|
|
(۴۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| اسماعیل
| |
| ==تولد==
| |
| هنگاميکه حضرت ابراهيم7 از آتش نمروديان نجات يافت، به فرمان خداوند، سرزمين آنان را به سوي بيت المقدس ترک کرد. (انبياء/21، 68ـ71)<ref>جامع البيان، ج23، ص89؛ معاني القرآن، ج6، ص46؛ الميزان، ج7، ص230.</ref> وي از خداوند خواست فرزنداني صالح به او عطا فرمايد. خداوند تولد پسري بردبار را به وي بشارت داد. (صافّات/37، 97ـ101) بسياري از مفسران، اين فرزند را اسماعيل7 دانستهاند.<ref>تفسير مجاهد، ص543؛ مجمع البيان، ج8، ص322؛ الصافي، ج4، ص276.</ref> اين فرزند در پي آگاهي از رؤياي پدرش براي ذبح خود، به او وعده داد که در برابر اين رخداد بردبار باشد. همين که اسماعيل7 به صراحت در شمار صابران ياد شده، تأييدي بر درستي تطبيق اسماعيل بر آن غلام حليم است. (صافّات/37، 101ـ102؛ انبياء/21، 85)
| |
|
| |
|
| مادر اسماعيل، هاجر3 کنيز مصري ساره، همسر نخست ابراهيم، بود که به سبب نازايي آن بانو و با پيشنهاد خود او<ref>کتاب مقدس، پيدايش، 16: 1-2؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص25.</ref> به ازدواج ابراهيم7 درآمد.<ref>کتاب مقدس، پيدايش، 15: 16؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص25؛ قاموس کتاب مقدس، ص73.</ref> عهد عتيق تاريخ اين ازدواج را 10 سال پس از ورود ابراهيم7 به کنعان ميداند.<ref>کتاب مقدس، پيدايش، 16: 1-4.</ref> قرآن کريم تولد اسماعيل را عطيهاي الهي براي ابراهيم7 ميشمرد که در دوران کهنسالي او رخ داد: {'''الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ'''}. (ابراهيم/14، 39) سن وي هنگام تولد اسماعيل به اختلاف 86، 87، 90، 99 و 117 سال گزارش شده است.<ref>کتاب مقدس، پيدايش، 16: 15-16؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص25؛ مروج الذهب، ج1، ص57.</ref>
| |
|
| |
| به گزارش تاريخنگاران مسلمان، سكونت هاجر3 و اسماعيل7 در مكه و مجاورت خانه خدا، امري مسلّم است<ref>تاريخ يعقوبي، ج1، ص25؛ تاريخ طبري، ج1، ص255؛ الكامل، ج1، ص103.</ref> که قرآن كريم نيز آن را به صراحت گزارش کرده است: {'''رَبَّنَا إِنِّي أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيرِ ذِي زَرعٍ عِندَ بَيتِكَ المُحَرَّمِ...'''} (ابراهيم/14، 37)
| |
|
| |
| == نقش اسماعیل در پیدایش و آبادانی مکه ==
| |
| تاريخنگاران مسلمان[1] <ref>[1]. الکامل، ج1، ص103-105؛ تاريخ ابن خلدون، ج1، ص350؛ قصص الانبياء، جزائري، ص142.</ref>و بيشتر مفسران[2] <ref>[2]. جامع البيان، ج13، ص300-302؛ مجمع البيان، ج1، ص389؛ الميزان، ج1، ص288.</ref>ذيل آيه 37 ابراهيم/14، پيدايش زمزم و گرد آمدن برخي قبايل در پيرامون آن و آبادي و رونق گرفتن مکه را با آمدن هاجر3 و اسماعيل7 پيوند داده و آن را از آثار دعاي حضرت ابراهيم7 دانستهاند. بر پايه برخي از روايات، هاجر3 جامهاي را که همراه داشت، بر درختي افکند و همراه اسماعيل7 در سايه آن پناه گرفت. حضرت ابراهيم7 هنگام ترک آنان، در پاسخ هاجر گفت: شما را به خدايي ميسپارم که به فرمان وي در اين سرزمين جايگزينتان کردم.[1]<ref>[1]. بحار الانوار، ج12، ص98؛ الصافي، ج3، ص92؛ نور الثقلين، ج2، ص549.</ref> بر پايه پارهاي گزارشها، هاجر3 و اسماعيل7 در جاي کنوني حجر اسماعيل سکونت يافتند.[2] <ref>[2]. جامع البيان، ج1، ص762.</ref>در روايتي منسوب به امام صادق7، حجر اسماعيل٭ خانه ايشان معرفي شده است.[3] <ref>[3]. الکافي، ج4، ص210؛ بحار الانوار، ج12، ص117.</ref>
| |
|
| |
| در پي ناياب شدن آب آشاميدني در آن بيابان خشک و سوزان، هاجر3 از کوه صفا بالا رفت و چون آبي يا کسي را نيافت، پايين آمد و از کوه مروه بالا رفت.[1]<ref>[1]. الکافي، ج4، ص202؛ مجمع البيان، ج1، ص389؛ روض الجنان، ج2، ص154.</ref> درباره سبب اين بالا رفتن، به مواردي چون جستوجوي آب[2]<ref>[2]. تاريخ طبري، ج1، ص252؛ الکافي، ج4، ص202؛ الکامل، ج1، ص103.</ref>، ياري جستن از رهگذري[3]<ref>[3]. تفسير قمي، ج1، ص61؛ جامع البيان، ج13، ص301؛ تفسير ثعلبي، ج5، ص322.</ref> يا نظارهگر مرگ فرزند نشدن[4]<ref>[4]. سيره ابن اسحاق، ج2، ص77؛ اخبار مکه، ج1، ص55.</ref> اشاره شده است. شماري از تاريخنگاران[5]<ref>[5]. نک: تاريخ طبري، ج1، ص257؛ دلائل النبوه، ج2، ص48.</ref> و مفسران[6] <ref>[6]. احکام القرآن، جصاص، ج1، ص95؛ احکام القرآن، ابن عربي، ج3، ص95.</ref>بالا رفتن هاجر از صفا و مروه را هفت بار شمردهاند و همين را سبب تشريع هفت بار سعي ميان صفا و مروه دانستهاند. (<sub>←</sub> صفا و مروه) سرانجام هاجر از فراز مروه آبي را در کنار اسماعيل7 ديد و نزد وي بازگشت. او پيرامون آب را با رمل فراگرفت.[7] <ref>[7]. تفسير قمي، ج1، ص61؛ جامع البيان، ج13، ص302؛ الصافي، ج3، ص93.</ref>پيدايش اين چشمه که بعدها زمزم نام گرفت، بر اثر ساييده شدن پاي اسماعيل7 بر زمين و از ارهاصات وي دانسته شده است.[8]<ref>[8]. الکافي، ج4، ص202؛ التفسير الکبير، ج19، ص136؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص930.</ref> ارهاص، رويدادي فراعادي است که پيش از نبوت يک پيامبر و در پيوند با وي رخ ميدهد. بر همين اساس، زمزم را «چاه اسماعيل» نيز خواندهاند.[9]<ref>[9]. نک: تاريخ طبري، ج2، ص255؛ السيرة النبويه، ابن هشام، ج1، ص97.</ref>
| |
|
| |
| با پيدايش چشمه زمزم در آن بيابان بيآب و علف، برخي کاروانها در آنجا توقف کردند و شماري از قبايل در پيرامون آن گرد آمدند. آنها در آغاز نيازمنديهاي خود را به دست کاروانهاي عبوري تأمين ميکردند که در آنجا توقف مينمودند.[10]<ref>[10]. الکافي، ج4، ص202.</ref> به گزارش منابع تاريخي[11]<ref>[11]. تاريخ طبري، ج1، ص256؛ البداية و النهايه، ج1، ص179؛ تاريخ ابن خلدون، ج1، ص350.</ref> و تفسيري[12] <ref>[12]. تفسير قمي، ج1، ص61؛ مجمع البيان، ج1، ص389؛ تفسير ثعلبي، ج5، ص322.</ref>قبيله جُرْهُم در مسير حرکت به سوي شام با ديدن پرندگان بر روي کوهها و صخرههاي مشرف بر زمزم، وجود آب را احتمال دادند و به سوي آن آمدند. بر پايه گزارشي ديگر، جرهميان نزديک مکه سکونت داشتند. آنها با ديدن آب جاري، از هاجر3 و اسماعيل7 اجازه خواستند که در آن محل سکنا گزيده، از آن آب بهره گيرند.[1]<ref>[1]. نک: تاريخ طبري، ج1، ص258؛ تفسير قمي، ج1، ص61؛ مجمع البيان، ج1، ص389.</ref> شماري از دانشمندان با اشاره به موقعيت جغرافيايي و نبود آب در آن منطقه[2]<ref>[2]. جامع البيان، ج13، ص301؛ مجمع البيان، ج6، ص84؛ تفسير بغوي، ج3، ص38.</ref>، گوارايي و فراواني آب زمزم[3]<ref>[3]. معجم البلدان، ج3، ص148.</ref> را سبب گرد آمدن قبيله جرهم٭ و پيدايش شهر مکه دانستهاند.
| |
|
| |
| == اسماعیل و بنای کعبه ==
| |
| قرآن کريم از همکاري اسماعيل با پدرش ابراهيم8 در بالا بردن پايههاي کعبه و بازسازي آن خبر ميدهد: {'''إِذ يَرفَعُ إِبرَاهِيمُ القَوَاعِدَ مِنَ البَيتِ وَإِسمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّل مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ العَلِيمُ'''} (بقره/2، 127) روايتهاي اسلامي اين داستان را به تفصيل آورده و گاه درباره جزئيات آن به قصهپردازي پرداختهاند.[1]<ref>[1]. نک: تاريخ طبري، ج1، ص259-260؛ صحيح البخاري، ج4، ص116-117؛ اخبار مکه، ج2، ص32.</ref> اين کار در سال دوم سکونت هاجر و اسماعيل در مکه و با فرمان الهي گزارش شده است.[2]<ref>[2]. الکافي، ج4، ص203.</ref> بيشتر مفسران بر اين باورند که کعبه پيش از ابراهيم7 وجود داشت؛ ولي آثارش تا حدي از ميان رفته بود و حضرت ابراهيم و اسماعيل8 آن را بازسازي کردند.[3]<ref>[3]. جامع البيان، ج1، ص749؛ مجمع البيان، ج2، ص382؛ التفسير الکبير، ج4، ص57.</ref> روايتهاي رسيده از امامان معصوم: نيز مؤيد اين گزارشند.[4]<ref>[4]. نک: الکافي، ج4، ص203؛ مجمع البيان، ج1، ص388؛ بحار الانوار، ج12، ص93-94.</ref> ميگويند آنها با راهنمايي جبرئيل جاي کعبه را يافتند.[5]<ref>[5]. تاريخ طبري، ج1، ص253؛ تفسير قمي، ج1، ص62.</ref> در برابر، مفسراني مانند مجاهد و جز او گفتهاند: کعبه نخستين بار به دست حضرت ابراهيم و اسماعيل8 ساخته شد.[6]<ref>[6]. التبيان، ج1، ص462؛ مجمع البيان، ج1، ص387.</ref> (<sub>←</sub> کعبه) گفتهاند: حضرت اسماعيل7 پيشتر سنگ گرد آورده بود[7]<ref>[7]. الکافي، ج4، ص203.</ref> و هنگام ساخت کعبه، آنها را به دست ابراهيم7 ميداد و ايشان نيز ديوارهاي آن را ميساخت.[8]<ref>[8]. تاريخ طبري، ج1، ص253؛ تفسير قمي، ج1، ص62؛ نور الثقلين، ج1، ص129.</ref> بر پايه برخي روايتها، چهار فرشته سنگ ميآوردند و حضرت ابراهيم و اسماعيل8 کعبه را ميساختند. آنها ديوارها را تا ارتفاع12 ذراع ساختند و دَرِي براي ورود و بيرون رفتن در آن نهادند.[9]<ref>[9]. الکافي، ج4، ص203.</ref>
| |
|
| |
| حضرت ابراهيم و اسماعيل8 افزون بر ساختن کعبه، فرمان يافتند تا خانه خدا را براي طوافکنندگان، مجاوران، رکوعکنندگان و سجدهکنندگان، پاک و پاکيزه کنند: {'''وَعَهِدنَا إِلَى إِبرَاهِيمَ وَإِسمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيتِيَ لِلطَّائِفِينَ و العَاكِفِينَ و الرُّكَّعِ السُّجُودِ'''} (بقره/2، 125) مقصود از تطهير را پاک کردن خانه خدا از بتها، مظاهر شرک و بتپرستي[1]<ref>[1]. جامع البيان، ج1، ص749.</ref>، نجاساتي مانند خون و مدفوع حيوانات، و بنياد نهادن آن بر پايه پاکي گفتهاند.[2]<ref>[2]. التبيان، ج1، ص454؛ مجمع البيان، ج1، ص382؛ الميزان، ج1، ص281.</ref> اين کار ميتواند مربوط به سالهاي پس از بازسازی کعبه باشد.
| |
|
| |
| ابراهيم و اسماعيل8 هنگام ساخت کعبه از خداوند خواستند تا از نسل آنها امتي مسلمان و تسليم در برابر فرمان الهي پديد آورد: {'''رَبَّنَا وَاجعَلنَا مُسلِمَينِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسلِمَةً لَكَ...'''} (بقره/2، 128) برخي مفسران {'''أُمَّةً مُسلِمَةً'''} را فقط اشاره به نوادگان اسماعيل7 و شماري ديگر شامل بنياسرائيل نيز دانستهاند.[3]<ref>[3]. جامع البيان، ج1، ص769.</ref> آن دو همچنين هنگام ساختن کعبه از خداوند خواستند که از نسل آنان پيامبري را برانگيزد تا آيات الهي را براي آنها تلاوت کند، کتاب و حکمت را به آنان بياموزد و به تزکيه آنان بپردازد: {'''رَبَّنَا وَابعَث فِيهِم رَسُولاً مِنهُم يَتْلُوا عَلَيهِم آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتَابَ و الحِكمَةَ وَيُزَكِّيهِم...'''} (بقره/2، 129) مفسران مقصود از اين پيامبر را رسول خدا9 دانستهاند.[4] <ref>[4]. تنوير المقباس، ص18؛ التبيان، ج1، ص466؛ التفسير الکبير، ج4، ص72-73.</ref>پيامبر گرامي9 نيز خود را مصداق اين دعا دانسته است.[5]<ref>[5]. التبيان، ج1، ص467؛ مجمع البيان، ج1، ص393.</ref> مفرد آوردن واژه « '''رَسُولا'''ً» نيز ميتواند مؤيد اين معنا باشد؛ چرا که در ميان بنياسرائيل، پيامبران گوناگون برانگيخته شدند.
| |
|
| |
| == حج گزاری اسماعیل ==
| |
| حجگزاری حضرت اسماعيل7 موضوعي ديگر است که مفسران ذيل برخي آيات قرآن کريم و نيز تاريخنگاران به آن پرداختهاند. ابراهيم و اسماعيل8 در زمان ساخت کعبه از خداوند خواستند که چگونگي عبادت و مناسکشان را نيز به آنان نشان دهد: {'''...وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُب عَلَيْنَا...'''} (بقره/2، 128) مفسران مقصود از مناسک را اعمال حج مانند طواف، سعي ميان صفا و مروه، وقوف در عرفات، رمي جمرات و مانند آن دانستهاند که خداوند در پي آن دعا اين مناسک را به آن دو آموخت.[1]<ref>[1]. جامع البيان، ج1، ص769؛ التبيان، ج1، ص464-465؛ مجمع البيان، ج1، ص392.</ref> ظاهر برخي از آيات به انجام مناسک حج از سوي حضرت ابراهيم و اسماعيل8 اشاره دارد. (بقره/2، 128؛ صافّات/37، 102)[1]<ref>[1]. جامع البيان، ج1، ص769؛ التبيان، ج1، ص464؛ تفسير قرطبي، ج2، ص126.</ref> بر پايه برخي روايتها، آن دو نخستين حج خود را پيش از بازسازي کعبه انجام دادند.[2]<ref>[2]. بحارالانوار، ج12، ص93؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص432.</ref> از ظاهر روايتهاي ديگر برميآيد که نخستين حج آنان پس از ساخت کعبه بوده است.[3]<ref>[3]. تفسير قمي، ج1، ص62؛ مجمع البيان، ج1، ص389؛ بحار الانوار، ج12، ص100.</ref> بر پايه برخي از روايات اسلامي، در نخستين حج، جبرئيل از آغاز مناسک تا پايان، همراه حضرت ابراهيم و اسماعيل8 بود و يکايک اعمال و مناسک حج مانند غسل ورود به حرم، چگونگي مُحرِم و مُحِل شدن، تلبيه گفتن، سعي ميان صفا و مروه و ذکرهاي آن، استلام حجرالاسود، طواف کعبه و نماز در مقام ابراهيم را به آنان ميآموخت.[4]<ref>[4]. الکافي، ج4، ص202؛ علل الشرايع، ج2، ص587؛ بحار الانوار، ج12، ص93-96.</ref> حجگزاري حضرت اسماعيل7 در سالهاي بعد نيز گزارش شده است.[5]<ref>[5]. نک: الکافي، ج4، ص203-205؛ علل الشرايع، ج2، ص587-588؛ وسائل الشيعه، ج13، ص210-212.</ref>
| |
|
| |
| == ذبح اسماعیل ==
| |
| به گزارش قرآن کريم، هنگاميکه فرزند ابراهيم7 به سن جواني رسيد، ابراهيم در رؤيا ديد که فرزند خود را سر ميبُرد. او نظر پسرش را در اين زمينه جويا شد. پسر، پدر را به انجام فرمان الهي دعوت کرد و وعده صبر و بردباري داد: {'''قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِى الْمَنامِ أَنِّى أَذْبَحُكَ فَانْظُر ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَل ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنى إِن شاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرينَ'''} (صافّات/37، 102) قرآن کريم بدون پرداختن به نام ذبيح و جزئيات ديگر اين رويداد، فقط بخشهاي مهم و گزيده آن را در مسير اهداف هدايتي و تربيتي خود گزارش کرده است. اما مفسران به جزئيات نيز پرداختهاند. بر پايه گفته برخي از مفسران، حضرت ابراهيم7 سه بار پياپي در شبهاي ترويه٭، عرفه و عيد قربان رؤياي قرباني کردن فرزندش را ديد. فرداي شب اول در فکر فرورفت که اين رؤيا رحماني است يا شيطاني. از اين رو، آن روز، ترويه نام گرفت. در روز دوم دانست که رؤيايش الهي است؛ پس آن روز، عرفه ناميده شد. در روز سوم نيز قصد ذبح فرزندش را کرد و از اين رو، آن روز، روز قرباني کردن (عيد قربان) نام گرفت.[1]<ref>[1]. تفسير مقاتل، ج3، ص104؛ التفسير الکبير، ج26، ص153؛ تفسير بيضاوي، ج5، ص20.</ref> اين سخنان با عهد پيامبران سازگار نيست؛ زيرا رؤياي آنان از گونههاي وحي است و ترديد در آن راه ندارد. درباره اين نامگذاريها وجوهي ديگر نيز گفتهاند.[2]<ref>[2]. نک: تفسير قمي، ج1، ص61؛ مجمع البيان، ج11، ص389؛ بحار الانوار، ج12، ص125.</ref>
| |
|
| |
| قرآن کريم در اين زمينه که ذبيح کدام يک از دو فرزند ابراهيم بوده، سخني نگفته است. از اين رو، مفسران در آن به اختلاف سخن راندهاند. شماري از مفسران نخستين[1]<ref>[1]. نک: جامع البيان، ج23، ص100؛ التبيان، ج8، ص518؛ التفسير الکبير، ج26، ص158.</ref>، همه مفسران شيعه[2]<ref>[2]. التبيان، ج8، ص518؛ مجمع البيان، ج8، ص322؛ الميزان، ج7، ص232.</ref> و برخي مفسران اهل سنت[3]<ref>[3]. تفسير بيضاوي، ج5، ص20-21؛ تفسير ابن کثير، ج4، ص16؛ اضواء البيان، ج6، ص318.</ref> اسماعيل7 را ذبيح خواندهاند و برخي از مفسران نخستين[4]<ref>[4]. نک: جامع البيان، ج23، ص100؛ التبيان، ج8، ص518؛ التفسير الکبير، ج2، ص154.</ref> و بيشتر اهل سنت[5]<ref>[5]. تفسير مجاهد، ج2، ص543؛ تفسير مقاتل، ج3، ص104؛ تاريخ طبري، ج1، ص263.</ref> هماهنگ با گزارش کتاب مقدس[6]<ref>[6]. کتاب مقدس، پيدايش، 22: 2-13.</ref> اسحاق7 را ذبيح دانستهاند.
| |
|
| |
| == اسماعیل و تولیت کعبه ==
| |
| گزارشها نشان ميدهند که حضرت اسماعيل7 تا پايان زندگي عهدهدار اداره خانه خدا بود. بر پايه روايتي منسوب به امام صادق7 حضرت اسماعيل7 نخستين کسي بود که خانه کعبه را پردهپوش کرد. در آن هنگام، خانهها به گونهاي ساخته ميشد که هرگاه در باز ميشد، درون خانه و ساکنانش از بيرون ديده ميشدند. همسر اسماعيل7 که زني نجيب بود، به او پيشنهاد کرد پردهاي بر در خانه بياويزند. سپس تصميم گرفتند خانه خدا را نيز که به سبب سنگهاي نتراشيده و زبر منظرهاي ناخوشايند داشت، با پرده بپوشانند. از اين رو، مقداري پشم گوسفند را به قبايل پيرامون دادند تا براي کعبه پوششي مناسب ببافند. هر بخش از پرده را که آماده ميشد، بر کعبه ميآويختند تا آنگاه که موسم حج فرارسيد. اما هنوز قسمتي از کعبه بدون پرده مانده بود. به پيشنهاد حضرت اسماعيل7، قسمت باقي مانده را با برگهاي نخل پوشاندند. حجگزاران از اين کار شگفتزده و شادمان گشتند و بر آن شدند که به اسماعيل هديهاي تقديم کنند. هر يک از طوايف هديهاي آورد و پس از جمع شدن هدايا، برگهاي نخل را از ديواري که با پرده پوشيده نشده بود، برداشتند و بر باقيمانده کعبه نيز پرده آويختند. بر پايه همين گزارش، حضرت اسماعيل7 نخستين کسي بود که بر روي ستونهاي چوبين، با چوب و گِل، کعبه را مسقف کرد. حاجيان که مسقف شدن کعبه را ديدند، تصميم گرفتند تا اسماعيل7 را ياري کنند. آنها از سال بعد همراه خود قرباني آوردند. حضرت اسماعيل7 با هدايت الهي، قربانيها را ذبح کرده، به مصرف حاجيان ميرساند.[1]<ref>[1]. الکافي، ج4، ص203-205؛ علل الشرايع، ج2، ص587-588؛ وسائل الشيعه، ج13، ص210-212.</ref> بر پايه روايتي ديگر، اسماعيل7 از کم بودن آب به حضرت ابراهيم7 شکايت کرد. حضرت ابراهيم7 با هدايت الهي و ياري جبرئيل، چاهي براي حاجيان کَند.[2]<ref>[2]. الکافي، ج4، ص205.</ref>
| |
|
| |
| == نبوت حضرت اسماعیل ==
| |
| نام حضرت اسماعيل7 12 بار در قرآن آمده است. (براي نمونه: آيات 125، 127، 133،136،140 بقره/2؛ 84 آل عمران/3 و 163 نساء/4) قرآن کريم او را يکي از پيامبران الهي خوانده و با يادکرد نام وي در کنار شماري از پيامبران خدا، از نزول وحي بر او سخن گفته است: {'''... وَأَوحَينَا إِلَى إِبرَاهِيمَ وَإِسمَاعِيلَ وَإِسحَاقَ وَيَعقُوبَ...'''} (نساء/4، 163) او در آيه 54 مريم/19 با صراحتي بيشتر رسول و نبي خوانده شده است: {'''وَاذكُر فِي الكِتَابِ إِسمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الوَعدِ وَكَانَ رَسُولا نَبِيًّا'''} افزون بر نبوت، حلم (صافّات/37، 101)[1]،<ref>[1]. روح المعاني، ج12، ص122.</ref> شکيبايي (انبياء/21، 85)، وفا به وعده (مريم/19، 54)، و خضوع و خشوع در برابر آيات الهي (مريم/19، 54ـ58) از ويژگيهاي اسماعيل7 شمرده شده است. قرآن کريم همچنين وي را صالح، پسنديده خداوند و برخوردار از نعمت، هدايت و رحمت ويژه الهي (انعام/6، 86ـ90؛ مريم/19، 54 ـ 58؛ انبياء/21، 85ـ86) و در شمار نيکان (ص/38، 48) برشمرده و از برتري وي در ميان جهانيان سخن گفته است. (انعام/6، 86) او خاندان خود را به گزاردن نماز و پرداختن زکات فرمان ميداد.(مريم/19، 55)
| |
|
| |
| == نقش نوادگان اسماعیل در تاریخ کعبه ==
| |
| حضرت اسماعيل7 تا پايان زندگي، توليت خانه خدا، عمران و آباداني آن، و اداره مناسک حج را بر عهده داشت. ساليان عمر او را صد و بيست[1]<ref>[1]. الخرائج و الجرائح، ج2، ص964.</ref>، صد و سي[2]،<ref>[2]. السيرة النبويه، ابن هشام، ج1، ص5؛ تاريخ طبري، ج1، ص314.</ref> صد و سي و هفت[3]<ref>[3]. کتاب مقدس، پيدايش، 25: 17؛ مروج الذهب، ج1، ص75.</ref> و صد و شصت و هفت[4]<ref>[4]. اخبار الزمان، ص104.</ref> سال گفتهاند. بر پايه پارهاي از گزارشها، اسماعيل7 پيش از مرگ وصيت کرد تا دخترش به نام «نسمه» با عيصو فرزند اسحاق7 ازدواج کند[5]<ref>[5]. عرائس المجالس، ص100؛ السيرة النبويه، ابن کثير، ج1، ص57.</ref> و نيز برادرش اسحاق7 را وصي خود قرار داد.[6]<ref>[6]. تاريخ طبري، ج1، ص314؛ مروج الذهب، ج1، ص58؛ المنتظم، ج1، ص305.</ref> برخي نيز وصي او را فرزندش قيدار دانستهاند.[1] <ref>[1]. الروضة في فضائل اميرالمؤمنين، ص221؛ نک: مروج الذهب، ج1، ص58.</ref>بر پايه نظر مشهور، پيکر او در حجر اسماعيل، کنار خانه کعبه، زير ناودان و در جوار مادرش هاجر3 به خاک سپرده شد.[2]<ref>[2]. السيرة النبويه، ابن هشام، ج1، ص5؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص222؛ تاريخ طبري، ج1، ص314.</ref> برخي نيز مدفن او را کنار حجرالاسود دانستهاند.[3]<ref>[3]. مروج الذهب، ج1، ص75.</ref>
| |
|
| |
| پس از وي پسرش نابت يا قيدار عهدهدار توليت خانه خدا و برگزاري مراسم حج شد. اين مسئوليت در بسياري از دورههاي تاريخ، همواره بر عهده نوادگان اسماعيل7 بود[4]<ref>[4]. تاريخ يعقوبي، ج1، ص221-223؛ الکامل، ج2، ص42؛ السيرة النبويه، ابن کثير، ج1، ص57.</ref> و آنان نسل به نسل عهدهدار آن ميشدند. اما در دوره عدنان بن ادد، دچار انحراف ديني و درگيري شدند. هنوز بسياري از احکام دين حنيف ابراهيم7 از جمله آيين حج در ميان آنان رواج داشت؛ ولي به پارهاي کارهاي شرکآلود آميخته بود.[5]<ref>[5]. الکافي، ج4، ص21.</ref> در دورهاي از تاريخ، جُرهميان و بعدها خُزاعه و صوفه بر مکه چيره شدند و درباني، کليدداري و اجازه حج را در دست گرفتند. قُصَيّ بن کِلاب، چهارمين جد پيامبراکرم9 پس از نبردي سخت ديگر بار اداره مکه و خانه خدا را بر عهده گرفت و آن مناصب را ميان فرزندان خويش قسمت کرد.[6]<ref>[6]. تاريخ يعقوبي، ج1، ص241.</ref> اين منصبها تا روزگار رسول خدا9 همچنان در دست قبيله قريش که از نوادگان اسماعيل7 بودند، باقي ماند.[7]<ref>[7]. فتوح الشام، ج2، ص141.</ref>
| |
|
| |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
|
| |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| {{پایان}}
| |