امهات المؤمنین: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۷: | ||
* [[ام حبیبه]] | * [[ام حبیبه]] | ||
* [[جویریة بنت حارث]] | * [[جویریة بنت حارث]] | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۰۴
امهات المؤمنین (مادران مسلمانان) لقبی است که بر اساس آیه ششم سوره احزاب به همسران پیامبر اسلام داده شده است.اعطای این لقب به معنای احترام همسران پیامبر(ص) و حرام بودن ازدواج با آنان است. بنابر آیات قرآنی، همسران پیامبر ملزم به رعایت برخی احکام ویژه بودند مثل: دو برابر بودن کیفر گناهان و همچنین پاداش اعمال نیکشان، وجوب پردهنشینی و بیرون نشدن از خانه، مگر برای کارهای لازم و یا داشتن حجاب ویژه یا حرمت ازدواج آنان در پی وفات پیامبر گرامی(ص) و ... . پيامبر گرامي(ص) تا 25 سالگي ازدواج نكرد و از 25 تا 50 سالگي، تنها همسر ايشان خديجه بود. ديگر همسران ايشان تنها در دوره تشكيل حكومت اسلامي در مدينه، برپايه ضرورتهاي سياسي و اجتماعي، به ازدواج ايشان درآمدند. ازدواج پيامبر با 11 زن، مسلّم است و درباره ازدواج ایشان با برخی دیگر از زنان اختلاف وجود دارد. برخی اختلافات و کشمکش ها بین همسران پیامبر، موجب بروز وقایعی در دوره زندگی آن حضرت شد و در حوادث سیاسی بعد از حیات ایشان نیز تاثیر گذار بود. گفته شده که همسران آن حضرت در دو گروه تقسیم شده بودند: حزب ام سلمه و حزب عایشه. همسران پیامبر(ص) در قبرستان بقیع مدفون هستند، غیر از خدیجه(س)، میمونه و بنابر روایتی ام حبیبه که در شام مدفون است.
وجه تسمیه
اُمّهات جمع «اُمّ» به معنای مادران است. «امهات المؤمنین» لقبی است که خداوند بر پایه آیه 6 احزاب به همسران پیامبر داده است: ( النَّبِیُّ اَولی بِالمُؤمِنینَ مِن اَنفُسِهِم وَ اَزواجُهُ اُمَّهاتُهُم)؛ «پیامبر در کار دین و دنیای مؤمنان از آنان درباره خودشان سزاوارتر است و همسران او به منزله مادران ایشانند».
همسران پیامبر: امهات المومنین
خدیجه دختر خُوَیْلد، سوده دختر زَمْعه، عایشه دختر ابوبکر، حَفْصه دختر عمر، اُم سلمه دختر ابواُمَیّه، اُم حبیبه دختر ابوسفیان، زینب دختر خُزَیمَه، زینب دختر جَحْش، جُوَیْریه دختر حارث، صفیه دختر حُییّ بن اخطب، و مَیمونَه دختر حارث، به اجماع مسلمانان صاحبان این لقب یعنی امهات المومنین هستند.[۱]
ردیف | نام | زمان ازدواج | مدت ازدواج | سن ازدواج | علت ازدواج |
---|---|---|---|---|---|
۱ | خدیجه | 15 قبل از بعثت | 25 سال | 40 سال | صفات حسنه پیامبر(ص) |
۲ | سوده | 10 بعثت | 13 سال | 50 سال | بعد از فوت خدیجه پیامبر با او ازدواج کرد. |
۳ | عایشه | اندکی پیش از هجرت | 10 سال | 6 تا 18 سال | پیوند خانوادگی با ابوبکر |
4 | حفصه | سال 2 هجری | 8 سال | 21-29 | بعد از کشته شدن شوهرش در جنگ بدر پیامبر با او ازدواج کرد |
5 | ام سلمه | سال 3 هجری | 7 سال | 26 سال | بعداز کشته شدن شوهرش در جنگ احد پیامبر با او ازدواج کرد |
6 | ام حبیبه | سال 7 هجری | 3 سال | 40 سال | پس از ارتداد و فوت همسرش پیامبر با او ازدواج کرد. وی دختر ابوسفیان بود و این ازدواج پیوند پیامبر با دشمنان بود |
7 | زینب دختر خزیمه | سال 3 هجری | 3 تا 8 ماه | 29 سال | وی بعد از کشته شدن شوهرش در جنگ بدر و در اواخر عمر دچار تنگدستی شد، پیامبر با ازدواج سرپرستی او را به عهده گرفت |
8 | زینب دختر جحش | سال 5 هجری | 5 سال | 30 تا 40 سال | پس از طلاق زینب از زید پسر خوانده پیامبر، به فرمان خدا پیامبر برای برانداختن سنت جاهلی که فرزنده خوانده را مانند فرزند می دانست ، با زینب ازدواج کرد |
9 | جویریه | سال 5 هجری | 5 سال | 20 سال | پس از اسارت در جنگ بنی مصطلق، همسری پیامبر را پذیرفت |
10 | صفیه | سال 7 هجری | 3 سال | 17 سال | پس از اسارت در جنگ خیبر همسری پیامبر را پذیرفت |
11 | میمونه | سال 7 هجری | 3 سال | 27 سال | پس از فوت دومین شوهرش پیامبر با او ازدواج کرد |
خدیجه دختر خویلد اسدی
برپایه گزارش مشهور، وی بیوه زنی 40 ساله از اشراف قریش بود.[۲] البته گزارشی دیگر او را دوشیزهای 26 یا 28 ساله معرفی میکند.[۳] خدیجه، خود، به پیامبر پیشنهاد ازدواج داد[۴] و فرزندانی برای پیامبر زاد که نسل پیامبر خدا از طریق دختر گرامی او فاطمه زهرا(س) گسترش یافت.[۵] پیامبر گرامی(ص) خدیجه را از برترین زنان دنیا و همسنگ مریم دختر عمران میدانست که خداوند از طریق جبرئیل بر او سلام ویژه فرستاد.[۶] او نخستین زن مسلمان بود.[۷] پیامبر گرامی تا پایان عمر پیوسته از خدیجه و خوبیهایش سخن میگفت و به دوستان و آشنایان او نیکی میکرد و سال وفات خدیجه و ابوطالب را «عام الحزن» یعنی سال اندوه نامید.[۸]
سوده دختر زمعه
پیامبر در پی رحلت خدیجه(س) با سوده که زنی بیوه بیش از 50 سال سن در مکه بود، ازدواج کرد. وفات او را در دوران خلافت عثمان (حک: 26-35ق.) در 80 سالگی یاد کردهاند.[۹] سوده در پی نبرد بدر، با شنیدن خبر شکست مکیان خشمگین شد و سهیل بن عمرو را بر اثر پذیرش اسارت شماتت کرد[۱۰] و برای برادرانش که در میان کشتگان مشرکین بودند، روزها گریست. برخی این کار او را علت تصمیم پیامبر برای طلاق وی دانستهاند.[۱۱]
وی از رسول خدا خواست با اینکه به شوهر نیاز ندارد، به امید اینکه روز قیامت در شمار همسران پیامبر محشور شود، او را نگاه دارد.[۱۲]
عایشه دختر ابوبکر
پیامبر اندکی پیش از هجرت به مدینه، او را به عقد خود درآورد. سن او را هنگام عقد میان شش تا 18 سال گفتهاند.[۱۳]
امسلمه هند دختر ابوامیه
پدرش ابوامیة بن مغیره از اشراف قریش بود.[۱۴] همسرش ابوسلمه پسر عمه پیامبر بود که بر اثر جراحتی از نبرد اُحد به سال سوم ق. به شهادت رسید. ام سلمه از او چهار فرزند داشت[۱۵] و در 26 سالگی به همسری رسول خدا درآمد.[۱۶]
حفصه دختر عمر
وی در پی مرگ شوهرش خنیس پس از نبرد بدر (2ق.) به پیشنهاد عمر به همسری پیامبر درآمد.[۱۷] او همان همسری است که راز پیامبر را آشکار کرد.[۱۸]
امحبیبه رمله دختر ابوسفیان
پدرش از سران مشرک قریش و شوهر پیشینش عبیدالله بن جحش بود و از او دختری نیز داشت.[۱۹] عبیدالله در پی مهاجرت به حبشه مسیحی شد و بر اثر افراط در شرابخواری مُرد. پیامبر به سال هفتم ق. با ام حبیبه 40 ساله که با وجود ارتداد همسرش در حبشه، دین خود را حفظ کرده بود، ازدواج نمود و رشته خویشاوندی خود را با مهمترین دشمنانش محکمتر ساخت.[۲۰]
زینب دختر خزیمة بن حارث
او بیوهزنی نیکوکار و مشهور به «ام المساکین» (مادر فقیران) بود. شوهر دومش عبیده در نبرد بدر به شهادت رسید و زینب سه یا هشت ماه پایان عمرش را به همسری پیامبر درآمد و سپس به سال چهارم ق. درگذشت.[۲۱] هدف اصلی این ازدواج، حمایت از زینب و حفظ کرامت او بود که در پایان عمر دچار بیکسی و تهیدستی شده بود.[۲۲]
زینب دختر جحش
او دختر عمه پیامبر خدا(ص) بود که نخست با میانجیگری ایشان به ازدواج زید بن حارثه غلام آزاد شده و فرزند خوانده رسول خدا درآمد. این ازدواج با هدف تغییر نظام اشرافی جاهلی بود. اما در پی ناسازگاری با زید، از او طلاق گرفت. پیامبر به فرمان خدا و برای نسخ سنت باطل قریش که فرزند خوانده را مانند فرزند میدانستند،با زینب ازدواج کرد.[۲۳] سن زینب هنگام ازدواج با پیامبر میان 35 تا 40 سال بود.[۲۴]
جویریه دختر حارث
بنیالمصطلق بود که شوهرش در نبرد با مسلمانان (5ق.) کشته شد و او همراه افرادی بسیار از این قبیله به اسارت مسلمانان درآمد. هنگامیکه پدر جویریه برای آزادی او و پرداخت بهایش نزد پیامبر آمد. پیامبر وی را میان رفتن با پدر یا ازدواج با خود مخیر گذاشت. جویریه که در آن هنگام 20 ساله بود، به رغم میل پدر، ازدواج با پیامبر را برگزید. مسلمانان که خبر ازدواج پیامبر با جویریه را شنیدند، بسیاری از اسیران این قبیله را آزاد نمودند[۲۵] که شمار آنان را 100 خانوار یادکردهاند.[۲۶]
وی دختر یکی از سران قبیلهصفیه دختر حیی بن اخطب
پدرش از سران یهود بنینضیر بود که در نبرد خیبر همراه شوهر صفیه کشته شد. صفیه که پیش از پیامبر با دو تن ازدواج کرده بود، در پی اسارتش در غزوه خیبر (7ق.) میان همسری پیامبر و پیوستن به قبیلهاش، همسری پیامبر را در 17 سالگی برگزید.[۲۷]
میمونه دختر حارث
پیامبر در پی وفات دومین شوهر میمونه، ابورهم بن عبدالعزی از بنیمالک، به سال هفتم ق. پس از انجام عمرة القضاء در مکه با او ازدواج کرد. او که در این هنگام 27 ساله بود، از شوهران پیشین خود فرزندی نداشت.[۲۸] میمونه واپسین زنی بود که پیامبر(ص) با وی ازدواج کرد. برپایه برخی روایات، این ازدواج به درخواست میمونه بود که مهریهاش را به پیامبر بخشید.[۲۹]
جز خدیجه و زینب دختر خزیمه، بقیه این زنان هنگام رحلت پیامبر(ص) زنده بودند و شش تن نخست، از قبیله قریش بهشمار میرفتند.[۳۰]
احکام اختصاصی همسران پیامبر
مطابق با آیات قرآن، احکامی بر زنان پیامبر نازل شد که هم جنبه فردی و هم جنبه اجتماعی داشت. بدین معنا که همسران پیامبر موظف به رعایت شئوناتی نظیر پرده نشینی بودند و دیگران نیز در مواجهه با همسران پیامبر موظف به رعایت جایگاه آنان بودند و نیز زنان پیامبر بعد از وفات پیامبر حرمت ازدواج داشتند و ازدواج با ایشان حرام بود.[۳۱]
شرح احکام بدین ترتیب است:
1. دو برابر بودن کیفر گناهان و همچنین پاداش اعمال نیکشان.[۳۲]
2. لزوم حفظ شؤون ویژه همسری پیامبر(ص) و یکسان نبودن شان و جایگاه آنان با جایگاه دیگر زنان.[۳۳]
3. وجوب پردهنشینی و بیرون نشدن از خانه، مگر برای کارهای لازم.[۳۴]
4. داشتن حجاب ویژه؛ بدین معنا که آنان باید با نامحرمان از پشت پرده سخن گویند.[۳۵]
5. مخیر بودن میان پذیرفتن زندگی با پیامبر و یا طلاق گرفتن و پرداخت همه حقشان به ایشان.[۳۶]
6. حرمت ازدواج آنان در پی وفات پیامبر گرامی(ص).[۳۷]
دلایل چندهمسری پیامبر
چند همسری پیامبر مربوط به دوران حکومت اسلامی در مدینه است. پیامبر در این دوران و برای تثبیت و تحکیم حکومت اسلامی، وصلت هایی را با قبایل مختلف انجام داد مانند بنی مصطلق[۳۸]، بنی نظیر[۳۹]، بنی امیه [۴۰].برخی از ازدواج های پیامبر نیز با هدف سرپرستی بیوه زنانی شکل گرفت که در جنگ های صدر اسلام همسران خود را از دست داده بودند؛ مانند زینب دختر خزیمه.[۴۱]
سیره پیامبر در مواجهه با همسرانش
پیامبر اسلام برای هریک از همسرانش زمانی معیّن کرده بود و هرروز با همه همسرانش دیدار میکرد و اگر نوبتش در همان روز بود، نزد او میماند وگرنه برمیخاست. در این دیدارها وی مدتی بیشتر را نزد ام سلمه میماند.[۴۲] این شیوه حتی در دوران بیماری ایشان نیز رعایت میشد تا هنگامی که حضرت فاطمه(س) از همسران پیامبر خواست که برای رعایت حال ایشان، حق خود را ببخشند و آنان نیز پذیرفتند.[۴۳] پیامبر هنگام سفر با قرعه یکی از همسرانش را برمیگزید و وی را با خود به سفر میبرد.[۴۴]
برخی زنان ایشان از او توقع داشتند با بهتر شدن اوضاع مسلمانان و به دست آوردن غنائم خیبر به سال نهم،[۴۵] وضع رفاهی بهتری را برای آنان فراهم کند. آنان میگفتند که اگر از پیامبر جدا شوند، شوهرانی مناسب خواهند یافت. از این رو، ناسازگاری آنان باعث شد تا پیامبر یک ماه از آنان کنارهگیری کند و به فرمان خدا آنان را میان پذیرفتن زندگی ساده و طلاق گرفتن از ایشان برای دستیابی به وضع مالی بهتر مخیر کرد.
همه یا بیشتر همسران پیامبر، ماندن با ایشان را برگزیدند.[۴۶] به همین مناسبت، آیات 28-34 احزاب نازل شد و افزون بر دستور تخییر، شرایط همسری رسول خدا را نیز بازگو کرد.[۴۷] سببهایی دیگر نیز برای این کنارهگیری رسول خدا(ص) گزارش شده است؛ از جمله افشای راز پیامبر به دست حفصه[۴۸] و حسدورزی برخی همسران رسول خدا به یکدیگر.[۴۹]
بر پایه بعضی از تفاسیر، از شرایط یاد شده در این آیات، رضایت دادن همسران به نحوه تقسیم رسول خدا بود. بر این اساس، پیامبر(ص) همسران خود را به دو دسته قسمت کرد: دستهای که نباید توقع زمانبندی منظم میداشتند (ارجائی) که عبارت بودند از سوده، جویریه، صفیه، میمونه، و ام حبیبه؛ و دستهای که ایشان با زمانبندی مساوی نزد آنان میرفت (ایوائی) که عبارت بودند از عایشه، حفصه، ام سلمه، و زینب دختر جحش.[۵۰]
مهریه زنان پیامبر
همه منابع از برابر بودن مهریه همه زنان پیامبر گزارش دادهاند؛ هرچند در مقدار آن اختلاف است. در بسیاری از منابع شیعه[۵۱] و سنی[۵۲] این مهریه برابر با 500 درهم گزارش شده است، مگر ام حبیبه که مهریه او 400 دینار بود؛ زیرا در این ازدواج، پادشاه حبشه، نجاشی وکیل پیامبر(ص) بود و به اقتضای پادشاهیاش آن مبلغ را معین کرد.[۵۳]
تردید درباره زنان دیگر
در منابع تاریخی،از زنان دیگری به عنوان همسران پیامبر یاد شده که محل تردید است و بسیاری از سیرهنویسان از آنها به عنوان همسران پیامبر نام نبردهاند، این زنان عبارتند از:
اسماء دختر نعمان کندی
اسماء دختر نعمان کندی.[۵۴] برپایه گزارش ابن عباس و ابی اسید ساعدی، پیامبر به گمان اینکه وی از این ازدواج ناخرسند بوده وی را طلاق داد.[۵۵]
فاطمه دختر ضحاک
فاطمه دختر ضحاک از قبیله بنیکلاب.[۵۶] او از پیامبر جدا شد.[۵۷]
ریحانه دختر شمعون
ریحانه دختر شمعون بن زید از بنیقریظه یا بنینضیر. برخی او را کنیز رسول خدا میدانند و برخی گفتهاند که پیامبر او را آزاد ساخت و با او ازدواج کرد.[۵۸]
ملیکه دختر داود
ملیکه دختر داود از بنیلیث. نام پدر او را کعب نیز گفتهاند که در فتح مکه بهدست لشکریان اسلام کشته شد. .[۵۹]
عالیه دختر ظبیان
درباره عالیه سه دیدگاه وجود دارد. برخی گفتهاند که وی به ازدواج پیامبر درآمد و سپس رسول خدا او را طلاق داد. شماری گفتهاند که در دوران زندگانی پیامبر درگذشت و برخی نیز او را همسر موقت پیامبر میدانند که در پی سپری شدن مدت، از او جدا شد.[۶۰]
قتیله دختر قیس
قتیله دختر قیس از قبیله بنیکنده و خواهر اشعث بن قیس. درباره او سه رای وجود دارد: 1. کنیز پیامبر بود. 2. تقاضای ازدواج بدون مهریه از پیامبر داشت. 3. به ازدواج پیامبر درآمد؛ اما پیش از رسیدن به مدینه، در پی رحلت پیامبر، نزد خانوادهاش بازگشت و همراه برادرش از اسلام رویگردان و مرتد شد.[۶۱]
سنا دختر صلت
او به عقد پیامبر درآمد؛ اما پیش از رسیدن به مدینه درگذشت.[۶۲]
ام شریک دختر حکیم
ام شریک دختر حکیم[۶۳] از بنیدوس ازد. او را غزیه دختر جابر بن حکیم نیز گفتهاند. برپایه گزارشی، او که هنوز با اسلام آشنا نشده بود، تردید خود را درباره پیامبر اظهار کرد و از او به خدا پناه برد. اما گزارشهایی دیگر او را زنی میدانند که درخواست ازدواج بدون مهریه از رسول خدا داشت و رسول خدا با تقاضایش موافقت نکرد.[۶۴] از پایداری او در برابر شکنجههای قومش و نیز کرامت الهی درباره او گزارشهایی در دست است.[۶۵]
خوله دختر هذیل
او در پی عقد با پیامبر در راه مدینه درگذشت.[۶۶]
شراف دختر خلیفه
شراف دختر خلیفه.[۶۷] برخی او را در شمار همسران رسول خدا میدانند که در زمان حیات پیامبر(ص) درگذشت.[۶۸]
عمره دختر یزید
عمره دختر یزید از بنیکلاب. گفته شده پیامبر او را طلاق داده است.[۶۹]
امیمه دختر شراحیل
در منابع آمده، امیمه در مواجهه با پیامبر ابراز ناخرسندی کرد از همین رو، پیامبر او را طلاق داد. برخی او را همان زنی دانستهاند که از پیامبر بهخدا پناه برد.[۷۰]
اختلاف و دو دستگی همسران پیامبر(ص)
رقابت و دودستگی میان همسران پیامبر، در موارد بسیار به آزار ایشان میانجامید. نمونه این رقابتها را میتوان در موارد زیر یافت:
نزول سوره تحریم و حسادت به ماریه قبطیه[۷۱]
اعتراضهای چندباره به پیامبر(ص) به سبب یاد کردن از حضرت خدیجه[۷۲]
ناراحتی برخی همسران پیامبر از ازدواجهای جدید ایشان[۷۳]
بهکار بستن ترفندهایی برای پیشگیری از ازدواج پیامبر با زنان دیگر،[۷۴]
تلاش برخی همسران پیامبر برای بد نام کردن زنان دیگر که آنان را نزد پیامبر محبوبتر میدیدند.[۷۵]
برپایه روایتی، زنان پیامبر در دوران زندگانی ایشان به دو حزب قسمت میشدند: حزب ام سلمه و حزب عایشه. حزب عایشه سهمی بیشتر از هدایای مردم به رسول خدا را بهدست میآورد که مایه شکایت و اعتراض زنان پیامبر گشت.[۷۶] برخی همسران رسول خدا برای هموار کردن مسیر خلافت فرد مطلوب خود تلاش میکردند. این تلاش در شیوه انتقال فرمان امامت جماعت مسجد پیامبر، در روزهای آخر عمر ایشان و در دوران بیماری او آشکار است.[۷۷] اینکار باعث شد تا پیامبر با حالت بیماری در مسجد حاضر شود و ابوبکر را که به امامت جماعت مشغول شده بود، کنار بزند و خود، نشسته، امامت نماز را برعهده گیرد.[۷۸] پیامبر چنان از این کار همسرانش آزرده شد که آنان را به زنانی فتنهگر تشبیه کرد[۷۹] که برپایه برخی آیات، قصد منحرف کردن حضرت یوسف را داشتند و یوسف، زندان را بر پذیرش پیشنهاد آنان برتری داد. (سوره یوسف، آیه 33)
همسران پیامبر بعد از وفات آن حضرت
پس از پیامبر، جایگاهی که قرآن برای همسران پیامبر مشخص کرده بود و سفارش پیامبر گرامی برای نیکی به همسرانش،[۸۰] موجب توجه ویژه خلفا به آنان شد؛ چنانکه به ایشان عطایایی داشتند.[۸۱] البته پس از پیامبر، همه زنان ایشان در یک جایگاه نبودند؛ چنانکه عمر سهم عطای عایشه را 2000 درهم بیش از دیگر زنان تعیین کرد[۸۲] و معاویه و عبدالله بن زبیر هدیههایی هنگفت به عایشه میدادند.[۸۳]
همه همسران پیامبر احادیثی را از ایشان آموخته و از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بودند. این ویژگی اجتماعی سبب نقش آفرینی آنان در تحولات سیاسی بعد از وفات پیامبر شد. نمود آشکار این مسأله در جنگ جمل رخ داد. در این جنگ ام سلمه به حمایت علی (ع) پرداخت[۸۴] و ام حبیبه[۸۵] و عایشه[۸۶] جانب شامیان را نگه داشتند. حفصه هم حامی شامیان بود ولی به توصیه برادرش عبدالله بن عمر از همراهی عایشه در این جنگ منع شد[۸۷].
عبدالله بن زبیر نیز به سبب خویشاوندی با عایشه در دوران حکومتش از حمایت عایشه برخوردار بود.[۸۸]
حجگزاردن همسران پیامبر
همه نُه همسر رسول خدا او را در حجة الوداع همراهی کردند و حج گزاردند.[۸۹] گویند که پیامبر(ص) همسرانش را در مدینه بر کجاوه شتران سوار کرد و برای حج گزاردن همراه خود به مکه برد.[۹۰] برپایه برخی روایات، پیامبر(ص) در حجة الوداع، روز عید قربان، برای همه همسران خود یک گاو قربانی کرد.[۹۱]
در دوران خلافت عمر، همسران پیامبر از انجام حج و عمره منع شدند و تنها در واپسین حجی که عمر به سال 23ق. بهجا آورد، آنان را با تشریفات ویژه سوار بر هودجهایی پوشیده همراه خود به حج برد. تنها سوده به پشتوانه برداشت خود از حدیثی از پیامبر، در خانه ماند و حج را بهجا نیاورد و زینب دختر جحش نیز در این هنگام درگذشته بود.[۹۲] عثمان نیز در دوران خلافت خود، به پشتوانه رفتار عمر، همه آنان را با خود به حج برد.[۹۳] از حج گزاردن همسران پیامبر در زمانهای دیگر نیز گزارشهایی در دست است.[۹۴]
حجرههای همسران پیامبر
خانهها یا حجرههای زنان پیامبر در ضلع غربی مسجد و بخشی از ضلع جنوبی تا جایگاه منبر قرار داشت و در گسترش مسجد در سده نخست ق. به مسجد پیوست.[۹۵] وارثان صفیه و خود عایشه حجرههایشان را به قیمت 180000 درهم به معاویه فروختند.[۹۶] پنج خانه کومههایی کوچک از برگ درخت نخل بود که پردههایی مویین بر درهایشان آویخته بود و چهار خانه دیگر اتاقهایی کوچک و گلی بود.[۹۷]
قبر همسران پیامبر
همسران ایشان در قبرستان بقیع مدفون هستند،[۹۸] مگر خدیجه(س) که در دهم رمضان سال دهم بعثت در سن 65 سالگی رحلت کرد و پیامبر(ص) او را کنار عبدالمطلب، عبد مناف و ابوطالب در مکه به خاک سپرد.[۹۹] نیز میمونه به سال 51ق. وفات کرد[۱۰۰] و در منطقه سرف نزدیک مکه دفن شد.[۱۰۱] همچنین بر پایه گزارشی، ام حبیبه در شام مدفون است.[۱۰۲]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ج1، ص46؛ اسد الغابه، ج1، ص40.
- ↑ الطبقات، ج8، ص174؛ الاستیعاب، ج1، ص35.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص98؛ الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص115.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص188؛ اسد الغابه، ج6، ص80.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص190؛ الاستیعاب، ج4، ص1819.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1821؛ الاصابه، ج8، ص101.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص309؛ البدء و التاریخ، ج5، ص71.
- ↑ اعلام الوری، ج1، ص53؛ امتاع الاسماع، ج1، ص45؛ نساء النبی، ص49-50.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص407؛ امتاع الاسماع، ج6، ص34.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص645؛ الکامل، ج2، ص131.
- ↑ تاریخنامه طبری، ج3، ص141.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص407؛ المنتظم، ج3، ص344.
- ↑ سیره ابن اسحق، ص255؛ انساب الاشراف، ج1، ص409.
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص200؛ اعلام النبوه، ص213.
- ↑ الطبقات، ج8، ص73؛ تاریخ طبری، ج3، ص164.
- ↑ الطبقات، ج8، ص76؛ الاصابه، ج8، ص343.
- ↑ الطبقات، ج8، ص175؛ انساب الاشراف، ج1، ص423.
- ↑ الطبقات، ج8، ص151؛ انساب الاشراف، ج1، ص424.
- ↑ الطبقات، ج8، ص77؛ انساب الاشراف، ج1، ص438.
- ↑ الطبقات، ج8، ص77؛ تاریخ طبری، ج3، ص165.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص27؛ انساب الاشراف، ج1، ص429؛ الاصابه، ج8، ص157.
- ↑ نساء النبی، ص135؛ همسران رسول خدا، ص25.
- ↑ همسران رسول خدا، ص46؛ زندگانی محمد، ص439.
- ↑ الطبقات، ج8، ص90.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص442؛ الطبقات، ج8، ص95.
- ↑ المغازی، ج1، ص411؛ اسد الغابه، ج6، ص57.
- ↑ تاریخ طبری، ج11، ص610؛ الاستیعاب، ج4، ص1871؛ الاصابه، ج8، ص210-212.
- ↑ الطبقات، ج8، ص111؛ انساب الاشراف، ج1، ص447؛ الاصابه، ج8، ص322.
- ↑ الاصابه، ج1، ص87.
- ↑ الاوائل، ص115؛ تاریخ طبری، ج3، ص167.
- ↑ سوره احزاب، آیه28-34
- ↑ تفسیر قمی، ج2، ص193؛ جامع البیان، ج21، ص101؛ نمونه، ج12، ص214.
- ↑ جامع البیان، ج22، ص3؛ نمونه، ج17، ص288؛ المیزان، ج16، ص308.
- ↑ مجموعه آثار، ج19، ص498.
- ↑ نمونه، ج17، ص401.
- ↑ کنز العرفان، ج2، ص239.
- ↑ السنن الکبری، ج7، ص69
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص422 ، الطبقات، ج8، ص95
- ↑ تاریخ طبری، ج11، ص610، الاستیعاب، ج4، ص1871، الاصابه، ج8، ص210-212
- ↑ الطبقات، ج8، ص77، تاریخ طبری، ج3، ص165
- ↑ نساءالنبی، ص135، همسران رسول خدا، ص25
- ↑ الطبقات، ج8، ص135-136؛ سبل الهدی، ج9، ص65.
- ↑ الطبقات، ج8، ص135؛ انساب الاشراف، ج1، ص415.
- ↑ الطبقات، ج8، ص135؛ انساب الاشراف، ج1، ص417.
- ↑ امتاع الاسماع، ج6، ص180.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص467؛ الکافی، ج6، ص139؛ جامع البیان، ج21، ص100.
- ↑ الطبقات، ج8، ص144-147؛ تفسیر قمی، ج2، ص192.
- ↑ الطبقات، ج8، ص149؛ مجمع البیان، ج10، ص47.
- ↑ جامع البیان، ج21، ص100؛ زاد المسیر، ج3، ص460.
- ↑ مجمع البیان، ج8، ص574؛ تفسیر شاهی، ج2، ص401.
- ↑ الکافی، ج5، ص376؛ التهذیب، ج7، ص357؛ رسالة فی المهر، ص26.
- ↑ الطبقات، ج8، ص128؛ انساب الاشراف، ج1، ص463؛ سبل الهدی، ج9، ص48.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص229؛ الاصابه، ج8، ص141.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص456؛ اسد الغابه، ج6، ص16.
- ↑ الطبقات، ج8، ص115؛ تاریخ طبری، ج11، ص614.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص454؛ الاصابه، ج8، ص272.
- ↑ الطبقات، ج8، ص112؛ تاریخ طبری، ج3، ص95.
- ↑ الطبقات، ج8، ص102؛ انساب الاشراف، ج1، ص454.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص458؛ الطبقات، ج8، ص117؛ تاریخ طبری، ج3، ص65.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص455؛ تاریخ طبری، ج3، ص168.
- ↑ الطبقات، ج8، ص117؛ تاریخ طبری، ج3، ص168؛ انساب الاشراف، ج1، ص456.
- ↑ الطبقات، ج8، ص118؛ نهایة الارب، ج18، ص196؛ تاریخ طبری، ج11، ص597.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص422؛ الطبقات، ج8، ص122.
- ↑ تاریخ طبری، ج11، ص671؛ الطبقات، ج8، ص122.
- ↑ الطبقات، ج8، ص123؛ المناقب، ج1، ص103.
- ↑ الطبقات، ج8، ص126؛ تاریخ طبری، ج11، ص595.
- ↑ الطبقات، ج8، ص126-127؛ الاصابه، ج8، ص200.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص168؛ عیون الاثر، ج2، ص376.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص456؛ الطبقات، ج8، ص112.
- ↑ نهایة الارب، ج18، ص194؛ امتاع الاسماع، ج13، ص121.
- ↑ الطبقات، ج8، ص149؛ انساب الاشراف، ج1، ص424.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص412؛ الاستیعاب، ج4، ص1823؛ البدایة و النهایه، ج3، ص128.
- ↑ الاصابه، ج8، ص343.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص457؛ تاریخ طبری، ج11، ص614.
- ↑ الطبقات، ج8، ص136؛ الاستیعاب، ج4، ص1872.
- ↑ الطبقات، ج8، ص130؛ صحیح البخاری، ج2، ص132.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص652؛ شرح نهج البلاغه، ج9، ص198.
- ↑ الطبقات، ج2، ص169؛ المعرفة و التاریخ، ج1، ص447.
- ↑ البدایة و النهایه، ج5، ص232.
- ↑ الطبقات، ج3، ص98؛ انساب الاشراف، ج10، ص35.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص614؛ انساب الاشراف، ج1، ص444.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص444؛ تاریخ طبری، ج3، ص614.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص419.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص181؛ الفتوح، ج2، ص455.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج3، ص539.
- ↑ الاخبار الطوال، ص144.
- ↑ تاریخ طبری، ج4، ص454؛ البدایة و النهایه، ج7، ص230.
- ↑ البدایة و النهایه، ج8، ص336؛ الاغانی، ج9، ص98.
- ↑ سیره ابن اسحق، ج3، ص1108-1109؛ الطبقات، ج2، ص131؛ ج8، ص44.
- ↑ الطبقات، ج2، ص131.
- ↑ سبل الهدی، ج9، ص83.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص466؛ الطبقات، ج3، ص215.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص466؛ فتح الباری، ج4، ص62؛ عون المعبود، ج5، ص102.
- ↑ الطبقات، ج8، ص169.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج6، ص253؛ سبل الهدی، ج3، ص349.
- ↑ الطبقات، ج8، ص132.
- ↑ الطبقات، ج8، ص134؛ تاریخ الاسلام، ج6، ص32.
- ↑ آثار اسلامی، ص343؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص25.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص35؛ اسد الغابه، ج5، ص439.
- ↑ البدایة و النهایه، ج6، ص225.
- ↑ المعارف، ص137؛ الاصابه، ج8، ص324.
- ↑ تاریخ دمشق، ج2، ص420؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص319.
منابع
- آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش؛
- الاتقان: السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش سعید، لبنان، دار الفکر، 1416ق؛
- احادیث ام المؤمنین عائشه: السید مرتضی العسکری، التوحید، 1414ق؛
- الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م. 520ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، 1386ق؛
- الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. 282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق؛
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
- اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
- اعلام النبوه: الماوردی (م. 450ق.)، بیروت، مکتبة الهلال، 1409ق؛
- اعلام الوری: الطبرسی (م. 548ق.)، قم، آل البیت:، 1417ق؛
- الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (م. 356ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق؛
- الامامة و السیاسه: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، 1413ق؛
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق؛
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق؛
- الاوائل: ابوهلال العسکری (م. 395ق.)، دار البشیر، 1408ق؛
- ایران در زمان ساسانیان: آرتور کریستین سن، ترجمه: یاسمی، تهران، صدای معاصر، 1378ش؛
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. 355ق.)، بیروت، دار صادر، 1903م؛
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛
- البرهان فی علوم القرآن: الزرکشی (م. 794ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، قاهره، احیاء الکتب العربیه، 1376ق؛
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق؛
- تاریخ بلعمی (تاریخنامه طبری): بلعمی (م. 325ق.)، به کوشش روشن، سروش، 1378ش. و البرز، 1373ش؛
- تاریخ الخمیس: حسین محمد الدیاربکری (م. 966ق.)، بیروت، دار صادر؛
- تاریخ تمدن: ویل دورانت (م. 1981م.)، ترجمه: آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، 1378ش؛
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛
- تخریب و بازسازی بقیع: سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1384ش؛
- تفسیر قمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
- تفسیر شاهی: ابوالفتح جرجانی (م. 976ق.)، به کوشش اشراقی، تهران، نوید، 1362ش؛
- تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛
- جامع البیان: الطبری (م. 310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق؛
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
- الحاوی الکبیر: الماوردی (م. 450ق.)، بیروت، دار الفکر؛
- دلائل الامامه: الطبری الشیعی (م. قرن 4)، قم، بعثت، 1413ق؛
- رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛
- رسالة فی المهر: المفید (م. 413ق.)، به کوشش مهدی نجف، دار المفید، بیروت، 1414ق؛
- زاد المسیر: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، 1422ق؛
- زندگانی محمد(ص): محمد حسنین هیکل، ترجمه: پاینده، حوزه هنری، 1376ش؛
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
- السنن الکبری: البیهقی (م. 458ق.)، بیروت، دار الفکر؛
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛
- السیرة النبویه: نجاح الطائی، بیروت، البلاغ، 1422ق؛
- سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (م. 151ق.)، به کوشش زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش؛
- شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (م. 1089ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق؛
- شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م. 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق؛
- صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛
- صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.)، بیروت، دار الفکر؛
- الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
- عون المعبود: العظیم آبادی (م. 1329ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
- عیون الاثر: ابن سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق؛
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
- الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م. 314ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛
- الفردوس الاعلی: محمد حسین کاشف الغطاء؛
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
- کمال الدین: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1405ق؛
- کنز العرفان فی فقه القرآن: الفاضل المقداد (م. 826ق.)، به کوشش القاضی، تقریب بین المذاهب، 1422ق؛
- لسان المیزان: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، اعلمی، 1390ق؛
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
- مجموعه آثار: مرتضی مطهری (م. 1358ش.)، تهران، صدرا، 1377ش؛
- مروج الذهب: المسعودی (م. 346ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛
- مسند ابی یعلی: احمد بن علی بن المثنی (م. 307ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دار المامون للتراث؛
- المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛
- المعرفة و التاریخ: الفسوی (م. 277ق.)، به کوشش الامری، بیروت، الرساله، 1401ق؛
- معرفت (ماهنامه): قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1؛
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛
- المفصل: جواد علی (م. 1987م.)، مکتبة المدینة الرقمیه، 1422ق؛
- المنار: رشید رضا (م. 1354ق.)، قاهره، دار المنار، 1373ق؛
- مناقب آل ابی طالب: ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛
- المنتظم: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛
- المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛
- نساء النبی: عائشه عبدالرحمن بنت الشاطی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1406ق؛
- نقد و بررسی منابع سیره نبوی: رسول جعفریان و دیگران، تهران، سمت، 1378ش؛
- نمونه: مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
- نهایة الارب: احمد بن عبدالوهاب النویری (م. 733ق.)، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، 1412ق؛
- همسران رسول خدا(ص): عقیقی بخشایشی، قم، دار التبلیغ.