غزوه احد: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر در نامهای محرمانه از طریق مردی از بنیغفار، رسول خدا را از زمان حرکت و توان نظامی مشرکان مکه آگاه ساخت. پیک حامل نامه در قبا بر پیامبر وارد شد. آنگاه که ابی بن کعب نامه را بر ایشان خواند، وی مخفی ماندن مضمون نامه را خواستار شد. عمرو بن سالم خزاعی نیز که در مسیر خود با سپاه قریش برخورد کرده بود، خبر لشکرکشی آنان را به رسول خدا۹ رساند. دیری نگذشت که خبر حرکت قریش در مدینه شایع شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴-۲۰۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴.</ref> با منزل گزیدن مشرکان در ذُوالحُلَیفه، یکی از میقاتهای احرام، پیامبر۹ انس و مونس فرزندان فضاله را برای خبرگیری از وضع دشمن روانه ساخت.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۷.</ref> در نوبت دیگر، ایشان حباب بن منذر را محرمانه برای ارزیابی وضعیت دشمن فرستاد و گروهی از اصحاب به پاسداری از شهر، به ویژه مسجد و خانه پیامبر۹، پرداختند.<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۸-۲۹.</ref> | عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر در نامهای محرمانه از طریق مردی از بنیغفار، رسول خدا را از زمان حرکت و توان نظامی مشرکان مکه آگاه ساخت. پیک حامل نامه در قبا بر پیامبر وارد شد. آنگاه که ابی بن کعب نامه را بر ایشان خواند، وی مخفی ماندن مضمون نامه را خواستار شد. عمرو بن سالم خزاعی نیز که در مسیر خود با سپاه قریش برخورد کرده بود، خبر لشکرکشی آنان را به رسول خدا۹ رساند. دیری نگذشت که خبر حرکت قریش در مدینه شایع شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴-۲۰۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴.</ref> با منزل گزیدن مشرکان در ذُوالحُلَیفه، یکی از میقاتهای احرام، پیامبر۹ انس و مونس فرزندان فضاله را برای خبرگیری از وضع دشمن روانه ساخت.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۷.</ref> در نوبت دیگر، ایشان حباب بن منذر را محرمانه برای ارزیابی وضعیت دشمن فرستاد و گروهی از اصحاب به پاسداری از شهر، به ویژه مسجد و خانه پیامبر۹، پرداختند.<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۸-۲۹.</ref> | ||
==مشورت پیامبر درباره شیوه جنگ== | |||
پیامبر درباره شیوه رویارویی با دشمن، با مسلمانان به مشورت پرداخت. بزرگان مهاجر و انصار با ماندن در شهر موافق بودند. عبدالله بن اُبَی با این استدلال که در کوچههای کمعرض مدینه بهتر میتوان با دشمن جنگید و کودکان و زنان نیز میتوانند از فراز بامها به رزمندگان یاری کنند، بر ماندن در مدینه اصرار داشت. او با توجه به تجربه نبردهای دوران جاهلیت، میگفت: هرگاه از شهر بیرون رفتهایم، شکست خوردهایم.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۸-۲۱۰.</ref> در برابر، گروهی از جوانان رویارویی با دشمن را در بیرون شهر پیشنهاد کردند. حمزه عموی پیامبر۹، سعد بن عباده و نعمان بن مالک با این گروه موافق بودند؛ با این استدلال که ماندن در شهر نشانه ضعف مسلمانان دانسته میشود و دشمن را گستاختر میکند و تجربه نشان داده تا در بیرون شهر با دشمن نجنگند، دشمن از ایشان دست نخواهد کشید.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۰؛ الطبقات، ج۲، ص۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳.</ref> | پیامبر درباره شیوه رویارویی با دشمن، با مسلمانان به مشورت پرداخت. بزرگان مهاجر و انصار با ماندن در شهر موافق بودند. عبدالله بن اُبَی با این استدلال که در کوچههای کمعرض مدینه بهتر میتوان با دشمن جنگید و کودکان و زنان نیز میتوانند از فراز بامها به رزمندگان یاری کنند، بر ماندن در مدینه اصرار داشت. او با توجه به تجربه نبردهای دوران جاهلیت، میگفت: هرگاه از شهر بیرون رفتهایم، شکست خوردهایم.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۸-۲۱۰.</ref> در برابر، گروهی از جوانان رویارویی با دشمن را در بیرون شهر پیشنهاد کردند. حمزه عموی پیامبر۹، سعد بن عباده و نعمان بن مالک با این گروه موافق بودند؛ با این استدلال که ماندن در شهر نشانه ضعف مسلمانان دانسته میشود و دشمن را گستاختر میکند و تجربه نشان داده تا در بیرون شهر با دشمن نجنگند، دشمن از ایشان دست نخواهد کشید.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۰؛ الطبقات، ج۲، ص۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳.</ref> | ||
آمده است که پیامبر بیرون رفتن از مدینه را نمیپسندید<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۲۴؛ الطبقات، ج۲، ص۲۹.</ref>؛ اما با توجه به رأی مشاوران، این دیدگاه را پذیرفت. ایشان مسلمانان را موعظه نمود و به جهاد امر کرد و پیروزی آنان را در گرو صبر دانست. آنگاه لباس رزم پوشید و آماده حرکت به سوی احد شد. آنان که بر خروج از مدینه اصرار داشتند، از پافشاری بر رأی خود رنجیدند و گفتند: شایسته نیست خلاف رأی پیامبر۹ رفتار کنیم. از این رو، به عذرخواهی نزد ایشان آمدند. پیامبر۹ فرمود: «آنگاه که پیامبری لباس رزم پوشد، شایسته نیست آن را بیرون آورد، مگر این که با دشمن بجنگد یا خداوند میان وی و دشمنانش حکم کند.»<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۴.</ref> او با این سخن آمادگی خود را برای حرکت نشان داد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۳.</ref> | آمده است که پیامبر بیرون رفتن از مدینه را نمیپسندید<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۲۴؛ الطبقات، ج۲، ص۲۹.</ref>؛ اما با توجه به رأی مشاوران، این دیدگاه را پذیرفت. ایشان مسلمانان را موعظه نمود و به جهاد امر کرد و پیروزی آنان را در گرو صبر دانست. آنگاه لباس رزم پوشید و آماده حرکت به سوی احد شد. آنان که بر خروج از مدینه اصرار داشتند، از پافشاری بر رأی خود رنجیدند و گفتند: شایسته نیست خلاف رأی پیامبر۹ رفتار کنیم. از این رو، به عذرخواهی نزد ایشان آمدند. پیامبر۹ فرمود: «آنگاه که پیامبری لباس رزم پوشد، شایسته نیست آن را بیرون آورد، مگر این که با دشمن بجنگد یا خداوند میان وی و دشمنانش حکم کند.»<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۴.</ref> او با این سخن آمادگی خود را برای حرکت نشان داد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۳.</ref> | ||
==محل استقرار سپاهیان== | |||
رسول خدا۹ ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد<ref>المغازی، ج۱، ص۱۹۷.</ref> و با ۱۰۰۰ تن از مسلمانان<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳.</ref> که ۱۰۰ تن از آنان زره بر تن داشتند<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۹.</ref>، رهسپار اُحُد شد. آنگاه که سپاه اسلام در مسیر احد به منطقه شَیخان، میان مدینه و احد در راه شرقی حَرّه، رسید<ref>المعالم الاثیره، ص۱۵۳.</ref>، پیامبر۹ از سپاهیان سان دید و نوجوانان همراه، جز رافع بن خدیج و سمرة بن جندب بن هلال را که نوجوانانی چالاک بودند، به مدینه بازگرداند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۶؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۵-۵۰۶.</ref> بر پایه خواست پیامبر۹ و با راهنمایی یکی از مسلمانان، سپاه اسلام نیمه شب از مسیری به سوی احد حرکت کرد که با مشرکان روبهرو نشود.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۶.</ref> در حالیکه مشرکان در دامنه کوه احد مستقر بودند، مسلمانان از کنار آنان گذشتند و در دامنه کوه فرود آمدند.<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۲۵.</ref> | رسول خدا۹ ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد<ref>المغازی، ج۱، ص۱۹۷.</ref> و با ۱۰۰۰ تن از مسلمانان<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳.</ref> که ۱۰۰ تن از آنان زره بر تن داشتند<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۹.</ref>، رهسپار اُحُد شد. آنگاه که سپاه اسلام در مسیر احد به منطقه شَیخان، میان مدینه و احد در راه شرقی حَرّه، رسید<ref>المعالم الاثیره، ص۱۵۳.</ref>، پیامبر۹ از سپاهیان سان دید و نوجوانان همراه، جز رافع بن خدیج و سمرة بن جندب بن هلال را که نوجوانانی چالاک بودند، به مدینه بازگرداند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۶؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۵-۵۰۶.</ref> بر پایه خواست پیامبر۹ و با راهنمایی یکی از مسلمانان، سپاه اسلام نیمه شب از مسیری به سوی احد حرکت کرد که با مشرکان روبهرو نشود.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۶.</ref> در حالیکه مشرکان در دامنه کوه احد مستقر بودند، مسلمانان از کنار آنان گذشتند و در دامنه کوه فرود آمدند.<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۲۵.</ref> | ||
==بازگشت عبدالله بن ابی از جنگ== | |||
عبدالله بن اُبَی به بهانه پیروی پیامبر۹ از رأی جوانان<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۹.</ref> با هوادارانش که حدود ۳۰۰ تن بودند<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۰؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۸.</ref>، از میان راه<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴.</ref> یا از احد<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۹؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.</ref> به مدینه بازگشت و بدین ترتیب شمار سپاه اسلام به ۷۰۰ تن کاهش یافت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.</ref> آنگاه که عبدالله بن عمرو بن حزام از عبدالله بن اُبَی و پیروان او خواست تا بمانند و در راه خدا بجنگند، آنان جدایی خود را چنین توجیه کردند: نبردی روی نخواهد داد؛ وگر نه ما با شما میماندیم. آیه {... وَ قِیلَ لَهُم تَعَالَوا قَاتِلُوا فی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ ادفَعُوا قَالُوا لَو نَعلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعنَاکم} (آل عمران/۳، ۱۶۷) به این رویداد اشاره دارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۸.</ref> | عبدالله بن اُبَی به بهانه پیروی پیامبر۹ از رأی جوانان<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۹.</ref> با هوادارانش که حدود ۳۰۰ تن بودند<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۰؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۸.</ref>، از میان راه<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴.</ref> یا از احد<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۹؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.</ref> به مدینه بازگشت و بدین ترتیب شمار سپاه اسلام به ۷۰۰ تن کاهش یافت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.</ref> آنگاه که عبدالله بن عمرو بن حزام از عبدالله بن اُبَی و پیروان او خواست تا بمانند و در راه خدا بجنگند، آنان جدایی خود را چنین توجیه کردند: نبردی روی نخواهد داد؛ وگر نه ما با شما میماندیم. آیه {... وَ قِیلَ لَهُم تَعَالَوا قَاتِلُوا فی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ ادفَعُوا قَالُوا لَو نَعلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعنَاکم} (آل عمران/۳، ۱۶۷) به این رویداد اشاره دارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۸.</ref> | ||
==آرایش نظامی دو سپاه== | |||
مسلمانان به گونهای آرایش نظامی یافتند که کوه احد پشت سر، مدینه در برابر و کوه عینین در سمت چپ آنها قرار داشت، در حالیکه مشرکان رو به مسلمانان و پشت به مدینه بودند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۰.</ref> پیامبر۹ پرچم سپاه اسلام را به مُصْعَب بن عمیر<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۲۹.</ref> یا علی بن ابیطالب۷ سپرد.<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۶؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۵.</ref> وجود فاصله میان کوه احد و عینین و امکان دور زدنِ سپاه اسلام و حمله از پشت سر، حضرت را نگران ساخته بود.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۹.</ref> از این رو، رسول گرامی عبدالله بن جُبَیر را همراه ۵۰ تن بر کوه عینین گماشت<ref>المغازی النبویه، ص۲۶۵؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.</ref> و به آنها فرمان داد در صورت پیروزی یا شکست، به هیچ روی، آن مَکان را ترک نکنند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۴؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۲۰۹.</ref> (تصویر شماره ۱۴) | |||
ابوسفیان که رهبری مشرکان را عهدهدار بود، خالد بن ولید را به فرماندهی جناح راست و عکرمة بن ابیجهل را به فرماندهی جناح چپ گماشت. پرچم آنان نیز به طلحة بن ابیطلحه سپرده شد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۶.</ref> زنان قریش با خواندن اشعار حماسی مردان را به نبرد تشویق میکردند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۰-۵۱۲.</ref> فرمانده سپاه قریش که از اهمیت فاصله میان احد و عینین آگاه بود، به خالد بن ولید با ۲۰۰ تن مأموریت داد تا در فرصتی مناسب مسلمانان را دور زده، از پشت سر بر آنها یورش آورند.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۵.</ref> | ابوسفیان که رهبری مشرکان را عهدهدار بود، خالد بن ولید را به فرماندهی جناح راست و عکرمة بن ابیجهل را به فرماندهی جناح چپ گماشت. پرچم آنان نیز به طلحة بن ابیطلحه سپرده شد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۶.</ref> زنان قریش با خواندن اشعار حماسی مردان را به نبرد تشویق میکردند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۰-۵۱۲.</ref> فرمانده سپاه قریش که از اهمیت فاصله میان احد و عینین آگاه بود، به خالد بن ولید با ۲۰۰ تن مأموریت داد تا در فرصتی مناسب مسلمانان را دور زده، از پشت سر بر آنها یورش آورند.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۵.</ref> | ||
نخست ابوعامر راهب، پدر حنظله غسیل الملائکه که پس ازهجرت پیامبر۹ به مشرکان پناهنده شده و وعده همکاری قومش را در این نبرد داده بود، میان دو سپاه آمد و اوسیان را به همکاری با خود فراخواند. این کار باعث سنگپرانی میان دو سپاه شد و اینگونه درگیری آغاز گشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۳-۲۲۴.</ref> پرچمدار قریش، طلحة بن ابیطلحه، نخستین کسی بود که به میدان پای نهاد و به دست علی۷ کشته شد.<ref>تاریخ خلیفه، ص۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۹.</ref> با مرگ وی رزمندگانی از بنیعبدالدار یک به یک پرچم را در دست گرفتند و مبارز خواستند و به دست سردار نامی اسلام علی۷<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۵.</ref> یا دیگر سرداران<ref>تاریخ خلیفه، ص۲۷-۲۸.</ref> از پای درآمدند. با فروافتادن پرچمِ مشرکان، رزمندگان اسلام بر دشمنان هجوم بردند و در اندک زمانی سپاه دشمن را پریشان کردند. خالد بن ولید در چند نوبت کوشید سپاه اسلام را دور بزند؛ اما با تیر اندازی کماندارانِ مستقر در کوه عینین، از حرکت بازایستاد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۹.</ref> دیری نپایید که آثار شکست در جبهه مشرکان نمایان شد و سربازانشان پا به فرار گذاشتند و فریاد زنانشان بلند شد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۱؛ تاریخ خلیفه، ص۲۸ | ==آغاز جنگ== | ||
نخست ابوعامر راهب، پدر حنظله غسیل الملائکه که پس ازهجرت پیامبر۹ به مشرکان پناهنده شده و وعده همکاری قومش را در این نبرد داده بود، میان دو سپاه آمد و اوسیان را به همکاری با خود فراخواند. این کار باعث سنگپرانی میان دو سپاه شد و اینگونه درگیری آغاز گشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۳-۲۲۴.</ref> پرچمدار قریش، طلحة بن ابیطلحه، نخستین کسی بود که به میدان پای نهاد و به دست علی۷ کشته شد.<ref>تاریخ خلیفه، ص۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۹.</ref> با مرگ وی رزمندگانی از بنیعبدالدار یک به یک پرچم را در دست گرفتند و مبارز خواستند و به دست سردار نامی اسلام علی۷<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۵.</ref> یا دیگر سرداران<ref>تاریخ خلیفه، ص۲۷-۲۸.</ref> از پای درآمدند. با فروافتادن پرچمِ مشرکان، رزمندگان اسلام بر دشمنان هجوم بردند و در اندک زمانی سپاه دشمن را پریشان کردند. خالد بن ولید در چند نوبت کوشید سپاه اسلام را دور بزند؛ اما با تیر اندازی کماندارانِ مستقر در کوه عینین، از حرکت بازایستاد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۹.</ref> دیری نپایید که آثار شکست در جبهه مشرکان نمایان شد و سربازانشان پا به فرار گذاشتند و فریاد زنانشان بلند شد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۱؛ تاریخ خلیفه، ص۲۸.</ref> | |||
==عبور خالد بن ولید از تنگه== | |||
در حالیکه تا شکست نهایی مشرکان چیزی نمانده بود، ناگهان چهره نبرد دگرگون شد؛ زیرا برخی از مسلمانان که نبرد را تمام شده میانگاشتند، به جای تعقیب دشمن به گردآوری غنیمتها روی آوردند. تیراندازانی نیز که بر کوه عینین گماشته شده بودند، به رغم دستور پیامبر۹، برای دستیابی به غنیمتها، سنگر خویش را رها کردند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۹؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۰.</ref> خالد بن ولید که منتظر این فرصت بود، عبدالله بن جبیر و اندک تیراندازان همراه وی را به شهادت رساند و از پشت سر به مسلمانان حمله کرد. اوضاع به سود قریش دگرگون شد<ref>المغازی، ج۱، ص۲۸۴.</ref> و سپاه اسلام به گونهای آشفته گشت که مسلمانان یکدیگر را مجروح میکردند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۳۳.</ref> برافراشته شدن پرچم قریش به دست عمره دختر علقمه، مایه تقویت روحیه قریش شد وآنان دیگر بار به میدان نبرد بازگشتند.<ref>الکامل، ج۲، ص۱۵۴.</ref> | |||
==شایعه کشتهشدن پیامبر== | |||
عبدالله بن قمئه/ قمیئه مصعب بن عمیر را که از پیامبر۹ دفاع میکرد، به شهادت رساند و چنین پنداشت که پیامبر۹ را کشته است. از این رو، فریاد بر آورد: محمد را کشتم.<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۷۳.</ref> انتشار این خبر به همان اندازه که به مشرکان جرئت داد، مسلمانان را سست کرد و سبب شد از میدان نبرد بگریزند و علت فرارشان را قتل رسول خدا۹ بیان کنند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۳۲.</ref> گویا برخی از آنان به فکر بازگشت به آیین جاهلی بودند. این آیه نشان از آن رویداد دارد: {و مَا محمدٌ إلّا رَسولٌ قَد خَلَت مِن قبله الرُّسُلُ أَفَإن مَاتَ أو قُتِل إنقَلبتُم علی أَعْقَابِکم...}؛ «محمد۹ فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگانی دیگر نیز بودند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به روزگار پیشین بازمیگردید؟» (آل عمران/۳، ۱۴۴)<ref>جامع البیان، ج۴، ص۷۴.</ref> | عبدالله بن قمئه/ قمیئه مصعب بن عمیر را که از پیامبر۹ دفاع میکرد، به شهادت رساند و چنین پنداشت که پیامبر۹ را کشته است. از این رو، فریاد بر آورد: محمد را کشتم.<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۷۳.</ref> انتشار این خبر به همان اندازه که به مشرکان جرئت داد، مسلمانان را سست کرد و سبب شد از میدان نبرد بگریزند و علت فرارشان را قتل رسول خدا۹ بیان کنند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۳۲.</ref> گویا برخی از آنان به فکر بازگشت به آیین جاهلی بودند. این آیه نشان از آن رویداد دارد: {و مَا محمدٌ إلّا رَسولٌ قَد خَلَت مِن قبله الرُّسُلُ أَفَإن مَاتَ أو قُتِل إنقَلبتُم علی أَعْقَابِکم...}؛ «محمد۹ فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگانی دیگر نیز بودند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به روزگار پیشین بازمیگردید؟» (آل عمران/۳، ۱۴۴)<ref>جامع البیان، ج۴، ص۷۴.</ref> | ||
آشفتگی در سپاه اسلام به حدی بود که پیامبر برخی را به نام میخواند و میفرمود : من محمد هستم؛ ولی آنان توجه نمیکردند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۳۷.</ref> تنها تنی چند پیرامون پیامبر۹ را گرفتند و از وی در برابر دشمن سرسختانه پاسداری کردند<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۰.</ref>؛ مانند علی بن ابیطالب۷، ابودجانه، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله و سعد بن معاذ.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۰.</ref> نسیبه دختر کعب (ام عماره) از کسانی بود که به کمک رزمندگان سپاه اسلام آمد و با دشمن درگیر شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۶۹.</ref> بر پایه گزارش ابن سعد، علی۷، زبیر، طلحه، ابودجانه، حارث بن صمّه، حباب بن منذر، عاصم بن ثابت و سهل بن حنیف با رسول خدا۹ عهد بستند که تا پای جان از او پاسداری کنند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۰.</ref> ایشان که خود در این نبرد سرسختانه با دشمن میجنگید<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۳.</ref>، در حالی که مجروح شده بود و خون از صورتش جریان داشت، فرمود: چگونه رستگار شوند مردمی که صورت پیامبرشان را به خون آغشتند، در حالیکه او آنها را به خدا دعوت میکند؟<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۵.</ref> در این درگیریها، عبدالله بن قمئه/ قمیئه صورت پیامبر۹ را مجروح کرد و عتبة بن ابیوقاص دندان ایشان را شکست.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۵؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰.</ref> | آشفتگی در سپاه اسلام به حدی بود که پیامبر برخی را به نام میخواند و میفرمود : من محمد هستم؛ ولی آنان توجه نمیکردند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۳۷.</ref> تنها تنی چند پیرامون پیامبر۹ را گرفتند و از وی در برابر دشمن سرسختانه پاسداری کردند<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۰.</ref>؛ مانند علی بن ابیطالب۷، ابودجانه، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله و سعد بن معاذ.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۰.</ref> نسیبه دختر کعب (ام عماره) از کسانی بود که به کمک رزمندگان سپاه اسلام آمد و با دشمن درگیر شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۶۹.</ref> بر پایه گزارش ابن سعد، علی۷، زبیر، طلحه، ابودجانه، حارث بن صمّه، حباب بن منذر، عاصم بن ثابت و سهل بن حنیف با رسول خدا۹ عهد بستند که تا پای جان از او پاسداری کنند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۰.</ref> ایشان که خود در این نبرد سرسختانه با دشمن میجنگید<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۳.</ref>، در حالی که مجروح شده بود و خون از صورتش جریان داشت، فرمود: چگونه رستگار شوند مردمی که صورت پیامبرشان را به خون آغشتند، در حالیکه او آنها را به خدا دعوت میکند؟<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۵.</ref> در این درگیریها، عبدالله بن قمئه/ قمیئه صورت پیامبر۹ را مجروح کرد و عتبة بن ابیوقاص دندان ایشان را شکست.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۵؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰.</ref> | ||
==رشادت حضرت علی در جنگ== | |||
در این نبرد، علی۷ که با رسول خدا۹ پیمان بسته بود تا پای جان از ایشان دفاع کند، از اندک کسانی بود که با رشادت فراوان مانع دستیابی سپاه دشمن به وی شدند. هرگاه دشمن توان خود را در نقطهای برای حمله جمع میکرد، او با اشاره رسول گرامی حمله را پس میراند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.</ref> آن روز شمشیر علی۷ هنگام نبرد شکست و پیامبر۹ شمشیر خود «ذوالفقار» را به او داد.<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶.</ref> فداکاریهای علی۷ چنان بود که جبرئیل ندا داد:ای پیامبر! از خود گذشتگی یعنی همین. پیامبر۹ پاسخ داد: او از من است و من از اویم. جبرئیل گفت: من نیز از شما هستم.<ref>المبعث و المغازی، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.</ref> بر اثر رشادتهای علی۷ صدایی غیبی برخاست که میگفت: «لا سیف إلا ذو الفقار و لا فتی إلا ﻋﻠﻰ؛ شمشیری چون ذوالفقار و رادمردی چون علی نیست».<ref>المبعث و المغازی، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.</ref> | در این نبرد، علی۷ که با رسول خدا۹ پیمان بسته بود تا پای جان از ایشان دفاع کند، از اندک کسانی بود که با رشادت فراوان مانع دستیابی سپاه دشمن به وی شدند. هرگاه دشمن توان خود را در نقطهای برای حمله جمع میکرد، او با اشاره رسول گرامی حمله را پس میراند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.</ref> آن روز شمشیر علی۷ هنگام نبرد شکست و پیامبر۹ شمشیر خود «ذوالفقار» را به او داد.<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶.</ref> فداکاریهای علی۷ چنان بود که جبرئیل ندا داد:ای پیامبر! از خود گذشتگی یعنی همین. پیامبر۹ پاسخ داد: او از من است و من از اویم. جبرئیل گفت: من نیز از شما هستم.<ref>المبعث و المغازی، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.</ref> بر اثر رشادتهای علی۷ صدایی غیبی برخاست که میگفت: «لا سیف إلا ذو الفقار و لا فتی إلا ﻋﻠﻰ؛ شمشیری چون ذوالفقار و رادمردی چون علی نیست».<ref>المبعث و المغازی، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.</ref> | ||
آنگاه که شعله نبرد فروکش کرد و از تهاجم دشمن کاسته شد، پیامبر۹ همراه برخی از اصحاب که در رکاب وی مانده بودند، به دامنه کوه احد پناه برد. در آنجا ایشان گروهی از فراریان را که با دیدنش خوشحال شده بودند، به علت فرارشان سرزنش کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۸.</ref> ابیبن خلف که بارها در مکه حضرت را به مرگ تهدید کرده و با پاسخ «ان شاء الله من تو را خواهم کشت» روبهرو شده بود، با دیدن وی بر کوه احد به او گفت: نجات نیابم، اگر تو نجات یابی! آنگاه رسول خدا با پرتاب نیزهای او را زخمی کرد. هر چند آن زخم عمیق نبود، ابی بن خلف در راه مکه با همان زخم هلاک شد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۸-۵۱۹؛ المغازی، ج۱، ص۲۵۰.</ref> | آنگاه که شعله نبرد فروکش کرد و از تهاجم دشمن کاسته شد، پیامبر۹ همراه برخی از اصحاب که در رکاب وی مانده بودند، به دامنه کوه احد پناه برد. در آنجا ایشان گروهی از فراریان را که با دیدنش خوشحال شده بودند، به علت فرارشان سرزنش کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۸.</ref> ابیبن خلف که بارها در مکه حضرت را به مرگ تهدید کرده و با پاسخ «ان شاء الله من تو را خواهم کشت» روبهرو شده بود، با دیدن وی بر کوه احد به او گفت: نجات نیابم، اگر تو نجات یابی! آنگاه رسول خدا با پرتاب نیزهای او را زخمی کرد. هر چند آن زخم عمیق نبود، ابی بن خلف در راه مکه با همان زخم هلاک شد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۸-۵۱۹؛ المغازی، ج۱، ص۲۵۰.</ref> | ||
==مثلهکردن بدن حمره== | |||
زنان قریش که میدان را از رزمندگان اسلام تهی دیدند، بعضی از اندامهای شهیدان، همچون گوش و بینی آنان را بریدند و مثله کردند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۴.</ref> هند، همسر ابوسفیان، شکم حمزه عموی پیامبر۹ را درید و جگر وی را به دندان گرفت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱.</ref> بر پایه گزارش موسی بن عقبه، وحشی غلام مطعم بن جبیر که حمزه را به شهادت رسانده بود، سینه حمزه را شکافت و جگر او را برای هند برد.<ref>المغازی النبویه، ص۲۶۰.</ref> پیامبر۹ با دیدن مثله شدن یارانش، به ویژه عمویش حمزه، بسیار اندوهگین شد و مسلمانان که رنجوری ایشان را دیدند، گفتند: اگر بر مشرکان دست یابیم، مانند این کار یا بدتر از آن را با آنان انجام خواهیم داد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۰.</ref> خداوند با فرود آوردن آیه {وَ إِن عَاقَبتُم فَعَاقِبُوا بِمِثلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئنِ صَبرَتُم لَهُوَ خَیرٌ لِلصّابِرِین} (نحل/۱۶، ۱۲۶) صبر را برای آنان بهتر دانست.<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۵.</ref> ابن اسحاق آن تصمیم را هم به پیامبر۹ و هم به مسلمانان نسبت میدهد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۹.</ref> | زنان قریش که میدان را از رزمندگان اسلام تهی دیدند، بعضی از اندامهای شهیدان، همچون گوش و بینی آنان را بریدند و مثله کردند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۴.</ref> هند، همسر ابوسفیان، شکم حمزه عموی پیامبر۹ را درید و جگر وی را به دندان گرفت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱.</ref> بر پایه گزارش موسی بن عقبه، وحشی غلام مطعم بن جبیر که حمزه را به شهادت رسانده بود، سینه حمزه را شکافت و جگر او را برای هند برد.<ref>المغازی النبویه، ص۲۶۰.</ref> پیامبر۹ با دیدن مثله شدن یارانش، به ویژه عمویش حمزه، بسیار اندوهگین شد و مسلمانان که رنجوری ایشان را دیدند، گفتند: اگر بر مشرکان دست یابیم، مانند این کار یا بدتر از آن را با آنان انجام خواهیم داد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۰.</ref> خداوند با فرود آوردن آیه {وَ إِن عَاقَبتُم فَعَاقِبُوا بِمِثلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئنِ صَبرَتُم لَهُوَ خَیرٌ لِلصّابِرِین} (نحل/۱۶، ۱۲۶) صبر را برای آنان بهتر دانست.<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۵.</ref> ابن اسحاق آن تصمیم را هم به پیامبر۹ و هم به مسلمانان نسبت میدهد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۹.</ref> | ||
ابوسفیان نزدیک احد آمد و بانگ برداشت: «ای محمد! نبرد و پیروزی به نوبت است. روزی به جای روز بدر!» به فرمان پیامبر۹ مسلمانان پاسخ دادند: ما با شما برابر نیستیم؛ کشتگان ما در بهشت و کشتگان شما در دوزخاند. ابوسفیان گفت: ما عُزّی داریم و شما ندارید! پیامبر۹ فرمود: خداوند مولای ماست و شما را مولایی نیست.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۱.</ref> آنگاه هنگام بازگشت گفت: وعده ما سال آینده در بدر خواهد بود.<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۳۴.</ref> (← بدر الموعد) | ابوسفیان نزدیک احد آمد و بانگ برداشت: «ای محمد! نبرد و پیروزی به نوبت است. روزی به جای روز بدر!» به فرمان پیامبر۹ مسلمانان پاسخ دادند: ما با شما برابر نیستیم؛ کشتگان ما در بهشت و کشتگان شما در دوزخاند. ابوسفیان گفت: ما عُزّی داریم و شما ندارید! پیامبر۹ فرمود: خداوند مولای ماست و شما را مولایی نیست.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۱.</ref> آنگاه هنگام بازگشت گفت: وعده ما سال آینده در بدر خواهد بود.<ref>سیره ابن اسحاق، ص۳۳۴.</ref> (← بدر الموعد) | ||
پایان نبرد | ==پایان نبرد== | ||
مشرکان با بر جای گذاشتن ۲۲<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۹.</ref> یا ۲۳<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۳.</ref> کشته شتابان رزمگاه را ترک کردند. از آنجا که احتمال میرفت به مدینه حمله کنند، پیامبر۹ علی۷ را در پی آنان روانه کرد تا از مقصدشان آگاه گردد. علی۷ پس از بازگشت گزارش داد که آنها راهی مکه هستند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۷.</ref> موسی بن عقبه، سعد بن ابیوقاص را مأمور این کار میداند.<ref>المغازی النبویه، ص۲۷۰.</ref> با پایان یافتن نبرد، مسلمانان به درمان مجروحان پرداختند. برخی از زنان مسلمان، از جمله حضرت فاطمه۳، امّ ایمن، عایشه و امّ سلیم در پرستاری از زخمیها نقشی مهم داشتند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref> فاطمه۳ با دست خویش خون از صورت پدر زدود و با آبی که علی۷ از مهراس آورده بود، زخمهایش را شست.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۹؛ الطبقات، ج۲، ص۳۷.</ref> | |||
در این نبرد، حدود ۷۰ تن از سپاه اسلام به شهادت رسیدند و شماری فراوان مجروح شدند.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۸.</ref> درباره مقام شهیدان احد، این آیات نازل شده است: {وَ لَا تحَسَبنَ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سَبِیلِ اللهِ أَموَاتاً بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَم یلحَقُوا بهِم مِن خَلفِهِم أَلَّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لَا هم یحزَنُون}؛ «[ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگاناند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. آنها به سبب نعمتهای فراوان که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و برای کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند (مجاهدان و شهیدان آینده)، خوشوقتند [زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند و میدانند] که نه ترسی بر آنهاست و نه غمی خواهند داشت». (آل عمران/۳، ۱۶۹-۱۷۰)<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۳.</ref> پیامبر۹ بر پیکر شهدا نماز گزارد. در مقام حمزه همین بس که پیامبر۹ افزون بر نماز گزاردن جداگانه بر پیکر وی، هنگام نماز بر پیکر دیگر شهدا، حمزه را نیز کنار آنها مینهاد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۷؛ الطبقات، ج۲، ص۳۴.</ref> پیامبر۹ مسلمانان را از حمل پیکرهای شهیدان به مدینه نهی کرد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۴.</ref> اما پیش از رسیدن این فرمان، برخی از شهدا در مکانهای دیگر دفن شدند.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۴.</ref> بیشتر شهیدان آن روز در احد دفن گشتند.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۳۰، ۱۳۲.</ref> آرامگاه مجروحانی که بر اثر زخمهای این نبرد در مدینه به شهادت رسیدند، در بقیع کنار قبر ابراهیم فرزند رسول خدا۹ است.<ref>معالم مکة و المدینه، ص۴۴۷.</ref> حمزه عموی پیامبر۹، مصعب بن عمیر، سعد بن ربیع، عبدالله بن جبیر و حنظله غسیل الملائکه از شهیدان احد به شمار میروند.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۰۰، ۳۰۷.</ref> | در این نبرد، حدود ۷۰ تن از سپاه اسلام به شهادت رسیدند و شماری فراوان مجروح شدند.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۸.</ref> درباره مقام شهیدان احد، این آیات نازل شده است: {وَ لَا تحَسَبنَ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سَبِیلِ اللهِ أَموَاتاً بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَم یلحَقُوا بهِم مِن خَلفِهِم أَلَّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لَا هم یحزَنُون}؛ «[ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگاناند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. آنها به سبب نعمتهای فراوان که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و برای کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند (مجاهدان و شهیدان آینده)، خوشوقتند [زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند و میدانند] که نه ترسی بر آنهاست و نه غمی خواهند داشت». (آل عمران/۳، ۱۶۹-۱۷۰)<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۳.</ref> پیامبر۹ بر پیکر شهدا نماز گزارد. در مقام حمزه همین بس که پیامبر۹ افزون بر نماز گزاردن جداگانه بر پیکر وی، هنگام نماز بر پیکر دیگر شهدا، حمزه را نیز کنار آنها مینهاد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۷؛ الطبقات، ج۲، ص۳۴.</ref> پیامبر۹ مسلمانان را از حمل پیکرهای شهیدان به مدینه نهی کرد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۴.</ref> اما پیش از رسیدن این فرمان، برخی از شهدا در مکانهای دیگر دفن شدند.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۴.</ref> بیشتر شهیدان آن روز در احد دفن گشتند.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۳۰، ۱۳۲.</ref> آرامگاه مجروحانی که بر اثر زخمهای این نبرد در مدینه به شهادت رسیدند، در بقیع کنار قبر ابراهیم فرزند رسول خدا۹ است.<ref>معالم مکة و المدینه، ص۴۴۷.</ref> حمزه عموی پیامبر۹، مصعب بن عمیر، سعد بن ربیع، عبدالله بن جبیر و حنظله غسیل الملائکه از شهیدان احد به شمار میروند.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۰۰، ۳۰۷.</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۵۹: | ||
زیارت شهیدان احد: پیامبر۹ پس از نبرد احد سالی یک بار به زیارت قبرهای شهیدان این نبرد به کوه احد میرفت. خلفای نخست و بسیاری از صحابه به این سیره عمل میکردند. حضرت فاطمه۳ هر دو سه روز یک بار به زیارت شهیدان احد میرفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۳.</ref> | زیارت شهیدان احد: پیامبر۹ پس از نبرد احد سالی یک بار به زیارت قبرهای شهیدان این نبرد به کوه احد میرفت. خلفای نخست و بسیاری از صحابه به این سیره عمل میکردند. حضرت فاطمه۳ هر دو سه روز یک بار به زیارت شهیدان احد میرفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۳.</ref> | ||
پیامدهای | ==پیامدهای غزوه احد== | ||
برخی از پیامدهای نبرد احد عبارتند از: | |||
۱. مشرکان در میان راه سرمست از پیروزی خواستند به مدینه بازگردند تا کار اسلام را یکسره کنند که به غزوه حمراء الأسد انجامید.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> ۲. یهودیان مدینه با این پندار که توان نظامی مسلمانان پس از این رویداد به سستی گراییده است، در صدد شورش در مدینه برآمدند.(← بنینضیر، غزوه) ۳. قبایل اطراف که اقتدار مسلمانان را متزلزل میدیدند، بهاندیشه ستیز با آنان فرورفتند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۴.</ref> ۴. صف منافقان از مؤمنان جدا شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۷.</ref> منافقان درباره رسول خدا۹ گفتند: اگر او پیامبر بود، این رویدادها برایش پیش نمیآمد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۷۳.</ref> ۵. از آنجا که رخدادهای مربوط به غزوه احد نقشی اساسی در تاریخ صدر اسلام داشت، آیاتی فراوان درباره آنها فرود آمد. به گفته عبدالرحمن بن عوف، هر کس آیات ۱۲۰ به بعد آل عمران/۳ را بخواند، گویا خود در احد حاضر بوده است.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۶.</ref> محمد بن اسحاق ۶۰ آیه از سوره آل عمران را درباره نبرد احد میداند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۶.</ref> | ۱. مشرکان در میان راه سرمست از پیروزی خواستند به مدینه بازگردند تا کار اسلام را یکسره کنند که به غزوه حمراء الأسد انجامید.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> ۲. یهودیان مدینه با این پندار که توان نظامی مسلمانان پس از این رویداد به سستی گراییده است، در صدد شورش در مدینه برآمدند.(← بنینضیر، غزوه) ۳. قبایل اطراف که اقتدار مسلمانان را متزلزل میدیدند، بهاندیشه ستیز با آنان فرورفتند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۴.</ref> ۴. صف منافقان از مؤمنان جدا شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۷.</ref> منافقان درباره رسول خدا۹ گفتند: اگر او پیامبر بود، این رویدادها برایش پیش نمیآمد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۷۳.</ref> ۵. از آنجا که رخدادهای مربوط به غزوه احد نقشی اساسی در تاریخ صدر اسلام داشت، آیاتی فراوان درباره آنها فرود آمد. به گفته عبدالرحمن بن عوف، هر کس آیات ۱۲۰ به بعد آل عمران/۳ را بخواند، گویا خود در احد حاضر بوده است.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۶.</ref> محمد بن اسحاق ۶۰ آیه از سوره آل عمران را درباره نبرد احد میداند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۶.</ref> | ||
در آیات سوره آل عمران درباره رخدادهای نبرد احد نکاتی به چشم میخورد؛ همچون:۱. شناخت منافقان و جدا شدن آنان از صف مؤمنان. (۱۶۶-۱۶۸) ۲. عوامل شکست مسلمانان؛ مانند سستی، نزاع و دنیاخواهی. (۱۵۲) ۳. دلداری مؤمنان. (۱۳۹-۱۴۰) ۴. آزمایش مؤمنان. (۱۴۰-۱۴۳) ۵. جایگاه شهیدان؛ با توجه به شمار فراوان شهیدان اسلام و با عنایت به تبلیغات مؤثر منافقان که اگر حاضران در احد به آنان میپیوستند و به میدان نبرد نمیرفتند، شهید نمیشدند. (۱۶۹-۱۷۰) | در آیات سوره آل عمران درباره رخدادهای نبرد احد نکاتی به چشم میخورد؛ همچون:۱. شناخت منافقان و جدا شدن آنان از صف مؤمنان. (۱۶۶-۱۶۸) ۲. عوامل شکست مسلمانان؛ مانند سستی، نزاع و دنیاخواهی. (۱۵۲) ۳. دلداری مؤمنان. (۱۳۹-۱۴۰) ۴. آزمایش مؤمنان. (۱۴۰-۱۴۳) ۵. جایگاه شهیدان؛ با توجه به شمار فراوان شهیدان اسلام و با عنایت به تبلیغات مؤثر منافقان که اگر حاضران در احد به آنان میپیوستند و به میدان نبرد نمیرفتند، شهید نمیشدند. (۱۶۹-۱۷۰) | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ ۹ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۱۹
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Ahmad در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۶ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
غَزوه اُحُد، دومین نبرد مهم میان مسلمانان و مشرکان که در کنار کوه احد روی داد.
محل غزوه
اُحُد دومین نبرد مهم میان مسلمانان و مشرکان مکه است که نزدیک شهر مدینه و کنار کوه احد رخ داد و از همین رو به نبرد احد معروف شد. زمان این رخداد را هفتم[۱] یا نیمه[۲] شوال سال سوم ق. دانستهاند.
عوامل وقوع جنگ
شکست مشرکان در نبرد بدر زمینهساز نبرد احد گشت.[۳] در پی این شکست، سران قریش تصمیم گرفتند سود تجارتی را که سبب بروز نبرد بدر شده بود، برای آمادهسازی سپاهی نیرومند با هدف انتقامگیری به کار گیرند.[۴] مسئولیت آمادهسازی این سپاه را ابوسفیان بر عهده گرفت.[۵] برخی نزول آیه {إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا ینفِقُونَ أَموَالَهُم لِیصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ فَسَینفِقُونَهَا ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یغلَبُونَ وَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یحُشرُون} (انفال/۸، ۳۶) را در نکوهش صاحبان این اموال دانستهاند.[۶] آنان برای همراهکردن سایر قبایل با خود برای نبرد با مسلمانان، افرادی را به میان آنان فرستادند.[۷]
فرماندهی سپاه برعهده ابوسفیان نهاده شد.[۸] به پیشنهاد صفوان بن امیه، برای تحریک به خونخواهی[۹] یا جلوگیری از فرار رزمندگان[۱۰]، گروهی از زنان نیز با سپاه مشرکان همراه شدند؛ مانند هند دختر عتبه و همسر ابوسفیان، ام ّحکیم دختر حارث بن هشام، و فاطمه دختر ولید بن مغیره.[۱۱] بر پایه گزارش مشهور، این سپاه ۳۰۰۰ رزمنده داشت که ۷۰۰ تن از آنان زرهپوش بودند و با ۲۰۰ اسب و ۳۰۰۰ شتر آماده کارزار شدند.[۱۲] سپاه قریش پنجم[۱۳] یا دوازدهم[۱۴] شوّال نزدیک کوه عینین فرود آمد.[۱۵] مکه در جنوب مدینه قرار دارد. پس مشرکان باید در جنوب مدینه برای نبرد مستقر میشدند؛ اما آنان کنار کوه عینین نزدیک کوه احد[۱۶] در شمال مدینه[۱۷] اردو زدند؛ زیرا از لحاظ نظامی بهترین مکان برای نبرد بود.[۱۸] به لحاظ تدارکاتی نیز مزارع این منطقه، علوفه مَرکبهای مشرکان را تأمین میکرد.[۱۹] حفر خندق در شمال مدینه[۲۰] و استقرار سپاه مشرکان در این منطقه در نبرد خندق[۲۱] نشان از موقعیت نظامی آن دارد.
اطلاع پیامبر از جنگ
عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر در نامهای محرمانه از طریق مردی از بنیغفار، رسول خدا را از زمان حرکت و توان نظامی مشرکان مکه آگاه ساخت. پیک حامل نامه در قبا بر پیامبر وارد شد. آنگاه که ابی بن کعب نامه را بر ایشان خواند، وی مخفی ماندن مضمون نامه را خواستار شد. عمرو بن سالم خزاعی نیز که در مسیر خود با سپاه قریش برخورد کرده بود، خبر لشکرکشی آنان را به رسول خدا۹ رساند. دیری نگذشت که خبر حرکت قریش در مدینه شایع شد.[۲۲] با منزل گزیدن مشرکان در ذُوالحُلَیفه، یکی از میقاتهای احرام، پیامبر۹ انس و مونس فرزندان فضاله را برای خبرگیری از وضع دشمن روانه ساخت.[۲۳] در نوبت دیگر، ایشان حباب بن منذر را محرمانه برای ارزیابی وضعیت دشمن فرستاد و گروهی از اصحاب به پاسداری از شهر، به ویژه مسجد و خانه پیامبر۹، پرداختند.[۲۴]
مشورت پیامبر درباره شیوه جنگ
پیامبر درباره شیوه رویارویی با دشمن، با مسلمانان به مشورت پرداخت. بزرگان مهاجر و انصار با ماندن در شهر موافق بودند. عبدالله بن اُبَی با این استدلال که در کوچههای کمعرض مدینه بهتر میتوان با دشمن جنگید و کودکان و زنان نیز میتوانند از فراز بامها به رزمندگان یاری کنند، بر ماندن در مدینه اصرار داشت. او با توجه به تجربه نبردهای دوران جاهلیت، میگفت: هرگاه از شهر بیرون رفتهایم، شکست خوردهایم.[۲۵] در برابر، گروهی از جوانان رویارویی با دشمن را در بیرون شهر پیشنهاد کردند. حمزه عموی پیامبر۹، سعد بن عباده و نعمان بن مالک با این گروه موافق بودند؛ با این استدلال که ماندن در شهر نشانه ضعف مسلمانان دانسته میشود و دشمن را گستاختر میکند و تجربه نشان داده تا در بیرون شهر با دشمن نجنگند، دشمن از ایشان دست نخواهد کشید.[۲۶]
آمده است که پیامبر بیرون رفتن از مدینه را نمیپسندید[۲۷]؛ اما با توجه به رأی مشاوران، این دیدگاه را پذیرفت. ایشان مسلمانان را موعظه نمود و به جهاد امر کرد و پیروزی آنان را در گرو صبر دانست. آنگاه لباس رزم پوشید و آماده حرکت به سوی احد شد. آنان که بر خروج از مدینه اصرار داشتند، از پافشاری بر رأی خود رنجیدند و گفتند: شایسته نیست خلاف رأی پیامبر۹ رفتار کنیم. از این رو، به عذرخواهی نزد ایشان آمدند. پیامبر۹ فرمود: «آنگاه که پیامبری لباس رزم پوشد، شایسته نیست آن را بیرون آورد، مگر این که با دشمن بجنگد یا خداوند میان وی و دشمنانش حکم کند.»[۲۸] او با این سخن آمادگی خود را برای حرکت نشان داد.[۲۹]
محل استقرار سپاهیان
رسول خدا۹ ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد[۳۰] و با ۱۰۰۰ تن از مسلمانان[۳۱] که ۱۰۰ تن از آنان زره بر تن داشتند[۳۲]، رهسپار اُحُد شد. آنگاه که سپاه اسلام در مسیر احد به منطقه شَیخان، میان مدینه و احد در راه شرقی حَرّه، رسید[۳۳]، پیامبر۹ از سپاهیان سان دید و نوجوانان همراه، جز رافع بن خدیج و سمرة بن جندب بن هلال را که نوجوانانی چالاک بودند، به مدینه بازگرداند.[۳۴] بر پایه خواست پیامبر۹ و با راهنمایی یکی از مسلمانان، سپاه اسلام نیمه شب از مسیری به سوی احد حرکت کرد که با مشرکان روبهرو نشود.[۳۵] در حالیکه مشرکان در دامنه کوه احد مستقر بودند، مسلمانان از کنار آنان گذشتند و در دامنه کوه فرود آمدند.[۳۶]
بازگشت عبدالله بن ابی از جنگ
عبدالله بن اُبَی به بهانه پیروی پیامبر۹ از رأی جوانان[۳۷] با هوادارانش که حدود ۳۰۰ تن بودند[۳۸]، از میان راه[۳۹] یا از احد[۴۰] به مدینه بازگشت و بدین ترتیب شمار سپاه اسلام به ۷۰۰ تن کاهش یافت.[۴۱] آنگاه که عبدالله بن عمرو بن حزام از عبدالله بن اُبَی و پیروان او خواست تا بمانند و در راه خدا بجنگند، آنان جدایی خود را چنین توجیه کردند: نبردی روی نخواهد داد؛ وگر نه ما با شما میماندیم. آیه {... وَ قِیلَ لَهُم تَعَالَوا قَاتِلُوا فی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ ادفَعُوا قَالُوا لَو نَعلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعنَاکم} (آل عمران/۳، ۱۶۷) به این رویداد اشاره دارد.[۴۲]
آرایش نظامی دو سپاه
مسلمانان به گونهای آرایش نظامی یافتند که کوه احد پشت سر، مدینه در برابر و کوه عینین در سمت چپ آنها قرار داشت، در حالیکه مشرکان رو به مسلمانان و پشت به مدینه بودند.[۴۳] پیامبر۹ پرچم سپاه اسلام را به مُصْعَب بن عمیر[۴۴] یا علی بن ابیطالب۷ سپرد.[۴۵] وجود فاصله میان کوه احد و عینین و امکان دور زدنِ سپاه اسلام و حمله از پشت سر، حضرت را نگران ساخته بود.[۴۶] از این رو، رسول گرامی عبدالله بن جُبَیر را همراه ۵۰ تن بر کوه عینین گماشت[۴۷] و به آنها فرمان داد در صورت پیروزی یا شکست، به هیچ روی، آن مَکان را ترک نکنند.[۴۸] (تصویر شماره ۱۴)
ابوسفیان که رهبری مشرکان را عهدهدار بود، خالد بن ولید را به فرماندهی جناح راست و عکرمة بن ابیجهل را به فرماندهی جناح چپ گماشت. پرچم آنان نیز به طلحة بن ابیطلحه سپرده شد.[۴۹] زنان قریش با خواندن اشعار حماسی مردان را به نبرد تشویق میکردند.[۵۰] فرمانده سپاه قریش که از اهمیت فاصله میان احد و عینین آگاه بود، به خالد بن ولید با ۲۰۰ تن مأموریت داد تا در فرصتی مناسب مسلمانان را دور زده، از پشت سر بر آنها یورش آورند.[۵۱]
آغاز جنگ
نخست ابوعامر راهب، پدر حنظله غسیل الملائکه که پس ازهجرت پیامبر۹ به مشرکان پناهنده شده و وعده همکاری قومش را در این نبرد داده بود، میان دو سپاه آمد و اوسیان را به همکاری با خود فراخواند. این کار باعث سنگپرانی میان دو سپاه شد و اینگونه درگیری آغاز گشت.[۵۲] پرچمدار قریش، طلحة بن ابیطلحه، نخستین کسی بود که به میدان پای نهاد و به دست علی۷ کشته شد.[۵۳] با مرگ وی رزمندگانی از بنیعبدالدار یک به یک پرچم را در دست گرفتند و مبارز خواستند و به دست سردار نامی اسلام علی۷[۵۴] یا دیگر سرداران[۵۵] از پای درآمدند. با فروافتادن پرچمِ مشرکان، رزمندگان اسلام بر دشمنان هجوم بردند و در اندک زمانی سپاه دشمن را پریشان کردند. خالد بن ولید در چند نوبت کوشید سپاه اسلام را دور بزند؛ اما با تیر اندازی کماندارانِ مستقر در کوه عینین، از حرکت بازایستاد.[۵۶] دیری نپایید که آثار شکست در جبهه مشرکان نمایان شد و سربازانشان پا به فرار گذاشتند و فریاد زنانشان بلند شد.[۵۷]
عبور خالد بن ولید از تنگه
در حالیکه تا شکست نهایی مشرکان چیزی نمانده بود، ناگهان چهره نبرد دگرگون شد؛ زیرا برخی از مسلمانان که نبرد را تمام شده میانگاشتند، به جای تعقیب دشمن به گردآوری غنیمتها روی آوردند. تیراندازانی نیز که بر کوه عینین گماشته شده بودند، به رغم دستور پیامبر۹، برای دستیابی به غنیمتها، سنگر خویش را رها کردند.[۵۸] خالد بن ولید که منتظر این فرصت بود، عبدالله بن جبیر و اندک تیراندازان همراه وی را به شهادت رساند و از پشت سر به مسلمانان حمله کرد. اوضاع به سود قریش دگرگون شد[۵۹] و سپاه اسلام به گونهای آشفته گشت که مسلمانان یکدیگر را مجروح میکردند.[۶۰] برافراشته شدن پرچم قریش به دست عمره دختر علقمه، مایه تقویت روحیه قریش شد وآنان دیگر بار به میدان نبرد بازگشتند.[۶۱]
شایعه کشتهشدن پیامبر
عبدالله بن قمئه/ قمیئه مصعب بن عمیر را که از پیامبر۹ دفاع میکرد، به شهادت رساند و چنین پنداشت که پیامبر۹ را کشته است. از این رو، فریاد بر آورد: محمد را کشتم.[۶۲] انتشار این خبر به همان اندازه که به مشرکان جرئت داد، مسلمانان را سست کرد و سبب شد از میدان نبرد بگریزند و علت فرارشان را قتل رسول خدا۹ بیان کنند.[۶۳] گویا برخی از آنان به فکر بازگشت به آیین جاهلی بودند. این آیه نشان از آن رویداد دارد: {و مَا محمدٌ إلّا رَسولٌ قَد خَلَت مِن قبله الرُّسُلُ أَفَإن مَاتَ أو قُتِل إنقَلبتُم علی أَعْقَابِکم...}؛ «محمد۹ فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگانی دیگر نیز بودند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به روزگار پیشین بازمیگردید؟» (آل عمران/۳، ۱۴۴)[۶۴]
آشفتگی در سپاه اسلام به حدی بود که پیامبر برخی را به نام میخواند و میفرمود : من محمد هستم؛ ولی آنان توجه نمیکردند.[۶۵] تنها تنی چند پیرامون پیامبر۹ را گرفتند و از وی در برابر دشمن سرسختانه پاسداری کردند[۶۶]؛ مانند علی بن ابیطالب۷، ابودجانه، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله و سعد بن معاذ.[۶۷] نسیبه دختر کعب (ام عماره) از کسانی بود که به کمک رزمندگان سپاه اسلام آمد و با دشمن درگیر شد.[۶۸] بر پایه گزارش ابن سعد، علی۷، زبیر، طلحه، ابودجانه، حارث بن صمّه، حباب بن منذر، عاصم بن ثابت و سهل بن حنیف با رسول خدا۹ عهد بستند که تا پای جان از او پاسداری کنند.[۶۹] ایشان که خود در این نبرد سرسختانه با دشمن میجنگید[۷۰]، در حالی که مجروح شده بود و خون از صورتش جریان داشت، فرمود: چگونه رستگار شوند مردمی که صورت پیامبرشان را به خون آغشتند، در حالیکه او آنها را به خدا دعوت میکند؟[۷۱] در این درگیریها، عبدالله بن قمئه/ قمیئه صورت پیامبر۹ را مجروح کرد و عتبة بن ابیوقاص دندان ایشان را شکست.[۷۲]
رشادت حضرت علی در جنگ
در این نبرد، علی۷ که با رسول خدا۹ پیمان بسته بود تا پای جان از ایشان دفاع کند، از اندک کسانی بود که با رشادت فراوان مانع دستیابی سپاه دشمن به وی شدند. هرگاه دشمن توان خود را در نقطهای برای حمله جمع میکرد، او با اشاره رسول گرامی حمله را پس میراند.[۷۳] آن روز شمشیر علی۷ هنگام نبرد شکست و پیامبر۹ شمشیر خود «ذوالفقار» را به او داد.[۷۴] فداکاریهای علی۷ چنان بود که جبرئیل ندا داد:ای پیامبر! از خود گذشتگی یعنی همین. پیامبر۹ پاسخ داد: او از من است و من از اویم. جبرئیل گفت: من نیز از شما هستم.[۷۵] بر اثر رشادتهای علی۷ صدایی غیبی برخاست که میگفت: «لا سیف إلا ذو الفقار و لا فتی إلا ﻋﻠﻰ؛ شمشیری چون ذوالفقار و رادمردی چون علی نیست».[۷۶]
آنگاه که شعله نبرد فروکش کرد و از تهاجم دشمن کاسته شد، پیامبر۹ همراه برخی از اصحاب که در رکاب وی مانده بودند، به دامنه کوه احد پناه برد. در آنجا ایشان گروهی از فراریان را که با دیدنش خوشحال شده بودند، به علت فرارشان سرزنش کرد.[۷۷] ابیبن خلف که بارها در مکه حضرت را به مرگ تهدید کرده و با پاسخ «ان شاء الله من تو را خواهم کشت» روبهرو شده بود، با دیدن وی بر کوه احد به او گفت: نجات نیابم، اگر تو نجات یابی! آنگاه رسول خدا با پرتاب نیزهای او را زخمی کرد. هر چند آن زخم عمیق نبود، ابی بن خلف در راه مکه با همان زخم هلاک شد.[۷۸]
مثلهکردن بدن حمره
زنان قریش که میدان را از رزمندگان اسلام تهی دیدند، بعضی از اندامهای شهیدان، همچون گوش و بینی آنان را بریدند و مثله کردند.[۷۹] هند، همسر ابوسفیان، شکم حمزه عموی پیامبر۹ را درید و جگر وی را به دندان گرفت.[۸۰] بر پایه گزارش موسی بن عقبه، وحشی غلام مطعم بن جبیر که حمزه را به شهادت رسانده بود، سینه حمزه را شکافت و جگر او را برای هند برد.[۸۱] پیامبر۹ با دیدن مثله شدن یارانش، به ویژه عمویش حمزه، بسیار اندوهگین شد و مسلمانان که رنجوری ایشان را دیدند، گفتند: اگر بر مشرکان دست یابیم، مانند این کار یا بدتر از آن را با آنان انجام خواهیم داد.[۸۲] خداوند با فرود آوردن آیه {وَ إِن عَاقَبتُم فَعَاقِبُوا بِمِثلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئنِ صَبرَتُم لَهُوَ خَیرٌ لِلصّابِرِین} (نحل/۱۶، ۱۲۶) صبر را برای آنان بهتر دانست.[۸۳] ابن اسحاق آن تصمیم را هم به پیامبر۹ و هم به مسلمانان نسبت میدهد.[۸۴]
ابوسفیان نزدیک احد آمد و بانگ برداشت: «ای محمد! نبرد و پیروزی به نوبت است. روزی به جای روز بدر!» به فرمان پیامبر۹ مسلمانان پاسخ دادند: ما با شما برابر نیستیم؛ کشتگان ما در بهشت و کشتگان شما در دوزخاند. ابوسفیان گفت: ما عُزّی داریم و شما ندارید! پیامبر۹ فرمود: خداوند مولای ماست و شما را مولایی نیست.[۸۵] آنگاه هنگام بازگشت گفت: وعده ما سال آینده در بدر خواهد بود.[۸۶] (← بدر الموعد)
پایان نبرد
مشرکان با بر جای گذاشتن ۲۲[۸۷] یا ۲۳[۸۸] کشته شتابان رزمگاه را ترک کردند. از آنجا که احتمال میرفت به مدینه حمله کنند، پیامبر۹ علی۷ را در پی آنان روانه کرد تا از مقصدشان آگاه گردد. علی۷ پس از بازگشت گزارش داد که آنها راهی مکه هستند.[۸۹] موسی بن عقبه، سعد بن ابیوقاص را مأمور این کار میداند.[۹۰] با پایان یافتن نبرد، مسلمانان به درمان مجروحان پرداختند. برخی از زنان مسلمان، از جمله حضرت فاطمه۳، امّ ایمن، عایشه و امّ سلیم در پرستاری از زخمیها نقشی مهم داشتند.[۹۱] فاطمه۳ با دست خویش خون از صورت پدر زدود و با آبی که علی۷ از مهراس آورده بود، زخمهایش را شست.[۹۲]
در این نبرد، حدود ۷۰ تن از سپاه اسلام به شهادت رسیدند و شماری فراوان مجروح شدند.[۹۳] درباره مقام شهیدان احد، این آیات نازل شده است: {وَ لَا تحَسَبنَ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سَبِیلِ اللهِ أَموَاتاً بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَم یلحَقُوا بهِم مِن خَلفِهِم أَلَّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لَا هم یحزَنُون}؛ «[ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگاناند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. آنها به سبب نعمتهای فراوان که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و برای کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند (مجاهدان و شهیدان آینده)، خوشوقتند [زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند و میدانند] که نه ترسی بر آنهاست و نه غمی خواهند داشت». (آل عمران/۳، ۱۶۹-۱۷۰)[۹۴] پیامبر۹ بر پیکر شهدا نماز گزارد. در مقام حمزه همین بس که پیامبر۹ افزون بر نماز گزاردن جداگانه بر پیکر وی، هنگام نماز بر پیکر دیگر شهدا، حمزه را نیز کنار آنها مینهاد.[۹۵] پیامبر۹ مسلمانان را از حمل پیکرهای شهیدان به مدینه نهی کرد.[۹۶] اما پیش از رسیدن این فرمان، برخی از شهدا در مکانهای دیگر دفن شدند.[۹۷] بیشتر شهیدان آن روز در احد دفن گشتند.[۹۸] آرامگاه مجروحانی که بر اثر زخمهای این نبرد در مدینه به شهادت رسیدند، در بقیع کنار قبر ابراهیم فرزند رسول خدا۹ است.[۹۹] حمزه عموی پیامبر۹، مصعب بن عمیر، سعد بن ربیع، عبدالله بن جبیر و حنظله غسیل الملائکه از شهیدان احد به شمار میروند.[۱۰۰]
زیارت شهیدان احد: پیامبر۹ پس از نبرد احد سالی یک بار به زیارت قبرهای شهیدان این نبرد به کوه احد میرفت. خلفای نخست و بسیاری از صحابه به این سیره عمل میکردند. حضرت فاطمه۳ هر دو سه روز یک بار به زیارت شهیدان احد میرفت.[۱۰۱]
پیامدهای غزوه احد
برخی از پیامدهای نبرد احد عبارتند از:
۱. مشرکان در میان راه سرمست از پیروزی خواستند به مدینه بازگردند تا کار اسلام را یکسره کنند که به غزوه حمراء الأسد انجامید.[۱۰۲] ۲. یهودیان مدینه با این پندار که توان نظامی مسلمانان پس از این رویداد به سستی گراییده است، در صدد شورش در مدینه برآمدند.(← بنینضیر، غزوه) ۳. قبایل اطراف که اقتدار مسلمانان را متزلزل میدیدند، بهاندیشه ستیز با آنان فرورفتند.[۱۰۳] ۴. صف منافقان از مؤمنان جدا شد.[۱۰۴] منافقان درباره رسول خدا۹ گفتند: اگر او پیامبر بود، این رویدادها برایش پیش نمیآمد.[۱۰۵] ۵. از آنجا که رخدادهای مربوط به غزوه احد نقشی اساسی در تاریخ صدر اسلام داشت، آیاتی فراوان درباره آنها فرود آمد. به گفته عبدالرحمن بن عوف، هر کس آیات ۱۲۰ به بعد آل عمران/۳ را بخواند، گویا خود در احد حاضر بوده است.[۱۰۶] محمد بن اسحاق ۶۰ آیه از سوره آل عمران را درباره نبرد احد میداند.[۱۰۷]
در آیات سوره آل عمران درباره رخدادهای نبرد احد نکاتی به چشم میخورد؛ همچون:۱. شناخت منافقان و جدا شدن آنان از صف مؤمنان. (۱۶۶-۱۶۸) ۲. عوامل شکست مسلمانان؛ مانند سستی، نزاع و دنیاخواهی. (۱۵۲) ۳. دلداری مؤمنان. (۱۳۹-۱۴۰) ۴. آزمایش مؤمنان. (۱۴۰-۱۴۳) ۵. جایگاه شهیدان؛ با توجه به شمار فراوان شهیدان اسلام و با عنایت به تبلیغات مؤثر منافقان که اگر حاضران در احد به آنان میپیوستند و به میدان نبرد نمیرفتند، شهید نمیشدند. (۱۶۹-۱۷۰)
پانویس
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۹۹؛ الطبقات، ج۲، ص۲۸.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۹۹؛ الطبقات، ج۲، ص۲۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰؛ الکشاف، ج۲، ص۲۱۹.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۳، ص۵۸۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۸۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۳؛ الطبقات، ج۲، ص۲۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۸؛ الطبقات، ج۲، ص۲۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۲.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۱۰۹.
- ↑ المسالک و الممالک، ص۱۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۷؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۳.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۴۴۵.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۴۴۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۴-۲۰۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۳۷.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۲۸-۲۹.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۸-۲۱۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۱۰؛ الطبقات، ج۲، ص۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ص۳۲۴؛ الطبقات، ج۲، ص۲۹.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۲۹.
- ↑ المعالم الاثیره، ص۱۵۳.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۱۶؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۵-۵۰۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۶.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ص۳۲۵.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۳۰؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۱۹؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ص۳۲۹.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ص۳۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۶؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۵.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ المغازی النبویه، ص۲۶۵؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۲۴؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۲۰۹.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۳۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۰-۵۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۵.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۲۳-۲۲۴.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۵.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۲۷-۲۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۲۹.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۳۱؛ تاریخ خلیفه، ص۲۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۹؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ص۳۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۷۳.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۳۲.
- ↑ جامع البیان، ج۴، ص۷۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۵؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ المبعث و المغازی، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.
- ↑ المبعث و المغازی، ص۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۸-۵۱۹؛ المغازی، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱.
- ↑ المغازی النبویه، ص۲۶۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۹۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۹۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۱.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ص۳۳۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۳۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۷.
- ↑ المغازی النبویه، ص۲۷۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۹؛ الطبقات، ج۲، ص۳۷.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۳۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۹۷؛ الطبقات، ج۲، ص۳۴.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۳۴.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۳۴.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۳۰، ۱۳۲.
- ↑ معالم مکة و المدینه، ص۴۴۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۰۰، ۳۰۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۱۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۷۳.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۱۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۶.
منابع
- انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش محمد حمیدالله، مصر، دار المعارف، ۱۹۵۹م.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): محمد بن جریر الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷ق.
- تاریخ المدینة المنوره: عمر بن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش فهیم محمد، قم، دار الفکر، ۱۳۶۸ش.
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط(م.۲۴۰ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- تاریخ الیعقوبی: الیعقوبی(م.۲۸۴ق.)، بیروت، دار صادر.
- تفسیر القمی: القمی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش الموسوی الجزایری، قم، دار الکتاب، ۱۳۶۷ش.
- جامعالبیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
- دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام الحمیری (م.۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
- سیره ابن اسحاق (السیر و المغازی): محمد بن اسحاق (م.۱۵۱ق.)، قم، مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، ۱۴۱۰ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، دار الفکر، ۱۴۲۰ق.
- الکامل فی التاریخ: ابن الاثیر (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- الکشاف: الزمخشری (م.۳۸۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- المبعث و المغازی: ابان بن عثمان الاحمر (م.۱۷۰ق.)، به کوشش جعفریان، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش بلاغی، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
- المسالک و الممالک: ابراهیم بن محمد اصطخری (م.۳۴۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۲۰۰۴م.
- المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
- معالم مکة و المدینه: یوسف رغد العاملی، بیروت، دار المرتضی، ۱۴۱۸ق.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
- المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
- المغازی النبویه: موسی بن عقبه (م.۱۴۱ق.)، به کوشش مرادینسب، قم، ذوی القربی، ۱۴۲۴ق.