صفه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} ==پانوشت== {{پانویس}} ==منابع== {{برگرفتگی | پیش از لینک = مقاله | منبع...» ایجاد کرد)
 
خط ۲: خط ۲:


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
'''صُفّه'''،


== واژه‌شناسی ==
صفه، واژه‌ای عربی، به معنای زین‌پوش<ref>جمهرة اللغة، ج‏1، ص142؛ لغت‌نامه دهخدا به نقل از مجمل اللغة.</ref> و نشیمنگاه زین اسب<ref>لغت‌نامه دهخدا به نقل از مهذب الاسماء.</ref> است. این واژه وقتی با خانه و ساختمان به کار رود، به سازه‌ای شبیه سالن که وسیع و با ارتفاع زیاد است،<ref>لسان العرب، ج‏9، ص195.</ref> پیش‌دالان،<ref>لغت‌نامه دهخدا به نقل از منتهی الارب.</ref> ایوان سقف‌دار<ref>لغت‌نامه دهخدا ذیل واژه صفة.</ref> و سایه‌بانی که درآغاز مسجد قرار دارد<ref>معجم البلدان، ج‏3، ص414.</ref>معنا شده است؛ البته بسیاری از واژه‌نامه‌های عربی، به شهرت این معنا اکتفا کرده، بدون معنا از آن رد شده‌اند.<ref>جمهرة اللغة، ج‏1، ص142؛ المحيط في اللغة، ج‏8، ص93؛ الصحاح، ج‏4، ص1387.</ref>
أصل صحيح يدلّ على استواء في الشي‌ء
لسان العرب ؛ ج‏9 ؛ ص195
صُفَّةُ الدارِ: واحدة الصُّفَفِ‏؛ الليث: الصُّفَّةُ من البُنْيانِ شبه البَهْو (سالن) الواسِع الطويلِ السَّمْك‏ (با ارتفاع زیاد)
ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، 15جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: سوم، 1414 ه.ق.
جمهرة اللغة ؛ ج‏1 ؛ ص142
و صُفّة السَّرج و الرَّحل: (زین پوش) ما غُشي به بين القَرْبوس (جلو و عقب برآمده زين كه آن دو را ( قَرْبُوسَان ) گويند .) و الشَّرْخين . و صُفَّة البيت: معروفة.
ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، 3جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1988 م.
المحيط في اللغة ؛ ج‏8 ؛ ص93
الصُّفَّةُ: صُفَّةُ السَّرْجِ و البُنْيَانِ.
صاحب، اسماعيل بن عباد، المحيط فى اللغة، 11جلد، عالم الكتب - بيروت، چاپ: اول، 1414 ه.ق.
الصحاح ؛ ج‏4 ؛ ص1387
صُفَّةُ الدارِ و السَرجِ: واحدة الصُّفَفِ‏.
جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، 6جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1376 ه.ق.
مفردات الفاظ قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص402
صَفّ‏ اين است كه تو چيزى را بر يك خط مساوى قرار دهى مثل صفّ مردم و درختان و مانند اينها.
راغب اصفهانى، حسين بن محمد، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن (راغب اصفهانى)، 4جلد، مرتضوي - تهران، چاپ: دوم، 1374 ه.ش.
معجم البلدان ؛ ج‏3 ؛ ص414
الصُّفّةُ:
واحدة صفف‏ الدّار، قال الدارقطني: هي ظلّة كان المسجد في مؤخرها.
ياقوت حموى، ياقوت بن عبدالله، معجم البلدان، 7جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: دوم، 1995 م.
صُفّه به معناى ايوان مسقف و غرفه‌مانندى هم هست كه درون اتاق بزرگ يا داخل مساجد جامع درست مى‌شد و كف آن كمى از سطح زمين بالاتر بود و بزرگان در آن‌جا مى‌نشستند و به آن «شاه‌نشين» هم مى‌گويند.<ref>فرهنگ فارسى معین، ذیل واژه صفه.</ref>
صفه، جايى بلندتر از سطح زمين كه مثل ايوان، محل اسكان و استراحت، يا دعا و نماز باشد.<ref name=":0">فرهنگامه زیارت، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۴، ص28.</ref>
== در مسجدالنبی(ص) ==
نخستین صفه در مکان‌های مقدس، در [[مدینه]]، در [[مسجد النبى(ع)]]، ساخته شد. مسلمانان بى‌خانه، مهاجر و غريب صدر اسلام، آن‌جا مى‌خوابيدند و براى نماز به مسجد مى‌آمدند. اكنون در ضلع شمالى حرم نبوى و بيرون از ضريح حضرت محمد(ص) قرار داشته و زائران براى نشستن و تلاوت قرآن از آن استفاده مى‌كنند.<ref name=":0" /> به آن گروه از مسلمانان مهاجر و بى‌خانمان که از صفه استفاده می‌کردند، اصحاب صُفّه گفته مى‌شد و در منابع، شمار آنان را تا ۴۰۰ نفر گزارش كرده‌اند.<ref>محدث قمى، سفينة البحار (چاپ فراهانى) ، ج٢، ص٣۵.</ref>
<br />
==پانوشت==
==پانوشت==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
خط ۱۲: خط ۷۷:
| پس از لینک =  
| پس از لینک =  
| لینک =  
| لینک =  
}}
}}'''سفينه البحار و مذيته الحكم و الاثار'''، عباس قمی، فراهانی، تهران، ۱۴۰۲ق.
 
'''فرهنگامه زیارت'''، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره چهاردهم، بهار 1392ش، ص28.
 
{{پایان}}
{{پایان}}

نسخهٔ ‏۳۰ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۴

صُفّه،

واژه‌شناسی

صفه، واژه‌ای عربی، به معنای زین‌پوش[۱] و نشیمنگاه زین اسب[۲] است. این واژه وقتی با خانه و ساختمان به کار رود، به سازه‌ای شبیه سالن که وسیع و با ارتفاع زیاد است،[۳] پیش‌دالان،[۴] ایوان سقف‌دار[۵] و سایه‌بانی که درآغاز مسجد قرار دارد[۶]معنا شده است؛ البته بسیاری از واژه‌نامه‌های عربی، به شهرت این معنا اکتفا کرده، بدون معنا از آن رد شده‌اند.[۷]


أصل صحيح يدلّ على استواء في الشي‌ء


لسان العرب ؛ ج‏9 ؛ ص195

صُفَّةُ الدارِ: واحدة الصُّفَفِ‏؛ الليث: الصُّفَّةُ من البُنْيانِ شبه البَهْو (سالن) الواسِع الطويلِ السَّمْك‏ (با ارتفاع زیاد)

ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، 15جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: سوم، 1414 ه.ق.



جمهرة اللغة ؛ ج‏1 ؛ ص142

و صُفّة السَّرج و الرَّحل: (زین پوش) ما غُشي به بين القَرْبوس (جلو و عقب برآمده زين كه آن دو را ( قَرْبُوسَان ) گويند .) و الشَّرْخين . و صُفَّة البيت: معروفة.

ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، 3جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1988 م.


المحيط في اللغة ؛ ج‏8 ؛ ص93

الصُّفَّةُ: صُفَّةُ السَّرْجِ و البُنْيَانِ.

صاحب، اسماعيل بن عباد، المحيط فى اللغة، 11جلد، عالم الكتب - بيروت، چاپ: اول، 1414 ه.ق.


الصحاح ؛ ج‏4 ؛ ص1387

صُفَّةُ الدارِ و السَرجِ: واحدة الصُّفَفِ‏.

جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، 6جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1376 ه.ق.


مفردات الفاظ قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص402

صَفّ‏ اين است كه تو چيزى را بر يك خط مساوى قرار دهى مثل صفّ مردم و درختان و مانند اينها.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن (راغب اصفهانى)، 4جلد، مرتضوي - تهران، چاپ: دوم، 1374 ه.ش.



معجم البلدان ؛ ج‏3 ؛ ص414

الصُّفّةُ:

واحدة صفف‏ الدّار، قال الدارقطني: هي ظلّة كان المسجد في مؤخرها.

ياقوت حموى، ياقوت بن عبدالله، معجم البلدان، 7جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: دوم، 1995 م.



صُفّه به معناى ايوان مسقف و غرفه‌مانندى هم هست كه درون اتاق بزرگ يا داخل مساجد جامع درست مى‌شد و كف آن كمى از سطح زمين بالاتر بود و بزرگان در آن‌جا مى‌نشستند و به آن «شاه‌نشين» هم مى‌گويند.[۸] صفه، جايى بلندتر از سطح زمين كه مثل ايوان، محل اسكان و استراحت، يا دعا و نماز باشد.[۹]

در مسجدالنبی(ص)

نخستین صفه در مکان‌های مقدس، در مدینه، در مسجد النبى(ع)، ساخته شد. مسلمانان بى‌خانه، مهاجر و غريب صدر اسلام، آن‌جا مى‌خوابيدند و براى نماز به مسجد مى‌آمدند. اكنون در ضلع شمالى حرم نبوى و بيرون از ضريح حضرت محمد(ص) قرار داشته و زائران براى نشستن و تلاوت قرآن از آن استفاده مى‌كنند.[۹] به آن گروه از مسلمانان مهاجر و بى‌خانمان که از صفه استفاده می‌کردند، اصحاب صُفّه گفته مى‌شد و در منابع، شمار آنان را تا ۴۰۰ نفر گزارش كرده‌اند.[۱۰]

پانوشت

  1. جمهرة اللغة، ج‏1، ص142؛ لغت‌نامه دهخدا به نقل از مجمل اللغة.
  2. لغت‌نامه دهخدا به نقل از مهذب الاسماء.
  3. لسان العرب، ج‏9، ص195.
  4. لغت‌نامه دهخدا به نقل از منتهی الارب.
  5. لغت‌نامه دهخدا ذیل واژه صفة.
  6. معجم البلدان، ج‏3، ص414.
  7. جمهرة اللغة، ج‏1، ص142؛ المحيط في اللغة، ج‏8، ص93؛ الصحاح، ج‏4، ص1387.
  8. فرهنگ فارسى معین، ذیل واژه صفه.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ فرهنگامه زیارت، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۴، ص28.
  10. محدث قمى، سفينة البحار (چاپ فراهانى) ، ج٢، ص٣۵.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله است.

سفينه البحار و مذيته الحكم و الاثار، عباس قمی، فراهانی، تهران، ۱۴۰۲ق.

فرهنگامه زیارت، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره چهاردهم، بهار 1392ش، ص28.