تحفةالعراقین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
'''تحفةالعراقین''' سفرنامه منظوم [[حج]] سروده [[خاقانی شروانی]] شاعر نام آور سده ششم قمری است که شعرش به دشواری و پیچیدگی‌های بیان شهرت دارد. نام اصلی این منظومه ختم الغرائب بوده است. تحفة العراقین که در [[قالب مثنوی]] و در شش مقاله سروده شده، شرح دو سفر خاقانی، یکی به [[عراق عجم]] و دیگری به [[حجاز]]، به‌قصد حج است. این درونمایه اصلی با حواشی شاعرانه فراوان از مناجات‌ها و مدح شخصیت‌های سیاسی و علمی و نیز مختصری از زندگی خصوصی خاقانی همراه گشته است. شاعر در این منظومه به وصف راه حج و اتفاقات آن و توصیف [[مکه]] و [[مدینه]] پرداخته‌ است.  
'''تحفةالعراقین''' سفرنامه منظوم [[حج]] سروده [[خاقانی شروانی]] شاعر نام آور سده ششم قمری است که شعرش به دشواری و پیچیدگی‌های بیان شهرت دارد. نام اصلی این منظومه ختم الغرائب بوده است. تحفة العراقین که در [[قالب مثنوی]] و در شش مقاله سروده شده، شرح دو سفر خاقانی، یکی به [[عراق عجم]] و دیگری به [[حجاز]]، به‌قصد حج است. این درونمایه اصلی با حواشی شاعرانه فراوان از مناجات‌ها و مدح شخصیت‌های سیاسی و علمی و نیز مختصری از زندگی خصوصی خاقانی همراه گشته است. شاعر در این منظومه به وصف راه حج و اتفاقات آن و توصیف [[مکه]] و [[مدینه]] پرداخته‌ است.  


سفر حج در زندگی خاقانی نقطه‌ی عطفی دانسته شده است. چراکه در اثر آن به‌کلی متحول شده و رویه‌ی قبلی خود را کنار گذاشته و یک زندگی نو را شروع می‌کند؛ و حتی به خاطر این کار مورد غضب حاکم وقت قرار می‌گیرد چراکه قبلاً با وی خیلی مرتبط بوده ولی بعد از حج ارتباطش را با وی بسیار کم می‌کند.
سفر حج در زندگی خاقانی نقطه‌ی عطفی دانسته شده است. چرا که در اثر آن به‌کلی متحول شده و رویه‌ی قبلی خود را کنار گذاشته و یک زندگی نو را شروع می‌کند؛ و حتی به خاطر این کار مورد غضب حاکم وقت قرار می‌گیرد چراکه قبلاً با وی خیلی مرتبط بوده ولی بعد از حج ارتباطش را با وی بسیار کم می‌کند.


برخی بر‌‌آنند که خاقانی این کتاب را قبل از سفر حج نوشته و نه  در حین یا بعد از آن ولی عده‌ای به دلیل وجود برخی ابیات می‌گویند بعد از سفر حج نگاشته شده وعده‌ای بر این باورند که مدت نگارش آن طولانی بوده و از آغاز سفر شروع‌شده و تا آخر آن ادامه داشته است.
برخی بر‌‌آنند که خاقانی این کتاب را قبل از سفر حج نوشته و نه  در حین یا بعد از آن ولی عده‌ای به دلیل وجود برخی ابیات می‌گویند بعد از سفر حج نگاشته شده وعده‌ای بر این باورند که مدت نگارش آن طولانی بوده و از آغاز سفر شروع‌شده و تا آخر آن ادامه داشته است.
==معرفی نویسنده==
==شناخت شاعر ==
[[خاقانی شروانی|افضل‌الدین بدیل بن علی بن عثمان]] که شرح‌حال‌نگاران نامش را ابراهیم و عثمان نیز گفته‌اند،<ref>تذکرة الشعراء، ص 63؛ تذکره آتشکده، ص 24؛ خاقانی شروانی، ص 52-60.</ref> از بزرگان شعر فارسی در (سده ششم‌ق.) است. تاریخ تولد خاقانی مانند بسیاری از دیگر رخدادهای زندگی او به‌درستی معلوم نیست.گویا وی در سال (520 ق.) در شهر شماخی شروان از پدری درودگر و مادری که در اصل کنیزی رومی بوده، زاده شد.<ref>خاقانی شروانی، ص 41، 69، 146-157.</ref> گویا پدرش به دلیل تنگدستی مدتی خانواده را ترک گفت و او چند سال زیر نظر عمویش [[کافی‌الدین عمر بن عثمان]] که طبیب و حکیم بود، تربیت شد. <ref>تحفةالعراقین، مقدمه، ص 26، 216</ref> سپس مدتی نزد ابوالعلاء گنجوی فن شاعری آموخت و هنوز جوانی بیست‌ساله بود که با میانجیگری ابوالعلاء در سال (540 ق.) به دربار [[منوچهر بن فریدون شروان شاه]] (حک: 514-555 ق.) راه یافت و 29 سال در خدمت او بود و سپس به خدمت پسرش [[اخستان شروان شاه]] (حک: 555-575 ق.) درآمد.  
[[خاقانی شروانی|افضل‌الدین بدیل بن علی بن عثمان]] که شرح‌حال‌نگاران نامش را ابراهیم و عثمان نیز گفته‌اند،<ref>تذکرة الشعراء، ص 63؛ تذکره آتشکده، ص 24؛ خاقانی شروانی، ص 52-60.</ref> از بزرگان شعر فارسی در (سده ششم‌ق.) است.
 
او در سال (520 ق.) در شهر شماخی شروان از پدری درودگر و مادری که در اصل کنیزی رومی بوده، زاده شد.<ref>خاقانی شروانی، ص 41، 69، 146-157.</ref> گویا پدرش به دلیل تنگدستی مدتی خانواده را ترک گفت و او چند سال زیر نظر عمویش [[کافی‌الدین عمر بن عثمان]] که طبیب و حکیم بود، تربیت شد. <ref>تحفةالعراقین، مقدمه، ص 26، 216</ref> سپس مدتی نزد ابوالعلاء گنجوی فن شاعری آموخت و هنوز جوانی بیست‌ساله بود که با میانجیگری ابوالعلاء در سال (540 ق.) به دربار منوچهر بن فریدون شروان شاه (حک: 514-555 ق.) راه یافت و 29 سال در خدمت او بود و سپس به خدمت پسرش اخستان شروان شاه (حک: 555-575 ق.) درآمد.  


در آغاز [[خاقانی شروانی|«حقایقی»]] تخلص می‌کرد و بعد از پیوستن به دربار، لقب خاقانی (منسوب به خاقان منوچهر) یافت.  
در آغاز [[خاقانی شروانی|«حقایقی»]] تخلص می‌کرد و بعد از پیوستن به دربار، لقب خاقانی (منسوب به خاقان منوچهر) یافت.  
خط ۴۱: خط ۴۳:
خاقانی به سال (595 ق.) در تبریز درگذشت و در مقبرة الشعرای این شهر مدفون شد.<ref>سخن و سخنوران، ص 642؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 776-782؛ خاقانی شروانی، ص 87.</ref>  
خاقانی به سال (595 ق.) در تبریز درگذشت و در مقبرة الشعرای این شهر مدفون شد.<ref>سخن و سخنوران، ص 642؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 776-782؛ خاقانی شروانی، ص 87.</ref>  


===ویژگی‌های شعر خاقانی===
==ویژگی‌شعر و آثار==
خاقانی از بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان ادب پارسی است که بیش از هر چیز به دلیل قدرت تصویرگری و خیال‌پردازی در اشعارش و نیز استفاده از تشبیهات و ترکیبات تازه، ستوده شده است. شعر او فنی و دشوار است و نزد وی پروراندن شکل و صورت بیان بیش از محتوای آن‌که بیشتر در پیچیدگی‌های بیانی از دسترس دور شده، اهمیت دارد.<ref>رخسار صبح، ص 175، 184؛ تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان، ص 291.</ref>  
خاقانی از بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان ادب پارسی است که بیش از هر چیز به دلیل قدرت تصویرگری و خیال‌پردازی در اشعارش و نیز استفاده از تشبیهات و ترکیبات تازه، ستوده شده است. شعر او فنی و دشوار است و نزد وی پروراندن شکل و صورت بیان بیش از محتوای آن‌که بیشتر در پیچیدگی‌های بیانی از دسترس دور شده، اهمیت دارد.<ref>رخسار صبح، ص 175، 184؛ تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان، ص 291.</ref>  
===آٍثار خاقانی===
===آثار خاقانی===
از وی جز دیوان شعر، منظومه تحفة العراقین و [[منشآت]] او به نثر باقی‌مانده است. مدح پادشاهان و بزرگان سیاسی و علمی و ادبی، گلایه از روزگار، [[حبسیه]]، [[مرثیه]]، [[زهد]] و [[عرفان]] و [[بزم]] و وصف طبیعت از مفاهیم پرتکرار شعرهای خاقانی است.<ref>خاقانی شاعر دیرآشنا، ص 55-60؛ رخسار صبح، ص 199-204؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 780.</ref>
از وی جز دیوان شعر، منظومه تحفة العراقین و [[منشآت]] او به نثر باقی‌مانده است. مدح پادشاهان و بزرگان سیاسی و علمی و ادبی، گلایه از روزگار، [[حبسیه]]، [[مرثیه]]، [[زهد]] و [[عرفان]] و [[بزم]] و وصف طبیعت از مفاهیم پرتکرار شعرهای خاقانی است.<ref>خاقانی شاعر دیرآشنا، ص 55-60؛ رخسار صبح، ص 199-204؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 780.</ref>


== حج و حرمین آثار و زندگی خاقانی ==
== سفرهای حج خاقانی ==
حج و بزرگداشت حرمین و ستایش پیامبر (ص) اسلام از مهم‌ترین مضامین اشعار او است. خاقانی دو بار به سفر حج رفت؛ بار نخست در سال (551 ق.) و بار دوم میان‌سال‌های (569 و 570 ق.) و جز منظومه [[تحفةالعراقین]] چندین قصیده در وصف [[کعبه]] و مکه و مدینه و شرح سفر خود به حجاز بر جای نهاد که از مشهورترین و بهترین نمونه‌ها در ادب فارسی به شمار می‌روند.<ref>دیوان خاقانی، ص 88، 95-215، 368؛ رخسار صبح، ص 201؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 779-780.</ref> به دلیل چیره‌دستی در ستایش [[پیامبر (ص)]]، او را [[حسان العجم]] لقب دادند. مشهور است که در سفرش به حج، یکی از شعرهایش را با مَطلع «صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش» به زر نگاشتند.<ref>تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان، ص 287؛ رخسار صبح، ص 5؛ دیوان خاقانی، ص 17، مقدمه.</ref> منظومه تحفةالعراقین نیز از شهرتی بسزا در ادب فارسی برخوردار است و مورد تقلید برخی از شاعران پس از وی قرارگرفته است.<ref>تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، ص 1079، 1725، 1295.</ref>
خاقانی دو بار به سفر حج رفت؛ بار نخست در سال (551 ق.) و بار دوم میان‌سال‌های (569 و 570 ق.).
 
بیشتر شرح‌حال‌نگاران سفر حج خاقانی را مرزی میان دو مرحله زندگی وی به شمار آورده‌اند. سفر حج برای او فرصتی مطلوب برای دور شدن از شروان و تفکر در احوال معنوی خویش بود. ابیاتی از تحفه العراقین شامل راز و نیاز بلند خاقانی با پیامبر (ص)  است که در آن از زندگی آلوده به گناه و میگساری توبه کرده و سوگند خورده تا باهنر شعر خود، جز شایستگان را ستایش نکند.<ref>تحفةالعراقین، ص 171-173</ref> وی در پی بازگشت از سفر حج به ملازمت شروانشاهان ادامه داد؛ اما کمتر در مجالس دربار شرکت می‌کرد و از درباریان دوری می‌گزید. این‌گونه رفتارها به دشمنی با او دامن زد تا جایی که به رنجش شاه و حبس وی انجامید.<ref>تذکرة الشعرا، ص 34؛ تذکرة نتایج الافکار، ص 261؛ دیدار با کعبه جان، ص 17؛ سخن و سخنوران، ص 621</ref>  
 
آورده‌اند که خاقانی آرزوی حج‌گزاری دوباره داشت؛ اما با مخالفت شروان شاه روبه‌رو گشت و چون خواست از شروان بگریزد، گرفتار شد و هفت ماه را در زندان گذراند و پس از مدتی با میانجیگری خواهر شروان شاه اجازه حج یافت.<ref>تذکرة الشعراء، ص 63؛ دیوان خاقانی، ص 18-20 مقدمه.</ref>


==== حج و تحول روحی خاقانی ====
=== حج و حرمین در اشعار خاقانی ===
بیشتر شرح‌حال‌نگاران سفر حج خاقانی را مرزی میان دو مرحله زندگی وی به شمار آورده‌اند. سفر حج برای او فرصتی مطلوب برای دور شدن از شروان و تفکر در احوال معنوی خویش بود. جدال درونی وی بر سر جدایی از شیوه زندگی گذشته در تحفة العراقین نیز بازتاب یافته است. مهم‌ترین مورد آن، راز و نیاز بلند خاقانی با پیامبر (ص) است که در آن از زندگی آلوده به گناه و میگساری توبه کرده و سوگند خورده تا باهنر شعر خود، جز شایستگان را ستایش نکند.<ref>تحفةالعراقین، ص 171-173</ref> وی در پی بازگشت از سفر حج به ملازمت شروانشاهان ادامه داد؛ اما کمتر در مجالس دربار شرکت می‌کرد و از درباریان دوری می‌گزید. این‌گونه رفتارها به دشمنی با او دامن زد تا جایی که به رنجش شاه و حبس وی انجامید.<ref>تذکرة الشعرا، ص 34؛ تذکرة نتایج الافکار، ص 261؛ دیدار با کعبه جان، ص 17؛ سخن و سخنوران، ص 621</ref> آورده‌اند که خاقانی آرزوی حج‌گزاری دوباره داشت؛ اما با مخالفت شروان شاه روبه‌رو گشت و چون خواست از شروان بگریزد، گرفتار شد و هفت ماه را در زندان گذراند و پس از مدتی با میانجیگری خواهر شروان شاه اجازه حج یافت.<ref>تذکرة الشعراء، ص 63؛ دیوان خاقانی، ص 18-20 مقدمه.</ref>
حج و بزرگداشت حرمین و ستایش پیامبر (ص) اسلام از مهم‌ترین مضامین اشعار او است. جز منظومه [[تحفةالعراقین]] چندین قصیده در وصف [[کعبه]] و مکه و مدینه و شرح سفر خود به [[حجاز]] بر جای نهاد که از مشهورترین و بهترین نمونه‌ها در ادب فارسی به شمار می‌روند.<ref>دیوان خاقانی، ص 88، 95-215، 368؛ رخسار صبح، ص 201؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 779-780.</ref> به دلیل چیره‌دستی در ستایش [[پیامبر (ص)]]، او را [[حسان العجم]] لقب دادند. مشهور است که در سفرش به حج، یکی از شعرهایش را با مَطلع «صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش» به زر نگاشتند.<ref>تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان، ص 287؛ رخسار صبح، ص 5؛ دیوان خاقانی، ص 17، مقدمه.</ref> منظومه تحفةالعراقین نیز از شهرتی بسزا در ادب فارسی برخوردار است و مورد تقلید برخی از شاعران پس از وی قرارگرفته است.<ref>تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، ص 1079، 1725، 1295.</ref>
==درباره نام منظومه==
==نام‌های تحفه‌العراقین==
عنوان تحفة العراقین که از دیرباز بر این منظومه اطلاق شده، نام اصلی آن نیست. برخی از پژوهشگران بر اساس آنچه در جمله آخر مقدمه برخی از نسخ خطی آمده، نام اصلی کتاب را [[تحفة الخواطر و زبدة الضمائر]] دانسته و این نام را با محتوای منظومه که حاوی نکاتی بسیار از اندیشه‌های اصلی خاقانی و شرح‌حال او است، متناسب می‌دانند.<ref>مقدمه تحفة الخواطر، ص 54-55؛ خاقانی شروانی، ص 269-270.</ref>  
عنوان تحفة العراقین که از دیرباز بر این منظومه اطلاق شده، نام اصلی آن نیست. برخی از پژوهشگران بر اساس آنچه در جمله آخر مقدمه برخی از نسخ خطی آمده، نام اصلی کتاب را [[تحفة الخواطر و زبدة الضمائر]] دانسته و این نام را با محتوای منظومه که حاوی نکاتی بسیار از اندیشه‌های اصلی خاقانی و شرح‌حال او است، متناسب می‌دانند.<ref>مقدمه تحفة الخواطر، ص 54-55؛ خاقانی شروانی، ص 269-270.</ref>  


بازشناسی قدیم‌ترین نسخه موجود از کتاب که در سال (593 ق.) یعنی دو سال پیش از وفات خاقانی کتابت شده، نشان می‌دهد که نام اصلی این مثنوی ختم الغرائب بوده است. این نام در صفحات اول و آخر این نسخه ضبط‌شده و در کنار برخی شواهد دیگر، نشان می‌دهد که نام اصلی کتاب، ختم الغرائب بوده است.<ref>ختم الغرایب، ص 18-21، «مقدمه»، ص 1، 219.</ref>
بازشناسی قدیم‌ترین نسخه موجود از کتاب که در سال (593 ق.) یعنی دو سال پیش از وفات خاقانی کتابت شده، نشان می‌دهد که نام اصلی این مثنوی ختم الغرائب بوده است. این نام در صفحات اول و آخر این نسخه ضبط‌شده و در کنار برخی شواهد دیگر، نشان می‌دهد که نام اصلی کتاب، ختم الغرائب بوده است.<ref>ختم الغرایب، ص 18-21، «مقدمه»، ص 1، 219.</ref>


برخی پژوهشگران گفته‌اند، این نام بدان دلیل شهرت یافته که خاقانی این منظومه را نخست به عراق عجم (بخشی از سرزمین‌های داخلی [[ایران]] شامل شهرهایی مانند [[کرمانشاه]]، [[همدان]]، [[اصفهان]] و [[ری]] که بدان [[جبل]] نیز می‌گفتند) و [[خراسان]] نزد برخی از شعرای روزگار از قبیل [[عبدالرزاق اصفهانی]] و سپس به [[عراق عرب]] تحفه فرستاده است.<ref>مقدمه تحفة الخواطر، ص 54-55؛ خاقانی شروانی، ص 270، 271؛ جغرافیای تاریخی، ص 200.</ref> دلیل ساده‌تر آن است که در این منظومه، شرح سفر خاقانی به عراق عجم و عراق عرب به نظم کشیده است.<ref>مثنوی تحفة العراقین، صمو، مقدمه.</ref>  
برخی پژوهشگران گفته‌اند، نام تحفه العراقین بدان دلیل شهرت یافته که خاقانی این منظومه را نخست به عراق عجم (بخشی از سرزمین‌های داخلی [[ایران]] شامل شهرهایی مانند [[کرمانشاه]]، [[همدان]]، [[اصفهان]] و [[ری]] که بدان [[جبل]] نیز می‌گفتند) و [[خراسان]] نزد برخی از شعرای روزگار از قبیل [[عبدالرزاق اصفهانی]] و سپس به [[عراق عرب]] تحفه فرستاده است.<ref>مقدمه تحفة الخواطر، ص 54-55؛ خاقانی شروانی، ص 270، 271؛ جغرافیای تاریخی، ص 200.</ref> دلیل ساده‌تر آن است که در این منظومه، شرح سفر خاقانی به عراق عجم و عراق عرب به نظم کشیده است.<ref>مثنوی تحفة العراقین، صمو، مقدمه.</ref>  
   
   
==زمان سرایش منظومه==
==آیا تحفه‌العراقین سفرنامه حج است؟==
مشهور است که تحفة العراقین سفرنامه نخستین سفر حج نویسنده و رهاورد دیده‌های او در این سفر است که در سال (551 ق.) به پایان رسیده است.<ref>سخن و سخنوران، ص 626؛ رخسار صبح، ص 37.</ref> برخی بر این باورند که تحفة العراقین در حین یا بعد از سفر حج سروده نشده و خاقانی پیش از نگارش آن سفری به حج نداشته است. دلیل اصلی این مدعا، وجود ابیاتی در منظومه است که حضور شاعر در شروان هنگام نگارش آن را نشان می‌دهد و در آن‌ها از گرفتاری در شروان و آرزوی دیدار کعبه سخن رانده و حتی در یکجا از نرفتن به حج در آن سال به دلیل مخالفت پدر و مادرش و نداشتن [[استطاعت]] مالی ابراز ناخرسندی کرده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 140-141</ref> آگاهی‌های موجود در تحفة العراقین درباره افراد و مکان‌ها نیز آن‌قدر جزئی نیست که وجود آن‌ها دلیلی بر سفر خاقانی به حج شمرده شود.<ref>مقدمه تحفة الخواطر، ص 23-30؛ تحفةالعراقین، ص 31</ref>با این دیدگاه، خاقانی این منظومه را چند سال پیش از سفر حج سروده و نسخه‌ای از آن را به عراق و خراسان فرستاده و پس از سفر حج، بر آن مقدمه‌ای نگاشته و آن را به [[جمال‌الدین اصفهانی]]، وزیر [[موصل]]، تقدیم کرده است. این مقدمه منثور که به‌یقین در کنار رود [[دجله]] در عراق نگاشته شده، در بسیاری از نسخه‌های خطی تحفة العراقین وجود ندارد. به‌احتمال، این دسته از نسخ خطی از روی نسخه‌ای که خاقانی پیش از سفر حج به خراسان فرستاده، کتابت شده‌اند.<ref>مقدمه تحفة الخواطر، ص 23-25، 53</ref>  
مشهور است که تحفة العراقین سفرنامه نخستین سفر حج نویسنده و رهاورد دیده‌های او در این سفر است که در سال (551 ق.) به پایان رسیده است.<ref>سخن و سخنوران، ص 626؛ رخسار صبح، ص 37.</ref> اما برخی بر این باورند که تحفة العراقین در حین یا بعد از سفر حج سروده نشده و خاقانی پیش از نگارش آن سفری به حج نداشته است. دلیل اصلی این مدعا، وجود ابیاتی در منظومه است که حضور شاعر در شروان هنگام نگارش آن را نشان می‌دهد و در آن‌ها از گرفتاری در شروان و آرزوی دیدار کعبه سخن رانده و حتی در یکجا از نرفتن به حج در آن سال به دلیل مخالفت پدر و مادرش و نداشتن [[استطاعت]] مالی ابراز ناخرسندی کرده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 140-141</ref>  


ممکن است خاقانی این منظومه را چند سال پیش از سفر حج سروده و پس از سفر حج، بر آن مقدمه‌ای نگاشته و آن را به [[جمال‌الدین اصفهانی]]، وزیر [[موصل]]، تقدیم کرده باشد. این مقدمه منثور که به‌یقین در کنار رود [[دجله]] در عراق نگاشته شده، در بسیاری از نسخه‌های خطی تحفة العراقین وجود ندارد. به‌احتمال، این دسته از نسخ خطی از روی نسخه‌ای که خاقانی پیش از سفر حج به خراسان فرستاده، کتابت شده‌اند.<ref>مقدمه تحفة الخواطر، ص 23-25، 53</ref>


بااین‌همه، نمی‌توان سفرنامه بودن تحفةالعراقین را به‌یقین منتفی دانست. برخی از محققان وجود ابیاتی را که اشاره به حضور شاعر در شروان دارد، مربوط به دوران پس از سفر و بازگشت خاقانی به زادگاهش و شاهدی بر آن می‌دانند که این منظومه در میانه سفر نگاشته نشده؛ بلکه در پایان سفر به نظم کشیده شده است.<ref>مثنوی تحفة العراقین، ص «مب»، مقدمه.</ref> گروهی نیز سرایش و نگارش منظومه را فرایندی بلند می‌دانند که پیش از سفر حج آغازشده و در پی اتمام سفر و بازگشت خاقانی به شروان در سال (522 ق.) به شکل نهایی درآمده است.<ref>ختم الغرایب، ص 29؛ خاقانی شروانی، ص 270؛ دیدار با کعبه جان، ص 145.</ref> بدین ترتیب، این دسته از ابیات را شاید بتوان رهاورد حضور خاقانی در شروان در پی سفر حج و یا باقی‌مانده قسمت‌هایی از منظومه دانست که خاقانی پیش از رفتن به حج سروده بوده است. نسبت دادن حج به آفتاب را نیز می‌توان تنها تمهیدی شاعرانه برشمرد که پیامد منطقی روش خاقانی در خطاب به آفتاب در سراسر منظومه است.
بااین‌همه، نمی‌توان سفرنامه بودن تحفةالعراقین را به‌یقین منتفی دانست. برخی از محققان وجود ابیاتی را که اشاره به حضور شاعر در شروان دارد، مربوط به دوران پس از سفر و بازگشت خاقانی به زادگاهش و شاهدی بر آن می‌دانند که این منظومه در میانه سفر نگاشته نشده؛ بلکه در پایان سفر به نظم کشیده شده است.<ref>مثنوی تحفة العراقین، ص «مب»، مقدمه.</ref> گروهی نیز سرایش و نگارش منظومه را فرایندی بلند می‌دانند که پیش از سفر حج آغازشده و در پی اتمام سفر و بازگشت خاقانی به شروان در سال (522 ق.) به شکل نهایی درآمده است.<ref>ختم الغرایب، ص 29؛ خاقانی شروانی، ص 270؛ دیدار با کعبه جان، ص 145.</ref>  
   
   
==درونمایه منظومه==
==درونمایه منظومه==
تحفة العراقین در قالب مثنوی در [[بحر هزج مسدس اخرب مقبوض]] و در حدود 3100 بیت سروده شده است. خاقانی مثنوی خود را خطاب به آفتاب سروده و در بیشتر ابیات با ضمیر مخاطب به گفت‌وگو با آفتاب پرداخته است. در مقاله اول، از بدی روزگار گلایه کرده و به ستایش پیامبر (ص) پرداخته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 13-25</ref> در مقاله دوم، سفر خود به عراق عجم را برای آفتاب شرح کرده.<ref>تحفةالعراقین، ص 27-79</ref> و در مقاله سوم که بلندترین قسمت منظومه است، به شرح سفرش به مکه پرداخته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 81-135</ref> در مقاله چهارم، به ستایش کعبه.<ref>تحفةالعراقین، ص 137-145</ref> و در مقاله پنجم، در پی وصف کوتاه مدینه، به ستایش پیامبر (ص) و مناجات با ایشان پرداخته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 147-176</ref> او در مقاله ششم، شام و موصل را وصف کرده و افزون بر ستایش [[جمال‌الدین موصلی]] و دیگر بزرگان آن دیار، از زندگی شخصی و پدر و مادرش آگاهی‌هایی به دست داده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 177-248</ref>  
تحفة العراقین در قالب مثنوی در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض و در حدود 3100 بیت سروده شده است. خاقانی مثنوی خود را خطاب به آفتاب سروده و در بیشتر ابیات با ضمیر مخاطب به گفت‌وگو با آفتاب پرداخته است.  
 
* مقاله اول، گلایه از روزگار و ستایش پیامبر(ص)<ref>تحفةالعراقین، ص 13-25</ref>  
* مقاله دوم، شرح سفر به عراق عجم <ref>تحفةالعراقین، ص 27-79</ref>  
* مقاله سوم که بلندترین قسمت منظومه است، شرح سفر به مکه<ref>تحفةالعراقین، ص 81-135</ref>  
* مقاله چهارم، ستایش کعبه.<ref>تحفةالعراقین، ص 137-145</ref>  
* مقاله پنجم، وصف کوتاه مدینه و ستایش پیامبر (ص) و مناجات با ایشان<ref>تحفةالعراقین، ص 147-176</ref>  
* مقاله ششم، وصف شام و موصل و ستایش [[جمال‌الدین موصلی]] و دیگر بزرگان آن دیار، و اطلاعاتی از زندگی شخصی و پدر و مادرش<ref>تحفةالعراقین، ص 177-248</ref>
 
==وصف سفر حج==
==وصف سفر حج==
شرح سفر حج از مقاله سوم آغاز می‌شود؛ جایی که خاقانی آفتاب را به سفر در زمین فراخوانده و در ادامه ازآنچه در سفر از سر خواهد گذراند و سرزمین‌هایی که خواهد دید و بزرگانی که به حضورشان خواهد رفت، برایش شرح داده است. نخستین منزل سفر حج آفتاب، لشکرگاه سلطان محمد بن محمود سلجوقی بوده که در آن هنگام یعنی میانه‌سال (551 ق.) در اردوگاهی نزدیک [[همدان]] اقامت داشته است.
شرح سفر حج از مقاله سوم آغاز می‌شود؛ جایی که خاقانی آفتاب را به سفر در زمین فراخوانده و در ادامه از آنچه در سفر از سر خواهد گذراند و سرزمین‌هایی که خواهد دید و بزرگانی که به حضورشان خواهد رفت، برایش شرح داده است. نخستین منزل سفر حج آفتاب، لشکرگاه سلطان محمد بن محمود سلجوقی بوده که در آن هنگام یعنی میانه‌سال (551 ق.) در اردوگاهی نزدیک [[همدان]] اقامت داشته است.


=== بغداد و کوفه ===
===بغداد و کوفه===
آفتاب در ادامه راه باید از همدان بگذرد و به [[بغداد]] و بارگاه خلیفه [[المقتفی بالله]] (حک: 530-555 ق.) برود. خاقانی در اینجا، افزون بر یادکرد زیبایی‌های طبیعی شهرها و راه‌ها، به ستایش سلطان سلجوقی و خلیفه عباسی پرداخته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 87-116</ref> وی در سفر حج خود مورداحترام خلیفه قرار گرفت و به او اجازه بوسیدن دست خلیفه را دادند که امتیازی بزرگ به شمار می‌آمد. او از این خاطره در تحفة العراقین یادکرده و بوسیدن دست خلیفه را به آفتاب نسبت داده است.<ref>خاقانی شروانی، ص 314؛ تحفةالعراقین، ص 179</ref> خاقانی در وصف [[کوفه]] که مسافر حج باید در پی بغداد از آن می‌گذشت، به ستایش بارگاه [[امام علی (ع)]] پرداخته و «خاک مقدس» مقبره «شیر مرد عالم» را مشک‌آگین و بهشت‌آسا شمرده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 117-119</ref>
آفتاب در ادامه راه باید از همدان بگذرد و به [[بغداد]] و بارگاه خلیفه [[المقتفی بالله]] (حک: 530-555 ق.) برود. خاقانی در اینجا، افزون بر یادکرد زیبایی‌های طبیعی شهرها و راه‌ها، به ستایش سلطان سلجوقی و خلیفه عباسی پرداخته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 87-116</ref>  
 
خاقانی در وصف [[کوفه]] که مسافر حج باید در پی بغداد از آن می‌گذشت، به ستایش بارگاه [[امام علی (ع)]] پرداخته و «خاک مقدس» مقبره «شیر مرد عالم» را مشک‌آگین و بهشت‌آسا شمرده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 117-119</ref>


===راه بیابانی حج===
===راه بیابانی حج===
با گذر از کوفه، سفر حاجی در [[راه بیابانی حج]] آغاز می‌شد. در تحفة العراقین از دشواری‌های سفر بادیه که همه سفرنامه نویسان و حتی خود خاقانی در دیگر سروده‌هایش از آن گلایه کرده، خبری نیست.<ref>نک: حج در ادب فارسی، ص 216.</ref> بادیه در زبان شاعرانه خاقانی به باغ تشبیه شده و پوشش گیاهی آن به لباسی به رنگ سبز پسته‌ای بر تن خاک ماننده گشته است. او بادهای سَموم بیابان را عطرآگین و سرابش را آینه صفابخش جان دانسته و بیابان را به دلیل فراوانی گیاهان شفابخش، داروکده نامیده است.<ref>تحفةالعراقین 119-120</ref> آب باران جمع شده در مشربه‌ها و چاه‌های بر سر راه را به شراب صبوح مانند کرده و درمان‌کننده استسقاء دانسته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 121</ref> وی که [[وادی بطحا]] را به دریا و حرکت ناقه را بر آن به حرکت کشتی تشبیه کرده، صدای زنگ شتران را از نغمه‌های زبور و آواز مغنیان دل‌انگیزتر شمرده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 121-123</ref>
با گذر از کوفه، سفر حاجی در [[راه بیابانی حج]] آغاز می‌شد. در تحفة العراقین از دشواری‌های سفر بادیه که همه سفرنامه نویسان و حتی خود خاقانی در دیگر سروده‌هایش از آن گلایه کرده، خبری نیست.<ref>نک: حج در ادب فارسی، ص 216.</ref> بادیه در زبان شاعرانه خاقانی به باغ تشبیه شده و پوشش گیاهی آن به لباسی به رنگ سبز پسته‌ای بر تن خاک ماننده گشته است. او بادهای سَموم بیابان را عطرآگین و سرابش را آینه صفابخش جان دانسته و بیابان را به دلیل فراوانی گیاهان شفابخش، داروکده نامیده است.<ref>تحفةالعراقین 119-120</ref> آب باران جمع شده در مشربه‌ها و چاه‌های بر سر راه را به شراب صبوح مانند کرده و درمان‌کننده استسقاء دانسته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 121</ref> وی که [[وادی بطحا]] را به دریا و حرکت ناقه را بر آن به حرکت کشتی تشبیه کرده، صدای زنگ شتران را از نغمه‌های زبور و آواز مغنیان دل‌انگیزتر شمرده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 121-123</ref>


=== مکه ===
===مکه===
بیان خاقانی درباره مکان‌های مکه، وصف‌هایی کوتاه و شاعرانه و خالی از آگاهی‌های جغرافیایی و تاریخی است. وی بعد از وصف [[ذات العرق]]، احرام گاه عراقیان و شرح‌حال حاجیان و [[احرام بستن]] آنان، با زبانی شاعرانه به وصف [[دشت عرفات]] و جمعیت بسیار آن پرداخته و گروه صوفیان، عالمان و غازیان (لشکریان) حاضر در عرفات را ستوده.<ref>تحفةالعراقین، ص 123-127</ref> و سپس به وصف شاعرانه [[جبل الرحمه]]، [[مزدلفه]]، [[مشعرالحرام]]، [[جمره عقبه]]، [[منی]]، مکه، [[حجرالأسود]]، [[زمزم]]، [[ناودان کعبه]]، [[صفا]]، [[مروه]] و... پرداخته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 127-135</ref>
بیان خاقانی درباره مکان‌های مکه، وصف‌هایی کوتاه و شاعرانه و خالی از آگاهی‌های جغرافیایی و تاریخی است. وی بعد از وصف [[ذات العرق]]، احرام گاه عراقیان و شرح‌حال حاجیان و [[احرام بستن]] آنان، با زبانی شاعرانه به وصف [[دشت عرفات]] و جمعیت بسیار آن پرداخته و گروه صوفیان، عالمان و غازیان (لشکریان) حاضر در عرفات را ستوده.<ref>تحفةالعراقین، ص 123-127</ref> و سپس به وصف شاعرانه [[جبل الرحمه]]، [[مزدلفه]]، [[مشعرالحرام]]، [[جمره عقبه]]، [[منی]]، مکه، [[حجرالأسود]]، [[زمزم]]، [[ناودان کعبه]]، [[صفا]]، [[مروه]] و... پرداخته است.<ref>تحفةالعراقین، ص 127-135</ref>


خط ۸۲: خط ۹۸:
خاقانی سخن خود را درباره مدینه با وصف نخلستان مدینه آغاز کرده و به ستایش مدینه و [[مرقد پیامبر (ص)]] پرداخته و سخن را در مدح وی و راز و نیاز با او به درازا کشانده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 149-176</ref>
خاقانی سخن خود را درباره مدینه با وصف نخلستان مدینه آغاز کرده و به ستایش مدینه و [[مرقد پیامبر (ص)]] پرداخته و سخن را در مدح وی و راز و نیاز با او به درازا کشانده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 149-176</ref>


=== تقدیم کتاب به جواد اصفهانی ===
===تقدیم کتاب به جواد اصفهانی===
خاقانی در منظومه خود، بیش از همه، جمال‌الدین محمد اصفهانی وزیر شاهان زنگی موصل (حک 521-648) را ستوده و منظومه خویش را به او تقدیم کرده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 182-197</ref> جمال‌الدین اصفهانی شخصیت ممتاز و مورداحترام سلاطین سلجوقی و خلفای عباسی و به سخاوتمندی نام بردار بود و به دلیل ساختن بناهای عام‌المنفعه و به ویژه بازسازی برخی ساختمان‌های کعبه که خاقانی در اشعار خود به آن‌ها اشاره‌کرده، با لقب «[[جواد اصفهانی]]»* خوانده می‌شد.<ref>العقد الثمین، ج 2، ص 308-312</ref> .<ref>تحفةالعراقین، ص 192</ref>
خاقانی در منظومه خود، بیش از همه، [[جواد اصفهانی|جمال‌الدین محمد اصفهانی]] وزیر شاهان زنگی موصل (حک 521-648) را ستوده و منظومه خویش را به او تقدیم کرده است.<ref>تحفةالعراقین، ص 182-197</ref> جمال‌الدین اصفهانی شخصیت ممتاز و مورداحترام سلاطین سلجوقی و خلفای عباسی و به سخاوتمندی نام بردار بود و به دلیل ساختن بناهای عام‌المنفعه و به ویژه بازسازی برخی ساختمان‌های کعبه که خاقانی در اشعار خود به آن‌ها اشاره‌کرده، با لقب «جواد اصفهانی» خوانده می‌شد.<ref>العقد الثمین، ج 2، ص 308-312</ref> .<ref>تحفةالعراقین، ص 192</ref><ref>تحفةالعراقین، ص 210-225</ref>
==چاپ‌های کتاب==
این کتاب چند بار در قرن نوزدهم به صورت سنگی در هندوستان به چاپ رسید. و در سال 1954 میلادی در مجموعه کلیات ابجدی در لکنهوی هند به چاپ شد.


<ref>تحفةالعراقین، ص 210-225</ref>
نخستین تصحیح انتقادی این منظومه را دکتر [[یحیی قریب]] در دهه (30 ش.) به دست داد که در چاپخانه سپهر به چاپ رسید و بعدها به همت انتشارات امیرکبیر در سال (1357 ش.) تجدید چاپ شد.
==چاپ‌های کتاب==
 
کهن‌ترین چاپ‌های تحفة العراقین آن‌ها است که در هند به شکل سنگی به چاپ رسیده است. از این کتاب، پنج نسخه در قرن (نوزدهم م.) در اکبرآباد، لکنهو و لاهور به چاپ رسیده است. نخستین چاپ سربی تحفة العراقین به سال (1954 م.) در مجموعه [[کلیات ابجدی]] و ضمن شرحی است که [[میر محمد اسماعیل‌خان ابجدی]] بر این منظومه نگاشته و در لکنهوی هند به چاپ رسیده است.
چاپ بعدی منظومه، تصویر نسخه خطی یافت شده در کتابخانه ملی اتریش بود که به شکل نسخه برگردان با مقدمه [[ایرج افشار]] در سال (1385 ش.) به همت انتشارات میراث مکتوب و با همکاری انتشارات فرهنگستان علوم اتریش در تهران به چاپ رسید.
 
در دهه (هشتاد ش.) دو تصحیح دیگر از این کتاب منتشر شد. تصحیح دکتر [[یوسف عالی عباس‌آباد]] از این کتاب را انتشارات سخن در سال (1386 ش.) با عنوان ختم الغرائب به چاپ رساند.  


نخستین تصحیح انتقادی این منظومه را دکتر [[یحیی قریب]] در دهه (30 ش.) به دست داد که در چاپخانه سپهر به چاپ رسید و بعدها به همت انتشارات امیرکبیر در سال (1357 ش.) تجدید چاپ شد. چاپ بعدی منظومه، تصویر نسخه خطی یافت شده در کتابخانه ملی اتریش بود که به شکل نسخه برگردان با مقدمه [[ایرج افشار]] در سال (1385 ش.) به همت انتشارات میراث مکتوب و با همکاری انتشارات فرهنگستان علوم اتریش در تهران به چاپ رسید. در دهه (هشتاد ش.) دو تصحیح دیگر از این کتاب منتشر شد. تصحیح دکتر [[یوسف عالی عباس‌آباد]] از این کتاب را انتشارات سخن در سال (1386 ش.) با عنوان ختم الغرائب به چاپ رساند. به سال (1387 ش.) تصحیح [[علی صفری آق قلعه]] به دست انتشارات میراث مکتوب در 830 صفحه در قطع وزیری با عنوان تحفة العراقین (ختم الغرائب) به چاپ رسید که نسخه مورد مراجعه در این مقاله بوده است.
به سال (1387 ش.) تصحیح [[علی صفری آق قلعه]] به دست انتشارات میراث مکتوب در 830 صفحه در قطع وزیری با عنوان تحفة العراقین (ختم الغرائب) به چاپ رسید که نسخه مورد مراجعه در این مقاله بوده است.


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۲ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۳۲

تحفةالعراقین
پدید آورندگان
نویسنده خاقانی شروانی
تصحیح علی صفری آق قلعه
تاریخ نگارش (551 ق.)
محتوا
موضوع سفرنامه
سبک ادبی
زبان فارسی
نشر
تعداد جلد 1
تعداد صفحات 830
قطع وزیری
ناشر میراث مکتوب
محل نشر تهران
تاریخ نشر (1387 ش.)

تحفةالعراقین سفرنامه منظوم حج سروده خاقانی شروانی شاعر نام آور سده ششم قمری است که شعرش به دشواری و پیچیدگی‌های بیان شهرت دارد. نام اصلی این منظومه ختم الغرائب بوده است. تحفة العراقین که در قالب مثنوی و در شش مقاله سروده شده، شرح دو سفر خاقانی، یکی به عراق عجم و دیگری به حجاز، به‌قصد حج است. این درونمایه اصلی با حواشی شاعرانه فراوان از مناجات‌ها و مدح شخصیت‌های سیاسی و علمی و نیز مختصری از زندگی خصوصی خاقانی همراه گشته است. شاعر در این منظومه به وصف راه حج و اتفاقات آن و توصیف مکه و مدینه پرداخته‌ است.

سفر حج در زندگی خاقانی نقطه‌ی عطفی دانسته شده است. چرا که در اثر آن به‌کلی متحول شده و رویه‌ی قبلی خود را کنار گذاشته و یک زندگی نو را شروع می‌کند؛ و حتی به خاطر این کار مورد غضب حاکم وقت قرار می‌گیرد چراکه قبلاً با وی خیلی مرتبط بوده ولی بعد از حج ارتباطش را با وی بسیار کم می‌کند.

برخی بر‌‌آنند که خاقانی این کتاب را قبل از سفر حج نوشته و نه در حین یا بعد از آن ولی عده‌ای به دلیل وجود برخی ابیات می‌گویند بعد از سفر حج نگاشته شده وعده‌ای بر این باورند که مدت نگارش آن طولانی بوده و از آغاز سفر شروع‌شده و تا آخر آن ادامه داشته است.

شناخت شاعر

افضل‌الدین بدیل بن علی بن عثمان که شرح‌حال‌نگاران نامش را ابراهیم و عثمان نیز گفته‌اند،[۱] از بزرگان شعر فارسی در (سده ششم‌ق.) است.

او در سال (520 ق.) در شهر شماخی شروان از پدری درودگر و مادری که در اصل کنیزی رومی بوده، زاده شد.[۲] گویا پدرش به دلیل تنگدستی مدتی خانواده را ترک گفت و او چند سال زیر نظر عمویش کافی‌الدین عمر بن عثمان که طبیب و حکیم بود، تربیت شد. [۳] سپس مدتی نزد ابوالعلاء گنجوی فن شاعری آموخت و هنوز جوانی بیست‌ساله بود که با میانجیگری ابوالعلاء در سال (540 ق.) به دربار منوچهر بن فریدون شروان شاه (حک: 514-555 ق.) راه یافت و 29 سال در خدمت او بود و سپس به خدمت پسرش اخستان شروان شاه (حک: 555-575 ق.) درآمد.

در آغاز «حقایقی» تخلص می‌کرد و بعد از پیوستن به دربار، لقب خاقانی (منسوب به خاقان منوچهر) یافت.

خاقانی به سال (595 ق.) در تبریز درگذشت و در مقبرة الشعرای این شهر مدفون شد.[۴]

ویژگی‌شعر و آثار

خاقانی از بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان ادب پارسی است که بیش از هر چیز به دلیل قدرت تصویرگری و خیال‌پردازی در اشعارش و نیز استفاده از تشبیهات و ترکیبات تازه، ستوده شده است. شعر او فنی و دشوار است و نزد وی پروراندن شکل و صورت بیان بیش از محتوای آن‌که بیشتر در پیچیدگی‌های بیانی از دسترس دور شده، اهمیت دارد.[۵]

آثار خاقانی

از وی جز دیوان شعر، منظومه تحفة العراقین و منشآت او به نثر باقی‌مانده است. مدح پادشاهان و بزرگان سیاسی و علمی و ادبی، گلایه از روزگار، حبسیه، مرثیه، زهد و عرفان و بزم و وصف طبیعت از مفاهیم پرتکرار شعرهای خاقانی است.[۶]

سفرهای حج خاقانی

خاقانی دو بار به سفر حج رفت؛ بار نخست در سال (551 ق.) و بار دوم میان‌سال‌های (569 و 570 ق.).

بیشتر شرح‌حال‌نگاران سفر حج خاقانی را مرزی میان دو مرحله زندگی وی به شمار آورده‌اند. سفر حج برای او فرصتی مطلوب برای دور شدن از شروان و تفکر در احوال معنوی خویش بود. ابیاتی از تحفه العراقین شامل راز و نیاز بلند خاقانی با پیامبر (ص) است که در آن از زندگی آلوده به گناه و میگساری توبه کرده و سوگند خورده تا باهنر شعر خود، جز شایستگان را ستایش نکند.[۷] وی در پی بازگشت از سفر حج به ملازمت شروانشاهان ادامه داد؛ اما کمتر در مجالس دربار شرکت می‌کرد و از درباریان دوری می‌گزید. این‌گونه رفتارها به دشمنی با او دامن زد تا جایی که به رنجش شاه و حبس وی انجامید.[۸]

آورده‌اند که خاقانی آرزوی حج‌گزاری دوباره داشت؛ اما با مخالفت شروان شاه روبه‌رو گشت و چون خواست از شروان بگریزد، گرفتار شد و هفت ماه را در زندان گذراند و پس از مدتی با میانجیگری خواهر شروان شاه اجازه حج یافت.[۹]

حج و حرمین در اشعار خاقانی

حج و بزرگداشت حرمین و ستایش پیامبر (ص) اسلام از مهم‌ترین مضامین اشعار او است. جز منظومه تحفةالعراقین چندین قصیده در وصف کعبه و مکه و مدینه و شرح سفر خود به حجاز بر جای نهاد که از مشهورترین و بهترین نمونه‌ها در ادب فارسی به شمار می‌روند.[۱۰] به دلیل چیره‌دستی در ستایش پیامبر (ص)، او را حسان العجم لقب دادند. مشهور است که در سفرش به حج، یکی از شعرهایش را با مَطلع «صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش» به زر نگاشتند.[۱۱] منظومه تحفةالعراقین نیز از شهرتی بسزا در ادب فارسی برخوردار است و مورد تقلید برخی از شاعران پس از وی قرارگرفته است.[۱۲]

نام‌های تحفه‌العراقین

عنوان تحفة العراقین که از دیرباز بر این منظومه اطلاق شده، نام اصلی آن نیست. برخی از پژوهشگران بر اساس آنچه در جمله آخر مقدمه برخی از نسخ خطی آمده، نام اصلی کتاب را تحفة الخواطر و زبدة الضمائر دانسته و این نام را با محتوای منظومه که حاوی نکاتی بسیار از اندیشه‌های اصلی خاقانی و شرح‌حال او است، متناسب می‌دانند.[۱۳]

بازشناسی قدیم‌ترین نسخه موجود از کتاب که در سال (593 ق.) یعنی دو سال پیش از وفات خاقانی کتابت شده، نشان می‌دهد که نام اصلی این مثنوی ختم الغرائب بوده است. این نام در صفحات اول و آخر این نسخه ضبط‌شده و در کنار برخی شواهد دیگر، نشان می‌دهد که نام اصلی کتاب، ختم الغرائب بوده است.[۱۴]

برخی پژوهشگران گفته‌اند، نام تحفه العراقین بدان دلیل شهرت یافته که خاقانی این منظومه را نخست به عراق عجم (بخشی از سرزمین‌های داخلی ایران شامل شهرهایی مانند کرمانشاه، همدان، اصفهان و ری که بدان جبل نیز می‌گفتند) و خراسان نزد برخی از شعرای روزگار از قبیل عبدالرزاق اصفهانی و سپس به عراق عرب تحفه فرستاده است.[۱۵] دلیل ساده‌تر آن است که در این منظومه، شرح سفر خاقانی به عراق عجم و عراق عرب به نظم کشیده است.[۱۶]

آیا تحفه‌العراقین سفرنامه حج است؟

مشهور است که تحفة العراقین سفرنامه نخستین سفر حج نویسنده و رهاورد دیده‌های او در این سفر است که در سال (551 ق.) به پایان رسیده است.[۱۷] اما برخی بر این باورند که تحفة العراقین در حین یا بعد از سفر حج سروده نشده و خاقانی پیش از نگارش آن سفری به حج نداشته است. دلیل اصلی این مدعا، وجود ابیاتی در منظومه است که حضور شاعر در شروان هنگام نگارش آن را نشان می‌دهد و در آن‌ها از گرفتاری در شروان و آرزوی دیدار کعبه سخن رانده و حتی در یکجا از نرفتن به حج در آن سال به دلیل مخالفت پدر و مادرش و نداشتن استطاعت مالی ابراز ناخرسندی کرده است.[۱۸]

ممکن است خاقانی این منظومه را چند سال پیش از سفر حج سروده و پس از سفر حج، بر آن مقدمه‌ای نگاشته و آن را به جمال‌الدین اصفهانی، وزیر موصل، تقدیم کرده باشد. این مقدمه منثور که به‌یقین در کنار رود دجله در عراق نگاشته شده، در بسیاری از نسخه‌های خطی تحفة العراقین وجود ندارد. به‌احتمال، این دسته از نسخ خطی از روی نسخه‌ای که خاقانی پیش از سفر حج به خراسان فرستاده، کتابت شده‌اند.[۱۹]

بااین‌همه، نمی‌توان سفرنامه بودن تحفةالعراقین را به‌یقین منتفی دانست. برخی از محققان وجود ابیاتی را که اشاره به حضور شاعر در شروان دارد، مربوط به دوران پس از سفر و بازگشت خاقانی به زادگاهش و شاهدی بر آن می‌دانند که این منظومه در میانه سفر نگاشته نشده؛ بلکه در پایان سفر به نظم کشیده شده است.[۲۰] گروهی نیز سرایش و نگارش منظومه را فرایندی بلند می‌دانند که پیش از سفر حج آغازشده و در پی اتمام سفر و بازگشت خاقانی به شروان در سال (522 ق.) به شکل نهایی درآمده است.[۲۱]

درونمایه منظومه

تحفة العراقین در قالب مثنوی در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض و در حدود 3100 بیت سروده شده است. خاقانی مثنوی خود را خطاب به آفتاب سروده و در بیشتر ابیات با ضمیر مخاطب به گفت‌وگو با آفتاب پرداخته است.

  • مقاله اول، گلایه از روزگار و ستایش پیامبر(ص)[۲۲]
  • مقاله دوم، شرح سفر به عراق عجم [۲۳]
  • مقاله سوم که بلندترین قسمت منظومه است، شرح سفر به مکه[۲۴]
  • مقاله چهارم، ستایش کعبه.[۲۵]
  • مقاله پنجم، وصف کوتاه مدینه و ستایش پیامبر (ص) و مناجات با ایشان[۲۶]
  • مقاله ششم، وصف شام و موصل و ستایش جمال‌الدین موصلی و دیگر بزرگان آن دیار، و اطلاعاتی از زندگی شخصی و پدر و مادرش[۲۷]

وصف سفر حج

شرح سفر حج از مقاله سوم آغاز می‌شود؛ جایی که خاقانی آفتاب را به سفر در زمین فراخوانده و در ادامه از آنچه در سفر از سر خواهد گذراند و سرزمین‌هایی که خواهد دید و بزرگانی که به حضورشان خواهد رفت، برایش شرح داده است. نخستین منزل سفر حج آفتاب، لشکرگاه سلطان محمد بن محمود سلجوقی بوده که در آن هنگام یعنی میانه‌سال (551 ق.) در اردوگاهی نزدیک همدان اقامت داشته است.

بغداد و کوفه

آفتاب در ادامه راه باید از همدان بگذرد و به بغداد و بارگاه خلیفه المقتفی بالله (حک: 530-555 ق.) برود. خاقانی در اینجا، افزون بر یادکرد زیبایی‌های طبیعی شهرها و راه‌ها، به ستایش سلطان سلجوقی و خلیفه عباسی پرداخته است.[۲۸]

خاقانی در وصف کوفه که مسافر حج باید در پی بغداد از آن می‌گذشت، به ستایش بارگاه امام علی (ع) پرداخته و «خاک مقدس» مقبره «شیر مرد عالم» را مشک‌آگین و بهشت‌آسا شمرده است.[۲۹]

راه بیابانی حج

با گذر از کوفه، سفر حاجی در راه بیابانی حج آغاز می‌شد. در تحفة العراقین از دشواری‌های سفر بادیه که همه سفرنامه نویسان و حتی خود خاقانی در دیگر سروده‌هایش از آن گلایه کرده، خبری نیست.[۳۰] بادیه در زبان شاعرانه خاقانی به باغ تشبیه شده و پوشش گیاهی آن به لباسی به رنگ سبز پسته‌ای بر تن خاک ماننده گشته است. او بادهای سَموم بیابان را عطرآگین و سرابش را آینه صفابخش جان دانسته و بیابان را به دلیل فراوانی گیاهان شفابخش، داروکده نامیده است.[۳۱] آب باران جمع شده در مشربه‌ها و چاه‌های بر سر راه را به شراب صبوح مانند کرده و درمان‌کننده استسقاء دانسته است.[۳۲] وی که وادی بطحا را به دریا و حرکت ناقه را بر آن به حرکت کشتی تشبیه کرده، صدای زنگ شتران را از نغمه‌های زبور و آواز مغنیان دل‌انگیزتر شمرده است.[۳۳]

مکه

بیان خاقانی درباره مکان‌های مکه، وصف‌هایی کوتاه و شاعرانه و خالی از آگاهی‌های جغرافیایی و تاریخی است. وی بعد از وصف ذات العرق، احرام گاه عراقیان و شرح‌حال حاجیان و احرام بستن آنان، با زبانی شاعرانه به وصف دشت عرفات و جمعیت بسیار آن پرداخته و گروه صوفیان، عالمان و غازیان (لشکریان) حاضر در عرفات را ستوده.[۳۴] و سپس به وصف شاعرانه جبل الرحمه، مزدلفه، مشعرالحرام، جمره عقبه، منی، مکه، حجرالأسود، زمزم، ناودان کعبه، صفا، مروه و... پرداخته است.[۳۵]

مدینه

خاقانی سخن خود را درباره مدینه با وصف نخلستان مدینه آغاز کرده و به ستایش مدینه و مرقد پیامبر (ص) پرداخته و سخن را در مدح وی و راز و نیاز با او به درازا کشانده است.[۳۶]

تقدیم کتاب به جواد اصفهانی

خاقانی در منظومه خود، بیش از همه، جمال‌الدین محمد اصفهانی وزیر شاهان زنگی موصل (حک 521-648) را ستوده و منظومه خویش را به او تقدیم کرده است.[۳۷] جمال‌الدین اصفهانی شخصیت ممتاز و مورداحترام سلاطین سلجوقی و خلفای عباسی و به سخاوتمندی نام بردار بود و به دلیل ساختن بناهای عام‌المنفعه و به ویژه بازسازی برخی ساختمان‌های کعبه که خاقانی در اشعار خود به آن‌ها اشاره‌کرده، با لقب «جواد اصفهانی» خوانده می‌شد.[۳۸] .[۳۹][۴۰]

چاپ‌های کتاب

این کتاب چند بار در قرن نوزدهم به صورت سنگی در هندوستان به چاپ رسید. و در سال 1954 میلادی در مجموعه کلیات ابجدی در لکنهوی هند به چاپ شد.

نخستین تصحیح انتقادی این منظومه را دکتر یحیی قریب در دهه (30 ش.) به دست داد که در چاپخانه سپهر به چاپ رسید و بعدها به همت انتشارات امیرکبیر در سال (1357 ش.) تجدید چاپ شد.

چاپ بعدی منظومه، تصویر نسخه خطی یافت شده در کتابخانه ملی اتریش بود که به شکل نسخه برگردان با مقدمه ایرج افشار در سال (1385 ش.) به همت انتشارات میراث مکتوب و با همکاری انتشارات فرهنگستان علوم اتریش در تهران به چاپ رسید.

در دهه (هشتاد ش.) دو تصحیح دیگر از این کتاب منتشر شد. تصحیح دکتر یوسف عالی عباس‌آباد از این کتاب را انتشارات سخن در سال (1386 ش.) با عنوان ختم الغرائب به چاپ رساند.

به سال (1387 ش.) تصحیح علی صفری آق قلعه به دست انتشارات میراث مکتوب در 830 صفحه در قطع وزیری با عنوان تحفة العراقین (ختم الغرائب) به چاپ رسید که نسخه مورد مراجعه در این مقاله بوده است.

پانویس

  1. تذکرة الشعراء، ص 63؛ تذکره آتشکده، ص 24؛ خاقانی شروانی، ص 52-60.
  2. خاقانی شروانی، ص 41، 69، 146-157.
  3. تحفةالعراقین، مقدمه، ص 26، 216
  4. سخن و سخنوران، ص 642؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 776-782؛ خاقانی شروانی، ص 87.
  5. رخسار صبح، ص 175، 184؛ تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان، ص 291.
  6. خاقانی شاعر دیرآشنا، ص 55-60؛ رخسار صبح، ص 199-204؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 780.
  7. تحفةالعراقین، ص 171-173
  8. تذکرة الشعرا، ص 34؛ تذکرة نتایج الافکار، ص 261؛ دیدار با کعبه جان، ص 17؛ سخن و سخنوران، ص 621
  9. تذکرة الشعراء، ص 63؛ دیوان خاقانی، ص 18-20 مقدمه.
  10. دیوان خاقانی، ص 88، 95-215، 368؛ رخسار صبح، ص 201؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 779-780.
  11. تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان، ص 287؛ رخسار صبح، ص 5؛ دیوان خاقانی، ص 17، مقدمه.
  12. تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، ص 1079، 1725، 1295.
  13. مقدمه تحفة الخواطر، ص 54-55؛ خاقانی شروانی، ص 269-270.
  14. ختم الغرایب، ص 18-21، «مقدمه»، ص 1، 219.
  15. مقدمه تحفة الخواطر، ص 54-55؛ خاقانی شروانی، ص 270، 271؛ جغرافیای تاریخی، ص 200.
  16. مثنوی تحفة العراقین، صمو، مقدمه.
  17. سخن و سخنوران، ص 626؛ رخسار صبح، ص 37.
  18. تحفةالعراقین، ص 140-141
  19. مقدمه تحفة الخواطر، ص 23-25، 53
  20. مثنوی تحفة العراقین، ص «مب»، مقدمه.
  21. ختم الغرایب، ص 29؛ خاقانی شروانی، ص 270؛ دیدار با کعبه جان، ص 145.
  22. تحفةالعراقین، ص 13-25
  23. تحفةالعراقین، ص 27-79
  24. تحفةالعراقین، ص 81-135
  25. تحفةالعراقین، ص 137-145
  26. تحفةالعراقین، ص 147-176
  27. تحفةالعراقین، ص 177-248
  28. تحفةالعراقین، ص 87-116
  29. تحفةالعراقین، ص 117-119
  30. نک: حج در ادب فارسی، ص 216.
  31. تحفةالعراقین 119-120
  32. تحفةالعراقین، ص 121
  33. تحفةالعراقین، ص 121-123
  34. تحفةالعراقین، ص 123-127
  35. تحفةالعراقین، ص 127-135
  36. تحفةالعراقین، ص 149-176
  37. تحفةالعراقین، ص 182-197
  38. العقد الثمین، ج 2، ص 308-312
  39. تحفةالعراقین، ص 192
  40. تحفةالعراقین، ص 210-225

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل تحفةالعراقین.