ابوشجاع ظهیرالدین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ابوشجاع ظهیرالدین'''، وزیر [[شیعه|شیعی]] دولت [[خلافت بنیعباس|عباسیان]] در [[قرن چهارم هجری]]. ابوشجاع هشت سال وزارت خلیفه [[مقتدی بامر الله]] را برعهده داشت. او [[ایران|ایرانی]] بود و از دانشهایی چون [[فقه]] و شعر بهره داشت. وی را فردی عادل، نیکوکار، مقیّد به امور شرعی و از بهترین وزیران خلافت عباسی دانستهاند. جنگ میان [[شیعه|شیعیان]] و [[اهل سنت|سنیان]] در [[بغداد]] در زمان او روی داد. گفتهاند وی در مهار این درگیری، عملکرد خوبی داشته است. انجام امور عام المنفعه چون ساختن [[مسجد|مساجد]]، رسیدگی به امور [[ایتام]] از ویژگیهای وزارت او است. ابوشجاع چند سال پس از برکناری از وزارت به [[مدینه]] رفت و در آنجا اقامت گزید. وی در سال ۴۸۸ق، همانجا درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] دفن شد. | |||
==نام و زادگاه== | ==نام و زادگاه== | ||
ابوشجاع محمد بن حسین، ملقب به ظهیر الدین، به سال ۴۳۷ق، در منطقه اهواز<ref>الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۶۱۶؛ ج۱۹، ص۲۷-۲۸.</ref> زاده شد. اصل او از رودراور، از توابع همدان بود. | ابوشجاع محمد بن حسین، ملقب به ظهیر الدین، به سال ۴۳۷ق، در منطقه اهواز<ref>الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۶۱۶؛ ج۱۹، ص۲۷-۲۸.</ref> زاده شد. اصل او از رودراور، از توابع همدان بود. | ||
==دانش== | ==دانش== | ||
وی [[فقه]] را نزد شیخ ابواسحاق شیرازی فراگرفت. او را ادیب و شاعر، عادل، نیکو سیرت و بسیار خیر و نیکوکار خواندهاند. تصانیفی به او نسبت دادهاند که از آن جمله میتوان به کتاب ذیل تجارب الامم ابن مسکویه اشاره کرد.<ref>الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۳۶۲؛ الاعلام، ج۶، ص۱۰۱.</ref> | وی [[فقه]] را نزد شیخ ابواسحاق شیرازی فراگرفت. او را ادیب و شاعر، عادل، نیکو سیرت و بسیار خیر و نیکوکار خواندهاند. تصانیفی به او نسبت دادهاند که از آن جمله میتوان به کتاب ذیل تجارب الامم ابن مسکویه اشاره کرد.<ref>الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۳۶۲؛ الاعلام، ج۶، ص۱۰۱.</ref> | ||
==وزارت== | ==وزارت== | ||
ابوشجاع پس از عزل عمید الدوله ابومنصور بن جهیر در سال ۴۷۶ق، به وزارت خلیفه [[مقتدی بالله]] عباسی رسید و از سوی خلیفه به ظهیر الدین ملقب شد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۳۲، ص۱۷؛ طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۱۳۷؛ الاعلام، ج۶، ص۱۰۱.</ref> آقا بزرگ تهرانی او را هفتمین ایرانی [[شیعه امامی]] میداند که به وزارت دولت [[خلافت عباسی|عباسی]] راه یافت.<ref>الذریعه، ج۲۴، ص۴۱۰.</ref> | ابوشجاع پس از عزل عمید الدوله ابومنصور بن جهیر در سال ۴۷۶ق، به وزارت خلیفه [[مقتدی بالله]] عباسی رسید و از سوی خلیفه به ظهیر الدین ملقب شد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۳۲، ص۱۷؛ طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۱۳۷؛ الاعلام، ج۶، ص۱۰۱.</ref> آقا بزرگ تهرانی او را هفتمین ایرانی [[شیعه امامی]] میداند که به وزارت دولت [[خلافت عباسی|عباسی]] راه یافت.<ref>الذریعه، ج۲۴، ص۴۱۰.</ref> | ||
===ویژگیهای وزارت=== | ===ویژگیهای وزارت=== | ||
دوره وزارت او از بهترین دورههای وزارت ارزیابی شده است. آوردهاند که در میان وزرا کسی مانند وی امور دینی و شرعی را رعایت نکرده است.<ref>وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۳.</ref> او پس از [[نماز ظهر]] تا هنگام [[نماز عصر]] در مصلای خود مینشست و به مشکلات و شکایات مردم رسیدگی میکرد. حاجبانش در میان مردم ندا میدادند که هر کس حاجتی دارد پیش آید و به عرض وزیر برساند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۲۸؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۸.</ref> | دوره وزارت او از بهترین دورههای وزارت ارزیابی شده است. آوردهاند که در میان وزرا کسی مانند وی امور دینی و شرعی را رعایت نکرده است.<ref>وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۳.</ref> او پس از [[نماز ظهر]] تا هنگام [[نماز عصر]] در مصلای خود مینشست و به مشکلات و شکایات مردم رسیدگی میکرد. حاجبانش در میان مردم ندا میدادند که هر کس حاجتی دارد پیش آید و به عرض وزیر برساند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۲۸؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۸.</ref> | ||
از دیگر اقدامات مدیریتش در مهار فتنه [[بغداد]] بود. چشمپوشی و احتراز ظهیر الدین از برخورد خشونتآمیز در جریان درگیری میان شیعیان و [[اهل سنت]] محلات کرخ بغداد، باعث شد تا مورد اعتراض [[خلیفه]] قرار گیرد و وظیفه یافت تا با تخریب خانههای برخی از بزرگان شهر شورش را مهار کند.<ref>الفخری، ص۲۸۷؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۴، «پاورقی».</ref> | از دیگر اقدامات مدیریتش در مهار فتنه [[بغداد]] بود. چشمپوشی و احتراز ظهیر الدین از برخورد خشونتآمیز در جریان درگیری میان شیعیان و [[اهل سنت]] محلات کرخ بغداد، باعث شد تا مورد اعتراض [[خلیفه]] قرار گیرد و وظیفه یافت تا با تخریب خانههای برخی از بزرگان شهر شورش را مهار کند.<ref>الفخری، ص۲۸۷؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۴، «پاورقی».</ref> | ||
==خصوصیات اخلاقی== | ==خصوصیات اخلاقی== | ||
در بیان ویژگیهای اخلاقی او گفتهاند: در امور دین بسیار سختگیر و در امور دنیا سهلگیر بود.<ref>وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ الکنی و الالقاب، ج۱، ص۹۶؛ ج۱۷، ص۱.</ref> در دوران وزارت خود، ضمن احترام به مردم و فروتنی در برابر علما، پیوسته در مجالست با [[فقها]] از [[فتوای]] آنان بهره میبرد<ref>تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۳.</ref> و به کارهای خیر همچون [[وقف]] برای امور عام المنفعه، ساختن [[مسجد|مساجد]]، و دستگیری و اطعام فقیران و [[ایتام] میپرداخت و حتی همه اموال خود را که حدود | در بیان ویژگیهای اخلاقی او گفتهاند: در امور دین بسیار سختگیر و در امور دنیا سهلگیر بود.<ref>وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ الکنی و الالقاب، ج۱، ص۹۶؛ ج۱۷، ص۱.</ref> در دوران وزارت خود، ضمن احترام به مردم و فروتنی در برابر علما، پیوسته در مجالست با [[فقها]] از [[فتوای]] آنان بهره میبرد<ref>تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۳.</ref> و به کارهای خیر همچون [[وقف]] برای امور عام المنفعه، ساختن [[مسجد|مساجد]]، و دستگیری و اطعام فقیران و [[ایتام] میپرداخت و حتی همه اموال خود را که حدود ۶۰۰۰۰۰ دینار بود، در دوران وزارتش صدقه داد. وی خطی زیبا داشت و درآمد حاصل از راه خطاطی و فروش تابلوهای خط خود را در راه خدا [[انفاق]] میکرد. ابوشجاع خط نیکو و دینار را محبوبترین چیزهایی میدانست که در راه خدا انفاق میکرد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۳؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۵۰؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۷.</ref> او از معدود وزیران [[خلافت عباسی|عباسی]] بود که در دوران تصدی وزارت خود [[حج]] گزارد.<ref>تجارب السلف، ص۲۸۷.</ref> | ||
==برکناری از وزارت== | ==برکناری از وزارت== | ||
وی در سال ۴۸۴ق. پس از هشت سال وزارت، به درخواست ملکشاه سلجوقی و نظام الملک و با موافقت خلیفه [[مقتدی بامر الله]]، از وزارت برکنار شد. برخی سختگیری او را در رویارویی با [[اهل ذمه]] سبب برکناری وی دانستهاند؛ اما همچنین احتمال دادهاند رقابتهای مذهبی [[شیعه]] و [[سنی]] زمینه پیشنهاد ملکشاه و وزیر [[اهل سنت|سنی]] او برای عزل ابوشجاع بوده است.<ref>دولة السلاجقه، ص۲۱۸.</ref> | وی در سال ۴۸۴ق. پس از هشت سال وزارت، به درخواست ملکشاه سلجوقی و نظام الملک و با موافقت خلیفه [[مقتدی بامر الله]]، از وزارت برکنار شد. برخی سختگیری او را در رویارویی با [[اهل ذمه]] سبب برکناری وی دانستهاند؛ اما همچنین احتمال دادهاند رقابتهای مذهبی [[شیعه]] و [[سنی]] زمینه پیشنهاد ملکشاه و وزیر [[اهل سنت|سنی]] او برای عزل ابوشجاع بوده است.<ref>دولة السلاجقه، ص۲۱۸.</ref> | ||
==اقدامات ابوشجاع پس از برکناری== | ==اقدامات ابوشجاع پس از برکناری== | ||
ابوشجاع پس از برکناری با پای پیاده به سوی [[مسجد جامع]] رفت و جماعتی بسیار همراه دانشمندان او را همراهی کردند و به وی لطف ورزیدند. این حرکت خلیفه را بر آن داشت تا به حصر خانگی او فرمان دهد. وی مسجدی در دهلیز خانه خود بنا کرد و در آنجا به عبادت پرداخت تا هنگامی که به دستور [[نظام الملک]] از بغداد اخراج شد. او پس از اخراج به زادگاه اصلی خود رودراور رفت<ref>دولة السلاجقه، ص۲۱۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰.</ref> و پس از درگذشت نظام الملک، خلیفه و سلطان ملکشاه، در سال ۴۸۷ق، عازم سفر حج شد و سپس تا پایان عمر در [[مدینه]] اقامت گزید. هنگام حضورش در مدینه به خدمت مسجد و حرم پیامبر(ص) مشغول گشت. او به سال ۴۸۸ق، همانجا بیمار شد و چون مرگش نزدیک گشت، در [[مسجدالنبی]](ص) با چشم گریان ضمن خواندن [[آیه]] ۶۴ [[سوره نساء]] از پیامبر شفاعت خواست و درگذشت. وی را در [[قبرستان بقیع]] کنار قبر [[ابراهیم بن محمد(ص)|ابراهیم پسر پیامبر(ص)]] به خاک سپردند.<ref>الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۵۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۸.</ref> | ابوشجاع پس از برکناری با پای پیاده به سوی [[مسجد جامع]] رفت و جماعتی بسیار همراه دانشمندان او را همراهی کردند و به وی لطف ورزیدند. این حرکت خلیفه را بر آن داشت تا به حصر خانگی او فرمان دهد. وی مسجدی در دهلیز خانه خود بنا کرد و در آنجا به عبادت پرداخت تا هنگامی که به دستور [[نظام الملک]] از بغداد اخراج شد. او پس از اخراج به زادگاه اصلی خود رودراور رفت<ref>دولة السلاجقه، ص۲۱۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰.</ref> و پس از درگذشت نظام الملک، خلیفه و سلطان ملکشاه، در سال ۴۸۷ق، عازم سفر حج شد و سپس تا پایان عمر در [[مدینه]] اقامت گزید. هنگام حضورش در مدینه به خدمت مسجد و حرم پیامبر(ص) مشغول گشت. او به سال ۴۸۸ق، همانجا بیمار شد و چون مرگش نزدیک گشت، در [[مسجدالنبی]](ص) با چشم گریان ضمن خواندن [[آیه]] ۶۴ [[سوره نساء]] از پیامبر شفاعت خواست و درگذشت. وی را در [[قبرستان بقیع]] کنار قبر [[ابراهیم بن محمد(ص)|ابراهیم پسر پیامبر(ص)]] به خاک سپردند.<ref>الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۵۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۸.</ref> | ||
== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
خط ۲۷: | خط ۲۳: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9369/%d8%a7%d8%a8%d9%88%d8%b4%d8%ac%d8%a7%d8%b9-%d8%b8%d9%87%d9%8a%d8%b1%d8%a7%d9%84%d8%af%d9%8a%d9%86 | ||
| عنوان = ابوشجاع ظهیرالدین | | عنوان = ابوشجاع ظهیرالدین | ||
| نویسنده = اصغر ثنائی | | نویسنده = اصغر ثنائی | ||
خط ۴۱: | خط ۳۷: | ||
*'''الکنی و الالقاب''': شیخ عباس القمی (م.۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ق؛ | *'''الکنی و الالقاب''': شیخ عباس القمی (م.۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ق؛ | ||
*'''وفیات الاعیان''': ابن خلکان (م.۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر. | *'''وفیات الاعیان''': ابن خلکان (م.۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر. | ||
{{پایان}} | |||
<onlyinclude>{{تکمیل مقاله | |||
| شناسه = شد | |||
| جعبه اطلاعات = <!--شد، - --> | |||
| عنوانبندی = شد | |||
| ویرایش = شد | |||
| لینکدهی = | |||
| عکس = <!--شد، - --> | |||
| جعبه نقل قول = <!--شد، - --> | |||
| پیوند به بیرون = <!--شد، - --> | |||
| مطالعه بیشتر = <!--شد، - --> | |||
| پانویس و منابع = شد | |||
| ناوبری = | |||
| رده = شد | |||
| تغییر مسیر = | |||
}}<onlyinclude> | |||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تکمیلشده]] | ||
[[رده:مدفونان در بقیع]] | [[رده:مدفونان در بقیع]] | ||
[[رده:اشخاص قرن چهارم]] | [[رده:اشخاص قرن چهارم]] | ||
[[رده:وزیران خلافت عباسیان]] |