پرش به محتوا

کاربر:Mo.ali.rezapour/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۶۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''عُمَر بن عَبدالعَزیز''' (درگذشت: ۱۰۱ق) هشتمین خلیفه اموی است که از سال ۹۹ تا ۱۰۱ هجری خلافت کرد. وی پیش از آن ولایت مدینه را در زمان ولید بن عبدالملک بر عهده داشت. از عمر بن عبدالعزیز به عنوان خلیفه ای عادل و درستکار یاد میشود که بر خلاف دیگر خلفای بنی امیه حکومت میکرد. همچنین عمر رفتاری خوبی با شیعیان داشت و به آنان توجه داشت. او فدک را به فرزندان فاطمه بازگرداند و دشنام به علی(ع) بر منابر را منع کرد.  
جامی
==معرفی==
مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی، شاعر، ادیب و صوفی نامدار قرن نهم که در زمان تحصیل در سمرقند با تعالیم نقشبندیه آشنا شد، پس از بازگشت به هرات، سعدالدین کاشغری را به عنوان مرشد خود برگزید و پس از مرگ وی، با خواجه عبیدالله احرار آشنا شد (مایل هروی، 1377، ص‌130؛ افصح‌زاد، 1378، ص‌222). او آن چنان تحت تأثیر شخصیت خواجه احرار قرار گرفت که بنا به دستور وی در 68 سالگی مطالعه و مباحثه را ترک گفت و به تصوف روی آورد (عبدالغفور لاری، 1343، صص‌26ـ23). وی تا آخر عمر به طریقت نقشبندیه پایبند و معتقد بود و در تبلیغ آن بسیار کوشید (مایل هروی، 1377، صص231ـ230). با این حال تفاوت‌هایی نیز با دیگر طریقت­ها داشت؛ به ‌طوری‌که گاهی به سماع می­پرداخت، اما هیچ گاه چله ننشست (عبدالغفور لاری، 1343، ص‌7؛ افصح‌زاد، 1378، ص‌130).


در زمانی که عمر از سوی ولید بن عبدالملک حاکم مدینه بود،‌ به دستور ولید امر توسعه مسجدالنبی را برعهده گرفت و مسجد را توسعه داد.
ورود جامی به دربار هرات همزمان با حکومت ابوالقاسم بابر بود. جامی او را مدح، و کتاب ''حله حلل'' را به نام وی تألیف کرد (مایل هروی، 1377، ص‌86). با گذشت زمان بر نفوذ و قدرت جامی در دربار تیموری افزوده شد تا آنکه در سال‌های 877 ـ 870 قمری در مرکز قدرت رسمی و دیوانی قرار گرفت و ضمن حفظ زندگی عارفانه و ارشاد مریدان، دولتمردان را هم زیر نفوذ خود آورد؛ چرا که هیچ طایفه­ای مانند سلاطین نمی­توانند دین و دولت را یاری، و شریعت را تقویت کنند (فراهانی منفرد، 1382، ص‌265). از جمله این دولتمردان، امیرعلی­شیر نوایی، وزیر سلطان حسین بایقرا، بود که به سبب ارادت به جامی، در زمره مریدان نقشبندیه درآمد و از آن پس مردم، جامی را به تبع وی «حضرت مخدوم» می­خواندند (علی­شیر نوایی، 1323، صص‌34 ـ32 ؛ آذربیگدلی، 1366، ج1، صص‌302ـ301).


== زندگی و خلافت ==
پیوند جامی با حاکمان تا آنجا پیش رفت که او بسیاری از آثار خود را به سلطان حسین بایقرا و سلطان یعقوب آق‌قویونلو پیشکش کرد (بوداق منشی، 1378، صص‌83 ـ81). با این همه هیچ گاه در مدیحه‌سرایی‌های قراردادی زمانه غرق نشد. حتی به دعوت دربار عثمانی هم پاسخ نگفت؛ گرچه از سفر به غرب گریزان نبود و در سفر حج خود، چندی را هم در تبریز، بغداد و دمشق گذرانید (رویمر و دیگران، 1378، ص148).
عمر بن عبدالعزیز در ... مدینه به دنیا آمد و جوانی را در بین تابعین صحابه گذرانید.<ref>بامداد اسلام، زرینکوب، عبدالحسین، تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۲ش، ص۱۴۹.</ref> او در زمان خلافت ولید بن عبدالملک (خلافت: 86 ـ 96)، در سال ۸۷ قمری بر ولایت مدینه منصوب شد.<ref>تاریخ الأمم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، مطبعة المرتضوية - بیروت، ج۶، ص۴۲۷.</ref>.<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد بن سعد، دار الکتب العلمية - بیروت، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۵۵.</ref> اما در سال ۹۳ قمری بنا به درخواست حجاج بن یوسف از حکومت مدینه برکنار شد.<ref>تاریخ الأمم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، مطبعة المرتضوية - بیروت، ج۶، ص۴۸۱.</ref>(تاریخ الخلفا، ص۲۷۴).<ref>«شخصیت و عملکرد عمربن عبدالعزیز و دیدگاه امام باقر علیه السلام درباره او»، دیلمی، احمد، تاریخ اسلام، شماره ۳، ۱۳۸۶ش، ص۴۷.</ref> در همین سال که حاکم مدینه بود، از طرف ولید امیر حج شد.(طبری، ج۹، ص۳۸۱۴)  


عمر بن عبدالعزیز که از سوی سلیمان به جانشینی منصوب شده بود<ref>تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی، سیدجعفر، تهران، علمی و فرهنگی و مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۲ش، ص۲۳۰.</ref>. در سال ۹۹ق به خلافت رسید.<ref>تاریخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال امویان، جعفریان، رسول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۴ش، ص۶۵۳.</ref> وی را فردی دین دار و پرهیزگار توصیف کرده اند که میخواسته در خلافت شیوه خلفای راشدین را احیا کند. <ref>بامداد اسلام، زرینکوب، عبدالحسین، تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۲ش، ص۱۴۹.</ref> از عمر همواره به نیکی یاد میشود. ج۱، ص۴۰۳ یا ۲۰۳)..<ref>تاریخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال امویان، جعفریان، رسول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۴ش، ص۶۵۳.</ref> و او متفاوت با سایر خلفای اموی دانسته اند.<ref>«اصلاحات عمربن عبدالعزیز و تاثیر آن بر وضعیت شیعیان»، فاطمه امینی، سجاد دادفر، شیعه پژوهی، شماره ۲۳، ۱۴۰۱ش، ص۲۳۷.</ref> او را حاکمی عادل دانسته اند که سعی میکرد به ارزش های جامعه اسلامی توجه کند و از ظلم و استبداد پرهیز کند.ص۶۵۴. ص۶۵۸.<ref>تاریخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال امویان، جعفریان، رسول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۴ش</ref> عدالت ورزی.<ref>بامداد اسلام، زرینکوب، عبدالحسین، تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۲ش، ص۱۴۹.</ref> وی پس از دو سال و پنج ماه خلافت دز رجب ۱۰۱ق درگذشت.<ref>تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی، سیدجعفر، تهران، علمی و فرهنگی و مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۲ش، ص۲۳۳. </ref>
جامی در پی جاه و مقام نبود و گرایشی به تجمل نداشت؛ لباسی بر تن می­کرد که آن را پلاس می­خواند و سرمایه خود را صرف ساختن مسجد و مدرسه و خانقاه و تأمین رفاه شاگردان و کمک به نیازمندان و نشر فرهنگ می­کرد (ریپکا، 1354، ص‌454؛ مایل هروی، 1377، ص‌84). نامه­های فراوانی در این زمینه از او باقی مانده است (جامی، 1376، صص‌15ـ14).


'''رفتار با شیعیان'''
وی آثار زیادی در زمینه تصوف و عرفان و فقه و همچنین سه دیوان شعر و هفت مثنوی بلند از خود به جای گذاشت که در آنها بار دیگر مضامین شعر فارسی را تجربه کرد و به همین دلیل به خاتم‌الشعرا ملقب شد. برخی مرگ وی را نقطه پایان عصر طلایی ادبیات کلاسیک فارسی دانسته­اند (آربری، 1371، ص‌406). به سبب دشمنی صفویان با جامی، به‌خاطر تعصب مذهبی که داشتند، بسیاری از آثارش رواج چندانی نیافت و از میان آن همه اثر، تنها تعدادی از فراموشی در امان ماند (ریپکا، 1354، ص‌457).


عمر بن عبدالعزیز در دوران خلافت خود رفتار خوبی با شیعیان داشت.<ref>تاریخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال امویان، جعفریان، رسول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۴ش، ص۶۵۶.</ref><ref>بامداد اسلام، زرینکوب، عبدالحسین، تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۲ش، ص۱۴۹.</ref> از جمله اقدامات عمر این بود که سنت دشنام دادن به حضرت علی در خطبه‌ها که معاویه آن را ترویج کرده بود حذف کرد<ref>تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی، سیدجعفر، تهران، علمی و فرهنگی و مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۲ش، ص۲۳۰.</ref>.<ref>مروج الذهب و معادن الجوهر،‌ مسعودی، علی بن حسین، مؤسسة دار الهجرة، قم ، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۸۴.</ref>.<ref>تاريخ اليعقوبي، یعقوبی، احمد بن اسحاق، دار صادر - بیروت، بیتا، ج۲، ص۳۰۵.</ref> .<ref>تاریخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال امویان، جعفریان، رسول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۴ش، ص۶۵۴.</ref> عمر همچنین مزرعه فدک را که از آن فاطمیان بود به آنان بازگرداند.<ref>تاريخ اليعقوبي، یعقوبی، احمد بن اسحاق، دار صادر - بیروت، بیتا، ج۲، ص۳۰۵.</ref>.<ref>تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی، سیدجعفر، تهران، علمی و فرهنگی و مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۲ش، ص۲۳۳.</ref>.<ref>فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، مؤسسة المعارف - بیروت، ۱۴۰۷ق، ص۴۱.</ref>)<ref>تاریخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال امویان، جعفریان، رسول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۴ش، ص۶۵۵.</ref> .<ref>بامداد اسلام، زرینکوب، عبدالحسین، تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۰. </ref> امام باقر او را نجیب بنی امیه توصیف کرده است.<ref>تاریخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال امویان، جعفریان، رسول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۴ش، ص۶۵۳.</ref>
== سفر حج ==
== بازسازی مسجدالنبی ==
...
{{اصلی|بازسازی مسجدالنبی (ولیدبن عبدالملک)}}
در زمان خلافت وليد بن عبد الملك و آنگاه كه عمر بن عبد العزيز از طرف وى حكومت مدينه را داشت، توسعه نسبتاً زيادی در مساحت مسجد النبی و بنای آن داده شد.(طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۴۳۶.)<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، جعفریان، رسول، مشعر - تهران، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۴ و ص۲۴۵.</ref>.<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، قائدان، اصغر، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۱.</ref> <ref>تاریخ الیعقوبی، ، ج۲، ص۲۸۴.</ref>توسعه جديد در سمت شرق، غرب و شمال صورت گرفت. در سمت شمال 100 متر، در قسمت شمال غرب به سمت شرق 67/5 متر و در ناحيه جنوب غرب به شرق 83/75 متر افزوده شد و بدين ترتيب، مساحت مسجد به بيش از 6400 متر مربع رسيد. برخى مساحت مسجد را پس از افزايش اين دوره، تا 7500 متر مربع نوشته‌اند. مسجد داراى يك صحن ميانى در وسط و رواقهايى در اطراف بود كه با ستون‌هاى زيادى سرِ پا نگاه داشته مى‌شد.<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، جعفریان، رسول، مشعر - تهران، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۵.</ref>
 
در بناى جديد، افزون بر مستحكم ساختن ديوارها، سقف را نيز تا 12 متر بالا بردند و دو سقف با فاصله بنا كردند تا در صورت آمدن باران و نفوذ آن از سقف اول، سقف دوم مانع از رسيدن آب به مسجد باشد.<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، جعفریان، رسول، مشعر - تهران، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۶.</ref>
 
وى‌بقاياى خانه‌هاى همسران پيامبر ص وخانۀ فاطمه وساير خانه‌هاى چسبيده‌به مسجد را خريد وبر مسجد افزود. مجموع افزوده‌هاى او 2370 متر مربع بود كه مساحت مسجد را به 6950 مترمربع رسانید.<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، قائدان، اصغر، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۱.</ref>
 
== مسجد سلمان فارسی ==
{{اصلی| مسجد سلمان فارسی}}
سیره عمر بن عبدالعزیز: عبدالله بن عبدالحکم. ص۵ تا ۱۲۴.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
{{پایان}}
{{پایان}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۲۴

جامی

معرفی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی، شاعر، ادیب و صوفی نامدار قرن نهم که در زمان تحصیل در سمرقند با تعالیم نقشبندیه آشنا شد، پس از بازگشت به هرات، سعدالدین کاشغری را به عنوان مرشد خود برگزید و پس از مرگ وی، با خواجه عبیدالله احرار آشنا شد (مایل هروی، 1377، ص‌130؛ افصح‌زاد، 1378، ص‌222). او آن چنان تحت تأثیر شخصیت خواجه احرار قرار گرفت که بنا به دستور وی در 68 سالگی مطالعه و مباحثه را ترک گفت و به تصوف روی آورد (عبدالغفور لاری، 1343، صص‌26ـ23). وی تا آخر عمر به طریقت نقشبندیه پایبند و معتقد بود و در تبلیغ آن بسیار کوشید (مایل هروی، 1377، صص231ـ230). با این حال تفاوت‌هایی نیز با دیگر طریقت­ها داشت؛ به ‌طوری‌که گاهی به سماع می­پرداخت، اما هیچ گاه چله ننشست (عبدالغفور لاری، 1343، ص‌7؛ افصح‌زاد، 1378، ص‌130).

ورود جامی به دربار هرات همزمان با حکومت ابوالقاسم بابر بود. جامی او را مدح، و کتاب حله حلل را به نام وی تألیف کرد (مایل هروی، 1377، ص‌86). با گذشت زمان بر نفوذ و قدرت جامی در دربار تیموری افزوده شد تا آنکه در سال‌های 877 ـ 870 قمری در مرکز قدرت رسمی و دیوانی قرار گرفت و ضمن حفظ زندگی عارفانه و ارشاد مریدان، دولتمردان را هم زیر نفوذ خود آورد؛ چرا که هیچ طایفه­ای مانند سلاطین نمی­توانند دین و دولت را یاری، و شریعت را تقویت کنند (فراهانی منفرد، 1382، ص‌265). از جمله این دولتمردان، امیرعلی­شیر نوایی، وزیر سلطان حسین بایقرا، بود که به سبب ارادت به جامی، در زمره مریدان نقشبندیه درآمد و از آن پس مردم، جامی را به تبع وی «حضرت مخدوم» می­خواندند (علی­شیر نوایی، 1323، صص‌34 ـ32 ؛ آذربیگدلی، 1366، ج1، صص‌302ـ301).

پیوند جامی با حاکمان تا آنجا پیش رفت که او بسیاری از آثار خود را به سلطان حسین بایقرا و سلطان یعقوب آق‌قویونلو پیشکش کرد (بوداق منشی، 1378، صص‌83 ـ81). با این همه هیچ گاه در مدیحه‌سرایی‌های قراردادی زمانه غرق نشد. حتی به دعوت دربار عثمانی هم پاسخ نگفت؛ گرچه از سفر به غرب گریزان نبود و در سفر حج خود، چندی را هم در تبریز، بغداد و دمشق گذرانید (رویمر و دیگران، 1378، ص148).

جامی در پی جاه و مقام نبود و گرایشی به تجمل نداشت؛ لباسی بر تن می­کرد که آن را پلاس می­خواند و سرمایه خود را صرف ساختن مسجد و مدرسه و خانقاه و تأمین رفاه شاگردان و کمک به نیازمندان و نشر فرهنگ می­کرد (ریپکا، 1354، ص‌454؛ مایل هروی، 1377، ص‌84). نامه­های فراوانی در این زمینه از او باقی مانده است (جامی، 1376، صص‌15ـ14).

وی آثار زیادی در زمینه تصوف و عرفان و فقه و همچنین سه دیوان شعر و هفت مثنوی بلند از خود به جای گذاشت که در آنها بار دیگر مضامین شعر فارسی را تجربه کرد و به همین دلیل به خاتم‌الشعرا ملقب شد. برخی مرگ وی را نقطه پایان عصر طلایی ادبیات کلاسیک فارسی دانسته­اند (آربری، 1371، ص‌406). به سبب دشمنی صفویان با جامی، به‌خاطر تعصب مذهبی که داشتند، بسیاری از آثارش رواج چندانی نیافت و از میان آن همه اثر، تنها تعدادی از فراموشی در امان ماند (ریپکا، 1354، ص‌457).

سفر حج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

...

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]