آل سعود: تفاوت میان نسخهها
خط ۶: | خط ۶: | ||
==اصل و نسب== | ==اصل و نسب== | ||
درباره نسب آنان دو نظر کاملاً متفاوت وجود دارد. بر پایه یک نظر که این قبیله را از عربهای اصیل عربستان دانسته، آل سعود از تیرههای [[قبیله عنزه]]، یکی از قبایل بزرگ و معروف عربیاند و نسبشان به ربیعه، نزار، معد و سرانجام [[عدنان]] میرسد.<ref>تاریخ الجزیره، ص۱۴۹.</ref> این گروه جد آل سعود را «مقرن بن مرخان» از تبار بکر بن وائل میدانند.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۲.</ref> ادله فراوان برای اثبات این نظر ذکر نشده و تنها سندی که میتوان به آن استناد کرد، چند شجرهنامه متأخر است<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۸.</ref> که به اعتقاد برخی، دروغین و ساختگی هستند | درباره نسب آنان دو نظر کاملاً متفاوت وجود دارد. بر پایه یک نظر که این قبیله را از عربهای اصیل عربستان دانسته، آل سعود از تیرههای [[قبیله عنزه]]، یکی از قبایل بزرگ و معروف عربیاند و نسبشان به ربیعه، نزار، معد و سرانجام [[عدنان]] میرسد.<ref>تاریخ الجزیره، ص۱۴۹.</ref> این گروه جد آل سعود را «مقرن بن مرخان» از تبار بکر بن وائل میدانند.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۲.</ref> ادله فراوان برای اثبات این نظر ذکر نشده و تنها سندی که میتوان به آن استناد کرد، چند شجرهنامه متأخر است<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۸.</ref> که به اعتقاد برخی، دروغین و ساختگی هستند.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.</ref> | ||
بر پایه نظر دیگر، آل سعود ریشهای [[یهود|یهودی]] دارند و از [[بصره]] به [[جزیرة العرب|شبه جزیره]] آمدهاند. | بر پایه نظر دیگر، آل سعود ریشهای [[یهود|یهودی]] دارند و از [[بصره]] به [[جزیرة العرب|شبه جزیره]] آمدهاند. بر پایه گزارشی جد بزرگ آنان «مردخای بن ابراهیم بن موشی» تاجری یهودی در بصره بود و هنگامی که به سال ۸۵۱ق. کاروانی از عشیره مسالیخ از قبیله عنزه برای تجارت به عراق رفتند، مردخای ادعا کرد از عمو زادگان آنهاست و همراهشان به نجد سفر کرد. او پس از مدتی سرگردانی و جابهجایی در مناطق مختلف نجد، سرانجام در جایی نزدیک ریاض کنونی ساکن شد و آن را درعیه نام نهاد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۴-۱۵.</ref> مرخان با قبایل بسیاری وصلت کرد. برخی فرزندانش نام محمد و سعود داشتند و از این پس آل سعود نام اصلی این خاندان شد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.</ref> برای اثبات این نظریه به این ادله و قراین استناد کردهاند: ۱. در میان نیاکان آل سعود، نامهای همانند اسامی یهودی به چشم میخورد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.</ref> ۲. شجرهنامههای آل سعود از چنان دنباله بلندی برخوردارند که هیچ همانندی در میان اشخاص یا تیرههای دیگر ندارد. شجرهنامه آنان تا ۴۷۰ مرتبه ادامه مییابد و در مقایسه با سلسله نسب [[پیامبر(ص)]] با ۲۱ مرتبه، شگفتانگیز و مشکوک به نظر میرسد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.</ref> ۳. در سده اخیر، موضوع یهودی بودن آل سعود توجه برخی رسانههای عربی را برانگیخت؛ اما [[ملک فیصل]] و دیگر مسئولان سعودی به آن واکنش نشان ندادند.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷-۱۸.</ref> | ||
==تاریخ سیاسی== | ==تاریخ سیاسی== |
نسخهٔ ۲۱ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۴۲
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Seyedjavad در تاریخ ۳ شهریور ۱۳۹۶ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
آل سعود خاندان سلطنتی حاکم بر بخشهایی از شبه جزیره عرب و سپس سراسر عربستان سعودی، از سده هجدهم تا کنون
خاندان سعود
آل سعود نام خاندان پادشاهی کشور عربستان سعودی است که دو شهر مقدس مکه و مدینه در قلمرو آنان قرار دارد. اجداد این خاندان مانند دیگر قبیلههای عرب بر منطقه زیر نفوذ خود، یعنی بخشی از نجد فرمان میراندند و در اداره کارهای مکه و مدینه نقشی نداشتند.[۱]
اصل و نسب
درباره نسب آنان دو نظر کاملاً متفاوت وجود دارد. بر پایه یک نظر که این قبیله را از عربهای اصیل عربستان دانسته، آل سعود از تیرههای قبیله عنزه، یکی از قبایل بزرگ و معروف عربیاند و نسبشان به ربیعه، نزار، معد و سرانجام عدنان میرسد.[۲] این گروه جد آل سعود را «مقرن بن مرخان» از تبار بکر بن وائل میدانند.[۳] ادله فراوان برای اثبات این نظر ذکر نشده و تنها سندی که میتوان به آن استناد کرد، چند شجرهنامه متأخر است[۴] که به اعتقاد برخی، دروغین و ساختگی هستند.[۵]
بر پایه نظر دیگر، آل سعود ریشهای یهودی دارند و از بصره به شبه جزیره آمدهاند. بر پایه گزارشی جد بزرگ آنان «مردخای بن ابراهیم بن موشی» تاجری یهودی در بصره بود و هنگامی که به سال ۸۵۱ق. کاروانی از عشیره مسالیخ از قبیله عنزه برای تجارت به عراق رفتند، مردخای ادعا کرد از عمو زادگان آنهاست و همراهشان به نجد سفر کرد. او پس از مدتی سرگردانی و جابهجایی در مناطق مختلف نجد، سرانجام در جایی نزدیک ریاض کنونی ساکن شد و آن را درعیه نام نهاد.[۶] مرخان با قبایل بسیاری وصلت کرد. برخی فرزندانش نام محمد و سعود داشتند و از این پس آل سعود نام اصلی این خاندان شد.[۷] برای اثبات این نظریه به این ادله و قراین استناد کردهاند: ۱. در میان نیاکان آل سعود، نامهای همانند اسامی یهودی به چشم میخورد.[۸] ۲. شجرهنامههای آل سعود از چنان دنباله بلندی برخوردارند که هیچ همانندی در میان اشخاص یا تیرههای دیگر ندارد. شجرهنامه آنان تا ۴۷۰ مرتبه ادامه مییابد و در مقایسه با سلسله نسب پیامبر(ص) با ۲۱ مرتبه، شگفتانگیز و مشکوک به نظر میرسد.[۹] ۳. در سده اخیر، موضوع یهودی بودن آل سعود توجه برخی رسانههای عربی را برانگیخت؛ اما ملک فیصل و دیگر مسئولان سعودی به آن واکنش نشان ندادند.[۱۰]
تاریخ سیاسی
آل سعود حکومت خود را از شهر کوچک درعیه در سرزمین نجد آغاز کردند. این خاندان از سال ۱۱۳۹ق. تا کنون در سه دوره جداگانه حکومت کرده و هر بار طی لشکرکشیها و جنگهایی به مرور حکومت خود را در سراسر نجد و حجاز گسترش دادهاند.
دوره یکم (۱۱۳۹ - ۱۲۲۳ق.)
پس از ثبات نسبی حکمرانی کوچک درعیه در زمان سعود بن مقرن، حمله سعودیان به سرزمینهای اطراف برای گسترش نفوذ آغاز شد و فرزند وی محمد به طور رسمی سلطنت آل سعود را تأسیس کرد.[۱۱] محمد بن سعود در سال ۱۱۵۷ق. با محمد بن عبدالوهاب همپیمان شد.[۱۲] با این پیمان که به «البیعة الکبریٰ» معروف گشت، حکومت و سلطنت از آن محمد بن سعود و خاندانش؛ و رهبری دینی از آن محمد بن عبدالوهاب و نسل وی بهگونه موروثی شد. این سنت تا امروز همچنان پابرجاست و تعالیم محمد بن عبدالوهاب به طور رسمی در عربستان ترویج میشود.[۱۳] (← وهابیت)
با تکیه بر این پیمان و به بهانه شرکزدایی و بر پایی توحید، قلمرو آل سعود از طریق قتل و غارت و خونریزی در بخش بزرگی از شبه جزیره به مرور گسترده شد.[۱۴] بر پایه فتوای محمد بن عبدالوهاب، همه عربهای شبه جزیره کافر به شمار میرفتند و از دین اسلام خارج شده بودند و تنها کسی در امان میماند که از توحید محمد بن عبدالوهاب پیروی کند. در غیر این صورت، جان و مالش مباح میشد.[۱۵] هرکس به کیش وهابی میگروید، باید دیگر بار شهادتین را بر زبان میآورد و گواهی میداد که خود و پدر و مادرش کافر بودهاند.[۱۶] در سال ۱۲۲۸ق. با حمله ابراهیم پاشا والی مصر، این دوره به پایان رسید و عبدالله بن سعود به دست ابراهیم پاشا دستگیر و به آستانه تحویل داده شد.[۱۷] مهمترین رویدادهای این دوره عبارتند از: حمله سعود بن عبدالعزیز به کربلا در سال ۱۲۱۶ق.[۱۸] که حدود ۲۰۰۰ نفر در آن کشته شدند[۱۹]؛ تصرف مکه و مدینه در سالهای ۱۲۱۸ق. و ۱۲۲۰ق. و ویرانی مقابر و مشاهد در مکه و مدینه[۲۰]؛ فتح ریاض به دست عبدالعزیز پس از ۲۷ سال جنگ میان آل سعود و ابن دواس که قربانیان بسیاری از دو طرف بر جای نهاد.[۲۱] در این دوره، بر اثر حملات پیاپی مصریان به فرماندهی طوسون در سال ۱۲۲۸ق. شریف غالب، امیر حجاز، تبعید شد و محمد علی پاشا، حاکم مصر، در سال ۱۲۳۰ق. بر فیصل بن سعود چیره گشت.[۲۲]
دوره دوم (۱۲۴۰ - ۱۳۰۹ق.)
پس از بازگشت ابراهیم پاشا به مصر، عبدالله بن محمد بن سعود در سال ۱۲۲۵ق. دولت دوم را تأسیس کرد. وی ریاض را بازستاند و آن را به جای درعیه، مرکز حکومت قرار داد.[۲۳] در این دوره، شماری از پادشاهان سعودی که آخرینشان عبدالرحمن بن فیصل بود، تا سال ۱۳۰۹ق. حکومت کردند. سرانجام آل رشید، از خاندانهای با نفوذ و معروف شبه جزیره که از همپیمانان آل سعود بود، بر آنان شورید و با غلبه بر ایشان، دیگر بار سلطنتشان را برانداخت. آنگاه عبدالرحمن بن فیصل به منطقه کویت پناهنده شد.[۲۴]
دوره سوم (۱۳۱۹ق. - تاکنون)
با منزوی شدن خاندان سعودی، آل رشید قدرت را یکسره از آن خود کردند. آنان سلسلهای از امیران عرب از قبیله شمر بودند که از آغاز سده هجدهم بر سرزمین سریر در شمال نجد حکمرانی داشتند و مرکز حکومت آنان شهر «حایل» بود. معمولاً آل رشید و آل سعود در زد و خورد و جنگ به سر میبردند.[۲۵] فرزند عبدالرحمن به نام عبدالعزیز پس از سالها زندگی در کویت به سال ۱۳۱۹ق. به ریاض رفت و پنهانی وارد قصر آل رشید شد و با کشتن حاکم وقت، دوره سوم سلطنت آل سعود را پایه نهاد.[۲۶] این دوره تا کنون ادامه یافته و مهمترین رویدادهای آن عبارتند از: حمله به حجاز در سال ۱۳۴۳ق.[۲۷]؛ اختلاف میان پادشاهی نجد و ملک حسین و برچیده شدن حکومت اشراف بر حجاز[۲۸]؛ قتل عام و کشتار دوم مدینه و شهرهای اطراف[۲۹]؛ ادغام دو پادشاهی جداگانه نجد و حجاز[۳۰] و تعیین نام «المملکة العربیة السعودیه» در سال ۱۳۵۱ق. /۱۹۳۹م. برای کشور زیر سلطه آل سعود.
بدین ترتیب، آل سعود با پیروزی بر دو رقیب دیرین خود یعنی آل رشید و اشراف حجاز، حاکم مطلق شبه جزیره شدند. رفتارهای آنان، به ویژه در دوره سوم، مخالفت کشورهای مختلف را به همراه داشت. تصرف وحشیانه حجاز، برکناری اشراف هاشمی و ناآرامیهای پس از آن، بسیاری از کشورهای اسلامی را به رژیم سعودی بدگمان کرد. افراطیگری خاندان سعودی در میان اهل سنت و افزایش نگرانی کشورها، به ویژه ایران به عنوان تنها کشور شیعه، از بیحرمتی و تخریب آرامگاه چهرههای مورد احترام و مکانهای مقدس در مکه و مدینه، موجی از مخالفت را برانگیخت. اعلامیه مفتی بزرگ مصر در ممنوعیت حج، نخستین واکنش مخالفتآمیز بود. مردم دیگر کشورها از جمله مسلمانان هند نیز کارهایی از این دست انجام دادند. ایران نیز در ۲۵ اسفند ۱۳۰۴ش. عزیمت زائران به عربستان را رسماً ممنوع اعلام کرد.[۳۱] تبلیغات اشراف هاشمی و انتشار گزارشهایی از تخریب و کشتار، در گسترش این موج مخالفت مؤثر بود. در گزارشی از وزیر خارجه حکومت حجاز «فؤاد الخطیب» به وزیر مختار ایران «غفار خان جلال السلطنه» ضمن شرح مفصل حمله به طائف و رفتار سعودیان در مکه و مدینه، از ایران درخواست شد برای جلوگیری از اینگونه فعالیتهای عربستان اقدام کند. البته ایران در آن دوره تمایلی به حمایت از حکومت حجاز نشان نداد و سرگرم تنظیم روابط خود با حکومت جدید عربستان بود.[۳۲]
عربستان سعودی در این دوره، به ویژه دوران ملک فیصل (حک: ۱۹۶۴-۱۹۷۵م.) روزگاری سرشار از تحولات را پشت سر نهاد و در زمینه سیاستگذاری داخلی و به ویژه خارجی، و نیز تغییرات اقتصادی ـ اجتماعی، دگرگون شد. یکی از مهمترین رخدادهای این دوره، تأسیس سازمان کنفرانس اسلامی بود که در سال ۱۳۹۴ق./۱۹۷۴م. با حضور شش عضو تشکیل شد و نخستین بار سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین در آن شرکت کرد.[۳۳] اشغال مسجدالحرام در زمان ملک خالد به سال ۱۳۹۹ق./۱۹۷۹م. یکی از رویدادهای مهم این دوره است. این اشغال به دست گروهی مسلح از مخالفان سلطنت خاندان سعودی و متمایل به اخوان المسلمین، به فرماندهی محمد بن عبدالله قحطانی صورت گرفت؛ اما با دستگیری و اعدام شورشیان این آشوب پایان یافت.[۳۴]
عوامل چیرگی آل سعود بر عربستان و تثبیت حکومت سعودی
آل سعود که حکومت خود را با تسلط بر شهر کوچک درعیه آغاز کرده بودند، در نیمه اول سده بیستم، بر اثر عوامل زیر به حکومت بیرقیب منطقه در سراسر نجد و حجاز تبدیل شدند:
- قدرت و تسلط بنیانگذار دور سوم حکومت سعودی: محمد بن عبدالعزیز بن فیصل، از بزرگترین و قدرتمندترین فرمانروایان سعودی، با هجومهای سخت و کوبنده و بهرهگیری از حرکت «اخوان التوحید» توانست مخالفان خود را در میان قبایل مختلف سرکوب کند. اخوان التوحید سازمان دینیـ نظامی وهابیان و مهمترین ابزار پیشبرد اهداف عبدالعزیز به شمار میرفت. عبدالعزیز افزون بر سرکوب قبایل مخالف که دشمنان کوچکتر او بودند، دو دشمن قوی و رقیب خود، یعنی آل رشید و اشراف هاشمی را نیز از میان برد و حکومتی قدرتمند و بیرقیب پدید آورد.[۳۵]
- پشتیبانی انگلیس: این عامل چندان مهم و مؤثر است که میتوان آن را زمینه تأثیر عامل پیشین قلمداد کرد. انگلیس که منافع خود را در برابر عثمانی و آل رشید در خطر میدید، در همان سالهای آغازین شکلگیری حکومت سوم سعودی، با بهره جستن از اعراب مخالف آل رشید، یعنی شیخ مبارک، حاکم کویت، قبایل وهابی مذهب و یکی از قبایل جنوب عراق به نام «منتفق» ائتلافی به سرکردگی عبدالعزیز پدید آورد.[۳۶] پس از تأسیس حکومت سوم سعودی، انگلیس برای دستیابی به اهداف خود، آل سعود و آل هاشم را به بازی گرفت؛ بدین ترتیب که افسری از کارگزاران خود را نزد هر یک فرستاد. «ادوارد لارنس» را نزد شریف حسین و «ویلیام شکسپیر» را نزد ابن سعود گسیل نمود. سپس «هری سنت جان فیلبی» که خود را مسلمان نشان میداد و نامش را عبدالله نهاده بود، به جای شکسپیر از مشاوران ویژه عبدالعزیز شد.[۳۷] انگلیس با هر دو طرف پیمانهای مختلف بست و به آنان وعدههای همانند برای حکومت بر عربستان بزرگ داد. اگر چه انگلیس برای دستیابی به منافع خود، از حامیان بزرگ آل سعود بود، سیاست دوگانهاش ایجاب میکرد در موقعیتهای مقتضی بر ضدّ عربستان اقدام کند؛ مانند تاختن بر نجد به دنبال گردهمایی ۱۳۳۹ق./۱۹۲۱م. که در آن، ابن سعود را پادشاه نجد و همه سرزمینهای وابسته شناختند[۳۸] و نیز حمله به نجد در سال ۱۳۴۶ق./۱۹۲۸م.[۳۹]
آل سعود و حجاز
اهمیت حجاز به سبب وجود دو شهر مقدس مکه و مدینه و مرکزیت دینی آن است. آل سعود در سه سده حکومت خود، نقشی اساسی در تحولات منطقه حجاز داشتهاند:
غلبه بر اشراف و تصرف حجاز
از زمان روی کار آمدن خلفای فاطمی، منطقه حجاز زیر نظر اشراف و جدا از حکومتهای مرکزی اداره میشد.[۴۰] با روی کار آمدن آل سعود، این روند همچنان ادامه داشت؛ اما به دو دلیل میان آل سعود و اشراف نزاعی همیشگی وجود داشت: اول حرکت اصلاح دینی و دعوت محمد بن عبدالوهاب که به عقیده خودشان بر پایه انکار بدعتها و خرافات بود؛ و دوم آن که اشراف به سبب سیادت خود، حکمرانی دیگران را بر مکه و مدینه نمیپذیرفتند.[۴۱] با تصرف مکه و مدینه در دو دوره، نفوذ اشراف کاسته و سپس یکسره برچیده شد. شریف مکه غالب بن مساعد در نامهای که به سعود بن عبدالعزیز نوشت، از او خواست تا یکی از دانشوران وهابی را بفرستد تا وی را از حقیقت وهابیت آگاه کند؛ اما این دعوت به نتیجه مطلوب نینجامید و زمینهساز جنگ میان نجد و حجاز شد.[۴۲] آل سعود نخستین بار در سال ۱۲۱۸ق. به حجاز حمله کردند. در این حمله، سعود دوم پس از تصرف مکه، شریف غالب را برکنار و برادرش عبدالمعین را به جای وی منصوب کرد.[۴۳] در سال ۱۲۲۰ق. سعودیان به مدینه نیز هجوم بردند[۴۴]. با سقوط دولت اول آل سعود در سال ۱۲۲۸ق. به دست ابراهیم پاشا، شریف غالب* به مکه بازگشت و حجاز از سلطه آل سعود خارج شد[۴۵]. از آن پس، مقابر و مشاهد تا اندازهای بازسازی شدند.[۴۶]
در دولت سوم، شریف حسین به سال ۱۳۲۶ق. به عنوان شریف مکه روی کار آمد.[۴۷] پس از چندی شریف حسین خود را پادشاه عرب نامید و همین انگیزه اختلاف میان او و پادشاه نجد یعنی ملک عبدالعزیز را فراهم کرد.[۴۸] عبدالعزیز در ۹ شعبان ۱۳۳۴ق./۱۹۱۶م. استقلال پادشاهی حجاز را اعلان کرد.[۴۹] در سال ۱۳۳۸ق. نجدیان را از گزاردن حج بازداشت.[۵۰] حجاز از نظر اقتصادی و به ویژه سیاسی برای انگلیس اهمیت فراوانی داشت[۵۱]. اما انگلیسیان با نجد نیز روابط نزدیک داشتند و برای تأمین منافع دو سویه خود، به این اختلافات دامن میزدند.[۵۲] سرانجام در ذیقعده ۱۳۴۳ق./۱۹۲۴م. جلسهای به ریاست عبدالرحمن بن فیصل تشکیل شد که پادشاه، علما و رؤسای قبایل در آن حضور داشتند. در این جلسه، صلاحیت شریف حسین برای حکومت بر حجاز را مردود شمردند و با حمله به حجاز موافقت کردند.[۵۳] در همین سال، ملک عبدالعزیز بر شریف حسین چیره و وارد مکه شد.[۵۴] وی در سال ۱۳۴۴ق. خود را پادشاه حجاز نامید[۵۵] و با او بیعت کردند.[۵۶] نخستین بار شوروی حکومت آل سعود را که اکنون بر سراسر نجد و حجاز حکم میراند، به رسمیت شناخت و سپس کشورهایی همچون بریتانیا، هلند، ترکیه، بلژیک، سویس و آلمان به ترتیب چنین کردند. ایران در سال ۱۹۲۹م. با تأخیر، حکومت سعودی را به رسمیت شناخت. علت این تاخیر، حملات سعودیان به مکه و مدینه و تخریب مقابر و مشاهد آن سرزمین بود.[۵۷] در محرم سال ۱۳۴۶ق. نمایندگان کشورهای اسلامی و عربی در همایش کشورهای مسلمان در مکه، قطعنامهای صادر کردند و عبدالعزیز بن عبدالرحمن را حافظ «عتبات مقدسه اسلامی» در مکه و مدینه خواندند.[۵۸] وی در سال ۱۳۵۱ق./۱۹۳۹م. پس از ادغام دو پادشاهی جداگانه نجد و حجاز، پادشاهی عربستان سعودی را تأسیس کرد.[۵۹]
کشتار و قتل عام در حجاز
در قلمرو آل سعود، بر پایه تعالیم محمد بن عبدالوهاب، عموم مسلمانان کافر به شمار میرفتند و جان و مالشان مباح بود. از این رو، هرکه به آیین وهابیت درمیآمد، باید پس از شهادتین، گواهی میداد که خود و پدر و مادرش کافر بودهاند[۶۰]. بدین سبب، بیشتر دورههای اقتدار آل سعود با حوادث خونین و خشونتبار همراه بوده که تفصیل آن در نوشتههای مورخان آلسعود، خواه موافقان و خواه مخالفان، آمده است.[۶۱] شماری از این حوادث به سبب اختلاف درباره سلطه بر حجاز و مکانهای مقدس آن، در این منطقه رخ داد[۶۲] که کشتار طائف از نمونههای نمایان آن است. این حادثه هنگامی رخ داد که بسیاری از اهالی مکه برای ییلاق به طائف رفته بودند. پس از آن که علمای وهابی فتوای حمله به حجاز را دادند، در هفتم صفر ۱۳۴۳ق. ملک عبدالعزیز به آن سرزمین هجوم برد و مرد و زن و کودک را از دم تیغ گذراند.[۶۳] این قتل عام به قدری گسترده و بیرحمانه بود که واکنشهایی تند را در کشورهای دیگر برانگیخت و عبدالعزیز را ناچار کرد پس از اظهار تأسف، برخی از نیروهایش را بازگرداند.[۶۴] پیش از این در سال ۱۲۱۸ق. عثمان المضایفی، سرکرده لشکر سعود بن عبدالعزیز، به حجاز لشکر کشیده و با این که بدون مقاومت مردم وارد طائف شده بود، بسیاری را در کوچه و بازار و خانههایشان کشته و اموال آنان را به تاراج برده بود. آنان اگر چه در مکه قتل و کشتار صورت ندادند، خرابیهای بسیار به بار آوردند[۶۵]. سپس این لشکرکشیها را به سمت جده ادامه دادند؛ اما با مقاومت جدی روبهرو شدند و سرانجام آن سرزمین را رها کردند.[۶۶] افزون بر این کشتارها، شمار بسیاری از مردم مکه در محاصرههای پیش از آن، بر اثر قحطی و گرسنگی تباه شدند. در سال ۱۲۲۰ق. مکه در محاصره آل سعود قرار گرفت و همه راههای ارتباطی از سوی حجاز و یمن و نجد و تهامه بسته شد و ورود کاروانهایی که غذا و نیازمندیهای مردم را فراهم میکردند، ناممکن شد. از این روی، پس از مرگ تعدادی از مردم شهر، شریف غالب، حاکم مکه، به پذیرش صلح ناچار گشت و آیین وهابیت را به طور موقت پذیرفت.[۶۷]
تخریب مشاهد و مقابر
طی دو لشکرکشی آل سعود به حجاز، کشتار و خرابیهای بسیار به بار آمد. دردناکتر از همه، ویرانی مقابر، مشاهد، مساجد و خانههای کهن بازمانده از صدر اسلام در مکه و مدینه بود. وهابیان بدون توجه به اهمیت دینی و تاریخی این بناها، آنها را ویران کردند.[۶۸] ویرانی نخست به سال ۱۲۱۸ق. در مکه[۶۹] و سال ۱۲۲۰ق. در مدینه رخ داد[۷۰] که خشم مسلمانان را برانگیخت و همراه عواملی دیگر، زمینه سقوط آل سعود را در سال ۱۲۲۸ق. فراهم آورد.[۷۱] در حمله دوم به مکه و مدینه، این ویرانیها بار دیگر رخ داد.[۷۲] مهمترین بناهای ویران شده به دست آل سعود در مکه، عبارتند از: خانه ارقم* بن ابی ارقم که نخستین پایگاه پنهان تبلیغ توحید در صدر اسلام در دامنه کوه صفا بود؛ دارالندوه* یکی از کهنترین مکانهای مکه که به دست قصی بن کلاب برای رایزنی درباره مهمترین کارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی مکه ساخته شده بود؛ خانه حضرت خدیجه۳ در محله معروف به «حی القشاشیه» در کوچه حجر؛ خانه ابوطالب* در ابتدای منازل بنیهاشم و در چند متری زادگاه پیامبر؛ زادگاه حمزه سیدالشهداء۷ پایین مکه در محل «بازان»؛ خانه عبدالله بن جدعان* در پشت صفا و مروه که پیمان معروف «حلف الفضول*» آنجا بسته شده بود؛ زادگاه امام جعفر صادق۷ معروف به دار أبی سعید نزدیک دار العجله؛ خانه حارث بن عبدالمطلب* که انذار عشیره در آن اتفاق افتاد؛ مسجد شق القمر* موسوم به مسجد بلال حبشی که میگویند شق القمر در سال نهم بعثت در آن رخ داده است؛ مسجد ابراهیم۷ بر فراز کوه ابوقبیس.[۷۳]
در مدینه نیز این مساجد تخریب شدند: مسجد بنیعدی در دار النابغه کنار مقبره عبدالله بن عبدالمطلب؛ مسجد بنیظفر در شرق بقیع که به نظر برخی، سوره مائده در آنجا بر پیامبر نازل شد و از این رو به مسجد مائده نیز مشهور بوده است؛ مسجد دار سعد بن خیثمه در کنار مسجد قبا؛ مسجد بنیحارثه، کمی پایینتر از مسجد شیخان؛ مسجد عرفه پشت مسجد قبا؛ مسجد حمزه سیدالشهداء۷؛ مدفن نخست حمزه۷؛ مسجد بقیع در قبرستان بقیع* و غرب مدفن عقیل و همسران پیامبر۹ در امتداد دیوار غربی بقیع روبهروی قبور ائمه:؛ مسجد بنیساعده در شمال غربی مسجدالنبی؛ سکونتگاه فاطمه صغرا دختر امام حسین۷ که به مسجد تبدیل شده بود؛ مسجد ثنیة الوداع بر فراز کوه ذباب؛ مسجد علی عریضی، سکونتگاه علی بن جعفر برادر امام موسی کاظم ۷ در ۶ کیلومتری مدینه.[۷۴]
افزون بر این مساجد و خانههای تاریخی، به دستور سعودیها و بر پایه آیین وهابیت، همه مقابر بلندتر از سطح زمین و گنبدها و بارگاهها، همچون بقعههای قبرستان بقیع، ویران شدند.[۷۵] میگویند در حمله دوم به حجاز و پس از تصرف مکه، عبدالعزیز قصد داشت بارگاه پیامبر را نیز ویران کند؛ اما با شدت یافتن مخالفتها از این کار دست کشید.[۷۶]
آل سعود و حج
آل سعود در برگزاری مراسم حج و آیینهای زیارتی و عبادی آن نقشهای گوناگون داشتهاند:
مشکلآفرینی برای حاجیان و پیشگیری از برگزاری حج
پس از چیرگی آل سعود بر منطقه حجاز، سختگیریهایی بر حاجیان آغاز شد. سعود بن عبدالعزیز شرطهایی برای کاروان حج مصر و شام قرار داد که تنها با رعایت آنها اجازه میداد حج بگزارند: هیچ حاکم یا امیری همراهشان نباشد؛ خداوند را با صدای بلند نخوانند و عبارت «یا محمد» را بر زبان نیاورند؛ هر یک از حاجیان ۱۰ سکه طلا بپردازد؛ امیر کاروان مصر و شام در هر سال که برای حج میآیند، هر یک ۱۰ کنیز و ۱۰ غلام سفید هدیه کنند. نیز از ورود افراد ریش تراشیده برای ادای حج جلوگیری میکردند.[۷۷]
آل سعود بر پایه تعالیم وهابیت، از ورود کاروانهایی که با خود نشانها و شمایلهایی را حمل میکردند، به بهانه شرکآمیز بودن این کار پیشگیری میکردند. برای نمونه در یکی از سالها اجازه ورود به محمل شام* را ندادند[۷۸] و آن را آتش زدند.[۷۹] محمل صندوقوارهای به شکل خیمه بود که علامت و شعار حاجیان شمرده میشد[۸۰] و در واقع وسیلهای برای جمعکردن حاجیان بود که حمل آن سنتی قدیمی به شمار میرفت[۸۱]؛ اما وهابیان آن را نوعی بتپرستی میدانستند[۸۲]. از این رو، در این سال، با اتهام بتپرستی به حاجیان شامی، آنان را بدون ادای مناسک حج بازگرداندند[۸۳]. سال بعد نیز آنان را به دلیل عمل نکردن به شرطهای پیش گفته، بدون حج برگشت دادند.[۸۴] حاجیان مصری نیز در سالی دیگر پردهای همراه داشتند که در مصر برای کعبه بافته شده بود و به همین سبب از میانه راه بازگردانده شدند. همچنین حاجیان مصر، شام و یمن به مدت شش سال بر اثر درخواست عوارض سنگین سفر حج از جانب سعودیها، از ادای فریضه حج بازماندند.[۸۵]
قتلعام حاجیان ایرانی
کشتار بیسابقه حاجیان در ایام برگزاری حج به دست آل سعود، از مهمترین رویدادهای معاصر حج است. حاجیان ایرانی در پی برگزاری آیین برائت از مشرکان* در سال ۱۴۰۷ق. در حرم امن الهی با سلاحهای گرم و سرد و گازهای سمی سربازان سعودی به شهادت رسیدند. با شهادت حدود ۴۰۰ حاجی، این روز به جمعه خونین* معروف شد و در پی آن، روابط ایران و عربستان به طور کامل قطع و حجگزاری ایرانیان سه سال تعطیل شد.[۸۶] حکومت سعودی نخست بسیار کوشید تا این رخداد را درگیری و نزاع میان حاجیان ایرانی و حجاج دیگر کشورها نشان دهد.[۸۷] سپس ادعا کرد که این حادثه بر اثر انجام وظیفه مأموران امنیتی برای حفظ امنیت و جلوگیری از اغتشاش و آشوب حاجیان ایرانی در مسجدالحرام رخ داده است. اما برپایه ادله مستند و گواهی شاهدان عینی، مراسم برائت با فاصله بسیار از مسجدالحرام و با آرامش و دور از هرگونه بینظمی و آشوب در حال انجام بود.[۸۸] پس از این کشتار، با وجود تلاشهای تبلیغاتی گسترده رژیم سعودی، توجه بسیاری از رسانهها و محافل عمومی مسلمانان بر موضوع آینده حرمین و عدم صلاحیت آل سعود برای تصدی حج متمرکز گشت.[۸۹]
توسعه و بازسازی حرمین
در دوره آل سعود اقدامات عمرانی بسیار برای توسعه مکانهای زیارتی و دینی مکه و مدینه به انجام رسیده است:
- توسعه مسجدالحرام و بازسازی کعبه: مسجدالحرام و کعبه شاهد بازسازیها و ترمیمهایی در دورههای مختلف بوده است. در دوره آل سعود، ملک عبدالعزیز کارهای گوناگون در زمینه معماری کعبه، حرم مکی، چاه زمزم، مسجدها و... انجام داد.[۹۰] وی اولین بار در سال ۱۳۴۴ق. مسجدالحرام را بازسازی کرد و طرح توسعه گستردهای تنظیم نمود[۹۱] که در زمان سعود بن عبدالعزیز آغاز شد و سپس ملک فیصل آن را ادامه داد. در زمان خالد بن عبدالعزیز در سال ۱۳۹۶ق. اجرای این طرح به پایان رسید. طرح دوم توسعه که بزرگتر از طرح پیشین بود، در زمان ملک فهد به سال ۱۴۰۹ق. آغاز شد.[۹۲] کعبه نیز دو بار تعمیر گشت: نخست در سال ۱۳۷۷ق. که ملک عبدالعزیز سقف قدیم کعبه را برداشت و سقفی جدید برایش بنا کرد. نیز همو در سال ۱۳۶۶ق. دَرِِِِِ جدیدی برای کعبه ساخت.[۹۳] این در به دست عبدالرحیم امین بحاری مکی در ۱۵ ذیحجه نصب شد.[۹۴] در تعمیر دوم که به سال ۱۴۱۷ق. به دست ملک فهد انجام گشت، قسمتهایی از کعبه بازسازی شد.[۹۵]
- توسعه مسجد نبوی: همانند مسجدالحرام، مسجد نبوی نیز در دوره در زمان سعودیان توسعه یافت. ملک عبدالعزیز در سال ۱۳۴۸ق. دستور داد اصلاحاتی در آن صورت گیرد و در سال ۱۳۷۰ق. طرح توسعه آن را ارائه داد. انجام این طرح در سال ۱۳۷۲ق. به دست پسرش سعود آغاز شد.[۹۶] این توسعه در زمان ملک فیصل و خالد بن عبدالعزیز نیز ادامه یافت. پاکسازی چاه زمزم را هم میتوان اقدامی در مسیر توسعه و ترمیم حرمین دانست. بزرگترین پاکسازی این چاه در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۹۹ق. تا ۲۵/۷/۱۳۹۹ق. انجام شد. در این پاکسازی، افزون بر گل و لای و سنگ، انبوهی از ظرفهای سفالی، سطلهای چرمی و پلاستیکی، ظرفهای قدیمی و عجیب، پول، چاقو، شاخ بز، انگشتر و… از چاه بیرون آمد و از آن پس، میزان آبدهی چاه بهبود یافت.[۹۷]
- ساخت کارگاه پردهبافی: از کارهای دیگری که در دوره سعودیها انجام شد، ساختن نخستین کارگاه پردهبافی* در مکه به سال ۱۳۴۶ق. به دستور ملک عبدالعزیز بود.[۹۸] نخستین پرده محصول این کارگاه در همین سال بافته شد. دومین کارگاه پردهبافی نیز به سال ۱۳۹۷ق. در ام الجود به بهرهبرداری رسید.[۹۹]
- تغییر شیوه نماز جماعت در مسجدالحرام: مرسوم بود در مسجدالحرام نماز جماعت به امامت چهار امام از مذاهب چهارگانه، جداگانه برگزار میشد. ملک عبدالعزیز این سنت را برچید و دستور داد که در هر نوبت تنها یک نماز جماعت برگزار شود؛ به این ترتیب که در هر نوبت امامی از یک مذهب، نماز بگزارد. اکنون امام جماعت تنها از میان وهابیان انتخاب میشود.[۱۰۰]
- ایجاد نظام اداری برای کارهای حج و امکانات رفاهی برای حاجیان: در زمان عبدالعزیز تنظیمات اداری گسترده و خدمات رفاهی در زمینه بهداشت، اسکان، تأمین آب و غذا، و گسترش راهها و وسایل حمل و نقل برای بهبود حال حاجیان صورت گرفت.[۱۰۱] البته بودجه این امکانات از مالیاتهای خود حاجیان تأمین میشد و آنان معمولاً از میزان این مالیات ناراضی بودهاند.[۱۰۲] شریف مکه اگر چه از جانب عثمانی انتخاب میشد، مستقل عمل میکرد و سازماندهی اداری منظم و کاملی نداشت. پس از تسلط سعودیها بر حجاز، عبدالعزیز اقداماتی برای تکامل دستگاه اداری حج انجام داد و به همین منظور «الادارة العامة للحج*» را تأسیس کرد. نیز دو نمایندگی در مدینه و جده برای کارهای حج در نظر گرفته شد[۱۰۳]. همچنین در تاریخ ۲۰/۳/۱۳۴۵ق. «نظام ادارة الحج» در ۴۲ ماده تنظیم شد.[۱۰۴] اقدامهای رفاهی برای حاجیان در دوره سعودی، به ویژه زمان عبدالعزیز، در زمینه سازماندهی حمل و نقل، اسکان، درمان و تشکیل هیئتهای نظارت بر کارهای حاجیان بود.[۱۰۵]
در کنار اقدامات عمرانی سعودیها، وجود برخی نواقص و مشکلات هر ساله سبب وقوع حوادثی برای حاجیان در منا و عرفات و دیگر مَشاهد میشود که فاجعهبارترین آنها آتشسوزی سال ۱۳۵۳شمسی بود که بسیاری از حجاج را به کام مرگ کشید. پس از این آتشسوزی، پیکرهای سوخته با لودر گردآوری و یک جا دفن شدند.[۱۰۶] نمونههایی دیگر از آتشسوزی در منا نیز گزارش شده است.[۱۰۷] در سال ۱۳۸۴ش./۲۰۰۶م. تخریب پل جمرات بر اثر ازدحام جمعیت، به کشته شدن ۳۶۲ نفر و زخمی شدن ۲۸۹ نفر انجامید. نیز در همان سال بر اثر فروریختن یک باب ساختمان چند طبقه در نزدیكی مسجدالحرام ۷۶ نفر از حجاج كشته و ۶۲ نفر زخمی شدند.[۱۰۸] دو سال پیش از آن نیز بر اثر سقوط حاجیان از پل جمرات به سبب ازدحام جمعیت، بیش از ۲۴۴ زائر، بیشتر از كشورهای جنوب شرق آسیا، جان باختند. این رویددهای پیاپی در پل جمرات سبب شد که طرحی جامع برای ساخت پلی پنج طبقه در جمرات تهیه شود که در سال ۲۰۰۹م. به طور کامل گشایش یافت.[۱۰۹]
پانویس
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۱۵؛ آل سعود، ص۸.
- ↑ تاریخ الجزیره، ص۱۴۹.
- ↑ تاریخ نجد الحدیث، ص۶۲.
- ↑ تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۸.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۴-۱۵.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷-۱۸.
- ↑ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۳۲.
- ↑ تاریخ نجد الحدیث، ص۳۰؛ کشتار مکه، ص۵۶.
- ↑ تاریخ الجزیره، ص۱۵۹.
- ↑ جزیرة العرب، ص۳۱۰.
- ↑ آل سعود، ص۹.
- ↑ الدرر السنیه، ص۴۶.
- ↑ البقیع قصة التدمیر، ص۹۰.
- ↑ عنوان المجد، ج۱، ص۱۲۱؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۷۳.
- ↑ حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص۳۸۶-۳۸۷.
- ↑ عنوان المجد، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.
- ↑ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۴۲.
- ↑ عجائب الآثار، ج۳، ص۴۰۸؛ فتنة الوهابیه، ص۱۶.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۲۸.
- ↑ تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۶.
- ↑ در خاورمیانه چه گذشت، ص۳۴۹.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۳۹.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۶۶؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۰۶-۲۱۴.
- ↑ البقیع قصة التدمیر، ص۱۱۰.
- ↑ کشتار مکه، ص۶۷.
- ↑ روابط ایران و عربستان، ص۵۲-۵۷.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، سند شماره ۱۰، «پیام رئیس حزب ملی حجاز به وزیر مختار ایران»، نمره ۷۱۴.
- ↑ سرزمین سلاطین، ج۲، ص۶۱۹.
- ↑ سرزمین سلاطین، ج۲، ص۷۳۱.
- ↑ سرزمین سلاطین، ج۲، ص۲۰۳-۲۱۱.
- ↑ تاریخ عرب، ص۵۳۴-۵۳۵.
- ↑ قلب الجزیره، ص۳۸۰-۳۸۲.
- ↑ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۹.
- ↑ جزیرة العرب، ص۱۴۸.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۰۲.
- ↑ تاریخ نجد الحدیث، ص۶۷.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۲۰.
- ↑ عنوان المجد، ص۲۱۷.
- ↑ تاریخ نجد الحدیث، ص۶۷.
- ↑ البقیع قصة التدمیر، ص۹۱.
- ↑ جزیرة العرب، ص۱۵۰.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۰۶.
- ↑ خطط الشام، ج۳، ص۱۳۹.
- ↑ الاسلام و الوثنیه، ص۱۱۲؛ تاریخ امراء مکة المکرمه، ص۸۱۹؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۹۱.
- ↑ کشتار مکه، ص۵۹-۶۱.
- ↑ تاریخ الحجاز السیاسی، ص۳۰۹-۳۴۴.
- ↑ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۶۳.
- ↑ کشتار مکه، ص۶۶.
- ↑ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۳۸۷.
- ↑ تاریخ نجد الحدیث، ص۳۵۵.
- ↑ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۲، ص۱۶۴.
- ↑ کشتار مکه، ص۶۷.
- ↑ خلاصة الکلام، ص۲۲۹.
- ↑ نک: مذکرات فیلبی فی العراق، ص۳۸۶-۳۹۰.
- ↑ نک: تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳؛ عنوان المجد، ج۱، ص۲۱۰؛ کشتار مکه، ص۶۵.
- ↑ الاسلام و الوثنیة السعودیه، ص۱۱۵؛ البقیع قصة التدمیر، ص۱۰۸.
- ↑ تاریخ الحجاز السیاسی، ص۳۷۷.
- ↑ عجائب الآثار، ج۲، ص۵۸۵-۵۸۶.
- ↑ عجائب الآثار، ج۳، ص۱۱، ۴۱۵؛ الدرر السنیه، ص۴۵.
- ↑ الدرر السنیه، ص۴۵.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۷۳؛ کشتار مکه، ص۵۷.
- ↑ تاریخ امراء مکه، ص۸۱۹؛ تاریخ الجزیره، ص۳۷۸.
- ↑ تاریخ الجزیره، ص۳۷۸؛ جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص۲۲۰-۲۲۱؛ عنوان المجد، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.
- ↑ البقیع قصة التدمیر، ص۹۰؛ کشتار مکه، ص۵۷.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی، ص۱۴۶-۱۵۸.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی، ص۳۲۸-۳۳۷.
- ↑ هذه هی الوهابیه، ص۱۳۹.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۴.
- ↑ عنوان المجد، ج۱، ص۱۳۹.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۶.
- ↑ سید الجزیره، ص۲۴۷.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۲۱.
- ↑ سید الجزیره، ص۲۴۷.
- ↑ کشتار مکه، ص۵۷.
- ↑ جزیرة العرب، ص۲۲۱.
- ↑ تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۵.
- ↑ شناخت عربستان سعودی، ص۱۳۳؛ روایت حج خونین، ص۲۴-۳۵.
- ↑ مجزرة مکه، ص۷۲.
- ↑ مجزرة مکه، ص۷۷-۱۰۷؛ روایت حج خونین، ص۳۹-۱۲۷.
- ↑ کشتار مکه، ص۷۵.
- ↑ اعمال الملک عبدالعزیز، ص۱۱.
- ↑ رعایة الحرمین، ص۱۵.
- ↑ رعایة الحرمین، ص۲۳-۴۳.
- ↑ رعایة الحرمین، ص۱۹-۲۲.
- ↑ سلطان نجد، ص۲۹۲.
- ↑ سلطان نجد، ص۶۲.
- ↑ سلطان نجد، ص۳۱-۳۲.
- ↑ سلطان نجد، ص۷۲.
- ↑ الرحلة السعودیه، ص۲۱۸.
- ↑ الرحلة السعودیه، ص۱۷، ۲۷.
- ↑ رعایة الحرمین، ص۱۵.
- ↑ التنظیمات الداخلیه، ص۳۸۱-۴۸۵.
- ↑ تاریخ نجد الحدیث، ص۳۵۳.
- ↑ مرافق الحج، ص۴۶.
- ↑ مرافق الحج، ص۴۸.
- ↑ سلطان نجد، ص۶۸۴-۶۸۵.
- ↑ میقات حج، ش۵۴، ص۱۵۱، «حجگزاری در سالهای آغازین انقلاب».
- ↑ نک: میقات حج، ش۱۷، ص۱۹۱، «برائت در عرفات»؛ ش۲۰، ص۱۵۷، «نامه رئیس سازمان حج به وزیر عربستان».
- ↑ الشرق الاوسط، جمعـة ۱۳ ذو الحجـة ۱۴۲۶ق.
- ↑ الحج و العمره، ش۳۹، «احداث پل جدید جمرات، تحولی در مفهوم مدیریت اجتماعات بزرگ انسانی».
منابع
- آل سعود الاصل و السلوک: محمد مظفر الادهمی، بغداد، دار الشئون الثقافیة العامه، ۱۹۹۹م
- الاسلام والوثنیة السعودیه: فهد القحطانی، منظمة الثورة الاسلامیه، ۱۴۰۶ق
- اسناد روابط ایران و عربستان سعودی (۱۳۰۴-۱۳۵۷ش): علی محقق، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۹ش
- اعمال الملک عبدالعزیز المعماریه: ناصر علی الحارثی، ریاض، دار ملک عبدالعزیز، ۱۴۲۵ق
- البقیع قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة فی الحجاز: یوسف الهاجری، مؤسسة البقیع، ۱۴۱۱ق
- تاریخ آلسعود: ناصر سعید، دار مکة المکرمه، ۱۴۰۴ق
- تاریخ الحجاز السیاسی: وهیب طالب محمد، بیروت، دار العربیة للموسوعات، ۱۴۲۷ق
- تاریخ المملکة العربیة السعودیه: صلاح الدین مختار، دار مکتبة الحیاة، ۱۳۹۰ق
- تاریخ امراء مکة المکرمه: عارف عبدالغنی (م.۱۳۴۴ق.)، دار البشائر، ۱۴۲۳ق
- تاریخ الجزیرة العربیه فی حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب: حسین خلف شیخ خزعل، مکتبة الهلال
- تاریخ عرب در قرون جدید: لوتسکی، ترجمه: پرویز بابایی، چاپار شاهرضا، ۱۳۵۴ش
- تاریخ معاصر کشورهای عربی: فرهنگستان علوم شوروی، ترجمه: محمد حسین شهری، آوا، ۱۳۶۰ش
- تاریخ نجد الحدیث و ملحقاته: امین الریحانی، بیروت، المطبعة العلمیة لیوسف صادر، ۱۹۲۸م
- تاریخ نجد و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب: عبدالله فیلبی، ترجمه: عمر الدیراوی، بیروت، المکتبة الاهلیه
- تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره: اصغر قائدان، تهران، مشعر، ۱۳۷۴ش
- التنظیمات الداخلیة فی مکة المکرمه: منی بنت قائد آل ثابتة القحطانی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، ۱۴۲۶ق
- جزیرة العرب فی القرن العشرین: حافظ وهبة، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۳۴۰ق
- الحج و العمره: وزارة الحج السعودی، شماره ۳۹
- خطط الشام: محمد کرد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۳۹۰ق
- خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام: احمد بن زینی دحلان (م.۱۳۰۴ق.)، مصر، المطبعة الخیریه، ۱۳۰۵ق
- در خاورمیانه چه گذشت: ناصرالدین نشاشیبی، ترجمه: روحانی، تهران، توس، ۱۳۶۷ش
- الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیه: احمد بن زینی دحلان، استانبول، دار الشفقه، ۱۳۹۶ق
- الرحلة السعودیة الحجازیة النجدیه: محمد سعود الغوری، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۸ق
- رعایة الحرمین الشریفین فی عهد خادم الحرمین الشریفین: محمد بن عبدالله بن سبیل، الریاض، مکتبة الملک فهد الوطنیه، ۱۴۲۱ق
- روابط ایران و عربستان در سده بیستم: حمید احمدی، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۸۶ش
- روایت حج خونین: تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۷ش
- سرزمین حاکمان: رابرت لیسی، ترجمه: فیروزه خلعتبری، شباویز، ۱۳۶۵ش
- سلطان نجد و الحجاز و ملک المملکة العربیة السعودیه: عبدالحسین بن صالح الیوسف، ریاض، ۱۴۱۳ق
- سید الجزیرة عبدالعزیز آلسعود: ارمسترونغ، ترجمه: رافد خیشان الاسدی، بیروت، دار الوراق، ۲۰۰۹م
- الشرق الاوسط: الادارة العامة المملکة السعودیه، شماره ۹۹۰۸
- شناخت عربستان سعودی: علی محمدی آشنانی، مشعر، ۱۳۸۱ش
- عجائب الآثار فی التراجم و الاخبار: عبدالرحمن بن حسن الجبرلی، بیروت، دار الجیل
- عنوان المجد فی تاریخ نجد: عثمان بن بشر، حنبلی، مکتبة الریاض
- فتنة الوهابیه: احمد بن زینی دحلان
- قلب الجزیره: هاری سینت فیلبی، ترجمه: محمد حسن، قاهره، المجلس الاعلی للثقافه
- کشتار مکه و آینده حرمین: ظفر بنگاش
- مجزرة مکة قصة المذبحة السعودیة للحجاج: فهد المحصلانی، الصفاء، ۱۴۰۸ق
- مذکرات فیلبی فی العراق و الجزیرة العربیه: هری سنت جان فیلبی (م.۱۹۶۰م.)، ترجمه: جعفر الخیاط، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، ۱۳۸۷ق
- مرافق الحج و خدماتها المدنیة فی عهد ملک عبدالعزیز: ولید بن محمد بن احمد جمیل، سلسلة مشروع وزارة التعلیم العالی للنشر، جامعة محمد بن سعود الاسلامیه، ۱۳۴۳ق
- میقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت
- هذه هی الوهابیه: محمد جواد مغنیه، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۶۴م.