بنیقریظه و انتساب کعب بن اشرف بدانها، از علل این امر باشد. کعب از احبار ثروتمند بنینضیر بود که با کمکهای مالی خود، نفوذی فراوان بر دیگر احبار یهود داشت.<ref>السیرة الحلبیه، ج3، ص146-147.</ref> نفوذ او میان ساکنان یثرب، از جایگاهی که برای قضاوت در برابر داوری رسول خدا(ص) داشت، به دست میآید. از همین رو، از سوی قرآن طاغوت لقب گرفت.<ref>الاصنام، ص68؛انساب الاشراف، ج1، ص327؛سبل الهدی، ج11، ص439.</ref> سیرهنگاران از آن دسته از احبار بنینضیر نام بردهاند که نقشی برجسته در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اَخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن ابیالْحُقَیْق، سلام بن ابیالحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و همپیمانانش کردم بن قیس و حجاج بن عمرو/عمر به عنوان احبار بنینضیر نام بردهاند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص359؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص342.</ref> زهری به 30 تن از آنها اشاره کرده است.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص359.</ref> | جایگاه دینی بنینضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی داشت. شاید برتری سیاسی و حقوقی بنینضیر بر بنیقریظه و انتساب [[کعب بن اشرف]]بدانها، از علل این امر باشد. کعب از احبار ثروتمند بنینضیر بود که با کمکهای مالی خود، نفوذی فراوان بر دیگر احبار یهود داشت.<ref>السیرة الحلبیه، ج3، ص146-147.</ref> نفوذ او میان ساکنان یثرب، از جایگاهی که برای قضاوت در برابر داوری رسول خدا(ص) داشت، به دست میآید. از همین رو، از سوی قرآن طاغوت لقب گرفت.<ref>الاصنام، ص68؛انساب الاشراف، ج1، ص327؛سبل الهدی، ج11، ص439.</ref> | ||
اعتبار بنینضیر میان یثربیان به گونهای بود که زنان عرب برای زنده ماندن فرزندانشان نذر میکردند آنها را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنینضیر میسپردند.<ref>السنن الکبری، نسائی، ج6، ص304؛السنن الکبری، بیهقی، ج9، ص186.</ref> بر پایه گزارشی از | |||
بنا بر پارهای گزارشها، هیئتهای دینی که در روزگار پیامبر به یثرب میآمدند، با احبار بنینضیر مشورت میکردند. از جمله در سالهای آغازین | سیرهنگاران از آن دسته از احبار بنینضیر نام بردهاند که نقشی برجسته در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اَخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن ابیالْحُقَیْق، سلام بن ابیالحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و همپیمانانش کردم بن قیس و حجاج بن عمرو/عمر به عنوان احبار بنینضیر نام بردهاند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص359؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص342.</ref> زهری به 30 تن از آنها اشاره کرده است.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص359.</ref> | ||
روابط یهودیان با مسلمانان در مدتی که از حضور پیامبر در یثرب میگذشت، به چند دوره قابل تفکیک است. از دوره نخست میتوان به عنوان دوره مدارا و فرصتی برای شناخت متقابل یاد کرد. با ورود پیامبر به یثرب و رواج اسلام در آن جا و پس از پیماننامهای که پیامبر میان تیرههای | |||
برخی مفسران نخستین، از عهدنامه سران بنینضیر با پیامبر(ص) یاد کردهاند که بر پایه آن، هر یک از طرفهای پیمان که آن را نقض کند، با کشتار مردان و اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.<ref>اعلام الوری، ج1، ص158؛بحار الانوار، ج19، ص111.</ref> چنین بندی با توجه به مجازات سنگین پیمانشکنان در آیین یهود بعید به نظر نمیآید. واقدی از بندی دیگر نیز یاد کرده که اگر یهودیان به نبرد پیامبر بیایند، یهود مدینه باید او را یاری کنند.<ref>المغازی، ج1، ص365-367.</ref> اما منابع دیگر به این بند اشاره | ==اعتبار بنینضیر== | ||
آنان در این دوره، مشابهتهای موجود میان مناسک یهود و مسلمانان، از جمله روزه گرفتن در برخی روزها<ref>النهایه، ص169؛المغنی، ج3، ص104.</ref> و نماز خواندن به سوی بیت المقدس را دلیلی بر حقانیت و اصالت آیین خود میدانستند و میکوشیدند نومسلمانان یثربی را از دین خود بازگردانند.<ref>مجمع البیان، ج1، ص347؛الدر المنثور، ج1، ص107.</ref> با این همه، پیامبر همچنان به اسلام آوردنشان امیدوار بود و به سفارش وحی<ref>الدر المنثور، ج1، ص107.</ref> با آنها مدارا میکرد؛ برخی تاریخنگاران بر این باورند<ref>المغازی، ج1، ص369؛الطبقات، ج2، ص34؛تاریخ المدینه، ج2، ص461.</ref> که بنینضیر ناچار شدند برای امنیت خود به سال سوم ق. پیمانی ببندند، هر چند به سال چهارم ق. و پس از رویداد بئر معونه عهد خود را شکستند. اما زهری بر این باور است آنها که تا سال سوم ق. پیمانی نبسته بودند، همچنان حاضر نشدند با انعقاد قراردادی به پیامبر اطمینان دهند که برای او مایه خطر نخواهند بود.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص33؛المصنف، صنعانی، ج5، ص358؛السنن الکبری، بیهقی، ج9، ص232.</ref> | اعتبار بنینضیر میان یثربیان به گونهای بود که زنان عرب برای زنده ماندن فرزندانشان نذر میکردند آنها را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنینضیر میسپردند.<ref>السنن الکبری، نسائی، ج6، ص304؛السنن الکبری، بیهقی، ج9، ص186.</ref> بر پایه گزارشی از [[ابنعباس]]، قریشیان، [[نضر بن حارث]] و [[عقبة بن ابیمعیط]] را نزد دانشمندان یهودی یثرب فرستادند و از آنها درباره حقانیت پیامبر اسلام(ص) جویا شدند. | ||
به تدریج یهودیان ستیزهای دینی و کلامی خود را آشکارتر کردند و برای همگان روشن شد که آنها ایمان نخواهند آورد. بدین سان، دوره دوم روابط یهود با مسلمانان شکل گرفت. بیش از یکصد آیه در سوره | |||
تغییر قبله در این دوره، بیانگر تغییر راهبرد پیامبر در برابر یهود بود. این امر بحثهایی درباره مسئله بداء را همراه داشت و اعتراض یهود را نیز برانگیخت. به روایتی، تنی چند از احبار بنینضیر با درخواستی فریبکارانه از پیامبر(ص) خواستند به قبله پیشین خود بازگردد تا به او ایمان بیاورند که خداوند آنها را نادان خواند.<ref>جامع البیان، ج2، ص5.</ref> | دانشمندان یهودی با عرضه سه سؤال به قریشیان گفتند که اگر پیامبر(ص) از عهده این سؤالها برآید، راستگو و پیامبر خدا است و اگر نتواند این سؤالها را پاسخ دهد، یک مدعی دروغین است. سپس آیاتی از [[سوره کهف]] برای پاسخ به این سؤالها نازل شد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص196؛جامع البیان، ج15، ص128.</ref> | ||
بنا بر پارهای گزارشها، هیئتهای دینی که در روزگار پیامبر به یثرب میآمدند، با احبار بنینضیر مشورت میکردند. از جمله در سالهای آغازین [[هجرت]]، هنگامی که گروهی از خیبریان برای گریز از حدّ زنای محصنه برخی سرانشان آمدند تا حکم پیامبر را بدانند، نخست نزد بنینضیر رفتند. آنها پیشبینی کردند که پیامبر به رغم میل خود، به سنگسار حکم خواهد کرد.<ref>تفسیر بغوی، ج2، ص37-38.</ref> | |||
==روابط با مسلمانان== | |||
روابط یهودیان با مسلمانان در مدتی که از حضور پیامبر در یثرب میگذشت، به چند دوره قابل تفکیک است. از دوره نخست میتوان به عنوان دوره مدارا و فرصتی برای شناخت متقابل یاد کرد. | |||
با ورود پیامبر به یثرب و رواج اسلام در آن جا و پس از پیماننامهای که پیامبر میان تیرههای [[انصار]]، مهاجران و برخی شاخههای یهود منعقد کرد، سران بنینضیر نزد پیامبر آمدند. پیامبر ضمن به رسمیّت شناختن [[دین یهود]]، یهودیان را به اسلام فراخواند و پیشگوییهای راهب شامی به نام [[ابنهیبان|ابنهیِّبان]] درباره ظهور پیامبر آخرالزمان را که برای دیدار با پیامبر از شام به یثرب آمده بود، برای آنها یادآور شد.<ref>المغازی، ج2، ص503؛اعلام الوری، ج1، ص158؛امتاع الاسماع، ج13، ص304.</ref> آنها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، [[مسلمان]] خواهند شد و موافقت کردند که تا آن هنگام متعرض یکدیگر نشوند. | |||
به گزارش آیات قرآنی، آنها دانستند که او همان پیامبر موعود است؛ اما چون پیامبر را از ذریّه [[هارون]] ندیدند، <ref>جامع البیان، ج6، ص43؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج3، ص401؛سبل الهدی، ج4، ص320.</ref> به او ایمان نیاوردند.<ref>جامع البیان، ج1، ص578؛جوامع الجامع، ج1، ص127.</ref> منابع تاریخی نیز به این نکته اشاره کردهاند که یهودیان پیامبر موعود را شناخته بودند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص362؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص298.</ref> | |||
==نخستین عهدنامه با پیامبر== | |||
برخی مفسران نخستین، از عهدنامه سران بنینضیر با پیامبر(ص) یاد کردهاند که بر پایه آن، هر یک از طرفهای پیمان که آن را نقض کند، با کشتار مردان و اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.<ref>اعلام الوری، ج1، ص158؛بحار الانوار، ج19، ص111.</ref> چنین بندی با توجه به مجازات سنگین پیمانشکنان در آیین یهود بعید به نظر نمیآید. | |||
[[واقدی]] از بندی دیگر نیز یاد کرده که اگر یهودیان به نبرد پیامبر بیایند، یهود مدینه باید او را یاری کنند.<ref>المغازی، ج1، ص365-367.</ref> اما منابع دیگر به این بند اشاره نکردهاند. | |||
سران بنینضیر در آغاز به پیامبر به عنوان رقیبی سیاسی مینگریستند<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص51؛معانی الاخبار، ص23-24؛جامع البیان، ج1، ص138.</ref> و از این فرصت برای رویارویی با گسترش اسلام و در تنگنا قرار دادن پیامبر استفاده کردند؛ به ویژه که بزرگان بنینضیر، خود، از احبار بودند. از این رو، ولفنسون بر خاورشناسان دیگر خرده گرفته که چگونه خودداری یهودیان از پذیرش پیامبری از غیر [[بنیاسرائیل]] را در تحلیلهای خود در نظر نگرفته و در موضعگیری بر ضد پیامبر(ص) از یهود جانبداری کردهاند.<ref>تاریخ الیهود، ص164.</ref> | |||
آنان در این دوره، مشابهتهای موجود میان مناسک یهود و مسلمانان، از جمله روزه گرفتن در برخی روزها<ref>النهایه، ص169؛المغنی، ج3، ص104.</ref> و نماز خواندن به سوی [[بیت المقدس]] را دلیلی بر حقانیت و اصالت آیین خود میدانستند و میکوشیدند نومسلمانان یثربی را از [[دین]] خود بازگردانند.<ref>مجمع البیان، ج1، ص347؛الدر المنثور، ج1، ص107.</ref> با این همه، پیامبر همچنان به اسلام آوردنشان امیدوار بود و به سفارش [[وحی]]<ref>الدر المنثور، ج1، ص107.</ref> با آنها مدارا میکرد؛ برخی تاریخنگاران بر این باورند<ref>المغازی، ج1، ص369؛الطبقات، ج2، ص34؛تاریخ المدینه، ج2، ص461.</ref> که بنینضیر ناچار شدند برای امنیت خود به سال سوم ق. پیمانی ببندند، هر چند به سال چهارم ق. و پس از رویداد [[بئر معونه]] عهد خود را شکستند. اما زهری بر این باور است آنها که تا سال سوم ق. پیمانی نبسته بودند، همچنان حاضر نشدند با انعقاد قراردادی به پیامبر اطمینان دهند که برای او مایه خطر نخواهند بود.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص33؛المصنف، صنعانی، ج5، ص358؛السنن الکبری، بیهقی، ج9، ص232.</ref> | |||
==آشکارسازی دشمنی== | |||
به تدریج یهودیان ستیزهای دینی و کلامی خود را آشکارتر کردند و برای همگان روشن شد که آنها ایمان نخواهند آورد. بدین سان، دوره دوم روابط یهود با مسلمانان شکل گرفت. | |||
بیش از یکصد آیه در [[سوره بقره]]، نخستین سوره نازل شده، در این زمینه است. اما در گزارشهای مفسران ذیل این آیات، همه یهودیان یک مجموعه تلقی شدهاند. از این رو، معلوم نیست سهم هر یک از قبایل یهود در این ستیزها چه اندازه بوده است. با ردیابی نام احبار بنینضیر در این گزارشهای تفسیری، میتوان به نقش آنها پی برد؛ برخی احبار بنینضیر کوشیدند با استفاده از روابط صمیمانه خود با ساکنان یثرب، آنها را از اسلام بازگردانند. | |||
شماری از مسلمانان به انصار مرتبط با یهود هشدار دادند که با آنها صمیمی نمانند؛ اما پاسخ منفی شنیدند. [[خداوند]] با آیاتی از [[سوره آلعمران]]/3، 28، 29 و... به آنها هشدار داد.<ref>اسباب النزول، ص65؛لباب النقول، ص41.</ref> | |||
==تغییر قبله== | |||
تغییر [[قبله]] در این دوره، بیانگر تغییر راهبرد پیامبر در برابر یهود بود. این امر بحثهایی درباره مسئله بداء را همراه داشت و اعتراض یهود را نیز برانگیخت. به روایتی، تنی چند از احبار بنینضیر با درخواستی فریبکارانه از پیامبر(ص) خواستند به قبله پیشین خود بازگردد تا به او ایمان بیاورند که خداوند آنها را نادان خواند.<ref>جامع البیان، ج2، ص5.</ref> (سوره بقره، آیه145) بعضی قرآن را ناسازگار با [[تورات]] خواندند و از او خواستند کتابی ارائه کند که برای آنها پذیرفتنی باشد.<ref>تفسیر جلالین، ص527.</ref> | |||
برخی هم از پیامبر تقاضای [[معجزه]] کردند.<ref>اسباب النزول، ص89.</ref> سردی روابط بدان جا رسید که برخی احبار بنینضیر آشکارا ادعا کردند که او پیامبر موعود تورات نیست.<ref>جامع البیان، ج1، ص578.</ref> بر پایه روایتی، خداوند در آیه 178 آلعمران/3 به بنینضیر هشدار داده که گمان نکنند مهلتی که دارند به | |||
سود آنها است، بلکه برای افزودن گناهان ایشان است.<ref>مجمع البیان، ج2، ص893.</ref> با این همه، به رغم این که هیچ یک از بنینضیر ایمان نیاورده بودند، برخی اوسیان مسلمان به ایمان آوردنشان امیدوار بودند.<ref>تفسیر قرطبی، ج2، ص1؛تفسیر ثعالبی، ج1، ص266.</ref> | سود آنها است، بلکه برای افزودن گناهان ایشان است.<ref>مجمع البیان، ج2، ص893.</ref> با این همه، به رغم این که هیچ یک از بنینضیر ایمان نیاورده بودند، برخی اوسیان مسلمان به ایمان آوردنشان امیدوار بودند.<ref>تفسیر قرطبی، ج2، ص1؛تفسیر ثعالبی، ج1، ص266.</ref> | ||
==زمینه شکلگیری جنگ== | ==زمینه شکلگیری جنگ== | ||
نبرد بدر برای مخالفان پیامبر در مدینه به ویژه یهودیان، هشداری جدی بود. پس از شکست سنگین مکیان در بدر، برخی بزرگان بنینضیر که نفوذی گسترده بر یهودیان قبایل دیگر داشتند، همراه گروهی از احبار یهود پنهانی به مکه رفتند و در | [[نبرد بدر]] برای مخالفان پیامبر در مدینه به ویژه یهودیان، هشداری جدی بود. پس از شکست سنگین مکیان در بدر، برخی بزرگان بنینضیر که نفوذی گسترده بر یهودیان قبایل دیگر داشتند، همراه گروهی از احبار یهود پنهانی به [[مکه]] رفتند و در همنوایی با [[قریش]] بر کشتههای بدر گریستند<ref>سبل السلام، ج4، ص63؛تاریخ الخمیس، ج1، ص460.</ref> و قریش را بر ضد [[پیامبر]] تحریک کردند.<ref>تاریخ المدینه، ج2، ص454؛الطبقات، ج2، ص32؛تاریخ طبری، ج2، ص178.</ref> | ||
در ماههای پایانی سال دوم ق. ابوسفیان که در نبرد بدر شرکت نکرده بود، با | |||
علت اصلی درگیری مسلمانان با بنینضیر، به پیمانشکنی و یاری آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر بازمیگردد. تفاوت بیشتر منابع درباره علت و هنگام نبرد، به سبب تفاوت گزارش | در ماههای پایانی سال دوم ق. [[ابوسفیان]] که در نبرد بدر شرکت نکرده بود، با سپاهی اندک نزدیک مدینه آمد. برخی سران بنینضیر با آگاهی از تصمیم وی برای حمله به مسلمانان، به یاری او شتافتند و شبانه او را جای دادند و آگاهیهای مورد نیاز را در اختیارش نهادند.<ref>الاغانی، ج6، ص373-375؛تاریخ طبری، ج2، ص175؛بحارالانوار، ج20، ص2.</ref> برخی خاورشناسان برای ردّ معاونت بنینضیر با قریش، جانبدارنه در روایت مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانستهاند.<ref>Muhammad at Medina، P20.</ref> | ||
علت اصلی درگیری مسلمانان با بنینضیر، به پیمانشکنی و یاری آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر بازمیگردد. تفاوت بیشتر منابع درباره علت و هنگام نبرد، به سبب تفاوت گزارش ابناسحق و زهری است؛ هر چند هر دو از [[عروة بن زبیر]] روایت کردهاند.<ref>نک: تاریخ الاسلام، ج2، ص148، 151.</ref> | |||
==تصمیم به قتل پیامبر== | |||
به روایت زهری، مدتی پس از [[غزوه سویق]]، در پی نامه تهدیدآمیز قریش، بنینضیر تصمیم گرفتند با ترفندی پیامبر را به قتل برسانند و از این رو، از او خواستند تا در منطقهای میان یثرب و مساکن بنینضیر، همراه با 30 تن از اصحاب خود برای گفت و گو به دیدار 30 تن از احبار بیاید تا اگر آنها او را تایید کردند و به وی ایمان آوردند، همگی به او ایمان بیاورند. | |||
اما پس از حضور پیامبر دریافتند که با وجود یارانش نمیتوانند او را بکشند و از او خواستند با سه تن از یاران خود به گفت و گوی سه تن از احباری بیاید که پنهانی خنجری با خود حمل میکردند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج9، ص268؛سبل الهدی، ج4، ص317.</ref> با افشای تصمیم بنینضیر از جانب یکی از زنان آنان، پیامبر به مدینه بازگشت و فردای آن روز در حالیکه تنها شش ماه از نبرد بدر گذشته بود، به سوی بنینضیر رفت و آنها را به وفادار ماندن به پیمان خود فراخواند؛ اما چون نپذیرفتند، به محاصره آنها پرداخت و غزوه بنینضیر شکل گرفت. | |||
محدثان<ref>سنن ابی داود، ج2، ص33-34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص358-359.</ref> و مفسران<ref>اسباب النزول، ص279؛تفسیر ابن کثیر، ج4، ص354؛الدر المنثور، ج6، ص189.</ref> این روایت را به طرق گوناگون از زهری گزارش کردهاند. منابع دیگر هم بخشهایی از روایت زهری را مطرح کردهاند.<ref>المستدرک، ج2، ص483؛فتح الباری، ج7، ص253-255؛عون المعبود، ج8، ص167.</ref> همه منابعی که به گونهای روایت زهری را گزارش نمودهاند، زمان غزوه بنینضیر را شش ماه پس از نبرد بدر دانستهاند؛ در برابر روایت زهری، گزارش ابناسحق قرار میگیرد که بر اساس آن، پس از رویداد بئر معونه به سال چهارم ق. یکی از یاران پیامبر دو تن از قبیله [[بنیعامر بن صعصعه]] را کشت و چون پیامبر(ص) پیشتر به آنها امان داده بود، ملزم شد که دیه آنها را بپردازد. | |||
اما از آن جا که از پرداخت آن در این هنگام ناتوان بود، تصمیم گرفت از بنینضیر، همپیمان بنیعامر، یاری بگیرد. از این رو، در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است، همراه حدود ده تن از اصحاب نزد آنها رفت.<ref>الدر المنثور، ج2، ص266؛السیرة الحلبیه، ج2، ص559-560.</ref> گویا شمار اندک همراهان پیامبر، بنینضیر را برای طراحی توطئه قتل پیامبر وسوسه کرد.<ref>الدر المنثور، ج6، ص190؛السیرة الحلبیه، ج2، ص560.</ref> آنها از پیامبر(ص) خواستند که قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او گردآوری کنند و پنهانی تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه بدون آن که خود مسؤولیت قتل را بپذیرند، او را از میان ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص682؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص223-224.</ref> اما پیامبر(ص) که این نقشه را دریافت، به گونهای آن جا را ترک کرد که همگان تصور نمودند پیامبر(ص) در همان حوالی است و به زودی نزد یارانش بازمیگردد. اما پیامبر به سرعت به مدینه بازگشته بود تا بدانها فرصت ترور ندهد.<ref>المغازی، ج1، ص365؛الطبقات، ج2، ص57؛دلائل النبوه، ج3، ص183؛تاریخ الاسلام، ج2، ص150.</ref> | |||
در مطالعات جدید، ادلّهای دیگر برای غزوه بنینضیر مطرح شده است. ولفنسون که پیمان بنینضیر با پیامبر را بر پایه پیماننامه عمومی پذیرفته، علت حمله به بنینضیر را همراهی نکردنشان با پیامبر در نبرد احد دانسته است. بر اساس معاهده، بنینضیر میبایست در نبرد احد از مدینه دفاع میکردند. او درباره علت حمله نکردن پیامبر به بنیقریظه، بر این باور است که گویا پیمان آنها متفاوت بوده و چنین تعهدی در برابر پیامبر نداشتهاند.<ref>تاریخ الیهود، ص177.</ref> شاید همراهی مُخَیْریق یهودی با پیامبر در غزوه احد که تنها بر پایه روایت واقدی از بنینضیر است، پشتوانه سخنان ولفنسون باشد. مخیریق که خود در غزوه احد شرکت کرد، از یهودیان خواست به یاری پیامبر بیایند؛ اما آنها عذر آوردند که آن روز شنبه است.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص362؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص344.</ref> از دیدگاه ولفنسون، آنها با اینکار خود پیمان خویش با پیامبر را شکستند؛ بروکلمان غزوه بنینضیر را برآمده از بهانهجویی پیامبر برای جبران ضربه سنگین رویداد بئر معونه دانسته است که در آن 70 یا 40 تن از مسلمانان به شهادت رسیدند.<ref>تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص52.</ref> این تحلیل و نادیده گرفتن رفتار یهود، جانبدارانه است. البته پیروزی بر بنینضیر میتوانست تا حدی فشار برآمده از رویداد بئر معونه را بر مسلمانان جبران کند؛ اما بر پایه آیات قرآن (حشر/59، 2) این پیروزی قابل پیشبینی نبود. پس از بروز دشمنی بنینضیر، پیامبر از طریق پیکی از اوسیان به آنها اعلام کرد که اگر تا 10 روز دیگر محل سکونت خود را ترک نکنند، خونشان هدر خواهد بود. با این اقدام، آنها دریافتند که بر خلاف پیمان دوره جاهلی، اوس کنار بنینضیر نخواهد ایستاد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص224؛عیون الاثر، ج2، ص72؛فتح الباری، ج7، ص255-256.</ref> از این رو، به گردآوری دارایی خود پرداختند و برای حرکت از قبایل عرب شتر کرایه کردند.<ref>الطبقات، ج2، ص57.</ref> | در مطالعات جدید، ادلّهای دیگر برای غزوه بنینضیر مطرح شده است. ولفنسون که پیمان بنینضیر با پیامبر را بر پایه پیماننامه عمومی پذیرفته، علت حمله به بنینضیر را همراهی نکردنشان با پیامبر در نبرد احد دانسته است. بر اساس معاهده، بنینضیر میبایست در نبرد احد از مدینه دفاع میکردند. او درباره علت حمله نکردن پیامبر به بنیقریظه، بر این باور است که گویا پیمان آنها متفاوت بوده و چنین تعهدی در برابر پیامبر نداشتهاند.<ref>تاریخ الیهود، ص177.</ref> شاید همراهی مُخَیْریق یهودی با پیامبر در غزوه احد که تنها بر پایه روایت واقدی از بنینضیر است، پشتوانه سخنان ولفنسون باشد. مخیریق که خود در غزوه احد شرکت کرد، از یهودیان خواست به یاری پیامبر بیایند؛ اما آنها عذر آوردند که آن روز شنبه است.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص362؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص344.</ref> از دیدگاه ولفنسون، آنها با اینکار خود پیمان خویش با پیامبر را شکستند؛ بروکلمان غزوه بنینضیر را برآمده از بهانهجویی پیامبر برای جبران ضربه سنگین رویداد بئر معونه دانسته است که در آن 70 یا 40 تن از مسلمانان به شهادت رسیدند.<ref>تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص52.</ref> این تحلیل و نادیده گرفتن رفتار یهود، جانبدارانه است. البته پیروزی بر بنینضیر میتوانست تا حدی فشار برآمده از رویداد بئر معونه را بر مسلمانان جبران کند؛ اما بر پایه آیات قرآن (حشر/59، 2) این پیروزی قابل پیشبینی نبود. پس از بروز دشمنی بنینضیر، پیامبر از طریق پیکی از اوسیان به آنها اعلام کرد که اگر تا 10 روز دیگر محل سکونت خود را ترک نکنند، خونشان هدر خواهد بود. با این اقدام، آنها دریافتند که بر خلاف پیمان دوره جاهلی، اوس کنار بنینضیر نخواهد ایستاد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص224؛عیون الاثر، ج2، ص72؛فتح الباری، ج7، ص255-256.</ref> از این رو، به گردآوری دارایی خود پرداختند و برای حرکت از قبایل عرب شتر کرایه کردند.<ref>الطبقات، ج2، ص57.</ref> | ||
عبدالله بن ابیّ خزرجی با آگاهی از تصمیم پیامبر در پیامی ضمن وعده یاری خزرج و بنیقریظه و غَطفان به بنینضیر از آنها خواست ایستادگی کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225.</ref> در آیه 11 سوره حشر این وعدهها دروغ دانسته شده است. سلام بن مشکم با یادآوری خیانت عبدالله بن ابیّ و عدم حمایت وی از بنیقَینقاع به سال دوم ق. و مبارزات بنینضیر بر ضد خزرج در روزگار جاهلی، از حُیَی خواست حال که مالک نخلستانها و داراییهای خود هستند، به عبدالله بن ابیّ اعتماد نکند.<ref>المغازی، ج1، ص368؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225؛السیرة الحلبیه، ج2، ص561.</ref> اما حُیَی با توجه به برتری نظامی و دفاعی خود، با پذیرش پیشنهاد عبدالله بن ابیّ، آماده رویارویی با پیامبر شد و به ترمیم دژهای بنینضیر پرداخت<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛نور الثقلین، ج5، ص272.</ref> و تدارکات لازم را همراه با چارپایان درون آنها جای داد<ref>المغازی، ج1، ص368.</ref> و پیامبر را از مخالفت خود آگاه ساخت.<ref>الطبقات، ج2، ص57؛بحار الانوار، ج20، ص165.</ref> آیه دوم سوره حشر گزارش میدهد: (وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ)؛ «گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود». (حشر/59، 2) گفتههای سلاّم حکایت دارد که پیامبر در این مرحله در صدد تصرف دارایی آنها نبوده است. این سخن شاهدی بر بطلان نظر ولفنسون است که هدف اصلی از نبرد با یهود را دستیابی به ثروت آنها دانسته است.<ref>تاریخ الیهود، ص135.</ref> | عبدالله بن ابیّ خزرجی با آگاهی از تصمیم پیامبر در پیامی ضمن وعده یاری خزرج و بنیقریظه و غَطفان به بنینضیر از آنها خواست ایستادگی کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225.</ref> در آیه 11 سوره حشر این وعدهها دروغ دانسته شده است. سلام بن مشکم با یادآوری خیانت عبدالله بن ابیّ و عدم حمایت وی از بنیقَینقاع به سال دوم ق. و مبارزات بنینضیر بر ضد خزرج در روزگار جاهلی، از حُیَی خواست حال که مالک نخلستانها و داراییهای خود هستند، به عبدالله بن ابیّ اعتماد نکند.<ref>المغازی، ج1، ص368؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225؛السیرة الحلبیه، ج2، ص561.</ref> اما حُیَی با توجه به برتری نظامی و دفاعی خود، با پذیرش پیشنهاد عبدالله بن ابیّ، آماده رویارویی با پیامبر شد و به ترمیم دژهای بنینضیر پرداخت<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛نور الثقلین، ج5، ص272.</ref> و تدارکات لازم را همراه با چارپایان درون آنها جای داد<ref>المغازی، ج1، ص368.</ref> و پیامبر را از مخالفت خود آگاه ساخت.<ref>الطبقات، ج2، ص57؛بحار الانوار، ج20، ص165.</ref> آیه دوم سوره حشر گزارش میدهد: (وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ)؛ «گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود». (حشر/59، 2) گفتههای سلاّم حکایت دارد که پیامبر در این مرحله در صدد تصرف دارایی آنها نبوده است. این سخن شاهدی بر بطلان نظر ولفنسون است که هدف اصلی از نبرد با یهود را دستیابی به ثروت آنها دانسته است.<ref>تاریخ الیهود، ص135.</ref> |