کاربر:Bagherhaghani/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
2. استحباب اضطباع تنها شامل طوافهايي است که پيش از سعي انجام ميشود. بر اين اساس، تنها طواف عمره و نيز يکي از دو طواف قدوم و افاضه (زيارت) در حج مشمول اين حکم هستند و هيچ گاه طواف وداع مشمول آن نميشود. در حالت عادي، اضطباع در طواف قدوم صورت ميگيرد. اما اگر احرامگزار در طواف قدوم از اضطباع خودداري کند يا آن را انجام دهد ولي به عللي سعي به تأخير بيفتد، طواف بعد يعني طواف افاضه را ميتواند به اضطباع به جا آورد. در اضطباع، بر خلاف رمل که تنها در سه شوط اول مستحب است، در همه شوطهاي طواف مراعات اين حالت شايسته است. | 2. استحباب اضطباع تنها شامل طوافهايي است که پيش از سعي انجام ميشود. بر اين اساس، تنها طواف عمره و نيز يکي از دو طواف قدوم و افاضه (زيارت) در حج مشمول اين حکم هستند و هيچ گاه طواف وداع مشمول آن نميشود. در حالت عادي، اضطباع در طواف قدوم صورت ميگيرد. اما اگر احرامگزار در طواف قدوم از اضطباع خودداري کند يا آن را انجام دهد ولي به عللي سعي به تأخير بيفتد، طواف بعد يعني طواف افاضه را ميتواند به اضطباع به جا آورد. در اضطباع، بر خلاف رمل که تنها در سه شوط اول مستحب است، در همه شوطهاي طواف مراعات اين حالت شايسته است. | ||
با توجه به واجب نبودن اضطباع، ترک آن از روي فراموشي يا حتي به عمد، هيچگونه کفاره يا فديهاي در پي ندارد و اعاده يا قضاي آن نيز مستحب نيست. البته اگر کسي در بخشي از طواف، اضطباع را رعايت نکند، مراعات آن در ادامه طواف مستحب است. همچنين اگر کسي طواف را با اضطباع به جا نياورد، بر پايه مذهب شافعي، رعايت کردن آن هنگام سعي استحباب دارد. | با توجه به واجب نبودن اضطباع، ترک آن از روي فراموشي يا حتي به عمد، هيچگونه کفاره يا فديهاي در پي ندارد و اعاده يا قضاي آن نيز مستحب نيست. البته اگر کسي در بخشي از طواف، اضطباع را رعايت نکند، مراعات آن در ادامه طواف مستحب است. همچنين اگر کسي طواف را با اضطباع به جا نياورد، بر پايه مذهب شافعي، رعايت کردن آن هنگام سعي استحباب دارد. | ||
==منابع== | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* ‘‘‘ الام‘‘‘: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق | * ‘‘‘ الام‘‘‘: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق |
نسخهٔ ۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۹
اضطباع: گذراندن رداي احرام از زير کتف راست و افکندن آن بر کتف چپ هنگام طواف واژه عربي اضطباع، مصدر از ريشه (ض ـ ب ـ ع) و برگرفته از کلمه ضَبْع به معناي بازو و زير بغل است. مقصود از اضطباع در حديثها و منابع فقهي آن است که مُحرم رداي احرام را از زير کتف راست خود بگذراند و دو سوي آن را بر دوش چپ خود بيندازد؛ به گونهاي که شانه راست او برهنه و شانه چپ او پوشيده باشد. برخي اضطباع را چنين تعريف کردهاند: مُحرم وسط رداي احرام را زير بغل راست خود قرار دهد و با دو طرف آن، دو سوي کتف چپ را بپوشاند. وجه اين نامگذاري آن است که بازوي مُحرم (ضَبع) هنگام اضطباع آشکار ميشود. واژه «تَاَبُّط» نيز به اين معنا به کار ميرود. گاهي هم آن را «توشّح» ميگويند. موضوع اضطباع در منابع جامع فقهي در بخش سنن طواف از مبحث حج به گفتوگو نهاده شده و درباره آن آثاري مستقل نگاشتهاند. حکم اضطباع در مذاهب اهل سنت: اضطباع در مذاهب حنفي، حنبلي و شافعي از مستحبات طوافِ حج و عمره به شمار ميرود ؛ ولي مالکيان آن را از مستحبات طواف نميدانند. مهمترين دليل استحباب از ديدگاه فقيهان، سنت پيامبر گرامي9 است. بر پايه رواياتي چند ، ايشان در حال اضطباع طواف کرده است. از ابن عباس گزارش شده که پيامبر9 و اصحاب او پس از احرام بستن براي عمره از جِعرانه، طواف را در حالت اضطباع به جا آورد. نيز گزارش شده که عمر بن خطاب به اجراي اين سيره نبوي پايبند بوده است. در اين حديثها، همراه اضطباع از سنتِ «رَمَل» نيز ياد شده که عبارت است از راه رفتن با شتاب، همراه نزديک بودنِ گامها به يکديگر يا حرکت دادن کتفها هنگام راه رفتن با حالت مبارزان در عرصه نبرد. از روايات برميآيد که حکمت تشريع رَمَل و اضطباع هنگام مناسک حج، قدرتنمايي مسلمانان در برابر مشرکان قريش و نشان دادن چابکي و دليري بوده است. از اين رو، به باور فقيهان بسياري از مذاهب، ميان استحباب اضطباع و رمل از نظر شرايط و محدوده استحباب، ملازمه برقرار است و در هر يک از کارهاي حج که رمل مستحب باشد، اضطباع نيز استحباب دارد. پشتوانه اصلي شافعيان ، حنبليان و حنفيان براي استحباب اضطباع، سيره نبوي و سخن صحابه است. به پشتوانه اين ادله، استدلال مالک را که براي اعتقاد به استحباب دليلي وجود ندارد، مردود شمردهاند. دليل ديگر مخالفان استحباب اضطباع آن است که حکم ياد شده و نيز استحباب رمل، با توجه به حکمت تشريع آن، به دوران پيامبر9 اختصاص داشته و سبب آن يعني ضرورت اظهار قدرت در برابر مشرکان، از ميان رفته است. به اين استدلال پاسخهاي گوناگون دادهاند: اولاً سنت بودن رمل و اضطباع همچنان باقي است؛ زيرا ثابت شده که پيامبر9 پس از فتح مکه از جمله در حجة الوداع که از شوکت مشرکان اثري نمانده بود، بر اين سيره پايداري داشته است. ثانياً از روايت عمر بن خطاب نيز دوام اين سيره استنباط ميشود. ثالثاً باور داشتن مالک به استحباب رمل در طواف نيز با استدلال ياد شده ناسازگار است. درباره گستره سنت اضطباع و اينکه آيا افزون بر طواف، شامل نماز طواف و سعي نيز ميشود يا نه، فقيهان اهل سنت اختلاف ديدگاه دارند. حنبليان و حنفيان آن را ويژه طواف دانستهاند. در فقه شافعي، در اين زمينه دو ديدگاه يافت ميشود: برخي بدين استناد که اضطباع در نماز مکروه است، آن را شامل نماز طواف نشمردهاند و شماري ديگر شامل آن نيز دانستهاند. همچنين به باور مشهور در فقه شافعي، هنگام سعي ميان صفا و مروه نيز اضطباع مستحب است؛ زيرا به باور آنان، سعي گونهاي از طواف به شمار ميرود. حنبليان به پشتوانه سنت نبوي، تعميم حکم استحباب را مردود شمردهاند. ديدگاه فقيهان امامي: اندکي از فقيهان امامي از جمله شيخ طوسي و در پي او فقيهان ديگر استحباب اضطباع در طواف را باور دارند و حتي شمول اين حکم درباره سعي را گزارش کردهاند. با اين همه، از آنجا که اين سخنان به ادلهاي روشن و استوار مستند نيست، در منابع متأخرتر به آنها پرداخته نشده و به تدريج اين باور را کنار نهادهاند. حتي در استحباب رمل نيز در اين منابع درباره ادلهاي مناقشه شده است؛ از جمله ضعف سند ادله مانند مرسل بودن پارهاي از روايات، روايت نشدن آنها از طريق راويان شيعه و دلالت نداشتن برخي حديثهاي نقل شده بر مدّعا. مثلاً بر پايه برخي روايات ، اقدام پيامبر گرامي9 در رمل و اضطباع، کاري زماندار و بر اساس مصلحتي موقت بوده و حتي در سيره خود ايشان نيز پايدار نمانده است. از سيره امامان شيعه: نيز موسمي بودن اين احکام استنباط ميشود. شماري از فقيهان متأخر امامي به صراحت برهنگي شانه را با پوشيدن ردا که بر شخص محرم واجب است، ناسازگار دانستهاند. احکام جزئي اضطباع 1. استحباب اضطباع ويژه مردان است و براي زنان روا نيست؛ زيرا آشکار ساختن اندامهاي بدن با حکم پوشش بدن زنان که در شريعت اسلامي بر آن تأکيد شده، ناسازگار است. درباره مشروعيت اضطباع براي کودکان، فقيهان شافعي ديدگاههاي گوناگون دارند. برخي آن را باور نموده و شماري نپذيرفتهاند. بعضي از گروه اول گفتهاند: کودک ميتواند خود اضطباع کند و در غير اين صورت، وليّ او چنين ميکند. همچنين به باور فقيهان برخي مذاهب، اضطباع براي مردم مکه مستحب نيست و استحباب آن ويژه غير مکيان است. 2. استحباب اضطباع تنها شامل طوافهايي است که پيش از سعي انجام ميشود. بر اين اساس، تنها طواف عمره و نيز يکي از دو طواف قدوم و افاضه (زيارت) در حج مشمول اين حکم هستند و هيچ گاه طواف وداع مشمول آن نميشود. در حالت عادي، اضطباع در طواف قدوم صورت ميگيرد. اما اگر احرامگزار در طواف قدوم از اضطباع خودداري کند يا آن را انجام دهد ولي به عللي سعي به تأخير بيفتد، طواف بعد يعني طواف افاضه را ميتواند به اضطباع به جا آورد. در اضطباع، بر خلاف رمل که تنها در سه شوط اول مستحب است، در همه شوطهاي طواف مراعات اين حالت شايسته است. با توجه به واجب نبودن اضطباع، ترک آن از روي فراموشي يا حتي به عمد، هيچگونه کفاره يا فديهاي در پي ندارد و اعاده يا قضاي آن نيز مستحب نيست. البته اگر کسي در بخشي از طواف، اضطباع را رعايت نکند، مراعات آن در ادامه طواف مستحب است. همچنين اگر کسي طواف را با اضطباع به جا نياورد، بر پايه مذهب شافعي، رعايت کردن آن هنگام سعي استحباب دارد.
منابع
* ‘‘‘ الام‘‘‘: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق * ‘‘‘ ايضاح المكنون: اسماعيل پاشا البغدادي (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي * ‘‘‘ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق
اعانة الطالبين: السيد البكري الدمياطي (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق ايضاح المكنون: اسماعيل پاشا البغدادي (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق تحفة الاحوذي: المبارك فوري (م.1353ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق التمهيد: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش مصطفي و محمد عبدالكبير، وزارة الاوقاف، 1387ق الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلا، قم، سيد الشهداء، 1405ق حاشية رد المحتار: ابن عابدين (م.1252ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.275ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق سنن ابيداود: السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد محمد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق سنن الدارمي: الدارمي (م.255ق.)، احياء السنة النبويه السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر شرح العمده: ابن تيميه (م.728ق.)، به کوشش العطيشان، رياض، مکتبة العبيکان، 1413ق الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق صحيح مسلم بشرح النووي: النووي (م.676ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407ق علل الشرايع: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق عون المعبود: العظيم آبادي (م.1329ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق غريب الحديث: ابن سلام الهروي (م.224ق.)، به كوشش محمد عبدالمعيد خان، بيروت، دار الكتاب العربي، 1396ق غريب الحديث: ابن قتيبه (م.276ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1408ق فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر کتاب الحج: تقرير بحث الگلپايگاني، مقدس، چاپ سنگي الكافي في فقه الامام احمد: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق المبدع في شرح المقنع: ابراهيم بن محمد مفلح (م.884ق.)، بيروت، دار الکتب العلميه، 1418ق المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق المستدرك علي الصحيحين: الحاكم النيشابوري (م.405ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت:، 1412ق الوسيط في المذهب: الغزالي (م.505ق.)، به کوشش محمد محمد، قاهره، 1417ق