استظلال: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[فروردین]]|روز=[[۲۷]]|سال=[[۱۳۹۹]]|کاربر=Abbasahmadi1363 }}
{{در دست ویرایش|ماه=[[فروردین]]|روز=[[۲۷]]|سال=[[۱۳۹۹]]|کاربر=Abbasahmadi1363}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
'''استظلال'''، بهره‌گیری احرام‌گزار از سایه است، که یکی از محرمات [[احرام]] شمرده شده است.
'''استظلال'''، بهره‌گيری احرام‌گزار از سايه است، که یکی از محرمات [[احرام]] شمرده شده است.
 
==واژه==
== واژه ==
واژه «استظلال»، از ريشه «ظ، ل، ل»، به معناي پناه بردن به سايه، به سايه در آمدن، و سايه خواستن به کار مي‌رود.<ref>. الصحاح، ج5، ص1756؛ لسان العرب، ج11، ص416، 418؛ القاموس المحيط، ج4، ص10، «الظل».</ref> در مبحث حج منابع فقهي، استظلال يا تظليل به عنوان يکي از محرمات احرام٭، به‌گونه مستقل در مبحث پوشاندن سر٭ که از ديگر محرمات احرام است، بررسي مي‌شود. کاربرد اين واژه در منابع فقهي بيشتر به همان معناي لغوي است؛ اما با توجه به قيود و شرايط استظلال به منزله يکي از محرمات احرام، اين اصطلاح در فقه اسلامي معنايي خاص‌تر از مفهوم لغوي يافته و بيشتر مقصود از آن، بهره‌گيري مرد محرم از سايه آفتاب در حال حرکت وسيله حمل و نقل، مانند کجاوه و خودرو و قطار، و حتي در حال پياده‌روي است.<ref>. المغني، ج3، ص282؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.</ref>  
واژه «استظلال»، از ریشه «ظ، ل، ل»، به معنای پناه بردن به سایه، به سایه درآمدن، و سایه خواستن به کار می‌رود.<ref>. الصحاح، ج5، ص1756؛ لسان العرب، ج11، ص416، 418؛ القاموس المحیط، ج4، ص10، «الظل».</ref> در مبحث حج منابع فقهی، استظلال یا تظلیل به عنوان یکی از محرمات احرام٭، به‌گونه مستقل در مبحث پوشاندن سر٭ که از دیگر محرمات احرام است، بررسی می‌شود. کاربرد این واژه در منابع فقهی بیشتر به همان معنای لغوی است؛ اما با توجه به قیود و شرایط استظلال به منزله یکی از محرمات احرام، این اصطلاح در فقه اسلامی معنایی خاص‌تر از مفهوم لغوی یافته و بیشتر مقصود از آن، بهره‌گیری مرد محرم از سایه آفتاب در حال حرکت وسیله حمل و نقل، مانند کجاوه و خودرو و قطار، و حتی در حال پیاده‌روی است.<ref>. المغنی، ج3، ص282؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.</ref>


البته شماري از فقيهان مقصود از تظليل و استظلال را مفهومي گسترده‌تر از پناه بردن به سايه آفتاب و شامل بهره‌گيري از هر‌گونه مانع در برابر سرما و گرما و باد و باران و مانند اين‌ها دانسته و از استظلال در شب نيز سخن به ميان آورده‌اند.<ref>. نک: المعتمد، ج4، ص240-241.</ref> به باور آنان، معناي اصلي ريشه «ظـلـل» پوشاندن است<ref>. معجم مقاييس اللغه، ج3، ص461، «ظل».</ref>، چنان‌که در برخي حديث‌هاي مربوط به استظلال نيز نگاه داشتن خود از سرما و گرما و باران در ميان است. (ادامه مقاله← برخي احکام جزئي استظلال)
البته شماری از فقیهان مقصود از تظلیل و استظلال را مفهومی گسترده‌تر از پناه بردن به سایه آفتاب و شامل بهره‌گیری از هرگونه مانع در برابر سرما و گرما و باد و باران و مانند این‌ها دانسته و از استظلال در شب نیز سخن به میان آورده‌اند.<ref>. نک: المعتمد، ج4، ص240-241.</ref> به باور آنان، معنای اصلی ریشه «ظلـل» پوشاندن است،<ref>. معجم مقاییس اللغه، ج3، ص461، «ظل».</ref> چنان‌که در برخی حدیث‌های مربوط به استظلال نیز نگاه داشتن خود از سرما و گرما و باران در میان است. (ادامه مقاله← برخی احکام جزئی استظلال)


==حکم استظلال==  
== حکم استظلال ==
فقيهان شيعه و اهل سنت به پشتوانه ادله فقهي، به ويژه حديث‌هاي حکايت‌گر سيره پيامبر گرامي9 و امامان: و صحابه و تابعين، حکم استظلال را ياد کرده‌اند.
فقیهان شیعه و اهل سنت به پشتوانه ادله فقهی، به ویژه حدیث‌های حکایت‌گر سیره پیامبر گرامی۹ و امامان: و صحابه و تابعین، حکم استظلال را یاد کرده‌اند.


===ديدگاه فقيهان امامي===  
=== دیدگاه فقیهان امامی ===
به باور بيشتر نزديک به همه فقيهان امامي<ref>. الانتصار، ص245؛ المراسم العلويه، ص106؛ منتهي المطلب، ج2، ص791.</ref>، استظلالِ مُحرم با تحقق شرايطي (ادامه مقاله ← قيود و شرايط حرمت استظلال) جايز نيست. بر اين اساس، احرام‌گزار نمي‌تواند بر وسيله سواري سقف‌دار مانند کجاوه و هودج<ref>. الخلاف، ج2، ص318؛ منتهي المطلب، ج2، ص791؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.</ref> ـ و حتي به باور فقيهان معاصر، وسايلي چون کشتي، هواپيما و خودرو<ref>. تحرير الوسيله، ج1، ص426؛ المعتمد، ج4، ص233.</ref> ـ سوار شود. اندکي از فقيهان امامي از جمله ابن جنيد اسکافي، به سايه نرفتن را مستحب شمرده‌اند.<ref>. نک: مختلف الشيعه، ج4، ص83؛ الدروس، ج1، ص377؛ ذخيرة المعاد، ج1، ق3، ص598.</ref> پشتوانه ديدگاه مشهور، حديث‌هاي پرشمار<ref>. الحدائق، ج15، ص470؛ مستند الشيعه، ج12، ص25؛ جواهر الکلام، ج18، ص395.</ref> و معتبر است که برخي از آن‌ها صحيح قلمداد شده‌اند<ref>. الحدائق، ج15، ص470-473؛ مستند الشيعه، ج12، ص25-26.</ref>؛ مانند روايت‌هاي راوياني چون اسماعيل بن عبدالخالق<ref>. الکافي، ج4، ص351.</ref> و هشام بن سالم<ref>. التهذيب، ج5، ص312.</ref> از امام صادق7، عبدالله بن مغيره<ref>. التهذيب، ج5، ص313.</ref> از امام کاظم7 و سعد بن سعد اشعري<ref>. التهذيب، ج5، ص310-311.</ref> از امام رضا7. شماري از آن حديث‌ها نيز حسنه يا موثقه به شمار رفته‌اند<ref>. مستند الشيعه، ج12، ص25-27؛ جواهر الکلام، ج18، ص395-396.</ref>؛ مانند روايت‌هايي که محمد بن منصور<ref>. الکافي، ج4، ص351؛ التهذيب، ج5، ص309.</ref> از امام صادق7 و اسحاق بن عمار<ref>. التهذيب، ج5، ص309.</ref> و عثمان بن عيسي<ref>. الکافي، ج4، ص350-351.</ref> از امام کاظم7 گزارش کرده‌اند. در اين حديث‌ها، احرام‌گزاران به‌گونه صريح يا ضمني از جاي گرفتن در وسايلي مانند کجاوه و زير سايبان رفتن به هنگام حرکت نهي شده و به سير زير آفتاب فرمان يافته‌اند (أَضحِ لِمَن أحْرَمْتَ له).<ref>. الکافي، ج4، ص350، 351؛ الاختصاص، ص120.</ref> نيز در برخي روايت‌ها، اصرار عملي پيشوايان دين از جمله پيامبر گرامي9<ref>. الکافي، ج4، ص350، 352-353؛ التهذيب، ج5، ص310.</ref> و امام جواد7<ref>. الکافي، ج4، ص350-351.</ref> بر پرهيز از استظلال در حال احرام‌گزارش شده است. ديگر ادله<ref>. الحدائق، ج15، ص473-476؛ جواهر الکلام، ج18، ص396-398؛ المعتمد، ج4، ص243.</ref> رواياتي هستند که از گفت‌وگوهايي ميان امامان شيعه: و سران مذهب حنفي‌گزارش داده‌اند، مانند گفت‌وگوي ابوحنيفه<ref>. قرب الاسناد، ص359.</ref> (م.150ق.) با امام صادق7 و مناظرات جداگانه ابويوسف<ref>. الکافي، ج4، ص350، 352-353؛ عيون اخبار الرضا، ج2، ص76.</ref> (م.182ق.) و محمد بن حسن شيباني<ref>. الاحتجاج، ج2، ص168.</ref> (م.189ق.) با امام کاظم7. به باور شماري از فقيهان، حکمتِ حرمت پوشش بخش‌هايي از بدن در حال احرام، يعني پرهيز از آسايش‌طلبي و تن‌آسايي، در حکم حرمت استظلال نيز وجود دارد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص341.</ref>
به باور بیشتر نزدیک به همه فقیهان امامی،<ref>. الانتصار، ص245؛ المراسم العلویه، ص106؛ منتهی المطلب، ج2، ص791.</ref> استظلالِ مُحرم با تحقق شرایطی (ادامه مقاله ← قیود و شرایط حرمت استظلال) جایز نیست. بر این اساس، احرام‌گزار نمی‌تواند بر وسیله سواری سقف‌دار مانند کجاوه و هودج<ref>. الخلاف، ج2، ص318؛ منتهی المطلب، ج2، ص791؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.</ref> ـ و حتی به باور فقیهان معاصر، وسایلی چون کشتی، هواپیما و خودرو<ref>. تحریر الوسیله، ج1، ص426؛ المعتمد، ج4، ص233.</ref> ـ سوار شود. اندکی از فقیهان امامی از جمله ابن جنید اسکافی، به سایه نرفتن را مستحب شمرده‌اند.<ref>. نک: مختلف الشیعه، ج4، ص83؛ الدروس، ج1، ص377؛ ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598.</ref> پشتوانه دیدگاه مشهور، حدیث‌های پرشمار<ref>. الحدائق، ج15، ص470؛ مستند الشیعه، ج12، ص25؛ جواهر الکلام، ج18، ص395.</ref> و معتبر است که برخی از آن‌ها صحیح قلمداد شده‌اند<ref>. الحدائق، ج15، ص470-473؛ مستند الشیعه، ج12، ص25-26.</ref>؛ مانند روایت‌های راویانی چون اسماعیل بن عبدالخالق<ref>. الکافی، ج4، ص351.</ref> و هشام بن سالم<ref>. التهذیب، ج5، ص312.</ref> از امام صادق۷، عبدالله بن مغیره<ref>. التهذیب، ج5، ص313.</ref> از امام کاظم۷ و سعد بن سعد اشعری<ref>. التهذیب، ج5، ص310-311.</ref> از امام رضا۷. شماری از آن حدیث‌ها نیز حسنه یا موثقه به شمار رفته‌اند<ref>. مستند الشیعه، ج12، ص25-27؛ جواهر الکلام، ج18، ص395-396.</ref>؛ مانند روایت‌هایی که محمد بن منصور<ref>. الکافی، ج4، ص351؛ التهذیب، ج5، ص309.</ref> از امام صادق۷ و اسحاق بن عمار<ref>. التهذیب، ج5، ص309.</ref> و عثمان بن عیسی<ref>. الکافی، ج4، ص350-351.</ref> از امام کاظم۷ گزارش کرده‌اند. در این حدیث‌ها، احرام‌گزاران به‌گونه صریح یا ضمنی از جای گرفتن در وسایلی مانند کجاوه و زیر سایبان رفتن به هنگام حرکت نهی شده و به سیر زیر آفتاب فرمان یافته‌اند (أَضحِ لِمَن أحْرَمْتَ له).<ref>. الکافی، ج4، ص350، 351؛ الاختصاص، ص120.</ref> نیز در برخی روایت‌ها، اصرار عملی پیشوایان دین از جمله پیامبر گرامی9<ref>. الکافی، ج4، ص350، 352-353؛ التهذیب، ج5، ص310.</ref> و امام جواد7<ref>. الکافی، ج4، ص350-351.</ref> بر پرهیز از استظلال در حال احرام‌گزارش شده است. دیگر ادله<ref>. الحدائق، ج15، ص473-476؛ جواهر الکلام، ج18، ص396-398؛ المعتمد، ج4، ص243.</ref> روایاتی هستند که از گفت‌وگوهایی میان امامان شیعه: و سران مذهب حنفی‌گزارش داده‌اند، مانند گفت‌وگوی ابوحنیفه<ref>. قرب الاسناد، ص359.</ref> (م. ۱۵۰ق) با امام صادق۷ و مناظرات جداگانه ابویوسف<ref>. الکافی، ج4، ص350، 352-353؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص76.</ref> (م. ۱۸۲ق) و محمد بن حسن شیبانی<ref>. الاحتجاج، ج2، ص168.</ref> (م. ۱۸۹ق) با امام کاظم۷. به باور شماری از فقیهان، حکمتِ حرمت پوشش بخش‌هایی از بدن در حال احرام، یعنی پرهیز از آسایش‌طلبی و تن‌آسایی، در حکم حرمت استظلال نیز وجود دارد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص341.</ref>


براي استحبابِ پرهيز از استظلال
برای استحبابِ پرهیز از استظلال
در فقه امامي، سه حديث را پشتوانه
در فقه امامی، سه حدیث را پشتوانه
شمرده‌اند<ref>. نک: ذخيرة المعاد، ج1، ق3، ص598؛ جواهر الکلام، ج18، ص394؛ المعتمد، ج4، ص233-235.</ref>: صحيحه حلبي<ref>. التهذيب، ج5، ص309.</ref>، صحيحه علي بن جعفر<ref>. مسائل علي بن جعفر، ص273-274.</ref> و صحيحه جميل بن دراج.<ref>. التهذيب، ج5، ص312.</ref> فقيهان با توجه به دلالت حديث‌هاي بسيار بر حرمت استظلال، اين ديدگاه را نپذيرفته و گفته‌اند: تعبير «ما يُعْجِبُني» که در حديث حلبي ياد شده، درباره حرمت نيز به کار مي‌رود<ref>. کشف اللثام، ج5، ص397؛ جواهر الکلام، ج18، ص394-395؛ المعتمد، ج4، ص234.</ref> و دست کم در جواز صراحت ندارد. نيز تعبير «و قد رخّص» در روايت جميل، بر جواز استظلال در برخي موارد به سبب اضطرار دلالت دارد و با حکم اوّلي وجوب ناسازگار نيست.<ref>. الاستبصار، ج2، ص187؛ مدارک الاحکام، ج7، ص363؛ مستند الشيعه، ج12، ص29.</ref> افزون بر اين، موضوع روايت علي بن جعفرکه گويا استظلال را جايز شمرده، نيز قضيه‌اي شخصي و چه بسا مربوط به اضطرار است، چنان‌که وجوب کفاره شاهد همين مدعا است.<ref>. جواهر الکلام، ج18، ص395؛ المعتمد، ج4، ص234.</ref> شماري از اين حديث‌ها را نيز از باب تقيه٭ دانسته‌اند.<ref>. جامع المدارک، ج2، ص412؛ المعتمد، ج4، ص235.</ref>
شمرده‌اند:<ref>. نک: ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598؛ جواهر الکلام، ج18، ص394؛ المعتمد، ج4، ص233-235.</ref> صحیحه حلبی،<ref>. التهذیب، ج5، ص309.</ref> صحیحه علی بن جعفر<ref>. مسائل علی بن جعفر، ص273-274.</ref> و صحیحه جمیل بن دراج.<ref>. التهذیب، ج5، ص312.</ref> فقیهان با توجه به دلالت حدیث‌های بسیار بر حرمت استظلال، این دیدگاه را نپذیرفته و گفته‌اند: تعبیر «ما یُعْجِبُنی» که در حدیث حلبی یاد شده، درباره حرمت نیز به کار می‌رود<ref>. کشف اللثام، ج5، ص397؛ جواهر الکلام، ج18، ص394-395؛ المعتمد، ج4، ص234.</ref> و دست کم در جواز صراحت ندارد. نیز تعبیر «و قد رخّص» در روایت جمیل، بر جواز استظلال در برخی موارد به سبب اضطرار دلالت دارد و با حکم اوّلی وجوب ناسازگار نیست.<ref>. الاستبصار، ج2، ص187؛ مدارک الاحکام، ج7، ص363؛ مستند الشیعه، ج12، ص29.</ref> افزون بر این، موضوع روایت علی بن جعفرکه گویا استظلال را جایز شمرده، نیز قضیه‌ای شخصی و چه بسا مربوط به اضطرار است، چنان‌که وجوب کفاره شاهد همین مدعا است.<ref>. جواهر الکلام، ج18، ص395؛ المعتمد، ج4، ص234.</ref> شماری از این حدیث‌ها را نیز از باب تقیه٭ دانسته‌اند.<ref>. جامع المدارک، ج2، ص412؛ المعتمد، ج4، ص235.</ref>


===ديدگاه فقيهان مذاهب ديگر===  
=== دیدگاه فقیهان مذاهب دیگر ===
از ميان پيشوايان مذاهب اهل سنت، مالک بن انس<ref>. الکافي في فقه اهل المدينه، ص153؛ التمهيد، ج15، ص111؛ حلية العلماء، ج3، ص242.</ref> (م.179ق.) و احمد بن حنبل<ref>. التمهيد، ج15، ص111؛ کشاف القناع، ج2، ص424-425.</ref> (م.241ق.) به حرمت استظلال با کجاوه و وسايل همانند آن باور دارند، همچنان‌که از صحابه و فقيهان نخستين، کساني چون عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن مهدي و فقيهان مدينه اين ديدگاه را داشته‌اند.<ref>. التمهيد، ج15، ص111؛ المغني، ج3، ص282؛ المجموع، ج7، ص356.</ref> مهم‌ترين پشتوانه باورمندان به حرمت استظلال، سيره پيامبر گرامي9 و جانشينان ايشان و صحابه و تابعين است؛ زيرا آنان بدون محمِل و سايبان و زير آفتاب حج مي‌‌گزاردند<ref>. المصنف، ج2، ص371؛ شرح العمده، ج3، ص64.</ref>. نيز بر پايه روايت جابر از پيامبر گرامي9، گناهانِ مُحرمي که در پرتو آفتاب احرام بگزارد، با غروب خورشيد از ميان مي‌رود.<ref>. السنن الکبري، ج5، ص70.</ref> بر پايه گزارش‌هايي، عبدالله بن عمر مُحرماني را که سايباني براي خود برگرفته بودند، از استظلال پرهيز مي‌داد و آنان را به آشکار ساختن خود در برابر آفتاب (إضحاء) سفارش مي‌کرد.<ref>. السنن الکبري، ج5، ص70؛ شرح العمده، ج3، ص66-68.</ref> لزوم دوري از آسايش‌طلبي، از ادله حرمت استظلال به شمار رفته است.<ref>. المغني، ج3، ص283؛ کشاف القناع، ج2، ص493.</ref>
از میان پیشوایان مذاهب اهل سنت، مالک بن انس<ref>. الکافی فی فقه اهل المدینه، ص153؛ التمهید، ج15، ص111؛ حلیة العلماء، ج3، ص242.</ref> (م. ۱۷۹ق) و احمد بن حنبل<ref>. التمهید، ج15، ص111؛ کشاف القناع، ج2، ص424-425.</ref> (م. ۲۴۱ق) به حرمت استظلال با کجاوه و وسایل همانند آن باور دارند، همچنان‌که از صحابه و فقیهان نخستین، کسانی چون عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن مهدی و فقیهان مدینه این دیدگاه را داشته‌اند.<ref>. التمهید، ج15، ص111؛ المغنی، ج3، ص282؛ المجموع، ج7، ص356.</ref> مهم‌ترین پشتوانه باورمندان به حرمت استظلال، سیره پیامبر گرامی۹ و جانشینان ایشان و صحابه و تابعین است؛ زیرا آنان بدون محمِل و سایبان و زیر آفتاب حج می‌گزاردند.<ref>. المصنف، ج2، ص371؛ شرح العمده، ج3، ص64.</ref> نیز بر پایه روایت جابر از پیامبر گرامی۹، گناهانِ مُحرمی که در پرتو آفتاب احرام بگزارد، با غروب خورشید از میان می‌رود.<ref>. السنن الکبری، ج5، ص70.</ref> بر پایه گزارش‌هایی، عبدالله بن عمر مُحرمانی را که سایبانی برای خود برگرفته بودند، از استظلال پرهیز می‌داد و آنان را به آشکار ساختن خود در برابر آفتاب (إضحاء) سفارش می‌کرد.<ref>. السنن الکبری، ج5، ص70؛ شرح العمده، ج3، ص66-68.</ref> لزوم دوری از آسایش‌طلبی، از ادله حرمت استظلال به شمار رفته است.<ref>. المغنی، ج3، ص283؛ کشاف القناع، ج2، ص493.</ref>


ناقدانِ اين ادله<ref>. المجموع، ج7، ص267-351، 357؛ نيل الاوطار، ج5، ص74؛ عون المعبود، ج5، ص202.</ref>، فعل پيامبر9 و صحابه را دلالت‌گر بر وجوب ندانسته، با ضعيف شمردن سند روايت مرفوعه جابر، آن را داراي معناي استحباب دانسته‌اند. استناد به حديث‌هاي ابن عمر را نيز شماري از فقيهان نپذيرفته‌اند. در فقه حنبلي، افزون بر حرمت استظلال با محمل، چند ديدگاه ديگر نيز مطرح شده است<ref>. الکافي في فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ الانصاف، ج3، ص461؛ الفروع، ج3، ص270.</ref>: أ.کراهت استظلال. برخي از شارحان فقه حنبلي، مقصود احمد بن حنبل را از کراهت، همين معنا يعني کراهت تنزيهي، دانسته‌اند. ب. جواز استظلال بدون کراهت. ج. حرمت استظلال، اگر اندک نباشد.<ref>. المغني، ج3، ص283.</ref>
ناقدانِ این ادله،<ref>. المجموع، ج7، ص267-351، 357؛ نیل الاوطار، ج5، ص74؛ عون المعبود، ج5، ص202.</ref> فعل پیامبر۹ و صحابه را دلالت‌گر بر وجوب ندانسته، با ضعیف شمردن سند روایت مرفوعه جابر، آن را دارای معنای استحباب دانسته‌اند. استناد به حدیث‌های ابن عمر را نیز شماری از فقیهان نپذیرفته‌اند. در فقه حنبلی، افزون بر حرمت استظلال با محمل، چند دیدگاه دیگر نیز مطرح شده است:<ref>. الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ الانصاف، ج3، ص461؛ الفروع، ج3، ص270.</ref> أ. کراهت استظلال. برخی از شارحان فقه حنبلی، مقصود احمد بن حنبل را از کراهت، همین معنا یعنی کراهت تنزیهی، دانسته‌اند. ب. جواز استظلال بدون کراهت. ج. حرمت استظلال، اگر اندک نباشد.<ref>. المغنی، ج3، ص283.</ref>


در برابر، فقيهان حنفي<ref>. الهدايه، ج1، ص139؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186؛ قس: تذکرة الفقهاء، ج7، ص340.</ref>، شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص356؛ اعانة الطالبين، ج2، ص365.</ref> و زيدي<ref>. الاحکام، ج1، ص309-310.</ref> استظلال در کجاوه را در شمار محرمات احرام ندانسته و بهره بردن از آن را در حال احرام تجويز کرده‌اند. از صحابه و فقيهان نخست، کساني چون عثمان، ربيعه، ثوري، ابوحنيفه (م.150ق.) و شافعي (م.204ق.) اين ديدگاه را پذيرفته‌اند.<ref>. الاستذکار،ج4،ص24؛ المغني،ج3، ص282؛ المجموع، ج7، ص356.</ref> باورمندان به اين ديدگاه نيز به سنّت نبوي و سيره صحابه استناد کرده‌اند؛ مانند روايت ام ‌الحصين که بر پايه آن، در حجة الوداع، اسامه يا بلال با لباس سايباني براي پيامبر9 ساختند تا جمره را رمي کند.<ref>. مسند احمد، ج6، ص402؛ صحيح مسلم، ج4، ص80.</ref> نيز گزارش شده که عثمان بن عفان در حال احرام در خيمه‌اي جاي مي‌گرفت.<ref>. المصنف، ج4، ص385؛ الکامل، ج3، ص103.</ref> روايت‌هايي نيز درباره بهره‌گيري کساني چون عمر بن خطاب و عمار ياسر از سايبان در حال احرام گزارش شده است. همچنين گزارش شده که ابن عباس استظلال را در حال احرام جايز مي‌دانست.<ref>. نک: المبسوط، سرخسي، ج4، ص129؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186.</ref> دليل ديگر جواز استظلال آن است که بهره ‌بردن از سايه در حال احرام هنگامي ممنوع است که چيزي پوشاننده بدن باشد و سقف کجاوه يا خيمه با بدن تماس ندارد.<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص129؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186؛ الهدايه، ج1، ص139.</ref> مخالفان اين ديدگاه<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص341؛ شرح العمده، ج3، ص71-72، 76.</ref>، حديث‌هاي ياد شده از جمله حديث ام ‌الحصين را مربوط به حالت اضطرار و وجود عذر موجّه دانسته‌اند. نيز احتمال داده‌اند که استظلال پيامبر9 پس از پياده شدن از مرکب بوده است نه در حال سواره. برخي شافعيان پرهيز از استظلال را هنگام وقوف در عرفه، مستحب دانسته‌اند.<ref>. المجموع، ج8، ص117؛ مغني المحتاج، ج1، ص497.</ref> در شماري از منابع فقهي حنفيان، باور به حرمت رفتن زير خيمه و مانند آن، به مالک نسبت يافته است.<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص129؛ الهدايه، ج1، ص139.</ref> در منابع فقه مالکي، اين ديدگاه به چشم نمي‌خورد.
در برابر، فقیهان حنفی،<ref>. الهدایه، ج1، ص139؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186؛ قس: تذکرة الفقهاء، ج7، ص340.</ref> شافعی<ref>. المجموع، ج7، ص356؛ اعانة الطالبین، ج2، ص365.</ref> و زیدی<ref>. الاحکام، ج1، ص309-310.</ref> استظلال در کجاوه را در شمار محرمات احرام ندانسته و بهره بردن از آن را در حال احرام تجویز کرده‌اند. از صحابه و فقیهان نخست، کسانی چون عثمان، ربیعه، ثوری، ابوحنیفه (م. ۱۵۰ق) و شافعی (م. ۲۰۴ق) این دیدگاه را پذیرفته‌اند.<ref>. الاستذکار، ج4، ص24؛ المغنی، ج3، ص282؛ المجموع، ج7، ص356.</ref> باورمندان به این دیدگاه نیز به سنّت نبوی و سیره صحابه استناد کرده‌اند؛ مانند روایت ام الحصین که بر پایه آن، در حجة الوداع، اسامه یا بلال با لباس سایبانی برای پیامبر۹ ساختند تا جمره را رمی کند.<ref>. مسند احمد، ج6، ص402؛ صحیح مسلم، ج4، ص80.</ref> نیز گزارش شده که عثمان بن عفان در حال احرام در خیمه‌ای جای می‌گرفت.<ref>. المصنف، ج4، ص385؛ الکامل، ج3، ص103.</ref> روایت‌هایی نیز درباره بهره‌گیری کسانی چون عمر بن خطاب و عمار یاسر از سایبان در حال احرام گزارش شده است. همچنین گزارش شده که ابن عباس استظلال را در حال احرام جایز می‌دانست.<ref>. نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186.</ref> دلیل دیگر جواز استظلال آن است که بهره بردن از سایه در حال احرام هنگامی ممنوع است که چیزی پوشاننده بدن باشد و سقف کجاوه یا خیمه با بدن تماس ندارد.<ref>. المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186؛ الهدایه، ج1، ص139.</ref> مخالفان این دیدگاه،<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص341؛ شرح العمده، ج3، ص71-72، 76.</ref> حدیث‌های یاد شده از جمله حدیث ام الحصین را مربوط به حالت اضطرار و وجود عذر موجّه دانسته‌اند. نیز احتمال داده‌اند که استظلال پیامبر۹ پس از پیاده شدن از مرکب بوده است نه در حال سواره. برخی شافعیان پرهیز از استظلال را هنگام وقوف در عرفه، مستحب دانسته‌اند.<ref>. المجموع، ج8، ص117؛ مغنی المحتاج، ج1، ص497.</ref> در شماری از منابع فقهی حنفیان، باور به حرمت رفتن زیر خیمه و مانند آن، به مالک نسبت یافته است.<ref>. المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ الهدایه، ج1، ص139.</ref> در منابع فقه مالکی، این دیدگاه به چشم نمی‌خورد.


==قيود و شرايط حرمت استظلال==
== قیود و شرایط حرمت استظلال ==
فقيهاني که به حرمت استظلال باور دارند، قيود و شرايطي براي اين حکم ياد کرده‌اند که مهم‌ترين موارد آن‌ها عبارتند از:
فقیهانی که به حرمت استظلال باور دارند، قیود و شرایطی برای این حکم یاد کرده‌اند که مهم‌ترین موارد آن‌ها عبارتند از:


===مرد بودن احرام‌گزار===  
=== مرد بودن احرام‌گزار ===
به باور همه فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ ذخيرة المعاد، ج1، ق3، ص598؛ جواهر الکلام، ج18، ص405.</ref>، به پشتوانه روايات از جمله صحيحه حريز<ref>. الکافي، ج4، ص351.</ref>، صحيحه محمد بن مسلم<ref>. التهذيب، ج5، ص312.</ref> و صحيحه حلبي<ref>. التهذيب، ج5، ص312.</ref>، استظلال براي احرام‌گزار زن حرام نيست. توانايي جسمي کمتر و دشواري پرهيز زنان از استظلال، از حکمت‌هاي اين حکم است.<ref>. منتهي المطلب، ج2، ص792؛ جواهر الکلام، ج18، ص405.</ref> شيخ طوسي خودداري زنان از استظلال را مستحب شمرده است.<ref>. المبسوط، طوسي، ج1، ص321.</ref> همچنين فقيهان امامي کودکان را از شمول حکم حرمت استظلال بيرون مي‌دانند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ مسالک الافهام، ج2، ص265.</ref> دليل آن‌ها افزون بر حديث‌هاي نقل شده مانند صحيحه حريز، آن است که کودکان مشمول احکام الزامي نيستند و رعايت احکام الزامي حج از جمله محرمات احرام، براي آنان مستحب است، نه واجب.<ref>. نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ جواهر الکلام، ج18، ص406؛ المعتمد، ج4، ص244-245.</ref> بيشتر باورمندان به حرمت استظلال در فقه اهل سنت، به صراحت زنان را از شمول اين حکم استثنا نکرده‌اند. البته آن‌ها معمولاً حرمت استظلال را در موضوع حرمت پوشش سر براي مردان مطرح کرده‌اند. از همين روي و نيز با توجه به تصريح پاره‌اي از منابع ايشان به ممنوع نبودن استظلال براي زنان، مي‌توان اهل سنت را نيز معتقد به اين شرط دانست.<ref>. نک: مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ مواهب الجليل، ج4، ص208.</ref>  
به باور همه فقیهان امامی،<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598؛ جواهر الکلام، ج18، ص405.</ref> به پشتوانه روایات از جمله صحیحه حریز،<ref>. الکافی، ج4، ص351.</ref> صحیحه محمد بن مسلم<ref>. التهذیب، ج5، ص312.</ref> و صحیحه حلبی،<ref>. التهذیب، ج5، ص312.</ref> استظلال برای احرام‌گزار زن حرام نیست. توانایی جسمی کمتر و دشواری پرهیز زنان از استظلال، از حکمت‌های این حکم است.<ref>. منتهی المطلب، ج2، ص792؛ جواهر الکلام، ج18، ص405.</ref> شیخ طوسی خودداری زنان از استظلال را مستحب شمرده است.<ref>. المبسوط، طوسی، ج1، ص321.</ref> همچنین فقیهان امامی کودکان را از شمول حکم حرمت استظلال بیرون می‌دانند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ مسالک الافهام، ج2، ص265.</ref> دلیل آن‌ها افزون بر حدیث‌های نقل شده مانند صحیحه حریز، آن است که کودکان مشمول احکام الزامی نیستند و رعایت احکام الزامی حج از جمله محرمات احرام، برای آنان مستحب است، نه واجب.<ref>. نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ جواهر الکلام، ج18، ص406؛ المعتمد، ج4، ص244-245.</ref> بیشتر باورمندان به حرمت استظلال در فقه اهل سنت، به صراحت زنان را از شمول این حکم استثنا نکرده‌اند. البته آن‌ها معمولاً حرمت استظلال را در موضوع حرمت پوشش سر برای مردان مطرح کرده‌اند. از همین روی و نیز با توجه به تصریح پاره‌ای از منابع ایشان به ممنوع نبودن استظلال برای زنان، می‌توان اهل سنت را نیز معتقد به این شرط دانست.<ref>. نک: مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.</ref>


===نبود اضطرار===  
=== نبود اضطرار ===
هرگاه احرام‌گزار به سبب بيماري يا ناتواني نيازمند استظلال باشد، به باور همه فقيهان شيعه<ref>. المراسم العلويه، ص106؛ المبسوط، ج1، ص321؛ الدروس، ج1، ص377.</ref> و اهل سنت<ref>. الحجه، ج2، ص270؛ شرح العمده، ج3، ص76.</ref> اين کار وي جايز است. فقيهان امامي به حديث‌هايي استناد کرده‌اند<ref>. نک: مستند الشيعه، ج12، ص34-36؛ جامع المدارک، ج2، ص412.</ref>؛ اما درباره گستره و ميزان اضطراري که موجب جواز استظلال مي‌شود، اتفاق نظر ندارند. برخي<ref>. ذخيرة المعاد، ج1، ق 3، ص598.</ref> دشواري اندک مانند گرماي آفتاب يا بارش باران و بعضي<ref>. المقنعه، ص432؛ السرائر، ج1، ص547.</ref> زيان بزرگ را مصداق اين اضطرار دانسته‌اند. شماري ديگر به پشتوانه برخي حديث‌ها، مصاديقي خاص براي آن برشمرده‌اند<ref>. الروضة البهيه، ج2، ص245؛ کشف اللثام، ج5، ص399.</ref>، مانند کهنسالي، گرما و سرما. بيشتر فقيهان نه دشواري سخت را تا اندازه‌اي که مشمول ادله نفي حرج شود، لازم مي‌شمرند و نه آزار ديدن از ترک استظلال را کافي مي‌شمارند، بلکه بر آنند که حدي متوسط از دشواري و اضطرار لازم است.<ref>. الحدائق، ج15، ص479؛ جواهر الکلام، ج18، ص398-399؛ المعتمد، ج4، ص244-245.</ref>
هرگاه احرام‌گزار به سبب بیماری یا ناتوانی نیازمند استظلال باشد، به باور همه فقیهان شیعه<ref>. المراسم العلویه، ص106؛ المبسوط، ج1، ص321؛ الدروس، ج1، ص377.</ref> و اهل سنت<ref>. الحجه، ج2، ص270؛ شرح العمده، ج3، ص76.</ref> این کار وی جایز است. فقیهان امامی به حدیث‌هایی استناد کرده‌اند<ref>. نک: مستند الشیعه، ج12، ص34-36؛ جامع المدارک، ج2، ص412.</ref>؛ اما درباره گستره و میزان اضطراری که موجب جواز استظلال می‌شود، اتفاق نظر ندارند. برخی<ref>. ذخیرة المعاد، ج1، ق 3، ص598.</ref> دشواری اندک مانند گرمای آفتاب یا بارش باران و بعضی<ref>. المقنعه، ص432؛ السرائر، ج1، ص547.</ref> زیان بزرگ را مصداق این اضطرار دانسته‌اند. شماری دیگر به پشتوانه برخی حدیث‌ها، مصادیقی خاص برای آن برشمرده‌اند،<ref>. الروضة البهیه، ج2، ص245؛ کشف اللثام، ج5، ص399.</ref> مانند کهنسالی، گرما و سرما. بیشتر فقیهان نه دشواری سخت را تا اندازه‌ای که مشمول ادله نفی حرج شود، لازم می‌شمرند و نه آزار دیدن از ترک استظلال را کافی می‌شمارند، بلکه بر آنند که حدی متوسط از دشواری و اضطرار لازم است.<ref>. الحدائق، ج15، ص479؛ جواهر الکلام، ج18، ص398-399؛ المعتمد، ج4، ص244-245.</ref>


===در حال حرکت بودن احرام‌گزار===  
=== در حال حرکت بودن احرام‌گزار ===
به باور مشهور فقيهان شيعه<ref>. السرائر، ج1، ص547؛ شرائع الاسلام، ج1، ص186؛ تحرير الوسيله، ج1، ص426. </ref> و اهل سنت<ref>. مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ التمهيد، ج15، ص111؛ مواهب الجليل، ج4، ص207-208.</ref>، حرمت استظلال به حالتي اختصاص دارد که احرام‌گزار بر مرکبي مانند حيوان ، خودرو، قطار و هواپيما سوار باشد يا پياده حرکت کند. بر اين اساس، در منزلگاه‌ها مانند کاروانسرا و خيمه‌گاه و زير درخت، استظلال ممنوع نيست. به باور فقيهان اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص285؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref> حديث‌هايي مانند روايت جابر درباره حج پيامبر گرامي9 و به باور فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص340-341؛ مدارک الاحکام، ج7، ص363.</ref>، افزون بر اصل برائت، حديث‌هايي چون روايت جعفر بن مثنّي از امام کاظم7<ref>. الکافي، ج4، ص350.</ref> که برخي از ويژگي‌هاي حج پيامبر9 را در بر دارد، بر اين حکم دلالت مي‌کنند. البته فقيهان درباره پاره‌اي از مصداق‌هاي منزلگاه اختلاف نظر دارند. مثلاً شماري از فقيهان<ref>. المعتمد، ج4، ص242-243.</ref> شهر مکه را منزلگاه و استظلال را در آن جايز دانسته‌اند و شماري ديگر<ref>. المعتمد، ج4، ص242.</ref> در مسير مسجدالحرام تا نزديک آن، استظلال را روا نشمرده‌اند.
به باور مشهور فقیهان شیعه<ref>. السرائر، ج1، ص547؛ شرائع الاسلام، ج1، ص186؛ تحریر الوسیله، ج1، ص426.</ref> و اهل سنت،<ref>. مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ التمهید، ج15، ص111؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207-208.</ref> حرمت استظلال به حالتی اختصاص دارد که احرام‌گزار بر مرکبی مانند حیوان، خودرو، قطار و هواپیما سوار باشد یا پیاده حرکت کند. بر این اساس، در منزلگاه‌ها مانند کاروانسرا و خیمه‌گاه و زیر درخت، استظلال ممنوع نیست. به باور فقیهان اهل سنت<ref>. المغنی، ج3، ص285؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref> حدیث‌هایی مانند روایت جابر درباره حج پیامبر گرامی۹ و به باور فقیهان امامی،<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص340-341؛ مدارک الاحکام، ج7، ص363.</ref> افزون بر اصل برائت، حدیث‌هایی چون روایت جعفر بن مثنّی از امام کاظم7<ref>. الکافی، ج4، ص350.</ref> که برخی از ویژگی‌های حج پیامبر۹ را دربردارد، بر این حکم دلالت می‌کنند. البته فقیهان درباره پاره‌ای از مصداق‌های منزلگاه اختلاف نظر دارند. مثلاً شماری از فقیهان<ref>. المعتمد، ج4، ص242-243.</ref> شهر مکه را منزلگاه و استظلال را در آن جایز دانسته‌اند و شماری دیگر<ref>. المعتمد، ج4، ص242.</ref> در مسیر مسجدالحرام تا نزدیک آن، استظلال را روا نشمرده‌اند.


شماري از فقيهان امامي حرکت با پاي پياده را از شمول حرمت استظلال بيرون دانسته و استظلال را در اين فرض مجاز به شمار آورده‌اند.<ref>. المبسوط، طوسي، ج1، ص321؛ منتهي المطلب، ج2، ص792؛ جواهر الکلام، ج18، ص402-403.</ref> از جمله پشتوانه‌هاي آنان، صحيحه محمد بن اسماعيل بن بزيع<ref>. الکافي، ج4، ص351.</ref> از امام رضا7 است که بر جواز راه رفتن در سايه محمل دلالت دارد و نيز روايت احتجاج.<ref>. الاحتجاج، ج2، ص168.</ref> بيشتر فقيهان با اين ديدگاه مخالفت کرده‌اند؛ زيرا تعابير حديث‌ها عام هستند و واژگاني چون «مُحْرِم» و «سائر» را در بر دارند که شامل پيادگان نيز مي‌شوند. حديث‌هايي که در آن‌ها وازژه «راکب» آمده، تنها از باب ذکر مورد است و بر اختصاص دلالت ندارد.<ref>. الحدائق، ج15، ص484؛ جواهر الکلام، ج18، ص403؛ المعتمد، ج4، ص236.</ref> برخي حديث‌ها مانند روايت احتجاج نيز از لحاظ سند، ضعيف قلمداد شده‌اند.<ref>. المعتمد، ج4، ص237.</ref> در منابع مهم اهل سنت<ref>. نک: مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ مواهب الجليل، ج4، ص207؛ المغني، ج3، ص282-283.</ref> نيز تمايزي ميان حکم استظلال در دو حالت سواره و پياده هنگام حرکت به چشم نمي‌خورد؛ هر چند در پاره‌اي منابع<ref>. فتح العزيز، ج7، ص433-434.</ref> تمايز ميان حکم اين دو حالت به صراحت آمده است.
شماری از فقیهان امامی حرکت با پای پیاده را از شمول حرمت استظلال بیرون دانسته و استظلال را در این فرض مجاز به شمار آورده‌اند.<ref>. المبسوط، طوسی، ج1، ص321؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ جواهر الکلام، ج18، ص402-403.</ref> از جمله پشتوانه‌های آنان، صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع<ref>. الکافی، ج4، ص351.</ref> از امام رضا۷ است که بر جواز راه رفتن در سایه محمل دلالت دارد و نیز روایت احتجاج.<ref>. الاحتجاج، ج2، ص168.</ref> بیشتر فقیهان با این دیدگاه مخالفت کرده‌اند؛ زیرا تعابیر حدیث‌ها عام هستند و واژگانی چون «مُحْرِم» و «سائر» را دربردارند که شامل پیادگان نیز می‌شوند. حدیث‌هایی که در آن‌ها وازژه «راکب» آمده، تنها از باب ذکر مورد است و بر اختصاص دلالت ندارد.<ref>. الحدائق، ج15، ص484؛ جواهر الکلام، ج18، ص403؛ المعتمد، ج4، ص236.</ref> برخی حدیث‌ها مانند روایت احتجاج نیز از لحاظ سند، ضعیف قلمداد شده‌اند.<ref>. المعتمد، ج4، ص237.</ref> در منابع مهم اهل سنت<ref>. نک: مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207؛ المغنی، ج3، ص282-283.</ref> نیز تمایزی میان حکم استظلال در دو حالت سواره و پیاده هنگام حرکت به چشم نمی‌خورد؛ هر چند در پاره‌ای منابع<ref>. فتح العزیز، ج7، ص433-434.</ref> تمایز میان حکم این دو حالت به صراحت آمده است.


===متحرک بودن سايه===  
=== متحرک بودن سایه ===
شرط ديگر حرمت استظلال آن است که سايه و سايبان با شخص احرام‌گزار در حال حرکت، همراه باشد. بر اين اساس، عبور وي از زير سايه اشياي ثابت، مانند کوه‌ها، بناها، ديوارها و درختان جايز است. اين شرط به صراحت در حديث‌ها و بيشتر منابع فقهي مطرح نشده؛ اما از فحواي سخن آن‌ها قابل دريافت است و شماري از فقيهان شيعه<ref>. مجمع الفائده، ج6، ص321؛ المعتمد، ج4، ص238.</ref> و اهل سنت<ref>. الکافي في فقه الامام احمد، ج1، ص407؛ شرح العمده، ج3، ص72، 76؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref> بدان تصريح کرده‌اند. به باور شماري از فقيهان<ref>. المعتمد، ج4، ص238-239.</ref>، با توجه به آن که عبور حج‌گزار از زير سايه‌هاي ثابت، فراوان پيش مي‌آيد، منع نشدن از آن در روايات، بيانگر جواز آن است. با وجود اين، شماري از فقيهان امامي عبور از زير سايه‌هاي ثابت را تنها در حالت اضطرار مجاز دانسته‌اند.<ref>. کشف اللثام، ج5، ص402-403؛ جواهر الکلام، ج18، ص403-404.</ref>
شرط دیگر حرمت استظلال آن است که سایه و سایبان با شخص احرام‌گزار در حال حرکت، همراه باشد. بر این اساس، عبور وی از زیر سایه اشیای ثابت، مانند کوه‌ها، بناها، دیوارها و درختان جایز است. این شرط به صراحت در حدیث‌ها و بیشتر منابع فقهی مطرح نشده؛ اما از فحوای سخن آن‌ها قابل دریافت است و شماری از فقیهان شیعه<ref>. مجمع الفائده، ج6، ص321؛ المعتمد، ج4، ص238.</ref> و اهل سنت<ref>. الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص407؛ شرح العمده، ج3، ص72، 76؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref> بدان تصریح کرده‌اند. به باور شماری از فقیهان،<ref>. المعتمد، ج4، ص238-239.</ref> با توجه به آن که عبور حج‌گزار از زیر سایه‌های ثابت، فراوان پیش می‌آید، منع نشدن از آن در روایات، بیانگر جواز آن است. با وجود این، شماری از فقیهان امامی عبور از زیر سایه‌های ثابت را تنها در حالت اضطرار مجاز دانسته‌اند.<ref>. کشف اللثام، ج5، ص402-403؛ جواهر الکلام، ج18، ص403-404.</ref>


==کفاره استظلال==  
== کفاره استظلال ==
به باور فقيهان امامي، استظلالِ مُحرم، خواه به‌گونه اختياري و خواه در موارد اضطرار، موجب پرداخت کفاره (فديه) مي‌شود.<ref>. منتهي المطلب، ج2، ص792؛ المعتمد، ج4، ص245-246.</ref> پشتوانه اين حکم، رواياتي از جمله صحيحه علي بن جعفر<ref>. مسائل علي بن جعفر، ص273-274.</ref>، حديث عبدالله بن مغيره<ref>. التهذيب، ج5، ص313.</ref> و حديث ابراهيم بن ابي‌محمود<ref>. الکافي، ج4، ص351.</ref> به ترتيب از امام صادق، امام کاظم و امام رضا: است. به باور مشهور فقيهان امامي<ref>. جامع المقاصد، ج3، ص358؛ الحدائق، ج15، ص479-480؛ المعتمد، ج4، ص246.</ref>، کفاره استظلال قرباني کردن يک گوسفند است که حديث‌هاي گوناگون بر آن دلالت دارند. افزون بر اين، سخناني ديگر نيز در فقه امامي، به پشتوانه روايات، درباره کفاره استظلال به ميان آمده‌اند، از جمله: 1. يک مُدّ طعام براي هر روز.<ref>. المقنع، ص234.</ref> 2. براي فرد مختار، به ازاي هر روز يک گوسفند و براي مضطر، در مجموع يک گوسفند.<ref>. الکافي في الفقه، ص204؛ غنية النزوع، ص167.</ref> 3. تخيير ميان ذبح گوسفند و سه روز روزه و اطعام شش مسکين. اين سخن به ابن ابي‌عقيل عماني (م. حدود 350ق.) نسبت يافته است.<ref>. نک: الدروس، ج1، ص378.</ref> حديثي که بر کفاره ذبح شتر دلالت دارد، به معناي استحباب دانسته شده<ref>. الحدائق، ج15، ص481؛ المعتمد، ج4، ص246.</ref> يا ناپذيرفتني به شمار رفته است.<ref>. المعتمد، ج4، ص246.</ref>
به باور فقیهان امامی، استظلالِ مُحرم، خواه به‌گونه اختیاری و خواه در موارد اضطرار، موجب پرداخت کفاره (فدیه) می‌شود.<ref>. منتهی المطلب، ج2، ص792؛ المعتمد، ج4، ص245-246.</ref> پشتوانه این حکم، روایاتی از جمله صحیحه علی بن جعفر،<ref>. مسائل علی بن جعفر، ص273-274.</ref> حدیث عبدالله بن مغیره<ref>. التهذیب، ج5، ص313.</ref> و حدیث ابراهیم بن ابی‌محمود<ref>. الکافی، ج4، ص351.</ref> به ترتیب از امام صادق، امام کاظم و امام رضا: است. به باور مشهور فقیهان امامی،<ref>. جامع المقاصد، ج3، ص358؛ الحدائق، ج15، ص479-480؛ المعتمد، ج4، ص246.</ref> کفاره استظلال قربانی کردن یک گوسفند است که حدیث‌های گوناگون بر آن دلالت دارند. افزون بر این، سخنانی دیگر نیز در فقه امامی، به پشتوانه روایات، درباره کفاره استظلال به میان آمده‌اند، از جمله: ۱. یک مُدّ طعام برای هر روز.<ref>. المقنع، ص234.</ref> ۲. برای فرد مختار، به ازای هر روز یک گوسفند و برای مضطر، در مجموع یک گوسفند.<ref>. الکافی فی الفقه، ص204؛ غنیة النزوع، ص167.</ref> ۳. تخییر میان ذبح گوسفند و سه روز روزه و اطعام شش مسکین. این سخن به ابن ابی‌عقیل عمانی (م. حدود ۳۵۰ق) نسبت یافته است.<ref>. نک: الدروس، ج1، ص378.</ref> حدیثی که بر کفاره ذبح شتر دلالت دارد، به معنای استحباب دانسته شده<ref>. الحدائق، ج15، ص481؛ المعتمد، ج4، ص246.</ref> یا ناپذیرفتنی به شمار رفته است.<ref>. المعتمد، ج4، ص246.</ref>


در منابع فقهي اماميان، از اين موضوع سخن رفته که آيا در صورت تکرار استظلال، کفاره نيز متعدد مي‌شود يا نه. شماري از فقيهان بر آنند که از روايات مي‌توان دريافت که يک کفاره کافي است.<ref>. مسالک الافهام، ج2، ص486؛ المعتمد، ج4، ص246-247.</ref> در عمره همراه حج، بيشتر فقيهان براي هر احرام کفاره‌اي را واجب دانسته‌اند.<ref>. التهذيب، ج5، ص311؛ جواهر الکلام، ج20، ص417؛ المعتمد، ج4، ص247.</ref>
در منابع فقهی امامیان، از این موضوع سخن رفته که آیا در صورت تکرار استظلال، کفاره نیز متعدد می‌شود یا نه. شماری از فقیهان بر آنند که از روایات می‌توان دریافت که یک کفاره کافی است.<ref>. مسالک الافهام، ج2، ص486؛ المعتمد، ج4، ص246-247.</ref> در عمره همراه حج، بیشتر فقیهان برای هر احرام کفاره‌ای را واجب دانسته‌اند.<ref>. التهذیب، ج5، ص311؛ جواهر الکلام، ج20، ص417؛ المعتمد، ج4، ص247.</ref>


فقيهان مالکي و حنبلي که به حرمت استظلال باور دارند، درباره وجوب کفاره ديدگاهي همسان ندارند. در فقه حنبلي سه ديدگاه ديده مي‌شود<ref>. الانصاف، ج3، ص462؛ الفروع، ج3، ص270.</ref>: 1. وجوب فديه. 2. واجب نبودن فديه. 3. وجوب فديه، اگر استظلال اندک نباشد. در فقه مالکي نيز درباره کفاره استظلال با محمل و وسايل همانند، دو ديدگاه در ميان است<ref>. الکافي في فقه اهل المدينه، ص153؛ مختصر خليل، ص81؛ الشرح الکبير، ج2، ص57.</ref>: وجوب فديه و استحباب آن. اين اختلاف ديدگاه درباره مورد کفاره مصداق‌هاي ديگر استظلال نيز به چشم مي‌خورد.<ref>. نک: الانصاف، ج3، ص462-463؛ مواهب الجليل، ج4، ص209.</ref> نزد فقيهان حنبلي و مالکي، فديه استظلال يکي از اين سه به‌گونه تخييري است: 1. ذبح يک گوسفند و صدقه دادن آن. 2. سه روز روزه گرفتن. 3. اطعام شش مسکين.<ref>. القوانين الفقهيه، ص92-93؛ الانصاف، ج3، ص507.</ref>
فقیهان مالکی و حنبلی که به حرمت استظلال باور دارند، درباره وجوب کفاره دیدگاهی همسان ندارند. در فقه حنبلی سه دیدگاه دیده می‌شود:<ref>. الانصاف، ج3، ص462؛ الفروع، ج3، ص270.</ref> ۱. وجوب فدیه. ۲. واجب نبودن فدیه. ۳. وجوب فدیه، اگر استظلال اندک نباشد. در فقه مالکی نیز درباره کفاره استظلال با محمل و وسایل همانند، دو دیدگاه در میان است:<ref>. الکافی فی فقه اهل المدینه، ص153؛ مختصر خلیل، ص81؛ الشرح الکبیر، ج2، ص57.</ref> وجوب فدیه و استحباب آن. این اختلاف دیدگاه درباره مورد کفاره مصداق‌های دیگر استظلال نیز به چشم می‌خورد.<ref>. نک: الانصاف، ج3، ص462-463؛ مواهب الجلیل، ج4، ص209.</ref> نزد فقیهان حنبلی و مالکی، فدیه استظلال یکی از این سه به‌گونه تخییری است: ۱. ذبح یک گوسفند و صدقه دادن آن. ۲. سه روز روزه گرفتن. ۳. اطعام شش مسکین.<ref>. القوانین الفقهیه، ص92-93؛ الانصاف، ج3، ص507.</ref>


==برخي احکام جزئي استظلال==  
== برخی احکام جزئی استظلال ==
در منابع فقهي، احکام جزئي ديگر درباره استظلال آمده که مهم‌ترين موارد آن عبارتند از:
در منابع فقهی، احکام جزئی دیگر درباره استظلال آمده که مهم‌ترین موارد آن عبارتند از:


===شرط بالاي سر بودن مانع===  
=== شرط بالای سر بودن مانع ===
شماري از فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص318؛ منتهي المطلب، ج2، ص792؛ مسالک الافهام، ج2، ص264.</ref> استظلال را هنگامي ممنوع دانسته‌اند که مانع تابش خورشيد، بر فراز سرِ احرام‌گزار باشد. بر اين اساس، بهره‌گيري مُحرم از سايه جانبي مَحمل يا جامه‌اي که بر عصا يا درخت يا چوبي نهاده شده باشد، بدين شرط که اين چيزها بالاي سر او نباشند، جايز به شمار رفته است.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص364؛ تحرير الوسيله، ج1، ص426.</ref> از پشتوانه‌هاي اين حکم، صحيحه ابن سنان است که به باور مخالفانِ ديدگاه ياد شده، بر مدعا دلالت ندارد.<ref>. المعتمد، ج4، ص237-238.</ref> از اين رو، شماري از فقيهان اين ديدگاه را قاطعانه نپذيرفته<ref>. الحدائق، ج15، ص486-487؛ المعتمد، ج4، ص237-238.</ref> و شماري ديگر از باب احتياط بدان ملتزم نشده‌اند.<ref>. جامع المقاصد، ج3، ص187؛ جواهر الکلام، ج18، ص400-401.</ref> شهيد اول<ref>. الدروس، ج1، ص378-379.</ref> پذيرش شرط ياد شده براي حرمت استظلال را بر پايه اين سؤال دانسته است: آيا علت تحريمِ استظلال، پرهيز از پوشيده شدن بدن (سَتر) است يا تابش نور خورشيد (اضحاء)؟ بيشتر فقيهان دوران بعد<ref>. الحدائق، ج15، ص485-487؛ جواهر الکلام، ج18، ص402.</ref> به پشتوانه روايات، حکمت يا علت حرمت را جلوگيري نکردن از آفتاب دانسته و شرط بالاي سر بودن مانع را نپذيرفته‌اند. البته شماري از فقيهان بهره‌گيري از سايه بيروني محمل را به دليل نص خاص، جايز شمرده‌اند.<ref>. الحدائق، ج15، ص484-485؛ المعتمد، ج4، ص236-237.</ref>
شماری از فقیهان امامی<ref>. الخلاف، ج2، ص318؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مسالک الافهام، ج2، ص264.</ref> استظلال را هنگامی ممنوع دانسته‌اند که مانع تابش خورشید، بر فراز سرِ احرام‌گزار باشد. بر این اساس، بهره‌گیری مُحرم از سایه جانبی مَحمل یا جامه‌ای که بر عصا یا درخت یا چوبی نهاده شده باشد، بدین شرط که این چیزها بالای سر او نباشند، جایز به شمار رفته است.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص364؛ تحریر الوسیله، ج1، ص426.</ref> از پشتوانه‌های این حکم، صحیحه ابن سنان است که به باور مخالفانِ دیدگاه یاد شده، بر مدعا دلالت ندارد.<ref>. المعتمد، ج4، ص237-238.</ref> از این رو، شماری از فقیهان این دیدگاه را قاطعانه نپذیرفته<ref>. الحدائق، ج15، ص486-487؛ المعتمد، ج4، ص237-238.</ref> و شماری دیگر از باب احتیاط بدان ملتزم نشده‌اند.<ref>. جامع المقاصد، ج3، ص187؛ جواهر الکلام، ج18، ص400-401.</ref> شهید اول<ref>. الدروس، ج1، ص378-379.</ref> پذیرش شرط یاد شده برای حرمت استظلال را بر پایه این سؤال دانسته است: آیا علت تحریمِ استظلال، پرهیز از پوشیده شدن بدن (سَتر) است یا تابش نور خورشید (اضحاء)؟ بیشتر فقیهان دوران بعد<ref>. الحدائق، ج15، ص485-487؛ جواهر الکلام، ج18، ص402.</ref> به پشتوانه روایات، حکمت یا علت حرمت را جلوگیری نکردن از آفتاب دانسته و شرط بالای سر بودن مانع را نپذیرفته‌اند. البته شماری از فقیهان بهره‌گیری از سایه بیرونی محمل را به دلیل نص خاص، جایز شمرده‌اند.<ref>. الحدائق، ج15، ص484-485؛ المعتمد، ج4، ص236-237.</ref>


شماري از فقيهان اهل سنت، خواه مالکي<ref>. التاج و الاکليل، ج3، ص143-144؛ مواهب الجليل، ج4، ص207-208؛ الشرح الکبير، ج2، ص56-57.</ref> و خواه حنبلي<ref>. الکافي في فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ المغني، ج3، ص285.</ref> نيز به‌گونه ضمني چنين شرطي را براي حرمت استظلال به ميان آورده و مصداق‌هايي از استظلال را مانند بهره‌گيري از سايه جانبي محمل يا لباسي که بر فراز چوب يا عصا قرار گرفته، حرام ندانسته‌اند. از پشتوانه‌هاي اين حکم، روايت ام ‌الحُصَين درباره حج پيامبر9 است.<ref>. الکافي في فقه الامام احمد ، ج1، ص406؛ المغني، ج3، ص285؛ منار السبيل، ج1، ص236؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref> مخالفان اين ديدگاه، بهره‌گيري از هر‌گونه مانع آفتاب را مصداق استظلالِ ممنوع شمرده و به روايت‌هايي چون حديث ابن عمر استناد جسته‌اند.<ref>. شرح العمده، ج3، ص77.</ref> حديث‌ها و منابع فقهي اهل سنت به مواردي ديگر از استظلال بدون شرط ياد شده، مانند بهره‌گيري از سايه لباسي که بر محمل انداخته شده يا شخصي ديگر آن را نگاه داشته، نيز پرداخته‌اند.<ref>. نک: المصنف، ج3، ص286؛ المغني، ج3، ص285؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref>
شماری از فقیهان اهل سنت، خواه مالکی<ref>. التاج و الاکلیل، ج3، ص143-144؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207-208؛ الشرح الکبیر، ج2، ص56-57.</ref> و خواه حنبلی<ref>. الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ المغنی، ج3، ص285.</ref> نیز به‌گونه ضمنی چنین شرطی را برای حرمت استظلال به میان آورده و مصداق‌هایی از استظلال را مانند بهره‌گیری از سایه جانبی محمل یا لباسی که بر فراز چوب یا عصا قرار گرفته، حرام ندانسته‌اند. از پشتوانه‌های این حکم، روایت ام الحُصَین درباره حج پیامبر۹ است.<ref>. الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ المغنی، ج3، ص285؛ منار السبیل، ج1، ص236؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref> مخالفان این دیدگاه، بهره‌گیری از هرگونه مانع آفتاب را مصداق استظلالِ ممنوع شمرده و به روایت‌هایی چون حدیث ابن عمر استناد جسته‌اند.<ref>. شرح العمده، ج3، ص77.</ref> حدیث‌ها و منابع فقهی اهل سنت به مواردی دیگر از استظلال بدون شرط یاد شده، مانند بهره‌گیری از سایه لباسی که بر محمل انداخته شده یا شخصی دیگر آن را نگاه داشته، نیز پرداخته‌اند.<ref>. نک: المصنف، ج3، ص286؛ المغنی، ج3، ص285؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref>


===سايه اعضاي بدن===  
=== سایه اعضای بدن ===
به تصريح شماري از فقيهان امامي، به پشتوانه حديث‌هايي چند، جلوگيري از تابش نور خورشيد با اعضاي بدن، براي محرم جايز است.<ref>. منتهي المطلب، ج2، ص790؛ مجمع الفائده، ج6، ص322؛ مستند الشيعه، ج12، ص33.</ref> حتي در حديثي اين کار، سيره پيامبر گرامي9 در هنگام حج‌ گزاردن قلمداد شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص350.</ref> اين فقيهان صحيحه سعيد اعرج را که بر نهي از پوشاندن با دست دلالت دارد، داراي معناي کراهت دانسته‌اند.<ref>. الحدائق، ج15، ص487؛ المعتمد، ج4، ص239-240.</ref> در حديث‌هاي اهل سنت<ref>. المصنف، ج3، ص286.</ref> و فقيهان مالکي<ref>. التاج و الاکليل، ج3، ص143.</ref> و حنبلي<ref>. شرح العمده، ج3، ص70؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref> استظلال با دست براي احرام‌گزار روا شمرده شده است. نيز در منابع فقهي، از ديگر مصداق‌هاي همانند براي استظلال سخن رفته است.<ref>. نک: شرح العمده، ج3، ص75؛ کشاف القناع، ج2، ص425؛ مواهب الجليل، ج4، ص208.</ref>
به تصریح شماری از فقیهان امامی، به پشتوانه حدیث‌هایی چند، جلوگیری از تابش نور خورشید با اعضای بدن، برای محرم جایز است.<ref>. منتهی المطلب، ج2، ص790؛ مجمع الفائده، ج6، ص322؛ مستند الشیعه، ج12، ص33.</ref> حتی در حدیثی این کار، سیره پیامبر گرامی۹ در هنگام حج گزاردن قلمداد شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص350.</ref> این فقیهان صحیحه سعید اعرج را که برنهی از پوشاندن با دست دلالت دارد، دارای معنای کراهت دانسته‌اند.<ref>. الحدائق، ج15، ص487؛ المعتمد، ج4، ص239-240.</ref> در حدیث‌های اهل سنت<ref>. المصنف، ج3، ص286.</ref> و فقیهان مالکی<ref>. التاج و الاکلیل، ج3، ص143.</ref> و حنبلی<ref>. شرح العمده، ج3، ص70؛ کشاف القناع، ج2، ص425.</ref> استظلال با دست برای احرام‌گزار روا شمرده شده است. نیز در منابع فقهی، از دیگر مصداق‌های همانند برای استظلال سخن رفته است.<ref>. نک: شرح العمده، ج3، ص75؛ کشاف القناع، ج2، ص425؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.</ref>


===استظلال در شب===  
=== استظلال در شب ===
فقيهان متأخر امامي به اين نکته نيز پرداخته‌اند که آيا حرمت استظلال، ويژه روز است يا در شب نيز جاري است. شماري از فقيهان به پشتوانه ادله‌اي، رعايت اين حکم را در شب نيز واجب دانسته‌اند<ref>. جامع المدارک، ج2، ص412؛ المعتمد، ج4، ص241-242.</ref>؛ از جمله حديث‌هايي که درباره محافظت از سرما و گرما و باران سخن به ميان آورده است.<ref>. براي نمونه: الکافي، ج4، ص351-352؛ وسائل الشيعه، ج13، ص154-156.</ref> نيز استدلال نموده‌اند که مفهوم اصلي استظلال، پنهان ساختن و پوشاندن است و به محافظت از نور خورشيد اختصاص ندارد. در برابر، مخالفان بر آنند که استظلال تنها با وجود نور خورشيد مفهوم دارد و فقيهان پيشين نيز از حرمت آن در شب سخن نگفته‌اند.<ref>. کتاب الحج، گلپايگاني، ج2، ص221-222.</ref>
فقیهان متأخر امامی به این نکته نیز پرداخته‌اند که آیا حرمت استظلال، ویژه روز است یا در شب نیز جاری است. شماری از فقیهان به پشتوانه ادله‌ای، رعایت این حکم را در شب نیز واجب دانسته‌اند<ref>. جامع المدارک، ج2، ص412؛ المعتمد، ج4، ص241-242.</ref>؛ از جمله حدیث‌هایی که درباره محافظت از سرما و گرما و باران سخن به میان آورده است.<ref>. برای نمونه: الکافی، ج4، ص351-352؛ وسائل الشیعه، ج13، ص154-156.</ref> نیز استدلال نموده‌اند که مفهوم اصلی استظلال، پنهان ساختن و پوشاندن است و به محافظت از نور خورشید اختصاص ندارد. در برابر، مخالفان بر آنند که استظلال تنها با وجود نور خورشید مفهوم دارد و فقیهان پیشین نیز از حرمت آن در شب سخن نگفته‌اند.<ref>. کتاب الحج، گلپایگانی، ج2، ص221-222.</ref>


===حکم استظلال همراه===  
=== حکم استظلال همراه ===
از مسائل استظلال، تکليف مُحرمي است که با زن احرام‌گزار يا شخص بيمار يا مضطر همراه مي‌شود که استظلال براي او جايز است. اين مسئله مورد ابتلا است و از اين رو در روايات و منابع فقهي بدان پرداخته شده است. به باور همه فقيهان امامي، به اقتضاي اصل اشتغال و نيز به پشتوانه حديث‌هايي چون روايت بکر بن صالح<ref>. الکافي، ج4، ص352.</ref>، استظلال براي شخص همراه حرام است.<ref>. المبسوط، طوسي، ج1، ص321؛ منتهي المطلب، ج2، ص792؛ مدارک الاحکام، ج7، ص365-366.</ref> از نظر آنان، روايت عباس بن معروف<ref>. التهذيب، ج5، ص311-312.</ref> که جواز استظلال براي شخص همراه را به ذهن مي‌رساند، به لحاظ سند مخدوش و دلالت آن بر جواز، مناقشه‌پذير و حتي مردود است.<ref>. التهذيب، ج5، ص311-312؛ منتهي المطلب، ج2، ص792؛ مدارک الاحکام، ج7، ص365-366؛ مستند الشيعه، ج12، ص36.</ref> فقيهان اهل سنت کمتر به اين موضوع پرداخته‌اند. ديدگاه مالکيان درباره کسي که زني احرام‌گزار را در مرکب همراهي کند، آن است که استظلال بر او، بر خلاف زن، حرام است.<ref>. التاج و الاکليل، ج3، ص144؛ مواهب الجليل، ج4، ص208.</ref> پاره‌اي از منابع پيشين حنفي، اعتقاد به جواز را به مالک و فقيهان مدينه نسبت داده‌اند.<ref>. الحجه، ج2، ص272؛ مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110.</ref>
از مسائل استظلال، تکلیف مُحرمی است که با زن احرام‌گزار یا شخص بیمار یا مضطر همراه می‌شود که استظلال برای او جایز است. این مسئله مورد ابتلا است و از این رو در روایات و منابع فقهی بدان پرداخته شده است. به باور همه فقیهان امامی، به اقتضای اصل اشتغال و نیز به پشتوانه حدیث‌هایی چون روایت بکر بن صالح،<ref>. الکافی، ج4، ص352.</ref> استظلال برای شخص همراه حرام است.<ref>. المبسوط، طوسی، ج1، ص321؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مدارک الاحکام، ج7، ص365-366.</ref> از نظر آنان، روایت عباس بن معروف<ref>. التهذیب، ج5، ص311-312.</ref> که جواز استظلال برای شخص همراه را به ذهن می‌رساند، به لحاظ سند مخدوش و دلالت آن بر جواز، مناقشه‌پذیر و حتی مردود است.<ref>. التهذیب، ج5، ص311-312؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مدارک الاحکام، ج7، ص365-366؛ مستند الشیعه، ج12، ص36.</ref> فقیهان اهل سنت کمتر به این موضوع پرداخته‌اند. دیدگاه مالکیان درباره کسی که زنی احرام‌گزار را در مرکب همراهی کند، آن است که استظلال بر او، بر خلاف زن، حرام است.<ref>. التاج و الاکلیل، ج3، ص144؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.</ref> پاره‌ای از منابع پیشین حنفی، اعتقاد به جواز را به مالک و فقیهان مدینه نسبت داده‌اند.<ref>. الحجه، ج2، ص272؛ مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110.</ref>


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


==منابع==
== منابع ==
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9120/استظلال
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9120/استظلال
  | عنوان = استضلال
  | عنوان = استضلال
  | نویسنده = سيد رضا هاشمي
  | نویسنده = سید رضا هاشمی
}}
}}
 
* '''الاحتجاج'''، ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ق)، به کوشش سید محمد باقر، نجف، دار النعمان، ۱۳۸۶ق.
*'''الاحتجاج'''، ابومنصور الطبرسي (م.520ق)، به کوشش سيد محمد باقر، نجف، دار النعمان، 1386ق.
* '''الاحکام فی الحلال و الحرام'''، یحیی بن حسین (م. ۲۹۸ق)، به کوشش علی بن احمد، ۱۴۱۰ق.
*'''الاحکام في الحلال و الحرام'''، يحيي بن حسين (م.298ق)، به کوشش علي بن احمد، 1410ق.
* '''الاختصاص'''، المفید (م. ۴۱۳ق)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
*'''الاختصاص'''، المفيد (م.413ق)، به کوشش غفاري و زرندي، بيروت، دار المفيد، 1414ق.
* '''الاستبصار'''، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ق.
*'''الاستبصار'''، الطوسي (م.460ق)، به کوشش موسوي، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1390ق.
* '''الاستذکار'''، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق)، به کوشش سالم محمد و محمد علی، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۰م.
*'''الاستذکار'''، ابن عبدالبر (م.463ق)، به کوشش سالم محمد و محمد علي، دار الکتب العلميه، 2000م.
* '''اعانة الطالبین'''، السید البکری الدمیاطی (م. ۱۳۱۰قبیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
*'''اعانة الطالبين'''، السيد البکري الدمياطي (م.1310قبيروت، دار الفکر، 1418ق.
* '''الانتصار'''، السید المرتضی (م. ۴۳۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
*'''الانتصار'''، السيد المرتضي (م.436ق)، قم، نشر اسلامي، 1415ق.
* '''الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف'''، المرداوی (م. ۸۸۵ق)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
*'''الانصاف في معرفة الراجح من الخلاف'''، المرداوي (م.885ق)، به کوشش محمد حامد، بيروت، دار احياء التراث العربي.
* '''بدائع الصنائع'''، علاء الدین الکاسانی (م. ۵۸۷قبیروت، دار الکتاب العربی، ۱۹۸۲م.
*'''بدائع الصنائع'''، علاء الدين الکاساني (م.587قبيروت، دار الکتاب العربي، 1982م.
* '''التاج و الاکلیل'''، محمد بن یوسف العبدری (م. ۸۹۷قبیروت، دار الفکر، ۱۳۹۸ق.
*'''التاج و الاکليل'''، محمد بن يوسف العبدري (م.897قبيروت، دار الفکر، 1398ق.
* '''تحریر الوسیله'''، امام خمینی۱ (م. ۱۳۶۸ش)، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۰ق.
*'''تحرير الوسيله'''، امام خميني1 (م.1368ش)، نجف، مطبعة الآداب، 1390ق.
* '''تذکرة الفقهاء'''، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۶ق.
*'''تذکرة الفقهاء'''، العلامة الحلي (م.726ق)، قم، آل البيت،، 1416ق.
* '''التمهید'''، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق)، مغرب، وزارة الاوقاف، ۱۳۸۷ق.
*'''التمهيد'''، ابن عبدالبر (م.463ق)، مغرب، وزارة الاوقاف، 1387ق.
* '''تهذیب الاحکام'''، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
*'''تهذيب الاحکام'''، الطوسي (م.460ق)، به کوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1365ش.
* '''جامع المدارک'''، سید احمد الخوانساری (م. ۱۴۰۵ق)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ق.
*'''جامع المدارک'''، سيد احمد الخوانساري (م.1405ق)، به کوشش غفاري، تهران، مکتبة الصدوق، 1405ق.
* '''جامع المقاصد'''، الکرکی (م. ۹۴۰ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۱ق.
*'''جامع المقاصد'''، الکرکي (م.940ق)، قم، آل البيت،، 1411ق.
* '''جواهر الکلام'''، النجفی (م. ۱۲۶۶ق)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ش.
*'''جواهر الکلام'''، النجفي (م.1266ق)، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1367ش.
* '''الحجّه'''، محمد بن حسن شیبانی (م. قرن۲قبیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
*'''الحجّه'''، محمد بن حسن شيباني (م.قرن2قبيروت، عالم الکتب، 1403ق.
* '''الحدائق الناضره'''، یوسف البحرانی (م. ۱۱۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۹ق.
*'''الحدائق الناضره'''، يوسف البحراني (م.1186ق)، قم، نشر اسلامي، 1409ق.
* '''حلیة العلماء'''، محمد بن احمد قفّال شاشی (م. ۵۰۷قبیروت ـ عمان، الرساله ـ دار الارقم، ۱۴۰۰ق.
*'''حلية العلماء'''، محمد بن احمد قفّال شاشي (م.507قبيروت ـ عمان، الرساله ـ دار الارقم، 1400ق.
* '''الخلاف'''، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ق.
*'''الخلاف'''، الطوسي (م.460ق)، قم، نشر اسلامي، 1417ق.
* '''الدروس الشرعیه'''، الشهید الاول (م. ۷۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
*'''الدروس الشرعيه'''، الشهيد الاول (م.786ق)، قم، نشر اسلامي، 1414ق.
* '''ذخیرة المعاد'''، محمد باقر السبزواری (م. ۱۰۹۰ق)، قم، مؤسسة آل البیت،
*'''ذخيرة المعاد'''، محمد باقر السبزواري (م.1090ق)، قم، مؤسسة آل البيت،.
* '''الروضة البهیه'''، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ق)، به کوشش کلانتر، قم، داوری، ۱۴۱۰ق.
*'''الروضة البهيه'''، الشهيد الثاني (م.965ق)، به کوشش کلانتر، قم، داوري، 1410ق.
* '''السرائر'''، ابن ادریس (م. ۵۹۸ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
*'''السرائر'''، ابن ادريس (م.598ق)، قم، النشر الاسلامي، 1411ق.
* '''السنن الکبری'''، البیهقی (م. ۴۵۸قبیروت، دار الفکر.
*'''السنن الکبري'''، البيهقي (م.458قبيروت، دار الفکر.
* '''شرائع الاسلام'''، المحقق الحلی (م. ۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، قم، دار الایمان، ۱۴۰۹ق.
*'''شرائع الاسلام'''، المحقق الحلي (م.676ق)، به کوشش سيد صادق شيرازي، قم، دار الايمان، 1409ق.
* '''شرح العمده'''، ابن تیمیه حرّانی (م. ۷۲۸قریاض، مکتبة العبیکان، ۱۴۱۳ق.
*'''شرح العمده'''، ابن تيميه حرّاني (م.728قرياض، مکتبة العبيکان، 1413ق.
* '''الشرح الکبیر'''، ابوالبرکات (م. ۱۲۰۱ق)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
*'''الشرح الکبير'''، ابوالبرکات (م.1201ق)، مصر، دار احياء الکتب العربيه.
* '''الصحاح'''، الجوهری (م. ۳۹۳ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
*'''الصحاح'''، الجوهري (م.393ق)، به کوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق.
* '''صحیح مسلم'''، مسلم (م. ۲۶۱قبیروت، دار الفکر.
*'''صحيح مسلم'''، مسلم (م.261قبيروت، دار الفکر.
* '''عون المعبود'''، العظیم آبادی (م. ۱۳۲۹قبیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
*'''عون المعبود'''، العظيم آبادي (م.1329قبيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق.
* '''عیون اخبار الرضا (ع)'''، الصدوق (م. ۳۸۱قبیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
*'''عيون اخبار الرضا(ع)'''، الصدوق(م.381قبيروت، اعلمي، 1404ق.
* '''غُنیة النزوع'''، الحلبی (م. ۵۸۵ق)، به کوشش ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق۷، ۱۴۱۷ق.
*'''غُنية النزوع'''، الحلبي (م.585ق)، به کوشش ابراهيم بهادري، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق.
* '''فتح العزیز'''، عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. ۶۲۳قبیروت، دار الفکر.
*'''فتح العزيز'''، عبدالکريم بن محمد الرافعي (م.623قبيروت، دار الفکر.
* '''الفروع'''، محمد بن مفلح المقدّسی (م. ۷۶۳ق)، به کوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
*'''الفروع'''، محمد بن مفلح المقدّسي (م.763ق)‌، به کوشش القاضي، بيروت، دار الکتب العلميه، 1418ق.
* '''القاموس المحیط'''، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷قبیروت، دار العلم.
*'''القاموس المحيط'''، الفيروزآبادي (م.817قبيروت، دار العلم.
* '''قرب الاسناد'''، الحمیری (م. قرن۳ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۳ق.
*'''قرب الاسناد'''، الحميري (م.قرن3ق)، قم، آل البيت،، 1413ق.
* '''القوانین الفقهیه'''، محمد بن جزی الغرناطی (م. ۷۶۳ق).
*'''القوانين الفقهيه'''، محمد بن جزي الغرناطي (م.763ق).
* '''الکافی فی الفقه'''، ابوالصلاح الحلبی (م. ۴۴۷ق)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین۷، ۱۴۰۳ق.
*'''الکافي في الفقه'''، ابوالصلاح الحلبي (م.447ق)، به کوشش استادي، اصفهان، مکتبة اميرالمؤمنين7، 1403ق.
* '''الکافی فی فقه الامام احمد بن حنبل'''، عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق)، به کوشش زهیر الشاویش، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق.
*'''الکافي في فقه الامام احمد بن حنبل'''، عبدالله بن قدامه (م.620ق)، به کوشش زهير الشاويش، بيروت، المکتب الاسلامي، 1408ق.
* '''الکافی فی فقه اهل المدینة المالکی'''، القرطبی (م. ۴۶۳قبیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق.
*'''الکافي في فقه اهل المدينة المالکي'''، القرطبي (م.463قبيروت، دار الکتب العلميه، 1407ق.
* '''الکافی'''، الکلینی (م. ۳۲۹ق)، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
*'''الکافي'''، الکليني (م.329ق)، به کوشش علي اکبر غفاري، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1363ش.
* '''الکامل فی التاریخ'''، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰قبیروت، دار صادر ـ دار بیروت، ۱۳۸۶ق.
*'''الکامل في التاريخ'''، ابن اثير علي بن محمد الجزري (م.630قبيروت، دار صادر ـ دار بيروت، 1386ق.
* '''کتاب الحج'''، تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، ۱۴۰۰ق.
*'''کتاب الحج'''، تقرير بحث الگلپايگاني، الصابري، قم، الخيام، 1400ق.
* '''کشاف القناع'''، منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ق)، به کوشش هلال مصیلحی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
*'''کشاف القناع'''، منصور البهوتي (م.1051ق)، به کوشش هلال مصيلحي، بيروت، دار الفکر، 1402ق.
* '''کشف اللثام'''، الفاضل الهندی (م. ۱۱۳۷ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
*'''کشف اللثام'''، الفاضل الهندي (م.1137ق)، قم، نشر اسلامي، 1416ق.
* '''لسان العرب'''، ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
*'''لسان العرب'''، ابن منظور (م.711ق)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
* '''المبسوط فی فقه الامامیه'''، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
*'''المبسوط في فقه الاماميه'''، الطوسي (م.460ق)، به کوشش بهبودي، تهران، المکتبة المرتضويه.
* '''المبسوط'''، السرخسی (م. ۴۸۳قبیروت، دار المعرفه.
*'''المبسوط'''، السرخسي (م.483قبيروت، دار المعرفه.
* '''مجمع الفائدة و البرهان'''، المحقق الاردبیلی (م. ۹۹۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
*'''مجمع الفائدة و البرهان'''، المحقق الاردبيلي (م.993ق)، قم، نشر اسلامي، 1416ق.
* '''المجموع شرح المهذب'''، النووی (م. ۶۷۷قبیروت، دار الفکر.
*'''المجموع شرح المهذب'''، النووي (م.677قبيروت، دار الفکر.
* '''مختصر اختلاف العلماء'''، احمد بن محمد طحاوی (م. قرن۴ق)، به کوشش عبدالله نذیر، بیروت، دار الشعائر الاسلامیه، ۱۴۱۷ق.
*'''مختصر اختلاف العلماء'''، احمد بن محمد طحاوي (م.قرن4ق)، به کوشش عبدالله نذير، بيروت، دار الشعائر الاسلاميه، 1417ق.
* '''مختصر خلیل'''، خلیل بن اسحاق مالکی (م. قرن۸قبیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
*'''مختصر خليل'''، خليل بن اسحاق مالکي (م.قرن8قبيروت، دار الفکر، 1415ق.
* '''مختلف الشیعه'''، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
*'''مختلف الشيعه'''، العلامة الحلي (م.726ق)، قم، نشر اسلامي، 1412ق.
* '''مدارک الاحکام'''، محمد بن علی العاملی (م. ۱۰۰۹ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۰ق.
*'''مدارک الاحکام'''، محمد بن علي العاملي (م.1009ق)، قم، آل البيت،، 1410ق.
* '''المراسم العلویه'''، سلار حمزة بن عبدالعزیز (م. ۴۴۸ق)، به کوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۱۴ق.
*'''المراسم العلويه'''، سلار حمزة بن عبدالعزيز (م.448ق)، به کوشش حسيني، قم، المجمع العالمي لاهل البيت،، 1414ق.
* '''مسائل علی بن جعفر'''، علی بن جعفر (م. قرن۲ق)، کنگره جهانی امام رضا۷، ۱۴۰۹ق.
*'''مسائل علي بن جعفر'''، علي بن جعفر (م.قرن2ق)، کنگره جهاني امام رضا7، 1409ق.
* '''مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام'''، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ق)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
*'''مسالک الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام'''، الشهيد الثاني (م.965ق)، قم، معارف اسلامي، 1416ق.
* '''مستند الشیعه'''، احمد النراقی (م. ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۹ق.
*'''مستند الشيعه'''، احمد النراقي (م.1245ق)، قم، آل البيت،، 1419ق.
* '''مسند احمد'''، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱قبیروت، دار صادر.
*'''مسند احمد'''، احمد بن حنبل (م.241قبيروت، دار صادر.
* '''المصنّف'''، ابن ابی‌شیبه (م. ۲۳۵ق)، به کوشش کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق.
*'''المصنّف'''، ابن ابي‌شيبه (م.235ق)، به کوشش کمال يوسف الحوت، رياض، مکتبة الرشد، 1409ق.
* '''المعتمد فی شرح المناسک'''، محاضرات الخوئی (م. ۱۴۱۳قالخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، ۱۴۰۹ق.
*'''المعتمد في شرح المناسک'''، محاضرات الخوئي (م.1413قالخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1409ق.
* '''معجم مقاییس اللغه'''، ابن فارس (م. ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
*'''معجم مقاييس اللغه'''، ابن فارس(م.395ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق.
* '''مغنی المحتاج'''، محمد الشربینی (م. ۹۷۷قبیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
*'''مغني المحتاج'''، محمد الشربيني (م.977قبيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق.
* '''المغنی'''، عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰قبیروت، دار الکتاب العربی.
*'''المغني'''، عبدالله بن قدامه (م.620قبيروت، دار الکتاب العربي.
* '''المقنع'''، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسه امام هادی۷، ۱۴۱۵ق.
*'''المقنع'''، الصدوق(م.381ق)، قم، مؤسسه امام هادي7، 1415ق.
* '''المقنعه'''، المفید (م. ۴۱۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
*'''المقنعه'''، المفيد(م.413ق)، قم، نشر اسلامي، 1410ق.
* '''منار السبیل'''، ابراهیم بن محمد بن ضویان (م. ۱۳۵۳ق)، به کوشش عصام قلعه‌جی، ریاض، مکتبة المعارف، ۱۴۰۵ق.
*'''منار السبيل'''، ابراهيم بن محمد بن ضويان (م.1353ق)، به کوشش عصام قلعه‌جي، رياض، مکتبة المعارف، 1405ق.
* '''منتهی المطلب'''، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، چاپ سنگی، ۱۳۳۳ق.
*'''منتهي المطلب'''، العلامة الحلي (م.726ق)، چاپ سنگي، 1333ق.
* '''مواهب الجلیل'''، الحطاب الرعینی (م. ۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
*'''مواهب الجليل'''، الحطاب الرعيني (م.954ق)، به کوشش زکريا عميرات، بيروت، دار الکتب العلميه، 1416ق.
* '''نیل الاوطار'''، الشوکانی (م. ۱۲۵۵قبیروت، دار الجیل، ۱۹۷۳م.
*'''نيل الاوطار'''، الشوکاني (م.1255قبيروت، دار الجيل، 1973م.
* '''وسائل الشیعه'''، الحرّ العاملی (م. ۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
*'''وسائل الشيعه'''، الحرّ العاملي (م.1104ق)، قم، آل البيت،، 1414ق.
* '''الهدایة شرح بدایة المبتدی'''، علی بن ابوبکر المرغینانی (م. ۵۹۳قبیروت، المکتبة الاسلامیه.
*'''الهداية شرح بداية المبتدي'''، علي بن ابوبکر المرغيناني (م.593قبيروت، المکتبة الاسلاميه.
*
{{پایان}}
{{پایان}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:احرام]]
[[رده:احرام]]
[[رده:احکام احرام]]
[[رده:احکام احرام]]
[[رده:محرمات احرام]]
[[رده:محرمات احرام]]

نسخهٔ ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۰

استظلال، بهره‌گیری احرام‌گزار از سایه است، که یکی از محرمات احرام شمرده شده است.

واژه

واژه «استظلال»، از ریشه «ظ، ل، ل»، به معنای پناه بردن به سایه، به سایه درآمدن، و سایه خواستن به کار می‌رود.[۱] در مبحث حج منابع فقهی، استظلال یا تظلیل به عنوان یکی از محرمات احرام٭، به‌گونه مستقل در مبحث پوشاندن سر٭ که از دیگر محرمات احرام است، بررسی می‌شود. کاربرد این واژه در منابع فقهی بیشتر به همان معنای لغوی است؛ اما با توجه به قیود و شرایط استظلال به منزله یکی از محرمات احرام، این اصطلاح در فقه اسلامی معنایی خاص‌تر از مفهوم لغوی یافته و بیشتر مقصود از آن، بهره‌گیری مرد محرم از سایه آفتاب در حال حرکت وسیله حمل و نقل، مانند کجاوه و خودرو و قطار، و حتی در حال پیاده‌روی است.[۲]

البته شماری از فقیهان مقصود از تظلیل و استظلال را مفهومی گسترده‌تر از پناه بردن به سایه آفتاب و شامل بهره‌گیری از هرگونه مانع در برابر سرما و گرما و باد و باران و مانند این‌ها دانسته و از استظلال در شب نیز سخن به میان آورده‌اند.[۳] به باور آنان، معنای اصلی ریشه «ظلـل» پوشاندن است،[۴] چنان‌که در برخی حدیث‌های مربوط به استظلال نیز نگاه داشتن خود از سرما و گرما و باران در میان است. (ادامه مقاله← برخی احکام جزئی استظلال)

حکم استظلال

فقیهان شیعه و اهل سنت به پشتوانه ادله فقهی، به ویژه حدیث‌های حکایت‌گر سیره پیامبر گرامی۹ و امامان: و صحابه و تابعین، حکم استظلال را یاد کرده‌اند.

دیدگاه فقیهان امامی

به باور بیشتر نزدیک به همه فقیهان امامی،[۵] استظلالِ مُحرم با تحقق شرایطی (ادامه مقاله ← قیود و شرایط حرمت استظلال) جایز نیست. بر این اساس، احرام‌گزار نمی‌تواند بر وسیله سواری سقف‌دار مانند کجاوه و هودج[۶] ـ و حتی به باور فقیهان معاصر، وسایلی چون کشتی، هواپیما و خودرو[۷] ـ سوار شود. اندکی از فقیهان امامی از جمله ابن جنید اسکافی، به سایه نرفتن را مستحب شمرده‌اند.[۸] پشتوانه دیدگاه مشهور، حدیث‌های پرشمار[۹] و معتبر است که برخی از آن‌ها صحیح قلمداد شده‌اند[۱۰]؛ مانند روایت‌های راویانی چون اسماعیل بن عبدالخالق[۱۱] و هشام بن سالم[۱۲] از امام صادق۷، عبدالله بن مغیره[۱۳] از امام کاظم۷ و سعد بن سعد اشعری[۱۴] از امام رضا۷. شماری از آن حدیث‌ها نیز حسنه یا موثقه به شمار رفته‌اند[۱۵]؛ مانند روایت‌هایی که محمد بن منصور[۱۶] از امام صادق۷ و اسحاق بن عمار[۱۷] و عثمان بن عیسی[۱۸] از امام کاظم۷ گزارش کرده‌اند. در این حدیث‌ها، احرام‌گزاران به‌گونه صریح یا ضمنی از جای گرفتن در وسایلی مانند کجاوه و زیر سایبان رفتن به هنگام حرکت نهی شده و به سیر زیر آفتاب فرمان یافته‌اند (أَضحِ لِمَن أحْرَمْتَ له).[۱۹] نیز در برخی روایت‌ها، اصرار عملی پیشوایان دین از جمله پیامبر گرامی9[۲۰] و امام جواد7[۲۱] بر پرهیز از استظلال در حال احرام‌گزارش شده است. دیگر ادله[۲۲] روایاتی هستند که از گفت‌وگوهایی میان امامان شیعه: و سران مذهب حنفی‌گزارش داده‌اند، مانند گفت‌وگوی ابوحنیفه[۲۳] (م. ۱۵۰ق) با امام صادق۷ و مناظرات جداگانه ابویوسف[۲۴] (م. ۱۸۲ق) و محمد بن حسن شیبانی[۲۵] (م. ۱۸۹ق) با امام کاظم۷. به باور شماری از فقیهان، حکمتِ حرمت پوشش بخش‌هایی از بدن در حال احرام، یعنی پرهیز از آسایش‌طلبی و تن‌آسایی، در حکم حرمت استظلال نیز وجود دارد.[۲۶]

برای استحبابِ پرهیز از استظلال در فقه امامی، سه حدیث را پشتوانه شمرده‌اند:[۲۷] صحیحه حلبی،[۲۸] صحیحه علی بن جعفر[۲۹] و صحیحه جمیل بن دراج.[۳۰] فقیهان با توجه به دلالت حدیث‌های بسیار بر حرمت استظلال، این دیدگاه را نپذیرفته و گفته‌اند: تعبیر «ما یُعْجِبُنی» که در حدیث حلبی یاد شده، درباره حرمت نیز به کار می‌رود[۳۱] و دست کم در جواز صراحت ندارد. نیز تعبیر «و قد رخّص» در روایت جمیل، بر جواز استظلال در برخی موارد به سبب اضطرار دلالت دارد و با حکم اوّلی وجوب ناسازگار نیست.[۳۲] افزون بر این، موضوع روایت علی بن جعفرکه گویا استظلال را جایز شمرده، نیز قضیه‌ای شخصی و چه بسا مربوط به اضطرار است، چنان‌که وجوب کفاره شاهد همین مدعا است.[۳۳] شماری از این حدیث‌ها را نیز از باب تقیه٭ دانسته‌اند.[۳۴]

دیدگاه فقیهان مذاهب دیگر

از میان پیشوایان مذاهب اهل سنت، مالک بن انس[۳۵] (م. ۱۷۹ق) و احمد بن حنبل[۳۶] (م. ۲۴۱ق) به حرمت استظلال با کجاوه و وسایل همانند آن باور دارند، همچنان‌که از صحابه و فقیهان نخستین، کسانی چون عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن مهدی و فقیهان مدینه این دیدگاه را داشته‌اند.[۳۷] مهم‌ترین پشتوانه باورمندان به حرمت استظلال، سیره پیامبر گرامی۹ و جانشینان ایشان و صحابه و تابعین است؛ زیرا آنان بدون محمِل و سایبان و زیر آفتاب حج می‌گزاردند.[۳۸] نیز بر پایه روایت جابر از پیامبر گرامی۹، گناهانِ مُحرمی که در پرتو آفتاب احرام بگزارد، با غروب خورشید از میان می‌رود.[۳۹] بر پایه گزارش‌هایی، عبدالله بن عمر مُحرمانی را که سایبانی برای خود برگرفته بودند، از استظلال پرهیز می‌داد و آنان را به آشکار ساختن خود در برابر آفتاب (إضحاء) سفارش می‌کرد.[۴۰] لزوم دوری از آسایش‌طلبی، از ادله حرمت استظلال به شمار رفته است.[۴۱]

ناقدانِ این ادله،[۴۲] فعل پیامبر۹ و صحابه را دلالت‌گر بر وجوب ندانسته، با ضعیف شمردن سند روایت مرفوعه جابر، آن را دارای معنای استحباب دانسته‌اند. استناد به حدیث‌های ابن عمر را نیز شماری از فقیهان نپذیرفته‌اند. در فقه حنبلی، افزون بر حرمت استظلال با محمل، چند دیدگاه دیگر نیز مطرح شده است:[۴۳] أ. کراهت استظلال. برخی از شارحان فقه حنبلی، مقصود احمد بن حنبل را از کراهت، همین معنا یعنی کراهت تنزیهی، دانسته‌اند. ب. جواز استظلال بدون کراهت. ج. حرمت استظلال، اگر اندک نباشد.[۴۴]

در برابر، فقیهان حنفی،[۴۵] شافعی[۴۶] و زیدی[۴۷] استظلال در کجاوه را در شمار محرمات احرام ندانسته و بهره بردن از آن را در حال احرام تجویز کرده‌اند. از صحابه و فقیهان نخست، کسانی چون عثمان، ربیعه، ثوری، ابوحنیفه (م. ۱۵۰ق) و شافعی (م. ۲۰۴ق) این دیدگاه را پذیرفته‌اند.[۴۸] باورمندان به این دیدگاه نیز به سنّت نبوی و سیره صحابه استناد کرده‌اند؛ مانند روایت ام الحصین که بر پایه آن، در حجة الوداع، اسامه یا بلال با لباس سایبانی برای پیامبر۹ ساختند تا جمره را رمی کند.[۴۹] نیز گزارش شده که عثمان بن عفان در حال احرام در خیمه‌ای جای می‌گرفت.[۵۰] روایت‌هایی نیز درباره بهره‌گیری کسانی چون عمر بن خطاب و عمار یاسر از سایبان در حال احرام گزارش شده است. همچنین گزارش شده که ابن عباس استظلال را در حال احرام جایز می‌دانست.[۵۱] دلیل دیگر جواز استظلال آن است که بهره بردن از سایه در حال احرام هنگامی ممنوع است که چیزی پوشاننده بدن باشد و سقف کجاوه یا خیمه با بدن تماس ندارد.[۵۲] مخالفان این دیدگاه،[۵۳] حدیث‌های یاد شده از جمله حدیث ام الحصین را مربوط به حالت اضطرار و وجود عذر موجّه دانسته‌اند. نیز احتمال داده‌اند که استظلال پیامبر۹ پس از پیاده شدن از مرکب بوده است نه در حال سواره. برخی شافعیان پرهیز از استظلال را هنگام وقوف در عرفه، مستحب دانسته‌اند.[۵۴] در شماری از منابع فقهی حنفیان، باور به حرمت رفتن زیر خیمه و مانند آن، به مالک نسبت یافته است.[۵۵] در منابع فقه مالکی، این دیدگاه به چشم نمی‌خورد.

قیود و شرایط حرمت استظلال

فقیهانی که به حرمت استظلال باور دارند، قیود و شرایطی برای این حکم یاد کرده‌اند که مهم‌ترین موارد آن‌ها عبارتند از:

مرد بودن احرام‌گزار

به باور همه فقیهان امامی،[۵۶] به پشتوانه روایات از جمله صحیحه حریز،[۵۷] صحیحه محمد بن مسلم[۵۸] و صحیحه حلبی،[۵۹] استظلال برای احرام‌گزار زن حرام نیست. توانایی جسمی کمتر و دشواری پرهیز زنان از استظلال، از حکمت‌های این حکم است.[۶۰] شیخ طوسی خودداری زنان از استظلال را مستحب شمرده است.[۶۱] همچنین فقیهان امامی کودکان را از شمول حکم حرمت استظلال بیرون می‌دانند.[۶۲] دلیل آن‌ها افزون بر حدیث‌های نقل شده مانند صحیحه حریز، آن است که کودکان مشمول احکام الزامی نیستند و رعایت احکام الزامی حج از جمله محرمات احرام، برای آنان مستحب است، نه واجب.[۶۳] بیشتر باورمندان به حرمت استظلال در فقه اهل سنت، به صراحت زنان را از شمول این حکم استثنا نکرده‌اند. البته آن‌ها معمولاً حرمت استظلال را در موضوع حرمت پوشش سر برای مردان مطرح کرده‌اند. از همین روی و نیز با توجه به تصریح پاره‌ای از منابع ایشان به ممنوع نبودن استظلال برای زنان، می‌توان اهل سنت را نیز معتقد به این شرط دانست.[۶۴]

نبود اضطرار

هرگاه احرام‌گزار به سبب بیماری یا ناتوانی نیازمند استظلال باشد، به باور همه فقیهان شیعه[۶۵] و اهل سنت[۶۶] این کار وی جایز است. فقیهان امامی به حدیث‌هایی استناد کرده‌اند[۶۷]؛ اما درباره گستره و میزان اضطراری که موجب جواز استظلال می‌شود، اتفاق نظر ندارند. برخی[۶۸] دشواری اندک مانند گرمای آفتاب یا بارش باران و بعضی[۶۹] زیان بزرگ را مصداق این اضطرار دانسته‌اند. شماری دیگر به پشتوانه برخی حدیث‌ها، مصادیقی خاص برای آن برشمرده‌اند،[۷۰] مانند کهنسالی، گرما و سرما. بیشتر فقیهان نه دشواری سخت را تا اندازه‌ای که مشمول ادله نفی حرج شود، لازم می‌شمرند و نه آزار دیدن از ترک استظلال را کافی می‌شمارند، بلکه بر آنند که حدی متوسط از دشواری و اضطرار لازم است.[۷۱]

در حال حرکت بودن احرام‌گزار

به باور مشهور فقیهان شیعه[۷۲] و اهل سنت،[۷۳] حرمت استظلال به حالتی اختصاص دارد که احرام‌گزار بر مرکبی مانند حیوان، خودرو، قطار و هواپیما سوار باشد یا پیاده حرکت کند. بر این اساس، در منزلگاه‌ها مانند کاروانسرا و خیمه‌گاه و زیر درخت، استظلال ممنوع نیست. به باور فقیهان اهل سنت[۷۴] حدیث‌هایی مانند روایت جابر درباره حج پیامبر گرامی۹ و به باور فقیهان امامی،[۷۵] افزون بر اصل برائت، حدیث‌هایی چون روایت جعفر بن مثنّی از امام کاظم7[۷۶] که برخی از ویژگی‌های حج پیامبر۹ را دربردارد، بر این حکم دلالت می‌کنند. البته فقیهان درباره پاره‌ای از مصداق‌های منزلگاه اختلاف نظر دارند. مثلاً شماری از فقیهان[۷۷] شهر مکه را منزلگاه و استظلال را در آن جایز دانسته‌اند و شماری دیگر[۷۸] در مسیر مسجدالحرام تا نزدیک آن، استظلال را روا نشمرده‌اند.

شماری از فقیهان امامی حرکت با پای پیاده را از شمول حرمت استظلال بیرون دانسته و استظلال را در این فرض مجاز به شمار آورده‌اند.[۷۹] از جمله پشتوانه‌های آنان، صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع[۸۰] از امام رضا۷ است که بر جواز راه رفتن در سایه محمل دلالت دارد و نیز روایت احتجاج.[۸۱] بیشتر فقیهان با این دیدگاه مخالفت کرده‌اند؛ زیرا تعابیر حدیث‌ها عام هستند و واژگانی چون «مُحْرِم» و «سائر» را دربردارند که شامل پیادگان نیز می‌شوند. حدیث‌هایی که در آن‌ها وازژه «راکب» آمده، تنها از باب ذکر مورد است و بر اختصاص دلالت ندارد.[۸۲] برخی حدیث‌ها مانند روایت احتجاج نیز از لحاظ سند، ضعیف قلمداد شده‌اند.[۸۳] در منابع مهم اهل سنت[۸۴] نیز تمایزی میان حکم استظلال در دو حالت سواره و پیاده هنگام حرکت به چشم نمی‌خورد؛ هر چند در پاره‌ای منابع[۸۵] تمایز میان حکم این دو حالت به صراحت آمده است.

متحرک بودن سایه

شرط دیگر حرمت استظلال آن است که سایه و سایبان با شخص احرام‌گزار در حال حرکت، همراه باشد. بر این اساس، عبور وی از زیر سایه اشیای ثابت، مانند کوه‌ها، بناها، دیوارها و درختان جایز است. این شرط به صراحت در حدیث‌ها و بیشتر منابع فقهی مطرح نشده؛ اما از فحوای سخن آن‌ها قابل دریافت است و شماری از فقیهان شیعه[۸۶] و اهل سنت[۸۷] بدان تصریح کرده‌اند. به باور شماری از فقیهان،[۸۸] با توجه به آن که عبور حج‌گزار از زیر سایه‌های ثابت، فراوان پیش می‌آید، منع نشدن از آن در روایات، بیانگر جواز آن است. با وجود این، شماری از فقیهان امامی عبور از زیر سایه‌های ثابت را تنها در حالت اضطرار مجاز دانسته‌اند.[۸۹]

کفاره استظلال

به باور فقیهان امامی، استظلالِ مُحرم، خواه به‌گونه اختیاری و خواه در موارد اضطرار، موجب پرداخت کفاره (فدیه) می‌شود.[۹۰] پشتوانه این حکم، روایاتی از جمله صحیحه علی بن جعفر،[۹۱] حدیث عبدالله بن مغیره[۹۲] و حدیث ابراهیم بن ابی‌محمود[۹۳] به ترتیب از امام صادق، امام کاظم و امام رضا: است. به باور مشهور فقیهان امامی،[۹۴] کفاره استظلال قربانی کردن یک گوسفند است که حدیث‌های گوناگون بر آن دلالت دارند. افزون بر این، سخنانی دیگر نیز در فقه امامی، به پشتوانه روایات، درباره کفاره استظلال به میان آمده‌اند، از جمله: ۱. یک مُدّ طعام برای هر روز.[۹۵] ۲. برای فرد مختار، به ازای هر روز یک گوسفند و برای مضطر، در مجموع یک گوسفند.[۹۶] ۳. تخییر میان ذبح گوسفند و سه روز روزه و اطعام شش مسکین. این سخن به ابن ابی‌عقیل عمانی (م. حدود ۳۵۰ق) نسبت یافته است.[۹۷] حدیثی که بر کفاره ذبح شتر دلالت دارد، به معنای استحباب دانسته شده[۹۸] یا ناپذیرفتنی به شمار رفته است.[۹۹]

در منابع فقهی امامیان، از این موضوع سخن رفته که آیا در صورت تکرار استظلال، کفاره نیز متعدد می‌شود یا نه. شماری از فقیهان بر آنند که از روایات می‌توان دریافت که یک کفاره کافی است.[۱۰۰] در عمره همراه حج، بیشتر فقیهان برای هر احرام کفاره‌ای را واجب دانسته‌اند.[۱۰۱]

فقیهان مالکی و حنبلی که به حرمت استظلال باور دارند، درباره وجوب کفاره دیدگاهی همسان ندارند. در فقه حنبلی سه دیدگاه دیده می‌شود:[۱۰۲] ۱. وجوب فدیه. ۲. واجب نبودن فدیه. ۳. وجوب فدیه، اگر استظلال اندک نباشد. در فقه مالکی نیز درباره کفاره استظلال با محمل و وسایل همانند، دو دیدگاه در میان است:[۱۰۳] وجوب فدیه و استحباب آن. این اختلاف دیدگاه درباره مورد کفاره مصداق‌های دیگر استظلال نیز به چشم می‌خورد.[۱۰۴] نزد فقیهان حنبلی و مالکی، فدیه استظلال یکی از این سه به‌گونه تخییری است: ۱. ذبح یک گوسفند و صدقه دادن آن. ۲. سه روز روزه گرفتن. ۳. اطعام شش مسکین.[۱۰۵]

برخی احکام جزئی استظلال

در منابع فقهی، احکام جزئی دیگر درباره استظلال آمده که مهم‌ترین موارد آن عبارتند از:

شرط بالای سر بودن مانع

شماری از فقیهان امامی[۱۰۶] استظلال را هنگامی ممنوع دانسته‌اند که مانع تابش خورشید، بر فراز سرِ احرام‌گزار باشد. بر این اساس، بهره‌گیری مُحرم از سایه جانبی مَحمل یا جامه‌ای که بر عصا یا درخت یا چوبی نهاده شده باشد، بدین شرط که این چیزها بالای سر او نباشند، جایز به شمار رفته است.[۱۰۷] از پشتوانه‌های این حکم، صحیحه ابن سنان است که به باور مخالفانِ دیدگاه یاد شده، بر مدعا دلالت ندارد.[۱۰۸] از این رو، شماری از فقیهان این دیدگاه را قاطعانه نپذیرفته[۱۰۹] و شماری دیگر از باب احتیاط بدان ملتزم نشده‌اند.[۱۱۰] شهید اول[۱۱۱] پذیرش شرط یاد شده برای حرمت استظلال را بر پایه این سؤال دانسته است: آیا علت تحریمِ استظلال، پرهیز از پوشیده شدن بدن (سَتر) است یا تابش نور خورشید (اضحاء)؟ بیشتر فقیهان دوران بعد[۱۱۲] به پشتوانه روایات، حکمت یا علت حرمت را جلوگیری نکردن از آفتاب دانسته و شرط بالای سر بودن مانع را نپذیرفته‌اند. البته شماری از فقیهان بهره‌گیری از سایه بیرونی محمل را به دلیل نص خاص، جایز شمرده‌اند.[۱۱۳]

شماری از فقیهان اهل سنت، خواه مالکی[۱۱۴] و خواه حنبلی[۱۱۵] نیز به‌گونه ضمنی چنین شرطی را برای حرمت استظلال به میان آورده و مصداق‌هایی از استظلال را مانند بهره‌گیری از سایه جانبی محمل یا لباسی که بر فراز چوب یا عصا قرار گرفته، حرام ندانسته‌اند. از پشتوانه‌های این حکم، روایت ام الحُصَین درباره حج پیامبر۹ است.[۱۱۶] مخالفان این دیدگاه، بهره‌گیری از هرگونه مانع آفتاب را مصداق استظلالِ ممنوع شمرده و به روایت‌هایی چون حدیث ابن عمر استناد جسته‌اند.[۱۱۷] حدیث‌ها و منابع فقهی اهل سنت به مواردی دیگر از استظلال بدون شرط یاد شده، مانند بهره‌گیری از سایه لباسی که بر محمل انداخته شده یا شخصی دیگر آن را نگاه داشته، نیز پرداخته‌اند.[۱۱۸]

سایه اعضای بدن

به تصریح شماری از فقیهان امامی، به پشتوانه حدیث‌هایی چند، جلوگیری از تابش نور خورشید با اعضای بدن، برای محرم جایز است.[۱۱۹] حتی در حدیثی این کار، سیره پیامبر گرامی۹ در هنگام حج گزاردن قلمداد شده است.[۱۲۰] این فقیهان صحیحه سعید اعرج را که برنهی از پوشاندن با دست دلالت دارد، دارای معنای کراهت دانسته‌اند.[۱۲۱] در حدیث‌های اهل سنت[۱۲۲] و فقیهان مالکی[۱۲۳] و حنبلی[۱۲۴] استظلال با دست برای احرام‌گزار روا شمرده شده است. نیز در منابع فقهی، از دیگر مصداق‌های همانند برای استظلال سخن رفته است.[۱۲۵]

استظلال در شب

فقیهان متأخر امامی به این نکته نیز پرداخته‌اند که آیا حرمت استظلال، ویژه روز است یا در شب نیز جاری است. شماری از فقیهان به پشتوانه ادله‌ای، رعایت این حکم را در شب نیز واجب دانسته‌اند[۱۲۶]؛ از جمله حدیث‌هایی که درباره محافظت از سرما و گرما و باران سخن به میان آورده است.[۱۲۷] نیز استدلال نموده‌اند که مفهوم اصلی استظلال، پنهان ساختن و پوشاندن است و به محافظت از نور خورشید اختصاص ندارد. در برابر، مخالفان بر آنند که استظلال تنها با وجود نور خورشید مفهوم دارد و فقیهان پیشین نیز از حرمت آن در شب سخن نگفته‌اند.[۱۲۸]

حکم استظلال همراه

از مسائل استظلال، تکلیف مُحرمی است که با زن احرام‌گزار یا شخص بیمار یا مضطر همراه می‌شود که استظلال برای او جایز است. این مسئله مورد ابتلا است و از این رو در روایات و منابع فقهی بدان پرداخته شده است. به باور همه فقیهان امامی، به اقتضای اصل اشتغال و نیز به پشتوانه حدیث‌هایی چون روایت بکر بن صالح،[۱۲۹] استظلال برای شخص همراه حرام است.[۱۳۰] از نظر آنان، روایت عباس بن معروف[۱۳۱] که جواز استظلال برای شخص همراه را به ذهن می‌رساند، به لحاظ سند مخدوش و دلالت آن بر جواز، مناقشه‌پذیر و حتی مردود است.[۱۳۲] فقیهان اهل سنت کمتر به این موضوع پرداخته‌اند. دیدگاه مالکیان درباره کسی که زنی احرام‌گزار را در مرکب همراهی کند، آن است که استظلال بر او، بر خلاف زن، حرام است.[۱۳۳] پاره‌ای از منابع پیشین حنفی، اعتقاد به جواز را به مالک و فقیهان مدینه نسبت داده‌اند.[۱۳۴]

پانویس

  1. . الصحاح، ج5، ص1756؛ لسان العرب، ج11، ص416، 418؛ القاموس المحیط، ج4، ص10، «الظل».
  2. . المغنی، ج3، ص282؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.
  3. . نک: المعتمد، ج4، ص240-241.
  4. . معجم مقاییس اللغه، ج3، ص461، «ظل».
  5. . الانتصار، ص245؛ المراسم العلویه، ص106؛ منتهی المطلب، ج2، ص791.
  6. . الخلاف، ج2، ص318؛ منتهی المطلب، ج2، ص791؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.
  7. . تحریر الوسیله، ج1، ص426؛ المعتمد، ج4، ص233.
  8. . نک: مختلف الشیعه، ج4، ص83؛ الدروس، ج1، ص377؛ ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598.
  9. . الحدائق، ج15، ص470؛ مستند الشیعه، ج12، ص25؛ جواهر الکلام، ج18، ص395.
  10. . الحدائق، ج15، ص470-473؛ مستند الشیعه، ج12، ص25-26.
  11. . الکافی، ج4، ص351.
  12. . التهذیب، ج5، ص312.
  13. . التهذیب، ج5، ص313.
  14. . التهذیب، ج5، ص310-311.
  15. . مستند الشیعه، ج12، ص25-27؛ جواهر الکلام، ج18، ص395-396.
  16. . الکافی، ج4، ص351؛ التهذیب، ج5، ص309.
  17. . التهذیب، ج5، ص309.
  18. . الکافی، ج4، ص350-351.
  19. . الکافی، ج4، ص350، 351؛ الاختصاص، ص120.
  20. . الکافی، ج4، ص350، 352-353؛ التهذیب، ج5، ص310.
  21. . الکافی، ج4، ص350-351.
  22. . الحدائق، ج15، ص473-476؛ جواهر الکلام، ج18، ص396-398؛ المعتمد، ج4، ص243.
  23. . قرب الاسناد، ص359.
  24. . الکافی، ج4، ص350، 352-353؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص76.
  25. . الاحتجاج، ج2، ص168.
  26. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص341.
  27. . نک: ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598؛ جواهر الکلام، ج18، ص394؛ المعتمد، ج4، ص233-235.
  28. . التهذیب، ج5، ص309.
  29. . مسائل علی بن جعفر، ص273-274.
  30. . التهذیب، ج5، ص312.
  31. . کشف اللثام، ج5، ص397؛ جواهر الکلام، ج18، ص394-395؛ المعتمد، ج4، ص234.
  32. . الاستبصار، ج2، ص187؛ مدارک الاحکام، ج7، ص363؛ مستند الشیعه، ج12، ص29.
  33. . جواهر الکلام، ج18، ص395؛ المعتمد، ج4، ص234.
  34. . جامع المدارک، ج2، ص412؛ المعتمد، ج4، ص235.
  35. . الکافی فی فقه اهل المدینه، ص153؛ التمهید، ج15، ص111؛ حلیة العلماء، ج3، ص242.
  36. . التمهید، ج15، ص111؛ کشاف القناع، ج2، ص424-425.
  37. . التمهید، ج15، ص111؛ المغنی، ج3، ص282؛ المجموع، ج7، ص356.
  38. . المصنف، ج2، ص371؛ شرح العمده، ج3، ص64.
  39. . السنن الکبری، ج5، ص70.
  40. . السنن الکبری، ج5، ص70؛ شرح العمده، ج3، ص66-68.
  41. . المغنی، ج3، ص283؛ کشاف القناع، ج2، ص493.
  42. . المجموع، ج7، ص267-351، 357؛ نیل الاوطار، ج5، ص74؛ عون المعبود، ج5، ص202.
  43. . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ الانصاف، ج3، ص461؛ الفروع، ج3، ص270.
  44. . المغنی، ج3، ص283.
  45. . الهدایه، ج1، ص139؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186؛ قس: تذکرة الفقهاء، ج7، ص340.
  46. . المجموع، ج7، ص356؛ اعانة الطالبین، ج2، ص365.
  47. . الاحکام، ج1، ص309-310.
  48. . الاستذکار، ج4، ص24؛ المغنی، ج3، ص282؛ المجموع، ج7، ص356.
  49. . مسند احمد، ج6، ص402؛ صحیح مسلم، ج4، ص80.
  50. . المصنف، ج4، ص385؛ الکامل، ج3، ص103.
  51. . نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186.
  52. . المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186؛ الهدایه، ج1، ص139.
  53. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص341؛ شرح العمده، ج3، ص71-72، 76.
  54. . المجموع، ج8، ص117؛ مغنی المحتاج، ج1، ص497.
  55. . المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ الهدایه، ج1، ص139.
  56. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598؛ جواهر الکلام، ج18، ص405.
  57. . الکافی، ج4، ص351.
  58. . التهذیب، ج5، ص312.
  59. . التهذیب، ج5، ص312.
  60. . منتهی المطلب، ج2، ص792؛ جواهر الکلام، ج18، ص405.
  61. . المبسوط، طوسی، ج1، ص321.
  62. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ مسالک الافهام، ج2، ص265.
  63. . نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ جواهر الکلام، ج18، ص406؛ المعتمد، ج4، ص244-245.
  64. . نک: مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.
  65. . المراسم العلویه، ص106؛ المبسوط، ج1، ص321؛ الدروس، ج1، ص377.
  66. . الحجه، ج2، ص270؛ شرح العمده، ج3، ص76.
  67. . نک: مستند الشیعه، ج12، ص34-36؛ جامع المدارک، ج2، ص412.
  68. . ذخیرة المعاد، ج1، ق 3، ص598.
  69. . المقنعه، ص432؛ السرائر، ج1، ص547.
  70. . الروضة البهیه، ج2، ص245؛ کشف اللثام، ج5، ص399.
  71. . الحدائق، ج15، ص479؛ جواهر الکلام، ج18، ص398-399؛ المعتمد، ج4، ص244-245.
  72. . السرائر، ج1، ص547؛ شرائع الاسلام، ج1، ص186؛ تحریر الوسیله، ج1، ص426.
  73. . مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ التمهید، ج15، ص111؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207-208.
  74. . المغنی، ج3، ص285؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  75. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص340-341؛ مدارک الاحکام، ج7، ص363.
  76. . الکافی، ج4، ص350.
  77. . المعتمد، ج4، ص242-243.
  78. . المعتمد، ج4، ص242.
  79. . المبسوط، طوسی، ج1، ص321؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ جواهر الکلام، ج18، ص402-403.
  80. . الکافی، ج4، ص351.
  81. . الاحتجاج، ج2، ص168.
  82. . الحدائق، ج15، ص484؛ جواهر الکلام، ج18، ص403؛ المعتمد، ج4، ص236.
  83. . المعتمد، ج4، ص237.
  84. . نک: مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207؛ المغنی، ج3، ص282-283.
  85. . فتح العزیز، ج7، ص433-434.
  86. . مجمع الفائده، ج6، ص321؛ المعتمد، ج4، ص238.
  87. . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص407؛ شرح العمده، ج3، ص72، 76؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  88. . المعتمد، ج4، ص238-239.
  89. . کشف اللثام، ج5، ص402-403؛ جواهر الکلام، ج18، ص403-404.
  90. . منتهی المطلب، ج2، ص792؛ المعتمد، ج4، ص245-246.
  91. . مسائل علی بن جعفر، ص273-274.
  92. . التهذیب، ج5، ص313.
  93. . الکافی، ج4، ص351.
  94. . جامع المقاصد، ج3، ص358؛ الحدائق، ج15، ص479-480؛ المعتمد، ج4، ص246.
  95. . المقنع، ص234.
  96. . الکافی فی الفقه، ص204؛ غنیة النزوع، ص167.
  97. . نک: الدروس، ج1، ص378.
  98. . الحدائق، ج15، ص481؛ المعتمد، ج4، ص246.
  99. . المعتمد، ج4، ص246.
  100. . مسالک الافهام، ج2، ص486؛ المعتمد، ج4، ص246-247.
  101. . التهذیب، ج5، ص311؛ جواهر الکلام، ج20، ص417؛ المعتمد، ج4، ص247.
  102. . الانصاف، ج3، ص462؛ الفروع، ج3، ص270.
  103. . الکافی فی فقه اهل المدینه، ص153؛ مختصر خلیل، ص81؛ الشرح الکبیر، ج2، ص57.
  104. . نک: الانصاف، ج3، ص462-463؛ مواهب الجلیل، ج4، ص209.
  105. . القوانین الفقهیه، ص92-93؛ الانصاف، ج3، ص507.
  106. . الخلاف، ج2، ص318؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مسالک الافهام، ج2، ص264.
  107. . مدارک الاحکام، ج7، ص364؛ تحریر الوسیله، ج1، ص426.
  108. . المعتمد، ج4، ص237-238.
  109. . الحدائق، ج15، ص486-487؛ المعتمد، ج4، ص237-238.
  110. . جامع المقاصد، ج3، ص187؛ جواهر الکلام، ج18، ص400-401.
  111. . الدروس، ج1، ص378-379.
  112. . الحدائق، ج15، ص485-487؛ جواهر الکلام، ج18، ص402.
  113. . الحدائق، ج15، ص484-485؛ المعتمد، ج4، ص236-237.
  114. . التاج و الاکلیل، ج3، ص143-144؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207-208؛ الشرح الکبیر، ج2، ص56-57.
  115. . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ المغنی، ج3، ص285.
  116. . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ المغنی، ج3، ص285؛ منار السبیل، ج1، ص236؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  117. . شرح العمده، ج3، ص77.
  118. . نک: المصنف، ج3، ص286؛ المغنی، ج3، ص285؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  119. . منتهی المطلب، ج2، ص790؛ مجمع الفائده، ج6، ص322؛ مستند الشیعه، ج12، ص33.
  120. . الکافی، ج4، ص350.
  121. . الحدائق، ج15، ص487؛ المعتمد، ج4، ص239-240.
  122. . المصنف، ج3، ص286.
  123. . التاج و الاکلیل، ج3، ص143.
  124. . شرح العمده، ج3، ص70؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  125. . نک: شرح العمده، ج3، ص75؛ کشاف القناع، ج2، ص425؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.
  126. . جامع المدارک، ج2، ص412؛ المعتمد، ج4، ص241-242.
  127. . برای نمونه: الکافی، ج4، ص351-352؛ وسائل الشیعه، ج13، ص154-156.
  128. . کتاب الحج، گلپایگانی، ج2، ص221-222.
  129. . الکافی، ج4، ص352.
  130. . المبسوط، طوسی، ج1، ص321؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مدارک الاحکام، ج7، ص365-366.
  131. . التهذیب، ج5، ص311-312.
  132. . التهذیب، ج5، ص311-312؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مدارک الاحکام، ج7، ص365-366؛ مستند الشیعه، ج12، ص36.
  133. . التاج و الاکلیل، ج3، ص144؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.
  134. . الحجه، ج2، ص272؛ مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل استضلال.
  • الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ق)، به کوشش سید محمد باقر، نجف، دار النعمان، ۱۳۸۶ق.
  • الاحکام فی الحلال و الحرام، یحیی بن حسین (م. ۲۹۸ق)، به کوشش علی بن احمد، ۱۴۱۰ق.
  • الاختصاص، المفید (م. ۴۱۳ق)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
  • الاستبصار، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ق.
  • الاستذکار، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق)، به کوشش سالم محمد و محمد علی، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۰م.
  • اعانة الطالبین، السید البکری الدمیاطی (م. ۱۳۱۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
  • الانتصار، السید المرتضی (م. ۴۳۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
  • الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، المرداوی (م. ۸۸۵ق)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • بدائع الصنائع، علاء الدین الکاسانی (م. ۵۸۷ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۹۸۲م.
  • التاج و الاکلیل، محمد بن یوسف العبدری (م. ۸۹۷ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۹۸ق.
  • تحریر الوسیله، امام خمینی۱ (م. ۱۳۶۸ش)، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۰ق.
  • تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۶ق.
  • التمهید، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق)، مغرب، وزارة الاوقاف، ۱۳۸۷ق.
  • تهذیب الاحکام، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
  • جامع المدارک، سید احمد الخوانساری (م. ۱۴۰۵ق)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ق.
  • جامع المقاصد، الکرکی (م. ۹۴۰ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۱ق.
  • جواهر الکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ق)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ش.
  • الحجّه، محمد بن حسن شیبانی (م. قرن۲ق)، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
  • الحدائق الناضره، یوسف البحرانی (م. ۱۱۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۹ق.
  • حلیة العلماء، محمد بن احمد قفّال شاشی (م. ۵۰۷ق)، بیروت ـ عمان، الرساله ـ دار الارقم، ۱۴۰۰ق.
  • الخلاف، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • الدروس الشرعیه، الشهید الاول (م. ۷۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
  • ذخیرة المعاد، محمد باقر السبزواری (م. ۱۰۹۰ق)، قم، مؤسسة آل البیت،
  • الروضة البهیه، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ق)، به کوشش کلانتر، قم، داوری، ۱۴۱۰ق.
  • السرائر، ابن ادریس (م. ۵۹۸ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
  • شرائع الاسلام، المحقق الحلی (م. ۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، قم، دار الایمان، ۱۴۰۹ق.
  • شرح العمده، ابن تیمیه حرّانی (م. ۷۲۸ق)، ریاض، مکتبة العبیکان، ۱۴۱۳ق.
  • الشرح الکبیر، ابوالبرکات (م. ۱۲۰۱ق)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
  • الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • صحیح مسلم، مسلم (م. ۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر.
  • عون المعبود، العظیم آبادی (م. ۱۳۲۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • عیون اخبار الرضا (ع)، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
  • غُنیة النزوع، الحلبی (م. ۵۸۵ق)، به کوشش ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق۷، ۱۴۱۷ق.
  • فتح العزیز، عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. ۶۲۳ق)، بیروت، دار الفکر.
  • الفروع، محمد بن مفلح المقدّسی (م. ۷۶۳ق)، به کوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ق)، بیروت، دار العلم.
  • قرب الاسناد، الحمیری (م. قرن۳ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۳ق.
  • القوانین الفقهیه، محمد بن جزی الغرناطی (م. ۷۶۳ق).
  • الکافی فی الفقه، ابوالصلاح الحلبی (م. ۴۴۷ق)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین۷، ۱۴۰۳ق.
  • الکافی فی فقه الامام احمد بن حنبل، عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق)، به کوشش زهیر الشاویش، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق.
  • الکافی فی فقه اهل المدینة المالکی، القرطبی (م. ۴۶۳ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق.
  • الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ق)، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
  • الکامل فی التاریخ، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر ـ دار بیروت، ۱۳۸۶ق.
  • کتاب الحج، تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، ۱۴۰۰ق.
  • کشاف القناع، منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ق)، به کوشش هلال مصیلحی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
  • کشف اللثام، الفاضل الهندی (م. ۱۱۳۷ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
  • المبسوط، السرخسی (م. ۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه.
  • مجمع الفائدة و البرهان، المحقق الاردبیلی (م. ۹۹۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • المجموع شرح المهذب، النووی (م. ۶۷۷ق)، بیروت، دار الفکر.
  • مختصر اختلاف العلماء، احمد بن محمد طحاوی (م. قرن۴ق)، به کوشش عبدالله نذیر، بیروت، دار الشعائر الاسلامیه، ۱۴۱۷ق.
  • مختصر خلیل، خلیل بن اسحاق مالکی (م. قرن۸ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • مدارک الاحکام، محمد بن علی العاملی (م. ۱۰۰۹ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۰ق.
  • المراسم العلویه، سلار حمزة بن عبدالعزیز (م. ۴۴۸ق)، به کوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۱۴ق.
  • مسائل علی بن جعفر، علی بن جعفر (م. قرن۲ق)، کنگره جهانی امام رضا۷، ۱۴۰۹ق.
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ق)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • مستند الشیعه، احمد النراقی (م. ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۹ق.
  • مسند احمد، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
  • المصنّف، ابن ابی‌شیبه (م. ۲۳۵ق)، به کوشش کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق.
  • المعتمد فی شرح المناسک، محاضرات الخوئی (م. ۱۴۱۳ق)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، ۱۴۰۹ق.
  • معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
  • مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. ۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
  • المغنی، عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی.
  • المقنع، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسه امام هادی۷، ۱۴۱۵ق.
  • المقنعه، المفید (م. ۴۱۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • منار السبیل، ابراهیم بن محمد بن ضویان (م. ۱۳۵۳ق)، به کوشش عصام قلعه‌جی، ریاض، مکتبة المعارف، ۱۴۰۵ق.
  • منتهی المطلب، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، چاپ سنگی، ۱۳۳۳ق.
  • مواهب الجلیل، الحطاب الرعینی (م. ۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
  • نیل الاوطار، الشوکانی (م. ۱۲۵۵ق)، بیروت، دار الجیل، ۱۹۷۳م.
  • وسائل الشیعه، الحرّ العاملی (م. ۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
  • الهدایة شرح بدایة المبتدی، علی بن ابوبکر المرغینانی (م. ۵۹۳ق)، بیروت، المکتبة الاسلامیه.