تهلیل: تفاوت میان نسخهها
Z mohammad (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تهلیل''' گفتن لا اله الاّ الله، از آداب حج و عمره میباشد. در واقع تهلیل مهمترین شعار توحیدی [[اسلام]] است. اهمیت و جایگاه تهلیل را از اولین جملات دعوت علنی [[پیامبر گرامی اسلامی(ص)]] که دعوت به همین شعار توحیدی بود، میتوان فهمید. پیامبر(ص) برای گفتن این شعار، وعده فلاح و رستگاری دادند. البته این سخن، اهمیت اعتقاد به مفاد تهلیل را نفی نمیکند؛ بلکه در جواب کسانی است که مسلمانان را با هر اختلافنظری [[تکفیر]] کرده، عرض و جان و مال آنان را برای خود [[مباح]] میشمارند. | '''تهلیل''' گفتن لا اله الاّ الله، از آداب حج و عمره میباشد. | ||
در واقع تهلیل مهمترین شعار توحیدی [[اسلام]] است. اهمیت و جایگاه تهلیل را از اولین جملات دعوت علنی [[پیامبر(ص)|پیامبر گرامی اسلامی(ص)]] که دعوت به همین شعار توحیدی بود، میتوان فهمید. پیامبر(ص) برای گفتن این شعار، وعده فلاح و رستگاری دادند. البته این سخن، اهمیت اعتقاد به مفاد تهلیل را نفی نمیکند؛ بلکه در جواب کسانی است که مسلمانان را با هر اختلافنظری [[تکفیر]] کرده، عرض و جان و مال آنان را برای خود [[مباح]] میشمارند. | |||
تهلیل در موقعیتهای مختلف مناسک حج وجود دارد و به ذکر آن سفارشهای فراوانی در شریعت اسلامی، اعم از فقه شیعه و سنی شده است. | تهلیل در موقعیتهای مختلف مناسک حج وجود دارد و به ذکر آن سفارشهای فراوانی در شریعت اسلامی، اعم از فقه شیعه و سنی شده است. | ||
== | ==واژهشناسی== | ||
«تهلیل» از ریشه «ه ـ ل ـ ل»، به معنای بالا بردن صدا <ref>تهذیب اللغه، ج5، ص240؛ الصحاح، ج5، ص1852؛ لسان العرب، ج11، ص705، «هلل» .</ref> در اصطلاح به گفتن «لا اله الاّ الله» اطلاق میشود. <ref>فتح الوهاب، ج1، ص146؛ شرح اصول الکافی، ج11، ص180؛ بحار الانوار، ج88، ص353.</ref> به کار بردن این ریشه برای این معنا، از آن رو است که فرد هنگام گفتن لا اله الاّ الله، صدای خود را بلند میکند. <ref>تهذیب اللغه، ج5، ص240؛ تاج العروس، ج15، ص810، «هلل» .</ref> | «تهلیل» از ریشه «ه ـ ل ـ ل»، به معنای بالا بردن صدا <ref>تهذیب اللغه، ج5، ص240؛ الصحاح، ج5، ص1852؛ لسان العرب، ج11، ص705، «هلل» .</ref> در اصطلاح به گفتن «لا اله الاّ الله» اطلاق میشود. <ref>فتح الوهاب، ج1، ص146؛ شرح اصول الکافی، ج11، ص180؛ بحار الانوار، ج88، ص353.</ref> به کار بردن این ریشه برای این معنا، از آن رو است که فرد هنگام گفتن لا اله الاّ الله، صدای خود را بلند میکند. <ref>تهذیب اللغه، ج5، ص240؛ تاج العروس، ج15، ص810، «هلل» .</ref> | ||
==در قرآن== | برخی لغتشناسان تهلیل را برگرفته از حروف «لا اله الا الله» میدانند. <ref>تهذیب اللغه، ج5، ص241.</ref> گاه الفاظی مانند هَیلَله، <ref>الصحاح، ج5، ص1852؛ لسان العرب، ج11، ص705.</ref> اهلال و تهلل <ref>مفردات، ص544؛ بصائر ذوی التمییز، ج5، ص332، «هلل» .</ref> هم در این معنا به کار میرود. | ||
==کاربرد در قرآن== | |||
عبارت «لا اله الاّ الله» دو بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته ([[صافات]]/37، 35؛ محمد/47، 19) و به صورتهای مشابه، مانند «لا اله الاّ انا» و «لا اله الاّ انت» و به ویژه «لا اله الا هو» بیش از سی بار در قرآن آمده است. البته مفاد تهلیل، یعنی اقرار به یگانگی معبود و نفی هرگونه شریک برای او <ref>علل الشرائع، ج1، ص259.</ref> با تعابیر گوناگون در قرآن یاد شده است. مثلا بر اساس آیه 26 [[حج]]/22 نخستین آموزه خداوند به [[حضرت ابراهیم(ع)]] پس از راهنمایی او به مکان [[کعبه]]، نفی [[شرک]] به شمار رفته است: (وَ اِذْ بَوَّاْنا لِاِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ اَنْ لا تُشْرِک بیشَیئاً). | عبارت «لا اله الاّ الله» دو بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته ([[صافات]]/37، 35؛ محمد/47، 19) و به صورتهای مشابه، مانند «لا اله الاّ انا» و «لا اله الاّ انت» و به ویژه «لا اله الا هو» بیش از سی بار در قرآن آمده است. البته مفاد تهلیل، یعنی اقرار به یگانگی معبود و نفی هرگونه شریک برای او <ref>علل الشرائع، ج1، ص259.</ref> با تعابیر گوناگون در قرآن یاد شده است. مثلا بر اساس آیه 26 [[حج]]/22 نخستین آموزه خداوند به [[حضرت ابراهیم(ع)]] پس از راهنمایی او به مکان [[کعبه]]، نفی [[شرک]] به شمار رفته است: (وَ اِذْ بَوَّاْنا لِاِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ اَنْ لا تُشْرِک بیشَیئاً). | ||
==در احادیث== | ==کاربرد در احادیث== | ||
بر پایه [[حدیث|احادیث]]، گفتن «لا اله الا الله» اصل و اساس دین، <ref>تفسیر فرات الکوفی، ص397.</ref> برترین [[عبادت]]، <ref>الکافی، ج2، ص506؛ فتح الباری، ج11، ص174.</ref> بهای بهشت، <ref>التوحید، ص21؛ کنز العمال، ج1، ص521.</ref> برترین کلمات نزد خداوند، <ref>کمال الدین، ص669.</ref> شکننده کمر شیطان <ref>شرح نهج البلاغه، ج20، ص316.</ref> و کلید آسمان <ref>نور الثقلین، ج2، ص30.</ref> است. | |||
[[پیامبر(ص)]] آن را برترین سخن خود و پیامبران پیش از خویش یاد کرده است. <ref>السنن الکبری، ج4، ص284؛ ج5، ص117.</ref> ایشان در آغاز [[رسالت]]، مردم را با خطاب «قولوا «لا اله الا الله» تُفلحوا» به [[اسلام]] فرامیخواند <ref>مسند احمد، ج4، ص63؛ المناقب، ج1، ص51؛ بحار الانوار، ج18، ص202.</ref> و در ادامه نیز با سفارش کردن مسلمانان به بسیار گفتن این ذکر، به تجدید اسلام دعوت میکرد. <ref>مسند احمد، ج2، ص359؛ المستدرک، ج4، ص256.</ref> | |||
بر پایه [[حدیث قدسی]] [[سلسلة الذهب]] که [[امام رضا(ع)]] آن را با واسطه پدرانش از پیامبر(ص) آورده، خداوند «لا اله الاّ الله» را دژ استوار خود دانسته که ورود در آن، مایه امان از | بر پایه [[حدیث قدسی]] [[سلسلة الذهب]] که [[امام رضا(ع)]] آن را با واسطه پدرانش از پیامبر(ص) آورده، خداوند «لا اله الاّ الله» را دژ استوار خود دانسته که ورود در آن، مایه امان از عذاب میشود. <ref>التوحید، ص25؛ تاریخ دمشق، ج5، ص462.</ref> در روایات برای ترتب این آثار، شرطهایی چون اخلاص، پرهیز از گناهان و نیز پذیرش [[ولایت امام|ولایت امامان]] تعیین شده است. <ref>التوحید، ص25، 28.</ref> با وجود این، گوینده «لا اله الا الله» و گواهی دهنده به آن، هر چند منافق باشد، از دیدگاه فقهی در زمره اهل توحید قرار میگیرد و خون و جان و مال او در امان خواهد بود. <ref>احکام القرآن ج1، ص154؛ ج2، ص312؛ صحیح مسلم، نووی، ج12، ص5؛ الهدایه، ص54.</ref> | ||
گفتن «لا اله الا الله» به عنوان جزئی از | گفتن «لا اله الا الله» به عنوان جزئی از تشهد و تسبیحات چهارگانه در [[نماز]]، [[واجب]] به شمار میرود. <ref>الخلاف، ج1، ص368-369؛ منتهی المطلب، ج5، ص76-77، 179-180؛ الفقه الاسلامی، ج2، ص45.</ref> بر پایه روایات متعدد، تهلیل در همه حالات <ref>صحیح مسلم، نووی، ج17، ص17؛ الحاشیه، ج2، ص407؛ مصباح الهدی، ج12، ص504.</ref> از جمله در هر صبح و شام همراه با ذکرهای دیگر <ref>الکافی، ج2، ص532-534؛ وسائل الشیعة، ج7، ص119.</ref> [[مستحب]] است؛ اما در برخی موارد، بر آن تاکید ویژه شده است، از جمله پس از گزاردن [[نمازهای واجب]]، <ref>المقنعه، ص115؛ الدروس، ج1، ص184؛ کنز العمال، ج2، ص644؛ کشف الغطاء، ج3، ص227.</ref> در حال [[روزه]]، <ref>کنز العمال، ج8، ص455.</ref> [[ماه رمضان]]، <ref>فقه الرضا، ص204؛ النوادر، ص17؛ هدایة الامه، ج4، ص248.</ref> بر فراز بلندی در سفر، <ref>کنز العمال، ج5، ص19؛ وسائل الشیعة، ج11، ص391-392.</ref> در [[تلقین محتضر]] <ref>تذکرة الفقهاء، ج1، ص338؛ مدارک الاحکام، ج2، ص55.</ref> و هنگام [[زیارت معصومان]] <ref>کامل الزیارات، ص398؛ مصباح المتهجد، ص740؛ مصباح الزائر، ص197؛ المزار، ص428، 657.</ref> همچنین تهلیل از ذکرهای [[اذان]] و [[اقامه]] <ref>فقه الرضا، ص96؛ المقنعه، ص101-102؛ المجموع، ج3، ص90؛ الفقه الاسلامی، ج1، ص618.</ref> و نیز از اذکار [[زیارت اهل قبور]] <ref>بحار الانوار، ج90، ص203.</ref> است. | ||
==تهلیل در حج و عمره== | ==تهلیل در حج و عمره== | ||
بر پایه روایتی از پیامبر(ص) هر تهلیل حجگزار سبب دریافت بشارت خداوند است. <ref>شعب الایمان، ج3، ص472؛ الدر المنثور، ج1، ص210.</ref> در حدیثی از [[امام علی(ع)]] از جمله حکمتهای [[تشریع]] | بر پایه روایتی از پیامبر(ص) هر تهلیل حجگزار سبب دریافت بشارت خداوند است. <ref>شعب الایمان، ج3، ص472؛ الدر المنثور، ج1، ص210.</ref> در حدیثی از [[امام علی(ع)]] از جمله حکمتهای [[تشریع حج]]، گفتن «لا اله الا الله» پیرامون کعبه به شمار رفته است. <ref>الکافی، ج4، ص199؛ نهج البلاغه، خطبه 192.</ref> | ||
به گزارش منابع روایی و تاریخی، انبیای خداوند و امامان معصوم همواره مفاد این ذکر، یعنی نفی شریک برای خداوند، را از آغاز [[مناسک حج|مناسک]] خود با جمله «لا شریک لک» تاکید کردهاند. <ref>تفسیر قمی، ج2، ص154؛ تاریخ جرجان، ص355.</ref> به تصریح برخی، هیچ یک از مناسک حج، از تهلیل و [[تکبیر]] جدا نیست. <ref>السیرة النبویة، ابوشهبه، ج2، ص318.</ref> | |||
بر پایه روایات، [[حضرت آدم(ع)]] هنگامی که از [[کوه صفا]] به [[حجرالاسود]] نگریست، تهلیل بر زبان راند. [[جبرئیل]] هنگام آموزش [[آداب حج]] به [[حضرت ابراهیم]] و [[اسماعیل(ع)]]، در آغاز ورود به [[مسجدالحرام]]، به حجرالاسود روی کرد و تکبیر و تهلیل گفت و پس از او آن دو نیز تکبیر و تهلیل گفتند. <ref>الکافی، ج4، ص186، 202-203؛ عللالشرائع، ج2، ص586.</ref> پیامبر(ص) نیز پس از ورود به مسجدالحرام، در برابر حجرالاسود همین کار را انجام داد. <ref>بدائع الصنائع، ج2، ص146.</ref> نیز ایشان درون کعبه تکبیر و تهلیل را تکرار کرد. <ref>سنن النسائی، ج5، ص220؛ سبل الهدی، ج1، ص173.</ref> بر فراز صفا نیز این ذکر را بر زبان جاری نمود. <ref>سنن النسائی، ج5، ص240؛ دلائل النبوة، ج5، ص435.</ref> همچنین در [[مشعرالحرام]] رو به قبله ایستاد و تهلیل گفت. <ref>صحیح مسلم، ج4، ص420؛ دعائم الاسلام، ج1، ص322.</ref> | بر پایه روایات، [[حضرت آدم(ع)]] هنگامی که از [[کوه صفا]] به [[حجرالاسود]] نگریست، تهلیل بر زبان راند. [[جبرئیل]] هنگام آموزش [[آداب حج]] به [[حضرت ابراهیم]] و [[اسماعیل(ع)]]، در آغاز ورود به [[مسجدالحرام]]، به حجرالاسود روی کرد و تکبیر و تهلیل گفت و پس از او آن دو نیز تکبیر و تهلیل گفتند. <ref>الکافی، ج4، ص186، 202-203؛ عللالشرائع، ج2، ص586.</ref> | ||
پیامبر(ص) نیز پس از ورود به مسجدالحرام، در برابر حجرالاسود همین کار را انجام داد. <ref>بدائع الصنائع، ج2، ص146.</ref> نیز ایشان درون کعبه تکبیر و تهلیل را تکرار کرد. <ref>سنن النسائی، ج5، ص220؛ سبل الهدی، ج1، ص173.</ref> بر فراز صفا نیز این ذکر را بر زبان جاری نمود. <ref>سنن النسائی، ج5، ص240؛ دلائل النبوة، ج5، ص435.</ref> همچنین در [[مشعرالحرام]] رو به قبله ایستاد و تهلیل گفت. <ref>صحیح مسلم، ج4، ص420؛ دعائم الاسلام، ج1، ص322.</ref> | |||
مسلمانان در شب [[فتح مکه]] تا صبح تکبیر و تهلیل گفتند <ref>دلائل النبوة، ج5، ص103؛ تاریخ دمشق، ج23، ص457؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج3، ص576؛ امتاع الاسماع، ج14، ص4.</ref> و در بازگشت از [[مکه]] هم چنین کردند. <ref>السیرة النبویة، ابوشهبه، ج2، ص580.</ref> امام رضا(ع) نیز هنگام وداع با کعبه، رو به آن ایستاد و دعایی همراه تهلیل خواند: «اللهم انی انقلب علی لا اله الا انت.» <ref>الکافی، ج4، ص531.</ref> | مسلمانان در شب [[فتح مکه]] تا صبح تکبیر و تهلیل گفتند <ref>دلائل النبوة، ج5، ص103؛ تاریخ دمشق، ج23، ص457؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج3، ص576؛ امتاع الاسماع، ج14، ص4.</ref> و در بازگشت از [[مکه]] هم چنین کردند. <ref>السیرة النبویة، ابوشهبه، ج2، ص580.</ref> امام رضا(ع) نیز هنگام وداع با کعبه، رو به آن ایستاد و دعایی همراه تهلیل خواند: «اللهم انی انقلب علی لا اله الا انت.» <ref>الکافی، ج4، ص531.</ref> | ||
خط ۳۰: | خط ۴۰: | ||
با توجه به این گزارشها و نیز دلیلهای دیگر، [[فقیهان شیعیان]] و [[فقیهان اهل سنت|اهل سنت]] گفتن «لا اله الا الله» را در چندین مورد از مناسک و [[موسم حج]]، [[سنت]] شمردهاند؛ از جمله: | با توجه به این گزارشها و نیز دلیلهای دیگر، [[فقیهان شیعیان]] و [[فقیهان اهل سنت|اهل سنت]] گفتن «لا اله الا الله» را در چندین مورد از مناسک و [[موسم حج]]، [[سنت]] شمردهاند؛ از جمله: | ||
1. '''در سفر حج''': تهلیل فراوان در طول سفر حج و به ویژه هنگام برآمدن بر بلندی سفارش شده است. نیز تهلیل از آداب اقامت در مکه است. <ref>فقه الرضا، ص215؛ المغنی، ج3، ص591؛ وسائل الشیعة، ج11، ص391-392.</ref> | 1. '''در سفر حج''': تهلیل فراوان در طول سفر حج و به ویژه هنگام برآمدن بر بلندی سفارش شده است. نیز تهلیل از آداب اقامت در مکه است. <ref>فقه الرضا، ص215؛ المغنی، ج3، ص591؛ وسائل الشیعة، ج11، ص391-392.</ref> | ||
خط ۵۴: | خط ۶۳: | ||
11. '''هنگام عزیمت به [[مزدلفه]]''': در فقه امامی <ref>تذکرة الفقهاء، ج8، ص181.</ref> و اهل سنت <ref>الذخیره، ج3، ص261؛ الاذکار النوویه، ص199؛ الدر المختار، ج2، ص559.</ref> یکی از ذکرهای سفارش شده در مسیر عرفات به مزدلفه، «لا اله الا الله» است. | 11. '''هنگام عزیمت به [[مزدلفه]]''': در فقه امامی <ref>تذکرة الفقهاء، ج8، ص181.</ref> و اهل سنت <ref>الذخیره، ج3، ص261؛ الاذکار النوویه، ص199؛ الدر المختار، ج2، ص559.</ref> یکی از ذکرهای سفارش شده در مسیر عرفات به مزدلفه، «لا اله الا الله» است. | ||
12. '''در مشعر (مزدلفه)''': به تصریح بسیاری از مفسران، از مصداقهای آشکار ذکر خدا در مشعر الحرام که مسلمانان در آیه | 12. '''در مشعر (مزدلفه)''': به تصریح بسیاری از مفسران، از مصداقهای آشکار ذکر خدا در مشعر الحرام که مسلمانان در آیه 198بقره/2 بدان امر شدهاند، تهلیل است. <ref>الکشاف، ج1، ص246؛ تفسیر بیضاوی، ج1، ص131؛ مسالک الافهام، ج2، ص205.</ref> | ||
از این رو، بر پایه منابع فقهی امامیان <ref>جواهر الکلام، ج20، ص44؛ دلیل الناسک، ص358.</ref> و اهل سنت <ref>المقنع، ص271؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص19؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص489.</ref> تهلیل هنگام وقوف در مزدلفه مستحب است. | از این رو، بر پایه منابع فقهی امامیان <ref>جواهر الکلام، ج20، ص44؛ دلیل الناسک، ص358.</ref> و اهل سنت <ref>المقنع، ص271؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص19؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص489.</ref> تهلیل هنگام وقوف در مزدلفه مستحب است. | ||
نسخهٔ ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۵۸
تهلیل گفتن لا اله الاّ الله، از آداب حج و عمره میباشد.
در واقع تهلیل مهمترین شعار توحیدی اسلام است. اهمیت و جایگاه تهلیل را از اولین جملات دعوت علنی پیامبر گرامی اسلامی(ص) که دعوت به همین شعار توحیدی بود، میتوان فهمید. پیامبر(ص) برای گفتن این شعار، وعده فلاح و رستگاری دادند. البته این سخن، اهمیت اعتقاد به مفاد تهلیل را نفی نمیکند؛ بلکه در جواب کسانی است که مسلمانان را با هر اختلافنظری تکفیر کرده، عرض و جان و مال آنان را برای خود مباح میشمارند.
تهلیل در موقعیتهای مختلف مناسک حج وجود دارد و به ذکر آن سفارشهای فراوانی در شریعت اسلامی، اعم از فقه شیعه و سنی شده است.
واژهشناسی
«تهلیل» از ریشه «ه ـ ل ـ ل»، به معنای بالا بردن صدا [۱] در اصطلاح به گفتن «لا اله الاّ الله» اطلاق میشود. [۲] به کار بردن این ریشه برای این معنا، از آن رو است که فرد هنگام گفتن لا اله الاّ الله، صدای خود را بلند میکند. [۳]
برخی لغتشناسان تهلیل را برگرفته از حروف «لا اله الا الله» میدانند. [۴] گاه الفاظی مانند هَیلَله، [۵] اهلال و تهلل [۶] هم در این معنا به کار میرود.
کاربرد در قرآن
عبارت «لا اله الاّ الله» دو بار در قرآن کریم به کار رفته (صافات/37، 35؛ محمد/47، 19) و به صورتهای مشابه، مانند «لا اله الاّ انا» و «لا اله الاّ انت» و به ویژه «لا اله الا هو» بیش از سی بار در قرآن آمده است. البته مفاد تهلیل، یعنی اقرار به یگانگی معبود و نفی هرگونه شریک برای او [۷] با تعابیر گوناگون در قرآن یاد شده است. مثلا بر اساس آیه 26 حج/22 نخستین آموزه خداوند به حضرت ابراهیم(ع) پس از راهنمایی او به مکان کعبه، نفی شرک به شمار رفته است: (وَ اِذْ بَوَّاْنا لِاِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ اَنْ لا تُشْرِک بیشَیئاً).
کاربرد در احادیث
بر پایه احادیث، گفتن «لا اله الا الله» اصل و اساس دین، [۸] برترین عبادت، [۹] بهای بهشت، [۱۰] برترین کلمات نزد خداوند، [۱۱] شکننده کمر شیطان [۱۲] و کلید آسمان [۱۳] است.
پیامبر(ص) آن را برترین سخن خود و پیامبران پیش از خویش یاد کرده است. [۱۴] ایشان در آغاز رسالت، مردم را با خطاب «قولوا «لا اله الا الله» تُفلحوا» به اسلام فرامیخواند [۱۵] و در ادامه نیز با سفارش کردن مسلمانان به بسیار گفتن این ذکر، به تجدید اسلام دعوت میکرد. [۱۶]
بر پایه حدیث قدسی سلسلة الذهب که امام رضا(ع) آن را با واسطه پدرانش از پیامبر(ص) آورده، خداوند «لا اله الاّ الله» را دژ استوار خود دانسته که ورود در آن، مایه امان از عذاب میشود. [۱۷] در روایات برای ترتب این آثار، شرطهایی چون اخلاص، پرهیز از گناهان و نیز پذیرش ولایت امامان تعیین شده است. [۱۸] با وجود این، گوینده «لا اله الا الله» و گواهی دهنده به آن، هر چند منافق باشد، از دیدگاه فقهی در زمره اهل توحید قرار میگیرد و خون و جان و مال او در امان خواهد بود. [۱۹]
گفتن «لا اله الا الله» به عنوان جزئی از تشهد و تسبیحات چهارگانه در نماز، واجب به شمار میرود. [۲۰] بر پایه روایات متعدد، تهلیل در همه حالات [۲۱] از جمله در هر صبح و شام همراه با ذکرهای دیگر [۲۲] مستحب است؛ اما در برخی موارد، بر آن تاکید ویژه شده است، از جمله پس از گزاردن نمازهای واجب، [۲۳] در حال روزه، [۲۴] ماه رمضان، [۲۵] بر فراز بلندی در سفر، [۲۶] در تلقین محتضر [۲۷] و هنگام زیارت معصومان [۲۸] همچنین تهلیل از ذکرهای اذان و اقامه [۲۹] و نیز از اذکار زیارت اهل قبور [۳۰] است.
تهلیل در حج و عمره
بر پایه روایتی از پیامبر(ص) هر تهلیل حجگزار سبب دریافت بشارت خداوند است. [۳۱] در حدیثی از امام علی(ع) از جمله حکمتهای تشریع حج، گفتن «لا اله الا الله» پیرامون کعبه به شمار رفته است. [۳۲]
به گزارش منابع روایی و تاریخی، انبیای خداوند و امامان معصوم همواره مفاد این ذکر، یعنی نفی شریک برای خداوند، را از آغاز مناسک خود با جمله «لا شریک لک» تاکید کردهاند. [۳۳] به تصریح برخی، هیچ یک از مناسک حج، از تهلیل و تکبیر جدا نیست. [۳۴]
بر پایه روایات، حضرت آدم(ع) هنگامی که از کوه صفا به حجرالاسود نگریست، تهلیل بر زبان راند. جبرئیل هنگام آموزش آداب حج به حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع)، در آغاز ورود به مسجدالحرام، به حجرالاسود روی کرد و تکبیر و تهلیل گفت و پس از او آن دو نیز تکبیر و تهلیل گفتند. [۳۵]
پیامبر(ص) نیز پس از ورود به مسجدالحرام، در برابر حجرالاسود همین کار را انجام داد. [۳۶] نیز ایشان درون کعبه تکبیر و تهلیل را تکرار کرد. [۳۷] بر فراز صفا نیز این ذکر را بر زبان جاری نمود. [۳۸] همچنین در مشعرالحرام رو به قبله ایستاد و تهلیل گفت. [۳۹]
مسلمانان در شب فتح مکه تا صبح تکبیر و تهلیل گفتند [۴۰] و در بازگشت از مکه هم چنین کردند. [۴۱] امام رضا(ع) نیز هنگام وداع با کعبه، رو به آن ایستاد و دعایی همراه تهلیل خواند: «اللهم انی انقلب علی لا اله الا انت.» [۴۲]
تهلیل در مناسک حج
با توجه به این گزارشها و نیز دلیلهای دیگر، فقیهان شیعیان و اهل سنت گفتن «لا اله الا الله» را در چندین مورد از مناسک و موسم حج، سنت شمردهاند؛ از جمله:
1. در سفر حج: تهلیل فراوان در طول سفر حج و به ویژه هنگام برآمدن بر بلندی سفارش شده است. نیز تهلیل از آداب اقامت در مکه است. [۴۳]
2. دهه اول ذیحجه: در منابع روایی شیعیان و اهل سنت، به گفتن «لا اله الا الله» در دهه نخست ماه ذیحجه بسیار سفارش شده و برای تهلیل در این ایام الفاظی ویژه توصیه گشته است. [۴۴] از آداب نماز عید قربان، گفتن تکبیر و تهلیل هنگام بیرون آمدن برای اقامه نماز است. [۴۵]
3. هنگام احرام: بر پایه فقه حنفی [۴۶] و مالکی [۴۷] اذکاری مانند تهلیل میتواند جایگزین تلبیه برای احرام شود.
4. پس از قطع تلبیه: به تصریح فقیهان امامی [۴۸] و اهل سنت [۴۹] به پشتوانه احادیث [۵۰] مستحب است که احرامگزار در حج و عمره پس از قطع تلبیه به گفتن اذکاری چون تهلیل بپردازد.
5. هنگام مشاهده کعبه: شماری از حنفیان به استحباب تهلیل هنگام دیدن کعبه باور دارند. [۵۱]
6. به عنوان جانشین استلام: به باور فقیهان اهل سنت، اگر استلام حجرالاسود ممکن نباشد، ایستادن در برابر آن و گفتن «لا اله الا الله» مستحب است. [۵۲]
7. نزد ارکان کعبه: شماری از فقیهان اهل سنت، تهلیل را نزد ارکان کعبه مستحب دانستهاند. [۵۳]
8. پیش از گزاردن سعی: فقیهان امامی به پشتوانه روایات [۵۴] بر آنند که مستحب است طوافکننده پس از انجام دادن طواف و نماز آن، بر فراز کوه صفا رو به حجرالاسود قرار گیرد و پس از حمد و ثنای خداوند، هفت بار تهلیل گوید و پس از خواندن دعاهای ویژه 100 بار دیگر تهلیل را تکرار کند. [۵۵] فقیهان همه مذاهب اهل سنت نیز گفتن «لا اله الا الله» را در آغاز سعی [۵۶] یا در میان آن [۵۷] مستحب دانستهاند.
9. هنگام برآمدن بر مروه: به تصریح شماری از فقیهان امامی، مستحب است انجام دهنده سعی هنگامی که به مروه رسد، تکبیر و تهلیل را هفت بار تکرار کند. [۵۸] در شماری از منابع روایی نیز بر فراز صفا و مروه دعایی همراه تهلیل از امامان معصوم روایت شده است. [۵۹] شماری از حنفیان هم تهلیل بر مروه را مستحب دانستهاند. [۶۰]
10. در عرفات: بر پایه روایات متعدد، [۶۱] یکی از اذکاری که هنگام وقوف در عرفات استحباب بسیار دارد، ذکر تهلیل است. [۶۲] در شماری از منابع، تهلیل از آداب دعای روز عرفه نیز شمرده شده است. [۶۳] فقیهان اهل سنت نیز تهلیل را از سنن وقوف در عرفات شمردهاند [۶۴] و بر آنند که خطبه امیر الحاج در این روز باید همراه تهلیل باشد. [۶۵]
11. هنگام عزیمت به مزدلفه: در فقه امامی [۶۶] و اهل سنت [۶۷] یکی از ذکرهای سفارش شده در مسیر عرفات به مزدلفه، «لا اله الا الله» است.
12. در مشعر (مزدلفه): به تصریح بسیاری از مفسران، از مصداقهای آشکار ذکر خدا در مشعر الحرام که مسلمانان در آیه 198بقره/2 بدان امر شدهاند، تهلیل است. [۶۸] از این رو، بر پایه منابع فقهی امامیان [۶۹] و اهل سنت [۷۰] تهلیل هنگام وقوف در مزدلفه مستحب است.
13. هنگام عزیمت به منا: در پارهای منابع فقهی امامیان و اهل سنت، تهلیل هنگام عزیمت از مشعر به منا مستحب شمرده شده است. [۷۱]
14. هنگام رمی و پس از آن: فقیهان امامی [۷۲] و اهل سنت بر آنند که گفتن تکبیر هنگام پرتاب هر سنگ در رمی جمرات مستحب است؛ ولی به باور حنفیان، ذکر تهلیل نیز به جای تکبیر کافی است. [۷۳] به باور برخی از اهل سنت، گفتن «لا اله الا الله» پس از رمی هر یک از جمرات نیز استحباب دارد. [۷۴] برخی این تهلیل را تنها پس از رمی جمره اول و دوم مستحب دانستهاند. [۷۵]
15. در مسجد خیف و منا: فقیهان امامی بر پایه روایات، 100 بار تهلیل در مسجد خیف را مستحب دانستهاند. [۷۶] روایات این تکرار تهلیل را با زنده کردن یک شخص برابر خواندهاند. اندکی از اهل سنت هم ذکر تهلیل را از آداب اقامت در منا شمردهاند. [۷۷]
16. هنگام بازگشت از منا: به تصریح شماری از فقیهان، تکرار تهلیل هنگام بازگشت حجگزار از منا به مکه مستحب است. [۷۸]
17. ایام تشریق: بر پایه آیه 203بقره/2 که به ذکر خدا در ایام معدودات فرمان داده و نیز بر اساس دستور پیامبر(ص) برای فراوان گفتن اذکاری چون تکبیر و تهلیل در ایام تشریق، [۷۹] شماری از فقیهان به استحباب تهلیل در این ایام تصریح کردهاند. [۸۰]
18. هنگام وداع با کعبه: به تصریح شماری از فقیهان امامی، از آداب وداع با کعبه، تاکید بر یگانگی خدا و نفی الوهیت از غیر او است. [۸۱] برخی از اهل سنت نیز هنگام بازگشت حجگزار به سوی شهر خود، دعایی همراه تهلیل آوردهاند. [۸۲]
پانویس
- ↑ تهذیب اللغه، ج5، ص240؛ الصحاح، ج5، ص1852؛ لسان العرب، ج11، ص705، «هلل» .
- ↑ فتح الوهاب، ج1، ص146؛ شرح اصول الکافی، ج11، ص180؛ بحار الانوار، ج88، ص353.
- ↑ تهذیب اللغه، ج5، ص240؛ تاج العروس، ج15، ص810، «هلل» .
- ↑ تهذیب اللغه، ج5، ص241.
- ↑ الصحاح، ج5، ص1852؛ لسان العرب، ج11، ص705.
- ↑ مفردات، ص544؛ بصائر ذوی التمییز، ج5، ص332، «هلل» .
- ↑ علل الشرائع، ج1، ص259.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص397.
- ↑ الکافی، ج2، ص506؛ فتح الباری، ج11، ص174.
- ↑ التوحید، ص21؛ کنز العمال، ج1، ص521.
- ↑ کمال الدین، ص669.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج20، ص316.
- ↑ نور الثقلین، ج2، ص30.
- ↑ السنن الکبری، ج4، ص284؛ ج5، ص117.
- ↑ مسند احمد، ج4، ص63؛ المناقب، ج1، ص51؛ بحار الانوار، ج18، ص202.
- ↑ مسند احمد، ج2، ص359؛ المستدرک، ج4، ص256.
- ↑ التوحید، ص25؛ تاریخ دمشق، ج5، ص462.
- ↑ التوحید، ص25، 28.
- ↑ احکام القرآن ج1، ص154؛ ج2، ص312؛ صحیح مسلم، نووی، ج12، ص5؛ الهدایه، ص54.
- ↑ الخلاف، ج1، ص368-369؛ منتهی المطلب، ج5، ص76-77، 179-180؛ الفقه الاسلامی، ج2، ص45.
- ↑ صحیح مسلم، نووی، ج17، ص17؛ الحاشیه، ج2، ص407؛ مصباح الهدی، ج12، ص504.
- ↑ الکافی، ج2، ص532-534؛ وسائل الشیعة، ج7، ص119.
- ↑ المقنعه، ص115؛ الدروس، ج1، ص184؛ کنز العمال، ج2، ص644؛ کشف الغطاء، ج3، ص227.
- ↑ کنز العمال، ج8، ص455.
- ↑ فقه الرضا، ص204؛ النوادر، ص17؛ هدایة الامه، ج4، ص248.
- ↑ کنز العمال، ج5، ص19؛ وسائل الشیعة، ج11، ص391-392.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج1، ص338؛ مدارک الاحکام، ج2، ص55.
- ↑ کامل الزیارات، ص398؛ مصباح المتهجد، ص740؛ مصباح الزائر، ص197؛ المزار، ص428، 657.
- ↑ فقه الرضا، ص96؛ المقنعه، ص101-102؛ المجموع، ج3، ص90؛ الفقه الاسلامی، ج1، ص618.
- ↑ بحار الانوار، ج90، ص203.
- ↑ شعب الایمان، ج3، ص472؛ الدر المنثور، ج1، ص210.
- ↑ الکافی، ج4، ص199؛ نهج البلاغه، خطبه 192.
- ↑ تفسیر قمی، ج2، ص154؛ تاریخ جرجان، ص355.
- ↑ السیرة النبویة، ابوشهبه، ج2، ص318.
- ↑ الکافی، ج4، ص186، 202-203؛ عللالشرائع، ج2، ص586.
- ↑ بدائع الصنائع، ج2، ص146.
- ↑ سنن النسائی، ج5، ص220؛ سبل الهدی، ج1، ص173.
- ↑ سنن النسائی، ج5، ص240؛ دلائل النبوة، ج5، ص435.
- ↑ صحیح مسلم، ج4، ص420؛ دعائم الاسلام، ج1، ص322.
- ↑ دلائل النبوة، ج5، ص103؛ تاریخ دمشق، ج23، ص457؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج3، ص576؛ امتاع الاسماع، ج14، ص4.
- ↑ السیرة النبویة، ابوشهبه، ج2، ص580.
- ↑ الکافی، ج4، ص531.
- ↑ فقه الرضا، ص215؛ المغنی، ج3، ص591؛ وسائل الشیعة، ج11، ص391-392.
- ↑ شعب الایمان، ج3، ص353؛ ثواب الاعمال، ص72؛ عدة الداعی، ص254-255.
- ↑ الشمائل الشریفه، ج1، ص296.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص187؛ الدر المختار، ج2، ص531؛ الفتاوی الهندیه، ج1، ص222.
- ↑ الشرح الکبیر، ج2، ص26؛ مواهب الجلیل، ج4، ص63.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص530؛ مجمع الفائده، ج6، ص235-236؛ نجاة العباد، ص105.
- ↑ التمهید، ج13، ص76.
- ↑ الکافی، ج4، ص399؛ التهذیب، ج5، ص94، 182.
- ↑ الجوهرة النیره، ج1، ص153؛ الدر المختار، ج2، ص541؛ الفتاوی الهندیه، ج1، ص225.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص12؛ بدائع الصنائع، ج2، ص146؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص401.
- ↑ نک: المجموع، ج8، ص113؛ البحر الرائق، ج2، ص587؛ نیل الاوطار، ج5، ص168.
- ↑ الکافی، ج4، ص431.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج1، ص361؛ کشف اللثام، ج6، ص13؛ ریاض المسائل، ج7، ص89.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص13؛ بدائع الصنائع، ج2، ص148؛ المجموع، ج8، ص67؛ التاج و الاکلیل، ج4، ص155.
- ↑ الاختیار، ج1، ص160.
- ↑ المهذب، ج1، ص241؛ غنیة النزوع، ص178.
- ↑ الکافی، ج4، ص432.
- ↑ بدائع الصنائع، ج2، ص149؛ الاختیار، ج1، ص160؛ البحر الرائق، ج2، ص584.
- ↑ الکافی، ج4، ص432.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج8، ص181؛ جواهر الکلام، ج19، ص21؛ التقوی، ج3، ص407.
- ↑ مصباح المتهجد، ص687؛ اقبال الاعمال، ج1، ص337؛ المجموع، ج8، ص114.
- ↑ المجموع، ج8، ص113؛ البحر الرائق، ج2، ص595؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص494.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص53؛ بدائع الصنائع، ج2، ص152؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص554.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج8، ص181.
- ↑ الذخیره، ج3، ص261؛ الاذکار النوویه، ص199؛ الدر المختار، ج2، ص559.
- ↑ الکشاف، ج1، ص246؛ تفسیر بیضاوی، ج1، ص131؛ مسالک الافهام، ج2، ص205.
- ↑ جواهر الکلام، ج20، ص44؛ دلیل الناسک، ص358.
- ↑ المقنع، ص271؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص19؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص489.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص538؛ الدر المختار، ج2، ص564.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج4، ص151؛ الحدائق، ج17، ص20.
- ↑ البنایه، ج4، ص241؛ البحر الرائق، ج2، ص605؛ الفتاوی الهندیه، ج1، ص231.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص23؛ بدائع الصنائع، ج2، ص159؛ الفواکه الدوانی، ج2، ص815-816.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج3، ص243.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص230؛ وسائل الشیعة، ج5، ص269؛ الحدائق، ج17، ص331.
- ↑ الذخیره، ج3، ص261.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص555.
- ↑ المصنف، ج3، ص332.
- ↑ بدائع الصنائع، ج1، ص195؛ الثمر الدانی، ص253.
- ↑ المقنعه، ص430؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص383؛ السرائر، ج1، ص616.
- ↑ مغنی المحتاج، ج1، ص512؛ کشاف القناع، ج2، ص601.
منابع
- احکام القرآن: ابن العربی (م.543ق.)، به کوشش محمد عطا، لبنان، دار الفکر.
- الاختیار لتعلیل المختار: عبدالله بن محمود الموصلی (م.683ق.)، به کوشش عبدالمطلب، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1426ق.
- الاذکار النوویه: النووی (م.676ق.)، بیروت، دار الفکر.
- اقبال الاعمال: ابن طاوس (م.664ق.)، به کوشش القیومی، قم، دفتر تبلیغات، 1418ق.
- امتاع الاسماع: المقریزی (م.845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- بحار الانوار: المجلسی (م.1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- البحر الرائق: ابونجیم المصری (م.970ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (م.587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق.
- بصائر ذوی التمییز: الفیروزآبادی (م.817ق.)، محمد علی، قاهره، المجلس الاعلی، 1412ق.
- البنایة لشرح الهدایه: محمود العینی (م.855ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- تاج العروس: الزبیدی (م.1205ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- التاج و الاکلیل لمختصر خلیل: محمد بن یوسف المالکی (م.897ق.)، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
- تاریخ جرجان: حمزة بن یوسف السهمی (م.427ق.)، به کوشش محمد عبدالمعید، بیروت، عالم الکتب، 1407ق.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- تحفة الفقهاء: علاء الدین السمرقندی (م.535ق./539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (م.726ق.)، قم، آل البیت، 1414ق.
- تفسیر القمی: القمی (م.307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق.
- تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل): البیضاوی (م.685ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
- تفسیر فرات الکوفی: الفرات الکوفی (م.307ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.
- التمهید: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به کوشش مصطفی و محمد عبدالکبیر، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیة، 1387ق.
- التوحید: الصدوق (م.381ق.)، به کوشش حسینی تهرانی، قم، جامعه مدرسین.
- تهذیب الاحکام: الطوسی (م.460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365ش.
- تهذیب اللغه: الازهری (م.370ق.)، به کوشش محمد عوض، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 2001م.
- الثمر الدانی: الآبی الازهری (م.1330ق.)، بیروت، المکتبة الثقافیه.
- ثواب الاعمال: الصدوق (م.381ق.)، قم، الرضی، 1368ش.
- جواهر الکلام: النجفی (م.1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الجوهرة النیره: ابوبکر بن علی الزبیدی (م.800ق.)، المطبعة الخیریه، 1322ق.
- حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م.1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- الحاشیة علی مدارک الاحکام: محمد باقر بهبهانی، قم، آل البیت، 1419ق.
- الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م.1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش.
- الخلاف: الطوسی (م.460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
- الدر المختار: الحصکفی (م.1088ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- الدر المنثور: السیوطی (م.911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
- الدروس الشرعیه: الشهید الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق.
- دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م.363ق.)، به کوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، 1383ق.
- دلائل النبوه: البیهقی (م.458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق.
- دلیل الناسک: السید محسن الحکیم (م.1390ق.)، به کوشش طباطبایی، مدرسه دار الحکمه، 1374ش.
- ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1422ق.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- السرائر: ابن ادریس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق.
- السنن الکبری: البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفکر.
- سنن النسائی: النسائی (م.303ق.)، بیروت، دار الفکر، 1348ق.
- السیرة النبویة علی ضوء القران و السنه: محمد بن ابوشهبه (م.1403ق.)، دمشق، دار القلم، 1427ق.
- السیرة النبویه: ابن کثیر (م.774ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق.
- شرح اصول کافی: محمد صالح مازندرانی (م.1081ق.)، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
- الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م.1201ق.)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
- شرح نهج البلاغه: ابن ابیالحدید (م.656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
- شعب الایمان: البیهقی (م.458ق.)، به کوشش محمد سعید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق.
- الشمائل الشریفة: السیوطی (م.911ق.)، به کوشش حسن بن عبید، طائر العلم.
- الصحاح: الجوهری (م.393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
- صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م.676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
- صحیح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بیروت، دار الفکر.
- عدة الداعی: ابن فهد الحلی (م.841ق.)، به کوشش موحد قمی، دار الکتب الاسلامیة.
- علل الشرائع: الصدوق (م.381ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385ق.
- غنیة النزوع: ابن زهرة الحلبی (م.585ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1417ق.
- الفتاوی الهندیه: نظام الدین و گروهی از علما، دار الفکر، 1411ق.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- فتح الوهاب: زکریا بن محمد الانصاری (م.936ق.)، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- الفقه الاسلامی و ادلته: وهبة الزحیلی، دمشق، دار الفکر، 1418ق.
- فقه الرضا: علی بن بابویه (م.329ق.)، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا(ع)، 1406ق.
- الفواکه الدوانی علی رسالة ابن ابیزید القیروانی: احمد بن غنیم النفراوی (م.1126ق.)، به کوشش رضا فرحات، مکتبة الثقافة الدینیه.
- کشف الغطاء: کاشف الغطاء (م.1227ق.)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
- الکافی: الکلینی (م.329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1375ش.
- کامل الزیارات: ابن قولویه القمی (م.368ق.)، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهة، 1417ق.
- کشاف القناع: منصور البهوتی (م.1051ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1418ق.
- الکشاف: الزمخشری (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
- کشف اللثام: الفاضل الهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق.
- کلمة التقوی (فتاوی): محمد امین زینالدین، قم، مهر، 1413ق.
- کمال الدین: الصدوق (م.381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1405ق.
- کنز العمال: المتقی الهندی (م.975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرسالة، 1413ق.
- لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزة، 1405ق.
- المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (م.460ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویة.
- المبسوط: السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفة، 1406ق.
- مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (م.993ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416ق.
- المجموع شرح المهذب: النووی (م.676ق.)، دار الفکر.
- مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م.1009ق.)، قم، آل البیت، 1410ق.
- المزار الکبیر: محمد بن المشهدی (م.610ق.)، به کوشش القیومی، قم، النشر الاسلامی، 1419ق.
- مسالک الافهام الی آیات الاحکام: فاضل الجواد الکاظمی (م.1065ق.)، به کوشش شریفزاده، تهران، مرتضوی، 1365ش.
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.405ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، 1406ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر.
- مصباح الزائر: ابن طاوس (م.664ق.)، قم، آل البیت، 1417ق.
- مصباح المتهجد: الطوسی (م.460ق.)، بیروت، فقه الشیعة، 1411ق.
- مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی: محمد تقی آملی، تهران، ناشر مؤلف، 1380ش.
- المصنّف: ابن ابیشیبه (م.235ق.)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق.
- مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق.
- المغنی: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة.
- مفردات: الراغب (م.425ق.)، نشر الکتاب، 1404ق.
- المقنع: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی7، 1415ق.
- المقنعه: المفید (م.413ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410ق.
- من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م.381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
- مناقب آل ابیطالب: ابن شهرآشوب (م.588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، المکتبة الحیدریة، 1376ق.
- منتهی المطلب: العلامة الحلی (م.726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوی، 1412ق.
- مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (م.954ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1416ق.
- المهذب: القاضی ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامی، 1406ق.
- نجاة العباد: النجفی (م.1266ق.)، به کوشش رضوی و دیگران، 1318ق.
- النوادر: احمد بن محمد بن عیسی الاشعری (م. قرن3ق.)، قم، مدرسة الامام المهدی، 1408ق.
- نور الثقلین: العروسی الحویزی (م.1112ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، 1373ش.
- نهج البلاغه: صبحی صالح، تهران، دار الاسوه، 1415ق.
- نیل الاوطار: الشوکانی (م.1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م.
- وسائل الشیعه: الحر العاملی (م.1104ق.)، قم، آل البیت، 1412ق.
- هدایة الامة الی احکام الائمه: الحر العاملی (م.1104ق.)، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیة، 1412ق.
- الهدایه: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی7، 1418ق.