در حال ویرایش اسامه بن زید
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{در دست ویرایش|ماه=[[اسفند]]|روز=[[۵]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=محمدسعيد نجاتي .گروه تاريخ }} | ||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
}} | |||
== | '''اُسامة بن زيد''' | ||
اسامه از تيره كلب از قضاعه<ref>جمهرة انساب العرب، ص459.</ref> فرزند زيد و [[ام ايمن|اُم ايمن]] بود كه هر دو از بردگان آزاد شده بودند. | |||
'''اُسامة بن زيد:'''صحابي و فرمانده سپاه اسامه در نبرد با روم بود که پیامبراکرم علیرغم اعتراضات اصحاب کهنسال، او را شایسته فرماندهی دانست و اورا بر بسیاری از صحابه کهنسالش مانند ابوبکر و عمر امیر کرد ولی لشکر وی علیرغم تاکیدات پیامبراکرم پس از رحلت آن حضرت به منطقه اعزام شد و با فتحی چشمگیر بازگشت. | |||
==مشخصات فردي و خانوادگي== | |||
اسامه از تيره كلب از قضاعه<ref>جمهرة انساب العرب، ص459.</ref> با كنيههايي همچون ابومحمد<ref>الطبقات، ج4، ص45.</ref>، ابوزيد<ref>معرفة الصحابه، ج1، ص224.</ref>، ابويزيد<ref>مشاهير علماء الامصار، ص30؛ اسد الغابه، ج1، ص64.</ref>، ابوخارجه و ابوحارثه<ref> سير اعلام النبلاء، ج2، ص496.</ref>فرزند زيد و [[ام ايمن|اُم ايمن]] بود كه هر دو از بردگان آزاد شده بودند. | |||
* پدرش زيد آزاد شده رسول خدا(ص) و پسر خوانده آن حضرت(ص) و از نخستين مسلمانان بود<ref>اسد الغابه، ج1، ص225؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص459.</ref> | * پدرش زيد آزاد شده رسول خدا(ص) و پسر خوانده آن حضرت(ص) و از نخستين مسلمانان بود<ref>اسد الغابه، ج1، ص225؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص459.</ref> | ||
* مادرش بَرَكه نامآور به اُم ايمن، دايه و آزاد شده رسول خدا(ص) بود.<ref>السيرة النبويه، ج1، ص264؛ الطبقات، ج4، ص45؛ انساب الاشراف، ج2، ص112.</ref>از اين رو، اين سه تن را از موالي رسول خدا(ص)<ref> المحبر، ص128؛ الكامل، ج2، ص311.</ref>يا موالي بنيهاشم<ref>الاخبار الطوال، ص144-145؛ الطبقات، خليفه، ص32.</ref>به شمار آوردهاند. | * مادرش بَرَكه نامآور به اُم ايمن، دايه و آزاد شده رسول خدا(ص) بود.<ref>السيرة النبويه، ج1، ص264؛ الطبقات، ج4، ص45؛ انساب الاشراف، ج2، ص112.</ref>از اين رو، اين سه تن را از موالي رسول خدا(ص)<ref> المحبر، ص128؛ الكامل، ج2، ص311.</ref>يا موالي بنيهاشم<ref>الاخبار الطوال، ص144-145؛ الطبقات، خليفه، ص32.</ref>به شمار آوردهاند. | ||
او را مردي سيهچرده با بيني پهن و شكمي بزرگ دانستهاند. از او به ذوالبطن نيز ياد كردهاند.<ref>اسد الغابه، ج1، ص64؛ الطبقات، ج3، ص44؛ ج4، ص69.</ref>وي در مكه زاده شد و همان جا پرورش يافت.<ref>الطبقات، ج4، ص45.</ref>اما هنگام تولد او مشخص نيست. از آنجا كه سن او را در دوران رحلت رسول خدا (ص) | |||
==ويژگي هاي ظاهري و تولد و وفات== | |||
او را مردي سيهچرده با بيني پهن و شكمي بزرگ دانستهاند. از او به ذوالبطن نيز ياد كردهاند.<ref>اسد الغابه، ج1، ص64؛ الطبقات، ج3، ص44؛ ج4، ص69.</ref>وي در مكه زاده شد و همان جا پرورش يافت.<ref>الطبقات، ج4، ص45.</ref>اما هنگام تولد او مشخص نيست. از آنجا كه سن او را در دوران رحلت رسول خدا(ص) 17<ref>التنبيه و الاشراف، ج1، ص24.</ref>، 18<ref>الاستيعاب، ج1، ص170.</ref>، 19<ref>المغازي، ج3، ص1125.</ref>، 20 <ref>الطبقات، ج4، ص54.</ref>21<ref> انساب الاشراف، ج2، ص109.</ref>سال نوشتهاند، بايد ميان سالهاي دوم تا پنجم بعثت زاده شده باشد. به احتمال مرگ او در سالهاي 62 تا 65ق. رخ داده است.مرگ او در جُرْف در فاصلة سه ميلي<ref>الطبقات، ج4، ص72؛ معجم البلدان، ج2، ص128.</ref>يا سه فرسخي<ref>معجم ما استعجم، ج2، ص377.</ref>مدينه اتفاق افتاد. جسد او را به مدينه منتقل كردند و همان جا به خاك سپردند.<ref> الطبقات، ج4، ص54.</ref> | |||
بازماندگان نسل او را تا اوايل سده سوم بيش از 20 تن ياد نكردهاند.<ref>الطبقات، ج4، ص54.</ref>كساني را كه در طول تاريخ از نسل وي پديد آمدهاند، «اُسامي» ناميدهاند.<ref>الانساب، ج1، ص191؛ لب اللباب، ص11.</ref> | بازماندگان نسل او را تا اوايل سده سوم بيش از 20 تن ياد نكردهاند.<ref>الطبقات، ج4، ص54.</ref>كساني را كه در طول تاريخ از نسل وي پديد آمدهاند، «اُسامي» ناميدهاند.<ref>الانساب، ج1، ص191؛ لب اللباب، ص11.</ref> | ||
==اسامه در دوره پيامبر(ص):== | ==اسامه در دوره پيامبر(ص):== | ||
در منابع اهل سنت، روايتهايي فراوان در فضيلتهاي اسامه گزارش شده كه گاه اغراقآميز مينمايد. در پارهاي از اين منابع گفته شده كه او همراه رسول خدا(ص) به مدينه هجرت كرد و ايشان او را بسيار دوست داشت و وي را همانند يكي از افراد خانوادهاش ميدانست. از اين رو، به عنوان حِبّ (دوست) رسول خدا(ص) شهرت يافته<ref>الطبقات، ج4، ص45.</ref>و به همين دليل، عبارت نگين انگشترياش را «حِبّ الرسول» برگزيده بود.<ref> تاريخ صحابة الذين روي عنهم الاخبار، ص27.</ref>از آنجا كه پدرش زيد نيز به حِبّ نامآور بوده<ref>انساب الاشراف، ج2، ص110.</ref>، برخي از او با عنوان الحِبّ بن الحِبّ ياد كردهاند.<ref>الاستيعاب، ج1، ص170؛ الاصابه، ج1، ص202.</ref>درباره محبت پيامبر گرامي(ص) به زيد،گزارشهايي اغراقآميز در دست است؛ مانند اين كه پيامبر به سبب محبت فراوان خود به اسامه، برخي از نفيسترين هدايا مانند حلة دحيه كلبي٭ و جامه سيف بن ذي يَزَن را به وي بخشيد.<ref>الطبقات، ج4، ص480.</ref>اما اينگزارشها اغراقآميز به نظر ميرسند. حتي در ميان اين گزارشها<ref> الطبقات، ج4، ص46-49؛ المعجم الكبير، ج1، ص158، 159.</ref>، به نادرستي برخي وي را محبوبترين فرد نزد پيامبر(ص) پس از فاطمه زهرا3 معرفي كرده<ref>الطبقات، ج4، ص49.</ref>يا محبت پيامبر(ص) به او را همسنگ علاقهاش به امام حسن(ع) دانستهاند.<ref> الطبقات، ج4، ص46.</ref> | در منابع اهل سنت، روايتهايي فراوان در فضيلتهاي اسامه گزارش شده كه گاه اغراقآميز مينمايد. در پارهاي از اين منابع گفته شده كه او همراه رسول خدا(ص) به مدينه هجرت كرد و ايشان او را بسيار دوست داشت و وي را همانند يكي از افراد خانوادهاش ميدانست. از اين رو، به عنوان حِبّ (دوست) رسول خدا(ص) شهرت يافته<ref>الطبقات، ج4، ص45.</ref>و به همين دليل، عبارت نگين انگشترياش را «حِبّ الرسول» برگزيده بود.<ref> تاريخ صحابة الذين روي عنهم الاخبار، ص27.</ref>از آنجا كه پدرش زيد نيز به حِبّ نامآور بوده<ref>انساب الاشراف، ج2، ص110.</ref>، برخي از او با عنوان الحِبّ بن الحِبّ ياد كردهاند.<ref>الاستيعاب، ج1، ص170؛ الاصابه، ج1، ص202.</ref>درباره محبت پيامبر گرامي(ص) به زيد،گزارشهايي اغراقآميز در دست است؛ مانند اين كه پيامبر به سبب محبت فراوان خود به اسامه، برخي از نفيسترين هدايا مانند حلة دحيه كلبي٭ و جامه سيف بن ذي يَزَن را به وي بخشيد.<ref>الطبقات، ج4، ص480.</ref>اما اينگزارشها اغراقآميز به نظر ميرسند. حتي در ميان اين گزارشها<ref> الطبقات، ج4، ص46-49؛ المعجم الكبير، ج1، ص158، 159.</ref>، به نادرستي برخي وي را محبوبترين فرد نزد پيامبر(ص) پس از فاطمه زهرا3 معرفي كرده<ref>الطبقات، ج4، ص49.</ref>يا محبت پيامبر(ص) به او را همسنگ علاقهاش به امام حسن(ع) دانستهاند.<ref> الطبقات، ج4، ص46.</ref> | ||
خط ۴۱: | خط ۲۲: | ||
==نزول آيات درشأن اسامه== | ==نزول آيات درشأن اسامه== | ||
در همين دوره، برخي از منابع اسامه را واسطه شأن نزول دستكم دو آيه از قرآن كريم دانستهاند: | در همين دوره، برخي از منابع اسامه را واسطه شأن نزول دستكم دو آيه از قرآن كريم دانستهاند: | ||
* 1. آيه 94 نساء/4. اسامه در سريه زياد بن عبدالله، شخصي را كه با گفتن «لا إله إلا الله» اظهار مسلماني ميكرد، كشت و پس از بازگشت، پيامبر(ص) او را مؤاخذه كرد. سپس آيه {وَلا تَقُولُوا لِمَن أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا} نازل شد.<ref>جامع البيان، ج5، ص142-143؛ شواهد التنزيل، ج1، ص338.</ref> | |||
*2. آيه حرمت غيبت (12 حجرات/49). گويند اين آيه هنگامي فرود آمد كه دو تن از صحابه، درباره اسامه غيبت نمودند و او را بخيل خواندند.<ref>تفسير سمرقندي، ج3، ص329؛ مجمع البيان، ج9، ص225.</ref>==اعزام سپاه اسامه:== | |||
==اعزام سپاه اسامه== | |||
بيترديد مهمترين رويداد زندگي اسامه، فرماندهي او به انتخاب پيامبر بر سپاهي بود كه ايشان در واپسين سال زندگي خود به سال 11ق. آن را براي رويارويي با روميان بسيج كرد، در حاليكه بزرگان مهاجران و انصار و نيز ديگر مسلمانان را به حضور در اين سپاه فرمان داد.<ref>السيرة النبويه، ج2، ص641-642.</ref>وي در آن هنگام جواني 17<ref> تاريخ يعقوبي، ج2، ص113.</ref>يا 18 ساله<ref>التنبيه و الاشراف، ص241.</ref>بود. | بيترديد مهمترين رويداد زندگي اسامه، فرماندهي او به انتخاب پيامبر بر سپاهي بود كه ايشان در واپسين سال زندگي خود به سال 11ق. آن را براي رويارويي با روميان بسيج كرد، در حاليكه بزرگان مهاجران و انصار و نيز ديگر مسلمانان را به حضور در اين سپاه فرمان داد.<ref>السيرة النبويه، ج2، ص641-642.</ref>وي در آن هنگام جواني 17<ref> تاريخ يعقوبي، ج2، ص113.</ref>يا 18 ساله<ref>التنبيه و الاشراف، ص241.</ref>بود. | ||
===تاكيد پيامبر بر اعزام لشکر اسامه=== | ===تاكيد پيامبر بر اعزام لشکر اسامه=== | ||
اسامه در جُرف، اردوگاه مدينه، اردو زد و مسلمانان نيز آنجا گرد آمدند<ref>المغازي، ج3، ص1117-1120؛ الطبقات، ج4، ص50.</ref>و آماده حركت شدند. پيامبر(ص) در اين هنگام در بستر بيماري به سر ميبرد<ref>المغازي، ج3، ص1117؛ الطبقات، ج4، ص51؛ السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref>و بر حركت شتابان آن سپاه تأكيد فراوان داشت، به گونهاي كه حتي خواهش مادر اسامه براي بر ماندن وي در مدينه تا بهبودي ايشان(ص) را نپذيرفت<ref>المغازي، ج3، ص1119.</ref>و برخي از صحابه را كه از اين فرمان سر پيچيده، به بهانههاي گوناگون به مدينه رفت و آمد ميكردند، بازخواست<ref>الارشاد، ج1، ص184.</ref>، بلكه لعن كرد<ref>الملل و النحل، ج1، ص23؛ شرح نهج البلاغه، ج6، ص52.</ref>و حتي در حال بيماري بر منبر رفت و بر اعزام اين سپاه تأكيد فرمود.<ref> المغازي، ج3، ص1117؛ الطبقات، ج4، ص51؛ السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref> | اسامه در جُرف، اردوگاه مدينه، اردو زد و مسلمانان نيز آنجا گرد آمدند<ref>المغازي، ج3، ص1117-1120؛ الطبقات، ج4، ص50.</ref>و آماده حركت شدند. پيامبر(ص) در اين هنگام در بستر بيماري به سر ميبرد<ref>المغازي، ج3، ص1117؛ الطبقات، ج4، ص51؛ السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref>و بر حركت شتابان آن سپاه تأكيد فراوان داشت، به گونهاي كه حتي خواهش مادر اسامه براي بر ماندن وي در مدينه تا بهبودي ايشان(ص) را نپذيرفت<ref>المغازي، ج3، ص1119.</ref>و برخي از صحابه را كه از اين فرمان سر پيچيده، به بهانههاي گوناگون به مدينه رفت و آمد ميكردند، بازخواست<ref>الارشاد، ج1، ص184.</ref>، بلكه لعن كرد<ref>الملل و النحل، ج1، ص23؛ شرح نهج البلاغه، ج6، ص52.</ref>و حتي در حال بيماري بر منبر رفت و بر اعزام اين سپاه تأكيد فرمود.<ref> المغازي، ج3، ص1117؛ الطبقات، ج4، ص51؛ السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref> | ||
===تخلف لشکر اسامه=== | ===تخلف لشکر اسامه=== | ||
اما عوامل گوناگون سياسي و اجتماعي، از جمله اعتراضات آشكار برخي از اصحاب به فرماندهي اسامه، اين سپاه را از حركت بازداشت.<ref>المغازي، ج3، ص1118.</ref>بيشتر اعتراضها به جوان بودن اين فرمانده بازميگشت<ref>السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref>، گر چه نبايد از عواملي همچون پيشينه بردگي پدرش زيد و نداشتن پشتوانه قبيلهاي و پايگاه اجتماعي غافل ماند.<ref>دائرة المعارف قرآن كريم، ج2، ص632.</ref>همچنين نبايد از نقش بزرگان صحابه، به ويژه خليفه اول و دوم، غفلت كرد كه از طريق دختران خود كه همسر پيامبر(ص) بودند، از بيماري سخت ايشان آگاهي داشتند. در برخي از منابع آمده كه ابوبكر سرانجام توانست موافقت آن حضرت(ص) را براي ماندن نزد همسرش در سُنْح، از محلههاي پيرامون مدينه و در فاصله يك ميلي خانه پيامبر(ص)<ref>معجم البلدان، ج3، ص265.</ref>، جلب نمايد.<ref>المغازي، ج3، ص1120.</ref>البته برخي از گزارشها بيانگر بازخواست سخت پيامبر(ص) از اين دو تن و ديگر صحابه است.<ref>الارشاد، ج1، ص183 و 184.</ref>در اين سستي بايد به نقش اسامه نيز توجه كرد؛ زيرا او نيز با دريافت گزارشهاي مادرش اُمايمن<ref>المغازي، ج3، ص1120؛ الطبقات، ج2، ص146.</ref>يا همسرش<ref>الطبقات، ج4، ص50.</ref>از درون خانه پيامبر(ص) وخامت حال آن حضرت(ص) را مانعي براي حركت خود ميديد. اين سپاه در بيرون مدينه ماند تا پيامبر(ص) رحلت كرد و اسامه همراه برخي از اصحاب به مدينه بازگشت و در تجهيز و كفن و دفن رسول خدا(ص) شركت كرد.<ref> السيرة النبويه، ج2، ص662؛ تاريخ طبري، ج3، ص212.</ref> | اما عوامل گوناگون سياسي و اجتماعي، از جمله اعتراضات آشكار برخي از اصحاب به فرماندهي اسامه، اين سپاه را از حركت بازداشت.<ref>المغازي، ج3، ص1118.</ref>بيشتر اعتراضها به جوان بودن اين فرمانده بازميگشت<ref>السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref>، گر چه نبايد از عواملي همچون پيشينه بردگي پدرش زيد و نداشتن پشتوانه قبيلهاي و پايگاه اجتماعي غافل ماند.<ref>دائرة المعارف قرآن كريم، ج2، ص632.</ref>همچنين نبايد از نقش بزرگان صحابه، به ويژه خليفه اول و دوم، غفلت كرد كه از طريق دختران خود كه همسر پيامبر(ص) بودند، از بيماري سخت ايشان آگاهي داشتند. در برخي از منابع آمده كه ابوبكر سرانجام توانست موافقت آن حضرت(ص) را براي ماندن نزد همسرش در سُنْح، از محلههاي پيرامون مدينه و در فاصله يك ميلي خانه پيامبر(ص)<ref>معجم البلدان، ج3، ص265.</ref>، جلب نمايد.<ref>المغازي، ج3، ص1120.</ref>البته برخي از گزارشها بيانگر بازخواست سخت پيامبر(ص) از اين دو تن و ديگر صحابه است.<ref>الارشاد، ج1، ص183 و 184.</ref>در اين سستي بايد به نقش اسامه نيز توجه كرد؛ زيرا او نيز با دريافت گزارشهاي مادرش اُمايمن<ref>المغازي، ج3، ص1120؛ الطبقات، ج2، ص146.</ref>يا همسرش<ref>الطبقات، ج4، ص50.</ref>از درون خانه پيامبر(ص) وخامت حال آن حضرت(ص) را مانعي براي حركت خود ميديد. اين سپاه در بيرون مدينه ماند تا پيامبر(ص) رحلت كرد و اسامه همراه برخي از اصحاب به مدينه بازگشت و در تجهيز و كفن و دفن رسول خدا(ص) شركت كرد.<ref> السيرة النبويه، ج2، ص662؛ تاريخ طبري، ج3، ص212.</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۳۳: | ||
برخي از نكات شايان توجه اين ماجرا كه دانشمندان بدانها اشاره كردهاند، عبارتند از: جوان بودن فرمانده سپاه، آن هم در وضع بحراني در برابر قويترين دشمن نظامي مسلمانان يعني روميان؛ فرمان به بزرگان مهاجر و انصار براي پيروي از اين فرمانده جوان؛ كوشش پيامبر براي خالي كردن مدينه از مهمترين مخالفان جانشيني خود كه برخي خود را براي جانشيني وي شايسته ميشمردند و استثناي امام علي(ع) و ياران نزديكش از حضور در سپاه اسامه.<ref>نك: السقيفه، ص76.</ref> | برخي از نكات شايان توجه اين ماجرا كه دانشمندان بدانها اشاره كردهاند، عبارتند از: جوان بودن فرمانده سپاه، آن هم در وضع بحراني در برابر قويترين دشمن نظامي مسلمانان يعني روميان؛ فرمان به بزرگان مهاجر و انصار براي پيروي از اين فرمانده جوان؛ كوشش پيامبر براي خالي كردن مدينه از مهمترين مخالفان جانشيني خود كه برخي خود را براي جانشيني وي شايسته ميشمردند و استثناي امام علي(ع) و ياران نزديكش از حضور در سپاه اسامه.<ref>نك: السقيفه، ص76.</ref> | ||
گفتهاند به علت اميري اسامه و بركنار نشدنش تا هنگام رحلت پيامبر(ص) بيشتر مردم مدينه، به ويژه ابوبكر و عمر، از او با لقب «امير» ياد ميكردند.<ref> المقنع في الامامه، ص142، 143.</ref> | گفتهاند به علت اميري اسامه و بركنار نشدنش تا هنگام رحلت پيامبر(ص) بيشتر مردم مدينه، به ويژه ابوبكر و عمر، از او با لقب «امير» ياد ميكردند.<ref> المقنع في الامامه، ص142، 143.</ref> | ||
==اسامه پس از پيامبر(ص):== | ==اسامه پس از پيامبر(ص):== | ||
===در زمان ابوبكر=== | ===در زمان ابوبكر=== | ||
برخي منابع شيعي از مخالفت اولي اسامه با جريان سقيفه و پاسخ درشت او به نامه ابوبكر حكايت دارند<ref> اليقين في امرة امير المؤمنين، ص310.</ref>؛ اما بيشتر منابع از همراهي او با خلفاي سهگانه گزارش ميدهند. بر پايهگزارشهاي تاريخي، وي پس از تثبيت خلافت ابوبكر (حك: 11ـ13ق.)، به فرمان و مشايعت او و نيز موافقت اسامه با درخواست ابوبكر براي معاف ساختن عمر از شركت در سپاه، به سوي بلقاء از توابع دمشق كه مركز آن عمان/ امّان بوده است،[71]در ناحيه شام لشكر كشيد و به آبادي اُبني از روستاهاي موته[72]هجوم برد و پيروزيهايي به دست آورد و توانست قاتل پدر خود را بكشد. سپاه او پس از 40 تا 60 روز به مدينه بازگشت و مردم مدينه با خوشحالي از آنها استقبال كردند.[73] | برخي منابع شيعي از مخالفت اولي اسامه با جريان سقيفه و پاسخ درشت او به نامه ابوبكر حكايت دارند<ref> اليقين في امرة امير المؤمنين، ص310.</ref>؛ اما بيشتر منابع از همراهي او با خلفاي سهگانه گزارش ميدهند. بر پايهگزارشهاي تاريخي، وي پس از تثبيت خلافت ابوبكر (حك: 11ـ13ق.)، به فرمان و مشايعت او و نيز موافقت اسامه با درخواست ابوبكر براي معاف ساختن عمر از شركت در سپاه، به سوي بلقاء از توابع دمشق كه مركز آن عمان/ امّان بوده است،[71]در ناحيه شام لشكر كشيد و به آبادي اُبني از روستاهاي موته[72]هجوم برد و پيروزيهايي به دست آورد و توانست قاتل پدر خود را بكشد. سپاه او پس از 40 تا 60 روز به مدينه بازگشت و مردم مدينه با خوشحالي از آنها استقبال كردند.[73] | ||
پس از اين نبرد، اسامه مدتي كوتاه در برخي از مناطق همچون مِزّه، روستايي بزرگ در نيم فرسخي دمشق[74]و وادي القري، از واديهاي گسترده ميان شام و مدينه و از توابع مدينه[75]سكنا گزيد. اما پس از اندكي به مدينه بازگشت[76]و هنگام بيرون رفتن ابوبكر براي پيكار با مرتدان در نبرد ذي القصه به سال 11ق. جانشين او در مدينه شد.[77]بر پايه گزارشي، او در كنار خالد بن وليد، در نبرد با مسيلمه كذاب به سال 11ق. فرماندهي جناح چپ سپاه را بر عهده داشت.[78] | پس از اين نبرد، اسامه مدتي كوتاه در برخي از مناطق همچون مِزّه، روستايي بزرگ در نيم فرسخي دمشق[74]و وادي القري، از واديهاي گسترده ميان شام و مدينه و از توابع مدينه[75]سكنا گزيد. اما پس از اندكي به مدينه بازگشت[76]و هنگام بيرون رفتن ابوبكر براي پيكار با مرتدان در نبرد ذي القصه به سال 11ق. جانشين او در مدينه شد.[77]بر پايه گزارشي، او در كنار خالد بن وليد، در نبرد با مسيلمه كذاب به سال 11ق. فرماندهي جناح چپ سپاه را بر عهده داشت.[78] | ||
===در دوران حكومت عمر (13ـ23ق.)=== | ===در دوران حكومت عمر (حك: 13ـ23ق.)=== | ||
اسامه محبوب دستگاه حكومت بود؛ به گونهاي كه هنگام تأسيس ديوان به سال 20ق. و تعيين سهم عطاي افراد، عمر سهم او را همانند اصحاب بدر و حتي بيشتر از عبدالله، فرزند خود، تعيين كرد و دليل آن را دلبستگي پيامبر(ص) به او و پدرش زيد ياد كرد.[79] | اسامه محبوب دستگاه حكومت بود؛ به گونهاي كه هنگام تأسيس ديوان به سال 20ق. و تعيين سهم عطاي افراد، عمر سهم او را همانند اصحاب بدر و حتي بيشتر از عبدالله، فرزند خود، تعيين كرد و دليل آن را دلبستگي پيامبر(ص) به او و پدرش زيد ياد كرد.[79] | ||
خط ۷۴: | خط ۵۰: | ||
==مسند اسامه== | ==مسند اسامه== | ||
در منابع حديثي اهل سنت، اسامه يكي از راويان حديثهاي نبوي شمرده شده است. در برخي از منابع، حديثهاي وي با عنوان مسند اسامه گردآوري شده[99]و بعضي شمار حديثهاي او را 118 دانستهاند.[100]او بيواسطه و نيز از طريق پدرش زيد، از رسول خدا(ص) روايت كرده است. از اسامه نيز ابوعثمان نهدي، عروة بن زبير و برخي ديگر از تابعين حديث روايت كردهاند.[101]همچنين 26 تن از راويان، شاگردان روايي او معرفي شدهاند.[102]درباره وي مسند اُسامة بن زيد به قلم عبدالله بن محمد بغوي (م.317ق.) نگارش يافته كه بخشي از آن بر جاي مانده و چاپ شده است. يكي از محققان معاصر نيز روايتهاي او را در اثري به نام مسند اُسامة بن زيد گرد آورده است.[103] | در منابع حديثي اهل سنت، اسامه يكي از راويان حديثهاي نبوي شمرده شده است. در برخي از منابع، حديثهاي وي با عنوان مسند اسامه گردآوري شده[99]و بعضي شمار حديثهاي او را 118 دانستهاند.[100]او بيواسطه و نيز از طريق پدرش زيد، از رسول خدا(ص) روايت كرده است. از اسامه نيز ابوعثمان نهدي، عروة بن زبير و برخي ديگر از تابعين حديث روايت كردهاند.[101]همچنين 26 تن از راويان، شاگردان روايي او معرفي شدهاند.[102]درباره وي مسند اُسامة بن زيد به قلم عبدالله بن محمد بغوي (م.317ق.) نگارش يافته كه بخشي از آن بر جاي مانده و چاپ شده است. يكي از محققان معاصر نيز روايتهاي او را در اثري به نام مسند اُسامة بن زيد گرد آورده است.[103] | ||
==منابع== | |||
*الاحتجاج:ابومنصور الطبرسي (م.520ق.)، به كوشش سيد محمد باقر، دار النعمان، 1386ق؛ | |||
*الاخبار الطوال:ابن داود الدينوري (م.282ق.)، به كوشش عبدالمنعم، قم، الرضي، 1412ق؛ | |||
*الارشاد:المفيد (م.413ق.)، به كوشش آل البيت:، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛*الاستيعاب:ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش علي محمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ | |||
*اسد الغابه:ابن اثير علي بن محمد الجزري (م.630ق.)، به كوشش علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ | |||
*الاصابه:ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي محمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ | *الاصابه:ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي محمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ | ||
*انساب الاشراف:البلاذري (م.279ق.)، به كوشش محمودي، بيروت، اعلمي، 1394ق؛ | *انساب الاشراف:البلاذري (م.279ق.)، به كوشش محمودي، بيروت، اعلمي، 1394ق؛ | ||
خط ۱۰۵: | خط ۷۳: | ||
*الجمل و النصرة لسيد العتره:المفيد (م.413ق.)، به كوشش ميرشريفي، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ | *الجمل و النصرة لسيد العتره:المفيد (م.413ق.)، به كوشش ميرشريفي، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ | ||
*جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ | *جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ | ||
*دائرة المعارف بزرگ اسلامي:زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، | *دائرة المعارف بزرگ اسلامي:زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛ | ||
*دائرة المعارف قرآن كريم:مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان كتاب، | *دائرة المعارف قرآن كريم:مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان كتاب، 1386ش؛ | ||
*دعائم الاسلام:النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ | *دعائم الاسلام:النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ | ||
*رجال كشي (اختيار معرفة الرجال):الطوسي (م.460ق.)، به كوشش ميرداماد و رجايي، قم، آل البيت:، 1404ق؛ | *رجال كشي (اختيار معرفة الرجال):الطوسي (م.460ق.)، به كوشش ميرداماد و رجايي، قم، آل البيت:، 1404ق؛ | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۰۹: | ||
*نامه تاريخپژوهان (فصلنامه):قم، انجمن تاريخپژوهان؛ | *نامه تاريخپژوهان (فصلنامه):قم، انجمن تاريخپژوهان؛ | ||
*اليقين في امرة امير المؤمنين(ع):ابن طاوس (م.664ق.)، نجف، 1369ق. | *اليقين في امرة امير المؤمنين(ع):ابن طاوس (م.664ق.)، نجف، 1369ق. | ||
{{ | |||
قاسم خانجانی | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:اشخاص قرن اول]] | [[رده:اشخاص قرن اول]] | ||
[[رده:اشخاص صدر اسلام]] | [[رده:اشخاص صدر اسلام]] | ||
[[رده:صحابه]] | [[رده:صحابه]] | ||
[[رده:وابستگان پيامبراکرم،معتزله]] |