تمیم بن اوس: تفاوت میان نسخه‌ها

جز جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>'
خط ۳۴: خط ۳۴:
تمیم بن اوس بن خارجه از تیره دار بن‌ هانی از [[قبیله لخم]] بود که نسبش به قبیله بزرگ‌تر [[کهلان بن سبا قحطانی]] می‌رسید.<ref>جمهرة انساب العرب، ص422؛ الانساب، ج5، ص282.</ref> نام جد او در بیشتر منابع، خارجه خوانده شده است<ref>نسب معد، ج1، ص157؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج7، ص408؛ الطبقات، خلیفه، ص557.</ref> و گمان می‌رود که نام‌های دیگر همچون حارثه<ref>المنمق، ص244.</ref> و جاریه<ref>اسد الغابه، ج1، ص256.</ref> تصحیف آن باشد.
تمیم بن اوس بن خارجه از تیره دار بن‌ هانی از [[قبیله لخم]] بود که نسبش به قبیله بزرگ‌تر [[کهلان بن سبا قحطانی]] می‌رسید.<ref>جمهرة انساب العرب، ص422؛ الانساب، ج5، ص282.</ref> نام جد او در بیشتر منابع، خارجه خوانده شده است<ref>نسب معد، ج1، ص157؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج7، ص408؛ الطبقات، خلیفه، ص557.</ref> و گمان می‌رود که نام‌های دیگر همچون حارثه<ref>المنمق، ص244.</ref> و جاریه<ref>اسد الغابه، ج1، ص256.</ref> تصحیف آن باشد.


به تناسب قبیله یا شهر وی، از او با نسبت‌های گوناگون همچون داری (منسوب به تیره دار بن‌ هانی<ref>جمهرة انساب العرب، ص422؛ الانساب، ج5، ص282.</ref> یا دارین در [[بحرین]]، <ref>معجم البلدان، ج2، ص432؛ فیض القدیر، ج3، ص519.</ref> دیری (منسوب به دِیر که او پیش از اسلام‌آوردن در آن می‌زیسته است)، <ref>صحیح مسلم، ج1، ص142؛ سبل السلام، ج4، ص210.</ref> لخمی، <ref>الآحاد و المثانی، ج5، ص11.</ref> شامی، <ref>الجرح و التعدیل، ج2، ص440.</ref> و فلسطینی<ref>سیر اعلام النبلاء، ج2، ص442.</ref> یاد شده است. به فراخور نام دخترش رقیه، کنیه‌اش ابورقیه بوده است.<ref>تاریخ یحیی بن معین، ج1، ص15؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج7، ص286؛ الاستیعاب، ج1، ص193.</ref>
به تناسب قبیله یا شهر وی، از او با نسبت‌های گوناگون همچون داری (منسوب به تیره دار بن‌ هانی<ref>جمهرة انساب العرب، ص422؛ الانساب، ج5، ص282.</ref> یا دارین در [[بحرین]]،<ref>معجم البلدان، ج2، ص432؛ فیض القدیر، ج3، ص519.</ref> دیری (منسوب به دِیر که او پیش از اسلام‌آوردن در آن می‌زیسته است)،<ref>صحیح مسلم، ج1، ص142؛ سبل السلام، ج4، ص210.</ref> لخمی،<ref>الآحاد و المثانی، ج5، ص11.</ref> شامی،<ref>الجرح و التعدیل، ج2، ص440.</ref> و فلسطینی<ref>سیر اعلام النبلاء، ج2، ص442.</ref> یاد شده است. به فراخور نام دخترش رقیه، کنیه‌اش ابورقیه بوده است.<ref>تاریخ یحیی بن معین، ج1، ص15؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج7، ص286؛ الاستیعاب، ج1، ص193.</ref>


از زمان و مکان تولد تمیم آگاهی چندانی در دست نیست؛ همچنان که زندگی پیش از اسلام او نیز مبهم است. نصرانی بودن او<ref>الاستیعاب، ج1، ص194.</ref> تایید گشته و به سکونت او در دیر اشاره شده است.<ref>صحیح مسلم، ج1، ص142؛ سبل السلام، ج4، ص210.</ref> در شماری از منابع، از هم‌پیمانی او با [[حارث بن عبدالمطلب]]، عموی پدر [[پیامبر(ص)]]، سخن به میان آمده، اما سبب و چگونگی آن دانسته نیست.<ref>المنمق، ص244.</ref>
از زمان و مکان تولد تمیم آگاهی چندانی در دست نیست؛ همچنان که زندگی پیش از اسلام او نیز مبهم است. نصرانی بودن او<ref>الاستیعاب، ج1، ص194.</ref> تایید گشته و به سکونت او در دیر اشاره شده است.<ref>صحیح مسلم، ج1، ص142؛ سبل السلام، ج4، ص210.</ref> در شماری از منابع، از هم‌پیمانی او با [[حارث بن عبدالمطلب]]، عموی پدر [[پیامبر(ص)]]، سخن به میان آمده، اما سبب و چگونگی آن دانسته نیست.<ref>المنمق، ص244.</ref>
خط ۸۰: خط ۸۰:
===آغاز قصه‌گویی===
===آغاز قصه‌گویی===


در روزگار پیامبر(ص) و ابوبکر (حک: 11-13ق.) و اوایل دوره [[عمر بن خطاب|عمر]]، عنوانی رسمی با عنوان قصه‌گو (قاصّ) که از تایید حکومت برخوردار باشد، وجود نداشت.<ref>مسند احمد، ج3، ص449؛ تاریخ المدینه، ج1، ص10-12.</ref> تمیم داری که قصه‌گویی را در سفرهای خود به شام، از کنیسه‌ها و وعاظ آن سرزمین آموخته بود، <ref>المفصل، ج8، ص378.</ref> نخستین بار در روزگار عمر قصه‌گویی را آغاز کرده و از او خواست تا به صورت رسمی به وی اجازه قصه‌گویی در مسجد مدینه را عطا کند. عمر نخست نپذیرفت و حتی وی را به قتل تهدید کرد<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص10-11؛ المعجم الکبیر، ج2، ص50.</ref> اما سرانجام در برابر اصرارهای او تاب نیاورد و به وی اجازه داد تا بر پا ایستاده، قصه بگوید.<ref>المذکر و التذکیر، ص63.</ref> در گزارشی آمده که پس از این رخصت، هنگامی که از نزدیک وی می‌گذشت، با شلاق خود او را آزرد.<ref>تحذیر الخواص، ص189.</ref>
در روزگار پیامبر(ص) و ابوبکر (حک: 11-13ق.) و اوایل دوره [[عمر بن خطاب|عمر]]، عنوانی رسمی با عنوان قصه‌گو (قاصّ) که از تایید حکومت برخوردار باشد، وجود نداشت.<ref>مسند احمد، ج3، ص449؛ تاریخ المدینه، ج1، ص10-12.</ref> تمیم داری که قصه‌گویی را در سفرهای خود به شام، از کنیسه‌ها و وعاظ آن سرزمین آموخته بود،<ref>المفصل، ج8، ص378.</ref> نخستین بار در روزگار عمر قصه‌گویی را آغاز کرده و از او خواست تا به صورت رسمی به وی اجازه قصه‌گویی در مسجد مدینه را عطا کند. عمر نخست نپذیرفت و حتی وی را به قتل تهدید کرد<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص10-11؛ المعجم الکبیر، ج2، ص50.</ref> اما سرانجام در برابر اصرارهای او تاب نیاورد و به وی اجازه داد تا بر پا ایستاده، قصه بگوید.<ref>المذکر و التذکیر، ص63.</ref> در گزارشی آمده که پس از این رخصت، هنگامی که از نزدیک وی می‌گذشت، با شلاق خود او را آزرد.<ref>تحذیر الخواص، ص189.</ref>


بیشتر منابع بر آنند که تمیم پس از چندی قصه‌گویی و وعظ، جای خود را در میان مردم و حکومت باز کرد؛ به گونه‌ای که عمر در محفل وی می‌نشست و به سخنان او گوش فرا می‌داد<ref>القصاص و المذکرین، ص193-194.</ref> و بعد‌ها به وی اجازه داد تا در روزهای جمعه پیش از آن که خطبه بخواند، او در مسجد مدینه به قصه‌گویی بپردازد.<ref>المصنف، ج3، ص219؛ تاریخ المدینه، ج1، ص11-12.</ref> سپس در ادامه روزگار عمر و نیز در دوره عثمان، تعداد مجالس قصه‌گویی او به دو یا سه بار در هفته رسید.<ref>المذکر و التذکیر، ص66.</ref>
بیشتر منابع بر آنند که تمیم پس از چندی قصه‌گویی و وعظ، جای خود را در میان مردم و حکومت باز کرد؛ به گونه‌ای که عمر در محفل وی می‌نشست و به سخنان او گوش فرا می‌داد<ref>القصاص و المذکرین، ص193-194.</ref> و بعد‌ها به وی اجازه داد تا در روزهای جمعه پیش از آن که خطبه بخواند، او در مسجد مدینه به قصه‌گویی بپردازد.<ref>المصنف، ج3، ص219؛ تاریخ المدینه، ج1، ص11-12.</ref> سپس در ادامه روزگار عمر و نیز در دوره عثمان، تعداد مجالس قصه‌گویی او به دو یا سه بار در هفته رسید.<ref>المذکر و التذکیر، ص66.</ref>
خط ۹۲: خط ۹۲:
===مضمامین روایات تمیم===
===مضمامین روایات تمیم===


در میان روایات او، بیشتر به مضامین عبادی و اخلاقی برمی‌خوریم؛ چنان که از میان 18 روایت او از پیامبر(ص) <ref>تقریب التهذیب، ج1، ص143؛ غریب الحدیث، ج4، ص306؛ الاعلام، ج2، ص87.</ref> موضوعاتی همچون جایگاه ویژه نماز در قیامت، وجوب نماز جمعه، فضیلت قرائت 100 آیه در هر شب، حق مرد بر زن، و فضیلت آماده کردن مرکب به دست خود را می‌نگریم.<ref>المعجم الکبیر، ج2، ص49-57.</ref> همچنین گزارش‌های فراوان درباره سیره عبادی وی رسیده که بیشتر آن‌ها اغراق‌آمیز است. از آن جمله است: خواندن همه قرآن در یک رکعت نماز، <ref>السنن الکبری، ج3، ص25.</ref> گذراندن همه شب به قرائت قرآن، <ref>تحفة الاحوذی، ج8، ص219.</ref> تکرار آیه‌ای از قرآن (آیه 21 [[سوره جاثیه]]<ref>تاریخ دمشق، ج11، ص77.</ref> در همه شب، ختم قرآن در یک هفته، <ref>السنن الکبری، ج2، ص396.</ref> نخوابیدن تا یک سال به علت آن که شبی برای نماز شب به پا نخاسته بود.<ref>تاریخ دمشق، ج11، ص77.</ref> نیز آورده‌اند که او حلّه‌ای به ارزش 1000 درهم برای نماز خریده بود.<ref>تفسیر قرطبی، ج7، ص196.</ref>
در میان روایات او، بیشتر به مضامین عبادی و اخلاقی برمی‌خوریم؛ چنان که از میان 18 روایت او از پیامبر(ص)<ref>تقریب التهذیب، ج1، ص143؛ غریب الحدیث، ج4، ص306؛ الاعلام، ج2، ص87.</ref> موضوعاتی همچون جایگاه ویژه نماز در قیامت، وجوب نماز جمعه، فضیلت قرائت 100 آیه در هر شب، حق مرد بر زن، و فضیلت آماده کردن مرکب به دست خود را می‌نگریم.<ref>المعجم الکبیر، ج2، ص49-57.</ref> همچنین گزارش‌های فراوان درباره سیره عبادی وی رسیده که بیشتر آن‌ها اغراق‌آمیز است. از آن جمله است: خواندن همه قرآن در یک رکعت نماز،<ref>السنن الکبری، ج3، ص25.</ref> گذراندن همه شب به قرائت قرآن،<ref>تحفة الاحوذی، ج8، ص219.</ref> تکرار آیه‌ای از قرآن (آیه 21 [[سوره جاثیه]]<ref>تاریخ دمشق، ج11، ص77.</ref> در همه شب، ختم قرآن در یک هفته،<ref>السنن الکبری، ج2، ص396.</ref> نخوابیدن تا یک سال به علت آن که شبی برای نماز شب به پا نخاسته بود.<ref>تاریخ دمشق، ج11، ص77.</ref> نیز آورده‌اند که او حلّه‌ای به ارزش 1000 درهم برای نماز خریده بود.<ref>تفسیر قرطبی، ج7، ص196.</ref>


درباره توجه او به مداومت بر نماز آورده‌اند پس از آن که عمر از خواندن نماز مستحب پس از نماز عصر نهی کرد، تمیم اعتنا ننمود و آن گاه که عمر او را تازیانه زد، گفت: «در روزگار رسول خدا(ص) که از تو بهتر بود، نیز پس از نماز عصر نماز مستحب خوانده‌ام.» <ref>المعجم الاوسط، ج8، ص296.</ref>
درباره توجه او به مداومت بر نماز آورده‌اند پس از آن که عمر از خواندن نماز مستحب پس از نماز عصر نهی کرد، تمیم اعتنا ننمود و آن گاه که عمر او را تازیانه زد، گفت: «در روزگار رسول خدا(ص) که از تو بهتر بود، نیز پس از نماز عصر نماز مستحب خوانده‌ام.»<ref>المعجم الاوسط، ج8، ص296.</ref>


===ترسیم چهره تمیم===
===ترسیم چهره تمیم===