تلبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
 
(۳۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''تلبیه''' از [[واجبات احرام]] در [[حج]] و [[عمره]] است که با گفتن جمله‌های خاص شامل «لَبَّیک» انجام می‌شود. تلبیه پاسخ بندگان به ندای [[خداوند]] در آزادی احرام‌گزاران از [[آتش]] یا پاسخ بندگان به ندای [[حضرت ابراهیم (ع)]] که به فرمان خداوند مردم را به حج فراخواند و تجدید عهد بندگی با خدا است.
{{مقاله فقهی
| صفحه =
| لینک = https://wikihaj.com/view/%D8%AA%D9%84%D8%A8%DB%8C%D9%87_(%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%88%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B9)
| متن = تلبیه (فتاوای مراجع) }}
{{جعبه اطلاعات اعمال
| عنوان = تلبیه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| فیلم = فیلم تلبیه.mp4
| توضیح فیلم = ببیند: آموزش تلبیه
| دسته = واجبات [[احرام]]
| مربوط به آیین = احرام در [[عمره]] و [[حج]]
| مکان = میقات، [[حرم مکی]]
| زمان =
| عمل قبلی =
| عمل بعدی =
| حکم =
| کفاره =
| پیامد فقهی =
| ثواب =
| آداب وابسته =
| فلسفه و اسرار =
| منشاء و تاریخچه =
| مکان‌های وابسته = [[میقات]]
| اشیای وابسته =
| ذکرهای وابسته = لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک.
| دعاهای وابسته =
| مفاهیم فقهی وابسته = [[احرام]]
| احکام فقهی وابسته =
| صفحه فتواهای مراجع = [[تلبیه (فتاوای مراجع)]]
| جستارهای وابسته =
}}
{{احکام احرام عمودی}}
 
'''تَلبِیَه''' از [[واجبات احرام]] در [[حج]] و [[عمره]] است که با گفتن عباراتی خاص شامل «لَبَّیک» انجام می‌شود. برای تحقق [[احرام]] در حج، [[عمره تمتع]]، [[حج افراد|حج اِفراد]] و [[عمره مفرده]]، یک‌بار تلبیه [[واجب]] و شرط صحت احرام است که باید به هنگام نیت احرام، به زبان عربی صحیح ادا شود.


بر پایه منابع تاریخی، حدیثی و تفسیری در [[روزگار جاهلیت]] در میان اعراب، تلبیه پیامبران خداوند به صورت تحریف شده و شرک‌آلود درآمده بود و هریک از قبایل گوناگون [[جزیرة العرب]] تلبیه‌ای خاص داشت. پس از [[بعثت]] پیامبر(ص) و نزول [[قرآن]]، آیات متعدد در نفی [[شرک]] و ممنوعیت تلبیه‌های روزگار جاهلیت نازل شد و [[پیامبر اسلام(ص)]] تلبیه صحیح و توحیدی را که مشتمل بر این عبارات «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.» بود را به مسلمانان آموخت.
با گفتن تلبیه حج‌گزار باید از [[محرمات احرام]] اجتناب کند. عبارت تلبیه به این شکل است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.»


برای تحقق [[احرام]] در حج و [[عمره تمتع]] و [[حج افراد]] و [[عمره مفرده]]، یک‌بار تلبیه [[واجب]] و شرط صحت احرام است که باید به هنگام [[نیت احرام]] به [[زبان عربی]] صحیح ادا شود. با گفتن تلبیه حج‌گزار باید از [[محرمات احرام]] اجتناب کند.
در خصوص حکمت تلبیه گفته‌اند تلبیه پاسخ بندگان به ندای خداوند در رهایی احرام‌گزاران از آتش یا پاسخ بندگان به ندای [[حضرت ابراهیم(ع)]] است که به فرمان خداوند، مردم را به حج فراخواند و تجدید عهد بندگی با خدا است.


==واژه‌شناسی==
==واژه‌شناسی==


در باور شماری از محققان، مصدر تلبیه مشتق از «لبّیک» است.<ref>شرح الرضی، ج1، ص330.</ref> برخی واژه‌شناسان «لبّیک» را اضافه «لَبَّین» به کاف خطاب دانسته‌اند. در باور آن‌ها، از جمله [[سیبویه]]، لبّین تثنیه «لَبّ» و متضمن معنای تکثیر، یعنی اقامتی پس از اقامت است. ولی بعضی آن را از ریشه «ل ـ ب ـ ی» و اضافه «لَبّی» به کاف خطاب می‌دانند.<ref>لسان العرب، ج1، ص731؛ شرح ابن عقیل، ج2، ص54-55.</ref> برخی نیز آن را کلمه‌ای مستقل و جامد دانسته‌اند که در پاسخ ندا دهنده به‌کار می‌رود.<ref>الصحاح، ج6، ص2479؛ مستمسک العروه، ج11، ص395.</ref> در اصطلاح فقیهان، «تلبیه» یعنی بر زبان راندن جملاتی ویژه شامل لبیک به [[خداوند]] که هنگام [[احرام]] [[حج]] و [[عمره]] یاد می‌شود. از جمله واژگان مرتبط با تلبیه، «اهلال» به معنای تلبیه با صدای بلند است.<ref>مستطرفات السرائر، ص590؛ العده، ج1، ص161؛ غایة المراد، ص392.</ref>
تلبیه از ریشه «ل ـ ب ـ ی» یا «ل ـ ب ـ ب» به معنای ثابت بودن، مقیم شدن و ماندن در یک مکان است. این مصدر به معنای اجابت کردن چیزی و پاسخ مثبت دادن است.<ref>العین، ج8، ص341، «لبی»؛ معجم مقاییس اللغه، ج5، ص199، «لب»؛ الصحاح، ج6، ص2479، «لبی».</ref>
 
==تعریف لغوی و اصطلاحی==
 
«تلبیه» از ریشه «ل ـ ب ـ ی» یا «ل ـ ب ـ ب» به معنای ثابت بودن، مقیم شدن و ماندن در یک مکان است. این مصدر به معنای اجابت، پاسخ مثبت دادن، و لبّیک گفتن است.<ref>العین، ج8، ص341، «لبی. </ref> <ref>معجم مقاییس اللغه، ج5، ص199، «لب. </ref> <ref>الصحاح، ج6، ص2479، «لبی. </ref> افزون بر این، ماده «ل ـ ب ـ ب» به معنای خالص و چکیده یک چیز است. از این‌رو، به عقل «لُبّ» و به فرد عاقل «لبیب» گفته‌اند.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج5، ص200؛ لسان العرب، ج1، ص732، «لبب. </ref>  
 
بر این اساس، معنای واژه «لبّیک» در پاسخ هر ندا دهنده، این است: «اخلاص من برای تو است یا من مقیم بر طاعتِ تو هستم.»<ref>القاموس المحیط، ج1، ص127، «الب. </ref>
 
==نخستین لبیک گویان==
 
بر پایه منابع تاریخی<ref>اخبار مکه، ج1، ص39.</ref> و حدیثی،<ref>الدر المنثور، ج1، ص46؛ بحار الانوار، ج56، ص198؛ فتح القدیر، ج1، ص64.</ref> فرشتگان خداوند نخستین لبیک گویان در پیرامون [[عرش]] خداوند بوده‌اند. در منابع به تلبیه [[حضرت آدم (ع)]]،<ref>تفسیر مقاتل، ج3، ص125؛ وسائل الشیعه، ج11، ص236.</ref> [[حضرت ابراهیم (ع)]] و افراد و موجودهای دیگر همراه با ایشان،<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص206-207؛ علل الشرائع، ج2، ص419؛ جامع البیان، ج17، ص189-191.</ref> [[حضرت نوح]]، [[حضرت هود]]، [[حضرت صالح]]،<ref>تفسیر ابن کثیر، ج2، ص240؛ کنز العمال، ج12، ص229.</ref> [[حضرت موسی]]، [[حضرت عیسی]]، [[حضرت یونس]](ع) و شماری از [[پیامبران بنی‌اسرائیل]]<ref>صحیح مسلم، ج1، ص106؛ الکافی، کلینی، ج4، ص213؛ السیرة الحلبیه، ج2، ص433.</ref> تصریح شده است. در تلبیه همه آن‌ها، تعبیر «لبیک» دیده می‌شود؛ هرچند عباراتشان در جزئیات تفاوت‌هایی دارند.


==نحوه تلبیه در جاهلیت==
در اصطلاح فقیهان، تَلبِیَه یعنی بر زبان راندن جملاتی ویژه، شامل لبیک به خداوند است که هنگام [[احرام|اِحرام]] [[حج]] و [[عمره]] یاد می‌شود.<ref>مستطرفات السرائر، ص590؛ العده، ج1، ص161؛ غایة المراد، ص392.</ref>
==عبارت تلبیه==


بر پایه منابع تاریخی<ref>المحبر، ص311؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص232.</ref> و حدیثی<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص542.</ref> و تفسیری،<ref>تفسیر مقاتل، ج3، ص124-125؛ جامع البیان، ج9، ص310.</ref> در روزگار جاهلیت در میان اعراب، تلبیه پیامبران خداوند به صورت تحریف شده و شرک‌آلود درآمده بود و هر یک از قبایل گوناگون [[جزیرة العرب]] از جمله [[بنی‌تمیم|تمیم]]، [[قبیله ربیعه|ربیعه]]، [[بنی‌اسد|اسد]]، [[بنی‌غطفان|غطفان]] و [[قریش]] تلبیه‌ای خاص داشت. برای نمونه، تلبیه قریش چنین بود: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ؛ لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ الّا شَریکٌ هُوَ لَکَ تَملِکُهُ وَ ما مَلَکَ». نیز آنان برای هر یک از بت‌های مشهور تلبیه‌ای ویژه داشتند.<ref>المحبر، ص311-315.</ref>  
بنابر روایتی از حضرت محمد(ص)، متن تلبیه چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، اِنَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.» (خداوندا رو به سوی تو آورده‌ام و دعوت و ندای تو را اجابت می‌کنم، اجابت کردنی پس از اجابت کردن، شریک و یاوری نداری، رو به سوی تو آورده و مُقیم آستان بندگی تو می‌شوم، همه سپاس و ستایش‌هایم مخصوص تو است، همه نعمتها و پادشاهی عالَم از آنِ توست، هیچ شریکی نداری، دعوتت را لبیک گویم).<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص326-327؛ وسائل الشیعه، ج12، ص379؛ صحیح البخاری، ج2، ص147؛ صحیح مسلم، ج4، ص7.</ref>  


==نفی تلبیه مشرکان==
همچنین پیامبر اسلام عبارت «لَبَّیکَ ذَا المَعارِجِ لَبَّیکَ» را نیز بسیار تکرار می‌کرد.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص250؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص325.</ref> روایت شده است که پیامبر پس از سوار شدن بر مرکب، بر بالای بلندی رفتن، پایین رفتن از سرازیری، در پایان شب و پس از اقامه هر نماز هم تلبیه می‌گفت.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص250؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص325.</ref>
 
پس از [[بعثت]] پیامبر(ص) و نزول [[قرآن]]، آیات متعدد در نفی [[شرک]] و ممنوعیت تلبیه‌های روزگار جاهلیت نازل شد؛ از جمله: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً﴾}} ([[سوره اسراء]]، آیه 111)؛ {{قلم رنگ|سبز|﴿هَلْ لَکُمْ مِنْ مَا مَلَکَتْ اَیْمَانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ﴾}} ([[سوره روم]]، آیه 28)؛ {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ﴾}} ([[سوره حج]]، آیه 30-31) به باور مفسران، این آیات در نفی تلبیه مشرکان که در تلبیه برای خدا شریک برمی‌شمردند، نازل شده است.<ref>جامع البیان، ج15، ص235؛ تفسیر ابن کثیر، ج3، ص74.</ref>
 
برخی از مفسران نیز آیه 17 [[سوره توبه]] را که از گواهی مشرکان بر کفر خود سخن گفته، اشاره به تلبیه مشرکان دانسته‌اند:<ref>مجمع البیان، ج5، ص25؛ الکشاف، ج2، ص179؛ روح المعانی، ج10، ص64.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ اَنْ یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِینَ عَلَی اَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ﴾}}.
 
==تلبیه پیامبر==
 
[[پیامبر اسلام(ص)]] تلبیه صحیح و توحیدی را به مسلمانان آموخت<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص326-327؛ وسائل الشیعه، ج12، ص379.</ref> که عبارت است از: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.» ایشان در تلبیه خود همین جملات را ادا می‌کرد.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص250، 335؛ صحیح البخاری، ج2، ص147؛ صحیح مسلم، ج4، ص7.</ref> بر پایه منابع تاریخی<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص110.</ref> و حدیثی،<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص334؛ التهذیب، ج5، ص84.</ref> هنگامی که پیامبر(ص) در [[حجة الوداع]] از [[منطقه شجره]] به [[بیداء]] رسید، تلبیه گفت. ایشان عبارت «لَبَّیکَ ذَا المَعارِجِ لَبَّیکَ» را نیز بسیار تکرار می‌کرد.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص250؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص325.</ref> آورده‌اند که ایشان پس از سوار شدن بر مرکب، بر بالای بلندی رفتن، پایین رفتن از سرازیری، در پایان شب، و نیز پس از اقامه هر نماز، تلبیه می‌گفت.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص250؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص325.</ref>
 
بر پایه حدیثی از [[امام صادق(ع)]]، پیامبر(ص) در پی آغاز [[سفر حج]] از [[مدینه]] به سوی [[مکه]]، در [[منطقه ذی الحلیفه]] آن‌گاه که به بیداء رسید، تلبیه گفت. نیز هنگام غروب [[روز ترویه]] (هشتم [[ذی‌حجه]]) در مکه به مسلمانان امر فرمود که تلبیه گویند. سپس ایشان همراه اصحابش تلبیه‌گویان از مکه بیرون آمد و به سوی [[منا]] حرکت کرد و هنگام رفتن به مسجد در منا، تلبیه را قطع کرد.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص245؛ التهذیب، ج5، ص92.</ref> در احادیث [[اهل‌سنت]] آورده‌اند که پیامبر(ص) گفتن تلبیه را هنگام [[رمی جمره عقبه]] در منا ادامه ‌داد.<ref>صحیح البخاری، ج2، ص146، 179؛ صحیح مسلم، ج4، ص71؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1011.</ref>  


==حکمت‌های تلبیه==
==حکمت‌های تلبیه==


از جمله موارد و حکمت‌های تلبیه که در منابع آمده، از این قرار است:
در منابع شیعی حکمت‌هایی برای تلبیه بیان شده که برخی از آنها عبارت است از:


پاسخ بندگان به ندای خداوند در آزادی احرام‌گزاران از [[آتش]]،<ref>علل الشرائع، ج2، ص416؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص196.</ref> پاسخ بندگان به ندای حضرت ابراهیم (ع) که به فرمان خداوند مردم را به حج فراخواند،<ref>قرب الاسناد، ص239؛ علل الشرائع، ج2، ص416.</ref> پاسخ حضرت موسی (ع) به ندای خداوند،<ref>علل الشرائع، ج2، ص418؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص235.</ref> آمرزش [[گناهان]] با تلبیه،<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص222؛ التهذیب، ج5، ص313؛ کنز العمال، ج5، ص32.</ref> تصمیم به سخن گفتن برای خدا و در راه اطاعت او و خودداری از هر‌گونه [[گناه]]،<ref>مستدرک الوسائل، ج10، ص167.</ref> گزینش تلبیه از سوی خداوند به‌عنوان یکی از شاخص‌های [[مناسک حج]]،<ref>الخصال، ص225؛ بحار الانوار، ج96، ص384.</ref> انتخاب تلبیه به عنوان [[شعار حج]]<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص328.</ref> و [[احرام]].<ref>سنن ابن ماجه، ج2، ص975؛ المستدرک، ج1، ص450؛ علل الشرائع، ج2، ص418.</ref> آورده‌اند که امام صادق(ع) هنگام تلبیه حالش دگرگون می‌شد و صدایش به لرزه می‌افتاد و در پاسخ این پرسش که چرا لبیک نمی‌گوید، ‌فرمود: «می‌ترسم خداوند به من جواب رد دهد و بفرماید: لا لبیک و لا سعدیک».<ref>الامالی، ص234؛ علل الشرائع، ج1، ص235.</ref>  
# پاسخ بندگان به ندای خداوند در رهایی احرام‌گزاران از آتش<ref>علل الشرائع، ج2، ص416؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص196.</ref>
# پاسخ بندگان به ندای حضرت ابراهیم(ع) که به فرمان خداوند، مردم را به حج فرا خواند<ref>قرب الاسناد، ص239؛ علل الشرائع، ج2، ص416.</ref>
# پاسخ حضرت موسی(ع) به ندای خداوند<ref>علل الشرائع، ج2، ص418؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص235.</ref>
# تصمیم به سخن گفتن برای خدا و در راه اطاعت او و خودداری از هر‌گونه [[گناه]].<ref>مستدرک الوسائل، ج10، ص167.</ref>


==احکام فقهی==
==وجوب تلبیه و شرط صحت احرام==


مهم‌ترین احکام فقهی تلبیه از دیدگاه فقیهان [[امامی]] و اهل‌سنت، در عناوین ذیل درخور بررسی است:
به فتوای فقیهان شیعه، یک‌بار گفتن تلبیه، برای تحقق [[احرام]] در [[حج]] و [[عمره تمتع]] و [[حج افراد|حج اِفراد]] و [[عمره مفرده]]، [[واجبات احرام|واجب]] و شرط صحت احرام است؛ ولی در [[حج قران|حج قِران]]، حج‌‌گزار برای انعقاد احرام، میان تلبیه و [[اشعار و تقلید|اِشعار و تقلید]] در [[قربانی]]، مخیر است.<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص248؛ العروة الوثقی، ج4، ص666؛ معتمد العروه، ج2، ص528.</ref>


===وجوب تلبیه و شرط صحت احرام===
فقیهان [[شافعی]]<ref>المجموع، ج7، ص224-246؛ اعانة الطالبین، ج2، ص324، 350.</ref> و [[حنبلی]]<ref>المغنی، ج3، ص254؛ کشاف القناع، ج2، ص486؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص254، 256.</ref> تلبیه را مستحب شمرده‌اند؛ ولی فقیهان [[مالکی]]<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21، 39-40؛ الثمر الدانی، ص363.</ref> آن را واجب دانسته‌اند. فقیهان [[حنفی]] بر آنند که تلبیه با نیت تلبیه یا گفتن یکی از ذکرهای لا اله الا الله، الحمد لله و سبحان الله یا [[اشعار و تقلید|تقلید]] برای قربانی منعقد می‌گردد؛ ولی گفتن عبارات تلبیه، [[مستحبات احرام|مستحب]] است.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص398-400؛ بدائع الصنائع، ج2، ص161؛ البحر الرائق، ج2، ص565؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص533.</ref>  
 
در باور مشهور فقیهان امامی، برای تحقق احرام در حج و [[عمره تمتع]] و [[حج افراد]] و [[عمره مفرده]]، یک‌بار تلبیه [[واجب]] و شرط صحت احرام است؛ ولی در [[حج قران]]، حج‌‌گزار برای انعقاد احرام میان تلبیه و [[اشعار]] و [[تقلید]] مخیر است.<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص248؛ العروة الوثقی، ج4، ص666؛ معتمد العروه، ج2، ص528.</ref> شماری از فقیهان پیشین امامی انعقاد حج قران را نیز تنها با تلبیه دانسته‌اند.<ref>الانتصار، ص254؛ السرائر، ج1، ص532.</ref> پشتوانه وجوب تلبیه برای احرام، آیه 197 سوره حج همراه با احادیثی است که وجوب حج را در آیه به وجوب تلبیه تفسیر کرده‌اند.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص289؛ وسائل الشیعه، ج11، ص29.</ref> روایات دیگری هم تلبیه را موجب انعقاد احرام و شرط صحت آن قلمداد نموده‌اند.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص330-331؛ الاستبصار، ج2، ص189؛ التهذیب، ج5، ص43.</ref>
 
فقیهان [[شافعی]]<ref>المجموع، ج7، ص224-246؛ اعانة الطالبین، ج2، ص324، 350.</ref> و [[حنبلی]]<ref>المغنی، ج3، ص254؛ کشاف القناع، ج2، ص486؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص254، 256.</ref> بدین استناد که تلبیه ذکر است و ذکر در مناسک حج واجب نیست، تلبیه را مستحب شمرده‌اند؛ ولی فقیهان [[مالکی]]<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21، 39-40؛ الثمر الدانی، ص363.</ref> به پشتوانه روایات حکایت‌گر تلبیه پیامبر(ص)<ref>مسند احمد، ج2، ص53؛ صحیح البخاری، ج2، ص147؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص974.</ref> آن را واجب دانسته‌اند. فقیهان [[حنفی]] با قیاس تلبیه در حج به [[تکبیرة الاحرام]] در [[نماز]]، بر آنند که تلبیه با نیت تلبیه یا گفتن یکی از ذکرهای لا اله الا الله، الحمد لله و سبحان الله یا تقلید منعقد می‌گردد<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص398-400؛ بدائع الصنائع، ج2، ص161.</ref> ؛ ولی گفتن عبارات تلبیه را مستحب می‌دانند.<ref>البحر الرائق، ج2، ص565؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص533.</ref>  


===رکن بودن تلبیه===
===رکن بودن تلبیه===


در باور مشهور فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص3-4.</ref> و اهل‌سنت،<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513.</ref> بدین استناد که حج بدون تلبیه صحیح است،<ref>نک: مختلف الشیعه، ج4، ص59.</ref> تلبیه از [[ارکان حج]] و [[ارکان عمره|عمره]] به‌شمار نمی‌رود؛ ولی شماری از فقیهان امامی<ref>الکافی، حلبی، ص193؛ السرائر، ج1، ص532؛ مختلف الشیعه، ج4، ص58-59.</ref> به پشتوانه احادیث<ref>التهذیب، ج5، ص44.</ref> و نیز تشبیه تلبیه در حج به تکبیرة الاحرام در نماز، بر این باورند که تلبیه در حج و عمره، رکن به‌شمار می‌رود.
در باور مشهور فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص3-4.</ref> و اهل‌سنت،<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513.</ref> تلبیه از [[ارکان حج]] و [[ارکان عمره|عمره]] به‌شمار نمی‌رود؛<ref>نک: مختلف الشیعه، ج4، ص59.</ref>ولی شماری از فقیهان امامی بر این باورند که تلبیه در حج و عمره، رکن به‌شمار می‌رود.<ref>الکافی، حلبی، ص193؛ السرائر، ج1، ص532؛ مختلف الشیعه، ج4، ص58-59.</ref>


===الفاظ تلبیه===
==الفاظ تلبیه==
در الفاظ تلبیه بین فقیهان شیعه و اهل سنت اختلاف است.
===در شیعه===
در باور مشهور فقیهان امامی، صیغه تلبیه واجب چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک.» <ref>مختصر النافع، ص82؛ مستند الشیعه، ج11، ص312؛ جواهرالکلام، ج18، ص228.</ref> البته در منابع فقهی امامیان، عباراتی دیگر نیز به عنوان صیغه تلبیه واجب یاد شده است؛ از جمله: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَهَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ»؛ <ref>المقنع، ص220؛ الهدایه، ص220؛ العروة الوثقی، ج4، ص663.</ref> «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.» <ref>رسائل المرتضی، ج3، ص67؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص316.</ref> «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ وَ المُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ»؛<ref>تبصرة المتعلمین، ص89.</ref> «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ وَالمُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، بِحَجَّةٍ وَ عُمرَهٍ اَو حَجَّةٍ مُفرَدَهٍ تَمامُها عَلَیکَ لَبَّیکَ.»<ref>الاقتصاد، ص301.</ref>
====الفاظ مستحب تلبیه====
گفتن برخی تعابیر مشتمل بر لبیک، پس از تلبیه واجب، مستحب است؛ از جمله: «لَبَّیکَ ذَا لمَعَارِجِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ دَاعِیاً اِلَی دارِ السَّلامِ لَبَّیکَ.» <ref>الکافی، حلبی، ص193؛ الدروس، ج1، ص347؛ مناسک حج، ص66.</ref> و «لَبّیَکَ اتَقَرَّبُ الَیکَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ بِحَجَّةٍ وَ عُمرَهٍ لَبَّیکَ.» <ref>رسائل الکرکی، ج2، ص153؛ دلیل الناسک، ص138؛ المعتمد، ج5، ص473.</ref>
===در اهل سنت===
به باور فقیهان اهل‌سنت، صیغه اصلی تلبیه چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ»<ref>الموطا، ج1، ص331؛ المجموع، ج7، ص241؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص42؛ المغنی، ج3، ص255.</ref> در باور فقیهان حنفی، افزودن عباراتی دیگر نیز مستحب است؛ همچون: «لَبَّیکَ ذِی المَعَارِجِ لَبَّیکَ» یا «لَبَّیکَ مَرهوبٌ مِنهُ وَ مَرغوبٌ الَیکَ وَ النُّعمَی وَالفَضلُ وَ الحُسنُ لَکَ لَبَّیکَ لَبَّیکَ.»


در باور مشهور فقیهان امامی، به پشتوانه احادیث<ref>تهذیب الاحکام، ج5، ص91-92، 284.</ref> صیغه تلبیه واجب چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک.» <ref>مختصر النافع، ص82؛ مستند الشیعه، ج11، ص312؛ جواهرالکلام، ج18، ص228.</ref> البته در منابع فقهی امامیان، عباراتی دیگر نیز به عنوان صیغه تلبیه واجب یاد شده است؛ از جمله: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَهَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ.» <ref>المقنع، ص220؛ الهدایه، ص220؛ العروة الوثقی، ج4، ص663.</ref> ؛ «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.» <ref>رسائل المرتضی، ج3، ص67؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص316.</ref> برخی این سخن را دیدگاه بیشتر متاخران شمرده‌اند.<ref>مدارک الاحکام، ج7، ص268.</ref> «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ وَ المُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ»<ref>تبصرة المتعلمین، ص89.</ref> ؛ «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ وَالمُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، بِحَجَّةٍ وَ عُمرَهٍ اَو حَجَّةٍ مُفرَدَهٍ تَمامُها عَلَیکَ لَبَّیکَ».<ref>الاقتصاد، ص301.</ref>
==هنگام آغاز تلبیه==


دیدگاه‌های دیگری نیز در زمینه وجوب پنج یا شش بار لبیک، یاد گشته که در منابع متاخر ضعیف شمرده شده است.<ref>معتمد العروه، ج2، ص519.</ref> نیز به پشتوانه احادیث،<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص250، 335؛ التهذیب، ج5، ص91.</ref> گفتن برخی تعابیر مشتمل بر لبیک پس از تلبیه واجب، مستحب است، از جمله: «لَبَّیکَ ذَا لمَعَارِجِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ دَاعِیاً اِلَی دارِ السَّلامِ لَبَّیکَ.» <ref>الکافی، حلبی، ص193؛ الدروس، ج1، ص347؛ مناسک حج، ص66.</ref> و «لَبّیَکَ اتَقَرَّبُ الَیکَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ بِحَجَّةٍ وَ عُمرَهٍ لَبَّیکَ.» <ref>رسائل الکرکی، ج2، ص153؛ دلیل الناسک، ص138؛ المعتمد، ج5، ص473.</ref>  
شماری از فقیهان امامی برآنند که تأخیر تلبیه از هنگام پوشیدن [[لباس احرام]] و نیت آن جایز است.<ref>مستند الشیعه، ج11، ص259؛ الحدائق، ج15، ص41؛ العروة الوثقی، ج4، ص667.</ref> در برابر، شماری دیگر، از جمله بسیاری از معاصران، بر این باورند که تلبیه باید هم‌زمان با نیت احرام باشد و با تقدّم بر آن یا تاخّر از آن، [[احرام]] منعقد نمی‌شود.<ref>الدروس، ج1، ص347؛ مدارک الاحکام، ج7، ص263.</ref> بعضی برآنند که تلبیه باید هم‌زمان با پوشیدن لباس احرام باشد.<ref>الدروس، ج1، ص347؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص578؛ الحدائق، ج15، ص40.</ref>  


به باور فقیهان اهل‌سنت، به پشتوانه احادیث،<ref>صحیح البخاری، ج2، ص147؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص974؛ سنن ابی داود، ج1، ص407.</ref> صیغه اصلی تلبیه چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ»<ref>الموطا، ج1، ص331؛ المجموع، ج7، ص241؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص42؛ المغنی، ج3، ص255.</ref> برخی این عبارت را اجماعی شمرده‌اند.<ref>کشاف القناع، ج2، ص488.</ref> در باور فقیهان حنفی،<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص187؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145؛ البحر الرائق، ج2، ص565.</ref> افزودن عباراتی دیگر نیز مستحب است؛ همچون: «لَبَّیکَ ذِی المَعَارِجِ لَبَّیکَ» یا «لَبَّیکَ مَرهوبٌ مِنهُ وَ مَرغوبٌ الَیکَ وَ النُّعمَی وَالفَضلُ وَ الحُسنُ لَکَ لَبَّیکَ لَبَّیکَ.» در باور فقیهان مالکی<ref>مختصر خلیل، ص68؛ مواهب الجلیل، ج4، ص159؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص42.</ref> افزودن این عبارات بر تلبیه، مکروه و نیافزودن آن مستحب است؛ ولی در باور فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج7، ص245؛ حواشی الشروانی، ج4، ص63.</ref> افزودن آن مباح و نیافزودن آن مستحب است. فقیهان حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص256؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص256.</ref> هر دو کار را مباح دانسته‌اند. پشتوانه آنان، گزارش‌هایی از تلبیه پیامبر(ص) و [[صحابه]] است.<ref>صحیح البخاری، ج2، ص147؛ سنن النسائی، ج5، ص161.</ref>
فقیهان شافعی<ref>الام، ج2، ص225؛ روضة الطالبین، ج2، ص349.</ref> و شماری از فقیهان حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص254-255؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص254.</ref> تلبیه را هنگام سوار شدن بر مرکب مستحب شمرده‌اند و فقیهان حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص4-5؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145؛ الدر المختار، ج2، ص530.</ref> آن را پس از گزاردن دو رکعت نماز، مستحب دانسته‌اند. فقیهان مالکی<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص39-40.</ref> و شماری از فقیهان حنبلی<ref>کشاف القناع، ج2، ص486.</ref> به استحباب تلبیه بی‌درنگ پس از احرام باور دارند.


===آغاز تلبیه===
==موارد استحباب تکرار تلبیه==


شماری از فقیهان امامی به پشتوانه احادیث<ref>التهذیب، ج5، ص82، 84؛ الاستبصار، ج2، ص188.</ref> و نیز اصل برائت (واجب نبودن تقارن تلبیه با [[نیت احرام]])<ref>جواهر الکلام، ج18، ص220؛ مستند الشیعه، ج11، ص259.</ref> برآنند که تاخیر تلبیه از هنگام پوشیدن [[لباس احرام]] و نیت آن، جایز است.<ref>مستند الشیعه، ج11، ص259؛ الحدائق، ج15، ص41؛ العروة الوثقی، ج4، ص667.</ref> آنان درباره هنگام آغاز تلبیه، دیدگاه‌های متفاوت دارند؛ از جمله: استحباب تاخیر تلبیه تا هنگام رسیدن به [[منطقه بیداء]] برای شخص سواره و پیاده یا تنها برای شخص سواره در صورت احرام از [[مسجد شجره]]؛ تلبیه پس از برداشتن چند گام در صورت [[محرم]] شدن از جایی جز مسجد شجره؛ تلبیه از [[مکه]] برای شخص پیاده و از [[منطقه رقطاء]] یا [[شعب الدب|شِعب الدُّب]] برای شخص سواره، در صورت احرام از مکه.<ref>مستند الشیعه، ج11، ص316.</ref>
فقیهان امامی،<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص253؛ مجمع الفائده، ج6، ص235؛ جواهر الکلام، ج18، ص273.</ref> شافعی،<ref>الام، ج2، ص170؛ فتح العزیز، ج7، ص259-261؛ المجموع، ج7، ص240.</ref> حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص8؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص401.</ref> و حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص258-259؛ کشاف القناع، ج2، ص488-489.</ref> به پشتوانه احادیث<ref>سنن ابی داود، ج1، ص408؛ الکافی، کلینی، ج4، ص335-337؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص204، 325، 529.</ref> تکرار تلبیه را برای احرام‌گزار، به‌ویژه در پاره‌ای موارد [[مستحب]] شمرده‌اند؛ از جمله:


در برابر، شماری دیگر از فقیهان امامی، از جمله بسیاری از معاصران، بر این باورند که تلبیه باید هم‌زمان با نیت احرام باشد و با تقدّم بر آن یا تاخّر از آن، [[احرام]] منعقد نمی‌شود.<ref>الدروس، ج1، ص347؛ مدارک الاحکام، ج7، ص263.</ref> تشابه تلبیه در حج با تکبیرة الاحرام در نماز، از شواهد این دیدگاه است.<ref>السرائر، ج1، ص536.</ref> بعضی برآنند که تلبیه باید هم‌زمان با پوشیدن لباس احرام باشد.<ref>الدروس، ج1، ص347؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص578؛ الحدائق، ج15، ص40.</ref>
آخر شب یا آغاز روز، هنگام سحر، در حال بالا رفتن یا پایین آمدن از بلندی یا درّه، پس از گزاردن نمازهای واجب یا مستحب، و هنگام روبه‌رو شدن با همسفران.


فقیهان شافعی<ref>الام، ج2، ص225؛ روضة الطالبین، ج2، ص349.</ref> و شماری از فقیهان حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص254-255؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص254.</ref> به پشتوانه برخی روایات،<ref>صحیح البخاری، ج2، ص147؛ سنن ابی داود، ج1، ص398؛ فتح الباری، ج3، ص327.</ref> تلبیه را هنگام سوار شدن بر مرکب مستحب شمرده‌اند و فقیهان حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص4-5؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145؛ الدر المختار، ج2، ص530.</ref> به پشتوانه روایاتی دیگر،<ref>سنن الترمذی، ج2، ص157؛ سنن النسائی، ج5، ص162.</ref> آن را پس از گزاردن دو رکعت نماز، مستحب دانسته‌اند. فقیهان مالکی<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص39-40.</ref> و شماری از فقیهان حنبلی<ref>کشاف القناع، ج2، ص486.</ref> به استحباب تلبیه بی‌درنگ پس از احرام باور دارند.
افزون بر این، فقیهان [[شافعی]] و [[حنبلی]] به استحباب تلبیه در [[مسجدالحرام]]، [[مسجد خیف]] در [[منا]]، و [[مسجد ابراهیم]] در [[عرفات]] باور دارند.<ref>المغنی، ج3، ص258-259؛ فتح العزیز، ج7، ص260-261؛ المجموع، ج7، ص240.</ref> در باور فقیهان [[مالکی]]، تکرار تلبیه مستحب است؛ ولی باید اعتدال در تکرار آن رعایت گردد.<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص39-40؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص40؛ الفواکه، ج2، ص798.</ref> نیز فقیهان امامی و حنبلی، تلبیه را پس از ارتکاب برخی [[محرمات احرام]]، از جمله نگاه کردن به آینه مستحب دانسته‌اند.<ref>الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص260؛ مناسک الحج، فاضل، ص86؛ تحریر الوسیله، ج1، ص422.</ref> فقیهان حنبلی نیز آن را پس از شنیدن تلبیه فرد دیگر،<ref>العده، ج1، ص162؛ الفروع، ج5، ص390.</ref> مستحب شمرده‌اند.


===موارد استحباب تکرار تلبیه===
==هنگام قطع تلبیه==


فقیهان امامی،<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص253؛ مجمع الفائده، ج6، ص235؛ جواهر الکلام، ج18، ص273.</ref> شافعی،<ref>الام، ج2، ص170؛ فتح العزیز، ج7، ص259-261؛ المجموع، ج7، ص240.</ref> حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص8؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص401.</ref> و حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص258-259؛ کشاف القناع، ج2، ص488-489.</ref> به پشتوانه احادیث<ref>سنن ابی داود، ج1، ص408؛ الکافی، کلینی، ج4، ص335-337؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص204، 325، 529.</ref> تکرار تلبیه را برای احرام‌گزار، به‌ویژه در پاره‌ای موارد [[مستحب]] شمرده‌اند؛ از جمله:
فقیهان امامی<ref>السرائر، ج1، ص520؛ الحدائق، ج15، ص96؛ جواهر الکلام، ج18، ص274.</ref> و نیز مشهور فقیهان مالکی<ref>المدونة الکبری، ج1، ص364؛ رساله ابن ابی زید، ص365؛ الثمر الدانی، ص371.</ref> برآنند که حج‌‌گزار باید تکرار تلبیه حج را هنگام ظهر [[روز عرفه]] قطع کند؛ ولی فقیهان شافعی<ref>مختصر المزنی، ص68؛ فتح العزیز، ج7، ص370؛ المجموع، ج8، ص154.</ref> و حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج2، ص43؛ ج4، ص20؛ بدائع الصنائع، ج2، ص156.</ref> و حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص451-452؛ کشاف القناع، ج2، ص583.</ref> هنگام قطع تلبیه را آغاز [[رمی جمره عقبه|رَمْی جَمَره عقبه]] در روز [[عید قربان]] دانسته‌اند. شماری از فقیهان مالکی زمان پایان تلبیه را هنگام آغاز [[طواف]] در حج می‌دانند.<ref>الفواکه، ج2، ص798.</ref> به باور مشهور فقیهان امامی، زمان قطع تلبیه در [[عمره تمتع]]، هنگام مشاهده خانه‌های مکه است.<ref>الخلاف، ج2، ص331؛ جواهر الکلام، ج18، ص276.</ref>


آخر شب یا آغاز روز، هنگام سحر، در حال بالا رفتن یا پایین آمدن از بلندی یا درّه، پس از گزاردن نمازهای واجب یا مستحب، و هنگام روبه‌رو شدن با همسفران.
در روایات شیعیان، برای قطع تلبیه در [[عمره مفرده]]، چند زمان یاد شده است؛ از جمله:


افزون بر این، فقیهان [[شافعی]] و [[حنبلی]] به استحباب تلبیه در [[مسجدالحرام]]، [[مسجد خیف]] در [[منا]]، و [[مسجد ابراهیم]] در [[عرفات]] باور دارند.<ref>المغنی، ج3، ص258-259؛ فتح العزیز، ج7، ص260-261؛ المجموع، ج7، ص240.</ref> در باور فقیهان [[مالکی]]، تکرار تلبیه مستحب است؛ ولی باید اعتدال در تکرار آن رعایت گردد.<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص39-40؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص40؛ الفواکه، ج2، ص798.</ref> نیز فقیهان امامی و حنبلی، تلبیه را پس از ارتکاب برخی [[محرمات احرام]]، از جمله نگاه کردن به آینه مستحب دانسته‌اند.<ref>الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص260؛ مناسک الحج، فاضل، ص86؛ تحریر الوسیله، ج1، ص422.</ref> فقیهان حنبلی نیز آن را پس از شنیدن تلبیه فرد دیگر<ref>العده، ج1، ص162؛ الفروع، ج5، ص390.</ref> مستحب شمرده‌اند.
هنگام رسیدن به عقبه مدنیین، ورود به [[حرم]]، مشاهده [[کعبه]]، مشاهده مسجدالحرام، و هنگام عبور از [[منطقه ذی‌طوی]]. <ref>الکافی، کلینی، ج4، ص537؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص453-456؛ الاستبصار، ج2، ص177-178.</ref> از این‌رو، به باور مشهور فقیهان امامی،<ref>مصباح الهدی، ج12، ص501-502.</ref> در صورتی که احرام‌گزار عمره مفرده از بیرون حرم [[احرام|محرم]] شده باشد، هنگام ورود به حرم، تلبیه وی قطع می‌گردد؛ اما اگر در مکه و از [[ادنی الحل|اَدنَی الحِلّ]] مُحرِم شده باشد، زمان قطع تلبیه او، هنگام مشاهده کعبه است.<ref>النهایه، ص216؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ مجمع الفائده، ج6، ص238.</ref>  


===هنگام قطع تلبیه===
در [[فقه شافعی]]<ref>الام، ج7، ص200؛ مختصر المزنی، ص67.</ref> و حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص30؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص401، 404.</ref> و حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص418؛ کشاف القناع، ج2، ص569.</ref>  هنگام پایان تلبیه در عمره، زمان رسیدن به خانه خدا یا آغاز [[طواف]] یا [[استلام رکن]] است. به باور فقیهان مالکی، عمره‌‌گزار [[آفاقی]] و نیز عمره‌‌گزاری که حج خود را به سبب فوت حج به عمره تبدیل کرده، باید هنگام رسیدن به حرم، تلبیه خود را قطع کند؛ ولی عمره‌‌گزاری که از [[جعرانه]] یا [[تنعیم]] محرم شده، باید هنگام رسیدن به خانه‌های مکه، تلبیه را قطع نماید.<ref>التاج و الاکلیل، ج3، ص107؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص40.</ref>


فقیهان امامی<ref>السرائر، ج1، ص520؛ الحدائق، ج15، ص96؛ جواهر الکلام، ج18، ص274.</ref> به پشتوانه احادیث<ref>الکافی، ج4، ص462؛ وسائل الشیعه، ج12، ص391.</ref> و نیز مشهور فقیهان مالکی<ref>المدونة الکبری، ج1، ص364؛ رساله ابن ابی زید، ص365؛ الثمر الدانی، ص371.</ref> برآنند که حج‌‌گزار باید تکرار تلبیه حج را هنگام ظهر [[روز عرفه]] قطع کند؛ ولی فقیهان شافعی<ref>مختصر المزنی، ص68؛ فتح العزیز، ج7، ص370؛ المجموع، ج8، ص154.</ref> و حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج2، ص43؛ ج4، ص20؛ بدائع الصنائع، ج2، ص156.</ref> و حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص451-452؛ کشاف القناع، ج2، ص583.</ref> به پشتوانه روایتی از [[ابن عباس]]<ref>مسند احمد، ج1، ص210؛ صحیح البخاری، ج2، ص179؛ سنن الترمذی، ج2، ص200.</ref> هنگام قطع تلبیه را آغاز [[رمی جمره عقبه]] در روز [[عید قربان]] دانسته‌اند. شماری از فقیهان مالکی زمان پایان تلبیه را هنگام آغاز [[طواف]] در حج می‌دانند.<ref>الفواکه، ج2، ص798.</ref> به باور مشهور فقیهان امامی، به پشتوانه احادیث،<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص315؛ التهذیب، ج5، ص94.</ref> زمان قطع تلبیه در [[عمره تمتع]]، هنگام مشاهده خانه‌های مکه است.<ref>الخلاف، ج2، ص331؛ جواهر الکلام، ج18، ص276.</ref> شماری از فقیهان به پشتوانه احادیث<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص399.</ref> برآنند که هرگاه مسیر حج‌‌گزار از [[عراق]] به [[مکه]] باشد، محل قطع تلبیه، [[عقبه مدنیین]] است و اگر مسیر او از [[مدینه]] به مکه باشد، تلبیه در [[عقبه ذی‌طوی]] قطع می‌گردد.<ref>المقنع، ص254؛ المقنعه، ص398-399.</ref>
==تلفظ تلبیه به عربی==


در روایات شیعیان، برای قطع تلبیه در [[عمره مفرده]]، چند زمان یاد شده است؛ از جمله:
به باور فقیهان امامی، تلبیه باید به زبان عربی صحیح ادا شود؛ زیرا تلبیه‌ای که در روایات بدان امر شده، به زبان عربی است؛ همچنان که در دیگر ذکرهای واجب مانند تکبیرة الاحرام در [[نماز]] چنین است.<ref>معتمد العروه، ج2، ص523.</ref> در صورت ناتوانی احرام‌گزار از تلفظ به عربی صحیح، در فقه امامی چند نظر هست؛ از جمله:


هنگام رسیدن به عقبه مدنیین، ورود به [[حرم]]، مشاهده [[کعبه]]، مشاهده مسجدالحرام، و هنگام عبور از [[منطقه ذی‌طوی]]. <ref>الکافی، کلینی، ج4، ص537؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص453-456؛ الاستبصار، ج2، ص177-178.</ref> از این‌رو، به باور مشهور فقیهان امامی،<ref>مصباح الهدی، ج12، ص501-502.</ref> در صورتی که احرام‌گزار عمره مفرده از بیرون حرم [[محرم]] شده باشد، هنگام ورود به حرم، تلبیه وی قطع می‌گردد؛ اما اگر در مکه و از [[ادنی الحل]] محرم شده باشد، زمان قطع تلبیه او، هنگام مشاهده کعبه است.<ref>النهایه، ص216؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ مجمع الفائده، ج6، ص238.</ref> شماری از فقیهان امامی به تخییر احرام‌گزار میان این گزینه‌ها باور دارند.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص456.</ref> بعضی میان روایات چنین جمع کرده‌اند که مُحرمانی که از راه مدینه به مکه می‌روند، در عقبه مدنیین؛ آن‌ها که از راه عراق به مکه می‌روند، در منطقه ذی‌طوی؛ و کسانی که در مکه و از ادنی الحل محرم می‌شوند، پس از مشاهده کعبه، تلبیه خود را قطع می‌کنند.<ref>الاستبصار، ج2، ص177-178.</ref>  
1. وجوب گرفتن نایب<ref>الجامع للشرائع، ص180.</ref>


در [[فقه شافعی]]<ref>الام، ج7، ص200؛ مختصر المزنی، ص67.</ref> و حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص30؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص401، 404.</ref> و حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص418؛ کشاف القناع، ج2، ص569.</ref> به پشتوانه روایات<ref>سنن ابی داود، ج1، ص408؛ سنن الترمذی، ج2، ص200-201.</ref> هنگام پایان تلبیه در عمره، زمان رسیدن به خانه خدا یا آغاز [[طواف]] یا [[استلام رکن]] است. به باور فقیهان مالکی، عمره‌‌گزار آفاقی و نیز عمره‌‌گزاری که حج خود را به سبب فوت حج به عمره تبدیل کرده، باید هنگام رسیدن به حرم، تلبیه خود را قطع کند؛ ولی عمره‌‌گزاری که از [[جعرانه]] یا [[تنعیم]] محرم شده، باید هنگام رسیدن به خانه‌های مکه، تلبیه را قطع نماید.<ref>التاج و الاکلیل، ج3، ص107؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص40.</ref>  
2. وجوب ترجمه عبارت تلبیه<ref>مدارک الاحکام، ج7، ص266.</ref>


===تلفظ تلبیه به عربی===
3. تلفظ عبارت تلبیه به هر صورت مقدور<ref>مستمسک العروه، ج11، ص392؛ معتمد العروه، ج2، ص525-526.</ref>


به باور فقیهان امامی، تلبیه باید به [[زبان عربی]] صحیح ادا شود؛ زیرا تلبیه‌ای که در روایات بدان امر شده، به زبان عربی است؛ همچنان که در دیگر ذکرهای واجب مانند [[تکبیرة الاحرام]] در [[نماز]] چنین است.<ref>معتمد العروه، ج2، ص523.</ref> در صورت ناتوانی احرام‌گزار از تلفظ به عربی صحیح، در [[فقه امامی]] چند نظر به پشتوانه احادیث<ref>قرب الاسناد، ص49؛ الکافی، کلینی، ج4، ص504.</ref> یاد شده است؛ از جمله:
4. تلفظ عبارت به شکل ممکن و نیز ترجمه آن و نایب گرفتن برای ادای آن.<ref>کشف اللثام، ج5، ص270؛ مستند الشیعه، ج11، ص315.</ref>


1. وجوب گرفتن نایب.<ref>الجامع للشرائع، ص180.</ref> 2. وجوب ترجمه عبارت تلبیه.<ref>مدارک الاحکام، ج7، ص266.</ref> 3. تلفظ عبارت تلبیه به هر صورت مقدور.<ref>مستمسک العروه، ج11، ص392؛ معتمد العروه، ج2، ص525-526.</ref> 4. تلفظ عبارت به‌شکل ممکن و نیز ترجمه آن و نایب گرفتن برای ادای آن.<ref>کشف اللثام، ج5، ص270؛ مستند الشیعه، ج11، ص315.</ref> به باور شماری از فقیهان، در صورت ناتوانی کامل احرام‌گزار از تلفظ تلبیه به هر صورت ممکن، او از گزاردن مناسک در آن سال معذور خواهد بود و باید برای گزاردن مناسک در سال بعد، تلفظ صحیح عربی را فراگیرد.<ref>معتمد العروه، ج2، ص525-526.</ref>  
به باور شماری از فقیهان، در صورت ناتوانی کامل احرام‌گزار از تلفظ تلبیه به هر صورت ممکن، او از گزاردن مناسک در آن سال معذور خواهد بود و باید برای گزاردن مناسک در سال بعد، تلفظ صحیح عربی را فراگیرد.<ref>معتمد العروه، ج2، ص525-526.</ref>  


فقیهان مالکی و حنبلی برآنند که تلبیه باید به زبان عربی گفته شود؛ زیرا ذکرهای آن به زبان عربی تشریع شده است و تنها در صورت ممکن نبودن فراگیری عربی، تلبیه به زبان غیرعربی جایز است<ref>المغنی، ج3، ص260؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ کشاف القناع، ج2، ص488.</ref> ؛ ولی فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج7، ص246؛ مغنی المحتاج، ج1، ص482.</ref> و حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص6؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص399.</ref> بدین استناد که اصل تلبیه مستحب است، تلبیه به زبان غیرعربی را حتی در صورت امکان فراگیری زبان عربی، جایز دانسته‌اند.
فقیهان مالکی و حنبلی برآنند که تلبیه باید به زبان عربی گفته شود؛ زیرا ذکرهای آن به زبان عربی تشریع شده است و تنها در صورت ممکن نبودن فراگیری عربی، تلبیه به زبان غیرعربی جایز است؛<ref>المغنی، ج3، ص260؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ کشاف القناع، ج2، ص488.</ref> ولی فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج7، ص246؛ مغنی المحتاج، ج1، ص482.</ref> و حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص6؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص399.</ref> بدین استناد که اصل تلبیه مستحب است، تلبیه به زبان غیرعربی را حتی در صورت امکان فراگیری زبان عربی جایز دانسته‌اند.


===تلبیه شخص ناتوان و محجور===
===تلبیه شخص ناتوان و محجور===


بیشتر فقیهان امامی به پشتوانه احادیث<ref>الکافی، کلینی، ج3، ص315؛ ج4، ص335؛ التهذیب، ج5، ص93.</ref> برآنند که شخص گنگ باید افزون بر نیت قلبی،<ref>الدروس، ج1، ص347؛ الحدائق، ج15، ص64.</ref> با حرکت دادن زبان و اشاره کردن با انگشت، تلبیه گوید.<ref>السرائر، ج1، 537؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ جامع المقاصد، ج3، ص167.</ref> برخی باور دارند که انجام دادن یکی از این دو کار کافی است.<ref>ارشاد الاذهان، ج1، ص253؛ المهذب، ج2، ص165.</ref> شماری دیگر گرفتن نایب را برای او لازم شمرده‌اند.<ref>فتاوی ابن الجنید، ص126.</ref> شماری از فقیهان، نایب گرفتن را برای شخصی که هم کر باشد و هم لال، واجب دانسته‌اند.<ref>کشف اللثام، ج5، ص270.</ref> برخی بر پایه اصل احتیاط، به جمع میان اشاره کردن با انگشت و حرکت دادن زبان و نایب گرفتن باور دارند.<ref>العروةالوثقی، ج4، ص664؛ مستمسک‌العروه، ج11، ص392.</ref>
بیشتر فقیهان امامی برآنند که شخص گنگ باید افزون بر نیت قلبی،<ref>الدروس، ج1، ص347؛ الحدائق، ج15، ص64.</ref> با حرکت دادن زبان و اشاره کردن با انگشت تلبیه گوید.<ref>السرائر، ج1، 537؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ جامع المقاصد، ج3، ص167.</ref> برخی باور دارند که انجام دادن یکی از این دو کار کافی است.<ref>ارشاد الاذهان، ج1، ص253؛ المهذب، ج2، ص165.</ref> شماری دیگر گرفتن نایب را برای او لازم شمرده‌اند.<ref>فتاوی ابن الجنید، ص126.</ref> شماری از فقیهان، نایب گرفتن را برای شخصی که هم کر باشد و هم لال واجب دانسته‌اند.<ref>کشف اللثام، ج5، ص270.</ref> برخی هم به جمع میان اشاره کردن با انگشت و حرکت دادن زبان و نایب گرفتن فتوا می‌دهند.<ref>العروةالوثقی، ج4، ص664؛ مستمسک‌العروه، ج11، ص392.</ref>  
 
در [[فقه مالکی]]، تکلیف تلبیه از شخص گنگ برداشته می‌شود؛ زیرا به باور مالکیان، تلبیه از اعمال بدنی محض به‌شمار می‌رود و نیابت‌پذیر نیست<ref>مواهب الجلیل، ج3، ص437.</ref> ؛ ولی به باور فقیهان حنفی، تلبیه گنگ با نیت و حرکت دادن زبان صورت می‌گیرد.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص188.</ref> بیشتر فقیهان امامی به پشتوانه احادیث<ref>التهذیب، ج5، ص60، 409.</ref> برآنند که تلبیه کودکان و افراد بی‌هوش را که ناتوان از گفتن تلبیه صحیح هستند، ولیّ یا نایب آن‌ها انجام می‌دهد.<ref>مختلف الشیعه، ج4، ص56؛ مستمسک العروه، ج11، ص392؛ معتمد العروه، ج2، ص526؛ المعتمد، ج3، ص336.</ref> البته شماری از آنان به کافی نبودن نیابت برای شخص بی‌هوش و صحیح نبودن [[احرام]] او باور دارند.<ref>السرائر، ج1، ص529.</ref>
 
در [[فقه مالکی]]، با استناد به جایز نبودن نیابت در تلبیه، کودکانی که توانایی تکلّم ندارند، لازم نیست تلبیه گویند؛ اما ولیّ کودکانی که توانایی تکلّم دارند، باید تلبیه را به آن‌ها تلقین کند تا آن را تکرار کنند.<ref>مواهب الجلیل، ج3، ص437.</ref>  


در منابع [[فقه حنبلی]]، نایب گرفتن برای افراد گنگ، بیمار، کودک، مجنون و بی‌‌هوش مستحب به‌شمار رفته است.<ref>کشاف القناع، ج2، ص487.</ref>  
در [[فقه مالکی]]، تکلیف تلبیه از شخص گنگ برداشته می‌شود؛ زیرا به باور مالکیان، تلبیه از اعمال بدنی محض به‌شمار می‌رود و نیابت‌پذیر نیست؛<ref>مواهب الجلیل، ج3، ص437.</ref> ولی به باور فقیهان حنفی، تلبیه گنگ با نیت و حرکت دادن زبان صورت می‌گیرد.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص188.</ref> بیشتر فقیهان امامی برآنند که تلبیه کودکان و افراد بی‌هوش را که ناتوان از گفتن تلبیه صحیح هستند، ولیّ یا نایب آن‌ها انجام می‌دهد.<ref>مختلف الشیعه، ج4، ص56؛ مستمسک العروه، ج11، ص392؛ معتمد العروه، ج2، ص526؛ المعتمد، ج3، ص336.</ref> البته شماری از آنان به کافی نبودن نیابت برای شخص بی‌هوش و صحیح نبودن [[احرام]] او باور دارند.<ref>السرائر، ج1، ص529.</ref>  


===تلبیه با صدای بلند===
===تلبیه با صدای بلند===


به باور فقیهان امامی،<ref>السرائر، ج1، ص536؛ مستند الشیعه، ج11، ص319؛ جواهر الکلام، ج18، ص272.</ref> شافعی،<ref>فتح العزیز، ج7، ص262-263؛ المجموع، ج7، ص240-241؛ مغنی المحتاج، ج1، ص481.</ref> حنفی،<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص6؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.</ref> مالکی<ref>الموطا، ج1، ص334؛ الثمر الدانی، ص364.</ref> و حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص240-241، 254-255؛ کشاف القناع، ج2، ص487.</ref> به پشتوانه احادیث،<ref>سنن النسائی، ج5، ص162؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص326؛ التهذیب، ج5، ص92.</ref> تلبیه با صدای بلند برای احرام‌گزار مستحب است.‌ اندکی از امامیان به وجوب تلبیه با صدای بلند باور دارند.<ref>نک: التهذیب، ج5، ص92.</ref> فقیهان مالکی استحباب یاد شده را وابسته به میانه‌روی و دوری از افراط و تفریط دانسته‌اند.<ref>الشرح‌الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص40؛ الثمر الدانی، ص364.</ref>
به فتوای فقیهان امامی،<ref>السرائر، ج1، ص536؛ مستند الشیعه، ج11، ص319؛ جواهر الکلام، ج18، ص272.</ref> شافعی،<ref>فتح العزیز، ج7، ص262-263؛ المجموع، ج7، ص240-241؛ مغنی المحتاج، ج1، ص481.</ref> حنفی،<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص6؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.</ref> مالکی<ref>الموطا، ج1، ص334؛ الثمر الدانی، ص364.</ref> و حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص240-241، 254-255؛ کشاف القناع، ج2، ص487.</ref> تلبیه با صدای بلند برای احرام‌گزار مستحب است.‌ البته این کار برای زنان مستحب نیست.<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص316؛ مسالک الافهام، ج2، ص244؛ ریاض المسائل، ج6، ص266.</ref>و<ref>فتح العزیز، ج7، ص263؛ مواهب الجلیل، ج4، ص202؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.</ref> به‌سخن شماری از فقیهان امامی، استحباب تلبیه با صدای بلند، ویژه احرام‌‌گزاران از [[مسجد شجره|مسجد شَجَره]] و نیز احرام‌گزارانی است که از [[مکه|مکه،]] [[احرام|مُحرِم]] می‌شوند. تلبیه هنگام عبور از [[منطقه ابطح]] بر این افراد مستحب است.<ref>الحدائق، ج15، ص62-63.</ref>  
 
به باور فقیهان امامی<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص316؛ مسالک الافهام، ج2، ص244؛ ریاض المسائل، ج6، ص266.</ref> و اهل‌سنت،<ref>فتح العزیز، ج7، ص263؛ مواهب الجلیل، ج4، ص202؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.</ref> به پشتوانه احادیث،<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص337، 405.</ref> تلبیه با صدای بلند برای زنان مستحب نیست. به‌سخن شماری از فقیهان امامی، به پشتوانه روایات، استحباب تلبیه با صدای بلند، ویژه احرام‌‌گزاران از [[مسجد شجره]] و نیز احرام‌گزارانی است که از [[مکه]] [[محرم]] می‌شوند. تلبیه هنگام عبور از [[منطقه ابطح]] بر این افراد مستحب است.<ref>الحدائق، ج15، ص62-63.</ref>  


===ذکر حج یا عمره در تلبیه===
===ذکر حج یا عمره در تلبیه===


به باور فقیهان امامی<ref>منتهی‌المطلب، ج10، ص235؛ جواهرالکلام، ج18، ص279.</ref> و حنفی<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص398-399؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص531.</ref> و حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص257؛ کشاف القناع، ج2، ص486.</ref> به پشتوانه احادیث،<ref>صحیح مسلم، ج4، ص52؛ سنن ابی داود، ج1، ص403؛ الکافی، کلینی، ج4، ص454-455.</ref> [[مستحب]] است که محرم نوع رفتار خود، یعنی [[حج]] یا [[عمره]] بودن، را در تلبیه ذکر کند؛ ولی فقیهان مالکی<ref>المدونة الکبری، ج1، ص360-361؛ التاج و الاکلیل، ج4، ص55؛ مواهب الجلیل، ج4، ص55.</ref> و شماری از فقیهان شافعی<ref>فتح العزیز، ج7، ص208؛ المجموع، ج7، ص227.</ref> بدین استدلال که [[عبادت]] پنهان بهتر است، به این استحباب باور ندارند. شماری از فقیهان شافعی برآنند که از این‌رو، یاد کردن از نوع حج یا عمره، تنها در تلبیه نخست مستحب است.<ref>حواشی الشروانی، ج4، ص55؛ مغنی المحتاج، ج1، ص478؛ فتح الوهاب، ج1، ص240.</ref>  
به باور فقیهان امامی<ref>منتهی‌المطلب، ج10، ص235؛ جواهرالکلام، ج18، ص279.</ref> و حنفی<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص398-399؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص531.</ref> و حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص257؛ کشاف القناع، ج2، ص486.</ref> [[مستحب]] است که مُحرِم نوع رفتار خود، یعنی [[حج]] یا [[عمره]] بودن، را در تلبیه ذکر کند؛ ولی فقیهان مالکی<ref>المدونة الکبری، ج1، ص360-361؛ التاج و الاکلیل، ج4، ص55؛ مواهب الجلیل، ج4، ص55.</ref> و شماری از فقیهان شافعی<ref>فتح العزیز، ج7، ص208؛ المجموع، ج7، ص227.</ref> بدین استدلال که [[عبادت]] پنهان بهتر است، به این استحباب باور ندارند. شماری از فقیهان شافعی برآنند که از این‌رو، یاد کردن از نوع حج یا عمره، تنها در تلبیه نخست مستحب است.<ref>حواشی الشروانی، ج4، ص55؛ مغنی المحتاج، ج1، ص478؛ فتح الوهاب، ج1، ص240.</ref>  


===طهارت هنگام ذکر تلبیه===
===طهارت هنگام ذکر تلبیه===


به باور فقیهان امامی<ref>المقنع، ص226؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ الدروس، ج1، ص348.</ref> و اهل‌سنت،<ref>الام، ج2، ص171؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148، 219؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.</ref> به پشتوانه احادیث،<ref>صحیح البخاری، ج1، ص79؛ صحیح مسلم، ج4، ص30؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص326.</ref> [[طهارت]] از [[حدث اکبر]] و [[حدث اصغر]]، یعنی پاک بودن و نداشتن موانع نماز مانند [[جنابت]] و [[حیض]] یا [[وضو]] نداشتن<ref>الروضة البهیه، ج1، ص251.</ref> هنگام تلبیه شرط نیست؛ ولی مستحب است.
به باور فقیهان امامی<ref>المقنع، ص226؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ الدروس، ج1، ص348.</ref> و اهل‌سنت،<ref>الام، ج2، ص171؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148، 219؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.</ref> [[طهارت]] از [[حدث اکبر]] و [[حدث اصغر]]، یعنی پاک بودن و نداشتن موانع نماز مانند [[جنابت]] و [[حیض]] یا [[وضو]] داشتن<ref>الروضة البهیه، ج1، ص251.</ref> هنگام تلبیه شرط نیست؛ ولی مستحب است.


===فراموشی تلبیه===
===فراموشی تلبیه===


شماری از فقیهان متاخر امامی به پشتوانه احادیث<ref>التهذیب، ج5، ص58.</ref> بر آنند که اگر محرم پس از نیت، تلبیه را فراموش کند و از [[میقات]] بگذرد، باید به میقات بازگردد و آن را جبران کند.<ref>العروة الوثقی، ج4، ص668؛ مستمسک العروه، ج11، ص407؛ معتمد العروه، ج2، ص539-540.</ref> اگر امکان بازگشت فراهم نباشد، وی به‌اندازه امکان باید بازگردد.<ref>کلمة التقوی، ج3، ص288؛ مناسک الحج، الگلپایگانی، ص80.</ref> اگر این نیز ممکن نباشد، باید در همان محلی که آن را به‌یاد آورده، تلبیه گوید.<ref>العروة الوثقی، ج4، ص668.</ref> شماری دیگر حالت جهل را به فراموشی افزوده‌اند و برآنند که اگر در [[عمره تمتع]]، بازگشت حج‌‌گزار به میقات یا [[ادنی الحل]] ممکن نباشد، عمره او باطل و بر چنین حج‌‌گزاری [[حج افراد]] واجب می‌شود.<ref>مناسک حج، فاضل، ص128.</ref>  
شماری از فقیهان متأخر امامی بر آنند که اگر محرم پس از نیت، تلبیه را فراموش کند و از [[میقات]] بگذرد، باید به میقات بازگردد و آن را جبران کند.<ref>العروة الوثقی، ج4، ص668؛ مستمسک العروه، ج11، ص407؛ معتمد العروه، ج2، ص539-540.</ref> اگر امکان بازگشت فراهم نباشد، وی به‌اندازه امکان باید بازگردد.<ref>کلمة التقوی، ج3، ص288؛ مناسک الحج، الگلپایگانی، ص80.</ref> اگر این نیز ممکن نباشد، باید در همان محلی که آن را به‌یاد آورده، تلبیه گوید.<ref>العروة الوثقی، ج4، ص668.</ref> شماری دیگر حالت جهل را به فراموشی افزوده‌اند و برآنند که اگر در [[عمره تمتع]]، بازگشت حج‌‌گزار به میقات یا [[ادنی الحل]] ممکن نباشد، عمره او باطل و بر چنین حج‌‌گزاری [[حج افراد|حج اِفراد]] واجب می‌شود.<ref>مناسک حج، فاضل، ص128.</ref>  


به باور شماری از فقیهان معاصر [[امامی]]، وجوب بازگشت به میقات در صورت جهل یا فراموشی، وابسته به آن است که تحقق احرام با تلبیه باشد یا تلبیه، احرام را کامل کند. در غیر این صورت، به استناد عدم شمول روایات یاد شده بر این موارد، می‌توان گفت که بازگشت این‌گونه افراد به میقات لازم نیست<ref>معتمدالعروه، ج2، ص539؛ تفصیل الشریعه، ج3، ص196.</ref> ؛ همچنان‌که شماری از فقیهان پیشین تصریح کرده‌اند.<ref>النهایه، ص272؛ الجامع للشرائع، ص183.</ref>  
به باور شماری از فقیهان معاصر [[امامی]]، وجوب بازگشت به میقات در صورت جهل یا فراموشی، وابسته به آن است که تحقق احرام با تلبیه باشد یا تلبیه، احرام را کامل کند؛ در غیر این صورت، بازگشت این‌گونه افراد به میقات لازم نیست؛<ref>معتمدالعروه، ج2، ص539؛ تفصیل الشریعه، ج3، ص196.</ref> همچنان‌که شماری از فقیهان پیشین تصریح کرده‌اند.<ref>النهایه، ص272؛ الجامع للشرائع، ص183.</ref>  


===تلبیه در حال طواف===
===تلبیه در حال طواف===


به باور فقیهان امامی<ref>الخلاف، ج2، ص293؛ المؤتلف، ج1، ص371؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص257.</ref> و [[اهل‌سنت]]،<ref>نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص30؛ فتح العزیز، ج7، ص262؛ مواهب الجلیل، ج4، ص149؛ کشاف القناع، ج2، ص569.</ref> به پشتوانه [[اجماع]] بر قطع تلبیه هنگام ورود به [[حرم]] یا مشاهده خانه‌های مکه و نیز احادیث،<ref>سنن الترمذی، ج2، ص200؛ نک: الکافی، کلینی، ج4، ص540-541.</ref> تلبیه در حال [[طواف]] واجب عمره، جایز نیست.
به باور فقیهان امامی<ref>الخلاف، ج2، ص293؛ المؤتلف، ج1، ص371؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص257.</ref> و [[اهل‌سنت]]،<ref>نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص30؛ فتح العزیز، ج7، ص262؛ مواهب الجلیل، ج4، ص149؛ کشاف القناع، ج2، ص569.</ref> تلبیه در حال [[طواف]] واجب عمره، جایز نیست.


===بازگفتن تلبیه پس از طواف در قران و افراد===
===بازگفتن تلبیه پس از طواف در قران و افراد===


حج‌‌گزار در [[حج قران]] و افراد می‌تواند پس از ورود به مکه و پیش از اعمال [[عرفات]] و [[منا]]، [[طواف]] مستحب انجام دهد و یا طواف زیارت حج قران یا افراد را پیش از [[وقوف در عرفات]] ادا کند. در این‌صورت، به باور شماری از فقیهان امامی، به‌پشتوانه احادیث،<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص298؛ التهذیب، ج5، ص44.</ref> وی باید پس از گزاردن طواف و نماز آن، تلبیه را تکرار کند تا در احرام باقی بماند؛ وگرنه، حج او به [[عمره مفرده]] تبدیل می‌گردد.<ref>تذکرة الفقهاء، ج8، ص70؛ شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ الحدائق، ج17، ص263-264.</ref> شماری دیگر از فقیهان امامی تنها در حج افراد به تبدیل شدن حج به عمره با نگفتن تلبیه پس از طواف باور دارند و بعضی اصولاً تبدیل [[حج]] به عمره مفرده را نپذیرفته‌اند؛ زیرا بر پایه حدیث نبوی، عمل تابع نیت است و در این‌حال، حج‌‌گزار هیچ‌گاه نیّت تبدیل حج به عمره را ندارد.<ref>شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ جواهر الکلام، ج18، ص64-65؛ مختلف الشیعه، ج4، ص36؛ وسائل الشیعه، ج1، ص48.</ref>
حج‌‌گزار در [[حج قران|حج قِران]] و [[حج افراد|اِفراد]] می‌تواند پس از ورود به مکه و پیش از اعمال [[عرفات]] و [[منا]]، [[طواف]] مستحب انجام دهد یا طواف زیارت حج قران یا اِفراد را پیش از [[وقوف در عرفات]] ادا کند. در این‌صورت، به باور شماری از فقیهان امامی، وی باید پس از گزاردن طواف و نماز آن، تلبیه را تکرار کند تا در احرام باقی بماند؛ وگرنه، حج او به [[عمره مفرده]] تبدیل می‌گردد.<ref>تذکرة الفقهاء، ج8، ص70؛ شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ الحدائق، ج17، ص263-264.</ref> شماری دیگر از فقیهان امامی تنها در حج افراد به تبدیل شدن حج به عمره با نگفتن تلبیه پس از طواف فتوا داده ‌اند و بعضی اصولاً تبدیل [[حج]] به عمره مفرده را نپذیرفته‌اند.<ref>شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ جواهر الکلام، ج18، ص64-65؛ مختلف الشیعه، ج4، ص36؛ وسائل الشیعه، ج1، ص48.</ref>  
نیز شماری از فقیهان امامی گزاردن طواف مستحب را پس از احرام [[حج تمتع]] و پیش از وقوف به عرفات، در حالت عادی حرام و برخی مکروه شمرده‌اند.<ref>الدروس، ج1، ص416؛ الحدائق، ج16، ص366.</ref> در این میان، برخی برآنند که احرام‌گزار در صورت انجام ندادن طواف، باید تلبیه را دیگر بار انجام دهد تا از احرام حج بیرون نرود.<ref>الحدائق، ج16، ص366.</ref> شماری دیگر از آنان، به ویژه معاصران، بازگفتن تلبیه را به احتیاط واجب<ref>مناسک الحج، سیستانی، ص182؛ مناسک الحج، تبریزی، ص176.</ref> یا مستحب<ref>مناسک الحج، وحید خراسانی، ص152.</ref> لازم دانسته‌اند. بعضی برآنند که بازگفتن تلبیه لازم نیست؛ زیرا بیرون آمدن از احرام نیاز به نیت دارد و حج‌‌گزار با انجام دادن طواف، چنین قصدی ندارد.<ref>الحدائق، ج16، ص366.</ref>  


==احکام جزئی==
==احکام جزئی==
خط ۱۴۰: خط ۱۵۴:
افزون بر احکام مذکور، در منابع فقهی امامی و اهل‌سنت، احکام جزئی دیگری نیز برای تلبیه یاد شده است؛ از جمله:
افزون بر احکام مذکور، در منابع فقهی امامی و اهل‌سنت، احکام جزئی دیگری نیز برای تلبیه یاد شده است؛ از جمله:


استحباب فاصله نیانداختن میان کلمات تلبیه با سخنی دیگر.<ref>تحریر الاحکام، ج1، ص573؛ المجموع، ج7، ص246؛ البحر الرائق، ج2، ص570.</ref> شماری از فقیهان فاصله‌ انداختن را مکروه شمرده‌اند.<ref>اعانة الطالبین، ج4، ص217؛ نک: شرح صحیح مسلم، ج8، ص91.</ref> البته در جواب دادن به سلام دیگران، به باور فقیهان شیعه<ref>منتهی المطلب، ج10، ص255-256؛ تحریر الاحکام، ج1، ص573.</ref> و بیشتر فقیهان اهل‌سنت،<ref>البحر الرائق، ج2، ص570؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.</ref> این‌کار کراهت ندارد و حتی واجب است.
استحباب فاصله نینداختن میان کلمات تلبیه با سخنی دیگر.<ref>تحریر الاحکام، ج1، ص573؛ المجموع، ج7، ص246؛ البحر الرائق، ج2، ص570.</ref> شماری از فقیهان فاصله‌ انداختن را مکروه شمرده‌اند.<ref>اعانة الطالبین، ج4، ص217؛ نک: شرح صحیح مسلم، ج8، ص91.</ref> البته در جواب دادن به سلام دیگران، به باور فقیهان شیعه<ref>منتهی المطلب، ج10، ص255-256؛ تحریر الاحکام، ج1، ص573.</ref> و بیشتر فقیهان اهل‌سنت،<ref>البحر الرائق، ج2، ص570؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.</ref> این‌کار کراهت ندارد و حتی واجب است.
 
شماری از فقیهان اهل‌سنت برآنند که تا تمام شدن ذکر تلبیه، جواب سلام دیگران را نباید داد.<ref>المدونة الکبری، ج1، ص59؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148.</ref> به باور فقیهان امامی، پاسخ دادن به دیگران با تلبیه، برای احرام‌گزار مکروه است.<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص322؛ تحریر الاحکام، ج1، ص573.</ref> نیز فقیهان شیعه<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص262؛ تحریر الاحکام، ج1، ص573.</ref> و اهل‌سنت<ref>کشاف القناع، ج2، ص487؛ حاشیة رد المحتار، ج1، ص558؛ مغنی المحتاج، ج1، ص482.</ref> به استحباب [[صلوات]] و [[دعا]] پس از تلبیه باور دارند. بیشتر فقیهان اهل‌سنت تلبیه شخص غیرمحرم را جایز و‌ اندکی از آنان مکروه شمرده‌اند.<ref>المغنی، ج3، ص261؛ کشاف القناع، ج2، ص489.</ref> به گفته [[علامه حلی]]، اصل آن است که این‌کار برای غیر محرم استحباب ندارد.<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص262؛ منتهی المطلب، ج10، ص256.</ref>
 
==پیوند به بیرون==
 
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/92763/عبادت-های-جاهلی-از-منظر-قرآن جباری، محمدرضا، مجاه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، عبادت های جاهلی از منظر قرآن، پاييز 1384 - شماره 7 ISC (30 صفحه - از 113 تا 142).]
 
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/937689/فقه-حج-بررسی-حقیقت-احرام فاضل لنکرانی، محمد، مجله میقات حج، فقه حج: بررسی حقیقت احرام، زمستان 1372 - شماره 6 ISC (14 صفحه - از 45 تا 58).]
 
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/937667/فقه-حج-احرام-3 حجتی کرمانی، علی، مجله میقات حج، فقه حج : احرام - 3، پاییز 1372 - شماره 5 ISC (12 صفحه - از 45 تا 56).]
 
==پانویس==
==پانویس==


خط ۱۶۲: خط ۱۶۵:
{{دانشنامه
{{دانشنامه


  | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/7456
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/7456


  | عنوان = تلبیه
  | عنوان = تلبیه
خط ۴۱۴: خط ۴۱۷:
  {{پایان}}
  {{پایان}}


{{اصطلاحات فقهی}}
== مقاله‌های مرتبط ==
* [[تلبیه (فتاوای مراجع)]]
{{حج و عمره}}


{{احکام حج}}
[[ar:التلبية]]


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:احکام احرام]]
[[رده:احکام احرام]]
[[رده:اصطلاحات فقهی]]
[[رده:اصطلاحات فقهی]]
[[رده:مقاله‌های تکمیل‌شده]]
[[رده:مقاله‌های تکمیل‌شده]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۳

مقاله توصیفی فقهی این مقاله، راهنمای عملی احکام فقهی نیست. برای اطلاع از حکم و وظیفه شرعی به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه کنید. از جمله نگاه کنید به: تلبیه (فتاوای مراجع).
تلبیه
دسته واجبات احرام
مربوط به آیین احرام در عمره و حج
مکان میقات، حرم مکی
مکان‌های وابسته میقات
ذکرهای وابسته لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک.
مفاهیم فقهی وابسته احرام
صفحه فتواهای مراجع تلبیه (فتاوای مراجع)

ببیند: آموزش تلبیه
احکام احرام
واجبات
شروع از میقاتنیتلباس احرامتلبیه
محرمات احرام
مشترک بین زن و مرد
شکار حیوانات خشکیکشتن جانوران بدنکندن درختانالتذاذ جنسیآمیزشاستمناءعقد ازدواجفسوقجدالزینتبوی خوشروغن مالیدن به بدننگاه کردن در آینهسرمه کشیدنازاله موناخن گرفتنخون برون آوردنکشیدن دندانحمل سلاح
ویژه مردان
پوشیدن لباس دوختهپوشاندن سراستظلال
ویژه زنان
پوشاندن صورتپوشاندن دست
دیگر احکام
مستحبات احرام
مکروهات احرام

تَلبِیَه از واجبات احرام در حج و عمره است که با گفتن عباراتی خاص شامل «لَبَّیک» انجام می‌شود. برای تحقق احرام در حج، عمره تمتع، حج اِفراد و عمره مفرده، یک‌بار تلبیه واجب و شرط صحت احرام است که باید به هنگام نیت احرام، به زبان عربی صحیح ادا شود.

با گفتن تلبیه حج‌گزار باید از محرمات احرام اجتناب کند. عبارت تلبیه به این شکل است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.»

در خصوص حکمت تلبیه گفته‌اند تلبیه پاسخ بندگان به ندای خداوند در رهایی احرام‌گزاران از آتش یا پاسخ بندگان به ندای حضرت ابراهیم(ع) است که به فرمان خداوند، مردم را به حج فراخواند و تجدید عهد بندگی با خدا است.

واژه‌شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

تلبیه از ریشه «ل ـ ب ـ ی» یا «ل ـ ب ـ ب» به معنای ثابت بودن، مقیم شدن و ماندن در یک مکان است. این مصدر به معنای اجابت کردن چیزی و پاسخ مثبت دادن است.[۱]

در اصطلاح فقیهان، تَلبِیَه یعنی بر زبان راندن جملاتی ویژه، شامل لبیک به خداوند است که هنگام اِحرام حج و عمره یاد می‌شود.[۲]

عبارت تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنابر روایتی از حضرت محمد(ص)، متن تلبیه چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، اِنَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.» (خداوندا رو به سوی تو آورده‌ام و دعوت و ندای تو را اجابت می‌کنم، اجابت کردنی پس از اجابت کردن، شریک و یاوری نداری، رو به سوی تو آورده و مُقیم آستان بندگی تو می‌شوم، همه سپاس و ستایش‌هایم مخصوص تو است، همه نعمتها و پادشاهی عالَم از آنِ توست، هیچ شریکی نداری، دعوتت را لبیک گویم).[۳]

همچنین پیامبر اسلام عبارت «لَبَّیکَ ذَا المَعارِجِ لَبَّیکَ» را نیز بسیار تکرار می‌کرد.[۴] روایت شده است که پیامبر پس از سوار شدن بر مرکب، بر بالای بلندی رفتن، پایین رفتن از سرازیری، در پایان شب و پس از اقامه هر نماز هم تلبیه می‌گفت.[۵]

حکمت‌های تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در منابع شیعی حکمت‌هایی برای تلبیه بیان شده که برخی از آنها عبارت است از:

  1. پاسخ بندگان به ندای خداوند در رهایی احرام‌گزاران از آتش[۶]
  2. پاسخ بندگان به ندای حضرت ابراهیم(ع) که به فرمان خداوند، مردم را به حج فرا خواند[۷]
  3. پاسخ حضرت موسی(ع) به ندای خداوند[۸]
  4. تصمیم به سخن گفتن برای خدا و در راه اطاعت او و خودداری از هر‌گونه گناه.[۹]

وجوب تلبیه و شرط صحت احرام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به فتوای فقیهان شیعه، یک‌بار گفتن تلبیه، برای تحقق احرام در حج و عمره تمتع و حج اِفراد و عمره مفرده، واجب و شرط صحت احرام است؛ ولی در حج قِران، حج‌‌گزار برای انعقاد احرام، میان تلبیه و اِشعار و تقلید در قربانی، مخیر است.[۱۰]

فقیهان شافعی[۱۱] و حنبلی[۱۲] تلبیه را مستحب شمرده‌اند؛ ولی فقیهان مالکی[۱۳] آن را واجب دانسته‌اند. فقیهان حنفی بر آنند که تلبیه با نیت تلبیه یا گفتن یکی از ذکرهای لا اله الا الله، الحمد لله و سبحان الله یا تقلید برای قربانی منعقد می‌گردد؛ ولی گفتن عبارات تلبیه، مستحب است.[۱۴]

رکن بودن تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در باور مشهور فقیهان امامی[۱۵] و اهل‌سنت،[۱۶] تلبیه از ارکان حج و عمره به‌شمار نمی‌رود؛[۱۷]ولی شماری از فقیهان امامی بر این باورند که تلبیه در حج و عمره، رکن به‌شمار می‌رود.[۱۸]

الفاظ تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در الفاظ تلبیه بین فقیهان شیعه و اهل سنت اختلاف است.

در شیعه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در باور مشهور فقیهان امامی، صیغه تلبیه واجب چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک.» [۱۹] البته در منابع فقهی امامیان، عباراتی دیگر نیز به عنوان صیغه تلبیه واجب یاد شده است؛ از جمله: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَهَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ»؛ [۲۰] «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.» [۲۱] «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ وَ المُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ»؛[۲۲] «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ وَالمُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، بِحَجَّةٍ وَ عُمرَهٍ اَو حَجَّةٍ مُفرَدَهٍ تَمامُها عَلَیکَ لَبَّیکَ.»[۲۳]

الفاظ مستحب تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گفتن برخی تعابیر مشتمل بر لبیک، پس از تلبیه واجب، مستحب است؛ از جمله: «لَبَّیکَ ذَا لمَعَارِجِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ دَاعِیاً اِلَی دارِ السَّلامِ لَبَّیکَ.» [۲۴] و «لَبّیَکَ اتَقَرَّبُ الَیکَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ بِحَجَّةٍ وَ عُمرَهٍ لَبَّیکَ.» [۲۵]

در اهل سنت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به باور فقیهان اهل‌سنت، صیغه اصلی تلبیه چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ»[۲۶] در باور فقیهان حنفی، افزودن عباراتی دیگر نیز مستحب است؛ همچون: «لَبَّیکَ ذِی المَعَارِجِ لَبَّیکَ» یا «لَبَّیکَ مَرهوبٌ مِنهُ وَ مَرغوبٌ الَیکَ وَ النُّعمَی وَالفَضلُ وَ الحُسنُ لَکَ لَبَّیکَ لَبَّیکَ.»

هنگام آغاز تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شماری از فقیهان امامی برآنند که تأخیر تلبیه از هنگام پوشیدن لباس احرام و نیت آن جایز است.[۲۷] در برابر، شماری دیگر، از جمله بسیاری از معاصران، بر این باورند که تلبیه باید هم‌زمان با نیت احرام باشد و با تقدّم بر آن یا تاخّر از آن، احرام منعقد نمی‌شود.[۲۸] بعضی برآنند که تلبیه باید هم‌زمان با پوشیدن لباس احرام باشد.[۲۹]

فقیهان شافعی[۳۰] و شماری از فقیهان حنبلی[۳۱] تلبیه را هنگام سوار شدن بر مرکب مستحب شمرده‌اند و فقیهان حنفی[۳۲] آن را پس از گزاردن دو رکعت نماز، مستحب دانسته‌اند. فقیهان مالکی[۳۳] و شماری از فقیهان حنبلی[۳۴] به استحباب تلبیه بی‌درنگ پس از احرام باور دارند.

موارد استحباب تکرار تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان امامی،[۳۵] شافعی،[۳۶] حنفی[۳۷] و حنبلی[۳۸] به پشتوانه احادیث[۳۹] تکرار تلبیه را برای احرام‌گزار، به‌ویژه در پاره‌ای موارد مستحب شمرده‌اند؛ از جمله:

آخر شب یا آغاز روز، هنگام سحر، در حال بالا رفتن یا پایین آمدن از بلندی یا درّه، پس از گزاردن نمازهای واجب یا مستحب، و هنگام روبه‌رو شدن با همسفران.

افزون بر این، فقیهان شافعی و حنبلی به استحباب تلبیه در مسجدالحرام، مسجد خیف در منا، و مسجد ابراهیم در عرفات باور دارند.[۴۰] در باور فقیهان مالکی، تکرار تلبیه مستحب است؛ ولی باید اعتدال در تکرار آن رعایت گردد.[۴۱] نیز فقیهان امامی و حنبلی، تلبیه را پس از ارتکاب برخی محرمات احرام، از جمله نگاه کردن به آینه مستحب دانسته‌اند.[۴۲] فقیهان حنبلی نیز آن را پس از شنیدن تلبیه فرد دیگر،[۴۳] مستحب شمرده‌اند.

هنگام قطع تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان امامی[۴۴] و نیز مشهور فقیهان مالکی[۴۵] برآنند که حج‌‌گزار باید تکرار تلبیه حج را هنگام ظهر روز عرفه قطع کند؛ ولی فقیهان شافعی[۴۶] و حنفی[۴۷] و حنبلی[۴۸] هنگام قطع تلبیه را آغاز رَمْی جَمَره عقبه در روز عید قربان دانسته‌اند. شماری از فقیهان مالکی زمان پایان تلبیه را هنگام آغاز طواف در حج می‌دانند.[۴۹] به باور مشهور فقیهان امامی، زمان قطع تلبیه در عمره تمتع، هنگام مشاهده خانه‌های مکه است.[۵۰]

در روایات شیعیان، برای قطع تلبیه در عمره مفرده، چند زمان یاد شده است؛ از جمله:

هنگام رسیدن به عقبه مدنیین، ورود به حرم، مشاهده کعبه، مشاهده مسجدالحرام، و هنگام عبور از منطقه ذی‌طوی. [۵۱] از این‌رو، به باور مشهور فقیهان امامی،[۵۲] در صورتی که احرام‌گزار عمره مفرده از بیرون حرم محرم شده باشد، هنگام ورود به حرم، تلبیه وی قطع می‌گردد؛ اما اگر در مکه و از اَدنَی الحِلّ مُحرِم شده باشد، زمان قطع تلبیه او، هنگام مشاهده کعبه است.[۵۳]

در فقه شافعی[۵۴] و حنفی[۵۵] و حنبلی،[۵۶] هنگام پایان تلبیه در عمره، زمان رسیدن به خانه خدا یا آغاز طواف یا استلام رکن است. به باور فقیهان مالکی، عمره‌‌گزار آفاقی و نیز عمره‌‌گزاری که حج خود را به سبب فوت حج به عمره تبدیل کرده، باید هنگام رسیدن به حرم، تلبیه خود را قطع کند؛ ولی عمره‌‌گزاری که از جعرانه یا تنعیم محرم شده، باید هنگام رسیدن به خانه‌های مکه، تلبیه را قطع نماید.[۵۷]

تلفظ تلبیه به عربی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به باور فقیهان امامی، تلبیه باید به زبان عربی صحیح ادا شود؛ زیرا تلبیه‌ای که در روایات بدان امر شده، به زبان عربی است؛ همچنان که در دیگر ذکرهای واجب مانند تکبیرة الاحرام در نماز چنین است.[۵۸] در صورت ناتوانی احرام‌گزار از تلفظ به عربی صحیح، در فقه امامی چند نظر هست؛ از جمله:

1. وجوب گرفتن نایب[۵۹]

2. وجوب ترجمه عبارت تلبیه[۶۰]

3. تلفظ عبارت تلبیه به هر صورت مقدور[۶۱]

4. تلفظ عبارت به شکل ممکن و نیز ترجمه آن و نایب گرفتن برای ادای آن.[۶۲]

به باور شماری از فقیهان، در صورت ناتوانی کامل احرام‌گزار از تلفظ تلبیه به هر صورت ممکن، او از گزاردن مناسک در آن سال معذور خواهد بود و باید برای گزاردن مناسک در سال بعد، تلفظ صحیح عربی را فراگیرد.[۶۳]

فقیهان مالکی و حنبلی برآنند که تلبیه باید به زبان عربی گفته شود؛ زیرا ذکرهای آن به زبان عربی تشریع شده است و تنها در صورت ممکن نبودن فراگیری عربی، تلبیه به زبان غیرعربی جایز است؛[۶۴] ولی فقیهان شافعی[۶۵] و حنفی[۶۶] بدین استناد که اصل تلبیه مستحب است، تلبیه به زبان غیرعربی را حتی در صورت امکان فراگیری زبان عربی جایز دانسته‌اند.

تلبیه شخص ناتوان و محجور[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیشتر فقیهان امامی برآنند که شخص گنگ باید افزون بر نیت قلبی،[۶۷] با حرکت دادن زبان و اشاره کردن با انگشت تلبیه گوید.[۶۸] برخی باور دارند که انجام دادن یکی از این دو کار کافی است.[۶۹] شماری دیگر گرفتن نایب را برای او لازم شمرده‌اند.[۷۰] شماری از فقیهان، نایب گرفتن را برای شخصی که هم کر باشد و هم لال واجب دانسته‌اند.[۷۱] برخی هم به جمع میان اشاره کردن با انگشت و حرکت دادن زبان و نایب گرفتن فتوا می‌دهند.[۷۲]

در فقه مالکی، تکلیف تلبیه از شخص گنگ برداشته می‌شود؛ زیرا به باور مالکیان، تلبیه از اعمال بدنی محض به‌شمار می‌رود و نیابت‌پذیر نیست؛[۷۳] ولی به باور فقیهان حنفی، تلبیه گنگ با نیت و حرکت دادن زبان صورت می‌گیرد.[۷۴] بیشتر فقیهان امامی برآنند که تلبیه کودکان و افراد بی‌هوش را که ناتوان از گفتن تلبیه صحیح هستند، ولیّ یا نایب آن‌ها انجام می‌دهد.[۷۵] البته شماری از آنان به کافی نبودن نیابت برای شخص بی‌هوش و صحیح نبودن احرام او باور دارند.[۷۶]

تلبیه با صدای بلند[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به فتوای فقیهان امامی،[۷۷] شافعی،[۷۸] حنفی،[۷۹] مالکی[۸۰] و حنبلی،[۸۱] تلبیه با صدای بلند برای احرام‌گزار مستحب است.‌ البته این کار برای زنان مستحب نیست.[۸۲]و[۸۳] به‌سخن شماری از فقیهان امامی، استحباب تلبیه با صدای بلند، ویژه احرام‌‌گزاران از مسجد شَجَره و نیز احرام‌گزارانی است که از مکه، مُحرِم می‌شوند. تلبیه هنگام عبور از منطقه ابطح بر این افراد مستحب است.[۸۴]

ذکر حج یا عمره در تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به باور فقیهان امامی[۸۵] و حنفی[۸۶] و حنبلی،[۸۷] مستحب است که مُحرِم نوع رفتار خود، یعنی حج یا عمره بودن، را در تلبیه ذکر کند؛ ولی فقیهان مالکی[۸۸] و شماری از فقیهان شافعی[۸۹] بدین استدلال که عبادت پنهان بهتر است، به این استحباب باور ندارند. شماری از فقیهان شافعی برآنند که از این‌رو، یاد کردن از نوع حج یا عمره، تنها در تلبیه نخست مستحب است.[۹۰]

طهارت هنگام ذکر تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به باور فقیهان امامی[۹۱] و اهل‌سنت،[۹۲] طهارت از حدث اکبر و حدث اصغر، یعنی پاک بودن و نداشتن موانع نماز مانند جنابت و حیض یا وضو داشتن[۹۳] هنگام تلبیه شرط نیست؛ ولی مستحب است.

فراموشی تلبیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شماری از فقیهان متأخر امامی بر آنند که اگر محرم پس از نیت، تلبیه را فراموش کند و از میقات بگذرد، باید به میقات بازگردد و آن را جبران کند.[۹۴] اگر امکان بازگشت فراهم نباشد، وی به‌اندازه امکان باید بازگردد.[۹۵] اگر این نیز ممکن نباشد، باید در همان محلی که آن را به‌یاد آورده، تلبیه گوید.[۹۶] شماری دیگر حالت جهل را به فراموشی افزوده‌اند و برآنند که اگر در عمره تمتع، بازگشت حج‌‌گزار به میقات یا ادنی الحل ممکن نباشد، عمره او باطل و بر چنین حج‌‌گزاری حج اِفراد واجب می‌شود.[۹۷]

به باور شماری از فقیهان معاصر امامی، وجوب بازگشت به میقات در صورت جهل یا فراموشی، وابسته به آن است که تحقق احرام با تلبیه باشد یا تلبیه، احرام را کامل کند؛ در غیر این صورت، بازگشت این‌گونه افراد به میقات لازم نیست؛[۹۸] همچنان‌که شماری از فقیهان پیشین تصریح کرده‌اند.[۹۹]

تلبیه در حال طواف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به باور فقیهان امامی[۱۰۰] و اهل‌سنت،[۱۰۱] تلبیه در حال طواف واجب عمره، جایز نیست.

بازگفتن تلبیه پس از طواف در قران و افراد[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حج‌‌گزار در حج قِران و اِفراد می‌تواند پس از ورود به مکه و پیش از اعمال عرفات و منا، طواف مستحب انجام دهد یا طواف زیارت حج قران یا اِفراد را پیش از وقوف در عرفات ادا کند. در این‌صورت، به باور شماری از فقیهان امامی، وی باید پس از گزاردن طواف و نماز آن، تلبیه را تکرار کند تا در احرام باقی بماند؛ وگرنه، حج او به عمره مفرده تبدیل می‌گردد.[۱۰۲] شماری دیگر از فقیهان امامی تنها در حج افراد به تبدیل شدن حج به عمره با نگفتن تلبیه پس از طواف فتوا داده ‌اند و بعضی اصولاً تبدیل حج به عمره مفرده را نپذیرفته‌اند.[۱۰۳]

احکام جزئی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

افزون بر احکام مذکور، در منابع فقهی امامی و اهل‌سنت، احکام جزئی دیگری نیز برای تلبیه یاد شده است؛ از جمله:

استحباب فاصله نینداختن میان کلمات تلبیه با سخنی دیگر.[۱۰۴] شماری از فقیهان فاصله‌ انداختن را مکروه شمرده‌اند.[۱۰۵] البته در جواب دادن به سلام دیگران، به باور فقیهان شیعه[۱۰۶] و بیشتر فقیهان اهل‌سنت،[۱۰۷] این‌کار کراهت ندارد و حتی واجب است.

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. العین، ج8، ص341، «لبی»؛ معجم مقاییس اللغه، ج5، ص199، «لب»؛ الصحاح، ج6، ص2479، «لبی».
  2. مستطرفات السرائر، ص590؛ العده، ج1، ص161؛ غایة المراد، ص392.
  3. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص326-327؛ وسائل الشیعه، ج12، ص379؛ صحیح البخاری، ج2، ص147؛ صحیح مسلم، ج4، ص7.
  4. الکافی، کلینی، ج4، ص250؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص325.
  5. الکافی، کلینی، ج4، ص250؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص325.
  6. علل الشرائع، ج2، ص416؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص196.
  7. قرب الاسناد، ص239؛ علل الشرائع، ج2، ص416.
  8. علل الشرائع، ج2، ص418؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص235.
  9. مستدرک الوسائل، ج10، ص167.
  10. تذکرة الفقهاء، ج7، ص248؛ العروة الوثقی، ج4، ص666؛ معتمد العروه، ج2، ص528.
  11. المجموع، ج7، ص224-246؛ اعانة الطالبین، ج2، ص324، 350.
  12. المغنی، ج3، ص254؛ کشاف القناع، ج2، ص486؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص254، 256.
  13. مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21، 39-40؛ الثمر الدانی، ص363.
  14. تحفة الفقهاء، ج1، ص398-400؛ بدائع الصنائع، ج2، ص161؛ البحر الرائق، ج2، ص565؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص533.
  15. مسالک الافهام، ج2، ص226؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص3-4.
  16. تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513.
  17. نک: مختلف الشیعه، ج4، ص59.
  18. الکافی، حلبی، ص193؛ السرائر، ج1، ص532؛ مختلف الشیعه، ج4، ص58-59.
  19. مختصر النافع، ص82؛ مستند الشیعه، ج11، ص312؛ جواهرالکلام، ج18، ص228.
  20. المقنع، ص220؛ الهدایه، ص220؛ العروة الوثقی، ج4، ص663.
  21. رسائل المرتضی، ج3، ص67؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص316.
  22. تبصرة المتعلمین، ص89.
  23. الاقتصاد، ص301.
  24. الکافی، حلبی، ص193؛ الدروس، ج1، ص347؛ مناسک حج، ص66.
  25. رسائل الکرکی، ج2، ص153؛ دلیل الناسک، ص138؛ المعتمد، ج5، ص473.
  26. الموطا، ج1، ص331؛ المجموع، ج7، ص241؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص42؛ المغنی، ج3، ص255.
  27. مستند الشیعه، ج11، ص259؛ الحدائق، ج15، ص41؛ العروة الوثقی، ج4، ص667.
  28. الدروس، ج1، ص347؛ مدارک الاحکام، ج7، ص263.
  29. الدروس، ج1، ص347؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص578؛ الحدائق، ج15، ص40.
  30. الام، ج2، ص225؛ روضة الطالبین، ج2، ص349.
  31. المغنی، ج3، ص254-255؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص254.
  32. المبسوط، سرخسی، ج4، ص4-5؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145؛ الدر المختار، ج2، ص530.
  33. مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص39-40.
  34. کشاف القناع، ج2، ص486.
  35. تذکرة الفقهاء، ج7، ص253؛ مجمع الفائده، ج6، ص235؛ جواهر الکلام، ج18، ص273.
  36. الام، ج2، ص170؛ فتح العزیز، ج7، ص259-261؛ المجموع، ج7، ص240.
  37. المبسوط، سرخسی، ج4، ص8؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص401.
  38. المغنی، ج3، ص258-259؛ کشاف القناع، ج2، ص488-489.
  39. سنن ابی داود، ج1، ص408؛ الکافی، کلینی، ج4، ص335-337؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص204، 325، 529.
  40. المغنی، ج3، ص258-259؛ فتح العزیز، ج7، ص260-261؛ المجموع، ج7، ص240.
  41. حاشیة الدسوقی، ج2، ص39-40؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص40؛ الفواکه، ج2، ص798.
  42. الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص260؛ مناسک الحج، فاضل، ص86؛ تحریر الوسیله، ج1، ص422.
  43. العده، ج1، ص162؛ الفروع، ج5، ص390.
  44. السرائر، ج1، ص520؛ الحدائق، ج15، ص96؛ جواهر الکلام، ج18، ص274.
  45. المدونة الکبری، ج1، ص364؛ رساله ابن ابی زید، ص365؛ الثمر الدانی، ص371.
  46. مختصر المزنی، ص68؛ فتح العزیز، ج7، ص370؛ المجموع، ج8، ص154.
  47. المبسوط، سرخسی، ج2، ص43؛ ج4، ص20؛ بدائع الصنائع، ج2، ص156.
  48. المغنی، ج3، ص451-452؛ کشاف القناع، ج2، ص583.
  49. الفواکه، ج2، ص798.
  50. الخلاف، ج2، ص331؛ جواهر الکلام، ج18، ص276.
  51. الکافی، کلینی، ج4، ص537؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص453-456؛ الاستبصار، ج2، ص177-178.
  52. مصباح الهدی، ج12، ص501-502.
  53. النهایه، ص216؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ مجمع الفائده، ج6، ص238.
  54. الام، ج7، ص200؛ مختصر المزنی، ص67.
  55. المبسوط، سرخسی، ج4، ص30؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص401، 404.
  56. المغنی، ج3، ص418؛ کشاف القناع، ج2، ص569.
  57. التاج و الاکلیل، ج3، ص107؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص40.
  58. معتمد العروه، ج2، ص523.
  59. الجامع للشرائع، ص180.
  60. مدارک الاحکام، ج7، ص266.
  61. مستمسک العروه، ج11، ص392؛ معتمد العروه، ج2، ص525-526.
  62. کشف اللثام، ج5، ص270؛ مستند الشیعه، ج11، ص315.
  63. معتمد العروه، ج2، ص525-526.
  64. المغنی، ج3، ص260؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ کشاف القناع، ج2، ص488.
  65. المجموع، ج7، ص246؛ مغنی المحتاج، ج1، ص482.
  66. المبسوط، سرخسی، ج4، ص6؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص399.
  67. الدروس، ج1، ص347؛ الحدائق، ج15، ص64.
  68. السرائر، ج1، 537؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ جامع المقاصد، ج3، ص167.
  69. ارشاد الاذهان، ج1، ص253؛ المهذب، ج2، ص165.
  70. فتاوی ابن الجنید، ص126.
  71. کشف اللثام، ج5، ص270.
  72. العروةالوثقی، ج4، ص664؛ مستمسک‌العروه، ج11، ص392.
  73. مواهب الجلیل، ج3، ص437.
  74. المبسوط، سرخسی، ج4، ص188.
  75. مختلف الشیعه، ج4، ص56؛ مستمسک العروه، ج11، ص392؛ معتمد العروه، ج2، ص526؛ المعتمد، ج3، ص336.
  76. السرائر، ج1، ص529.
  77. السرائر، ج1، ص536؛ مستند الشیعه، ج11، ص319؛ جواهر الکلام، ج18، ص272.
  78. فتح العزیز، ج7، ص262-263؛ المجموع، ج7، ص240-241؛ مغنی المحتاج، ج1، ص481.
  79. المبسوط، سرخسی، ج4، ص6؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.
  80. الموطا، ج1، ص334؛ الثمر الدانی، ص364.
  81. المغنی، ج3، ص240-241، 254-255؛ کشاف القناع، ج2، ص487.
  82. المبسوط، طوسی، ج1، ص316؛ مسالک الافهام، ج2، ص244؛ ریاض المسائل، ج6، ص266.
  83. فتح العزیز، ج7، ص263؛ مواهب الجلیل، ج4، ص202؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.
  84. الحدائق، ج15، ص62-63.
  85. منتهی‌المطلب، ج10، ص235؛ جواهرالکلام، ج18، ص279.
  86. تحفة الفقهاء، ج1، ص398-399؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص531.
  87. المغنی، ج3، ص257؛ کشاف القناع، ج2، ص486.
  88. المدونة الکبری، ج1، ص360-361؛ التاج و الاکلیل، ج4، ص55؛ مواهب الجلیل، ج4، ص55.
  89. فتح العزیز، ج7، ص208؛ المجموع، ج7، ص227.
  90. حواشی الشروانی، ج4، ص55؛ مغنی المحتاج، ج1، ص478؛ فتح الوهاب، ج1، ص240.
  91. المقنع، ص226؛ تحریر الاحکام، ج1، ص571؛ الدروس، ج1، ص348.
  92. الام، ج2، ص171؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148، 219؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.
  93. الروضة البهیه، ج1، ص251.
  94. العروة الوثقی، ج4، ص668؛ مستمسک العروه، ج11، ص407؛ معتمد العروه، ج2، ص539-540.
  95. کلمة التقوی، ج3، ص288؛ مناسک الحج، الگلپایگانی، ص80.
  96. العروة الوثقی، ج4، ص668.
  97. مناسک حج، فاضل، ص128.
  98. معتمدالعروه، ج2، ص539؛ تفصیل الشریعه، ج3، ص196.
  99. النهایه، ص272؛ الجامع للشرائع، ص183.
  100. الخلاف، ج2، ص293؛ المؤتلف، ج1، ص371؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص257.
  101. نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص30؛ فتح العزیز، ج7، ص262؛ مواهب الجلیل، ج4، ص149؛ کشاف القناع، ج2، ص569.
  102. تذکرة الفقهاء، ج8، ص70؛ شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ الحدائق، ج17، ص263-264.
  103. شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ جواهر الکلام، ج18، ص64-65؛ مختلف الشیعه، ج4، ص36؛ وسائل الشیعه، ج1، ص48.
  104. تحریر الاحکام، ج1، ص573؛ المجموع، ج7، ص246؛ البحر الرائق، ج2، ص570.
  105. اعانة الطالبین، ج4، ص217؛ نک: شرح صحیح مسلم، ج8، ص91.
  106. منتهی المطلب، ج10، ص255-256؛ تحریر الاحکام، ج1، ص573.
  107. البحر الرائق، ج2، ص570؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص541.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل تلبیه.
  • اخبار مکه: الازرقی (درگذشت 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
  • ارشاد الاذهان: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، به کوشش الحسون، قم، نشر اسلامی، 1410ق.
  • الاستبصار: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ش.
  • اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (درگذشت 1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق.
  • الاقتصاد الهادی: الطوسی (درگذشت 460ق.)، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، 1400ق.
  • الام: الشافعی (م 204ق.)، بیروت، دار الفکر، 1403ق.
  • الامالی: الصدوق (درگذشت 381ق.)، قم، البعثه، 1417ق.
  • الانتصار: السید المرتضی (درگذشت 436ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1415ق.
  • بحار الانوار: المجلسی (درگذشت 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
  • بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (درگذشت 587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق.
  • التاج و الاکلیل لمختصر خلیل: محمد بن یوسف العبدری (درگذشت 897ق.)، بیروت، دار الفکر، 1398ق.
  • تبصرة المتعلمین: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، به کوشش حسینی و یوسفی، تهران، فقیه، 1368ش.
  • تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق.
  • تحریر الوسیله: امام خمینی1 (درگذشت 1368ش.)، نجف، دار الکتب العلمیه، 1390ق.
  • تحفة الفقهاء: علاء الدین السمرقندی (درگذشت 535ق./539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
  • تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق.
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (درگذشت 774ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1409ق.
  • تفسیر مقاتل بن سلیمان: (درگذشت 150ق.)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، 1423ق.
  • تفصیل الشریعه: محمد الفاضل النکرانی، دار التعارف للمطبوعات، 1418ق.
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
  • الثمر الدانی: الآبی الازهری (درگذشت 1330ق.)، بیروت، المکتبة الثقافیه.
  • جامع البیان: الطبری (درگذشت 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • جامع المقاصد: الکرکی (درگذشت 940ق.)، قم، آل البیت:، 1411ق.
  • الجامع للشرائع: یحیی بن سعید الحلی (درگذشت 690ق.)، به کوشش گروهی از فضلا، قم، سید الشهداء، 1405ق.
  • جواهر الکلام: النجفی (درگذشت 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • حاشیة الدسوقی: الدسوقی (درگذشت 1230ق.)، دار احیاء الکتب العربیه.
  • حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (درگذشت 1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (درگذشت 1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش.
  • حواشی الشروانی و العبادی: الشروانی (درگذشت 1301ق.) و العبادی (درگذشت 994ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الخصال: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق.
  • الخلاف: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
  • الدر المختار: الحصکفی (درگذشت 1088ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • الدر المنثور: السیوطی (درگذشت 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
  • الدروس الشرعیه: الشهید الاول (درگذشت 786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق.
  • دلیل الناسک: السید محسن الحکیم (درگذشت 1390ق.)، به کوشش الطباطبائی، دار الحکمه، 1374ش.
  • ذخیرة المعاد: محمد باقر السبزواری (درگذشت 1090ق.)، آل البیت:.
  • رسالة ابن ابی‌زید: القیروانی (درگذشت 389ق.)، به کوشش صالح الابی، بیروت، المکتبة الثقافیه.
  • رسائل الکرکی: الکرکی (درگذشت 940ق.)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفی، 1409ق.
  • رسائل المرتضی: السید المرتضی (درگذشت 436ق.)، به کوشش حسینی و رجایی، قم، دار القرآن، 1405ق.
  • روح المعانی: الآلوسی (درگذشت 1270ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الروضة البهیة فی شرح اللمعه: الشهید الثانی (درگذشت 965ق.)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، 1410ق.
  • روضة الطالبین: النووی (درگذشت 676ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (درگذشت 1231ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1422ق.
  • السرائر: ابن ادریس (درگذشت 598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق.
  • سنن ابن ماجه: ابن ماجه (درگذشت 275ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
  • سنن ابی‌داود: السجستانی (درگذشت 275ق.)، به کوشش سعید اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
  • سنن الترمذی: الترمذی (درگذشت 279ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، 1402ق.
  • السنن الکبری (سنن النسائی): النسائی (درگذشت 303ق.)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
  • السیرة الحلبیه: الحلبی (درگذشت 1044ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1400ق.
  • شرائع الاسلام: المحقق الحلی (درگذشت 676ق.)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409ق.
  • شرح ابن عقیل: ابن العقیل (درگذشت 769ق.)، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، 1384ق.
  • شرح الرضی علی الکافیه: رضی الدین الاسترآبادی (درگذشت 686ق.)، به کوشش یوسف حسن، تهران، مؤسسة الصادق7، 1395ق.
  • الشرح الکبیر: ابوالبرکات (درگذشت 1201ق.)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
  • الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (درگذشت 682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • الصحاح: الجوهری (درگذشت 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
  • صحیح البخاری: البخاری (درگذشت 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
  • صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (درگذشت 676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
  • صحیح مسلم: مسلم (درگذشت 261ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • العدة شرح العمده: عبدالرحمن بن ابراهیم المقدسی (درگذشت 624ق.)، به کوشش صلاح بن محمد، دار الکتب العلمیه، 1426ق.
  • العروة الوثقی: سید محمد کاظم یزدی (درگذشت 1337ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1420ق.
  • علل الشرائع: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385ق.
  • العین: خلیل (درگذشت 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
  • غایة المرام فی شرح نکت الارشاد: الشهید الاول (درگذشت 786ق.)، قم، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، 1414ق.
  • فتاوی ابن الجنید: علی‌پناه الاشتهاردی، قم، 1416ق.
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (درگذشت 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (درگذشت 623ق.)، دار الفکر.
  • فتح القدیر: الشوکانی (درگذشت 1250ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • فتح الوهاب: زکریا بن محمد الانصاری (درگذشت 936ق.)، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • الفروع: محمد بن مفلح المقدسی (درگذشت 763ق.)، مؤسسة الرساله، 1424ق.
  • الفواکه الدوانی علی رسالة ابن ابی‌زید: احمد بن غنیم النفراوی (درگذشت 1126ق.)، به کوشش رضا فرحات، مکتبة الثقافة الدینیه.
  • القاموس المحیط: الفیروزآبادی (درگذشت 817ق.)، بیروت، دار العلم.
  • قرب الاسناد: الحمیری (درگذشت قرن3ق.)، قم، آل البیت:، 1413ق.
  • الکافی فی الفقه: ابوالصلاح الحلبی (درگذشت 447ق.)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیر المؤمنین7، 1403ق.
  • الکافی: الکلینی (درگذشت 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • کشاف القناع: منصور البهوتی (درگذشت 1051ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • الکشاف: الزمخشری (درگذشت 538ق.)، مصطفی البابی، 1385ق.
  • کشف اللثام: الفاضل الهندی (درگذشت 1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق.
  • کلمة التقوی (فتاوی): محمد امین زین الدین، قم، مهر، 1413ق.
  • کنز العمال: المتقی الهندی (درگذشت 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق.
  • لسان العرب: ابن منظور (درگذشت 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
  • المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
  • المبسوط: السرخسی (درگذشت 483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق.
  • مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (درگذشت 993ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416ق.
  • المجموع شرح المهذب: النووی (درگذشت 676ق.)، دار الفکر.
  • المحبّر: ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
  • مختصر المزنی: المزنی (درگذشت 263ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • المختصر النافع: المحقق الحلی (درگذشت 676ق.)، تهران، البعثه، 1410ق.
  • مختصر خلیل: محمد بن یوسف (درگذشت 897ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
  • مختلف الشیعه: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412ق.
  • مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (درگذشت 1009ق.)، قم، آل البیت:، 1410ق.
  • المدونة الکبری: مالک بن انس (درگذشت 179ق.)، مصر، مطبعة السعاده.
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (درگذشت 965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق.
  • المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (درگذشت 405ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مستطرفات السرائر: ابن ادریس (درگذشت 598ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1411ق.
  • مستمسک العروة الوثقی: سید محسن حکیم (درگذشت 1390ق.)، قم، مکتبة النجفی، 1404ق.
  • مستند الشیعه: احمد النراقی (درگذشت 1245ق.)، قم، آل البیت:، 1415ق.
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (درگذشت 241ق.)، بیروت، دار صادر.
  • مصباح الهدی: محمد تقی الآملی (درگذشت 1391ق.)، تهران، 1380ق.
  • معتمد العروة الوثقی: محاضرات الخوئی (درگذشت 1413ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1404ق.
  • معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (درگذشت 395ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق.
  • مغنی المحتاج: محمد الشربینی (درگذشت 977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق.
  • المغنی: عبدالله بن قدامه (درگذشت 620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • المقنع: الصدوق (درگذشت 381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی7، 1415ق.
  • المقنعه: المفید (درگذشت 413ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410ق.
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
  • مناسک الحج: السید علی السیستانی، قم، شهید، 1413ق.
  • مناسک الحج: السید محمد رضا گلپایگانی، قم، دار القرآن، 1413ق.
  • مناسک الحج: جواد التبریزی، قم، مهر، 1414ق.
  • مناسک الحج: حسین الوحید الخراسانی.
  • مناسک حج: امام خمینی1، نشر آثار امام، 1370ش.
  • مناسک حج: محمد فاضل لنکرانی، قم، امیر قلم، 1423ق.
  • منتهی المطلب: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوی، 1412ق.
  • مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (درگذشت 954ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
  • المؤتلف من المختلف: الطبرسی، به کوشش شانه‌چی و دیگران، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، 1410ق.
  • الموطّا: مالک بن انس (درگذشت 179ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.
  • المهذب البارع: ابن فهد الحلّی (درگذشت 841ق.)، به کوشش العراقی، قم، النشر الاسلامی، 1407-1413ق.
  • النهایه: الطوسی (درگذشت 460ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1400ق.
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق.
  • الهدایه: الصدوق (درگذشت 381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی7، 1418ق.

مقاله‌های مرتبط[ویرایش | ویرایش مبدأ]