کاربر:Abbasahmadi1363/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
(اصلاح املا)
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
آهنگ خانه خدا در موسم خاص براي به جا آوردن مناسک ويژه
آهنگ خانه خدا در موسم خاص برای به جا آوردن مناسک ویژه


حج از ريشه «ح ج ج» و در لغت به معناي قصد کردن،<ref>. معجم مقاييس اللغه، ج2، ص29، «حجج»؛ لسان العرب، ج2، ص226، «حجج».</ref> بازداشتن،<ref>. العين، ج3، ص9 «حجج»؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».</ref> زياد رفت و آمد کردن آمده است.<ref>. لسان العرب، ج2، ص226-227؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».</ref> برخي معناي اصلي اين ريشه را قصد همراه با عمل<ref>. التحقيق، ج2، ص169، «حجج».</ref> يا استقامت<ref>. معجم فروق اللغويه، ص176، «حجج».</ref> دانسته و معناي اصطلاحي حج را مطابق با آن تفسير کرده‌اند و در اصطلاح فقها، حج عبارت است از قصد کردن خانه خدا و انجام دادن مناسک مخصوص<ref>. کشف اللثام، ج5، ص75؛ اعانة الطالبين، ج2، ص311.</ref> در زمان خاص<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص219- 220؛ الدر المختار، ج2، ص499.</ref> يا مجموع مناسک انجام گرفته در سفر حج.<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص220؛ اعانة الطالبين، ج2، ص317.</ref> به ادا کننده مناسک حج يا حج‌گزار، «حاجّ» (جمع آن: حجاج و حجيج) گفته مي‌شود.<ref>. العين، ج3، ص9؛ لسان العرب، ج2، ص226.</ref> حج از جهات گوناگون به گونه‌هاي مختلف تقسيم شده است، از جمله: حج اکبر و حج اصغر. مراد از حج اکبر در برخي منابع فقهي، مناسک حج از جمله وقوف در عرفات و رمي جمره و مراد از حج اصغر عمره است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص442؛ کشف الغطا، ج4، ص465؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص684.</ref> همچنانکه معاني ديگري نيز براي اين دو ذکر شده است.<ref>. حاشيه رد المحتار، ج2، ص684؛ فتح الباري، ج8، ص242.</ref> (نيز  حج اکبر*).  
حج از ریشه «ح ج ج» و در لغت به معنای قصد کردن،<ref>. معجم مقاییس اللغه، ج2، ص29، «حجج»؛ لسان العرب، ج2، ص226، «حجج».</ref> بازداشتن،<ref>. العین، ج3، ص9 «حجج»؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».</ref> زیاد رفت و آمد کردن آمده است.<ref>. لسان العرب، ج2، ص226-227؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».</ref> برخی معنای اصلی این ریشه را قصد همراه با عمل<ref>. التحقیق، ج2، ص169، «حجج».</ref> یا استقامت<ref>. معجم فروق اللغویه، ص176، «حجج».</ref> دانسته و معنای اصطلاحی حج را مطابق با آن تفسیر کرده‌اند و در اصطلاح فقها، حج عبارت است از قصد کردن خانه خدا و انجام دادن مناسک مخصوص<ref>. کشف اللثام، ج5، ص75؛ اعانة الطالبین، ج2، ص311.</ref> در زمان خاص<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص219- 220؛ الدر المختار، ج2، ص499.</ref> یا مجموع مناسک انجام گرفته در سفر حج.<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص220؛ اعانة الطالبین، ج2، ص317.</ref> به ادا کننده مناسک حج یا حج‌گزار، «حاجّ» (جمع آن: حجاج و حجیج) گفته می‌شود.<ref>. العین، ج3، ص9؛ لسان العرب، ج2، ص226.</ref> حج از جهات گوناگون به گونه‌های مختلف تقسیم شده است، از جمله: حج اکبر و حج اصغر. مراد از حج اکبر در برخی منابع فقهی، مناسک حج از جمله وقوف در عرفات و رمی جمره و مراد از حج اصغر عمره است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص442؛ کشف الغطا، ج4، ص465؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص684.</ref> همچنانکه معانی دیگری نیز برای این دو ذکر شده است.<ref>. حاشیه رد المحتار، ج2، ص684؛ فتح الباری، ج8، ص242.</ref> (نیز  حج اکبر*).


حج از نظر حکم شرعي تکليفي به حج واجب و مستحب (مندوب) تقسيم مي‌شود. حج واجب آن است که يا به سبب فراهم شدن شرايط استطاعت بر کسي واجب شود، که به آن «حجة الاسلام» نيز مي‌گويند،<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص223.</ref> يا با اسباب عارضي مانند نذر، عهد، قسم و اجاره (نيابت).<ref>. هدي المتقين، ص153.</ref> حج غير واجب آن است که فاقد اسباب وجوب باشد، که «حج النفل» و «حج التّطوع»<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص111.</ref> هم خوانده مي‌شود. همچنين حج از آن جهت که حج‌گزار آن را از جانب ديگري به جا آورد يا از جانب خود، به حج نيابتي و غير نيابتي تقسيم شده است. در حج نيابتي (حج استنابه‌اي) حج‌گزار آن را به جاي فرد ديگر و به نيابت از او انجام مي‌دهد<ref>. الخلاف، ج2، ص248- 249؛ فقه الحج، ج1، ص283.</ref> که گاهي «تبرّعي» يعني بدون دريافت اجرت است<ref>. فقه الصادق، ج9، ص252؛ براهين الحج، ج1، ص319.</ref> و گاهي «استيجاري» يعني در مقابل دريافت اجرت است.<ref>. موسوعه الامام الخويي، ج3، ص200.</ref> همچنين حج نيابتي از نظر مکان آغاز نيابت، به«حج بلدي*» و «حج ميقاتيتقسيم شده است. در حج بلدي حج‌گزار به نيابت از منوب عنه از وطن او و در حج ميقاتي از ميقات، حج را به‌جا مي‌آورد.<ref>. المقنعه، ص394- 396.</ref> (← حج بلدي) همچنين براي حج اقسام ديگري نيز ذکر کرده‌اند، از جمله: حج صروره* يعني حج شخصي که تاکنون حج<ref>. مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص286؛ جامع المقاصد، ج3، ص227.</ref> يا حج واجب<ref>. السرائر، ج1، ص630.</ref> به جا نياورده است؛ «حج بذلي» حجي که هزينة آن را ديگري پرداخت کند.<ref>. مستمسک العروه، ج10، ص138- 139.</ref> «حج تسکع» * يعني حجي که با زحمت و بدون زاد و توشه انجام شود<ref>. الروضة البهيه، ج2، ص170.</ref> و «حج مستقر*» يعني حجي که وجوب آن بر مکلف استقرار يافته است.<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص138- 139؛ العروة الوثقي ج4، ص453.</ref> (← استقرار حج)
حج از نظر حکم شرعی تکلیفی به حج واجب و مستحب (مندوب) تقسیم می‌شود. حج واجب آن است که یا به سبب فراهم شدن شرایط استطاعت بر کسی واجب شود، که به آن «حجة الاسلام» نیز می‌گویند،<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص223.</ref> یا با اسباب عارضی مانند نذر، عهد، قسم و اجاره (نیابت).<ref>. هدی المتقین، ص153.</ref> حج غیر واجب آن است که فاقد اسباب وجوب باشد، که «حج النفل» و «حج التّطوع»<ref>. منتهی المطلب، ج10، ص111.</ref> هم خوانده می‌شود. همچنین حج از آن جهت که حج‌گزار آن را از جانب دیگری به جا آورد یا از جانب خود، به حج نیابتی و غیر نیابتی تقسیم شده است. در حج نیابتی (حج استنابه‌ای) حج‌گزار آن را به جای فرد دیگر و به نیابت از او انجام می‌دهد<ref>. الخلاف، ج2، ص248- 249؛ فقه الحج، ج1، ص283.</ref> که گاهی «تبرّعی» یعنی بدون دریافت اجرت است<ref>. فقه الصادق، ج9، ص252؛ براهین الحج، ج1، ص319.</ref> و گاهی «استیجاری» یعنی در مقابل دریافت اجرت است.<ref>. موسوعه الامام الخویی، ج3، ص200.</ref> همچنین حج نیابتی از نظر مکان آغاز نیابت، به «حج بلدی*» و «حج میقاتیتقسیم شده است. در حج بلدی حج‌گزار به نیابت از منوب عنه از وطن او و در حج میقاتی از میقات، حج را به‌جا می‌آورد.<ref>. المقنعه، ص394- 396.</ref> (← حج بلدی) همچنین برای حج اقسام دیگری نیز ذکر کرده‌اند، از جمله: حج صروره* یعنی حج شخصی که تاکنون حج<ref>. مسالک الافهام الی تنقیح الشرائع، ج2، ص286؛ جامع المقاصد، ج3، ص227.</ref> یا حج واجب<ref>. السرائر، ج1، ص630.</ref> به جا نیاورده است؛ «حج بذلی» حجی که هزینة آن را دیگری پرداخت کند.<ref>. مستمسک العروه، ج10، ص138- 139.</ref> «حج تسکع» * یعنی حجی که با زحمت و بدون زاد و توشه انجام شود<ref>. الروضة البهیه، ج2، ص170.</ref> و «حج مستقر*» یعنی حجی که وجوب آن بر مکلف استقرار یافته است.<ref>. مستند الشیعه، ج13، ص138- 139؛ العروة الوثقی ج4، ص453.</ref> (← استقرار حج)


== پيشينه حج ==
== پیشینه حج ==
قرآن در آية 33 حج/22 از خانة کعبه به عنوان خانة کهن (الْبَيتِ الْعَتِيقِ) و در آية 96 آل عمران/3 از آن به عنوان نخستين خانه‌اي که براي انسان‌ها قرار داده شده، ياد کرده و در آية 34 حج/22، همة امت‌ها را داراي مناسک و عباداتي شمرده است.<ref>. مجمع البيان، ج7، ص168؛ تفسير قرطبي، ج12، ص58.</ref> اين آيات حاکي از قدمت داشتن خانه کعبه و نيز مناسک حج و رواج آن پيش از اسلام است؛ اما دربارة اين که بناي کعبه و نيز اعمال حج از چه زماني آغاز شده، روايات مختلفي وجود دارد. برخي از روايات حاکي از آن است که فرشتگان بنيانگذار کعبه و اولين حج‌گزاران بوده‌اند. بنابر روايتي خداوند در زير عرش «بيت المعمور» را براي طواف فرشتگان بنا نهاد و ملائکه را مأمور کرد که مشابه آن خانه‌اي را در زمين بنا کنند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص328؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص9.</ref> برخي روايات جبرئيل را اولين کسي از اهل آسمان دانسته‌اند که حج خانه خدا گزارده است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص595؛ وسائل الشيعه، ج11، ص129.</ref> بنابر رواياتي ديگر، زمان حج فرشتگان دو يا سه هزار سال پيش از خلقت آدم (ع) بوده است.<ref>. الکافي، ج4، ص194؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص230؛ علل الشرائع، ج2، ص407.</ref> در روايتي از امام باقر (ع) نقل شده که پس از فرود آدم به روي زمين، جبرئيل خانه کعبه را که از بين رفته بود بر پايه‌هاي سابق آن بنا نهاد و سپس همراه با فرشتگان برگرد آن طواف کرد و حضرت آدم و حوا نيز چنين کردند.<ref>. الکافي، ج4، ص197؛ علل الشرائع، ج2، ص421- 422.</ref> در برابر، احاديثي ديگر حضرت آدم (ع) را بنيانگذار خانة کعبه و نخستين حج‌گزار خوانده‌اند<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229- 230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص208.</ref> که شايد مراد آنان، اولين بنيانگذار و حج‌گزار از آدميان بوده است. رواياتي هم به صراحت از بازسازي خانة کعبه به دست حضرت آدم (ع) سخن گفته‌اند.<ref>. الکافي، ج4، ص188- 189؛ وسائل الشيعه، ج13، ص294.</ref> بنابر روايات، پس از فرود آدم (ع) به زمين و بناي کعبه، جبرئيل مناسک حج را به حضرت آدم آموزش داد و آن حضرت مناسک را همراه با جبرئيل به جا آورد.<ref>. الکافي، ج4، ص190-191؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> مفاد روايت آن است که پس از اداي مناسک منا، فرشتگان در مواجهه با حضرت آدم (ع)، قبولي حج او را آرزو کردند و از اداي حج خود در دوهزار سال قبل خبر دادند.<ref>. الکافي، ج4، ص194؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص230.</ref> برپاية برخي روايات، حضرت آدم 1000 بار به مکه رفت و 700 حج و 300 عمره ادا کرد.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229؛ وسائل الشيعه، ج11، ص128.</ref> پس از حضرت آدم، شيث فرزند و وصي آن حضرت هم خانة کعبه را بازسازي کرد و حج به جا آورد.<ref>. بحار الانوار، ج11، ص261؛ عمدة القاري، ج15، ص217؛ تاريخ الطبري، ج1، ص110.</ref> در برخي روايات از حج گزاردن نوح نيز ياد شده است.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص17.</ref>
قرآن در آیة ۳۳ حج/۲۲ از خانة کعبه به عنوان خانة کهن (الْبَیتِ الْعَتِیقِ) و در آیة ۹۶ آل عمران/۳ از آن به عنوان نخستین خانه‌ای که برای انسان‌ها قرار داده شده، یاد کرده و در آیة ۳۴ حج/۲۲، همة امت‌ها را دارای مناسک و عباداتی شمرده است.<ref>. مجمع البیان، ج7، ص168؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص58.</ref> این آیات حاکی از قدمت داشتن خانه کعبه و نیز مناسک حج و رواج آن پیش از اسلام است؛ اما دربارة این که بنای کعبه و نیز اعمال حج از چه زمانی آغاز شده، روایات مختلفی وجود دارد. برخی از روایات حاکی از آن است که فرشتگان بنیانگذار کعبه و اولین حج‌گزاران بوده‌اند. بنابر روایتی خداوند در زیر عرش «بیت المعمور» را برای طواف فرشتگان بنا نهاد و ملائکه را مأمور کرد که مشابه آن خانه‌ای را در زمین بنا کنند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص328؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص9.</ref> برخی روایات جبرئیل را اولین کسی از اهل آسمان دانسته‌اند که حج خانه خدا گزارده است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص595؛ وسائل الشیعه، ج11، ص129.</ref> بنابر روایاتی دیگر، زمان حج فرشتگان دو یا سه هزار سال پیش از خلقت آدم (ع) بوده است.<ref>. الکافی، ج4، ص194؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص230؛ علل الشرائع، ج2، ص407.</ref> در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که پس از فرود آدم به روی زمین، جبرئیل خانه کعبه را که از بین رفته بود بر پایه‌های سابق آن بنا نهاد و سپس همراه با فرشتگان برگرد آن طواف کرد و حضرت آدم و حوا نیز چنین کردند.<ref>. الکافی، ج4، ص197؛ علل الشرائع، ج2، ص421- 422.</ref> در برابر، احادیثی دیگر حضرت آدم (ع) را بنیانگذار خانة کعبه و نخستین حج‌گزار خوانده‌اند<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص229- 230؛ وسائل الشیعه، ج13، ص208.</ref> که شاید مراد آنان، اولین بنیانگذار و حج‌گزار از آدمیان بوده است. روایاتی هم به صراحت از بازسازی خانة کعبه به دست حضرت آدم (ع) سخن گفته‌اند.<ref>. الکافی، ج4، ص188- 189؛ وسائل الشیعه، ج13، ص294.</ref> بنابر روایات، پس از فرود آدم (ع) به زمین و بنای کعبه، جبرئیل مناسک حج را به حضرت آدم آموزش داد و آن حضرت مناسک را همراه با جبرئیل به جا آورد.<ref>. الکافی، ج4، ص190-191؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> مفاد روایت آن است که پس از ادای مناسک منا، فرشتگان در مواجهه با حضرت آدم (ع)، قبولی حج او را آرزو کردند و از ادای حج خود در دوهزار سال قبل خبر دادند.<ref>. الکافی، ج4، ص194؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص230.</ref> برپایة برخی روایات، حضرت آدم ۱۰۰۰ بار به مکه رفت و ۷۰۰ حج و ۳۰۰ عمره ادا کرد.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص229؛ وسائل الشیعه، ج11، ص128.</ref> پس از حضرت آدم، شیث فرزند و وصی آن حضرت هم خانة کعبه را بازسازی کرد و حج به جا آورد.<ref>. بحار الانوار، ج11، ص261؛ عمدة القاری، ج15، ص217؛ تاریخ الطبری، ج1، ص110.</ref> در برخی روایات از حج گزاردن نوح نیز یاد شده است.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص17.</ref>


در طوفان نوح، بناي کعبه از بين رفت تا آن‌که در عهد حضرت ابراهيم (ع)، بنابر آية 26 حج/22، خداوند جايگاه خانه کعبه را به آن حضرت نشان داد: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَکانَ الْبَيتِ». حضرت ابراهيم (ع) با کمک فرزندش اسماعيل (ع)، خانة کعبه را تجديد بنا کرد: «وَ إِذْ يرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيتِ وَ إِسْماعيل» (بقره/2، 127). سپس حضرت ابراهيم (ع) مأمور گرديد تا مردم را براي اداي مناسک حج به مکه فرا بخواند: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک رِجالاً وَ عَلي کلِّ ضامِرٍ يأْتينَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَميقٍ» (حجّ/22، 27). بنابر روايات، آن حضرت با استقرار بر روي سنگي اين مأموريت را انجام داد و مردم براي اداي حج عازم مکه شدند.<ref>. الکافي، ج4، ص335؛ مجمع البيان، ج7، ص145؛ وسائل الشيعه، ج11، ص238.</ref> به موجب برخي روايات، مخاطب نداي ابراهيم (ع) همة کساني بودند که در شرق و غرب عالم ساکن بودند و نيز کساني که هنوز به دنيا نيامده بودند و همگي به نداي آن حضرت پاسخ مثبت دادند و لبيک گفتند.<ref>. تاريخ الطبري، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.</ref> همچنين حضرت ابراهيم (ع) همراه با حضرت اسماعيل (ع) و شماري از موحدان مناسک حج را به جا آوردند.<ref>. تاريخ الطبري، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.</ref>
در طوفان نوح، بنای کعبه از بین رفت تا آن‌که در عهد حضرت ابراهیم (ع)، بنابر آیة ۲۶ حج/۲۲، خداوند جایگاه خانه کعبه را به آن حضرت نشان داد: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ». حضرت ابراهیم (ع) با کمک فرزندش اسماعیل (ع)، خانة کعبه را تجدید بنا کرد: «وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْماعیل» (بقره/۲، ۱۲۷). سپس حضرت ابراهیم (ع) مأمور گردید تا مردم را برای ادای مناسک حج به مکه فرا بخواند: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیقٍ» (حجّ/۲۲، ۲۷). بنابر روایات، آن حضرت با استقرار بر روی سنگی این مأموریت را انجام داد و مردم برای ادای حج عازم مکه شدند.<ref>. الکافی، ج4، ص335؛ مجمع البیان، ج7، ص145؛ وسائل الشیعه، ج11، ص238.</ref> به موجب برخی روایات، مخاطب ندای ابراهیم (ع) همة کسانی بودند که در شرق و غرب عالم ساکن بودند و نیز کسانی که هنوز به دنیا نیامده بودند و همگی به ندای آن حضرت پاسخ مثبت دادند و لبیک گفتند.<ref>. تاریخ الطبری، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.</ref> همچنین حضرت ابراهیم (ع) همراه با حضرت اسماعیل (ع) و شماری از موحدان مناسک حج را به جا آوردند.<ref>. تاریخ الطبری، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.</ref>


در ادوار بعد، پيروان شريعت حضرت ابراهيم (ع) يعني خاندان و فرزندان آن حضرت حج را به جا مي‌آوردند.<ref>. الکافي، ج4، ص205؛ وسائل الشيعه، ج11، ص8.</ref> همچنين پيامبران ديگر الهي از جمله حضرت موسي (ع)،<ref>. الکافي، ج4، ص213-214؛ وسائل الشيعه، ج12، ص386.</ref> حضرت عيسي (ع)،<ref>. صحيح مسلم، ج4، ص60؛ الکافي، ج4، ص213.</ref> حضرت سليمان (ع) همراه با گروهي از انسان‌ها و جنيان،<ref>. الکافي، ج4، ص213؛ من لايحضره الفقيه، ج4، ص235.</ref> حضرت داود (ع)<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> نيز مناسک حج را به جا آوردند (براي تفصيل بيشتر ← حج پيامبران). افزون بر پيامبران، اداي مناسک حج در ميان ديگر بندگان صالح و پيروان شرايع هم رواج داشته است؛ مثلاً در برخي روايات از حجِ هرسالة حضرت خضر<ref>. مستدرک الوسائل، ج10ع ص43؛ جامع الاحاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> و نيز حج ذوالقرنين همراه با 600،000 سوار سخن به ميان آمده است.<ref>. مستدرک الوسائل، ج5، ص398؛ بحار الانوار، ج12، ص195.</ref> بنابر روايتي از امام صادق (ع) آية 27 قصص/28 که در آن تعبير «حِجَج» به معناي سال آمده، شاهدي بر رواج حج در ميان پيروان شرايع پيشين به شمار مي‌رود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ بحار الانوار، ج96، ص64.</ref>  
در ادوار بعد، پیروان شریعت حضرت ابراهیم (ع) یعنی خاندان و فرزندان آن حضرت حج را به جا می‌آوردند.<ref>. الکافی، ج4، ص205؛ وسائل الشیعه، ج11، ص8.</ref> همچنین پیامبران دیگر الهی از جمله حضرت موسی (ع)،<ref>. الکافی، ج4، ص213-214؛ وسائل الشیعه، ج12، ص386.</ref> حضرت عیسی (ع)،<ref>. صحیح مسلم، ج4، ص60؛ الکافی، ج4، ص213.</ref> حضرت سلیمان (ع) همراه با گروهی از انسان‌ها و جنیان،<ref>. الکافی، ج4، ص213؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص235.</ref> حضرت داود (ع)<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص200.</ref> نیز مناسک حج را به جا آوردند (برای تفصیل بیشتر ← حج پیامبران). افزون بر پیامبران، ادای مناسک حج در میان دیگر بندگان صالح و پیروان شرایع هم رواج داشته است؛ مثلاً در برخی روایات از حجِ هرسالة حضرت خضر<ref>. مستدرک الوسائل، ج10ع ص43؛ جامع الاحادیث الشیعه، ج10، ص200.</ref> و نیز حج ذوالقرنین همراه با ۶۰۰٬۰۰۰ سوار سخن به میان آمده است.<ref>. مستدرک الوسائل، ج5، ص398؛ بحار الانوار، ج12، ص195.</ref> بنابر روایتی از امام صادق (ع) آیة ۲۷ قصص/۲۸ که در آن تعبیر «حِجَج» به معنای سال آمده، شاهدی بر رواج حج در میان پیروان شرایع پیشین به شمار می‌رود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ بحار الانوار، ج96، ص64.</ref>


مناسک حج و زيارت کعبه در ميان پيروان برخي شرايع متأخّر اهميت خود را از دست داد، مثلاً پيروان حضرت موسي (ع) مکان‌هايي چون بيت المقدس، بيت ايل، بيت آوِن، بيت حور، هيکل سليمان، طور سينا را براي حج و ديگر اعمال عبادي خود برگزيدند؛ همچنانکه اين اهمال و دوري از حج ابراهيمي در ميان مسيحيان نيز شيوع يافت.<ref>. حج عبر الحضارات والامم، ص91-96، 120-132.</ref> اعراب هم در عصر جاهليت چون خود را پيرو شريعت حضرت ابراهيم (ع) مي‌شمردند،<ref>. الميزان، ج3، ص277، 351.</ref> اصل مناسک حج را حفظ کردند و به شماري از تعاليم آن حضرت ملتزم بودند<ref>. الميزان، ج7، ص191؛ بحار الانوار، ج96، ص90.</ref>؛ ولي انحرافاتي در آن پديد آوردند و بسياري از احکام و آداب حج را تغيير دادند،<ref>. احکام القرآن، ج3، ص302؛ التفسير الکبير، ج5، ص193.</ref> از جملة اينها بود: طواف با بدن عريان<ref>. مجمع البيان، ج4، ص239؛ تفسير ابن کثير، ج2، ص217.</ref> و کف زدن و هلهله کردن در مسجدالحرام<ref>. مجمع البيان، ج4، ص462؛ جامع البيان، ج9، ص316.</ref> بنابر آية 35 انفال/8 (براي تفصيل بيشتر← حج جاهلي).
مناسک حج و زیارت کعبه در میان پیروان برخی شرایع متأخّر اهمیت خود را از دست داد، مثلاً پیروان حضرت موسی (ع) مکان‌هایی چون بیت‌المقدس، بیت ایل، بیت آوِن، بیت حور، هیکل سلیمان، طور سینا را برای حج و دیگر اعمال عبادی خود برگزیدند؛ همچنانکه این اهمال و دوری از حج ابراهیمی در میان مسیحیان نیز شیوع یافت.<ref>. حج عبر الحضارات والامم، ص91-96، 120-132.</ref> اعراب هم در عصر جاهلیت چون خود را پیرو شریعت حضرت ابراهیم (ع) می‌شمردند،<ref>. المیزان، ج3، ص277، 351.</ref> اصل مناسک حج را حفظ کردند و به شماری از تعالیم آن حضرت ملتزم بودند<ref>. المیزان، ج7، ص191؛ بحار الانوار، ج96، ص90.</ref>؛ ولی انحرافاتی در آن پدیدآوردند و بسیاری از احکام و آداب حج را تغییر دادند،<ref>. احکام القرآن، ج3، ص302؛ التفسیر الکبیر، ج5، ص193.</ref> از جملة اینها بود: طواف با بدن عریان<ref>. مجمع البیان، ج4، ص239؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص217.</ref> و کف زدن و هلهله کردن در مسجدالحرام<ref>. مجمع البیان، ج4، ص462؛ جامع البیان، ج9، ص316.</ref> بنابر آیة ۳۵ انفال/۸ (برای تفصیل بیشتر← حج جاهلی).


== حج در شريعت اسلام ==
== حج در شریعت اسلام ==
در آيات متعدد قرآن از جمله آية 97 آل عمران/3 و 27 حج/22، پيامبر اکرم (ص) و مسلماناني که توان انجام دادن اين عبادت را دارند، به اداي آن مأمور شده‌اند: «وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيهِ سَبيلا». اما دربارة اين که تشريع حج در چه سالي بوده، آراء مختلف است. برخي اصولاً تشريع حج را پيش از هجرت دانسته‌اند.<ref>. تلخيص الحبير، ج7، ص3؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص308؛ روح المعاني، ج28، ص100.</ref> از جمله مستندات آنان روايات حاکي از حج پيامبر (ص) قبل از هجرت است.<ref>. الصحيح من سيرة النبي، ج14، ص31.</ref> از جمله رواياتي از ابن عباس که سه بار حج گزاردن پيامبر (ص)<ref>. فتح الباري، ج8، ص80.</ref> يا حج‌گزاردن هر سالة آن حضرت را گزارش کرده<ref>. سبل الهدي، ج8، ص444؛ اعيان الشيعه، ج1، ص288.</ref> يا احاديثي که از دوبار حج گزاردن پيامبر (ص)<ref>. سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ سنن الترمذي، ج2، ص155.</ref> يا حج گزاردن مکرر آن حضرت<ref>. الکافي، ج4، ص244؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص443.</ref> ياد کرده‌اند يا رواياتي از امام صادق (ع) که حاکي از اداي چندين حج در مکه يا 10 حج يا 20 حج از جانب پيامبر (ص) به همراه قريش است.<ref>. الکافي، ج4، ص244-245؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص443.</ref> همچنين حديثي را که از تشريع عمره در مدينه گزارش کرده<ref>. الکافي، ج4، ص265.</ref> دال بر تشريع حج در مکه شمرده‌اند.<ref>. الصحيح من سيرة النبي، ج14، ص31.</ref> در برابر، بسياري از عالمان شيعه و اهل سنت اصولاً تشريع حج را پس از هجرت دانسته‌اند، هر چند در اين باره که در چه سالي بوده، اختلاف نظر دارند. برخي بر آن‌اند که حج در سال سوم هجري با نزول آيه 97 آل عمران/3 تشريع شد؛ ولي پيامبر (ص) اداي آن را تا سال دهم به تأخيرانداخت.<ref>. تفسير قرطبي، ج4، ص144.</ref> نظر ديگر آن است که حج در سال پنجم<ref>. تذکرة الفقها، ج7، ص18؛ عمدة القاري، ج9، ص122.</ref> يا ششم هجري<ref>. المجموع، ج7، ص104؛ اضواء البيان، ج4، ص339؛ التفسير الوسيط، ج1، ص98.</ref> با نزول آية 196 بقره/2 تشريع گرديد: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ». برخي نيز تشريع حج را در سال نهم يا دهم دانسته‌اند.<ref>. احکام القرآن، ج3، ص302؛ کشاف القناع، ج2، ص437.</ref> دربارة هر يک از سال‌هاي ديگر از سال نخست تا دهم هجرت نيز آرايي نقل شده است.<ref>. روح المعاني، ج28، ص100.</ref>  
در آیات متعدد قرآن از جمله آیة ۹۷ آل عمران/۳ و ۲۷ حج/۲۲، پیامبر اکرم (ص) و مسلمانانی که توان انجام دادن این عبادت را دارند، به ادای آن مأمور شده‌اند: «وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلا». اما دربارة این که تشریع حج در چه سالی بوده، آراء مختلف است. برخی اصولاً تشریع حج را پیش از هجرت دانسته‌اند.<ref>. تلخیص الحبیر، ج7، ص3؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308؛ روح المعانی، ج28، ص100.</ref> از جمله مستندات آنان روایات حاکی از حج پیامبر (ص) قبل از هجرت است.<ref>. الصحیح من سیرة النبی، ج14، ص31.</ref> از جمله روایاتی از ابن عباس که سه بار حج گزاردن پیامبر (ص)<ref>. فتح الباری، ج8، ص80.</ref> یا حج‌گزاردن هر سالة آن حضرت را گزارش کرده<ref>. سبل الهدی، ج8، ص444؛ اعیان الشیعه، ج1، ص288.</ref> یا احادیثی که از دوبار حج گزاردن پیامبر (ص)<ref>. سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ سنن الترمذی، ج2، ص155.</ref> یا حج گزاردن مکرر آن حضرت<ref>. الکافی، ج4، ص244؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص443.</ref> یاد کرده‌اند یا روایاتی از امام صادق (ع) که حاکی از ادای چندین حج در مکه یا ۱۰ حج یا ۲۰ حج از جانب پیامبر (ص) به همراه قریش است.<ref>. الکافی، ج4، ص244-245؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص443.</ref> همچنین حدیثی را که از تشریع عمره در مدینه گزارش کرده<ref>. الکافی، ج4، ص265.</ref> دال بر تشریع حج در مکه شمرده‌اند.<ref>. الصحیح من سیرة النبی، ج14، ص31.</ref> در برابر، بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت اصولاً تشریع حج را پس از هجرت دانسته‌اند، هر چند در این باره که در چه سالی بوده، اختلاف نظر دارند. برخی بر آن‌اند که حج در سال سوم هجری با نزول آیه ۹۷ آل عمران/۳ تشریع شد؛ ولی پیامبر (ص) ادای آن را تا سال دهم به تأخیرانداخت.<ref>. تفسیر قرطبی، ج4، ص144.</ref> نظر دیگر آن است که حج در سال پنجم<ref>. تذکرة الفقها، ج7، ص18؛ عمدة القاری، ج9، ص122.</ref> یا ششم هجری<ref>. المجموع، ج7، ص104؛ اضواء البیان، ج4، ص339؛ التفسیر الوسیط، ج1، ص98.</ref> با نزول آیة ۱۹۶ بقره/۲ تشریع گردید: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ». برخی نیز تشریع حج را در سال نهم یا دهم دانسته‌اند.<ref>. احکام القرآن، ج3، ص302؛ کشاف القناع، ج2، ص437.</ref> دربارة هر یک از سال‌های دیگر از سال نخست تا دهم هجرت نیز آرایی نقل شده است.<ref>. روح المعانی، ج28، ص100.</ref>


در سال ششم هجري پيامبر (ص) براي نخستين بار همراه با 1400 نفر از مسلمانان براي اداي مناسک حج عازم مکه شد، ولي مشرکان با مسدود کردن راه در حديبيه مانع رسيدن مسلمانان به مکه شدند. از اين رو، آن حضرت و همراهان با ذبح قرباني از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق عهدنامة حديبيه تنها قضاي عمره را به جا آوردند که به«عمرة القضاء» معروف شد.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص28؛ تاريخ يعقوبي، ج2؛ ص55.</ref> بر اساس روايات، شأن نزولِ آية 27 فتح/48 که در آن از رؤياي پيامبر (ص) مبني بر ورود بدون ترس مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و با موهاي حلق و تقصير شده سخن به ميان آمده، همين واقعه است:<ref>. جامع البيان، ج26، ص140؛ التبيان، ج9، ص335.</ref> «لَتَدْخُلُنَّ الْمسجدالحرام إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَکمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ».
در سال ششم هجری پیامبر (ص) برای نخستین بار همراه با ۱۴۰۰ نفر از مسلمانان برای ادای مناسک حج عازم مکه شد، ولی مشرکان با مسدود کردن راه در حدیبیه مانع رسیدن مسلمانان به مکه شدند. از این رو، آن حضرت و همراهان با ذبح قربانی از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق عهدنامة حدیبیه تنها قضای عمره را به جا آوردند که به «عمرة القضاء» معروف شد.<ref>. مجمع البیان، ج2، ص28؛ تاریخ یعقوبی، ج2؛ ص55.</ref> بر اساس روایات، شأن نزولِ آیة ۲۷ فتح/۴۸ که در آن از رؤیای پیامبر (ص) مبنی بر ورود بدون ترس مسلمانان به مسجدالحرام با امنیت و با موهای حلق و تقصیر شده سخن به میان آمده، همین واقعه است:<ref>. جامع البیان، ج26، ص140؛ التبیان، ج9، ص335.</ref> «لَتَدْخُلُنَّ الْمسجدالحرام إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکمْ وَ مُقَصِّرینَ لا تَخافُونَ».


با نزول آيات نخست سورة برائت در سال نهم هجري، پيامبر اسلام (ص) مأمور شد تا اين آيات را در موسم حج به مشرکان ابلاغ کند.<ref>. ؟</ref> پيامبر (ص) ابتدا ابوبکر را به همراه عمر بن خطاب و گروهي از مسلمانان به مکه فرستاد تا اين مأموريت را انجام دهند، ولي قبل از رسيدن ابوبکر به مکه، پيامبر (ص) به دستور خداوند امير مؤمنان علي (ع) را مأمور ابلاغ اين آيات به مکيان کرد.<ref>. سنن الکبري، ج5، ص129- 130؛ المستدرک، ج3، ص51.</ref> از اين رو، علي (ع) اين آيات را در روز دهم ذي حجه براي مکيان تلاوت کرد که مضمون آنها، منع مشرکان از انجام دادن حج و نيز منع از طواف با بدن برهنه بود.<ref>. صحيح البخاري، ج1، ص97؛ سنن الترمذي، ج2، ص179.</ref> نزول آية 28 توبه/9 که مشرکان را «نَجَس» شمرد و آنان را از نزديک شدن به مسجدالحرام برحذر داشت، در اين سال بود:<ref>. جامع البيان، ج10، ص136؛ مجمع البيان، ج5، ص38.</ref> «إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا يقْرَبُوا الْمسجدالحرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا». برخي بر آن‌اند که مشرکان در اين سال تنها از انجام دادن حج ممنوع بوده‌اند و ورود آنان به مکه براي تجارت جايز بوده است.<ref>. احکام القرآن، ج1، ص88؛ روح المعاني، ج10، ص76.</ref> در سال دهم هجري، آية 27 حج/22 نازل شد که مفاد آن دستور به پيامبر (ص) براي فراخواني مسلمانان به اداي مناسک حج بود:<ref>. الکافي، ج4، ص245؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص454.</ref> «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک رِجالاً وَ عَلي کلِّ ضامِرٍ يأْتينَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَميق». در پي نزول اين آيه، آن حضرت با فرستان مأموراني به همة سرزمين‌هاي اسلامي به مسلمانان اعلام کرد که هر کس قصد اداي حج و فراگيري مناسک آن را دارد، در مدينه با پيامبر (ص) همراه شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص84؛ بحار الانوار، ج21، ص383-384.</ref> طبق نقل برخي منابع، در اين سفر حج که آخرين حج آن حضرت بود و به حجة الوداع مشهور شد،<ref>. نيل الاوطار، ج5، ص145؛ عمدة القاري، ج18، ص36.</ref> بيش از صدهزار مسلمان آن حضرت را همراهي کردند.<ref>. المجموع، ج7، ص104.</ref> (←حجة الوداع*)
با نزول آیات نخست سورة برائت در سال نهم هجری، پیامبر اسلام (ص) مأمور شد تا این آیات را در موسم حج به مشرکان ابلاغ کند.<ref>. ؟</ref> پیامبر (ص) ابتدا ابوبکر را به همراه عمر بن خطاب و گروهی از مسلمانان به مکه فرستاد تا این مأموریت را انجام دهند، ولی قبل از رسیدن ابوبکر به مکه، پیامبر (ص) به دستور خداوند امیر مؤمنان علی (ع) را مأمور ابلاغ این آیات به مکیان کرد.<ref>. سنن الکبری، ج5، ص129- 130؛ المستدرک، ج3، ص51.</ref> از این رو، علی (ع) این آیات را در روز دهم ذی حجه برای مکیان تلاوت کرد که مضمون آنها، منع مشرکان از انجام دادن حج و نیز منع از طواف با بدن برهنه بود.<ref>. صحیح البخاری، ج1، ص97؛ سنن الترمذی، ج2، ص179.</ref> نزول آیة ۲۸ توبه/۹ که مشرکان را «نَجَس» شمرد و آنان را از نزدیک شدن به مسجدالحرام برحذر داشت، در این سال بود:<ref>. جامع البیان، ج10، ص136؛ مجمع البیان، ج5، ص38.</ref> «إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمسجدالحرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا». برخی بر آن‌اند که مشرکان در این سال تنها از انجام دادن حج ممنوع بوده‌اند و ورود آنان به مکه برای تجارت جایز بوده است.<ref>. احکام القرآن، ج1، ص88؛ روح المعانی، ج10، ص76.</ref> در سال دهم هجری، آیة ۲۷ حج/۲۲ نازل شد که مفاد آن دستور به پیامبر (ص) برای فراخوانی مسلمانان به ادای مناسک حج بود:<ref>. الکافی، ج4، ص245؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص454.</ref> «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیق». در پی نزول این آیه، آن حضرت با فرستان مأمورانی به همة سرزمین‌های اسلامی به مسلمانان اعلام کرد که هر کس قصد ادای حج و فراگیری مناسک آن را دارد، در مدینه با پیامبر (ص) همراه شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص84؛ بحار الانوار، ج21، ص383-384.</ref> طبق نقل برخی منابع، در این سفر حج که آخرین حج آن حضرت بود و به حجة الوداع مشهور شد،<ref>. نیل الاوطار، ج5، ص145؛ عمدة القاری، ج18، ص36.</ref> بیش از صدهزار مسلمان آن حضرت را همراهی کردند.<ref>. المجموع، ج7، ص104.</ref> (←حجة الوداع*)


== اهميت و جايگاه حج ==
== اهمیت و جایگاه حج ==
حج در همة شرايع الهي و نيز شريعت اسلام از اهميت و جايگاه والايي برخوردار است. از جمله وجوه اهميت حج، مأمور گرديدن دو پيامبر بزرگ الهي يعني حضرت ابراهيم (ع) و حضرت اسماعيل (ع) از سوي خداوند است که مکلّف شدند مکان اين عبادت بزرگ را براي حج‌گزاران آماده سازند: «وَ عَهِدْنا إِلي إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيتِي لِلطَّائِفينَ وَ الْعاکفينَ وَ الرُّکعِ السُّجُود».
حج در همة شرایع الهی و نیز شریعت اسلام از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است. از جمله وجوه اهمیت حج، مأمور گردیدن دو پیامبر بزرگ الهی یعنی حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل (ع) از سوی خداوند است که مکلّف شدند مکان این عبادت بزرگ را برای حج‌گزاران آماده سازند: «وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیتِی لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکفینَ وَ الرُّکعِ السُّجُود».


افزون بر اين، در آيات قرآن و روايات کساني که به قصد اداي حج عازم اين سرزمين مي‌شوند، کاروان خدا<ref>. الکافي، ج4، ص255؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص24.</ref> و ميهمان ويژة خداوند<ref>. وسائل الشيعه، ج14، ص586؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص628.</ref> خوانده شده<ref>. الکافي، ج4، ص256؛ وسائل الشيعه، ج11، ص99.</ref> و مسلمانان از تعرض به آنان و حتي حيواناتي که براي حج علامت گذاري گرديده، منع شده‌اند. (مائده/5، 2)  
افزون بر این، در آیات قرآن و روایات کسانی که به قصد ادای حج عازم این سرزمین می‌شوند، کاروان خدا<ref>. الکافی، ج4، ص255؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص24.</ref> و میهمان ویژة خداوند<ref>. وسائل الشیعه، ج14، ص586؛ جامع احادیث الشیعه، ج12، ص628.</ref> خوانده شده<ref>. الکافی، ج4، ص256؛ وسائل الشیعه، ج11، ص99.</ref> و مسلمانان از تعرض به آنان و حتی حیواناتی که برای حج علامت گذاری گردیده، منع شده‌اند. (مائده/۵، ۲)


در رواياتي ديگر زمان انجام اين عبادت يعني دهة ذي حجه از پاک‌ترين زمان‌ها و اعمال آن داراي برترين پاداش<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص550؛ وسائل الشيعه، ج14، ص273.</ref> و از محبوب‌ترين اعمال صالح نزد خداوند<ref>. صحيح البخاري، ج1، ص8.</ref> به شمار رفته است.
در روایاتی دیگر زمان انجام این عبادت یعنی دهة ذی حجه از پاک‌ترین زمان‌ها و اعمال آن دارای برترین پاداش<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص550؛ وسائل الشیعه، ج14، ص273.</ref> و از محبوب‌ترین اعمال صالح نزد خداوند<ref>. صحیح البخاری، ج1، ص8.</ref> به شمار رفته است.


حج از جمله عباداتي به شمار مي‌رود که اصول عقايد دين و نيز بسياري از فروع دين را در بطن خود دارد، مثلاً اصل توحيد که در بسياري از اعمال حج از جمله ذکر تلبيه (لبيک اللهم لبيک،...)<ref>. صحيح البخاري، ج2، ص147؛ الکافي، ج4، ص250.</ref> تبلور يافته است. بر پاية برخي روايات، مراد از اتمام حج و عمره در آية 196 بقره/2 ديدار با پيامبر (ص) و امامان (ع) پس از اداي مناسک حج است که نشانه اهميت توجه حج گزار به مسئله نبوت و امامت به شمار مي رود.<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص578.</ref> همچنين حاجيان با جدا شدن از مظاهر دنيوي و پوشيدن لباس احرام در حج به ياد مرگ، آخرت و معاد مي‌افتند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص74؛ بحار الانوار، ج96، ص125.</ref> بسياري از فروع دين نيز در عبادت حج گنجانده شده است، مانند نماز طواف که حاجيان بدان مکلف‌اند<ref>. الکافي، ج4، ص425؛ صحيح مسلم، ج4، ص40.</ref> و روزه که به عنوان کفارة برخي اعمال در حج مقرّر شده است (بقره/2، 196). همچنين در برخي روايات، حج نوعي جهاد در راه خدا<ref>. الکافي، ج4، ص259؛ من لايحضره الفقيه، ج4، ص416.</ref> و جهاد مقبول<ref>. صحيح البخاري، ج2، ص141؛ سنن الکبري، ج9، ص21.</ref> خوانده شده است. به علاوه، ديگر فروع دين مانندتولّي يعني دوستي با دوستان خداوند را از برخي آيات مرتبط با حج مانند آية 37 ابراهيم/14 که در روايات به دوستي اهل بيت (ع) تفسير شده است<ref>. نور الثقلين، ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج65، ص85-86.</ref> و نيز تبرّي يعني دشمني با دشمنان خدا را از آيات سورة برائت مي‌توان استفاده کرد. اعمال نيک ديگري هم در قالب مناسک حج ديده مي‌شود، مانند قرباني کردن در راه خدا «» (بقره/2، 196) اطعام به فقيران «» (حجّ/22، 28) هجرت در راه خدا «» (حجّ/22، 27) توبه و استغفار «» (بقره/2، 199) و کارهاي خير ديگر: «فَمَنْ حَجَّ الْبَيتَ… مَنْ تَطَوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکرٌ عَليمٌ» (بقره/2، 158). بر اين اساس، در احاديث معتبر حج از ارکان پنجگانه اسلام شمرده شده است.<ref>. صحيح بخاري، ج1، ص8؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص74.</ref> همچنين بر پايه برخي روايات، حج از بسياري از کارهاي خير و عبادات ديگر از جمله جهاد در راه خدا با همراهي غير معصوم،<ref>. الکافي، ج4، ص260؛ وسائل الشيعه، ج11، ص122.</ref> آزاد سازي برده در راه خدا،<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص22؛ وسائل الشيعه، ج11، ص119.</ref> انفاق در راه خدا<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص19؛ وسائل الشيعه، ج11، ص113.</ref> و حتي نماز و روزة مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص19؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص221.</ref> برتر است. در حديثي سبب برتري حج را بر نماز آن دانسته‌اند که در حج نماز وجود دارد؛ ولي در نماز حج نيست.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص457؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص221- 222.</ref> بنابر حديثي ديگر، سبب برتري حج بر نماز و روزه، دوري حج‌گزار از خانوادة خويش براي مدتي طولاني، تحمل رنج و مشقت بدني و انفاق اموال در راه آن است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص457؛ وسائل الشيعه، ج11، ص112.</ref>
حج از جمله عباداتی به شمار می‌رود که اصول عقاید دین و نیز بسیاری از فروع دین را در بطن خود دارد، مثلاً اصل توحید که در بسیاری از اعمال حج از جمله ذکر تلبیه (لبیک اللهم لبیک،...)<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص147؛ الکافی، ج4، ص250.</ref> تبلور یافته است. بر پایة برخی روایات، مراد از اتمام حج و عمره در آیة ۱۹۶ بقره/۲ دیدار با پیامبر (ص) و امامان (ع) پس از ادای مناسک حج است که نشانه اهمیت توجه حج گزار به مسئله نبوت و امامت به شمار می‌رود.<ref>. الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص578.</ref> همچنین حاجیان با جدا شدن از مظاهر دنیوی و پوشیدن لباس احرام در حج به یاد مرگ، آخرت و معاد می‌افتند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص74؛ بحار الانوار، ج96، ص125.</ref> بسیاری از فروع دین نیز در عبادت حج گنجانده شده است، مانند نماز طواف که حاجیان بدان مکلف‌اند<ref>. الکافی، ج4، ص425؛ صحیح مسلم، ج4، ص40.</ref> و روزه که به عنوان کفارة برخی اعمال در حج مقرّر شده است (بقره/۲، ۱۹۶). همچنین در برخی روایات، حج نوعی جهاد در راه خدا<ref>. الکافی، ج4، ص259؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص416.</ref> و جهاد مقبول<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص141؛ سنن الکبری، ج9، ص21.</ref> خوانده شده است. به علاوه، دیگر فروع دین مانندتولّی یعنی دوستی با دوستان خداوند را از برخی آیات مرتبط با حج مانند آیة ۳۷ ابراهیم/۱۴ که در روایات به دوستی اهل بیت (ع) تفسیر شده است<ref>. نور الثقلین، ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج65، ص85-86.</ref> و نیز تبرّی یعنی دشمنی با دشمنان خدا را از آیات سورة برائت می‌توان استفاده کرد. اعمال نیک دیگری هم در قالب مناسک حج دیده می‌شود، مانند قربانی کردن در راه خدا «» (بقره/۲، ۱۹۶) اطعام به فقیران «» (حجّ/۲۲، ۲۸) هجرت در راه خدا «» (حجّ/۲۲، ۲۷) توبه و استغفار «» (بقره/۲، ۱۹۹) و کارهای خیر دیگر: «فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ… مَنْ تَطَوَّعَ خَیراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکرٌ عَلیمٌ» (بقره/۲، ۱۵۸). بر این اساس، در احادیث معتبر حج از ارکان پنجگانه اسلام شمرده شده است.<ref>. صحیح بخاری، ج1، ص8؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص74.</ref> همچنین بر پایه برخی روایات، حج از بسیاری از کارهای خیر و عبادات دیگر از جمله جهاد در راه خدا با همراهی غیر معصوم،<ref>. الکافی، ج4، ص260؛ وسائل الشیعه، ج11، ص122.</ref> آزاد سازی برده در راه خدا،<ref>. تهذیب الاحکام، ج5، ص22؛ وسائل الشیعه، ج11، ص119.</ref> انفاق در راه خدا<ref>. تهذیب الاحکام، ج5، ص19؛ وسائل الشیعه، ج11، ص113.</ref> و حتی نماز و روزة مستحب<ref>. الکافی، ج2، ص19؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص221.</ref> برتر است. در حدیثی سبب برتری حج را بر نماز آن دانسته‌اند که در حج نماز وجود دارد؛ ولی در نماز حج نیست.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص457؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص221- 222.</ref> بنابر حدیثی دیگر، سبب برتری حج بر نماز و روزه، دوری حج‌گزار از خانوادة خویش برای مدتی طولانی، تحمل رنج و مشقت بدنی و انفاق اموال در راه آن است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص457؛ وسائل الشیعه، ج11، ص112.</ref>


از ديگر ادلة اهميت حج آن است که امامان معصوم (ع) در دعاهاي خود در اوقات خاص از جمله ماه رمضان، شبهاي قدر<ref>. الکافي، ج4، ص74؛ وسائل الشيعه، ج10، ص325.</ref> و پس از هر نماز، همواره توفيق اداي حج را از خداوند درخواست مي‌کردند<ref>. اقبال الاعمال، ج1، ص79؛ بحار الانوار، ج84، ص318.</ref> و مؤمنان را به تکرار حج تا 50 حج و حتي بيشتر از آن<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص217؛ وسائل الشيعه، ج11، ص127.</ref> بلکه تکرار آن در هر سال<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص518؛ وسائل الشيعه، ج13، ص192.</ref> ترغيب مي‌کردند، حتي اگر همراه با صرفه‌جويي در مخارج زندگي و اکتفا کردن به معيشت کم و حتي قرض کردن مخارج آن باشد.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص441؛ وسائل الشيعه، ج11، ص140.</ref> البته قرض گرفتن براي سفر حج مشروط بدان شده که قرض کننده بتواند آن را بپردازد.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص442؛ وسائل الشيعه، ج11، ص141.</ref> افزون بر اين، در سيرة معصومان (ع) سفر مکرّر حج ديده مي‌شود، چنان‌که نقل شده که حضرت آدم 700 بار،<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229؛ وسائل الشيعه، ج11، ص128.</ref> و پيامبر اکرم (ص) 10 يا 20 بار،<ref>. الکافي، ج4، ص244، 252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص124-125.</ref> امام حسن مجتبي (ع) 15 يا 25 بار<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص29-30؛ المستدرک، ج3، ص169.</ref> و امام سجاد (ع) 20 يا 22 يا 25 بار<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص125؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48-49.</ref> حج گزاردند و حضرت خضر<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> و امام عصر (ع)<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص20؛ وسائل الشيعه، ج11، ص135.</ref> هر سال در حج حضور دارند.
از دیگر ادلة اهمیت حج آن است که امامان معصوم (ع) در دعاهای خود در اوقات خاص از جمله ماه رمضان، شبهای قدر<ref>. الکافی، ج4، ص74؛ وسائل الشیعه، ج10، ص325.</ref> و پس از هر نماز، همواره توفیق ادای حج را از خداوند درخواست می‌کردند<ref>. اقبال الاعمال، ج1، ص79؛ بحار الانوار، ج84، ص318.</ref> و مؤمنان را به تکرار حج تا ۵۰ حج و حتی بیشتر از آن<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص217؛ وسائل الشیعه، ج11، ص127.</ref> بلکه تکرار آن در هر سال<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص518؛ وسائل الشیعه، ج13، ص192.</ref> ترغیب می‌کردند، حتی اگر همراه با صرفه‌جویی در مخارج زندگی و اکتفا کردن به معیشت کم و حتی قرض کردن مخارج آن باشد.<ref>. تهذیب الاحکام، ج5، ص441؛ وسائل الشیعه، ج11، ص140.</ref> البته قرض گرفتن برای سفر حج مشروط بدان شده که قرض کننده بتواند آن را بپردازد.<ref>. تهذیب الاحکام، ج5، ص442؛ وسائل الشیعه، ج11، ص141.</ref> افزون بر این، در سیرة معصومان (ع) سفر مکرّر حج دیده می‌شود، چنان‌که نقل شده که حضرت آدم ۷۰۰ بار،<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص229؛ وسائل الشیعه، ج11، ص128.</ref> و پیامبر اکرم (ص) ۱۰ یا ۲۰ بار،<ref>. الکافی، ج4، ص244، 252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص124-125.</ref> امام حسن مجتبی (ع) ۱۵ یا ۲۵ بار<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص29-30؛ المستدرک، ج3، ص169.</ref> و امام سجاد (ع) ۲۰ یا ۲۲ یا ۲۵ بار<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص125؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48-49.</ref> حج گزاردند و حضرت خضر<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص200.</ref> و امام عصر (ع)<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص20؛ وسائل الشیعه، ج11، ص135.</ref> هر سال در حج حضور دارند.


اهميت حج در شريعت اسلامي چنان است که حاکمان اسلامي مأمور شده‌اند که در صورت ترک حج از سوي مسلمانان، آنان را به اجبار راهي حج کنند<ref>. الکافي، ج4، ص260؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص23.</ref> و در صورت نبودن هزينة سفر، آن را از بيت المال تأمين کنند.<ref>. الکافي، ج4، ص272؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص420.</ref> ترک کردن حج و نيز به تأخيرانداختن آن تا زمان مرگ در احاديث بسيار مذمّت شده و آن را به مثابة کفر و مردن بر دين يهود و نصارا شمرده،<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص30؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص18.</ref> و موجب هلاکت،<ref>. الکافي، ج2، ص451؛ وسائل الشيعه، ج1، ص19.</ref> محروم شدن از شفاعت پيامبر (ص)،<ref>. الحج و العمره في الکتاب و السنه، ص169؛ تفسير قرطبي، ج4، ص153.</ref> پشيماني<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص220؛ وسائل الشيعه، ج11، ص102.</ref> و نابينايي در قيامت<ref>. الکافي، ج4، ص269؛ وسائل الشيعه، ج11، ص26.</ref> دانسته‌اند.
اهمیت حج در شریعت اسلامی چنان است که حاکمان اسلامی مأمور شده‌اند که در صورت ترک حج از سوی مسلمانان، آنان را به اجبار راهی حج کنند<ref>. الکافی، ج4، ص260؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص23.</ref> و در صورت نبودن هزینة سفر، آن را از بیت المال تأمین کنند.<ref>. الکافی، ج4، ص272؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص420.</ref> ترک کردن حج و نیز به تأخیرانداختن آن تا زمان مرگ در احادیث بسیار مذمّت شده و آن را به مثابة کفر و مردن بر دین یهود و نصارا شمرده،<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص30؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص18.</ref> و موجب هلاکت،<ref>. الکافی، ج2، ص451؛ وسائل الشیعه، ج1، ص19.</ref> محروم شدن از شفاعت پیامبر (ص)،<ref>. الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص169؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153.</ref> پشیمانی<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص220؛ وسائل الشیعه، ج11، ص102.</ref> و نابینایی در قیامت<ref>. الکافی، ج4، ص269؛ وسائل الشیعه، ج11، ص26.</ref> دانسته‌اند.


== اهداف و آثار حج ==
== اهداف و آثار حج ==
مناسک حج از يک سو داراي اغراض و حکمتهاي مهمّي است و از سوي ديگر، برکات و فوائد بسيار هم در دنيا و هم آخرت براي شخص حج‌گزار و ديگران در پي دارد. در قرآن، غرض از تکليف به حج، وجود منافع براي انسانها ذکر شده است: «وَ أَذِّن في النَّاسِ بِالحَْجّ… لِّّيشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ» (حجّ/22، 27-28). احاديث مراد از منافع را هم برکات دنيوي و هم منافع اخروي دانسته<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref> و احاديثي ديگر حج را موجب خير دنيا و آخرت شمرده‌اند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص219؛ وسائل الشيعه، ج11، ص58.</ref> برخي از مهم ترين اهداف و اغراض حج، که در عين حال از آثار آن هم به شمار مي‌روند، عبارت‌اند از:  
مناسک حج از یک سو دارای اغراض و حکمتهای مهمّی است و از سوی دیگر، برکات و فوائد بسیار هم در دنیا و هم آخرت برای شخص حج‌گزار و دیگران در پی دارد. در قرآن، غرض از تکلیف به حج، وجود منافع برای انسانها ذکر شده است: «وَ أَذِّن فی النَّاسِ بِالحْجّ… لِّّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ» (حجّ/۲۲، ۲۷–۲۸). احادیث مراد از منافع را هم برکات دنیوی و هم منافع اخروی دانسته<ref>. الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.</ref> و احادیثی دیگر حج را موجب خیر دنیا و آخرت شمرده‌اند.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص219؛ وسائل الشیعه، ج11، ص58.</ref> برخی از مهم‌ترین اهداف و اغراض حج، که در عین حال از آثار آن هم به شمار می‌روند، عبارت‌اند از:


=== توبه و آمرزش گناهان ===
=== توبه و آمرزش گناهان ===
بنابر روايتي از امام صادق (ع) سبب اصلي بناي کعبه، توبة فرزندان آدم و پاکي آنان از گناه است؛ همچنان که خداوند بيت المعمور را براي توبة فرشتگان آفريد.<ref>. الکافي، ج4، ص188؛ وسائل الشيعه، ج13، ص295.</ref> امام رضا (ع) هم علت تشريع حج را کوچ کردن به سوي خداوند و توبه از گناهان گذشته وآغاز کردن حياتي نوين دانسته است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> بر پاية روايتي، يکي از مصاديق «منافع» در آية 28 حجّ/22 مغفرت و بخشايش الهي است.<ref>. الکافي، ج4، ص264.</ref>
بنابر روایتی از امام صادق (ع) سبب اصلی بنای کعبه، توبة فرزندان آدم و پاکی آنان از گناه است؛ همچنان که خداوند بیت المعمور را برای توبة فرشتگان آفرید.<ref>. الکافی، ج4، ص188؛ وسائل الشیعه، ج13، ص295.</ref> امام رضا (ع) هم علت تشریع حج را کوچ کردن به سوی خداوند و توبه از گناهان گذشته وآغاز کردن حیاتی نوین دانسته است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.</ref> بر پایة روایتی، یکی از مصادیق «منافع» در آیة ۲۸ حجّ/۲۲ مغفرت و بخشایش الهی است.<ref>. الکافی، ج4، ص264.</ref>


=== تهذيب نفس و تقوا ===
=== تهذیب نفس و تقوا ===
يکي ديگر از اهداف و آثار حج خودسازي و زدودن رذايل اخلاقي از نفس و تقرّب به خداوند است که در روايتي از امام رضا (ع) بدان تصريح شده است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص404؛ بحار الانوار، ج6، ص96.</ref> در حديثي از امام علي (ع) يکي از اغراض عبادت حج، بيرون راندن تکبر از قلوب و جايگزيني خشوع و فروتني به جاي آن ذکر شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص201؛ نهج البلاغه، خطبه 192.</ref> بنابر روايات، حکمتهاي تشريع هر يک از مناسک حج نيز خودسازي است؛ چنان‌که بر پاية روايتي از امام صادق (ع) حکمت ذبح قرباني ذبح هواهاي نفساني و طمع، رمي‌جمرات به مثابة دور کردن شهوات و اعمال ناپسند و حلق به منزلة برکندن عيوب ظاهري و باطني انسان است.<ref>. مصباح الشريعه، ص49؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> ديگر هدف مهم تشريع حج که در قرآن بدان تصريح شده، ايجاد ملکه تقوا در انسان است: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ… َ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقْوي وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب» (بقره/2، 197). افزون بر اين، در آيات 189، 196 بقره/2 و 96 مائده/5 نيز اين نکته مطرح شده است. در احاديث هم ضرورت رعايت تقوا از سوي حج‌گزاران از هنگام احرام تا پايان مناسک تأکيد گرديده است.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref>
یکی دیگر از اهداف و آثار حج خودسازی و زدودن رذایل اخلاقی از نفس و تقرّب به خداوند است که در روایتی از امام رضا (ع) بدان تصریح شده است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص404؛ بحار الانوار، ج6، ص96.</ref> در حدیثی از امام علی (ع) یکی از اغراض عبادت حج، بیرون راندن تکبر از قلوب و جایگزینی خشوع و فروتنی به جای آن ذکر شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص201؛ نهج البلاغه، خطبه 192.</ref> بنابر روایات، حکمتهای تشریع هر یک از مناسک حج نیز خودسازی است؛ چنان‌که بر پایة روایتی از امام صادق (ع) حکمت ذبح قربانی ذبح هواهای نفسانی و طمع، رمی‌جمرات به مثابة دور کردن شهوات و اعمال ناپسند و حلق به منزلة برکندن عیوب ظاهری و باطنی انسان است.<ref>. مصباح الشریعه، ص49؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> دیگر هدف مهم تشریع حج که در قرآن بدان تصریح شده، ایجاد ملکه تقوا در انسان است: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ… َ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْباب» (بقره/۲، ۱۹۷). افزون بر این، در آیات ۱۸۹، ۱۹۶ بقره/۲ و ۹۶ مائده/۵ نیز این نکته مطرح شده است. در احادیث هم ضرورت رعایت تقوا از سوی حج‌گزاران از هنگام احرام تا پایان مناسک تأکید گردیده است.<ref>. الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.</ref>


=== برپاداشتن دين و تقويت ايمان ===
=== برپاداشتن دین و تقویت ایمان ===
از ديگر اهداف حج بر پاية متون ديني، اقامة دين خداوند و تقويت آن است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَيتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ» (مائده/5، 97). در احاديث، تعبير «قياما للناس» در آيه، به اقامة دين و معاش مردم تفسير شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص60؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص69.</ref> بر پاية روايتي ديگر، قيام دين منوط به قائم بودن کعبه است.<ref>. الکافي، ج4، ص271؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص243.</ref> همچنين در رواياتي ديگر، حج پرچم اسلام<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref> و موجب رفعت دين،<ref>. علل الشرائع، ج1، ص248؛ وسائل الشيعه، ج1، ص22.</ref> تقويت دين<ref>. بحار الانوار، ج6، ص110 و ج50، ص267؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref> و اصلاح ايمان مردم<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص15؛ بحار الانوار، ج59، ص267.</ref> به شمار رفته است.
از دیگر اهداف حج بر پایة متون دینی، اقامة دین خداوند و تقویت آن است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ» (مائده/۵، ۹۷). در احادیث، تعبیر «قیاما للناس» در آیه، به اقامة دین و معاش مردم تفسیر شده است.<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص60؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص69.</ref> بر پایة روایتی دیگر، قیام دین منوط به قائم بودن کعبه است.<ref>. الکافی، ج4، ص271؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص243.</ref> همچنین در روایاتی دیگر، حج پرچم اسلام<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.</ref> و موجب رفعت دین،<ref>. علل الشرائع، ج1، ص248؛ وسائل الشیعه، ج1، ص22.</ref> تقویت دین<ref>. بحار الانوار، ج6، ص110 و ج50، ص267؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.</ref> و اصلاح ایمان مردم<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص15؛ بحار الانوار، ج59، ص267.</ref> به شمار رفته است.


=== پيوند معنوي با رهبري الهي (تولّي) ===
=== پیوند معنوی با رهبری الهی (تولّی) ===
از ديگر اهداف مهم حج، تقويت دوستي و پيوند با رهبران الهي يعني پيامبران و امامان عليهم‌السلام است. در آية 27 حج/22 حضرت ابراهيم (ع) مأمور شده که انسان‌ها را به حج فراخواند تا مردم به سوي آن حضرت بيايند: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک…». همچنين آن حضرت، به تصريح آية 37 سورة ابراهيم/14 درخواست کرده که خداوند دل‌هاي حج‌گزاران را به جانب ذريه و فرزندانش در مکه متمايل کند: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيهِمْ». برخي روايات مراد از «ذرية ابراهيم» را اهل بيت عليهم‌السلام دانسته‌اند.<ref>. الکافي، ج1، ص392؛ بحار الانوار، ج27، ص74.</ref> بر پاية روايتي ديگر، کامل کردن حج که در آية 196 بقره/ 2 مؤمنان بدان مأمور شده‌اند، ديدار با پيامبر (ص)<ref>. بحار الانوار، ج97، ص139؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص229.</ref> و امامان معصوم عليهم‌السلام<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ نور الثقلين، ج1، ص183.</ref> است. اين امر در احاديثي ديگر نيز مورد تأکيد قرار گرفته است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ بحار الانوار، ج96، ص374.</ref> همچنين در روايات، مراد از «قضاء تَفَث» (برطرف کردن آلودگي) در آية 29 حج/22، ديدار با امام معصوم (ع) ذکر شده است،<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484-486.</ref> از آن رو که امام معصوم انسان را از آفاتي چون جهل و گمراهي و اخلاق ناپسند دور مي‌سازد.<ref>. مرآه العقول، ج4، ص287؛ الامثل، ج10، ص336-337.</ref> افزون بر اين، امام روح حقيقي کعبه و روح همة مناسک حج و محور اصلي آن است که اهداف و اغراض مهم اين عبادت را محقق مي‌کند.<ref>. صهباي حج، ص99-100.</ref> معرفي امام حسن مجتبي (ع)<ref>. الامالي، ص245؛ تحف العقول، ص233.</ref> و امام سجاد (ع)<ref>. بحار الانوار، ج45، ص138؛ الصحيح من سيرة النبي، ج29، ص54.</ref> به فرزند مکه و منا و مشعر و عرفات، اشاره اي است به همين مسئله.
از دیگر اهداف مهم حج، تقویت دوستی و پیوند با رهبران الهی یعنی پیامبران و امامان علیهم‌السلام است. در آیة ۲۷ حج/۲۲ حضرت ابراهیم (ع) مأمور شده که انسان‌ها را به حج فراخواند تا مردم به سوی آن حضرت بیایند: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک…». همچنین آن حضرت، به تصریح آیة ۳۷ سورة ابراهیم/۱۴ درخواست کرده که خداوند دل‌های حج‌گزاران را به جانب ذریه و فرزندانش در مکه متمایل کند: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیهِمْ». برخی روایات مراد از «ذریة ابراهیم» را اهل بیت علیهم‌السلام دانسته‌اند.<ref>. الکافی، ج1، ص392؛ بحار الانوار، ج27، ص74.</ref> بر پایة روایتی دیگر، کامل کردن حج که در آیة ۱۹۶ بقره/ ۲ مؤمنان بدان مأمور شده‌اند، دیدار با پیامبر (ص)<ref>. بحار الانوار، ج97، ص139؛ جامع احادیث الشیعه، ج12، ص229.</ref> و امامان معصوم علیهم‌السلام<ref>. الکافی، ج4، ص549؛ نور الثقلین، ج1، ص183.</ref> است. این امر در احادیثی دیگر نیز مورد تأکید قرار گرفته است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ بحار الانوار، ج96، ص374.</ref> همچنین در روایات، مراد از «قضاء تَفَث» (برطرف کردن آلودگی) در آیة ۲۹ حج/۲۲، دیدار با امام معصوم (ع) ذکر شده است،<ref>. الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص484-486.</ref> از آن رو که امام معصوم انسان را از آفاتی چون جهل و گمراهی و اخلاق ناپسند دور می‌سازد.<ref>. مرآه العقول، ج4، ص287؛ الامثل، ج10، ص336-337.</ref> افزون بر این، امام روح حقیقی کعبه و روح همة مناسک حج و محور اصلی آن است که اهداف و اغراض مهم این عبادت را محقق می‌کند.<ref>. صهبای حج، ص99-100.</ref> معرفی امام حسن مجتبی (ع)<ref>. الامالی، ص245؛ تحف العقول، ص233.</ref> و امام سجاد (ع)<ref>. بحار الانوار، ج45، ص138؛ الصحیح من سیرة النبی، ج29، ص54.</ref> به فرزند مکه و منا و مشعر و عرفات، اشاره ای است به همین مسئله.


=== دوري از شيطان و دشمنان خدا (تبرّي) ===
=== دوری از شیطان و دشمنان خدا (تبرّی) ===
از ديگر اهداف حج را بايد دوري از شياطين جن و انس دانست که مهم‌ترين نماد آن در حج، رمي‌جمرات است که حاجيان بدان مکلف‌اند.<ref>. الروضة البيهه، ج2، ص281-282.</ref> برخي احاديث يکي از مصاديق «قضاء تفث» را در آية 29 حج/22 رمي‌جمرات دانسته‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص372؛ بحار الانوار، ج96، ص312.</ref> موضوع مهم ديگر، دوري از شياطين انساني است که با برائت از مشرکان محقق مي‌شود و پيامبر اکرم (ص) در آيات نخست سورة توبه مأمور به اجراي آن در حج شد. بر اين اساس، در آياتي از قرآن حضرت ابراهيم (ع) و پيامبر گرامي اسلام (ص) مهمترين الگوهاي مسلمانان در همة امور از جمله در عرصة تبري جستن از دشمنان خدا معرفي شده‌اند (ممتحنه/60، 4؛ احزاب/33، 21).
از دیگر اهداف حج را باید دوری از شیاطین جن و انس دانست که مهم‌ترین نماد آن در حج، رمی‌جمرات است که حاجیان بدان مکلف‌اند.<ref>. الروضة البیهه، ج2، ص281-282.</ref> برخی احادیث یکی از مصادیق «قضاء تفث» را در آیة ۲۹ حج/۲۲ رمی‌جمرات دانسته‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص372؛ بحار الانوار، ج96، ص312.</ref> موضوع مهم دیگر، دوری از شیاطین انسانی است که با برائت از مشرکان محقق می‌شود و پیامبر اکرم (ص) در آیات نخست سورة توبه مأمور به اجرای آن در حج شد. بر این اساس، در آیاتی از قرآن حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر گرامی اسلام (ص) مهمترین الگوهای مسلمانان در همة امور از جمله در عرصة تبری جستن از دشمنان خدا معرفی شده‌اند (ممتحنه/۶۰، ۴؛ احزاب/۳۳، ۲۱).


=== پيشگيري از هلاکت انسان ===
=== پیشگیری از هلاکت انسان ===
از ديگر اهداف و آثار حج، بقاي حيات انسان‌ها و جلوگيري از هلاکت آنهاست. در آية 97 مائده/5 تصريح شده که خداوند کعبه را سبب پابرجا بودن انسان‌ها قرار داده است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَيتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ». برخي مفسران مراد از آن را حفظ و در امان بودن انسانها از خطرات دانسته<ref>. التبيان، ج4، ص31؛ فقه القرآن، ج1، ص86.</ref> و گفته‌اند که مردم با ترک کردن حج هلاک خواهند شد.<ref>. مجمع البيان، ج3، ص424؛ روح المعاني، ج7، ص35.</ref> اين نکته در احاديث اهل بيت (ع) نيز مطرح گرديده است.<ref>. الکافي، ج4، ص271؛ وسائل الشيعه، ج11، ص21.</ref> در روايتي امام صادق (ع) حج‌گزاران را موجب بقاي حيات کساني شمرده که حج را ترک مي‌کنند و در اين مورد به آية 251 بقره/2 استشهاد فرموده‌اندکه در آن از دفع شدن برخي از مردم توسّط برخي ديگر از سوي خداوند سخن به ميان آمده است:<ref>الکافي، ج2، ص451؛ وسائل الشيعه، ج1، ص28.</ref> «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض». افزون بر اين، در احاديثي ديگر، نيت تجديد حج موجب افزوده شدن عمر و اداي مکرّر حج مانع مرگ ناگهاني دانسته شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص261؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref>
از دیگر اهداف و آثار حج، بقای حیات انسان‌ها و جلوگیری از هلاکت آنهاست. در آیة ۹۷ مائده/۵ تصریح شده که خداوند کعبه را سبب پابرجا بودن انسان‌ها قرار داده است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ». برخی مفسران مراد از آن را حفظ و در امان بودن انسانها از خطرات دانسته<ref>. التبیان، ج4، ص31؛ فقه القرآن، ج1، ص86.</ref> و گفته‌اند که مردم با ترک کردن حج هلاک خواهند شد.<ref>. مجمع البیان، ج3، ص424؛ روح المعانی، ج7، ص35.</ref> این نکته در احادیث اهل بیت (ع) نیز مطرح گردیده است.<ref>. الکافی، ج4، ص271؛ وسائل الشیعه، ج11، ص21.</ref> در روایتی امام صادق (ع) حج‌گزاران را موجب بقای حیات کسانی شمرده که حج را ترک می‌کنند و در این مورد به آیة ۲۵۱ بقره/۲ استشهاد فرموده‌اندکه در آن از دفع شدن برخی از مردم توسّط برخی دیگر از سوی خداوند سخن به میان آمده است:<ref>الکافی، ج2، ص451؛ وسائل الشیعه، ج1، ص28.</ref> «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض». افزون بر این، در احادیثی دیگر، نیت تجدید حج موجب افزوده شدن عمر و ادای مکرّر حج مانع مرگ ناگهانی دانسته شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص261؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.</ref>


=== تفقه و نشر احاديث ===
=== تفقه و نشر احادیث ===
امام رضا (ع) يکي از اهداف حج را تفقه در دين و نقل روايت سخنان امامان (ع) و نشر آنها در سرزمين‌هاي اسلامي و غير اسلامي دانسته و به آية 122 توبه/9 استشهاد کرده‌اند که از لزوم هجرت براي تفقه در دين و انذار مردم پس از آن سخن به ميان آورده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> در حديثي ديگر، آشنايي با آثار و اخبار پيامبر اکرم (ص) از جمله اهداف حج به شمار رفته است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref>
امام رضا (ع) یکی از اهداف حج را تفقه در دین و نقل روایت سخنان امامان (ع) و نشر آنها در سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی دانسته و به آیة ۱۲۲ توبه/۹ استشهاد کرده‌اند که از لزوم هجرت برای تفقه در دین و انذار مردم پس از آن سخن به میان آورده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.</ref> در حدیثی دیگر، آشنایی با آثار و اخبار پیامبر اکرم (ص) از جمله اهداف حج به شمار رفته است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.</ref>


=== آزمايش بندگان ===
=== آزمایش بندگان ===
از جمله اهداف تشريع حج آزمون حج‌گزاران است. درحديثي از اميرمؤمنان (ع) مناسک حج آزمايشي دشوار به شمار رفته که با قرار داشتن کعبه در سرزميني سخت و ابتلاي حج‌گزاران به دشواريهاي متعدد تحقّق مي‌يابد.<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> امام صادق (ع) غرض از آزمايش حج‌گزاران را آشکار شدن ميزان اطاعت آنان از خداوند شمرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص198؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص250.</ref>
از جمله اهداف تشریع حج آزمون حج‌گزاران است. درحدیثی از امیرمؤمنان (ع) مناسک حج آزمایشی دشوار به شمار رفته که با قرار داشتن کعبه در سرزمینی سخت و ابتلای حج‌گزاران به دشواریهای متعدد تحقّق می‌یابد.<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافی، ج4، ص199.</ref> امام صادق (ع) غرض از آزمایش حج‌گزاران را آشکار شدن میزان اطاعت آنان از خداوند شمرده است.<ref>. الکافی، ج4، ص198؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص250.</ref>


=== منافع دنيوي ===
=== منافع دنیوی ===
از ديگر اهداف حج، بهره‌مندي حج‌گزاران و افراد ديگر از منافع دنيوي و مادّي است که در آية 28 حج/22 بدان تصريح شده است: ‏ِ «... لِّيشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ». بر پاية احاديث، تعبير منافع در آيه مذکور افزون بر منافع اخروي، شامل بهره‌هاي مادي هم مي‌شود،<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref> مانند منافع کرايه دهندگان مرکب‌ها<ref>. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.</ref> و سوداگران کالاها چه از ميان حج‌گزاران و چه ساير اشخاص و مجاوران کعبه.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> از جمله منافع مادي سفر حج، قرباني است که نصيب حج‌گزاران و فقيران مي‌شود (حج/22، 28، 36). بنا بر رواياتي ديگر، حج موجب غناي مادي حج‌گزاران<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص265؛ وسائل الشيعه، ج11، ص12.</ref> و برآورده شدن نياز خانواده آنان،<ref>. الکافي، ج4، ص252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص9.</ref> ازميان رفتن فقر،<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص222؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص21.</ref> ورشکستگي<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص108؛ بحار الانوار، ج96، ص12.</ref> و نيز موجب سلامتي بدن<ref>. الکافي، ج4، ص252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص252.</ref> مي‌گردد.
از دیگر اهداف حج، بهره‌مندی حج‌گزاران و افراد دیگر از منافع دنیوی و مادّی است که در آیة ۲۸ حج/۲۲ بدان تصریح شده است: ‏ِ «... لِّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ». بر پایة احادیث، تعبیر منافع در آیه مذکور افزون بر منافع اخروی، شامل بهره‌های مادی هم می‌شود،<ref>. الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.</ref> مانند منافع کرایه دهندگان مرکب‌ها<ref>. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشیعه، ج11، ص14.</ref> و سوداگران کالاها چه از میان حج‌گزاران و چه سایر اشخاص و مجاوران کعبه.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.</ref> از جمله منافع مادی سفر حج، قربانی است که نصیب حج‌گزاران و فقیران می‌شود (حج/۲۲، ۲۸، ۳۶). بنا بر روایاتی دیگر، حج موجب غنای مادی حج‌گزاران<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص265؛ وسائل الشیعه، ج11، ص12.</ref> و برآورده شدن نیاز خانواده آنان،<ref>. الکافی، ج4، ص252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص9.</ref> ازمیان رفتن فقر،<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص222؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص21.</ref> ورشکستگی<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص108؛ بحار الانوار، ج96، ص12.</ref> و نیز موجب سلامتی بدن<ref>. الکافی، ج4، ص252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص252.</ref> می‌گردد.


=== پاداش اخروي ===
=== پاداش اخروی ===
از ديگر آثار مهم حج، پاداش بزرگ اخروي است. بنابر روايتي، امام صادق (ع) از جمله مصاديق منافع را در آيه 28 حج/22 منافع اخروي دانسته است.<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref> امام علي (ع) نيز سبب قرار دادن کعبه را در سرزميني سخت و خشک، گشودن ابواب فضل و عفو الهي بر حج‌گزاران دانست.<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> در احاديثي ديگر به ميزان پاداش اخروي حج گزار، از جمله هر گامي که او در سفر حج بر مي دارد، اشاره شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص253؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص24.</ref>  
از دیگر آثار مهم حج، پاداش بزرگ اخروی است. بنابر روایتی، امام صادق (ع) از جمله مصادیق منافع را در آیه ۲۸ حج/۲۲ منافع اخروی دانسته است.<ref>. الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.</ref> امام علی (ع) نیز سبب قرار دادن کعبه را در سرزمینی سخت و خشک، گشودن ابواب فضل و عفو الهی بر حج‌گزاران دانست.<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافی، ج4، ص199.</ref> در احادیثی دیگر به میزان پاداش اخروی حج گزار، از جمله هر گامی که او در سفر حج برمی‌دارد، اشاره شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص253؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص24.</ref>


== اقسام و اعمال حج ==
== اقسام و اعمال حج ==
مهمترين تقسيم بندي حج در فقه اسلامي، تقسيم آن به سه قسم تمتّع*، قران*، و افراد* است. حج تمتّع از دو بخش عمره و حج تشکيل شده که ابتدا عمره تمتّع و پس از خروج از احرام و احرام مجدّد، مناسک حج تمتّع به جا آورده مي‌شود.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص315؛ قواعد الاحکام، ج1، ص398.</ref> به نظر فقيهان امامي<ref>. السرائر، ج1، ص519؛ المعتبر، ج2، ص783؛ الحدائق الناضره، ج14، ص320.</ref> و حنفي<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص169؛ البحر الرائق، ج2، ص636، 640.</ref> به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص299؛ وسائل الشيعه، ج11، ص239.</ref> و آيه 196 بقره/2 حج تمتّع وظيفه آفاقيان (غير اهالي مکه و اطراف آن) است. در مقابل، فقيهان مالکي،<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص84.</ref> شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص169؛ روضة الطالبين، ج2، ص328.</ref> و حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص502.</ref> اين نوع حج را براي اهل مکه جايز شمرده‌اند. (حج تمتّع) به نظر فقيهان امامي، حج قران، حجي است که حج‌گزار تنها اعمال حج را در زمان خود و عمره را پس از حج در طول سال به جا مي‌آورد و در طول مناسک حج، قرباني به همراه دارد.<ref>. مختلف الشيعه، ج4، ص24؛ منتهي المطلب، ج10، ص121.</ref> ولي به نظر فقهاي اهل سنت، حج قران آن است که حج‌گزار حج را با عمره جمع کرده و هر دو را با يک احرام انجام دهد و يا آن‌که پيش از اتمام اعمال عمره و خروج از احرام براي حج محرم شود.<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص25؛ المغني، ج3، ص247؛ الاقناع، ج1، ص237.</ref> به نظر فقيهان امامي اين حج وظيفه ساکنان و مجاوران مکه است.<ref>. الخلاف، ج2، ص272؛ تحرير الاحکام، ج1، ص557.</ref> ولي بيشتر فقيهان اهل سنت اداي اين حج را براي همه حج‌گزاران صحيح دانسته‌اند<ref>. المجموع، ج7، ص169؛ المدونة الکبري، ج1، ص360- 378.</ref> هرچند حنفيان بر آنند که حج قران براي اهل مکه جايز نيست (حج قران). حج افراد آن است که حج‌گزار تنها اعمال حج را انجام‌دهد و عمره را پس از آن در ماه‌هاي حج يا غير آن به جا آورد،<ref>. المعتبر، ج2، ص785؛ المغني، ج3، ص247.</ref> مشروط بر آن که او استطاعت عمره را نيز داشته باشد.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص369.</ref> فقهاي اهل سنت حج افراد را اين دانسته‌اند که حج‌گزار قبل از ماه‌هاي حج، عمره را انجام دهد و سپس حج را به جا آورد،<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص514؛ حواشي الشرواني، ج4، ص146.</ref> يا آن که حج وعمره را جداگانه به جا آورد يا نخست حج را در زمان خود و سپس عمره را در غير ماه‌هاي حج انجام دهد.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68.</ref> فقيهان امامي<ref>. المجموع، ج7، ص150-165؛ المغني، ج3، ص232؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص169-170.</ref> و حنفي<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص169، 172؛ بداية المجتهد، ج1، ص267؛ البحر الرائق، ج2، ص632.</ref> به استناد آيه 196 بقره/2 و روايات اين نوع حج را نيز وظيفه اهل مکه و مجاوران آن دانسته‌اند ولي ديگر فقيهان اهل سنت، اداي حج افراد را براي همه حج‌گزاران جايز مي‌دانند. (حج افراد)
مهمترین تقسیم‌بندی حج در فقه اسلامی، تقسیم آن به سه قسم تمتّع*، قران*، و افراد* است. حج تمتّع از دو بخش عمره و حج تشکیل شده که ابتدا عمره تمتّع و پس از خروج از احرام و احرام مجدّد، مناسک حج تمتّع به جا آورده می‌شود.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص315؛ قواعد الاحکام، ج1، ص398.</ref> به نظر فقیهان امامی<ref>. السرائر، ج1، ص519؛ المعتبر، ج2، ص783؛ الحدائق الناضره، ج14، ص320.</ref> و حنفی<ref>. المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص169؛ البحر الرائق، ج2، ص636، 640.</ref> به استناد روایات<ref>. الکافی، ج4، ص299؛ وسائل الشیعه، ج11، ص239.</ref> و آیه ۱۹۶ بقره/۲ حج تمتّع وظیفه آفاقیان (غیر اهالی مکه و اطراف آن) است. در مقابل، فقیهان مالکی،<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص84.</ref> شافعی<ref>. المجموع، ج7، ص169؛ روضة الطالبین، ج2، ص328.</ref> و حنبلی<ref>. المغنی، ج3، ص502.</ref> این نوع حج را برای اهل مکه جایز شمرده‌اند. (حج تمتّع) به نظر فقیهان امامی، حج قران، حجی است که حج‌گزار تنها اعمال حج را در زمان خود و عمره را پس از حج در طول سال به جا می‌آورد و در طول مناسک حج، قربانی به همراه دارد.<ref>. مختلف الشیعه، ج4، ص24؛ منتهی المطلب، ج10، ص121.</ref> ولی به نظر فقهای اهل سنت، حج قران آن است که حج‌گزار حج را با عمره جمع کرده و هر دو را با یک احرام انجام دهد یا آن‌که پیش از اتمام اعمال عمره و خروج از احرام برای حج محرم شود.<ref>. المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص25؛ المغنی، ج3، ص247؛ الاقناع، ج1، ص237.</ref> به نظر فقیهان امامی این حج وظیفه ساکنان و مجاوران مکه است.<ref>. الخلاف، ج2، ص272؛ تحریر الاحکام، ج1، ص557.</ref> ولی بیشتر فقیهان اهل سنت ادای این حج را برای همه حج‌گزاران صحیح دانسته‌اند<ref>. المجموع، ج7، ص169؛ المدونة الکبری، ج1، ص360- 378.</ref> هرچند حنفیان بر آنند که حج قران برای اهل مکه جایز نیست (حج قران). حج افراد آن است که حج‌گزار تنها اعمال حج را انجام‌دهد و عمره را پس از آن در ماه‌های حج یا غیر آن به جا آورد،<ref>. المعتبر، ج2، ص785؛ المغنی، ج3، ص247.</ref> مشروط بر آن که او استطاعت عمره را نیز داشته باشد.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص369.</ref> فقهای اهل سنت حج افراد را این دانسته‌اند که حج‌گزار قبل از ماه‌های حج، عمره را انجام دهد و سپس حج را به جا آورد،<ref>. مغنی المحتاج، ج1، ص514؛ حواشی الشروانی، ج4، ص146.</ref> یا آن که حج وعمره را جداگانه به جا آورد یا نخست حج را در زمان خود و سپس عمره را در غیر ماه‌های حج انجام دهد.<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68.</ref> فقیهان امامی<ref>. المجموع، ج7، ص150-165؛ المغنی، ج3، ص232؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص169-170.</ref> و حنفی<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص169، 172؛ بدایة المجتهد، ج1، ص267؛ البحر الرائق، ج2، ص632.</ref> به استناد آیه ۱۹۶ بقره/۲ و روایات این نوع حج را نیز وظیفه اهل مکه و مجاوران آن دانسته‌اند ولی دیگر فقیهان اهل سنت، ادای حج افراد را برای همه حج‌گزاران جایز می‌دانند. (حج افراد)


در حج تمتّع، حج‌گزار نخست اعمال عمره تمتّع را به جا مي‌آورد که عبارت است از احرام*، طواف* عمره تمتّع، نماز طواف، سعي* بين صفا و مروه و تقصير<ref>. الروضة البهيه، ج2، ص314</ref> (حلق و تقصير*) و سپس اعمال حج را بجا مي آورد که اين اعمال از نظر عموم فقيهان – بجز در مواردي مانند قرباني، طواف قدوم و طواف نساء-<ref>. المقنعه، ص391؛ مواهب الجليل، ج4، ص148؛ البحر الرائق، ج2، ص614.</ref> در هر سه نوع از حج بدين قرار است: 1) احرام * 2) تلبيه * 3) وقوف در عرفات * 4) وقوف در مشعر * 5) اعمال سرزمين منا شامل: رمي جمره * و حلق يا تقصير و بيتوته در منا * 6) طواف زيارت* و نماز آن 7) سعي ميان صفا و مروه * 8) طواف نساء* و نماز آن.<ref>. المراسم العلويه، ص103- 105؛ شرائع الاسلام، ج1، ص175.</ref> (حج افراد *)
در حج تمتّع، حج‌گزار نخست اعمال عمره تمتّع را به جا می‌آورد که عبارت است از احرام*، طواف* عمره تمتّع، نماز طواف، سعی* بین صفا و مروه و تقصیر<ref>. الروضة البهیه، ج2، ص314</ref> (حلق و تقصیر*) و سپس اعمال حج را بجا می‌آورد که این اعمال از نظر عموم فقیهان – بجز در مواردی مانند قربانی، طواف قدوم و طواف نساء-<ref>. المقنعه، ص391؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ البحر الرائق، ج2، ص614.</ref> در هر سه نوع از حج بدین قرار است: ۱) احرام * ۲) تلبیه * ۳) وقوف در عرفات * ۴) وقوف در مشعر * ۵) اعمال سرزمین منا شامل: رمی جمره * و حلق یا تقصیر و بیتوته در منا * ۶) طواف زیارت* و نماز آن ۷) سعی میان صفا و مروه * ۸) طواف نساء* و نماز آن.<ref>. المراسم العلویه، ص103- 105؛ شرائع الاسلام، ج1، ص175.</ref> (حج افراد *)


در منابع فقهي اين بحث مطرح شده که از ميان سه نوع حج در مواردي که امکان گزينش يکي از آنان وجود دارد (از جمله در حج مستحب) کدام يک برتر است. فقهاي امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص170.</ref> و حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص233؛ کشاف القناع، ج2، ص476.</ref> حج تمتّع را افضل از دو نوع ديگر دانسته‌اند. بدين استناد که در قرآن تنها اين نوع حج ذکر شده است. (آيه 196 بقره/2) و از دو نوع حج ديگر ذکري به ميان نيامده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص172؛ منتهي المطلب، ج10، ص139؛ المغني، ج3، ص234.</ref> افزون بر اين، در رواياتي از پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) به برتري حج تمتّع بر دو نوع ديگر حج تصريح شده است.<ref>. سنن ابي داود، ج1، ص462؛ الکافي، ج3، ص234.</ref> همچنين در حج تمتّع، هم عمره و هم حج به جا آورده مي‌شود و حج همراه با عمره از حج بدون عمره برتر است و به علاوه، در اين حج، هر دو عمل در بهترين زمان يعني ماه‌هاي حج انجام مي‌شود در حالي که در دو نوع حج ديگر چنين نيست.<ref>. الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص172.</ref>  
در منابع فقهی این بحث مطرح شده که از میان سه نوع حج در مواردی که امکان گزینش یکی از آنان وجود دارد (از جمله در حج مستحب) کدام یک برتر است. فقهای امامی<ref>. الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص170.</ref> و حنبلی<ref>. المغنی، ج3، ص233؛ کشاف القناع، ج2، ص476.</ref> حج تمتّع را افضل از دو نوع دیگر دانسته‌اند. بدین استناد که در قرآن تنها این نوع حج ذکر شده است. (آیه ۱۹۶ بقره/۲) و از دو نوع حج دیگر ذکری به میان نیامده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص172؛ منتهی المطلب، ج10، ص139؛ المغنی، ج3، ص234.</ref> افزون بر این، در روایاتی از پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) به برتری حج تمتّع بر دو نوع دیگر حج تصریح شده است.<ref>. سنن ابی داود، ج1، ص462؛ الکافی، ج3، ص234.</ref> همچنین در حج تمتّع، هم عمره و هم حج به جا آورده می‌شود و حج همراه با عمره از حج بدون عمره برتر است و به علاوه، در این حج، هر دو عمل در بهترین زمان یعنی ماه‌های حج انجام می‌شود در حالی که در دو نوع حج دیگر چنین نیست.<ref>. الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص172.</ref>


در مقابل، حنفيان<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.</ref> و برخي از فقهاي شافعي،<ref>. المجموع، ج7، ص150- 152.</ref> حج قران را برتر دانسته‌اند زيرا به نظر آنها، حج پيامبر اسلام (ص) حج قران بوده است. به علاوه، در حديثي از پيامبر (ص) از مأمور شدن آن حضرت از سوي جبرئيل به حج قران ياد شده است و در حديثي ديگر از آن حضرت مسلمانان مأمور شده‌اند که حج وعمره را پشت سر هم بجا آورند زيرا اين کار سبب طولاني شدن عمر مي‌گردد<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> دليل ديگر آن که در حج قران (مطابق رأي اهل سنت) حج‌گزار ميان دوعبادت جمع مي‌کند و انجام دادن دو عبادت بهتر از يک عبادت استك<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> افزون بر اين در حج قران، حج‌گزار از منزل خود محرم مي‌شود و مدت زمان احرام وي بيشتر است<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص27.</ref> اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده (بقره/2، 196) مقتضي آن است که شخص از منزل خود محرم شود.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.</ref>
در مقابل، حنفیان<ref>. المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.</ref> و برخی از فقهای شافعی،<ref>. المجموع، ج7، ص150- 152.</ref> حج قران را برتر دانسته‌اند زیرا به نظر آنها، حج پیامبر اسلام (ص) حج قران بوده است. به علاوه، در حدیثی از پیامبر (ص) از مأمور شدن آن حضرت از سوی جبرئیل به حج قران یاد شده است و در حدیثی دیگر از آن حضرت مسلمانان مأمور شده‌اند که حج وعمره را پشت سر هم بجا آورند زیرا این کار سبب طولانی شدن عمر می‌گردد<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> دلیل دیگر آن که در حج قران (مطابق رأی اهل سنت) حج‌گزار میان دوعبادت جمع می‌کند و انجام دادن دو عبادت بهتر از یک عبادت استک<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> افزون بر این در حج قران، حج‌گزار از منزل خود محرم می‌شود و مدت زمان احرام وی بیشتر است<ref>. المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27.</ref> اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده (بقره/۲، ۱۹۶) مقتضی آن است که شخص از منزل خود محرم شود.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.</ref>


به نظر مشهور فقيهان شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبين، ج2، ص586.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69.</ref> حج افراد برترين نوع حج است زيرا در روايتي از جابر انجام دادن حج بدون عمره توسط پيامبر (ص) گزارش شده است.<ref>. المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزيز، ج7، ص107.</ref> و نيز از آن روکه حج‌گزار در حج افراد تا پايان اعمال حج در احرام باقي مي ماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر يک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام مي‌دهد. افزون بر اين، حج افراد به اتفاق همه مسلمانان مشروع است، در حالي که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69.</ref> علاوه بر اين به نظر اين دسته از فقها حج‌گزار در حج افراد نيازي به قرباني کردن ندارد ولي در قران و تمتّع، اگر آفاقي آن‌ها را انجام دهد، قرباني لازم است. همچنين حج خلفاي سه‌گانه نخستين از نوع افراد بوده است.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الداني، ص383.</ref>
به نظر مشهور فقیهان شافعی<ref>. المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبین، ج2، ص586.</ref> و مالکی<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.</ref> حج افراد برترین نوع حج است زیرا در روایتی از جابر انجام دادن حج بدون عمره توسط پیامبر (ص) گزارش شده است.<ref>. المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزیز، ج7، ص107.</ref> و نیز از آن روکه حج‌گزار در حج افراد تا پایان اعمال حج در احرام باقی می‌ماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر یک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام می‌دهد. افزون بر این، حج افراد به اتفاق همه مسلمانان مشروع است، در حالی که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.</ref> علاوه بر این به نظر این دسته از فقها حج‌گزار در حج افراد نیازی به قربانی کردن ندارد ولی در قران و تمتّع، اگر آفاقی آن‌ها را انجام دهد، قربانی لازم است. همچنین حج خلفای سه‌گانه نخستین از نوع افراد بوده است.<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الدانی، ص383.</ref>


== احکام فقهي حج ==
== احکام فقهی حج ==
=== وجوب حج ===
=== وجوب حج ===
به نظر فقهاي امامي<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص119؛ مدارک الاحکام، ج7، 16.</ref> و اهل سنت،<ref>. المجموع، ج7، ص7؛ مواهب الجليل، ج3، ص423؛ المغني، ج3، ص159.</ref> حج با وجود شرايطي بر مکلفان واجب مي‌گردد. از جمله ادله وجوب است: 1) آيه 97 آل‌عمران/3 که اين عمل را تکليفي الهي بر عهده انسان‌ها شمرده است<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ المجموع، ج7، ص7.</ref> 2) آيه 196 بقره/2 که به اتمام حج فرمان داده و لازمه آن وجوب اصل عمل است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ فقه القرآن، ج1، ص263؛ المغني، ج3، ص159.</ref> 3) روايات از جمله رواياتي از پيامبر (ص) که حج را يکي از ارکان اسلام شمرده<ref>. الکافي، ج2، ص18؛ صحيح البخاري، جج5، ص157.</ref> و مسلمانان را بدان فرا خوانده است<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص508؛ صحيح مسلم، ج4، ص102.</ref> و نيز رواياتي از امامان (ع)<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص19؛ جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> که حج را بر همگان واجب شمرده اند.<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ وسائل الشيعه، ج11، ص17.</ref>  
به نظر فقهای امامی<ref>. منتهی المطلب، ج10، ص14- 17؛ مسالک الافهام الی تنقیح الشرائع، ج2، ص119؛ مدارک الاحکام، ج7، 16.</ref> و اهل سنت،<ref>. المجموع، ج7، ص7؛ مواهب الجلیل، ج3، ص423؛ المغنی، ج3، ص159.</ref> حج با وجود شرایطی بر مکلفان واجب می‌گردد. از جمله ادله وجوب است: ۱) آیه ۹۷ آل‌عمران/۳ که این عمل را تکلیفی الهی بر عهده انسان‌ها شمرده است<ref>. منتهی المطلب، ج10، ص14- 17؛ المجموع، ج7، ص7.</ref> ۲) آیه ۱۹۶ بقره/۲ که به اتمام حج فرمان داده و لازمه آن وجوب اصل عمل است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ فقه القرآن، ج1، ص263؛ المغنی، ج3، ص159.</ref> ۳) روایات از جمله روایاتی از پیامبر (ص) که حج را یکی از ارکان اسلام شمرده<ref>. الکافی، ج2، ص18؛ صحیح البخاری، جج5، ص157.</ref> و مسلمانان را بدان فرا خوانده است<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص508؛ صحیح مسلم، ج4، ص102.</ref> و نیز روایاتی از امامان (ع)<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص19؛ جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> که حج را بر همگان واجب شمرده‌اند.<ref>. الکافی، ج4، ص265؛ وسائل الشیعه، ج11، ص17.</ref>


=== شرايط وجوب ===
=== شرایط وجوب ===
  حج با تحقق شرايطي خاص بر مکلفان واجب مي‌شود؛ اين شرايط بر پايه همه يا برخي از مذاهب اسلامي عبارت‌اند از:
  حج با تحقق شرایطی خاص بر مکلفان واجب می‌شود؛ این شرایط بر پایه همه یا برخی از مذاهب اسلامی عبارت‌اند از:


==== بلوغ ====
==== بلوغ ====
  به نظر فقيهان امامي<ref>. قواعد الاحکام، ج1، ص402؛ شرائع الاسلام، ج1، ص163.</ref> و اهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447.</ref> يکي از شرايط واجب شدن حج، بلوغ است از اين رو حج بر نابالغان واجب نيست. مستند آن، روايات نبوي<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص658؛ سنن ابي داود، ج2، ص338.</ref> و احاديث امامان شيعه (ع)<ref>. الکافي، ج4، ص278؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص6.</ref> است. ( حج کودکان)
  به نظر فقیهان امامی<ref>. قواعد الاحکام، ج1، ص402؛ شرائع الاسلام، ج1، ص163.</ref> و اهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ مواهب الجلیل، ج3، ص446- 447.</ref> یکی از شرایط واجب شدن حج، بلوغ است از این رو حج بر نابالغان واجب نیست. مستند آن، روایات نبوی<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص658؛ سنن ابی داود، ج2، ص338.</ref> و احادیث امامان شیعه (ع)<ref>. الکافی، ج4، ص278؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص6.</ref> است. ( حج کودکان)


==== عقل ====
==== عقل ====
  شرط ديگر وجوب حج به نظر فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص162؛ تحرير الاحکام، ج1، ص543.</ref> و اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص20؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447؛ المغني، ج3، ص161.</ref> عقل است. بر اساس روايات<ref>. سنن ابن ماجه، ج4، ص267؛ الکافي، ج4، ص267؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص3.</ref> حج بر مجنون دائمي يا ادواري که در غالب اوقات ديوانه است، واجب نيست.<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص543- 544.</ref> ( حج محجوران)  
  شرط دیگر وجوب حج به نظر فقهای امامی<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص162؛ تحریر الاحکام، ج1، ص543.</ref> و اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص20؛ مواهب الجلیل، ج3، ص446- 447؛ المغنی، ج3، ص161.</ref> عقل است. بر اساس روایات<ref>. سنن ابن ماجه، ج4، ص267؛ الکافی، ج4، ص267؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص3.</ref> حج بر مجنون دائمی یا ادواری که در غالب اوقات دیوانه است، واجب نیست.<ref>. تحریر الاحکام، ج1، ص543- 544.</ref> ( حج محجوران)


==== حريت (آزاد بودن) ====
==== حریت (آزاد بودن) ====
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص749؛ تحرير الاحکام، ج1، ص544.</ref> واهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجليل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> حريت است. از اين رو حج بر بردگان واجب نيست. مستند آن علاوه بر اجماع<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغني، ج3، ص161.</ref> ناتواني بردگان از تصرف در اموال به تصريح آيه75 نحل/16 و نيزاحاديث منقول از پيامبر (ص)<ref>. السنن الکبري، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.</ref> و امامان (ع)<ref>. الکافي، ج4، ص266؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص4.</ref> است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.<ref>. فتح العزيز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref>
شرط دیگر وجوب حج به نظر فقیهان امامی<ref>. المعتبر، ج2، ص749؛ تحریر الاحکام، ج1، ص544.</ref> واهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجلیل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> حریت است. از این رو حج بر بردگان واجب نیست. مستند آن علاوه بر اجماع<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغنی، ج3، ص161.</ref> ناتوانی بردگان از تصرف در اموال به تصریح آیه۷۵ نحل/۱۶ و نیزاحادیث منقول از پیامبر (ص)<ref>. السنن الکبری، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.</ref> و امامان (ع)<ref>. الکافی، ج4، ص266؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص4.</ref> است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.<ref>. فتح العزیز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref>


همچنين فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.</ref> و برخي فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص56؛ المغني، ج3، ص201.</ref> با استناد به روايات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخي فقيهان شافعي حتي در صورت اجازه ندادن مالک صحيح دانسته‌اند. (حج محجوران*)
همچنین فقهای امامی<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.</ref> و برخی فقهای اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص56؛ المغنی، ج3، ص201.</ref> با استناد به روایات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخی فقیهان شافعی حتی در صورت اجازه ندادن مالک صحیح دانسته‌اند. (حج محجوران*)


==== اسلام ====
==== اسلام ====
  از شرايط وجوب حج به نظر فقهاي حنفي،<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص383؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص160؛ کشاف القناع، ج2، ص439.</ref> و برخي مالکيان<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424.</ref> اسلام يعني مسلمان بودن حج گزار است. اين ديدگاه مبتني بر اين نظر است که کافران مخاطب به احکام فرعي اسلام نيستند.<ref>. المغني، ج3، ص160؛ المجموع، ج7، ص18.</ref> از جمله ادله آنان اين است که حج عبادت است و کافران اهل عبادت نيستند.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص120؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص383.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تحرير الاحکام، ج2، ص90</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج6، ص252؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2076- 2077.</ref> و برخي مالکيان،<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424- 425.</ref> اسلام را نه شرط وجوب حج بلکه شرط صحت دانسته و گفته‌اند که بر کفار نيز حج واجب است ولي در صورت انجام دادن، حج آنان صحيح نيست. از جمله مستندات اين ديدگاه افزون بر روايات،<ref>. الخلاف، ج2، ص245.</ref> عموم کلمه «الناس» در آيه 97 آل عمران/3 است که شامل کافران نيز مي‌شود و نيز عموم آيه 196 بقره/2 که همگان را به اتمام حج و عمره فرمان داده است.<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص92- 93.</ref> (نيز استطاعت، اسلام، کافر)
  از شرایط وجوب حج به نظر فقهای حنفی،<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص383؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> حنبلی<ref>. المغنی، ج3، ص160؛ کشاف القناع، ج2، ص439.</ref> و برخی مالکیان<ref>. الثمر الدانی، ص359؛ مواهب الجلیل، ج3، ص424.</ref> اسلام یعنی مسلمان بودن حج گزار است. این دیدگاه مبتنی بر این نظر است که کافران مخاطب به احکام فرعی اسلام نیستند.<ref>. المغنی، ج3، ص160؛ المجموع، ج7، ص18.</ref> از جمله ادله آنان این است که حج عبادت است و کافران اهل عبادت نیستند.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص120؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص383.</ref> در برابر، فقیهان امامی<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تحریر الاحکام، ج2، ص90</ref> و شافعی<ref>. المجموع، ج6، ص252؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص2076- 2077.</ref> و برخی مالکیان،<ref>. الثمر الدانی، ص359؛ مواهب الجلیل، ج3، ص424- 425.</ref> اسلام را نه شرط وجوب حج بلکه شرط صحت دانسته و گفته‌اند که بر کفار نیز حج واجب است ولی در صورت انجام دادن، حج آنان صحیح نیست. از جمله مستندات این دیدگاه افزون بر روایات،<ref>. الخلاف، ج2، ص245.</ref> عموم کلمه «الناس» در آیه ۹۷ آل عمران/۳ است که شامل کافران نیز می‌شود و نیز عموم آیه ۱۹۶ بقره/۲ که همگان را به اتمام حج و عمره فرمان داده است.<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص92- 93.</ref> (نیز استطاعت، اسلام، کافر)


==== استطاعت ====
==== استطاعت ====
  از ديگر شرايط واجب شدن حج به نظر فقيهان امامي<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص23- 24؛ الخلاف، ج2؛ ص247.</ref> و بيشتر فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص161؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> استطاعت است. مهمترين دليل اين شرط، در کنار احاديث،<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ المغني، ج3، ص161.</ref> آيه 197 آل عمران/3 است که حج را بر افراد مستطيع واجب شمرده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> در برابر، شماري از فقيهان اهل سنت استطاعت را شرط وجوب ندانسته و بر آنند که اگر حج‌گزار با تکلف حج را به جا آورد حج او صحيح و مجزي به شمار مي رود.<ref>. المجموع، ج7، ص19؛ مواهب الجليل، ج3، ص445.</ref> ( استطاعت)
  از دیگر شرایط واجب شدن حج به نظر فقیهان امامی<ref>. مستند الشیعه، ج11، ص23- 24؛ الخلاف، ج2؛ ص247.</ref> و بیشتر فقهای اهل سنت<ref>. المغنی، ج3، ص161؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> استطاعت است. مهمترین دلیل این شرط، در کنار احادیث،<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ المغنی، ج3، ص161.</ref> آیه ۱۹۷ آل عمران/۳ است که حج را بر افراد مستطیع واجب شمرده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> در برابر، شماری از فقیهان اهل سنت استطاعت را شرط وجوب ندانسته و بر آنند که اگر حج‌گزار با تکلف حج را به جا آورد حج او صحیح و مجزی به شمار می‌رود.<ref>. المجموع، ج7، ص19؛ مواهب الجلیل، ج3، ص445.</ref> ( استطاعت)


به نظر فقيهان حنفي<ref>. البحر الرائق، ج2، ص552.</ref> و حنبلي<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> يکي از شرايط تحقق استطاعت براي زنان همراهي يکي از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج8، ص343.</ref> وجود مَحرم را شرط ندانسته‌اند، از آن رو که به استناد احاديث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جايز است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.</ref> ( استطاعت)
به نظر فقیهان حنفی<ref>. البحر الرائق، ج2، ص552.</ref> و حنبلی<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغنی، ج3، ص201.</ref> یکی از شرایط تحقق استطاعت برای زنان همراهی یکی از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغنی، ج3، ص201.</ref> در برابر، فقیهان امامی<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.</ref> و شافعی<ref>. المجموع، ج8، ص343.</ref> وجود مَحرم را شرط ندانسته‌اند، از آن رو که به استناد احادیث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جایز است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.</ref> ( استطاعت)


=== فوري بودن يا نبودن حج ===
=== فوری بودن یا نبودن حج ===
  در صورت حصول شرايط وجوب حج، درباره اين که آيا رفتن به حج فوري است يا به تاخيرانداختن آن از سال استطاعت جايز است، اختلاف نظر وجود دارد؛ به نظر فقيهان امامي،<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ مستند الشيعه، ج11، ص12- 13.</ref> حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص195؛ کشاف القناع، ج2، ص438.</ref> و برخي فقيهان حنفي<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص380؛ بدائع الصنائع، ج2، ص119.</ref> و مالکي،<ref>. مواهب الجليل، ج3، ص421؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص3.</ref> وجوب حج فوري است و بايد در نخستين زمان ممکن، آن را به جا آورد. از جمله ادله اين قول، افزون بر اجماع، آيات 97 آل عمران/3 و 196 بقره/2 است که به وجوب حج فرمان داده و امر نيز دلالت بر فور دارد.<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ المغني، ج3، ص195.</ref> دليل ديگر رواياتي نبوي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ المغني، ج3، ص195.</ref> و نيز احاديثي از امامان<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ مستند الشيعه، ج11، ص13.</ref> است که مسلمانان را به تعجيل و عدم تساهل در حج فرمان داده و حتي تأخير آن را موجب خروج از اسلام شمرده است. در برابر، شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص102.</ref> و برخي از فقيهان حنفي و مالکي،<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص119؛ مواهب الجليل، ج3، ص421.</ref> تاخير حج را جايز دانسته‌اند هرچند انجام دادن فوري آن را مستحب شمرده‌اند. از جمله ادله آنان سيره پيامبر (ص) است که با آن‌که آيات حج در سال ششم هجري نازل شد ولي آن حضرت اداي آن را تا سال دهم به تاخيرانداخت.<ref>. المجموع، ج7، ص102؛ المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص164.</ref> در نقد اين دلائل گفته‌اند که اولا در سال ششم امکان به جا آوردن حج براي آن حضرت نبود. مؤيد اين امر صلح حديبيه است که پيامبر (ص) در آن سال براي عمره محرم شد ولي مشرکان مانع انجام يافتن حج شدند. ثانيا پيامبر (ص) حج را به تاخير نينداخت زيرا آيه دال بر وجوب حج يعني آيه 97 آل عمران/3 در سال نهم يا دهم نازل شد و آن حضرت بدون تاخير حج را در سال دهم به جا آورد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص19.</ref> ثالثاً پيامبر (ص) قبل از هجرت بارها حج گزارده بود و تکليف حج از ايشان ساقط بود.
  در صورت حصول شرایط وجوب حج، درباره این که آیا رفتن به حج فوری است یا به تاخیرانداختن آن از سال استطاعت جایز است، اختلاف نظر وجود دارد؛ به نظر فقیهان امامی،<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ مستند الشیعه، ج11، ص12- 13.</ref> حنبلی<ref>. المغنی، ج3، ص195؛ کشاف القناع، ج2، ص438.</ref> و برخی فقیهان حنفی<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص380؛ بدائع الصنائع، ج2، ص119.</ref> و مالکی،<ref>. مواهب الجلیل، ج3، ص421؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص3.</ref> وجوب حج فوری است و باید در نخستین زمان ممکن، آن را به جا آورد. از جمله ادله این قول، افزون بر اجماع، آیات ۹۷ آل عمران/۳ و ۱۹۶ بقره/۲ است که به وجوب حج فرمان داده و امر نیز دلالت بر فور دارد.<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ المغنی، ج3، ص195.</ref> دلیل دیگر روایاتی نبوی<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ المغنی، ج3، ص195.</ref> و نیز احادیثی از امامان<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ مستند الشیعه، ج11، ص13.</ref> است که مسلمانان را به تعجیل و عدم تساهل در حج فرمان داده و حتی تأخیر آن را موجب خروج از اسلام شمرده است. در برابر، شافعی<ref>. المجموع، ج7، ص102.</ref> و برخی از فقیهان حنفی و مالکی،<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص119؛ مواهب الجلیل، ج3، ص421.</ref> تأخیر حج را جایز دانسته‌اند هرچند انجام دادن فوری آن را مستحب شمرده‌اند. از جمله ادله آنان سیره پیامبر (ص) است که با آن‌که آیات حج در سال ششم هجری نازل شد ولی آن حضرت ادای آن را تا سال دهم به تاخیرانداخت.<ref>. المجموع، ج7، ص102؛ المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص164.</ref> در نقد این دلائل گفته‌اند که اولا در سال ششم امکان به جا آوردن حج برای آن حضرت نبود. مؤید این امر صلح حدیبیه است که پیامبر (ص) در آن سال برای عمره محرم شد ولی مشرکان مانع انجام یافتن حج شدند. ثانیاً پیامبر (ص) حج را به تأخیر نینداخت زیرا آیه دال بر وجوب حج یعنی آیه ۹۷ آل عمران/۳ در سال نهم یا دهم نازل شد و آن حضرت بدون تأخیر حج را در سال دهم به جا آورد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص19.</ref> ثالثاً پیامبر (ص) قبل از هجرت بارها حج گزارده بود و تکلیف حج از ایشان ساقط بود.


=== اتمام حج ===
=== اتمام حج ===
  پس از شروع حج، اتمام و کامل کردن آن بر حج‌گزار واجب است.<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> مهمترين دليل اين حکم، آيه 196 بقره/2 است که مسلمانان را به اتمام حج فرمان داده است<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص6؛ مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> «واتموا الحج و العمرة لله» بر اين اساس حج‌گزار حق ندارد که برخي از اعمال حج را انجام دهد و برخي را رها نمايد.<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص308؛ المجموع، ج7، ص388.</ref> همچنين فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص365؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص30.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص378؛ المجموع، ج7، ص388؛ الاقناع، ج1، ص240.</ref> به استناد آيه مذکور و احاديث گفته‌اند که اگر حج‌گزار حج را فاسد کند نيز بايد حج فاسد را به اتمام رساند و نمي‌تواند از آن خارج شود. به نظر فقهيان امامي به استناد آيه و روايات، اتمام حج استحبابي نيز پس از آغاز کردن آن واجب است و با انعقاد احرام در حج مستحبي، کامل کردن آن واجب مي گردد.<ref>. الحدائق الناضره، ج15، ص406؛ رياض المسائل، ج7، ص193.</ref> البته در صورتي که پس از شروع به اعمال حج به سبب پديد آمدن موانعي چون بيماري يا منع دشمن ادامه مناسک بسيار دشوار گردد، خروج از احرام با شرائطي جايز است. ( احصار و صد)
  پس از شروع حج، اتمام و کامل کردن آن بر حج‌گزار واجب است.<ref>. مستند الشیعه، ج13، ص129- 130.</ref> مهمترین دلیل این حکم، آیه ۱۹۶ بقره/۲ است که مسلمانان را به اتمام حج فرمان داده است<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص6؛ مستند الشیعه، ج13، ص129- 130.</ref> «واتموا الحج و العمرة لله» بر این اساس حج‌گزار حق ندارد که برخی از اعمال حج را انجام دهد و برخی را رها نماید.<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص308؛ المجموع، ج7، ص388.</ref> همچنین فقیهان امامی<ref>. الخلاف، ج2، ص365؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص30.</ref> و بسیاری از فقهای اهل سنت<ref>. المغنی، ج3، ص378؛ المجموع، ج7، ص388؛ الاقناع، ج1، ص240.</ref> به استناد آیه مذکور و احادیث گفته‌اند که اگر حج‌گزار حج را فاسد کند نیز باید حج فاسد را به اتمام رساند و نمی‌تواند از آن خارج شود. به نظر فقهیان امامی به استناد آیه و روایات، اتمام حج استحبابی نیز پس از آغاز کردن آن واجب است و با انعقاد احرام در حج مستحبی، کامل کردن آن واجب می‌گردد.<ref>. الحدائق الناضره، ج15، ص406؛ ریاض المسائل، ج7، ص193.</ref> البته در صورتی که پس از شروع به اعمال حج به سبب پدید آمدن موانعی چون بیماری یا منع دشمن ادامه مناسک بسیار دشوار گردد، خروج از احرام با شرائطی جایز است. ( احصار و صد)


=== تکرار حج ===
=== تکرار حج ===
  به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص746.</ref> و عموم فقهيان اهل سنت،<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref> حج در طول عمر تنها يک بار واجب است. مستند اين حکم، اجماع مسلمانان<ref>. المعتبر، ج2، ص746؛ منتهي المطلب، ج10، ص16.</ref> و نيز مفاد آيه 97 آل عمران/3 است که مسلمانان را به اداي حج فرمان داده است و امر خداوند با يک بار انجام دادن محقق مي‌شود.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ فتح العزيز، ج7، ص2- 4.</ref>  
  به نظر فقیهان امامی<ref>. المعتبر، ج2، ص746.</ref> و عموم فقهیان اهل سنت،<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجلیل، ج3، ص412؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص2.</ref> حج در طول عمر تنها یک بار واجب است. مستند این حکم، اجماع مسلمانان<ref>. المعتبر، ج2، ص746؛ منتهی المطلب، ج10، ص16.</ref> و نیز مفاد آیه ۹۷ آل عمران/۳ است که مسلمانان را به ادای حج فرمان داده است و امر خداوند با یک بار انجام دادن محقق می‌شود.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ فتح العزیز، ج7، ص2- 4.</ref>


ادله ديگر رواياتي از پيامبر اکرم (ص)<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغني، ج3، ص159.</ref> و نيز سيره ايشان<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ حواشي الشرواني، ج4، ص4.</ref> و احاديثي از شيعه (ع)<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref> در اين باب است. در برابر، روايات نقل شده از اهل بيت حاکي از اين است که حج بر افراد توانگر در هر سال<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص16.</ref> يا در هر پنج سال<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشيعه، ج11، ص138.</ref> يک بار واجب است. مفاد رواياتي از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.<ref>. کنز العمال، ج5، ص4- 5.</ref> بر اين اساس، شيخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است<ref>. علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر.ک.: جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> و شماري از فقهاي اهل سنت نيز فتاواي مشابهي داده‌اند.<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> ولي به نظر مشهور فقيهان امامي و اهل سنت اين ديدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> و روايات مذکور، غير قابل عمل يا محمول بر استحباب<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغني المحتاج، ج1، ص460.</ref> يا وجوب کفايي است، يعني اين که در هر سال بايد شماري از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالي نباشد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشيعه، ج11، ص11.</ref>
ادله دیگر روایاتی از پیامبر اکرم (ص)<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغنی، ج3، ص159.</ref> و نیز سیره ایشان<ref>. مغنی المحتاج، ج1، ص460؛ حواشی الشروانی، ج4، ص4.</ref> و احادیثی از شیعه (ع)<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref> در این باب است. در برابر، روایات نقل شده از اهل بیت حاکی از این است که حج بر افراد توانگر در هر سال<ref>. الکافی، ج4، ص265؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص16.</ref> یا در هر پنج سال<ref>. تهذیب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشیعه، ج11، ص138.</ref> یک بار واجب است. مفاد روایاتی از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.<ref>. کنز العمال، ج5، ص4- 5.</ref> بر این اساس، شیخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است<ref>. علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر.ک. جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> و شماری از فقهای اهل سنت نیز فتاوای مشابهی داده‌اند.<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجلیل، ج3، ص412.</ref> ولی به نظر مشهور فقیهان امامی و اهل سنت این دیدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجلیل، ج3، ص412.</ref> و روایات مذکور، غیرقابل عمل یا محمول بر استحباب<ref>. مستند الشیعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغنی المحتاج، ج1، ص460.</ref> یا وجوب کفایی است، یعنی این که در هر سال باید شماری از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالی نباشد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشیعه، ج11، ص11.</ref>


ولي استحباب تکرار حج مورد اتفاق همه فقيهان امامي<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص535؛ العروة الوثقي، ج4، ص595.</ref> و اهل سنت<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مواهب الجليل، ج3، ص415؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref> است که از جمله ادله آن، آيه 125 بقره/2 (و اذ جعلنا البيت مثابه للناس…) است با اين استدلال که «مثابه» در آيه به معناي مکاني است که مردم هر سال به آن رجوع مي‌کنند يا مکاني که هيچ کس از آن رويگردان نيست.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص238- 239؛ مجمع البيان، ج1، ص378.</ref> همچنين روايات متعدد<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مدارک الاحکام، ج7، ص19.</ref> و نيز سيره پيامبران<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص131- 132؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48- 49.</ref> و امامان که به گونه مکرر حج مي‌گزاردند، بر استحباب تکرار حج دلالت دارد.
ولی استحباب تکرار حج مورد اتفاق همه فقیهان امامی<ref>. تحریر الاحکام، ج1، ص535؛ العروة الوثقی، ج4، ص595.</ref> و اهل سنت<ref>. مغنی المحتاج، ج1، ص460؛ مواهب الجلیل، ج3، ص415؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص2.</ref> است که از جمله ادله آن، آیه ۱۲۵ بقره/۲ (و اذ جعلنا البیت مثابه للناس…) است با این استدلال که «مثابه» در آیه به معنای مکانی است که مردم هر سال به آن رجوع می‌کنند یا مکانی که هیچ‌کس از آن رویگردان نیست.<ref>. مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج2، ص238- 239؛ مجمع البیان، ج1، ص378.</ref> همچنین روایات متعدد<ref>. مغنی المحتاج، ج1، ص460؛ مدارک الاحکام، ج7، ص19.</ref> و نیز سیره پیامبران<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص131- 132؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48- 49.</ref> و امامان که به گونه مکرر حج می‌گزاردند، بر استحباب تکرار حج دلالت دارد.


=== زمان حج ===
=== زمان حج ===
  حج ماه‌هاي خاص و معيني دارد: «الحج اشهر معلومات» (بقره/2، 197) اما درباره مصاديق ماههاي حج آراي مختلفي مطرح شده است؛ به نظر مشهور فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> زمان انجام حج در سه ماه شوال، ذي قعده و ذي حجه است. از مستندات آنان، آيه 197 بقره/2 است با اين توضيح که کمترين مصداق «اشهر» در آيه، سه ماه است احاديث هم ماه‌هاي حج را در آيه به سه ماه مذکور تفسير کرده‌اند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> در برابر، برخي از فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص258؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص142، 145.</ref> زمان حج را دو ماه شوال و ذي قعده و ده شب نخست ذي حجه (تا طلوع فجر روز دهم) دانسته‌اند. آنان به ادامه آيه 197 بقره/2 استناد جسته‌اند که از انعقاد احرام حج در اين ماه‌ها و ترک محرمات احرام در آن‌ها سخن گفته است «فمن فرض فيهن الحج…» با اين استدلال که انعقاد احرام حج پس از طلوع فجر روز دهم امکان‌پذير نيست و ارتکاب محرمات احرام نيز در روز دهم جايز مي‌گردد. پس پايان ماه‌هاي حج ابتداي اين روز (دهم ذي حجه) است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ الحدائق الناضره، ج14، ص356؛ المغني، ج3، ص263.</ref> ناقدان اين نظر پاسخ گفته‌اند که مراد از انعقاد حج در اين ماه‌ها در اين بخش از آيه غالب روزهاي اين ماهها يا بخش مهمي از روزهاي آنهاست نه همه روزهاي آنها. بنابراين نمي توان روز عيد قربان و روزهاي بعد را از شمول آيه بيرون دانست.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص184؛ المغني، ج3، ص263.</ref>
  حج ماه‌های خاص و معینی دارد: «الحج اشهر معلومات» (بقره/۲، ۱۹۷) اما درباره مصادیق ماه‌های حج آرای مختلفی مطرح شده است؛ به نظر مشهور فقیهان امامی<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مستند الشیعه، ج11، ص244.</ref> و مالکی<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص22.</ref> زمان انجام حج در سه ماه شوال، ذی قعده و ذی حجه است. از مستندات آنان، آیه ۱۹۷ بقره/۲ است با این توضیح که کمترین مصداق «اشهر» در آیه، سه ماه است احادیث هم ماه‌های حج را در آیه به سه ماه مذکور تفسیر کرده‌اند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مواهب الجلیل، ج4، ص22.</ref> در برابر، برخی از فقیهان امامی<ref>. الخلاف، ج2، ص258؛ مستند الشیعه، ج11، ص244.</ref> و شافعی<ref>. المجموع، ج7، ص142، 145.</ref> زمان حج را دو ماه شوال و ذی قعده و ده شب نخست ذی حجه (تا طلوع فجر روز دهم) دانسته‌اند. آنان به ادامه آیه ۱۹۷ بقره/۲ استناد جسته‌اند که از انعقاد احرام حج در این ماه‌ها و ترک محرمات احرام در آن‌ها سخن گفته است «فمن فرض فیهن الحج…» با این استدلال که انعقاد احرام حج پس از طلوع فجر روز دهم امکان‌پذیر نیست و ارتکاب محرمات احرام نیز در روز دهم جایز می‌گردد. پس پایان ماه‌های حج ابتدای این روز (دهم ذی حجه) است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ الحدائق الناضره، ج14، ص356؛ المغنی، ج3، ص263.</ref> ناقدان این نظر پاسخ گفته‌اند که مراد از انعقاد حج در این ماه‌ها در این بخش از آیه غالب روزهای این ماه‌ها یا بخش مهمی از روزهای آنهاست نه همه روزهای آنها؛ بنابراین نمی‌توان روز عید قربان و روزهای بعد را از شمول آیه بیرون دانست.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص184؛ المغنی، ج3، ص263.</ref>


حنفيان<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.</ref> و حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص263؛ الشرح الکبير، ج3، ص223.</ref> بر آن‌اند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذي حجه (تا پايان روز دهم) است. به نظر آنها روايتي از پيامبر (ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که اين روز هم از ايام حج است. به علاوه روز دهم ذي حجه در واقع مهمترين رکن زماني حج است که بسياري از اعمال مهم حج مانند رمي‌جمره عقبه، قرباني، حلق و طواف و سعي درآن روز انجام مي‌شود. نظر برخي از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نيز همين است.<ref>. المغني، ج3، ص263.</ref> آراي ديگري نيز درباره زمان دقيق مناسک حج مطرح شده است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref>
حنفیان<ref>. المبسوط، سرخسی، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.</ref> و حنبلیان<ref>. المغنی، ج3، ص263؛ الشرح الکبیر، ج3، ص223.</ref> بر آن‌اند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذی حجه (تا پایان روز دهم) است. به نظر آنها روایتی از پیامبر (ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که این روز هم از ایام حج است. به علاوه روز دهم ذی حجه در واقع مهمترین رکن زمانی حج است که بسیاری از اعمال مهم حج مانند رمی‌جمره عقبه، قربانی، حلق و طواف و سعی درآن روز انجام می‌شود. نظر برخی از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نیز همین است.<ref>. المغنی، ج3، ص263.</ref> آرای دیگری نیز درباره زمان دقیق مناسک حج مطرح شده است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشیعه، ج11، ص244.</ref>


بر اين اساس، به نظر فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص144.</ref> بايد احرام و اعمال حج در ماه‌هاي حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غير ماه‌هاي مذکور، اين احرام به احرام عمره تبديل مي‌گردد. مستند اين حکم افزون بر آيه مذکور رواياتي از امامان و صحابيان است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.</ref> در برابر، برخي از فقهاي اهل سنت با استناد به آيه 189 بقره «يسئلونک عن الاهله قلي هي مواقيت للناس…» و ادله‌اي ديگر همه ماه‌هاي سال را ميقات حج و احرام حج را قبل از ماه‌هاي حج جايز شمرده‌اند.<ref>. المغني، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجليل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.</ref> اين استدلال مورد مناقشه پيروان نظر مشهور قرار گرفته است.<ref>. الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.</ref>
بر این اساس، به نظر فقیهان امامی<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.</ref> و بسیاری از فقهای اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص144.</ref> باید احرام و اعمال حج در ماه‌های حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غیر ماه‌های مذکور، این احرام به احرام عمره تبدیل می‌گردد. مستند این حکم افزون بر آیه مذکور روایاتی از امامان و صحابیان است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.</ref> در برابر، برخی از فقهای اهل سنت با استناد به آیه ۱۸۹ بقره «یسئلونک عن الاهله قلی هی مواقیت للناس…» و ادله‌ای دیگر همه ماه‌های سال را میقات حج و احرام حج را قبل از ماه‌های حج جایز شمرده‌اند.<ref>. المغنی، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجلیل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.</ref> این استدلال مورد مناقشه پیروان نظر مشهور قرار گرفته است.<ref>. الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.</ref>


=== تجارت در حج ===
=== تجارت در حج ===
  تجارت و خريد و فروش در حج براي حج‌گزار و ديگران جايز است.<ref>. مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص136.</ref> مستند آن آيات 27-28 حج است که يکي از اغراض حج را دستيابي انسان‌ها به منافع دانسته است<ref>. زبدةالبيان، ص224؛ احکام القرآن، ج1، ص375.</ref> و در روايات يکي از مصاديق «منافع» سودهاي ناشي از تجارت براي حج‌گزاران و ديگران ذکر شده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> در آيه 198 بقره/2 نيز تجارت و کسب منافع مادي براي حج‌گزاران تجويز شده است.<ref>. زبدة البيان، ص268؛ مواهب الجليل، ج3، ص502.</ref> «ليس عليکم جناح ان تبتغوا…» در شأن نزول آيه گفته‌اند که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهليت تجارت در حج را ممنوع مي‌شمردند که با نزول اين آيه، اين کار مباح اعلام شد.<ref>. جامع البيان، ج2، ص385؛ مجمع البيان، ج2، ص47.</ref> آيه 2 مائده/5 نيز مسلمانان را از تعرض به کساني که قصد تجارت در حج را دارند بر حذر داشته است.<ref>. جامع البيان، ج6، ص83؛ التبيان، ج3، ص423؛ کنز العرفان، ج1، ص332.</ref> البته برخي مراد از فضل الهي را در آيه بهره معنوي و يا مجموع بهره معنوي و مادي دانسته‌اند.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص47؛ احکام القرآن، ج2، ص380؛ تفسير قرطبي، ج6، ص44.</ref>
  تجارت و خرید و فروش در حج برای حج‌گزار و دیگران جایز است.<ref>. مسالک الافهام الی تنقیح الشرائع، ج2، ص136.</ref> مستند آن آیات ۲۷–۲۸ حج است که یکی از اغراض حج را دستیابی انسان‌ها به منافع دانسته است<ref>. زبدةالبیان، ص224؛ احکام القرآن، ج1، ص375.</ref> و در روایات یکی از مصادیق «منافع» سودهای ناشی از تجارت برای حج‌گزاران و دیگران ذکر شده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.</ref> در آیه ۱۹۸ بقره/۲ نیز تجارت و کسب منافع مادی برای حج‌گزاران تجویز شده است.<ref>. زبدة البیان، ص268؛ مواهب الجلیل، ج3، ص502.</ref> «لیس علیکم جناح ان تبتغوا…» در شأن نزول آیه گفته‌اند که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهلیت تجارت در حج را ممنوع می‌شمردند که با نزول این آیه، این کار مباح اعلام شد.<ref>. جامع البیان، ج2، ص385؛ مجمع البیان، ج2، ص47.</ref> آیه ۲ مائده/۵ نیز مسلمانان را از تعرض به کسانی که قصد تجارت در حج را دارند بر حذر داشته است.<ref>. جامع البیان، ج6، ص83؛ التبیان، ج3، ص423؛ کنز العرفان، ج1، ص332.</ref> البته برخی مراد از فضل الهی را در آیه بهره معنوی یا مجموع بهره معنوی و مادی دانسته‌اند.<ref>. مجمع البیان، ج2، ص47؛ احکام القرآن، ج2، ص380؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص44.</ref>


=== فراگيري مناسک حج ===
=== فراگیری مناسک حج ===
  لازم است که قبل از اعمال حج، حج‌گزاران احکام آن را ياد بگيرند. پيامبر (ص) به فراگيري مناسک حج همراه با ساير احکام دين فرمان داده است.<ref>. کنز العمال، ج5، ص23؛ الجامع الصغير، ج1، ص510؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص44.</ref> آن حضرت به مسلمانان توصيه فرمود که مناسک حج خود را از ايشان فرا گيرند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص420؛ کنز العمال، ج5، ص116.</ref> بنا بر روايات، در سيره پيامبران و مسلمانان نيز از يادگيري احکام حج قبل و در حين اعمال حج سخن به ميان آمده است. از جمله درباره حضرت آدم (ع) نقل شده که قبل از انجام دادن اعمال حج خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد و آن حضرت پس از ياد گرفتن احکام حج اعمال آن را انجام داد.<ref>. الکافي، ج4، ص190؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> حضرت ابراهيم (ع) نيز از خداوند درخواست کرد که مناسک حج را به آن حضرت تعليم دهد.<ref>. مجمع البيان، ج1، ص391؛ احکام القرآن، ج1، ص98.</ref> (بقره/2، 128) در پي اين درخواست خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص230؛ فتح الباري، ج6، ص289.</ref> نقل شده که عرفات از آن رو به اين نام ناميده شد که جبرئيل در اين سرزمين از ابراهيم (ع) پرسيد که آيا مناسک حج را که به تو تعليم دادم، شناختي و پاسخ آن حضرت مثبت بود.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص304؛ التفسير الکبير، ج4، ص69.</ref> پيامبر اسلام (ص) نيز در قبل از حجة الوداع در ميان مسلمانان اعلام کردند که هرکس قصد فراگرفتن حج را دارد با رسول خدا همراه شود.  
  لازم است که قبل از اعمال حج، حج‌گزاران احکام آن را یاد بگیرند. پیامبر (ص) به فراگیری مناسک حج همراه با سایر احکام دین فرمان داده است.<ref>. کنز العمال، ج5، ص23؛ الجامع الصغیر، ج1، ص510؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص44.</ref> آن حضرت به مسلمانان توصیه فرمود که مناسک حج خود را از ایشان فرا گیرند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص420؛ کنز العمال، ج5، ص116.</ref> بنا بر روایات، در سیره پیامبران و مسلمانان نیز از یادگیری احکام حج قبل و در حین اعمال حج سخن به میان آمده است. از جمله درباره حضرت آدم (ع) نقل شده که قبل از انجام دادن اعمال حج خداوند جبرئیل را برای تعلیم مناسک به سوی آن حضرت فرستاد و آن حضرت پس از یادگرفتن احکام حج اعمال آن را انجام داد.<ref>. الکافی، ج4، ص190؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> حضرت ابراهیم (ع) نیز از خداوند درخواست کرد که مناسک حج را به آن حضرت تعلیم دهد.<ref>. مجمع البیان، ج1، ص391؛ احکام القرآن، ج1، ص98.</ref> (بقره/۲، ۱۲۸) در پی این درخواست خداوند جبرئیل را برای تعلیم مناسک به سوی آن حضرت فرستاد.<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص230؛ فتح الباری، ج6، ص289.</ref> نقل شده که عرفات از آن رو به این نام نامیده شد که جبرئیل در این سرزمین از ابراهیم (ع) پرسید که آیا مناسک حج را که به تو تعلیم دادم، شناختی و پاسخ آن حضرت مثبت بود.<ref>. مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج2، ص304؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص69.</ref> پیامبر اسلام (ص) نیز در قبل از حجة الوداع در میان مسلمانان اعلام کردند که هرکس قصد فراگرفتن حج را دارد با رسول خدا همراه شود.


== آداب حج ==
== آداب حج ==
در متون اسلامي‌آداب متعددي در حج براي حج‌گزاران بيان شده که برخي درباره اقدامات پيش از اداي حج و شماري مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخي ديگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخي از اين آداب مربوط به قبولي حج بوده و بيشتر آنها جزء مستحبات حج مي باشد. مهمترين اين آداب عبارت‌اند از:
در متون اسلامی‌آداب متعددی در حج برای حج‌گزاران بیان شده که برخی درباره اقدامات پیش از ادای حج و شماری مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخی دیگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخی از این آداب مربوط به قبولی حج بوده و بیشتر آنها جزء مستحبات حج می‌باشد. مهمترین این آداب عبارت‌اند از:


=== اخلاص در عمل ===
=== اخلاص در عمل ===
  يکي از عمده‌ترين آداب حج آن است که تنها براي رضاي خدا انجام شود که نصّ آيه 196 بقره/2 خطاب به حج‌گزاران بر آن دلالت دارد: «واتموالحج والعمره لله» در احاديث هم بر اداي اين عمل براي رضاي خدا وخودداري از مقاصد غير الهي تاکيد شده است، از جمله امام صادق (ع) بر اخلاص نيت و تخليه قلب از هر چيز غير الهي در هنگام نيت حج تأکيد فرموده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> همچنين آن حضرت حج را به دو نوع حج براي خدا و حج براي مردم تقسيم کرده و پاداش حج براي رضاي خدا را بر عهده خداوند و حجي که براي انسان‌ها انجام گيرد را بر عهده مردم دانسته است.<ref>. بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>
  یکی از عمده‌ترین آداب حج آن است که تنها برای رضای خدا انجام شود که نصّ آیه ۱۹۶ بقره/۲ خطاب به حج‌گزاران بر آن دلالت دارد: «واتموالحج والعمره لله» در احادیث هم بر ادای این عمل برای رضای خدا وخودداری از مقاصد غیر الهی تأکید شده است، از جمله امام صادق (ع) بر اخلاص نیت و تخلیه قلب از هر چیز غیر الهی در هنگام نیت حج تأکید فرموده است.<ref>. مصباح الشریعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> همچنین آن حضرت حج را به دو نوع حج برای خدا و حج برای مردم تقسیم کرده و پاداش حج برای رضای خدا را بر عهده خداوند و حجی که برای انسان‌ها انجام گیرد را بر عهده مردم دانسته است.<ref>. بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>


=== توکل و تفويض امور به خدا ===
=== توکل و تفویض امور به خدا ===
  بر اساس احاديث، از آداب حج آن است که حج‌گزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشه ي سفر و َمرکب و همراهان و توانايي و جواني و مال خود اجتناب کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>
  بر اساس احادیث، از آداب حج آن است که حج‌گزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشهٔ سفر وَ مرکب و همراهان و توانایی و جوانی و مال خود اجتناب کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>


=== اهتمام براي تأمين توشه حج ===
=== اهتمام برای تأمین توشه حج ===
  به نظر برخي مفسران، مراد از «الزاد» در آيه 197 بقره/2 (الحج اشهر معلومات… الزاد التقوي) زاد و توشه مادي سفر حج است.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص45؛ تفسير قرطبي، ج2، ص411.</ref> در شان نزول آيه نقل شده که برخي از حج‌گزاران عازم سفر حج شده و با اين اعتقاد که ما به خدا توکل مي‌کنيم از برداشتن توشه سفر خودداري مي‌کردند که اين آيه نازل گرديد.<ref>. سنن ابي داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البيان، ج2، ص45.</ref> در روايتي ديگر نيز با استناد به آيه 46 توبه/9 که از تهيه توشه سفر سخن به ميان آورده به تهيه نيازهاي خوراکي از سوي حج‌گزار قبل از سفر توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.</ref> همچنين برخي گفته‌اند آيه 27 حج/22 که از استفاده حج‌گزاران از مرکب‌هاي لاغر ياد کرده «ويأتوک رجالا و علي کل ضامر…» بدان اشعار دارد که حج‌گزاران بايد از مرکب‌هاي سريع و قوي براي سفر حج بهره گيرند. در روايات بر تهيه هزينه و توشه حج تاکيد شده<ref>. بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص209.</ref> و کنار گذاشتن بخشي از سود کار در هر روز براي سفر حج توصيه شده تا حج گزار در سفر حج به سختي نيفتد.<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص143.</ref>
  به نظر برخی مفسران، مراد از «الزاد» در آیه ۱۹۷ بقره/۲ (الحج اشهر معلومات… الزاد التقوی) زاد و توشه مادی سفر حج است.<ref>. مجمع البیان، ج2، ص45؛ تفسیر قرطبی، ج2، ص411.</ref> در شان نزول آیه نقل شده که برخی از حج‌گزاران عازم سفر حج شده و با این اعتقاد که ما به خدا توکل می‌کنیم از برداشتن توشه سفر خودداری می‌کردند که این آیه نازل گردید.<ref>. سنن ابی داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البیان، ج2، ص45.</ref> در روایتی دیگر نیز با استناد به آیه ۴۶ توبه/۹ که از تهیه توشه سفر سخن به میان آورده به تهیه نیازهای خوراکی از سوی حج‌گزار قبل از سفر توصیه شده است.<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.</ref> همچنین برخی گفته‌اند آیه ۲۷ حج/۲۲ که از استفاده حج‌گزاران از مرکب‌های لاغر یاد کرده «ویأتوک رجالا و علی کل ضامر…» بدان اشعار دارد که حج‌گزاران باید از مرکب‌های سریع و قوی برای سفر حج بهره گیرند. در روایات بر تهیه هزینه و توشه حج تأکید شده<ref>. بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص209.</ref> و کنار گذاشتن بخشی از سود کار در هر روز برای سفر حج توصیه شده تا حج گزار در سفر حج به سختی نیفتد.<ref>. الکافی، ج4، ص280؛ وسائل الشیعه، ج11، ص143.</ref>


=== گشاده‌دستي در هزينه کردن ===
=== گشاده‌دستی در هزینه کردن ===
  در سفر حج گشاده دستي در هزينه کردن و سخت نگرفتن برخود توصيه شده است. در روايتي از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره ياد شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص279؛ وسائل الشيعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.</ref> در حديثي از چانه‌زني در چند چيز از جمله پول قرباني و اجرت رفتن به مکه نهي شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.</ref> هرچند در احاديث ديگري چانه زني در مبلغ قرباني جايز شمرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص496؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص209.</ref> نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترين انواع توشه و خوراک از جمله بادام، شکر، شيريني‌ها و آرد آميخته با ترشي و آرد آميخته با شيريني استفاده مي‌کرد.<ref>. شرح اصول کافي، ج12، ص426.</ref> در برابر، در روايتي کاستن از هزينه سفر حج و زياده‌روي نکردن در آن توصيه شده که آن را بر مواردي حمل کرده‌اند که حج‌گزار دچار تنگدستي باشد يا بيش ار حد گشاده دستي کند.<ref>. مرآة العقول، ج17، ص170.</ref> همچنين روايات از سيره اهل بيت در مورد چانه زدن نسبت به هزينه قرباني درحج نقل شده است که اين روايات حمل بر موردي شده است که فروشندگان جزء مؤمنان نباشند<ref>. الوافي، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.</ref> و يا اختصاص به موردي دارد که فروشنده قصد فروش قرباني با قيمت غير متعارف دارد و خريدار مغبون مي گردد.<ref>. النجعه في شرح اللمعه، ج7، ص122.</ref>
  در سفر حج گشاده‌دستی در هزینه کردن و سخت نگرفتن برخود توصیه شده است. در روایتی از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره یاد شده است.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص279؛ وسائل الشیعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.</ref> در حدیثی از چانه‌زنی در چند چیز از جمله پول قربانی و اجرت رفتن به مکه نهی شده است.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.</ref> هرچند در احادیث دیگری چانه زنی در مبلغ قربانی جایز شمرده است.<ref>. الکافی، ج4، ص496؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص209.</ref> نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترین انواع توشه و خوراک از جمله بادام، شکر، شیرینی‌ها و آرد آمیخته با ترشی و آرد آمیخته با شیرینی استفاده می‌کرد.<ref>. شرح اصول کافی، ج12، ص426.</ref> در برابر، در روایتی کاستن از هزینه سفر حج و زیاده‌روی نکردن در آن توصیه شده که آن را بر مواردی حمل کرده‌اند که حج‌گزار دچار تنگدستی باشد یا بیش ار حد گشاده‌دستی کند.<ref>. مرآة العقول، ج17، ص170.</ref> همچنین روایات از سیره اهل بیت در مورد چانه زدن نسبت به هزینه قربانی درحج نقل شده است که این روایات حمل بر موردی شده است که فروشندگان جزء مؤمنان نباشند<ref>. الوافی، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.</ref> یا اختصاص به موردی دارد که فروشنده قصد فروش قربانی با قیمت غیر متعارف دارد و خریدار مغبون می‌گردد.<ref>. النجعه فی شرح اللمعه، ج7، ص122.</ref>


=== دعا و ياد خدا در سفر حج ===
=== دعا و یاد خدا در سفر حج ===
  از ديگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل براي سفر حج است.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> از جمله اين آداب، بنا بر روايات، خواندن دعاي فرج (لا اله الا الله الحليم الکريم…) هنگام خروج از منزل است.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشيعه، ج11، ص383.</ref> بنا بر روايتي از امام رضا (ع) سزاوار است حج‌گزاري که قصد سفر حج دارد خانوده‌اش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستايش خداوند و فرستادن صلوات بر پيامبر (ص) و اهل بيت او (ع) دعاي مخصوصي را بخواند. همچنين در اين روايت توصيه شده که او هنگام خروج از خانه و نيز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهاي خاصي را بخواند و نيز استغفار، تسبيح، تهليل، تکبير و صلوات بر محمد و آل محمد را زياد بر زبان جاري کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> افزون بر اين، نمازها و ادعيه ديگري هنگام آغاز به سفر در روايات توصيه شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص285؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص271.</ref> فقها نيز به استحباب خواندن دعاها و سوره‌ها و اعمالي ديگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شده‌اند.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> همچنين ياد خدا و اذکاري خاص در طول سفر حج توصيه شده است. در روايتي از امام صادق حج‌گزاران به تقواي الهي و ذکر بسيار خداوند و کم سخن گفتن توصيه شده‌اند.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت حج‌گزاران را از هرچيزي که آنان را از ذکر الهي در اين مدت باز مي دارد، فرمان داده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> افزون بر اين در برخي آيات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصيه شده است از جمله در آيه 198 بقره/2 که حج‌گزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آيات 203 بقره/2 و 28 حج/22 که حاجيان به گفتن ذکر در ايامي خاص توصيه شده‌اند. ( ايام تشريق، تکببير)
  از دیگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل برای سفر حج است.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> از جمله این آداب، بنا بر روایات، خواندن دعای فرج (لا اله الا الله الحلیم الکریم…) هنگام خروج از منزل است.<ref>. تهذیب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشیعه، ج11، ص383.</ref> بنا بر روایتی از امام رضا (ع) سزاوار است حج‌گزاری که قصد سفر حج دارد خانوده‌اش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستایش خداوند و فرستادن صلوات بر پیامبر (ص) و اهل بیت او (ع) دعای مخصوصی را بخواند. همچنین در این روایت توصیه شده که او هنگام خروج از خانه و نیز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهای خاصی را بخواند و نیز استغفار، تسبیح، تهلیل، تکبیر و صلوات بر محمد و آل محمد را زیاد بر زبان جاری کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> افزون بر این، نمازها و ادعیه دیگری هنگام آغاز به سفر در روایات توصیه شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص285؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص271.</ref> فقها نیز به استحباب خواندن دعاها و سوره‌ها و اعمالی دیگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شده‌اند.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> همچنین یاد خدا و اذکاری خاص در طول سفر حج توصیه شده است. در روایتی از امام صادق حج‌گزاران به تقوای الهی و ذکر بسیار خداوند و کم سخن گفتن توصیه شده‌اند.<ref>. الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در حدیثی دیگر آن حضرت حج‌گزاران را از هرچیزی که آنان را از ذکر الهی در این مدت بازمی‌دارد، فرمان داده است.<ref>. مصباح الشریعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> افزون بر این در برخی آیات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصیه شده است از جمله در آیه ۱۹۸ بقره/۲ که حج‌گزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آیات ۲۰۳ بقره/۲ و ۲۸ حج/۲۲ که حاجیان به گفتن ذکر در ایامی خاص توصیه شده‌اند. ( ایام تشریق، تکببیر)


=== استفاده از مال حلال ===
=== استفاده از مال حلال ===
  هزينه و توشه حج بايد از مال حلال و پاک باشد.<ref>. العروة الوثقي، ج4، ص339.</ref> بنا بر روايتي از امام باقر (ع) خداوند حج و عمره‌اي را که از مال حرام باشد نمي‌پذيرد.<ref>. الامالي، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.</ref> حتي اگر پرچمي حرام در اموال حج گزار باشد<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> يا اينکه هزينه حج از راه‌هايي مانند جنايت، سرقت و ربا تأمين شده باشد.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ من لايحضره الفقيه، ج3، ص162.</ref> بنا بر روايتي، در صورتي که فرد با مال حرام حج‌گزارد و لبيک گويد، با تعبير «لا لبيک» و «لا سعديک» پاسخ داده مي‌شود، ولي اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبيک» و «سعديک» پاسخ داده مي‌شود.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص368.</ref> به گفته امام کاظم (ع) اهل بيت پيامبر (ص) حج واجب خود را از پاک‌ترين اموال خود هزينه مي‌کردند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج1، ص189.</ref>
  هزینه و توشه حج باید از مال حلال و پاک باشد.<ref>. العروة الوثقی، ج4، ص339.</ref> بنا بر روایتی از امام باقر (ع) خداوند حج و عمره‌ای را که از مال حرام باشد نمی‌پذیرد.<ref>. الامالی، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.</ref> حتی اگر پرچمی حرام در اموال حج گزار باشد<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> یا اینکه هزینه حج از راه‌هایی مانند جنایت، سرقت و ربا تأمین شده باشد.<ref>. الکافی، ج5، ص124؛ من لایحضره الفقیه، ج3، ص162.</ref> بنا بر روایتی، در صورتی که فرد با مال حرام حج‌گزارد و لبیک گوید، با تعبیر «لا لبیک» و «لا سعدیک» پاسخ داده می‌شود، ولی اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبیک» و «سعدیک» پاسخ داده می‌شود.<ref>. الکافی، ج5، ص124؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص368.</ref> به گفته امام کاظم (ع) اهل بیت پیامبر (ص) حج واجب خود را از پاک‌ترین اموال خود هزینه می‌کردند.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج1، ص189.</ref>


=== پرداخت حقوق ديگران ===
=== پرداخت حقوق دیگران ===
  از ديگر آداب حج پرداخت حقوق ديگران پيش از اداي حج است.<ref>. الفقه علي مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.</ref> مفاد اين نکته در روايتي از امام صادق (ع) تصريح شده است<ref>. مصباح الشريعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref>حقوق مردم گستره وسيعي دارد که هم شامل حقوق مادي مي‌شود مانند ديون مادي ديگران و نيز حقوقي چون زکات و خمس و هم حقوق معنوي، مانند برطرف کردن حاجت مؤمنان، چنان‌که امام کاظم (ع) حج يکي از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده نکرده بود، غير مقبول دانست.<ref>. بحار الانوار، ج48، ص85.</ref>
  از دیگر آداب حج پرداخت حقوق دیگران پیش از ادای حج است.<ref>. الفقه علی مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.</ref> مفاد این نکته در روایتی از امام صادق (ع) تصریح شده است<ref>. مصباح الشریعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref>حقوق مردم گستره وسیعی دارد که هم شامل حقوق مادی می‌شود مانند دیون مادی دیگران و نیز حقوقی چون زکات و خمس و هم حقوق معنوی، مانند برطرف کردن حاجت مؤمنان، چنان‌که امام کاظم (ع) حج یکی از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده نکرده بود، غیر مقبول دانست.<ref>. بحار الانوار، ج48، ص85.</ref>


=== تعجيل در رفتن به حج ===
=== تعجیل دررفتن به حج ===
  با قطع نظر از حکم فقهي ِ وجوب يا عدم وجوب فوري بودن حج، از جمله آداب حج تعجيل در حج‌گزاري است<ref>. حج و عمره در قرآن و حديث، ص260.</ref> که در روايات بدان اشاره شده است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.</ref> در روايتي ديگر حکمت اين کار وقوع حوادثي چون بيماري حج‌گزار، يافت نشدن مرکب يا پديد آمدن نيازهاي جديد ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.</ref>
  با قطع نظر از حکم فقهیِ وجوب یا عدم وجوب فوری بودن حج، از جمله آداب حج تعجیل در حج‌گزاری است<ref>. حج و عمره در قرآن و حدیث، ص260.</ref> که در روایات بدان اشاره شده است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.</ref> در روایتی دیگر حکمت این کار وقوع حوادثی چون بیماری حج‌گزار، یافت نشدن مرکب یا پدید آمدن نیازهای جدید ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.</ref>


=== بلند نگاه داشتن مو ===
=== بلند نگاه داشتن مو ===
  از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پيش از حج است.<ref>. کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.</ref> در روايات از زدودن موها از يک ماه پيش از حج<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص301؛ وسائل الشيعه، ج12، ص316.</ref> يا از ده روز پس از شوال<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.</ref> يا از ابتداي ذي حجه<ref>. الکافي، ج4، ص318؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> نهي شده است. در برخي روايات افزون بر موهاي سر، کوتاه کردن موي ريش هم منع شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص317؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> بر اساس اين روايات، برخي کوتاه کردن موهاي سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص319</ref>
  از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پیش از حج است.<ref>. کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.</ref> در روایات از زدودن موها از یک ماه پیش از حج<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص301؛ وسائل الشیعه، ج12، ص316.</ref> یا از ده روز پس از شوال<ref>. وسائل الشیعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.</ref> یا از ابتدای ذی حجه<ref>. الکافی، ج4، ص318؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص47.</ref> نهی شده است. در برخی روایات افزون بر موهای سر، کوتاه کردن موی ریش هم منع شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص317؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص47.</ref> بر اساس این روایات، برخی کوتاه کردن موهای سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشیعه، ج12، ص319</ref>


=== ترک گناه و معصيت ===
=== ترک گناه و معصیت ===
  به نظر برخي فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آيه 197 بقره/2 توصيه شده، پرهيز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعي و ارتکاب گناه است.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسير الکبير، ج5، ص180.</ref> امام صادق (ع) با استناد به آيه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصيت و صادر نشدن گفتاري جز خير از حج‌گزار دانسته است.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در رواياتي ديگر به روي گرداندن خداوند از حج‌گزاراني که از معاصي پرهيز نمي کنند، اشاره شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص286؛ وسائل الشيعه، ج12، ص11.</ref>  
  به نظر برخی فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آیه ۱۹۷ بقره/۲ توصیه شده، پرهیز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعی و ارتکاب گناه است.<ref>. مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسیر الکبیر، ج5، ص180.</ref> امام صادق (ع) با استناد به آیه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصیت و صادر نشدن گفتاری جز خیر از حج‌گزار دانسته است.<ref>. الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در روایاتی دیگر به روی گرداندن خداوند از حج‌گزارانی که از معاصی پرهیز نمی‌کنند، اشاره شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص286؛ وسائل الشیعه، ج12، ص11.</ref>


=== شروع از مکه و ختم به مدينه ===
=== شروع از مکه و ختم به مدینه ===
  به نظر مشهور فقها مستحب است که حج‌گزار ابتدا مکه و سپس مدينه را زيارت کند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص491.</ref> برخي روايات با تعابير گوناگون مويد اين نظرند، از جمله برتر بودن ختم زيارت به مدينه،<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484.</ref> اتمام حج به زيارت رسول خدا (ص)،<ref>الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.</ref> ختم به زيارت اهل بيت (ع)<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشيعه، ج14، ص324.</ref> و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولايت خود<ref>. الکافي، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.</ref> در برابر، در روايتي از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدينه ياد شده<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص559؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص439.</ref> و حديثي ديگر از مخير بودن حج‌گزار ميان شروع از مکه يا مدينه سخن گفته است<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشيعه، ج14، ص320.</ref> از اين رو برخي از فقيهان امامي آغاز کردن سفر را از مدينه برتر دانسته‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.</ref> برخي سبب افضل بودن مدينه را آن دانسته‌اند که مدينه محل احرام پيامبر (ص) براي حج بوده است<ref>. سبل الهدي، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.</ref> يا آنکه اهل بيت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهي‌اند و براي ورود به خانه بايد از در خانه وارد شد<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص330.</ref> ناقدان اين نظر گفته‌اند که ظاهراً مخاطب اين روايات، حج‌گزاراني بوده‌اند که از مناطقي چون عراق عازم سفر حج مي‌شدند زيرا عبور از مدينه بدون زيارت پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) بي‌احترامي تلقّي مي‌شود.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.</ref>
  به نظر مشهور فقها مستحب است که حج‌گزار ابتدا مکه و سپس مدینه را زیارت کند.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص558؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص491.</ref> برخی روایات با تعابیر گوناگون موید این نظرند، از جمله برتر بودن ختم زیارت به مدینه،<ref>. الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص484.</ref> اتمام حج به زیارت رسول خدا (ص)،<ref>الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.</ref> ختم به زیارت اهل بیت (ع)<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشیعه، ج14، ص324.</ref> و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولایت خود<ref>. الکافی، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.</ref> در برابر، در روایتی از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدینه یاد شده<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص559؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص439.</ref> و حدیثی دیگر از مخیر بودن حج‌گزار میان شروع از مکه یا مدینه سخن گفته است<ref>. تهذیب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشیعه، ج14، ص320.</ref> از این رو برخی از فقیهان امامی آغاز کردن سفر را از مدینه برتر دانسته‌اند.<ref>. وسائل الشیعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.</ref> برخی سبب افضل بودن مدینه را آن دانسته‌اند که مدینه محل احرام پیامبر (ص) برای حج بوده است<ref>. سبل الهدی، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.</ref> یا آنکه اهل بیت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهی‌اند و برای ورود به خانه باید از در خانه وارد شد<ref>. مستند الشیعه، ج13، ص330.</ref> ناقدان این نظر گفته‌اند که ظاهراً مخاطب این روایات، حج‌گزارانی بوده‌اند که از مناطقی چون عراق عازم سفر حج می‌شدند زیرا عبور از مدینه بدون زیارت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) بی‌احترامی تلقّی می‌شود.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.</ref>


=== اخلاق نيک در سفر حج ===
=== اخلاق نیک در سفر حج ===
از ديگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نيک هنگام سفر است.<ref>. بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.</ref> امام صادق (ع)، حج‌گزاران را به خلق و خوي نيک با همراهان سفر حج<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> و امام رضا (ع) آنان را به اخلاق نيک و خوش رفتاري با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهيز از مجادله توصيه کرده‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref>  
از دیگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نیک هنگام سفر است.<ref>. بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.</ref> امام صادق (ع)، حج‌گزاران را به خلق و خوی نیک با همراهان سفر حج<ref>. مصباح الشریعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> و امام رضا (ع) آنان را به اخلاق نیک و خوش رفتاری با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهیز از مجادله توصیه کرده‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref>


نقل شده که پيامبر اکرم (ص) در يکي از سفرهاي حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهي کرد.<ref>. مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.</ref> احاديث متعدد ديگري نيز در اين باره روايت شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشيعه، ج12، ص9- 13.</ref>
نقل شده که پیامبر اکرم (ص) در یکی از سفرهای حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهی کرد.<ref>. مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.</ref> احادیث متعدد دیگری نیز در این باره روایت شده است.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشیعه، ج12، ص9- 13.</ref>


=== حج پياده و تحمل سختي‌ها ===
=== حج پیاده و تحمل سختی‌ها ===
  از ديگر توصيه هاي معصومان درباره حج پرهيز از راحت طلبي و تحمل کردن سختي‌هاست. امير مؤمنان (ع) يکي از حکمت‌هاي قرار دادن خانه کعبه را در زميني سخت، تحمل مشقت بيشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.<ref>. نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> امام صادق (ع) حج‌گزاران را به کنار نهادن دنيا و راحت طلبي هنگام سفر حج توصيه فرمود.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> بر اين اساس، برخي از فقها حج با پاي پياده را برتر از حج به گونه سواره<ref>. ايضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.</ref> و حج با پاي برهنه را برتر از حج با پوشيدن کفش<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص78.</ref> دانسته‌اند. مستند آن، به نظر برخي آيه 27 حج/22 است که حاجيان پياده را پيش از حاجيان سواره ذکر کرده است.<ref>. زبدة البيان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.</ref> «ياتوک رجالا و علي کل ضامر» و نيز روايات متعدد در اين باره<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص479.</ref> به اين امر در سيره برخي امامان شيعه از جمله امام حسن مجتبي (ع)، امام سجاد (ع) و امام کاظم (ع) نيز گزارش شده است.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشيعه، ج11، ص80.</ref> (نيز حج پياده)
  از دیگر توصیه‌های معصومان درباره حج پرهیز از راحت طلبی و تحمل کردن سختی‌هاست. امیر مؤمنان (ع) یکی از حکمت‌های قرار دادن خانه کعبه را در زمینی سخت، تحمل مشقت بیشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.<ref>. نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافی، ج4، ص199.</ref> امام صادق (ع) حج‌گزاران را به کنار نهادن دنیا و راحت طلبی هنگام سفر حج توصیه فرمود.<ref>. مصباح الشریعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> بر این اساس، برخی از فقها حج با پای پیاده را برتر از حج به گونه سواره<ref>. ایضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.</ref> و حج با پای برهنه را برتر از حج با پوشیدن کفش<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص78.</ref> دانسته‌اند. مستند آن، به نظر برخی آیه ۲۷ حج/۲۲ است که حاجیان پیاده را پیش از حاجیان سواره ذکر کرده است.<ref>. زبدة البیان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.</ref> «یاتوک رجالا و علی کل ضامر» و نیز روایات متعدد در این باره<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص479.</ref> به این امر در سیره برخی امامان شیعه از جمله امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع) و امام کاظم (ع) نیز گزارش شده است.<ref>. تهذیب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشیعه، ج11، ص80.</ref> (نیز حج پیاده)


تعجيل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حج‌گزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خويش بازگردد.<ref>. جامع احاديث الشيعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.</ref> در روايتي پيامبر اکرم (ص)، حج‌گزار را به تعجيل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر اين عمل را بالاتر از ماندن شمرد.<ref>. المستدرک، ج1، ص259.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت به حج‌گزاران توصيه نمود که پس از اعمال حج بيش از سه روز در مکه اقامت نکنند.<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحيح مسلم، ج4، ص104.</ref> امام صادق (ع) نيز بنا بر روايتي حج‌گزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و اين کار را سبب افزايش اشتياق حج‌گزار براي رجوع مجدد به مکه دانست.<ref>. الکافي، ج4، ص230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت ضمن توصيه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حج‌گزار شمرده است.<ref>. علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> بر اين اساس به نظر مشهور فقيهان امامي و برخي فقيهان اهل سنت به استناد روايات مذکور، ماندن حج‌گزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.</ref> به تعبير اين روايات، توقّف زياد در مکه ممکن است اسباب خستگي حج‌گزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزايش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتياق بازگشت به اين سرزمين گردد.<ref>. جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> در مقابل، در رواياتي ديگر مؤمنان به مجاورت در مکه ترغيب شده‌اند<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص231؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص84- 88.</ref> که برخي از فقيهان با استناد به اين روايات و دلايل ديگر مجاورت در مکه را مستحب شمرده‌اند.<ref>. الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> (نيز اقامت در مکه)
تعجیل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حج‌گزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خویش بازگردد.<ref>. جامع احادیث الشیعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.</ref> در روایتی پیامبر اکرم (ص)، حج‌گزار را به تعجیل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر این عمل را بالاتر از ماندن شمرد.<ref>. المستدرک، ج1، ص259.</ref> در حدیثی دیگر آن حضرت به حج‌گزاران توصیه نمود که پس از اعمال حج بیش از سه روز در مکه اقامت نکنند.<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحیح مسلم، ج4، ص104.</ref> امام صادق (ع) نیز بنا بر روایتی حج‌گزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و این کار را سبب افزایش اشتیاق حج‌گزار برای رجوع مجدد به مکه دانست.<ref>. الکافی، ج4، ص230؛ وسائل الشیعه، ج13، ص234.</ref> در حدیثی دیگر آن حضرت ضمن توصیه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حج‌گزار شمرده است.<ref>. علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشیعه، ج13، ص234.</ref> بر این اساس به نظر مشهور فقیهان امامی و برخی فقیهان اهل سنت به استناد روایات مذکور، ماندن حج‌گزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.</ref> به تعبیر این روایات، توقّف زیاد در مکه ممکن است اسباب خستگی حج‌گزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزایش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتیاق بازگشت به این سرزمین گردد.<ref>. جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> در مقابل، در روایاتی دیگر مؤمنان به مجاورت در مکه ترغیب شده‌اند<ref>. وسائل الشیعه، ج13، ص231؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص84- 88.</ref> که برخی از فقیهان با استناد به این روایات و دلایل دیگر مجاورت در مکه را مستحب شمرده‌اند.<ref>. الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> (نیز اقامت در مکه)


=== وداع با کعبه ===
=== وداع با کعبه ===
از ديگر آداب و مستحبات حج، به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص530</ref> وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.</ref> در روايات روش وداع و آداب آن براي حج‌گزاران بيان شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص530؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص280.</ref> برخي از فقهاي اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را براي حج‌گزاران واجب دانسته‌اند.<ref>. المغني، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص35.</ref>
از دیگر آداب و مستحبات حج، به استناد روایات<ref>. الکافی، ج4، ص530</ref> وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.</ref> در روایات روش وداع و آداب آن برای حج‌گزاران بیان شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص530؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص280.</ref> برخی از فقهای اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را برای حج‌گزاران واجب دانسته‌اند.<ref>. المغنی، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص35.</ref>


=== شريک کردن ديگران در حج و اعمال آن ===
=== شریک کردن دیگران در حج و اعمال آن ===
  از ديگر آداب حج شريک کردن ديگران در حج استحبابي و يا برخي اعمال آن همچون طواف است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخويي، ج30، ص383.</ref> بر پايه روايات شريک کردن ديگران در حج يا طواف مستحبي علاوه بر پاداش حج کامل براي ديگران – از جمله خويشان و يا پدر و مادر- داراي پاداش اضافه براي حج گزار به جهت صله رحم وي با خويشاوندانش است.<ref>. الکافي، ج4، ص315؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص460.</ref> حتي اگر اين افراد هزار نفر يا بيشتر باشند<ref>. الکافي، ج4، ص317.</ref> و يا در صورت فراموشي در پايان حج ديگران را در حج خود شريک نمايد.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص462؛ وسائل الشيعه، ج11، ص204.</ref> افزون بر اين در رواياتي ديگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف ديگران چه زنده و چه مرده و نيز از جانب امامان معصوم عليهم‌السلام و فاطمه زهرا عليها السلام ياد شده و اين عمل داراي پاداش زياد دانسته شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص315؛ وسائل الشيعه، ج11، ص197.</ref>
  از دیگر آداب حج شریک کردن دیگران در حج استحبابی یا برخی اعمال آن همچون طواف است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخویی، ج30، ص383.</ref> بر پایه روایات شریک کردن دیگران در حج یا طواف مستحبی علاوه بر پاداش حج کامل برای دیگران – از جمله خویشان یا پدر و مادر- دارای پاداش اضافه برای حج گزار به جهت صله رحم وی با خویشاوندانش است.<ref>. الکافی، ج4، ص315؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص460.</ref> حتی اگر این افراد هزار نفر یا بیشتر باشند<ref>. الکافی، ج4، ص317.</ref> یا در صورت فراموشی در پایان حج دیگران را در حج خود شریک نماید.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص462؛ وسائل الشیعه، ج11، ص204.</ref> افزون بر این در روایاتی دیگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف دیگران چه زنده و چه مرده و نیز از جانب امامان معصوم علیهم‌السلام و فاطمه زهرا علیها السلام یاد شده و این عمل دارای پاداش زیاد دانسته شده است.<ref>. الکافی، ج4، ص315؛ وسائل الشیعه، ج11، ص197.</ref>


=== هديه گرفتن در سفر حج ===
=== هدیه گرفتن در سفر حج ===
  از ديگر آداب حج خريدن هديه در اين سفر براي ديگران از جمله خويشاوندان است.<ref>. العروة الوثقي، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهيه، ص33.</ref> در رواياتي از امام صادق (ع) هديه حج از هزينه حج دانسته شده است<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص148.</ref> که مراد از اين روايات طبق يک تفسير، استحباب خريد هديه براي ديگران در اين سفر است و اين که پاداش انفاق جهت خريد هديه همچون صرف هزينه براي حج است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص149.</ref> برخي با استناد به احاديث<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص208؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص472.</ref> هديه دادن آب زمزم از سوي حج گزار را به ديگران مستحب شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص245.</ref>(سوغات)
  از دیگر آداب حج خریدن هدیه در این سفر برای دیگران از جمله خویشاوندان است.<ref>. العروة الوثقی، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهیه، ص33.</ref> در روایاتی از امام صادق (ع) هدیه حج از هزینه حج دانسته شده است<ref>. الکافی، ج4، ص280؛ وسائل الشیعه، ج11، ص148.</ref> که مراد از این روایات طبق یک تفسیر، استحباب خرید هدیه برای دیگران در این سفر است و این که پاداش انفاق جهت خرید هدیه همچون صرف هزینه برای حج است.<ref>. وسائل الشیعه، ج11، ص149.</ref> برخی با استناد به احادیث<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص208؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص472.</ref> هدیه دادن آب زمزم از سوی حج گزار را به دیگران مستحب شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشیعه، ج13، ص245.</ref>(سوغات)


=== عزم انجام دوباره حج ===
=== عزم انجام دوباره حج ===
  از ديگر مستحبات حج آن است که حج‌گزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنين نيتي مکروه است.<ref>. تحرير الاحکام، ج2، ص114.</ref> در روايتي از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزايش عمر حج گزار دانسته شده<ref>. الکافي، ج4، ص281؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref> و در احاديثي ديگر نداشتن اين نيت، سبب نزديک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref>  
  از دیگر مستحبات حج آن است که حج‌گزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنین نیتی مکروه است.<ref>. تحریر الاحکام، ج2، ص114.</ref> در روایتی از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزایش عمر حج گزار دانسته شده<ref>. الکافی، ج4، ص281؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.</ref> و در احادیثی دیگر نداشتن این نیت، سبب نزدیک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.</ref>


=== صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه ===
=== صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه ===
  بر اساس روايات،<ref>. الکافي، ج4، ص533؛ وسائل الشيعه، ج14، ص292.</ref> مستحب است که حج‌گزار به نيت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداري خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.</ref> در روايتي ديگر به انجام اين عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدينه توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.</ref>
  بر اساس روایات،<ref>. الکافی، ج4، ص533؛ وسائل الشیعه، ج14، ص292.</ref> مستحب است که حج‌گزار به نیت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداری خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.</ref> در روایتی دیگر به انجام این عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدینه توصیه شده است.<ref>. وسائل الشیعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.</ref>


=== استقبال و تکريم حج‌گزار ===
=== استقبال و تکریم حج‌گزار ===
به استناد روايات مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص228.</ref> است که پس از بازگشت حج‌گزار به وطن، ديگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وي را تکريم نمايند.<ref>. الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافي، ج14، 1299.</ref>  
به استناد روایات مستحب<ref>. الکافی، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص228.</ref> است که پس از بازگشت حج‌گزار به وطن، دیگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وی را تکریم نمایند.<ref>. الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافی، ج14، 1299.</ref>


در حديثي از امام صادق (ع) معانقه با حج‌گزار در حالي که غبار حج از بين نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص300؛ وسائل الشيعه، ج11، ص445.</ref> در حديثي از اميرالمؤمنين ضمن سفارش به طلب قبولي اعمال حاجي و آمرزش گناهان او، از بوسيدن ميان دو چشم و موضع سجده حج‌گزار نيز ياد گرديده است.<ref>. الخصال، ص635.</ref>
در حدیثی از امام صادق (ع) معانقه با حج‌گزار در حالی که غبار حج از بین نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.<ref>. من لایحضره الفقیه، ج2، ص300؛ وسائل الشیعه، ج11، ص445.</ref> در حدیثی از امیرالمؤمنین ضمن سفارش به طلب قبولی اعمال حاجی و آمرزش گناهان او، از بوسیدن میان دو چشم و موضع سجده حج‌گزار نیز یاد گردیده است.<ref>. الخصال، ص635.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:


== منابع ==
== منابع ==
* احکام القرآن، احمد بن علي الجصاص (-370قتحقيق عبدالسلام، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415ق.
* احکام القرآن، احمد بن علی الجصاص (-۳۷۰قتحقیق عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
* اضواء البيان في ايضاح القرآن بالقرآن، محمد امين الشنقيطي (-1393قبيروت، دارالفکر، 1415ق.
* اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، محمد امین الشنقیطی (-۱۳۹۳قبیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
* اعانه الطالبين علي حل الفاظ فتح المعين، عثمان بن محمد البکري (-1310قبيروت، دارالفکر، 1418ق.
* اعانه الطالبین علی حل الفاظ فتح المعین، عثمان بن محمد البکری (-۱۳۱۰قبیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ق.
* اعيان الشيعه، سيد محسن الامين (-1371ق)، به کوشش سيد حسن الامين، بيروت، دارالتعارف، 1403ق.
* اعیان الشیعه، سید محسن الامین (-۱۳۷۱ق)، به کوشش سید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۳ق.
* اقبال الاعمال (الاقبال بالاعمال الحسنه فيما يعمل مره في السنه)، سيد بن طاوس (589-664قتصحيح جواد قيومي اصفهاني، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1414ق.
* اقبال الاعمال (الاقبال بالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه)، سید بن طاوس (۵۸۹–۶۶۴قتصحیح جواد قیومی اصفهانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۱۴ق.
* الاقناع في حل الفاظ ابي شجاع، محمد بن احمد الشربيني (-977قبيروت، دارالمعرفه، بي تا.
* الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع، محمد بن احمد الشربینی (-۹۷۷قبیروت، دارالمعرفه، بی تا.
* الامالي، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381قتصحيح قسم الدراسات الاسلاميه مؤسسه البعثه، تهران، انتشارات بنياد بعثت، 1417ق.
* الامالی، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱قتصحیح قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه، تهران، انتشارات بنیاد بعثت، ۱۴۱۷ق.
* الامثل في تفسير کتاب الله المنزل، ناصر مکارم شيرازي، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب، 1421ق.
* الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب، ۱۴۲۱ق.
* الانتصار، السيد المرتضي (-436ق)، قم، نشر الاسلامي، 1415ق.
* الانتصار، السید المرتضی (-۴۳۶ق)، قم، نشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
* ايضاح الفوائد في شرح اشکالات القواعد، حسن بن يوسف حلي (648-771قتحقيق سيد حسين موسوي کرماني و علي پناه اشتهاردي و عبدالرحيم بروجردي، قم، انتشارات اسماعيليان، 1389ق.
* ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۷۱قتحقیق سید حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی و عبدالرحیم بروجردی، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۳۸۹ق.
* بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، محمد باقر المجلسي (1037-1110قتصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، داراحياء التراث العربي و مؤسسه الوفاء، 1403ق.
* بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، محمد باقر المجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰قتصحیح محمد باقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمد مهدی موسوی خرسان، بیروت، داراحیاء التراث العربی و مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
* البحر الرائق (شرح کنز الدقائق)، زين‌الدين بن ابراهيم بن نجيم (-970قتحقيق زکريا عميرات، بيروت، دارالکتب العلميه، 1418ق.
* البحر الرائق (شرح کنز الدقائق)، زین‌الدین بن ابراهیم بن نجیم (-۹۷۰قتحقیق زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
* بحوث فقهيه، حسين الحلي، بيروت، دارالزهراء، 13493ق.
* بحوث فقهیه، حسین الحلی، بیروت، دارالزهراء، ۱۳۴۹۳ق.
* بداية المجتهد و نهايه المقتصد، محمد بن احمد ابن رشد الاندلسي (-595قتحقيق العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
* بدایة المجتهد و نهایه المقتصد، محمد بن احمد ابن رشد الاندلسی (-۵۹۵قتحقیق العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
* بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، ابوبکر بن مسعود الکاساني (-587ق)، پاکستان، المکتبه الحبيبيه، 1409ق.
* بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ابوبکر بن مسعود الکاسانی (-۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبه الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
* براهين الحج للفقهاء و الحجج، ‏ رضا مدني کاشاني (-1413ق)، ‏ مدرسه علميه آية الله مدني کاشاني‏، 1411ق‏.
* براهین الحج للفقهاء و الحجج، ‏ رضا مدنی کاشانی (-۱۴۱۳ق)، ‏ مدرسه علمیه آیة الله مدنی کاشانی‏، ۱۴۱۱ق‏.
* تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضي الزبيدي (-1205قتحقيق علي شيري، بيروت، دارالفکر، 1414ق.
* تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضی الزبیدی (-۱۲۰۵قتحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
* تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابي يعقوب اليعقوبي (-292قبيروت، دار صادر، 1415ق.
* تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی (-۲۹۲قبیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
* تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک)، محمد بن جرير الطبري (224-310قبيروت، مؤسسه الاعلمي، 1403ق.
* تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴–۳۱۰قبیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۳ق.
* التبيان في تفسير القرآن، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق)، به کوشش احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1963م.
* التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۳م.
* تحرير الاحکام الشرعيه علي مذهب الاماميه، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، به کوشش ابراهيم بهادري، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق، 1420ق.
* تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، به کوشش ابراهیم بهادری، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق، ۱۴۲۰ق.
* تحف العقول، حسن بن شعبة الحراني (قرن4قتصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1404ق.
* تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (قرن۴قتصحیح علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
* تحفة الفقهاء، محمد بن احمد السمرقندي (-539قبيروت، دارالکتب العلميه، 1414ق.
* تحفة الفقهاء، محمد بن احمد السمرقندی (-۵۳۹قبیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
* تذکرة الفقهاء، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1414-1423ق.
* تذکرة الفقهاء، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۴–۱۴۲۳ق.
* تفسير ابن کثير (تفسير القرآن العظيماسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق)، به کوشش يوسف عبدالرحمن مرعشلي، بيروت، دارالمعرفه، 1412ق.
* تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیماسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰–۷۷۴ق)، به کوشش یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
* التفسير الکبير، محمد بن عمر الفخر الرازي (-606ق)، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1413ق.
* التفسیر الکبیر، محمد بن عمر الفخر الرازی (-۶۰۶ق)، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
* التفسير الوسيط، وهبة الزحيلي، بيروت، دارالفکر، 1427ق.
* التفسیر الوسیط، وهبة الزحیلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۷ق.
* تفسير قرطبي (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبي (-671قبيروت، دار احياء التراث العربيه، 1405ق.
* تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبی (-۶۷۱قبیروت، دار احیاء التراث العربیه، ۱۴۰۵ق.
* تلخيص الحبير في تخريج احاديث الرافعي الکبير، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفکر، بي تا.
* تلخیص الحبیر فی تخریج احادیث الرافعی الکبیر، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارالفکر، بی تا.
* تهذيب الاحکام في شرح المقنعه للشيخ المفيد، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق)، به کوشش سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1365ش.
* تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه للشیخ المفید، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، به کوشش سید حسن موسوی خرسان و علی آخوندی، تهران، انتشارات دارالکتب اسلامیه، ۱۳۶۵ش.
* الثمر الداني علي رساله القيرواني، صالح بن عبدالله الآبي الازهري (-1330قبيروت، مکتبه الثقافيه، بي تا.
* الثمر الدانی علی رساله القیروانی، صالح بن عبدالله الآبی الازهری (-۱۳۳۰قبیروت، مکتبه الثقافیه، بی تا.
* جامع احاديث الشيعه، اسماعيل معزي ملايري، قم، مطبعة العلميه، 1399ق.
* جامع احادیث الشیعه، اسماعیل معزی ملایری، قم، مطبعة العلمیه، ۱۳۹۹ق.
* جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير الطبري)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق)، به کوشش صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
* جامع البیان عن تاویل آی القرآن (تفسیر الطبری)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴–۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
* جامع السعادات، محمد مهدي نراقي (1128-1209ق)، به کوشش سيد محمد کلانتر، نجف، دارالنعمان، 1382ق.
* جامع السعادات، محمد مهدی نراقی (۱۱۲۸–۱۲۰۹ق)، به کوشش سید محمد کلانتر، نجف، دارالنعمان، ۱۳۸۲ق.
* جامع الاحاديث الجامع الصغير و زوائده و الجامع الکبير، عبدالرحمن بن ابي‌بکر السيوطي (849-911قتحقيق عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد، بيروت، دارالفکر، 1414ق.
* جامع الاحادیث الجامع الصغیر و زوائده و الجامع الکبیر، عبدالرحمن بن ابی‌بکر السیوطی (۸۴۹–۹۱۱قتحقیق عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
* جامع المقاصد في شرح القواعد، علي بن حسين الکرکي (-940ق)، انتشارات مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408ق.
* جامع المقاصد فی شرح القواعد، علی بن حسین الکرکی (-۹۴۰ق)، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
* جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسين نجفي (-1266قبيروت، دار احياء التراث العربي، بي‌تا.
* جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمد حسین نجفی (-۱۲۶۶قبیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
* حاشية الدسوقي، محمد بن احمد الدسوقي (-1230قاحياء الکتب العربيه.
* حاشیة الدسوقی، محمد بن احمد الدسوقی (-۱۲۳۰قاحیاء الکتب العربیه.
* حاشية رد المحتار ع‍ل‍ي الدر ال‍م‍خ‍ت‍ار، ش‍رح ال‍ت‍ن‍وي‍ر الاب‍ص‍ار ف‍ي ف‍ق‍ه م‍ذه‍ب الام‍ام اب‍ي‌ح‍ن‍ي‍ف‍ه ال‍ن‍ع‍م‍ان، محمد امين ابن عابدين (-1252قبيروت، دارالفکر، 1415ق.
* حاشیة رد المحتار ع‍ل‍ی الدر ال‍م‍خ‍ت‍ار، ش‍رح ال‍ت‍ن‍وی‍ر الاب‍ص‍ار ف‍ی ف‍ق‍ه م‍ذه‍ب الام‍ام اب‍ی‌ح‍ن‍ی‍ف‍ه ال‍ن‍ع‍م‍ان، محمد امین ابن عابدین (-۱۲۵۲قبیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
* الحج عبر الحضارات والأمم‏، ماجدة آل مرتضي المومن، تحقيق محسن الأسدي‏، تهران، ‏ مشعر، 1422ق.
* الحج عبر الحضارات والأمم‏، ماجدة آل مرتضی المومن، تحقیق محسن الأسدی‏، تهران، ‏ مشعر، ۱۴۲۲ق.
* حج و عمره در قرآن و حديث، ‏ محمد محمدي ري شهري، ‏ تهران، ‏مشعر، 1428ق.
* حج و عمره در قرآن و حدیث، ‏ محمد محمدی ری شهری، ‏ تهران، ‏مشعر، ۱۴۲۸ق.
* الحج و العمره في الکتاب والسنه، محمد محمدي ري شهري، قم، دارالحديث، 1376ش.
* الحج و العمره فی الکتاب والسنه، محمد محمدی ری شهری، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ش.
* الحدائق الناضره في احکام العتره الطاهره، يوسف بن احمد البحراني (-1186قتحقيق محمد تقي ايرواني و علي آخوندي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363ش.
* الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، یوسف بن احمد البحرانی (-۱۱۸۶قتحقیق محمد تقی ایروانی و علی آخوندی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳ش.
* حواشي العلامتين عبدالحميد الشرواني و احمد بن قاسم العبادي علي تحفه المنهاج بشرح المنهاج ابن حجر الهيثمي، الشرواني (-1301ق) و العبادي (-994قبيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
* حواشی العلامتین عبدالحمید الشروانی و احمد بن قاسم العبادی علی تحفه المنهاج بشرح المنهاج ابن حجر الهیثمی، الشروانی (-۱۳۰۱ق) و العبادی (-۹۹۴قبیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
* الخصال المحموده و المذمومه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق)، به کوشش علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
* الخصال المحموده و المذمومه، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۰ق.
* الخلاف في الاحکام، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق.
* الخلاف فی الاحکام، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۷ق.
* الرسائل العشر، احمد بن محمد بن فهد الحلي (757-841ق)، به کوشش سيد مهدي رجايي، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1409ق.
* الرسائل العشر، احمد بن محمد بن فهد الحلی (۷۵۷–۸۴۱ق)، به کوشش سید مهدی رجایی، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ق.
* روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، محمود بن عبدالله الآلوسي (-1270قبيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق.
* روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، محمود بن عبدالله الآلوسی (-۱۲۷۰قبیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
* الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966قتحقيق سيد محمد کلانتر، قم، انتشارات مکتبه داوري، 1410ق.
* الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، زین الدین بن علی، شهید ثانی (۹۱۱–۹۶۶قتحقیق سید محمد کلانتر، قم، انتشارات مکتبه داوری، ۱۴۱۰ق.
* روضه الطالبين و عمده المتقين، يحيي بن شرف النووي (631-676ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دارالکتب العلميه، بي‌تا.
* روضه الطالبین و عمده المتقین، یحیی بن شرف النووی (۶۳۱–۶۷۶ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.
* رياض المسائل في بيان احکام الشرع بالدلائل، سيد علي طباطبائي (-1231ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق.
* ریاض المسائل فی بیان احکام الشرع بالدلائل، سید علی طباطبائی (-۱۲۳۱ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ق.
* زبده البيان في احکام القرآن، مقدس اردبيلي احمد بن محمد (-993ق)، به کوشش محمد باقر بهبودي، تهران، مکتبه المرتضويه لاحياء الاثار الجعفريه، 1386ش.
* زبده البیان فی احکام القرآن، مقدس اردبیلی احمد بن محمد (-۹۹۳ق)، به کوشش محمد باقر بهبودی، تهران، مکتبه المرتضویه لاحیاء الاثار الجعفریه، ۱۳۸۶ش.
* سبل الهدي و الرشاد في سيره خير العباد، محمد بن يوسف الشمس الشامي (-942ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دارالکتب العلميه، 1414ق.
* سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، محمد بن یوسف الشمس الشامی (-۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
* السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محمد بن احمد ابن ادريس (-598ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1411ق.
* السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، محمد بن احمد ابن ادریس (-۵۹۸ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۱ق.
* سنن ابن ماجه، محمد بن زيد الربعي ابن ماجه (-275ق)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق.
* سنن ابن ماجه، محمد بن زید الربعی ابن ماجه (-۲۷۵ق)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
* سنن ابي داود، ابو داود سليمان بن الاشعث (-275قتحقيق و تعليق سعيد محمد اللحام، بيروت، دارالفکر، 1410ق.
* سنن ابی داود، ابو داود سلیمان بن الاشعث (-۲۷۵قتحقیق و تعلیق سعید محمد اللحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰ق.
* سنن الترمذي (الجامع الصحيح)، محمد عيسي الترمذي (-279ق)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت، دارالفکر، 1402ق.
* سنن الترمذی (الجامع الصحیح)، محمد عیسی الترمذی (-۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ق.
* السنن الکبري، احمد بن الحسين البيهقي (384-458قبيروت، دارالفکر، 1416ق. 1416ق.
* السنن الکبری، احمد بن الحسین البیهقی (۳۸۴–۴۵۸قبیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ق. ۱۴۱۶ق.
* السيرة الحلبيه، نورالدين علي بن احمد الحلبي (-1044قبيروت، دارالمعرفه، 1400ق.
* السیرة الحلبیه، نورالدین علی بن احمد الحلبی (-۱۰۴۴قبیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۰ق.
* شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق)، به کوشش سيد صادق شيرازي، تهران، انتشارات استقلال، 1409ق.
* شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، جعفر بن حسن محقق حلی (۶۰۲–۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، انتشارات استقلال، ۱۴۰۹ق.
* شرح اصول کافي، محمد صالح مازندراني (-1081قتصحيح سيد علي عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1421ق.
* شرح اصول کافی، محمد صالح مازندرانی (-۱۰۸۱قتصحیح سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
* الشرح الکبير، عبدالرحمن بن قدامه (-682قبيروت، دارالکتب العربي.
* الشرح الکبیر، عبدالرحمن بن قدامه (-۶۸۲قبیروت، دارالکتب العربی.
* شفاء السقام في زياره خير الانام، تقي الدين السبکي (-756قتحقيق الحسيني الجلالي، 1419ق.
* شفاء السقام فی زیاره خیر الانام، تقی الدین السبکی (-۷۵۶قتحقیق الحسینی الجلالی، ۱۴۱۹ق.
* صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري (-256ق)، به کوشش عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دارالفکر، 1401ق.
* صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل البخاری (-۲۵۶ق)، به کوشش عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
* صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابوري (206-261قتصحيح محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دارالفکر، 1419ق.
* صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (۲۰۶–۲۶۱قتصحیح محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ق.
* الصحيح من سيره النبي الاعظم، جعفر مرتضي عاملي، قم، دارالحديث، 1426ق.
* الصحیح من سیره النبی الاعظم، جعفر مرتضی عاملی، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
* صهباي حج، عبدالله جوادي آملي، تنظيم حسن واعظي محمدي، قم، اسراء، 1377ش.
* صهبای حج، عبدالله جوادی آملی، تنظیم حسن واعظی محمدی، قم، اسراء، ۱۳۷۷ش.
* العروة الوثقي، سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي (1247-1337ق)، قم، انتشارات مرکز فقهي ائمه اطهار، 1422ق.
* العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (۱۲۴۷–۱۳۳۷ق)، قم، انتشارات مرکز فقهی ائمه اطهار، ۱۴۲۲ق.
* علل الشرائع و الاحکام، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق)، به کوشش سيد محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحيدريه، 1385ق.
* علل الشرائع و الاحکام، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، به کوشش سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
* عمدة القاري، محمود بن احمد البدرالعيني (-855قبيروت، دار احياء التراث العربي.
* عمدة القاری، محمود بن احمد البدرالعینی (-۸۵۵قبیروت، دار احیاء التراث العربی.
* العين، الخليل بن احمد الفراهيدي (-170ق)، به کوشش مهدي المخزومي و ابراهيم السامرائي، قم، دارالهجره، 1409ق.
* العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی (-۱۷۰ق)، به کوشش مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
* فتح الباري ش‍رح ص‍ح‍ي‍ح الام‍ام اب‍ي‌عبدالله م‍ح‍م‍د ب‍ن اس‍م‍اع‍ي‍ل ال‍ب‍خ‍اري، ابن حجر العسقلاني (773-852ق)، شرح عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي و محب الدين خطيب، بيروت، دارالمعرفه، بي‌تا.
* فتح الباری ش‍رح ص‍ح‍ی‍ح الام‍ام اب‍ی‌عبدالله م‍ح‍م‍د ب‍ن اس‍م‍اع‍ی‍ل ال‍ب‍خ‍اری، ابن حجر العسقلانی (۷۷۳–۸۵۲ق)، شرح عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی و محب الدین خطیب، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
* فتح العزيز، عبدالکريم بن محمد الرافعي (-623ق)، دارالفکر.
* فتح العزیز، عبدالکریم بن محمد الرافعی (-۶۲۳ق)، دارالفکر.
* فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت، سيد محمود شاهرودي، قم، دائرة المعارف فقه اسلامي، 1382ش.
* فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، سید محمود شاهرودی، قم، دائرة المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۲ش.
* الفقه الاسلا مي‌وادلته، وهبة الزحيلي، دمشق، دارالفکر، 1418ق.
* الفقه الاسلا می‌وادلته، وهبة الزحیلی، دمشق، دارالفکر، ۱۴۱۸ق.
* فقه الحج بحوث استدلاليه في الحج، لطف الله صافي گلپايگاني، قم، مؤسسه سيده المعصومه، 1423ق.
* فقه الحج بحوث استدلالیه فی الحج، لطف الله صافی گلپایگانی، قم، مؤسسه سیده المعصومه، ۱۴۲۳ق.
* فقه الصادق عليه السلام، سيد محمد صادق حسيني روحاني، قم، دارالکتاب، 1413ق.
* فقه الصادق علیه السلام، سید محمد صادق حسینی روحانی، قم، دارالکتاب، ۱۴۱۳ق.
* فقه القرآن، قطب الدين الراوندي (-573ق)، به کوشش سيد احمد حسيني اشکوري، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1405ق.
* فقه القرآن، قطب الدین الراوندی (-۵۷۳ق)، به کوشش سید احمد حسینی اشکوری، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۵ق.
* الفقه علي المذاهب الاربعه و مذهب اهل البيت، عبدالرحمن الجزيري (-1360قبيروت، دارالثقلين، 1419ق.
* الفقه علی المذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت، عبدالرحمن الجزیری (-۱۳۶۰قبیروت، دارالثقلین، ۱۴۱۹ق.
* قواعد الاحکام في معرفه الحلال و الحرام، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1413ق.
* قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
* الکافي، محمد بن يعقوب کليني (-329ق)، به کوشش علي اکبر غفاري، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1375ش.
* الکافی، محمد بن یعقوب کلینی (-۳۲۹ق)، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، انتشارات دارالکتب اسلامیه، ۱۳۷۵ش.
* الکامل في التاريخ، علي بن محمد ابن الاثير (-630قبيروت، دار صادر، 1385ق.
* الکامل فی التاریخ، علی بن محمد ابن الاثیر (-۶۳۰قبیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
* کشاف القناع عن متن الاقناع، منصور بن يونس البهوتي (-1052ق)، به کوشش محمد حسن محمد اسماعيل شافعي، بيروت، دارالکتب العلميه، 1418ق.
* کشاف القناع عن متن الاقناع، منصور بن یونس البهوتی (-۱۰۵۲ق)، به کوشش محمد حسن محمد اسماعیل شافعی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
* کشف الغطاء، جعفر بن خضر، کاشف الغطاء (-1227ق)، اصفهان، مهدوي.
* کشف الغطاء، جعفر بن خضر، کاشف الغطاء (-۱۲۲۷ق)، اصفهان، مهدوی.
* کشف اللثام، محمد بن الحسن الفاضل الهندي (-1137ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1416ق.
* کشف اللثام، محمد بن الحسن الفاضل الهندی (-۱۱۳۷ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
* کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، علي بن حسام الدين الهندي (-975ق)، به کوشش بکري حياني و صفوه السقاء، بيروت، مؤسسه الرساله، 1409ق.
* کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی بن حسام الدین الهندی (-۹۷۵ق)، به کوشش بکری حیانی و صفوه السقاء، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.
* لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
* لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (۶۳۰–۷۱۱ق)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
* المبسوط، محمد بن احمد السرخسي (-483قبيروت، دارالمعرفه، 1406ق.
* المبسوط، محمد بن احمد السرخسی (-۴۸۳قبیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
* مجمع البيان في تفسير القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق)، به کوشش گروهي از علما، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1415ق.
* مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسی (۴۶۸–۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۱۵ق.
* المجموع شرح المهذب، يحيي بن شرف النووي (631-676قبيروت، دارالفکر.
* المجموع شرح المهذب، یحیی بن شرف النووی (۶۳۱–۶۷۶قبیروت، دارالفکر.
* مختلف الشيعه في احکام الشريعه، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق.
* مختلف الشیعه فی احکام الشریعه، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ق.
* مدارک الاحکام في شرح شرائع الاسلام، سيد محمد بن علي موسوي عاملي (956 1009ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1410ق.
* مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، سید محمد بن علی موسوی عاملی (۹۵۶ ۱۰۰۹ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۰ق.
* المدونه الکبري، روايت سحنون بن سعيد التنوخي عن عبدالرحمن بن قاسم عن ابي عبدالله مالک بن انس، قاهره، دارالسعاده، بي تا.
* المدونه الکبری، روایت سحنون بن سعید التنوخی عن عبدالرحمن بن قاسم عن ابی عبدالله مالک بن انس، قاهره، دارالسعاده، بی تا.
* مراسم العلويه في الاحکام النبويه، حمزة بن عبدالعزيز الديلمي (م0448. ق)، تحقيق محسن الحسيني الاميني، قم، اهل البيت، 1414ق.
* مراسم العلویه فی الاحکام النبویه، حمزة بن عبدالعزیز الدیلمی (م۰۴۴۸. ق)، تحقیق محسن الحسینی الامینی، قم، اهل البیت، ۱۴۱۴ق.
* مراه العقول في شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر المجلسي (1037-1110ق)، به کوشش سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1363ش.
* مراه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر المجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰ق)، به کوشش سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات دارالکتب اسلامیه، ۱۳۶۳ش.
* مسالک الافهام الي آيات الاحکام، فاضل جواد الکاظمي (-1065. ق)، تحقيق شريف زاده، مرتضويه، 1347ق.
* مسالک الافهام الی آیات الاحکام، فاضل جواد الکاظمی (-۱۰۶۵. ق)، تحقیق شریف‌زاده، مرتضویه، ۱۳۴۷ق.
* مسالک الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق)، قم، انتشارات معارف اسلامي، 1416ق.
* مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، زین الدین بن علی، شهید ثانی (۹۱۱–۹۶۶ق)، قم، انتشارات معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
* مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسين نوري الطبرسي (1254-1320ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408ق.
* مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسین نوری الطبرسی (۱۲۵۴–۱۳۲۰ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
* المستدرک علي الصحيحين، محمد بن عبدالله الحکام النيسابوري (-405قتحقيق مرعشلي، بيروت، دارالمعرفه، 1406ق.
* المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله الحکام النیسابوری (-۴۰۵قتحقیق مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
* مستمسک العروة الوثقي، سيد محسن حکيم (-1390ق)، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1404ق.
* مستمسک العروة الوثقی، سید محسن حکیم (-۱۳۹۰ق)، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
* مستند الشيعه في احکام الشريعه، احمد بن محمدمهدي النراقي (1185-1245ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1415ق.
* مستند الشیعه فی احکام الشریعه، احمد بن محمدمهدی النراقی (۱۱۸۵–۱۲۴۵ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ق.
* مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل (-241قبيروت، دارالصادر، بي تا.
* مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل (-۲۴۱قبیروت، دارالصادر، بی تا.
* مصباح الشريعه، المنسوب امام جعفر الصادق (ع) (-148قبيروت، الاعلمي1400ق.
* مصباح الشریعه، المنسوب امام جعفر الصادق (ع) (-۱۴۸قبیروت، الاعلمی۱۴۰۰ق.
* المعتبر في شرح المختصر، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق)، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1364ش.
* المعتبر فی شرح المختصر، جعفر بن حسن محقق حلی (۶۰۲–۶۷۶ق)، قم، انتشارات سید الشهداء، ۱۳۶۴ش.
* معجم الفاظ الفقه الجعفري، احمد فتح الله، الدمام، مطابع المدخول، 1415ق.
* معجم الفاظ الفقه الجعفری، احمد فتح الله، الدمام، مطابع المدخول، ۱۴۱۵ق.
* معجم الفروق اللغويه، ابوهلال العسکري (-395ق)، قم، نشر الاسلامي، 1412ق.
* معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (-۳۹۵ق)، قم، نشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
* معجم مقاييس اللغه، احمد بن فارس (-395ق)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1404ق.
* معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس (-۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.
* مغني المحتاج الي معرفه معاني الفاظ المنهاج، محمد بن احمد الشربيني (-977قبيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق.
* مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، محمد بن احمد الشربینی (-۹۷۷قبیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
* المغني، عبدالله بن قدامه (-620قبيروت، دارالکتب العلميه.
* المغنی، عبدالله بن قدامه (-۶۲۰قبیروت، دارالکتب العلمیه.
* المقنعه، شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
* المقنعه، شیخ مفید محمد بن محمد بن النعمان (۳۳۶–۴۱۳ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۰ق.
* مکارم الاخلاق، الفضل بن الحسن الطبرسي (قرن6ق)، قم، انتشارات شريف الرضي، 1392ق.
* مکارم الاخلاق، الفضل بن الحسن الطبرسی (قرن۶ق)، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۹۲ق.
* من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381قتحقيق و تصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق.
* من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱قتحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
*منتهي المطلب في تحقيق المذهب، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، مشهد، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1414ق.
*منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، مشهد، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۱۴ق.
* مواهب الجليل، محمد بن محمد الحطاب الرعيني (-954قتحقيق زکريا عميرات، بيروت، دارالکتب العلميه، 1416ق.
* مواهب الجلیل، محمد بن محمد الحطاب الرعینی (-۹۵۴قتحقیق زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
* موسوعه الامام الخويي، سيد ابوالقاسم موسوي خويي (1317-1413ق)، قم، انتشارات احياء آثار الخويي، 1418ق.
* موسوعه الامام الخویی، سید ابوالقاسم موسوی خویی (۱۳۱۷–۱۴۱۳ق)، قم، انتشارات احیاء آثار الخویی، ۱۴۱۸ق.
* الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي (1282-1360شبيروت، مؤسسه الاعلمي، 1393ق.
* المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی (۱۲۸۲–۱۳۶۰شبیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۳۹۳ق.
* النجعه في شرح اللمعه، محمد تقي تستري، تهران، صدوق، 1406ق.
* النجعه فی شرح اللمعه، محمد تقی تستری، تهران، صدوق، ۱۴۰۶ق.
* تفسير نور الثقلين، عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي (-1112ق)، به کوشش سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، اسماعيليان، 1373ش.
* تفسیر نور الثقلین، عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی (-۱۱۱۲ق)، به کوشش سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
* نهج البلاغه، شريف الرضي 406ق)، شرح صبحي صالح، قم، دارالاسوه، 1415ق.
* نهج البلاغه، شریف الرضی ۴۰۶ق)، شرح صبحی صالح، قم، دارالاسوه، ۱۴۱۵ق.
* نيل الاوطار: شرح منتقي الاخبار من الحاديث سيد الاخيار، محمد بن علي الشکوکاني (-1255قبيروت، دارالجيل، 1973م.
* نیل الاوطار: شرح منتقی الاخبار من الحادیث سید الاخیار، محمد بن علی الشکوکانی (-۱۲۵۵قبیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳م.
* الوافي، محمد بن شاه مرتضي فيض کاشاني (1006-1091قتحقيق ضياء الدين حسيني و کمال الدين فقيه ايماني، اصفهان، کتابخانه اميرالمومنين، 1406ق.
* الوافی، محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی (۱۰۰۶–۱۰۹۱قتحقیق ضیاء الدین حسینی و کمال الدین فقیه ایمانی، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین، ۱۴۰۶ق.
* وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه)، محمد بن الحسن الحر العاملي (1033-1104ق)، به کوشش عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403ق.
* وسائل الشیعه (تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه)، محمد بن الحسن الحر العاملی (۱۰۳۳–۱۱۰۴ق)، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
* هدي المتقين إلي شريعة سيد المرسلين، نجفي، کاشف الغطاء، جعفر کاشف الغطاء (م1361ق)، نجف، مطبعة کاشف الغطاء، 1423ه‍
* هدی المتقین إلی شریعة سید المرسلین، نجفی، کاشف الغطاء، جعفر کاشف الغطاء (م۱۳۶۱ق)، نجف، مطبعة کاشف الغطاء، ۱۴۲۳ه‍
* سيد جعفر صادقي فدکي
* سید جعفر صادقی فدکی

نسخهٔ ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۳۶

آهنگ خانه خدا در موسم خاص برای به جا آوردن مناسک ویژه

حج از ریشه «ح ج ج» و در لغت به معنای قصد کردن،[۱] بازداشتن،[۲] زیاد رفت و آمد کردن آمده است.[۳] برخی معنای اصلی این ریشه را قصد همراه با عمل[۴] یا استقامت[۵] دانسته و معنای اصطلاحی حج را مطابق با آن تفسیر کرده‌اند و در اصطلاح فقها، حج عبارت است از قصد کردن خانه خدا و انجام دادن مناسک مخصوص[۶] در زمان خاص[۷] یا مجموع مناسک انجام گرفته در سفر حج.[۸] به ادا کننده مناسک حج یا حج‌گزار، «حاجّ» (جمع آن: حجاج و حجیج) گفته می‌شود.[۹] حج از جهات گوناگون به گونه‌های مختلف تقسیم شده است، از جمله: حج اکبر و حج اصغر. مراد از حج اکبر در برخی منابع فقهی، مناسک حج از جمله وقوف در عرفات و رمی جمره و مراد از حج اصغر عمره است.[۱۰] همچنانکه معانی دیگری نیز برای این دو ذکر شده است.[۱۱] (نیز  حج اکبر*).

حج از نظر حکم شرعی تکلیفی به حج واجب و مستحب (مندوب) تقسیم می‌شود. حج واجب آن است که یا به سبب فراهم شدن شرایط استطاعت بر کسی واجب شود، که به آن «حجة الاسلام» نیز می‌گویند،[۱۲] یا با اسباب عارضی مانند نذر، عهد، قسم و اجاره (نیابت).[۱۳] حج غیر واجب آن است که فاقد اسباب وجوب باشد، که «حج النفل» و «حج التّطوع»[۱۴] هم خوانده می‌شود. همچنین حج از آن جهت که حج‌گزار آن را از جانب دیگری به جا آورد یا از جانب خود، به حج نیابتی و غیر نیابتی تقسیم شده است. در حج نیابتی (حج استنابه‌ای) حج‌گزار آن را به جای فرد دیگر و به نیابت از او انجام می‌دهد[۱۵] که گاهی «تبرّعی» یعنی بدون دریافت اجرت است[۱۶] و گاهی «استیجاری» یعنی در مقابل دریافت اجرت است.[۱۷] همچنین حج نیابتی از نظر مکان آغاز نیابت، به «حج بلدی*» و «حج میقاتی*» تقسیم شده است. در حج بلدی حج‌گزار به نیابت از منوب عنه از وطن او و در حج میقاتی از میقات، حج را به‌جا می‌آورد.[۱۸] (← حج بلدی) همچنین برای حج اقسام دیگری نیز ذکر کرده‌اند، از جمله: حج صروره* یعنی حج شخصی که تاکنون حج[۱۹] یا حج واجب[۲۰] به جا نیاورده است؛ «حج بذلی» *، حجی که هزینة آن را دیگری پرداخت کند.[۲۱] «حج تسکع» * یعنی حجی که با زحمت و بدون زاد و توشه انجام شود[۲۲] و «حج مستقر*» یعنی حجی که وجوب آن بر مکلف استقرار یافته است.[۲۳] (← استقرار حج)

پیشینه حج

قرآن در آیة ۳۳ حج/۲۲ از خانة کعبه به عنوان خانة کهن (الْبَیتِ الْعَتِیقِ) و در آیة ۹۶ آل عمران/۳ از آن به عنوان نخستین خانه‌ای که برای انسان‌ها قرار داده شده، یاد کرده و در آیة ۳۴ حج/۲۲، همة امت‌ها را دارای مناسک و عباداتی شمرده است.[۲۴] این آیات حاکی از قدمت داشتن خانه کعبه و نیز مناسک حج و رواج آن پیش از اسلام است؛ اما دربارة این که بنای کعبه و نیز اعمال حج از چه زمانی آغاز شده، روایات مختلفی وجود دارد. برخی از روایات حاکی از آن است که فرشتگان بنیانگذار کعبه و اولین حج‌گزاران بوده‌اند. بنابر روایتی خداوند در زیر عرش «بیت المعمور» را برای طواف فرشتگان بنا نهاد و ملائکه را مأمور کرد که مشابه آن خانه‌ای را در زمین بنا کنند.[۲۵] برخی روایات جبرئیل را اولین کسی از اهل آسمان دانسته‌اند که حج خانه خدا گزارده است.[۲۶] بنابر روایاتی دیگر، زمان حج فرشتگان دو یا سه هزار سال پیش از خلقت آدم (ع) بوده است.[۲۷] در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که پس از فرود آدم به روی زمین، جبرئیل خانه کعبه را که از بین رفته بود بر پایه‌های سابق آن بنا نهاد و سپس همراه با فرشتگان برگرد آن طواف کرد و حضرت آدم و حوا نیز چنین کردند.[۲۸] در برابر، احادیثی دیگر حضرت آدم (ع) را بنیانگذار خانة کعبه و نخستین حج‌گزار خوانده‌اند[۲۹] که شاید مراد آنان، اولین بنیانگذار و حج‌گزار از آدمیان بوده است. روایاتی هم به صراحت از بازسازی خانة کعبه به دست حضرت آدم (ع) سخن گفته‌اند.[۳۰] بنابر روایات، پس از فرود آدم (ع) به زمین و بنای کعبه، جبرئیل مناسک حج را به حضرت آدم آموزش داد و آن حضرت مناسک را همراه با جبرئیل به جا آورد.[۳۱] مفاد روایت آن است که پس از ادای مناسک منا، فرشتگان در مواجهه با حضرت آدم (ع)، قبولی حج او را آرزو کردند و از ادای حج خود در دوهزار سال قبل خبر دادند.[۳۲] برپایة برخی روایات، حضرت آدم ۱۰۰۰ بار به مکه رفت و ۷۰۰ حج و ۳۰۰ عمره ادا کرد.[۳۳] پس از حضرت آدم، شیث فرزند و وصی آن حضرت هم خانة کعبه را بازسازی کرد و حج به جا آورد.[۳۴] در برخی روایات از حج گزاردن نوح نیز یاد شده است.[۳۵]

در طوفان نوح، بنای کعبه از بین رفت تا آن‌که در عهد حضرت ابراهیم (ع)، بنابر آیة ۲۶ حج/۲۲، خداوند جایگاه خانه کعبه را به آن حضرت نشان داد: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ». حضرت ابراهیم (ع) با کمک فرزندش اسماعیل (ع)، خانة کعبه را تجدید بنا کرد: «وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْماعیل» (بقره/۲، ۱۲۷). سپس حضرت ابراهیم (ع) مأمور گردید تا مردم را برای ادای مناسک حج به مکه فرا بخواند: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیقٍ» (حجّ/۲۲، ۲۷). بنابر روایات، آن حضرت با استقرار بر روی سنگی این مأموریت را انجام داد و مردم برای ادای حج عازم مکه شدند.[۳۶] به موجب برخی روایات، مخاطب ندای ابراهیم (ع) همة کسانی بودند که در شرق و غرب عالم ساکن بودند و نیز کسانی که هنوز به دنیا نیامده بودند و همگی به ندای آن حضرت پاسخ مثبت دادند و لبیک گفتند.[۳۷] همچنین حضرت ابراهیم (ع) همراه با حضرت اسماعیل (ع) و شماری از موحدان مناسک حج را به جا آوردند.[۳۸]

در ادوار بعد، پیروان شریعت حضرت ابراهیم (ع) یعنی خاندان و فرزندان آن حضرت حج را به جا می‌آوردند.[۳۹] همچنین پیامبران دیگر الهی از جمله حضرت موسی (ع)،[۴۰] حضرت عیسی (ع)،[۴۱] حضرت سلیمان (ع) همراه با گروهی از انسان‌ها و جنیان،[۴۲] حضرت داود (ع)[۴۳] نیز مناسک حج را به جا آوردند (برای تفصیل بیشتر ← حج پیامبران). افزون بر پیامبران، ادای مناسک حج در میان دیگر بندگان صالح و پیروان شرایع هم رواج داشته است؛ مثلاً در برخی روایات از حجِ هرسالة حضرت خضر[۴۴] و نیز حج ذوالقرنین همراه با ۶۰۰٬۰۰۰ سوار سخن به میان آمده است.[۴۵] بنابر روایتی از امام صادق (ع) آیة ۲۷ قصص/۲۸ که در آن تعبیر «حِجَج» به معنای سال آمده، شاهدی بر رواج حج در میان پیروان شرایع پیشین به شمار می‌رود.[۴۶]

مناسک حج و زیارت کعبه در میان پیروان برخی شرایع متأخّر اهمیت خود را از دست داد، مثلاً پیروان حضرت موسی (ع) مکان‌هایی چون بیت‌المقدس، بیت ایل، بیت آوِن، بیت حور، هیکل سلیمان، طور سینا را برای حج و دیگر اعمال عبادی خود برگزیدند؛ همچنانکه این اهمال و دوری از حج ابراهیمی در میان مسیحیان نیز شیوع یافت.[۴۷] اعراب هم در عصر جاهلیت چون خود را پیرو شریعت حضرت ابراهیم (ع) می‌شمردند،[۴۸] اصل مناسک حج را حفظ کردند و به شماری از تعالیم آن حضرت ملتزم بودند[۴۹]؛ ولی انحرافاتی در آن پدیدآوردند و بسیاری از احکام و آداب حج را تغییر دادند،[۵۰] از جملة اینها بود: طواف با بدن عریان[۵۱] و کف زدن و هلهله کردن در مسجدالحرام[۵۲] بنابر آیة ۳۵ انفال/۸ (برای تفصیل بیشتر← حج جاهلی).

حج در شریعت اسلام

در آیات متعدد قرآن از جمله آیة ۹۷ آل عمران/۳ و ۲۷ حج/۲۲، پیامبر اکرم (ص) و مسلمانانی که توان انجام دادن این عبادت را دارند، به ادای آن مأمور شده‌اند: «وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلا». اما دربارة این که تشریع حج در چه سالی بوده، آراء مختلف است. برخی اصولاً تشریع حج را پیش از هجرت دانسته‌اند.[۵۳] از جمله مستندات آنان روایات حاکی از حج پیامبر (ص) قبل از هجرت است.[۵۴] از جمله روایاتی از ابن عباس که سه بار حج گزاردن پیامبر (ص)[۵۵] یا حج‌گزاردن هر سالة آن حضرت را گزارش کرده[۵۶] یا احادیثی که از دوبار حج گزاردن پیامبر (ص)[۵۷] یا حج گزاردن مکرر آن حضرت[۵۸] یاد کرده‌اند یا روایاتی از امام صادق (ع) که حاکی از ادای چندین حج در مکه یا ۱۰ حج یا ۲۰ حج از جانب پیامبر (ص) به همراه قریش است.[۵۹] همچنین حدیثی را که از تشریع عمره در مدینه گزارش کرده[۶۰] دال بر تشریع حج در مکه شمرده‌اند.[۶۱] در برابر، بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت اصولاً تشریع حج را پس از هجرت دانسته‌اند، هر چند در این باره که در چه سالی بوده، اختلاف نظر دارند. برخی بر آن‌اند که حج در سال سوم هجری با نزول آیه ۹۷ آل عمران/۳ تشریع شد؛ ولی پیامبر (ص) ادای آن را تا سال دهم به تأخیرانداخت.[۶۲] نظر دیگر آن است که حج در سال پنجم[۶۳] یا ششم هجری[۶۴] با نزول آیة ۱۹۶ بقره/۲ تشریع گردید: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ». برخی نیز تشریع حج را در سال نهم یا دهم دانسته‌اند.[۶۵] دربارة هر یک از سال‌های دیگر از سال نخست تا دهم هجرت نیز آرایی نقل شده است.[۶۶]

در سال ششم هجری پیامبر (ص) برای نخستین بار همراه با ۱۴۰۰ نفر از مسلمانان برای ادای مناسک حج عازم مکه شد، ولی مشرکان با مسدود کردن راه در حدیبیه مانع رسیدن مسلمانان به مکه شدند. از این رو، آن حضرت و همراهان با ذبح قربانی از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق عهدنامة حدیبیه تنها قضای عمره را به جا آوردند که به «عمرة القضاء» معروف شد.[۶۷] بر اساس روایات، شأن نزولِ آیة ۲۷ فتح/۴۸ که در آن از رؤیای پیامبر (ص) مبنی بر ورود بدون ترس مسلمانان به مسجدالحرام با امنیت و با موهای حلق و تقصیر شده سخن به میان آمده، همین واقعه است:[۶۸] «لَتَدْخُلُنَّ الْمسجدالحرام إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکمْ وَ مُقَصِّرینَ لا تَخافُونَ».

با نزول آیات نخست سورة برائت در سال نهم هجری، پیامبر اسلام (ص) مأمور شد تا این آیات را در موسم حج به مشرکان ابلاغ کند.[۶۹] پیامبر (ص) ابتدا ابوبکر را به همراه عمر بن خطاب و گروهی از مسلمانان به مکه فرستاد تا این مأموریت را انجام دهند، ولی قبل از رسیدن ابوبکر به مکه، پیامبر (ص) به دستور خداوند امیر مؤمنان علی (ع) را مأمور ابلاغ این آیات به مکیان کرد.[۷۰] از این رو، علی (ع) این آیات را در روز دهم ذی حجه برای مکیان تلاوت کرد که مضمون آنها، منع مشرکان از انجام دادن حج و نیز منع از طواف با بدن برهنه بود.[۷۱] نزول آیة ۲۸ توبه/۹ که مشرکان را «نَجَس» شمرد و آنان را از نزدیک شدن به مسجدالحرام برحذر داشت، در این سال بود:[۷۲] «إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمسجدالحرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا». برخی بر آن‌اند که مشرکان در این سال تنها از انجام دادن حج ممنوع بوده‌اند و ورود آنان به مکه برای تجارت جایز بوده است.[۷۳] در سال دهم هجری، آیة ۲۷ حج/۲۲ نازل شد که مفاد آن دستور به پیامبر (ص) برای فراخوانی مسلمانان به ادای مناسک حج بود:[۷۴] «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیق». در پی نزول این آیه، آن حضرت با فرستان مأمورانی به همة سرزمین‌های اسلامی به مسلمانان اعلام کرد که هر کس قصد ادای حج و فراگیری مناسک آن را دارد، در مدینه با پیامبر (ص) همراه شود.[۷۵] طبق نقل برخی منابع، در این سفر حج که آخرین حج آن حضرت بود و به حجة الوداع مشهور شد،[۷۶] بیش از صدهزار مسلمان آن حضرت را همراهی کردند.[۷۷] (←حجة الوداع*)

اهمیت و جایگاه حج

حج در همة شرایع الهی و نیز شریعت اسلام از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است. از جمله وجوه اهمیت حج، مأمور گردیدن دو پیامبر بزرگ الهی یعنی حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل (ع) از سوی خداوند است که مکلّف شدند مکان این عبادت بزرگ را برای حج‌گزاران آماده سازند: «وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیتِی لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکفینَ وَ الرُّکعِ السُّجُود».

افزون بر این، در آیات قرآن و روایات کسانی که به قصد ادای حج عازم این سرزمین می‌شوند، کاروان خدا[۷۸] و میهمان ویژة خداوند[۷۹] خوانده شده[۸۰] و مسلمانان از تعرض به آنان و حتی حیواناتی که برای حج علامت گذاری گردیده، منع شده‌اند. (مائده/۵، ۲)

در روایاتی دیگر زمان انجام این عبادت یعنی دهة ذی حجه از پاک‌ترین زمان‌ها و اعمال آن دارای برترین پاداش[۸۱] و از محبوب‌ترین اعمال صالح نزد خداوند[۸۲] به شمار رفته است.

حج از جمله عباداتی به شمار می‌رود که اصول عقاید دین و نیز بسیاری از فروع دین را در بطن خود دارد، مثلاً اصل توحید که در بسیاری از اعمال حج از جمله ذکر تلبیه (لبیک اللهم لبیک،...)[۸۳] تبلور یافته است. بر پایة برخی روایات، مراد از اتمام حج و عمره در آیة ۱۹۶ بقره/۲ دیدار با پیامبر (ص) و امامان (ع) پس از ادای مناسک حج است که نشانه اهمیت توجه حج گزار به مسئله نبوت و امامت به شمار می‌رود.[۸۴] همچنین حاجیان با جدا شدن از مظاهر دنیوی و پوشیدن لباس احرام در حج به یاد مرگ، آخرت و معاد می‌افتند.[۸۵] بسیاری از فروع دین نیز در عبادت حج گنجانده شده است، مانند نماز طواف که حاجیان بدان مکلف‌اند[۸۶] و روزه که به عنوان کفارة برخی اعمال در حج مقرّر شده است (بقره/۲، ۱۹۶). همچنین در برخی روایات، حج نوعی جهاد در راه خدا[۸۷] و جهاد مقبول[۸۸] خوانده شده است. به علاوه، دیگر فروع دین مانندتولّی یعنی دوستی با دوستان خداوند را از برخی آیات مرتبط با حج مانند آیة ۳۷ ابراهیم/۱۴ که در روایات به دوستی اهل بیت (ع) تفسیر شده است[۸۹] و نیز تبرّی یعنی دشمنی با دشمنان خدا را از آیات سورة برائت می‌توان استفاده کرد. اعمال نیک دیگری هم در قالب مناسک حج دیده می‌شود، مانند قربانی کردن در راه خدا «» (بقره/۲، ۱۹۶) اطعام به فقیران «» (حجّ/۲۲، ۲۸) هجرت در راه خدا «» (حجّ/۲۲، ۲۷) توبه و استغفار «» (بقره/۲، ۱۹۹) و کارهای خیر دیگر: «فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ… مَنْ تَطَوَّعَ خَیراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکرٌ عَلیمٌ» (بقره/۲، ۱۵۸). بر این اساس، در احادیث معتبر حج از ارکان پنجگانه اسلام شمرده شده است.[۹۰] همچنین بر پایه برخی روایات، حج از بسیاری از کارهای خیر و عبادات دیگر از جمله جهاد در راه خدا با همراهی غیر معصوم،[۹۱] آزاد سازی برده در راه خدا،[۹۲] انفاق در راه خدا[۹۳] و حتی نماز و روزة مستحب[۹۴] برتر است. در حدیثی سبب برتری حج را بر نماز آن دانسته‌اند که در حج نماز وجود دارد؛ ولی در نماز حج نیست.[۹۵] بنابر حدیثی دیگر، سبب برتری حج بر نماز و روزه، دوری حج‌گزار از خانوادة خویش برای مدتی طولانی، تحمل رنج و مشقت بدنی و انفاق اموال در راه آن است.[۹۶]

از دیگر ادلة اهمیت حج آن است که امامان معصوم (ع) در دعاهای خود در اوقات خاص از جمله ماه رمضان، شبهای قدر[۹۷] و پس از هر نماز، همواره توفیق ادای حج را از خداوند درخواست می‌کردند[۹۸] و مؤمنان را به تکرار حج تا ۵۰ حج و حتی بیشتر از آن[۹۹] بلکه تکرار آن در هر سال[۱۰۰] ترغیب می‌کردند، حتی اگر همراه با صرفه‌جویی در مخارج زندگی و اکتفا کردن به معیشت کم و حتی قرض کردن مخارج آن باشد.[۱۰۱] البته قرض گرفتن برای سفر حج مشروط بدان شده که قرض کننده بتواند آن را بپردازد.[۱۰۲] افزون بر این، در سیرة معصومان (ع) سفر مکرّر حج دیده می‌شود، چنان‌که نقل شده که حضرت آدم ۷۰۰ بار،[۱۰۳] و پیامبر اکرم (ص) ۱۰ یا ۲۰ بار،[۱۰۴] امام حسن مجتبی (ع) ۱۵ یا ۲۵ بار[۱۰۵] و امام سجاد (ع) ۲۰ یا ۲۲ یا ۲۵ بار[۱۰۶] حج گزاردند و حضرت خضر[۱۰۷] و امام عصر (ع)[۱۰۸] هر سال در حج حضور دارند.

اهمیت حج در شریعت اسلامی چنان است که حاکمان اسلامی مأمور شده‌اند که در صورت ترک حج از سوی مسلمانان، آنان را به اجبار راهی حج کنند[۱۰۹] و در صورت نبودن هزینة سفر، آن را از بیت المال تأمین کنند.[۱۱۰] ترک کردن حج و نیز به تأخیرانداختن آن تا زمان مرگ در احادیث بسیار مذمّت شده و آن را به مثابة کفر و مردن بر دین یهود و نصارا شمرده،[۱۱۱] و موجب هلاکت،[۱۱۲] محروم شدن از شفاعت پیامبر (ص)،[۱۱۳] پشیمانی[۱۱۴] و نابینایی در قیامت[۱۱۵] دانسته‌اند.

اهداف و آثار حج

مناسک حج از یک سو دارای اغراض و حکمتهای مهمّی است و از سوی دیگر، برکات و فوائد بسیار هم در دنیا و هم آخرت برای شخص حج‌گزار و دیگران در پی دارد. در قرآن، غرض از تکلیف به حج، وجود منافع برای انسانها ذکر شده است: «وَ أَذِّن فی النَّاسِ بِالحْجّ… لِّّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ» (حجّ/۲۲، ۲۷–۲۸). احادیث مراد از منافع را هم برکات دنیوی و هم منافع اخروی دانسته[۱۱۶] و احادیثی دیگر حج را موجب خیر دنیا و آخرت شمرده‌اند.[۱۱۷] برخی از مهم‌ترین اهداف و اغراض حج، که در عین حال از آثار آن هم به شمار می‌روند، عبارت‌اند از:

توبه و آمرزش گناهان

بنابر روایتی از امام صادق (ع) سبب اصلی بنای کعبه، توبة فرزندان آدم و پاکی آنان از گناه است؛ همچنان که خداوند بیت المعمور را برای توبة فرشتگان آفرید.[۱۱۸] امام رضا (ع) هم علت تشریع حج را کوچ کردن به سوی خداوند و توبه از گناهان گذشته وآغاز کردن حیاتی نوین دانسته است.[۱۱۹] بر پایة روایتی، یکی از مصادیق «منافع» در آیة ۲۸ حجّ/۲۲ مغفرت و بخشایش الهی است.[۱۲۰]

تهذیب نفس و تقوا

یکی دیگر از اهداف و آثار حج خودسازی و زدودن رذایل اخلاقی از نفس و تقرّب به خداوند است که در روایتی از امام رضا (ع) بدان تصریح شده است.[۱۲۱] در حدیثی از امام علی (ع) یکی از اغراض عبادت حج، بیرون راندن تکبر از قلوب و جایگزینی خشوع و فروتنی به جای آن ذکر شده است.[۱۲۲] بنابر روایات، حکمتهای تشریع هر یک از مناسک حج نیز خودسازی است؛ چنان‌که بر پایة روایتی از امام صادق (ع) حکمت ذبح قربانی ذبح هواهای نفسانی و طمع، رمی‌جمرات به مثابة دور کردن شهوات و اعمال ناپسند و حلق به منزلة برکندن عیوب ظاهری و باطنی انسان است.[۱۲۳] دیگر هدف مهم تشریع حج که در قرآن بدان تصریح شده، ایجاد ملکه تقوا در انسان است: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ… َ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْباب» (بقره/۲، ۱۹۷). افزون بر این، در آیات ۱۸۹، ۱۹۶ بقره/۲ و ۹۶ مائده/۵ نیز این نکته مطرح شده است. در احادیث هم ضرورت رعایت تقوا از سوی حج‌گزاران از هنگام احرام تا پایان مناسک تأکید گردیده است.[۱۲۴]

برپاداشتن دین و تقویت ایمان

از دیگر اهداف حج بر پایة متون دینی، اقامة دین خداوند و تقویت آن است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ» (مائده/۵، ۹۷). در احادیث، تعبیر «قیاما للناس» در آیه، به اقامة دین و معاش مردم تفسیر شده است.[۱۲۵] بر پایة روایتی دیگر، قیام دین منوط به قائم بودن کعبه است.[۱۲۶] همچنین در روایاتی دیگر، حج پرچم اسلام[۱۲۷] و موجب رفعت دین،[۱۲۸] تقویت دین[۱۲۹] و اصلاح ایمان مردم[۱۳۰] به شمار رفته است.

پیوند معنوی با رهبری الهی (تولّی)

از دیگر اهداف مهم حج، تقویت دوستی و پیوند با رهبران الهی یعنی پیامبران و امامان علیهم‌السلام است. در آیة ۲۷ حج/۲۲ حضرت ابراهیم (ع) مأمور شده که انسان‌ها را به حج فراخواند تا مردم به سوی آن حضرت بیایند: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک…». همچنین آن حضرت، به تصریح آیة ۳۷ سورة ابراهیم/۱۴ درخواست کرده که خداوند دل‌های حج‌گزاران را به جانب ذریه و فرزندانش در مکه متمایل کند: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیهِمْ». برخی روایات مراد از «ذریة ابراهیم» را اهل بیت علیهم‌السلام دانسته‌اند.[۱۳۱] بر پایة روایتی دیگر، کامل کردن حج که در آیة ۱۹۶ بقره/ ۲ مؤمنان بدان مأمور شده‌اند، دیدار با پیامبر (ص)[۱۳۲] و امامان معصوم علیهم‌السلام[۱۳۳] است. این امر در احادیثی دیگر نیز مورد تأکید قرار گرفته است.[۱۳۴] همچنین در روایات، مراد از «قضاء تَفَث» (برطرف کردن آلودگی) در آیة ۲۹ حج/۲۲، دیدار با امام معصوم (ع) ذکر شده است،[۱۳۵] از آن رو که امام معصوم انسان را از آفاتی چون جهل و گمراهی و اخلاق ناپسند دور می‌سازد.[۱۳۶] افزون بر این، امام روح حقیقی کعبه و روح همة مناسک حج و محور اصلی آن است که اهداف و اغراض مهم این عبادت را محقق می‌کند.[۱۳۷] معرفی امام حسن مجتبی (ع)[۱۳۸] و امام سجاد (ع)[۱۳۹] به فرزند مکه و منا و مشعر و عرفات، اشاره ای است به همین مسئله.

دوری از شیطان و دشمنان خدا (تبرّی)

از دیگر اهداف حج را باید دوری از شیاطین جن و انس دانست که مهم‌ترین نماد آن در حج، رمی‌جمرات است که حاجیان بدان مکلف‌اند.[۱۴۰] برخی احادیث یکی از مصادیق «قضاء تفث» را در آیة ۲۹ حج/۲۲ رمی‌جمرات دانسته‌اند.[۱۴۱] موضوع مهم دیگر، دوری از شیاطین انسانی است که با برائت از مشرکان محقق می‌شود و پیامبر اکرم (ص) در آیات نخست سورة توبه مأمور به اجرای آن در حج شد. بر این اساس، در آیاتی از قرآن حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر گرامی اسلام (ص) مهمترین الگوهای مسلمانان در همة امور از جمله در عرصة تبری جستن از دشمنان خدا معرفی شده‌اند (ممتحنه/۶۰، ۴؛ احزاب/۳۳، ۲۱).

پیشگیری از هلاکت انسان

از دیگر اهداف و آثار حج، بقای حیات انسان‌ها و جلوگیری از هلاکت آنهاست. در آیة ۹۷ مائده/۵ تصریح شده که خداوند کعبه را سبب پابرجا بودن انسان‌ها قرار داده است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ». برخی مفسران مراد از آن را حفظ و در امان بودن انسانها از خطرات دانسته[۱۴۲] و گفته‌اند که مردم با ترک کردن حج هلاک خواهند شد.[۱۴۳] این نکته در احادیث اهل بیت (ع) نیز مطرح گردیده است.[۱۴۴] در روایتی امام صادق (ع) حج‌گزاران را موجب بقای حیات کسانی شمرده که حج را ترک می‌کنند و در این مورد به آیة ۲۵۱ بقره/۲ استشهاد فرموده‌اندکه در آن از دفع شدن برخی از مردم توسّط برخی دیگر از سوی خداوند سخن به میان آمده است:[۱۴۵] «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض». افزون بر این، در احادیثی دیگر، نیت تجدید حج موجب افزوده شدن عمر و ادای مکرّر حج مانع مرگ ناگهانی دانسته شده است.[۱۴۶]

تفقه و نشر احادیث

امام رضا (ع) یکی از اهداف حج را تفقه در دین و نقل روایت سخنان امامان (ع) و نشر آنها در سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی دانسته و به آیة ۱۲۲ توبه/۹ استشهاد کرده‌اند که از لزوم هجرت برای تفقه در دین و انذار مردم پس از آن سخن به میان آورده است.[۱۴۷] در حدیثی دیگر، آشنایی با آثار و اخبار پیامبر اکرم (ص) از جمله اهداف حج به شمار رفته است.[۱۴۸]

آزمایش بندگان

از جمله اهداف تشریع حج آزمون حج‌گزاران است. درحدیثی از امیرمؤمنان (ع) مناسک حج آزمایشی دشوار به شمار رفته که با قرار داشتن کعبه در سرزمینی سخت و ابتلای حج‌گزاران به دشواریهای متعدد تحقّق می‌یابد.[۱۴۹] امام صادق (ع) غرض از آزمایش حج‌گزاران را آشکار شدن میزان اطاعت آنان از خداوند شمرده است.[۱۵۰]

منافع دنیوی

از دیگر اهداف حج، بهره‌مندی حج‌گزاران و افراد دیگر از منافع دنیوی و مادّی است که در آیة ۲۸ حج/۲۲ بدان تصریح شده است: ‏ِ «... لِّیشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ». بر پایة احادیث، تعبیر منافع در آیه مذکور افزون بر منافع اخروی، شامل بهره‌های مادی هم می‌شود،[۱۵۱] مانند منافع کرایه دهندگان مرکب‌ها[۱۵۲] و سوداگران کالاها چه از میان حج‌گزاران و چه سایر اشخاص و مجاوران کعبه.[۱۵۳] از جمله منافع مادی سفر حج، قربانی است که نصیب حج‌گزاران و فقیران می‌شود (حج/۲۲، ۲۸، ۳۶). بنا بر روایاتی دیگر، حج موجب غنای مادی حج‌گزاران[۱۵۴] و برآورده شدن نیاز خانواده آنان،[۱۵۵] ازمیان رفتن فقر،[۱۵۶] ورشکستگی[۱۵۷] و نیز موجب سلامتی بدن[۱۵۸] می‌گردد.

پاداش اخروی

از دیگر آثار مهم حج، پاداش بزرگ اخروی است. بنابر روایتی، امام صادق (ع) از جمله مصادیق منافع را در آیه ۲۸ حج/۲۲ منافع اخروی دانسته است.[۱۵۹] امام علی (ع) نیز سبب قرار دادن کعبه را در سرزمینی سخت و خشک، گشودن ابواب فضل و عفو الهی بر حج‌گزاران دانست.[۱۶۰] در احادیثی دیگر به میزان پاداش اخروی حج گزار، از جمله هر گامی که او در سفر حج برمی‌دارد، اشاره شده است.[۱۶۱]

اقسام و اعمال حج

مهمترین تقسیم‌بندی حج در فقه اسلامی، تقسیم آن به سه قسم تمتّع*، قران*، و افراد* است. حج تمتّع از دو بخش عمره و حج تشکیل شده که ابتدا عمره تمتّع و پس از خروج از احرام و احرام مجدّد، مناسک حج تمتّع به جا آورده می‌شود.[۱۶۲] به نظر فقیهان امامی[۱۶۳] و حنفی[۱۶۴] به استناد روایات[۱۶۵] و آیه ۱۹۶ بقره/۲ حج تمتّع وظیفه آفاقیان (غیر اهالی مکه و اطراف آن) است. در مقابل، فقیهان مالکی،[۱۶۶] شافعی[۱۶۷] و حنبلی[۱۶۸] این نوع حج را برای اهل مکه جایز شمرده‌اند. (حج تمتّع) به نظر فقیهان امامی، حج قران، حجی است که حج‌گزار تنها اعمال حج را در زمان خود و عمره را پس از حج در طول سال به جا می‌آورد و در طول مناسک حج، قربانی به همراه دارد.[۱۶۹] ولی به نظر فقهای اهل سنت، حج قران آن است که حج‌گزار حج را با عمره جمع کرده و هر دو را با یک احرام انجام دهد یا آن‌که پیش از اتمام اعمال عمره و خروج از احرام برای حج محرم شود.[۱۷۰] به نظر فقیهان امامی این حج وظیفه ساکنان و مجاوران مکه است.[۱۷۱] ولی بیشتر فقیهان اهل سنت ادای این حج را برای همه حج‌گزاران صحیح دانسته‌اند[۱۷۲] هرچند حنفیان بر آنند که حج قران برای اهل مکه جایز نیست (حج قران). حج افراد آن است که حج‌گزار تنها اعمال حج را انجام‌دهد و عمره را پس از آن در ماه‌های حج یا غیر آن به جا آورد،[۱۷۳] مشروط بر آن که او استطاعت عمره را نیز داشته باشد.[۱۷۴] فقهای اهل سنت حج افراد را این دانسته‌اند که حج‌گزار قبل از ماه‌های حج، عمره را انجام دهد و سپس حج را به جا آورد،[۱۷۵] یا آن که حج وعمره را جداگانه به جا آورد یا نخست حج را در زمان خود و سپس عمره را در غیر ماه‌های حج انجام دهد.[۱۷۶] فقیهان امامی[۱۷۷] و حنفی[۱۷۸] به استناد آیه ۱۹۶ بقره/۲ و روایات این نوع حج را نیز وظیفه اهل مکه و مجاوران آن دانسته‌اند ولی دیگر فقیهان اهل سنت، ادای حج افراد را برای همه حج‌گزاران جایز می‌دانند. (حج افراد)

در حج تمتّع، حج‌گزار نخست اعمال عمره تمتّع را به جا می‌آورد که عبارت است از احرام*، طواف* عمره تمتّع، نماز طواف، سعی* بین صفا و مروه و تقصیر[۱۷۹] (حلق و تقصیر*) و سپس اعمال حج را بجا می‌آورد که این اعمال از نظر عموم فقیهان – بجز در مواردی مانند قربانی، طواف قدوم و طواف نساء-[۱۸۰] در هر سه نوع از حج بدین قرار است: ۱) احرام * ۲) تلبیه * ۳) وقوف در عرفات * ۴) وقوف در مشعر * ۵) اعمال سرزمین منا شامل: رمی جمره * و حلق یا تقصیر و بیتوته در منا * ۶) طواف زیارت* و نماز آن ۷) سعی میان صفا و مروه * ۸) طواف نساء* و نماز آن.[۱۸۱] (حج افراد *)

در منابع فقهی این بحث مطرح شده که از میان سه نوع حج در مواردی که امکان گزینش یکی از آنان وجود دارد (از جمله در حج مستحب) کدام یک برتر است. فقهای امامی[۱۸۲] و حنبلی[۱۸۳] حج تمتّع را افضل از دو نوع دیگر دانسته‌اند. بدین استناد که در قرآن تنها این نوع حج ذکر شده است. (آیه ۱۹۶ بقره/۲) و از دو نوع حج دیگر ذکری به میان نیامده است.[۱۸۴] افزون بر این، در روایاتی از پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) به برتری حج تمتّع بر دو نوع دیگر حج تصریح شده است.[۱۸۵] همچنین در حج تمتّع، هم عمره و هم حج به جا آورده می‌شود و حج همراه با عمره از حج بدون عمره برتر است و به علاوه، در این حج، هر دو عمل در بهترین زمان یعنی ماه‌های حج انجام می‌شود در حالی که در دو نوع حج دیگر چنین نیست.[۱۸۶]

در مقابل، حنفیان[۱۸۷] و برخی از فقهای شافعی،[۱۸۸] حج قران را برتر دانسته‌اند زیرا به نظر آنها، حج پیامبر اسلام (ص) حج قران بوده است. به علاوه، در حدیثی از پیامبر (ص) از مأمور شدن آن حضرت از سوی جبرئیل به حج قران یاد شده است و در حدیثی دیگر از آن حضرت مسلمانان مأمور شده‌اند که حج وعمره را پشت سر هم بجا آورند زیرا این کار سبب طولانی شدن عمر می‌گردد[۱۸۹] دلیل دیگر آن که در حج قران (مطابق رأی اهل سنت) حج‌گزار میان دوعبادت جمع می‌کند و انجام دادن دو عبادت بهتر از یک عبادت استک[۱۹۰] افزون بر این در حج قران، حج‌گزار از منزل خود محرم می‌شود و مدت زمان احرام وی بیشتر است[۱۹۱] اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده (بقره/۲، ۱۹۶) مقتضی آن است که شخص از منزل خود محرم شود.[۱۹۲]

به نظر مشهور فقیهان شافعی[۱۹۳] و مالکی[۱۹۴] حج افراد برترین نوع حج است زیرا در روایتی از جابر انجام دادن حج بدون عمره توسط پیامبر (ص) گزارش شده است.[۱۹۵] و نیز از آن روکه حج‌گزار در حج افراد تا پایان اعمال حج در احرام باقی می‌ماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر یک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام می‌دهد. افزون بر این، حج افراد به اتفاق همه مسلمانان مشروع است، در حالی که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.[۱۹۶] علاوه بر این به نظر این دسته از فقها حج‌گزار در حج افراد نیازی به قربانی کردن ندارد ولی در قران و تمتّع، اگر آفاقی آن‌ها را انجام دهد، قربانی لازم است. همچنین حج خلفای سه‌گانه نخستین از نوع افراد بوده است.[۱۹۷]

احکام فقهی حج

وجوب حج

به نظر فقهای امامی[۱۹۸] و اهل سنت،[۱۹۹] حج با وجود شرایطی بر مکلفان واجب می‌گردد. از جمله ادله وجوب است: ۱) آیه ۹۷ آل‌عمران/۳ که این عمل را تکلیفی الهی بر عهده انسان‌ها شمرده است[۲۰۰] ۲) آیه ۱۹۶ بقره/۲ که به اتمام حج فرمان داده و لازمه آن وجوب اصل عمل است.[۲۰۱] ۳) روایات از جمله روایاتی از پیامبر (ص) که حج را یکی از ارکان اسلام شمرده[۲۰۲] و مسلمانان را بدان فرا خوانده است[۲۰۳] و نیز روایاتی از امامان (ع)[۲۰۴] که حج را بر همگان واجب شمرده‌اند.[۲۰۵]

شرایط وجوب

حج با تحقق شرایطی خاص بر مکلفان واجب می‌شود؛ این شرایط بر پایه همه یا برخی از مذاهب اسلامی عبارت‌اند از:

بلوغ

به نظر فقیهان امامی[۲۰۶] و اهل سنت[۲۰۷] یکی از شرایط واجب شدن حج، بلوغ است از این رو حج بر نابالغان واجب نیست. مستند آن، روایات نبوی[۲۰۸] و احادیث امامان شیعه (ع)[۲۰۹] است. ( حج کودکان)

عقل

شرط دیگر وجوب حج به نظر فقهای امامی[۲۱۰] و اهل سنت[۲۱۱] عقل است. بر اساس روایات[۲۱۲] حج بر مجنون دائمی یا ادواری که در غالب اوقات دیوانه است، واجب نیست.[۲۱۳] ( حج محجوران)

حریت (آزاد بودن)

شرط دیگر وجوب حج به نظر فقیهان امامی[۲۱۴] واهل سنت[۲۱۵] حریت است. از این رو حج بر بردگان واجب نیست. مستند آن علاوه بر اجماع[۲۱۶] ناتوانی بردگان از تصرف در اموال به تصریح آیه۷۵ نحل/۱۶ و نیزاحادیث منقول از پیامبر (ص)[۲۱۷] و امامان (ع)[۲۱۸] است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.[۲۱۹]

همچنین فقهای امامی[۲۲۰] و برخی فقهای اهل سنت[۲۲۱] با استناد به روایات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخی فقیهان شافعی حتی در صورت اجازه ندادن مالک صحیح دانسته‌اند. (حج محجوران*)

اسلام

از شرایط وجوب حج به نظر فقهای حنفی،[۲۲۲] حنبلی[۲۲۳] و برخی مالکیان[۲۲۴] اسلام یعنی مسلمان بودن حج گزار است. این دیدگاه مبتنی بر این نظر است که کافران مخاطب به احکام فرعی اسلام نیستند.[۲۲۵] از جمله ادله آنان این است که حج عبادت است و کافران اهل عبادت نیستند.[۲۲۶] در برابر، فقیهان امامی[۲۲۷] و شافعی[۲۲۸] و برخی مالکیان،[۲۲۹] اسلام را نه شرط وجوب حج بلکه شرط صحت دانسته و گفته‌اند که بر کفار نیز حج واجب است ولی در صورت انجام دادن، حج آنان صحیح نیست. از جمله مستندات این دیدگاه افزون بر روایات،[۲۳۰] عموم کلمه «الناس» در آیه ۹۷ آل عمران/۳ است که شامل کافران نیز می‌شود و نیز عموم آیه ۱۹۶ بقره/۲ که همگان را به اتمام حج و عمره فرمان داده است.[۲۳۱] (نیز استطاعت، اسلام، کافر)

استطاعت

از دیگر شرایط واجب شدن حج به نظر فقیهان امامی[۲۳۲] و بیشتر فقهای اهل سنت[۲۳۳] استطاعت است. مهمترین دلیل این شرط، در کنار احادیث،[۲۳۴] آیه ۱۹۷ آل عمران/۳ است که حج را بر افراد مستطیع واجب شمرده است.[۲۳۵] در برابر، شماری از فقیهان اهل سنت استطاعت را شرط وجوب ندانسته و بر آنند که اگر حج‌گزار با تکلف حج را به جا آورد حج او صحیح و مجزی به شمار می‌رود.[۲۳۶] ( استطاعت)

به نظر فقیهان حنفی[۲۳۷] و حنبلی[۲۳۸] یکی از شرایط تحقق استطاعت برای زنان همراهی یکی از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.[۲۳۹] در برابر، فقیهان امامی[۲۴۰] و شافعی[۲۴۱] وجود مَحرم را شرط ندانسته‌اند، از آن رو که به استناد احادیث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جایز است.[۲۴۲] ( استطاعت)

فوری بودن یا نبودن حج

در صورت حصول شرایط وجوب حج، درباره این که آیا رفتن به حج فوری است یا به تاخیرانداختن آن از سال استطاعت جایز است، اختلاف نظر وجود دارد؛ به نظر فقیهان امامی،[۲۴۳] حنبلی[۲۴۴] و برخی فقیهان حنفی[۲۴۵] و مالکی،[۲۴۶] وجوب حج فوری است و باید در نخستین زمان ممکن، آن را به جا آورد. از جمله ادله این قول، افزون بر اجماع، آیات ۹۷ آل عمران/۳ و ۱۹۶ بقره/۲ است که به وجوب حج فرمان داده و امر نیز دلالت بر فور دارد.[۲۴۷] دلیل دیگر روایاتی نبوی[۲۴۸] و نیز احادیثی از امامان[۲۴۹] است که مسلمانان را به تعجیل و عدم تساهل در حج فرمان داده و حتی تأخیر آن را موجب خروج از اسلام شمرده است. در برابر، شافعی[۲۵۰] و برخی از فقیهان حنفی و مالکی،[۲۵۱] تأخیر حج را جایز دانسته‌اند هرچند انجام دادن فوری آن را مستحب شمرده‌اند. از جمله ادله آنان سیره پیامبر (ص) است که با آن‌که آیات حج در سال ششم هجری نازل شد ولی آن حضرت ادای آن را تا سال دهم به تاخیرانداخت.[۲۵۲] در نقد این دلائل گفته‌اند که اولا در سال ششم امکان به جا آوردن حج برای آن حضرت نبود. مؤید این امر صلح حدیبیه است که پیامبر (ص) در آن سال برای عمره محرم شد ولی مشرکان مانع انجام یافتن حج شدند. ثانیاً پیامبر (ص) حج را به تأخیر نینداخت زیرا آیه دال بر وجوب حج یعنی آیه ۹۷ آل عمران/۳ در سال نهم یا دهم نازل شد و آن حضرت بدون تأخیر حج را در سال دهم به جا آورد.[۲۵۳] ثالثاً پیامبر (ص) قبل از هجرت بارها حج گزارده بود و تکلیف حج از ایشان ساقط بود.

اتمام حج

پس از شروع حج، اتمام و کامل کردن آن بر حج‌گزار واجب است.[۲۵۴] مهمترین دلیل این حکم، آیه ۱۹۶ بقره/۲ است که مسلمانان را به اتمام حج فرمان داده است[۲۵۵] «واتموا الحج و العمرة لله» بر این اساس حج‌گزار حق ندارد که برخی از اعمال حج را انجام دهد و برخی را رها نماید.[۲۵۶] همچنین فقیهان امامی[۲۵۷] و بسیاری از فقهای اهل سنت[۲۵۸] به استناد آیه مذکور و احادیث گفته‌اند که اگر حج‌گزار حج را فاسد کند نیز باید حج فاسد را به اتمام رساند و نمی‌تواند از آن خارج شود. به نظر فقهیان امامی به استناد آیه و روایات، اتمام حج استحبابی نیز پس از آغاز کردن آن واجب است و با انعقاد احرام در حج مستحبی، کامل کردن آن واجب می‌گردد.[۲۵۹] البته در صورتی که پس از شروع به اعمال حج به سبب پدید آمدن موانعی چون بیماری یا منع دشمن ادامه مناسک بسیار دشوار گردد، خروج از احرام با شرائطی جایز است. ( احصار و صد)

تکرار حج

به نظر فقیهان امامی[۲۶۰] و عموم فقهیان اهل سنت،[۲۶۱] حج در طول عمر تنها یک بار واجب است. مستند این حکم، اجماع مسلمانان[۲۶۲] و نیز مفاد آیه ۹۷ آل عمران/۳ است که مسلمانان را به ادای حج فرمان داده است و امر خداوند با یک بار انجام دادن محقق می‌شود.[۲۶۳]

ادله دیگر روایاتی از پیامبر اکرم (ص)[۲۶۴] و نیز سیره ایشان[۲۶۵] و احادیثی از شیعه (ع)[۲۶۶] در این باب است. در برابر، روایات نقل شده از اهل بیت حاکی از این است که حج بر افراد توانگر در هر سال[۲۶۷] یا در هر پنج سال[۲۶۸] یک بار واجب است. مفاد روایاتی از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.[۲۶۹] بر این اساس، شیخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است[۲۷۰] و شماری از فقهای اهل سنت نیز فتاوای مشابهی داده‌اند.[۲۷۱] ولی به نظر مشهور فقیهان امامی و اهل سنت این دیدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان[۲۷۲] و روایات مذکور، غیرقابل عمل یا محمول بر استحباب[۲۷۳] یا وجوب کفایی است، یعنی این که در هر سال باید شماری از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالی نباشد.[۲۷۴]

ولی استحباب تکرار حج مورد اتفاق همه فقیهان امامی[۲۷۵] و اهل سنت[۲۷۶] است که از جمله ادله آن، آیه ۱۲۵ بقره/۲ (و اذ جعلنا البیت مثابه للناس…) است با این استدلال که «مثابه» در آیه به معنای مکانی است که مردم هر سال به آن رجوع می‌کنند یا مکانی که هیچ‌کس از آن رویگردان نیست.[۲۷۷] همچنین روایات متعدد[۲۷۸] و نیز سیره پیامبران[۲۷۹] و امامان که به گونه مکرر حج می‌گزاردند، بر استحباب تکرار حج دلالت دارد.

زمان حج

حج ماه‌های خاص و معینی دارد: «الحج اشهر معلومات» (بقره/۲، ۱۹۷) اما درباره مصادیق ماه‌های حج آرای مختلفی مطرح شده است؛ به نظر مشهور فقیهان امامی[۲۸۰] و مالکی[۲۸۱] زمان انجام حج در سه ماه شوال، ذی قعده و ذی حجه است. از مستندات آنان، آیه ۱۹۷ بقره/۲ است با این توضیح که کمترین مصداق «اشهر» در آیه، سه ماه است احادیث هم ماه‌های حج را در آیه به سه ماه مذکور تفسیر کرده‌اند.[۲۸۲] در برابر، برخی از فقیهان امامی[۲۸۳] و شافعی[۲۸۴] زمان حج را دو ماه شوال و ذی قعده و ده شب نخست ذی حجه (تا طلوع فجر روز دهم) دانسته‌اند. آنان به ادامه آیه ۱۹۷ بقره/۲ استناد جسته‌اند که از انعقاد احرام حج در این ماه‌ها و ترک محرمات احرام در آن‌ها سخن گفته است «فمن فرض فیهن الحج…» با این استدلال که انعقاد احرام حج پس از طلوع فجر روز دهم امکان‌پذیر نیست و ارتکاب محرمات احرام نیز در روز دهم جایز می‌گردد. پس پایان ماه‌های حج ابتدای این روز (دهم ذی حجه) است.[۲۸۵] ناقدان این نظر پاسخ گفته‌اند که مراد از انعقاد حج در این ماه‌ها در این بخش از آیه غالب روزهای این ماه‌ها یا بخش مهمی از روزهای آنهاست نه همه روزهای آنها؛ بنابراین نمی‌توان روز عید قربان و روزهای بعد را از شمول آیه بیرون دانست.[۲۸۶]

حنفیان[۲۸۷] و حنبلیان[۲۸۸] بر آن‌اند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذی حجه (تا پایان روز دهم) است. به نظر آنها روایتی از پیامبر (ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که این روز هم از ایام حج است. به علاوه روز دهم ذی حجه در واقع مهمترین رکن زمانی حج است که بسیاری از اعمال مهم حج مانند رمی‌جمره عقبه، قربانی، حلق و طواف و سعی درآن روز انجام می‌شود. نظر برخی از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نیز همین است.[۲۸۹] آرای دیگری نیز درباره زمان دقیق مناسک حج مطرح شده است.[۲۹۰]

بر این اساس، به نظر فقیهان امامی[۲۹۱] و بسیاری از فقهای اهل سنت[۲۹۲] باید احرام و اعمال حج در ماه‌های حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غیر ماه‌های مذکور، این احرام به احرام عمره تبدیل می‌گردد. مستند این حکم افزون بر آیه مذکور روایاتی از امامان و صحابیان است.[۲۹۳] در برابر، برخی از فقهای اهل سنت با استناد به آیه ۱۸۹ بقره «یسئلونک عن الاهله قلی هی مواقیت للناس…» و ادله‌ای دیگر همه ماه‌های سال را میقات حج و احرام حج را قبل از ماه‌های حج جایز شمرده‌اند.[۲۹۴] این استدلال مورد مناقشه پیروان نظر مشهور قرار گرفته است.[۲۹۵]

تجارت در حج

تجارت و خرید و فروش در حج برای حج‌گزار و دیگران جایز است.[۲۹۶] مستند آن آیات ۲۷–۲۸ حج است که یکی از اغراض حج را دستیابی انسان‌ها به منافع دانسته است[۲۹۷] و در روایات یکی از مصادیق «منافع» سودهای ناشی از تجارت برای حج‌گزاران و دیگران ذکر شده است.[۲۹۸] در آیه ۱۹۸ بقره/۲ نیز تجارت و کسب منافع مادی برای حج‌گزاران تجویز شده است.[۲۹۹] «لیس علیکم جناح ان تبتغوا…» در شأن نزول آیه گفته‌اند که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهلیت تجارت در حج را ممنوع می‌شمردند که با نزول این آیه، این کار مباح اعلام شد.[۳۰۰] آیه ۲ مائده/۵ نیز مسلمانان را از تعرض به کسانی که قصد تجارت در حج را دارند بر حذر داشته است.[۳۰۱] البته برخی مراد از فضل الهی را در آیه بهره معنوی یا مجموع بهره معنوی و مادی دانسته‌اند.[۳۰۲]

فراگیری مناسک حج

لازم است که قبل از اعمال حج، حج‌گزاران احکام آن را یاد بگیرند. پیامبر (ص) به فراگیری مناسک حج همراه با سایر احکام دین فرمان داده است.[۳۰۳] آن حضرت به مسلمانان توصیه فرمود که مناسک حج خود را از ایشان فرا گیرند.[۳۰۴] بنا بر روایات، در سیره پیامبران و مسلمانان نیز از یادگیری احکام حج قبل و در حین اعمال حج سخن به میان آمده است. از جمله درباره حضرت آدم (ع) نقل شده که قبل از انجام دادن اعمال حج خداوند جبرئیل را برای تعلیم مناسک به سوی آن حضرت فرستاد و آن حضرت پس از یادگرفتن احکام حج اعمال آن را انجام داد.[۳۰۵] حضرت ابراهیم (ع) نیز از خداوند درخواست کرد که مناسک حج را به آن حضرت تعلیم دهد.[۳۰۶] (بقره/۲، ۱۲۸) در پی این درخواست خداوند جبرئیل را برای تعلیم مناسک به سوی آن حضرت فرستاد.[۳۰۷] نقل شده که عرفات از آن رو به این نام نامیده شد که جبرئیل در این سرزمین از ابراهیم (ع) پرسید که آیا مناسک حج را که به تو تعلیم دادم، شناختی و پاسخ آن حضرت مثبت بود.[۳۰۸] پیامبر اسلام (ص) نیز در قبل از حجة الوداع در میان مسلمانان اعلام کردند که هرکس قصد فراگرفتن حج را دارد با رسول خدا همراه شود.

آداب حج

در متون اسلامی‌آداب متعددی در حج برای حج‌گزاران بیان شده که برخی درباره اقدامات پیش از ادای حج و شماری مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخی دیگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخی از این آداب مربوط به قبولی حج بوده و بیشتر آنها جزء مستحبات حج می‌باشد. مهمترین این آداب عبارت‌اند از:

اخلاص در عمل

یکی از عمده‌ترین آداب حج آن است که تنها برای رضای خدا انجام شود که نصّ آیه ۱۹۶ بقره/۲ خطاب به حج‌گزاران بر آن دلالت دارد: «واتموالحج والعمره لله» در احادیث هم بر ادای این عمل برای رضای خدا وخودداری از مقاصد غیر الهی تأکید شده است، از جمله امام صادق (ع) بر اخلاص نیت و تخلیه قلب از هر چیز غیر الهی در هنگام نیت حج تأکید فرموده است.[۳۰۹] همچنین آن حضرت حج را به دو نوع حج برای خدا و حج برای مردم تقسیم کرده و پاداش حج برای رضای خدا را بر عهده خداوند و حجی که برای انسان‌ها انجام گیرد را بر عهده مردم دانسته است.[۳۱۰]

توکل و تفویض امور به خدا

بر اساس احادیث، از آداب حج آن است که حج‌گزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشهٔ سفر وَ مرکب و همراهان و توانایی و جوانی و مال خود اجتناب کند.[۳۱۱]

اهتمام برای تأمین توشه حج

به نظر برخی مفسران، مراد از «الزاد» در آیه ۱۹۷ بقره/۲ (الحج اشهر معلومات… الزاد التقوی) زاد و توشه مادی سفر حج است.[۳۱۲] در شان نزول آیه نقل شده که برخی از حج‌گزاران عازم سفر حج شده و با این اعتقاد که ما به خدا توکل می‌کنیم از برداشتن توشه سفر خودداری می‌کردند که این آیه نازل گردید.[۳۱۳] در روایتی دیگر نیز با استناد به آیه ۴۶ توبه/۹ که از تهیه توشه سفر سخن به میان آورده به تهیه نیازهای خوراکی از سوی حج‌گزار قبل از سفر توصیه شده است.[۳۱۴] همچنین برخی گفته‌اند آیه ۲۷ حج/۲۲ که از استفاده حج‌گزاران از مرکب‌های لاغر یاد کرده «ویأتوک رجالا و علی کل ضامر…» بدان اشعار دارد که حج‌گزاران باید از مرکب‌های سریع و قوی برای سفر حج بهره گیرند. در روایات بر تهیه هزینه و توشه حج تأکید شده[۳۱۵] و کنار گذاشتن بخشی از سود کار در هر روز برای سفر حج توصیه شده تا حج گزار در سفر حج به سختی نیفتد.[۳۱۶]

گشاده‌دستی در هزینه کردن

در سفر حج گشاده‌دستی در هزینه کردن و سخت نگرفتن برخود توصیه شده است. در روایتی از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره یاد شده است.[۳۱۷] در حدیثی از چانه‌زنی در چند چیز از جمله پول قربانی و اجرت رفتن به مکه نهی شده است.[۳۱۸] هرچند در احادیث دیگری چانه زنی در مبلغ قربانی جایز شمرده است.[۳۱۹] نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترین انواع توشه و خوراک از جمله بادام، شکر، شیرینی‌ها و آرد آمیخته با ترشی و آرد آمیخته با شیرینی استفاده می‌کرد.[۳۲۰] در برابر، در روایتی کاستن از هزینه سفر حج و زیاده‌روی نکردن در آن توصیه شده که آن را بر مواردی حمل کرده‌اند که حج‌گزار دچار تنگدستی باشد یا بیش ار حد گشاده‌دستی کند.[۳۲۱] همچنین روایات از سیره اهل بیت در مورد چانه زدن نسبت به هزینه قربانی درحج نقل شده است که این روایات حمل بر موردی شده است که فروشندگان جزء مؤمنان نباشند[۳۲۲] یا اختصاص به موردی دارد که فروشنده قصد فروش قربانی با قیمت غیر متعارف دارد و خریدار مغبون می‌گردد.[۳۲۳]

دعا و یاد خدا در سفر حج

از دیگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل برای سفر حج است.[۳۲۴] از جمله این آداب، بنا بر روایات، خواندن دعای فرج (لا اله الا الله الحلیم الکریم…) هنگام خروج از منزل است.[۳۲۵] بنا بر روایتی از امام رضا (ع) سزاوار است حج‌گزاری که قصد سفر حج دارد خانوده‌اش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستایش خداوند و فرستادن صلوات بر پیامبر (ص) و اهل بیت او (ع) دعای مخصوصی را بخواند. همچنین در این روایت توصیه شده که او هنگام خروج از خانه و نیز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهای خاصی را بخواند و نیز استغفار، تسبیح، تهلیل، تکبیر و صلوات بر محمد و آل محمد را زیاد بر زبان جاری کند.[۳۲۶] افزون بر این، نمازها و ادعیه دیگری هنگام آغاز به سفر در روایات توصیه شده است.[۳۲۷] فقها نیز به استحباب خواندن دعاها و سوره‌ها و اعمالی دیگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شده‌اند.[۳۲۸] همچنین یاد خدا و اذکاری خاص در طول سفر حج توصیه شده است. در روایتی از امام صادق حج‌گزاران به تقوای الهی و ذکر بسیار خداوند و کم سخن گفتن توصیه شده‌اند.[۳۲۹] در حدیثی دیگر آن حضرت حج‌گزاران را از هرچیزی که آنان را از ذکر الهی در این مدت بازمی‌دارد، فرمان داده است.[۳۳۰] افزون بر این در برخی آیات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصیه شده است از جمله در آیه ۱۹۸ بقره/۲ که حج‌گزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آیات ۲۰۳ بقره/۲ و ۲۸ حج/۲۲ که حاجیان به گفتن ذکر در ایامی خاص توصیه شده‌اند. ( ایام تشریق، تکببیر)

استفاده از مال حلال

هزینه و توشه حج باید از مال حلال و پاک باشد.[۳۳۱] بنا بر روایتی از امام باقر (ع) خداوند حج و عمره‌ای را که از مال حرام باشد نمی‌پذیرد.[۳۳۲] حتی اگر پرچمی حرام در اموال حج گزار باشد[۳۳۳] یا اینکه هزینه حج از راه‌هایی مانند جنایت، سرقت و ربا تأمین شده باشد.[۳۳۴] بنا بر روایتی، در صورتی که فرد با مال حرام حج‌گزارد و لبیک گوید، با تعبیر «لا لبیک» و «لا سعدیک» پاسخ داده می‌شود، ولی اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبیک» و «سعدیک» پاسخ داده می‌شود.[۳۳۵] به گفته امام کاظم (ع) اهل بیت پیامبر (ص) حج واجب خود را از پاک‌ترین اموال خود هزینه می‌کردند.[۳۳۶]

پرداخت حقوق دیگران

از دیگر آداب حج پرداخت حقوق دیگران پیش از ادای حج است.[۳۳۷] مفاد این نکته در روایتی از امام صادق (ع) تصریح شده است[۳۳۸]حقوق مردم گستره وسیعی دارد که هم شامل حقوق مادی می‌شود مانند دیون مادی دیگران و نیز حقوقی چون زکات و خمس و هم حقوق معنوی، مانند برطرف کردن حاجت مؤمنان، چنان‌که امام کاظم (ع) حج یکی از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده نکرده بود، غیر مقبول دانست.[۳۳۹]

تعجیل دررفتن به حج

با قطع نظر از حکم فقهیِ وجوب یا عدم وجوب فوری بودن حج، از جمله آداب حج تعجیل در حج‌گزاری است[۳۴۰] که در روایات بدان اشاره شده است.[۳۴۱] در روایتی دیگر حکمت این کار وقوع حوادثی چون بیماری حج‌گزار، یافت نشدن مرکب یا پدید آمدن نیازهای جدید ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.[۳۴۲]

بلند نگاه داشتن مو

از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پیش از حج است.[۳۴۳] در روایات از زدودن موها از یک ماه پیش از حج[۳۴۴] یا از ده روز پس از شوال[۳۴۵] یا از ابتدای ذی حجه[۳۴۶] نهی شده است. در برخی روایات افزون بر موهای سر، کوتاه کردن موی ریش هم منع شده است.[۳۴۷] بر اساس این روایات، برخی کوتاه کردن موهای سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمرده‌اند.[۳۴۸]

ترک گناه و معصیت

به نظر برخی فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آیه ۱۹۷ بقره/۲ توصیه شده، پرهیز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعی و ارتکاب گناه است.[۳۴۹] امام صادق (ع) با استناد به آیه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصیت و صادر نشدن گفتاری جز خیر از حج‌گزار دانسته است.[۳۵۰] در روایاتی دیگر به روی گرداندن خداوند از حج‌گزارانی که از معاصی پرهیز نمی‌کنند، اشاره شده است.[۳۵۱]

شروع از مکه و ختم به مدینه

به نظر مشهور فقها مستحب است که حج‌گزار ابتدا مکه و سپس مدینه را زیارت کند.[۳۵۲] برخی روایات با تعابیر گوناگون موید این نظرند، از جمله برتر بودن ختم زیارت به مدینه،[۳۵۳] اتمام حج به زیارت رسول خدا (ص)،[۳۵۴] ختم به زیارت اهل بیت (ع)[۳۵۵] و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولایت خود[۳۵۶] در برابر، در روایتی از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدینه یاد شده[۳۵۷] و حدیثی دیگر از مخیر بودن حج‌گزار میان شروع از مکه یا مدینه سخن گفته است[۳۵۸] از این رو برخی از فقیهان امامی آغاز کردن سفر را از مدینه برتر دانسته‌اند.[۳۵۹] برخی سبب افضل بودن مدینه را آن دانسته‌اند که مدینه محل احرام پیامبر (ص) برای حج بوده است[۳۶۰] یا آنکه اهل بیت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهی‌اند و برای ورود به خانه باید از در خانه وارد شد[۳۶۱] ناقدان این نظر گفته‌اند که ظاهراً مخاطب این روایات، حج‌گزارانی بوده‌اند که از مناطقی چون عراق عازم سفر حج می‌شدند زیرا عبور از مدینه بدون زیارت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) بی‌احترامی تلقّی می‌شود.[۳۶۲]

اخلاق نیک در سفر حج

از دیگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نیک هنگام سفر است.[۳۶۳] امام صادق (ع)، حج‌گزاران را به خلق و خوی نیک با همراهان سفر حج[۳۶۴] و امام رضا (ع) آنان را به اخلاق نیک و خوش رفتاری با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهیز از مجادله توصیه کرده‌اند.[۳۶۵]

نقل شده که پیامبر اکرم (ص) در یکی از سفرهای حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهی کرد.[۳۶۶] احادیث متعدد دیگری نیز در این باره روایت شده است.[۳۶۷]

حج پیاده و تحمل سختی‌ها

از دیگر توصیه‌های معصومان درباره حج پرهیز از راحت طلبی و تحمل کردن سختی‌هاست. امیر مؤمنان (ع) یکی از حکمت‌های قرار دادن خانه کعبه را در زمینی سخت، تحمل مشقت بیشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.[۳۶۸] امام صادق (ع) حج‌گزاران را به کنار نهادن دنیا و راحت طلبی هنگام سفر حج توصیه فرمود.[۳۶۹] بر این اساس، برخی از فقها حج با پای پیاده را برتر از حج به گونه سواره[۳۷۰] و حج با پای برهنه را برتر از حج با پوشیدن کفش[۳۷۱] دانسته‌اند. مستند آن، به نظر برخی آیه ۲۷ حج/۲۲ است که حاجیان پیاده را پیش از حاجیان سواره ذکر کرده است.[۳۷۲] «یاتوک رجالا و علی کل ضامر» و نیز روایات متعدد در این باره[۳۷۳] به این امر در سیره برخی امامان شیعه از جمله امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع) و امام کاظم (ع) نیز گزارش شده است.[۳۷۴] (نیز حج پیاده)

تعجیل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حج‌گزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خویش بازگردد.[۳۷۵] در روایتی پیامبر اکرم (ص)، حج‌گزار را به تعجیل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر این عمل را بالاتر از ماندن شمرد.[۳۷۶] در حدیثی دیگر آن حضرت به حج‌گزاران توصیه نمود که پس از اعمال حج بیش از سه روز در مکه اقامت نکنند.[۳۷۷] امام صادق (ع) نیز بنا بر روایتی حج‌گزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و این کار را سبب افزایش اشتیاق حج‌گزار برای رجوع مجدد به مکه دانست.[۳۷۸] در حدیثی دیگر آن حضرت ضمن توصیه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حج‌گزار شمرده است.[۳۷۹] بر این اساس به نظر مشهور فقیهان امامی و برخی فقیهان اهل سنت به استناد روایات مذکور، ماندن حج‌گزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.[۳۸۰] به تعبیر این روایات، توقّف زیاد در مکه ممکن است اسباب خستگی حج‌گزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزایش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتیاق بازگشت به این سرزمین گردد.[۳۸۱] در مقابل، در روایاتی دیگر مؤمنان به مجاورت در مکه ترغیب شده‌اند[۳۸۲] که برخی از فقیهان با استناد به این روایات و دلایل دیگر مجاورت در مکه را مستحب شمرده‌اند.[۳۸۳] (نیز اقامت در مکه)

وداع با کعبه

از دیگر آداب و مستحبات حج، به استناد روایات[۳۸۴] وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.[۳۸۵] در روایات روش وداع و آداب آن برای حج‌گزاران بیان شده است.[۳۸۶] برخی از فقهای اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را برای حج‌گزاران واجب دانسته‌اند.[۳۸۷]

شریک کردن دیگران در حج و اعمال آن

از دیگر آداب حج شریک کردن دیگران در حج استحبابی یا برخی اعمال آن همچون طواف است.[۳۸۸] بر پایه روایات شریک کردن دیگران در حج یا طواف مستحبی علاوه بر پاداش حج کامل برای دیگران – از جمله خویشان یا پدر و مادر- دارای پاداش اضافه برای حج گزار به جهت صله رحم وی با خویشاوندانش است.[۳۸۹] حتی اگر این افراد هزار نفر یا بیشتر باشند[۳۹۰] یا در صورت فراموشی در پایان حج دیگران را در حج خود شریک نماید.[۳۹۱] افزون بر این در روایاتی دیگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف دیگران چه زنده و چه مرده و نیز از جانب امامان معصوم علیهم‌السلام و فاطمه زهرا علیها السلام یاد شده و این عمل دارای پاداش زیاد دانسته شده است.[۳۹۲]

هدیه گرفتن در سفر حج

از دیگر آداب حج خریدن هدیه در این سفر برای دیگران از جمله خویشاوندان است.[۳۹۳] در روایاتی از امام صادق (ع) هدیه حج از هزینه حج دانسته شده است[۳۹۴] که مراد از این روایات طبق یک تفسیر، استحباب خرید هدیه برای دیگران در این سفر است و این که پاداش انفاق جهت خرید هدیه همچون صرف هزینه برای حج است.[۳۹۵] برخی با استناد به احادیث[۳۹۶] هدیه دادن آب زمزم از سوی حج گزار را به دیگران مستحب شمرده‌اند.[۳۹۷](سوغات)

عزم انجام دوباره حج

از دیگر مستحبات حج آن است که حج‌گزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنین نیتی مکروه است.[۳۹۸] در روایتی از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزایش عمر حج گزار دانسته شده[۳۹۹] و در احادیثی دیگر نداشتن این نیت، سبب نزدیک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.[۴۰۰]

صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه

بر اساس روایات،[۴۰۱] مستحب است که حج‌گزار به نیت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداری خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.[۴۰۲] در روایتی دیگر به انجام این عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدینه توصیه شده است.[۴۰۳]

استقبال و تکریم حج‌گزار

به استناد روایات مستحب[۴۰۴] است که پس از بازگشت حج‌گزار به وطن، دیگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وی را تکریم نمایند.[۴۰۵]

در حدیثی از امام صادق (ع) معانقه با حج‌گزار در حالی که غبار حج از بین نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.[۴۰۶] در حدیثی از امیرالمؤمنین ضمن سفارش به طلب قبولی اعمال حاجی و آمرزش گناهان او، از بوسیدن میان دو چشم و موضع سجده حج‌گزار نیز یاد گردیده است.[۴۰۷]

پانویس

  1. . معجم مقاییس اللغه، ج2، ص29، «حجج»؛ لسان العرب، ج2، ص226، «حجج».
  2. . العین، ج3، ص9 «حجج»؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».
  3. . لسان العرب، ج2، ص226-227؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».
  4. . التحقیق، ج2، ص169، «حجج».
  5. . معجم فروق اللغویه، ص176، «حجج».
  6. . کشف اللثام، ج5، ص75؛ اعانة الطالبین، ج2، ص311.
  7. . جواهر الکلام، ج17، ص219- 220؛ الدر المختار، ج2، ص499.
  8. . جواهر الکلام، ج17، ص220؛ اعانة الطالبین، ج2، ص317.
  9. . العین، ج3، ص9؛ لسان العرب، ج2، ص226.
  10. . علل الشرائع، ج2، ص442؛ کشف الغطا، ج4، ص465؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص684.
  11. . حاشیه رد المحتار، ج2، ص684؛ فتح الباری، ج8، ص242.
  12. . جواهر الکلام، ج17، ص223.
  13. . هدی المتقین، ص153.
  14. . منتهی المطلب، ج10، ص111.
  15. . الخلاف، ج2، ص248- 249؛ فقه الحج، ج1، ص283.
  16. . فقه الصادق، ج9، ص252؛ براهین الحج، ج1، ص319.
  17. . موسوعه الامام الخویی، ج3، ص200.
  18. . المقنعه، ص394- 396.
  19. . مسالک الافهام الی تنقیح الشرائع، ج2، ص286؛ جامع المقاصد، ج3، ص227.
  20. . السرائر، ج1، ص630.
  21. . مستمسک العروه، ج10، ص138- 139.
  22. . الروضة البهیه، ج2، ص170.
  23. . مستند الشیعه، ج13، ص138- 139؛ العروة الوثقی ج4، ص453.
  24. . مجمع البیان، ج7، ص168؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص58.
  25. . مستدرک الوسائل، ج9، ص328؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص9.
  26. . علل الشرائع، ج2، ص595؛ وسائل الشیعه، ج11، ص129.
  27. . الکافی، ج4، ص194؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص230؛ علل الشرائع، ج2، ص407.
  28. . الکافی، ج4، ص197؛ علل الشرائع، ج2، ص421- 422.
  29. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص229- 230؛ وسائل الشیعه، ج13، ص208.
  30. . الکافی، ج4، ص188- 189؛ وسائل الشیعه، ج13، ص294.
  31. . الکافی، ج4، ص190-191؛ علل الشرائع، ج2، ص400.
  32. . الکافی، ج4، ص194؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص230.
  33. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص229؛ وسائل الشیعه، ج11، ص128.
  34. . بحار الانوار، ج11، ص261؛ عمدة القاری، ج15، ص217؛ تاریخ الطبری، ج1، ص110.
  35. . مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص17.
  36. . الکافی، ج4، ص335؛ مجمع البیان، ج7، ص145؛ وسائل الشیعه، ج11، ص238.
  37. . تاریخ الطبری، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.
  38. . تاریخ الطبری، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.
  39. . الکافی، ج4، ص205؛ وسائل الشیعه، ج11، ص8.
  40. . الکافی، ج4، ص213-214؛ وسائل الشیعه، ج12، ص386.
  41. . صحیح مسلم، ج4، ص60؛ الکافی، ج4، ص213.
  42. . الکافی، ج4، ص213؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص235.
  43. . مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص200.
  44. . مستدرک الوسائل، ج10ع ص43؛ جامع الاحادیث الشیعه، ج10، ص200.
  45. . مستدرک الوسائل، ج5، ص398؛ بحار الانوار، ج12، ص195.
  46. . مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ بحار الانوار، ج96، ص64.
  47. . حج عبر الحضارات والامم، ص91-96، 120-132.
  48. . المیزان، ج3، ص277، 351.
  49. . المیزان، ج7، ص191؛ بحار الانوار، ج96، ص90.
  50. . احکام القرآن، ج3، ص302؛ التفسیر الکبیر، ج5، ص193.
  51. . مجمع البیان، ج4، ص239؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص217.
  52. . مجمع البیان، ج4، ص462؛ جامع البیان، ج9، ص316.
  53. . تلخیص الحبیر، ج7، ص3؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308؛ روح المعانی، ج28، ص100.
  54. . الصحیح من سیرة النبی، ج14، ص31.
  55. . فتح الباری، ج8، ص80.
  56. . سبل الهدی، ج8، ص444؛ اعیان الشیعه، ج1، ص288.
  57. . سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ سنن الترمذی، ج2، ص155.
  58. . الکافی، ج4، ص244؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص443.
  59. . الکافی، ج4، ص244-245؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص443.
  60. . الکافی، ج4، ص265.
  61. . الصحیح من سیرة النبی، ج14، ص31.
  62. . تفسیر قرطبی، ج4، ص144.
  63. . تذکرة الفقها، ج7، ص18؛ عمدة القاری، ج9، ص122.
  64. . المجموع، ج7، ص104؛ اضواء البیان، ج4، ص339؛ التفسیر الوسیط، ج1، ص98.
  65. . احکام القرآن، ج3، ص302؛ کشاف القناع، ج2، ص437.
  66. . روح المعانی، ج28، ص100.
  67. . مجمع البیان، ج2، ص28؛ تاریخ یعقوبی، ج2؛ ص55.
  68. . جامع البیان، ج26، ص140؛ التبیان، ج9، ص335.
  69. . ؟
  70. . سنن الکبری، ج5، ص129- 130؛ المستدرک، ج3، ص51.
  71. . صحیح البخاری، ج1، ص97؛ سنن الترمذی، ج2، ص179.
  72. . جامع البیان، ج10، ص136؛ مجمع البیان، ج5، ص38.
  73. . احکام القرآن، ج1، ص88؛ روح المعانی، ج10، ص76.
  74. . الکافی، ج4، ص245؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص454.
  75. . مستدرک الوسائل، ج8، ص84؛ بحار الانوار، ج21، ص383-384.
  76. . نیل الاوطار، ج5، ص145؛ عمدة القاری، ج18، ص36.
  77. . المجموع، ج7، ص104.
  78. . الکافی، ج4، ص255؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص24.
  79. . وسائل الشیعه، ج14، ص586؛ جامع احادیث الشیعه، ج12، ص628.
  80. . الکافی، ج4، ص256؛ وسائل الشیعه، ج11، ص99.
  81. . سنن ابن ماجه، ج1، ص550؛ وسائل الشیعه، ج14، ص273.
  82. . صحیح البخاری، ج1، ص8.
  83. . صحیح البخاری، ج2، ص147؛ الکافی، ج4، ص250.
  84. . الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص578.
  85. . مستدرک الوسائل، ج10، ص74؛ بحار الانوار، ج96، ص125.
  86. . الکافی، ج4، ص425؛ صحیح مسلم، ج4، ص40.
  87. . الکافی، ج4، ص259؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص416.
  88. . صحیح البخاری، ج2، ص141؛ سنن الکبری، ج9، ص21.
  89. . نور الثقلین، ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج65، ص85-86.
  90. . صحیح بخاری، ج1، ص8؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص74.
  91. . الکافی، ج4، ص260؛ وسائل الشیعه، ج11، ص122.
  92. . تهذیب الاحکام، ج5، ص22؛ وسائل الشیعه، ج11، ص119.
  93. . تهذیب الاحکام، ج5، ص19؛ وسائل الشیعه، ج11، ص113.
  94. . الکافی، ج2، ص19؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص221.
  95. . علل الشرائع، ج2، ص457؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص221- 222.
  96. . علل الشرائع، ج2، ص457؛ وسائل الشیعه، ج11، ص112.
  97. . الکافی، ج4، ص74؛ وسائل الشیعه، ج10، ص325.
  98. . اقبال الاعمال، ج1، ص79؛ بحار الانوار، ج84، ص318.
  99. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص217؛ وسائل الشیعه، ج11، ص127.
  100. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص518؛ وسائل الشیعه، ج13، ص192.
  101. . تهذیب الاحکام، ج5، ص441؛ وسائل الشیعه، ج11، ص140.
  102. . تهذیب الاحکام، ج5، ص442؛ وسائل الشیعه، ج11، ص141.
  103. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص229؛ وسائل الشیعه، ج11، ص128.
  104. . الکافی، ج4، ص244، 252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص124-125.
  105. . مستدرک الوسائل، ج8، ص29-30؛ المستدرک، ج3، ص169.
  106. . وسائل الشیعه، ج11، ص125؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48-49.
  107. . مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص200.
  108. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص20؛ وسائل الشیعه، ج11، ص135.
  109. . الکافی، ج4، ص260؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص23.
  110. . الکافی، ج4، ص272؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص420.
  111. . وسائل الشیعه، ج11، ص30؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص18.
  112. . الکافی، ج2، ص451؛ وسائل الشیعه، ج1، ص19.
  113. . الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص169؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153.
  114. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص220؛ وسائل الشیعه، ج11، ص102.
  115. . الکافی، ج4، ص269؛ وسائل الشیعه، ج11، ص26.
  116. . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
  117. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص219؛ وسائل الشیعه، ج11، ص58.
  118. . الکافی، ج4، ص188؛ وسائل الشیعه، ج13، ص295.
  119. . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
  120. . الکافی، ج4، ص264.
  121. . علل الشرائع، ج2، ص404؛ بحار الانوار، ج6، ص96.
  122. . الکافی، ج4، ص201؛ نهج البلاغه، خطبه 192.
  123. . مصباح الشریعه، ص49؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.
  124. . الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.
  125. . وسائل الشیعه، ج11، ص60؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص69.
  126. . الکافی، ج4، ص271؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص243.
  127. . نهج البلاغه، خطبه192؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
  128. . علل الشرائع، ج1، ص248؛ وسائل الشیعه، ج1، ص22.
  129. . بحار الانوار، ج6، ص110 و ج50، ص267؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
  130. . وسائل الشیعه، ج11، ص15؛ بحار الانوار، ج59، ص267.
  131. . الکافی، ج1، ص392؛ بحار الانوار، ج27، ص74.
  132. . بحار الانوار، ج97، ص139؛ جامع احادیث الشیعه، ج12، ص229.
  133. . الکافی، ج4، ص549؛ نور الثقلین، ج1، ص183.
  134. . علل الشرائع، ج2، ص459؛ بحار الانوار، ج96، ص374.
  135. . الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص484-486.
  136. . مرآه العقول، ج4، ص287؛ الامثل، ج10، ص336-337.
  137. . صهبای حج، ص99-100.
  138. . الامالی، ص245؛ تحف العقول، ص233.
  139. . بحار الانوار، ج45، ص138؛ الصحیح من سیرة النبی، ج29، ص54.
  140. . الروضة البیهه، ج2، ص281-282.
  141. . مستدرک الوسائل، ج9، ص372؛ بحار الانوار، ج96، ص312.
  142. . التبیان، ج4، ص31؛ فقه القرآن، ج1، ص86.
  143. . مجمع البیان، ج3، ص424؛ روح المعانی، ج7، ص35.
  144. . الکافی، ج4، ص271؛ وسائل الشیعه، ج11، ص21.
  145. الکافی، ج2، ص451؛ وسائل الشیعه، ج1، ص28.
  146. . الکافی، ج4، ص261؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.
  147. . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
  148. . علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشیعه، ج11، ص15.
  149. . نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافی، ج4، ص199.
  150. . الکافی، ج4، ص198؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص250.
  151. . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
  152. . علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشیعه، ج11، ص14.
  153. . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
  154. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص265؛ وسائل الشیعه، ج11، ص12.
  155. . الکافی، ج4، ص252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص9.
  156. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص222؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص21.
  157. . وسائل الشیعه، ج11، ص108؛ بحار الانوار، ج96، ص12.
  158. . الکافی، ج4، ص252؛ وسائل الشیعه، ج11، ص252.
  159. . الکافی، ج4، ص422؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص122.
  160. . نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافی، ج4، ص199.
  161. . الکافی، ج4، ص253؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص24.
  162. . الحدائق الناضره، ج14، ص315؛ قواعد الاحکام، ج1، ص398.
  163. . السرائر، ج1، ص519؛ المعتبر، ج2، ص783؛ الحدائق الناضره، ج14، ص320.
  164. . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص169؛ البحر الرائق، ج2، ص636، 640.
  165. . الکافی، ج4، ص299؛ وسائل الشیعه، ج11، ص239.
  166. . مواهب الجلیل، ج4، ص84.
  167. . المجموع، ج7، ص169؛ روضة الطالبین، ج2، ص328.
  168. . المغنی، ج3، ص502.
  169. . مختلف الشیعه، ج4، ص24؛ منتهی المطلب، ج10، ص121.
  170. . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص25؛ المغنی، ج3، ص247؛ الاقناع، ج1، ص237.
  171. . الخلاف، ج2، ص272؛ تحریر الاحکام، ج1، ص557.
  172. . المجموع، ج7، ص169؛ المدونة الکبری، ج1، ص360- 378.
  173. . المعتبر، ج2، ص785؛ المغنی، ج3، ص247.
  174. . الحدائق الناضره، ج14، ص369.
  175. . مغنی المحتاج، ج1، ص514؛ حواشی الشروانی، ج4، ص146.
  176. . مواهب الجلیل، ج4، ص68.
  177. . المجموع، ج7، ص150-165؛ المغنی، ج3، ص232؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص169-170.
  178. . بدائع الصنائع، ج2، ص169، 172؛ بدایة المجتهد، ج1، ص267؛ البحر الرائق، ج2، ص632.
  179. . الروضة البهیه، ج2، ص314
  180. . المقنعه، ص391؛ مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ البحر الرائق، ج2، ص614.
  181. . المراسم العلویه، ص103- 105؛ شرائع الاسلام، ج1، ص175.
  182. . الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص170.
  183. . المغنی، ج3، ص233؛ کشاف القناع، ج2، ص476.
  184. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص172؛ منتهی المطلب، ج10، ص139؛ المغنی، ج3، ص234.
  185. . سنن ابی داود، ج1، ص462؛ الکافی، ج3، ص234.
  186. . الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص172.
  187. . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.
  188. . المجموع، ج7، ص150- 152.
  189. . بدائع الصنائع، ج2، ص175.
  190. . تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.
  191. . المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27.
  192. . بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.
  193. . المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبین، ج2، ص586.
  194. . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.
  195. . المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزیز، ج7، ص107.
  196. . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.
  197. . مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الدانی، ص383.
  198. . منتهی المطلب، ج10، ص14- 17؛ مسالک الافهام الی تنقیح الشرائع، ج2، ص119؛ مدارک الاحکام، ج7، 16.
  199. . المجموع، ج7، ص7؛ مواهب الجلیل، ج3، ص423؛ المغنی، ج3، ص159.
  200. . منتهی المطلب، ج10، ص14- 17؛ المجموع، ج7، ص7.
  201. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ فقه القرآن، ج1، ص263؛ المغنی، ج3، ص159.
  202. . الکافی، ج2، ص18؛ صحیح البخاری، جج5، ص157.
  203. . مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص508؛ صحیح مسلم، ج4، ص102.
  204. . الحدائق الناضره، ج14، ص19؛ جواهر الکلام، ج17، ص221.
  205. . الکافی، ج4، ص265؛ وسائل الشیعه، ج11، ص17.
  206. . قواعد الاحکام، ج1، ص402؛ شرائع الاسلام، ج1، ص163.
  207. . الاقناع، ج1، ص230؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ مواهب الجلیل، ج3، ص446- 447.
  208. . سنن ابن ماجه، ج1، ص658؛ سنن ابی داود، ج2، ص338.
  209. . الکافی، ج4، ص278؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص6.
  210. . شرائع الاسلام، ج1، ص162؛ تحریر الاحکام، ج1، ص543.
  211. . المجموع، ج7، ص20؛ مواهب الجلیل، ج3، ص446- 447؛ المغنی، ج3، ص161.
  212. . سنن ابن ماجه، ج4، ص267؛ الکافی، ج4، ص267؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص3.
  213. . تحریر الاحکام، ج1، ص543- 544.
  214. . المعتبر، ج2، ص749؛ تحریر الاحکام، ج1، ص544.
  215. . الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجلیل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.
  216. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغنی، ج3، ص161.
  217. . السنن الکبری، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.
  218. . الکافی، ج4، ص266؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص4.
  219. . فتح العزیز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.
  220. . شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.
  221. . المجموع، ج7، ص56؛ المغنی، ج3، ص201.
  222. . تحفة الفقهاء، ج1، ص383؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.
  223. . المغنی، ج3، ص160؛ کشاف القناع، ج2، ص439.
  224. . الثمر الدانی، ص359؛ مواهب الجلیل، ج3، ص424.
  225. . المغنی، ج3، ص160؛ المجموع، ج7، ص18.
  226. . بدائع الصنائع، ج2، ص120؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص383.
  227. . الخلاف، ج2، ص245؛ تحریر الاحکام، ج2، ص90
  228. . المجموع، ج6، ص252؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص2076- 2077.
  229. . الثمر الدانی، ص359؛ مواهب الجلیل، ج3، ص424- 425.
  230. . الخلاف، ج2، ص245.
  231. . الخلاف، ج2، ص245؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص92- 93.
  232. . مستند الشیعه، ج11، ص23- 24؛ الخلاف، ج2؛ ص247.
  233. . المغنی، ج3، ص161؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.
  234. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ المغنی، ج3، ص161.
  235. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.
  236. . المجموع، ج7، ص19؛ مواهب الجلیل، ج3، ص445.
  237. . البحر الرائق، ج2، ص552.
  238. . کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغنی، ج3، ص201.
  239. . کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغنی، ج3، ص201.
  240. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.
  241. . المجموع، ج8، ص343.
  242. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.
  243. . الخلاف، ج2، ص257؛ مستند الشیعه، ج11، ص12- 13.
  244. . المغنی، ج3، ص195؛ کشاف القناع، ج2، ص438.
  245. . تحفة الفقهاء، ج1، ص380؛ بدائع الصنائع، ج2، ص119.
  246. . مواهب الجلیل، ج3، ص421؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص3.
  247. . الخلاف، ج2، ص257؛ المغنی، ج3، ص195.
  248. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ المغنی، ج3، ص195.
  249. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ مستند الشیعه، ج11، ص13.
  250. . المجموع، ج7، ص102.
  251. . بدائع الصنائع، ج2، ص119؛ مواهب الجلیل، ج3، ص421.
  252. . المجموع، ج7، ص102؛ المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص164.
  253. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص19.
  254. . مستند الشیعه، ج13، ص129- 130.
  255. . الحدائق الناضره، ج16، ص6؛ مستند الشیعه، ج13، ص129- 130.
  256. . الحدائق الناضره، ج16، ص308؛ المجموع، ج7، ص388.
  257. . الخلاف، ج2، ص365؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص30.
  258. . المغنی، ج3، ص378؛ المجموع، ج7، ص388؛ الاقناع، ج1، ص240.
  259. . الحدائق الناضره، ج15، ص406؛ ریاض المسائل، ج7، ص193.
  260. . المعتبر، ج2، ص746.
  261. . المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجلیل، ج3، ص412؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص2.
  262. . المعتبر، ج2، ص746؛ منتهی المطلب، ج10، ص16.
  263. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ فتح العزیز، ج7، ص2- 4.
  264. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغنی، ج3، ص159.
  265. . مغنی المحتاج، ج1، ص460؛ حواشی الشروانی، ج4، ص4.
  266. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.
  267. . الکافی، ج4، ص265؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص16.
  268. . تهذیب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشیعه، ج11، ص138.
  269. . کنز العمال، ج5، ص4- 5.
  270. . علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر.ک. جواهر الکلام، ج17، ص221.
  271. . المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجلیل، ج3، ص412.
  272. . جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجلیل، ج3، ص412.
  273. . مستند الشیعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغنی المحتاج، ج1، ص460.
  274. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشیعه، ج11، ص11.
  275. . تحریر الاحکام، ج1، ص535؛ العروة الوثقی، ج4، ص595.
  276. . مغنی المحتاج، ج1، ص460؛ مواهب الجلیل، ج3، ص415؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص2.
  277. . مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج2، ص238- 239؛ مجمع البیان، ج1، ص378.
  278. . مغنی المحتاج، ج1، ص460؛ مدارک الاحکام، ج7، ص19.
  279. . وسائل الشیعه، ج11، ص131- 132؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48- 49.
  280. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مستند الشیعه، ج11، ص244.
  281. . مواهب الجلیل، ج4، ص22.
  282. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مواهب الجلیل، ج4، ص22.
  283. . الخلاف، ج2، ص258؛ مستند الشیعه، ج11، ص244.
  284. . المجموع، ج7، ص142، 145.
  285. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ الحدائق الناضره، ج14، ص356؛ المغنی، ج3، ص263.
  286. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص184؛ المغنی، ج3، ص263.
  287. . المبسوط، سرخسی، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.
  288. . المغنی، ج3، ص263؛ الشرح الکبیر، ج3، ص223.
  289. . المغنی، ج3، ص263.
  290. . الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشیعه، ج11، ص244.
  291. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.
  292. . المجموع، ج7، ص144.
  293. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.
  294. . المغنی، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجلیل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.
  295. . الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.
  296. . مسالک الافهام الی تنقیح الشرائع، ج2، ص136.
  297. . زبدةالبیان، ص224؛ احکام القرآن، ج1، ص375.
  298. . علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشیعه، ج11، ص13.
  299. . زبدة البیان، ص268؛ مواهب الجلیل، ج3، ص502.
  300. . جامع البیان، ج2، ص385؛ مجمع البیان، ج2، ص47.
  301. . جامع البیان، ج6، ص83؛ التبیان، ج3، ص423؛ کنز العرفان، ج1، ص332.
  302. . مجمع البیان، ج2، ص47؛ احکام القرآن، ج2، ص380؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص44.
  303. . کنز العمال، ج5، ص23؛ الجامع الصغیر، ج1، ص510؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص44.
  304. . مستدرک الوسائل، ج9، ص420؛ کنز العمال، ج5، ص116.
  305. . الکافی، ج4، ص190؛ علل الشرائع، ج2، ص400.
  306. . مجمع البیان، ج1، ص391؛ احکام القرآن، ج1، ص98.
  307. . وسائل الشیعه، ج11، ص230؛ فتح الباری، ج6، ص289.
  308. . مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج2، ص304؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص69.
  309. . مصباح الشریعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  310. . بحار الانوار، ج96، ص24.
  311. . مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.
  312. . مجمع البیان، ج2، ص45؛ تفسیر قرطبی، ج2، ص411.
  313. . سنن ابی داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البیان، ج2، ص45.
  314. . وسائل الشیعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.
  315. . بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص209.
  316. . الکافی، ج4، ص280؛ وسائل الشیعه، ج11، ص143.
  317. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص279؛ وسائل الشیعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.
  318. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.
  319. . الکافی، ج4، ص496؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص209.
  320. . شرح اصول کافی، ج12، ص426.
  321. . مرآة العقول، ج17، ص170.
  322. . الوافی، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.
  323. . النجعه فی شرح اللمعه، ج7، ص122.
  324. . مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.
  325. . تهذیب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشیعه، ج11، ص383.
  326. . مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  327. . الکافی، ج4، ص285؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص271.
  328. . الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.
  329. . الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.
  330. . مصباح الشریعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  331. . العروة الوثقی، ج4، ص339.
  332. . الامالی، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.
  333. . وسائل الشیعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  334. . الکافی، ج5، ص124؛ من لایحضره الفقیه، ج3، ص162.
  335. . الکافی، ج5، ص124؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص368.
  336. . من لایحضره الفقیه، ج1، ص189.
  337. . الفقه علی مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.
  338. . مصباح الشریعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  339. . بحار الانوار، ج48، ص85.
  340. . حج و عمره در قرآن و حدیث، ص260.
  341. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.
  342. . مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.
  343. . کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.
  344. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص301؛ وسائل الشیعه، ج12، ص316.
  345. . وسائل الشیعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.
  346. . الکافی، ج4، ص318؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص47.
  347. . الکافی، ج4، ص317؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص47.
  348. . وسائل الشیعه، ج12، ص319
  349. . مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسیر الکبیر، ج5، ص180.
  350. . الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.
  351. . الکافی، ج4، ص286؛ وسائل الشیعه، ج12، ص11.
  352. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص558؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص491.
  353. . الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص484.
  354. الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.
  355. . علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشیعه، ج14، ص324.
  356. . الکافی، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.
  357. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص559؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص439.
  358. . تهذیب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشیعه، ج14، ص320.
  359. . وسائل الشیعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.
  360. . سبل الهدی، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.
  361. . مستند الشیعه، ج13، ص330.
  362. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.
  363. . بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.
  364. . مصباح الشریعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.
  365. . مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  366. . مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.
  367. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشیعه، ج12، ص9- 13.
  368. . نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافی، ج4، ص199.
  369. . مصباح الشریعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  370. . ایضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.
  371. . وسائل الشیعه، ج11، ص78.
  372. . زبدة البیان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.
  373. . وسائل الشیعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص479.
  374. . تهذیب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشیعه، ج11، ص80.
  375. . جامع احادیث الشیعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.
  376. . المستدرک، ج1، ص259.
  377. . مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحیح مسلم، ج4، ص104.
  378. . الکافی، ج4، ص230؛ وسائل الشیعه، ج13، ص234.
  379. . علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشیعه، ج13، ص234.
  380. . شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.
  381. . جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.
  382. . وسائل الشیعه، ج13، ص231؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص84- 88.
  383. . الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.
  384. . الکافی، ج4، ص530
  385. . تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.
  386. . الکافی، ج4، ص530؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص280.
  387. . المغنی، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص35.
  388. . الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخویی، ج30، ص383.
  389. . الکافی، ج4، ص315؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص460.
  390. . الکافی، ج4، ص317.
  391. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص462؛ وسائل الشیعه، ج11، ص204.
  392. . الکافی، ج4، ص315؛ وسائل الشیعه، ج11، ص197.
  393. . العروة الوثقی، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهیه، ص33.
  394. . الکافی، ج4، ص280؛ وسائل الشیعه، ج11، ص148.
  395. . وسائل الشیعه، ج11، ص149.
  396. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص208؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص472.
  397. . وسائل الشیعه، ج13، ص245.
  398. . تحریر الاحکام، ج2، ص114.
  399. . الکافی، ج4، ص281؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.
  400. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.
  401. . الکافی، ج4، ص533؛ وسائل الشیعه، ج14، ص292.
  402. . تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.
  403. . وسائل الشیعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.
  404. . الکافی، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص228.
  405. . الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافی، ج14، 1299.
  406. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص300؛ وسائل الشیعه، ج11، ص445.
  407. . الخصال، ص635.

منابع

  • احکام القرآن، احمد بن علی الجصاص (-۳۷۰ق)، تحقیق عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، محمد امین الشنقیطی (-۱۳۹۳ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • اعانه الطالبین علی حل الفاظ فتح المعین، عثمان بن محمد البکری (-۱۳۱۰ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ق.
  • اعیان الشیعه، سید محسن الامین (-۱۳۷۱ق)، به کوشش سید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۳ق.
  • اقبال الاعمال (الاقبال بالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه)، سید بن طاوس (۵۸۹–۶۶۴ق)، تصحیح جواد قیومی اصفهانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۱۴ق.
  • الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع، محمد بن احمد الشربینی (-۹۷۷ق)، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
  • الامالی، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، تصحیح قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه، تهران، انتشارات بنیاد بعثت، ۱۴۱۷ق.
  • الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب، ۱۴۲۱ق.
  • الانتصار، السید المرتضی (-۴۳۶ق)، قم، نشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
  • ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۷۱ق)، تحقیق سید حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی و عبدالرحیم بروجردی، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۳۸۹ق.
  • بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، محمد باقر المجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰ق)، تصحیح محمد باقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمد مهدی موسوی خرسان، بیروت، داراحیاء التراث العربی و مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
  • البحر الرائق (شرح کنز الدقائق)، زین‌الدین بن ابراهیم بن نجیم (-۹۷۰ق)، تحقیق زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • بحوث فقهیه، حسین الحلی، بیروت، دارالزهراء، ۱۳۴۹۳ق.
  • بدایة المجتهد و نهایه المقتصد، محمد بن احمد ابن رشد الاندلسی (-۵۹۵ق)، تحقیق العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ابوبکر بن مسعود الکاسانی (-۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبه الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
  • براهین الحج للفقهاء و الحجج، ‏ رضا مدنی کاشانی (-۱۴۱۳ق)، ‏ مدرسه علمیه آیة الله مدنی کاشانی‏، ۱۴۱۱ق‏.
  • تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضی الزبیدی (-۱۲۰۵ق)، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی (-۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴–۳۱۰ق)، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۳ق.
  • التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۳م.
  • تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، به کوشش ابراهیم بهادری، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق، ۱۴۲۰ق.
  • تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (قرن۴ق)، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • تحفة الفقهاء، محمد بن احمد السمرقندی (-۵۳۹ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • تذکرة الفقهاء، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۴–۱۴۲۳ق.
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰–۷۷۴ق)، به کوشش یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
  • التفسیر الکبیر، محمد بن عمر الفخر الرازی (-۶۰۶ق)، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
  • التفسیر الوسیط، وهبة الزحیلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۷ق.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبی (-۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربیه، ۱۴۰۵ق.
  • تلخیص الحبیر فی تخریج احادیث الرافعی الکبیر، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارالفکر، بی تا.
  • تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه للشیخ المفید، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، به کوشش سید حسن موسوی خرسان و علی آخوندی، تهران، انتشارات دارالکتب اسلامیه، ۱۳۶۵ش.
  • الثمر الدانی علی رساله القیروانی، صالح بن عبدالله الآبی الازهری (-۱۳۳۰ق)، بیروت، مکتبه الثقافیه، بی تا.
  • جامع احادیث الشیعه، اسماعیل معزی ملایری، قم، مطبعة العلمیه، ۱۳۹۹ق.
  • جامع البیان عن تاویل آی القرآن (تفسیر الطبری)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴–۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • جامع السعادات، محمد مهدی نراقی (۱۱۲۸–۱۲۰۹ق)، به کوشش سید محمد کلانتر، نجف، دارالنعمان، ۱۳۸۲ق.
  • جامع الاحادیث الجامع الصغیر و زوائده و الجامع الکبیر، عبدالرحمن بن ابی‌بکر السیوطی (۸۴۹–۹۱۱ق)، تحقیق عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
  • جامع المقاصد فی شرح القواعد، علی بن حسین الکرکی (-۹۴۰ق)، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  • جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمد حسین نجفی (-۱۲۶۶ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • حاشیة الدسوقی، محمد بن احمد الدسوقی (-۱۲۳۰ق)، احیاء الکتب العربیه.
  • حاشیة رد المحتار ع‍ل‍ی الدر ال‍م‍خ‍ت‍ار، ش‍رح ال‍ت‍ن‍وی‍ر الاب‍ص‍ار ف‍ی ف‍ق‍ه م‍ذه‍ب الام‍ام اب‍ی‌ح‍ن‍ی‍ف‍ه ال‍ن‍ع‍م‍ان، محمد امین ابن عابدین (-۱۲۵۲ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • الحج عبر الحضارات والأمم‏، ماجدة آل مرتضی المومن، تحقیق محسن الأسدی‏، تهران، ‏ مشعر، ۱۴۲۲ق.
  • حج و عمره در قرآن و حدیث، ‏ محمد محمدی ری شهری، ‏ تهران، ‏مشعر، ۱۴۲۸ق.
  • الحج و العمره فی الکتاب والسنه، محمد محمدی ری شهری، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ش.
  • الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، یوسف بن احمد البحرانی (-۱۱۸۶ق)، تحقیق محمد تقی ایروانی و علی آخوندی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳ش.
  • حواشی العلامتین عبدالحمید الشروانی و احمد بن قاسم العبادی علی تحفه المنهاج بشرح المنهاج ابن حجر الهیثمی، الشروانی (-۱۳۰۱ق) و العبادی (-۹۹۴ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
  • الخصال المحموده و المذمومه، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • الخلاف فی الاحکام، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۷ق.
  • الرسائل العشر، احمد بن محمد بن فهد الحلی (۷۵۷–۸۴۱ق)، به کوشش سید مهدی رجایی، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ق.
  • روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، محمود بن عبدالله الآلوسی (-۱۲۷۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
  • الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، زین الدین بن علی، شهید ثانی (۹۱۱–۹۶۶ق)، تحقیق سید محمد کلانتر، قم، انتشارات مکتبه داوری، ۱۴۱۰ق.
  • روضه الطالبین و عمده المتقین، یحیی بن شرف النووی (۶۳۱–۶۷۶ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.
  • ریاض المسائل فی بیان احکام الشرع بالدلائل، سید علی طباطبائی (-۱۲۳۱ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • زبده البیان فی احکام القرآن، مقدس اردبیلی احمد بن محمد (-۹۹۳ق)، به کوشش محمد باقر بهبودی، تهران، مکتبه المرتضویه لاحیاء الاثار الجعفریه، ۱۳۸۶ش.
  • سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، محمد بن یوسف الشمس الشامی (-۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، محمد بن احمد ابن ادریس (-۵۹۸ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • سنن ابن ماجه، محمد بن زید الربعی ابن ماجه (-۲۷۵ق)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
  • سنن ابی داود، ابو داود سلیمان بن الاشعث (-۲۷۵ق)، تحقیق و تعلیق سعید محمد اللحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰ق.
  • سنن الترمذی (الجامع الصحیح)، محمد عیسی الترمذی (-۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ق.
  • السنن الکبری، احمد بن الحسین البیهقی (۳۸۴–۴۵۸ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ق. ۱۴۱۶ق.
  • السیرة الحلبیه، نورالدین علی بن احمد الحلبی (-۱۰۴۴ق)، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۰ق.
  • شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، جعفر بن حسن محقق حلی (۶۰۲–۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، انتشارات استقلال، ۱۴۰۹ق.
  • شرح اصول کافی، محمد صالح مازندرانی (-۱۰۸۱ق)، تصحیح سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
  • الشرح الکبیر، عبدالرحمن بن قدامه (-۶۸۲ق)، بیروت، دارالکتب العربی.
  • شفاء السقام فی زیاره خیر الانام، تقی الدین السبکی (-۷۵۶ق)، تحقیق الحسینی الجلالی، ۱۴۱۹ق.
  • صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل البخاری (-۲۵۶ق)، به کوشش عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
  • صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (۲۰۶–۲۶۱ق)، تصحیح محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ق.
  • الصحیح من سیره النبی الاعظم، جعفر مرتضی عاملی، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
  • صهبای حج، عبدالله جوادی آملی، تنظیم حسن واعظی محمدی، قم، اسراء، ۱۳۷۷ش.
  • العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (۱۲۴۷–۱۳۳۷ق)، قم، انتشارات مرکز فقهی ائمه اطهار، ۱۴۲۲ق.
  • علل الشرائع و الاحکام، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، به کوشش سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
  • عمدة القاری، محمود بن احمد البدرالعینی (-۸۵۵ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی (-۱۷۰ق)، به کوشش مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
  • فتح الباری ش‍رح ص‍ح‍ی‍ح الام‍ام اب‍ی‌عبدالله م‍ح‍م‍د ب‍ن اس‍م‍اع‍ی‍ل ال‍ب‍خ‍اری، ابن حجر العسقلانی (۷۷۳–۸۵۲ق)، شرح عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی و محب الدین خطیب، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
  • فتح العزیز، عبدالکریم بن محمد الرافعی (-۶۲۳ق)، دارالفکر.
  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، سید محمود شاهرودی، قم، دائرة المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۲ش.
  • الفقه الاسلا می‌وادلته، وهبة الزحیلی، دمشق، دارالفکر، ۱۴۱۸ق.
  • فقه الحج بحوث استدلالیه فی الحج، لطف الله صافی گلپایگانی، قم، مؤسسه سیده المعصومه، ۱۴۲۳ق.
  • فقه الصادق علیه السلام، سید محمد صادق حسینی روحانی، قم، دارالکتاب، ۱۴۱۳ق.
  • فقه القرآن، قطب الدین الراوندی (-۵۷۳ق)، به کوشش سید احمد حسینی اشکوری، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۵ق.
  • الفقه علی المذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت، عبدالرحمن الجزیری (-۱۳۶۰ق)، بیروت، دارالثقلین، ۱۴۱۹ق.
  • قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
  • الکافی، محمد بن یعقوب کلینی (-۳۲۹ق)، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، انتشارات دارالکتب اسلامیه، ۱۳۷۵ش.
  • الکامل فی التاریخ، علی بن محمد ابن الاثیر (-۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • کشاف القناع عن متن الاقناع، منصور بن یونس البهوتی (-۱۰۵۲ق)، به کوشش محمد حسن محمد اسماعیل شافعی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • کشف الغطاء، جعفر بن خضر، کاشف الغطاء (-۱۲۲۷ق)، اصفهان، مهدوی.
  • کشف اللثام، محمد بن الحسن الفاضل الهندی (-۱۱۳۷ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی بن حسام الدین الهندی (-۹۷۵ق)، به کوشش بکری حیانی و صفوه السقاء، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.
  • لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (۶۳۰–۷۱۱ق)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • المبسوط، محمد بن احمد السرخسی (-۴۸۳ق)، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسی (۴۶۸–۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۱۵ق.
  • المجموع شرح المهذب، یحیی بن شرف النووی (۶۳۱–۶۷۶ق)، بیروت، دارالفکر.
  • مختلف الشیعه فی احکام الشریعه، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، سید محمد بن علی موسوی عاملی (۹۵۶ – ۱۰۰۹ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۰ق.
  • المدونه الکبری، روایت سحنون بن سعید التنوخی عن عبدالرحمن بن قاسم عن ابی عبدالله مالک بن انس، قاهره، دارالسعاده، بی تا.
  • مراسم العلویه فی الاحکام النبویه، حمزة بن عبدالعزیز الدیلمی (م۰۴۴۸. ق)، تحقیق محسن الحسینی الامینی، قم، اهل البیت، ۱۴۱۴ق.
  • مراه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر المجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰ق)، به کوشش سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات دارالکتب اسلامیه، ۱۳۶۳ش.
  • مسالک الافهام الی آیات الاحکام، فاضل جواد الکاظمی (-۱۰۶۵. ق)، تحقیق شریف‌زاده، مرتضویه، ۱۳۴۷ق.
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، زین الدین بن علی، شهید ثانی (۹۱۱–۹۶۶ق)، قم، انتشارات معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسین نوری الطبرسی (۱۲۵۴–۱۳۲۰ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  • المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله الحکام النیسابوری (-۴۰۵ق)، تحقیق مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • مستمسک العروة الوثقی، سید محسن حکیم (-۱۳۹۰ق)، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • مستند الشیعه فی احکام الشریعه، احمد بن محمدمهدی النراقی (۱۱۸۵–۱۲۴۵ق)، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ق.
  • مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل (-۲۴۱ق)، بیروت، دارالصادر، بی تا.
  • مصباح الشریعه، المنسوب امام جعفر الصادق (ع) (-۱۴۸ق)، بیروت، الاعلمی۱۴۰۰ق.
  • المعتبر فی شرح المختصر، جعفر بن حسن محقق حلی (۶۰۲–۶۷۶ق)، قم، انتشارات سید الشهداء، ۱۳۶۴ش.
  • معجم الفاظ الفقه الجعفری، احمد فتح الله، الدمام، مطابع المدخول، ۱۴۱۵ق.
  • معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (-۳۹۵ق)، قم، نشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس (-۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.
  • مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، محمد بن احمد الشربینی (-۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
  • المغنی، عبدالله بن قدامه (-۶۲۰ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • المقنعه، شیخ مفید محمد بن محمد بن النعمان (۳۳۶–۴۱۳ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • مکارم الاخلاق، الفضل بن الحسن الطبرسی (قرن۶ق)، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۹۲ق.
  • من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، مشهد، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۱۴ق.
  • مواهب الجلیل، محمد بن محمد الحطاب الرعینی (-۹۵۴ق)، تحقیق زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
  • موسوعه الامام الخویی، سید ابوالقاسم موسوی خویی (۱۳۱۷–۱۴۱۳ق)، قم، انتشارات احیاء آثار الخویی، ۱۴۱۸ق.
  • المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی (۱۲۸۲–۱۳۶۰ش)، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۳۹۳ق.
  • النجعه فی شرح اللمعه، محمد تقی تستری، تهران، صدوق، ۱۴۰۶ق.
  • تفسیر نور الثقلین، عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی (-۱۱۱۲ق)، به کوشش سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
  • نهج البلاغه، شریف الرضی (م ۴۰۶ق)، شرح صبحی صالح، قم، دارالاسوه، ۱۴۱۵ق.
  • نیل الاوطار: شرح منتقی الاخبار من الحادیث سید الاخیار، محمد بن علی الشکوکانی (-۱۲۵۵ق)، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳م.
  • الوافی، محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی (۱۰۰۶–۱۰۹۱ق)، تحقیق ضیاء الدین حسینی و کمال الدین فقیه ایمانی، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین، ۱۴۰۶ق.
  • وسائل الشیعه (تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه)، محمد بن الحسن الحر العاملی (۱۰۳۳–۱۱۰۴ق)، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • هدی المتقین إلی شریعة سید المرسلین، نجفی، کاشف الغطاء، جعفر کاشف الغطاء (م۱۳۶۱ق)، نجف، مطبعة کاشف الغطاء، ۱۴۲۳ه‍.ق
  • سید جعفر صادقی فدکی