آیه سقایة الحاج: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[مهر]]|روز=[[۴]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Jalalyaghmoori }}
{{در دست ویرایش|ماه=[[مهر]]|روز=[[۴]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Jalalyaghmoori }}




خط ۶: خط ۶:


== واژه شناسی ==
== واژه شناسی ==
سِقایت از ریشه «سق ی»، مصدر و به معنای آب دادن دیگران است.<ref>لسان العرب، ج۶، ص۳۹۱، «سقی»؛ لغت نامه، ج۹، ص۱۳۶۷۸، «سقایت».</ref> از این رو آیه ۱۹ سوره توبه آیه سقایة الحاج نام گرفته<ref>نهج الحق، ص۱۸۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۵، ص۱۲۳.</ref> که واژه سقایت در آن آمده و بیانگر آن است که ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه خدا از سقایت حاجیان و آباد‌کردن مسجدالحرام برتر است: {أَجَعَلتُم سِقَایةَ الحَاجِّ وَعِمَارَةَ المَسجِدِ الحَرَامِ کمَن آمَنَ بِاللهِ وَالیومِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ لا یستَوُونَ عِندَ اللهِ وَاللهُ لا یهدِی القَومَ الظَّالِمِینَ}. (توبه، ۱۹)


سِقایت از ریشه «س ـ ق ـ ی»، مصدر و به معنای آب دادن دیگران است.<ref>لسان العرب، ج6، ص391، «سقی»؛ لغت نامه، ج9، ص13678، «سقایت».</ref> از این رو آیه 19 سوره توبه آیه سقایة الحاج نام گرفته<ref>نهج الحق، ص182؛ الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص123.</ref> که واژه سقایت در آن آمده و بیانگر آن است که ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه خدا از سقایت حاجیان و آباد‌کردن مسجدالحرام برتر است: {أَجَعَلتُم سِقَایةَ الحَاجِّ وَعِمَارَةَ المَسجِدِ الحَرَامِ كَمَن آمَنَ بِاللهِ وَالیومِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ لا یستَوُونَ عِندَ اللهِ وَاللهُ لا یهدِی القَومَ الظَّالِمِینَ}. (توبه، 19)
افزون بر این معنا، واژه سقایت به معنای جای آشامیدن آب<ref>القاموس المحیط، ج۴، ص۳۴۳؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۵۳۰.</ref> و نیز ظرف آب {جَعَلَ السِّقَایةَ فِی رَحلِ أَخِیهِ} (یوسف، ۷۰) نیز آمده است. سقایت و آب دادن به زائران خانه خدا از مناصب مسجدالحرام بود که اعراب جاهلی به آن مباهات می‌کردند. سقایت از مناصبی بود که قُصَی بن کلاب، از اجداد پیامبر گرامی(ص) بعد از خارج‌کردن مکه از دست قبیله خزاعه، برای اداره مسجدالحرام و زائران خانه خدا آن را پدید آورد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰؛ الطبقات، ج۱، ص۶۰؛ المنمق، ص۱۸۹.</ref> وی هنگام وفاتش این ِسمَت را به پسرش عبدمناف واگذار کرد<ref>الطبقات، ج۱، ص۶۰؛ اخبار مکه، ج۱، ص۱۱۰؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۸۰.</ref> و از آن به بعد این سمت در میان فرزندان عبدمناف وجود داشت<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۲؛ الطبقات، ج۱، ص۶۳.</ref> تا در پایان به عباس بن عبدالمطلب رسید. سقایة العباس در مسجدالحرام بنایی داشت که گفته‌اند در جهت جنوبی زمزم بوده است.<ref>اخبار مکه، ج۲، ص۵۹.</ref> بر پایه روایتی، رسول خدا(ص) نیز سقایت زائران خانه خدا را برای بنی‌هاشم و پرده‌داری کعبه را برای بنیعبدالدار قرار داد.<ref>مسند احمد، ج۶، ص۴۰۱؛ المعجم الاوسط، ج۱، ص۲۳۰؛ ذخائر العقبی، ص۱۵.</ref>
 
افزون بر این معنا، واژه سقایت به معنای جای آشامیدن آب<ref>القاموس المحیط، ج4، ص343؛ تاج العروس، ج19، ص530.</ref> و نیز ظرف آب {جَعَلَ السِّقَایةَ فِی رَحلِ أَخِیهِ} (یوسف، 70) نیز آمده است. سقایت و آب دادن به زائران خانه خدا از مناصب مسجدالحرام بود که اعراب جاهلی به آن مباهات می‌کردند. سقایت از مناصبی بود که قُصَی بن کلاب، از اجداد پیامبر گرامی(ص) بعد از خارج‌کردن مکه از دست قبیله خزاعه، برای اداره مسجدالحرام و زائران خانه خدا آن را پدید آورد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص130؛ الطبقات، ج1، ص60؛ المنمق، ص189.</ref> وی هنگام وفاتش این ِسمَت را به پسرش عبدمناف واگذار کرد<ref>الطبقات، ج1، ص60؛ اخبار مکه، ج1، ص110؛ التنبیه و الاشراف، ص180.</ref> و از آن به بعد این سمت در میان فرزندان عبدمناف وجود داشت<ref>السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63.</ref> تا در پایان به عباس بن عبدالمطلب رسید. سقایة العباس در مسجدالحرام بنایی داشت که گفته‌اند در جهت جنوبی زمزم بوده است.<ref>اخبار مکه، ج2، ص59.</ref> بر پایه روایتی، رسول خدا(ص) نیز سقایت زائران خانه خدا را برای بنی‌هاشم و پرده‌داری کعبه را برای بنی‌‌عبدالدار قرار داد.<ref>مسند احمد، ج6، ص401؛ المعجم الاوسط، ج1، ص230؛ ذخائر العقبی، ص15.</ref>


== شأن نزول ==
== شأن نزول ==
در شأن نزول آیه سقایة الحاج نقل شده است که عباس بن عبدالمطلب به جهت عهده‌داری سقایت حاجیان و طلحة بن شیبه به جهت کلیدداری کعبه و عمارت مسجدالحرام بر یکدیگر فخر می‌فروختند. آن دو با ورود علی بن ابی‌طالب نزد خود، او را در این باره داور قرار دادند. وی خود را به سبب سبقت در ایمان میان مردان این امت و هجرت و جهاد در راه خدا و نماز گزاردن به سوی دو قبله با پیامبر(ص) برتر از هر دو خواند. عباس و طلحه خصومت میان خود و تفاخر علی بن ابی‌طالب بر خویش را نزد پیامبر(ص) بردند. ایشان سکوت کرد تا آیه {أَجَعَلتُم سِقَایةَ الحَاجِّ...} نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص68؛ روض الجنان، ج9، ص192؛ الدرالمنثور، ج3، ص219.</ref> همین شأن نزول با اندکی تفاوت، در روایتی از امام صادق(ع)<ref>‌اسباب النزول، ص164؛ تفسیر قمی، ج1، ص284؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص83.</ref> و نیز منابع دیگر یاد شده است.<ref>جامع البیان، ج10، ص68؛ شواهد التنزیل، ج1، ص321؛ مجمع البیان، ج5، ص27.</ref>
در شأن نزول آیه سقایة الحاج نقل شده است که عباس بن عبدالمطلب به جهت عهده‌داری سقایت حاجیان و طلحة بن شیبه به جهت کلیدداری کعبه و عمارت مسجدالحرام بر یکدیگر فخر می‌فروختند. آن دو با ورود علی بن ابی‌طالب نزد خود، او را در این باره داور قرار دادند. وی خود را به سبب سبقت در ایمان میان مردان این امت و هجرت و جهاد در راه خدا و نماز گزاردن به سوی دو قبله با پیامبر(ص) برتر از هر دو خواند. عباس و طلحه خصومت میان خود و تفاخر علی بن ابی‌طالب بر خویش را نزد پیامبر(ص) بردند. ایشان سکوت کرد تا آیه {أَجَعَلتُم سِقَایةَ الحَاجِّ...} نازل شد.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۶۸؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۹۲؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۱۹.</ref> همین شأن نزول با اندکی تفاوت، در روایتی از امام صادق(ع)<ref>‌اسباب النزول، ص۱۶۴؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۸۴؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۳.</ref> و نیز منابع دیگر یاد شده است.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۶۸؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۲۱؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۷.</ref>


افزون بر این شأن نزول، اقوال دیگری هم ذکر شده است:  
افزون بر این شأن نزول، اقوال دیگری هم ذکر شده است:  
* بر پایه روایتی، علی(ع) از عمویش عباس خواست که به مدینه هجرت کند و به رسول خدا(ص) بپیوندد. وی پاسخ داد: من در مکه عهده‌دار سقایت حاجیان و آبادگر مسجدالحرام هستم. آن‌گاه این آیه نازل شد.<ref>الکشاف، ج2، ص180؛ ‌التفسیر الکبیر، ج16، ص11؛ الدرالمنثور، ج3، ص218.</ref> طبق روایتی دیگر، اختلافی میان علی(ع) و عباس پدید آمد و عباس بدان سبب که عموی پیامبر(ص) بود و سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را بر عهده داشت، خود را برتر از علی(ع) می‌پنداشت. بدین جهت این آیه نازل شد.<ref>شواهد التنزیل، ج1، ص320؛ الدر المنثور، ج3، ص218؛ بحارالانوار، ج36، ص38.</ref> بر پایه گزارشی دیگر، پس از فتح مکه، پیامبر(ص) سقایت حج‌گزاران را به عمویش عباس و کلیدداری کعبه را به عثمان بن طلحه داد. عباس به علی(ع) گفت: رسول خدا به تو کاری مهم نداد. در این هنگام، آیه سقایة الحاج نازل شد.<ref>دعائم الاسلام، ج1، ص19؛ بحار الانوار، ج38، ص236.</ref>
* بر پایه روایتی، علی(ع) از عمویش عباس خواست که به مدینه هجرت کند و به رسول خدا(ص) بپیوندد. وی پاسخ داد: من در مکه عهده‌دار سقایت حاجیان و آبادگر مسجدالحرام هستم. آن‌گاه این آیه نازل شد.<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ ‌التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۱؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۱۸.</ref> طبق روایتی دیگر، اختلافی میان علی(ع) و عباس پدید آمد و عباس بدان سبب که عموی پیامبر(ص) بود و سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را بر عهده داشت، خود را برتر از علی(ع) می‌پنداشت. بدین جهت این آیه نازل شد.<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۲۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۱۸؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۸.</ref> بر پایه گزارشی دیگر، پس از فتح مکه، پیامبر(ص) سقایت حج‌گزاران را به عمویش عباس و کلیدداری کعبه را به عثمان بن طلحه داد. عباس به علی(ع) گفت: رسول خدا به تو کاری مهم نداد. در این هنگام، آیه سقایة الحاج نازل شد.<ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۹؛ بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۳۶.</ref>


* بر اساس نقلی، پس از آن که عباس بن عبدالمطلب در غزوه بدر اسیر شد، او را به تمسخر گرفتند. وی در پاسخ به مسلمانان گفت: اگر شما در اسلام آوردن و هجرت و جهاد بر ما سبقت گرفتید، ما آبادگر مسجدالحرام و ساقی زائران خانه خدا بوده‌ایم. در این حال، این آیه نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص125؛ التبیان، ج5، ص190؛ الدر المنثور، ج3، ص218.</ref>
* بر اساس نقلی، پس از آن که عباس بن عبدالمطلب در غزوه بدر اسیر شد، او را به تمسخر گرفتند. وی در پاسخ به مسلمانان گفت: اگر شما در اسلام آوردن و هجرت و جهاد بر ما سبقت گرفتید، ما آبادگر مسجدالحرام و ساقی زائران خانه خدا بوده‌ایم. در این حال، این آیه نازل شد.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۱۲۵؛ التبیان، ج۵، ص۱۹۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۱۸.</ref>


* بر پایه روایتی دیگر، آیه سقایة الحاج درباره علی(ع)، حمزه، عباس و شیبه نازل شد، در حالی که عباس و شیبه به سقایة الحاج و پرده‌داری کعبه افتخار می‌کردند.<ref>تفسیر عیاشی، ج2، ص83؛ الصافی، ج2، ص328.</ref>
* بر پایه روایتی دیگر، آیه سقایة الحاج درباره علی(ع)، حمزه، عباس و شیبه نازل شد، در حالی که عباس و شیبه به سقایة الحاج و پرده‌داری کعبه افتخار می‌کردند.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۳؛ الصافی، ج۲، ص۳۲۸.</ref>


* طبق گزارشی از نعمان بن بشیر، چند تن در کنار منبر رسول خدا(ص) با یکدیگر سخن می‌گفتند. یکی از آنان سقایت حاجیان و دیگری عمارت مسجدالحرام و شخص سوم جهاد در راه خدا را برترین اعمال پس از اسلام خواندند. عمر بن خطاب آنان را از این گفتاری و بلند کرد صدایشان در کنار منبر پیامبر(ص) منع کرد و اختلاف آنان را با رسول خدا(ص) در میان گذاشت. آن‌گاه آیه سقایة الحاج نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص67؛ الدر المنثور، ج3، ص218.</ref>
* طبق گزارشی از نعمان بن بشیر، چند تن در کنار منبر رسول خدا(ص) با یکدیگر سخن می‌گفتند. یکی از آنان سقایت حاجیان و دیگری عمارت مسجدالحرام و شخص سوم جهاد در راه خدا را برترین اعمال پس از اسلام خواندند. عمر بن خطاب آنان را از این گفتاری و بلند کرد صدایشان در کنار منبر پیامبر(ص) منع کرد و اختلاف آنان را با رسول خدا(ص) در میان گذاشت. آن‌گاه آیه سقایة الحاج نازل شد.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۶۷؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۱۸.</ref>


* مطابق گزارشی دیگر، گروهی از مشرکان، سقایت زائران خانه خدا و عمارت کعبه و مسجدالحرام را از ایمان به خدا و جهاد در راه او برتر می‌پنداشتند. خداوند در رد سخن ایشان، این آیه را نازل کرد.<ref>جامع البیان، ج10، ص67؛ روض الجنان، ج9، ص191.</ref>
* مطابق گزارشی دیگر، گروهی از مشرکان، سقایت زائران خانه خدا و عمارت کعبه و مسجدالحرام را از ایمان به خدا و جهاد در راه او برتر می‌پنداشتند. خداوند در رد سخن ایشان، این آیه را نازل کرد.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۶۷؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۹۱.</ref>


* بر پایه گزارشی، مشرکان به یهود گفتند: سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام از آن ماست. آیا ما برتر هستیم یا محمّد و اصحابش؟ یهود پاسخ دادند: شما برترید. در ردّ سخن آنان این آیه نازل شد.<ref>التبیان، ج5، ص191؛ الکشاف، ج2، ص180؛ التفسیر الکبیر، ج16، ص11.</ref>
* بر پایه گزارشی، مشرکان به یهود گفتند: سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام از آن ماست. آیا ما برتر هستیم یا محمّد و اصحابش؟ یهود پاسخ دادند: شما برترید. در ردّ سخن آنان این آیه نازل شد.<ref>التبیان، ج۵، ص۱۹۱؛ الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۱.</ref>  




گرچه اقوال مختلفی در شأن نزول آیه سقایة الحاج ذکر شده و اکثر قریب به اتفاق آن‌ها با مضمون آیه مخالفتی ندارند، از بیشتر این روایت‌ها برمی‌آید که آیه در شأن علی بن ابی‌‌طالب(ع)<ref>اسباب النزول، ص164؛ المصنف، ج7، ص504؛ شواهد التنزیل، ج1، ص326.</ref> به سبب سبقت گرفتن در ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه خدا نازل شده است. افزون بر این که روایت‌های امامان معصوم(ع) مؤید همین مطلب‌اند<ref>تفسیر قمی، ج1، ص284؛ تفسیر عیاشی، ‌ج2، ص83؛ التبیان، ج5، ص190.</ref>، بر اساس روایتی از ابوذر غفاری، علی(ع) در حدیث شورا ضمن احتجاج‌هایش بر برتری خود بر اعضای شورایی که عمر بن خطاب مشخص کرده بود، به شأن نزول آیه سقایة الحاج استدلال نمود و حاضران در شورا این مطلب را تأیید کردند.<ref>الامالی، ص550.</ref>
گرچه اقوال مختلفی در شأن نزول آیه سقایة الحاج ذکر شده و اکثر قریب به اتفاق آن‌ها با مضمون آیه مخالفتی ندارند، از بیشتر این روایت‌ها برمی‌آید که آیه در شأن علی بن ابیطالب(ع)<ref>اسباب النزول، ص۱۶۴؛ المصنف، ج۷، ص۵۰۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۲۶.</ref> به سبب سبقت گرفتن در ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه خدا نازل شده است. افزون بر این که روایت‌های امامان معصوم(ع) مؤید همین مطلب‌اند<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۲۸۴؛ تفسیر عیاشی، ‌ج۲، ص۸۳؛ التبیان، ج۵، ص۱۹۰.</ref>، بر اساس روایتی از ابوذر غفاری، علی(ع) در حدیث شورا ضمن احتجاج‌هایش بر برتری خود بر اعضای شورایی که عمر بن خطاب مشخص کرده بود، به شأن نزول آیه سقایة الحاج استدلال نمود و حاضران در شورا این مطلب را تأیید کردند.<ref>الامالی، ص۵۵۰.</ref>


== نظر مفسران ==
== نظر مفسران ==
مفسران در تفسیر این آیه سه دیدگاه ارائه کرده‌اند
مفسران در تفسیر این آیه سه دیدگاه ارائه کرده‌اند


'''1.''' برخی بر این باورند که مخاطبان آیه مشرکان هستند؛ زیرا به گفته ابن عباس، آنان می‌پنداشتند کسی که به تعمیر خانه خدا و سقایت حاجیان می‌پردازد، از کسی که به خدا و روز جزا و جهاد فی سبیل‌ الله ایمان داشته باشد، برتر است. آنان افتخار می‌کردند که اهل حرم هستند و از ایمان آوردن به خدا تکبر می‌ورزیدند<ref>جامع البیان، ج10، ص66؛ الدر المنثور، ج4، ص145؛ روح المعانی، ج5، ص258.</ref>؛ چنان‌که بعضی از اقوال در سبب نزول آیه نیز مؤید همین مطلب است.<ref>الکشاف، ج2، ص180؛ روض الجنان، ج9، ص191.</ref> بر پایه نقل گروهی دیگر از مفسران، مخاطبان آیه شماری ازمؤمنان بودند که می‌پنداشتند عمارت و سقایت آنان پیش از ایمان آوردنشان و نیز همین اعمال به دست مشرکان، با سقایت و تعمیر مسجدالحرام بعد از ایمان آوردن برابر است. افزون بر سیاق انکاری آیه<ref>المیزان، ج9، ‌ص204.</ref>، بعضی از اقوال در سبب نزول آیه نیز مؤید این مطلب است.<ref>اسباب النزول، ص164؛ جامع البیان، ‌ج10، ص67؛ الدر المنثور، ج3، ص218.</ref>
'''۱.''' برخی بر این باورند که مخاطبان آیه مشرکان هستند؛ زیرا به گفته ابن عباس، آنان می‌پنداشتند کسی که به تعمیر خانه خدا و سقایت حاجیان می‌پردازد، از کسی که به خدا و روز جزا و جهاد فی سبیل‌ الله ایمان داشته باشد، برتر است. آنان افتخار می‌کردند که اهل حرم هستند و از ایمان آوردن به خدا تکبر می‌ورزیدند<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۶۶؛ الدر المنثور، ج۴، ص۱۴۵؛ روح المعانی، ج۵، ص۲۵۸.</ref>؛ چنان‌که بعضی از اقوال در سبب نزول آیه نیز مؤید همین مطلب است.<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۹۱.</ref> بر پایه نقل گروهی دیگر از مفسران، مخاطبان آیه شماری ازمؤمنان بودند که می‌پنداشتند عمارت و سقایت آنان پیش از ایمان آوردنشان و نیز همین اعمال به دست مشرکان، با سقایت و تعمیر مسجدالحرام بعد از ایمان آوردن برابر است. افزون بر سیاق انکاری آیه<ref>المیزان، ج۹، ‌ص۲۰۴.</ref>، بعضی از اقوال در سبب نزول آیه نیز مؤید این مطلب است.<ref>اسباب النزول، ص۱۶۴؛ جامع البیان، ‌ج۱۰، ص۶۷؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۱۸.</ref>


'''2.''' در تفسیری دیگر، سقایت و عمارت، مصدر و به معنای فعل است و جمله {من آمن بالله و الیوم الآخر}‌ به فاعل اشاره دارد. بر این اساس، ظاهر لفظ اقتضای تشبیه فعل به فاعل و صفت به ذات دارد و این محال است<ref>روض الجنان، ج9، ص192؛ التفسیر الکبیر، ج16، ص12؛ روح المعانی، ‌ج5، ص258.</ref>؛ زیرا مقابله باید میان دو چیز هم‌سنخ، مانند دو انسان یا دو عمل صورت پذیرد، نه میان انسان و عملی از او.<ref>المیزان، ج9، ص203.</ref> از همین رو، مفسران ناچار به تأویل آیه شده‌اند؛ یا بدین سان که مضاف در تقدیر گرفته شود: «أجعلتم أهل السقایة و عمارة المسجدالحرام ...» یا گفته شود: «أجعلتم سقایة الحاج کإیمان من آمن بالله ...».<ref>الکشاف، ج2، ص180؛ روض الجنان، ج9، ص192؛ التفسیر الکبیر، ج16، ص12.</ref> برخی نیز گفته‌اند: نیازی به تقدیر مضاف نیست؛ بلکه مصدر در این‌جا به معنای فاعل است.<ref>روح المعانی، ج5، ص258.</ref> در آیه سقایة الحاج، میان سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام از سویی و ایمان به خدا و روز جزا و شرکت در جهاد در راه خدا از سویی دیگر سنجش صورت پذیرفته و خداوند از نابرابری آن‌ها در فضل و برتری خبر داده است.<ref>جامع البیان، ج10، ص68؛ التبیان، ج5، ص190.</ref>
'''۲.''' در تفسیری دیگر، سقایت و عمارت، مصدر و به معنای فعل است و جمله {من آمن بالله و الیوم الآخر}‌ به فاعل اشاره دارد. بر این اساس، ظاهر لفظ اقتضای تشبیه فعل به فاعل و صفت به ذات دارد و این محال است<ref>روض الجنان، ج۹، ص۱۹۲؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۲؛ روح المعانی، ‌ج۵، ص۲۵۸.</ref>؛ زیرا مقابله باید میان دو چیز هم‌سنخ، مانند دو انسان یا دو عمل صورت پذیرد، نه میان انسان و عملی از او.<ref>المیزان، ج۹، ص۲۰۳.</ref> از همین رو، مفسران ناچار به تأویل آیه شده‌اند؛ یا بدین سان که مضاف در تقدیر گرفته شود: «أجعلتم أهل السقایة و عمارة المسجدالحرام...» یا گفته شود: «أجعلتم سقایة الحاج کإیمان من آمن بالله...».<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۹۲؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۲.</ref> برخی نیز گفته‌اند: نیازی به تقدیر مضاف نیست؛ بلکه مصدر در این‌جا به معنای فاعل است.<ref>روح المعانی، ج۵، ص۲۵۸.</ref> در آیه سقایة الحاج، میان سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام از سویی و ایمان به خدا و روز جزا و شرکت در جهاد در راه خدا از سویی دیگر سنجش صورت پذیرفته و خداوند از نابرابری آن‌ها در فضل و برتری خبر داده است.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۶۸؛ التبیان، ج۵، ص۱۹۰.</ref>


'''3.''' به گفته علامه طباطبایی، ذکر سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام بدون هرگونه قید در برابر ایمان به خدا و قیامت و جهاد فی سبیل‌ الله به این معناست که سقایت و عمارت تهی از ایمان هرگز با ایمان به خدا برابر نیست و خداوند آن را رد می‌کند<ref>المیزان، ج9، ص204.</ref>. برخی از مفسران گفته‌اند: عمل نیک و عبادی هر چند عظیم اگر با ایمان توأم نباشد، ارزش ندارد<ref>الکشاف، ج2، ص180؛ التفسیر الکبیر، ج16، ص12؛ اطیب البیان، ج6، ص194.</ref> و ذیل آیه: {وَاللهُ لاَ یهدِی القَومَ الظَّالِمِینَ} مؤید همین است. ‌افزون بر این، آیات قبل و بعد آیه سقایة الحاج وحدت معنایی دارند و دلالت می‌کنند که زنده بودن و ارزش و نیز سبب قرب الی‌ الله بودن هر عمل، بر روح ایمان مبتنی است.<ref>المیزان، ج9، ص205.</ref>
'''۳.''' به گفته علامه طباطبایی، ذکر سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام بدون هرگونه قید در برابر ایمان به خدا و قیامت و جهاد فی سبیل‌ الله به این معناست که سقایت و عمارت تهی از ایمان هرگز با ایمان به خدا برابر نیست و خداوند آن را رد می‌کند<ref>المیزان، ج۹، ص۲۰۴.</ref>. برخی از مفسران گفته‌اند: عمل نیک و عبادی هر چند عظیم اگر با ایمان توأم نباشد، ارزش ندارد<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۲؛ اطیب البیان، ج۶، ص۱۹۴.</ref> و ذیل آیه: {وَاللهُ لاَ یهدِی القَومَ الظَّالِمِینَ} مؤید همین است. ‌افزون بر این، آیات قبل و بعد آیه سقایة الحاج وحدت معنایی دارند و دلالت می‌کنند که زنده بودن و ارزش و نیز سبب قرب الی‌ الله بودن هر عمل، بر روح ایمان مبتنی است.<ref>المیزان، ج۹، ص۲۰۵.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۴۶: خط ۴۴:
{{منابع}}
{{منابع}}


*اخبار مكه: الازرقی (م.248ق.)، به كوشش رشدی الصالح، مکه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛
*اخبار مکه: الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق؛
*اسباب النزول: الواحدی (م.468ق.)، قاهره، الحلبی و شركاه، 1388ق؛
*اسباب النزول: الواحدی (م.۴۶۸ق.)، قاهره، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ق؛
*اطیب البیان: عبدالحسین طیب، تهران، انتشارات اسلامی، 1364ش؛
*اطیب البیان: عبدالحسین طیب، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ش؛
*الامالی: الطوسی (م.460ق.)، قم، دار الثقافه، 1414ق؛
*الامالی: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، قم،‌دار الثقافه، ۱۴۱۴ق؛
*بحار الانوار: المجلسی (م.1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
*بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛
*تاج العروس: الزبیدی (م.1205ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛
*تاج العروس: الزبیدی (م.۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛
*التبیان: الطوسی (م.460ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛  
*التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی؛  
*الصافی: الفیض الكاشانی (م.1091ق.)، بیروت، اعلمی، 1402ق؛
*الصافی: الفیض الکاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق؛
*تفسیر العیاشی: العیاشی (م.320ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، تهران، المكتبة العلمیة الاسلامیه؛  
*تفسیر العیاشی: العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛  
*تفسیر القمی: القمی (م.307ق.)، به كوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
*تفسیر القمی: القمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم،‌دار الکتاب، ۱۴۰۴ق؛
*التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛
*التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق؛
*التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.345ق.)، بیروت، دار صعب؛  
*التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.۳۴۵ق.)، بیروت،‌دار صعب؛  
*جامع‌ البیان: الطبری (م.310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق؛
*جامع‌ البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۱۲ق؛
*الدر المنثور: السیوطی (م.911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
*الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛
*دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م.363ق.)، به كوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛
*دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م.۳۶۳ق.)، به کوشش فیضی، قاهره،‌دار المعارف، ۱۳۸۳ق؛
*ذخائر العقبی: احمد بن عبدالله الطبری (م.694ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1974م؛
*ذخائر العقبی: احمد بن عبدالله الطبری (م.۶۹۴ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۹۷۴م؛
*روح المعانی: الآلوسی (م.1270ق.)، به كوشش علی عبدالباری، بیروت، 1415ق؛
*روح المعانی: الآلوسی (م.۱۲۷۰ق.)، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
*روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.554ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش؛
*روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش؛
*السیرة النبویه: ابن هشام (م.8-213ق.)، به كوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛  
*السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛  
*شواهد التنزیل: الحاكم الحسكانی (م.506ق.)، به كوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق؛
*شواهد التنزیل: الحاکم الحسکانی (م.۵۰۶ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق؛
*الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
*الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت،‌دار السیره، ۱۴۱۴ق؛
*الطبقات الكبری: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
*الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
*القاموس المحیط: الفیروزآبادی (م.817ق.)، بیروت، دار العلم؛  
*القاموس المحیط: الفیروزآبادی (م.۸۱۷ق.)، بیروت،‌دار العلم؛  
*الكشاف: الزمخشری (م.538ق.)، مصطفی البابی، 1385ق؛
*الکشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق؛
*لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
*لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق؛
*لغت نامه: دهخدا (م.1334ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛
*لغت نامه: دهخدا (م.۱۳۳۴ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش؛
*مجمع البیان: الطبرسی (م.548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
*مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
*مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر؛  
*مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت،‌دار صادر؛  
*المصنّف: ابن ابی‌شیبه (م.235ق.)، به كوشش سعید محمد، دار الفكر، 1409ق؛
*المصنّف: ابن ابی‌شیبه (م.۲۳۵ق.)، به کوشش سعید محمد،‌دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛
*المعجم الاوسط: الطبرانی (م.360ق.)، قاهره، دار الحرمین، 1415ق؛
*المعجم الاوسط: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، قاهره،‌دار الحرمین، ۱۴۱۵ق؛
*المنمق: ابن حبیب (م.245ق.)، به كوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق؛
*المنمق: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق؛
*المیزان: الطباطبایی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛
*المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق؛
*نهج الحق و كشف الصدق: العلامة الحلی (م.726ق.)، به كوشش الحسنی الارموی، قم، دار الهجره، 1407ق.
*نهج الحق و کشف الصدق: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، به کوشش الحسنی الارموی، قم،‌دار الهجره، ۱۴۰۷ق.
{{پایان}}
{{پایان}}



نسخهٔ ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۴۵


آیه سقایة الحاج نوزدهمین آیه سوره توبه، درباره آب دادن به حاجیان و تعمیر مسجدالحرام و ایمان به خدا و قیامت و جهاد در راه خدا

واژه شناسی

سِقایت از ریشه «سق ی»، مصدر و به معنای آب دادن دیگران است.[۱] از این رو آیه ۱۹ سوره توبه آیه سقایة الحاج نام گرفته[۲] که واژه سقایت در آن آمده و بیانگر آن است که ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه خدا از سقایت حاجیان و آباد‌کردن مسجدالحرام برتر است: {أَجَعَلتُم سِقَایةَ الحَاجِّ وَعِمَارَةَ المَسجِدِ الحَرَامِ کمَن آمَنَ بِاللهِ وَالیومِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ لا یستَوُونَ عِندَ اللهِ وَاللهُ لا یهدِی القَومَ الظَّالِمِینَ}. (توبه، ۱۹)

افزون بر این معنا، واژه سقایت به معنای جای آشامیدن آب[۳] و نیز ظرف آب {جَعَلَ السِّقَایةَ فِی رَحلِ أَخِیهِ} (یوسف، ۷۰) نیز آمده است. سقایت و آب دادن به زائران خانه خدا از مناصب مسجدالحرام بود که اعراب جاهلی به آن مباهات می‌کردند. سقایت از مناصبی بود که قُصَی بن کلاب، از اجداد پیامبر گرامی(ص) بعد از خارج‌کردن مکه از دست قبیله خزاعه، برای اداره مسجدالحرام و زائران خانه خدا آن را پدید آورد.[۴] وی هنگام وفاتش این ِسمَت را به پسرش عبدمناف واگذار کرد[۵] و از آن به بعد این سمت در میان فرزندان عبدمناف وجود داشت[۶] تا در پایان به عباس بن عبدالمطلب رسید. سقایة العباس در مسجدالحرام بنایی داشت که گفته‌اند در جهت جنوبی زمزم بوده است.[۷] بر پایه روایتی، رسول خدا(ص) نیز سقایت زائران خانه خدا را برای بنی‌هاشم و پرده‌داری کعبه را برای بنیعبدالدار قرار داد.[۸]

شأن نزول

در شأن نزول آیه سقایة الحاج نقل شده است که عباس بن عبدالمطلب به جهت عهده‌داری سقایت حاجیان و طلحة بن شیبه به جهت کلیدداری کعبه و عمارت مسجدالحرام بر یکدیگر فخر می‌فروختند. آن دو با ورود علی بن ابی‌طالب نزد خود، او را در این باره داور قرار دادند. وی خود را به سبب سبقت در ایمان میان مردان این امت و هجرت و جهاد در راه خدا و نماز گزاردن به سوی دو قبله با پیامبر(ص) برتر از هر دو خواند. عباس و طلحه خصومت میان خود و تفاخر علی بن ابی‌طالب بر خویش را نزد پیامبر(ص) بردند. ایشان سکوت کرد تا آیه {أَجَعَلتُم سِقَایةَ الحَاجِّ...} نازل شد.[۹] همین شأن نزول با اندکی تفاوت، در روایتی از امام صادق(ع)[۱۰] و نیز منابع دیگر یاد شده است.[۱۱]

افزون بر این شأن نزول، اقوال دیگری هم ذکر شده است:

  • بر پایه روایتی، علی(ع) از عمویش عباس خواست که به مدینه هجرت کند و به رسول خدا(ص) بپیوندد. وی پاسخ داد: من در مکه عهده‌دار سقایت حاجیان و آبادگر مسجدالحرام هستم. آن‌گاه این آیه نازل شد.[۱۲] طبق روایتی دیگر، اختلافی میان علی(ع) و عباس پدید آمد و عباس بدان سبب که عموی پیامبر(ص) بود و سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را بر عهده داشت، خود را برتر از علی(ع) می‌پنداشت. بدین جهت این آیه نازل شد.[۱۳] بر پایه گزارشی دیگر، پس از فتح مکه، پیامبر(ص) سقایت حج‌گزاران را به عمویش عباس و کلیدداری کعبه را به عثمان بن طلحه داد. عباس به علی(ع) گفت: رسول خدا به تو کاری مهم نداد. در این هنگام، آیه سقایة الحاج نازل شد.[۱۴]
  • بر اساس نقلی، پس از آن که عباس بن عبدالمطلب در غزوه بدر اسیر شد، او را به تمسخر گرفتند. وی در پاسخ به مسلمانان گفت: اگر شما در اسلام آوردن و هجرت و جهاد بر ما سبقت گرفتید، ما آبادگر مسجدالحرام و ساقی زائران خانه خدا بوده‌ایم. در این حال، این آیه نازل شد.[۱۵]
  • بر پایه روایتی دیگر، آیه سقایة الحاج درباره علی(ع)، حمزه، عباس و شیبه نازل شد، در حالی که عباس و شیبه به سقایة الحاج و پرده‌داری کعبه افتخار می‌کردند.[۱۶]
  • طبق گزارشی از نعمان بن بشیر، چند تن در کنار منبر رسول خدا(ص) با یکدیگر سخن می‌گفتند. یکی از آنان سقایت حاجیان و دیگری عمارت مسجدالحرام و شخص سوم جهاد در راه خدا را برترین اعمال پس از اسلام خواندند. عمر بن خطاب آنان را از این گفتاری و بلند کرد صدایشان در کنار منبر پیامبر(ص) منع کرد و اختلاف آنان را با رسول خدا(ص) در میان گذاشت. آن‌گاه آیه سقایة الحاج نازل شد.[۱۷]
  • مطابق گزارشی دیگر، گروهی از مشرکان، سقایت زائران خانه خدا و عمارت کعبه و مسجدالحرام را از ایمان به خدا و جهاد در راه او برتر می‌پنداشتند. خداوند در رد سخن ایشان، این آیه را نازل کرد.[۱۸]
  • بر پایه گزارشی، مشرکان به یهود گفتند: سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام از آن ماست. آیا ما برتر هستیم یا محمّد و اصحابش؟ یهود پاسخ دادند: شما برترید. در ردّ سخن آنان این آیه نازل شد.[۱۹]


گرچه اقوال مختلفی در شأن نزول آیه سقایة الحاج ذکر شده و اکثر قریب به اتفاق آن‌ها با مضمون آیه مخالفتی ندارند، از بیشتر این روایت‌ها برمی‌آید که آیه در شأن علی بن ابیطالب(ع)[۲۰] به سبب سبقت گرفتن در ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه خدا نازل شده است. افزون بر این که روایت‌های امامان معصوم(ع) مؤید همین مطلب‌اند[۲۱]، بر اساس روایتی از ابوذر غفاری، علی(ع) در حدیث شورا ضمن احتجاج‌هایش بر برتری خود بر اعضای شورایی که عمر بن خطاب مشخص کرده بود، به شأن نزول آیه سقایة الحاج استدلال نمود و حاضران در شورا این مطلب را تأیید کردند.[۲۲]

نظر مفسران

مفسران در تفسیر این آیه سه دیدگاه ارائه کرده‌اند

۱. برخی بر این باورند که مخاطبان آیه مشرکان هستند؛ زیرا به گفته ابن عباس، آنان می‌پنداشتند کسی که به تعمیر خانه خدا و سقایت حاجیان می‌پردازد، از کسی که به خدا و روز جزا و جهاد فی سبیل‌ الله ایمان داشته باشد، برتر است. آنان افتخار می‌کردند که اهل حرم هستند و از ایمان آوردن به خدا تکبر می‌ورزیدند[۲۳]؛ چنان‌که بعضی از اقوال در سبب نزول آیه نیز مؤید همین مطلب است.[۲۴] بر پایه نقل گروهی دیگر از مفسران، مخاطبان آیه شماری ازمؤمنان بودند که می‌پنداشتند عمارت و سقایت آنان پیش از ایمان آوردنشان و نیز همین اعمال به دست مشرکان، با سقایت و تعمیر مسجدالحرام بعد از ایمان آوردن برابر است. افزون بر سیاق انکاری آیه[۲۵]، بعضی از اقوال در سبب نزول آیه نیز مؤید این مطلب است.[۲۶]

۲. در تفسیری دیگر، سقایت و عمارت، مصدر و به معنای فعل است و جمله {من آمن بالله و الیوم الآخر}‌ به فاعل اشاره دارد. بر این اساس، ظاهر لفظ اقتضای تشبیه فعل به فاعل و صفت به ذات دارد و این محال است[۲۷]؛ زیرا مقابله باید میان دو چیز هم‌سنخ، مانند دو انسان یا دو عمل صورت پذیرد، نه میان انسان و عملی از او.[۲۸] از همین رو، مفسران ناچار به تأویل آیه شده‌اند؛ یا بدین سان که مضاف در تقدیر گرفته شود: «أجعلتم أهل السقایة و عمارة المسجدالحرام...» یا گفته شود: «أجعلتم سقایة الحاج کإیمان من آمن بالله...».[۲۹] برخی نیز گفته‌اند: نیازی به تقدیر مضاف نیست؛ بلکه مصدر در این‌جا به معنای فاعل است.[۳۰] در آیه سقایة الحاج، میان سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام از سویی و ایمان به خدا و روز جزا و شرکت در جهاد در راه خدا از سویی دیگر سنجش صورت پذیرفته و خداوند از نابرابری آن‌ها در فضل و برتری خبر داده است.[۳۱]

۳. به گفته علامه طباطبایی، ذکر سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام بدون هرگونه قید در برابر ایمان به خدا و قیامت و جهاد فی سبیل‌ الله به این معناست که سقایت و عمارت تهی از ایمان هرگز با ایمان به خدا برابر نیست و خداوند آن را رد می‌کند[۳۲]. برخی از مفسران گفته‌اند: عمل نیک و عبادی هر چند عظیم اگر با ایمان توأم نباشد، ارزش ندارد[۳۳] و ذیل آیه: {وَاللهُ لاَ یهدِی القَومَ الظَّالِمِینَ} مؤید همین است. ‌افزون بر این، آیات قبل و بعد آیه سقایة الحاج وحدت معنایی دارند و دلالت می‌کنند که زنده بودن و ارزش و نیز سبب قرب الی‌ الله بودن هر عمل، بر روح ایمان مبتنی است.[۳۴]

پانویس

  1. لسان العرب، ج۶، ص۳۹۱، «سقی»؛ لغت نامه، ج۹، ص۱۳۶۷۸، «سقایت».
  2. نهج الحق، ص۱۸۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۵، ص۱۲۳.
  3. القاموس المحیط، ج۴، ص۳۴۳؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۵۳۰.
  4. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰؛ الطبقات، ج۱، ص۶۰؛ المنمق، ص۱۸۹.
  5. الطبقات، ج۱، ص۶۰؛ اخبار مکه، ج۱، ص۱۱۰؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۸۰.
  6. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۲؛ الطبقات، ج۱، ص۶۳.
  7. اخبار مکه، ج۲، ص۵۹.
  8. مسند احمد، ج۶، ص۴۰۱؛ المعجم الاوسط، ج۱، ص۲۳۰؛ ذخائر العقبی، ص۱۵.
  9. جامع البیان، ج۱۰، ص۶۸؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۹۲؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۱۹.
  10. ‌اسباب النزول، ص۱۶۴؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۸۴؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۳.
  11. جامع البیان، ج۱۰، ص۶۸؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۲۱؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۷.
  12. الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ ‌التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۱؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۱۸.
  13. شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۲۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۱۸؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۸.
  14. دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۹؛ بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۳۶.
  15. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۲۵؛ التبیان، ج۵، ص۱۹۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۱۸.
  16. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۳؛ الصافی، ج۲، ص۳۲۸.
  17. جامع البیان، ج۱۰، ص۶۷؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۱۸.
  18. جامع البیان، ج۱۰، ص۶۷؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۹۱.
  19. التبیان، ج۵، ص۱۹۱؛ الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۱.
  20. اسباب النزول، ص۱۶۴؛ المصنف، ج۷، ص۵۰۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۲۶.
  21. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۸۴؛ تفسیر عیاشی، ‌ج۲، ص۸۳؛ التبیان، ج۵، ص۱۹۰.
  22. الامالی، ص۵۵۰.
  23. جامع البیان، ج۱۰، ص۶۶؛ الدر المنثور، ج۴، ص۱۴۵؛ روح المعانی، ج۵، ص۲۵۸.
  24. الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۹۱.
  25. المیزان، ج۹، ‌ص۲۰۴.
  26. اسباب النزول، ص۱۶۴؛ جامع البیان، ‌ج۱۰، ص۶۷؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۱۸.
  27. روض الجنان، ج۹، ص۱۹۲؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۲؛ روح المعانی، ‌ج۵، ص۲۵۸.
  28. المیزان، ج۹، ص۲۰۳.
  29. الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۹۲؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۲.
  30. روح المعانی، ج۵، ص۲۵۸.
  31. جامع البیان، ج۱۰، ص۶۸؛ التبیان، ج۵، ص۱۹۰.
  32. المیزان، ج۹، ص۲۰۴.
  33. الکشاف، ج۲، ص۱۸۰؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۲؛ اطیب البیان، ج۶، ص۱۹۴.
  34. المیزان، ج۹، ص۲۰۵.

منابع

  • اخبار مکه: الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق؛
  • اسباب النزول: الواحدی (م.۴۶۸ق.)، قاهره، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ق؛
  • اطیب البیان: عبدالحسین طیب، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ش؛
  • الامالی: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، قم،‌دار الثقافه، ۱۴۱۴ق؛
  • بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛
  • تاج العروس: الزبیدی (م.۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛
  • التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی؛
  • الصافی: الفیض الکاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق؛
  • تفسیر العیاشی: العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛
  • تفسیر القمی: القمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم،‌دار الکتاب، ۱۴۰۴ق؛
  • التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق؛
  • التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.۳۴۵ق.)، بیروت،‌دار صعب؛
  • جامع‌ البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۱۲ق؛
  • الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛
  • دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م.۳۶۳ق.)، به کوشش فیضی، قاهره،‌دار المعارف، ۱۳۸۳ق؛
  • ذخائر العقبی: احمد بن عبدالله الطبری (م.۶۹۴ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۹۷۴م؛
  • روح المعانی: الآلوسی (م.۱۲۷۰ق.)، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
  • روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش؛
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛
  • شواهد التنزیل: الحاکم الحسکانی (م.۵۰۶ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق؛
  • الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت،‌دار السیره، ۱۴۱۴ق؛
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
  • القاموس المحیط: الفیروزآبادی (م.۸۱۷ق.)، بیروت،‌دار العلم؛
  • الکشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق؛
  • لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق؛
  • لغت نامه: دهخدا (م.۱۳۳۴ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش؛
  • مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت،‌دار صادر؛
  • المصنّف: ابن ابی‌شیبه (م.۲۳۵ق.)، به کوشش سعید محمد،‌دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛
  • المعجم الاوسط: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، قاهره،‌دار الحرمین، ۱۴۱۵ق؛
  • المنمق: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق؛
  • المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق؛
  • نهج الحق و کشف الصدق: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، به کوشش الحسنی الارموی، قم،‌دار الهجره، ۱۴۰۷ق.