ابرهه: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:حملهکنندگان به مکه using HotCat) |
|||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
[[رده:اشخاص پیش از اسلام]] | [[رده:اشخاص پیش از اسلام]] | ||
[[رده:مقالههای تکمیلشده]] | [[رده:مقالههای تکمیلشده]] | ||
[[رده:حملهکنندگان به مکه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۱۰
ابرهه فرمانده سپاه حبشه و صاحب فیل یادشده در قرآن که پیش از اسلام به مکه هجوم آورد و داستان آن در سوره فیل بیان شده است. سپاه ابرهه در هجوم به مکه توسط پرندگان ابابیل از بین رفتند و خود ابرهه نیز کشته شد. سال حمله ابرهه به مکه، عام الفیل نامیده میشود که تا مدتها مبدأ تاریخ در جزیرة العرب بود و پیامبر(ص) نیز در همین سال بهدنیا آمد.
شخصیتشناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اَبرَهِه نامی حبشی است[۱] که عربها از آن استفاده نکردهاند.[۲] گروهی نیز با بیان ریشه سه حرفی «ب ر ه» برای این واژه، آن را عربی میدانند و معنایش را سفیدی چهره و آشکار شدن و بیانکردن دانستهاند.[۳]
ابرهه از فرمانروایان یمن و صاحب فیل یاد شده در قرآن و حملهکننده به مکه بوده است. در برخی منابع، نام او ابرهة بن صباح[۴] و در برخی دیگر اَبرهة بن أشرَم[۵] بیان شده است. اما بیشتر مورخان و سیرهنویسان نام صحیح او را ابرهة الاشرم با کنیه ابو یکسُوم یاد کردهاند.[۶] به گفته جوهری در صحاح و دیگران، ابرهة بن صباح شخصی غیر از ابرهه معروف و از بزرگان یمن و فردی عالم و بخشنده بوده است.[۷] ابرهه معروف، فردی حبشی[۸]، کوتاه قد، بریدهبینی (اشرم)، بسیار مکار و حیلهگر[۹] و دارای دو فرزند به نامهای یکْسوم و مسروق بوده که پس از او پادشاه شدند.[۱۰]
فرمانروایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در گزارشهای تاریخی با تفاوتهایی اندک، درباره فرمانروایی ابرهه آمده که پادشاه حبشه برای گسترش مسیحیت و جلوگیری از ستم پادشاه یهودی یمن، ذونَواس، به مسیحیان، لشکری ۷۰.۰۰۰ نفری به فرماندهی اَریاط روانه یمن کرد که ابرهه معروف به اشرم نیز در لشکر وی بود. اریاط بر ذونواس پیروز شد و یمن را تصرف کرد و یهودیان را کشت و اموالشان را تصرف کرد.[۱۱]
اریاط چندین سال در آنجا حکومت کرد. سپس ابرهه اشرم با او به نزاع برخاست[۱۲] و حبشیان دو دسته شدند: دستهای با اریاط و دستهای دیگر با ابرهه همراه شدند و برای جنگ در برابر یکدیگر ایستادند.[۱۳] در آغاز جنگ، اریاط پیشدستی کرد و با نیزه بر بینی ابرهه زد و بینی او بریده شد. از این رو، وی اشرم نامیده شد[۱۴]؛ اما سرانجام ابرهه توانست با نیرنگ و خدعه بر اریاط پیروز شود.[۱۵] در نتیجه این پیروزی، وی خود را پادشاه یمن معرفی کرد و مردم را به اطاعت خود درآورد[۱۶] و کشتار و ویرانی بسیار به بار آورد و هیچ سهمی از غنایم نزد نجاشی نفرستاد.[۱۷]
نجاشی از این کار ابرهه، بسیار خشمگین شد و به مسیح سوگند یاد کرد که وی را بکشد.[۱۸] ابرهه از خشم نجاشی بیم ورزید و هدیهها و اموال بسیاری نزد وی فرستاد و در نامهای از او یاری خواست و تقاضای مهربانی و بخشش کرد و از رفتاری که با اریاط کرده بود، پوزش خواست. نجاشی او را بخشید و پادشاهی یمن در دست ابرهه ماند.[۱۹]
انگیزههای هجوم به مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابرهه پس از چند سال حکومت بر یمن، قدرتی فراوان به دست آورد.[۲۰] بر پایه روایتهای تاریخی، وی در موسم حج، مردم را در حال سفر به سوی مکه برای انجام حج دید و درباره خانه کعبه جویا شد.[۲۱] آنگاه برای دفاع از آیین خود یعنی مسیحیت[۲۲] و نیز برای خشنودی نجاشی[۲۳] تصمیم گرفت در صنعا کلیسایی بنا نهد تا مردم از حج مکه دست بکشند و به سوی آن کلیسا حج بگزارند.[۲۴]
او این کلیسا را قُلَّیس[۲۵] نام نهاد.[۲۶] در وصف آن گفتهاند: در زیبایی، بزرگی، نقش و نگار، رنگآمیزی و دیگر آرایهها در یمن بیمانند بود. قبایل عرب با شنیدن این خبر، خشمگین شدند.[۲۷] مردی از نسأه، قومی که ماههای حلال و حرام را جا به جا میکردند[۲۸] از بنیفقیم[۲۹] و نیز مردی دیگر از بنیمالک[۳۰] راهی کلیسای قلّیس شدند و آنجا را آلوده کردند.[۳۱] در گزارشی دیگر آمده که گروهی از عربها نزدیک آن کلیسا آتش افروختند و باد آتش را به سوی معبد برد و آن را سوزاند.[۳۲]
ابرهه با آگاهی از این ماجرا، از عامل آن جویا شد و چون به او گفتند: مردی از مکیان بوده است، گفت: با این کار، خواستهاند مرا تحقیر کنند. سپس به مسیح سوگند یاد کرد که کعبه آنان را ویران کند تا دیگر کسی برای حج به مکه نرود.[۳۳] هدف دیگر این تهاجم را گسترش سلطه و نفوذ پادشاهی حبشه و تسلط بر سرزمینهای شمالی عربستان مانند مکه دانستهاند.[۳۴]
حمله به مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابرهه در نامهای به نجاشی، او را از ماجرای کلیسای قلیس آگاه کرد و از وی خواست تا فیل بزرگ و نیرومندش موسوم به محمود[۳۵] را برای حمله به مکه بفرستد و او نیز پذیرفت.[۳۶] آنگاه ابرهه دستور بسیج لشکر و فیلها را داد. در نقلهای تاریخی، شمار آنها یک[۳۷]، هشت[۳۸]، دوازده[۳۹]، سیزده[۴۰] رأس فیل و حتی بسیار بیش از این یاد شده است[۴۱] که مبالغهآمیز به نظر میرسد. وی با لشکری ۷۰.۰۰۰ نفری به راه افتاد و پادشاه حمیر و نفیل بن حبیب خثعمی از بزرگان یمن نیز همراهش بودند.[۴۲] در میان راه، یکی از مردان قبیله بنیسلیم از سوی ابرهه به قبایل اطراف گسیل شد تا آنان را به حج معبد ابرهه تشویق کند. در این میان، قتل او به دست مردی از قبیله کنانه، ابرهه را بیش از پیش خشمگین ساخت و سبب شد با سرعت بیشتر به سوی مکه بشتابد.[۴۳] چون به طائف رسید، از مردم آن دیار راهنما خواست و آنان هم اسیری از قبیله هذیل به نام نفیل را که پیشتر قصد کشتنش را داشتند، نزد ابرهه فرستادند. وقتی سپاهیان به منطقه «مغمس»[۴۴] و بر پایه گزارشی، «حب المحصب»[۴۵] در شش کیلومتری مکه رسیدند، ابرهه طلایهداران لشکر خود به فرماندهی اسود بن مقصود را به مکه فرستاد. وی دارایی مردم مکه از جمله۲۰۰ شتر از عبدالمطلب بن هاشم را غارت کرد.[۴۶]
ابرهه، حناطه حمیری را برای جستوجوی بزرگ قبیله قریش به مکه فرستاد و پیام داد که نه برای جنگ با آنان، بلکه تنها برای ویرانی خانه کعبه آمده است و اگر آنان مانع نشوند، نیازی به جنگ و خونریزی نخواهد بود.[۴۷] حناطه پیام ابرهه را به عبدالمطلب رساند. عبدالمطلب گفت: به خدا سوگند! ما نیز نمیخواهیم با ابرهه بجنگیم. این خانه خدا و خانه ابراهیم، دوست خداست.[۴۸] اگر قرار باشد که از این خانه نگهداری شود، خدا خود از خانه و حرم خود پاسداری میکند و کسی نمیتواند بر آن تسلط یابد[۴۹]؛ ولی اگر خدا بخواهد پای بیگانه را به خانه خویش باز کند، بر ما شایسته نیست تا از آن جلوگیری کنیم.[۵۰]
گفتوگوی ابرهه با عبدالمطلب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عبدالمطلب که مردی بزرگ، درشت اندام، با شکوه و زیبارو بود، برای گفتوگو با ابرهه نزد وی رفت.[۵۱] ابرهه ورودش را گرامی داشت و به احترام وی از تختش برخاست و به سویش رفت و او را کنار خود نشاند.[۵۲] آنگاه از مترجم خواست که درخواستش را با او در میان بگذارد. عبدالمطلب، خواستار بازپسگیری ۲۰۰ شتری شد که از او گرفته بودند.[۵۳] ابرهه که انتظار شنیدن چنین سخنی را نداشت، از این پاسخ دلزده شد[۵۴] و گفت: آیا با من از شتران خود سخن میگویی و از خانهای که دین تو و پدرانت به آن وابسته است و من برای ویران کردنش آمدهام، چیزی نمیگویی؟[۵۵] عبدالمطلب پاسخ داد: من صاحب شتران خود هستم و خانه کعبه نیز صاحبی دارد که آن را خود پاسداری خواهد کرد.[۵۶] آنگاه ابرهه دستور داد تا شترهای عبدالمطلب را به او بازپس دهند.[۵۷] عبدالمطلب آنها را گرفت و قربانی نمود و در حرم کعبه انفاق کرد.[۵۸] سپس نزد قریش رفت و مردان قبیله قریش را از لشکرکشی ابرهه آگاه کرد و دستور داد که همراه وی از مکه بیرون روند و بر فراز کوهها پناهنده شوند تا از پیامدهای جنگ در امان بمانند.[۵۹] سپس با چند تن از مردان قریش حلقهوار پیرامون کعبه گردآمدند تا خدا را بخوانند و برای شکست ابرهه از او یاری بخواهند.[۶۰]
در روایتی دیگر از زهری آمده است که قریش پیش از عبدالمطلب از مکه گریختند و او تا اندکی پیش از حادثه در مکه ماند و در کنار کعبه چنین مناجات کرد: پروردگارا! مردم از خانه و کاشانه خود دفاع میکنند. تو هم از سرزمین خود حمایت فرما.[۶۱]
سرانجام حمله به کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بامدادان ابرهه برای ورود به مکه لشکریان خویش را بسیج کرد و همه وسایل را فراهم ساخت تا کعبه را ویران کند.[۶۲] فیل یا فیلهای لشکر در صفهای پیشین قرار داشتند؛ اما هنگامی که آن فیل بزرگ را به سوی مکه به حرکت واداشتند، در همان جا خود را بر زمین افکند و دیگر برنخاست.[۶۳] اما چون روی آن حیوان را به سوی یمن میگرداندند، به راه میافتاد و چون دوباره رویش را به سوی مکه میگرداندند، باز بر زمین مینشست و حرکت نمیکرد.[۶۴]
در این هنگام، خداوند پرندگانی مانند پرستو، موسوم به ابابیل را از سوی دریا فرستاد. هر پرنده سه سنگریزه، یکی در منقار و دو تا در دو چنگال داشت[۶۵]: {وَأَرسَلَ عَلَیهِم طَیرًا أَبَابِیلَ تَرمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِن سِجِّیلٍ}. (سوره فیل، آیه ۳-۴) ابن عباس گوید: «سِجّیل» از سنگ و گل[۶۶] و از عدس بزرگتر و از نخود کوچکتر بوده است.[۶۷] ابابیل سنگریزهها را بر لشکریان ابرهه پرتاب کردند. هنگامی که سنگریزه به سر کسی میخورد، از پشتش بیرون میآمد و او را میکشت.[۶۸] از ابن عباس و عکرمه نقل شده است که سپاهیان ابرهه همانند برگ خشک خُرد شدهای گشتند که تنها کاه آن مانده باشد.[۶۹] آنگاه خداوند سیلی فرستاد و همه هلاکشدگان را به دریا ریخت.[۷۰] (← ابابیل)
نجاتیافتگان حادثه با ابرهه از مکه بیرون آمدند و به سوی یمن گریختند. برخی از آنان نیز میان راه هلاک شدند.[۷۱] در بدن ابرهه بیماری بدی افتاد که سبب شد یکایک اندامهای او سست شوند و فروریزند؛ چنانکه وقتی او را به یمن رساندند، مانند جوجهای بود و سرانجام در همین وضعیت مرد.[۷۲] نیز نقل شده است که ابرهه نزد نجاشی بازگشت و در حالی که رخداد مکه را شرح میداد، ناگهان پرندهای سنگی بر سرش افکند و وی را کشت.[۷۳]
پیامدها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به دلیل اهمیت فوقالعاده سال هجوم ابرهه به مکه، این سال مبدأ تقویم عرب پیش از اسلام گشت.[۷۴] خداوند در سوره فیل از نابودی لشکر فیل و تبدیل آنان به چیزی همچون کاه در هم کوبیده شده، سخن میگوید. سپس نتیجه این معجزه الهی را در سوره قریش بیان میکند: در پناه حفظ حرمت کعبه، قریش به سرزمین مقدس مکه انس و الفت گرفتند[۷۵] و به راحتی و بیهراس به سفرهای تجاری زمستانی و تابستانی به شام و یمن مسافرت کردند.[۷۶] از همین رو، خداوند در ادامه سوره فیل، سوره قریش را نازل فرمود که در واقع تکمله آن است. در پی این منّت که خداوند بر قریش نهاد، از آنان خواست درون کعبه را از بتها پاکسازی کنند و صاحب راستین کعبه را که خدای یکتا و بیهمتاست، بپرستند[۷۷] و زمینه تولد و بعثت پیامبر خاتم را فراهم آورند.[۷۸] بیشتر مورخان و مفسران بر این عقیدهاند که پیامبر گرامی در سال حمله ابرهه به مکه یا عام الفیل[۷۹] یا در روز حمله ابرهه[۸۰] یا ۵۰ روز پس از آن[۸۱] به دنیا آمده است. با پذیرش این سخن باید گفت که حمله ابرهه به مکه، ۵۳ سال پیش از هجرت رخ داده است.
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ الاشتقاق، ج۱، ص۵۳۲؛ جمهرة اللغه، ج۱، ص۳۳۱، «بره».
- ↑ المعرب، ص۱۶.
- ↑ العین، ج۴، ص۴۹؛ تهذیب اللغه، ج۶، ص۱۵۸، «بره».
- ↑ الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۴؛ معجم البلدان، ج۳، ص۵۳؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۱۶، «ب ر ه».
- ↑ تفسیر مقاتل، ج۴، ص۸۴۷؛ سیره ابن اسحاق، ج۱، ص۱۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۶؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۶۷.
- ↑ الصحاح، ج۶، ص۲۲۲۷، «بره»؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲،ق اول، ص۲۹۱.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۱۹۱.
- ↑ تهذیب اللغه، ج۱۱، ص۲۴۷؛ لسان العرب، ج۲، ص۴۳۴؛ ج۱۲، ص۳۲۱، «شرم».
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۹؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۲۵.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۴۵۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ العین، ج۶، ص۳۶۱، «ش ر م»؛ الکامل، ج۱، ص۴۳۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۰- ۶۱.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۷۳.
- ↑ طبقات ناصری، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۵۲؛ طبقات ناصری، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۳۰.
- ↑ الکامل، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۶؛ المنتظم، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۷۳.
- ↑ تاریخنامه طبری، ج۲، ص۷۱۱.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۱۹۳-۱۹۴؛ زین الاخبار، ص۴۵۳.
- ↑ لسان العرب، ج۶، ص۱۸۰، «قلس».
- ↑ المنمق، ص۷۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۶۷.
- ↑ الاصنام، ص۴۶-۴۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳-۴۵.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۴، ص۸۱.
- ↑ تفسیر سمعانی، ج۶، ص۲۸۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۱.
- ↑ الکامل، ج۱، ص۴۴۲؛ تفسیر الجلالین، ص۶۰۴.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۳، ص۱۸۶؛ طبقات ناصری، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ المعارف، ص۶۳۸؛ التبیان، ج۱۰، ص۴۱۰.
- ↑ المفصل، ج۳، ص۵۰۷؛ پرتوی از قرآن، ج۴، ص۲۶۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۶؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۲۴؛ تفسیر الجلالین، ص۶۰۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۲۸۸.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج۴، ص۸۴۸؛ الکشاف، ج۴، ص۷۹۷؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۲۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۲۴-۸۲۵.
- ↑ جوامع الجامع، ج۴، ص۵۳۸؛ روض الجنان، ج۲۰، ص۴۰۸؛ جلاء الاذهان، ج۱۰، ص۴۴۶.
- ↑ الکامل، ج۱، ص۴۴۲.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۷۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۲۸۸.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۷۴؛ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۶۱۸؛ الکامل، ج۱، ص۴۴۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳؛ امتاع الاسماع، ج۴، ص۸۱.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۷۱.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ روض الجنان، ج۲۰، ص۴۰۵؛ جلاء الاذهان، ج۱۰، ص۴۴۵؛ سیرت رسول الله، ج۱، ص۷۳-۷۴.
- ↑ الکامل، ج۱، ص۴۴۳.
- ↑ زاد المسیر، ج۴، ص۴۹۰.
- ↑ دلائل النبوه، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۳، ص۱۸۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۲؛ امتاع الاسماع، ج۴، ص۷۵.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ج۱، ص۳۹؛ جوامع الجامع، ج۴، ص۵۳۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵۳-۵۵۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹-۵۰.
- ↑ الامالی، مفید، ص۳۱۲-۳۱۳.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۷۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰؛ الامالی، طوسی، ص۸۱.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۲۹۱-۲۹۲؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۷۲.
- ↑ الکامل، ج۱، ص۴۴۴.
- ↑ زاد المسیر، ج۴، ص۴۹۰-۴۹۱؛ التسهیل، ج۲، ص۵۱۳.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج۴، ص۸۴۹-۸۵۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۳۴؛ الکامل، ج۱، ص۴۴۵.
- ↑ دلائل النبوه، ج۱، ص۸۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۵۲؛ الکامل، ج۱، ص۴۴۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۵.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ج۱، ص۴۰؛ التبیان، ج۱۰، ص۴۱۰.
- ↑ معانی القرآن، ج۳، ص۲۹۱؛ جامع البیان، ج۳۰، ص۱۹۲.
- ↑ تفسیر سمعانی، ج۶، ص۲۸۵.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۱۹۳؛ تفسیر الجلالین، ص۶۰۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۴۴۳.
- ↑ الدر المنثور، ج۶، ص۳۹۵-۳۹۶.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۱۹۷؛ الکامل، ج۱، ص۴۴۵.
- ↑ المحرر الوجیز، ج۵، ص۵۲۳.
- ↑ المعارف، ص۶۳۸؛ الکشاف، ج۴، ص۷۹۷.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۲۹۶؛ روض الجنان، ج۲۰، ص۴۱۱.
- ↑ المعارف، ص۶۳۸؛ الانباء، ص۴۴؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۶۱.
- ↑ التبیان، ج۱۰، ص۴۱۳؛ اعلام قرآن، ص۵۲۵-۵۲۷.
- ↑ تفسیر تستری، ص۲۰۶.
- ↑ الکاشف، ج۷، ص۶۱۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۲۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۵۷؛ سیرت رسول الله، ج۱، ص۸۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۹؛ دلائل النبوه، ج۱، ص۷۵.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۰۱؛ المستدرک، ج۲، ص۶۰۳؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۷؛ الثقات، ج۱، ص۱۴-۱۵.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۴؛ زین الاخبار، ص۴۵۳؛ البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۳۱.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م.۲۸۲ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق
- الاشتقاق: ابن درید (م.۳۲۱ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۱ق
- الاصنام (تنکیس الاصنام): هشام بن محمد کلبی (م.۲۰۴ق.)، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش
- اعلام قرآن: خزائلی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۱ش
- الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (م.۳۵۶ق.)، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر
- الامالی: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ق
- الامالی: المفید (م.۴۱۳ق.)، به کوشش غفاری و استاد ولی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
- امتاع الاسماع: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
- الانباء: ابن العمرانی (م.۵۸۰ق.)، به کوشش السامرائی، قاهره، دار الآفاق، ۱۴۲۱ق
- انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش محمد حمید الله، مصر، دار المعارف، ۱۹۵۹م
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
- پرتوی از قرآن: طالقانی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۵۰ش
- تاج العروس: الزبیدی (م.۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
- تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق
- تاریخنامه طبری: بلعمی (م.قرن۴)، به کوشش روشن، تهران، سروش، ۱۳۷۸ش
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
- التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی
- التسهیل لعلوم التنزیل: ابن جزی الغرناطی (م.۷۴۱ق.)، به کوشش خالدی، بیروت، دار الارقم، ۱۴۱۶ق
- تفسیر التستری: التستری (م.۲۸۳ق.)، به کوشش محمد باسل، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۳ق
- تفسیر الجلالین: جلال الدین المحلی (م.۸۶۴ق.) و جلال الدین السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، النور، ۱۴۱۶ق
- تفسیر القرآن العظیم: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق
- تفسیر القمی: القمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق
- التفسیر الکاشف: المغنیه، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۱م
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق
- تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م.۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق
- تفسیر سمرقندی (بحر العلوم)، السمرقندی (م.۳۷۵ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق
- تفسیر سمعانی (تفسیر القرآن): منصور السمعانی (م.۴۸۹ق.)، به کوشش غنیم و یاسر، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۸ق
- تفسیر گازر (جِلاء الاذهان): حسین بن حسن جرجانی (قرن۹-۱۰)، به کوشش حسینی ارموی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش
- تفسیر مقاتل بن سلیمان: عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ق
- تهذیب اللغه: الازهری (م.۳۷۰ق.)، به کوشش محمد عوض، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۲۰۰۰م
- الثقات: ابن حبان (م.۳۵۴ق.)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق
- جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق
- جمهرة اللغه: ابن درید (م.۳۲۱ق.)، به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۷م
- جوامع الجامع: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش
- الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق
- دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
- روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش
- زاد المسیر: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق
- زین الاخبار: گردیزی (م.۴۴۳ق.)، به کوشش عبدالحی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش
- السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
- سیرت رسول الله: به کوشش مهدوی، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۷ش
- سیره ابن اسحاق (السیر و المغازی): ابن اسحاق (م.۱۵۱ق.)، به کوشش محمد حمید الله، معهد الدراسات و الابحاث
- الصحاح: الجوهری (م.۳۹۳ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
- طبقات ناصری: منهاج سراج (م.۶۵۸ق.)، به کوشش عبدالحی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش
- العین: خلیل (م.۱۷۵ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
- الکشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق
- لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق
- مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
- المحرر الوجیز: ابن عطیة الاندلسی (م.۵۴۶ق.)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق
- مروج الذهب: المسعودی (م.۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
- المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش
- معانی القرآن: الفراء (م.۲۰۷ق.)، به کوشش نجاتی و نجار، مصر، دار الکتب المصریه
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
- المعرب من الکلام الاعجمی: الجوالیقی (م.۵۴۰ق.)، به کوشش خلیل عمران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق
- المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۶م
- المنتظم: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق
- المنجد فی اللغه: لویس معلوف (م.۱۹۴۶م.)، بیروت، دار المشرق، ۱۹۹۶م
- المنمق: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.