افشاریه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'http://phz.hajj.ir/422' به 'http://hzrc.ac.ir/post') |
|||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9024 | ||
| عنوان = افشاریه | | عنوان = افشاریه | ||
| نویسنده = محمد ابوالفضل ربانی | | نویسنده = محمد ابوالفضل ربانی |
نسخهٔ ۱۵ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۱۰
افشاریه: سلسله پادشاهی ایرانی و تلاشگر برای بهبود وضع حجگزاران بودند. بنیانگذار این سلسله، نادرقلی از طایفه قرقلوی افشار است. مدتی بعد از فروپاشی حکومت صفوی، او توانست با نفوذ در سراسر ایران، سلسله افشاریه را به پایتختی مشهد پایهگذاری و تاسیس کند. نادر بخصوص از نظر توانایی نظامی شهرت داشت و بیشتر دوره حکومتش به جنگهای پیاپی با روسیه و عثمانی و نیز فتوحات در هندوستان و نواحی دیگر گذشت.
نادر در عرصه مذهبی سیاستهای تازهای را اجرا کرد. او از یک سو تلاش کرد تا از قدرت فقهای شیعه بکاهد و برخی از مراسم شیعی را که در عصر صفوی رواج داشت، محدود و ممنوع کرد و از سوی دیگر مذاکراتی با حکومت عثمانی انجام داد تا مذهب جعفری نیز به عنوان یکی از مذاهب اسلامی به رسمیت شناخته شود.
نادر با درک صحیح از جایگاه حج نزد مسلمانان، برای ساماندادن به امور حج ایرانیان کوشید و در مذاکراتی با سلطان عثمانی از او خواست تا در کنار جایگاه نماز مذاهب چهارگانه اهل سنت، مقامی نیز برای مذهب جعفری تعیین شود و نیز امنیت و آسایش و احترام حاجیان در سفر حج از راه شام تامین شود. نادر برای ساماندهی بهتر امور حج ایرانیان و حفظ احترام آنان در حج، هر ساله امیرالحاجی برای کاروان حج ایرانیان تعیین میکرد.
تاریخچه افشاریه
بنیانگذار سلسله پادشاهی افشاریه، نادرقلی از طایفه قرقلوی افشار است. این طایفه از قبایل قزلباش بودند که در روی کار آوردن صفویه نقش داشتند. گروهی از ایل افشار را شاه اسماعیل صفوی (حک: 907-930ق.) به منطقه ابیورد و نساء در خراسان شمالی کوچاند.[۱] نادر در ابیورد به خدمت حاکم آن شهر بابا علی بیگ پیوست و با شجاعت و کاردانی، اعتماد وی را به دست آورد و دختر او را به همسری گرفت[۲] و پس از مرگ پدر همسرش در سال 1136ق. جانشین وی شد.[۳] در این هنگام، اصفهان به دست افغانها سقوط کرده و شاه تهماسب دوم صفوی (حک: 1135-1145ق.) برای دستیابی به قدرت و با همراهی طایفه قاجار، عازم مشهد شده بود تا پس از سرکوب ملک محمود سیستانی، قصد اصفهان کند.
شاه تهماسب با دیدن شجاعتهای نادر، با اعطای حکم حکمرانی ابیورد به وی موافقت کرد.[۴] سپس او به عنوان سپهسالار تهماسب کارهایی کرد که شهرت بسزا به دست آورد و توانست سلسلهای جدید تاسیس کند. شکست ملک محمود سیستانی و تصرف مشهد در سال 1139ق.[۵] و شکست دادن افغانها در هرات در همان سال و نیز چیره شدن بر نیروهای اشرف افغان در سه نبرد مهم مهماندوست دامغان، سردرهخوار در کوههای البرز و مورچهخورت و تصرف اصفهان به سال 1142ق.[۶] تهماسب را بر تخت سلطنت نشاند.[۷] این اقدامات در کنار پیروزی بر عثمانی و بازپسگیری زمینهای اشغال شده،[۸] شهرت و محبوبیت فراوان نادر را همراه داشت.
نادر که در پی بهانهای برای برکناری تهماسب بود، شکست سخت او از عثمانی و واگذاری زمینهای آزاده شده به آنها را دستاویزی برای برکناری وی ساخت.[۹] بدینترتیب، واپسین حلقه تلاشهای زنجیروار نادر برای انتقال قدرت از صفویه به افشاریه کامل شد. از اینرو، نادر با گردآوری دانشوران، کارگزاران کشوری و لشکری و افراد با نفوذ سراسر ایران به سال 1148ق. در دشت مغان، با نقشهای از پیش طراحی شده، با وضعیتی سلطنت ایران را پذیرفت و سلسله افشاریه را به پایتختی مشهد پایهگذاری کرد.[۱۰]
دوران حکومت نادر
بیشتر دوران 12 ساله حکومت نادر به جنگهای پیاپی با عثمانی[۱۱] و روسیه و کشورگشایی و لشکرکشی به سرزمینهای گوناگون همچون قندهار[۱۲] و هند و تصرف دهلی،[۱۳] بخارا، خوارزم و داغستان[۱۴] و برخورد با شورشهای داخلی[۱۵] گذشت. فشارهای این دوران، وی را به نوعی بیماری روانی دچار ساخت. سالهای آخر حکومت او دورانی لبریز از ستم و جنایت و خشونت فراوان حتی به نزدیکان وی بود.[۱۶] سرانجام نادر به سال 1160ق. در شمال خراسان به دست گروهی از یاران خویش از پای درآمد.[۱۷]
حاکمان بعد از نادر
پس از نادر، علیقلی خان معروف به عادلشاه (حک: 160-161ق.)، شاهرخ (حک: 1161-1210ق.)، میرمحمد متولی (حک: حدود یک ماه) و نادر میرزا (حک: 1210-1218ق.)[۱۸] تنها بر بخشهایی کوچک از قلمرو نادر حکم راندند و نتوانستند بر مشکلات گوناگون و رقیبان قدرتمند خویش همانند زندیه و قاجاریه چیره گردند. سرانجام به سال 1218ق. با دستگیری و اعدام نادر میرزا به دست فتحعلی شاه قاجار[۱۹] بساط این سلسله برچیده شد.
اوضاع ایران در دوره افشاریه
برآمدن افشاریه امیدهایی فراوان برای ایرانیان همراه داشت. تلاشهای نادر رهاوردهایی چون کوتاه کردن دست افغانها از ایران، تثبیت مرزها و عقب راندن همسایگان متجاوز، بهبود اوضاع اقتصادی، و نجات کشور از هرج و مرج برآمده از انحطاط صفوی را در بر داشت و آیندهای روشن برای ایران ترسیم کرد.
افزون بر تلاشهای سیاسی ـ نظامی، نادر در زمینه مذهبی نیز تکاپوهایی داشت. فعالیتهای مذهبی وی تا پیش از سلطنت با باورهای بیشینه جامعه شیعی ایران همخوانی داشت. زیارت مزار امامان شیعه واهدای نذریهای فراوان به مکانهای مقدس،[۲۰] پرداخت هزینه فراوان برای تعمیر و توسعه حرم علوی و عتبات عالیات،[۲۱] نسبت دادن فتوحات و پیروزیها به عنایات ائمه[۲۲] و اختصاص نقش مُهرها به شعارهای خاص شیعیان[۲۳] را میتوان از سیاستهای مذهبی وی برشمرد. اما با توجه به عواملی چون میل به حکومت بر همه اقوام ساکن در قلمرو خود، همسایگی ایران با کشورهای سنیمذهب مانند عثمانی و افغانها، بیم از بازگشت صفویان به عرصه قدرت،[۲۴] نقش ویرانگر اختلافهای مذهبی در جامعه،[۲۵] بهرهگیری عثمانیها از اختلافهای مذهبی برای انگیزش نیروها بر ضدّ ایران[۲۶] و ضرورت دلجویی از جمعیت سنی مذهب وفادار به نادر در سپاهش[۲۷] وی از همان اوان سلطنت، سیاست مذهبی دیگری را در پیش گرفت.
نادر تلاشهای مذهبی جدید خویش را در دو جهت متمرکز کرد. از یک سو کوشید با محدود کردن بخش فقهی آیین تشیع و ممنوع ساختن شعائری مانند برگزاری مراسم عزاداری امام حسین(ع)،[۲۸] سبّ و لعن مخالفان از جانب شیعیان[۲۹] که به زعم وی اختلافبرانگیز و از بدعتهای شاه اسماعیل صفوی بود[۳۰] و اجباری کردن اعتقاد به خلفای راشدین،[۳۱] نظر اهل سنت را به خود جلب کند. از سوی دیگر تلاش کرد تا عثمانیها را وادارد که فقه جعفری را کنار مذاهب چهارگانه اهل سنت به رسمیت بشناسد.[۳۲]
نادر تلاش برای دستیابی به این اهداف را از همان لحظه تدوین عهدنامه شورای مغان آغاز کرد و تا واپسین لحظات عمر پی گرفت. اما هیچگاه نتوانست به آرزوهای خود جامه عمل بپوشاند. برخی از عوامل این ناکامی از این قرارند: همراهی نکردن دانشوران شیعی با سیاستهای مذهبی نادر که مجازات مرگ را برای شماری از ایشان مانند میرزا ابوالحسن ملاباشی،[۳۳] ملا علیاکبر طالقانی،[۳۴] آقا محمدرضا بن صدرالدین،[۳۵] میرزا محمد حسین بن میرزا عبدالکریم[۳۶] و حاج محمد زکی قرمسینی[۳۷] همراه داشت؛ نفوذ عمیق آموزههای شیعی در باورهای مردم؛ گرفتاریهای فراوان نادر به علت لشکرکشیها؛ کوتاه بودن دوره اقتدار افشاریان؛ و همراهی نکردن دولت عثمانی با خواستههای نادر.
تلاشهای افشاریه درباره حج
اوضاع حج و حاجیان
تسلط دولت عثمانی بر حجاز و رقابت با صفویه، وضعیتی بس دشوار را برای حاجیان ایرانی رقم زده بود و این مشکلات به ویژه در دوره ضعف و فترت حکومت، نمودی بیشتر مییافت. با توجه به اهمیت ویژه جنبه سیاسی حج، دولت عثمانی نهایت سعی خود را در بیاعتبار کردن کاروانهای حاجیان ایران به کار میبرد. مشکلاتی فراوان برای حاجیان پدید میآورد؛ از تعیین امیر الحاج خاص ایرانی و ایجاد تشکیلات منظم جلوگیری میکرد؛ از ایرانیان مالیاتها و باجهای گوناگون میگرفت؛ و برای تامین امنیت راههای مکه همکاری نمیکرد.[۳۸]
مسیرهای حجاج ایرانی در دوره افشاریه
نخست راه دریا که از مسیر بندرهای جنوب ایران به بندر جده پیموده میشد. دو راه دیگر که در عراق قرار داشتند، عبارت بودند از: راه زبیده که از نجف آغاز میشد و به فرمان زبیده، همسر هارونالرشید عباسی، آباد شده بود و نزدیکترین راه زمینی به مکه به شمار میرفت. دیگری به راه شام معروف بود که از بغداد آغاز میشد و بسیار دورتر از راه زبیده بود. راه زبیده متروک بود؛ زیرا در ریگزار قرار داشت و در مسیر آن، میان قبایل بادیهنشین ستیز جریان داشت و حاکمان عثمانی برای تامین امنیت آن همکاری نمیکردند. از اینرو، حاجیان مجبور بودند راه شام و منازل هفتاد و ششگانه آن را بپیمایند که آن نیز به علت دوری مسافت و هجوم راهزنان و اعراب بادیهنشین، خطرهای بسیار داشت.[۳۹]
اقدامات نادر برای حاجیان ایرانی
نادر با درک صحیح از جایگاه حج نزد مسلمانان و با عنایت به نقش تبلیغی فرامنطقهای آن، از همان آغاز حکومت برای سامان دادن به این اوضاع کوشید. در همایش مغان آن گاه که بر محدود ساختن آیین شیعه تاکید کرد، در برابر تعهد نمود تا دو نکته را به تایید حکومت عثمانی برساند. بر مبنای یکی از این تعهدها، باید در مسجدالحرام کنار مقامات چهارگانه که از دوران عباسیان به پیروان هر یک از فرقههای اهل سنت برای خواندن نماز به روش خود اختصاص داده شده بود،[۴۰] مقامی نیز به پیروان مذهب جعفری واگذار میشد. بر پایه تعهد دیگر، حاجیان ایرانی باید هر ساله از راه شام رهسپار مکه میشدند و گماشتگان دولت عثمانی باید با ایشان مانند حاجیان مصر و شام رفتار کرده،[۴۱] از گرفتن مالیاتها و باجهای غیر معمول مانند «دورمه» خودداری میکردند.[۴۲]
دولت عثمانی به بهانه قدمت مقامات چهارگانه برای فرقههای اهل سنت و ایجاد مشکل در صورت رفت و آمد حاجیان ایرانی از راه شام، دو خواسته نادر را نپذیرفت و پیشنهاد کرد که حاجیان ایرانی از راه نجف و به ریاست امیر الحاج ایرانی رهسپار حج شوند. نادر این پیشنهاد را به شرط تامین امنیت و لوازم سفر پذیرفت.[۴۳] پس از این رویداد، حکیم مخصوص نادر به سال 1154ق. همراه کاروانی از راه بغداد راهی مکه معظمه شد.[۴۴] نادر در نامهای که از کابل برای سلطان عثمانی فرستاد، درخواست کرد تا راه زبیده که ویران و متروک شده بود، برای عبور حاجیان ایرانی آماده شود و عثمانی امنیت آن را تامین کند و به امام جماعت ایرانی اجازه دهد تا در مقام شافعی به نام نادر خطبه بخواند.[۴۵]
تاکید بر اکرام ایرانیان
نادر پس از تصرف عراق که گویا در پی بیتوجهی حکومت عثمانی به این توافقات صورت گرفت،[۴۶] در نجف همایشی از دانشوران برجسته شهرهای گوناگون ایران و نجف، کربلا، بلخ، بخارا، افغان و دیگر سرزمینهای ماوراءالنهر و نماینده عثمانی، شیخ عبدالله افندی بن حسین بغدادی مشهور به سویدی (1180-1246ق.) ترتیب داد و توافقنامهای را به امضای دانشوران رسانید که بر پایه شماری از مواد آن، باید قضات، دانشوران و افندیان اهل سنت، مذهب شیعه را به رسمیت بشناسند و شیعیان در مقام شافعی در مسجدالحرام با ایشان شریک شوند و پس از آنها بر طبق آیین خود نماز بگزارند. همچنین هر ساله ایران امیر الحاجی برای کاروان حج تعیین کند و حاجیان ایرانی اکرام شوند و رفتار با امیر الحاج ایرانی مانند رفتار با امیران مصر و شام باشد.[۴۷] از آن پس دولت عثمانی متعهد شد تا کشتیبانان، راهداران، باجگیران و سرشمارگیران خود را مراقب باشد و حاجیان ایرانی را اکرام کند.[۴۸]
ماجرای سیدنصرالله
نادر، سیدنصرالله حائری (م. 1158ق.) مدرس و خطیب توانای حرم امام حسین(ع) را برای پیگیری مصوبات همایش نجف به سال 1157ق. راهی مکه کرد. وی در مسجدالحرام به روش شیعیان نماز گزارد و پس از نماز، مبلغی فراوان را به نام نادر میان دانشوران قسمت کرد. وی مورد استقبال شریف مسعود بن سعید بن سعد حسنی، حکمران مکه، قرار گرفت و نامههای نادر برای توافق دانشوران فریقین در رسمی شمردن مذهب جعفری، برپایی نماز به شیوه شیعیان در مسجدالحرام و مسجدالنبی و درگیر نشدن فریقین به یکدیگر را همراه هدایای نفیس نادر به شریف مکه و حکمران مدینه، تقدیم کرد. شریف مسعود، نامه و هدایا را برای کسب تکلیف به دربار عثمانی فرستاد و سیدنصرالله را نزد خود نگاه داشت. امیر بندر جده، ابوبکر پاشا، در همان سال نامهای از خواهرزاده خود، احمد پاشا، که در مرز ارزوم مستقر بود، با فرمان نقض سازش میان عثمانی و نادر دریافت کرد و بر همین اساس، از شریف مسعود خواست که سیدنصرالله را به او بسپارد تا به قتل برساند. شریف در برابر این خواسته او مقاومت کرد؛ ولی برای رفع اتهام تمایل به تشیع، دستور داد تا پس از هر نماز در مسجدالحرام شیعیان را لعن کنند. شریف پس از یک سال سیدنصرالله را همراه امیر الحاج شام، اسعد پاشا، راهی استانبول کرد و سرانجام سیدنصرالله در نهم رجب سال 1158ق. در میدان باب السرایای استانبول به اتهام فساد مذهب گردن زده شد.[۴۹]
نادر پس از این رخداد در نامهای به سلطان محمود عثمانی، از پذیرفته نشدن درخواستهای خود گله کرد و از او خواست تا یکی از دو سرزمین عراق یا آذربایجان را که پیشتر به ایران تعلق داشتند، بازپس دهد.[۵۰] حکومت عثمانی با توجه به شکستهای پیشین، از تلاشهای نادر در زدودن بدعتها تشکر کرد و تعهد داد که با حاجیان ایرانی رفتاری بهتر از دیگر اقوام داشته باشد.[۵۱] اما تاکید بر تامین امنیت حاجیان و نستاندن مالیاتهای غیر معمول از حاجیان ایرانی در دو توافقنامه سالهای 1159 و 1160ق. میان ایران و عثمانی[۵۲] نشان دهنده استمرار مشکلات حاجیان در این دوران است.
پانویس
- ↑ جهانگشای نادری، ص26-27؛ایران در زمان نادر شاه، ص7.
- ↑ جهانگشای نادری، ص28؛ ایران در زمان نادر شاه، ص428-429.
- ↑ الفوائد الصفویه، ص149.
- ↑ فارسنامه ناصری، ج1، ص507-508؛ ایران در زمان نادر شاه، ص308.
- ↑ . جهانگشای نادری، ص61؛ دره نادره، ص188.
- ↑ جهانگشای نادری، ص95-106؛ نادر شاه و بازماندگانش، ص123-124.
- ↑ جهانگشای نادری، ص107.
- ↑ عالم آرای نادری، ج1، ص126-149.
- ↑ ایران در زمان نادر شاه، ص15-16، 321-323.
- ↑ دره نادره، ص370؛ ایران در زمان نادر شاه، ص333.
- ↑ جهانگشای نادری، ص385، 406.
- ↑ عالم آرای نادری، ج2، ص549.
- ↑ جهانگشای نادری، ص328.
- ↑ جهانگشای نادری، ص345-362.
- ↑ عالم آرای نادری، ج3، ص933-946، 988-996.
- ↑ عالم آرای نادری، ج2، ص852؛ ایران در زمان نادر شاه، ص195-196.
- ↑ دره نادره، ص680-682.
- ↑ مجمع التواریخ، ص85؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص737.
- ↑ اشرف التواریخ، ص140.
- ↑ عالم آرای نادری، ج1، ص201-204، 310-314؛ ایران در زمان نادر شاه، ص309.
- ↑ لمحات اجتماعیه، ج1، ص124؛ ایران در زمان نادر شاه، ص367-368.
- ↑ عالم آرای نادری، ج2، ص480.
- ↑ نادر شاه و بازماندگانش، ص432.
- ↑ نک: لمحات اجتماعیه، ج1، ص119؛ ایران در زمان نادر شاه، ص438.
- ↑ نک: جهانگشای نادری، ص269؛ ایران در زمان نادر شاه، ص93.
- ↑ جهانگشای نادری، ص385.
- ↑ ایران در زمان نادر شاه، ص96.
- ↑ عالم آرای نادری، ج3، ص981-982؛ مجمع التواریخ، ص84.
- ↑ عالم آرای نادری، ج3، ص980 به بعد.
- ↑ عالم آرای نادری، ج3، ص980؛ جهانگشای نادری، ص269.
- ↑ ایران در زمان نادر شاه، ص95.
- ↑ جهانگشای نادری، ص270؛ ایران در زمان نادر شاه، ص24.
- ↑ عالم آرای نادری، ج2، ص455؛ جهانگشای نادری، ص704.
- ↑ الاجازة الکبیره، ص155-156.
- ↑ تتمیم امل الآمل، ص153-154.
- ↑ تتمیم امل الآمل، ص129-130.
- ↑ تتمیم امل الآمل، ص166-167.
- ↑ نک: المدینة المنورة فی رحلة العیاشی، ص97، 187-189؛ سفرنامه منظوم حج، ص49.
- ↑ بیان الواقع، ص133-134، 151.
- ↑ مصباح الحرمین، ص167.
- ↑ جهانگشای نادری، ص270.
- ↑ جهانگشای نادری، ص418.
- ↑ جهانگشای نادری، ص306.
- ↑ بیان الواقع، ص112 به بعد.
- ↑ بیان الواقع، ص49-50.
- ↑ جهانگشای نادری، ص386-388.
- ↑ جهانگشای نادری، ص387-391.
- ↑ عالم آرای نادری، ج3، ص886.
- ↑ تنضید العقود، ج2، ص377-398.
- ↑ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران «دوره افشاریه»، ص131-132؛ نادر شاه و بازماندگانش، ص363-364.
- ↑ لمحات اجتماعیه، ج1، ص143.
- ↑ نادر شاه و بازماندگانش، ص373 به بعد.
منابع
- الاجازة الکبیره: عبدالله الموسوی التستری، به کوشش الحائری، قم، مکتبة النجفی، 1409؛
- اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، دوره افشاریه: محمد رضا نصیری، گیلان، جهاد دانشگاهی، 1364ش؛
- اشرف التواریخ: محمد تقی نوری، به کوشش سوسن اصیل، تهران، میراث مکتوب، 1386ش؛
- ایران در زمان نادر شاه: مینورسکی، به کوشش یاسمی و عبداللهی، تهران، دنیای کتاب، 1387ش؛
- بیان الواقع: عبدالکریم بن خواجه کشمیری، به کوشش داکرکی ـ بی ـ نتیم، اداره تحقیقات پاکستان، 1970م؛
- تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه: حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی، تهران، خیام، 1380ش؛
- تتمیم امل الآمل: الشیخ عبدالنبی القزوینی، به کوشش الحسینی، قم، مکتبة النجفی، 1407ق؛
- تنضید العقود السنیه: رضی الدین بن محمد الموسوی العاملی (م. 1163ق.)، به کوشش رجایی، قم، نشر الانساب، 1431ق؛
- جهانگشای نادری: میرزا مهدی خان استرآبادی، به کوشش عبدالله انوار، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1377ش؛
- دره نادره تاریخ عصر نادر شاه: میرزا مهدی خان استرآبادی، سید جعفر شهیدی، تهران، علمی فرهنگی، 1384ش؛
- سفرنامه منظوم حج: بانویی اصفهانی (م. قرن 12)، به کوشش رسول جعفریان، مشعر، 1374ش؛
- عالمآرای نادری: محمد کاظم مروی، به کوشش ریاحی، تهران، نشر علمی، 1374ش؛
- فارسنامه ناصری: حاج میرزا احسن فسایی، به کوشش منصور فسایی، تهران، امیر کبیر، 1383ش؛
- الفوائد الصفویه: ابوالحسن قزوینی، به کوشش احمدی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1367ش؛
- لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق: علی الوردی، قم، الرضی، 1371ش؛
- مجمع التواریخ: محمد خلیل المرعشی الصفوی، به کوشش آشتیانی، تهران، کتابخانه طهوری و سنایی، 1362ش؛
- المدینة المنورة فی رحلة العیاشی: به کوشش محمد محزون، کویت، دار الارقم، 1408ق؛
- مصباح الحرمین: عبدالجبار الشکوئی (م. قرن14)، به کوشش طباطبایی، مشعر، 1384ش؛
- نادر شاه و بازماندگانش: عبدالحسین نوایی، تهران، زرین، 1368ش.