کاربر:Abbasahmadi1363/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
* آیه سبز و پرانتز دار و ترجمه در یادداشت:
#وی - احتمالاً بر اساس وصیت حلیل نسبت به جانشینی وی<ref>السیرة النبویه، ج1، ص118؛ الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.</ref>- نخست با برادرش زهرة بن کلاب و مردان بنی کنانه و قریش و سپس با برادر ناتنی‌اش رزاح بن ربیعه از سران قبیله قضاعه گفت‌وگو کرد و زهره و قضاعه که پیشتر حمایت خود را اعلام داشته بودند<ref>الطبقات، ج1، ص56؛ المنمق، ص82-83.</ref> به همراه بنی اسماعیل به یاری وی برخاستند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص117-118؛ الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص238.</ref> سپس به جنگ با صوفه رفته و آن‌ها را شکست می‌دهد<ref>السیرة النبویه، ج1، ص123؛ الطبقات، ج1، ص56.</ref> و بدین ترتیب یکی از متحدان خزاعه<ref>المنمق، ص81، 83.</ref> را از میان برداشت. پس از آنها این حق به بنی سعد بن زیاد از آل صفوان و به نقلی ابوسیارة واگذار شد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص119-120؛ تاریخ الطبری، ج2، ص259؛ مروج الذهب، ج2، ص30.</ref> با شکست ایشان اینک نوبت به خزاعه و بنی بکر رسید. در این زمان خزاعه نیز به همان سرنوشت جرهمیان دچار آمده و بسیاری از ایشان در اثر قحطی و مشکلات زندگی مجبور به مهاجرت به ظهران گردیدند.<ref>المنمق، ص285-286.</ref> قصی در جنگ سختی با ایشان، پیروزی نسبی را به چنگ می‌آورد و در جریان حکمیت یعمر بن عوف، ولایت بر مکه و حجابت کعبه به وی واگذار می‌گردد و قصی و هم‌پیمانانش بر خلاف خزاعیان از پرداخت دیه کشتگان معاف می‌شوند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص123-124؛ الطبقات، ج1، ص57؛ تاریخ الطبری، ج2، ص257-258.</ref>
 
#ابن سعد (-۲۳۰ق) به جریان معامله منصب حجابت اشاره نموده است. در این جریان قصی، منصب حجابت را در عوض سبوح می از محترش (مخترش<ref>المنمق، ص285-286.</ref>) بن حلیل جانشین پدر که اینک از سرپیچی خزاعه از دستوراتش ناخرسند بود، می‌خرد<ref>الطبقات، ج1، ص56.</ref> و بدین ترتیب جنگی رخ نمی‌دهد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص56.</ref> طبق این روایت حلیل در زمان حیات خود کلید را در اختیار دخترش گذارده بود و مخترش و گاه قصی کعبه را باز و بسته می‌کردند. پس از مرگ حلیل، مخترش کلید کعبه را در اختیار می‌گیرد لیک به درخواست قصی یا با بذل مال و مقداری شراب از سوی وی، آن را در اختیار قصی قرار می‌دهد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55؛ مروج الذهب، ج2، ص32.</ref> در روایتی نزدیک به این مضمون، حلیل به هنگام مرگ خویش کلید کعبه را به دخترش و همسر قصی سپرد تا به همراهی ابو غبشان و عبدالدار، کلید را به مخترش برساند. در آن زمان خزاعیان در اثر مرگ و میر بسیار و بیماری به ظهران کوچ نموده و تنها حلیل به همراه مخترش و تنی چند از خزاعه در مکه باقی مانده بودند. قصی با حسن استفاده از فرصت به دست آمده همسرش را قانع می‌سازد تا کلید را به فرزندش عبدالدار سپارد و سپس ابو غبشان را با مبلغی ناچیز قانع می‌سازد تا خبر جانشین واقعی حلیل را از دیگران مخفی بدارد.<ref>المنمق، ص285-287؛ قس: تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.</ref> لیک به عقیده برخی، ابو غبشان کنیه مخترش است<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56.</ref> یا آن که حبی جانشین حلیل و ابو غبشان دستیار وی بوده است.<ref>تاریخ الطبری، ج2، ص256.</ref>
حج ماه‌های خاص و معینی دارد؛{{یادداشت|{{قلم رنگ|سبز|&#64831;الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ&#64830;}}
#بلاذری (-۲۷۹ق) با جمع بین دو روایت گذشته بر این باور است که خزاعه پس از آگاهی از جریان واگذاری حجابت به قصی، اقدام به جنگ می‌کنند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239؛ تاریخ الطبری، ج2، ص256.</ref>
حج در ماه‌هاى معين و معلومى است.
}}<ref>سوره بقره(۲)، آیه ۱۹۷؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۱.</ref> اما درباره مصادیق ماه‌های

نسخهٔ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۵۷

  1. وی - احتمالاً بر اساس وصیت حلیل نسبت به جانشینی وی[۱]- نخست با برادرش زهرة بن کلاب و مردان بنی کنانه و قریش و سپس با برادر ناتنی‌اش رزاح بن ربیعه از سران قبیله قضاعه گفت‌وگو کرد و زهره و قضاعه که پیشتر حمایت خود را اعلام داشته بودند[۲] به همراه بنی اسماعیل به یاری وی برخاستند.[۳] سپس به جنگ با صوفه رفته و آن‌ها را شکست می‌دهد[۴] و بدین ترتیب یکی از متحدان خزاعه[۵] را از میان برداشت. پس از آنها این حق به بنی سعد بن زیاد از آل صفوان و به نقلی ابوسیارة واگذار شد.[۶] با شکست ایشان اینک نوبت به خزاعه و بنی بکر رسید. در این زمان خزاعه نیز به همان سرنوشت جرهمیان دچار آمده و بسیاری از ایشان در اثر قحطی و مشکلات زندگی مجبور به مهاجرت به ظهران گردیدند.[۷] قصی در جنگ سختی با ایشان، پیروزی نسبی را به چنگ می‌آورد و در جریان حکمیت یعمر بن عوف، ولایت بر مکه و حجابت کعبه به وی واگذار می‌گردد و قصی و هم‌پیمانانش بر خلاف خزاعیان از پرداخت دیه کشتگان معاف می‌شوند.[۸]
  2. ابن سعد (-۲۳۰ق) به جریان معامله منصب حجابت اشاره نموده است. در این جریان قصی، منصب حجابت را در عوض سبوح می از محترش (مخترش[۹]) بن حلیل جانشین پدر که اینک از سرپیچی خزاعه از دستوراتش ناخرسند بود، می‌خرد[۱۰] و بدین ترتیب جنگی رخ نمی‌دهد.[۱۱] طبق این روایت حلیل در زمان حیات خود کلید را در اختیار دخترش گذارده بود و مخترش و گاه قصی کعبه را باز و بسته می‌کردند. پس از مرگ حلیل، مخترش کلید کعبه را در اختیار می‌گیرد لیک به درخواست قصی یا با بذل مال و مقداری شراب از سوی وی، آن را در اختیار قصی قرار می‌دهد.[۱۲] در روایتی نزدیک به این مضمون، حلیل به هنگام مرگ خویش کلید کعبه را به دخترش و همسر قصی سپرد تا به همراهی ابو غبشان و عبدالدار، کلید را به مخترش برساند. در آن زمان خزاعیان در اثر مرگ و میر بسیار و بیماری به ظهران کوچ نموده و تنها حلیل به همراه مخترش و تنی چند از خزاعه در مکه باقی مانده بودند. قصی با حسن استفاده از فرصت به دست آمده همسرش را قانع می‌سازد تا کلید را به فرزندش عبدالدار سپارد و سپس ابو غبشان را با مبلغی ناچیز قانع می‌سازد تا خبر جانشین واقعی حلیل را از دیگران مخفی بدارد.[۱۳] لیک به عقیده برخی، ابو غبشان کنیه مخترش است[۱۴] یا آن که حبی جانشین حلیل و ابو غبشان دستیار وی بوده است.[۱۵]
  3. بلاذری (-۲۷۹ق) با جمع بین دو روایت گذشته بر این باور است که خزاعه پس از آگاهی از جریان واگذاری حجابت به قصی، اقدام به جنگ می‌کنند.[۱۶]
  1. السیرة النبویه، ج1، ص118؛ الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.
  2. الطبقات، ج1، ص56؛ المنمق، ص82-83.
  3. السیرة النبویه، ج1، ص117-118؛ الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص238.
  4. السیرة النبویه، ج1، ص123؛ الطبقات، ج1، ص56.
  5. المنمق، ص81، 83.
  6. السیرة النبویه، ج1، ص119-120؛ تاریخ الطبری، ج2، ص259؛ مروج الذهب، ج2، ص30.
  7. المنمق، ص285-286.
  8. السیرة النبویه، ج1، ص123-124؛ الطبقات، ج1، ص57؛ تاریخ الطبری، ج2، ص257-258.
  9. المنمق، ص285-286.
  10. الطبقات، ج1، ص56.
  11. انساب الاشراف، ج1، ص56.
  12. انساب الاشراف، ج1، ص55؛ مروج الذهب، ج2، ص32.
  13. المنمق، ص285-287؛ قس: تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.
  14. انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56.
  15. تاریخ الطبری، ج2، ص256.
  16. انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239؛ تاریخ الطبری، ج2، ص256.