سید اسماعیل صدر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
 
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[آبان]]|روز=[[۱۵]]|سال=[[۱۳۹۸]]|کاربر=Abbasahmadi1363  }}
{{جعبه اطلاعات اشخاص
| تصویر = سید اسماعیل صدر.jpg
| توضیح تصویر = سید اسماعیل صدر، امام نماز جماعت، در صحن [[حرم امام حسین(ع)]].<ref>ریحانة الادب، ج۳، ص۴۲۱.</ref>
| نسب = [[امام کاظم(ع)]]
| شهر تولد = [[اصفهان]]
| کشور تولد = [[ایران]]
| زادروز = ۱۲۵۸ق.
|محل زندگی=[[اصفهان]]، [[نجف]]، [[سامراء]]، [[کربلا]]|آرامگاه=[[آستان کاظمین(ع)]]، روبه‌روی حجره‌ای که [[ابن قولویه قمی]] در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی صدر.|مذهب=[[شیعه]]|کشور درگذشت=[[عراق]]|تاریخ درگذشت=۱۳۳۸ق.|شهر درگذشت=[[کاظمین]]|هجرت به=[[نجف]]، [[کربلا]]، [[سامراء]]، [[کاظمین]]|اساتید=[[میرزای شیرازی]]، مهدی کاشف‌الغطاء|محل تحصیل=[[اصفهان]]، [[نجف]]، [[سامراء]]|شاگردان=[[میرزا علی شیرازی]]، [[محمدحسین نائینی]]، [[سید علی سیستانی]]|اجازه روایت از=میرزا محمد همدانی|اجازه روایت به=[[محمدباقر بیرجندی]]، [[حیدرقلی‌خان سردار کابلی]]، [[سید هبةالدین شهرستانی]]|تالیفات=رساله‌های عملیه و حاشیه بر کتب.|فعالیت سیاسی=تلاش برای وحدت [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنی]]؛ مقابله با تجاوز [[روسیه|روس‌ها]] به [[ایران]]}}
'''سید اسماعیل صدر''' (۱۲۵۸–۱۳۳۸ق)، معروف به سید الصدر، فرزند [[سید صدرالدین]]، از خاندان صدر، زاده [[اصفهان]] و از عالمان و مراجع سرشناس [[شیعه]] بود. او یکی از شاگردان برجسته [[میرزای شیرازی]] است، که پس از او، مرجعیت را به عهده گرفت. وی امام نماز جماعت، در صحن [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] بود.


او در [[اصفهان]]، [[نجف]] و [[سامراء|سامرا]] از استادانی مانند محمدباقر نجفی و مهدی کاشف‌الغطاء بهره برده و شاگردان فراوانی مانند [[میرزا علی شیرازی]]، [[محمدحسین نائینی]]، [[عبدالحسین آل‌یاسین]] و [[سید علی سیستانی]] تربیت کرد. وی در بیشتر تحولات سیاسی جامعه وارد نشده، با این همه، به هنگام ضرورت دخالت می‌کرد؛ حمایت از تولید داخلی، وحدت شیعه و [[اهل سنت|سنی]] و مقابله با تجاوز [[روسیه|روس‌ها]] به [[ایران]]، از جمله فعالیت‌های سیاسی اوست.


<br />
وی به جز رساله‌های عملیه و حاشیه بر کتاب‌ها، اثر خاصی تألیف نکرده است. برخی شاگردان او کتاب‌های بر پایه تقریرات درس او نگاشته‌اند. او را اهل سیر و سلوک، اخلاص، فروتنی و ساده‌زیستی دانسته‌اند. وی در کاظمین درگذشته و در در بخش شرقی [[آستان مقدس کاظمین|حرم امام کاظم(ع)]]، روبه‌روی حجره‌ای که [[ابن قولویه قمی]] در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی صدر دفن شد.


==تبار==
==تبار==
سید اسماعیل صدر، معروف به «سید الصدر» یا «آقای صدر»، فرزند سید صدرالدین، فرزند سید صالح شرف‌الدین، فرزند سید محمد، فرزند سید ابراهیم شرف‌الدین بود.<ref name=":0">گلشن ابرار، ج3، ص226 و 227؛ سید حسن صدر، تکملة امل الآمال، ص104 و 105؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج3، ص421؛ سید محمدمهدی خوانساری، احسن‌الودیعه، ص208؛ سید محمدباقر کتابی، رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ۱۸۰.</ref> پدر وی، [[سید صدرالدین موسوی عاملی]]، در دوره خود، از بزرگترین عالمان [[شیعه]] شناخته می‌شد. مادر او، اهل [[اصفهان]] و گویا دختر تاجری خوشنام از خاندان نمازی بود.<ref>بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص16۵، گفت‌وگوی تلفنی نگارنده با استاد سید حسین شرف‌الدین، 27 اردیبهشت 1387، صور، لبنان.</ref>


سید اسماعیل صدر (1255-1338ق)، معروف به «سید الصدر» یا «آقای صدر»، فرزند سید صدرالدین، فرزند سید صالح شرف‌الدین، فرزند سید محمد، فرزند سید ابراهیم شرف‌الدین بود.<ref name=":0">سید حسن صدر، تکملة امل الآمال، ص104 و 105؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج3 ،ص421؛ سید محمدمهدی خوانساری، احسن‌الودیعه، ص208؛ سید محمدباقر کتابی، رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ۱۸۰.</ref>  پدر وی، سید صدرالدین موسوی عاملی، در دوره خود، از بزرگترین عالمان شناخته می‌شد. مادر او،اهل اصفهان و گویا دختر تاجری خوشنام از خاندان نمازی بود.<ref>بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص16۵، گفت‌وگوی تلفنی نگارنده با استاد سید حسین شرف‌الدین، 27 اردیبهشت 1387 ،صور، لبنان.</ref>
خاندان صدر، یکی از خاندان‌های اصیل و فعال در زمینه علمی و حوزوی تاریخ [[شیعه]] شمرده شده و نسب آن‌ها، به [[امام کاظم(ع)]] می‌رسد. این خاندان، در اواخر سده دوازدهم قمری، از [[لبنان]] به [[عراق]] هجرت کرده و سال‌ها بعد، در [[ایران]] نیز حضور داشتند. شهرهای [[کاظمین]] و [[نجف]] در عراق و سپس به ترتیب [[اصفهان]]، [[قم]] و [[مشهد]] در ایران، مهم‌ترین مراکز سکونت، فعالیت و مدفن سرشناسانِ سه سده اخیر این خاندان است.<ref>مقاله بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۶۲.</ref>
 
 
خاندان صدر، یکی از خاندان‌های اصیل و فعال در زمینه علمی و حوزوی تاریخ [[شیعه]] شمرده شده و نسب آن‌ها، به [[امام کاظم(ع)]] می‌رسد. این خاندان، در اواخر سده دوازدهم قمری، از [[لبنان]] به [[عراق]] هجرت کرده و سال‌ها بعد، در [[ایران|ایران]] نیز حضور داشتند. شهرهای [[کاظمین]] و [[نجف]] در عراق و سپس به ترتیب [[اصفهان]]، [[قم]] و [[مشهد]] در ایران، مهم‌ترین مراکز سکونت، فعالیت و مدفن سرشناسانِ سه سده اخیر این خاندان است.<ref>مقاله بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۶۲.</ref>


==ولادت==
==ولادت==
سید اسماعیل صدر، فرزند سید صدرالدین، در سال ۱۲۵۵ق.<ref name=":0" /> در [[اصفهان]] به دنیا آمد.<ref name=":1">سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی، بغیةالراغبین، ج7 ،ص199؛ محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج5 ،ص1565.</ref> کمتر از نه سال داشت که پدرش را از دست داد و برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقا مجتهد، سرپرستی و تربیت او را به عهده گرفت.<ref name=":1" /> نزدیک ۱۹ سالگی، برادرش درگذشت و تدریس و رسیدگی به کارهای او به عهده محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی قرار گرفت.<ref name=":2">بغیةالراغبین، ج7 ،ص215.</ref><br />
سید اسماعیل صدر، فرزند سید صدرالدین، در سال ۱۲۵۸ق.<ref name=":0" /> در [[اصفهان]] به دنیا آمد.<ref name=":1">سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی، بغیةالراغبین، ج7، ص199؛ محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج5، ص1565.</ref> کمتر از نه سال داشت که پدرش را از دست داد و برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقا مجتهد، سرپرستی و تربیت او را به عهده گرفت.<ref name=":1" /> نزدیک ۱۹ سالگی، برادرش درگذشت و تدریس و رسیدگی به کارهای او به عهده محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی قرار گرفت.<ref name=":2">بغیةالراغبین، ج7، ص215.</ref>


==تحصیلات==
==تحصیلات==


====اصفهان====
====اصفهان====
وی ادبیات عرب، منطق، ریاضی و بیشتر سطوح فقه و اصول را در زادگاهش [[اصفهان]] و نزد برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد، آموخت. او را در سال‌های آغازین جوانی، در صرف، نحو، معانی، بیان و منطق دارای مهارتی ستودنی دانسته‌اند. سید عبدالحسین شرف‌الدین، سال‌ها بعد، در [[سامراء|سامرا]]، وقتی سید اسماعیل صدر ۶۰ ساله بود، اشکالات ادبی خود را نزد او برده و نکات دقیقی از او آموخته است. وی روزانه در اصفهان، ۱۲ جلسه علمی شامل درس، تدریس و مباحثه داشته و در شب‌های تابستان چنان غرق می‌شده، که با صدای اذان صبح به خود می‌آمده است.<ref>بغیةالراغبین، ج7 ،ص 199 ـ 215.</ref>
وی ادبیات عرب، منطق، ریاضی و بیشتر سطوح فقه و اصول را در زادگاهش [[اصفهان]] و نزد برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد، آموخت. او را در سال‌های آغازین جوانی، در صرف، نحو، معانی، بیان و منطق دارای مهارتی ستودنی دانسته‌اند. سید عبدالحسین شرف‌الدین، سال‌ها بعد، در [[سامراء|سامرا]]، وقتی سید اسماعیل صدر ۶۰ ساله بود، اشکالات ادبی خود را نزد او برده و نکات دقیقی از او آموخته است. وی روزانه در اصفهان، ۱۲ جلسه علمی شامل درس، تدریس و مباحثه داشته و در شب‌های تابستان چنان غرق می‌شده، که با صدای اذان صبح به خود می‌آمده است.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص 199 ـ 215.</ref>


در نزدیک به ۱۹ سالگی، که برادرش درگذشت و محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی، مسئولیت تدریس او را به عهده گرفت، نزدیک به هشت تا ده سال دروس پایانی سطح و خارج فقه و اصول را از محمدباقر نجفی فرا گرفت. گفته شده، سید اسماعیل صدر، از شاگردان ویژه محمدباقر نجفی بوده و برخی دروس خارج وی را او راه‌اندازی کرده بود؛ چنان که درآغاز او و استاد به شکل خصوصی درس را شروع کرده و بعدها گسترش می‌یافت. به گفته برخی، محمدباقر نجفی، به ملکه استنباط او تصریح کرده است.<ref name=":2" />
در نزدیک به ۱۹ سالگی، که برادرش درگذشت و محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی، مسئولیت تدریس او را به عهده گرفت، نزدیک به هشت تا ده سال دروس پایانی سطح و خارج فقه و اصول را از محمدباقر نجفی فرا گرفت. گفته شده، سید اسماعیل صدر، از شاگردان ویژه محمدباقر نجفی بوده و برخی دروس خارج وی را او راه‌اندازی کرده بود؛ چنان که درآغاز او و استاد به شکل خصوصی درس را شروع کرده و بعدها گسترش می‌یافت. به گفته برخی، محمدباقر نجفی، به ملکه استنباط او تصریح کرده است.<ref name=":2" />


====نجف====
====نجف====
او در در سال 1281ق، برای شرکت در درس [[مرتضی انصاری]]، به [[کربلا]] هجرت کرده<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص201؛ سید محمدعلی روضاتی، زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص215.</ref> و در دهه سوم جمادی‌الثانی به کربلا رسید؛ ولی با خبر درگذشت مرتضی انصاری در هجدهم این ماه روبه‌رو شد؛ از این رو به [[نجف]] رفت و سال‌ها، با این‌که مجتهد بود، از محضر سه شاگرد شیخ انصاری، مهدی کاشف‌الغطاء و راضی نجفی و [[میرزای شیرازی|میرزا حسن شیرازی]] بهره برد.<ref>بغیةالراغبین، ج7 ،ص201 و 209.</ref> وی نزدیک به سه دهه در درس میرزای شیرازی حضور یافته و از جهت علمی، اخلاقی و سیاسی از او تأثیر پذیرفت. او در نجف، به اخلاق، فسلفه، کلام و گویا ریاضی، هندسه، هیأت و نجوم قدیم نیز پرداخت.{{یادداشت|اگرچه روشن نیست که وی این علوم را نزد کدام
او در در سال ۱۲۸۱ق، برای شرکت در درس [[مرتضی انصاری]]، به [[کربلا]] هجرت کرده<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص201؛ سید محمدعلی روضاتی، زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص215.</ref> و در دهه سوم جمادی‌الثانی به کربلا رسید؛ ولی با خبر درگذشت مرتضی انصاری در هجدهم این ماه روبه‌رو شد؛ از این رو به [[نجف]] رفت و سال‌ها، با این‌که مجتهد بود، از محضر سه شاگرد شیخ انصاری، مهدی کاشف‌الغطاء و راضی نجفی و [[میرزای شیرازی|میرزا حسن شیرازی]] بهره برد.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص201 و 209.</ref> وی نزدیک به سه دهه در درس میرزای شیرازی حضور یافته و از جهت علمی، اخلاقی و سیاسی از او تأثیر پذیرفت. او در نجف، به اخلاق، فسلفه، کلام و گویا ریاضی، هندسه، هیأت و نجوم قدیم نیز پرداخت.{{یادداشت|اگرچه روشن نیست که وی این علوم را نزد کدام
استادان فرا گرفت، ولی از نکته‌هایی که از علوم یاد شده در دروس فقه و اصول وجود دارد، پیداست که در آن زمینه‌ها نیز اطلاعات فراوانی دارد.}}<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص 216 و 217؛ سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص21.</ref>
استادان فرا گرفت، ولی از نکته‌هایی که از علوم یاد شده در دروس فقه و اصول وجود دارد، پیداست که در آن زمینه‌ها نیز اطلاعات فراوانی دارد.}}<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص 216 و 217؛ سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص21.</ref>
==استادان==
==استادان==
برجسته‌ترین استادان او، در [[اصفهان]]، [[نجف]] و [[سامراء|سامرا]] عبارتند از:  
برجسته‌ترین استادان او، در [[اصفهان]]، [[نجف]] و [[سامراء|سامرا]] عبارتند از:


*محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد؛
*محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد؛
خط ۳۱: خط ۳۹:
*مهدی کاشف‌الغطاء؛
*مهدی کاشف‌الغطاء؛
*راضی نجفی؛
*راضی نجفی؛
*[[میرزای شیرازی|میرزا حسن شیرازی]]؛
*[[میرزای شیرازی|میرزا حسن شیرازی]].


سید اسماعیل صدر را، یکی از بزرگ‌ترین فقیهان و اصولیان جانشین میرزا حسن شیرازی و از مراجع بزرگ شیعه دانسته‌اند.<ref name=":0" />
سید اسماعیل صدر را، یکی از بزرگ‌ترین فقیهان و اصولیان جانشین میرزا حسن شیرازی و از مراجع بزرگ شیعه دانسته‌اند.<ref name=":0" />


==اجازه نقل حدیث==
==اجازه نقل حدیث==
وی از برخی بزرگان اجازه نقل حدیث داشت؛‌ مانند اجازه از میرزا محمد همدانی، در اول [[صفر]] 1283ق. که تصویر آن در کتاب وی «جامع الشتات» چاپ شده است.<ref>آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج5 ،ص1566؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص۲۷۲.</ref> همچنین برخی بزرگان، از سید اسماعیل صدر اجازه نقل حدیث داشتند، مانند ابوطالب موسوی شیرازی، سید محمود حسینی مرعشی،{{یادداشت|پدر مرجع تقلید معاصر در قم، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی.}}<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، ج14 ،ص816.</ref> [[محمدباقر بیرجندی]]، احمد شاهرودی، محمدحسین امامی شیرازی، [[محمدعلی شاه‌آبادی]]، عباس تهرانی، سید نجم‌الحسن لکنهوی، حبیب آل‌ابراهیم عاملی، حبیب‌الله کاشمری ترشیزی آیت‌اللهی، [[حیدرقلی‌خان سردار کابلی]]، سید راحت حسین کوپالپوری هندی، سید محمدحسین براهوی لکنهویی، سید عباس لاری، [[عبدالحسین حائری]]، محمدخطیب شمری جشعمی، سید محمد موسوی نجف‌آبادی، مهدی مسجدشاهی، میرزا حسن حائری، [[سید هبةالدین شهرستانی]] و سید محمد تبریزی.<ref>اعیان‌الشیعه، ج5، ص219 و 220؛ گلشن ابرار، ج3، ص225 و 226؛ محمدباقر الصدر، السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج1، ص62 و 63.</ref>
وی از برخی بزرگان اجازه نقل حدیث داشت؛ مانند اجازه از میرزا محمد همدانی، در اول [[صفر]] ۱۲۸۳ق؛ که تصویر آن در کتاب وی «جامع الشتات» چاپ شده است.<ref>آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج5، ص1566؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص۲۷۲.</ref> همچنین برخی بزرگان، از سید اسماعیل صدر اجازه نقل حدیث داشتند، مانند ابوطالب موسوی شیرازی، سید محمود حسینی مرعشی،{{یادداشت|پدر مرجع تقلید معاصر در قم، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی.}}<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، ج14، ص816.</ref> [[محمدباقر بیرجندی]]، احمد شاهرودی، محمدحسین امامی شیرازی، [[محمدعلی شاه‌آبادی]]، عباس تهرانی، سید نجم‌الحسن لکنهوی، حبیب آل‌ابراهیم عاملی، حبیب‌الله کاشمری ترشیزی آیت‌اللهی، [[حیدرقلی‌خان سردار کابلی]]، سید راحت حسین کوپالپوری هندی، سید محمدحسین براهوی لکنهویی، سید عباس لاری، [[عبدالحسین حائری]]، محمدخطیب شمری جشعمی، سید محمد موسوی نجف‌آبادی، مهدی مسجدشاهی، میرزا حسن حائری، [[سید هبةالدین شهرستانی]] و سید محمد تبریزی.<ref>اعیان‌الشیعه، ج5، ص219 و 220؛ گلشن ابرار، ج3، ص225 و 226؛ محمدباقر الصدر، السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج1، ص62 و 63.</ref>


==ازدواج==
==ازدواج==
<br />در ۱۵ [[شعبان]] 1287ق. با یکی از دختران پسرعمویش، سید هادی صدر ازدواج کرد و بدین ترتیب با سید یوسف شرفالدین، پدر سید عبدالحسین شرفالدین و عبدالحسین آل‌یاسین باجناق شد. مراسم عروسی سید اسماعیل و باجناقش سید یوسف شرف‌الدین ، در یک زمان و مکان، به طور مشترک برگزار شد.<ref>بغیةالراغبین، ج۷، ص۲۰۲.</ref>
{{سخ}}در ۱۵ [[شعبان]] ۱۲۸۷ق. با یکی از دختران پسرعمویش، سید هادی صدر ازدواج کرد و بدین ترتیب با سید یوسف شرفالدین، پدر سید عبدالحسین شرفالدین و عبدالحسین آل‌یاسین باجناغ شد. مراسم عروسی سید اسماعیل و باجناغش سید یوسف شرف‌الدین، در یک زمان و مکان، به طور مشترک برگزار شد.<ref>بغیةالراغبین، ج۷، ص۲۰۲.</ref>


==بازگشت به اصفهان==
==بازگشت به اصفهان==
سید اسماعیل، در سال 1291ق. بیمار شده و با سفارش پزشکان برای تغییر آب و هوا، به اصفهان کوچ کرد. وی از طرف عالمان و مردم اصفهان مورد استقبال قرار گرفته و امامت مسجد جامع، به او واگذار شد. وی در مناسبت‌ها منبر رفته، مردم را ارشاد می‌کرد. با این همه، در سال 1294ق. ناگهان و بی‌خبر اصفهان را ترک کرده و به [[نجف]] بازگشت. برخی علت آن را، تعارض محبوبیت او در اصفهان، و میل باطنی‌اش به پرهیز از ظهور و بروز دانسته‌اند.<ref>بغیةالراغبین، ج7 ،ص203 و اعیان‌الشیعه، ج5 ،ص219.</ref>
سید اسماعیل، در سال ۱۲۹۱ق. بیمار شده و با سفارش پزشکان برای تغییر آب و هوا، به اصفهان کوچ کرد. وی از طرف عالمان و مردم اصفهان مورد استقبال قرار گرفته و امامت مسجد جامع، به او واگذار شد. وی در مناسبت‌ها منبر رفته، مردم را ارشاد می‌کرد. با این همه، در سال ۱۲۹۴ق. ناگهان و بی‌خبر اصفهان را ترک کرده و به [[نجف]] بازگشت. برخی علت آن را، تعارض محبوبیت او در اصفهان، و میل باطنی‌اش به پرهیز از ظهور و بروز دانسته‌اند.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص203 و اعیان‌الشیعه، ج5، ص219.</ref>


==هجرت به سامرا==
==هجرت به سامرا==
سید اسماعیل صدر، به [[نجف]] بازگشت، در حالی که استادش [[میرزای شیرازی]] در [[شعبان]] سال 1291ق. به [[سامراء|سامرا]] هجرت کرده بود و نزدیک بود تا مرجعیت همه [[شیعه|شیعیان]]، بر عهده او قرار بگیرد.{{یادداشت|مسئولیت مرجعیت شیعه پس از درگذشت مرتضی انصاری بنا بر تکلیف بزرگان وقتِ حوزه نجف، بر عهده میرزای شیرازی قرار گرفت و در سال 1299ق. که سید حسین کوه‌کمری، آخرین مرجع معاصر وقت درگذشت، به شکل مطلق در وی منحصر گردید.}}<ref>احسن‌الودیعه، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج3، ص885.</ref> میرزای شیرزای، وقتی از بازگشت سید اسماعیل به عراق آگاهی یافت، از او درخواست کرد به سامرا هجرت کرده و وی را در مسئولیت‌های علمی و اجرایی کمک کند؛ از این رو، سید اسماعیل صدر، جزء نخستین عالمان بود که به سامرا هجرت کرد.<ref>بغیةالراغبین، ج7 ،ص203؛ نقباء البشر، ج1 ،ص160.</ref> وی در سامرا، ۱۴ سال در درس میرزای شیرازی شرکت کرد. برخی او را در این دوران، نزدیک‌ترین فرد به میرزای شیرازی دانسته‌<ref>تکملة امل الآمال، ص105؛ محدث قمی، منتهی‌الآمال، ج2 ،ص261.</ref> و برخی، او را مشاور میرزا و پس از وی، از جهت علمی، جلوتر از همه دانسته‌اند.<ref>بغیةالراغبین، ج7 ،ص202.</ref> پس از درگذشت [[موسی آل‌شراره]]، مرجع و رهبر وقت شیعیان منطقه [[جبل عامل]] در جنوب [[لبنان]]، مردم آن سامان در سال 1307ق. با ارسال نامه‌ها و تلگراف‌های متعدد به واسطه محمدحسین کاظمی، از سید اسماعیل صدر دعوت کردند تا برای جانشینی او به جبل عامل هجرت کند؛ ولی سید اسماعیل نپذیرفت.<ref>اعیان‌الشیعه، ج5، 219 و ج15، ص23 و 319.</ref>
سید اسماعیل صدر، به [[نجف]] بازگشت، در حالی که استادش [[میرزای شیرازی]] در [[شعبان]] سال ۱۲۹۱ق. به [[سامراء|سامرا]] هجرت کرده بود و نزدیک بود تا مرجعیت همه [[شیعه|شیعیان]]، بر عهده او قرار بگیرد.{{یادداشت|مسئولیت مرجعیت شیعه پس از درگذشت مرتضی انصاری بنا بر تکلیف بزرگان وقتِ حوزه نجف، بر عهده میرزای شیرازی قرار گرفت و در سال ۱۲۹۹ق؛ که سید حسین کوه‌کمری، آخرین مرجع معاصر وقت درگذشت، به شکل مطلق در وی منحصر گردید.}}<ref>احسن‌الودیعه، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج3، ص885.</ref> میرزای شیرزای، وقتی از بازگشت سید اسماعیل به عراق آگاهی یافت، از او درخواست کرد به سامرا هجرت کرده و وی را در مسئولیت‌های علمی و اجرایی کمک کند؛ از این رو، سید اسماعیل صدر، جزء نخستین عالمان بود که به سامرا هجرت کرد.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص203؛ نقباء البشر، ج1، ص160.</ref> وی در سامرا، ۱۴ سال در درس میرزای شیرازی شرکت کرد. برخی او را در این دوران، نزدیک‌ترین فرد به میرزای شیرازی دانسته‌<ref>تکملة امل الآمال، ص105؛ محدث قمی، منتهی‌الآمال، ج2، ص261.</ref> و برخی، او را مشاور میرزا و پس از وی، از جهت علمی، جلوتر از همه دانسته‌اند.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص202.</ref> پس از درگذشت [[موسی آل‌شراره]]، مرجع و رهبر وقت شیعیان منطقه [[جبل عامل]] در جنوب [[لبنان]]، مردم آن سامان در سال ۱۳۰۷ق. با ارسال نامه‌ها و تلگراف‌های متعدد به واسطه محمدحسین کاظمی، از سید اسماعیل صدر دعوت کردند تا برای جانشینی او به جبل عامل هجرت کند؛ ولی سید اسماعیل نپذیرفت.<ref>اعیان‌الشیعه، ج5، 219 و ج15، ص23 و 319.</ref>


وی در [[محرم]] 1308ق. به ناچار به [[نجف]] بازگشت؛ زیرا محمدحسین نجفی، خواهرزاده وی، که فرزند استادش محمدباقر نجفی نیز بود، درگذشته بود و همسرش، دختر آقا مجتهد و نیز فرزند جوانش،{{یادداشت|شرف‌الدین، از محمدرضا، فرزند محمدحسین نجفی، در هنگام درگذشت پدر، با عنوان فرزندی خردسال یاد کرده<ref>بغیةالراغبین، ج7 ،ص204.</ref> که نادرست به نظر می‌رسد؛ زیرا محمدرضا، متولد سال 1287ق. است؛ از این رو، هنگام درگذشت پدر، در سن ۲۱ سالگی بوده است.<ref>سید
وی در [[محرم]] ۱۳۰۸ق. به ناچار به [[نجف]] بازگشت؛ زیرا محمدحسین نجفی، خواهرزاده وی، که فرزند استادش محمدباقر نجفی نیز بود، درگذشته بود و همسرش، دختر آقا مجتهد و نیز فرزند جوانش،{{یادداشت|شرف‌الدین، از محمدرضا، فرزند محمدحسین نجفی، در هنگام درگذشت پدر، با عنوان فرزندی خردسال یاد کرده<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص204.</ref> که نادرست به نظر می‌رسد؛ زیرا محمدرضا، متولد سال ۱۲۸۷ق. است؛ از این رو، هنگام درگذشت پدر، در سن ۲۱ سالگی بوده است.<ref>سید
مصلح‌الدین مهدوی، تاریخ علمی ـ اجتماعی اصفهان، ج2، ص222.</ref>}} محمدرضا نجفی، داغ‌دار و به وجود او نیازمند بودند. او بیش از یک سال در نجف مانده و عالمان آن شهر از او تقاضا کردند در آن‌جا ماندگار شود؛ ولی میرزای شیرازی مخالفت کرده، با ارسال نامه‌ای در شعبان ۱۳۰۹ق. او را مکلف کرد به سامرا بازگردد.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص203 و 204.</ref> او به سامرا بازگشته، تصمیم داشت پس از دیدار با استاد به نجف بازگردد؛ ولی استاد، ماندن او را در سامرا الزامی کرد. برخی اصرار میرزای شیرازی برای ماندن سید اسماعیل را دو علت دانسته‌اند؛ یکی این‌که بازگشت او به سامرا، چند ماه پس از صدور حکم تحریم تنباکو در اول [[جمادی‌الاولی]] 1309ق. و در زمانی صورت گرفت که مبارزات میرزای شیرازی با استعمار [[انگلیس]] به اوج رسیده بود. علت دیگر، افزایش اشتغالات مرجعیت و نیز بالا رفتن سن بود، که ادامه تدریس با حفظ نظم گذشته را برای وی دشوار کرده بود؛ از این رو، تصمیم داشت اداره حوزه درسی سامرا را به طور کامل به سه تن از شاگردان برتر خود، سید اسماعیل صدر، [[سید محمد فشارکی]] اصفهانی و [[میرزا محمدتقی شیرازی]] واگذار کند. این سه تن، در زمان زندگی میرزای شیرازی، عهده‌دار حوزه درسی سامرا شدند. در این میان، درس سید اسماعیل از سوی دانش‌پژوهان بیشتر مورد استقبال قرار گرفت.<ref>تکملة امل الآمال، ص104؛ معارف‌الرجال، ج1، ص116؛ زندگی و افکار شهید صدر، ص22.</ref>
مصلح‌الدین مهدوی، تاریخ علمی ـ اجتماعی اصفهان، ج2، ص222.</ref>}} محمدرضا نجفی، داغ‌دار و به وجود او نیازمند بودند. او بیش از یک سال در نجف مانده و عالمان آن شهر از او تقاضا کردند در آن‌جا ماندگار شود؛ ولی میرزای شیرازی مخالفت کرده، با ارسال نامه‌ای در شعبان ۱۳۰۹ق. او را مکلف کرد به سامرا بازگردد.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص203 و 204.</ref> او به سامرا بازگشته، تصمیم داشت پس از دیدار با استاد به نجف بازگردد؛ ولی استاد، ماندن او را در سامرا الزامی کرد. برخی اصرار میرزای شیرازی برای ماندن سید اسماعیل را دو علت دانسته‌اند؛ یکی این‌که بازگشت او به سامرا، چند ماه پس از صدور حکم تحریم تنباکو در اول [[جمادی‌الاولی]] ۱۳۰۹ق؛ و در زمانی صورت گرفت که مبارزات میرزای شیرازی با استعمار [[انگلیس]] به اوج رسیده بود. علت دیگر، افزایش اشتغالات مرجعیت و نیز بالا رفتن سن بود، که ادامه تدریس با حفظ نظم گذشته را برای وی دشوار کرده بود؛ از این رو، تصمیم داشت اداره حوزه درسی سامرا را به طور کامل به سه تن از شاگردان برتر خود، سید اسماعیل صدر، [[سید محمد فشارکی]] اصفهانی و [[میرزا محمدتقی شیرازی]] واگذار کند. این سه تن، در زمان زندگی میرزای شیرازی، عهده‌دار حوزه درسی سامرا شدند. در این میان، درس سید اسماعیل از سوی دانش‌پژوهان بیشتر مورد استقبال قرار گرفت.<ref>تکملة امل الآمال، ص104؛ معارف‌الرجال، ج1، ص116؛ زندگی و افکار شهید صدر، ص22.</ref>


==مرجعیت==
==مرجعیت==
میرزای شیرازی در ۲۴ [[شعبان]] 1312ق. درگذشت. در پی وفات وی، مرجعیت به سید اسماعیل انتقال یافتّ و فرزندان میرزا همه دارایی‌ها و وجوه شرعی بر جای مانده را به سید اسماعیل واگذار کردند. بیشتر عالمان، فاضلان و مقدسین حوزه، مردم را در تقلید، به وی ارجاع دادند. برخی از گروه اخیر عبارتند از [[میرزا حسین نوری]]،{{یادداشت|میرزا حسین نوری& در پاسخ اهالی شهر مراغه، درباره مرجع بعد از میرزای شیرازی، پس از معرفی سید اسماعیل صدر چنین نوشته بود: «هرکه را درد دین است، متعیّن همین است.»}}<ref>محمدباقر صدر، السیره و المسیره فی حقائق و وثائق، ج1، ص60.</ref> [[فتحعلی سلطان‌آبادی]]، [[سید مرتضی کشمیری]]، میرزا ابراهیم محلاتی و سید ابراهیم خراسانی. برخی مانند میرزا حسین نائینی و حسن کربلایی او را مرجع اعلم پس از میرزای شیرازی معرفی کردند.<ref>سید موسی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.</ref>
میرزای شیرازی در ۲۴ [[شعبان]] ۱۳۱۲ق. درگذشت. در پی وفات وی، مرجعیت به سید اسماعیل انتقال یافتّ و فرزندان میرزا همه دارایی‌ها و وجوه شرعی بر جای مانده را به سید اسماعیل واگذار کردند. بیشتر عالمان، فاضلان و مقدسین حوزه، مردم را در تقلید، به وی ارجاع دادند. برخی از گروه اخیر عبارتند از [[میرزا حسین نوری]]،{{یادداشت|میرزا حسین نوری& در پاسخ اهالی شهر مراغه، درباره مرجع بعد از میرزای شیرازی، پس از معرفی سید اسماعیل صدر چنین نوشته بود: «هرکه را درد دین است، متعیّن همین است.»}}<ref>محمدباقر صدر، السیره و المسیره فی حقائق و وثائق، ج1، ص60.</ref> [[فتحعلی سلطان‌آبادی]]، [[سید مرتضی کشمیری]]، میرزا ابراهیم محلاتی و سید ابراهیم خراسانی. برخی مانند میرزا حسین نائینی و حسن کربلایی او را مرجع اعلم پس از میرزای شیرازی معرفی کردند.<ref>سید موسی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.</ref>


==هجرت به کربلا==
==هجرت به کربلا==
سید اسماعیل صدر، نزدیک به دو سال پس از درگذشت [[میرزای شیرازی]]، در سال ۱۳۱۴ق. [[سامراء|سامرا]] را به قصد [[نجف]] ترک کرد. علت این هجرت را گوناگون ذکر کرده‌انند؛ مانند «اجباری»، «تکلیف شرعی»، «جهات تقوایی» یا «گریز از ریاست و زعامت.<ref>24 .بغیةالراغبین، ج7، ص205؛ تکملة امل الآمال، ص 105؛ یادنامه امام موسی صدر، ص109.( سخنان سید موسی شبیری زنجانی).</ref> [[سید موسی شبیری زنجانی]]، بر این باور است که گویا میان یاران سید اسماعیل صدر و میرزا محمدتقی شیرازی، درباره این‌که کدام یک بر دیگری پیشی دارد، منازعه‌ای شدید در سامرا شکل گرفته بود. سید اسماعیل که از مرجعیت و ریاست گریزان بود، مانند میرزا محمدتقی شیرازی، کنار کشیده، سامرا را ترک کرد تا از تبعات این منازعه دور باشد.<ref>جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.</ref>  
سید اسماعیل صدر، نزدیک به دو سال پس از درگذشت [[میرزای شیرازی]]، در سال ۱۳۱۴ق. [[سامراء|سامرا]] را به قصد [[نجف]] ترک کرد. علت این هجرت را گوناگون ذکر کرده‌انند؛ مانند «اجباری»، «تکلیف شرعی»، «جهات تقوایی» یا «گریز از ریاست و زعامت.<ref>24. بغیةالراغبین، ج7، ص205؛ تکملة امل الآمال، ص 105؛ یادنامه امام موسی صدر، ص109.(سخنان سید موسی شبیری زنجانی).</ref> [[سید موسی شبیری زنجانی]]، بر این باور است که گویا میان یاران سید اسماعیل صدر و میرزا محمدتقی شیرازی، درباره این‌که کدام یک بر دیگری پیشی دارد، منازعه‌ای شدید در سامرا شکل گرفته بود. سید اسماعیل که از مرجعیت و ریاست گریزان بود، مانند میرزا محمدتقی شیرازی، کنار کشیده، سامرا را ترک کرد تا از تبعات این منازعه دور باشد.<ref>جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.</ref>


سید اسماعیل صدر، وقتی به کربلا رسید، درباره رفتن به نجف استخاره کرد؛ استخاره او را از سکونت در نجف نهی کرد؛ از این رو، در [[کربلا]] ساکن شد.<ref>زندگی و افکار شهید صدر، ص22.</ref> سید اسماعیل، وقتی سامرا را ترک می‌کرد، از بزرگان آن حوزه درخواست کرد برای جلوگیری از رکود آن، در سامرا بمانند؛با این همه،بسیاری از عالمان و فاضلان سرشناس، مانند [[میرزا حسین نوری]]، سید حسن صدر، فتحعلی سلطان‌آبادی، سید ابراهیم خراسانی، [[میرزا حسین نائینی]]، شیخ حسن کربلایی و [[سید علی سیستانی]] در پی وی عازم کربلا شدند. از دیگر شهرهای عراق نیز شماری از طلاب به کربلا هجرت کردند. اقامت سید اسماعیل در کربلا، تا سال 1334ق. نزدیک به دو دهه، باعث شد [[حوزه علمیه کربلا]]، دوباره احیا شده و به یکی از پایگاه‌های مهم علمی [[شیعه]] تبدیل شود.<ref>زندگی و افکار شهید صدر، ص22؛ ریحانةالادب، ص۴۲۲.</ref>
سید اسماعیل صدر، وقتی به کربلا رسید، درباره رفتن به نجف استخاره کرد؛ استخاره او را از سکونت در نجف نهی کرد؛ از این رو، در [[کربلا]] ساکن شد.<ref>زندگی و افکار شهید صدر، ص22.</ref> سید اسماعیل، وقتی سامرا را ترک می‌کرد، از بزرگان آن حوزه درخواست کرد برای جلوگیری از رکود آن، در سامرا بمانند؛ با این همه، بسیاری از عالمان و فاضلان سرشناس، مانند [[میرزا حسین نوری]]، سید حسن صدر، فتحعلی سلطان‌آبادی، سید ابراهیم خراسانی، [[میرزا حسین نائینی]]، شیخ حسن کربلایی و [[سید علی سیستانی]] در پی وی عازم کربلا شدند. از دیگر شهرهای عراق نیز شماری از طلاب به کربلا هجرت کردند. اقامت سید اسماعیل در کربلا، تا سال ۱۳۳۴ق. نزدیک به دو دهه، باعث شد [[حوزه علمیه کربلا]]، دوباره احیا شده و به یکی از پایگاه‌های مهم علمی [[شیعه]] تبدیل شود.<ref>زندگی و افکار شهید صدر، ص22؛ ریحانةالادب، ص۴۲۲.</ref>


==روش تدریس==
==روش تدریس==
روش تدریس او را متأثر از [[میرزای شیرازی]] و مکتب [[سامراء|سامرا]] دانسته، با این همه، دارای ویژگی‌های خاص خود معرفی کرده‌اند. او به هنگام تدریس، تنها روی بخش‌های اصلی بحث متمرکز شده و از پرداختن به بخش‌های فرعی خودداری کرده و تنها مباحثی را مهم می‌دانست که حقیقتی در آن‌ها نهفته و برای مردم سودمند باشد. از این رو، وقتی در کربلا مستقر شد، برخی مجالس درس عمومی را که شمار زیادی در آن حاضر می‌شدند، با مجالس درس خصوصی جایگزین کرد. اینگونه، فاضلان وقت بیشتری برای ایراد اشکال و گفت‌وگو با استاد داشتند.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص213.</ref> این روش، به تدریج طرفداران زیادی یافت؛ از جمله چند دهه بعد، بیشتر درس‌های [[محمدحسین طباطبایی]]، در [[قم]]، خصوصی و برای افراد خاص بود.<ref>مهر استاد (زندگی‌نامه آیت‌الله جوادی آملی)، ص117.</ref> جلسه تدریس او، بیشتر، دو یا سه برابر زمان معمولی به درازا می‌کشید و وی در انتها همان انرژی و نشاط آغاز درس را داشت. او این شیوه از مباحثه را، هم درس خواندن، هم درس دادن و هم مباحثه می‌دانست.<ref>ریحانةالادب، ج3، ص422.</ref> علاقه وی به این شیوه از مباحثه علمی باعث می‌شد، در مجلس غیر علمی نیز که حاضر می‌شد، با طرح یک فرع فقهی، فضا را علمی می‌کرد.{{یادداشت|از میرزا عبدالله تهرانی نقل شده است: «شبی در حرم امام علی(ع) از کنار مقبره خانوادگی خود و آل‌صدر رد می‌شدم که سید اسماعیل صدر من را صدا زد. رفتم و کنار ایشان نشستم .... در همین حین آقا ضیاء عراقی نیز آمد و نزد ما نشست. سید اسماعیل صدر، بدون معطلی یک فرع فقهی از من سؤال کرد. در حالی‌که در برابر آن‌ها شاگردی مبتدی بیش نبودم، چند کلمه‌ای در پاسخ ایشان سخن گفتم. آن وقت آن دو نفر به جان هم افتادند و حدود یک ساعت یا بیشتر مباحثه کردند. مباحثه که تمام شد، بلند شدیم و رفتیم.»}}<ref>یادنامه امام موسی صدر، ص222، (سخنان آیت‌الله شیخ حسن سعید تهرانی).</ref>
روش تدریس او را متأثر از [[میرزای شیرازی]] و مکتب [[سامراء|سامرا]] دانسته، با این همه، دارای ویژگی‌های خاص خود معرفی کرده‌اند. او به هنگام تدریس، تنها روی بخش‌های اصلی بحث متمرکز شده و از پرداختن به بخش‌های فرعی خودداری کرده و تنها مباحثی را مهم می‌دانست که حقیقتی در آن‌ها نهفته و برای مردم سودمند باشد. از این رو، وقتی در کربلا مستقر شد، برخی مجالس درس عمومی را که شمار زیادی در آن حاضر می‌شدند، با مجالس درس خصوصی جایگزین کرد. اینگونه، فاضلان وقت بیشتری برای ایراد اشکال و گفت‌وگو با استاد داشتند.<ref>بغیةالراغبین، ج7، ص213.</ref> این روش، به تدریج طرفداران زیادی یافت؛ از جمله چند دهه بعد، بیشتر درس‌های [[محمدحسین طباطبایی]]، در [[قم]]، خصوصی و برای افراد خاص بود.<ref>مهر استاد (زندگی‌نامه آیت‌الله جوادی آملی)، ص117.</ref> جلسه تدریس او، بیشتر، دو یا سه برابر زمان معمولی به درازا می‌کشید و وی در انتها همان انرژی و نشاط آغاز درس را داشت. او این شیوه از مباحثه را، هم درس خواندن، هم درس دادن و هم مباحثه می‌دانست.<ref>ریحانةالادب، ج3، ص422.</ref> علاقه وی به این شیوه از مباحثه علمی باعث می‌شد، در مجلس غیر علمی نیز که حاضر می‌شد، با طرح یک فرع فقهی، فضا را علمی می‌کرد.{{یادداشت|از میرزا عبدالله تهرانی نقل شده است: «شبی در حرم امام علی(ع) از کنار مقبره خانوادگی خود و آل‌صدر رد می‌شدم که سید اسماعیل صدر من را صدا زد. رفتم و کنار ایشان نشستم در همین حین آقا ضیاء عراقی نیز آمد و نزد ما نشست. سید اسماعیل صدر، بدون معطلی یک فرع فقهی از من سؤال کرد. در حالی‌که در برابر آن‌ها شاگردی مبتدی بیش نبودم، چند کلمه‌ای در پاسخ ایشان سخن گفتم. آن وقت آن دو نفر به جان هم افتادند و حدود یک ساعت یا بیشتر مباحثه کردند. مباحثه که تمام شد، بلند شدیم و رفتیم.»}}<ref>یادنامه امام موسی صدر، ص222، (سخنان آیت‌الله شیخ حسن سعید تهرانی).</ref>


==شاگردان==
==شاگردان==
شمارش شاگردان سید اسماعیل صدر را، به سبب بسیاری آن‌ها، نشدنی دانسته‌اند. او به هر شهری که سفر می‌کرد، به سرعت جلسات درس فقه و اصول را برقرار کرده و فاضلان در آن حاضر می‌شدند. برخی از شاگردان سرشناس وی، افزون بر بر فرزندان پس او، در [[نجف]]، [[سامراء|سامرا]]، [[کربلا]] و [[کاظمین]] عبارتند از:
شمارش شاگردان سید اسماعیل صدر را، به سبب بسیاری آن‌ها، نشدنی دانسته‌اند. او به هر شهری که سفر می‌کرد، به سرعت جلسات درس فقه و اصول را برقرار کرده و فاضلان در آن حاضر می‌شدند. برخی از شاگردان سرشناس وی، افزون بر بر فرزندان پس او، در [[نجف]]، [[سامراء|سامرا]]، [[کربلا]] و [[کاظمین]] عبارتند از:


{{ستون-شروع|2}}
{{ستون-شروع|۲}}
* [[میرزا علی شیرازی]]، فرزند میرزای شیرازی،
* میرزا [[محمدحسین نائینی]]،
* [[راضی آل‌یاسین|عبدالحسین آل‌یاسین کاظمی]]،
* [[سید ابوالقاسم دهکردی|سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی]]،
* [[میرزا مهدی اصفهانی]]،
* میرزا محمدحسین طبسی،
* سید حسین فشارکی اصفهانی،
* [[سید علی سیستانی]]،
* سید محمدرضا کاشانی،
* میرزا محمدعلی هروی (هراتی) خراسانی،
* [[محمدهادی بیرجندی هادوی]]،
* محمدرضا آل‌یاسین،
* [[سید عبدالحسین شرف‌الدین]]،
* [[سید ابوطالب شیرازی]]،
* [[سید ابوالقاسم کاشانی]]،
* سید ابوالقاسم جزایری تستری،
* احمد شاهرودی،
* محمدباقر میرحیدری،
* محمدحسین شیرازی،
* غلامحسین مرندی حائری،
* سید محمود مرعشی تبریزی،
* موسی کرمانشاهی حائری،
* [[سید محمدجواد صدر عاملی]]،
* محمدرضا اصفهانی،
* [[سید حسن لواسانی]]،
* مجتبی قزوینی،
* محمدتقی تنکابنی،
* عیسی لواسانی،
* محمدعلی سنقری همدانی حائری،
* محمدحسین کرباسی.<ref>زندگی و افکار شهید صدر، ص25و26؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص272-274؛ اعیان‌الشیعه، ج5، ص219، معارف‌الرجال، ج1، ص116.</ref>
{{پایان}}
==فرزندان==
سیداسماعیل صدر، چهار فرزند پسر، به نام‌‏های سیدمحمدمهدی، سیدصدرالدین (م.1372ق)، سیدمحمدجواد و سیدحیدر (م.1356ق) داشت که همه آن‌ها، از عالمان بودند. سیدصدرالدین صدر، در [[قم]]، در [[آستان مقدس حضرت معصومه(س)|حرم حضرت معصومه(س)]] دفن شده<ref>گلشن ابرار، ج3، ص226 و 227.</ref> و سه فرزند دیگر، کنار پدر در [[کاظمین]]، دفن شده‌‏اند.
==آثار==
سید اسماعیل صدر را، مانند استادش [[میرازی شیرازی]]، کم اثر دانسته‌اند.<ref>بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۳.</ref> وی دارای رساله‌های عملیه مستقل، حاشیه و تقریظ بر پاره‌ای کتاب‌ها است. برخی از آثار او عبارتند از:


* [[میرزا علی شیرازی]]، فرزند میرزای شیرازی،
{{ستون-شروع|۲}}
* میرزا [[محمدحسین نائینی]]،
* انیس المقلدین، که رساله عملیه است و شماری از مجتهدان پس از وی بر آن حاشیه زدند؛
* [[راضی آل‌یاسین|عبدالحسین آل‌یاسین کاظمی]]،
* مفتاح الهدایة، که رساله عملیه فارسی در اصول و احکام دین است و در بمبئی به چاپ رسیده است؛
* [[سید ابوالقاسم دهکردی|سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی]]،
* مختصر مفتاح الهدایة یا صراط المستقیم و ترجمه فارسی آن به نام راه راست، که چکیده مفتاح الهدایه و رساله عملیه به فارسی است؛
* [[میرزا مهدی اصفهانی]]،
* حاشیه بر مناسک الحج به زبان فارسی، تألیف [[مرتضی انصاری]]؛
* میرزا محمدحسین طبسی،
* حاشیه بر رساله صراط النجاة تألیف مرتضی انصاری؛
* سید حسین فشارکی اصفهانی،
* حاشیه بر کتاب نجاة العباد فی یوم المعاد، اثر [[صاحب جواهر]]؛
* [[سید علی سیستانی]]،
* حاشیه برِ رساله احکام ایمان، تألیف [[محمدهاشم چهارسوقی]]؛
* سید محمدرضا کاشانی،
* حاشیه بر کتاب انیس التجار، تألیف [[احمد نراقی]]؛
* میرزا محمدعلی هروی (هراتی) خراسانی،
* حاشیه بر رساله جامع عباسی، تألیف [[شیخ بهایی]]؛
* [[محمدهادی بیرجندی هادوی]]،
* حاشیه بر متاجر [[سید باقر بهبهانی]]؛
* محمدرضا آل‌یاسین،
* حاشیه بر الدرر المأثوره فی الاحکام المأثوره، اثر سید عبدالکریم موسوی جزایری؛
* [[سید عبدالحسین شرف‌الدین]]،
* حاشیه بر مفتاح اللباب فی شرح خالصة الحساب، اثر فتحعلی زنجانی نجفی؛
* [[سید ابوطالب شیرازی]]،
* تقریظی بر کتاب ذخیرة الفرائض، تألیف محمد زکی بهبهانی نجفی؛
* [[سید ابوالقاسم کاشانی]]،
* تقریظی بر کتاب نخبة الواعظین در علم اخلاق، تألیف سید اسماعیل موسوی.<ref>زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص216؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص270؛ گلشن ابرار، ج3، ص223.</ref>
* سید ابوالقاسم جزایری تستری،
{{پایان}}برخی شاگردان دروس فقه و اصول سید اسماعیل، تقریراتی را از درس وی نگاشته‌اند؛ مانند شرح سید مهدی طباطبایی حکیم بر منظومه [[موسی شراره عاملی]] در اصول، که تقریرات دروس سید اسماعیل صدر به تفصیل در آن طرح گردیده است<ref>تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص270؛ گلشن ابرار، ج3، ص223.</ref> و مانند اللقطات، که کتابچه‌ای خطی است و در آن تقریرات درس وی توسط موسی حائری کرمانشاهی تنظیم گردیده است.<ref>آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج18، ص338.</ref> برخی از محققان، فتاوای سید اسماعیل صدر را گردآوری و به شکل مستقل یا همراه فتاوای دیگر مراجع تقلید تدوین کرده‌اند؛ برخی از آن‌ها عبارتند از:
* احمد شاهرودی،
* محمدباقر میرحیدری،
* محمدحسین شیرازی،
* غلامحسین مرندی حائری،
* سید محمود مرعشی تبریزی،
* موسی کرمانشاهی حائری،
* [[سید محمدجواد صدر عاملی]]،
* محمدرضا اصفهانی،
* [[سید حسن لواسانی]]،
* مجتبی قزوینی،
* محمدتقی تنکابنی،
* عیسی لواسانی،
* محمدعلی سنقری همدانی حائری،
* محمدحسین کرباسی.<ref>زندگی و افکار شهید صدر، ص25و26؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص272-274؛ اعیان‌الشیعه، ج5، ص219 ، معارف‌الرجال، ج1، ص116.</ref>


{{پایان}}
*مختصر نجاة العباد، که توسط سید محمدمهدی صدر بر اساس فتاوای پدر تدوین شد؛
*رسالة فی الطهاره و الصلاة، که رساله عملیه‌ای به فارسی است و در آن فتاوای وی توسط سید محمود مرعشی تستری نجفی گردآوری شده است؛
*مجمع الرسائل، که در آن، فتاوای او و برخی از مراجع دیگر توسط محمدحسن اصفهانی گردآوری و به فارسی تدوین شده است؛
*منتخب المسائل، که در آن برخی فتاوای وی توسط سید محمود مرعشی تستری گردآوری شده است
*رساله الربائیه، که توسط هاشم خراسانی بر پایه فتاوای سید اسماعیل صدر و [[آخوند خراسانی]]، در باب احکام ربا تدوین شده است.<ref>السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج1، ص63-66.</ref>


== آثار ==
==فعالیت‌های سیاسی==
سید اسماعیل صدر را، مانند استادش [[میرازی شیرازی]]، کم اثر دانسته‌اند.<ref>بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۳.</ref> وی دارای رساله‌های عملیه مستقل، حاشیه بر برخی کتب و رسائل و تقریظ بر پاره‌ای کتاب‌ها است. برخی از آثار او عبارتند از:
سید اسماعیل صدر، در بیشتر تحولات سیاسی مهم جامعه، مانند نهضت [[مشروطیت]] وارد نشد. با این همه، نسبت به حفظ [[اسلام]] و مرزهای عالم [[شیعه|تشیع]] حساس بوده و به هنگام ضرورت در امر سیاست دخالت می‌کرد.


انیس المقلدین، که رساله عملیه است و شمار از مجتهدان پس از وی بر آن حاشیه زدند؛
====حمایت از تولید داخلی====
وی، کاهش وابستگی صنعتی و اقتصادی را، از راه گسترش صنایع و بازرگانی ملی، یکی از مؤثرترین راه‌های رودرویی با نفوذ استعمار می‌دانست؛ از این رو، پایه‌گذاری «شرکت اسلامیه» توسط برخی بازرگانان اصفهان، در ۱۶ [[شوال]] ۱۳۱۶ق. مورد تأیید و تشویق فراوان وی قرار گرفت. سید اسماعیل صدر، پس از رسیدن اولین بار منسوجات آن شرکت به [[نجف]]، به همراه [[آخوند خراسانی]]، در مجلس جشنی به همین مناسبت شرکت کرده و بر ضرورت توسعه صنایع داخلی تأکید کرد.<ref>موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج‌آقا نورالله اصفهانی، ج١، ص٨٣و٨۴.</ref> وی در سال ۱۳۱۸ق. به همراه آخوند خراسانی، [[سید محمدکاظم یزدی]]، محمد غروی شربیانی، محمدحسن ممقانی، [[میرزا حسین نوری]] و [[شیخ‌الشریعه اصفهانی]] بر کتاب «لباس التقوی»، نوشته سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی تقریظی سنگین نوشته و ابراز امیدواری کرد که با راه‌اندازی این شرکت، مسلمانان از گرفتاری به کفار رها شده و از احتیاج به آن‌ها بی‌نیاز شوند.<ref>سید جمال واعظ اصفهانی، شهید راه آزادی، ص۶و٧؛ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ص١٣١.</ref> یکی از ارادتمندان سید اسماعیل صدر، به نام محمدرضا استرآبادی، در سفری به [[کربلا]]، در [[صفر]] ۱۳۲۴ق. به سفارش وی، رساله‌ای درباره ضرورت پرهیز از اهل کتاب، با نام «مخزن طهارت» نگاشت. این رساله فارسی، همان سال در لِکْنَهوی [[هند|هندوستان]] چاپ شد.<ref>الذریعه، ج٢٠، ص٢٢۶ و ج٢۴، ص۶۵.</ref>


مفتاح الهدایة، که رساله عملیه فارسی در اصول و احکام دین است و در بمبئی به چاپ رسید؛
====وحدت شیعه و سنی====
سید اسماعیل، وحدت شیعه و سنی ضرورتی اجتناب ناپذیر دانسته و یکی ار دلایل آن را مقابله با تهدیدات روزافزون استعمار معرفی می‌کر؛ از این رو، در اول [[ذی‌الحجه]] ۱۳۲۸ق. به همراه [[آخوند خراسانی]]، [[شیخ‌الشریعه اصفهانی]]، [[عبدالله مازندرانی]] و حسین مازندرانی در بیانیه‌ای مشترک، خطاب به رهبران دینی [[اهل سنت]] جهان، چنگ زدن به ریسمان اسلام و اتحاد بین مسلمانان برای حفظ اصل اسلام و نگه‌داری همه سرزمین‌های اسلامی را، واجب دانستند. برخی تاریخ‌نگاران، [[نورالله اصفهانی]] را نیز که در آن روزگار هجرتی اجباری به [[عراق]] داشت، از امضاکنندگان این بیانیه شمرده‌اند.{{یادداشت|سال صدور این بیانیه را ۱۳۲۹ق. ذکر کرده‌اند.}}<ref>اندیشه سیاسی حاج‌آقا نورالله اصفهانی، ص۴٢.</ref>


مختصر مفتاح الهدایة یا صراط المستقیم و ترجمه فارسی آن به نام راه راست، که چکیده مفتاح الهدایه و رساله عملیه به فارسی است؛
====مقابله با تجاوز روس‌ها====
سید اسماعیل صدر، در ۱۵ [[ذی‌الحجه]] ۱۳۲۹ق. پس از دریافت تلگراف رئیس وقت مجلس شورای ملی [[ایران]] درباره اولتیماتوم و تجاوز [[روسیه]] به ایران، به [[نجف]] رفت تا [[آخوند خراسانی]] و [[سید محمدکاظم یزدی]] را با یکدیگر هماهنگ و سپس روحانیت شیعه را در راه دفاع از تمامیت ارضی کشور بسیج کند. در ۱۷ ذی‌الحجه، مراجع بزرگ نجف در منزل سید اسماعیل اجتماعی تشکیل داده و حرکت عالمان شیعه به سمت [[کاظمین]] برای فراهم‌سازی زمینه مقاومت عمومی، علیه تجاوز روس‌ها طراحی و تصمیم‌گیری شد. نزدیک به ۳۰ تن از مراجع و عالمان شیعه، با وجود درگذشت ناگهانی [[آخوند خراسانی]]، در ۱۱ [[محرم]] ۱۳۳۰ق. عازم کاظمین شدند؛ برخی از اهداف این حرکت عبارت بود از: هدف نشان دادن اتحاد و اقتدار مرجعیت شیعه، حمایت از دولت ایران در برابر تجاوز روس‌ها، بسیج کردن مردم در دفاع از کشور، ترغیب دولت‌های خارجی به واکنش در برابر تجاوز روس‌ها به ایران و تجاوز [[ایتالیا]] به [[لیبی]]. رهبری این حرکت با سید اسماعیل صدر، عبدالله مازندرانی، [[شیخ‌الشریعه اصفهانی]]، [[میرزا محمدتقی شیرازی]] و محمدحسین حائری بود که تا اواسط [[ربیع‌الثانی]] همان سال طول کشید.<ref>حسن نظام‌الدین‌زاده، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ ایران، ص۵ و ۶ و ٣٣ - ۶٣ و ۵٠٩۴٧ و ٢٨ و ۴٧ و ۴٨؛ تشیع و مشروطیت در ایران، ص١۶٣و١۶۴.</ref>


حاشیه بر مناسک الحج به زبان فارس��ی، تألیف شیخ مرتضی انصاری؛ حاش��یه بر رساله »صراط النجاة« تألیف شیخ مرتضی انصاری؛ حاش��یه بر کتاب »نجاة العباد فی یوم المعاد« اثر صاحب جواهر؛ حاشیه بر ِ رس��اله »احکام ایمان« تألیف آیتاهلل میرزا محمدهاش��م چهارسوقی؛ حاشیه بر کتاب »انیس التجار« تألیف مال احمد نراقی؛ حاشیه بر رساله »جامع عباسی« تألیف شیخ بهاءالدین عاملی؛ حاشیه بر »متاجر« آیتاهلل سید باقر بهبهانی؛ حاشیه بر ّ »الدرر المأثوره فی االحکام المأثوره« اثر آیتاهلل س��ید عبدالکریم موس��وی جزایری؛ حاش��یه بر »مفتاح اللباب فی ش��رح خالصه الحس��اب« اثر آقا فتحعل��ی زنجانی نجفی؛ تقریظی بر کتاب »ذخیرة الفرائض« تألیف ش��یخ محمد زک��ی بهبهانی نجفی و همچنین تقریظی بر کتاب »نخب��ة الواعظین« در علم اخالق، تألیف سید اسماعیل موسوی.<ref>زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص216؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص270؛ گلشن ابرار، ج3، ص223.</ref>
این حرکت را در تقویت دولت و ملت ایران برای دفع تجاوز روس‌ها و نیز در جلوگیری از بازگشت [[محمدعلی شاه]] قاجار به قدرت، که علیه مشروطه‌خواهان با روس‌ها هم‌پیمان شده بود، تأثیرگذار دانسته‌اند.<ref>تشیع و مشروطیت در ایران، ص ١١٢ و ١۶٣.</ref>


==ویژگی‌ها==
==ویژگی‌ها==
====مقام معنوی====
او را در معنویت، قوی و تأثیرگزار و دارای مقام بسیار بالا دانسته‌اند.<ref>یادنامه امام موسی صدر، ص109، (سخنان آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی) و رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ص۱۸۰.</ref> محمدرضا حکیمی او را اهل سیر و سلوک روحی و شرعی خوانده است. به گفته او، میرزا مهدی شاگرد سید اسماعیل صدر، مراحلی از سیر و سلوک را به توصیه [[رحیم ارباب]]، عارف [[شیعه|شیعی]]، با راهنمایی سید اسماعیل گذراند.<ref name=":3">یادنامه امام موسی صدر، ص١٠٩ (سخنان آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی) و رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ص١٨٠؛ اعیان‌الشیعه، ج۵، ص٢١٩.</ref> معروف بود، گفتار، سکوت، حرکت و سکونش، همه برای رضای خداست.<ref>بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١١.</ref> سید اسماعیل صدر، به اخلاص، فروتنی، خوش‌خلقی، زهد، گریز از ریاست، توکل و ثبات قدم شهرت داشت.<ref name=":3" />
====اخلاص====
وی وجوهات را مخفیانه به نیازمندان و اهل علم می‌رساند؛ از این رو، بیشتر افراد درنمی‌یافتند از چه طریق وجوه را دریافت می‌کنند.<ref>بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١١ و ٢١٢؛ تکملة امل الآمال، ص١٠۵؛ نقباء البشر، ج١، ص١۶٠.</ref> بسیاری، پس از درگذشت سید اسماعیل فهمیده بودند برخی از وجوه و خدماتی که دریافت می‌کردند، از طرف وی بوده است. سید اسماعیل صدر، وجوهات را به برخی افراد و تاجران مورد اعتماد می‌سپرد تا میان نیازمندان و اهل علم تقسیم کنند.<ref>بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١٠ -٢١٢.</ref> یکی از افرادی که به واسطه او برخی وجوه فرستاده می‌شد، [[سید عبدالحسین شرف‌الدین]] بود. به گفته وی، روزی که فردی به سید اسماعیل صدر به شدت اعتراض می‌کند، به ناچار او را آگاه می‌کند که پولی که به او داده است، از سوی سید اسماعیل صدر است. وقتی سید اسماعیل، از جریان آگاه می‌شود، بسیار ناراحت شده، او را به سبب آشکار کردن موضوع، مورد مؤاخذه قرار می‌دهد.<ref>یادنامه امام موسی صدر، ص١١٠ (سخنان آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی).</ref>
به گفته [[عبدالکریم حائری]]، سید اسماعیل با وجود جایگاه علمی، گاهی در سفرهای خود به [[نجف]]، عبا بر سر کشیده و به طور ناشناس در درس [[آخوند خراسانی]] شرکت می‌کرد، تا طلبه‌های فاضل را شناسایی و سهم امام(ع) را مخفیانه به آن‌ها بدهد. سید اسماعیل، به مقلدانش، به طور عمومی اجازه داده بود تا خود، وجوه و حتی سهم امام(ع) را میان نیازمندان شهر تقسیم کنند، بی‌آن‌که لازم باشد به وی مراجعه کنند.<ref name=":4">بغیة الراغبین، ج۷، ص۲۱۲.</ref>
====ساده‌زیستی====
وضع ظاهری زندگی او را، پیش و پس از مرجعیت، یکی دانسته‌اند. وی از خدمتکار و محافظ استفاده نمی‌کرد. در کوچه و خیابان به تنهایی راه می‌رفت؛ به تنهایی مسافرت می‌کرد و نامه‌هایی که به دستش می‌رسید، با وجود شمار زیاد آن، شخصاً با دستخط خود جواب می‌داد. سید اسماعیل، برای خود و خانواده‌اش از سهم امام(ع) استفاده نمی‌کرد.<ref name=":4" />
====فروتنی====
روزگاری که سید اسماعیل در [[سامراء|سامرا]] اقامت داشت، طلبه‌ای از کشمیر یا تبّت برای آموختن علوم حوزوی وارد شهر شده؛ ولی برای کتاب‌های آغازین صرف و نحو، کسی از هم‌درسان او حاضر به مباحثه با وی نشده بود. روزی یکباره و بدون شناخت، به سید اسماعیل برخورده بود. سید اسماعیل صدر، حاضر به مباحثه با او شده و روزهایی طولانی با وی به مباحثه پرداخت. روزی یکی از همدرسان آن طلبه، آن‌ها را در حال مباحثه دیده و طلبه را از شخصیت علمی و جایگاه سید اسماعیل صدر در [[حوزه علمیه سامراء|حوزه سامرا]] آگاه کرد. طلبه خجالت‌زده شد و بابت ناآگاهی و جسارت‌های احتمالی عذرخواهی کرد. وی با وجود اصرار سید اسماعیل صدر برای ادامه مباحثه، حاضر به ادامه آن نشد.<ref>بغیةالراغبین، ج۷، ص۲۲۰ و ۲۲۱.</ref>


====احتیاط در فتوا====
====احتیاط در فتوا====
وی مانند استادش میرزای شیرازی، در فتوا زیاد احتیاط می‌کرد. برخی این ویژگی را نتیجه نبوغ فکری و جولان ذهنی او دانسته‌اند.<ref>اعیان‌الشیعه، ج5، ص219.</ref> سید اسماعیل صدر، در ابتدای حاشیه خود بر رساله جامع عباسی، از مؤمنان خواسته، به سبب همراهی فتواهای وی با احتیاط و سختی آن، برای راحتی خودشان، به دیگر مراجع رجوع کنند. برخی، این مطلب را دلیل بر پرهیزکاری و خودساختگی سید اسماعیل دانسته‌اند؛ زیرا بر پایه سنت مرسوم در حوزه‌های علمیه، حاشیه نوشتن بر رساله، در حکم اعلام اعلمیت آن فرد است.<ref>بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۲، استاد سید مصطفی مطبعه‌چی، به نقل از استاد عبدالحسین حائری، رئیس کتابخانه مجلس، گفت‌وگوی تلفنی با نگارنده، 19 اردیبهشت 1387 ،قم.</ref>
وی مانند استادش میرزای شیرازی، در فتوا زیاد احتیاط می‌کرد. برخی این ویژگی را نتیجه نبوغ فکری و جولان ذهنی او دانسته‌اند.<ref>اعیان‌الشیعه، ج5، ص219.</ref> سید اسماعیل صدر، در ابتدای حاشیه خود بر رساله جامع عباسی، از مؤمنان خواسته، به سبب همراهی فتواهای وی با احتیاط و سختی آن، برای راحتی خودشان، به دیگر مراجع رجوع کنند. برخی، این مطلب را دلیل بر پرهیزکاری و خودساختگی سید اسماعیل دانسته‌اند؛ زیرا بر پایه سنت مرسوم در حوزه‌های علمیه، حاشیه نوشتن بر رساله، در حکم اعلام اعلمیت آن فرد است.<ref>بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۲، استاد سید مصطفی مطبعه‌چی، به نقل از استاد عبدالحسین حائری، رئیس کتابخانه مجلس، گفت‌وگوی تلفنی با نگارنده، 19 اردیبهشت 1387، قم.</ref>
 
==درگذشت==
سید اسماعیل صدر، در سال ۱۳۳۴ق. بیمار شده و برای درمان و شاید نیز مجاورت، به [[کاظمین]] هجرت کرد. پس از مدتی، اندکی بهبودی یافت؛ ولی سلامتی مجدد وی، به سبب رویدادهای ناگوار، کهولت سن و ضعف مزاج طولی نکشید. وی پس از چهار سال سکونت در کاظمین، در روز ۱۲ و به نقلی ۱۸ [[جمادی‌االولی|جمادی‌الاولی]] ۱۳۳۸ق. در کاظمین درگذشت. برخی از سرگذشت‌نگاران، مانند [[سید محسن امین]]، درگذشت او را در سال ۱۳۳۷ق؛ و حتی سال ۱۳۳۹ق. دانسته‌اند.<ref>اعیان‌الشیعه، ج۵، ص٢١٩؛ ریحانةالادب، ص۴٢٣</ref> با این همه، بیشتر تاریخ‌نگاران، بر سال ۱۳۳۸ق. اتفاق نظر دارند. معلم در مکارم‌الآثار، گفته سید محسن امین را نادرست دانسته و به گفته او، خبر درگذشت سید اسماعیل صدر پس از چند روز در [[اصفهان]] به او رسیده است.<ref>مکارم‌الآثار، ج۵، ص١۵۶۶.</ref>
 
==مدفن==
{{اصلی|مرقد سیداسماعیل صدر}}
او پس از تشییع و اقامه نماز توسط فرزند بزرگ وی سید محمدمهدی صدر، در بخش شرقی [[آستان مقدس کاظمین|حرم امام موسی کاظم(ع)]]، روبه‌روی حجره‌ای که [[ابن قولویه قمی]] در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی صدر دفن شد.<ref>زندگی و افکار شهید صدر، ص٢٣.</ref> این مقبره،‌ امروزه (۱۴۳۳ق) در رواق شمال شرقی حرم واقع شده و مساحت آن ۱۲ متر مربع بوده و در سال ۱۴۳۳ق. بازسازی شده است.<ref>[https://www.aljawadain.org/project_post.php?id=23 اعمار مقبرة آل صدر]، موقع العتبة الکاظمیة المقدسة، برگرفته در ۱۶ آبان ۱۳۹۸ش.</ref>


==پانوشت==
==پانوشت==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
==منابع==
 
{{منابع}}
{{برگرفتگی
{{برگرفتگی
| پیش از لینک = مقاله
| پیش از لینک = مقاله
| منبع = بزرگ خاندان صدر در کاظمین، شرح حال آیت‌الله‌العظمی سید اسماعیل صدر،  
| منبع = بزرگ خاندان صدر در کاظمین، شرح حال آیت‌الله‌العظمی سید اسماعیل صدر،
| پس از لینک = محسن کمالیان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره پانزدهم و شانزدهم، تابستان و پاییز 1392، ص16۱
| پس از لینک = محسن کمالیان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره پانزدهم و شانزدهم، تابستان و پاییز ۱۳۹۲، ص۱۶۱
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1322/1/167
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1322/1/167
}}
}}
{{پایان}}
{{پایان}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:عالمان شیعه قرن 14 (قمری)]]
[[رده:فقیهان شیعه سده چهاردهم قمری]]
[[رده:فقیهان شیعی عراق]]
[[رده:اشخاص قرن چهاردهم قمری‏]]
[[رده:مدفونان در کاظمین]]
[[رده:شیعیان عراق]]
[[رده:افراد خاندان صدر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۰:۵۹

سید اسماعیل صدر
سید اسماعیل صدر، امام نماز جماعت، در صحن حرم امام حسین(ع).[۱]
مشخصات فردی
نسب امام کاظم(ع)
زادروز ۱۲۵۸ق.
زادگاه ایران، اصفهان
محل زندگی اصفهان، نجف، سامراء، کربلا
مذهب شیعه
تاریخ درگذشت ۱۳۳۸ق.
محل درگذشت عراق، کاظمین
آرامگاه آستان کاظمین(ع)، روبه‌روی حجره‌ای که ابن قولویه قمی در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی صدر.
مشخصات دینی
هجرت به نجف، کربلا، سامراء، کاظمین
اطلاعات علمی و مذهبی
اساتید میرزای شیرازی، مهدی کاشف‌الغطاء
محل تحصیل اصفهان، نجف، سامراء
اجازه روایت از میرزا محمد همدانی
شاگردان میرزا علی شیرازی، محمدحسین نائینی، سید علی سیستانی
اجازه روایت به محمدباقر بیرجندی، حیدرقلی‌خان سردار کابلی، سید هبةالدین شهرستانی
تالیفات رساله‌های عملیه و حاشیه بر کتب.
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
فعالیت‌های سیاسی تلاش برای وحدت شیعه و سنی؛ مقابله با تجاوز روس‌ها به ایران

سید اسماعیل صدر (۱۲۵۸–۱۳۳۸ق)، معروف به سید الصدر، فرزند سید صدرالدین، از خاندان صدر، زاده اصفهان و از عالمان و مراجع سرشناس شیعه بود. او یکی از شاگردان برجسته میرزای شیرازی است، که پس از او، مرجعیت را به عهده گرفت. وی امام نماز جماعت، در صحن حرم امام حسین(ع) بود.

او در اصفهان، نجف و سامرا از استادانی مانند محمدباقر نجفی و مهدی کاشف‌الغطاء بهره برده و شاگردان فراوانی مانند میرزا علی شیرازی، محمدحسین نائینی، عبدالحسین آل‌یاسین و سید علی سیستانی تربیت کرد. وی در بیشتر تحولات سیاسی جامعه وارد نشده، با این همه، به هنگام ضرورت دخالت می‌کرد؛ حمایت از تولید داخلی، وحدت شیعه و سنی و مقابله با تجاوز روس‌ها به ایران، از جمله فعالیت‌های سیاسی اوست.

وی به جز رساله‌های عملیه و حاشیه بر کتاب‌ها، اثر خاصی تألیف نکرده است. برخی شاگردان او کتاب‌های بر پایه تقریرات درس او نگاشته‌اند. او را اهل سیر و سلوک، اخلاص، فروتنی و ساده‌زیستی دانسته‌اند. وی در کاظمین درگذشته و در در بخش شرقی حرم امام کاظم(ع)، روبه‌روی حجره‌ای که ابن قولویه قمی در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی صدر دفن شد.

تبار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل صدر، معروف به «سید الصدر» یا «آقای صدر»، فرزند سید صدرالدین، فرزند سید صالح شرف‌الدین، فرزند سید محمد، فرزند سید ابراهیم شرف‌الدین بود.[۲] پدر وی، سید صدرالدین موسوی عاملی، در دوره خود، از بزرگترین عالمان شیعه شناخته می‌شد. مادر او، اهل اصفهان و گویا دختر تاجری خوشنام از خاندان نمازی بود.[۳]

خاندان صدر، یکی از خاندان‌های اصیل و فعال در زمینه علمی و حوزوی تاریخ شیعه شمرده شده و نسب آن‌ها، به امام کاظم(ع) می‌رسد. این خاندان، در اواخر سده دوازدهم قمری، از لبنان به عراق هجرت کرده و سال‌ها بعد، در ایران نیز حضور داشتند. شهرهای کاظمین و نجف در عراق و سپس به ترتیب اصفهان، قم و مشهد در ایران، مهم‌ترین مراکز سکونت، فعالیت و مدفن سرشناسانِ سه سده اخیر این خاندان است.[۴]

ولادت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل صدر، فرزند سید صدرالدین، در سال ۱۲۵۸ق.[۲] در اصفهان به دنیا آمد.[۵] کمتر از نه سال داشت که پدرش را از دست داد و برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقا مجتهد، سرپرستی و تربیت او را به عهده گرفت.[۵] نزدیک ۱۹ سالگی، برادرش درگذشت و تدریس و رسیدگی به کارهای او به عهده محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی قرار گرفت.[۶]

تحصیلات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اصفهان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وی ادبیات عرب، منطق، ریاضی و بیشتر سطوح فقه و اصول را در زادگاهش اصفهان و نزد برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد، آموخت. او را در سال‌های آغازین جوانی، در صرف، نحو، معانی، بیان و منطق دارای مهارتی ستودنی دانسته‌اند. سید عبدالحسین شرف‌الدین، سال‌ها بعد، در سامرا، وقتی سید اسماعیل صدر ۶۰ ساله بود، اشکالات ادبی خود را نزد او برده و نکات دقیقی از او آموخته است. وی روزانه در اصفهان، ۱۲ جلسه علمی شامل درس، تدریس و مباحثه داشته و در شب‌های تابستان چنان غرق می‌شده، که با صدای اذان صبح به خود می‌آمده است.[۷]

در نزدیک به ۱۹ سالگی، که برادرش درگذشت و محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی، مسئولیت تدریس او را به عهده گرفت، نزدیک به هشت تا ده سال دروس پایانی سطح و خارج فقه و اصول را از محمدباقر نجفی فرا گرفت. گفته شده، سید اسماعیل صدر، از شاگردان ویژه محمدباقر نجفی بوده و برخی دروس خارج وی را او راه‌اندازی کرده بود؛ چنان که درآغاز او و استاد به شکل خصوصی درس را شروع کرده و بعدها گسترش می‌یافت. به گفته برخی، محمدباقر نجفی، به ملکه استنباط او تصریح کرده است.[۶]

نجف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

او در در سال ۱۲۸۱ق، برای شرکت در درس مرتضی انصاری، به کربلا هجرت کرده[۸] و در دهه سوم جمادی‌الثانی به کربلا رسید؛ ولی با خبر درگذشت مرتضی انصاری در هجدهم این ماه روبه‌رو شد؛ از این رو به نجف رفت و سال‌ها، با این‌که مجتهد بود، از محضر سه شاگرد شیخ انصاری، مهدی کاشف‌الغطاء و راضی نجفی و میرزا حسن شیرازی بهره برد.[۹] وی نزدیک به سه دهه در درس میرزای شیرازی حضور یافته و از جهت علمی، اخلاقی و سیاسی از او تأثیر پذیرفت. او در نجف، به اخلاق، فسلفه، کلام و گویا ریاضی، هندسه، هیأت و نجوم قدیم نیز پرداخت.[یادداشت ۱][۱۰]

استادان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برجسته‌ترین استادان او، در اصفهان، نجف و سامرا عبارتند از:

  • محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد؛
  • محمدباقر نجفی؛
  • مهدی کاشف‌الغطاء؛
  • راضی نجفی؛
  • میرزا حسن شیرازی.

سید اسماعیل صدر را، یکی از بزرگ‌ترین فقیهان و اصولیان جانشین میرزا حسن شیرازی و از مراجع بزرگ شیعه دانسته‌اند.[۲]

اجازه نقل حدیث[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وی از برخی بزرگان اجازه نقل حدیث داشت؛ مانند اجازه از میرزا محمد همدانی، در اول صفر ۱۲۸۳ق؛ که تصویر آن در کتاب وی «جامع الشتات» چاپ شده است.[۱۱] همچنین برخی بزرگان، از سید اسماعیل صدر اجازه نقل حدیث داشتند، مانند ابوطالب موسوی شیرازی، سید محمود حسینی مرعشی،[یادداشت ۲][۱۲] محمدباقر بیرجندی، احمد شاهرودی، محمدحسین امامی شیرازی، محمدعلی شاه‌آبادی، عباس تهرانی، سید نجم‌الحسن لکنهوی، حبیب آل‌ابراهیم عاملی، حبیب‌الله کاشمری ترشیزی آیت‌اللهی، حیدرقلی‌خان سردار کابلی، سید راحت حسین کوپالپوری هندی، سید محمدحسین براهوی لکنهویی، سید عباس لاری، عبدالحسین حائری، محمدخطیب شمری جشعمی، سید محمد موسوی نجف‌آبادی، مهدی مسجدشاهی، میرزا حسن حائری، سید هبةالدین شهرستانی و سید محمد تبریزی.[۱۳]

ازدواج[ویرایش | ویرایش مبدأ]


در ۱۵ شعبان ۱۲۸۷ق. با یکی از دختران پسرعمویش، سید هادی صدر ازدواج کرد و بدین ترتیب با سید یوسف شرفالدین، پدر سید عبدالحسین شرفالدین و عبدالحسین آل‌یاسین باجناغ شد. مراسم عروسی سید اسماعیل و باجناغش سید یوسف شرف‌الدین، در یک زمان و مکان، به طور مشترک برگزار شد.[۱۴]

بازگشت به اصفهان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل، در سال ۱۲۹۱ق. بیمار شده و با سفارش پزشکان برای تغییر آب و هوا، به اصفهان کوچ کرد. وی از طرف عالمان و مردم اصفهان مورد استقبال قرار گرفته و امامت مسجد جامع، به او واگذار شد. وی در مناسبت‌ها منبر رفته، مردم را ارشاد می‌کرد. با این همه، در سال ۱۲۹۴ق. ناگهان و بی‌خبر اصفهان را ترک کرده و به نجف بازگشت. برخی علت آن را، تعارض محبوبیت او در اصفهان، و میل باطنی‌اش به پرهیز از ظهور و بروز دانسته‌اند.[۱۵]

هجرت به سامرا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل صدر، به نجف بازگشت، در حالی که استادش میرزای شیرازی در شعبان سال ۱۲۹۱ق. به سامرا هجرت کرده بود و نزدیک بود تا مرجعیت همه شیعیان، بر عهده او قرار بگیرد.[یادداشت ۳][۱۶] میرزای شیرزای، وقتی از بازگشت سید اسماعیل به عراق آگاهی یافت، از او درخواست کرد به سامرا هجرت کرده و وی را در مسئولیت‌های علمی و اجرایی کمک کند؛ از این رو، سید اسماعیل صدر، جزء نخستین عالمان بود که به سامرا هجرت کرد.[۱۷] وی در سامرا، ۱۴ سال در درس میرزای شیرازی شرکت کرد. برخی او را در این دوران، نزدیک‌ترین فرد به میرزای شیرازی دانسته‌[۱۸] و برخی، او را مشاور میرزا و پس از وی، از جهت علمی، جلوتر از همه دانسته‌اند.[۱۹] پس از درگذشت موسی آل‌شراره، مرجع و رهبر وقت شیعیان منطقه جبل عامل در جنوب لبنان، مردم آن سامان در سال ۱۳۰۷ق. با ارسال نامه‌ها و تلگراف‌های متعدد به واسطه محمدحسین کاظمی، از سید اسماعیل صدر دعوت کردند تا برای جانشینی او به جبل عامل هجرت کند؛ ولی سید اسماعیل نپذیرفت.[۲۰]

وی در محرم ۱۳۰۸ق. به ناچار به نجف بازگشت؛ زیرا محمدحسین نجفی، خواهرزاده وی، که فرزند استادش محمدباقر نجفی نیز بود، درگذشته بود و همسرش، دختر آقا مجتهد و نیز فرزند جوانش،[یادداشت ۴] محمدرضا نجفی، داغ‌دار و به وجود او نیازمند بودند. او بیش از یک سال در نجف مانده و عالمان آن شهر از او تقاضا کردند در آن‌جا ماندگار شود؛ ولی میرزای شیرازی مخالفت کرده، با ارسال نامه‌ای در شعبان ۱۳۰۹ق. او را مکلف کرد به سامرا بازگردد.[۲۳] او به سامرا بازگشته، تصمیم داشت پس از دیدار با استاد به نجف بازگردد؛ ولی استاد، ماندن او را در سامرا الزامی کرد. برخی اصرار میرزای شیرازی برای ماندن سید اسماعیل را دو علت دانسته‌اند؛ یکی این‌که بازگشت او به سامرا، چند ماه پس از صدور حکم تحریم تنباکو در اول جمادی‌الاولی ۱۳۰۹ق؛ و در زمانی صورت گرفت که مبارزات میرزای شیرازی با استعمار انگلیس به اوج رسیده بود. علت دیگر، افزایش اشتغالات مرجعیت و نیز بالا رفتن سن بود، که ادامه تدریس با حفظ نظم گذشته را برای وی دشوار کرده بود؛ از این رو، تصمیم داشت اداره حوزه درسی سامرا را به طور کامل به سه تن از شاگردان برتر خود، سید اسماعیل صدر، سید محمد فشارکی اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی واگذار کند. این سه تن، در زمان زندگی میرزای شیرازی، عهده‌دار حوزه درسی سامرا شدند. در این میان، درس سید اسماعیل از سوی دانش‌پژوهان بیشتر مورد استقبال قرار گرفت.[۲۴]

مرجعیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

میرزای شیرازی در ۲۴ شعبان ۱۳۱۲ق. درگذشت. در پی وفات وی، مرجعیت به سید اسماعیل انتقال یافتّ و فرزندان میرزا همه دارایی‌ها و وجوه شرعی بر جای مانده را به سید اسماعیل واگذار کردند. بیشتر عالمان، فاضلان و مقدسین حوزه، مردم را در تقلید، به وی ارجاع دادند. برخی از گروه اخیر عبارتند از میرزا حسین نوری،[یادداشت ۵][۲۵] فتحعلی سلطان‌آبادی، سید مرتضی کشمیری، میرزا ابراهیم محلاتی و سید ابراهیم خراسانی. برخی مانند میرزا حسین نائینی و حسن کربلایی او را مرجع اعلم پس از میرزای شیرازی معرفی کردند.[۲۶]

هجرت به کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل صدر، نزدیک به دو سال پس از درگذشت میرزای شیرازی، در سال ۱۳۱۴ق. سامرا را به قصد نجف ترک کرد. علت این هجرت را گوناگون ذکر کرده‌انند؛ مانند «اجباری»، «تکلیف شرعی»، «جهات تقوایی» یا «گریز از ریاست و زعامت.[۲۷] سید موسی شبیری زنجانی، بر این باور است که گویا میان یاران سید اسماعیل صدر و میرزا محمدتقی شیرازی، درباره این‌که کدام یک بر دیگری پیشی دارد، منازعه‌ای شدید در سامرا شکل گرفته بود. سید اسماعیل که از مرجعیت و ریاست گریزان بود، مانند میرزا محمدتقی شیرازی، کنار کشیده، سامرا را ترک کرد تا از تبعات این منازعه دور باشد.[۲۸]

سید اسماعیل صدر، وقتی به کربلا رسید، درباره رفتن به نجف استخاره کرد؛ استخاره او را از سکونت در نجف نهی کرد؛ از این رو، در کربلا ساکن شد.[۲۹] سید اسماعیل، وقتی سامرا را ترک می‌کرد، از بزرگان آن حوزه درخواست کرد برای جلوگیری از رکود آن، در سامرا بمانند؛ با این همه، بسیاری از عالمان و فاضلان سرشناس، مانند میرزا حسین نوری، سید حسن صدر، فتحعلی سلطان‌آبادی، سید ابراهیم خراسانی، میرزا حسین نائینی، شیخ حسن کربلایی و سید علی سیستانی در پی وی عازم کربلا شدند. از دیگر شهرهای عراق نیز شماری از طلاب به کربلا هجرت کردند. اقامت سید اسماعیل در کربلا، تا سال ۱۳۳۴ق. نزدیک به دو دهه، باعث شد حوزه علمیه کربلا، دوباره احیا شده و به یکی از پایگاه‌های مهم علمی شیعه تبدیل شود.[۳۰]

روش تدریس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

روش تدریس او را متأثر از میرزای شیرازی و مکتب سامرا دانسته، با این همه، دارای ویژگی‌های خاص خود معرفی کرده‌اند. او به هنگام تدریس، تنها روی بخش‌های اصلی بحث متمرکز شده و از پرداختن به بخش‌های فرعی خودداری کرده و تنها مباحثی را مهم می‌دانست که حقیقتی در آن‌ها نهفته و برای مردم سودمند باشد. از این رو، وقتی در کربلا مستقر شد، برخی مجالس درس عمومی را که شمار زیادی در آن حاضر می‌شدند، با مجالس درس خصوصی جایگزین کرد. اینگونه، فاضلان وقت بیشتری برای ایراد اشکال و گفت‌وگو با استاد داشتند.[۳۱] این روش، به تدریج طرفداران زیادی یافت؛ از جمله چند دهه بعد، بیشتر درس‌های محمدحسین طباطبایی، در قم، خصوصی و برای افراد خاص بود.[۳۲] جلسه تدریس او، بیشتر، دو یا سه برابر زمان معمولی به درازا می‌کشید و وی در انتها همان انرژی و نشاط آغاز درس را داشت. او این شیوه از مباحثه را، هم درس خواندن، هم درس دادن و هم مباحثه می‌دانست.[۳۳] علاقه وی به این شیوه از مباحثه علمی باعث می‌شد، در مجلس غیر علمی نیز که حاضر می‌شد، با طرح یک فرع فقهی، فضا را علمی می‌کرد.[یادداشت ۶][۳۴]

شاگردان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شمارش شاگردان سید اسماعیل صدر را، به سبب بسیاری آن‌ها، نشدنی دانسته‌اند. او به هر شهری که سفر می‌کرد، به سرعت جلسات درس فقه و اصول را برقرار کرده و فاضلان در آن حاضر می‌شدند. برخی از شاگردان سرشناس وی، افزون بر بر فرزندان پس او، در نجف، سامرا، کربلا و کاظمین عبارتند از:

فرزندان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سیداسماعیل صدر، چهار فرزند پسر، به نام‌‏های سیدمحمدمهدی، سیدصدرالدین (م.1372ق)، سیدمحمدجواد و سیدحیدر (م.1356ق) داشت که همه آن‌ها، از عالمان بودند. سیدصدرالدین صدر، در قم، در حرم حضرت معصومه(س) دفن شده[۳۶] و سه فرزند دیگر، کنار پدر در کاظمین، دفن شده‌‏اند.

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل صدر را، مانند استادش میرازی شیرازی، کم اثر دانسته‌اند.[۳۷] وی دارای رساله‌های عملیه مستقل، حاشیه و تقریظ بر پاره‌ای کتاب‌ها است. برخی از آثار او عبارتند از:

  • انیس المقلدین، که رساله عملیه است و شماری از مجتهدان پس از وی بر آن حاشیه زدند؛
  • مفتاح الهدایة، که رساله عملیه فارسی در اصول و احکام دین است و در بمبئی به چاپ رسیده است؛
  • مختصر مفتاح الهدایة یا صراط المستقیم و ترجمه فارسی آن به نام راه راست، که چکیده مفتاح الهدایه و رساله عملیه به فارسی است؛
  • حاشیه بر مناسک الحج به زبان فارسی، تألیف مرتضی انصاری؛
  • حاشیه بر رساله صراط النجاة تألیف مرتضی انصاری؛
  • حاشیه بر کتاب نجاة العباد فی یوم المعاد، اثر صاحب جواهر؛
  • حاشیه برِ رساله احکام ایمان، تألیف محمدهاشم چهارسوقی؛
  • حاشیه بر کتاب انیس التجار، تألیف احمد نراقی؛
  • حاشیه بر رساله جامع عباسی، تألیف شیخ بهایی؛
  • حاشیه بر متاجر سید باقر بهبهانی؛
  • حاشیه بر الدرر المأثوره فی الاحکام المأثوره، اثر سید عبدالکریم موسوی جزایری؛
  • حاشیه بر مفتاح اللباب فی شرح خالصة الحساب، اثر فتحعلی زنجانی نجفی؛
  • تقریظی بر کتاب ذخیرة الفرائض، تألیف محمد زکی بهبهانی نجفی؛
  • تقریظی بر کتاب نخبة الواعظین در علم اخلاق، تألیف سید اسماعیل موسوی.[۳۸]

برخی شاگردان دروس فقه و اصول سید اسماعیل، تقریراتی را از درس وی نگاشته‌اند؛ مانند شرح سید مهدی طباطبایی حکیم بر منظومه موسی شراره عاملی در اصول، که تقریرات دروس سید اسماعیل صدر به تفصیل در آن طرح گردیده است[۳۹] و مانند اللقطات، که کتابچه‌ای خطی است و در آن تقریرات درس وی توسط موسی حائری کرمانشاهی تنظیم گردیده است.[۴۰] برخی از محققان، فتاوای سید اسماعیل صدر را گردآوری و به شکل مستقل یا همراه فتاوای دیگر مراجع تقلید تدوین کرده‌اند؛ برخی از آن‌ها عبارتند از:

  • مختصر نجاة العباد، که توسط سید محمدمهدی صدر بر اساس فتاوای پدر تدوین شد؛
  • رسالة فی الطهاره و الصلاة، که رساله عملیه‌ای به فارسی است و در آن فتاوای وی توسط سید محمود مرعشی تستری نجفی گردآوری شده است؛
  • مجمع الرسائل، که در آن، فتاوای او و برخی از مراجع دیگر توسط محمدحسن اصفهانی گردآوری و به فارسی تدوین شده است؛
  • منتخب المسائل، که در آن برخی فتاوای وی توسط سید محمود مرعشی تستری گردآوری شده است
  • رساله الربائیه، که توسط هاشم خراسانی بر پایه فتاوای سید اسماعیل صدر و آخوند خراسانی، در باب احکام ربا تدوین شده است.[۴۱]

فعالیت‌های سیاسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل صدر، در بیشتر تحولات سیاسی مهم جامعه، مانند نهضت مشروطیت وارد نشد. با این همه، نسبت به حفظ اسلام و مرزهای عالم تشیع حساس بوده و به هنگام ضرورت در امر سیاست دخالت می‌کرد.

حمایت از تولید داخلی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وی، کاهش وابستگی صنعتی و اقتصادی را، از راه گسترش صنایع و بازرگانی ملی، یکی از مؤثرترین راه‌های رودرویی با نفوذ استعمار می‌دانست؛ از این رو، پایه‌گذاری «شرکت اسلامیه» توسط برخی بازرگانان اصفهان، در ۱۶ شوال ۱۳۱۶ق. مورد تأیید و تشویق فراوان وی قرار گرفت. سید اسماعیل صدر، پس از رسیدن اولین بار منسوجات آن شرکت به نجف، به همراه آخوند خراسانی، در مجلس جشنی به همین مناسبت شرکت کرده و بر ضرورت توسعه صنایع داخلی تأکید کرد.[۴۲] وی در سال ۱۳۱۸ق. به همراه آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، محمد غروی شربیانی، محمدحسن ممقانی، میرزا حسین نوری و شیخ‌الشریعه اصفهانی بر کتاب «لباس التقوی»، نوشته سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی تقریظی سنگین نوشته و ابراز امیدواری کرد که با راه‌اندازی این شرکت، مسلمانان از گرفتاری به کفار رها شده و از احتیاج به آن‌ها بی‌نیاز شوند.[۴۳] یکی از ارادتمندان سید اسماعیل صدر، به نام محمدرضا استرآبادی، در سفری به کربلا، در صفر ۱۳۲۴ق. به سفارش وی، رساله‌ای درباره ضرورت پرهیز از اهل کتاب، با نام «مخزن طهارت» نگاشت. این رساله فارسی، همان سال در لِکْنَهوی هندوستان چاپ شد.[۴۴]

وحدت شیعه و سنی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل، وحدت شیعه و سنی ضرورتی اجتناب ناپذیر دانسته و یکی ار دلایل آن را مقابله با تهدیدات روزافزون استعمار معرفی می‌کر؛ از این رو، در اول ذی‌الحجه ۱۳۲۸ق. به همراه آخوند خراسانی، شیخ‌الشریعه اصفهانی، عبدالله مازندرانی و حسین مازندرانی در بیانیه‌ای مشترک، خطاب به رهبران دینی اهل سنت جهان، چنگ زدن به ریسمان اسلام و اتحاد بین مسلمانان برای حفظ اصل اسلام و نگه‌داری همه سرزمین‌های اسلامی را، واجب دانستند. برخی تاریخ‌نگاران، نورالله اصفهانی را نیز که در آن روزگار هجرتی اجباری به عراق داشت، از امضاکنندگان این بیانیه شمرده‌اند.[یادداشت ۷][۴۵]

مقابله با تجاوز روس‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل صدر، در ۱۵ ذی‌الحجه ۱۳۲۹ق. پس از دریافت تلگراف رئیس وقت مجلس شورای ملی ایران درباره اولتیماتوم و تجاوز روسیه به ایران، به نجف رفت تا آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی را با یکدیگر هماهنگ و سپس روحانیت شیعه را در راه دفاع از تمامیت ارضی کشور بسیج کند. در ۱۷ ذی‌الحجه، مراجع بزرگ نجف در منزل سید اسماعیل اجتماعی تشکیل داده و حرکت عالمان شیعه به سمت کاظمین برای فراهم‌سازی زمینه مقاومت عمومی، علیه تجاوز روس‌ها طراحی و تصمیم‌گیری شد. نزدیک به ۳۰ تن از مراجع و عالمان شیعه، با وجود درگذشت ناگهانی آخوند خراسانی، در ۱۱ محرم ۱۳۳۰ق. عازم کاظمین شدند؛ برخی از اهداف این حرکت عبارت بود از: هدف نشان دادن اتحاد و اقتدار مرجعیت شیعه، حمایت از دولت ایران در برابر تجاوز روس‌ها، بسیج کردن مردم در دفاع از کشور، ترغیب دولت‌های خارجی به واکنش در برابر تجاوز روس‌ها به ایران و تجاوز ایتالیا به لیبی. رهبری این حرکت با سید اسماعیل صدر، عبدالله مازندرانی، شیخ‌الشریعه اصفهانی، میرزا محمدتقی شیرازی و محمدحسین حائری بود که تا اواسط ربیع‌الثانی همان سال طول کشید.[۴۶]

این حرکت را در تقویت دولت و ملت ایران برای دفع تجاوز روس‌ها و نیز در جلوگیری از بازگشت محمدعلی شاه قاجار به قدرت، که علیه مشروطه‌خواهان با روس‌ها هم‌پیمان شده بود، تأثیرگذار دانسته‌اند.[۴۷]

ویژگی‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مقام معنوی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

او را در معنویت، قوی و تأثیرگزار و دارای مقام بسیار بالا دانسته‌اند.[۴۸] محمدرضا حکیمی او را اهل سیر و سلوک روحی و شرعی خوانده است. به گفته او، میرزا مهدی شاگرد سید اسماعیل صدر، مراحلی از سیر و سلوک را به توصیه رحیم ارباب، عارف شیعی، با راهنمایی سید اسماعیل گذراند.[۴۹] معروف بود، گفتار، سکوت، حرکت و سکونش، همه برای رضای خداست.[۵۰] سید اسماعیل صدر، به اخلاص، فروتنی، خوش‌خلقی، زهد، گریز از ریاست، توکل و ثبات قدم شهرت داشت.[۴۹]

اخلاص[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وی وجوهات را مخفیانه به نیازمندان و اهل علم می‌رساند؛ از این رو، بیشتر افراد درنمی‌یافتند از چه طریق وجوه را دریافت می‌کنند.[۵۱] بسیاری، پس از درگذشت سید اسماعیل فهمیده بودند برخی از وجوه و خدماتی که دریافت می‌کردند، از طرف وی بوده است. سید اسماعیل صدر، وجوهات را به برخی افراد و تاجران مورد اعتماد می‌سپرد تا میان نیازمندان و اهل علم تقسیم کنند.[۵۲] یکی از افرادی که به واسطه او برخی وجوه فرستاده می‌شد، سید عبدالحسین شرف‌الدین بود. به گفته وی، روزی که فردی به سید اسماعیل صدر به شدت اعتراض می‌کند، به ناچار او را آگاه می‌کند که پولی که به او داده است، از سوی سید اسماعیل صدر است. وقتی سید اسماعیل، از جریان آگاه می‌شود، بسیار ناراحت شده، او را به سبب آشکار کردن موضوع، مورد مؤاخذه قرار می‌دهد.[۵۳]

به گفته عبدالکریم حائری، سید اسماعیل با وجود جایگاه علمی، گاهی در سفرهای خود به نجف، عبا بر سر کشیده و به طور ناشناس در درس آخوند خراسانی شرکت می‌کرد، تا طلبه‌های فاضل را شناسایی و سهم امام(ع) را مخفیانه به آن‌ها بدهد. سید اسماعیل، به مقلدانش، به طور عمومی اجازه داده بود تا خود، وجوه و حتی سهم امام(ع) را میان نیازمندان شهر تقسیم کنند، بی‌آن‌که لازم باشد به وی مراجعه کنند.[۵۴]

ساده‌زیستی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وضع ظاهری زندگی او را، پیش و پس از مرجعیت، یکی دانسته‌اند. وی از خدمتکار و محافظ استفاده نمی‌کرد. در کوچه و خیابان به تنهایی راه می‌رفت؛ به تنهایی مسافرت می‌کرد و نامه‌هایی که به دستش می‌رسید، با وجود شمار زیاد آن، شخصاً با دستخط خود جواب می‌داد. سید اسماعیل، برای خود و خانواده‌اش از سهم امام(ع) استفاده نمی‌کرد.[۵۴]

فروتنی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

روزگاری که سید اسماعیل در سامرا اقامت داشت، طلبه‌ای از کشمیر یا تبّت برای آموختن علوم حوزوی وارد شهر شده؛ ولی برای کتاب‌های آغازین صرف و نحو، کسی از هم‌درسان او حاضر به مباحثه با وی نشده بود. روزی یکباره و بدون شناخت، به سید اسماعیل برخورده بود. سید اسماعیل صدر، حاضر به مباحثه با او شده و روزهایی طولانی با وی به مباحثه پرداخت. روزی یکی از همدرسان آن طلبه، آن‌ها را در حال مباحثه دیده و طلبه را از شخصیت علمی و جایگاه سید اسماعیل صدر در حوزه سامرا آگاه کرد. طلبه خجالت‌زده شد و بابت ناآگاهی و جسارت‌های احتمالی عذرخواهی کرد. وی با وجود اصرار سید اسماعیل صدر برای ادامه مباحثه، حاضر به ادامه آن نشد.[۵۵]

احتیاط در فتوا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وی مانند استادش میرزای شیرازی، در فتوا زیاد احتیاط می‌کرد. برخی این ویژگی را نتیجه نبوغ فکری و جولان ذهنی او دانسته‌اند.[۵۶] سید اسماعیل صدر، در ابتدای حاشیه خود بر رساله جامع عباسی، از مؤمنان خواسته، به سبب همراهی فتواهای وی با احتیاط و سختی آن، برای راحتی خودشان، به دیگر مراجع رجوع کنند. برخی، این مطلب را دلیل بر پرهیزکاری و خودساختگی سید اسماعیل دانسته‌اند؛ زیرا بر پایه سنت مرسوم در حوزه‌های علمیه، حاشیه نوشتن بر رساله، در حکم اعلام اعلمیت آن فرد است.[۵۷]

درگذشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید اسماعیل صدر، در سال ۱۳۳۴ق. بیمار شده و برای درمان و شاید نیز مجاورت، به کاظمین هجرت کرد. پس از مدتی، اندکی بهبودی یافت؛ ولی سلامتی مجدد وی، به سبب رویدادهای ناگوار، کهولت سن و ضعف مزاج طولی نکشید. وی پس از چهار سال سکونت در کاظمین، در روز ۱۲ و به نقلی ۱۸ جمادی‌الاولی ۱۳۳۸ق. در کاظمین درگذشت. برخی از سرگذشت‌نگاران، مانند سید محسن امین، درگذشت او را در سال ۱۳۳۷ق؛ و حتی سال ۱۳۳۹ق. دانسته‌اند.[۵۸] با این همه، بیشتر تاریخ‌نگاران، بر سال ۱۳۳۸ق. اتفاق نظر دارند. معلم در مکارم‌الآثار، گفته سید محسن امین را نادرست دانسته و به گفته او، خبر درگذشت سید اسماعیل صدر پس از چند روز در اصفهان به او رسیده است.[۵۹]

مدفن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

او پس از تشییع و اقامه نماز توسط فرزند بزرگ وی سید محمدمهدی صدر، در بخش شرقی حرم امام موسی کاظم(ع)، روبه‌روی حجره‌ای که ابن قولویه قمی در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی صدر دفن شد.[۶۰] این مقبره،‌ امروزه (۱۴۳۳ق) در رواق شمال شرقی حرم واقع شده و مساحت آن ۱۲ متر مربع بوده و در سال ۱۴۳۳ق. بازسازی شده است.[۶۱]

پانوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. ریحانة الادب، ج۳، ص۴۲۱.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ گلشن ابرار، ج3، ص226 و 227؛ سید حسن صدر، تکملة امل الآمال، ص104 و 105؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج3، ص421؛ سید محمدمهدی خوانساری، احسن‌الودیعه، ص208؛ سید محمدباقر کتابی، رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ۱۸۰.
  3. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص16۵، گفت‌وگوی تلفنی نگارنده با استاد سید حسین شرف‌الدین، 27 اردیبهشت 1387، صور، لبنان.
  4. مقاله بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۶۲.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی، بغیةالراغبین، ج7، ص199؛ محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج5، ص1565.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ بغیةالراغبین، ج7، ص215.
  7. بغیةالراغبین، ج7، ص 199 ـ 215.
  8. بغیةالراغبین، ج7، ص201؛ سید محمدعلی روضاتی، زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص215.
  9. بغیةالراغبین، ج7، ص201 و 209.
  10. بغیةالراغبین، ج7، ص 216 و 217؛ سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص21.
  11. آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج5، ص1566؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص۲۷۲.
  12. موسوعة طبقات الفقهاء، ج14، ص816.
  13. اعیان‌الشیعه، ج5، ص219 و 220؛ گلشن ابرار، ج3، ص225 و 226؛ محمدباقر الصدر، السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج1، ص62 و 63.
  14. بغیةالراغبین، ج۷، ص۲۰۲.
  15. بغیةالراغبین، ج7، ص203 و اعیان‌الشیعه، ج5، ص219.
  16. احسن‌الودیعه، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج3، ص885.
  17. بغیةالراغبین، ج7، ص203؛ نقباء البشر، ج1، ص160.
  18. تکملة امل الآمال، ص105؛ محدث قمی، منتهی‌الآمال، ج2، ص261.
  19. بغیةالراغبین، ج7، ص202.
  20. اعیان‌الشیعه، ج5، 219 و ج15، ص23 و 319.
  21. بغیةالراغبین، ج7، ص204.
  22. سید مصلح‌الدین مهدوی، تاریخ علمی ـ اجتماعی اصفهان، ج2، ص222.
  23. بغیةالراغبین، ج7، ص203 و 204.
  24. تکملة امل الآمال، ص104؛ معارف‌الرجال، ج1، ص116؛ زندگی و افکار شهید صدر، ص22.
  25. محمدباقر صدر، السیره و المسیره فی حقائق و وثائق، ج1، ص60.
  26. سید موسی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.
  27. 24. بغیةالراغبین، ج7، ص205؛ تکملة امل الآمال، ص 105؛ یادنامه امام موسی صدر، ص109.(سخنان سید موسی شبیری زنجانی).
  28. جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.
  29. زندگی و افکار شهید صدر، ص22.
  30. زندگی و افکار شهید صدر، ص22؛ ریحانةالادب، ص۴۲۲.
  31. بغیةالراغبین، ج7، ص213.
  32. مهر استاد (زندگی‌نامه آیت‌الله جوادی آملی)، ص117.
  33. ریحانةالادب، ج3، ص422.
  34. یادنامه امام موسی صدر، ص222، (سخنان آیت‌الله شیخ حسن سعید تهرانی).
  35. زندگی و افکار شهید صدر، ص25و26؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص272-274؛ اعیان‌الشیعه، ج5، ص219، معارف‌الرجال، ج1، ص116.
  36. گلشن ابرار، ج3، ص226 و 227.
  37. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۳.
  38. زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص216؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص270؛ گلشن ابرار، ج3، ص223.
  39. تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص270؛ گلشن ابرار، ج3، ص223.
  40. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج18، ص338.
  41. السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج1، ص63-66.
  42. موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج‌آقا نورالله اصفهانی، ج١، ص٨٣و٨۴.
  43. سید جمال واعظ اصفهانی، شهید راه آزادی، ص۶و٧؛ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ص١٣١.
  44. الذریعه، ج٢٠، ص٢٢۶ و ج٢۴، ص۶۵.
  45. اندیشه سیاسی حاج‌آقا نورالله اصفهانی، ص۴٢.
  46. حسن نظام‌الدین‌زاده، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ ایران، ص۵ و ۶ و ٣٣ - ۶٣ و ۵٠٩۴٧ و ٢٨ و ۴٧ و ۴٨؛ تشیع و مشروطیت در ایران، ص١۶٣و١۶۴.
  47. تشیع و مشروطیت در ایران، ص ١١٢ و ١۶٣.
  48. یادنامه امام موسی صدر، ص109، (سخنان آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی) و رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ص۱۸۰.
  49. ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ یادنامه امام موسی صدر، ص١٠٩ (سخنان آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی) و رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ص١٨٠؛ اعیان‌الشیعه، ج۵، ص٢١٩.
  50. بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١١.
  51. بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١١ و ٢١٢؛ تکملة امل الآمال، ص١٠۵؛ نقباء البشر، ج١، ص١۶٠.
  52. بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١٠ -٢١٢.
  53. یادنامه امام موسی صدر، ص١١٠ (سخنان آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی).
  54. ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ بغیة الراغبین، ج۷، ص۲۱۲.
  55. بغیةالراغبین، ج۷، ص۲۲۰ و ۲۲۱.
  56. اعیان‌الشیعه، ج5، ص219.
  57. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۲، استاد سید مصطفی مطبعه‌چی، به نقل از استاد عبدالحسین حائری، رئیس کتابخانه مجلس، گفت‌وگوی تلفنی با نگارنده، 19 اردیبهشت 1387، قم.
  58. اعیان‌الشیعه، ج۵، ص٢١٩؛ ریحانةالادب، ص۴٢٣
  59. مکارم‌الآثار، ج۵، ص١۵۶۶.
  60. زندگی و افکار شهید صدر، ص٢٣.
  61. اعمار مقبرة آل صدر، موقع العتبة الکاظمیة المقدسة، برگرفته در ۱۶ آبان ۱۳۹۸ش.
  1. اگرچه روشن نیست که وی این علوم را نزد کدام استادان فرا گرفت، ولی از نکته‌هایی که از علوم یاد شده در دروس فقه و اصول وجود دارد، پیداست که در آن زمینه‌ها نیز اطلاعات فراوانی دارد.
  2. پدر مرجع تقلید معاصر در قم، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی.
  3. مسئولیت مرجعیت شیعه پس از درگذشت مرتضی انصاری بنا بر تکلیف بزرگان وقتِ حوزه نجف، بر عهده میرزای شیرازی قرار گرفت و در سال ۱۲۹۹ق؛ که سید حسین کوه‌کمری، آخرین مرجع معاصر وقت درگذشت، به شکل مطلق در وی منحصر گردید.
  4. شرف‌الدین، از محمدرضا، فرزند محمدحسین نجفی، در هنگام درگذشت پدر، با عنوان فرزندی خردسال یاد کرده[۲۱] که نادرست به نظر می‌رسد؛ زیرا محمدرضا، متولد سال ۱۲۸۷ق. است؛ از این رو، هنگام درگذشت پدر، در سن ۲۱ سالگی بوده است.[۲۲]
  5. میرزا حسین نوری& در پاسخ اهالی شهر مراغه، درباره مرجع بعد از میرزای شیرازی، پس از معرفی سید اسماعیل صدر چنین نوشته بود: «هرکه را درد دین است، متعیّن همین است.»
  6. از میرزا عبدالله تهرانی نقل شده است: «شبی در حرم امام علی(ع) از کنار مقبره خانوادگی خود و آل‌صدر رد می‌شدم که سید اسماعیل صدر من را صدا زد. رفتم و کنار ایشان نشستم … در همین حین آقا ضیاء عراقی نیز آمد و نزد ما نشست. سید اسماعیل صدر، بدون معطلی یک فرع فقهی از من سؤال کرد. در حالی‌که در برابر آن‌ها شاگردی مبتدی بیش نبودم، چند کلمه‌ای در پاسخ ایشان سخن گفتم. آن وقت آن دو نفر به جان هم افتادند و حدود یک ساعت یا بیشتر مباحثه کردند. مباحثه که تمام شد، بلند شدیم و رفتیم.»
  7. سال صدور این بیانیه را ۱۳۲۹ق. ذکر کرده‌اند.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این مقاله برگرفته از مقاله بزرگ خاندان صدر در کاظمین، شرح حال آیت‌الله‌العظمی سید اسماعیل صدر، محسن کمالیان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره پانزدهم و شانزدهم، تابستان و پاییز ۱۳۹۲، ص۱۶۱ است.