اشعار و تقلید: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{اِشعار و تقليد}} اِشعار و تقليد: از سببهاي انعقاد اِحرام در حج قِران بر پا...» ایجاد کرد) |
(اصلاح نشانی وب) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
اشعار و تقليد، از سببهاي انعقاد احرام در حج قران بر پايه برخي مذاهب اسلامي | |||
واژه «اشعار» مصدر باب افعال از ريشه | |||
«ش ـ ع ـ ر» به معناي اعلام کردن، نشانه گذاري و درآوردن خون<ref>. لسان العرب، ج4، ص413؛ تاج العروس، ج7، ص33، 37، «شعر».</ref> است. کاربرد فقهي اين واژه نزديک به همين معناي لغوي است. اشعار شتر يعني شکافتن يک سوي کوهان و خونآلود کردن آن، به نشانه مختص بودنش براي قرباني.<ref>. المغني، ج3، ص574؛ جواهر الکلام، ج18، ص57؛ معجم المصطلحات، ج1، ص194.</ref> واژه تقليد نيز مصدر باب تفعيل از ريشه « قـ ل ـ د» به معناي افکندن قلاده بر گردن است<ref>. الصحاح، ج2، ص527؛ تاج العروس، ج5، ص205، «قلد».</ref> و در اصطلاح باب حج، به معناي آويختن نعل و چيزهاي ديگر بر گردن قرباني به قصد نشانهگذاري آن براي قرباني شدن است.<ref>. المغني، ج3، ص574-575؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص257؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص666.</ref> گاه از اين دو به «سِياق الهَدْي» تعبير شده است.<ref>. الروضة البهيه، ج2، ص300؛ کشف اللثام، ج6، ص179؛ جواهر الکلام، ج19، ص193.</ref> | |||
==پيشينه و اهميت== | |||
چنانکه گفتهاند، اشعار و تقليد از سنتهاي ابراهيمي هستند که پيش از پيدايش اسلام بدان عمل ميشده است.<ref>. تفسير قرطبي، ج6، ص40؛ العرف الشذي، ج2، ص267؛ المفصل، ج11، ص210، 388.</ref> مردم در روزگار جاهليت، کفش يا قلادهاي برگردن حيوانات آماده براي قرباني کردن در حج ميانداختند يا بر پوست و کوهان شتر جراحتي ايجاد ميکردند تا هم راهزنان در آن طمع نکنند و حرمت و قداست آن رعايت شود و هم مردم بدانند که اين حيوان ويژه قرباني حج است.<ref>. المفصل، ج11، ص209-210، 388.</ref> آنان پس از انجام دادن اشعار يا تقليد، هرگونه بهرهوري از حيوان اشعار يا تقليد شده را بر خود حرام ميپنداشتند و حتي در گرسنگي سخت، از آن بهره نميبردند.<ref>. التفسير الکبير، ج12، ص101.</ref> در آن روزگار، حاجيان گاه با آويختن گردنآويزي از مو، پشم يا پوست درختان، به گمان خود، خويشتن را از گزند دشمنان حفظ ميکردند.<ref>. مجمع البيان، ج3، ص382؛ روح المعاني، ج4، ص36.</ref> | |||
اشعار و تقليد در اسلام با حدود و شرايطي تأييد شده و در منابع فقهي امامي و شماري از اهل سنت به منزله جايگزين تلبيه، از سببهاي انعقاد احرام در حج قِران مطرح شده است. گفتني است که حج قران در کنار حج افراد٭ و حج تمتع٭ يکي از اقسام سهگانه حج و وظيفه کساني است که در محدوده 48 ميلي مکه سکونت دارند.<ref>. اللمعة الدمشقيه، ص66.</ref> (← حج قران٭) به باور برخي از مفسران، مقصود از شعائر الهي که در آيه 2 مائده/5 پاسداشت حرمت آن سفارش شده، شترهاي اشعار شده براي حج هستند.<ref>. نک: التبيان، ج4، ص31.</ref> «قلائد» در آيه 2 و 97 مائده/5 نيز به قربانيهاي نشاندار تفسير شده<ref>. روض الجنان، ج7، ص166.</ref> و ذکر آن پس از هَدْي، از قبيل ذکر خاص پس از عام است که از اهميت اين موضوع نشان دارد.<ref>. مواهب الرحمن، ج10، ص259؛ مسالک الافهام، کاظمي، ج2، ص282.</ref> | |||
در منابع گوناگون، حکمتهايي براي اشعار و تقليد بيان شده که برخي از آنها عبارتند از: ناتواني شيطان از دست زدن به حيوان، آمرزش صاحب حيوان با ريختن نخستين قطره خون از حيوان اشعار شده، آگاهي ديگران از اختصاص يافتن حيوان اشعار شده براي قرباني، و آسانتر بودن شناخت حيوان براي مالک خود پس از اشعار و تقليد.<ref>. علل الشرايع، ج2، ص434؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، | |||
ص323؛ صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228؛ المجموع، ج8، ص358.</ref> | |||
== | ==استحباب اشعار و تقليد== | ||
به اجماع فقيهان امامي<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص105.</ref> و به باور بسياري از فقيهان اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص575؛ المجموع، ج8، ص358.</ref>، اشعار نه تنها مشروع، بلکه مستحب است. از صحابه و فقيهان نخستين نيز افرادي مانند ابن عمر، حسن بصري، قاسم بن محمد، سالم بن عبدالله، عطاء، ابويوسف، اسحاق و ابوثور به استحباب اشعار باور داشتند.<ref>. شرح صحيح البخاري، ج4، ص382.</ref> پشتوانه اين گروه از فقيهان، سيره پيامبر9 به مقتضاي روايتهايي است که از انجام گرفتن اشعار و تقليد به دست ايشان گزارش کردهاند.<ref>. صحيح البخاري، ج2، ص182-183؛ المغني، ج3، ص575.</ref> | |||
در برابر، ابوحنيفه بدين استدلال که اشعار گونهاي مُثْله کردن و مايه آزار حيوان است، آن را مکروه، بلکه حرام، دانسته است.<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص138؛ بدائع الصنائع، ج2، ص162؛ حلية العلماء، ج3، ص227.</ref> از ميان صحابه و فقيهان نخستين، مکروه شمردن اشعار تنها به ابراهيم بن يزيد نخعي نسبت يافته است.<ref>. سنن الترمذي، ج2، ص194-195.</ref> نظر ابوحنيفه مخالف حديثهاي صحيح قلمداد شده و در نقد آن گفتهاند: انجام دادن کارهايي چون فَصْد، حجامت و نشانهگذاري بر اندامهاي بدن حيوانات که بر پايه مصالحي صورت ميگيرد، مصداق مثله کردن نيست.<ref>. صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.</ref> حتي اگر اشعار گونهاي مثله کردن شمرده شود، بايد گفت که با توجه به حديثهاي پيش گفته، ادله عام نهي از مثله و آزار حيوانات، تخصيص خورده و اين کار بهگونه خاص روا دانسته شده است.<ref>. المجموع، ج8، ص359؛ نيل الاوطار، ج5، ص183-184.</ref> از اين رو، برخي در توجيه اين ديدگاه، کراهت را تنها مربوط به اشعاري دانستهاند که از اندازه بگذرد و مايه بيم از تلف شدن حيوان باشد.<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص138-139؛ تفسير قرطبي، ج6، ص38.</ref> | |||
در برابر، ابوحنيفه بدين استدلال | |||
درباره استحباب تقليد، اجمالاً همه فقيهان مذاهب اسلامي اتفاق نظر دارند.<ref>. اکمال المعلم، ج4، ص170؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص666؛ مستند الشيعه، ج13، ص105.</ref> | |||
==چگونگي اشعار== | |||
در منابع فقهي، اشعار با اين قيود و آداب بيان شده است: | |||
== | ===ايجاد شکاف در سمت راست حيوان=== | ||
از ديدگاه فقيهان امامي، اشعار بايد در سمت راست کوهان شتر صورت پذيرد. البته در صورت تعدد شترها، اشعارکننده بايد ميان دو شتر قرار گيرد و نخست سمت راست کوهان يک شتر و سپس سمت چپ کوهان ديگري را بشکافد.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص196؛ مستند الشيعه، ج13، ص105؛ رياض المسائل، ج6، ص154.</ref> پشتوانه آنان، حديثهاي معاوية بن عمار<ref>. الکافي، ج4، ص297.</ref> و جميل بن دراج<ref>. الکافي، ج4، ص297.</ref> است. | |||
==موارد اشعار و تقليد== | از فقيهان ديگر مذاهب نيز کساني چون شافعي، احمد حنبل و ابوثور، اشعار را در سمت راست حيوان مستحب ميدانند.<ref>. الام، ج2، ص238؛ المغني، ج3، ص574؛ المجموع، ج8، ص358.</ref> پشتوانه آنها گزارش ابن عباس از چگونگي اشعار پيامبر9 است.<ref>. صحيح مسلم، ص589؛ سنن الترمذي، ج3، ص194؛ عمدة القاري، ج10، ص35.</ref> در برابر، برخي به استناد شيوه اشعار عبدالله بن عمر، به تخيير باور دارند<ref>. الاستذکار، ج4، ص246-247؛ المحلي، ج7، ص112؛ فتح الباري، ج3، ص434.</ref> يا اشعار را در سمت چپ کوهان شتر مستحب ميدانند.<ref>. مختصر خليل، ص76؛مواهب الجليل، ج4، ص280.</ref> در مقام موازنه ميان اين ديدگاهها گفتهاند: بيترديد بايد ديدگاهي پذيرفته شود که با کار پيامبر9 سازگار باشد.<ref>. المحلي، ج7، ص112؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص301؛ المغني، ج3، ص574.</ref> | ||
===خونآلودکردن پهلوي حيوان=== | |||
شماري از اماميان<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص634؛ العروة الوثقي، ج4، ص667.</ref> و برخي از شافعيان<ref>. المجموع، ج8، ص358؛ اعانة الطالبين، ج2، ص357.</ref>، آغشته کردن پهلوي شتر به خون را لازم و آن را درتحقق مفهوم اشعار دخيل دانستهاند. اما شماري از فقيهان امامي آن را بيدليل شمردهاند.<ref>. الحدائق، ج15، ص49؛ رياض المسائل، ج6، ص154.</ref> | |||
===ايستادن حاجي در سمت چپ قرباني هنگام اشعار=== | |||
شماري از فقيهان امامي، ايستادن اشعارکننده را در سمت چپ حيوان شرط کردهاند.<ref>. جواهر الکلام، ج18، ص57.</ref> پشتوانه آنان، روايت صريح معاوية بن عمار<ref>. الکافي، ج4، ص297.</ref> است: «يقوم الرجل فى الجانب الأيسر ثم يقلدها.» شماري ديگر احتمال دادهاند که اين عبارت مربوط به تقليد باشد، نه اشعار.<ref>. معتمد العروه، ج2، ص535-536.</ref> ولي برخي از فقيهان امامي معاصر اين احتمال را نپذيرفتهاند.<ref>. فقه الحج، ج3، ص69.</ref> | |||
===رو به قبله کردن حيوان هنگام اشعار=== | |||
به گفته شماري از فقيهان امامي<ref>. الدروس، ج1، ص483.</ref> و اهل سنت<ref>. الموطأ، ج1، ص379؛ بداية المجتهد، ج1، ص301؛ المجموع، ج8، ص358.</ref> از آداب اشعار آن است که حيوان هنگام اشعار، رو به قبله باشد. | |||
===انجام دادن اشعار در حالي که شتر سينه بر زمين نهاده باشد=== | |||
به تصريح بسياري از فقيهان<ref>. السرائر، ج1، ص535؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص258؛ الدروس، ج1، ص483.</ref> به پشتوانه روايات<ref>. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص324؛ التهذيب، ج5، ص43.</ref> سزاوار است که اشعار شتر هنگامي صورت پذيرد که سينه بر زمين نهاده باشد. | |||
===انجام دادن اشعار به دست خود احرامگزار=== | |||
شماري از فقيهان امامي در فرض توانايي احرامگزار،انجام گرفتن اشعار به دست خود او را شرط کردهاند.<ref>. کشف الغطاء، ج4، ص529.</ref> اما شماري ديگر آن را از آداب اشعار شمردهاند.<ref>. الدروس، ج1، ص483.</ref> | |||
==چگونگي تقليد== | |||
به باور فقيهان امامي، تقليد بدين ترتيب تحقق مييابد که حجگزار نعلي کهنه را که با آن نماز گزارده، بر گردن قرباني افکند.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ العروة الوثقي، ج4، ص667؛ کلمة التقوي، ج3، ص294.</ref> به تصريح شماري از فقيهان، نماز ياد شده اعم از نماز واجب و مستحب و شکسته و تمام است.<ref>. کشف الغطاء، ج4، ص53.</ref> به اين شيوه تقليد در برخي از حديثها<ref>. الکافي، ج4، ص297؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص324.</ref> تصريح شده است. اما شماري از اماميان به پشتوانه رواياتي ديگر<ref>. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص323.</ref>، آويختن نخ، بند چرمي و مانند آن را نيز کافي دانسته و همين را نشانه قرباني بودن آن خواندهاند.<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص572؛ الدروس، ج1، ص349؛ معتمد العروه، ج3، ص340.</ref> بيشتر فقيهان مذاهب ديگر نيز آويختن يک نعل را کافي دانستهاند و تنها سفيان ثوري آويختن دو نعل را شرط کرده است.<ref>. فتح الباري، ج3، ص438.</ref> شماري ديگر از اهل سنت، آويختن چيزهاي ديگر را نيز کافي شمردهاند.<ref>. فتح الباري، ج3، ص438.</ref> به تصريح برخي از اهل سنت، سزاوار است نعلي که با آن تقليد صورت ميگيرد، گرانبها باشد تا بتوان آن را پس از ذبح قرباني صدقه داد.<ref>. المجموع، ج8، ص358؛ فتح العزيز، ج8، ص93.</ref> به باور فقيهان امامي و اهل سنت، از آداب اشعار و تقليد آن است که پس از اشعار و تقليد، حيوان با پوشش ويژه پوشانده شود.<ref>. المجموع، ج8، ص362؛ روضة المتقين، ج4، ص367؛ تهذيب المسائل المدونه، ج1، ص186.</ref> (← تجليل) | |||
==موارد اشعار و تقليد== | |||
فقيهان امامي، اشعار و تقليد را در اين موارد مستحب دانستهاند: | فقيهان امامي، اشعار و تقليد را در اين موارد مستحب دانستهاند: | ||
==زمان و | ===قرباني در حج قِران=== | ||
به باور مشهور فقيهان امامي، | مهمترين مصداق اجراي اشعار و تقليد، قرباني در حج قران است تا آنجا که بسياري از فقيهان امامي تنها مورد اشعار و تقليد را همين دانستهاند.<ref>. غنية النزوع، ص190؛ مستند الشيعه، ج13، ص105.</ref> | ||
===قرباني در حج تمتع=== | |||
شماري از فقيهان امامي به استحباب اشعار و تقليد در قرباني حج تمتع نيز باور دارند.<ref>. الدروس، ج1، ص443.</ref> | |||
===قرباني فرستاده شده از راه دور=== | |||
به تصريح شماري از فقيهان امامي، مستحب است حجگزار آفاقي به مکه قرباني بفرستد و با دوستان خود موعدي را براي انجام دادن اشعار و تقليد در ميقات معين کند. مستحب است فرستنده قرباني در فاصله موعد اشعار و تقليد تا ذبح حيوان، از محرمات احرام اجتناب کند.<ref>. تنقيح الرائع، ج1، ص530؛ اللوامع، ج8، ص336؛ شرح فروع الکافي، ج5، ص518.</ref> فقيهان اهل سنت نيز به استحباب اشعار و تقليد در اين موارد تصريح کردهاند<ref>. المجموع، ج8، ص361؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص675.</ref>؛ هر چند مکان اجراي اشعار و تقليد در مورد سوم را شهري دانستهاند که قرباني از آنجا فرستاده شده است.<ref>. المجموع، ج8، ص361.</ref> | |||
==زمان و مکان اشعار و تقليد== | |||
به باور مشهور فقيهان امامي، مکان انجام دادن اشعار و تقليد، ميقات است. اگر تنها پس از احرام در ميقات، همراه داشتن حيوان ممکن شود، ميتوان همان جا اشعار و تقليد نمود.<ref>. الدروس، ج1، ص483-484؛ ذخيرة المعاد، ج2، ص550.</ref> در سخن شماري از فقيهان اهل سنت نيز به اين تفصيل اشاره شده است.<ref>. المغني، ج3، ص575؛ شرح مختصر خليل، ج2، ص383.</ref> اما شماري ديگر به پشتوانه روايات، هنگام اشعار و تقليد را همان زمان احرام دانستهاند<ref>. احکام الاحکام، ج1، ص323؛ الذخيره، ج3، ص356؛ نيل الاوطار، ج5، ص183.</ref>، حتي اگر احرام پيش از ميقات صورت پذيرد.<ref>. المجموع، ج8، ص361.</ref> | |||
==حيوانات قابل اشعار و تقليد== | |||
به باور فقيهان امامي، اشعار مخصوص شتر است<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص257؛ منتهي المطلب، ج2، ص679؛ الحدائق، ج15، ص51.</ref>؛ زيرا در حيواني جز آن، دليلي بر تحقق اشعار نيست.<ref>. معتمد العروه، ج2، ص530-531؛ فقه الحج، ج3، ص61؛ آراء المراجع، ج1، ص205.</ref> بر پايه روايات<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص276-277.</ref>، تقليد در گاو و گوسفند نيز جريان دارد.<ref>. معتمد العروه، ج2، ص530.</ref> شماري از فقيهان اهل سنت نيز اشعار را ويژه شتر شمردهاند.<ref>. الموطأ، ج1، ص340-341؛ المحلي، ج7، ص110؛ تفسير قرطبي، ج6، ص40.</ref> ولي شافعيان<ref>. الام، ج7، ص154؛ المجموع، ج8، ص357.</ref> و حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص574؛ مطالب اولي النهي، ج2، ص486.</ref> اشعار گاو را نيز مستحب ميدانند. مالکيان<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص280.</ref> اشعار را تنها در گاو کوهاندار جاري دانستهاند. فقيهان اهل سنت بر استحباب تقليد شتر و مستحب نبودن اشعار گوسفند، اتفاق نظر دارند.<ref>. الاستذکار، ج4، ص245؛ صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.</ref> شماري از اهل سنت بر تحقق تقليد در گاو نيز ادعاي اجماع دارند<ref>. بداية المجتهد، ج1، ص301.</ref>؛ ولي ابن حزم با آن مخالفت کرده است.<ref>. المحلي، ج7، ص99.</ref> | |||
شماري از فقيهان اهل سنت استحباب تقليد را در انواع سه گانه هَدْي (شتر، گاو، گوسفند) پذيرفتهاند.<ref>. المغني، ج3، ص575.</ref> مالکيان و حنفيان به دليل ضعيف بودن گوسفند در مقايسه با گاو و شتر و شايع نبودن تقليد گوسفند، آن را مستحب نميدانند.<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص140؛ مواهب الجليل، ج4، ص281؛ تحفة الاحوذي، ج3، ص560.</ref> اين نظر مخالف حديثهاي پرشمار و صحيح قلمداد شده<ref>. صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.</ref> ودر نقد آن، به گزارش عايشه از تقليد گوسفند به دست پيامبر9<ref>. صحيح البخاري، ج2، ص182.</ref> استناد کردهاند.<ref>. المغني، ج3، ص573؛ تفسير قرطبي، ج6، ص40.</ref> | |||
در چارپاياني مانند شتر که افزون بر اشعار، تقليد نيز شدني است، درباره ترتيب آن دو اختلاف است. برخي از اهل سنت به پشتوانه روايتي، اشعار را مقدم ميشمرند.<ref>. المجموع، ج8، ص358؛ اسني المطالب، ج1، ص533.</ref> در حديثهاي شيعه نيز اشعار بر تقليد مقدم به شمار رفته است.<ref>. الکافي، ج4، ص297.</ref> گروهي از بيم گريختن حيوان هنگام تقليد در صورت مقدم داشتن اشعار، تقليد را مقدم دانستهاند.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص87؛ الشرح الکبير، ج2، ص88.</ref> برخي نيز حجگزار را در تقديم و تأخير هر يک از اين دو داراي اختيار دانستهاند.<ref>. الاستذکار، ج4، ص246.</ref> | |||
==آثار اشعار و تقليد== | |||
===انعقاد احرام قارن (انجامدهنده حج قران)=== | |||
از ويژگيهاي حج قران در نظر مشهور فقيهان امامي آن است که انعقاد احرام در آن، افزون بر تلبيه، با اشعار و تقليد نيز امکانپذير است. آنان باور دارند که قارن براي انعقاد احرام در حج قران ميتواند هر يک از اين سه کار را برگزيند.<ref>. المبسوط، طوسي، ج1، ص315؛ کشف اللثام، ج1، ص314؛ سلسلة الينابيع، ج30، ص186.</ref> پشتوانه آنان حديثهاي گوناگون است<ref>. نک: وسائل الشيعه، ج11، ص275-280.</ref> که در آنها اشعار و تقليد در انعقاد احرام به منزله تلبيه قلمداد شده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص258؛ الدروس، ج1، ص349؛ مدارک الاحکام، ج7، ص196.</ref> | |||
با وجود اين، در ديدگاه فقيهان امامي، در صورت گزينش هر يک از اين دو گزينه (تلبيه يا اشعار و تقليد) انجام دادن ديگري براي احرامگزار مستحب است.<ref>. مسالک الافهام، شهيد، ج2، ص235؛ الحدائق، ج15، ص53.</ref> استحباب تلبيه پس از اشعار و تقليد، از موثقه يونس بن يعقوب<ref>. الکافي، ج4، ص296.</ref> استنباطپذير است.<ref>. جواهر الکلام، ج18، ص227-228؛ الحدائق، ج15، ص53.</ref> استحباب اشعار و تقليد در صورت اختيار تلبيه نيز از رواياتي چون حديث فضيل بن يسار<ref>. الکافي، ج4، ص322.</ref> دريافت ميشود؛ رواياتي که پس از احرام، به اشعار و تقليد نيز سفارش کردهاند. البته برخي<ref>. معتمد العروه، ج2، ص534-535؛ المرتقي، ج2، ص82.</ref> اين حکم استحبابي را بيدليل و برخي دليل احتمالي آن را اطلاق ادلّه حاکي از انعقاد احرام با تلبيه، اشعار و تقليد دانستهاند.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص195؛ رياض المسائل، ج6، ص131.</ref> به تصريح شماري از فقيهان امامي، با ترک کردن اشعار و تقليد پس از انعقاد احرام با تلبيه، ديگر حج ازگونه قران نخواهد بود.<ref>. اللوامع، ج7، ص496؛ العروة الوثقي، ج4، ص666.</ref> | |||
در برابر سخن مشهور، سيد مرتضي<ref>. الانتصار، ص254.</ref> و ابن ادريس حلي<ref>. السرائر، ج1، ص532.</ref> انعقاد احرام با اشعار و تقليد را نپذيرفته و آن را تنها با تلبيه محقق دانستهاند. به باور آن دو، انعقاد احرام با تلبيه بر پايه اجماع و در نتيجه متعين است. اين ديدگاه با توجه به دلالت صريح حديثهايي بر انعقاد احرام با اشعار و تقليد، نقد شده است.<ref>. مختلف الشيعه، ج4، ص51-52؛ جواهر الکلام، ج18، ص236؛ معتمد العروه، ج2، ص531-534.</ref> البته برخي باورمندان به سخن مشهور نيز گفتن تلبيه را موافق احتياط دانستهاند.<ref>. روضة المتقين، ج4، ص366؛ نجاة العباد، ص103، العروة الوثقي، ج4، ص666.</ref> به باور برخي، انعقاد احرام با اشعار و تقليد وابسته به ناتواني احرامگزار از انجام تلبيه است.<ref>. الجمل و العقود، ص132؛ المهذب، ج1، ص214-215؛ الوسيله، ص158.</ref> اين ديدگاه را نيز مخالف اطلاق روايات دانستهاند.<ref>. مستمسک العروه، ج11، ص397.</ref> | |||
از ميان اهل سنت، تنها حنفيان تقليد را در انعقاد احرام دخيل ميدانند.<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص138؛ الفتاوي الهنديه، ج1، ص222.</ref> بر پايه ديدگاه شافعيان<ref>. المجموع، ج7، ص223؛ نهاية المحتاج، ج3، ص264.</ref>، حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص239-240؛ کشاف القناع، ج2، ص471.</ref> و نظر مقبولتر در ميان مالکيان<ref>. المدونة الکبري، ج1، ص401؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص26.</ref> احرام تنها با نيت منعقد ميشود و در انعقاد آن، تلبيه و تقليد و... شرط نيست. البته مالکيان همراهي نيت احرام را با تلبيه يا اشعار و تقليد، مستحب دانستهاند.<ref>. تهذيب المسائل المدونه، ج1، ص186.</ref> | |||
===وجوب قرباني بر قارن=== | |||
به تصريح فقيهان امامي، قرباني در حج قران واجب نيست؛ بلکه مستحب است قارن در منا قرباني کند. ولي اگر احرامگزار قرباني همراه آورده را اشعار يا تقليد کند، قرباني در منا بر او واجب ميگردد.<ref>. اشارة السبق، ص136؛ جواهر الکلام، ج19، ص192، 196؛ مهذب الاحکام، ج14، ص246، 310.</ref> حتي بر پايه اعتقاد به برداشته شدن قرباني از عهده محصر در صورت اشتراط نيز قرباني کردن حيواني که اشعار و تقليد شده، واجب است.<ref>. السرائر، ج1، ص640؛ کنز الفوائد، ج1، ص302-303؛ کشف الغطاء، ص471.</ref> به باور شماري از فقيهان امامي، در موارد وجوب قرباني بر محصر، ارسال حيواني که اشعار و تقليد شده کفايت نميکند<ref>. السرائر، ج1، ص640.</ref> و قرباني ديگري لازم است؛ هر چند بيشتر فقيهان آن را | |||
کافي ميدانند.<ref>. جواهر الکلام، ج20، ص121.</ref> همچنين ذبح حيواني که | |||
پس از اشعار و تقليد گم شود و پس از ذبح قرباني بدل، آن را بيابند، به باور برخي واجب است.<ref>. المبسوط، سرخسي، ج1، ص37؛ مختلف الشيعه، ج4، ص292؛ نجاة العباد، ص153.</ref> | |||
== | ===تعيّن حيوان براي قرباني=== | ||
به باور مشهور فقيهان امامي، پس از اشعار و تقليد، حيوان براي ذبح در منا اختصاص مييابد و جايگزين کردن حيواني ديگر براي قرباني جايز نيست.<ref>. المبسوط، طوسي، ج1، ص375؛ غنية النزوع، ص189؛ جامع المقاصد، ج3، ص246.</ref> دليل آنان در اين زمينه، افزون بر آيه2 مائده/5: {لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ} روايات است.<ref>. التهذيب، ج5، ص219؛ کشف اللثام، ج6، ص177؛ جواهر الکلام، ج19، ص193.</ref> شماري از حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص559؛ الانصاف، ج4، ص88.</ref> و مالکيان<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص277.</ref> نيز اشعار و تقليد را مانند گفتار از موجبات تعيين حيوان براي قرباني شمردهاند؛ زيرا کاري که دلالت بر مقصود کند، ميتواند جانشين لفظ شود.<ref>. المغني، ج3، ص559-560؛ کشاف القناع، ج3، ص9.</ref> اين نظر به اسحاق و ثوري نسبت يافته است.<ref>. المغني، ج3، ص559.</ref> با وجود اين، بسياري از فقيهان اهل سنت با اين ديدگاه مخالفت کردهاند.<ref>. المجموع، ج8، ص360؛ المغني، ج3، ص559.</ref> (← قرباني) | |||
===انتفاع از حيوان اشعار يا تقليد شده=== | |||
با توجه به حکم پيشين، هر تصرفي که مانع قرباني حيوان گردد، مانند فروش آن، بر پايه فقه امامي جايز نيست. اما بهرهوريهايي مانند سوار شدن بر آن و نوشيدن شير آن، اگر مايه زيان به آن نشود، مانعي ندارد.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص196-197؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص292.</ref> پشتوانه اين نظر، برخي روايات<ref>. سداد العباد، ص358.</ref> از جمله حديثي از امام صادق7 است که براي جواز بهرهگيري از منافع حيوان تا رسيدن موعد قرباني به آيه 33 حج/22 استناد کرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص492؛ التهذيب، ج5، ص220.</ref> بسياري از فقيهان<ref>. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص505؛ فقه الصادق، ج12، ص115.</ref> روايتهايي را که از سوار شدن بر حيوان اشعار شده منع کردهاند، داراي معناي کراهت يا زيانبار بودن سوار شدن بر حيوان دانستهاند.<ref>. الاستذکار، ج4، ص241؛ جواهر الکلام، ج19، ص211؛ کتاب الحج، داماد، ج3، ص297.</ref> فقيهان شافعي<ref>. الام، ج2، ص238؛ المجموع، ج8، ص365-368، حلية العلماء، ج3، ص314.</ref>، حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص563.</ref> و حنفي<ref>. البحر الرائق، ج3، ص129.</ref> نيز به پشتوانه حديثي نبوي<ref>. صحيح مسلم، ج4، ص92.</ref> سوار شدن بر هَدي را در صورت ضرورت جايز شمردهاند، بدين شرط که مايه ضرر به آن نشود. به باور آنان، دوشيدن شير حيوان در صورت زيان نرسيدن به نوزاد آن نيز به پشتوانه حديثي از امام علي7<ref>. السنن الکبري، ج5، ص237.</ref> جائز است. بر پايه نظر مالکيان، بهرهگيري از شير حيوان و سوار شدن بر آن و باربري با آن در غير موارد ضروري مکروه است.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص288-289.</ref> | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
آراء المراجع في الحج:به | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | |||
| آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9056/اشعار | |||
| عنوان = اشعار و تقلید | |||
| نویسنده = | |||
}} | |||
آراء المراجع في الحج: به کوشش علي افتخاري، قم، مشعر، 1428ق؛ | |||
احکام الاحکام شرح عمدة الاحکام: ابن دقيق العبد (م.702ق.)، به کوشش شيخ مصطفي، الرساله، 1426ق؛ | |||
الاستذكار: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم محمد و محمد علي، دار الكتب العلميه، 2000م؛ | |||
اسني المطالب: زکريا الانصاري (م.926ق.)، به کوشش محمد تامر، بيروت، دار الکتب العلميه، 1422ق؛ | |||
اشارة السبق: ابوالمجد الحلبي (م.قرن6ق.)، به کوشش بهادري، قم، النشر الاسلامي، 1414ق؛ | |||
اعانة الطالبين: السيد البكري الدمياطي (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق؛ | |||
اکمال المعلم شرح صحيح مسلم: قاضي عياض (م.544ق.)؛ الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛ | |||
الانصاف في معرفة الراجح من الخلاف: المرداوي (م.885ق.)، به كوشش محمد حامد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ | |||
الانتصار: السيد المرتضي (م.436ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1415ق؛ | |||
البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ | |||
بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ | |||
بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ | |||
تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ | |||
التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ | |||
تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق؛ | |||
تحفة الاحوذي: المبارك فوري (م.1353ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛ | |||
تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ | |||
تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ | |||
التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ | |||
التنقيح الرائع: الفاصل المقداد (م.826ق.)، به کوشش کوهکمرهاي، قم، مکتبة النجفي، 1404ق؛ | |||
تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ | |||
تهذيب المسائل المدونه: خلف بن ابيالقاسم القيرواني (م.قرن4ق.)، به کوشش احمد فريد المزيدي؛ | |||
جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت:، 1411ق؛ | |||
الجمل و العقود في العبادات: طوسي (م.460ق.)، مشهد، دانشگاه فردوسي، 1387ش؛ | |||
جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ | |||
حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ | |||
حاشية رد المحتار: ابن عابدين (م.1252ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ | |||
الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ | |||
حلية العلماء في معرفة مذاهب الفقهاء: محمد بن احمد شاشي القفال (م.507ق.)، به کوشش ياسين احمد ابراهيم درادکه، بيروت، الرساله، 1980م؛ | |||
الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ | |||
ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت:؛ | |||
الذخيره: احمد بن ادريس القرافي، به كوشش حجي، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 1994م؛ | |||
روح المعاني: الآلوسي (م.1270ق.)، به كوشش علي عبدالباري، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق؛ | |||
روض الجنان: ابوالفتوح رازي (م.554ق.)، به كوشش ياحقي و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوي، 1375ش؛ | |||
الروضة البهيه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوري، 1410ق؛ | |||
روضة المتقين: محمد تقي المجلسي (م.1070ق.)، قم، مؤسسه فرهنگي اسلامي کوشانپور، 1406ق؛ | |||
رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ | |||
سداد العباد و رشاد العباد: حسين محمد بحراني (م.1216ق.)، به کوشش آل عصفور، قم، محلاتي، 1421ق؛ | |||
السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ | |||
سلسلة الينابيع الفقهيه: علي اصغر مرواريد، بيروت، دار التراث، 1410ق؛ | |||
سنن الترمذي: الترمذي (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛ | |||
السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ | |||
شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ | |||
الشرح الکبير: ابوالبرکات (م.1201ق.)، دار احياء الکتب العربيه؛ | |||
شرح صحيح البخاري: ابن بطال (م.449ق.)، به کوشش ياسر بن ابراهيم، رياض، مکتبة الرشد، 1423ق؛ | |||
شرح فروع کافي: محمد هادي بن محمد صالح مازندراني (م.1120ق.)، به کوشش محمودي و درايتي، قم، دار الحديث، 1429ق؛ | |||
شرح مختصر خليل: محمد بن عبدالله الخرشي (م.1101ق.)، بيروت، دار الفکر؛ | |||
الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ | |||
صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ | |||
صحيح مسلم بشرح النووي: النووي (م.676ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407ق؛ | |||
صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ | |||
العرف الشذي شرح سنن الترمذي: محمد انور شاه بن معظم شاه الکشميري (م.1353ق.)، به کوشش محمود شاکر، بيروت، دار التراث العربي، 1425ق؛ | |||
العروة الوثقي: سيد محمد كاظم يزدي (م.1337ق.)، قم، نشر اسلامي، 1420ق؛ | |||
علل الشرايع: الصدوق (م.381ق.)، بيروت، اعلمي، 1408ق؛ | |||
عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ | |||
غنية النزوع: الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛ | |||
الفتاوي الهنديه: الشيخ نظام و الجماعة من علماء الهند، دار الفکر، 1411ق؛ | |||
فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ | |||
فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ | |||
الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دمشق، دار الفکر؛ | |||
فقه الحج: لطفالله صافي، قم، مؤسسه حضرت معصومه3، 1423ق؛ | |||
فقه الصادق7: سيد محمد صادق روحاني، قم، دار الكتاب، 1413ق؛ | |||
کتاب الحج: سيد محمد محقق داماد (م.1388ق.)، به کوشش آملي، قم، چاپخانه مهر، 1401ق؛ | |||
کشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء: کاشف الغطاء (م.1228ق.)، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1422ق؛ | |||
کنز الفوائد في حل مشکلات القواعد: السيد عبدالمطلب العميدي (م.754ق.)، به کوشش واعظي و ديگران، قم، انتشارات اسلامي، 1416ق؛ | |||
الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ | |||
كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ | |||
كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ | |||
كلمة التقوي (فتاوي): محمد امين زين الدين، قم، مهر، 1413ق؛ | |||
لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ | |||
اللمعة الدمشقيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، به كوشش كوراني، قم، دار الفكر، 1411ق؛ | |||
لوامع صاحبقراني: محمد تقي مجلسي (م.1070ق.)، قم، اسماعيليان، 1414ق؛ | |||
المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ | |||
المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ | |||
مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ | |||
المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ | |||
المحلي بالآثار: ابن حزم الاندلسي (م.456ق.)، به كوشش احمد شاكر، بيروت، دار الفكر؛ | |||
مختصر خليل: محمد بن يوسف (م.897ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ | |||
مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ | |||
مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛ | |||
المدونة الكبري: مالك بن انس (م.179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛ | |||
المرتقي الي الفقه الارقي: سيد محمد حسيني قمي، تهران، مؤسسة الجليل للتحقيقات الثقافيه، 1419ق؛ | |||
مسالك الافهام الي آيات الاحكام: فاضل الجواد الكاظمي (م.1065ق.)، به كوشش شريفزاده، تهران، مرتضوي، 1365ش؛ | |||
مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛ | |||
مستمسك العروة الوثقي: سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، مكتبة النجفي، 1404ق؛ | |||
مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛ | |||
مطالب اولي النهي في شرح غاية المنتهي: مصطفي السيوطي (م.1243ق.)، دمشق، المکتب الاسلامي، 1961م؛ | |||
معتمد العروة الوثقي: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1404ق؛ | |||
معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهيه: محمود عبدالرحمن؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ | |||
المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام: جواد علي (م.1408ق.)، دار الساقي، 1422ق؛ | |||
من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ | |||
منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛ | |||
مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ | |||
مواهب الرحمن: سيد عبدالاعلي السبزواري، بيروت، مؤسسه اهل بيت:، 1409ق؛ | |||
الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛ | |||
مهذب الاحکام في بيان الحلال و الحرام: سيد عبدالاعلي سبزواري (م.1414ق.)، قم، المنار، 1413ق؛ | |||
المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، به كوشش جمعي از محققان، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ | |||
نجاة العباد: محمد حسن نجفي (م.1266ق.)، به کوشش رضوي و سليل و صدرالدين و يزدي، 1318ق؛ | |||
نهاية المحتاج الي شرح المنهاج: محمد بن ابيالعباس الرملي (م.1004ق.)، بيروت، دار الفکر، 1404ق؛ | |||
نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛ | |||
وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت:، 1412ق؛ | |||
الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق. | |||
{{پایان}} |
نسخهٔ ۱۵ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۳۶
اشعار و تقليد، از سببهاي انعقاد احرام در حج قران بر پايه برخي مذاهب اسلامي
واژه «اشعار» مصدر باب افعال از ريشه «ش ـ ع ـ ر» به معناي اعلام کردن، نشانه گذاري و درآوردن خون[۱] است. کاربرد فقهي اين واژه نزديک به همين معناي لغوي است. اشعار شتر يعني شکافتن يک سوي کوهان و خونآلود کردن آن، به نشانه مختص بودنش براي قرباني.[۲] واژه تقليد نيز مصدر باب تفعيل از ريشه « قـ ل ـ د» به معناي افکندن قلاده بر گردن است[۳] و در اصطلاح باب حج، به معناي آويختن نعل و چيزهاي ديگر بر گردن قرباني به قصد نشانهگذاري آن براي قرباني شدن است.[۴] گاه از اين دو به «سِياق الهَدْي» تعبير شده است.[۵]
پيشينه و اهميت
چنانکه گفتهاند، اشعار و تقليد از سنتهاي ابراهيمي هستند که پيش از پيدايش اسلام بدان عمل ميشده است.[۶] مردم در روزگار جاهليت، کفش يا قلادهاي برگردن حيوانات آماده براي قرباني کردن در حج ميانداختند يا بر پوست و کوهان شتر جراحتي ايجاد ميکردند تا هم راهزنان در آن طمع نکنند و حرمت و قداست آن رعايت شود و هم مردم بدانند که اين حيوان ويژه قرباني حج است.[۷] آنان پس از انجام دادن اشعار يا تقليد، هرگونه بهرهوري از حيوان اشعار يا تقليد شده را بر خود حرام ميپنداشتند و حتي در گرسنگي سخت، از آن بهره نميبردند.[۸] در آن روزگار، حاجيان گاه با آويختن گردنآويزي از مو، پشم يا پوست درختان، به گمان خود، خويشتن را از گزند دشمنان حفظ ميکردند.[۹]
اشعار و تقليد در اسلام با حدود و شرايطي تأييد شده و در منابع فقهي امامي و شماري از اهل سنت به منزله جايگزين تلبيه، از سببهاي انعقاد احرام در حج قِران مطرح شده است. گفتني است که حج قران در کنار حج افراد٭ و حج تمتع٭ يکي از اقسام سهگانه حج و وظيفه کساني است که در محدوده 48 ميلي مکه سکونت دارند.[۱۰] (← حج قران٭) به باور برخي از مفسران، مقصود از شعائر الهي که در آيه 2 مائده/5 پاسداشت حرمت آن سفارش شده، شترهاي اشعار شده براي حج هستند.[۱۱] «قلائد» در آيه 2 و 97 مائده/5 نيز به قربانيهاي نشاندار تفسير شده[۱۲] و ذکر آن پس از هَدْي، از قبيل ذکر خاص پس از عام است که از اهميت اين موضوع نشان دارد.[۱۳]
در منابع گوناگون، حکمتهايي براي اشعار و تقليد بيان شده که برخي از آنها عبارتند از: ناتواني شيطان از دست زدن به حيوان، آمرزش صاحب حيوان با ريختن نخستين قطره خون از حيوان اشعار شده، آگاهي ديگران از اختصاص يافتن حيوان اشعار شده براي قرباني، و آسانتر بودن شناخت حيوان براي مالک خود پس از اشعار و تقليد.[۱۴]
استحباب اشعار و تقليد
به اجماع فقيهان امامي[۱۵] و به باور بسياري از فقيهان اهل سنت[۱۶]، اشعار نه تنها مشروع، بلکه مستحب است. از صحابه و فقيهان نخستين نيز افرادي مانند ابن عمر، حسن بصري، قاسم بن محمد، سالم بن عبدالله، عطاء، ابويوسف، اسحاق و ابوثور به استحباب اشعار باور داشتند.[۱۷] پشتوانه اين گروه از فقيهان، سيره پيامبر9 به مقتضاي روايتهايي است که از انجام گرفتن اشعار و تقليد به دست ايشان گزارش کردهاند.[۱۸]
در برابر، ابوحنيفه بدين استدلال که اشعار گونهاي مُثْله کردن و مايه آزار حيوان است، آن را مکروه، بلکه حرام، دانسته است.[۱۹] از ميان صحابه و فقيهان نخستين، مکروه شمردن اشعار تنها به ابراهيم بن يزيد نخعي نسبت يافته است.[۲۰] نظر ابوحنيفه مخالف حديثهاي صحيح قلمداد شده و در نقد آن گفتهاند: انجام دادن کارهايي چون فَصْد، حجامت و نشانهگذاري بر اندامهاي بدن حيوانات که بر پايه مصالحي صورت ميگيرد، مصداق مثله کردن نيست.[۲۱] حتي اگر اشعار گونهاي مثله کردن شمرده شود، بايد گفت که با توجه به حديثهاي پيش گفته، ادله عام نهي از مثله و آزار حيوانات، تخصيص خورده و اين کار بهگونه خاص روا دانسته شده است.[۲۲] از اين رو، برخي در توجيه اين ديدگاه، کراهت را تنها مربوط به اشعاري دانستهاند که از اندازه بگذرد و مايه بيم از تلف شدن حيوان باشد.[۲۳]
درباره استحباب تقليد، اجمالاً همه فقيهان مذاهب اسلامي اتفاق نظر دارند.[۲۴]
چگونگي اشعار
در منابع فقهي، اشعار با اين قيود و آداب بيان شده است:
ايجاد شکاف در سمت راست حيوان
از ديدگاه فقيهان امامي، اشعار بايد در سمت راست کوهان شتر صورت پذيرد. البته در صورت تعدد شترها، اشعارکننده بايد ميان دو شتر قرار گيرد و نخست سمت راست کوهان يک شتر و سپس سمت چپ کوهان ديگري را بشکافد.[۲۵] پشتوانه آنان، حديثهاي معاوية بن عمار[۲۶] و جميل بن دراج[۲۷] است.
از فقيهان ديگر مذاهب نيز کساني چون شافعي، احمد حنبل و ابوثور، اشعار را در سمت راست حيوان مستحب ميدانند.[۲۸] پشتوانه آنها گزارش ابن عباس از چگونگي اشعار پيامبر9 است.[۲۹] در برابر، برخي به استناد شيوه اشعار عبدالله بن عمر، به تخيير باور دارند[۳۰] يا اشعار را در سمت چپ کوهان شتر مستحب ميدانند.[۳۱] در مقام موازنه ميان اين ديدگاهها گفتهاند: بيترديد بايد ديدگاهي پذيرفته شود که با کار پيامبر9 سازگار باشد.[۳۲]
خونآلودکردن پهلوي حيوان
شماري از اماميان[۳۳] و برخي از شافعيان[۳۴]، آغشته کردن پهلوي شتر به خون را لازم و آن را درتحقق مفهوم اشعار دخيل دانستهاند. اما شماري از فقيهان امامي آن را بيدليل شمردهاند.[۳۵]
ايستادن حاجي در سمت چپ قرباني هنگام اشعار
شماري از فقيهان امامي، ايستادن اشعارکننده را در سمت چپ حيوان شرط کردهاند.[۳۶] پشتوانه آنان، روايت صريح معاوية بن عمار[۳۷] است: «يقوم الرجل فى الجانب الأيسر ثم يقلدها.» شماري ديگر احتمال دادهاند که اين عبارت مربوط به تقليد باشد، نه اشعار.[۳۸] ولي برخي از فقيهان امامي معاصر اين احتمال را نپذيرفتهاند.[۳۹]
رو به قبله کردن حيوان هنگام اشعار
به گفته شماري از فقيهان امامي[۴۰] و اهل سنت[۴۱] از آداب اشعار آن است که حيوان هنگام اشعار، رو به قبله باشد.
انجام دادن اشعار در حالي که شتر سينه بر زمين نهاده باشد
به تصريح بسياري از فقيهان[۴۲] به پشتوانه روايات[۴۳] سزاوار است که اشعار شتر هنگامي صورت پذيرد که سينه بر زمين نهاده باشد.
انجام دادن اشعار به دست خود احرامگزار
شماري از فقيهان امامي در فرض توانايي احرامگزار،انجام گرفتن اشعار به دست خود او را شرط کردهاند.[۴۴] اما شماري ديگر آن را از آداب اشعار شمردهاند.[۴۵]
چگونگي تقليد
به باور فقيهان امامي، تقليد بدين ترتيب تحقق مييابد که حجگزار نعلي کهنه را که با آن نماز گزارده، بر گردن قرباني افکند.[۴۶] به تصريح شماري از فقيهان، نماز ياد شده اعم از نماز واجب و مستحب و شکسته و تمام است.[۴۷] به اين شيوه تقليد در برخي از حديثها[۴۸] تصريح شده است. اما شماري از اماميان به پشتوانه رواياتي ديگر[۴۹]، آويختن نخ، بند چرمي و مانند آن را نيز کافي دانسته و همين را نشانه قرباني بودن آن خواندهاند.[۵۰] بيشتر فقيهان مذاهب ديگر نيز آويختن يک نعل را کافي دانستهاند و تنها سفيان ثوري آويختن دو نعل را شرط کرده است.[۵۱] شماري ديگر از اهل سنت، آويختن چيزهاي ديگر را نيز کافي شمردهاند.[۵۲] به تصريح برخي از اهل سنت، سزاوار است نعلي که با آن تقليد صورت ميگيرد، گرانبها باشد تا بتوان آن را پس از ذبح قرباني صدقه داد.[۵۳] به باور فقيهان امامي و اهل سنت، از آداب اشعار و تقليد آن است که پس از اشعار و تقليد، حيوان با پوشش ويژه پوشانده شود.[۵۴] (← تجليل)
موارد اشعار و تقليد
فقيهان امامي، اشعار و تقليد را در اين موارد مستحب دانستهاند:
قرباني در حج قِران
مهمترين مصداق اجراي اشعار و تقليد، قرباني در حج قران است تا آنجا که بسياري از فقيهان امامي تنها مورد اشعار و تقليد را همين دانستهاند.[۵۵]
قرباني در حج تمتع
شماري از فقيهان امامي به استحباب اشعار و تقليد در قرباني حج تمتع نيز باور دارند.[۵۶]
قرباني فرستاده شده از راه دور
به تصريح شماري از فقيهان امامي، مستحب است حجگزار آفاقي به مکه قرباني بفرستد و با دوستان خود موعدي را براي انجام دادن اشعار و تقليد در ميقات معين کند. مستحب است فرستنده قرباني در فاصله موعد اشعار و تقليد تا ذبح حيوان، از محرمات احرام اجتناب کند.[۵۷] فقيهان اهل سنت نيز به استحباب اشعار و تقليد در اين موارد تصريح کردهاند[۵۸]؛ هر چند مکان اجراي اشعار و تقليد در مورد سوم را شهري دانستهاند که قرباني از آنجا فرستاده شده است.[۵۹]
زمان و مکان اشعار و تقليد
به باور مشهور فقيهان امامي، مکان انجام دادن اشعار و تقليد، ميقات است. اگر تنها پس از احرام در ميقات، همراه داشتن حيوان ممکن شود، ميتوان همان جا اشعار و تقليد نمود.[۶۰] در سخن شماري از فقيهان اهل سنت نيز به اين تفصيل اشاره شده است.[۶۱] اما شماري ديگر به پشتوانه روايات، هنگام اشعار و تقليد را همان زمان احرام دانستهاند[۶۲]، حتي اگر احرام پيش از ميقات صورت پذيرد.[۶۳]
حيوانات قابل اشعار و تقليد
به باور فقيهان امامي، اشعار مخصوص شتر است[۶۴]؛ زيرا در حيواني جز آن، دليلي بر تحقق اشعار نيست.[۶۵] بر پايه روايات[۶۶]، تقليد در گاو و گوسفند نيز جريان دارد.[۶۷] شماري از فقيهان اهل سنت نيز اشعار را ويژه شتر شمردهاند.[۶۸] ولي شافعيان[۶۹] و حنبليان[۷۰] اشعار گاو را نيز مستحب ميدانند. مالکيان[۷۱] اشعار را تنها در گاو کوهاندار جاري دانستهاند. فقيهان اهل سنت بر استحباب تقليد شتر و مستحب نبودن اشعار گوسفند، اتفاق نظر دارند.[۷۲] شماري از اهل سنت بر تحقق تقليد در گاو نيز ادعاي اجماع دارند[۷۳]؛ ولي ابن حزم با آن مخالفت کرده است.[۷۴]
شماري از فقيهان اهل سنت استحباب تقليد را در انواع سه گانه هَدْي (شتر، گاو، گوسفند) پذيرفتهاند.[۷۵] مالکيان و حنفيان به دليل ضعيف بودن گوسفند در مقايسه با گاو و شتر و شايع نبودن تقليد گوسفند، آن را مستحب نميدانند.[۷۶] اين نظر مخالف حديثهاي پرشمار و صحيح قلمداد شده[۷۷] ودر نقد آن، به گزارش عايشه از تقليد گوسفند به دست پيامبر9[۷۸] استناد کردهاند.[۷۹]
در چارپاياني مانند شتر که افزون بر اشعار، تقليد نيز شدني است، درباره ترتيب آن دو اختلاف است. برخي از اهل سنت به پشتوانه روايتي، اشعار را مقدم ميشمرند.[۸۰] در حديثهاي شيعه نيز اشعار بر تقليد مقدم به شمار رفته است.[۸۱] گروهي از بيم گريختن حيوان هنگام تقليد در صورت مقدم داشتن اشعار، تقليد را مقدم دانستهاند.[۸۲] برخي نيز حجگزار را در تقديم و تأخير هر يک از اين دو داراي اختيار دانستهاند.[۸۳]
آثار اشعار و تقليد
انعقاد احرام قارن (انجامدهنده حج قران)
از ويژگيهاي حج قران در نظر مشهور فقيهان امامي آن است که انعقاد احرام در آن، افزون بر تلبيه، با اشعار و تقليد نيز امکانپذير است. آنان باور دارند که قارن براي انعقاد احرام در حج قران ميتواند هر يک از اين سه کار را برگزيند.[۸۴] پشتوانه آنان حديثهاي گوناگون است[۸۵] که در آنها اشعار و تقليد در انعقاد احرام به منزله تلبيه قلمداد شده است.[۸۶]
با وجود اين، در ديدگاه فقيهان امامي، در صورت گزينش هر يک از اين دو گزينه (تلبيه يا اشعار و تقليد) انجام دادن ديگري براي احرامگزار مستحب است.[۸۷] استحباب تلبيه پس از اشعار و تقليد، از موثقه يونس بن يعقوب[۸۸] استنباطپذير است.[۸۹] استحباب اشعار و تقليد در صورت اختيار تلبيه نيز از رواياتي چون حديث فضيل بن يسار[۹۰] دريافت ميشود؛ رواياتي که پس از احرام، به اشعار و تقليد نيز سفارش کردهاند. البته برخي[۹۱] اين حکم استحبابي را بيدليل و برخي دليل احتمالي آن را اطلاق ادلّه حاکي از انعقاد احرام با تلبيه، اشعار و تقليد دانستهاند.[۹۲] به تصريح شماري از فقيهان امامي، با ترک کردن اشعار و تقليد پس از انعقاد احرام با تلبيه، ديگر حج ازگونه قران نخواهد بود.[۹۳]
در برابر سخن مشهور، سيد مرتضي[۹۴] و ابن ادريس حلي[۹۵] انعقاد احرام با اشعار و تقليد را نپذيرفته و آن را تنها با تلبيه محقق دانستهاند. به باور آن دو، انعقاد احرام با تلبيه بر پايه اجماع و در نتيجه متعين است. اين ديدگاه با توجه به دلالت صريح حديثهايي بر انعقاد احرام با اشعار و تقليد، نقد شده است.[۹۶] البته برخي باورمندان به سخن مشهور نيز گفتن تلبيه را موافق احتياط دانستهاند.[۹۷] به باور برخي، انعقاد احرام با اشعار و تقليد وابسته به ناتواني احرامگزار از انجام تلبيه است.[۹۸] اين ديدگاه را نيز مخالف اطلاق روايات دانستهاند.[۹۹]
از ميان اهل سنت، تنها حنفيان تقليد را در انعقاد احرام دخيل ميدانند.[۱۰۰] بر پايه ديدگاه شافعيان[۱۰۱]، حنبليان[۱۰۲] و نظر مقبولتر در ميان مالکيان[۱۰۳] احرام تنها با نيت منعقد ميشود و در انعقاد آن، تلبيه و تقليد و... شرط نيست. البته مالکيان همراهي نيت احرام را با تلبيه يا اشعار و تقليد، مستحب دانستهاند.[۱۰۴]
وجوب قرباني بر قارن
به تصريح فقيهان امامي، قرباني در حج قران واجب نيست؛ بلکه مستحب است قارن در منا قرباني کند. ولي اگر احرامگزار قرباني همراه آورده را اشعار يا تقليد کند، قرباني در منا بر او واجب ميگردد.[۱۰۵] حتي بر پايه اعتقاد به برداشته شدن قرباني از عهده محصر در صورت اشتراط نيز قرباني کردن حيواني که اشعار و تقليد شده، واجب است.[۱۰۶] به باور شماري از فقيهان امامي، در موارد وجوب قرباني بر محصر، ارسال حيواني که اشعار و تقليد شده کفايت نميکند[۱۰۷] و قرباني ديگري لازم است؛ هر چند بيشتر فقيهان آن را کافي ميدانند.[۱۰۸] همچنين ذبح حيواني که پس از اشعار و تقليد گم شود و پس از ذبح قرباني بدل، آن را بيابند، به باور برخي واجب است.[۱۰۹]
تعيّن حيوان براي قرباني
به باور مشهور فقيهان امامي، پس از اشعار و تقليد، حيوان براي ذبح در منا اختصاص مييابد و جايگزين کردن حيواني ديگر براي قرباني جايز نيست.[۱۱۰] دليل آنان در اين زمينه، افزون بر آيه2 مائده/5: {لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ} روايات است.[۱۱۱] شماري از حنبليان[۱۱۲] و مالکيان[۱۱۳] نيز اشعار و تقليد را مانند گفتار از موجبات تعيين حيوان براي قرباني شمردهاند؛ زيرا کاري که دلالت بر مقصود کند، ميتواند جانشين لفظ شود.[۱۱۴] اين نظر به اسحاق و ثوري نسبت يافته است.[۱۱۵] با وجود اين، بسياري از فقيهان اهل سنت با اين ديدگاه مخالفت کردهاند.[۱۱۶] (← قرباني)
انتفاع از حيوان اشعار يا تقليد شده
با توجه به حکم پيشين، هر تصرفي که مانع قرباني حيوان گردد، مانند فروش آن، بر پايه فقه امامي جايز نيست. اما بهرهوريهايي مانند سوار شدن بر آن و نوشيدن شير آن، اگر مايه زيان به آن نشود، مانعي ندارد.[۱۱۷] پشتوانه اين نظر، برخي روايات[۱۱۸] از جمله حديثي از امام صادق7 است که براي جواز بهرهگيري از منافع حيوان تا رسيدن موعد قرباني به آيه 33 حج/22 استناد کرده است.[۱۱۹] بسياري از فقيهان[۱۲۰] روايتهايي را که از سوار شدن بر حيوان اشعار شده منع کردهاند، داراي معناي کراهت يا زيانبار بودن سوار شدن بر حيوان دانستهاند.[۱۲۱] فقيهان شافعي[۱۲۲]، حنبلي[۱۲۳] و حنفي[۱۲۴] نيز به پشتوانه حديثي نبوي[۱۲۵] سوار شدن بر هَدي را در صورت ضرورت جايز شمردهاند، بدين شرط که مايه ضرر به آن نشود. به باور آنان، دوشيدن شير حيوان در صورت زيان نرسيدن به نوزاد آن نيز به پشتوانه حديثي از امام علي7[۱۲۶] جائز است. بر پايه نظر مالکيان، بهرهگيري از شير حيوان و سوار شدن بر آن و باربري با آن در غير موارد ضروري مکروه است.[۱۲۷]
پانویس
- ↑ . لسان العرب، ج4، ص413؛ تاج العروس، ج7، ص33، 37، «شعر».
- ↑ . المغني، ج3، ص574؛ جواهر الکلام، ج18، ص57؛ معجم المصطلحات، ج1، ص194.
- ↑ . الصحاح، ج2، ص527؛ تاج العروس، ج5، ص205، «قلد».
- ↑ . المغني، ج3، ص574-575؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص257؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص666.
- ↑ . الروضة البهيه، ج2، ص300؛ کشف اللثام، ج6، ص179؛ جواهر الکلام، ج19، ص193.
- ↑ . تفسير قرطبي، ج6، ص40؛ العرف الشذي، ج2، ص267؛ المفصل، ج11، ص210، 388.
- ↑ . المفصل، ج11، ص209-210، 388.
- ↑ . التفسير الکبير، ج12، ص101.
- ↑ . مجمع البيان، ج3، ص382؛ روح المعاني، ج4، ص36.
- ↑ . اللمعة الدمشقيه، ص66.
- ↑ . نک: التبيان، ج4، ص31.
- ↑ . روض الجنان، ج7، ص166.
- ↑ . مواهب الرحمن، ج10، ص259؛ مسالک الافهام، کاظمي، ج2، ص282.
- ↑ . علل الشرايع، ج2، ص434؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص323؛ صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228؛ المجموع، ج8، ص358.
- ↑ . مستند الشيعه، ج13، ص105.
- ↑ . المغني، ج3، ص575؛ المجموع، ج8، ص358.
- ↑ . شرح صحيح البخاري، ج4، ص382.
- ↑ . صحيح البخاري، ج2، ص182-183؛ المغني، ج3، ص575.
- ↑ . المبسوط، سرخسي، ج4، ص138؛ بدائع الصنائع، ج2، ص162؛ حلية العلماء، ج3، ص227.
- ↑ . سنن الترمذي، ج2، ص194-195.
- ↑ . صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.
- ↑ . المجموع، ج8، ص359؛ نيل الاوطار، ج5، ص183-184.
- ↑ . المبسوط، سرخسي، ج4، ص138-139؛ تفسير قرطبي، ج6، ص38.
- ↑ . اکمال المعلم، ج4، ص170؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص666؛ مستند الشيعه، ج13، ص105.
- ↑ . مدارک الاحکام، ج7، ص196؛ مستند الشيعه، ج13، ص105؛ رياض المسائل، ج6، ص154.
- ↑ . الکافي، ج4، ص297.
- ↑ . الکافي، ج4، ص297.
- ↑ . الام، ج2، ص238؛ المغني، ج3، ص574؛ المجموع، ج8، ص358.
- ↑ . صحيح مسلم، ص589؛ سنن الترمذي، ج3، ص194؛ عمدة القاري، ج10، ص35.
- ↑ . الاستذکار، ج4، ص246-247؛ المحلي، ج7، ص112؛ فتح الباري، ج3، ص434.
- ↑ . مختصر خليل، ص76؛مواهب الجليل، ج4، ص280.
- ↑ . المحلي، ج7، ص112؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص301؛ المغني، ج3، ص574.
- ↑ . تحرير الاحکام، ج1، ص634؛ العروة الوثقي، ج4، ص667.
- ↑ . المجموع، ج8، ص358؛ اعانة الطالبين، ج2، ص357.
- ↑ . الحدائق، ج15، ص49؛ رياض المسائل، ج6، ص154.
- ↑ . جواهر الکلام، ج18، ص57.
- ↑ . الکافي، ج4، ص297.
- ↑ . معتمد العروه، ج2، ص535-536.
- ↑ . فقه الحج، ج3، ص69.
- ↑ . الدروس، ج1، ص483.
- ↑ . الموطأ، ج1، ص379؛ بداية المجتهد، ج1، ص301؛ المجموع، ج8، ص358.
- ↑ . السرائر، ج1، ص535؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص258؛ الدروس، ج1، ص483.
- ↑ . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص324؛ التهذيب، ج5، ص43.
- ↑ . کشف الغطاء، ج4، ص529.
- ↑ . الدروس، ج1، ص483.
- ↑ . شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ العروة الوثقي، ج4، ص667؛ کلمة التقوي، ج3، ص294.
- ↑ . کشف الغطاء، ج4، ص53.
- ↑ . الکافي، ج4، ص297؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص324.
- ↑ . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص323.
- ↑ . تحرير الاحکام، ج1، ص572؛ الدروس، ج1، ص349؛ معتمد العروه، ج3، ص340.
- ↑ . فتح الباري، ج3، ص438.
- ↑ . فتح الباري، ج3، ص438.
- ↑ . المجموع، ج8، ص358؛ فتح العزيز، ج8، ص93.
- ↑ . المجموع، ج8، ص362؛ روضة المتقين، ج4، ص367؛ تهذيب المسائل المدونه، ج1، ص186.
- ↑ . غنية النزوع، ص190؛ مستند الشيعه، ج13، ص105.
- ↑ . الدروس، ج1، ص443.
- ↑ . تنقيح الرائع، ج1، ص530؛ اللوامع، ج8، ص336؛ شرح فروع الکافي، ج5، ص518.
- ↑ . المجموع، ج8، ص361؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص675.
- ↑ . المجموع، ج8، ص361.
- ↑ . الدروس، ج1، ص483-484؛ ذخيرة المعاد، ج2، ص550.
- ↑ . المغني، ج3، ص575؛ شرح مختصر خليل، ج2، ص383.
- ↑ . احکام الاحکام، ج1، ص323؛ الذخيره، ج3، ص356؛ نيل الاوطار، ج5، ص183.
- ↑ . المجموع، ج8، ص361.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص257؛ منتهي المطلب، ج2، ص679؛ الحدائق، ج15، ص51.
- ↑ . معتمد العروه، ج2، ص530-531؛ فقه الحج، ج3، ص61؛ آراء المراجع، ج1، ص205.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص276-277.
- ↑ . معتمد العروه، ج2، ص530.
- ↑ . الموطأ، ج1، ص340-341؛ المحلي، ج7، ص110؛ تفسير قرطبي، ج6، ص40.
- ↑ . الام، ج7، ص154؛ المجموع، ج8، ص357.
- ↑ . المغني، ج3، ص574؛ مطالب اولي النهي، ج2، ص486.
- ↑ . مواهب الجليل، ج4، ص280.
- ↑ . الاستذکار، ج4، ص245؛ صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.
- ↑ . بداية المجتهد، ج1، ص301.
- ↑ . المحلي، ج7، ص99.
- ↑ . المغني، ج3، ص575.
- ↑ . المبسوط، سرخسي، ج4، ص140؛ مواهب الجليل، ج4، ص281؛ تحفة الاحوذي، ج3، ص560.
- ↑ . صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.
- ↑ . صحيح البخاري، ج2، ص182.
- ↑ . المغني، ج3، ص573؛ تفسير قرطبي، ج6، ص40.
- ↑ . المجموع، ج8، ص358؛ اسني المطالب، ج1، ص533.
- ↑ . الکافي، ج4، ص297.
- ↑ . مواهب الجليل، ج4، ص87؛ الشرح الکبير، ج2، ص88.
- ↑ . الاستذکار، ج4، ص246.
- ↑ . المبسوط، طوسي، ج1، ص315؛ کشف اللثام، ج1، ص314؛ سلسلة الينابيع، ج30، ص186.
- ↑ . نک: وسائل الشيعه، ج11، ص275-280.
- ↑ . تذکرة الفقهاء، ج7، ص258؛ الدروس، ج1، ص349؛ مدارک الاحکام، ج7، ص196.
- ↑ . مسالک الافهام، شهيد، ج2، ص235؛ الحدائق، ج15، ص53.
- ↑ . الکافي، ج4، ص296.
- ↑ . جواهر الکلام، ج18، ص227-228؛ الحدائق، ج15، ص53.
- ↑ . الکافي، ج4، ص322.
- ↑ . معتمد العروه، ج2، ص534-535؛ المرتقي، ج2، ص82.
- ↑ . مدارک الاحکام، ج7، ص195؛ رياض المسائل، ج6، ص131.
- ↑ . اللوامع، ج7، ص496؛ العروة الوثقي، ج4، ص666.
- ↑ . الانتصار، ص254.
- ↑ . السرائر، ج1، ص532.
- ↑ . مختلف الشيعه، ج4، ص51-52؛ جواهر الکلام، ج18، ص236؛ معتمد العروه، ج2، ص531-534.
- ↑ . روضة المتقين، ج4، ص366؛ نجاة العباد، ص103، العروة الوثقي، ج4، ص666.
- ↑ . الجمل و العقود، ص132؛ المهذب، ج1، ص214-215؛ الوسيله، ص158.
- ↑ . مستمسک العروه، ج11، ص397.
- ↑ . المبسوط، سرخسي، ج4، ص138؛ الفتاوي الهنديه، ج1، ص222.
- ↑ . المجموع، ج7، ص223؛ نهاية المحتاج، ج3، ص264.
- ↑ . المغني، ج3، ص239-240؛ کشاف القناع، ج2، ص471.
- ↑ . المدونة الکبري، ج1، ص401؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص26.
- ↑ . تهذيب المسائل المدونه، ج1، ص186.
- ↑ . اشارة السبق، ص136؛ جواهر الکلام، ج19، ص192، 196؛ مهذب الاحکام، ج14، ص246، 310.
- ↑ . السرائر، ج1، ص640؛ کنز الفوائد، ج1، ص302-303؛ کشف الغطاء، ص471.
- ↑ . السرائر، ج1، ص640.
- ↑ . جواهر الکلام، ج20، ص121.
- ↑ . المبسوط، سرخسي، ج1، ص37؛ مختلف الشيعه، ج4، ص292؛ نجاة العباد، ص153.
- ↑ . المبسوط، طوسي، ج1، ص375؛ غنية النزوع، ص189؛ جامع المقاصد، ج3، ص246.
- ↑ . التهذيب، ج5، ص219؛ کشف اللثام، ج6، ص177؛ جواهر الکلام، ج19، ص193.
- ↑ . المغني، ج3، ص559؛ الانصاف، ج4، ص88.
- ↑ . مواهب الجليل، ج4، ص277.
- ↑ . المغني، ج3، ص559-560؛ کشاف القناع، ج3، ص9.
- ↑ . المغني، ج3، ص559.
- ↑ . المجموع، ج8، ص360؛ المغني، ج3، ص559.
- ↑ . شرائع الاسلام، ج1، ص196-197؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص292.
- ↑ . سداد العباد، ص358.
- ↑ . الکافي، ج4، ص492؛ التهذيب، ج5، ص220.
- ↑ . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص505؛ فقه الصادق، ج12، ص115.
- ↑ . الاستذکار، ج4، ص241؛ جواهر الکلام، ج19، ص211؛ کتاب الحج، داماد، ج3، ص297.
- ↑ . الام، ج2، ص238؛ المجموع، ج8، ص365-368، حلية العلماء، ج3، ص314.
- ↑ . المغني، ج3، ص563.
- ↑ . البحر الرائق، ج3، ص129.
- ↑ . صحيح مسلم، ج4، ص92.
- ↑ . السنن الکبري، ج5، ص237.
- ↑ . مواهب الجليل، ج4، ص288-289.
منابع
آراء المراجع في الحج: به کوشش علي افتخاري، قم، مشعر، 1428ق؛
احکام الاحکام شرح عمدة الاحکام: ابن دقيق العبد (م.702ق.)، به کوشش شيخ مصطفي، الرساله، 1426ق؛
الاستذكار: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم محمد و محمد علي، دار الكتب العلميه، 2000م؛
اسني المطالب: زکريا الانصاري (م.926ق.)، به کوشش محمد تامر، بيروت، دار الکتب العلميه، 1422ق؛
اشارة السبق: ابوالمجد الحلبي (م.قرن6ق.)، به کوشش بهادري، قم، النشر الاسلامي، 1414ق؛
اعانة الطالبين: السيد البكري الدمياطي (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق؛
اکمال المعلم شرح صحيح مسلم: قاضي عياض (م.544ق.)؛ الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛
الانصاف في معرفة الراجح من الخلاف: المرداوي (م.885ق.)، به كوشش محمد حامد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛
الانتصار: السيد المرتضي (م.436ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1415ق؛
البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛
بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛
بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛
تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛
التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق؛
تحفة الاحوذي: المبارك فوري (م.1353ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛
تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛
تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛
التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛
التنقيح الرائع: الفاصل المقداد (م.826ق.)، به کوشش کوهکمرهاي، قم، مکتبة النجفي، 1404ق؛
تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛
تهذيب المسائل المدونه: خلف بن ابيالقاسم القيرواني (م.قرن4ق.)، به کوشش احمد فريد المزيدي؛
جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت:، 1411ق؛
الجمل و العقود في العبادات: طوسي (م.460ق.)، مشهد، دانشگاه فردوسي، 1387ش؛
جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛
حاشية رد المحتار: ابن عابدين (م.1252ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛
الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛
حلية العلماء في معرفة مذاهب الفقهاء: محمد بن احمد شاشي القفال (م.507ق.)، به کوشش ياسين احمد ابراهيم درادکه، بيروت، الرساله، 1980م؛
الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛
ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت:؛
الذخيره: احمد بن ادريس القرافي، به كوشش حجي، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 1994م؛
روح المعاني: الآلوسي (م.1270ق.)، به كوشش علي عبدالباري، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق؛
روض الجنان: ابوالفتوح رازي (م.554ق.)، به كوشش ياحقي و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوي، 1375ش؛
الروضة البهيه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوري، 1410ق؛
روضة المتقين: محمد تقي المجلسي (م.1070ق.)، قم، مؤسسه فرهنگي اسلامي کوشانپور، 1406ق؛
رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛
سداد العباد و رشاد العباد: حسين محمد بحراني (م.1216ق.)، به کوشش آل عصفور، قم، محلاتي، 1421ق؛
السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛
سلسلة الينابيع الفقهيه: علي اصغر مرواريد، بيروت، دار التراث، 1410ق؛
سنن الترمذي: الترمذي (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛
السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛
شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛
الشرح الکبير: ابوالبرکات (م.1201ق.)، دار احياء الکتب العربيه؛
شرح صحيح البخاري: ابن بطال (م.449ق.)، به کوشش ياسر بن ابراهيم، رياض، مکتبة الرشد، 1423ق؛
شرح فروع کافي: محمد هادي بن محمد صالح مازندراني (م.1120ق.)، به کوشش محمودي و درايتي، قم، دار الحديث، 1429ق؛
شرح مختصر خليل: محمد بن عبدالله الخرشي (م.1101ق.)، بيروت، دار الفکر؛
الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛
صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛
صحيح مسلم بشرح النووي: النووي (م.676ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407ق؛
صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛
العرف الشذي شرح سنن الترمذي: محمد انور شاه بن معظم شاه الکشميري (م.1353ق.)، به کوشش محمود شاکر، بيروت، دار التراث العربي، 1425ق؛
العروة الوثقي: سيد محمد كاظم يزدي (م.1337ق.)، قم، نشر اسلامي، 1420ق؛
علل الشرايع: الصدوق (م.381ق.)، بيروت، اعلمي، 1408ق؛
عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
غنية النزوع: الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛
الفتاوي الهنديه: الشيخ نظام و الجماعة من علماء الهند، دار الفکر، 1411ق؛
فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛
فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛
الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دمشق، دار الفکر؛
فقه الحج: لطفالله صافي، قم، مؤسسه حضرت معصومه3، 1423ق؛
فقه الصادق7: سيد محمد صادق روحاني، قم، دار الكتاب، 1413ق؛
کتاب الحج: سيد محمد محقق داماد (م.1388ق.)، به کوشش آملي، قم، چاپخانه مهر، 1401ق؛
کشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء: کاشف الغطاء (م.1228ق.)، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1422ق؛
کنز الفوائد في حل مشکلات القواعد: السيد عبدالمطلب العميدي (م.754ق.)، به کوشش واعظي و ديگران، قم، انتشارات اسلامي، 1416ق؛
الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛
كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛
كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛
كلمة التقوي (فتاوي): محمد امين زين الدين، قم، مهر، 1413ق؛
لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
اللمعة الدمشقيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، به كوشش كوراني، قم، دار الفكر، 1411ق؛
لوامع صاحبقراني: محمد تقي مجلسي (م.1070ق.)، قم، اسماعيليان، 1414ق؛
المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛
المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛
مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛
المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛
المحلي بالآثار: ابن حزم الاندلسي (م.456ق.)، به كوشش احمد شاكر، بيروت، دار الفكر؛
مختصر خليل: محمد بن يوسف (م.897ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛
مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛
مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛
المدونة الكبري: مالك بن انس (م.179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛
المرتقي الي الفقه الارقي: سيد محمد حسيني قمي، تهران، مؤسسة الجليل للتحقيقات الثقافيه، 1419ق؛
مسالك الافهام الي آيات الاحكام: فاضل الجواد الكاظمي (م.1065ق.)، به كوشش شريفزاده، تهران، مرتضوي، 1365ش؛
مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛
مستمسك العروة الوثقي: سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، مكتبة النجفي، 1404ق؛
مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛
مطالب اولي النهي في شرح غاية المنتهي: مصطفي السيوطي (م.1243ق.)، دمشق، المکتب الاسلامي، 1961م؛
معتمد العروة الوثقي: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1404ق؛
معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهيه: محمود عبدالرحمن؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛
المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام: جواد علي (م.1408ق.)، دار الساقي، 1422ق؛
من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛
منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛
مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛
مواهب الرحمن: سيد عبدالاعلي السبزواري، بيروت، مؤسسه اهل بيت:، 1409ق؛
الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛
مهذب الاحکام في بيان الحلال و الحرام: سيد عبدالاعلي سبزواري (م.1414ق.)، قم، المنار، 1413ق؛
المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، به كوشش جمعي از محققان، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛
نجاة العباد: محمد حسن نجفي (م.1266ق.)، به کوشش رضوي و سليل و صدرالدين و يزدي، 1318ق؛
نهاية المحتاج الي شرح المنهاج: محمد بن ابيالعباس الرملي (م.1004ق.)، بيروت، دار الفکر، 1404ق؛
نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛
وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت:، 1412ق؛
الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق.