در حال ویرایش کاربر:Ahmad/کارها
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== ابوطالب خُفَیفی ابهری == | |||
: ملقب به امام الحرمین، مدفون در قبرستان ابوطالب | |||
==نام و نسب== | |||
ابوطالب عبدالمحسن (فرامرز)<ref>تاریخ بغداد، ج۱۵، ص۲۷۷؛ المختصر المحتاج، ج۱۵، ص۲۸۲.</ref> بن ابیعمید خُفَیفی (۵۵۶-۶۲۴ق)<ref>تاریخ بغداد، ج۱۵، ص۲۷۷؛ الانساب، ج۲، ص۳۸۸؛ تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۰۱.</ref> در شهرستان [[ابهر]]، نزدیک [[زنجان]] زاده شد. گویا از نسل عرب ساکن ابهر بود که او را به لقب «خُفَیفی»خواندهاند که منسوب به [[بنیخفیف]]، تیرهای از [[قبیله قضاعه|قبیله قُضاعه]]<ref>الانساب، ج۲، ص۳۸۸؛ لب اللباب، ج۱، ص۹۶.</ref> است و گاه به تصحیف، آن را «حنفی» نوشتهاند.<ref>بغیة الطلب، ج۳، ص۱۵۴۴؛ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۴۵۹.</ref> | |||
==تحصیل== | |||
ابوطالب از [[فقیه|فقیهان]] بزرگ [[مذهب شافعی|شافعی]] و [[حدیث|محدثان]] مورد وثوق و مشایخ [[صوفیه]] است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲۲، ص۲۵۹؛ شذرات الذهب، ج۷، ص۲۰۱.</ref> او آموختن حدیث را در ابهر آغاز کرد و با مسافرت به شهرهای [[بغداد]]، [[همدان]]، [[دمشق]]، [[قاهره]]، [[اسکندریه]]، [[مکه]] و [[واسط]] بر اندوخته حدیثی خود افزود. همچنین از مشایخ [[صوفیه]] در این مناطق بهره برد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۵، ص۲۷۷؛ تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۰۱.</ref> وی در همدان فقه [[شافعی]] را نزد [[ابوالقاسم قزوینی]](درگذشت ۵۸۷ق) آموخت و آن را در بغداد نزد [[محمد بن علی نوقانی]] (درگذشت ۵۹۲ق)<ref>تاریخ بغداد، ج۱۵، ص۲۷۷.</ref> کامل کرد. او در [[اصفهان]] به دست ابوموسی مدینی (م.۵۸۱ق.)<ref>تاریخ بغداد، ج۱۵، ص۲۷۷.</ref>خرقه پوشید<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۴۵۹.</ref> و از ابوبکر عبدالله بن منصور بن باقلانی (درگذشت ۵۹۳ق)<ref>غایة النهایه، ج۱، ص۲۰۵.</ref> دانشمند و [[فقیه]] شافعی بهره برد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۲، ص۱۳۳؛ غایة النهایه، ج۱، ص۴۶۰.</ref> | |||
==سکونت در عراق و حجاز== | |||
ابوطالب خُفَیفی در سال ۵۸۶ق در محاصره شهر [[عکا|عَکا]] با [[صلاح الدین ایوبی]] (م.۵۸۹ق.)<ref>الاعلام، ج۸، ص۲۲۰.</ref> که با [[صلیبیان]] میجنگید، همراه شد<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۰۱؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۳۳۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۵، ص۳۷۳.</ref> و سپس در [[رباط خلیفه]] در [[بغداد]] ساکن شد و اقامت نماز جماعت [[صوفیان]] این [[خانقاه]] را عهدهدار شد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۵، ص۲۷۷.</ref> در سالهای اقامت در بغداد، هر سال به نیابت خاتون خلیفه عباسی به [[حج]] میرفت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲۲، ص۲۶۰؛ تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۰۱.</ref> وی سرانجام به [[حجاز]] رفت و تا پایان عمر به برپایی مجالس [[حدیث]] در [[مدینه]] و [[مکه]] و [[مسجد خیف]] در [[منا]]<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۰۲؛ بغیة الطلب، ج۲، ص۱۰۱۳.</ref> پرداخت و امامت جماعت [[مقام ابراهیم]] در [[مسجدالحرام]] را عهدهدار شد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۰۱؛ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۴۵۹.</ref> | |||
==ویژگیهای اخلاقی و علمی== | |||
ابوطالب ۴۰ بار [[حج]] گزارد و اهل [[روزههای]] پیاپی، [[عبادت]] و شبزندهداری بسیار بود. وی را به سبب آگاهی فراوان از [[علم کلام]] و حالات مشایخ [[صوفیه]] و دقت نظر و حفظ [[حدیث]] ستودهاند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۰۱؛ طبقات الشافعیه، ج۸، ص۳۱۴؛ شذرات الذهب، ج۷، ص۲۰۱.</ref> | |||
==درگذشت== | |||
ابوطالب در [[مکه]] در [[رباط مراغی]] ساکن بود و همانجا درگذشت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲۲، ص۲۶۰؛ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۴۵۹.</ref> آرامگاه او در مکه، در [[قبرستان معلات]] (ابوطالب) معروف به قبر امام الحرمین است. این را قرینهای بر شهرت او به لقب «امام الحرمین» به شمار آورده و مزارش را از مکانهای برآورده شدن حاجت و استجابت دعا دانستهاند.<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۴۵۹؛ الضوء اللامع، ج۲، ص۴۲۵.</ref> | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | |||
{{دانشنامه | |||
| آدرس = | |||
| عنوان = | |||
| نویسنده = | |||
}} | |||
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م | |||
* '''الانساب''': عبدالکریم السمعانی (م.۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق | |||
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف | |||
* '''بغیة الطلب فی تاریخ حلب''': عمر ابن العدیم (م.۶۶۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر | |||
* '''تاریخ ابن خلدون''': ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق | |||
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق | |||
* '''تاریخ بغداد''': الخطیب البغدادی (م.۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق | |||
* '''التحفة اللطیفه''': شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، قاهره، دار الثقافه، ۱۳۹۹ق | |||
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق | |||
* '''شذرات الذهب''': عبدالحی بن عماد (م.۱۰۸۹ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق | |||
* '''الضوء اللامع''': شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، بیروت، دار مکتبة الحیاة | |||
* '''طبقات الشافعیة الکبری''': تاج الدین السبکی (م.۷۷۱ق.)، به کوشش الطناحی و عبدالفتاح، هجر للطباعة و النشر، ۱۴۱۳ق | |||
* '''غایة النهایة فی طبقات القراء''': محمد ابن محمد بن الجزری (م.۸۳۳ق.)، مکتبة ابن تیمیه | |||
* '''لب اللباب فی تحریر الانساب''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار صادر | |||
* '''المختصر المحتاج الیه من تاریخ الحافظ''': الدبیثی الذهبی (م.۷۴۸ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق. | |||
محمد سعید نجاتی | |||
{{پایان}} | |||
== ابوطالب یزدی == | |||
: حاجی ایرانی کشته شده به دست مأموران سعودی به اتهام توهین به خانه خدا | |||
او جوانی ۲۲ ساله از یزد و متولد ۱۳۰۰ش. بود که در سال ۱۳۲۲ش./ ۱۳۶۲ق. همراه همسرش به قصد انجام عبادت حج با کاروانی عازم مکه شد. آنان از مرز قصر شیرین وارد عراق و سپس کویت شدند و از آنجا به عربستان رفتند و از مسیر شنی با تحمل سختی فراوان در روز دوم یا سوم ذیحجه به مکه مکرّمه رسیدند و بیدرنگ اعمال عمره تمتع را آغاز کردند. شب نهم ذیحجه راهی عرفات شده، به ترتیب اعمال عرفات، مشعر و منا را انجام دادند و روز سیزدهم برای انجام دادن اعمال مکه به طرف مسجدالحرام رفتند. | |||
ابوطالب در حال طواف بر اثر گرمی هوا و پر بودن شکم، دچار حالت تهوع شد و برای این که زمین مسجد آلوده نشود، گوشه جامه احرام خود را مقابل دهان گرفت و در آن استفراغ کرد و اطراف آن را گرفت تا در مسجد نریزد. اما قدری از آن مواد از گوشه جامهاش بر سنگهای مسجدالحرام ریخت. شُرطیهای سعودی به گمان آن که او قصد نجسکردن مسجد را دارد، وی را دستگیر کردند و همراه چند مصری به عنوان گواه، به شرطیخانه بردند و از آنجا نزد قاضی فرستادند. مصریها به ناحق گواهی دادند و قاضی به قتل آن حاجی بیگناه حکم کرد. وی را روز بعد ۱۴ ذیحجه پیش چشم مردم در برابر مروه در خیابان با ضرب شمشیر، به جرم آلودهکردن خانه خدا کشتند.<ref>ابوطالب یزدی، ص۱۳-۱۴.</ref> (تصویر شماره ۱۰) | |||
بر پایه اتفاقنظر مذاهب چهارگانه فقهی اهل تسنن و نیز تشیع، حکم تنجیس عمدی بیت الله، همانند حکم ارتداد، اعدام است. اما به اتفاقنظر همگان برای احراز جرم باید شرایط فاعل از عقل و بلوغ و قصد و اختیار محقق باشد. نیز گواهی عادلان یا اقرار فاعل لازم است.<ref>الفقة علی المذاهب الاربعه، ج۵، ص۶۴۰؛ شرح لمعه، ج۱۴، ص۲۲۲.</ref> بر پایه گزارش هفتهنامهام القری، مقامهای رسمی عربستان اعلان کردند که ابوطالب فرزند حسین از اتباع ایرانی و منتسب به شیعه در ۱۲ ذیحجه ۱۳۶۲ق. با همراه داشتن نجاسات به هدف افکندن آن در محل طواف و آزار حاجیان و اهانت به این مکان مقدس در حین ارتکاب جرم دستگیر شده و پس از تحقیق، جرم وی ثابت و حکم شرعی اعدام درباره او صادر و روز شنبه ۱۴ ذیحجه ۱۳۶۲ق. جاری شد.<ref>آهنگ حجاز، ص۲۸۵.</ref> | |||
همسر ابوطالب در شرح این رخداد میگوید: پیش از ورود به حرم در رستورانی نزدیک به آنجا نهار خوردیم که احتمالاً غذایش فاسد بود. خستگی فراوان و گرمی هوا هم در این اتفاق تأثیر داشت. روز بعد که حکم صادر شد، مردم مقابل مروه تجمع کردند. ابوطالب دست بسته در میان مردم و شرطیها قرار داشت و چون عربی نمیدانست، خیره خیره به اطراف مینگریست. آنگاه یکی از شرطیها در گوشش چیزی گفت که بعداً معلوم شد جرم او (تلویث بیت) را به وی گوشزد و کیفر آن را اعلام کرده است. اما وی چیزی نفهمید و هیچ واکنشی از خود نشان نداد. آنگاه جلاد آماده شد و شمشیر را از پشت به گردن او زد. وی که اکنون به ماجرا پی برده بود، سرش را شتابان به جلو کشید و تنها زخم کوچکی برداشت. در این لحظه تنها توانست این سخن را بگوید: «بالاخره کار خود ر کردید!» آنگاه ضربه دیگر جلاد سرش را بر زمین انداخت.<ref>ابوطالب یزدی، ص۱۳-۱۴.</ref> | |||
بر پایه نقل حاجیان ایرانی، جسد ابوطالب را پس از اعدام به پزشکی قانونی بردند. چند ساعت بعد اجازه انتقال جسد به همراهانش داده شد. هنگام دریافت پیکر دیدند سرش بر عکس به بدنش دوخته شده و نیز مسئول بیمارستان هزینه دوختن سرش را طلب میکند. یکی از حاجیان با ناراحتی فریاد زد: هزینه را از کسی بگیر که حکم اعدامش را داده است! سرانجام جسد تحویل حاجیان شد و آنان پس از غسل دادن و کفن کردن، او را در قبرستان ابوطالب به خاک سپردند.<ref>ابوطالب یزدی، ص۱۲۵-۱۲۹.</ref> | |||
نقل شده که گروهی در ۱۴ ذیحجه همان سال در مسجدالحرام گرد آمدند و به شادی پرداخته، قتل ابوطالب را به یکدیگر تبریک گفتند. آنان با مشاهده هر حاجی ایرانی به او اهانت کرده، وی را تهدید به قتل مینمودند. بر اثر این رخدادها، بیم و وحشت میان حاجیان ایرانی پدید آمد. آنان میکوشیدند به تنهایی جایی نروند و حتی هنگام نماز اهل سنت در مسجد نباشند و هنگام نماز و طواف نیز مراقب خود باشند.<ref>خاطرات صدر الاشراف، ص۴۶۶-۴۶۸.</ref> | |||
پیش از این رخداد نیز اختلافی درباره روز عرفه و عید قربان میان شیعیان و دیدگاه رسمی عربستان پدید آمده بود. به رغم توصیه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی برای همراهی با نظر رسمی سنیان در عربستان و پرهیز از ایجاد اختلاف در مناسک حج، برخی شیعیان ایرانی در نامهای به پادشاه عربستان خواهان انجام مراسم عرفه و منا در ایام مورد نظر خود شده بودند. همین درخواست خشم پادشاه را برانگیخت و گویا در ایجاد یا تهییج این فتنه و دست کم پیشگیری نکردن از آن، اثر داشته است.<ref>نک: ابوطالب یزدی، ص۲۱-۲۳.</ref> | |||
پس از رسیدن خبر قتل ابوطالب، موجی از خشم و ناراحتی و اعتراض در میان شیعیان جهان پدید آمد. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که آن هنگام در کربلا مقیم بود، واکنشی تند نشان داد و در نامهای به شاه ایران، سکوت او را ناروا دانست و خواهان واکنشی مناسب شد. اهالی نجف و کربلا اعتراضشان را در همایشها و راهپیماییهایی اعلان کردند.<ref>ابوطالب یزدی، ص۸۲-۸۵.</ref> در ایران عزای عمومی اعلام و در اکثر شهرها مجالس ختم برگزار شد. دو خواهر ابوطالب در مدّتی کوتاه بر اثر اندوه آن حادثه جان باختند.<ref>ابوطالب یزدی، ص۸۶-۸۹.</ref> روزنامهها و مجلات ایرانی چون اطلاعات، آژیر، آذربایجان، تهران مصور، امید، رعد، وصدای ایران و نیز نشریات عربی مانند منبر الشرق به بازتاب خبر و احیاناً نقد رفتار حکومت سعودی و طرح اندیشه ضرورت اصلاح سازمان مدیریت حج و حرمین پرداختند.<ref>ابوطالب یزدی، ص۹۰-۱۰۲.</ref> نیز مکاتباتی میان دولت ایران و عربستان از جانب سفیر ایران در مصر صورت گرفت که حاوی اعتراض ایران و پاسخ عربستان بود. این رویداد به قطع روابط ایران و عربستان به مدت پنج سال انجامید و تا سالها جز افرادی اندک، آن هم مخفیانه، کسی از ایران به حج نرفت. در سال ۱۳۲۷ش. به دستور نخستوزیر، دیگر بار روابط برقرار و باب حج گشوده شد.<ref>الرحلة الحجازیه، ص۱۲۵.</ref> بازگشایی ارتباط و سفر حج ایرانیان بر پایه درخواست و تمایل هر دو کشور به جهت منافع مالی برای عربستان و تمایل شدید ایرانیان برای ادای مناسک حج رخ داد.<ref>خاطرات صدر الاشراف، ص۴۶۸.</ref> | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | |||
{{دانشنامه | |||
| آدرس = | |||
| عنوان = | |||
| نویسنده = | |||
}} | |||
* '''آهنگ حجاز''': سید علی رضا حجازی، قم، فارس الحجاز، ۱۳۸۷ش | |||
* '''ابوطالب یزدی شهید مروه''': سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، ۱۳۸۴ش | |||
* '''الرحلة الحجازیه''': محمد لبیب البتنونی، مصر، المطبعة الجمالیه، ۱۳۲۹ق | |||
* '''شرح لمعه''': سید محمد جواد ذهنی تهرانی، وجدانی، ۱۳۶۶ش | |||
* '''الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت:''': سید محمد غروی، مازج یاسر، بیروت، دار الثقلین، ۱۴۱۹ق | |||
* '''خاطرات صدر الاشراف''': محسن صدر، وحید، ۱۳۶۴ش. | |||
محمد عسکری | |||
{{پایان}} | |||
== ابوطاهر قِرمطی == | |||
: امیر قرمطیان، رباینده حجرالاسود، قاتل و غارتگر حاجیان | |||
سلیمان بن ابیسعید حسن بن بهرام جَنّابی هَجَری مشهور به ابوطاهر قرمطی از مردم گناوه/ جنابه<ref>صورة الارض، ج۲، ص۲۹۵.</ref> فارس<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۹۸؛ معجم البلدان، ج۱، ص۳۴۴؛ مراصد الاطلاع، ج۱، ص۳۴۸.</ref> بود. او در سال۲۹۴ق. زاده شد.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۳۹۱.</ref> در سال ۳۱۰ق. در ۱۶سالگی پس از پدر و برادرش از سوی شورای عقدانیه، شورایی مرکب از ۱۲ نفر از رهبران قرامطه، به رهبری قرامطه بحرین بزرگ برگزیده شد.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۳۹۱.</ref> از این رو، به او صاحب البحرین میگفتند.<ref>اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۴.</ref> پدر وی ابتدا از مبلغان کیش اسماعیلی بود و در سال ۲۸۶ق. در بحرین به عنوان قرمطی ظهور کرد و شماری از قبایل آنجا به وی پیوستند.<ref>الجامع فی اخبار القرامطه، ج۱، ص۱۹۲.</ref> | |||
ابوسعید ۱۳ سال بر بحرین و نواحی اطراف آن حکومت کرد و به سبب بدرفتاری با زیردستانش به دست غلامان خود در سال ۳۰۱ یا ۳۰۲ق. کشته شد.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۳۷۸، اتعاظ الحنفاء، ج۱، ص۱۶۲، ۱۶۵.</ref> قرامطه شاخهای از اسماعیلیان بودند که در پی اختلاف با عبیدالله بن مهدی، خلیفه فاطمی، بر سر رهبری اسماعیلیان از آنان جدا شدند.<ref>اتعاظ الحنفاء، ج۱، ص۱۶۷.</ref> | |||
قرمطیان از غالیان شیعه<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۴.</ref> اسماعیلی بودند که رئیسشان حمدان، خود را امام منتظران دانست و قبله را بیت المقدس شمرد و به جای جمعه روز دوشنبه را تعطیل دانست. نیز بیشتر احکام الهی مانند نماز و روزه را تغییر داد و شراب را حلال شمرد و به جای غسل جنابت وضو را کافی خواند. آنان مخالفانشان را محارب و واجب القتل میدانستند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref> مرحوم کلینی در رد عقاید آنان کتابی به نام الرد علی عقائد القرامطه نگاشته است. | |||
ابوطاهر پس از تثبیت قدرت و سرکوبی مخالفان، در سال۳۱۱ق. هجوم به قلمرو عباسیان را آغاز کرد و شماری از شهرهای عراق را غارت نمود تا به نزدیکی بغداد پایتخت عباسیان رسید؛ ولی از آنجا بازگشت.<ref>تجارب الامم، ج۵، ص۲۵۱-۲۵۲؛ الکامل، ج۸، ص۱۵۶.</ref> | |||
ابوطاهر و غارت حاجیان: او در ۱۲ محرم سال ۳۱۲ق. به کاروانیان حج دستگاه خلافت عباسی که در راه بازگشت به عراق بودند، حمله کرد و با غارت اموال حاجیان، ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان، امیر قافله، و احمد بن بدر، عموی مادر خلیفه، را به اسارت گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۲۴۲؛ تاریخ اخبار القرامطه، ص۳۸؛ القرامطه بین المدّ و الجزر، ص۴۰۵.</ref> وی در برابر آزادی اسیران، واگذاری حکومت بصره و اهواز و بعضی نواحی دیگر را از خلیفه خواست؛ ولی در پی مخالفت خلیفه، اسیران را پس از دریافت ۰۰۰/۲۰۰ دینار آزاد کرد.<ref>القرامطه بین المدّ و الجزر، ص۴۰۶؛ الجامع فی اخبار القرامطه، ج۱، ص۲۱۲.</ref> برای این که مرکز حکومتش نفوذ ناپذیر باشد، در سال ۳۱۴ق. احساء را به قلعهای مستحکم بدل کرد و آن را مؤمنیه نامید.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۵.</ref> این کار در پی برخورد و اختلافی صورت گرفت که میان ساکنان بحرین یعنی هَجَر و اعضای شورای عقدانیه پیش آمد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۴-۱۱۵.</ref> | |||
با ادامه غارتگری کاروانهای حاجیان به دست ابوطاهر در عراق در سالهای ۳۱۳-۳۱۷ق. هیچ کاروانی از این منطقه به حج نرفت. او در سال ۳۱۵ق. کوفه را تصرف کرد و به خزانه حکومت و آذوقههایی که برای حاجیان یا لشکریان فراهم شده بود، دست یافت.<ref>الکامل، ج۸، ص۱۴۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۴۶۹-۴۷۰.</ref> سپس چندین شهر را تاراج و مالیاتهایی بر قبایل عرب بین النهرین تحمیل کرد.<ref>نک: الکامل، ج۸، ص۱۸۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۴۷۱.</ref> او با شکست دادن لشکر عباسی، حتی بغداد را نیز تهدید نمود.<ref>تجارب الامم، ج۵، ص۲۵۱-۲۵۲؛ الجامع فی اخبار القرامطه، ج۱، ص۲۱۲.</ref> اما نیروهای او پس از ناکامی در ورود به شهر بغداد، بیشتر مناطق عراق را غارت کردند. در آن سال، بر اثر نا امنی هیچ کس توفیق زیارت خانه خدا را نیافت.<ref>الکامل، ج۸، ص۱۵۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۴۷۰.</ref> | |||
ابوطاهر در سال ۳۱۷ق. بر پایه نقشه و توطئهای حساب شده به کاروانهایی که از طریق عراق رهسپار مکه بودند، حمله نکرد. از این رو، کاروان عراق به سرپرستی منصور دیلمی بدون مزاحمت به مکه رسید.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۷۹-۱۸۱.</ref> سپس ابوطاهر در هشتم ذیحجه (روز ترویه)<ref>التنبیه و الاشراف، ص۳۸۵.</ref> به مکه حمله کرد و سپاهیانش به کشتار حاجیان در کوچههای مکه، مسجدالحرام و درون کعبه پرداختند.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۸۲.</ref> آنان ۱۷۰۰ نفر از حاجیان را در حال طواف کشتند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۳۸۰.</ref> سپس پردههای کعبه را به غارت بردند و چاه زمزم را از کشتگان انباشتند.<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۲۶۴؛ تاریخ گزیده، ص۳۳۹.</ref> تعداد کشتهشدگان را به اختلاف ۳۰۰۰،<ref>تاریخ گزیده، ص۳۴۰.</ref> ۰۰۰/۱۰،<ref>تکملة تاریخ طبری، ص۶۲.</ref> و ۰۰۰/۳۰ نفر<ref>التنبیه و الاشراف، ص۳۸۵.</ref> دانستهاند که البته اغراقآمیز به نظر میرسد. در این هجوم، ابوطاهر، مست بر اسبی سوار بود و شمشیری عریان در دست داشت و حتی اسب او نزدیک خانه خدا ادرار کرد.<ref>اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۴.</ref> | |||
قرمطیان به دستور ابوطاهر، مکه را در معرض سنگدلی خود قرار دادند و اشیای گرانبهای کعبه را ربودند. به فرمان وی، در کعبه را کندند؛ پوشش کعبه را برداشته، میان اصحاب خود قطعه قطعه نمودند؛ قبّه روی چاه زمزم را ویران کردند؛ و خواستند ناودان بیت را از جای برکنند؛ اما مأمور این کار سقوط کرد و مُرد.<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۲۶۳-۲۶۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۳۸۰؛ الکامل، ج۵، ص۱۱۸.</ref> آنان آثار خلفا را که مایه زینت کعبه بود، غارت کردند. «درة الیتیم» را که ۱۴ مثقال طلا بود و نیز ۱۷ قندیل نقرهای و سه محراب نقرهای را که از قامت انسان کوتاهتر بود و بالای کعبه نهاده بودند، به تاراج بردند.<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۱۱۹؛ المنتظم، ج۱۳، ص۲۸۱-۲۸۲.</ref> در کشتار حاجیان، چندین تن از دانشمندان و محدثان نیز در حال طواف کشته شدند.<ref>اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۶.</ref> احمد بن محمد بن حسن مرار، معروف به صنوبری حلبی، که خود شاهد این قتل عام بوده، در سوگ زائران مکه مرثیهای سروده است.<ref>دیوان، صنوبری، ص۵۰۳.</ref> | |||
حاکم مکه، محمد بن اسماعیل ملقب به ابن مِخْلب<ref>التنبیه و الاشراف، ص۳۸۵؛ الکامل، ج۸، ص۲۰۷.</ref>، آنگاه که از رویارویی با نیروهای ابوطاهر ناتوان شد، همراه بزرگان مکه نزد او آمد تا برای توقف کشتار مردم و بازگرداندن اموال شفاعت بخواهد؛ اما وی این درخواست نپذیرفت و دستور داد تا اجساد کشتهشدگان را در چاه زمزم بریزند.<ref>الکامل، ج۸، ص۲۰۷-۲۰۸.</ref> بر پایه گزارش مشهور، کنده شدن حجرالاسود در سیزدهم ذیحجه به دست قرامطه با هدف هتک حرمت کعبه<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۱۱۹.</ref> و انتقال آن به احساء در همین ماجرا رخ داد.<ref>تاریخ گزیده، ص۳۳۹-۳۴۰؛ آثار البلاد، ص۲۳۵.</ref> در پی آن، حاکم مکه با نیروهای خود به تعقیب قرامطه پرداخت و از آنان خواست که در برابر دریافت همه اموال مکیان، حجرالاسود را به جای خود بازگردانند. با رد این درخواست، درگیری میان دو طرف آغاز شد و با قتل حاکم مکه پایان یافت<ref>الکامل، ج۸، ص۲۰۷-۲۰۸؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۸۲.</ref> و حجرالاسود به بحرین انتقال یافت. آوردهاند که زیر حجرالاسود هنگام حمل آن به بحرین ۴۰ شتر هلاک شدند. بدین سان، جای حجرالاسود در گوشه کعبه خالی ماند و مردم جای خالی آن را استلام میکردند و بدان تبرک میجستند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۳۸۰-۳۸۱؛ اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۸.</ref> | |||
کارهای ابوطاهر در مکه و ربودن حجرالاسود باعث شد تا در سراسر جهان اسلام، به ویژه ایران و عراق، مبارزهای جدی ضدّ قرمطیان و اعتقادات نادرست آنان آغاز شود. در این میان، عبیدالله بن مهدی، خلیفه فاطمی (۲۹۷-۳۲۲ق.) در نامهای به سرزنش ابوطاهر پرداخت و کار او را لکه سیاهی بر دامن اسماعیلیان دانست که با گذشت زمان نیز پاک نخواهد شد.<ref>نهضت قرامطه، ص۸۵.</ref> | |||
رایزنیهای عباسیان و فاطمیان برای بازگرداندن حجرالاسود تا پایان حکومت ابوطاهر بینتیجه ماند و پیشنهاد ۰۰۰/۵۰ دیناری خلیفه نیز رأی وی را تغییر نداد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۱۸.</ref> در سال ۳۳۷ق. هفت سال پس از مرگ او، به تهدید منصور خلیفه فاطمی، حجرالاسود پس از ۲۲ سال به مکه بازگردانده شد.<ref>نک: الکامل، ج۸، ص۴۸۶؛ تاریخ الاخبار قرامطه، ص۵۷.</ref> هدف ابوطاهر از ربودن حجرالاسود، از میان بردن احترام مکه، تخریب اماکن مقدس و ربودن نمادهای اصلی مراسم مذهبی بود. او میخواست احساء به مکانی مقدس تبدیل شود و مراسم حج در آنجا صورت گیرد.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۹۸-۱۹۹؛ نک: آثار البلاد، ص۲۳۵.</ref> | |||
ابوطاهر در خلال سالهای ۳۱۸ تا ۳۲۷ق. چندین بار به کاروان حاجیان حمله کرد. او در سال ۳۲۳ق. به خلیفه پیغام داد که اگر هر ساله ۰۰۰/۱۲۰ دینار پول و خواربار برای او بفرستد، دست از غارت کاروانها برخواهد داشت؛ ولی گویا خلیفه آن را نپذیرفت.<ref>قرمطیان بحرین، ص۳۰-۷۱.</ref> سرانجام در سال ۳۲۷ق. با میانجیگری ابوعلی عمر بن یحیی علوی که با ابوطاهر دوستی داشت، از سرگیری حج در برابر پرداخت مبالغی از خلافت عباسی و دریافت خِفاره (حق نگهبانی) از حاجیان ممکن شد.<ref>العیون و الحدائق، ج۴، بخش۱، ص۳۳۳.</ref> | |||
سرانجام ابوطاهر پس از ۲۱ سال حکومت در سال ۳۳۲ق. به مرض آبله درگذشت.<ref>الکامل، ج۸، ص۴۱۵؛ نهایة الارب، ج۲۵، ص۲۴۰.</ref> برخی از کشته شدن او به دست پیر زنی در هیت، در شمال عراق، خبر میدهند.<ref>الفرق بین الفرق، ص۱۷۳.</ref> اما دیگر منابع این گفته را تأیید نمیکنند. با مرگ وی و ستیز بر سر جانشینی او، حکومت قرامطه بحرین اقتدار خود را از دست داد و دچار انشعاب شد.<ref>القرامطه بین الالتزام و الانکار، ص۹۸.</ref> | |||
ابوطاهر از شعر هم بهرهای داشت و در قطعه شعری که به او منسوب است، از بلند پروازیهای خود و این که داعی مهدی فاطمی است، خبر داده است. نیز پس از ربودن حجرالاسود در سال ۳۱۷ق. شعرهایی از وی نقل شده است.<ref>نک: النجوم الزاهره، ج۳، ص۲۲۴-۲۲۶.</ref> | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | |||
{{دانشنامه | |||
| آدرس = | |||
| عنوان = | |||
| نویسنده = | |||
}} | |||
* '''اتحاف الوری باخبار ام القری''': عمر بن محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به کوشش فهیم محمد، قاهره، سفنکس، ۱۳۷۵ق | |||
* '''اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین''': المقریزی (م.۷۶۶ق.)، به کوشش الشیال، قاهره، ۱۴۱۶ق | |||
* '''اخبار القرامطه''': ثابت بن سنان الصابی (م.۳۶۵ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، الرسالة دارالامانه، ۱۳۹۱ق | |||
* '''آثار البلاد و اخبار العباد''': زکریا بن محمد القزوینی (م.۶۸۲ق.)، ترجمه: میرزا جهانگیر، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۳ش | |||
* '''البدایة و النهایه''': ابنکثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق | |||
* '''تاریخ ابن خلدون''': ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق | |||
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق | |||
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق | |||
* '''تاریخ گزیده''': حمدالله مستوفی، به کوشش نوایی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش | |||
* '''تجارب الامم''': ابوعلی مسکویه (م.۴۲۱ق.)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش | |||
* '''تکملة تاریخ الطبری''': محمد بن عبدالملک المقدسی (م.۵۲۱ق.)، به کوشش البرت یوسف، بیروت، المطبعة الکاثولیکیه، ۱۹۶۱م | |||
* '''التنبیه و الاشراف''': المسعودی (م.۳۴۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۳م | |||
* '''الجامع فی اخبار القرامطة فی الاحساء''': سهیل زکار، دمشق، احسان، ۱۴۰۷ق | |||
* '''دیوان صنوبری''': احمد بن محمد صنوبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۰م | |||
* '''سفرنامه ناصر خسرو''': ناصر خسرو (م.۴۸۱ق.)، تهران، زوار، ۱۳۸۱ش | |||
* '''صورة الارض''': محمد بن حوقل النصیبی (م.۳۶۷ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۳۸م | |||
* '''العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق''': ناشناس (م.۳۵۱ق)، بغداد، مکتبة المثنی | |||
* '''الفرق بین الفرق''': عبدالقاهر بن طاهر البغدادی (م.۴۲۹ق.)، به کوشش محمد زاهد، قاهره، ۱۳۶۷ق | |||
* '''القرامطة بین الالتزام و الانکار''': عارف تامر، دمشق، دار الطلیعة الجدیده، ۱۹۹۷م | |||
* '''قرمطیان بحرین و فاطمیان''': دخویه، ترجمه: امیرخانی | |||
* '''الکامل فی التاریخ''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق | |||
* '''مراصد الاطلاع''': صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م.۷۳۹ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق | |||
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م | |||
* '''المنتظم''': ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق | |||
* '''النجوم الزاهره''': ابن تغری بردی الاتابکی (م.۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی | |||
* '''نهایة الارب''': احمد بن عبدالوهاب النویری (م.۷۳۳ق.)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق | |||
* '''نهضت قرامطه''': دخویه، استرن، مادلونگ، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، میراث ملل، ۱۳۶۸ش. | |||
سید حسن قریشی | |||
{{پایان}} | |||
== ابوطَلحه انصاری == | |||
: از اصحاب پیامبر۹ و گورکن قبرستان بقیع | |||
زید بن سهل بن اسود، مشهور به ابوطلحه انصاری، از تیره بنینجّارِ خزرج<ref>المعارف، ص۲۷۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۵۳؛ اسد الغابه، ج۵، ص۲۲۳۴.</ref> و مادرش عُباده دختر مالک بن عَدِی بود.<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۵۳-۵۵۴.</ref> از زندگی روزگار جاهلی وی گزارشی در دست نیست. در بیعتِ عقبه دوم به سال سیزدهم بعثت حضور داشت و از سوی پیامبر۹ به عنوان یکی از نقیبان دوازدهگانه اوس و خزرج برگزیده شد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۴؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۵.</ref> پیامبر۹ پس از هجرت، میان او و ارقم بن ابیارقم<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۵.</ref> و بر پایه گزارشی، ابوعبیدة بن جراح پیمان برادری بست.<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۲۳۲.</ref> | |||
ابوطلحه در همة غزوهها همراه پیامبر۹ بود و از تیراندازان زبردست ایشان به شمار میرفت. از آنجا که بانگی مهیب داشت، پیامبر۹ نهیب او را از نیروی ۱۰۰۰ مرد برتر دانست.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۲-۲۴۳؛ الطبقات، ج۳، ص۵۰۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۹۷-۱۶۹۸.</ref> در نبرد بدر به سال دوم ق. حضور یافت<ref>جمهرة انساب العرب، ص۳۴۷؛ اسد الغابه، ج۵، ص۲۳۴.</ref> و در اُحُد به سال سوم ق. نقشی مؤثر داشت. در این جنگ پیشاپیش رسول خدا تیر میانداخت<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref> و کمان او در همین غزوه شکست.<ref>صحیح البخاری، ج۵، ص۳۳.</ref> به گفته خودش، در جنگ خیبر به سال ششم ق. دوشادوش رسولخدا بود<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۷.</ref> و در غزوه حنین به سال هشتم ق.۲۰ نفر از مشرکان را از پای درآورد و وسایلشان را از آنِ خود ساخت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۵؛ المعارف، ص۲۷۱؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۹۸.</ref> وی در حجة الوداع حضور داشت و موی تراشیده رسول خدا را برای تبرک برگرفت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۶.</ref> | |||
گزارشهایی از انفاق او حکایت دارند. روزی وی با مشاهده آثار گرسنگی در پیامبر۹ برای ایشان اندک غذایی فراهم ساخت؛ ولی ایشان با دست مبارک خود آن غذا را میان اصحاب قسمت کرد و همه سیر شدند.<ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۱۹۷-۱۹۸؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۱۱۸-۱۲۱.</ref> نیز در پی نزول آیه ۹۲آل عمران/۳: {لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...} نخلستانی آباد را که روبهروی مسجدالنبی داشت، به پیامبر واگذاشت و سپس به پیشنهاد ایشان، آن را برای خویشانش وقف کرد.<ref>صحیح البخاری، ج۳، ص۶۵-۶۶؛ روضالجنان، ج۴، ص۴۲۷.</ref> در گزارشی از ابوهریره، مردی خدمت رسولخدا۹ رسید و از ایشان خواست تا او را مهمان کند. ابوطلحه او را به خانه برد و چون غذایی اندک در خانه داشت، به همسرش سفارش کرد که پیش از آماده کردن شام، چراغ را خاموش کند و بچهها را گرسنه بخواباند و سپس برای مهمان رسول خدا غذا فراهم سازد. فردای آن شب، هنگامی که مهمان پیامبر این کار ابوطلحه و همسرش را برای ایشان بازگفت، ایشان از مهماننوازی آن دو به نیکی یاد کرد. بر پایه این گزارش، خداوند با نزول آیه<ref>روض الجنان، ج۱۹، ص۱۲۲-۱۲۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۱۹۵.</ref> {... ویؤثِرونَ عَلَی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئک هُمُ المُفلِحون...} (حشر/۵۹، ۹) مسلمانانی را که در عین نیازمندی، دیگران را بر خود مقدم میدارند و از حرص و بخل دوری میورزند، از رستگاران شمرده است. عبدالله بن مسعود نزول این آیه و رویداد پیشگفته را با شرحی بیشتر درباره امام علی۷ دانسته است.<ref>مناقب، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۸؛ الصافی، ج۵، ص۱۵۷.</ref> | |||
بر اساس نقلی، پیامبر در واپسین روزهای عمر خود، به ابوطلحه فرمود تا سلام ایشان را به قوم خود برساند. سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۲.</ref> وی از گورکنان مدینه بود<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷۳، الثقات، ج۲، ص۱۵۸.</ref> و پس از رحلت پیامبر۹ قبر ایشان را کند و لحد را آماده ساخت.<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۹۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴.</ref> وی در زمان رسول خدا۹ و پس از آن بسیار روزه میگرفت<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۶.</ref> و از راویان احادیث پیامبر۹ بود.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۵. </ref> | |||
در منابع از او تا پایان خلافت عمر گزارشی نیامده است. عمر در واپسین ساعات عمرش با تعیین شورایی شش نفره به ابوطلحه فرمان داد با همراهی ۵۰ مرد مسلح این شش نفر را در خانهای جمع کند و سه روز به آنان مهلت دهد تا یکی را از میان خود به عنوان خلیفه انتخاب کنند و اگر پس از سه روز بدین کار اقدام نکردند، آنان را گردن بزند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۸۷.</ref> او نیز سوگند یاد کرد که بیش از سه روز به آنان مهلت ندهد.<ref>قاموس الرجال، ج۴، ص۵۵۲.</ref> | |||
برخی درگذشت ابوطلحه را به سال ۳۴ق. در۷۰ سالگی در مدینه دانسته و گفتهاند: عثمان بن عفان بر جنازهاش نماز گزارد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۷؛ المعارف، ص۲۷۱.</ref> امّا بصریان معتقدند که در سفری دریایی در کشتی درگذشته و پس از هفت روز در جزیرهای مدفون شده است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۷؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۶.</ref> وفات او را در سالهای۳۲، ۳۳، ۳۴ و ۵۱ق. نیز گفتهاند.<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۳.</ref> ابوزُرعه دمشقی وفات او را در شام دانسته است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۶.</ref> | |||
امسُلَیم رُمَیصاء دختر مِلْحان بن خالد از تیره بنیغَنَم بن نجار را همسر و ابوعمیر و عبدالله را فرزندان ابوطلحه دانستهاند. ابوعمیر در کودکی درگذشت<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰۴؛ الثقات، ج۳، ص۲۴۳-۲۴۴؛ الاعلام، ج۳، ص۳۳.</ref> و عبدالله در صفین به سال ۳۷ ق. در رکاب علی۷ در رویارویی با سپاه معاویه جنگید.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۳۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۱۸۰.</ref> اسحاق فرزند عبدالله از راویان مشهور بود.<ref>السنن الکبری، ج۱، ص۴۴؛ فتح الباری، ج۵، ص۲۸۶؛ عمدة القاری، ج۵، ص۳۵.</ref> | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | |||
{{دانشنامه | |||
| آدرس = | |||
| عنوان = | |||
| نویسنده = | |||
}} | |||
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م.۴۶۲ق.)، بهکوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق | |||
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی | |||
* '''الاعلام''': زرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹م | |||
* '''انساب الاشراف''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق | |||
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر | |||
* '''الصافی''': الفیض الکاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، به کوشش اعلمی، تهران، صدرا، ۱۴۱۵ق | |||
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م.۷۴۲ق.)، بهکوشش بشّار عوّاد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق | |||
* '''الثقات''': ابن حبان (م.۳۵۴ق.)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳م | |||
* '''جمهرة انساب العرب''': ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، بهکوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق | |||
* '''الدر المنثور''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه | |||
* '''روض الجنان و روح الجنان''': ابوالفتوح الرازی (م.۵۵۴ق)، بهکوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش | |||
* '''السنن الکبری''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، دار الفکر | |||
* '''شرح نهج البلاغه''': ابن ابیالحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق | |||
* '''صحیح البخاری''': البخاری (م.۲۵۶ق.) بهکوشش بن باز، استانبول، دار الفکر، ۱۴۰۱ق | |||
* '''صحیح مسلم با شرح سنوسی''': مسلم (م.۲۶۱ق.)، بهکوشش محمد سالم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق | |||
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار الصادر | |||
* '''عمدة القاری''': العینی (م.۸۵۵ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی | |||
* '''فتح الباری''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه | |||
* '''قاموس الرجال''': محمدتقی التستری، النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق | |||
* '''المعارف''': ابنقتیبه (م.۲۷۶ق.)، بهکوشش ثروت عکاشه، قاهره، دار المعارف | |||
* '''المغازی''': واقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق | |||
* '''مناقب آل ابیطالب''': ابن شهر آشوب (م.۵۸۸ق)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۲۷۶ق. | |||
محمد خراسانی | |||
{{پایان}} | |||
== ابوطلحه عبدالله بن عبدالعُزّی عبدری == | |||
: کلیددار خانه خدا در آستانه ظهور اسلام | |||
عبدالله بن عبدالعُزّی بن عثمان بن عبدالدار، مشهور به ابوطلحه<ref>امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۹۳.</ref> از تیره بنیعبدالدار از قریش است.<ref>معجم البلدان، ج۲، ص۴۱۶؛ اسد الغابه، ج۳، ص۴۷۴.</ref> جدّ چهارم او در قُصَی بن کلاب به اجداد پیامبر۹ میرسد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۴؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۱۳۸.</ref> از زمان ولادت و مرگ ابوطلحه در منابع خبری نیست. | |||
وی همانند اجدادش منصب حجابت (پردهداری)<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳.</ref> را که دربانی کعبه نیز از آن جمله بود<ref>شرح مسلم، ج۹، ص۸۳؛ لسان العرب، ج۱، ص۲۹۸،«حجب».</ref>، بر عهده داشته که پس از او به فرزندانش رسیده است.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳؛ شرف النبی، ص۴۰۰-۴۰۲.</ref> از مهمترین رخدادهای دوران تولیت وی، صفبندی دو تیره بنیعبدمناف و بنیعبدالدار بر سر مناصب سیاسی مذهبی مکه بود که به بسته شدن دو پیمان به نامهای حلف المطیبین به طرفداری از بنیعبدمناف<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ الطبقات، ج۱، ص۶۳.</ref> و حلف الاحلاف (مشهور به لعقة الدم) به طرفداری از بنیعبدالدار<ref>المنمق، ص۳۳؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۵۸.</ref>، میان تیرههایی از قریش انجامید. سرانجام با وساطت برخی از بزرگان قریش، این ستیز به سازش ختم شد.<ref>اخبار مکه، ج۵، ص۱۷۷.</ref> گویند: بنیعبدمناف برای تصاحب کلیدداری خانه خدا در نامهای به ابوطلحه از وی خواستند تا کلید کعبه را به آنان بسپارد. اما او در پاسخ ایشان با سرودن شعری، به آمادگی خود برای نبرد با بنیعبدمناف اشاره و آن درخواست را رد کرد.<ref>اخبار مکه، ج۵، ص۱۷۷.</ref> | |||
بر پایه نقلی، در پی آسیب دیدن کعبه بر اثر سیل و اقدام قریش برای تعمیر اساسی آن، ایشان اشیای ارزشمند درون کعبه از جمله پرده، دو شاخ زرین گوسفند، اموال و زیورها را به ابوطلحه سپردند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱، ص۷۱-۷۲.</ref> از نسل وی کسانی در رخدادهای دوران رسول خدا نقش داشتند. در نبرد اُحُد به سال سوم ق. چند تن از بازماندگان ابوطلحه، مسافع، جلاس و کلاب که از پرچمداران مشرکان بودند، کشته شدند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۱.</ref> طلحة بن ابیطلحه به عنوان پرچمدار قریش نخستین کسی بود که مبارز طلبید و به دست امام علی۷<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۷؛ نسب قریش، ج۷، ص۲۵۱؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۱۳۸.</ref> به قتل رسید. عثمان بن ابیطلحه<ref>الاصابه، ج۴، ص۳۷۳.</ref> نیز همراه مادرش و شماری از زنان، از جمله هند دختر عتبه، در این نبرد حضور داشتند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۱.</ref> | |||
عثمان بن طلحة بن ابیطلحه<ref>التاریخ الکبیر، ج۶، ص۲۱۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۰.</ref> در فتح مکه<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۴؛ اسد الغابه، ج۳، ص۴۷۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۰.</ref> و نیز نبرد حنین به سال هشتم ق. همراه پیامبر۹ بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۳۸، ص۳۸۴.</ref> ایشان پس از آن که کلید کعبه را از آنان گرفت، دیگر بار آن را به بنیعبدالدار که نسل اندر نسل آن را در اختیار داشتند، بازگرداند.<ref>الادارة فی عصر الرسول، ج۱، ص۴۱.</ref> این کار پس از نزول آیه {إِنَّ اللهَ یأْمُرُکمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها} (نساء/۴، ۵۸) انجام شد.<ref>التبیان، ج۳، ص۹۷، ۲۳۴؛ مجمع البیان، ج۳، ص۹۹.</ref> از دیگر افراد خاندان ابوطلحه میتوان به مادربزرگ مروان بن حکم اموی، صعبه دختر ابوطلحة بن عبدالعزّی بن عثمان<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۱؛ عیون الاثر، ج۲، ص۸.</ref> اشاره کرد. | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | |||
{{دانشنامه | |||
| آدرس = | |||
| عنوان = | |||
| نویسنده = | |||
}} | |||
* '''اخبار مکه''': الفاکهی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالملک، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق | |||
* '''الادارة فی عصر الرسول۹''': احمد عجاج کرمی، قاهره، دار السلام، ۱۴۲۷ق | |||
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق | |||
* '''اسد الغابه''': ابن الاثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق | |||
* '''الاصابه''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق | |||
* '''امتاع الاسماع''': المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق | |||
* '''انساب الاشراف''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق | |||
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳ق | |||
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷ق | |||
* '''التاریخ الکبیر''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، المکتبة الاسلامیه، ترکیا، دیار بکر | |||
* '''تاریخ مدینة دمشق''': ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش محب الدین العمری، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۵م | |||
* '''التبیان''': الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی | |||
* '''جمهرة انساب العرب''': ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق | |||
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش شعیب الارنؤوط، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق | |||
* '''السیرة النبویه''': ابن هشام (م.۲۱۸ق.)، به کوشش السقا و دیگران، بیروت، دار المعرفه | |||
* '''شرح مسلم''': النووی (م.۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتاب، ۱۴۰۷ق | |||
* '''شرف النبی''': ابوسعید واعظ خرگوشی (م.۴۰۶ق.)، به کوشش روشن، تهران، بابک، ۱۳۶۱ش | |||
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق | |||
* '''عیون الاثر''': ابن سید الناس (م.۷۳۴ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، ۱۴۰۶ق | |||
* '''لسان العرب''': ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، بهکوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق | |||
* '''مجمع البیان''': الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق | |||
* '''معجم البلدان''': الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م | |||
* '''المنمق''': ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۰۵ق | |||
* '''نسب قریش''': عبدالله الزبیری (م.۲۳۶ق.)، به کوشش لیفی بروفسال، قاهره، دار المعارف. | |||
هاشم مالکی |