حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
(اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۴: خط ۴:
| اندازه تصویر  =  
| اندازه تصویر  =  
| توضیح تصویر  =
| توضیح تصویر  =
| بنيانگذار   =
| بنیانگذار   =
| تأسیس      =
| تأسیس      =
| کاربری      =[[حدیث]]
| کاربری      =[[حدیث]]
خط ۲۵: خط ۲۵:
این [[حدیث]] یکی از دلایل روشن و قوی برای اثبات حقانیت [[خلافت امام علی|خلافت امام علی(ع)]] پس از پیامبر اکرم(ص) می‌باشد.
این [[حدیث]] یکی از دلایل روشن و قوی برای اثبات حقانیت [[خلافت امام علی|خلافت امام علی(ع)]] پس از پیامبر اکرم(ص) می‌باشد.
==زمان ابلاغ حدیث غدیر==
==زمان ابلاغ حدیث غدیر==
[[ماه هاي حرام|ماه‌هاي حرام]] که در پي نسيء مشرکان جابه جا شده بود، در سال دهم هجري به زمان اوليه خود مطابق شد.<ref>الآثار الباقيه، ص71؛ الخصال، ج2، ص487؛ بحارالانوار، ج15، ص252.</ref> در اين سال، پيامبر تصميم گرفت عازم [[سفر حج]] شود. اين حج، که در آخرين سال عمر حضرت انجام شد، بعدها [[حجةالوداع]] ناميده شد.<ref>تاريخ الطبري، ج3، ص149.</ref> لذا به مسلمانان اطلاع داده شد<ref>صحيح البخاري، ج4، ص1599؛ تاريخ الطبري، ج3، ص152؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص360.</ref> براي حج آن سال آماده ‌شوند.<ref>السيرة النبويه، ج2، ص601.</ref> جمع کثيري از مسلمانان، براي همراهي با پيامبر، در [[مدينه]] گرد آمده<ref>المغازي، ج3، ص1089؛ البداية و النهايه، ج5، ص110.</ref>، در 25 [[ذيقعده|ذي‌قعده]] راهي [[مکه]] شدند.<ref>تاريخ الطبري، ج3، ص149.</ref> [[امام علي]] نيز، که از [[رمضان]] همان سال به جنگ با کفار منطقه مذحج در [[يمن]] رفته بود<ref>تاريخ الطبري، ج3، ص132؛ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص110؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص289.</ref>، پس از پيروزي و جمع‌آوري غنایم، به دستور پيامبر، به مکه آمد.<ref>المغازي، ج3، ص1079-1080؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص289.</ref> حضرت در [[روز عرفه]]، خطابه‌اي براي حاجيان خواند و امور مهمي، از جمله [[حرمت خون]] و مال مسلمانان، [[امانتداري]]، حرمت [[ربا]]، حق زنان و نهي از پيروي [[شيطان]] را به آنان گوشزد کرد.<ref>تاريخ الطبري، ج3، ص150-152؛ السيرة النبويه، ج2، ص603-604.</ref>  
[[ماه های حرام|ماه‌های حرام]] که در پی نسیء مشرکان جابه جا شده بود، در سال دهم هجری به زمان اولیه خود مطابق شد.<ref>الآثار الباقیه، ص71؛ الخصال، ج2، ص487؛ بحارالانوار، ج15، ص252.</ref> در این سال، پیامبر تصمیم گرفت عازم [[سفر حج]] شود. این حج، که در آخرین سال عمر حضرت انجام شد، بعدها [[حجةالوداع]] نامیده شد.<ref>تاریخ الطبری، ج3، ص149.</ref> لذا به مسلمانان اطلاع داده شد<ref>صحیح البخاری، ج4، ص1599؛ تاریخ الطبری، ج3، ص152؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص360.</ref> برای حج آن سال آماده شوند.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص601.</ref> جمع کثیری از مسلمانان، برای همراهی با پیامبر، در [[مدینه]] گرد آمده<ref>المغازی، ج3، ص1089؛ البدایة و النهایه، ج5، ص110.</ref>، در 25 [[ذیقعده|ذی‌قعده]] راهی [[مکه]] شدند.<ref>تاریخ الطبری، ج3، ص149.</ref> [[امام علی]] نیز، که از [[رمضان]] همان سال به جنگ با کفار منطقه مذحج در [[یمن]] رفته بود<ref>تاریخ الطبری، ج3، ص132؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص110؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص289.</ref>، پس از پیروزی و جمع‌آوری غنایم، به دستور پیامبر، به مکه آمد.<ref>المغازی، ج3، ص1079-1080؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص289.</ref> حضرت در [[روز عرفه]]، خطابه‌ای برای حاجیان خواند و امور مهمی، از جمله [[حرمت خون]] و مال مسلمانان، [[امانتداری]]، حرمت [[ربا]]، حق زنان و نهی از پیروی [[شیطان]] را به آنان گوشزد کرد.<ref>تاریخ الطبری، ج3، ص150-152؛ السیرة النبویه، ج2، ص603-604.</ref>  
==مکان ابلاغ حدیث غدیر==
==مکان ابلاغ حدیث غدیر==
مسلمانان، پس از اتمام حج، از مکه خارج شدند و [[18 ذیحجه|18 ذي‌حجه]] به منطقه [[غدیر خم|خمّ]] رسيدند.<ref>تاريخ اليعقوبي، ج2، ص118.</ref> غدير خم، در فاصله دو ميلي (5 کيلومتر) جحفه است و منزلگاهي بين مکه و مدينه دارد.<ref>معجم البلدان، ج2، ص103.</ref>  
مسلمانان، پس از اتمام حج، از مکه خارج شدند و [[18 ذیحجه|18 ذی‌حجه]] به منطقه [[غدیر خم|خمّ]] رسیدند.<ref>تاریخ الیعقوبی، ج2، ص118.</ref> غدیر خم، در فاصله دو میلی (5 کیلومتر) جحفه است و منزلگاهی بین مکه و مدینه دارد.<ref>معجم البلدان، ج2، ص103.</ref>  
زماني که کاروان حج به اين منطقه رسيد، فرشته وحي آيه 67 [[سوره مائده]]/ 5 ([[آيه تبليغ]]) را بر حضرت نازل، و ايشان را مأمور کرد که [[ولايت حضرت علي]] را به همگان اعلام کند.<ref>تفسير القرآن المجيد، ج1، ص184؛ تفسير العياشي، ج1، ص332.</ref>  
زمانی که کاروان حج به این منطقه رسید، فرشته وحی آیه 67 [[سوره مائده]]/ 5 ([[آیه تبلیغ]]) را بر حضرت نازل، و ایشان را مأمور کرد که [[ولایت حضرت علی]] را به همگان اعلام کند.<ref>تفسیر القرآن المجید، ج1، ص184؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص332.</ref>  
==نحوه ابلاغ حدیث غدیر==
==نحوه ابلاغ حدیث غدیر==
کاروانيان، به دستور حضرت، توقف کردند و ديگران نيز به آنان پيوستند. پس از [[نماز ظهر]]، حضرت خطبه‌اي برايشان خواند و فرمود که به زودي از ميان آنان خواهد رفت. سپس از دو چيز گران‌بهايي که ميان آنان به امانت نهاده و از [[ولايت]] و اولويت خويش بر مؤمنين سخن گفت.<ref>تاريخ اليعقوبي، ج2، ص112.</ref> آن گاه دست علي را بالا برد و فرمود: «هر کسي که من مولا و صاحب‌اختيار اويم، اين علي مولاي اوست».<ref>اسدالغابه، ج5، ص253؛ الکافي، ج2، ص27.</ref> سپس براي دوستان علي [[دعا]]، و براي دشمنان او [[نفرين]] کرد.<ref>انساب الاشراف، ج2، ص111؛ البداية و النهايه، ج7، ص349؛ السنن الکبري، ج5، ص45.</ref>  
کاروانیان، به دستور حضرت، توقف کردند و دیگران نیز به آنان پیوستند. پس از [[نماز ظهر]]، حضرت خطبه‌ای برایشان خواند و فرمود که به زودی از میان آنان خواهد رفت. سپس از دو چیز گران‌بهایی که میان آنان به امانت نهاده و از [[ولایت]] و اولویت خویش بر مؤمنین سخن گفت.<ref>تاریخ الیعقوبی، ج2، ص112.</ref> آن گاه دست علی را بالا برد و فرمود: «هر کسی که من مولا و صاحب‌اختیار اویم، این علی مولای اوست».<ref>اسدالغابه، ج5، ص253؛ الکافی، ج2، ص27.</ref> سپس برای دوستان علی [[دعا]]، و برای دشمنان او [[نفرین]] کرد.<ref>انساب الاشراف، ج2، ص111؛ البدایة و النهایه، ج7، ص349؛ السنن الکبری، ج5، ص45.</ref>  
==وقایع مهم روز ابلاغ حدیث غدیر==
==وقایع مهم روز ابلاغ حدیث غدیر==
در اين هنگام، [[حسان ‌بن ‌ثابت]] از حضرت اجازه گرفت و شعري در وصف اين واقعه سرود.<ref>الامالي، ص575؛ اقسام المولي، ص35؛ الاقتصاد، ص351.</ref>  
در این هنگام، [[حسان بن ثابت]] از حضرت اجازه گرفت و شعری در وصف این واقعه سرود.<ref>الامالی، ص575؛ اقسام المولی، ص35؛ الاقتصاد، ص351.</ref>  
بعد از آن، خليفه دوم اين واقعه را به امام علي تبريک و تهنيت گفت.<ref>البداية و النهايه، ج7، ص349.</ref>  
بعد از آن، خلیفه دوم این واقعه را به امام علی تبریک و تهنیت گفت.<ref>البدایة و النهایه، ج7، ص349.</ref>  
==منابع حدیث غدیر==
==منابع حدیث غدیر==
اين خطبه، با اختلاف در برخي جزئيات و تعابير، در [[منابع شيعه]]<ref>الخصال، ج1، ص66؛ الاحتجاج، ج1، ص60.</ref>  و اهل ‌سنت<ref>اسدالغابه، ج1، ص439؛ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص118؛ البداية و النهايه، ج7، ص348-349.</ref>  نقل شده است.  
این خطبه، با اختلاف در برخی جزئیات و تعابیر، در [[منابع شیعه]]<ref>الخصال، ج1، ص66؛ الاحتجاج، ج1، ص60.</ref>  و اهل سنت<ref>اسدالغابه، ج1، ص439؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص118؛ البدایة و النهایه، ج7، ص348-349.</ref>  نقل شده است.  
===نقل‌های مستقیم===
===نقل‌های مستقیم===
طبق نقل [[علامه اميني]]، اين حديث را احمد بن حنبل از 40 طريق، ابن جرير طبري از 72 طريق، جزري مقري از 80 طريق، ابن عقده از 105 طريق، ابوسعيد سجستاني از 120 طريق، ابوبکر جعابي از 125 طريق<ref>الغدير، ج1، ص40.</ref>  و حافظ ابوالعلاء العطار همداني نيز از 250 طريق نقل کرده‌اند.<ref>الغدير، ج1، ص158.</ref>  
طبق نقل [[علامه امینی]]، این حدیث را احمد بن حنبل از 40 طریق، ابن جریر طبری از 72 طریق، جزری مقری از 80 طریق، ابن عقده از 105 طریق، ابوسعید سجستانی از 120 طریق، ابوبکر جعابی از 125 طریق<ref>الغدیر، ج1، ص40.</ref>  و حافظ ابوالعلاء العطار همدانی نیز از 250 طریق نقل کرده‌اند.<ref>الغدیر، ج1، ص158.</ref>  
[[اهل ‌سنت]]، اسناد اين حديث را کثير دانسته و بيشتر اسناد آن را صحيح و حسن مي‌دانند.<ref>فتح الباري، ج7، ص61.</ref> ميان راويان اين حديث، حدود 90 نفر از [[صحابه]]<ref>الغدير، ج1، ص41-144.</ref> و 84 نفر از [[تابعين]]<ref>الغدير، ج1، ص145-312.</ref> قرار دارند.
[[اهل سنت]]، اسناد این حدیث را کثیر دانسته و بیشتر اسناد آن را صحیح و حسن می‌دانند.<ref>فتح الباری، ج7، ص61.</ref> میان راویان این حدیث، حدود 90 نفر از [[صحابه]]<ref>الغدیر، ج1، ص41-144.</ref> و 84 نفر از [[تابعین]]<ref>الغدیر، ج1، ص145-312.</ref> قرار دارند.
===نقل‌های غیرمستقیم===
===نقل‌های غیرمستقیم===
علاوه بر نقل مستقيم از سوي اين افراد، برخي اين [[حديث]] را از کساني که در غدير خم حاضر بوده‌اند، شنيده و نقل کرده‌اند. ابي‌الطفيل از 30 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص370.</ref>، عامر بن ليلي غفاري از 17 نفر<ref>الاصابه، ج3، ص484.</ref>، عميرة ‌بن ‌سعد از 12 نفر<ref>مناقب امام علي بن ابي‌طالب، ج1، ص66.</ref>، زيد بن ارقم از 16 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص370.</ref>، زياد بن ابي‌زياد از 12 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص88.</ref>، زاذان ابي‌عمر از 13 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص84.</ref>، عبدالرحمان بن ابي‌ليلي از دوازده نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص119؛ تاريخ بغداد، ج16، ص348.</ref>، عبد خير و عمرو ذي‌مره و حبة العرني از 12 نفر<ref>مناقب امام علي بن ابي‌طالب، ج1، ص54.</ref>، ابي‌هريره و انس و ابي‌سعيد از 9 نفر<ref>مجمع الزوائد، ج9، ص136.</ref>، ابي‌قلابه از 12 نفر<ref>الکني و الاسماء، ج3، ص928.</ref>، زيد بن يثيغ از 12 نفر، سعيد بن وهب از 5 يا 6 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص118.</ref> <ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص366.</ref> شنيده و نقل کرده‌اند.  
علاوه بر نقل مستقیم از سوی این افراد، برخی این [[حدیث]] را از کسانی که در غدیر خم حاضر بوده‌اند، شنیده و نقل کرده‌اند. ابی‌الطفیل از 30 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص370.</ref>، عامر بن لیلی غفاری از 17 نفر<ref>الاصابه، ج3، ص484.</ref>، عمیرة بن سعد از 12 نفر<ref>مناقب امام علی بن ابی‌طالب، ج1، ص66.</ref>، زید بن ارقم از 16 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص370.</ref>، زیاد بن ابی‌زیاد از 12 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص88.</ref>، زاذان ابی‌عمر از 13 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص84.</ref>، عبدالرحمان بن ابی‌لیلی از دوازده نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص119؛ تاریخ بغداد، ج16، ص348.</ref>، عبد خیر و عمرو ذی‌مره و حبة العرنی از 12 نفر<ref>مناقب امام علی بن ابی‌طالب، ج1، ص54.</ref>، ابی‌هریره و انس و ابی‌سعید از 9 نفر<ref>مجمع الزوائد، ج9، ص136.</ref>، ابی‌قلابه از 12 نفر<ref>الکنی و الاسماء، ج3، ص928.</ref>، زید بن یثیغ از 12 نفر، سعید بن وهب از 5 یا 6 نفر<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص118.</ref> <ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص366.</ref> شنیده و نقل کرده‌اند.  
==اعتبار حدیث غدیر==
==اعتبار حدیث غدیر==
در متون حديثي و تاريخي، اين حديث به چند صورت نقل شده است.
در متون حدیثی و تاریخی، این حدیث به چند صورت نقل شده است.
* در مشهورترين نقل، تنها به اعلام ولايت امام علي اشاره شده است که [[پيامبر اکرم|پيامبر]] فرمود: «هر کس که من مولاي او هستم، اين علي مولاي اوست».<ref>سنن ابن ماجه، ج1، ص45؛ سنن الترمذي، ج5، ص297؛ السنن الکبري، ج5، ص108.</ref>  
* در مشهورترین نقل، تنها به اعلام ولایت امام علی اشاره شده است که [[پیامبر اکرم|پیامبر]] فرمود: «هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست».<ref>سنن ابن ماجه، ج1، ص45؛ سنن الترمذی، ج5، ص297؛ السنن الکبری، ج5، ص108.</ref>  
* در برخي نقل‌ها، افزون بر اين اعلان، به دعاي حضرت در حق امام علي اشاره دارد.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص152.</ref>  
* در برخی نقل‌ها، افزون بر این اعلان، به دعای حضرت در حق امام علی اشاره دارد.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص152.</ref>  
* برخي نقل‌ها اشاره دارد که پيامبر ابتدا از مردم در مورد اولويت خود، نسبت به امور آنان، پرسيد و سپس ولايت حضرت علي را به آنان اعلام کرد.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص347.</ref>  
* برخی نقل‌ها اشاره دارد که پیامبر ابتدا از مردم در مورد اولویت خود، نسبت به امور آنان، پرسید و سپس ولایت حضرت علی را به آنان اعلام کرد.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص347.</ref>  
* برخي نقل‌ها نيز به سؤال از مردم، نصب حضرت علي و دعا براي ايشان اشاره دارد.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص370؛ مسند ابي يعلي، ج11، ص307؛ المعجم الکبير، ج5، ص194.</ref>  
* برخی نقل‌ها نیز به سؤال از مردم، نصب حضرت علی و دعا برای ایشان اشاره دارد.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص370؛ مسند ابی یعلی، ج11، ص307؛ المعجم الکبیر، ج5، ص194.</ref>  
* در تعدادي از نقل‌ها، علاوه بر سؤال از مردم، اعلان ولايت علي و دعا در حق ايشان، به تهنيت خليفه دوم به ايشان اشاره شده است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص281.</ref>  
* در تعدادی از نقل‌ها، علاوه بر سؤال از مردم، اعلان ولایت علی و دعا در حق ایشان، به تهنیت خلیفه دوم به ایشان اشاره شده است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص281.</ref>  
* برخي نيز به ابياتي از حسان بن ثابت در توصيف اين واقعه اشاره کرده‌اند.<ref>الامالي، ص575؛ اقسام المولي، ص35؛ الاقتصاد، ص351.</ref>  
* برخی نیز به ابیاتی از حسان بن ثابت در توصیف این واقعه اشاره کرده‌اند.<ref>الامالی، ص575؛ اقسام المولی، ص35؛ الاقتصاد، ص351.</ref>  
==نقد به عدم تواتر حدیث غدیر==
==نقد به عدم تواتر حدیث غدیر==
با وجود ادعاي [[تواتر]] و اسناد و طريق‌هايي که ذکر شد، برخي از علماي اهل ‌سنت برآنند که اين حديث را نمي‌توان متواتر و صحيح دانست<ref>شرح المقاصد، ج5، ص272.</ref>؛ زيرا اکثر اصحاب حديث، همچون بخاري و مسلم، نقل نکرده‌اند و برخي چون ابي‌داود و ابي‌حاتم رازي آن را ضعيف شمرده‌اند.<ref>شرح المواقف، ج8، ص361.</ref>  
با وجود ادعای [[تواتر]] و اسناد و طریق‌هایی که ذکر شد، برخی از علمای اهل سنت برآنند که این حدیث را نمی‌توان متواتر و صحیح دانست<ref>شرح المقاصد، ج5، ص272.</ref>؛ زیرا اکثر اصحاب حدیث، همچون بخاری و مسلم، نقل نکرده‌اند و برخی چون ابی‌داود و ابی‌حاتم رازی آن را ضعیف شمرده‌اند.<ref>شرح المواقف، ج8، ص361.</ref>  
===پاسخ به نقد===
===پاسخ به نقد===
در جواب اين ادعا گفته شده، علماي زيادي از اهل ‌سنت، همچون ترمذي (279ق.)،<ref>سنن الترمذي، ج5، ص563.</ref> طحاوي (279ق.)<ref>بيان مشکل الآثار، ج4، ص212.</ref>، حاکم ‌نيشابوري (405ق.)،<ref>المستدرک، ج3، ص118.</ref> اسماعيل بن عمر بن کثير (774ق.)،<ref>البداية و النهايه، ج5، ص209.</ref> ابن ‌حجر عسقلاني (852ق.)<ref>فتح الباري، ج7، ص74.</ref> و ابن حجر هيتمي (974ق.)<ref>الصواعق المحرقه، ج1، ص106.</ref> به صحت اسناد اين حديث [[شهادت]] داده‌اند. به علاوه نقل‌هاي زيادي، با واسطه و بدون واسطه، از سوي صحابه و تابعين، نشان‌دهنده صحت سند اين حديث است.  
در جواب این ادعا گفته شده، علمای زیادی از اهل سنت، همچون ترمذی (279ق.)،<ref>سنن الترمذی، ج5، ص563.</ref> طحاوی (279ق.)<ref>بیان مشکل الآثار، ج4، ص212.</ref>، حاکم نیشابوری (405ق.)،<ref>المستدرک، ج3، ص118.</ref> اسماعیل بن عمر بن کثیر (774ق.)،<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص209.</ref> ابن حجر عسقلانی (852ق.)<ref>فتح الباری، ج7، ص74.</ref> و ابن حجر هیتمی (974ق.)<ref>الصواعق المحرقه، ج1، ص106.</ref> به صحت اسناد این حدیث [[شهادت]] داده‌اند. به علاوه نقل‌های زیادی، با واسطه و بدون واسطه، از سوی صحابه و تابعین، نشان‌دهنده صحت سند این حدیث است.  
==نقد به عدم حضور امام علی==
==نقد به عدم حضور امام علی==
ايراد ديگري که گرفته شده، اين است که علي، در آن زمان، در مکه نبود و در غديرخم حضور نداشت. بلکه در مأموريت يمن بود.<ref>شرح المواقف، ج8، ص361؛ بيان مشکل الآثار، ج4، ص212.</ref>  
ایراد دیگری که گرفته شده، این است که علی، در آن زمان، در مکه نبود و در غدیرخم حضور نداشت. بلکه در مأموریت یمن بود.<ref>شرح المواقف، ج8، ص361؛ بیان مشکل الآثار، ج4، ص212.</ref>  
===پاسخ به نقد===
===پاسخ به نقد===
در مقابل، موافقان برآنند که علي در آن زمان از يمن به مکه بازگشت و در مراسم حج آن سال شرکت داشت<ref>المغازي، ج3، ص1079-1080؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص289.</ref>؛ همان طور که در منابع اهل سنت هم بيان شده است.
در مقابل، موافقان برآنند که علی در آن زمان از یمن به مکه بازگشت و در مراسم حج آن سال شرکت داشت<ref>المغازی، ج3، ص1079-1080؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص289.</ref>؛ همان طور که در منابع اهل سنت هم بیان شده است.
==دلالت حدیث غدیر==
==دلالت حدیث غدیر==
حديث غدير، از همان ابتدا، زمينه‌ساز مباحث گسترده عقيدتي شد.
حدیث غدیر، از همان ابتدا، زمینه‌ساز مباحث گسترده عقیدتی شد.
احتجاج‌هاي حضرت علي و [[اهل ‌بيت|اهل ‌بيت(ع)]] به اين حديث، از جمله اولين صورت‌هاي استفاده از اين حديث بود. [[متکلمان شيعه]] نيز، براي اثبات حقانيت و اولويت حضرت علي براي خلافت، به اين حديث استناد کرده‌اند. [[شيخ مفيد]]، اولين متکلمي بود که به صورت مفصل به اين حديث استدلال کرد.<ref>نک: اقسام المولي، ص28 به بعد؛ الافصاح في الامامه، ص32.</ref> شيخ طوسي<ref>الاقتصاد، ص345.</ref> و [[علامه حلي]]<ref>كشف المراد، ص369.</ref> نيز به بحث از اين حديث پرداخته‌اند.  
احتجاج‌های حضرت علی و [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] به این حدیث، از جمله اولین صورت‌های استفاده از این حدیث بود. [[متکلمان شیعه]] نیز، برای اثبات حقانیت و اولویت حضرت علی برای خلافت، به این حدیث استناد کرده‌اند. [[شیخ مفید]]، اولین متکلمی بود که به صورت مفصل به این حدیث استدلال کرد.<ref>نک: اقسام المولی، ص28 به بعد؛ الافصاح فی الامامه، ص32.</ref> شیخ طوسی<ref>الاقتصاد، ص345.</ref> و [[علامه حلی]]<ref>کشف المراد، ص369.</ref> نیز به بحث از این حدیث پرداخته‌اند.  
پس از آن متکلمان اهل ‌سنت، همانند فخر رازي(604ق.)،<ref>الاربعين، ج2، ص283.</ref> قاضي ايجي (756ق.)،<ref>شرح المواقف، ج8، ص360-365.</ref> تفتازاني<ref>شرح المقاصد، ج5، ص273-275.</ref> و جرجاني (812ق.)<ref>شرح المواقف، ج8، ص360-365.</ref> به پاسخگويي پرداختند.
پس از آن متکلمان اهل سنت، همانند فخر رازی(604ق.)،<ref>الاربعین، ج2، ص283.</ref> قاضی ایجی (756ق.)،<ref>شرح المواقف، ج8، ص360-365.</ref> تفتازانی<ref>شرح المقاصد، ج5، ص273-275.</ref> و جرجانی (812ق.)<ref>شرح المواقف، ج8، ص360-365.</ref> به پاسخگویی پرداختند.
=== نظر شیعه===
=== نظر شیعه===
شيعيان معتقدند که لفظ مولا در اين روايت به معناي اولي در تصرف است و همان طور که پيامبر نسبت به مسلمانان از خودشان اولي بوده است، امام علي نيز داراي چنين اولويتي است. اين استدلال، بر اثبات دو امر متوقف است:
شیعیان معتقدند که لفظ مولا در این روایت به معنای اولی در تصرف است و همان طور که پیامبر نسبت به مسلمانان از خودشان اولی بوده است، امام علی نیز دارای چنین اولویتی است. این استدلال، بر اثبات دو امر متوقف است:
يکي اينکه مولا به معناي اولي در تصرف باشد و ميان اولويت در تصرف و [[امامت]] و [[خلافت]]، ملازمه باشد.<ref>الاربعين، ج2، ص283.</ref> به نظر اين افراد، قرائن داخلي، نشان‌دهنده تعين اين واژه در معناي اولي در تصرف است و با اثبات اولويت ايشان، امامت ثابت مي‌شود؛ زيرا اهل لغت، واژه اولي را تنها در موردي به کار مي‌برند که آن شخص، تدبير افراد تحت اولويتش را بر عهده دارد و امر و نهي‌اش نزد آنان نافذ است.<ref>الشافي في الامامه، ج2، ص277.</ref>  
یکی اینکه مولا به معنای اولی در تصرف باشد و میان اولویت در تصرف و [[امامت]] و [[خلافت]]، ملازمه باشد.<ref>الاربعین، ج2، ص283.</ref> به نظر این افراد، قرائن داخلی، نشان‌دهنده تعین این واژه در معنای اولی در تصرف است و با اثبات اولویت ایشان، امامت ثابت می‌شود؛ زیرا اهل لغت، واژه اولی را تنها در موردی به کار می‌برند که آن شخص، تدبیر افراد تحت اولویتش را بر عهده دارد و امر و نهی‌اش نزد آنان نافذ است.<ref>الشافی فی الامامه، ج2، ص277.</ref>  
وقتي اولويت در تصرف ثابت شد، اولويت ايشان در تمام شئون زندگي مسلمانان نيز ثابت مي‌شود؛ همان‌گونه که پيامبر چنين اولويتي داشت. براي اثبات اين مدعا، شيعيان به تحليل مفاد حديث پرداخته‌اند. کلمه مولا، که در اين حديث چند مرتبه به کار رفته است، مشتق از «وليّ» و از نام‌هاي خداوند است.<ref>لسان العرب، ج15، ص407؛ تهذيب اللغة، ج15، ص324-327 «ولي».</ref>  
وقتی اولویت در تصرف ثابت شد، اولویت ایشان در تمام شئون زندگی مسلمانان نیز ثابت می‌شود؛ همان‌گونه که پیامبر چنین اولویتی داشت. برای اثبات این مدعا، شیعیان به تحلیل مفاد حدیث پرداخته‌اند. کلمه مولا، که در این حدیث چند مرتبه به کار رفته است، مشتق از «ولیّ» و از نام‌های خداوند است.<ref>لسان العرب، ج15، ص407؛ تهذیب اللغة، ج15، ص324-327 «ولی».</ref>  
====معانی ولی====
====معانی ولی====
اين واژه در چند معنا به کار رفته است. در يک کاربرد، [[ولی|وليّ]] بر وزن فعيل به معناي فاعل است<ref>المصباح، ج1-2، ص672؛ محيط المحيط، ص986، «ولي».</ref> و بر معاني والي، حاکم، سرپرست، مدبّر، متصرّف در امور و ولي‌نعمت دلالت دارد.<ref>معجم مقاييس اللغه، ج6، ص141، «ولي».</ref> کاربردهاي ديگر اين واژه عبارتند از: اولي و سزاوارتر، نزديک، بدون فاصله<ref>مجمع البحرين، ج1، ص462؛ محيط المحيط، ص985؛ القاموس المحيط، ج4، ص401-402، «ولي».</ref> و تابع دوستدار.<ref>لسان العرب، ج15، ص411؛ تهذيب اللغة، ج15، ص322؛ مجمع البحرين، ج1، ص64-465.</ref>  
این واژه در چند معنا به کار رفته است. در یک کاربرد، [[ولی|ولیّ]] بر وزن فعیل به معنای فاعل است<ref>المصباح، ج1-2، ص672؛ محیط المحیط، ص986، «ولی».</ref> و بر معانی والی، حاکم، سرپرست، مدبّر، متصرّف در امور و ولی‌نعمت دلالت دارد.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج6، ص141، «ولی».</ref> کاربردهای دیگر این واژه عبارتند از: اولی و سزاوارتر، نزدیک، بدون فاصله<ref>مجمع البحرین، ج1، ص462؛ محیط المحیط، ص985؛ القاموس المحیط، ج4، ص401-402، «ولی».</ref> و تابع دوستدار.<ref>لسان العرب، ج15، ص411؛ تهذیب اللغة، ج15، ص322؛ مجمع البحرین، ج1، ص64-465.</ref>  
===نظر اهل سنت===  
===نظر اهل سنت===  
علماي اهل ‌سنت معتقدند که مولا در اين حديث، به معناي صاحب‌اختيار و اولي در تصرف نيست، بلکه به معناي دوست و ناصر است. افرادي مانند تفتازاني<ref>شرح المقاصد، ج5، ص273-275.</ref>، فخر رازي (604ق.)<ref>الاربعين، ج2، ص283.</ref>، قاضي ايجي (756)<ref>شرح المواقف، ج8، ص360-365.</ref> و جرجاني (812ق.)<ref>شرح المواقف، ج8، ص360-365.</ref> چنين ادعايي دارند.
علمای اهل سنت معتقدند که مولا در این حدیث، به معنای صاحب‌اختیار و اولی در تصرف نیست، بلکه به معنای دوست و ناصر است. افرادی مانند تفتازانی<ref>شرح المقاصد، ج5، ص273-275.</ref>، فخر رازی (604ق.)<ref>الاربعین، ج2، ص283.</ref>، قاضی ایجی (756)<ref>شرح المواقف، ج8، ص360-365.</ref> و جرجانی (812ق.)<ref>شرح المواقف، ج8، ص360-365.</ref> چنین ادعایی دارند.
برخي ديگر نيز معتقدند، به اتفاق نظر واژه‌شناسان و علماي علم لغت، صيغه مَفعَل به معناي افعَل در [[کلام عرب]] به کار نرفته است، پس مولا نمي‌تواند به معناي اولي در تصرف باشد.<ref>شرح المواقف، ج8، ص361.</ref> به علاوه اگر مولا با اولي مترادف بود، مي‌توانستيم هر يک را به جاي ديگري به کار ببريم.<ref>التفسير الکبير، ج29، ص459.</ref>  
برخی دیگر نیز معتقدند، به اتفاق نظر واژه‌شناسان و علمای علم لغت، صیغه مَفعَل به معنای افعَل در [[کلام عرب]] به کار نرفته است، پس مولا نمی‌تواند به معنای اولی در تصرف باشد.<ref>شرح المواقف، ج8، ص361.</ref> به علاوه اگر مولا با اولی مترادف بود، می‌توانستیم هر یک را به جای دیگری به کار ببریم.<ref>التفسیر الکبیر، ج29، ص459.</ref>  
====پاسخ به ادعای اهل سنت====
====پاسخ به ادعای اهل سنت====
در مقابل، [[علماي شيعه]] معقتدند علاوه بر آن‌که خود [[علماي اهل سنت]] تصريح کرده‌اند که مولا در معناي اولي و صاحب‌اختيار استعمال شده است<ref>شرح المقاصد، ج5، ص273.</ref> و اديبان و واژه‌شناساني چون غياث برغوث التغلبي اخطل (90ق.)،<ref>الشافي في الامامه، ج2، ص270.</ref> ابوالشعثاء بن رؤبة السعدي عجاج (90ق.)<ref>الشافي في الامامه، ج2، ص270.</ref>، ابوزکريا يحيي بن زياد فراء (207ق.)<ref>التفسير الكبير، ج29، ص227؛ الشافي في الامامه، ج2، ص270.</ref>، ابوعبيده معمر بن مثني (209ق.)<ref>التفسير الكبير، ج29، ص227؛ الشافي في الامامه، ج2، ص269.</ref>، اخفش (215ق.) و زجاج (311ق.)<ref>التفسير الكبير، ج29، ص227.</ref> بر اين استعمال تصريح کرده‌اند، اگر عدم استعمال يک واژه به جاي ديگري، نشانه عدم ترادف آن دو باشد، از آنجا که مولا به جاي ناصر نيز نمي‌تواند استعمال شود، پس مولا به معناي ناصر هم نيست. در حالي که ادعاي اين افراد اين است که مولا در اين حديث، به معناي ناصر است. به علاوه استفاده دو واژه مترادف به جاي هم، در جايي درست است که مانعي وجود نداشته باشد و در اينجا چون اولي فقط با حرف اضافه «من» به کار مي‌رود، نمي‌توان مولا و اولي را به جاي هم به کار برد.<ref>الغدير، ج1، ص624.</ref>  
در مقابل، [[علمای شیعه]] معقتدند علاوه بر آن‌که خود [[علمای اهل سنت]] تصریح کرده‌اند که مولا در معنای اولی و صاحب‌اختیار استعمال شده است<ref>شرح المقاصد، ج5، ص273.</ref> و ادیبان و واژه‌شناسانی چون غیاث برغوث التغلبی اخطل (90ق.)،<ref>الشافی فی الامامه، ج2، ص270.</ref> ابوالشعثاء بن رؤبة السعدی عجاج (90ق.)<ref>الشافی فی الامامه، ج2، ص270.</ref>، ابوزکریا یحیی بن زیاد فراء (207ق.)<ref>التفسیر الکبیر، ج29، ص227؛ الشافی فی الامامه، ج2، ص270.</ref>، ابوعبیده معمر بن مثنی (209ق.)<ref>التفسیر الکبیر، ج29، ص227؛ الشافی فی الامامه، ج2، ص269.</ref>، اخفش (215ق.) و زجاج (311ق.)<ref>التفسیر الکبیر، ج29، ص227.</ref> بر این استعمال تصریح کرده‌اند، اگر عدم استعمال یک واژه به جای دیگری، نشانه عدم ترادف آن دو باشد، از آنجا که مولا به جای ناصر نیز نمی‌تواند استعمال شود، پس مولا به معنای ناصر هم نیست. در حالی که ادعای این افراد این است که مولا در این حدیث، به معنای ناصر است. به علاوه استفاده دو واژه مترادف به جای هم، در جایی درست است که مانعی وجود نداشته باشد و در اینجا چون اولی فقط با حرف اضافه «من» به کار می‌رود، نمی‌توان مولا و اولی را به جای هم به کار برد.<ref>الغدیر، ج1، ص624.</ref>  
==قرائن لفط مولا در معنای سرپرست==
==قرائن لفط مولا در معنای سرپرست==
به [[اعتقاد شيعيان]]، با وجود تنوع کاربردي اين واژه، به واسطه قرائن داخلي و خارجي اين حديث، واژه مولا منحصر در معناي اولي است.<ref>الشافي في الامامه، ج2، ص279-281؛ الغدير، ج1، ص646-650.</ref>  
به [[اعتقاد شیعیان]]، با وجود تنوع کاربردی این واژه، به واسطه قرائن داخلی و خارجی این حدیث، واژه مولا منحصر در معنای اولی است.<ref>الشافی فی الامامه، ج2، ص279-281؛ الغدیر، ج1، ص646-650.</ref>  
=== تقارن دو جمله===
=== تقارن دو جمله===
«الست اولی بکم من انفسکم» و جمله «من کنت مولاه»: در اين حديث، پيامبر بر اولويت خويش بر [[مؤمنين]] اشاره دارد. اين سخن، مفاد [[آيه]] شريفه (النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) (احزاب/33، 6) است که اولويت مطرح شده در آن، به معناي اولويت ايشان در تدبير امور مؤمنان و در حکم کردن در مورد آنان است که [[اطاعت]] از ايشان، در اين موارد، [[واجب]] است.<ref>التبيان، ج8، ص317.</ref> طبق نظر برخي مفسران، اولويت در اين آيه، تمام امور دين و دنياي [[مسلمانان]] را شامل مي‌شود<ref>الكشاف، ج3، ص523؛ تفسير بيضاوي، ج4، ص225.</ref>؛ چراکه ايشان مؤمنان را تنها به چيزي امر مي‌کند که صلاح [[دين]] و دنياي آنان در آن باشد.<ref>الكشاف، ج3، ص225.</ref> تقارن جمله اول، که به معناي اولويت در تصرف است، با جمله دوم نشان مي‌دهد که مراد از مولا، در فراز دوم نيز، صرفاً بيان اولويت علي در تصرف است.<ref>الاربعين، ج2، ص283.</ref>  
«الست اولی بکم من انفسکم» و جمله «من کنت مولاه»: در این حدیث، پیامبر بر اولویت خویش بر [[مؤمنین]] اشاره دارد. این سخن، مفاد [[آیه]] شریفه (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) (احزاب/33، 6) است که اولویت مطرح شده در آن، به معنای اولویت ایشان در تدبیر امور مؤمنان و در حکم کردن در مورد آنان است که [[اطاعت]] از ایشان، در این موارد، [[واجب]] است.<ref>التبیان، ج8، ص317.</ref> طبق نظر برخی مفسران، اولویت در این آیه، تمام امور دین و دنیای [[مسلمانان]] را شامل می‌شود<ref>الکشاف، ج3، ص523؛ تفسیر بیضاوی، ج4، ص225.</ref>؛ چراکه ایشان مؤمنان را تنها به چیزی امر می‌کند که صلاح [[دین]] و دنیای آنان در آن باشد.<ref>الکشاف، ج3، ص225.</ref> تقارن جمله اول، که به معنای اولویت در تصرف است، با جمله دوم نشان می‌دهد که مراد از مولا، در فراز دوم نیز، صرفاً بیان اولویت علی در تصرف است.<ref>الاربعین، ج2، ص283.</ref>  
=== جملات ابتدایی خطبه‌ی پيامبر ===
=== جملات ابتدایی خطبه‌ی پیامبر ===
در آغاز خطابه خود، از رحلت خويش، [[توحيد]] و از اينکه آيا به [[رسالت]] خويش عمل کرده است، سخن مي‌گويد.<ref>تاريخ اليعقوبي، ج2، ص118؛ اسدالغابه، ج1، ص439؛ البداية و النهايه، ج7، ص348-349.</ref> اينها همگي قرينه‌اند که حضرت به فکر دوران پس از رحلت خويش است تا امت، بي‌امام نماند و زحمات طاقت‌فرسايي که در اين سال‌ها کشيده، هدر نرود.<ref>الغدير، ج1، ص657.</ref>  
در آغاز خطابه خود، از رحلت خویش، [[توحید]] و از اینکه آیا به [[رسالت]] خویش عمل کرده است، سخن می‌گوید.<ref>تاریخ الیعقوبی، ج2، ص118؛ اسدالغابه، ج1، ص439؛ البدایة و النهایه، ج7، ص348-349.</ref> اینها همگی قرینه‌اند که حضرت به فکر دوران پس از رحلت خویش است تا امت، بی‌امام نماند و زحمات طاقت‌فرسایی که در این سال‌ها کشیده، هدر نرود.<ref>الغدیر، ج1، ص657.</ref>  
===تبریک و تهنیت عمر و ابوبکر===
===تبریک و تهنیت عمر و ابوبکر===
در برخي نقل‌هاي اين حديث بيان شده که پس از پايان خطبه حضرت، خليفه اول و دوم، نزد امام علي آمدند و اين جريان را به ايشان تبريک گفتند.<ref>فيض القدير، ج6، ص281.</ref> عمر بن ‌خطاب به ايشان گفت: «اي اباالحسن! گوارا باد بر تو، مولاي من و هر مرد و زن مؤمني شدي».<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص281؛ ج1، ص46؛ البداية و النهايه، ج7، ص349.</ref> اين نوع تبريک گفتن، نشان مي‌دهد که فهم صحابه از کلمه مولا، معناي خلافت و اولويت بوده است.<ref>الغدير، ج1، ص667.</ref>  
در برخی نقل‌های این حدیث بیان شده که پس از پایان خطبه حضرت، خلیفه اول و دوم، نزد امام علی آمدند و این جریان را به ایشان تبریک گفتند.<ref>فیض القدیر، ج6، ص281.</ref> عمر بن خطاب به ایشان گفت: «ای اباالحسن! گوارا باد بر تو، مولای من و هر مرد و زن مؤمنی شدی».<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص281؛ ج1، ص46؛ البدایة و النهایه، ج7، ص349.</ref> این نوع تبریک گفتن، نشان می‌دهد که فهم صحابه از کلمه مولا، معنای خلافت و اولویت بوده است.<ref>الغدیر، ج1، ص667.</ref>  
=== شعرهای مسلمانان صدر اسلام===
=== شعرهای مسلمانان صدر اسلام===
تعدادي از مسلمانان، اين واقعه را به نظم درآورده‌اند. اولين آنها، حسان ‌بن ‌ثابت بود. او که در آن مکان حضور داشت، از رسول‌الله اجازه گرفت و در وصف اين واقعه چند بيت سرود. او در اين ابيات، اين واقعه را نصب حضرت علي به عنوان امام و هادي دانسته است. بعدها عمرو بن عاص، قيس بن سعد بن عباده، کميت بن زيد اسدي، محمد بن عبدالله حميري و عبدي کوفي، اين واقعه را در قالب اشعاري بيان کردند. علامه اميني نام چند شاعر از صحابه و تابعين را نقل مي‌کند.<ref>الغدير، ج2، ص51-495.</ref> محتواي تمام اين ابيات و شعرها نشان مي‌دهد که فهم آنان از واژه مولا، اولويت و خلافت بوده است.  
تعدادی از مسلمانان، این واقعه را به نظم درآورده‌اند. اولین آنها، حسان بن ثابت بود. او که در آن مکان حضور داشت، از رسول‌الله اجازه گرفت و در وصف این واقعه چند بیت سرود. او در این ابیات، این واقعه را نصب حضرت علی به عنوان امام و هادی دانسته است. بعدها عمرو بن عاص، قیس بن سعد بن عباده، کمیت بن زید اسدی، محمد بن عبدالله حمیری و عبدی کوفی، این واقعه را در قالب اشعاری بیان کردند. علامه امینی نام چند شاعر از صحابه و تابعین را نقل می‌کند.<ref>الغدیر، ج2، ص51-495.</ref> محتوای تمام این ابیات و شعرها نشان می‌دهد که فهم آنان از واژه مولا، اولویت و خلافت بوده است.  
=== استناد اهل بیت به این حدیث===
=== استناد اهل بیت به این حدیث===
امام علي در چند موضع به اين حديث استناد نموده است تا اولويت خويش را در خلافت و امامت نشان دهد. ايشان در نامه‌اي به [[معاويه]]، در ضمن چند بيت شعر، به اين مسئله اشاره کردند.<ref>الغدير، ج2، ص53-54؛ نوادر الاخبار، ص179.</ref> احتجاج با [[طلحه]] در [[جنگ جمل]]<ref>المستدرک، ج3، ص419؛ مروج الذهب، ج2، ص365.</ref>، احتجاج در حياط [[مسجد کوفه]]<ref>البداية و النهايه، ج5، ص211.</ref> و احتجاج ايشان در [[جنگ صفين]]<ref>کتاب سُلَيم بن قيس، ص758؛ بحارالانوار، ج33، ص141.</ref>، از ديگر موارد اين امر است. [[فاطمه زهرا]] نيز در برابر مخالفان خلافت حضرت علی، به اين حديث احتجاج نمود.<ref>البداية و النهايه، ج7، ص304؛ مناقب اسد الغالب، ج1، ص5.</ref>  
امام علی در چند موضع به این حدیث استناد نموده است تا اولویت خویش را در خلافت و امامت نشان دهد. ایشان در نامه‌ای به [[معاویه]]، در ضمن چند بیت شعر، به این مسئله اشاره کردند.<ref>الغدیر، ج2، ص53-54؛ نوادر الاخبار، ص179.</ref> احتجاج با [[طلحه]] در [[جنگ جمل]]<ref>المستدرک، ج3، ص419؛ مروج الذهب، ج2، ص365.</ref>، احتجاج در حیاط [[مسجد کوفه]]<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص211.</ref> و احتجاج ایشان در [[جنگ صفین]]<ref>کتاب سُلَیم بن قیس، ص758؛ بحارالانوار، ج33، ص141.</ref>، از دیگر موارد این امر است. [[فاطمه زهرا]] نیز در برابر مخالفان خلافت حضرت علی، به این حدیث احتجاج نمود.<ref>البدایة و النهایه، ج7، ص304؛ مناقب اسد الغالب، ج1، ص5.</ref>  
=== نزول آیه تبلیغ===
=== نزول آیه تبلیغ===
آيه 67 سوره مائده/5، که بنا بر روايات<ref>تفسير قمي، ج1، ص171؛ تفسير جوامع الجامع، ج1، ص343.</ref> و نظر برخي مفسران<ref>الدر المنثور، ج2، ص298؛ تفسير العياشي، ج1، ص332.</ref>، در حجةالوداع و بين راه مکه و مدينه نازل شده است، تبليغ امري مهم و هم‌سنگ رسالت 23 ساله را بر دوش حضرت نهاده است. هرچند برخي معتقدند که مراد از اين مأموريت، بيان اموري چون حکم [[قصاص]] و [[رجم]]، حکم [[ازدواج]] با همسر فرزندخوانده‌اش زيد، حکم وجوب [[جهاد]] يا بيان عيوب يهود و [[قريش]] يا عيوب بت‌هاي مشرکان بوده است.<ref>التفسير الکبير، ج12، ص400-402.</ref> اما به نظر مي‌رسد تأکيداتي که در اين آيه وجود دارد، مؤيد اين است که اين آيه مربوط به اعلان ولايت علي به مردم بوده است<ref>تفسير العياشي، ج1، ص331؛ مجمع البيان، ج3، ص334.</ref>؛ چنان‌که نظر ابن عباس، براء بن عاذب و محمد بن ‌علي هم همين است.<ref>التفسير الکبير، ج12، ص401.</ref>  
آیه 67 سوره مائده/5، که بنا بر روایات<ref>تفسیر قمی، ج1، ص171؛ تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص343.</ref> و نظر برخی مفسران<ref>الدر المنثور، ج2، ص298؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص332.</ref>، در حجةالوداع و بین راه مکه و مدینه نازل شده است، تبلیغ امری مهم و هم‌سنگ رسالت 23 ساله را بر دوش حضرت نهاده است. هرچند برخی معتقدند که مراد از این مأموریت، بیان اموری چون حکم [[قصاص]] و [[رجم]]، حکم [[ازدواج]] با همسر فرزندخوانده‌اش زید، حکم وجوب [[جهاد]] یا بیان عیوب یهود و [[قریش]] یا عیوب بت‌های مشرکان بوده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج12، ص400-402.</ref> اما به نظر می‌رسد تأکیداتی که در این آیه وجود دارد، مؤید این است که این آیه مربوط به اعلان ولایت علی به مردم بوده است<ref>تفسیر العیاشی، ج1، ص331؛ مجمع البیان، ج3، ص334.</ref>؛ چنان‌که نظر ابن عباس، براء بن عاذب و محمد بن علی هم همین است.<ref>التفسیر الکبیر، ج12، ص401.</ref>  
===نزول آیه اکمال دین===
===نزول آیه اکمال دین===
آيه 3 سوره مائده(5) که بعد از اتمام خطبه پيامبر نازل شد<ref>البرهان، ج2، ص227.</ref>، نشان‌دهنده ويژگي‌هايي براي اين روز است: مأيوس شدن [[کافران]] از [[دين اسلام]]، کامل شدن معارف دين، تمام شدن نعمت خداوند و رضايت او به اينکه اسلام، دين نهايي مردم باشد.<ref>الميزان، ج5، ص181؛ تفسير نمونه، ج4، ص258.</ref> اين آيه، به تعبير برخي، آخرين فريضه در اسلام را بيان کرد و بعد از آن، فريضه‌اي بيان نشد<ref>تفسير العياشي، ج1، ص293؛ تفسير قمي، ج1، ص162؛ البرهان، ج2، ص240.</ref> و شريعت، بعد از آن، زياده و نسخي نيافت.<ref>التفسير الکبير، ج11، ص288.</ref> پيامبر نيز، پس از نزول اين آيه، حمد و سپاس خداوند را به خاطر اتمام و اکمال دين به جاي آورد.<ref>تفسير ابن کثير، ج2، ص14؛ البرهان، ج2، ص223؛ الولايه، ص310.</ref> با توجه به اينکه در آن زمان حکمي باقي نمانده بود که بيان نشده باشد و کامل کننده دين و مأيوس‌کننده کفار باشد، اعلام ولايت حضرت علي تنها مسئله‌اي بود که تمام اين خصوصيات را دارا بود.<ref>نک: الميزان، ج5، ص168-175.</ref> همان طور که در چند روايت به اين مسئله اشاره شده است.<ref>تفسير العياشي، ج1، ص293.</ref>  
آیه 3 سوره مائده(5) که بعد از اتمام خطبه پیامبر نازل شد<ref>البرهان، ج2، ص227.</ref>، نشان‌دهنده ویژگی‌هایی برای این روز است: مأیوس شدن [[کافران]] از [[دین اسلام]]، کامل شدن معارف دین، تمام شدن نعمت خداوند و رضایت او به اینکه اسلام، دین نهایی مردم باشد.<ref>المیزان، ج5، ص181؛ تفسیر نمونه، ج4، ص258.</ref> این آیه، به تعبیر برخی، آخرین فریضه در اسلام را بیان کرد و بعد از آن، فریضه‌ای بیان نشد<ref>تفسیر العیاشی، ج1، ص293؛ تفسیر قمی، ج1، ص162؛ البرهان، ج2، ص240.</ref> و شریعت، بعد از آن، زیاده و نسخی نیافت.<ref>التفسیر الکبیر، ج11، ص288.</ref> پیامبر نیز، پس از نزول این آیه، حمد و سپاس خداوند را به خاطر اتمام و اکمال دین به جای آورد.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج2، ص14؛ البرهان، ج2، ص223؛ الولایه، ص310.</ref> با توجه به اینکه در آن زمان حکمی باقی نمانده بود که بیان نشده باشد و کامل کننده دین و مأیوس‌کننده کفار باشد، اعلام ولایت حضرت علی تنها مسئله‌ای بود که تمام این خصوصیات را دارا بود.<ref>نک: المیزان، ج5، ص168-175.</ref> همان طور که در چند روایت به این مسئله اشاره شده است.<ref>تفسیر العیاشی، ج1، ص293.</ref>  


====پاسخ به یک شبهه====
====پاسخ به یک شبهه====
عده‌اي معتقدند که اين آيه، در [[روز عرفه]] و در [[عرفات|منطقه عرفات]]، نازل شده است<ref>جامع البيان، ج6، ص54.</ref>؛ علاوه بر اينکه اکمال دين، به خاطر اکمال شريعت و [[احکام دين]]<ref>جامع البيان، ج6، ص51؛ تفسير جلالين، ج1، ص110.</ref>، با بيان احکامي بوده که احتياج آيندگان را نيز برطرف کرده و نيازي به آمدن دين جديد نيست.<ref>التفسير الکبير، ج11، ص287.</ref> در جواب گفته شده مأيوس شدن کفار و اکمال دين بايد به خاطر عاملي باشد که عقلاً بتواند اين کار را انجام دهد و کامل شدن [[احکام]]، چه ربطي به مأيوس شدن کفار از [[ارتداد]] مسلمانان دارد؛ آن هم چيزي نمي‌تواند باشد جز اعلان ولايت و تعيين خليفه که باعث کامل شدن دين و مأيوس شدن کفار، از نفوذ به آن، مي‌شود.<ref>الميزان، ج5، ص284.</ref> به علاوه قوت ظاهري اسلام در روز [[فتح مکه]] ظاهر شد، نه در سال دهم.<ref>الميزان، ج5، ص279.</ref>  
عده‌ای معتقدند که این آیه، در [[روز عرفه]] و در [[عرفات|منطقه عرفات]]، نازل شده است<ref>جامع البیان، ج6، ص54.</ref>؛ علاوه بر اینکه اکمال دین، به خاطر اکمال شریعت و [[احکام دین]]<ref>جامع البیان، ج6، ص51؛ تفسیر جلالین، ج1، ص110.</ref>، با بیان احکامی بوده که احتیاج آیندگان را نیز برطرف کرده و نیازی به آمدن دین جدید نیست.<ref>التفسیر الکبیر، ج11، ص287.</ref> در جواب گفته شده مأیوس شدن کفار و اکمال دین باید به خاطر عاملی باشد که عقلاً بتواند این کار را انجام دهد و کامل شدن [[احکام]]، چه ربطی به مأیوس شدن کفار از [[ارتداد]] مسلمانان دارد؛ آن هم چیزی نمی‌تواند باشد جز اعلان ولایت و تعیین خلیفه که باعث کامل شدن دین و مأیوس شدن کفار، از نفوذ به آن، می‌شود.<ref>المیزان، ج5، ص284.</ref> به علاوه قوت ظاهری اسلام در روز [[فتح مکه]] ظاهر شد، نه در سال دهم.<ref>المیزان، ج5، ص279.</ref>  
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
* [[خطبه غدیر خم]]
* [[خطبه غدیر خم]]
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
  | توضیحات منبع =
  | توضیحات منبع =
}}
}}
* '''الآثار الباقيه عن قرون الخاليه'''، ابوريحان بيروني (م.440ق.)، تحقيق پرويز اذکايي، تهران، ميراث مکتوب، 1422ق.
* '''الآثار الباقیه عن قرون الخالیه'''، ابوریحان بیرونی (م.440ق.)، تحقیق پرویز اذکایی، تهران، میراث مکتوب، 1422ق.
* '''الاحتجاج علي اهل اللجاج'''، احمد بن علي الطبرسي (م.520ق.)، به کوشش سيد محمد باقر موسوي خرسان، مشهد، انتشارات المرتضي، 1403ق.
* '''الاحتجاج علی اهل اللجاج'''، احمد بن علی الطبرسی (م.520ق.)، به کوشش سید محمد باقر موسوی خرسان، مشهد، انتشارات المرتضی، 1403ق.
* '''الاربعين في اصول الدين'''، محمد بن عمر الفخر الرازي (م.606ق.)، به کوشش حجازي، مصر، مکتبة الکتاب الازهريه، 1406ق.
* '''الاربعین فی اصول الدین'''، محمد بن عمر الفخر الرازی (م.606ق.)، به کوشش حجازی، مصر، مکتبة الکتاب الازهریه، 1406ق.
* '''اسد الغابة في معرفة الصحابه'''، علي بن محمد ابن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار الفکر، 1409ق.
* '''اسد الغابة فی معرفة الصحابه'''، علی بن محمد ابن الاثیر (555-630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
* '''الاصابة في تمييز الصحابه'''، ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، به کوشش علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق.
* '''الاصابة فی تمییز الصحابه'''، ابن حجر العسقلانی (773-852ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
* '''الافصاح في الامامه'''، محمد بن محمد بن النعمان (شيخ مفيد) (336-413ق.)، تهران، انتشارات بنياد بعثت، 1414ق.
* '''الافصاح فی الامامه'''، محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید) (336-413ق.)، تهران، انتشارات بنیاد بعثت، 1414ق.
* '''الاقتصاد الهادي الي طريق الرشاد'''، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش حسن سعيد، بيروت، دار الاضواء، 1406ق.
* '''الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد'''، محمد بن حسن الطوسی (385-460ق.)، به کوشش حسن سعید، بیروت، دار الاضواء، 1406ق.
* '''اقسام المولي في اللسان'''، محمد بن محمد بن النعمان (شيخ مفيد) (336-413ق.)، به کوشش مهدي نجف، قم، کنگره جهاني شيخ مفيد، 1413ق.
* '''اقسام المولی فی اللسان'''، محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید) (336-413ق.)، به کوشش مهدی نجف، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق.
* '''الامالي'''، محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، تصحيح قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثه، تهران، انتشارات بنياد بعثت، 1417ق.
* '''الامالی'''، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) (311-381ق.)، تصحیح قسم الدراسات الاسلامیة مؤسسة البعثه، تهران، انتشارات بنیاد بعثت، 1417ق.
* '''انساب الاشراف'''، احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، تحقيق سهيل صادق زکار و رياض زرکلي، بيروت، دار الفکر، 1417‌ق.
* '''انساب الاشراف'''، احمد بن یحیی البلاذری (م.279ق.)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
* '''بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار'''، محمد باقر المجلسي (1037-1110ق.)، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، داراحياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق.
* '''بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار'''، محمد باقر المجلسی (1037-1110ق.)، تصحیح محمد باقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمد مهدی موسوی خرسان، بیروت، داراحیاء التراث العربی و مؤسسة الوفاء، 1403ق.
* '''البداية و النهاية في التاريخ'''، اسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق.)، بيروت، مکتبة المعارف، 1411ق.
* '''البدایة و النهایة فی التاریخ'''، اسماعیل بن عمر بن کثیر (700-774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف، 1411ق.
* '''البرهان في تفسير القرآن'''، هاشم بن سليمان البحراني (م.1107ق.)، تهران، البعثه، 1415ق.
* '''البرهان فی تفسیر القرآن'''، هاشم بن سلیمان البحرانی (م.1107ق.)، تهران، البعثه، 1415ق.
* '''بيان مشکل الآثار'''، ابوجعفر الطحاوي، به کوشش الانوروطه، دار النشر.
* '''بیان مشکل الآثار'''، ابوجعفر الطحاوی، به کوشش الانوروطه، دار النشر.
* '''تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوک)'''، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
* '''تاریخ الطبری (تاریخ الامم والملوک)'''، محمد بن جریر الطبری (224-310ق.)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
* '''تاريخ اليعقوبي'''، احمد بن ابي‌يعقوب اليعقوبي (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق.
* '''تاریخ الیعقوبی'''، احمد بن ابی‌یعقوب الیعقوبی (م.292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
* '''تاريخ بغداد'''، احمد بن علي الخطيب البغدادي (م.463ق.)، به کوشش مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دار الکتب العلميه، 1417ق.
* '''تاریخ بغداد'''، احمد بن علی الخطیب البغدادی (م.463ق.)، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
* '''التبيان في تفسير القرآن'''، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، دار ‌‌احياء ‌‌التراث ‌‌العربي، 1963م.
* '''التبیان فی تفسیر القرآن'''، محمد بن حسن الطوسی (385-460ق.)، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1963م.
* '''تفسير ابن کثير (تفسير القرآن العظيم)'''، اسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق.)، به کوشش محمد حسين شمس‌الدين، بيروت، دار الکتب العلميه، 1419ق.
* '''تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)'''، اسماعیل بن عمر بن کثیر (700-774ق.)، به کوشش محمد حسین شمس‌الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
* '''تفسير الثعلبي (الکشف و البيان)'''، احمد بن محمد الثعلبي (م.427ق.)، به کوشش محمد بن عاشور و نظير الساعدي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق.
* '''تفسیر الثعلبی (الکشف و البیان)'''، احمد بن محمد الثعلبی (م.427ق.)، به کوشش محمد بن عاشور و نظیر الساعدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
* '''تفسير الجلالين'''، جلال‌الدين المحلي (م.864ق.)، و عبدالرحمان بن ابي‌بکر السيوطي (849-911ق.)، بيروت، مؤسسة النور، 1416ق.
* '''تفسیر الجلالین'''، جلال‌الدین المحلی (م.864ق.)، و عبدالرحمان بن ابی‌بکر السیوطی (849-911ق.)، بیروت، مؤسسة النور، 1416ق.
* '''تفسير العياشي'''، محمد بن مسعود العياشي (م.320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه، 1380ق.
* '''تفسیر العیاشی'''، محمد بن مسعود العیاشی (م.320ق.)، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، 1380ق.
* '''تفسير القرآن المجيد المستخرج من تراث الشيخ المفيد'''، محمد علي ايازي (1333- ش.)، قم، بوستان کتاب، 1424ق.
* '''تفسیر القرآن المجید المستخرج من تراث الشیخ المفید'''، محمد علی ایازی (1333- ش.)، قم، بوستان کتاب، 1424ق.
* '''تفسير القمي'''، علي بن ابراهيم قمي (م.307ق.)، به کوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، انتشارات دار الکتاب، 1404ق.
* '''تفسیر القمی'''، علی بن ابراهیم قمی (م.307ق.)، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، قم، انتشارات دار الکتاب، 1404ق.
* '''التفسير الکبير'''، محمد بن عمر الفخر الرازي (م.606ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق.
* '''التفسیر الکبیر'''، محمد بن عمر الفخر الرازی (م.606ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
* '''تفسير بيضاوي (انوار التنزيل و اسرار التاويل)'''، البيضاوي (م.685ق.)، به کوشش يوسف عبدالرحمان مرعشلي، بيروت، دار احياءالتراث العربي، 1418ق.
* '''تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التاویل)'''، البیضاوی (م.685ق.)، به کوشش یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1418ق.
* '''تفسير جوامع الجامع'''، الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، به کوشش ابوالقاسم گرجي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1378ش.
* '''تفسیر جوامع الجامع'''، الفضل بن الحسن الطبرسی (468-548ق.)، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1378ش.
* '''تفسير قرطبي (الجامع لاحکام القرآن)'''، محمد بن احمد القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
* '''تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)'''، محمد بن احمد القرطبی (م.671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
* '''تفسير نمونه'''، مکارم شيرازي و ديگران، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1375ش.
* '''تفسیر نمونه'''، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
* '''تهذيب اللغه'''، محمد الازهري (م.370ق.)، به کوشش عبدالسلام هارون.
* '''تهذیب اللغه'''، محمد الازهری (م.370ق.)، به کوشش عبدالسلام هارون.
* '''الخصال المحمودة و المذمومه'''، محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، به کوشش علي‌اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
* '''الخصال المحمودة و المذمومه'''، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) (311-381ق.)، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1410ق.
* '''الدر المنثور في التفسير بالماثور و هو مختصر تفسير ترجمان القرآن'''، عبدالرحمان بن ابي‌بکر السيوطي (849-911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق.
* '''الدر المنثور فی التفسیر بالماثور و هو مختصر تفسیر ترجمان القرآن'''، عبدالرحمان بن ابی‌بکر السیوطی (849-911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
* '''سنن ابن ماجه'''، محمد بن زيد الربعي ابن ماجه (م.275ق.)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق.
* '''سنن ابن ماجه'''، محمد بن زید الربعی ابن ماجه (م.275ق.)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
* '''سنن الترمذي (الجامع الصحيح)'''، محمد عيسي الترمذي (م.279ق.)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت، دار الفکر، 1402ق.
* '''سنن الترمذی (الجامع الصحیح)'''، محمد عیسی الترمذی (م.279ق.)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دار الفکر، 1402ق.
* '''السنن الکبري'''، احمد بن علي النسائي (215-303ق.)، تحقيق عبدالغفار سليمان البنداري و سيد کسروي حسن، بيروت، دار الکتب العلميه، 1411ق.
* '''السنن الکبری'''، احمد بن علی النسائی (215-303ق.)، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
* '''السيرة الحلبيه'''، نورالدين علي بن احمد الحلبي (م.1044ق.)، به کوشش الخطيب، قاهره، دار الکتب الحديثه.
* '''السیرة الحلبیه'''، نورالدین علی بن احمد الحلبی (م.1044ق.)، به کوشش الخطیب، قاهره، دار الکتب الحدیثه.
* '''السيرة النبويه'''، عبدالملک بن هشام (م.218ق.)، تحقيق مصطفي السقاء و عبدالحفيظ شبلي و ابراهيم الابياري، بيروت، دار المعرفه، بي‌تا.
* '''السیرة النبویه'''، عبدالملک بن هشام (م.218ق.)، تحقیق مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم الابیاری، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
* '''الشافي في الامامه'''، سيد المرتضي (م.436ق.)، تحقيق سيد عبدالزهراء حسيني خطيب، تهران، مؤسسة الصادق، 1410ق.
* '''الشافی فی الامامه'''، سید المرتضی (م.436ق.)، تحقیق سید عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، مؤسسة الصادق، 1410ق.
* '''شرح المقاصد في شرح القواعد'''، التفتازاني (م.793ق.)، به کوشش عبدالرحمان، قم، الرضي، 1409ق.
* '''شرح المقاصد فی شرح القواعد'''، التفتازانی (م.793ق.)، به کوشش عبدالرحمان، قم، الرضی، 1409ق.
* '''شرح المواقف'''، علي بن محمد الجرجاني (م.816ق.)، قم، الرضي، 1325ق.
* '''شرح المواقف'''، علی بن محمد الجرجانی (م.816ق.)، قم، الرضی، 1325ق.
* '''صحيح البخاري'''، البخاري (م.256ق.)، به کوشش مصطفي ديب البغا، بيروت، دار ابن کثير، اليمامه، 1407ق.
* '''صحیح البخاری'''، البخاری (م.256ق.)، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، الیمامه، 1407ق.
* '''الصواعق المحرقه'''، احمد بن حجر الهيتمي (م.974ق.)، به کوشش عبدالرحمان بن عبدالله الترکي، بيروت، مؤسسة الرساله، 1417ق.
* '''الصواعق المحرقه'''، احمد بن حجر الهیتمی (م.974ق.)، به کوشش عبدالرحمان بن عبدالله الترکی، بیروت، مؤسسة الرساله، 1417ق.
* '''الغدير في الکتاب و السنة و الادب'''، عبدالحسين الاميني، قم، مرکز الغدير، 1416ق.
* '''الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب'''، عبدالحسین الامینی، قم، مرکز الغدیر، 1416ق.
* '''فتح الباري شرح صحيح الامام ابي‌عبدالله محمد بن اسماعيل البخاري'''، ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، شرح عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، تحقيق محمد فواد عبدالباقي و محب‌الدين خطيب، بيروت، دار المعرفه، بي‏تا.
* '''فتح الباری شرح صحیح الامام ابی‌عبدالله محمد بن اسماعیل البخاری'''، ابن حجر العسقلانی (773-852ق.)، شرح عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، تحقیق محمد فواد عبدالباقی و محب‌الدین خطیب، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
* '''فيض القدير شرح الجامع الصغير من احاديث البشير النذير'''، المناوي (م.1031ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق.
* '''فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر'''، المناوی (م.1031ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
* '''القاموس المحيط'''، محمد بن يعقوب فيروز‌آبادي (م.817ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412ق.
* '''القاموس المحیط'''، محمد بن یعقوب فیروزآبادی (م.817ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.
* '''الکافي'''، محمد بن يعقوب کليني (م.329ق.)، به کوشش علي‌اکبر غفاري، تهران، انتشارات دار الکتب اسلاميه، 1375ش.
* '''الکافی'''، محمد بن یعقوب کلینی (م.329ق.)، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، انتشارات دار الکتب اسلامیه، 1375ش.
* '''الکشاف'''، محمود بن عمر الزمخشري (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
* '''الکشاف'''، محمود بن عمر الزمخشری (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
* '''الکني و الاسماء'''، محمد الدولابي (م.310ق.)، به کوشش الغاريابي، بيروت، دار ابن حزم، 1421ق.
* '''الکنی و الاسماء'''، محمد الدولابی (م.310ق.)، به کوشش الغاریابی، بیروت، دار ابن حزم، 1421ق.
* '''لسان العرب'''، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
* '''لسان العرب'''، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
* '''مجمع البحرين'''، فخرالدين بن محمد الطريحي (م.1085ق.)، به کوشش الحسيني، بيروت، الوفاء، 1403ق.
* '''مجمع البحرین'''، فخرالدین بن محمد الطریحی (م.1085ق.)، به کوشش الحسینی، بیروت، الوفاء، 1403ق.
* '''مجمع البيان في تفسير القرآن'''، الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، مقدمه محمد جواد بلاغي (1864-1933م.)، تصحيح سيد هاشم رسولي محلاتي و فضل الله يزدي طباطبايي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق.
* '''مجمع البیان فی تفسیر القرآن'''، الفضل بن الحسن الطبرسی (468-548ق.)، مقدمه محمد جواد بلاغی (1864-1933م.)، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبایی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
* '''مجمع الزوائد و منبع الفوائد'''، علي بن ابي‌بکر الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الکتاب العربي، 1402ق.
* '''مجمع الزوائد و منبع الفوائد'''، علی بن ابی‌بکر الهیثمی (م.807ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1402ق.
* '''محيط المحيط'''، بطرس بن يونس بستاني (م1300ق.)، بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1978م.
* '''محیط المحیط'''، بطرس بن یونس بستانی (م1300ق.)، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1978م.
* '''مروج الذهب و معادن الجوهر'''، علي بن الحسين المسعودي (م.346ق.)، به کوشش يوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، 1409ق.
* '''مروج الذهب و معادن الجوهر'''، علی بن الحسین المسعودی (م.346ق.)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، 1409ق.
* '''المستدرک علي الصحيحين'''، محمد بن عبدالله الحکام النيسابوري (م.405ق.)، به کوشش مصطفي، بيروت، دار الکتب العلميه، 1411ق.
* '''المستدرک علی الصحیحین'''، محمد بن عبدالله الحکام النیسابوری (م.405ق.)، به کوشش مصطفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
* '''مسند ابي‌يعلي'''، احمد بن علي بن المثني (م.307ق.)، به کوشش حسين سليم، بيروت، دار المأمون للتراث.
* '''مسند ابی‌یعلی'''، احمد بن علی بن المثنی (م.307ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دار المأمون للتراث.
* '''مسند الامام احمد بن حنبل'''، احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار الصادر، بي‌تا.
* '''مسند الامام احمد بن حنبل'''، احمد بن حنبل (م.241ق.)، بیروت، دار الصادر، بی‌تا.
* '''المصباح المنير في غريب الشرح الکبير للرافعي'''، احمد بن محمد بن علي'''، الفيومي (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق.
* '''المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی'''، احمد بن محمد بن علی'''، الفیومی (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق.
* '''المعارف'''، ابن قتيبه دينوري (213-276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شريف الرضي، 1373ش.
* '''المعارف'''، ابن قتیبه دینوری (213-276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شریف الرضی، 1373ش.
* '''معجم البلدان'''، ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار الصادر، 1995م.
* '''معجم البلدان'''، یاقوت بن عبدالله الحموی (م.626ق.)، بیروت، دار الصادر، 1995م.
* '''المعجم الکبير'''، سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، به کوشش حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
* '''المعجم الکبیر'''، سلیمان بن احمد الطبرانی (260-360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
* '''معجم مقاييس اللغه'''، احمد بن فارس (م.‌395‌ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1404‌ق.
* '''معجم مقاییس اللغه'''، احمد بن فارس (م.395ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1404ق.
* '''المغازي'''، محمد بن عمر الواقدي (م.207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1409ق.
* '''المغازی'''، محمد بن عمر الواقدی (م.207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1409ق.
* '''مناقب اسد الغالب ممزق الکتائب'''، ابن الجزري (م.833ق.)، به کوشش الطنطاوي، القاهره، مکتبة القرآن.
* '''مناقب اسد الغالب ممزق الکتائب'''، ابن الجزری (م.833ق.)، به کوشش الطنطاوی، القاهره، مکتبة القرآن.
* '''مناقب امام علي بن ابي‌طالب7'''، علي بن محمد ابن المغازلي (م.483ق.)، بيروت، دار الاضواء، 1412ق.
* '''مناقب امام علی بن ابی‌طالب7'''، علی بن محمد ابن المغازلی (م.483ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1412ق.
* '''الميزان في تفسير القرآن'''، سيد محمد حسين طباطبايي (1282-1360ش.)، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1393ق.
* '''المیزان فی تفسیر القرآن'''، سید محمد حسین طباطبایی (1282-1360ش.)، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1393ق.
* '''نوادر الاخبار فيما يتعلق باصول الدين'''، محمد بن شاه مرتضي فيض کاشاني (1006-1091ق.)، به کوشش مهدي انصاري قمي، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1370ش.
* '''نوادر الاخبار فیما یتعلق باصول الدین'''، محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی (1006-1091ق.)، به کوشش مهدی انصاری قمی، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370ش.
{{پایان}}
{{پایان}}

نسخهٔ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۴

اطلاعات اوليه
کاربری حدیث
مکان بین مکه و مدینه
نام‌های دیگر خطبه غدیر
وقایع مرتبط امامت امام علی(ع)
معماری
وبگاه سندی از حدیث غدیر

حدیث غدیر در روز غدیر، در محلی معروف به نام غدیر خم در روز 18 ذی‌الحجه توسط پیامبر اکرم(ص) در هنگام بازگشت از حجة الوداع بیان شد. که حضرت فرمودند: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه». هر کسی من ولی و سرپرست او هستم علی(ع) سرپرست و ولی او بعد از من هست. این حدیث یکی از دلایل روشن و قوی برای اثبات حقانیت خلافت امام علی(ع) پس از پیامبر اکرم(ص) می‌باشد.

زمان ابلاغ حدیث غدیر

ماه‌های حرام که در پی نسیء مشرکان جابه جا شده بود، در سال دهم هجری به زمان اولیه خود مطابق شد.[۱] در این سال، پیامبر تصمیم گرفت عازم سفر حج شود. این حج، که در آخرین سال عمر حضرت انجام شد، بعدها حجةالوداع نامیده شد.[۲] لذا به مسلمانان اطلاع داده شد[۳] برای حج آن سال آماده شوند.[۴] جمع کثیری از مسلمانان، برای همراهی با پیامبر، در مدینه گرد آمده[۵]، در 25 ذی‌قعده راهی مکه شدند.[۶] امام علی نیز، که از رمضان همان سال به جنگ با کفار منطقه مذحج در یمن رفته بود[۷]، پس از پیروزی و جمع‌آوری غنایم، به دستور پیامبر، به مکه آمد.[۸] حضرت در روز عرفه، خطابه‌ای برای حاجیان خواند و امور مهمی، از جمله حرمت خون و مال مسلمانان، امانتداری، حرمت ربا، حق زنان و نهی از پیروی شیطان را به آنان گوشزد کرد.[۹]

مکان ابلاغ حدیث غدیر

مسلمانان، پس از اتمام حج، از مکه خارج شدند و 18 ذی‌حجه به منطقه خمّ رسیدند.[۱۰] غدیر خم، در فاصله دو میلی (5 کیلومتر) جحفه است و منزلگاهی بین مکه و مدینه دارد.[۱۱] زمانی که کاروان حج به این منطقه رسید، فرشته وحی آیه 67 سوره مائده/ 5 (آیه تبلیغ) را بر حضرت نازل، و ایشان را مأمور کرد که ولایت حضرت علی را به همگان اعلام کند.[۱۲]

نحوه ابلاغ حدیث غدیر

کاروانیان، به دستور حضرت، توقف کردند و دیگران نیز به آنان پیوستند. پس از نماز ظهر، حضرت خطبه‌ای برایشان خواند و فرمود که به زودی از میان آنان خواهد رفت. سپس از دو چیز گران‌بهایی که میان آنان به امانت نهاده و از ولایت و اولویت خویش بر مؤمنین سخن گفت.[۱۳] آن گاه دست علی را بالا برد و فرمود: «هر کسی که من مولا و صاحب‌اختیار اویم، این علی مولای اوست».[۱۴] سپس برای دوستان علی دعا، و برای دشمنان او نفرین کرد.[۱۵]

وقایع مهم روز ابلاغ حدیث غدیر

در این هنگام، حسان بن ثابت از حضرت اجازه گرفت و شعری در وصف این واقعه سرود.[۱۶] بعد از آن، خلیفه دوم این واقعه را به امام علی تبریک و تهنیت گفت.[۱۷]

منابع حدیث غدیر

این خطبه، با اختلاف در برخی جزئیات و تعابیر، در منابع شیعه[۱۸] و اهل سنت[۱۹] نقل شده است.

نقل‌های مستقیم

طبق نقل علامه امینی، این حدیث را احمد بن حنبل از 40 طریق، ابن جریر طبری از 72 طریق، جزری مقری از 80 طریق، ابن عقده از 105 طریق، ابوسعید سجستانی از 120 طریق، ابوبکر جعابی از 125 طریق[۲۰] و حافظ ابوالعلاء العطار همدانی نیز از 250 طریق نقل کرده‌اند.[۲۱] اهل سنت، اسناد این حدیث را کثیر دانسته و بیشتر اسناد آن را صحیح و حسن می‌دانند.[۲۲] میان راویان این حدیث، حدود 90 نفر از صحابه[۲۳] و 84 نفر از تابعین[۲۴] قرار دارند.

نقل‌های غیرمستقیم

علاوه بر نقل مستقیم از سوی این افراد، برخی این حدیث را از کسانی که در غدیر خم حاضر بوده‌اند، شنیده و نقل کرده‌اند. ابی‌الطفیل از 30 نفر[۲۵]، عامر بن لیلی غفاری از 17 نفر[۲۶]، عمیرة بن سعد از 12 نفر[۲۷]، زید بن ارقم از 16 نفر[۲۸]، زیاد بن ابی‌زیاد از 12 نفر[۲۹]، زاذان ابی‌عمر از 13 نفر[۳۰]، عبدالرحمان بن ابی‌لیلی از دوازده نفر[۳۱]، عبد خیر و عمرو ذی‌مره و حبة العرنی از 12 نفر[۳۲]، ابی‌هریره و انس و ابی‌سعید از 9 نفر[۳۳]، ابی‌قلابه از 12 نفر[۳۴]، زید بن یثیغ از 12 نفر، سعید بن وهب از 5 یا 6 نفر[۳۵] [۳۶] شنیده و نقل کرده‌اند.

اعتبار حدیث غدیر

در متون حدیثی و تاریخی، این حدیث به چند صورت نقل شده است.

  • در مشهورترین نقل، تنها به اعلام ولایت امام علی اشاره شده است که پیامبر فرمود: «هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست».[۳۷]
  • در برخی نقل‌ها، افزون بر این اعلان، به دعای حضرت در حق امام علی اشاره دارد.[۳۸]
  • برخی نقل‌ها اشاره دارد که پیامبر ابتدا از مردم در مورد اولویت خود، نسبت به امور آنان، پرسید و سپس ولایت حضرت علی را به آنان اعلام کرد.[۳۹]
  • برخی نقل‌ها نیز به سؤال از مردم، نصب حضرت علی و دعا برای ایشان اشاره دارد.[۴۰]
  • در تعدادی از نقل‌ها، علاوه بر سؤال از مردم، اعلان ولایت علی و دعا در حق ایشان، به تهنیت خلیفه دوم به ایشان اشاره شده است.[۴۱]
  • برخی نیز به ابیاتی از حسان بن ثابت در توصیف این واقعه اشاره کرده‌اند.[۴۲]

نقد به عدم تواتر حدیث غدیر

با وجود ادعای تواتر و اسناد و طریق‌هایی که ذکر شد، برخی از علمای اهل سنت برآنند که این حدیث را نمی‌توان متواتر و صحیح دانست[۴۳]؛ زیرا اکثر اصحاب حدیث، همچون بخاری و مسلم، نقل نکرده‌اند و برخی چون ابی‌داود و ابی‌حاتم رازی آن را ضعیف شمرده‌اند.[۴۴]

پاسخ به نقد

در جواب این ادعا گفته شده، علمای زیادی از اهل سنت، همچون ترمذی (279ق.)،[۴۵] طحاوی (279ق.)[۴۶]، حاکم نیشابوری (405ق.)،[۴۷] اسماعیل بن عمر بن کثیر (774ق.)،[۴۸] ابن حجر عسقلانی (852ق.)[۴۹] و ابن حجر هیتمی (974ق.)[۵۰] به صحت اسناد این حدیث شهادت داده‌اند. به علاوه نقل‌های زیادی، با واسطه و بدون واسطه، از سوی صحابه و تابعین، نشان‌دهنده صحت سند این حدیث است.

نقد به عدم حضور امام علی

ایراد دیگری که گرفته شده، این است که علی، در آن زمان، در مکه نبود و در غدیرخم حضور نداشت. بلکه در مأموریت یمن بود.[۵۱]

پاسخ به نقد

در مقابل، موافقان برآنند که علی در آن زمان از یمن به مکه بازگشت و در مراسم حج آن سال شرکت داشت[۵۲]؛ همان طور که در منابع اهل سنت هم بیان شده است.

دلالت حدیث غدیر

حدیث غدیر، از همان ابتدا، زمینه‌ساز مباحث گسترده عقیدتی شد. احتجاج‌های حضرت علی و اهل بیت(ع) به این حدیث، از جمله اولین صورت‌های استفاده از این حدیث بود. متکلمان شیعه نیز، برای اثبات حقانیت و اولویت حضرت علی برای خلافت، به این حدیث استناد کرده‌اند. شیخ مفید، اولین متکلمی بود که به صورت مفصل به این حدیث استدلال کرد.[۵۳] شیخ طوسی[۵۴] و علامه حلی[۵۵] نیز به بحث از این حدیث پرداخته‌اند. پس از آن متکلمان اهل سنت، همانند فخر رازی(604ق.)،[۵۶] قاضی ایجی (756ق.)،[۵۷] تفتازانی[۵۸] و جرجانی (812ق.)[۵۹] به پاسخگویی پرداختند.

نظر شیعه

شیعیان معتقدند که لفظ مولا در این روایت به معنای اولی در تصرف است و همان طور که پیامبر نسبت به مسلمانان از خودشان اولی بوده است، امام علی نیز دارای چنین اولویتی است. این استدلال، بر اثبات دو امر متوقف است: یکی اینکه مولا به معنای اولی در تصرف باشد و میان اولویت در تصرف و امامت و خلافت، ملازمه باشد.[۶۰] به نظر این افراد، قرائن داخلی، نشان‌دهنده تعین این واژه در معنای اولی در تصرف است و با اثبات اولویت ایشان، امامت ثابت می‌شود؛ زیرا اهل لغت، واژه اولی را تنها در موردی به کار می‌برند که آن شخص، تدبیر افراد تحت اولویتش را بر عهده دارد و امر و نهی‌اش نزد آنان نافذ است.[۶۱] وقتی اولویت در تصرف ثابت شد، اولویت ایشان در تمام شئون زندگی مسلمانان نیز ثابت می‌شود؛ همان‌گونه که پیامبر چنین اولویتی داشت. برای اثبات این مدعا، شیعیان به تحلیل مفاد حدیث پرداخته‌اند. کلمه مولا، که در این حدیث چند مرتبه به کار رفته است، مشتق از «ولیّ» و از نام‌های خداوند است.[۶۲]

معانی ولی

این واژه در چند معنا به کار رفته است. در یک کاربرد، ولیّ بر وزن فعیل به معنای فاعل است[۶۳] و بر معانی والی، حاکم، سرپرست، مدبّر، متصرّف در امور و ولی‌نعمت دلالت دارد.[۶۴] کاربردهای دیگر این واژه عبارتند از: اولی و سزاوارتر، نزدیک، بدون فاصله[۶۵] و تابع دوستدار.[۶۶]

نظر اهل سنت

علمای اهل سنت معتقدند که مولا در این حدیث، به معنای صاحب‌اختیار و اولی در تصرف نیست، بلکه به معنای دوست و ناصر است. افرادی مانند تفتازانی[۶۷]، فخر رازی (604ق.)[۶۸]، قاضی ایجی (756)[۶۹] و جرجانی (812ق.)[۷۰] چنین ادعایی دارند. برخی دیگر نیز معتقدند، به اتفاق نظر واژه‌شناسان و علمای علم لغت، صیغه مَفعَل به معنای افعَل در کلام عرب به کار نرفته است، پس مولا نمی‌تواند به معنای اولی در تصرف باشد.[۷۱] به علاوه اگر مولا با اولی مترادف بود، می‌توانستیم هر یک را به جای دیگری به کار ببریم.[۷۲]

پاسخ به ادعای اهل سنت

در مقابل، علمای شیعه معقتدند علاوه بر آن‌که خود علمای اهل سنت تصریح کرده‌اند که مولا در معنای اولی و صاحب‌اختیار استعمال شده است[۷۳] و ادیبان و واژه‌شناسانی چون غیاث برغوث التغلبی اخطل (90ق.)،[۷۴] ابوالشعثاء بن رؤبة السعدی عجاج (90ق.)[۷۵]، ابوزکریا یحیی بن زیاد فراء (207ق.)[۷۶]، ابوعبیده معمر بن مثنی (209ق.)[۷۷]، اخفش (215ق.) و زجاج (311ق.)[۷۸] بر این استعمال تصریح کرده‌اند، اگر عدم استعمال یک واژه به جای دیگری، نشانه عدم ترادف آن دو باشد، از آنجا که مولا به جای ناصر نیز نمی‌تواند استعمال شود، پس مولا به معنای ناصر هم نیست. در حالی که ادعای این افراد این است که مولا در این حدیث، به معنای ناصر است. به علاوه استفاده دو واژه مترادف به جای هم، در جایی درست است که مانعی وجود نداشته باشد و در اینجا چون اولی فقط با حرف اضافه «من» به کار می‌رود، نمی‌توان مولا و اولی را به جای هم به کار برد.[۷۹]

قرائن لفط مولا در معنای سرپرست

به اعتقاد شیعیان، با وجود تنوع کاربردی این واژه، به واسطه قرائن داخلی و خارجی این حدیث، واژه مولا منحصر در معنای اولی است.[۸۰]

تقارن دو جمله

«الست اولی بکم من انفسکم» و جمله «من کنت مولاه»: در این حدیث، پیامبر بر اولویت خویش بر مؤمنین اشاره دارد. این سخن، مفاد آیه شریفه (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) (احزاب/33، 6) است که اولویت مطرح شده در آن، به معنای اولویت ایشان در تدبیر امور مؤمنان و در حکم کردن در مورد آنان است که اطاعت از ایشان، در این موارد، واجب است.[۸۱] طبق نظر برخی مفسران، اولویت در این آیه، تمام امور دین و دنیای مسلمانان را شامل می‌شود[۸۲]؛ چراکه ایشان مؤمنان را تنها به چیزی امر می‌کند که صلاح دین و دنیای آنان در آن باشد.[۸۳] تقارن جمله اول، که به معنای اولویت در تصرف است، با جمله دوم نشان می‌دهد که مراد از مولا، در فراز دوم نیز، صرفاً بیان اولویت علی در تصرف است.[۸۴]

جملات ابتدایی خطبه‌ی پیامبر

در آغاز خطابه خود، از رحلت خویش، توحید و از اینکه آیا به رسالت خویش عمل کرده است، سخن می‌گوید.[۸۵] اینها همگی قرینه‌اند که حضرت به فکر دوران پس از رحلت خویش است تا امت، بی‌امام نماند و زحمات طاقت‌فرسایی که در این سال‌ها کشیده، هدر نرود.[۸۶]

تبریک و تهنیت عمر و ابوبکر

در برخی نقل‌های این حدیث بیان شده که پس از پایان خطبه حضرت، خلیفه اول و دوم، نزد امام علی آمدند و این جریان را به ایشان تبریک گفتند.[۸۷] عمر بن خطاب به ایشان گفت: «ای اباالحسن! گوارا باد بر تو، مولای من و هر مرد و زن مؤمنی شدی».[۸۸] این نوع تبریک گفتن، نشان می‌دهد که فهم صحابه از کلمه مولا، معنای خلافت و اولویت بوده است.[۸۹]

شعرهای مسلمانان صدر اسلام

تعدادی از مسلمانان، این واقعه را به نظم درآورده‌اند. اولین آنها، حسان بن ثابت بود. او که در آن مکان حضور داشت، از رسول‌الله اجازه گرفت و در وصف این واقعه چند بیت سرود. او در این ابیات، این واقعه را نصب حضرت علی به عنوان امام و هادی دانسته است. بعدها عمرو بن عاص، قیس بن سعد بن عباده، کمیت بن زید اسدی، محمد بن عبدالله حمیری و عبدی کوفی، این واقعه را در قالب اشعاری بیان کردند. علامه امینی نام چند شاعر از صحابه و تابعین را نقل می‌کند.[۹۰] محتوای تمام این ابیات و شعرها نشان می‌دهد که فهم آنان از واژه مولا، اولویت و خلافت بوده است.

استناد اهل بیت به این حدیث

امام علی در چند موضع به این حدیث استناد نموده است تا اولویت خویش را در خلافت و امامت نشان دهد. ایشان در نامه‌ای به معاویه، در ضمن چند بیت شعر، به این مسئله اشاره کردند.[۹۱] احتجاج با طلحه در جنگ جمل[۹۲]، احتجاج در حیاط مسجد کوفه[۹۳] و احتجاج ایشان در جنگ صفین[۹۴]، از دیگر موارد این امر است. فاطمه زهرا نیز در برابر مخالفان خلافت حضرت علی، به این حدیث احتجاج نمود.[۹۵]

نزول آیه تبلیغ

آیه 67 سوره مائده/5، که بنا بر روایات[۹۶] و نظر برخی مفسران[۹۷]، در حجةالوداع و بین راه مکه و مدینه نازل شده است، تبلیغ امری مهم و هم‌سنگ رسالت 23 ساله را بر دوش حضرت نهاده است. هرچند برخی معتقدند که مراد از این مأموریت، بیان اموری چون حکم قصاص و رجم، حکم ازدواج با همسر فرزندخوانده‌اش زید، حکم وجوب جهاد یا بیان عیوب یهود و قریش یا عیوب بت‌های مشرکان بوده است.[۹۸] اما به نظر می‌رسد تأکیداتی که در این آیه وجود دارد، مؤید این است که این آیه مربوط به اعلان ولایت علی به مردم بوده است[۹۹]؛ چنان‌که نظر ابن عباس، براء بن عاذب و محمد بن علی هم همین است.[۱۰۰]

نزول آیه اکمال دین

آیه 3 سوره مائده(5) که بعد از اتمام خطبه پیامبر نازل شد[۱۰۱]، نشان‌دهنده ویژگی‌هایی برای این روز است: مأیوس شدن کافران از دین اسلام، کامل شدن معارف دین، تمام شدن نعمت خداوند و رضایت او به اینکه اسلام، دین نهایی مردم باشد.[۱۰۲] این آیه، به تعبیر برخی، آخرین فریضه در اسلام را بیان کرد و بعد از آن، فریضه‌ای بیان نشد[۱۰۳] و شریعت، بعد از آن، زیاده و نسخی نیافت.[۱۰۴] پیامبر نیز، پس از نزول این آیه، حمد و سپاس خداوند را به خاطر اتمام و اکمال دین به جای آورد.[۱۰۵] با توجه به اینکه در آن زمان حکمی باقی نمانده بود که بیان نشده باشد و کامل کننده دین و مأیوس‌کننده کفار باشد، اعلام ولایت حضرت علی تنها مسئله‌ای بود که تمام این خصوصیات را دارا بود.[۱۰۶] همان طور که در چند روایت به این مسئله اشاره شده است.[۱۰۷]

پاسخ به یک شبهه

عده‌ای معتقدند که این آیه، در روز عرفه و در منطقه عرفات، نازل شده است[۱۰۸]؛ علاوه بر اینکه اکمال دین، به خاطر اکمال شریعت و احکام دین[۱۰۹]، با بیان احکامی بوده که احتیاج آیندگان را نیز برطرف کرده و نیازی به آمدن دین جدید نیست.[۱۱۰] در جواب گفته شده مأیوس شدن کفار و اکمال دین باید به خاطر عاملی باشد که عقلاً بتواند این کار را انجام دهد و کامل شدن احکام، چه ربطی به مأیوس شدن کفار از ارتداد مسلمانان دارد؛ آن هم چیزی نمی‌تواند باشد جز اعلان ولایت و تعیین خلیفه که باعث کامل شدن دین و مأیوس شدن کفار، از نفوذ به آن، می‌شود.[۱۱۱] به علاوه قوت ظاهری اسلام در روز فتح مکه ظاهر شد، نه در سال دهم.[۱۱۲]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. الآثار الباقیه، ص71؛ الخصال، ج2، ص487؛ بحارالانوار، ج15، ص252.
  2. تاریخ الطبری، ج3، ص149.
  3. صحیح البخاری، ج4، ص1599؛ تاریخ الطبری، ج3، ص152؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص360.
  4. السیرة النبویه، ج2، ص601.
  5. المغازی، ج3، ص1089؛ البدایة و النهایه، ج5، ص110.
  6. تاریخ الطبری، ج3، ص149.
  7. تاریخ الطبری، ج3، ص132؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص110؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص289.
  8. المغازی، ج3، ص1079-1080؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص289.
  9. تاریخ الطبری، ج3، ص150-152؛ السیرة النبویه، ج2، ص603-604.
  10. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص118.
  11. معجم البلدان، ج2، ص103.
  12. تفسیر القرآن المجید، ج1، ص184؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص332.
  13. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص112.
  14. اسدالغابه، ج5، ص253؛ الکافی، ج2، ص27.
  15. انساب الاشراف، ج2، ص111؛ البدایة و النهایه، ج7، ص349؛ السنن الکبری، ج5، ص45.
  16. الامالی، ص575؛ اقسام المولی، ص35؛ الاقتصاد، ص351.
  17. البدایة و النهایه، ج7، ص349.
  18. الخصال، ج1، ص66؛ الاحتجاج، ج1، ص60.
  19. اسدالغابه، ج1، ص439؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص118؛ البدایة و النهایه، ج7، ص348-349.
  20. الغدیر، ج1، ص40.
  21. الغدیر، ج1، ص158.
  22. فتح الباری، ج7، ص61.
  23. الغدیر، ج1، ص41-144.
  24. الغدیر، ج1، ص145-312.
  25. مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص370.
  26. الاصابه، ج3، ص484.
  27. مناقب امام علی بن ابی‌طالب، ج1، ص66.
  28. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص370.
  29. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص88.
  30. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص84.
  31. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص119؛ تاریخ بغداد، ج16، ص348.
  32. مناقب امام علی بن ابی‌طالب، ج1، ص54.
  33. مجمع الزوائد، ج9، ص136.
  34. الکنی و الاسماء، ج3، ص928.
  35. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص118.
  36. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص366.
  37. سنن ابن ماجه، ج1، ص45؛ سنن الترمذی، ج5، ص297؛ السنن الکبری، ج5، ص108.
  38. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص152.
  39. مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص347.
  40. مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص370؛ مسند ابی یعلی، ج11، ص307؛ المعجم الکبیر، ج5، ص194.
  41. مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص281.
  42. الامالی، ص575؛ اقسام المولی، ص35؛ الاقتصاد، ص351.
  43. شرح المقاصد، ج5، ص272.
  44. شرح المواقف، ج8، ص361.
  45. سنن الترمذی، ج5، ص563.
  46. بیان مشکل الآثار، ج4، ص212.
  47. المستدرک، ج3، ص118.
  48. البدایة و النهایه، ج5، ص209.
  49. فتح الباری، ج7، ص74.
  50. الصواعق المحرقه، ج1، ص106.
  51. شرح المواقف، ج8، ص361؛ بیان مشکل الآثار، ج4، ص212.
  52. المغازی، ج3، ص1079-1080؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص289.
  53. نک: اقسام المولی، ص28 به بعد؛ الافصاح فی الامامه، ص32.
  54. الاقتصاد، ص345.
  55. کشف المراد، ص369.
  56. الاربعین، ج2، ص283.
  57. شرح المواقف، ج8، ص360-365.
  58. شرح المقاصد، ج5، ص273-275.
  59. شرح المواقف، ج8، ص360-365.
  60. الاربعین، ج2، ص283.
  61. الشافی فی الامامه، ج2، ص277.
  62. لسان العرب، ج15، ص407؛ تهذیب اللغة، ج15، ص324-327 «ولی».
  63. المصباح، ج1-2، ص672؛ محیط المحیط، ص986، «ولی».
  64. معجم مقاییس اللغه، ج6، ص141، «ولی».
  65. مجمع البحرین، ج1، ص462؛ محیط المحیط، ص985؛ القاموس المحیط، ج4، ص401-402، «ولی».
  66. لسان العرب، ج15، ص411؛ تهذیب اللغة، ج15، ص322؛ مجمع البحرین، ج1، ص64-465.
  67. شرح المقاصد، ج5، ص273-275.
  68. الاربعین، ج2، ص283.
  69. شرح المواقف، ج8، ص360-365.
  70. شرح المواقف، ج8، ص360-365.
  71. شرح المواقف، ج8، ص361.
  72. التفسیر الکبیر، ج29، ص459.
  73. شرح المقاصد، ج5، ص273.
  74. الشافی فی الامامه، ج2، ص270.
  75. الشافی فی الامامه، ج2، ص270.
  76. التفسیر الکبیر، ج29، ص227؛ الشافی فی الامامه، ج2، ص270.
  77. التفسیر الکبیر، ج29، ص227؛ الشافی فی الامامه، ج2، ص269.
  78. التفسیر الکبیر، ج29، ص227.
  79. الغدیر، ج1، ص624.
  80. الشافی فی الامامه، ج2، ص279-281؛ الغدیر، ج1، ص646-650.
  81. التبیان، ج8، ص317.
  82. الکشاف، ج3، ص523؛ تفسیر بیضاوی، ج4، ص225.
  83. الکشاف، ج3، ص225.
  84. الاربعین، ج2، ص283.
  85. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص118؛ اسدالغابه، ج1، ص439؛ البدایة و النهایه، ج7، ص348-349.
  86. الغدیر، ج1، ص657.
  87. فیض القدیر، ج6، ص281.
  88. مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص281؛ ج1، ص46؛ البدایة و النهایه، ج7، ص349.
  89. الغدیر، ج1، ص667.
  90. الغدیر، ج2، ص51-495.
  91. الغدیر، ج2، ص53-54؛ نوادر الاخبار، ص179.
  92. المستدرک، ج3، ص419؛ مروج الذهب، ج2، ص365.
  93. البدایة و النهایه، ج5، ص211.
  94. کتاب سُلَیم بن قیس، ص758؛ بحارالانوار، ج33، ص141.
  95. البدایة و النهایه، ج7، ص304؛ مناقب اسد الغالب، ج1، ص5.
  96. تفسیر قمی، ج1، ص171؛ تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص343.
  97. الدر المنثور، ج2، ص298؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص332.
  98. التفسیر الکبیر، ج12، ص400-402.
  99. تفسیر العیاشی، ج1، ص331؛ مجمع البیان، ج3، ص334.
  100. التفسیر الکبیر، ج12، ص401.
  101. البرهان، ج2، ص227.
  102. المیزان، ج5، ص181؛ تفسیر نمونه، ج4، ص258.
  103. تفسیر العیاشی، ج1، ص293؛ تفسیر قمی، ج1، ص162؛ البرهان، ج2، ص240.
  104. التفسیر الکبیر، ج11، ص288.
  105. تفسیر ابن کثیر، ج2، ص14؛ البرهان، ج2، ص223؛ الولایه، ص310.
  106. نک: المیزان، ج5، ص168-175.
  107. تفسیر العیاشی، ج1، ص293.
  108. جامع البیان، ج6، ص54.
  109. جامع البیان، ج6، ص51؛ تفسیر جلالین، ج1، ص110.
  110. التفسیر الکبیر، ج11، ص287.
  111. المیزان، ج5، ص284.
  112. المیزان، ج5، ص279.

منابع

  • الآثار الباقیه عن قرون الخالیه، ابوریحان بیرونی (م.440ق.)، تحقیق پرویز اذکایی، تهران، میراث مکتوب، 1422ق.
  • الاحتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی الطبرسی (م.520ق.)، به کوشش سید محمد باقر موسوی خرسان، مشهد، انتشارات المرتضی، 1403ق.
  • الاربعین فی اصول الدین، محمد بن عمر الفخر الرازی (م.606ق.)، به کوشش حجازی، مصر، مکتبة الکتاب الازهریه، 1406ق.
  • اسد الغابة فی معرفة الصحابه، علی بن محمد ابن الاثیر (555-630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
  • الاصابة فی تمییز الصحابه، ابن حجر العسقلانی (773-852ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • الافصاح فی الامامه، محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید) (336-413ق.)، تهران، انتشارات بنیاد بعثت، 1414ق.
  • الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، محمد بن حسن الطوسی (385-460ق.)، به کوشش حسن سعید، بیروت، دار الاضواء، 1406ق.
  • اقسام المولی فی اللسان، محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید) (336-413ق.)، به کوشش مهدی نجف، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق.
  • الامالی، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) (311-381ق.)، تصحیح قسم الدراسات الاسلامیة مؤسسة البعثه، تهران، انتشارات بنیاد بعثت، 1417ق.
  • انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری (م.279ق.)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
  • بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمد باقر المجلسی (1037-1110ق.)، تصحیح محمد باقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمد مهدی موسوی خرسان، بیروت، داراحیاء التراث العربی و مؤسسة الوفاء، 1403ق.
  • البدایة و النهایة فی التاریخ، اسماعیل بن عمر بن کثیر (700-774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف، 1411ق.
  • البرهان فی تفسیر القرآن، هاشم بن سلیمان البحرانی (م.1107ق.)، تهران، البعثه، 1415ق.
  • بیان مشکل الآثار، ابوجعفر الطحاوی، به کوشش الانوروطه، دار النشر.
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم والملوک)، محمد بن جریر الطبری (224-310ق.)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب الیعقوبی (م.292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
  • تاریخ بغداد، احمد بن علی الخطیب البغدادی (م.463ق.)، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
  • التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن الطوسی (385-460ق.)، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1963م.
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، اسماعیل بن عمر بن کثیر (700-774ق.)، به کوشش محمد حسین شمس‌الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
  • تفسیر الثعلبی (الکشف و البیان)، احمد بن محمد الثعلبی (م.427ق.)، به کوشش محمد بن عاشور و نظیر الساعدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
  • تفسیر الجلالین، جلال‌الدین المحلی (م.864ق.)، و عبدالرحمان بن ابی‌بکر السیوطی (849-911ق.)، بیروت، مؤسسة النور، 1416ق.
  • تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود العیاشی (م.320ق.)، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، 1380ق.
  • تفسیر القرآن المجید المستخرج من تراث الشیخ المفید، محمد علی ایازی (1333- ش.)، قم، بوستان کتاب، 1424ق.
  • تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی (م.307ق.)، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، قم، انتشارات دار الکتاب، 1404ق.
  • التفسیر الکبیر، محمد بن عمر الفخر الرازی (م.606ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
  • تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التاویل)، البیضاوی (م.685ق.)، به کوشش یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1418ق.
  • تفسیر جوامع الجامع، الفضل بن الحسن الطبرسی (468-548ق.)، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1378ش.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبی (م.671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
  • تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • تهذیب اللغه، محمد الازهری (م.370ق.)، به کوشش عبدالسلام هارون.
  • الخصال المحمودة و المذمومه، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) (311-381ق.)، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1410ق.
  • الدر المنثور فی التفسیر بالماثور و هو مختصر تفسیر ترجمان القرآن، عبدالرحمان بن ابی‌بکر السیوطی (849-911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
  • سنن ابن ماجه، محمد بن زید الربعی ابن ماجه (م.275ق.)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
  • سنن الترمذی (الجامع الصحیح)، محمد عیسی الترمذی (م.279ق.)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دار الفکر، 1402ق.
  • السنن الکبری، احمد بن علی النسائی (215-303ق.)، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
  • السیرة الحلبیه، نورالدین علی بن احمد الحلبی (م.1044ق.)، به کوشش الخطیب، قاهره، دار الکتب الحدیثه.
  • السیرة النبویه، عبدالملک بن هشام (م.218ق.)، تحقیق مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم الابیاری، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
  • الشافی فی الامامه، سید المرتضی (م.436ق.)، تحقیق سید عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، مؤسسة الصادق، 1410ق.
  • شرح المقاصد فی شرح القواعد، التفتازانی (م.793ق.)، به کوشش عبدالرحمان، قم، الرضی، 1409ق.
  • شرح المواقف، علی بن محمد الجرجانی (م.816ق.)، قم، الرضی، 1325ق.
  • صحیح البخاری، البخاری (م.256ق.)، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، الیمامه، 1407ق.
  • الصواعق المحرقه، احمد بن حجر الهیتمی (م.974ق.)، به کوشش عبدالرحمان بن عبدالله الترکی، بیروت، مؤسسة الرساله، 1417ق.
  • الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، عبدالحسین الامینی، قم، مرکز الغدیر، 1416ق.
  • فتح الباری شرح صحیح الامام ابی‌عبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، ابن حجر العسقلانی (773-852ق.)، شرح عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، تحقیق محمد فواد عبدالباقی و محب‌الدین خطیب، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
  • فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر، المناوی (م.1031ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • القاموس المحیط، محمد بن یعقوب فیروزآبادی (م.817ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.
  • الکافی، محمد بن یعقوب کلینی (م.329ق.)، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، انتشارات دار الکتب اسلامیه، 1375ش.
  • الکشاف، محمود بن عمر الزمخشری (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
  • الکنی و الاسماء، محمد الدولابی (م.310ق.)، به کوشش الغاریابی، بیروت، دار ابن حزم، 1421ق.
  • لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
  • مجمع البحرین، فخرالدین بن محمد الطریحی (م.1085ق.)، به کوشش الحسینی، بیروت، الوفاء، 1403ق.
  • مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسی (468-548ق.)، مقدمه محمد جواد بلاغی (1864-1933م.)، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبایی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علی بن ابی‌بکر الهیثمی (م.807ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1402ق.
  • محیط المحیط، بطرس بن یونس بستانی (م1300ق.)، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1978م.
  • مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین المسعودی (م.346ق.)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، 1409ق.
  • المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله الحکام النیسابوری (م.405ق.)، به کوشش مصطفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
  • مسند ابی‌یعلی، احمد بن علی بن المثنی (م.307ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دار المأمون للتراث.
  • مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل (م.241ق.)، بیروت، دار الصادر، بی‌تا.
  • المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، احمد بن محمد بن علی، الفیومی (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق.
  • المعارف، ابن قتیبه دینوری (213-276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شریف الرضی، 1373ش.
  • معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله الحموی (م.626ق.)، بیروت، دار الصادر، 1995م.
  • المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی (260-360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
  • معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس (م.395ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1404ق.
  • المغازی، محمد بن عمر الواقدی (م.207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1409ق.
  • مناقب اسد الغالب ممزق الکتائب، ابن الجزری (م.833ق.)، به کوشش الطنطاوی، القاهره، مکتبة القرآن.
  • مناقب امام علی بن ابی‌طالب7، علی بن محمد ابن المغازلی (م.483ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1412ق.
  • المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی (1282-1360ش.)، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1393ق.
  • نوادر الاخبار فیما یتعلق باصول الدین، محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی (1006-1091ق.)، به کوشش مهدی انصاری قمی، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370ش.