صفا و مروه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
A sharefat (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
{{اماکن مکه}} | {{اماکن مکه}} | ||
[[رده:مقالههای در دست ویرایش]] | |||
[[رده:اماکن مکه]] | |||
[[رده:مکانهای مقدس اسلامی]] | |||
[[رده:کوههای مکه]] | |||
[[رده:مکانهای دارای احکام]] | |||
[[رده:مکانهای متبرک]] | |||
[[رده:مکانهای تاریخی مکه]] | |||
[[رده:مقالههای در دست ویرایش]] | [[رده:مقالههای در دست ویرایش]] |
نسخهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۲:۴۴
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:A sharefat در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
صفا و مروه، نام دو کوه کوچک در کنار مسجدالحرام بوده و سعی میان این دو کوه، از مناسک حج و عمره است. صفا در پایین کوه ابوقبیس و در سمت جنوب شرقی کعبه و نقطه آغاز سعی محسوب میشود. مروه نیز کوهی کوچک و همجوار کوه قعیقعان است که در سمت شمال شرقی کعبه و نقطه پایان سعی به شمار میآید. به فاصله میان دو کوه صفا و مروه مسعی گفته میشود.
هاجر، مادر حضرت اسماعیل(ع)، نخستین کسی است که میان صفا و مروه سعی کرد. وی به دلیل تشنگی و گریه فرزندش، در پی یافتن آب میان این دو کوه را هفت مرتبه دوید و در نهایت به اعجاز الهی، چشمهای در آنجا جوشید که به زمزم معروف گردید. البته پیشینه تاریخی کوههای صفا و مروه به قبل از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین میرسد.
در قرآن به نام کوه صفا و مروه و سعی بین آن دو کوه تصریح شده و این دو کوه از شعائر الهی دانسته شده است. در روایات اسلامی نیز بر اهمیت و فضیلت این دو کوه و سعی میان آن دو تاکید شده تا جایی که در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که: "هیچ قطعه زمینی نزد خداوند از محل سعی دوست داشتنیتر نیست ...".
از نظر فقهی، نیز سعی بین صفا و مروه رکنی از ارکان حج است و اگر حاجی عمداً آن را ترک کنند حج او باطل میباشد.
صفا و مروه در لغت
«صفا» در لغت به معنای سنگ سخت و صافی است که با خاک و شن مخلوط نباشد. مبرد گفته است: صفا سنگی را گویند که گل و خاک در آن نباشد.[۱] و طریحی در مجمعالبحرین گوید: صفا اگر مفرد آورده شود به معنای سنگ، و اگر بصورت جمع استعمال شود به معنای سنگ نرم است.
صاحب تفسیر کشفالاسرار نیز مینویسد: صفا سنگ سپید سخت باشد؛ یعنی صافی که در آن هیچ خلطی از خاک و گل و غیر آن نباشد. مروه سنگی باشد سیاه و سست و نرم که زود شکسته شود. طریحی درباره مروه نیز گفته است: «المَرْو»، سنگ سفید برقدار[۲] را گویند که با آن آتش روشن میکنند، مفرد آن «مَرْوَه» است و بدین سان «مروه» را در مکه، مروه نامیدهاند.[۳]
در لغتنامه دهخدا به نقل از نزهةالقلوب نیز آمده است: «گویند که صفا و مروه نام مردی و زنی بوده است که در زمان جاهلیت در خانه کعبه زنا کردند، حق تعالی ایشان را سنگ گردانید.»[۴] لیکن این نقل را هیچ یک از منابع روایی و تاریخی تایید نمیکند و قبل از این حادثه، و در زمان حضرت ابراهیم(ع) این دو کوه، به نامهای صفا و مروه شناخته شده، و نام آنها در کتب تاریخ آمده است.
هماکنون مروه، عَلَم برای کوهی است که در ضلع شرقی مسجدالحرام در محلی به نام مسعی و با فاصلهای حدود ٣٩5 متر رو در روی یکدیگر قرار گرفته است.
پیشینه تاریخی
پیشینه تاریخی کوههای صفا و مروه به قبل از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین میرسد. امام صادق(ع) در رابطه با نامگذاری این دو کوه فرمودهاند: «صفا را صفا نامیدند، بدان جهت که آدمِ برگزیده بر آن فرود آمد، پس برای این کوه نامی از اسم آدم را انتخاب کردند خداوند (عزوجل) میفرماید: «ان اللّٰه اصطفی آدم و نوحاً...» و حوا بر مروه فرود آمد و مروه را مروه نامیدند؛ زیرا زن بر آن فرود آمد پس نامی از مراه برای این کوه برگزیدند.[۵]
لیکن شهرت این دو کوه از زمان حضرت ابراهیم(ع) به بعد است آنگاه که آن حضرت همراه با هاجر و اسماعیل به مکه آمده، آنان را در کنار حجر جای داد و خود به شام بازگشت. ابن عباس گوید: نخستین کسی که میان صفا و مروه دوید مادر اسماعیل بود.[۶] و به دنبال هفت مرتبه آمد و شد هاجر بین صفا و مروه، سعی سنّت شد[۷] و اولین بار ابراهیم خلیل همراه با فرزندش اسماعیل این سنّت الهی را انجام دادند.[۸]
بدنبال ابراهیم، پیامبران دیگر نیز، پس از انجام طواف و خواندن نماز در پشت مقام، به مسعی آمده، سعی صفا و مروه میکردند؛ مجاهد گفته است: "موسی برای انجام حج به مکه آمده، گرد خانه خدا طواف کرد و سپس هنگامی که مشغول سعی میان صفا و مروه بود از آسمان آوای سروشی را شنید که میگفت: ای بنده من، من همراه توام، و موسی به سجده درافتاد".[۹]
رفتهرفته با سیطره بتپرستی بر حجاز، و نفوذ افکار جاهلی در میان مردم، سعی صفا و مروه نیز حالت اصلی خود را از دست داد؛ آن دسته از مشرکان که بت منات را میپرستیدند از آن رو که بتهای دیگری به نامهای «نهیک» و «مُطعم الطَّیر» در صفا و مروه بود، لذا سعی صفا و مروه را انجام نمیدادند و فقط برای بت منات قصد حج میکردند و در مراسم حج، سرهای خویش را کنار آن میتراشیدند.[۱۰]
ابن اسحاق میگوید: عمرو بن لحیّ بت «نهیک» را بر کوه صفا و بت «مطعم الطیر» را بر روی مروه قرار داده بود.[۱۱] این بتها همچنان بر روی کوه صفا و مروه قرار داشت تا آن گاه که در سال هفتم از هجرت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) برای انجام «عمرة القضا» به مکّه آمدند. امام صادق(ع) فرمودهاند: رسول خدا(ص) به مشرکان فرمود: تا بتها را از صفا و مروه بردارند و آنان نیز چنین کردند و آن حضرت میان صفا و مروه سعی نمود لیکن پس از آن که طواف رسولاللّٰه(ص) پایان یافت، مشرکان بار دیگر آنها را بر روی صفا و مروه نصب کردند. یکی از صحابه رسول خدا(ص) که عمل سعی را انجام نداده بود، نزد آن حضرت آمده اظهار داشت: قریش بار دیگر بتها را در صفا و مروه نصب کرده و من نیز هنوز سعی را انجام ندادهام، سپس این آیه نازل شد: ﴿ان الصفا و المروة من شعائر اللّٰه فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوف بهما و من تطّوع خیراً فانّ اللّٰه شاکرٌ علیم﴾؛[۱۲] به دنبال نزول این آیه و در حالی که بتها را در صفا و مروه نهاده بودند، مسلمانان سعی میکردند تا آنگاه که پیامبر(ص) حج گزارد و بتها را برداشت.[۱۳]
صفا و مروه در قرآن
در قرآن به نام کوه صفا و مروه و سعی بین آن دو کوه تصریح شده و این دو کوه از شعائر الهی دانسته شده است. در آیه 158 سوره بقره چنین میخوانیم:
﴿ان الصفا و المروة من شعائر اللّٰه فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوف بهما و من تطّوع خیراً فانّ اللّٰه شاکرٌ علیم﴾؛[۱۴] همانا صفا مروه از شعائر و نشانههای خداوند است پس هرکس حج خانه خدا و یا عمره را انجام دهد، گناهی بر او نیست که بر آن دو طواف کند (و سعی صفا و مروه انجام دهد) و هرکس به میل خود نیکی کند بداند خداوند در برابر آن نیکی سپاسگزاری داناست.»
میتوان گفت مفسران شیعه و سنّی در شان نزول این آیه اتفاق نظر داشته و در ذیل این آیه چنین نوشتهاند: برخی از یاران پیامبر(ص) گمان میکردند با وجود بتها بر روی کوه صفا و مروه، موحّدان باید صحنه را خالی نموده، سعی را ترک کنند لیکن خداوند با فرستادن وحی، به آنان آموخت تا حضور خود را در «مسعی» حفظ نموده، رفتهرفته زمینه را برای نابودی بت و بتپرستی فراهم سازند. سرانجام نیز چنین شد و گرچه پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت نتوانست بتها را از روی دو کوه صفا و مروه بردارد، لیکن در فتح مکّه آن بتشکن سترگ، بتها را برای همیشه برداشت و از آن زمان تاکنون پیروان آئین پاک پیامبر(ص) در موسم حج سعی صفا و مروه را انجام و نغمه توحید سر میدهند و این شعار دینی را زنده نگه میدارند.
صفا و مروه در روایات
ابابصیر گفته است از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: "هیچ قطعه زمینی نزد خداوند از محل سعی دوست داشتنیتر نیست؛ زیرا خداوند هر سلطهگر ستیزهجوئی را در آن، خوار و ذلیل مینماید".[۱۵]
معاویة بن عمار نیز گفته است: امام صادق(ع) فرمود: "هیچ پرستشگاهی نزد خداوند تبارک و تعالی محبوبتر از مکان سعی نیست، زیرا که خداوند در این مکان هر ستمکار گردنکشی را حقیر و زبون میکند".[۱۶]
آنان که مخلصانه در مسعی قدم میگذارند، بهرههای معنوی فراوانی نصیبشان خواهد شد. پیامبر(ص) به مردی از انصار فرمود: آنگاه که میان صفا و مروه سعی کنی، نزد خداوند پاداش آن که پیاده از شهرش به مکه آمده، و نیز پاداش آن کس که هفتاد بنده مؤمن را آزاد کرده، خواهی یافت.[۱۷]
امام سجّاد(ع) نیز فرمود: "ملائکه سعیکنندگان میان صفا و مروه را شفاعت کنند، شفاعتی که مورد قبول قرار میگیرد".[۱۸]
موقعیت جغرافیایی
صفا نام کوهی کوچک در پایین کوه ابوقبیس است. این کوه در سمت جنوبشرقی کعبه و به فاصله ١٣٠متری آن بوده و سعی نیز از همین نقطه شروع میشود.
مروه نیز نام کوه کوچکی با سنگهای سفید است. این کوه در سمت شمالشرقی کعبه و به فاصله 300متری آن قرار دارد. این کوه همجوار کوه «قعیقعان» است و نقطه پایان سعی به شمار میآید.
به فاصله میان دو کوه صفا و مروه "مسعی" گفته میشود. فاصله صفا تا مروه هفتصد و شصت و شش و نیم (766/5) ذراع است که مساحت هفت بار آمد و شد میان آن دو، پنج هزار و سیصد و شصت و پنج و نیم (5،365/5) ذراع است.[۱۹]
به گفته ازرقی: فاصله میان حجرالاسود تا صفا دویست و شصت و دو ذراع و هیجده انگشت است، و فاصله میان مقام ابراهیم(ع) تا آن در مسجد که از آن، برای رفتن به صفا بیرون میروند یکصد و شصت و چهار و نیم ذراع است و فاصله میان آن در تا وسط صفا، یکصد و دوازده و نیم ذراع است.
هماکنون مسعی بصورت سالن سرپوشیدهای به طول ٣٩4/5 متر و عرض ٢٠ متر به شکل زیبایی در دو طبقه ساخته شده که ارتفاع طبقه اوّل «١٢ متر» و ارتفاع طبقه دوم «٩ متر» میباشد، روی پشت بام آن نیز دیوارهای گذاشتهاند و برخی از اهل سنت آنجا سعی میکنند. در میانه مسعی نیز دو راه باریک ساختهاند که هر یک با دیواره کوتاهی از یکدیگر جدا شده، که افراد معذور روی چرخ نشسته و در داخل آن که یکی به طرف صفا و دیگری بطرف مروه است آنها را حرکت داده، سعی کنند.
مسعی حدود ١6 درب دارد که تمامی آنها در سمت شرقی مسجدالحرام قرار گرفته است. علاوه بر پلههای عادی، پلههای برقی نیز گذاشتهاند که به وسیله آن، حجاج به طبقه فوقانی منتقل میشوند. در طبقه دوّم نیز حجاج میتوانند از دو دربی که به بیرون حرم راه دارد، خارج شوند. برای پیشگیری از خطرات احتمالی سیل، در زیر مسعی، کانالی به عرض «5 متر» و ارتفاع «4/6 متر» احداث گردیده که آب را به سمت بیرون هدایت نموده، مانع ایجاد خرابی در مسعی میشود.[۲۰]
حکم فقهی سعی
سعی، بین صفا و مروه رکنی از ارکان حج است، اگر حاجیان عمداً آن را ترک کنند حج آنان باطل میباشد.
ابن حمزه مینویسد: «من ترک السعی متعمداً بطل حجّه»؛ آن کس که سعی را عمداً انجام ندهد حج وی باطل است، و اگر سهواً آن را ترک کند در صورتی که در مکه به یاد آورد، باید سعی کند، و اگر پس از خروج از مکه متوجه شود، در صورتی که میتواند برگردد، باید مراجعت نموده سعی کند، و اگر توان بازگشت ندارد به دیگری نیابت دهد تا از طرف او سعی را انجام دهد.[۲۱]
ابن ادریس حلی میگوید: سعی بین صفا و مروه رکنی از ارکان حج است، پس کسی که آن را عمداً ترک کند، حجّی برای او نیست.[۲۲]
ابیالصّلاح حلبی در الکافی،[۲۳] علاءالدین حلبی در «اشارة السبق الی معرفة الحق»،[۲۴] محقق حلی در «شرایع» و «مختصر النافع»،[۲۵] علامه حلی در «قواعد الاحکام»،[۲۶] شهید اول در «اللمعة الدمشقیه»[۲۷] و تعداد بسیاری از فقهای بزرگ شیعه، سعی را رکن حج دانستهاند. شیخ طوسی نیز در نهایه سعی صفا و مروه را امری واجب دانسته که ترک عمدی آن موجب بطلان حج است.[۲۸]
بیشتر فقهای اهل سنت نیز، سعی را رکن حج میدانند؛ سعی نزد شافعیها رکنی از ارکان حج است، و مشهور در مذهب مالکی نیز این چنین است و بسیاری از حنابله نیز بر همین عقیدهاند. لیکن حنفیها سعی را، رکن ندانسته،[۲۹] بلکه آن را واجب میدانند.[۳۰]
پانویس
- ↑ مجمعالبیان، ج١، ص4٣٨.
- ↑ تفسیر کشفالاسرار، ج١، ص4٢5.
- ↑ مجمعالبحرین، ج٢، ص١٩4.
- ↑ لغتنامه دهخدا، چاپ دانشگاه تهران، ج٢، ص١٧٠٠.
- ↑ بحارالانوار، ج٩6، ص4٣.
- ↑ تاریخ طبری، ج١، ص١٩٣.
- ↑ قصص الانبیاء، ابن کثیر، ج١، ص٢٢4.
- ↑ تاریخ طبری، ج١، ص١٩٣.
- ↑ اخبار مکه، ج١، 6٨.
- ↑ اخبار مکه، ج١، ص١٢5.
- ↑ اخبار مکه، ج١، ص١٢5.
- ↑ بقره/سوره2، آیه158.
- ↑ مجمعالبیان، ج١، ص٢4٠؛ بحارالانوار، ج٩6، ص٢٣5.
- ↑ بقره/سوره2، آیه158.
- ↑ بحار، ج٩6، ص٢٣5.
- ↑ بحار، ج٩6، ص٢٣4.
- ↑ بحار، ج٩6، ص٢٣6.
- ↑ الفقیه، ج٢، ص١٣5.
- ↑ اخبار مکه، ج٢، ص١١٩.
- ↑ فی خدمة ضیوف الرحمان، ص6٨.
- ↑ الوسیله، سلسلة الینابیع الفقهیه، ج٨، ص4٣٧.
- ↑ سرائر، ینابیع الفقهیه، ج٨، ص5٣٧.
- ↑ ینابیع الفقهیه، ج٧، ص١46.
- ↑ ینابیع الفقهیه، ج٧، ص6٠٧.
- ↑ ینابیع الفقهیه، ج٧، ص6٧٨.
- ↑ ینابیع الفقهیه، ج٧، ص٧5٢.
- ↑ ینابیع الفقهیه، ج٧، ص٧٨5.
- ↑ ینابیع الفقهیه، ج٧، ص١٩٣.
- ↑ احکام القرآن، ابن عربی، ج١، ص٧١.
- ↑ هدایة السالک، ص٨٨5.
منابع
- قرآن کریم.
- مجمعالبحرین، طریحی، تهران - ١۴٠٨ ه. ق.
- قصص الانبیاء، ابنکثیر، اسماعیل بن عمر.
- بحارالانوار، محمدباقر المجلسی، ط ٢، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ه. ق - ١٩٨٣م.
- تاریخ الطبری، محمد بن جریر الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، بیروت، دارالتراث، ١٩6٧م.
- اخبار مکه، ازرقی، محمد بن عبدالله.
- لغتنامه دهخدا، چاپ دانشگاه تهران، ج٢، ص١٧٠٠.
- کشف الاسرار، میبدی، ابوالفضل.
- مجمع البیان، طبرسی، فضل بن حسن.
- هدایة السالک، مبارک بن علی بن حمد التميمی.
- احکام القرآن، ابوبكر محمد بن عبدالله ابن عربی.
- سلسلة ینابیع الفقهیة، مروارید، علیاصغر.