استلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''استلام'''
[[پرونده:استلام حجرالاسود.jpg|بندانگشتی|زائران [[خانه خدا]] در حال استلام [[حجرالاسود]].]]


لمس كردن حجرالاسود و برخی از قسمت ها و اركان كعبه با دست یا بدن حجرالاسود است.
'''استلام'''، لمس كردنِ [[حجرالاسود]] و برخی از قسمت‌ها و [[ارکان کعبه|اركان كعبه]] با دست یا بدن است. شماری از فقیهان، [[تقبیل|بوسیدن]] را جزء مفهوم اصطلاحی استلام شمرده‌اند؛ ولی بیشتر فقیهان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بوسیدن را جزء آن ندانسته‌اند. 


==مفهوم شناسی==
استلام در سیره [[رسول خدا(ص)]]، [[امامان شیعه]] و [[صحابه]] گزارش شده و در روایات مستحب شمرده شده است. استلام حجرالاسود به معنای یادآوری پیمان خدا بر توحید، نبوت پیامبر(ص) و ولایت امام علی(ع) شمرده شده و آمرزش گناهان از آثار آن دانسته شده است. از آثار استلام رکن یمانی نیز آمرزش گناهان و استجابت دعا معرفی شده است.


واژه استلام از ریشه س ل م برگرفته از سلام به معنا درود<ref>النهایه، ج2، ص395؛ لسان العرب، ج12، ص297-298؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «سلم».</ref> یا سِسلام به معنای سنگ است.<ref>لسان العرب، ج12، ص297- 298؛ النهایه، ج2، ص395، «سلم».</ref> بر پایه احتمال دوم، استلام در متون دینی به معنای «مسّ سِلام» یعنی رساندن دست و بدن به حجرالاسود است.<ref>ترتیب اصلاح المنطق، ص30؛ غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج1، ص42؛ لسان العرب، ج12، ص298، «سلم».</ref> شماری از واژه‌شناسان، استلام را از ریشه لأم به معنای سپر و زره یا سِلاح<ref>غریب الحدیث، ابن سلام، ج4، ص327؛ لسان العرب، ج12، ص297، «سلم»؛ نك: رسائل المرتضی، ج3، ص275.</ref> و یا به معنای اجتماع<ref>لسان العرب، ج12، ص532-533؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «لام».</ref> دانسته‌اند.استلام، لمس كردن حجرالاسود یا دیگر اجزا و اركان كعبه<ref>الشرح الكبیر، ج2، ص42؛ مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الثمر الدانی، ص366، 368.</ref> است.  شماری از فقیهان بوسیدن را جزء مفهوم اصطلاحی استلام شمرده‌اند؛<ref>رسائل المرتضی، ج3، ص275؛ البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.</ref> اما بیشتر فقیهان امامی<ref>الاقتصاد، ص303؛ كشف الرموز، ج1، ص375؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ مدارك الاحكام، ج8، ص160.</ref> و اهل سنت<ref>الام، ج2، ص186؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ المجموع، ج8، ص31.</ref> بوسیدن را جزء آن ندانسته‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص31؛ مستند الشیعه، ج12، ص63-64.</ref> عطف واژه «تقبیل» (بوسیدن) به استلام در متون و روایات آداب استلام  همین دیدگاه را تأیید می‌كند. شماری دیگر استلام حجر را رساندن دست به آن یا بوسیدن آن تعریف كرده‌اند.<ref>جواهر الكلام، ج19، ص346.</ref>
==واژه شناسی==
==پیشینه روایی==
بر پایه برخی روایت‌ها،<ref>نگاه کنید به علل الشرایع، ج2، ص425-427.</ref> حضرت آدم(ع) پس از هبوط به زمین، از وحشت تنهایی به خداوند شكایت كرد. خداوند برای زدودن هراس و دلتنگی وی و یادآوری عهد و میثاق آدم در جهان ذر پیش از هبوط او به زمین،<ref>نگاه کنید به الكافی، ج1، ص413، 426، 438؛ ج2، ص9-12.</ref> حجرالاسود را به صورت یاقوت همراه جبرئیل از بهشت به زمین فرستاد. آدم(ع) چون حجر را دید و شناخت، پیمان خود را با خداوند درباره اقرار به ربوبیت خدا، ولایت و اطاعت معصومان<ref>الكافی، ج1، ص132؛ التهذیب، ج3، ص145.</ref> به یاد آورد. شتابان به سوی حجر آمد و خود را بر آن افكند و آن را در برگرفت و بوسید و 40 روز گریست، در حالی‌كه از خطای خود توبه نموده، از نقض میثاق خویش پشیمان بود.<ref>علل الشرایع، ج2، ص425-426؛ مختصر بصائر الدرجات، ص220.</ref> از این رو، استلام و بوسیدن حجر سنت شد. بر پایه روایات دیگر، جبرئیل مأمور شد مناسك حج را به آدم، ابراهیم و اسماعیل بیاموزد.<ref>الكافی، ج4، ص191، 203.</ref> وی هنگام آموزش مناسك حج، آنان را نزد حجرالاسود آورد و گفت كه بر آن دست بمالند.<ref>علل الشرایع، ج2، ص586.</ref> از آن پس، استلام حجر از سنت‌های حج ابراهیمی شد و پیروان دین ابراهیم(ع) حجر را استلام ‌كردند. از برخی روایت‌ها برمی‌آید كه استلام حجرالاسود در روزگار جاهلیت نیز رواج داشته است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص201؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص192.</ref>


== استلام در سیره معصومان و بزرگان دین==
واژه استلام از ریشه «س ل م»، برگرفته از سَلام به معنای درود<ref>النهایه، ج2، ص395؛ لسان العرب، ج12، ص297-298؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «سلم».</ref> یا سِلام به معنای سنگ است.<ref>لسان العرب، ج12، ص297- 298؛ النهایه، ج2، ص395، «سلم».</ref> بر پایه احتمال دوم، استلام در متون دینی به معنای «مسّ سِلام» یعنی رساندن دست و بدن به [[حجرالاسود]] است.<ref>ترتیب اصلاح المنطق، ص30؛ غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج1، ص42؛ لسان العرب، ج12، ص298، «سلم».</ref>
در منابع روایی امامیان<ref>الكافی، ج4، ص404-405؛ التهذیب، ج5، ص106، 455.</ref> و اهل سنت<ref>[صحیح مسلم، ج4، ص66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175؛ المستدرك، ج1، ص454.</ref> گزارش‌هایی از استلام حجر و ركن یمانی در سیره رسول خدا(ص)، امامان شیعه و صحابه در طواف‌های فریضه یا نافله آمده است. بر پایه حدیث‌هایی در منابع شیعی و اهل سنت، رسول خدا(ص) حجرالاسود را سواره با عصای خویش استلام كرد و سپس عصا را بوسید.<ref>صحیح مسلم، ج4، ص67-68؛ الكافی، ج4، ص429.</ref>
==پیشینه استلام==
در برخی روایات دینی، نخستین استلام [[حجر الاسود|حجرالاسود]] زمانی دانسته شده که خداوند حجرالاسود را که شکل یاقوت داشت همراه [[جبرئیل]] از بهشت به زمین فرستاد و [[حضرت آدم(ع)|حضرت آدم]] آن را در آغوش گرفت و بوسید.<ref>نگاه کنید به علل الشرایع، ج2، ص425-427.</ref> بر پایه روایات دیگر جبرئیل هنگام آموزش مناسك حج به آدم و [[حضرت ابراهیم(ع)|ابراهیم]] و اسماعیل، آنان را نزد حجرالاسود آورد و گفت كه بر آن دست بمالند.<ref>علل الشرایع، ج2، ص586.</ref> بر پایه برخی گزارش‌ها استلام حجرالاسود در روزگار [[جاهلیت]] نیز رواج داشته است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص201؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص192.</ref>  


فقیهان امامی<ref>الهدایه، ص225؛ الدروس، ج1، ص398؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج8، ص30؛ المغنی، ج3، ص384؛ الشرح الكبیر، ج3، ص384.</ref> به پشتوانه روایات،<ref>الام، ج2، ص186؛ الكافی، ج4، ص403.</ref> خواندن دعاهایی را هنگام استلام حجرالاسود سفارش كرده‌اند كه بیشتر در بر دارنده یاد خدا، حمد و سپاس الهی، صلوات بر پیامبر و خاندان آن حضرت، اعلان دوری و بیزاری از شیطان و نمادهای آن هستند. همچنین فقیهان امامی،<ref>المقنعه، ص403؛ المهذب، ج1، ص235-237؛ غنیة النزوع، ص173-174.</ref> شافعی<ref>المجموع، ج8، ص37؛ اعانة الطالبین، ج2، ص338.</ref> و حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص396.</ref> به پشتوانه روایات،<ref>الكافی، ج4، ص409؛ كتاب الدعاء، ص269؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص532 .</ref> برای استلام سه ركن یمانی، شامی و غربی نیز دعاهایی را با مضامینی چون سلام و صلوات بر پیامبر و خاندان او و درخواست قبولی اعمال حج و توبه یاد كرده‌اند.
در منابع روایی شیعیان<ref>الكافی، ج4، ص404-405؛ التهذیب، ج5، ص106، 455.</ref> و اهل سنت<ref>[صحیح مسلم، ج4، ص66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175؛ المستدرك، ج1، ص454.</ref> گزارش‌هایی از استلام حجر و ركن یمانی در سیره [[رسول خدا(ص)]]، [[امامان شیعه]] و [[صحابه]] در [[طواف|طواف‌های]] فریضه یا نافله آمده است. بنابر روایاتی رسول خدا(ص) حجرالاسود را سواره با عصای خویش استلام كرد و سپس عصا را بوسید.<ref>صحیح مسلم، ج4، ص67-68؛ الكافی، ج4، ص429.</ref>
به تصریح شماری از فقیهان امامی، بر پایه روایات،<ref>الكافی، ج4، ص404.</ref> بهترین شیوه استلام ركن یمانی و حجرالاسود، در بر گرفتن و لمس كردن آن دو است.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مدارك الاحكام، ج8، ص161.</ref> در روایات، برای استلام حجر و استحباب آن، اوصاف و حكمت‌هایی یاد شده است؛<ref>نگاه کنید به رسائل المرتضی، ج3، ص276.</ref> از جمله یادآوری پیمان الهی بر توحید خدا، رسالت پیامبر(ص) و ولایت حضرت علی(ع)،<ref>الكافی، ج4، ص185-186.</ref> آمرزش گناهان با استلام حجر<ref>مسند احمد، ج2، ص89.</ref> و این‌كه استلام حجر به منزله بیعت با خداوند<ref>علل الشرایع، ج2، ص426.</ref> یا پیامبر گرامی(ص)<ref>علل الشرایع، ج2، ص427.</ref> است. همچنین در روایات، ركن یمانی، جایگاه حضور جبرئیل<ref>الكافی، ج4، ص408.</ref> و یكی از درهای بهشت<ref>الكافی، ج4، ص409.</ref> و باب توبه<ref>تفسیر عیاشی، ج1، ص39.</ref> و استلام آن مایه استجابت دعا،<ref>الكافی، ج4، ص408.</ref> آمرزش گناهان<ref>مسند احمد، ج2، ص89.</ref> و به منزله دست دادن با خدا<ref>علل الشرایع، ج2، ص424.</ref> شمرده شده است.


==احكام فقهی استلام==
==مستحب بودن استلام ==


=== استحباب استلام ===
=== نظر شیعه ===
فقیهان امامی به پشتوانه روایات[42]، بر استحباب استلام حجرالاسود، خواه هنگام طواف[43]و خواه موارد دیگر از جمله هنگام ورود به مسجدالحرام[44]تأكید كرده‌اند. استلام و بوسیدن ركن یمانی نیز در فقه امامی مستحب مؤكد به شمار می‌رود.[45]در برخی منابع امامی، بر استلام حجرالاسود بیش از استلام ركن یمانی تأكید شده است.[46]در میان فقیهان امامی گویا تنها سلار دیلمی (م.448ق.) بوسیدن حجرالاسود و استلام ركن یمانی را برای حج‌گزار واجب دانسته است.[47]در طواف، استلام حجرالاسود و ركن یمانی پیش از آغاز آن، در هر دور و نیز پایان آن مستحب شمرده شده است.[48]در بیشتر منابع فقهی امامیان، بر پایه حدیث‌های یاد شده، بر استحباب بوسیدن حجرالاسود همراه استلام آن تأكید شده است.[49]
فقیهان شیعه بر استحباب استلام حجرالاسود، خواه هنگام [[طواف]]<ref>الهدایه، ص224؛ مستند الشیعه، ج12، ص67؛ جواهر الكلام، ج19، ص342.</ref> و خواه موارد دیگر از جمله هنگام ورود به [[مسجدالحرام]]<ref>مستند الشیعه، ج12، ص62-63؛ جواهر الكلام، ج19، ص342.</ref> تأكید كرده‌اند. استلام و [[تقبیل|بوسیدن]] ركن یمانی نیز در فقه شیعه مستحب مؤكد به شمار می‌رود.<ref>الانتصار، ص256؛ الاقتصاد، ص303؛ منتهی المطلب، ج2، ص69.</ref> در طواف، استلام حجرالاسود و ركن یمانی پیش از آغاز آن، در هر دور و نیز پایان آن مستحب شمرده شده است.<ref>الاقتصاد، ص303؛ جواهر الكلام، ج19، ص357-360؛ كتاب الحج، ج5، ص488.</ref> در بیشتر منابع فقهی شیعیان، بر استحباب بوسیدن حجرالاسود همراه استلام آن تأكید شده است.<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ مدارك الاحكام، ج8، ص127؛ مستند الشیعه، ج12، ص63، 159.</ref>


فقیهان مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز به پشتوانه روایات[50]، استلام حجرالاسود و بوسیدن آن و نیز استلام ركن یمانی بدون بوسیدن را پیش از آغاز طواف و در هر هفت دور آن و هنگام ورود به مسجدالحرام مستحب شمرده‌اند.[51]تنها از ابوحنیفه گزارش شده كه استلام ركن یمانی را مستحب یا سنت ندانسته است.[52]برخی از مالكیان در دور اول طواف، استلام حجرالاسود را مستحب به شمار نمی‌آورند.[53]شافعیان استلام حجرالاسود و ركن یمانی را در همه دورهای طواف مستحب شمرده‌اند و بر استحباب استلام در دورهای فرد، به ویژه در وضع سخت، تأكید كرده‌اند.[54]فقیهان شافعی[55]، حنفی[56]و شماری از فقیهان مالكی[57]اشاره دارند كه بوسیدن حجر باید بدون صدا باشد. آنان بوسیدن با صدا را مكروه می‌دانند.
=== نظر اهل سنت ===
همه فقیهان امامی، مگر ابن جنید اسكافی[58]، استحباب استلام دو ركن دیگر كعبه یعنی شامی و غربی‌ را باور دارند.[59]پشتوانه آن‌ها روایتی حكایت‌گر سیره امام صادق(ع) در استلام همه اركان كعبه و نیز حدیثی از امام رضا(ع) است كه بر استحباب استلام همه اركان، از جمله دو ركن شامی و غربی، دلالت دارد.[60]فقیهان اهل سنت استلام دو ركن شامی و غربی را به پشتوانه روایت‌هایی كه پیامبر گرامی(ص) دو ركن شامی و غربی را استلام نمی‌كرده است[61]، مستحب نشمرده‌اند.[62]
فقیهان مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز، استلام حجرالاسود و بوسیدن آن و نیز استلام ركن یمانی بدون بوسیدن را پیش از آغاز طواف و در هر هفت دور آن و هنگام ورود به مسجدالحرام مستحب شمرده‌اند.<ref>المدونة الكبری، ج1، ص363-364؛ المغنی، ج3، ص383-384، 393-394؛ المجموع، ج8، ص34-35.</ref> تنها از [[ابوحنیفه]] گزارش شده كه استلام ركن یمانی را مستحب یا سنت ندانسته است.<ref>المغنی، ج3، ص394؛ بدائع الصنائع، ج2، ص147.</ref>
مورد دیگر استحباب استلام حجرالاسود، به باور فقیهان امامی[63]و اهل سنت[64]، به پشتوانه روایات[65]، استلام آن پس از طواف و نیز نماز طواف و پیش از سعی میان صفا و مروه است. همچنین در پاره‌ای از منابع فقهی امامی و اهل سنت، به استحباب استلام حجر در زمان گزاردن طواف وداع یا پس از آن تصریح شده است.[66]


=== '''چگونگی استلام''' ===
=== استلام رکن شامی و غربی ===
فقیهان شافعی[67]، حنبلی[68]، شماری از فقیهان پیشین حنفی[69]و بیشتر فقیهان امامی[70]حقیقت استلام حجرالاسود را دست كشیدن به آن دانسته‌اند. فقیهان متأخر حنفی[71]و اندكی از فقیهان امامی[72]استلام حجر را دست كشیدن به آن و بوسیدن آن دانسته‌اند. فقیهان مالكی و شماری از شافعیان، استلام حجرالاسود را بوسیدن آن و در صورت ناممكن بودن این كار، دست كشیدن به آن تعریف كرده‌اند.[73]اندكی از فقیهان امامی[74]چسباندن شكم به حجر را مفهوم اصلی استلام شمرده و در حالت اضطرار، كشیدن دست را جایگزین آن دانسته‌اند. شماری دیگر بر آنند كه تعبیر برگرفته از حدیث‌ها كه «استلام ركن، چسباندن شكم به آن است»[75]، به معنای بهترین‌گونه استلام یا موردی خاص است.[76]در دیدگاه شماری از فقیهان اهل سنت، استلام ركن یمانی با دست كشیدن به ركن و سپس بوسیدنِ دست صورت می‌گیرد. شماری دیگر به جای بوسیدن دست، استحباب دست نهادن بر دهان را پس از استلام، باور دارند.[77]
همه فقیهان شیعه، مگر ابن جنید اسكافی،<ref>نگاه کنید به مختلف الشیعه، ج4، ص194.</ref> استحباب استلام دو ركن دیگر كعبه یعنی شامی و غربی‌ را باور دارند.<ref>الحدائق، ج16، ص132؛ ریاض المسائل، ج7، ص47.</ref> فقیهان اهل سنت استلام دو ركن شامی و غربی را مستحب نشمرده‌اند.<ref>الام، ج2، ص187-188؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ مواهب الجلیل، ج4، ص158.</ref>
برخی شافعیان[78]و حنفیان[79]به پشتوانه روایات[80]، سه بار بوسیدن و قرار دادن‌گونه و پیشانی ـ یا سجود، به تعبیر منابع روایی[81]ـ بر حجرالاسود هنگام استلام را مستحب دانسته‌اند. مفاد این حدیث‌ها، سجده كردن پیامبر(ص) یا كسانی دیگر بر حجرالاسود است. در میان پیشوایان مذاهب اهل سنت، استحباب سجده بر حجرالاسود از شافعی و احمد حنبل گزارش شده است. مالك بن انس گذاشتن‌گونه و پیشانی را بر حجرالاسود بدعت خوانده و به پشتوانه نبود روایت‌های معتبر در این زمینه، آن را روا ندانسته است.[82]


==پاره‌ای از احكام فرعی استلام==
=== استلام پس از طواف ===
* 1.فقیهان امامی[83]و اهل سنت[84]به پشتوانه روایات[85]، در صورت فراوانی جمعیت و دشواری یا ممكن نبودن استلام، به جایگزینی روش‌های دیگر باور دارند؛ همچون: استلام با عصا یا هر چیز همانند آن، اشاره كردن به حجرالاسود، اشاره كردن به آن همراه بوسیدن دست، استقبال ركن حجرالاسود، و تكبیر یا تهلیل.[86]
مورد دیگر استحباب استلام حجرالاسود، به باور فقیهان شیعه<ref>الاقتصاد، ص304؛ الوسیله، ص175؛ جواهر الكلام، ج19، ص411.</ref> و اهل سنت،<ref>[الموطأ، ج1، ص366؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص12؛ المجموع، ج8، ص67.</ref> استلام آن پس از طواف و نیز [[نماز طواف]] و پیش از [[سعی]] میان [[صفا و مروه]] است. همچنین در پاره‌ای از منابع فقهی شیعه و اهل سنت، به استحباب استلام حجر در زمان گزاردن طواف وداع یا پس از آن تصریح شده است.<ref>الرسائل العشر، ص231؛ كشاف القناع، ج2، ص595؛ كتاب الحج، ج5، ص511.</ref>
* 2.فقیهان امامی، شافعی و حنفی برای جلوگیری از آزار دیگران[87]بر آنند كه اگر استلام در همه دورهای طواف ممكن نباشد، در آغاز و پایان آن انجام شود.[88]فقیهان امامی[89]و حنفی[90]به پشتوانه روایات[91نیز از آن رو كه خودداری از آزار دیگران واجب است[92]، در حال انبوهی طواف‌كنندگان و آزار دیدن افراد با استلام، آن را مستحب و حتی جایز ندانسته‌اند، به ویژه آن‌گاه كه به كاری حرام، مانند آمیختگی با نامحرم، بینجامد.[93]
* 3.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[94]، استلام را برای زنان مستحب می‌دانند. برخی از آنان در صورت انبوهی جمعیت، این كار را جایز نمی‌دانند.[95]فقیهان شافعی نیز بر پایه روایات[96]، استلام زنان را جز در صورت خلوت بودن پیرامون كعبه مستحب ندانسته‌اند.[97]
* 4.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[98]، باور دارند كسی كه دستش از مچ قطع شده باشد، می‌تواند با همان دست حجر را استلام ‌كند؛ ولی اگر دستش از مرفق قطع شده باشد، استلام را با دست دیگر خود و اگر اصلاً دست نداشته باشد، با اشاره سر انجام دهد.[99]
* 5.به باور شماری از فقیهان امامی، دیه كسی كه در استلام حجرالاسود به سبب انبوهی جمعیت كشته شده، از بیت المال پرداخت می‌شود.[100]
* 6.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[101]، استلام مُسْتَجار (← مستجار) را به شكل چسباندن شكم به آن ركن و گذاشتن‌گونه بر آن، همراه دعا كردن در آن‌جا پس از اتمام طواف یا در شوط پایانی طواف، مستحب دانسته‌اند.[102]فقیهان اهل سنت نیز به پشتوانه روایات[103]، دعا كردن در مُلْتَزَم (میان حجرالاسود و دَرِِ كعبه) و چسباندن بدن به آن را مستحب شمرده‌اند.[104](← ملتزم)
* 7.در فقه امامی[105]و اهل سنت[106]این مسئله مطرح بوده كه آیا با دست كشیدن به حجرالاسود، طوافِ حج‌گزار به سبب ورود به محوطه داخلی خانه خدا، یعنی فضای بالای شاذروان، باطل می‌شود یا نه؟ شماری از فقیهان اهل سنت تصریح كرده‌اند كه حج‌گزار برای استلام حجرالاسود هنگام طواف، باید نخست روبه‌روی حجرالاسود بایستد و پس از استلام و بوسیدن آن، به جای خود بازگردد و طواف را ادامه دهد تا طواف وی باطل نشود.[107]


==پیوندها==
== چگونگی استلام ==


* [http://miqat.hajj.ir/article_37355_0.html استلام حجرالاسود].
==== لمس کردن و در بر گرفتن ====
به تصریح شماری از فقیهان شیعه، بهترین شیوه استلام ركن یمانی و حجرالاسود، در بر گرفتن و لمس كردن آن دو است.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مدارك الاحكام، ج8، ص161.</ref>
 
==== دست کشیدن و بوسیدن ====
فقیهان شافعی،<ref>المجموع، ج8، ص33-34؛ مغنی المحتاج، ج1، ص487.</ref> حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص393-394؛ كشاف القناع، ج2، ص555.</ref> شماری از فقیهان پیشین حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص146.</ref> و بیشتر فقیهان شیعه<ref>الاقتصاد، ص303؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ جواهر الكلام، ج19، ص346.</ref> حقیقت استلام حجرالاسود را دست كشیدن به آن دانسته‌اند. فقیهان متأخر حنفی<ref>البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.</ref> و اندكی از فقیهان شیعه<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.</ref> استلام حجر را دست كشیدن به آن و بوسیدن آن دانسته‌اند. فقیهان مالكی و شماری از شافعیان، استلام حجرالاسود را بوسیدن آن و در صورت ناممكن بودن این كار، دست كشیدن به آن تعریف كرده‌اند.<ref>فتح العزیز، ج7، ص316؛ مواهب الجلیل، ج4، ص152؛ الثمر الدانی، ص366.</ref>
 
در دیدگاه شماری از فقیهان اهل سنت، استلام ركن یمانی با دست كشیدن به ركن و سپس بوسیدنِ دست صورت می‌گیرد. شماری دیگر به جای بوسیدن دست، استحباب دست نهادن بر دهان را پس از استلام، باور دارند.<ref>المغنی، ج3، ص393-395؛ المجموع، ج8، ص58.</ref>
 
==== سه بار بوسیدن و سجده ====
برخی شافعیان<ref>المجموع، ج8، ص33، 35؛ مغنی المحتاج، ج1، ص488.</ref> و حنفیان<ref>البحر الرائق، ج2، ص572-573؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.</ref> سه بار بوسیدن و قرار دادن‌گونه و پیشانی ـ یا سجود، به تعبیر منابع روایی ـ<ref>نگاه کنید به صحیح ابن خزیمه، ج4، ص213؛ معرفة السنن و الآثار، ج4، ص51-52.</ref> بر حجرالاسود هنگام استلام را مستحب دانسته‌اند. استحباب سجده بر حجرالاسود از شافعی و احمد حنبل گزارش شده است. مالك بن انس گذاشتن گونه و پیشانی را بر حجرالاسود [[بدعت]] خوانده و به پشتوانه نبود روایت‌های معتبر در این زمینه، آن را روا ندانسته است.<ref>المدونة الكبری، ج1، ص397؛ نك: المجموع، ج8، ص57؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.</ref>
 
==== چسباندن شکم ====
اندكی از فقیهان شیعه<ref>الدروس، ج1، ص398؛ جواهر الكلام، ج19، ص346-347.</ref> چسباندن شكم به حجر را مفهوم اصلی استلام شمرده و در حالت اضطرار، كشیدن دست را جایگزین آن دانسته‌اند. شماری دیگر بر آنند كه تعبیر برگرفته از حدیث‌ها كه «استلام ركن، چسباندن شكم به آن است»،<ref>الكافی، ج4، ص404.</ref> به معنای بهترین‌گونه استلام یا موردی خاص است.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الحدائق، ج16، ص118.</ref>
 
== استلام در هنگام ازدحام ==
فقیهان شیعه<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص256؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ الدروس، ج1، ص398.</ref> و اهل سنت<ref>المدونة الكبری، ج1، ص396-397؛ المغنی، ج3، ص395؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548-549.</ref> در صورت فراوانی جمعیت و دشواری یا ممكن نبودن استلام، به جایگزینی روش‌های دیگر باور دارند؛ همچون: استلام با عصا یا هر چیز همانند آن، اشاره كردن به حجرالاسود، اشاره كردن به آن همراه بوسیدن دست، استقبال ركن حجرالاسود، و تكبیر یا تهلیل.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100-101.</ref>
 
فقیهان شیعه، شافعی و حنفی برای جلوگیری از آزار دیگران<ref>المجموع، ج8، ص38.</ref> بر آنند كه اگر استلام در همه دورهای طواف ممكن نباشد، در آغاز و پایان آن انجام شود.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص11؛ الجامع للشرائع، ص197؛ المجموع، ج8، ص38.</ref>
 
فقیهان شیعه<ref>تذكرة الفقهاء، ج8، ص102-103؛ الدروس، ج1، ص398.</ref> و حنفی<ref>حاشیة رد المحتار، ج2، ص543؛ البحر الرائق، ج2، ص572.</ref> در حال انبوهی طواف‌كنندگان و آزار دیدن افراد با استلام، آن را مستحب و حتی جایز ندانسته‌اند، به ویژه آن‌گاه كه به كاری حرام، مانند آمیختگی با نامحرم، بینجامد.<ref>صراط النجاة، ج3، ص168.</ref>
 
== استلام برای زنان ==
فقیهان شیعه استلام را برای زنان مستحب می‌دانند. برخی از آنان در صورت انبوهی جمعیت، این كار را جایز نمی‌دانند.<ref>المقنع، ص226؛ الحدائق، ج16، ص120؛ جواهر الكلام، ج19، ص236.</ref> فقیهان شافعی نیز بر پایه روایات،<ref>السنن الكبری، ج5، ص81.</ref> استلام زنان را جز در صورت خلوت بودن پیرامون [[كعبه]] مستحب ندانسته‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص34.</ref>
 
== ورود به محوطه داخلی خانه خدا ==
در فقه شیعه<ref>نگاه کنید به كتاب الحج، ج4، ص345.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104؛ مغنی المحتاج، ج1، ص486.</ref> این مسئله مطرح بوده كه آیا با دست كشیدن به حجرالاسود، طوافِ حج‌گزار به سبب ورود به محوطه داخلی خانه خدا، یعنی فضای بالای شاذروان، باطل می‌شود یا نه؟ شماری از فقیهان اهل سنت تصریح كرده‌اند كه حج‌گزار برای استلام حجرالاسود هنگام طواف، باید نخست روبه‌روی حجرالاسود بایستد و پس از استلام و بوسیدن آن، به جای خود بازگردد و طواف را ادامه دهد تا طواف وی باطل نشود.<ref>المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104.</ref>
== دعا هنگام استلام ==
شیعه و سنی، به خواندن دعاهایی هنگام استلام حجر الاسود<ref>الهدایه، ص225؛ الدروس، ج1، ص398؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.</ref><ref>المجموع، ج8، ص30؛ المغنی، ج3، ص384؛ الشرح الكبیر، ج3، ص384.</ref> و دعاهایی در هنگام استلام رکن یمانی<ref>المقنعه، ص403؛ المهذب، ج1، ص235-237؛ غنیة النزوع، ص173-174.</ref><ref>المجموع، ج8، ص37؛ اعانة الطالبین، ج2، ص338.</ref><ref>المغنی، ج3، ص396.</ref>سفارش کرده اند.
 
== حکمت‌ها و آثار معنوی استلام ==
در روایات، برای استلام حجر و استحباب آن، اوصاف و حكمت‌هایی یاد شده است؛<ref>نگاه کنید به رسائل المرتضی، ج3، ص276.</ref> از جمله یادآوری پیمان الهی بر توحید خدا، رسالت پیامبر(ص) و ولایت [[امام علی(ع)]]،<ref>الكافی، ج4، ص185-186.</ref> آمرزش گناهان با استلام حجر<ref>مسند احمد، ج2، ص89.</ref> و این‌كه استلام حجر به منزله بیعت با خداوند<ref>علل الشرایع، ج2، ص426.</ref> یا پیامبر گرامی(ص)<ref>علل الشرایع، ج2، ص427.</ref> است. همچنین در روایات، ركن یمانی، جایگاه حضور جبرئیل<ref>الكافی، ج4، ص408.</ref> و یكی از درهای بهشت<ref>الكافی، ج4، ص409.</ref> و باب توبه<ref>تفسیر عیاشی، ج1، ص39.</ref> و استلام آن مایه استجابت دعا،<ref>الكافی، ج4، ص408.</ref> آمرزش گناهان<ref>مسند احمد، ج2، ص89.</ref> و به منزله دست دادن با خدا<ref>علل الشرایع، ج2، ص424.</ref> شمرده شده است.
 
== جستارهای وابسته ==
* [[تقبیل]]
 
==پانویس==
{{پانویس}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۲۱: خط ۱۴۷:
* الوسیلة الی نیل الفضیله:ابن حمزه (م. ۵۶۰ق)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق
* الوسیلة الی نیل الفضیله:ابن حمزه (م. ۵۶۰ق)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق
* الهدایه:الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (ع)، ۱۴۱۸ق.
* الهدایه:الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (ع)، ۱۴۱۸ق.
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
* [http://miqat.hajj.ir/article_37355_0.html استلام حجرالاسود].


==پاورقی ها==
[[رده:مستحبات حج]]
[1]. النهایه، ج2، ص395؛ لسان العرب، ج12، ص297-298؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «سلم».
[[رده:مستحبات زیارت]]
[2]. لسان العرب، ج12، ص297- 298؛ النهایه، ج2، ص395، «سلم».
[[رده:حجرالاسود]]
[3]. ترتیب اصلاح المنطق، ص30؛ غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج1، ص42؛ لسان العرب، ج12، ص298، «سلم».
[[ar:الاستلام]]
[4]. غریب الحدیث، ابن سلام، ج4، ص327؛ لسان العرب، ج12، ص297، «سلم»؛ نك: رسائل المرتضی، ج3، ص275.
[5]. لسان العرب، ج12، ص532-533؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «لام».
[6]. الشرح الكبیر، ج2، ص42؛ مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الثمر الدانی، ص366، 368.
[7]. رسائل المرتضی، ج3، ص275؛ البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[8]. الاقتصاد، ص303؛ كشف الرموز، ج1، ص375؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ مدارك الاحكام، ج8، ص160.
[9]. الام، ج2، ص186؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ المجموع، ج8، ص31.
[10]. المجموع، ج8، ص31؛ مستند الشیعه، ج12، ص63-64.
[11]. جواهر الكلام، ج19، ص346.
[12]. نك: علل الشرایع، ج2، ص425-427.
[13]. نك: الكافی، ج1، ص413، 426، 438؛ ج2، ص9-12.
[14]. الكافی، ج1، ص132؛ التهذیب، ج3، ص145.
[15]. علل الشرایع، ج2، ص425-426؛ مختصر بصائر الدرجات، ص220.
[16]. الكافی، ج4، ص191، 203.
[17]. علل الشرایع، ج2، ص586.
[18]. تأویل مختلف الحدیث، ص201؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص192.
[19]. الكافی، ج4، ص404-405؛ التهذیب، ج5، ص106، 455.
[20]. صحیح مسلم، ج4، ص66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175؛ المستدرك، ج1، ص454.
[21]. صحیح مسلم، ج4، ص67-68؛ الكافی، ج4، ص429.
[22]. الهدایه، ص225؛ الدروس، ج1، ص398؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.
[23]. المجموع، ج8، ص30؛ المغنی، ج3، ص384؛ الشرح الكبیر، ج3، ص384.
[24]. الام، ج2، ص186؛ الكافی، ج4، ص403.
[25]. المقنعه، ص403؛ المهذب، ج1، ص235-237؛ غنیة النزوع، ص173-174.
[26]. المجموع، ج8، ص37؛ اعانة الطالبین، ج2، ص338.
[27]. المغنی، ج3، ص396.
[28]. الكافی، ج4، ص409؛ كتاب الدعاء، ص269؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص532 .
[29]. الكافی، ج4، ص404.
[30]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مدارك الاحكام، ج8، ص161.
[31]. نك: رسائل المرتضی، ج3، ص276.
[32]. الكافی، ج4، ص185-186.
[33]. مسند احمد، ج2، ص89.
[34]. علل الشرایع، ج2، ص426.
[35]. علل الشرایع، ج2، ص427.
[36]. الكافی، ج4، ص408.
[37]. الكافی، ج4، ص409.
[38]. تفسیر عیاشی، ج1، ص39.
[39]. الكافی، ج4، ص408.
[40]. مسند احمد، ج2، ص89.
[41]. علل الشرایع، ج2، ص424.
[42]. الكافی، ج4، ص403-404.
[43]. الهدایه، ص224؛ مستند الشیعه، ج12، ص67؛ جواهر الكلام، ج19، ص342.
[44]. مستند الشیعه، ج12، ص62-63؛ جواهر الكلام، ج19، ص342.
[45]. الانتصار، ص256؛ الاقتصاد، ص303؛ منتهی المطلب، ج2، ص69.
[46]. مصباح المتهجد، ص681؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص356.
[47]. المراسم، ص105؛ نك: الدروس، ج1، ص398.
[48]. الاقتصاد، ص303؛ جواهر الكلام، ج19، ص357-360؛ كتاب الحج، ج5، ص488.
[49]. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ مدارك الاحكام، ج8، ص127؛ مستند الشیعه، ج12، ص63، 159.
[50]. صحیح البخاری، ج2، ص161-162؛ صحیح مسلم، ج4، ص65-66؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص981-982.
[51]. المدونة الكبری، ج1، ص363-364؛ المغنی، ج3، ص383-384، 393-394؛ المجموع، ج8، ص34-35.
[52]. المغنی، ج3، ص394؛ بدائع الصنائع، ج2، ص147.
[53]. الثمر الدانی، ص368.
[54]. الام، ج2، ص187؛ المجموع، ج8، ص35.
[55]. المجموع، ج8، ص33؛ فتح الوهاب، ج1، ص245.
[56]. البحر الرائق، ج2، ص573؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[57]. مواهب الجلیل، ج4، ص152.
[58]. نك: مختلف الشیعه، ج4، ص194.
[59]. الحدائق، ج16، ص132؛ ریاض المسائل، ج7، ص47.
[60]. الكافی، ج4، ص408؛ الاستبصار، ج2، ص216.
[61]. مسند احمد، ج2، ص115؛ صحیح مسلم، ج4، ص65-66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175.
[62]. الام، ج2، ص187-188؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ مواهب الجلیل، ج4، ص158.
[63]. الاقتصاد، ص304؛ الوسیله، ص175؛ جواهر الكلام، ج19، ص411.
[64]. الموطأ، ج1، ص366؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص12؛ المجموع، ج8، ص67.
[65]. سنن النسائی، ج5، ص228-229؛ الكافی، ج4، ص430؛ التهذیب، ج5، ص144.
[66]. الرسائل العشر، ص231؛ كشاف القناع، ج2، ص595؛ كتاب الحج، ج5، ص511.
[67]. المجموع، ج8، ص33-34؛ مغنی المحتاج، ج1، ص487.
[68]. المغنی، ج3، ص393-394؛ كشاف القناع، ج2، ص555.
[69]. المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2،
ص146.
[70]. الاقتصاد، ص303؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ جواهر الكلام، ج19، ص346.
[71]. البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[72]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.
[73]. فتح العزیز، ج7، ص316؛ مواهب الجلیل، ج4، ص152؛ الثمر الدانی، ص366.
[74]. الدروس، ج1، ص398؛ جواهر الكلام، ج19، ص346-347.
[75]. الكافی، ج4، ص404.
[76]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الحدائق، ج16، ص118.
[77]. المغنی، ج3، ص393-395؛ المجموع، ج8، ص58.
[78]. المجموع، ج8، ص33، 35؛ مغنی المحتاج، ج1، ص488.
[79]. البحر الرائق، ج2، ص572-573؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[80]. السنن الكبری، ج5، ص75.
[81]. نك: صحیح ابن خزیمه، ج4، ص213؛ معرفة السنن و الآثار، ج4، ص51-52.
[82]. المدونة الكبری، ج1، ص397؛ نك: المجموع، ج8، ص57؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[83]. المبسوط، طوسی، ج1، ص256؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ الدروس، ج1، ص398.
[84]. المدونة الكبری، ج1، ص396-397؛ المغنی، ج3، ص395؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548-549.
[85]. صحیح البخاری، ج2، ص161-163؛ سنن الترمذی، ج2، ص177؛ الكافی، ج4، ص405.
[86]. مجمع الفائده، ج7، ص100-101.
[87]. المجموع، ج8، ص38.
[88]. المبسوط، سرخسی، ج4، ص11؛ الجامع للشرائع، ص197؛ المجموع، ج8، ص38.
[89]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص102-103؛ الدروس، ج1، ص398.
[90]. حاشیة رد المحتار، ج2، ص543؛ البحر الرائق، ج2، ص572.
[91]. الكافی، ج4، ص405، 409؛ السنن الكبری، ج5، ص80-81.
[92]. البحر الرائق، ج2، ص572.
[93]. صراط النجاة، ج3، ص168.
[94]. الكافی، ج4، ص405؛ من لا یحضره الفقیه، ج4، ص364.
[95]. المقنع، ص226؛ الحدائق، ج16، ص120؛ جواهر الكلام، ج19، ص236.
[96]. السنن الكبری، ج5، ص81.
[97]. المجموع، ج8، ص34.
[98]. التهذیب، ج5، ص106-107.
[99]. الجامع للشرائع، ص197؛كشف الرموز، ج1، ص375؛ شرائع الاسلام، ج1، ص244.
[100]. مسائل الناصریات، ص395-396.
[101]. الكافی، ج4، ص410-411، 530.
[102]. الرسائل العشر، ص231؛ تحریر الاحكام، ج1، ص584؛ جامع المقاصد، ج3، ص272.
[103]. سنن ابن ماجه، ج2، ص987؛ سنن ابی داود، ج1، ص423؛ السنن الكبری، ج5، ص92-93.
[104]. المغنی، ج3، ص490؛ المجموع، ج8، ص258؛ البحر الرائق، ج2، ص616-617.
[105]. نك: كتاب الحج، ج4، ص345.
[106]. المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104؛ مغنی المحتاج، ج1، ص486.
[107]. المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104.

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۴

زائران خانه خدا در حال استلام حجرالاسود.

استلام، لمس كردنِ حجرالاسود و برخی از قسمت‌ها و اركان كعبه با دست یا بدن است. شماری از فقیهان، بوسیدن را جزء مفهوم اصطلاحی استلام شمرده‌اند؛ ولی بیشتر فقیهان شیعه و اهل سنت بوسیدن را جزء آن ندانسته‌اند.

استلام در سیره رسول خدا(ص)، امامان شیعه و صحابه گزارش شده و در روایات مستحب شمرده شده است. استلام حجرالاسود به معنای یادآوری پیمان خدا بر توحید، نبوت پیامبر(ص) و ولایت امام علی(ع) شمرده شده و آمرزش گناهان از آثار آن دانسته شده است. از آثار استلام رکن یمانی نیز آمرزش گناهان و استجابت دعا معرفی شده است.

واژه شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

واژه استلام از ریشه «س ل م»، برگرفته از سَلام به معنای درود[۱] یا سِلام به معنای سنگ است.[۲] بر پایه احتمال دوم، استلام در متون دینی به معنای «مسّ سِلام» یعنی رساندن دست و بدن به حجرالاسود است.[۳]

پیشینه استلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در برخی روایات دینی، نخستین استلام حجرالاسود زمانی دانسته شده که خداوند حجرالاسود را که شکل یاقوت داشت همراه جبرئیل از بهشت به زمین فرستاد و حضرت آدم آن را در آغوش گرفت و بوسید.[۴] بر پایه روایات دیگر جبرئیل هنگام آموزش مناسك حج به آدم و ابراهیم و اسماعیل، آنان را نزد حجرالاسود آورد و گفت كه بر آن دست بمالند.[۵] بر پایه برخی گزارش‌ها استلام حجرالاسود در روزگار جاهلیت نیز رواج داشته است.[۶]

در منابع روایی شیعیان[۷] و اهل سنت[۸] گزارش‌هایی از استلام حجر و ركن یمانی در سیره رسول خدا(ص)، امامان شیعه و صحابه در طواف‌های فریضه یا نافله آمده است. بنابر روایاتی رسول خدا(ص) حجرالاسود را سواره با عصای خویش استلام كرد و سپس عصا را بوسید.[۹]

مستحب بودن استلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نظر شیعه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان شیعه بر استحباب استلام حجرالاسود، خواه هنگام طواف[۱۰] و خواه موارد دیگر از جمله هنگام ورود به مسجدالحرام[۱۱] تأكید كرده‌اند. استلام و بوسیدن ركن یمانی نیز در فقه شیعه مستحب مؤكد به شمار می‌رود.[۱۲] در طواف، استلام حجرالاسود و ركن یمانی پیش از آغاز آن، در هر دور و نیز پایان آن مستحب شمرده شده است.[۱۳] در بیشتر منابع فقهی شیعیان، بر استحباب بوسیدن حجرالاسود همراه استلام آن تأكید شده است.[۱۴]

نظر اهل سنت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز، استلام حجرالاسود و بوسیدن آن و نیز استلام ركن یمانی بدون بوسیدن را پیش از آغاز طواف و در هر هفت دور آن و هنگام ورود به مسجدالحرام مستحب شمرده‌اند.[۱۵] تنها از ابوحنیفه گزارش شده كه استلام ركن یمانی را مستحب یا سنت ندانسته است.[۱۶]

استلام رکن شامی و غربی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

همه فقیهان شیعه، مگر ابن جنید اسكافی،[۱۷] استحباب استلام دو ركن دیگر كعبه یعنی شامی و غربی‌ را باور دارند.[۱۸] فقیهان اهل سنت استلام دو ركن شامی و غربی را مستحب نشمرده‌اند.[۱۹]

استلام پس از طواف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مورد دیگر استحباب استلام حجرالاسود، به باور فقیهان شیعه[۲۰] و اهل سنت،[۲۱] استلام آن پس از طواف و نیز نماز طواف و پیش از سعی میان صفا و مروه است. همچنین در پاره‌ای از منابع فقهی شیعه و اهل سنت، به استحباب استلام حجر در زمان گزاردن طواف وداع یا پس از آن تصریح شده است.[۲۲]

چگونگی استلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

لمس کردن و در بر گرفتن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به تصریح شماری از فقیهان شیعه، بهترین شیوه استلام ركن یمانی و حجرالاسود، در بر گرفتن و لمس كردن آن دو است.[۲۳]

دست کشیدن و بوسیدن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان شافعی،[۲۴] حنبلی،[۲۵] شماری از فقیهان پیشین حنفی[۲۶] و بیشتر فقیهان شیعه[۲۷] حقیقت استلام حجرالاسود را دست كشیدن به آن دانسته‌اند. فقیهان متأخر حنفی[۲۸] و اندكی از فقیهان شیعه[۲۹] استلام حجر را دست كشیدن به آن و بوسیدن آن دانسته‌اند. فقیهان مالكی و شماری از شافعیان، استلام حجرالاسود را بوسیدن آن و در صورت ناممكن بودن این كار، دست كشیدن به آن تعریف كرده‌اند.[۳۰]

در دیدگاه شماری از فقیهان اهل سنت، استلام ركن یمانی با دست كشیدن به ركن و سپس بوسیدنِ دست صورت می‌گیرد. شماری دیگر به جای بوسیدن دست، استحباب دست نهادن بر دهان را پس از استلام، باور دارند.[۳۱]

سه بار بوسیدن و سجده[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی شافعیان[۳۲] و حنفیان[۳۳] سه بار بوسیدن و قرار دادن‌گونه و پیشانی ـ یا سجود، به تعبیر منابع روایی ـ[۳۴] بر حجرالاسود هنگام استلام را مستحب دانسته‌اند. استحباب سجده بر حجرالاسود از شافعی و احمد حنبل گزارش شده است. مالك بن انس گذاشتن گونه و پیشانی را بر حجرالاسود بدعت خوانده و به پشتوانه نبود روایت‌های معتبر در این زمینه، آن را روا ندانسته است.[۳۵]

چسباندن شکم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اندكی از فقیهان شیعه[۳۶] چسباندن شكم به حجر را مفهوم اصلی استلام شمرده و در حالت اضطرار، كشیدن دست را جایگزین آن دانسته‌اند. شماری دیگر بر آنند كه تعبیر برگرفته از حدیث‌ها كه «استلام ركن، چسباندن شكم به آن است»،[۳۷] به معنای بهترین‌گونه استلام یا موردی خاص است.[۳۸]

استلام در هنگام ازدحام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان شیعه[۳۹] و اهل سنت[۴۰] در صورت فراوانی جمعیت و دشواری یا ممكن نبودن استلام، به جایگزینی روش‌های دیگر باور دارند؛ همچون: استلام با عصا یا هر چیز همانند آن، اشاره كردن به حجرالاسود، اشاره كردن به آن همراه بوسیدن دست، استقبال ركن حجرالاسود، و تكبیر یا تهلیل.[۴۱]

فقیهان شیعه، شافعی و حنفی برای جلوگیری از آزار دیگران[۴۲] بر آنند كه اگر استلام در همه دورهای طواف ممكن نباشد، در آغاز و پایان آن انجام شود.[۴۳]

فقیهان شیعه[۴۴] و حنفی[۴۵] در حال انبوهی طواف‌كنندگان و آزار دیدن افراد با استلام، آن را مستحب و حتی جایز ندانسته‌اند، به ویژه آن‌گاه كه به كاری حرام، مانند آمیختگی با نامحرم، بینجامد.[۴۶]

استلام برای زنان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان شیعه استلام را برای زنان مستحب می‌دانند. برخی از آنان در صورت انبوهی جمعیت، این كار را جایز نمی‌دانند.[۴۷] فقیهان شافعی نیز بر پایه روایات،[۴۸] استلام زنان را جز در صورت خلوت بودن پیرامون كعبه مستحب ندانسته‌اند.[۴۹]

ورود به محوطه داخلی خانه خدا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در فقه شیعه[۵۰] و اهل سنت[۵۱] این مسئله مطرح بوده كه آیا با دست كشیدن به حجرالاسود، طوافِ حج‌گزار به سبب ورود به محوطه داخلی خانه خدا، یعنی فضای بالای شاذروان، باطل می‌شود یا نه؟ شماری از فقیهان اهل سنت تصریح كرده‌اند كه حج‌گزار برای استلام حجرالاسود هنگام طواف، باید نخست روبه‌روی حجرالاسود بایستد و پس از استلام و بوسیدن آن، به جای خود بازگردد و طواف را ادامه دهد تا طواف وی باطل نشود.[۵۲]

دعا هنگام استلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شیعه و سنی، به خواندن دعاهایی هنگام استلام حجر الاسود[۵۳][۵۴] و دعاهایی در هنگام استلام رکن یمانی[۵۵][۵۶][۵۷]سفارش کرده اند.

حکمت‌ها و آثار معنوی استلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روایات، برای استلام حجر و استحباب آن، اوصاف و حكمت‌هایی یاد شده است؛[۵۸] از جمله یادآوری پیمان الهی بر توحید خدا، رسالت پیامبر(ص) و ولایت امام علی(ع)،[۵۹] آمرزش گناهان با استلام حجر[۶۰] و این‌كه استلام حجر به منزله بیعت با خداوند[۶۱] یا پیامبر گرامی(ص)[۶۲] است. همچنین در روایات، ركن یمانی، جایگاه حضور جبرئیل[۶۳] و یكی از درهای بهشت[۶۴] و باب توبه[۶۵] و استلام آن مایه استجابت دعا،[۶۶] آمرزش گناهان[۶۷] و به منزله دست دادن با خدا[۶۸] شمرده شده است.

جستارهای وابسته[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. النهایه، ج2، ص395؛ لسان العرب، ج12، ص297-298؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «سلم».
  2. لسان العرب، ج12، ص297- 298؛ النهایه، ج2، ص395، «سلم».
  3. ترتیب اصلاح المنطق، ص30؛ غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج1، ص42؛ لسان العرب، ج12، ص298، «سلم».
  4. نگاه کنید به علل الشرایع، ج2، ص425-427.
  5. علل الشرایع، ج2، ص586.
  6. تأویل مختلف الحدیث، ص201؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص192.
  7. الكافی، ج4، ص404-405؛ التهذیب، ج5، ص106، 455.
  8. [صحیح مسلم، ج4، ص66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175؛ المستدرك، ج1، ص454.
  9. صحیح مسلم، ج4، ص67-68؛ الكافی، ج4، ص429.
  10. الهدایه، ص224؛ مستند الشیعه، ج12، ص67؛ جواهر الكلام، ج19، ص342.
  11. مستند الشیعه، ج12، ص62-63؛ جواهر الكلام، ج19، ص342.
  12. الانتصار، ص256؛ الاقتصاد، ص303؛ منتهی المطلب، ج2، ص69.
  13. الاقتصاد، ص303؛ جواهر الكلام، ج19، ص357-360؛ كتاب الحج، ج5، ص488.
  14. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ مدارك الاحكام، ج8، ص127؛ مستند الشیعه، ج12، ص63، 159.
  15. المدونة الكبری، ج1، ص363-364؛ المغنی، ج3، ص383-384، 393-394؛ المجموع، ج8، ص34-35.
  16. المغنی، ج3، ص394؛ بدائع الصنائع، ج2، ص147.
  17. نگاه کنید به مختلف الشیعه، ج4، ص194.
  18. الحدائق، ج16، ص132؛ ریاض المسائل، ج7، ص47.
  19. الام، ج2، ص187-188؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ مواهب الجلیل، ج4، ص158.
  20. الاقتصاد، ص304؛ الوسیله، ص175؛ جواهر الكلام، ج19، ص411.
  21. [الموطأ، ج1، ص366؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص12؛ المجموع، ج8، ص67.
  22. الرسائل العشر، ص231؛ كشاف القناع، ج2، ص595؛ كتاب الحج، ج5، ص511.
  23. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مدارك الاحكام، ج8، ص161.
  24. المجموع، ج8، ص33-34؛ مغنی المحتاج، ج1، ص487.
  25. المغنی، ج3، ص393-394؛ كشاف القناع، ج2، ص555.
  26. المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص146.
  27. الاقتصاد، ص303؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ جواهر الكلام، ج19، ص346.
  28. البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
  29. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.
  30. فتح العزیز، ج7، ص316؛ مواهب الجلیل، ج4، ص152؛ الثمر الدانی، ص366.
  31. المغنی، ج3، ص393-395؛ المجموع، ج8، ص58.
  32. المجموع، ج8، ص33، 35؛ مغنی المحتاج، ج1، ص488.
  33. البحر الرائق، ج2، ص572-573؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
  34. نگاه کنید به صحیح ابن خزیمه، ج4، ص213؛ معرفة السنن و الآثار، ج4، ص51-52.
  35. المدونة الكبری، ج1، ص397؛ نك: المجموع، ج8، ص57؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
  36. الدروس، ج1، ص398؛ جواهر الكلام، ج19، ص346-347.
  37. الكافی، ج4، ص404.
  38. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الحدائق، ج16، ص118.
  39. المبسوط، طوسی، ج1، ص256؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ الدروس، ج1، ص398.
  40. المدونة الكبری، ج1، ص396-397؛ المغنی، ج3، ص395؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548-549.
  41. مجمع الفائده، ج7، ص100-101.
  42. المجموع، ج8، ص38.
  43. المبسوط، سرخسی، ج4، ص11؛ الجامع للشرائع، ص197؛ المجموع، ج8، ص38.
  44. تذكرة الفقهاء، ج8، ص102-103؛ الدروس، ج1، ص398.
  45. حاشیة رد المحتار، ج2، ص543؛ البحر الرائق، ج2، ص572.
  46. صراط النجاة، ج3، ص168.
  47. المقنع، ص226؛ الحدائق، ج16، ص120؛ جواهر الكلام، ج19، ص236.
  48. السنن الكبری، ج5، ص81.
  49. المجموع، ج8، ص34.
  50. نگاه کنید به كتاب الحج، ج4، ص345.
  51. المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104؛ مغنی المحتاج، ج1، ص486.
  52. المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104.
  53. الهدایه، ص225؛ الدروس، ج1، ص398؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.
  54. المجموع، ج8، ص30؛ المغنی، ج3، ص384؛ الشرح الكبیر، ج3، ص384.
  55. المقنعه، ص403؛ المهذب، ج1، ص235-237؛ غنیة النزوع، ص173-174.
  56. المجموع، ج8، ص37؛ اعانة الطالبین، ج2، ص338.
  57. المغنی، ج3، ص396.
  58. نگاه کنید به رسائل المرتضی، ج3، ص276.
  59. الكافی، ج4، ص185-186.
  60. مسند احمد، ج2، ص89.
  61. علل الشرایع، ج2، ص426.
  62. علل الشرایع، ج2، ص427.
  63. الكافی، ج4، ص408.
  64. الكافی، ج4، ص409.
  65. تفسیر عیاشی، ج1، ص39.
  66. الكافی، ج4، ص408.
  67. مسند احمد، ج2، ص89.
  68. علل الشرایع، ج2، ص424.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل استلام.
  • الاستبصار:الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
  • اعانة الطالبین:السید البکری الدمیاطی (م. ۱۳۱۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
  • الاقتصاد الهادی:الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش حسن سعید، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، ۱۴۰۰ق.
  • الام:الشافعی (م. ۲۰۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
  • الانتصار:السید المرتضی (م. ۴۳۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
  • البحر الرائق:ابونجیم المصری (م. ۹۷۰ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • بدائع الصنائع:علاء الدین الکاسانی (م. ۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
  • تأویل مختلف الحدیث:ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق)، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • تحریر الاحکام الشرعیه:العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق (ع)، ۱۴۲۰ق.
  • تذکرة الفقهاء:العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۴ق.
  • ترتیب اصلاح المنطق:ابن السکیت (م. ۲۴۴ق)، به کوشش بکایی، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
  • تفسیر العیاشی:العیاشی (م. ۳۲۰ق)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
  • تهذیب الاحکام:الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
  • الثمر الدانی:الآبی الازهری (م. ۱۳۳۰ق)، بیروت، المکتبة الثقافیه
  • جامع المقاصد:الکرکی (م. ۹۴۰ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۱ق
  • الجامع للشرائع:یحیی بن سعید الحلی (م. ۶۹۰ق)، به کوشش گروهی از فضلا، قم، سید الشهداء، ۱۴۰۵ق
  • جواهر الکلام:النجفی (م. ۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی
  • حاشیة رد المحتار:ابن عابدین (م. ۱۲۵۲ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
  • الحدائق الناضره:یوسف البحرانی (م. ۱۱۸۶ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش
  • الدروس الشرعیه:الشهید الاول (م. ۷۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق
  • الرسائل العشر:الطوسی (م. ۴۶۰ق)، قم، النشر الاسلامی
  • رسائل المرتضی:السید المرتضی (م. ۴۳۶ق)، به کوشش حسینی و رجایی، قم، دار القرآن، ۱۴۰۵ق
  • ریاض المسائل:سید علی الطباطبائی (م. ۱۲۳۱ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق
  • سنن ابن ماجه:ابن ماجه (م. ۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق
  • سنن ابی‌داود:السجستانی (م. ۲۷۵ق)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
  • سنن الترمذی:الترمذی (م. ۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق
  • السنن الکبری:البیهقی (م. ۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
  • سنن النسائی:النسائی (م. ۳۰۳ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۴۸ق
  • الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م. ۶۸۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه
  • صحیح ابن خزیمه:ابن خزیمه (م. ۳۱۱ق)، به کوشش محمد مصطفی، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۲ق
  • صحیح البخاری:البخاری (م. ۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق
  • صحیح مسلم:مسلم (م. ۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر
  • صراط النجاة:میرزا جواد التبریزی، برگزیده، ۱۴۱۶ق
  • علل الشرایع:الصدوق (م. ۳۸۱ق)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق
  • غریب الحدیث:ابن سلام الهروی (م. ۲۲۴ق)، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۳۹۶ق
  • غریب الحدیث:ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق
  • غنیة النزوع:الحلبی (م. ۵۸۵ق)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، ۱۴۱۷ق
  • فتح العزیز:عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. ۶۲۳ق)، دار الفکر
  • فتح الوهاب:زکریا بن محمد الانصاری (م. ۹۳۶ق)، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
  • الکافی:الکلینی (م. ۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
  • کتاب الحج:محاضرات الخوئی (م. ۱۴۱۳ق)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، ۱۴۱۰ق
  • کتاب الدعاء:الطبرانی (م. ۳۶۰ق)، به کوشش مصطفی عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق
  • کشاف القناع:منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
  • کشف الرموز:الفاضل الآبی (م. ۶۹۰ق)، به کوشش اشتهاردی و یزدی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۸ق
  • لسان العرب:ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق
  • المبسوط فی فقه الامامیه:الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه
  • المبسوط:السرخسی (م. ۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
  • مجمع البحرین:الطریحی (م. ۱۰۸۵ق)، به کوشش الحسینی، بیروت، الوفاء، ۱۴۰۳ق
  • مجمع الفائدة و البرهان:المحقق الاردبیلی (م. ۹۹۳ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق
  • المجموع شرح المهذب:النووی (م. ۶۷۶ق)، دار الفکر
  • مختصر بصائر الدرجات:حسن بن سلیمان الحلی (م. قرن۹ق)، نجف، المطبعة الحیدریه، ۱۳۷۰ق
  • مختلف الشیعه:العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق
  • مدارک الاحکام:سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. ۱۰۰۹ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۰ق
  • المدونة الکبری:مالک بن انس (م. ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعاده
  • المراسم العلویه:سلار حمزة بن عبدالعزیز (م. ۴۴۸ق)، به کوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لأهل البیت:، ۱۴۱۴ق
  • مسائل الناصریات:السید المرتضی (م. ۴۳۶ق)، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیه، ۱۴۱۷ق
  • المستدرک علی الصحیحین:الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
  • مستند الشیعه:احمد النراقی (م. ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۵ق
  • مسند احمد:احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر
  • مصباح المتهجد:الطوسی (م. ۴۶۰ق)، بیروت، فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق
  • معرفة السنن و الآثار:البیهقی (م. ۴۵۸ق)، به کوشش کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه
  • مغنی المحتاج:محمد الشربینی (م. ۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق
  • المغنی:عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه
  • المقنع:الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (ع)، ۱۴۱۵ق
  • المقنعه:المفید (م. ۴۱۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق
  • من لا یحضره الفقیه:الصدوق (م. ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق
  • منتهی المطلب:العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، چاپ سنگی.
  • مواهب الجلیل:الحطاب الرعینی (م. ۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق
  • الموطّأ:مالک بن انس (م. ۱۷۹ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق
  • المهذب:القاضی ابن البراج (م. ۴۸۱ق)، به کوشش جمعی از محققان، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق
  • النهایه:ابن اثیر مبارک بن محمد الجزری (م. ۶۰۶ق)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش
  • الوسیلة الی نیل الفضیله:ابن حمزه (م. ۵۶۰ق)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق
  • الهدایه:الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (ع)، ۱۴۱۸ق.

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]