ابوشجاع ظهیرالدین: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==اقدامات ابوشجاع پس از برکناری== | ==اقدامات ابوشجاع پس از برکناری== | ||
ابوشجاع پس از برکناری با پای پیاده به سوی [[مسجد جامع]] رفت و جماعتی بسیار همراه دانشمندان او را همراهی کردند و به وی لطف ورزیدند. این حرکت خلیفه را بر آن داشت تا به حصر خانگی او فرمان دهد. وی مسجدی در دهلیز خانه خود بنا کرد و در آنجا به عبادت پرداخت تا هنگامی که به دستور [[نظام الملک]] از بغداد اخراج شد. او پس از اخراج به زادگاه اصلی خود رودراور رفت<ref>دولة السلاجقه، ص۲۱۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰.</ref> و پس از درگذشت نظام الملک، خلیفه و سلطان ملکشاه، در سال ۴۸۷ق، عازم سفر حج شد و سپس تا پایان عمر در [[مدینه]] اقامت گزید. هنگام حضورش در مدینه به خدمت مسجد و حرم پیامبر(ص) مشغول گشت. او به سال ۴۸۸ق، همانجا بیمار شد و چون مرگش نزدیک گشت، در [[مسجدالنبی]](ص) با چشم گریان ضمن خواندن [[آیه]] ۶۴ [[سوره نساء]] از پیامبر شفاعت خواست و درگذشت. وی را در [[قبرستان بقیع]] کنار قبر [[ابراهیم | ابوشجاع پس از برکناری با پای پیاده به سوی [[مسجد جامع]] رفت و جماعتی بسیار همراه دانشمندان او را همراهی کردند و به وی لطف ورزیدند. این حرکت خلیفه را بر آن داشت تا به حصر خانگی او فرمان دهد. وی مسجدی در دهلیز خانه خود بنا کرد و در آنجا به عبادت پرداخت تا هنگامی که به دستور [[نظام الملک]] از بغداد اخراج شد. او پس از اخراج به زادگاه اصلی خود رودراور رفت<ref>دولة السلاجقه، ص۲۱۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰.</ref> و پس از درگذشت نظام الملک، خلیفه و سلطان ملکشاه، در سال ۴۸۷ق، عازم سفر حج شد و سپس تا پایان عمر در [[مدینه]] اقامت گزید. هنگام حضورش در مدینه به خدمت مسجد و حرم پیامبر(ص) مشغول گشت. او به سال ۴۸۸ق، همانجا بیمار شد و چون مرگش نزدیک گشت، در [[مسجدالنبی]](ص) با چشم گریان ضمن خواندن [[آیه]] ۶۴ [[سوره نساء]] از پیامبر شفاعت خواست و درگذشت. وی را در [[قبرستان بقیع]] کنار قبر [[ابراهیم بن محمد(ص)|ابراهیم پسر پیامبر(ص)]] به خاک سپردند.<ref>الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۵۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۸.</ref> | ||
==اصلی== | ==اصلی== |
نسخهٔ ۵ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۷
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Ahmad در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۹۶ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
ابوشجاع ظهیرالدین، وزیر شیعی دولت عباسیان در قرن چهارم هجری. مقیم مدینه و مدفون در قبرستان بقیع.
نام و زادگاه
ابوشجاع محمد بن حسین، ملقب به ظهیر الدین، به سال ۴۳۷ق، در منطقه اهواز[۱] زاده شد. اصل او از رودراور، از توابع همدان بود.
دانش
وی فقه را نزد شیخ ابواسحاق شیرازی فراگرفت. او را ادیب و شاعر، عادل، نیکو سیرت و بسیار خیر و نیکوکار خواندهاند. تصانیفی به او نسبت دادهاند که از آن جمله میتوان به کتاب ذیل تجارب الامم ابن مسکویه اشاره کرد.[۲]
وزارت
ابوشجاع پس از عزل عمید الدوله ابومنصور بن جهیر در سال ۴۷۶ق، به وزارت خلیفه مقتدی بالله عباسی رسید و از سوی خلیفه به ظهیر الدین ملقب شد.[۳] آقا بزرگ تهرانی او را هفتمین ایرانی شیعه امامی میداند که به وزارت دولت عباسی راه یافت.[۴]
ویژگیهای وزارت
دوره وزارت او از بهترین دورههای وزارت ارزیابی شده است. آوردهاند که در میان وزرا کسی مانند وی امور دینی و شرعی را رعایت نکرده است.[۵] او پس از نماز ظهر تا هنگام نماز عصر در مصلای خود مینشست و به مشکلات و شکایات مردم رسیدگی میکرد. حاجبانش در میان مردم ندا میدادند که هر کس حاجتی دارد پیش آید و به عرض وزیر برساند.[۶] از دیگر اقدامات مدیریتش در مهار فتنه بغداد بود. چشمپوشی و احتراز ظهیر الدین از برخورد خشونتآمیز در جریان درگیری میان شیعیان و اهل سنت محلات کرخ بغداد، باعث شد تا مورد اعتراض خلیفه قرار گیرد و وظیفه یافت تا با تخریب خانههای برخی از بزرگان شهر شورش را مهار کند.[۷]
خصوصیات اخلاقی
در بیان ویژگیهای اخلاقی او گفتهاند: در امور دین بسیار سختگیر و در امور دنیا سهلگیر بود.[۸] در دوران وزارت خود، ضمن احترام به مردم و فروتنی در برابر علما، پیوسته در مجالست با فقها از فتوای آنان بهره میبرد[۹] و به کارهای خیر همچون وقف برای امور عام المنفعه، ساختن مساجد، و دستگیری و اطعام فقیران و [[ایتام] میپرداخت و حتی همه اموال خود را که حدود ۰۰۰/۶۰۰ دینار بود، در دوران وزارتش صدقه داد. وی خطی زیبا داشت و درآمد حاصل از راه خطاطی و فروش تابلوهای خط خود را در راه خدا انفاق میکرد. ابوشجاع خط نیکو و دینار را محبوبترین چیزهایی میدانست که در راه خدا انفاق میکرد.[۱۰] او از معدود وزیران عباسی بود که در دوران تصدی وزارت خود حج گزارد.[۱۱]
برکناری از وزارت
وی در سال ۴۸۴ق. پس از هشت سال وزارت، به درخواست ملکشاه سلجوقی و نظام الملک و با موافقت خلیفه مقتدی بامر الله، از وزارت برکنار شد. برخی سختگیری او را در رویارویی با اهل ذمه سبب برکناری وی دانستهاند؛ اما همچنین احتمال دادهاند رقابتهای مذهبی شیعه و سنی زمینه پیشنهاد ملکشاه و وزیر سنی او برای عزل ابوشجاع بوده است.[۱۲]
اقدامات ابوشجاع پس از برکناری
ابوشجاع پس از برکناری با پای پیاده به سوی مسجد جامع رفت و جماعتی بسیار همراه دانشمندان او را همراهی کردند و به وی لطف ورزیدند. این حرکت خلیفه را بر آن داشت تا به حصر خانگی او فرمان دهد. وی مسجدی در دهلیز خانه خود بنا کرد و در آنجا به عبادت پرداخت تا هنگامی که به دستور نظام الملک از بغداد اخراج شد. او پس از اخراج به زادگاه اصلی خود رودراور رفت[۱۳] و پس از درگذشت نظام الملک، خلیفه و سلطان ملکشاه، در سال ۴۸۷ق، عازم سفر حج شد و سپس تا پایان عمر در مدینه اقامت گزید. هنگام حضورش در مدینه به خدمت مسجد و حرم پیامبر(ص) مشغول گشت. او به سال ۴۸۸ق، همانجا بیمار شد و چون مرگش نزدیک گشت، در مسجدالنبی(ص) با چشم گریان ضمن خواندن آیه ۶۴ سوره نساء از پیامبر شفاعت خواست و درگذشت. وی را در قبرستان بقیع کنار قبر ابراهیم پسر پیامبر(ص) به خاک سپردند.[۱۴]
اصلی
- ↑ الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۶۱۶؛ ج۱۹، ص۲۷-۲۸.
- ↑ الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۳۶۲؛ الاعلام، ج۶، ص۱۰۱.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۳۲، ص۱۷؛ طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۱۳۷؛ الاعلام، ج۶، ص۱۰۱.
- ↑ الذریعه، ج۲۴، ص۴۱۰.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۳.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۲۸؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۸.
- ↑ الفخری، ص۲۸۷؛ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۴، «پاورقی».
- ↑ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ الکنی و الالقاب، ج۱، ص۹۶؛ ج۱۷، ص۱.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۳.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۳۳، ص۲۶۳؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۵۰؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۷.
- ↑ تجارب السلف، ص۲۸۷.
- ↑ دولة السلاجقه، ص۲۱۸.
- ↑ دولة السلاجقه، ص۲۱۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰.
- ↑ الکامل، ج۱۰، ص۲۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۳۵؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۵۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۰؛ دولة السلاجقه، ص۲۱۸.
منابع
- الاعلام: الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م؛
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق؛
- تاریخ الاسلام: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳ق؛
- دولة السلاجقه: علی محمد الصلابی، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۲۸ق؛
- الذریعة الی تصانیف الشیعه: آقا بزرگ تهرانی (م.۱۳۸۹ق.)، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق؛
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش شعیب الارنؤوط، بیروت، الرساله، ۱۴۰۶ق؛
- طبقات الشافعیة الکبری: تاج الدین السبکی (م.۷۷۱ق.)، به کوشش الحلو و الطناجی، بیروت، دار الکتب العربی؛
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛
- الکنی و الالقاب: شیخ عباس القمی (م.۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ق؛
- وفیات الاعیان: ابن خلکان (م.۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.