بلد الحرام: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} بندانگشتی|نمایی از شهر مکه و مسجدالحرام '''ب...» ایجاد کرد) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''بلد الحرام''' از نامهای [[مکه]] و گویای حرمت و برخی ممنوعیتهای شرعی در آن است. | |||
خداوند به دلیل وجود پارهای ممنوعیتهای شرعی و احترام و قداستی که برخی جاها و زمانها دارند، با واژه الحرام آنها را توصیف کرده است مثل [[مسجدالحرام]]، [[مشعرالحرام]] و شهرالحرام. برخی از مفسران علت حرمت مکه را به سبب [[حرمت کعبه]] میدانند ولی بعضی از مفسران [[شیعه]] اعتقاد دارند باتوجه به قسم خداوند در [[سوره بلد]] به مکه و حضور پیامبر(ص) در این شهر، سبب حرمت مکه به پاس [[انسان کامل]] میباشد. | |||
[[حرمت مکه]] که نام بلد الحرام از آن گرفته شده، پیشینه کهن داشته است، در روایتی از [[پیامبر(ص)]] شروع حرمت مکه از زمان پیامبری [[حضرت ابراهیم(ع)]] و دعای وی بوده، و بنابر روایتی دیگر این شهر از ابتدای آفرینش زمین و آسمان دارای حرمت بوده است. | |||
نشانهگذاری [[محدوده حرم]] توسط حضرت ابراهیم(ع)، بیرون آمدن [[امام حسین(ع)]] از مکه در پی تعقیب سپاه [[یزد]] و ترس از هتک حرمت حرم، و یا کراهت برخی از بالا بردن صدا در حرم و ... بیانگر اهمیت، و باور مسلمانان به حرمت مکه و تلاش برای حفظ و از بین نرفتن آن است، و حتی با نگاه به برخی وقایع مثل پیمان [[حلف الفضول]]، جنگهای مهم دوران [[جاهلیت]] در بیرون مکه بیانگر اعتقاد مردم به حرمت مکه و تلاش برای حفظ آن قبل از ظهور [[اسلام]] دارد. | |||
[[حرمت مکه]] که نام بلد الحرام از آن گرفته شده، پیشینه کهن داشته است، در روایتی از [[پیامبر(ص)]] شروع حرمت مکه از زمان پیامبری [[حضرت ابراهیم(ع)]] و دعای وی بوده، و بنابر روایتی دیگر از ابتدای آفرینش زمین و آسمان | |||
نشانهگذاری [[محدوده حرم]] توسط حضرت ابراهیم(ع)، بیرون آمدن [[امام حسین(ع)]] از مکه در پی تعقیب سپاه [[یزد]] و ترس از هتک حرمت حرم، و یا کراهت برخی از بالا بردن صدا در حرم و ... بیانگر اهمیت، و باور مسلمانان به حرمت مکه و تلاش برای حفظ و از بین نرفتن آن است، و حتی با نگاه به برخی وقایع مثل [[ | |||
==واژهشناسی== | ==واژهشناسی== | ||
بلد الحرام ترکیبی وصفی و مرکب از دو واژه «بلد» و «حرام» است. «بلد» که جمع آن «بُلدان» است،<ref>المصباح المنیر، ج2، ص60؛ مجمع البحرین، ج1، ص112، | بلد الحرام ترکیبی وصفی و مرکب از دو واژه «بلد» و «حرام» است. «بلد» که جمع آن «بُلدان» است،<ref>المصباح المنیر، ج2، ص60؛ مجمع البحرین، ج1، ص112، «بلد». </ref> بر شهر به اعتبار محدود بودن از چند طرف و نیز آباد و مسکونی بودنش اطلاق میشود.<ref>التحقیق، ج1، ص328، «بلد. </ref> | ||
«[[حرام]]» در برابر [[حلال]]<ref>العین، ج3، ص223؛ معجم مقاییس اللغه، ج2، ص45؛ الصحاح، ج5، ص1896، «حرم. </ref> و به معنای ممنوع است<ref>مفردات، ص229؛ المصباح المنیر، ج2، ص131؛ مجمع البحرین، ج6، ص34، «حرم». </ref> و به چیزی گفته میشود که هتک آن ممنوع و احترامش لازم باشد.<ref>المصباح المنیر، ج2، ص132؛ التحقیق، ج2، ص205، «حرم». </ref> | |||
== | ==در متون قرآنی== | ||
در متون قرآنی و روایی، برخی مکانهای مربوط به [[مکه]] و نیز بعضی زمانها با واژه «الحرام» وصف شدهاند: «المسجدالحرام»<ref>مسند احمد، ج2، ص16؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص228.</ref> ([[سوره بقره]]، آیه 144)، «المشعر الحرام»<ref>الکافی، ج4، ص207؛ السنن الکبری، ج5، ص151.</ref> (سوره بقره، آیه 198)، «البیت الحرام»<ref>من لا یحضره الفقیه، ج1، ص546؛ المستدرک، ج4، ص259.</ref> ([[سوره مائده]]، آیه 2) و «الشهر الحرام»<ref>السنن الکبری، ج9، ص59؛ وسائل الشیعه، ج10، ص280.</ref> (سوره بقره، آیه 194). | در متون قرآنی و روایی، برخی مکانهای مربوط به [[مکه]] و نیز بعضی زمانها با واژه «الحرام» وصف شدهاند: «المسجدالحرام»<ref>مسند احمد، ج2، ص16؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص228.</ref> ([[سوره بقره]]، آیه 144)، «المشعر الحرام»<ref>الکافی، ج4، ص207؛ السنن الکبری، ج5، ص151.</ref> (سوره بقره، آیه 198)، «البیت الحرام»<ref>من لا یحضره الفقیه، ج1، ص546؛ المستدرک، ج4، ص259.</ref> ([[سوره مائده]]، آیه 2) و «الشهر الحرام»<ref>السنن الکبری، ج9، ص59؛ وسائل الشیعه، ج10، ص280.</ref> (سوره بقره، آیه 194). | ||
«بلد الحرام» از نامهای مکه است<ref>معجم البلدان، ج2، ص244؛ شفاء الغرام، ج1، ص105؛ عمدة القاری، ج9، ص214.</ref> که به سبب وجود پارهای ممنوعیتهای شرعی و احترام و قداستی که دارد، بر آن نهاده شده است.<ref>مجمع البیان، ج7، ص410-411؛ شفاء الغرام، ج1، ص114.</ref> | «بلد الحرام» از نامهای مکه است<ref>معجم البلدان، ج2، ص244؛ شفاء الغرام، ج1، ص105؛ عمدة القاری، ج9، ص214.</ref> که به سبب وجود پارهای ممنوعیتهای شرعی و احترام و قداستی که دارد، بر آن نهاده شده است.<ref>مجمع البیان، ج7، ص410-411؛ شفاء الغرام، ج1، ص114.</ref> | ||
این ترکیب در [[قرآن کریم]] بهکار نرفته؛ ولی عبارتی در آیه 91 [[سوره نمل]] نشان میدهد که خداوند شهر مکه را حرمت و قداست بخشیده است:<ref>مجمع البیان، ج7، ص411.</ref> {{قلم رنگ|سبز| | این ترکیب در [[قرآن کریم]] بهکار نرفته؛ ولی عبارتی در آیه 91 [[سوره نمل]] نشان میدهد که خداوند شهر مکه را حرمت و قداست بخشیده است:<ref>مجمع البیان، ج7، ص411.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿اِنَّما اُمِرْتُ اَنْ اَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها﴾}}. در سخن برخی مفسران، بلد الحرام از مصداقهای «حُرُمات» در آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿وَمَن یُعَظِّم حُرُماتِ اللهِ﴾}} ([[سوره حج]]، آیه 30) شمرده شده که پاسداشت آن لازم است.<ref>جامع البیان، ج17، ص201-202؛ مجمع البیان، ج7، ص147؛ زبدة البیان، ص229.</ref> | ||
==بلد الحرام در ادعیه و روایات== | ==بلد الحرام در ادعیه و روایات== | ||
خط ۳۷: | خط ۲۸: | ||
===دوران اعراب جاهلی و قبل از اسلام=== | ===دوران اعراب جاهلی و قبل از اسلام=== | ||
اعراب جاهلی | [[اعراب جاهلی]] کعبه را خانه بتان و جایی محترم میشمردند و انجام [[گناه]] را در آن جایز نمیدانستند. نیز مکه را که کنار [[کعبه]] قرار داشت، بلد الحرام و دارای حرمت و قداست میدانستند.<ref>المفصل، ج4، ص118.</ref> | ||
پارهای سنتهای آن دوره، مانند ممنوعیت تعرض به جنایتکار پناهنده به [[حرم]] تا هنگام بیرون آمدن از آن،<ref>الدر المنثور، ج2، ص54؛ فتح القدیر، ج1، ص364؛ تحصیل المرام، ص561.</ref> وقوع مهمترین جنگهای جاهلی مشهور به «[[فجار|فِجار]]» بیرون از حرم مکه و نزدیک [[بازار عکاظ]]،<ref>نک: المنمق، ص160-182؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص15.</ref> | پارهای سنتهای آن دوره، مانند ممنوعیت تعرض به جنایتکار پناهنده به [[حرم]] تا هنگام بیرون آمدن از آن،<ref>الدر المنثور، ج2، ص54؛ فتح القدیر، ج1، ص364؛ تحصیل المرام، ص561.</ref> وقوع مهمترین جنگهای جاهلی مشهور به «[[فجار|فِجار]]» بیرون از حرم مکه و نزدیک [[بازار عکاظ]]،<ref>نک: المنمق، ص160-182؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص15.</ref> | ||
[[پیمان حلف الفضول]] و تعهد بزرگان [[قریش]] برای دفاع از حق مظلومان در مکه<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص17-18؛ المفصل، ج7، ص118.</ref> و نیز تعبیر {{قلم رنگ|سبز| | [[پیمان حلف الفضول]] و تعهد بزرگان [[قریش]] برای دفاع از حق مظلومان در مکه<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص17-18؛ المفصل، ج7، ص118.</ref> و نیز تعبیر {{قلم رنگ|سبز|﴿الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها﴾}} (سوره نمل، آیه91) در آیهای مکی و خطاب به مشرکان عرب، مؤیدی بر اعتقاد به حرمت مکه و کوشش برای حفظ آن، دست کم اندکی پیش از ظهور [[اسلام]]، بهشمار میآید. | ||
===در بیان پیامبر=== | ===در بیان پیامبر=== | ||
این حرمت و قداست با تغییر در نگرش مشرکانه اعراب و بر پایه نگاهی توحیدی: ({{قلم رنگ|سبز|... ربّ... | این حرمت و قداست با تغییر در نگرش مشرکانه اعراب و بر پایه نگاهی توحیدی: ({{قلم رنگ|سبز|﴿... ربّ... حَرَّمَهَا﴾}} (سوره نمل، آیه91)) و نیز تغییراتی در گونههای آن<ref>الدر المنثور، ج2، ص54-55؛ تحصیل المرام، ص561.</ref> به اسلام و سنت اسلامی انتقال یافت. شواهدی دیگر حکایت دارند که حرمت مکه پیشینهای بس کهنتر داشته است. | ||
در روایتی، [[پیامبر(ص)]] آغاز [[حرمت مکه]] را از روزگار پیامبری [[ابراهیم(ع)]] دانسته است.<ref>صحیح البخاری، ج3، ص22؛ صحیح مسلم، ج4، ص112-113؛ السنن الکبری، ج5، ص197.</ref> | در روایتی، [[پیامبر(ص)]] آغاز [[حرمت مکه]] را از روزگار پیامبری [[ابراهیم(ع)]] دانسته است.<ref>صحیح البخاری، ج3، ص22؛ صحیح مسلم، ج4، ص112-113؛ السنن الکبری، ج5، ص197.</ref> | ||
خط ۵۱: | خط ۴۲: | ||
برپایه روایتی دیگر، او در روز [[فتح مکه]] تاکید کرد که خداوند مکه را از هنگام آفرینش آسمانها و زمین حرمت بخشیده است.<ref>مسند احمد، ج4، ص32؛ اخبار مکه، ازرقی، ص670، 672، 674، 679؛ صحیح البخاری، ج5، ص98.</ref> | برپایه روایتی دیگر، او در روز [[فتح مکه]] تاکید کرد که خداوند مکه را از هنگام آفرینش آسمانها و زمین حرمت بخشیده است.<ref>مسند احمد، ج4، ص32؛ اخبار مکه، ازرقی، ص670، 672، 674، 679؛ صحیح البخاری، ج5، ص98.</ref> | ||
بر پایه دعای ابراهیم(ع) برای سکونت خانوادهاش در سرزمینی بیابانی کنار بیت الله الحرام {{قلم رنگ|سبز| | بر پایه دعای ابراهیم(ع) برای سکونت خانوادهاش در سرزمینی بیابانی کنار بیت الله الحرام {{قلم رنگ|سبز|﴿رَبَّنا اِنِّی اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم﴾}} (سوره ابراهیم، آیه 37)، کعبه و به تبع آن مکه<ref>نک: مجمع البیان، ج6، ص85؛ المفصل، ج4، ص118.</ref> پیش از دعای ابراهیم(ع) حرمت داشتهاند. | ||
در جمعبندی روایتهای یاد شده، برخی بر این باورند که مکه از آغاز آفرینش نزد مردم دارای احترام بوده و از زمان ابراهیم(ع) قوانینی برای آن وضع شد که پارهای امور را در آن ممنوع کرد.<ref>التفسیر الکبیر، ج4، ص49.</ref> | در جمعبندی روایتهای یاد شده، برخی بر این باورند که مکه از آغاز آفرینش نزد مردم دارای احترام بوده و از زمان ابراهیم(ع) قوانینی برای آن وضع شد که پارهای امور را در آن ممنوع کرد.<ref>التفسیر الکبیر، ج4، ص49.</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۰: | ||
==احکام مربوط به حرمت مکه== | ==احکام مربوط به حرمت مکه== | ||
عموم فقیهان<ref>المبسوط، ج4، ص97؛ المجموع، ج7، ص441؛ جواهر الکلام، ج18، ص414-415.</ref> برپایه روایت پیامبر(ص) در روز فتح مکه،<ref>مسند احمد، ج4، ص31؛ صحیح البخاری، ج1، ص34-35؛ الکافی، ج4، ص226.</ref> ممنوعیت گریزاندن [[صید]]، بریدن و کندن گیاهان و برداشتن لُقَطه (اشیای پیدا شده) را از احکام مربوط به حرمت مکه شمردهاند. | عموم فقیهان<ref>المبسوط، ج4، ص97؛ المجموع، ج7، ص441؛ جواهر الکلام، ج18، ص414-415.</ref> برپایه روایت پیامبر(ص) در روز فتح مکه،<ref>مسند احمد، ج4، ص31؛ صحیح البخاری، ج1، ص34-35؛ الکافی، ج4، ص226.</ref> ممنوعیت گریزاندن [[صید]]، بریدن و کندن گیاهان و برداشتن [[لقطه|لُقَطه]] (اشیای پیدا شده) را از احکام مربوط به حرمت مکه شمردهاند. | ||
مواردی دیگر مانند افزایش دیه قتل و جَرح در مکه<ref>المصنف، ج6، ص381؛ اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص355-359؛ الاستذکار، ج8، ص256.</ref> و حرمت جنگیدن در آن<ref>المجموع، ج7، ص475؛ شفاء الغرام، ج1، ص95؛ عمدة القاری، ج2، ص143.</ref> نیز با تاثیر از حرمت و قداست مکه تشریع شدهاند. | مواردی دیگر مانند افزایش [[دیه]] قتل و جَرح در مکه<ref>المصنف، ج6، ص381؛ اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص355-359؛ الاستذکار، ج8، ص256.</ref> و حرمت جنگیدن در آن<ref>المجموع، ج7، ص475؛ شفاء الغرام، ج1، ص95؛ عمدة القاری، ج2، ص143.</ref> نیز با تاثیر از حرمت و قداست مکه تشریع شدهاند. | ||
افزون بر این، دستور قرآن به مؤمنان درباره پیشگیری از ورود [[مشرکان]] به [[حرم]] به سبب نجاست آنها از سال نهم ق. به بعد ([[سوره توبه]]، آیه 28)<ref>جامع البیان، ج10، ص135-136؛ مجمع البیان، ج5، ص37-38؛ الکشاف، ج2، ص261.</ref> را میتوان در جهت حفظ حرمت مکه بهشمار آورد. | افزون بر این، دستور [[قرآن]] به مؤمنان درباره پیشگیری از ورود [[مشرکان]] به [[حرم]] به سبب نجاست آنها از سال نهم ق. به بعد ([[سوره توبه]]، آیه 28)<ref>جامع البیان، ج10، ص135-136؛ مجمع البیان، ج5، ص37-38؛ الکشاف، ج2، ص261.</ref> را میتوان در جهت حفظ حرمت مکه بهشمار آورد. | ||
حرمت حاصل از احکام و ممنوعیتهای یاد شده، به امنیت مکه از جهت تشریعی انجامیده و گویا به همین سبب، برخی حرمت مکه را به معنای امنیت آن دانستهاند.<ref>لباب التاویل، ج4، ص444.</ref> | حرمت حاصل از احکام و ممنوعیتهای یاد شده، به امنیت مکه از جهت تشریعی انجامیده و گویا به همین سبب، برخی حرمت مکه را به معنای امنیت آن دانستهاند.<ref>لباب التاویل، ج4، ص444.</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۸۱: | ||
مشهور مفسران [[حرمت مکه]] را به سبب [[حرمت کعبه]] دانستهاند.<ref>جوامع الجامع، ج2، ص252؛ الکشاف، ج2، ص558؛ التفسیر الکبیر، ج19، ص104.</ref> | مشهور مفسران [[حرمت مکه]] را به سبب [[حرمت کعبه]] دانستهاند.<ref>جوامع الجامع، ج2، ص252؛ الکشاف، ج2، ص558؛ التفسیر الکبیر، ج19، ص104.</ref> | ||
با وجود این، برخی مفسران [[شیعه]] به پشتوانه آیات مکی {{قلم رنگ|سبز| | با وجود این، برخی مفسران [[شیعه]] به پشتوانه آیات مکی {{قلم رنگ|سبز|﴿لا اُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ* وَ اَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ﴾}} (سوره بلد، آیه 1-2) که در آن از قسم به مکه و حضور پیامبر(ص) در این شهر یاد شده است، حرمت مکه را به پاس انسان کامل میدانند.<ref>صهبای حج، ص168-169.</ref> | ||
روایتهای تطبیق بلد الحرام بر اهل بیت(ع)<ref>بحار الانوار، ج24، ص303؛ ج108، ص341؛ کنز الدقائق، ج1، ص22.</ref> و تاویل بلد الحرام به انسان کامل در کلام عارفان<ref>شرح الاسماء الحسنی، ج1، ص105.</ref> با این آموزه همراهی میکنند؛ | روایتهای تطبیق بلد الحرام بر اهل بیت(ع)<ref>بحار الانوار، ج24، ص303؛ ج108، ص341؛ کنز الدقائق، ج1، ص22.</ref> و تاویل بلد الحرام به انسان کامل در کلام عارفان<ref>شرح الاسماء الحسنی، ج1، ص105.</ref> با این آموزه همراهی میکنند؛ | ||
خط ۹۸: | خط ۸۹: | ||
به [[مدینه]] نیز «حرم» میگویند و به مجموع مکه و مدینه «حرمین» اطلاق میشود.<ref>ترتیب اصلاح المنطق، ص124؛ الصحاح، ج5، ص1896، «حرم. </ref> با وجود این، ترکیب «بلد الحرام» درباره مدینه بهکار نرفته است. | به [[مدینه]] نیز «حرم» میگویند و به مجموع مکه و مدینه «حرمین» اطلاق میشود.<ref>ترتیب اصلاح المنطق، ص124؛ الصحاح، ج5، ص1896، «حرم. </ref> با وجود این، ترکیب «بلد الحرام» درباره مدینه بهکار نرفته است. | ||
اطلاق حرم بر مدینه، گویا بر پایه روایاتی از پیامبر(ص) است که حرم گردانیدن مکه را به [[ابراهیم(ع)]] و مدینه را به خود نسبت داده و همراه دعا برای برکت و رونق یافتن مدینه، کارهایی مانند کندن گیاهان،<ref>صحیح مسلم، ج4، ص117؛ الکافی، ج4، ص564-565؛ التهذیب، ج6، ص12.</ref> صید،<ref>صحیح البخاری، ج2، ص213؛ صحیح مسلم، ج4، ص112-113.</ref> ریختن خون و حمل سلاح<ref>صحیح مسلم، ج4، ص117؛ السنن الکبری، ج5، ص201.</ref> را در آن ممنوع شمرد. | اطلاق حرم بر مدینه، گویا بر پایه روایاتی از پیامبر(ص) است که حرم گردانیدن مکه را به [[ابراهیم(ع)]] و [[مدینه]] را به خود نسبت داده و همراه دعا برای برکت و رونق یافتن مدینه، کارهایی مانند کندن گیاهان،<ref>صحیح مسلم، ج4، ص117؛ الکافی، ج4، ص564-565؛ التهذیب، ج6، ص12.</ref> صید،<ref>صحیح البخاری، ج2، ص213؛ صحیح مسلم، ج4، ص112-113.</ref> ریختن خون و حمل سلاح<ref>صحیح مسلم، ج4، ص117؛ السنن الکبری، ج5، ص201.</ref> را در آن ممنوع شمرد. | ||
==تألیف کتب با عنوان بلدالحرام== | ==تألیف کتب با عنوان بلدالحرام== | ||
خط ۲۳۸: | خط ۲۲۹: | ||
* '''المنمق''': ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، بهکوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق. | * '''المنمق''': ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، بهکوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق. | ||
* '''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت | * '''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
{{نامهای مکه}} | {{نامهای مکه}} | ||
[[رده:اصطلاحات قرآنی]] | |||
[[رده:واژگان قرآنی]] | |||
[[رده:واژه شناسی]] | |||
[[رده:نامهای مکه]] | |||
[[رده:مقالههای تکمیلشده]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۳۳
بلد الحرام از نامهای مکه و گویای حرمت و برخی ممنوعیتهای شرعی در آن است. خداوند به دلیل وجود پارهای ممنوعیتهای شرعی و احترام و قداستی که برخی جاها و زمانها دارند، با واژه الحرام آنها را توصیف کرده است مثل مسجدالحرام، مشعرالحرام و شهرالحرام. برخی از مفسران علت حرمت مکه را به سبب حرمت کعبه میدانند ولی بعضی از مفسران شیعه اعتقاد دارند باتوجه به قسم خداوند در سوره بلد به مکه و حضور پیامبر(ص) در این شهر، سبب حرمت مکه به پاس انسان کامل میباشد.
حرمت مکه که نام بلد الحرام از آن گرفته شده، پیشینه کهن داشته است، در روایتی از پیامبر(ص) شروع حرمت مکه از زمان پیامبری حضرت ابراهیم(ع) و دعای وی بوده، و بنابر روایتی دیگر این شهر از ابتدای آفرینش زمین و آسمان دارای حرمت بوده است. نشانهگذاری محدوده حرم توسط حضرت ابراهیم(ع)، بیرون آمدن امام حسین(ع) از مکه در پی تعقیب سپاه یزد و ترس از هتک حرمت حرم، و یا کراهت برخی از بالا بردن صدا در حرم و ... بیانگر اهمیت، و باور مسلمانان به حرمت مکه و تلاش برای حفظ و از بین نرفتن آن است، و حتی با نگاه به برخی وقایع مثل پیمان حلف الفضول، جنگهای مهم دوران جاهلیت در بیرون مکه بیانگر اعتقاد مردم به حرمت مکه و تلاش برای حفظ آن قبل از ظهور اسلام دارد.
واژهشناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بلد الحرام ترکیبی وصفی و مرکب از دو واژه «بلد» و «حرام» است. «بلد» که جمع آن «بُلدان» است،[۱] بر شهر به اعتبار محدود بودن از چند طرف و نیز آباد و مسکونی بودنش اطلاق میشود.[۲]
«حرام» در برابر حلال[۳] و به معنای ممنوع است[۴] و به چیزی گفته میشود که هتک آن ممنوع و احترامش لازم باشد.[۵]
در متون قرآنی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در متون قرآنی و روایی، برخی مکانهای مربوط به مکه و نیز بعضی زمانها با واژه «الحرام» وصف شدهاند: «المسجدالحرام»[۶] (سوره بقره، آیه 144)، «المشعر الحرام»[۷] (سوره بقره، آیه 198)، «البیت الحرام»[۸] (سوره مائده، آیه 2) و «الشهر الحرام»[۹] (سوره بقره، آیه 194).
«بلد الحرام» از نامهای مکه است[۱۰] که به سبب وجود پارهای ممنوعیتهای شرعی و احترام و قداستی که دارد، بر آن نهاده شده است.[۱۱]
این ترکیب در قرآن کریم بهکار نرفته؛ ولی عبارتی در آیه 91 سوره نمل نشان میدهد که خداوند شهر مکه را حرمت و قداست بخشیده است:[۱۲] ﴿اِنَّما اُمِرْتُ اَنْ اَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها﴾. در سخن برخی مفسران، بلد الحرام از مصداقهای «حُرُمات» در آیه ﴿وَمَن یُعَظِّم حُرُماتِ اللهِ﴾ (سوره حج، آیه 30) شمرده شده که پاسداشت آن لازم است.[۱۳]
بلد الحرام در ادعیه و روایات[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تعبیر «بلد الحرام» در پارهای از ادعیه و روایتها بهکار رفته است؛ همچون: «اللَّهُمَّ... رَبَّ البَلَدِ الحَرامِ»،[۱۴] «یا ربَّ البَلَدِ الحَرام.»[۱۵]
پیشینه حرمت مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اعتقاد به حرمت مکه و حفظ آن از قبل اسلام سابقه داشته است:
دوران اعراب جاهلی و قبل از اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اعراب جاهلی کعبه را خانه بتان و جایی محترم میشمردند و انجام گناه را در آن جایز نمیدانستند. نیز مکه را که کنار کعبه قرار داشت، بلد الحرام و دارای حرمت و قداست میدانستند.[۱۶]
پارهای سنتهای آن دوره، مانند ممنوعیت تعرض به جنایتکار پناهنده به حرم تا هنگام بیرون آمدن از آن،[۱۷] وقوع مهمترین جنگهای جاهلی مشهور به «فِجار» بیرون از حرم مکه و نزدیک بازار عکاظ،[۱۸]
پیمان حلف الفضول و تعهد بزرگان قریش برای دفاع از حق مظلومان در مکه[۱۹] و نیز تعبیر ﴿الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها﴾ (سوره نمل، آیه91) در آیهای مکی و خطاب به مشرکان عرب، مؤیدی بر اعتقاد به حرمت مکه و کوشش برای حفظ آن، دست کم اندکی پیش از ظهور اسلام، بهشمار میآید.
در بیان پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
این حرمت و قداست با تغییر در نگرش مشرکانه اعراب و بر پایه نگاهی توحیدی: ( ﴿... ربّ... حَرَّمَهَا﴾ (سوره نمل، آیه91)) و نیز تغییراتی در گونههای آن[۲۰] به اسلام و سنت اسلامی انتقال یافت. شواهدی دیگر حکایت دارند که حرمت مکه پیشینهای بس کهنتر داشته است.
در روایتی، پیامبر(ص) آغاز حرمت مکه را از روزگار پیامبری ابراهیم(ع) دانسته است.[۲۱]
برپایه روایتی دیگر، او در روز فتح مکه تاکید کرد که خداوند مکه را از هنگام آفرینش آسمانها و زمین حرمت بخشیده است.[۲۲]
بر پایه دعای ابراهیم(ع) برای سکونت خانوادهاش در سرزمینی بیابانی کنار بیت الله الحرام ﴿رَبَّنا اِنِّی اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم﴾ (سوره ابراهیم، آیه 37)، کعبه و به تبع آن مکه[۲۳] پیش از دعای ابراهیم(ع) حرمت داشتهاند.
در جمعبندی روایتهای یاد شده، برخی بر این باورند که مکه از آغاز آفرینش نزد مردم دارای احترام بوده و از زمان ابراهیم(ع) قوانینی برای آن وضع شد که پارهای امور را در آن ممنوع کرد.[۲۴]
برخی نیز تحریم را از هنگام آفرینش جهان میدانند؛ ولی بیان حکم و یا مکلف شدن مردم به آن را به زمان ابراهیم(ع) نسبت میدهند.[۲۵] دیدگاهی دیگر، تحریم دوم را تاکیدی بر اولی میداند.[۲۶]
احکام مربوط به حرمت مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عموم فقیهان[۲۷] برپایه روایت پیامبر(ص) در روز فتح مکه،[۲۸] ممنوعیت گریزاندن صید، بریدن و کندن گیاهان و برداشتن لُقَطه (اشیای پیدا شده) را از احکام مربوط به حرمت مکه شمردهاند.
مواردی دیگر مانند افزایش دیه قتل و جَرح در مکه[۲۹] و حرمت جنگیدن در آن[۳۰] نیز با تاثیر از حرمت و قداست مکه تشریع شدهاند.
افزون بر این، دستور قرآن به مؤمنان درباره پیشگیری از ورود مشرکان به حرم به سبب نجاست آنها از سال نهم ق. به بعد (سوره توبه، آیه 28)[۳۱] را میتوان در جهت حفظ حرمت مکه بهشمار آورد.
حرمت حاصل از احکام و ممنوعیتهای یاد شده، به امنیت مکه از جهت تشریعی انجامیده و گویا به همین سبب، برخی حرمت مکه را به معنای امنیت آن دانستهاند.[۳۲]
باور مسلمانان به حرمت و قداست مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
افزون بر فتوای فقیهان، گزارشهای گوناگون از دوران پس از اسلام، گویای باور مسلمانان به حرمت و قداست مکه و اهتمام آنها به حفظ آن است.
نشانهگذاری محدوده حرم که از زمان ابراهیم(ع) آغاز شده بود و در دوره اسلامی استمرار یافت،[۳۳]
بیرون آمدن حسین بن علی(ع) از مکه از بیم هتک حرمت حرم،[۳۴] کراهت داشتن برخی افراد از بالا بردن صدا در مکه[۳۵] و با پای پیاده در آن قدم نهادن[۳۶] از این جملهاند.
رواج شماری از روایات نیز فارغ از درستی اسناد، در همین جهت قابل تحلیل است؛ مانند این که هنگام طوفان نوح، ماهیان بزرگ از خوردن ماهیان کوچک در محدوده حرم خودداری میکردند.[۳۷]
افزون بر این، در برخی روایتها به بزرگداشت مکه از سوی دیگر مردم و امتهای پیش از اسلام همچون حواریون اشاره شده است.[۳۸]
نمونههایی از نبرد و خونریزی در محدوده حرم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
با این همه، منابع تاریخ مکه نمونههایی از نبرد و خونریزی در محدوده حرم را گزارش کردهاند که موجب هتک حرمت آن شده است؛ از جمله: وقوع نبرد میان جزارین و حناطین در روز ترویه سال 262ق. تا جایی که مردم بیم داشتند که حج آن سال باطل شود،[۳۹]
حمله قرمطیان به مکه و کشتار 1700 تن در مسجدالحرام[۴۰] و حدود 30 هزار تن در پیرامون آن همراه ربودن گوهرهای گنجینه کعبه و نیز برکندن حجرالاسود و انتقال آن به بحرین در فاصله سالهای 317-339ق.،[۴۱]
نبرد میان ترکی بلماز و اسماعیل بیک از امیران محمدعلی پاشا به سال 1240ق. و ویرانی برخی دکانها در مَسعی[۴۲]؛ درگیری به سال 1272ق. و جاری شدن خون در خیابانهای مکه.[۴۳]
علت حرمت مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مشهور مفسران حرمت مکه را به سبب حرمت کعبه دانستهاند.[۴۴]
با وجود این، برخی مفسران شیعه به پشتوانه آیات مکی ﴿لا اُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ* وَ اَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ﴾ (سوره بلد، آیه 1-2) که در آن از قسم به مکه و حضور پیامبر(ص) در این شهر یاد شده است، حرمت مکه را به پاس انسان کامل میدانند.[۴۵]
روایتهای تطبیق بلد الحرام بر اهل بیت(ع)[۴۶] و تاویل بلد الحرام به انسان کامل در کلام عارفان[۴۷] با این آموزه همراهی میکنند؛
اطلاق حرم بر مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به مدینه نیز «حرم» میگویند و به مجموع مکه و مدینه «حرمین» اطلاق میشود.[۴۸] با وجود این، ترکیب «بلد الحرام» درباره مدینه بهکار نرفته است.
اطلاق حرم بر مدینه، گویا بر پایه روایاتی از پیامبر(ص) است که حرم گردانیدن مکه را به ابراهیم(ع) و مدینه را به خود نسبت داده و همراه دعا برای برکت و رونق یافتن مدینه، کارهایی مانند کندن گیاهان،[۴۹] صید،[۵۰] ریختن خون و حمل سلاح[۵۱] را در آن ممنوع شمرد.
تألیف کتب با عنوان بلدالحرام[ویرایش | ویرایش مبدأ]
کتابهایی درباره تاریخ مکه با عنوانهای گوناگون نگاشته شده که «بلد الحرام» بخشی از نام آنها است:
از جمله: شفاء الغرام باخبار البلد الحرام تقیالدین فاسی (درگذشت 832ق.)، خلاصهای از کتاب یاد شده با عنوان تحفة الکرام باخبار البلد الحرام از همان نویسنده که با عنوان تحصیل المرام من تاریخ البلد الحرام نیز شناخته میشود،[۵۲]
هادی ذوی الافهام الی تاریخ البلد الحرام که خلاصهای است به قلم نویسنده یاد شده از تحفة الکرام، غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام نوشته عبدالعزیز بن فهد هاشمی (درگذشت 922ق.)،
الاعلام باعلام بلد الله الحرام نوشته محمد بن احمد مکی (درگذشت 1049ق.) که در مجلد پنجم فهرست مخطوطات مکتبة الاوقاف العامه موصل از آن یاد شده است،
نفائس الاکرام فی فتوح بلد الله الحرام از مرزوقی (بعد از 1060ق.) که در جزء سوم فهرست مخطوطات مکتبة رفاعة رافع الطهطاوی به آن اشاره شده است،
افادة الانام بذکر اخبار بلد الله الحرام از عبدالله غازی (درگذشت 1365ق.).
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ المصباح المنیر، ج2، ص60؛ مجمع البحرین، ج1، ص112، «بلد».
- ↑ التحقیق، ج1، ص328، «بلد.
- ↑ العین، ج3، ص223؛ معجم مقاییس اللغه، ج2، ص45؛ الصحاح، ج5، ص1896، «حرم.
- ↑ مفردات، ص229؛ المصباح المنیر، ج2، ص131؛ مجمع البحرین، ج6، ص34، «حرم».
- ↑ المصباح المنیر، ج2، ص132؛ التحقیق، ج2، ص205، «حرم».
- ↑ مسند احمد، ج2، ص16؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص228.
- ↑ الکافی، ج4، ص207؛ السنن الکبری، ج5، ص151.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص546؛ المستدرک، ج4، ص259.
- ↑ السنن الکبری، ج9، ص59؛ وسائل الشیعه، ج10، ص280.
- ↑ معجم البلدان، ج2، ص244؛ شفاء الغرام، ج1، ص105؛ عمدة القاری، ج9، ص214.
- ↑ مجمع البیان، ج7، ص410-411؛ شفاء الغرام، ج1، ص114.
- ↑ مجمع البیان، ج7، ص411.
- ↑ جامع البیان، ج17، ص201-202؛ مجمع البیان، ج7، ص147؛ زبدة البیان، ص229.
- ↑ الکافی، ج2، ص526؛ کامل الزیارات، ص54؛ التهذیب، ج3، ص83.
- ↑ المصباح، کفعمی، ص250؛ السنن الکبری، ج8، ص125.
- ↑ المفصل، ج4، ص118.
- ↑ الدر المنثور، ج2، ص54؛ فتح القدیر، ج1، ص364؛ تحصیل المرام، ص561.
- ↑ نک: المنمق، ص160-182؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص15.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص17-18؛ المفصل، ج7، ص118.
- ↑ الدر المنثور، ج2، ص54-55؛ تحصیل المرام، ص561.
- ↑ صحیح البخاری، ج3، ص22؛ صحیح مسلم، ج4، ص112-113؛ السنن الکبری، ج5، ص197.
- ↑ مسند احمد، ج4، ص32؛ اخبار مکه، ازرقی، ص670، 672، 674، 679؛ صحیح البخاری، ج5، ص98.
- ↑ نک: مجمع البیان، ج6، ص85؛ المفصل، ج4، ص118.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج4، ص49.
- ↑ فتح الباری، ج4، ص37؛ عمدة القاری، ج10، ص187؛ سبل الهدی، ج1، ص207.
- ↑ مکاتیب الرسول، ج3، ص591.
- ↑ المبسوط، ج4، ص97؛ المجموع، ج7، ص441؛ جواهر الکلام، ج18، ص414-415.
- ↑ مسند احمد، ج4، ص31؛ صحیح البخاری، ج1، ص34-35؛ الکافی، ج4، ص226.
- ↑ المصنف، ج6، ص381؛ اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص355-359؛ الاستذکار، ج8، ص256.
- ↑ المجموع، ج7، ص475؛ شفاء الغرام، ج1، ص95؛ عمدة القاری، ج2، ص143.
- ↑ جامع البیان، ج10، ص135-136؛ مجمع البیان، ج5، ص37-38؛ الکشاف، ج2، ص261.
- ↑ لباب التاویل، ج4، ص444.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص272-275؛ اخبار مکه، ازرقی، ص680-685؛ العقد الثمین، ج1، ص37-38.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص260-261، 265؛ اخبار مکه، ازرقی، ص689؛ المناقب، ج3، ص211.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص259.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص267.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ص689.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ص699.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص370؛ اتحاف الوری، ج2، ص338.
- ↑ العقد الثمین، ج1، ص185.
- ↑ التاریخ القویم، ج3، ص261-263.
- ↑ تحصیل المرام، ص845.
- ↑ تحصیل المرام، ص847.
- ↑ جوامع الجامع، ج2، ص252؛ الکشاف، ج2، ص558؛ التفسیر الکبیر، ج19، ص104.
- ↑ صهبای حج، ص168-169.
- ↑ بحار الانوار، ج24، ص303؛ ج108، ص341؛ کنز الدقائق، ج1، ص22.
- ↑ شرح الاسماء الحسنی، ج1، ص105.
- ↑ ترتیب اصلاح المنطق، ص124؛ الصحاح، ج5، ص1896، «حرم.
- ↑ صحیح مسلم، ج4، ص117؛ الکافی، ج4، ص564-565؛ التهذیب، ج6، ص12.
- ↑ صحیح البخاری، ج2، ص213؛ صحیح مسلم، ج4، ص112-113.
- ↑ صحیح مسلم، ج4، ص117؛ السنن الکبری، ج5، ص201.
- ↑ شفاء الغرام، ج1، ص9، «مقدمه».
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (درگذشت 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، 1408ق.
- اخبار مکه: الازرقی (درگذشت 248ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکتبة الاسدی، 1424ق.
- اخبار مکه: الفاکهی (درگذشت 279ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق.
- الاستذکار: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.)، به کوشش سالم عطا و محمد معوض، دار الکتب العلمیه، 2000م.
- بحار الانوار: المجلسی (درگذشت 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- التاریخ القویم: محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1420ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (درگذشت 1321ق.)، به کوشش ابن دهیش، 1424ق.
- التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.
- ترتیب اصلاح المنطق: ابن السکیت (درگذشت 244ق.)، به کوشش بکایی، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، 1412ق.
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (درگذشت 606ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
- تهذیب الاحکام: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
- جامع البیان: الطبری (درگذشت 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- جوامع الجامع: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1418ق.
- جواهر الکلام: النجفی (درگذشت 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الدر المنثور: السیوطی (درگذشت 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
- روض الجنان: ابوالفتوح رازی (درگذشت 554ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش.
- زبدة البیان: المقدس الاردبیلی (درگذشت 993ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (درگذشت 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- السنن الکبری: البیهقی (درگذشت 458ق.)، بیروت، دار الفکر.
- شرح الاسماء الحسنی:هادی السبزواری (درگذشت 1289ق.)، قم، مکتبة بصیرتی، چاپ سنگی.
- شفاء الغرام: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
- الصحاح: الجوهری (درگذشت 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
- صحیح البخاری: البخاری (درگذشت 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
- صحیح مسلم: مسلم (درگذشت 261ق.)، بیروت، دار الفکر.
- صهبای حج: جوادی آملی، قم، اسراء، 1377ش.
- العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
- عمدة القاری: العینی (درگذشت 855ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- العین: خلیل (درگذشت 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (درگذشت 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- فتح القدیر: الشوکانی (درگذشت 1250ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- الکافی: الکلینی (درگذشت 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
- کامل الزیارات: ابن قولویه القمی (درگذشت 368ق.)، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهه، 1417ق.
- الکشاف: الزمخشری (درگذشت 538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
- کنز الدقائق: المشهدی (درگذشت 1125ق.)، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
- لباب التاویل فی معانی التنزیل (تفسیر خازن): علی بن محمد البغدادی (درگذشت 741ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- المبسوط: السرخسی (درگذشت 483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مجمع البحرین: الطریحی (درگذشت 1085ق.)، به کوشش حسینی، بیروت، الوفاء، 1403ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق.
- مجموع الفتاوی: ابن تیمیه (درگذشت 728ق.)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار الکتاب العربی.
- المجموع شرح المهذب: النووی (درگذشت 676ق.)، دار الفکر.
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (درگذشت 405ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (درگذشت 241ق.)، بیروت، دار صادر.
- المصباح: الکفعمی (درگذشت 905ق.)، بیروت، اعلمی، 1403ق.
- المصنّف: ابن ابیشیبه (درگذشت 235ق.)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
- معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (درگذشت 395ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق.
- مفردات: الراغب (درگذشت 425ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دار القلم، 1412ق.
- المفصل: جواد علی، دار الساقی، 1422ق.
- مکاتیب الرسول: احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، 1419ق.
- من لا یحضره الفقیه: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
- مناقب آل ابیطالب: ابن شهرآشوب (درگذشت 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق.
- المنمق: ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، بهکوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق.
- وسائل الشیعه: الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق.