|
|
(۳۷۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| غزوه خیبر
| | جامی |
| ==تهدیدات یهودیان خیبر== | | ==معرفی== |
| اهالي خيبر، با پشتوانه مالي حاصل از كشاورزي، قبايل اطراف خود و شمال مدينه را عليه مدينه تحريك كردند. در سال ششم که دحيه كلبي، براي رساندن پيام رسول خدا9 نزد قيصر روم رفته بود[1]<ref>تاريخ الطبري، ج2، ص286.</ref>، مورد هجوم و غارت افراد قبيله جذام قرار گرفت[2]<ref>السيرة النبويه، ج2، ص612؛ الاصابه، ج6، ص135.</ref> و در پي آن رسول خدا9 زيد بن حارثه را به منطقه اعزام كرد.[3] <ref>المغازي، ص556-557؛ التنبيه و الاشراف، ص219.</ref>در همين سال، زماني كه به پيامبر خبر رسيد غطفان درصدد است با كمك خيبر عليه مدينه توطئه كند، علي7 را به فدك (نزديکي خيبر) فرستاد.[4]<ref>تاريخ اليعقوبي، ج2، ص73-74؛ عيون الاثر، ج2، ص150.</ref> گزارشهاي ديگري از آمادگي و قصد بزرگان خيبر براي حمله به مدينه وجود دارد.<ref>المغازي، ص530، 563؛ الطبقات الکبري، ج2، ص70.</ref>[5] چنانکه دو ماه پيش از غزوه خيبر، پيامبر خبردار شد كه يكي از فرماندهان يهود منطقه، قصد حمله به مدينه را دارد.<ref>تاريخ الطبري، ج3، ص23؛ دلائل النبوه، ج4، ص301.</ref>[6] به نظر ميرسد اعزام عبدالله بن رواحه، به منظور كسب اطلاعات از خيبر[7]<ref>المغازي، ج2، ص566.</ref>، با توجه به همين تهديدها بوده باشد. نامهاي از پيامبر9 به اهالي خيبر هم موجود است که با اشاره به پيشگويي تورات و حضرت موسي درباره پيامبري محمد9، آنان را به اسلام دعوت كرده است.[8] <ref>السيرة النبويه، ج1، ص544.</ref>هرچند زمان اين نامه روشن نيست، ولي برخي آن را مربوط به سال هفتم دانستهاند.[9]<ref>مکاتيب الرسول، ج2، ص488.</ref> چنانکه از کلمات آن هم استفاده ميشود، پيش از غزوه خيبر نوشته شده و اتمام حجتي با اهل خيبر بوده و پس از اين نامه، به آن سو لشكركشي شده است.
| | ... |
| | |
| علت اصلي لشكركشي رسول خدا به خيبر، از بين بردن مركزيت رويارويي با مسلمانان در شمال مدينه بود؛ زيرا از ابتداي حضور مسلمانان در مدينه، منطقه خيبر و يهوديان ساكن آن و همچنين قبايل اطراف، كه بيشتر تحت تأثير و نفوذ خيبر بودند، مدينه را تهديد ميكردند. رويدادهاي يكساله پيش از نبرد و سريههايي كه به آن سو انجام شد، نشان دهنده نا امن بودن آن منطقه و توطئههاي مكرر يهود خيبر و قبايل همپيمان آنهاست.
| |
| | |
| ==جنگ پیامبر(ص) با یهودیان منطقه خیبر==
| |
| غزوه خیبر در سال هفتم هجري اتفاق افتاد.<ref>السيرة النبويه، ج2، ص341؛ تاريخ خليفه، ص4.</ref>
| |
| | |
| شيوه رسول خدا9 پيش از هر حمله آن بود که از نرسيدن صداي اذان در منطقه مطمئن شود و چون صداي اذان از داخل خيبر نشنيد، راه افتاد. پرچمي به دست حباب بن منذر و يكي به دست سعد بن عباده داد و پرچم اصلي (لواء) را به علي7 سپرد.[1]<ref>الطبقات الکبري، ج2، ص81.</ref>
| |
| | |
| پیامبر و سپاه او طی چند روز قلعه های یهودیان در خیبر را فتح کردند<ref>المغازي، ج2، ص666.</ref> .<ref>دلائل النبوه، ج4، ص226.</ref>. مهمترين و مستحكمترين قلعه اين منطقه قلعه قَموص بود كه هنگام نبرد آن، پيامبر دچار سردرد شده بود و در اردوگاه به سر ميبرد.[3]<ref>المغازي، ج2، ص670.</ref>
| |
| | |
| صبحگاهان پيامبر9، در پي علي7 فرستاد و چون آن حضرت از درد چشم رنج ميبرد با آب دهانش چشم او را شفا بخشيد، پرچم را به دستش سپرد و برايش دعا كرد.<ref>البدء و التاريخ، ج4، ص226؛ الاستيعاب، ج3، ص1099-1100؛ تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص86.</ref>[1] اميرمؤمنان پس از كشتن قهرمان يهود، مرحب، پيروزي مسلمانان و فرار يهوديان را محقق ساخت.[2] <ref>تاريخ اليعقوبي، ج2، ص56.</ref>
| |
| | |
| در هنگامه اين درگيري، سپر علي شكست و به جاي آن درِ قلعه را با دستان پرتوان خود كَند و سپر قرار داد.[1]<ref>السيرة النبويه، ج2، ص335؛ الكامل في التاريخ، ج2، ص220؛ البداية و النهايه، ج4، ص189.</ref> آنگاه روي خندقي كه پيرامون قلعه حفر شده بود، انداخت تا رزمندگان از روي آن عبور كنند.[2]<ref>الارشاد، ج1، ص126-127.</ref> ابورافع گويد: «هشت نفري تلاش كرديم آن در را جا به جا كنيم، نتوانستيم»<ref>امتاع الاسماع، ج1، ص310؛ البداية و النهايه، ج4، ص189؛ ج7، ص224.</ref>.[3] شيخ مفيد و بيهقي اين رقم را به هفتاد نفر هم رساندهاند.[4]<ref>الارشاد، ج1، ص128-129؛ دلائل النبوه، ج4، ص212.</ref> خود آن حضرت فرموده است: «من با قدرت الهي اين كار را كردم، نه با قدرت جسماني».<ref>الامالي، ص604؛ بحارالانوار، ج21، ص26.</ref>[5] در آخرين مرحله غزوه خيبر، دژهاي وطيح و سُلالم كه به بنينضير تعلق داشت، به محاصره سپاه اسلام درآمد و با مذاکره به دست پيامبر9 افتاد.[6]<ref>المغازي، ج2، ص670.</ref>
| |
| | |
| == پانویس == | | == پانویس == |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |