احرام: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۶]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Ahmad }} | {{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۶]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Ahmad }} | ||
'''احرام'''، نخستین عمل واجب حج و عمره و از ارکان آن دو | '''احرام'''، نخستین عمل واجب حج و عمره و از ارکان آن دو | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
واژه احرام از ریشه «ح ر م» به | واژه احرام از ریشه «ح ر م» به معنای منعکردن و بازداشتن است.<ref>الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷؛ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۵؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۲۲، «حرم».</ref> معنای دیگر این واژه درآمدن به حریمی است که هتک حرمت آن روا نیست؛<ref>الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۱۳۴، «حرم».</ref>، مانند ورود به حرم یا ماه حرام<ref>العین، ج۳، ص۲۲۱-۲۲۲؛ الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷.</ref> یا بستن عهد و پیمانی خاص.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۵؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۲۳.</ref> | ||
==تعاریف== | ==تعاریف== | ||
در منابع فقهی تعاریف | در منابع فقهی تعاریف گوناگونی از احرام عرضه شده است. برخی آن را از اعمال بیرونی دانسته و به معنای ورود در اعمال حج و عمره<ref>مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۶؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۵۶؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱.</ref> با پوشیدن لباس احرام و تلبیه شمردهاند.<ref>جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۷-۱۹۹.</ref> بعضی آن را عملی قلبی به شمار آورده و به معنای نیت<ref>مسالک الافهام، ج۲، ص۲۲۴؛ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۳۵۸.</ref> یا به تعبیر دیگر نیت ورود به اعمال حج یا عمره،<ref>مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۶؛ حواشی الشروانی، ج۴، ص۵۰.</ref> قصد یا التزام به ترک محرمات خاص<ref>جامع المدارک، ج۲، ص۳۷۸؛ المعتمد، ج۲، ص۴۷۸، «کتاب الحج».</ref> و یا آمادهساختن خود برای ترک محرمات تا پایان مناسک دانستهاند.<ref>مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۳۹؛ الحدائق، ج۱۴، ص۴۷۶.</ref><br /> | ||
شماری هم آن را ترکیبی از نیت و تلبیه یا هر دوی اینها بهعلاوهٔ پوشیدن لباس احرام شمردهاند.<ref>مسالک الافهام، ج۲، ص۲۲۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۸.</ref> همچنین برخی آن را امری اعتباری دانستهاند که پس از نیت حج یا عمره و تلبیه<ref>المعتمد، ج۲، ص۴۸۳، «کتاب الحج».</ref> یا پس از التزام یا قصد ترک محرمات<ref>مستمسک العروه، ج۱۱، ص۳۵۹.</ref> خود به خود حاصل میشود؛ چنانکه طهارت پس از وضو یا غسل خود به خود فراهم میگردد. | |||
==وجه تسمیه== | ==وجه تسمیه== | ||
اِحرام کار را از آن رو به این نام مینامند که احرامگزار برخی کارها را که پیشتر بر وی حلال بوده<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۶؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱.</ref> یا کارهایی را که با اعمال حج وعمره ناسازگار است، بر خود حرام میشمرَد.<ref>معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص۳۳.</ref> به فرد در حالت احرام «مُحْرِم» میگویند.<ref>المدونة الکبری، ج۱، ص۳۶۰؛ المقنعه، ص۴۳۱-۴۳۲.</ref> مقصود از واژه حُرُم (جمع حرام) را در قرآن محرم دانستهاند.<ref>الکشاف، ج۱، ص۵۹۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۷.</ref><br /> | |||
احرام از مهمترین واجبات حج و عمره است <ref>سوره مائده، آیههای ۱ و ۹۵.</ref>و به نظر فقیهان شیعه<ref>تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۶؛ مجمع الفائده، ج۶، ص۱۷۵.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج۸، ص۲۶۵؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۰.</ref> از ارکان این دو عبادت به شمار میرود که ترک عمدی آن، حج و عمره را باطل میسازد. بر این اساس، بخشی مهم از مبحث حج در منابع فقهی به احرام اختصاص یافته است. | |||
==فلسفه احرام== | ==فلسفه احرام== | ||
در قرآن، | در قرآن، روایات و آراء دانشمندان اسلامی، اسرار و حکمتهای گوناگون برای احرام یاد شده است. آیه ۱۹۷ سوره بقره حکمت احرام و ترک برخی مُحَرَّمات را تقوا برشمرده است. در حدیثی، سبب تشریع احرام، ورود حاجیان به حَرَم مکی بیان شده است.<ref>المحاسن، ج۲، ص۳۳۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۵.</ref> | ||
بر پایه حدیثی دیگر، حکمت وجوب احرام پیش از ورود به حرم الهی، ایجاد حالت خضوع و خشوع، کنارهگیری از کارها و لذتهای دنیایی، و صبر در برابر سختیها دانسته شده ست.<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۷۴؛ عیون اخبار الرضا۷، ج۱، ص۱۲۷.</ref> هر یک از مقدمات احرام نیز حکمت و اسراری ویژه دارد. مثلاً سفارش به کوتاه نکردن موی سر و صورت پیش از احرام<ref>مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۶۰.</ref> از این روست که حجگزار خود را فراموش کند و تنها به معبودش بیندیشد. حکمت غسل احرام آن است که افزون بر پاکی از آلودگیهای ظاهری، طهارت از آلودگیهای روحی و باطنی نیز فراهم آید و محرم با ظاهر و باطن پاک به خانه خدا قدم گذارد.<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۷؛ اسرار و معارف حج، ص۱۱۲.</ref> بیرون آوردن لباسهای دوخته و پوشیدن لباس احرام را نماد بیرون آوردن لباس گناه، نفاق و ریا و پوشیدن جامه طاعت و بندگی خدا دانستهاند.<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۶؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۳۷۱.</ref> حکمت سفارش به پوشیدن لباس ساده و یکنواخت احرام، از میان رفتن امتیازهای ظاهری و تعارضهای طبقاتی<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۶۰۳؛ صهبای حج، ص۳۴۹.</ref> و نیز یادکرد مرگ و قیامت شمرده شده؛ همان روزی که همه انسانها با پوششی ساده روی در خاک میپوشانند و نیز همان روز که با جامهای ساده محشور میشوند.<ref>احکام القرآن، ج۲، ص۶۰۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۷۴.</ref> تلبیه پاسخی است خالصانه به دعوت خداوند برای تمسک به دستاویز الهی<ref>بحار الانوار، ج۹۶، ص۱۲۴.</ref> و نیز زبان گشودن به حق و طاعت و وارستگی از گفتار باطل و معصیت<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۷؛ صهبای حج، ص۳۷۸.</ref>؛ و هم تردد محرم میان خوف و رجا و تقویت آن؛ خوف از این که خداوند پاسخ او را ندهد و امید به این که به او پاسخ مثبت دهد.<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۴۸۸.</ref> گزارش شده که رنگ چهره امام سجاد۷ هنگام تلبیه به زردی میگرایید و لرزه بر اندام ایشان میافتاد و در بیان راز این حالت میفرمود: میترسم خدا در پاسخ لبیک من بگوید «لا لبیک و لا سعدیک».<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۴۸۸؛ بحار الانوار، ج۶۴، ص۳۳۷.</ref> نیز گزارش شده که ایشان در حال تلبیه، گاه در آستانه افتادن از مرکب بود.<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۵؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۹۷.</ref> | بر پایه حدیثی دیگر، حکمت وجوب احرام پیش از ورود به حرم الهی، ایجاد حالت خضوع و خشوع، کنارهگیری از کارها و لذتهای دنیایی، و صبر در برابر سختیها دانسته شده ست.<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۷۴؛ عیون اخبار الرضا۷، ج۱، ص۱۲۷.</ref> هر یک از مقدمات احرام نیز حکمت و اسراری ویژه دارد. مثلاً سفارش به کوتاه نکردن موی سر و صورت پیش از احرام<ref>مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۶۰.</ref> از این روست که حجگزار خود را فراموش کند و تنها به معبودش بیندیشد. حکمت غسل احرام آن است که افزون بر پاکی از آلودگیهای ظاهری، طهارت از آلودگیهای روحی و باطنی نیز فراهم آید و محرم با ظاهر و باطن پاک به خانه خدا قدم گذارد.<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۷؛ اسرار و معارف حج، ص۱۱۲.</ref> بیرون آوردن لباسهای دوخته و پوشیدن لباس احرام را نماد بیرون آوردن لباس گناه، نفاق و ریا و پوشیدن جامه طاعت و بندگی خدا دانستهاند.<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۶؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۳۷۱.</ref> حکمت سفارش به پوشیدن لباس ساده و یکنواخت احرام، از میان رفتن امتیازهای ظاهری و تعارضهای طبقاتی<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۶۰۳؛ صهبای حج، ص۳۴۹.</ref> و نیز یادکرد مرگ و قیامت شمرده شده؛ همان روزی که همه انسانها با پوششی ساده روی در خاک میپوشانند و نیز همان روز که با جامهای ساده محشور میشوند.<ref>احکام القرآن، ج۲، ص۶۰۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۷۴.</ref> تلبیه پاسخی است خالصانه به دعوت خداوند برای تمسک به دستاویز الهی<ref>بحار الانوار، ج۹۶، ص۱۲۴.</ref> و نیز زبان گشودن به حق و طاعت و وارستگی از گفتار باطل و معصیت<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۷؛ صهبای حج، ص۳۷۸.</ref>؛ و هم تردد محرم میان خوف و رجا و تقویت آن؛ خوف از این که خداوند پاسخ او را ندهد و امید به این که به او پاسخ مثبت دهد.<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۴۸۸.</ref> گزارش شده که رنگ چهره امام سجاد۷ هنگام تلبیه به زردی میگرایید و لرزه بر اندام ایشان میافتاد و در بیان راز این حالت میفرمود: میترسم خدا در پاسخ لبیک من بگوید «لا لبیک و لا سعدیک».<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۴۸۸؛ بحار الانوار، ج۶۴، ص۳۳۷.</ref> نیز گزارش شده که ایشان در حال تلبیه، گاه در آستانه افتادن از مرکب بود.<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۵؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۹۷.</ref> | ||
خط ۲۷۷: | خط ۲۷۹: | ||
*''' الوسیلة الی نیل الفضیله''': ابن حمزه (م.۵۶۰ق.)، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق. | *''' الوسیلة الی نیل الفضیله''': ابن حمزه (م.۵۶۰ق.)، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق. | ||
[[رده:مقالههای در دست ویرایش]] | |||
[[رده:ارکان حج]] | [[رده:ارکان حج]] | ||
[[رده:ارکان عمره]] | [[رده:ارکان عمره]] | ||
[[رده:اصطلاحات فقهی]] | [[رده:اصطلاحات فقهی]] | ||
[[رده:مناسک حج]] | [[رده:مناسک حج]] |
نسخهٔ ۱۰ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۳
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Ahmad در تاریخ ۶ آذر ۱۳۹۶ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
احرام، نخستین عمل واجب حج و عمره و از ارکان آن دو
مفهومشناسی
واژه احرام از ریشه «ح ر م» به معنای منعکردن و بازداشتن است.[۱] معنای دیگر این واژه درآمدن به حریمی است که هتک حرمت آن روا نیست؛[۲]، مانند ورود به حرم یا ماه حرام[۳] یا بستن عهد و پیمانی خاص.[۴]
تعاریف
در منابع فقهی تعاریف گوناگونی از احرام عرضه شده است. برخی آن را از اعمال بیرونی دانسته و به معنای ورود در اعمال حج و عمره[۵] با پوشیدن لباس احرام و تلبیه شمردهاند.[۶] بعضی آن را عملی قلبی به شمار آورده و به معنای نیت[۷] یا به تعبیر دیگر نیت ورود به اعمال حج یا عمره،[۸] قصد یا التزام به ترک محرمات خاص[۹] و یا آمادهساختن خود برای ترک محرمات تا پایان مناسک دانستهاند.[۱۰]
شماری هم آن را ترکیبی از نیت و تلبیه یا هر دوی اینها بهعلاوهٔ پوشیدن لباس احرام شمردهاند.[۱۱] همچنین برخی آن را امری اعتباری دانستهاند که پس از نیت حج یا عمره و تلبیه[۱۲] یا پس از التزام یا قصد ترک محرمات[۱۳] خود به خود حاصل میشود؛ چنانکه طهارت پس از وضو یا غسل خود به خود فراهم میگردد.
وجه تسمیه
اِحرام کار را از آن رو به این نام مینامند که احرامگزار برخی کارها را که پیشتر بر وی حلال بوده[۱۴] یا کارهایی را که با اعمال حج وعمره ناسازگار است، بر خود حرام میشمرَد.[۱۵] به فرد در حالت احرام «مُحْرِم» میگویند.[۱۶] مقصود از واژه حُرُم (جمع حرام) را در قرآن محرم دانستهاند.[۱۷]
احرام از مهمترین واجبات حج و عمره است [۱۸]و به نظر فقیهان شیعه[۱۹] و اهل سنت[۲۰] از ارکان این دو عبادت به شمار میرود که ترک عمدی آن، حج و عمره را باطل میسازد. بر این اساس، بخشی مهم از مبحث حج در منابع فقهی به احرام اختصاص یافته است.
فلسفه احرام
در قرآن، روایات و آراء دانشمندان اسلامی، اسرار و حکمتهای گوناگون برای احرام یاد شده است. آیه ۱۹۷ سوره بقره حکمت احرام و ترک برخی مُحَرَّمات را تقوا برشمرده است. در حدیثی، سبب تشریع احرام، ورود حاجیان به حَرَم مکی بیان شده است.[۲۱]
بر پایه حدیثی دیگر، حکمت وجوب احرام پیش از ورود به حرم الهی، ایجاد حالت خضوع و خشوع، کنارهگیری از کارها و لذتهای دنیایی، و صبر در برابر سختیها دانسته شده ست.[۲۲] هر یک از مقدمات احرام نیز حکمت و اسراری ویژه دارد. مثلاً سفارش به کوتاه نکردن موی سر و صورت پیش از احرام[۲۳] از این روست که حجگزار خود را فراموش کند و تنها به معبودش بیندیشد. حکمت غسل احرام آن است که افزون بر پاکی از آلودگیهای ظاهری، طهارت از آلودگیهای روحی و باطنی نیز فراهم آید و محرم با ظاهر و باطن پاک به خانه خدا قدم گذارد.[۲۴] بیرون آوردن لباسهای دوخته و پوشیدن لباس احرام را نماد بیرون آوردن لباس گناه، نفاق و ریا و پوشیدن جامه طاعت و بندگی خدا دانستهاند.[۲۵] حکمت سفارش به پوشیدن لباس ساده و یکنواخت احرام، از میان رفتن امتیازهای ظاهری و تعارضهای طبقاتی[۲۶] و نیز یادکرد مرگ و قیامت شمرده شده؛ همان روزی که همه انسانها با پوششی ساده روی در خاک میپوشانند و نیز همان روز که با جامهای ساده محشور میشوند.[۲۷] تلبیه پاسخی است خالصانه به دعوت خداوند برای تمسک به دستاویز الهی[۲۸] و نیز زبان گشودن به حق و طاعت و وارستگی از گفتار باطل و معصیت[۲۹]؛ و هم تردد محرم میان خوف و رجا و تقویت آن؛ خوف از این که خداوند پاسخ او را ندهد و امید به این که به او پاسخ مثبت دهد.[۳۰] گزارش شده که رنگ چهره امام سجاد۷ هنگام تلبیه به زردی میگرایید و لرزه بر اندام ایشان میافتاد و در بیان راز این حالت میفرمود: میترسم خدا در پاسخ لبیک من بگوید «لا لبیک و لا سعدیک».[۳۱] نیز گزارش شده که ایشان در حال تلبیه، گاه در آستانه افتادن از مرکب بود.[۳۲]
هر یک از محرمات احرام را نیز دارای اسراری دانستهاند. مثلاً سبب حرام شدن صید، آزمایش آدمیان و بازشناسی افراد فرمانبردار از نافرمانان است[۳۳]: {لَیبلُوَنَّکمُ اللَّهُ بِشَیءٍ مِنَ الصَّیدِ تَنَالُهُ أَیدِیکم وَرِمَاحُکم لِیعلَمَ اللهُ مَن یخَافُهُ بِالغَیبِ...}. (مائده/۵، ۹۴) زیر سایه رفتن از آن رو بر مردان حرام شده که با بردباری و صبرِ آنان در برابر گرمای آفتاب، گناهان ایشان محو گردد.[۳۴] نگاهکردن در آینه و سرمه کشیدن از آن رو ممنوع شده که زینت دنیوی و توجه به خویشتن فراموش شود.[۳۵] حکمت ممنوعیت حمل سلاح آن است که امنیت و آسایش برای همگان تأمین و روح صلح و صفا و احترام به حریم دیگران در حجگزار تقویت شود.[۳۶]
پیشینه احرام
بر پایه برخی روایات، احرام پیشینهای به قدمت بنای کعبه و حج دارد. در حدیثی آمده که خداوند هیچ فرشتهای را به زمین نمیفرستد، مگر آن که او را به زیارت کعبه فرمان میدهد و آن فرشته از کنار عرش الهی احرام بسته، لبیکگویان به سوی کعبه فرود میآید.[۳۷] بر پایه حدیثی از امام صادق۷، پس از توبه آدم۷ جبرئیل احرام و تلبیه را به او آموخت و به وی فرمان داد تا برای اعمال حج غسل کند و احرام بندد.[۳۸] بر پایه روایتی دیگر، جبرئیل پیش از اعمال حج، چگونگی احرام را به حضرت ابراهیم و اسماعیل۸ آموخت و پس از احرام بستن، شیوه حجگزاری را به آنان تعلیم داد.[۳۹]در حدیثآمدهکه حضرتموسی۷ برای حج از رحله مصر محرم شد[۴۰] و با دو جامه پنبهای بر تن، لبیکگویان به سوی مکه رفت.[۴۱] در روایتی دیگر، به همراهی ایشان با ۷۰ تن از پیامبران الهی هنگام احرام اشاره شده است.[۴۲]
در میان اعراب جاهلی نیز احرام بستن برای حج مرسوم و گاه آمیخته با خرافات بوده است. بر پایه برخی گزارشها، آنان هنگام احرام، به جای ورود از دَرِ خانه خود، با زدن نقب از پشت خانه به آن وارد میشدند؛ با این توجیه که در حال احرام شیوه لباس پوشیدن دگرگون میشود و روش ورود به خانه نیز باید تغییر یابد.[۴۳] آیه ۱۸۹ بقره/۲ آنان را از این کار منع کرد[۴۴]: {لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَکنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأتُوا البُیوتَ مِن أَبوَابِهَا}. آنان باور داشتند در جامهای که با آن گناه کردهاند، نباید احرام بندند و طواف کنند.[۴۵] نیز بر این باور بودند که نخستین طواف را باید در لباس قبایل حمس انجام داد. اگر این جامه را نمییافتند، برهنه طواف میکردند. همچنین پس از طواف، جامه خود را دور انداخته، دیگر آن را نمیپوشیدند.[۴۶] اسلام این کار را نهی نمود و قرآن کریم در آیه ۲۸ اعراف/۷ آن را نوعی زشتکاری شمرد که خداوند به بشر فرمان نداده است: {وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً}. آیه ۳۱ اعراف/۷ به برگرفتن زینت و جامه در مساجد فرمان داده است[۴۷]: {یا بنیآدَمَ خُذُوا زِینَتَکم عِندَ کلِّ مَسجِدٍ}. تلبیه آنان نیز شرکآلود بود و به نظر برخی مفسران، آیه ۳۰ حج/۲۲ این کار را ممنوع شمرد[۴۸]: {فَاجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الأوثَانِ وَاجتَنِبُوا قَولَ الزُّورِ}.
در اسلام نیز همچون شرایع الهی پیشین، احرام بستن برای انجام مناسک عمره و حج تشریع شد. پیامبر و پیروان ایشان برای انجام این اعمال نخست محرم میشدند. گزارش شده است که پیامبر گرامی۹ در سال ششم ق. در حدیبیه همراه گروهی از مسلمانان برای انجام عمره محرم شد؛ ولی با ممانعت مشرکان به این کار توفیق نیافت و با قربانیکردن شتران از احرام بیرون آمد.[۴۹] نیز ایشان در سال بعد، برای انجام عمرة القضاء از منطقه جُحْفه محرم شد[۵۰] و در سال دهم ق. همراه همسران و بسیاری از مسلمانان با پوشیدن دو تکه لباس یمنی، از منطقه ذوالحُلَیفَه محرم گشت.[۵۱]
موارد وجوب احرام
فقیهان امامی و اهل سنت با استناد به آیات قرآن و روایات، احرام را در چند مورد واجب شمردهاند:
۱. ادای حج و عمره: به اتفاق فقیهان شیعه[۵۲] و اهل سنت[۵۳] احرام از ارکان و واجبات حج و عمره و نخستین عمل آن دو به شمار میرود. به نظر برخی از فقیهان شیعه، عبور آگاهانه از میقات بدون احرام، موجب بطلان حج است.[۵۴] به نظر بسیاری از فقیهان امامی[۵۵]، در این حال، بازگشتن حجگزار به میقات و محرم شدن از آنجا واجب است؛ و گر نه حج او باطل خواهد بود. مستند این حکم، حدیثهای دلالتگر بر وجوب احرام در میقات[۵۶] و نیز روایاتی[۵۷] هستند که بازگشت به میقات را واجب شمردهاند.[۵۸] به باور فقیهان امامی، در صورت ترک احرام به سبب جهل یا فراموشی نیز بازگشت به میقات واجب است، مگر آن که از این کار ناتوان باشد. در این صورت، حجگزار میتواند از همان جا که جهل یا فراموشی او از میان رفته، محرم شود.[۵۹] بیشتر فقیهان اهل سنت برآنند که اگر حجگزار احرام را ترک کند، در هر حال باید به میقات بازگردد و اگر نتواند، واجب است قربانی کند.[۶۰] از مستندات این نظر، روایتی از ابن عباس[۶۱] است که قربانیکردن را بر ترککننده هر یک از واجبات حج لازم شمرده است.[۶۲]
به باور بیشتر فقیهان امامی، اگر جهل یا فراموشی حجگزار تا پایان اعمال حج ادامه یابد، حج وی صحیح است، مشروط به آن که برای ادای حج قصد کرده باشد. سخن آنان بر این پایه استوار است که پیامبر گرامی۹[۶۳] و امامان:[۶۴] تکلیف به طور مطلق یا تکلیف به ادای دیگر بار احرام را از عهده چنین افرادی برداشتهاند.[۶۵] برخی بر آنند که حج اینان صحیح نیست و باید قضای آن را به جا آورند.[۶۶] (← حج، عمره)
۲. ورود به حرم مکی: به باور برخی از فقیهان شیعه[۶۷] و اهل سنت[۶۸]، ورود به منطقه حرم مکی بدون احرام جایز نیست. مستند این دیدگاه روایاتی است که حکمت وجوب احرام را قداست حرم مکی دانسته[۶۹] و نیز احادیثی که ورود بدون احرام به منطقه حرم را روا نشمرده است.[۷۰] برخی از فقیهان شیعه[۷۱] و اهل سنت[۷۲] بر آنند که اگر کسی قصد ادای حج یا عمره نداشته باشد، میتواند بدون احرام به حرم پای نهد. به باور اینان، مقصود از حرم در آن حدیثها، شهر مکه است.[۷۳] برخی از فقیهان اهل سنت به سیره ابن عمر در ورود بدون احرام به منطقه حرم، استناد نموده و ضرورتِ احرام برای ورود به حرم را بیدلیل دانستهاند.[۷۴]
۳. ورود به مکه: به باور فقیهان امامی[۷۵] و بسیاری از فقیهان اهل سنت[۷۶] کسی که قصد ورود به مکه را دارد، باید با احرام در آن پای نهد، هر چند در سال دو یا سه بار وارد شود.[۷۷] برخی مفسران و فقیهان، ورود به مکه بدون احرام را از مصادیق الحاد و ظلم در آیه ۲۵ حجّ/۲۲ به شمار آوردهاند[۷۸]: {وَمَن یرِد فِیهِ بِإِلحَادٍ بِظُلمٍ نُذِقهُ مِن عَذَابٍ أَلِیمٍ}. ایشان در این زمینه به حدیثهایی[۷۹] نیز استدلال کردهاند.[۸۰] در برابر، برخی از فقیهان اهل سنت ورود به مکه را بدون احرام جایز شمردهاند.[۸۱] به رأی ابوحنیفه، کسی که منزل او پیش از میقات است، باید با احرام وارد مکه شود؛ ولی اگر منزل وی میان میقات و مکه است، احرام بر وی واجب نیست.[۸۲] برخی فقیهان اهل سنت احرام برای ورود به مکه را مستحب شمردهاند.[۸۳]
در پارهای موارد، وجوب احرام برای ورود به مکه استثنا شده است؛ از جمله: أ. کسانی که پیاپی وارد مکه میشوند؛ مانند بازرگانان یا آنان که ارزاق و سوخت ساکنان مکه را فراهم میسازند.[۸۴] برخی از شافعیان بر آنند که اینان در سال باید یک بار محرم شوند.[۸۵] مستند این استثنا، روایات[۸۶] و نیز دشواری ورود با احرام برای اینگونه اشخاص است.[۸۷] ب. بیماران؛ به استناد حدیثهای خاص.[۸۸] در برابر، روایاتی در منابع امامی گزارش شده که ورود بیماران را با احرام واجب شمرده است.[۸۹] پیروان رأی مشهور، این حدیثها را دلالتگر بر استحباب احرام میدانند.[۹۰] ج. کسی که برای نبردی مشروع قصد ورود به مکه دارد.[۹۱] پشتوانه این حکم، سیره پیامبر گرامی۹ و اصحاب ایشان است.[۹۲] برخی در استناد به سیره پیامبر۹ مناقشه کردهاند.[۹۳] د. کسی که از احرام پیشین او بیش از یک ماه نگذشته باشد. به باور فقیهان امامی، به استناد روایاتی[۹۴] این فرد میتواند بدون احرام وارد مکه شود[۹۵]؛ خواه احرام پیشین برای عمره مفرده بوده باشد یا عمره تمتع و یا حج.[۹۶] برخی فقیهان سرآغاز محاسبه این زمان را هنگام احرام و برخی زمان تحلل دانستهاند.[۹۷] ه. بردگان؛ از آن رو که اگر مالک اجازه حجگزاردن به برده ندهد، حج بر او واجب نمیشود.[۹۸] برخی از فقیهان اهل سنت، در صورت اجازه مالک، احرام برای ورود را بر برده واجب شمردهاند.[۹۹] و. کسی که از بیم ظالم یا جنگ به مکه پناه آورد[۱۰۰]؛ به استناد سیره پیامبر۹ در فتح مکه[۱۰۱] و نیز آیه ۱۸۶ بقره/۲[۱۰۲]: {فَإِن أُحصِرتُم فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدی}. (← احصار و صدّ)
زمان احرام
۱. زمان احرام: در هر یک از گونههای احرام در حج و عمره، زمانی خاص مقرر شده است:
أ. احرام عمره مفرده: در عمره مفرده واجب، احرام باید در زمان به جا آوردن عمره صورت گیرد.[۱۰۳] اما احرامِ عمره مستحب، وقت خاص ندارد و در هر زمان، جز فاصله میان عمره تمتع و حج تمتع به نظر فقیهان امامی[۱۰۴]، میتوان آن را انجام داد.[۱۰۵] برخی از فقیهان اهل سنت انجام دادن آن را از روز عرفه تا پایان ایام تشریق مکروه شمردهاند.[۱۰۶] (← عمره مفرده)
ب. احرام عمره تمتع: به اتفاق فقیهان امامی[۱۰۷] و بیشتر فقیهان اهل سنت[۱۰۸]، زمان احرام عمره تمتع ماههای حج (شوّال، ذیقعده و ذیحجه) است که تا وقت امکان انجام اعمال عمره پیش از نیمروز عرفه، ادامه دارد.[۱۰۹] از این رو، در صورت احرام بستن پیش از ماههای حج، عمره تمتع صحیح نیست.[۱۱۰] فقیهان امامی درباره تبدیل چنین عمرهای به عمره مفرده، اختلاف نظر دارند.[۱۱۱] برخی از فقیهان اهل سنت برآنند که اگر احرام عمره تمتع پیش از ماههای حج بسته شود و اعمال دیگر آن در ماههای حج انجام گردد، این عمره صحیح است.[۱۱۲] بهترین زمان برای احرام عمره تمتع، پس از خواندن نماز ظهر است.[۱۱۳] (← عمره)
ج. احرام حج: به نظر فقیهان شیعه[۱۱۴] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۱۵]، احرام حج باید در ماههای حج انجام شود. مستند این حکم، آیه ۱۹۳ بقره /۲ که برای اعمال حج، ماههایی ویژه را برنهاده[۱۱۶]: {الحَجُّ أَشهُرٌ مَعلُومَاتٌ} و نیز برخی روایات[۱۱۷] است.[۱۱۸] بهترین زمان احرام، روز ترویه پیش از نماز ظهر[۱۱۹] یا پس از نماز ظهر و عصر است.[۱۲۰] مستند این سخن، سیره پیامبر گرامی۹[۱۲۱] و نیز روایات[۱۲۲] است. به نظر برخی از اهل سنت، احرام حج هر قدر پیش از روز ترویه انجام شود، بهتر است.[۱۲۳] به باور مالک بن انس، احرام بستن در آغاز ذیحجه استحباب دارد.[۱۲۴] اندکی از فقیهان امامی، احرام در روز ترویه را واجب شمردهاند.[۱۲۵] از دید فقیهان شیعه و برخی از فقیهان اهل سنت، در صورت احرام بستن پیش از ماههای حج، این احرام به احرام عمره بدل میشود.[۱۲۶] ابوحنیفه، احمد بن حنبل و بعضی از دیگر فقیهان اهل سنت احرام حج پیش از ماههای حج را مکروه شمردهاند.[۱۲۷] به باور آنان، احرام، شرط حج است نه رکن آن؛ پس احرام بستن پیش از ماههای حج جایز است.[۱۲۸] (← حج)
مکان احرام
احرام حج و عمره باید در مکانهایی ویژه صورت گیرد که به آنها میقات میگویند.[۱۲۹] این مکانها، با توجه به نوع مناسک (عمره مفرده، عمره تمتع یا حج) و نیز موطن حجگزار و مسیر حرکت او به سوی حرم و کعبه، تفاوت دارند. (← میقات) به نظر فقیهان امامی[۱۳۰] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۳۱]، پیش از میقات نمیتوان محرم شد. مستند این حکم، اجماع، سیره پیامبر۹ و حدیثهای امامان شیعه:[۱۳۲] است.[۱۳۳] بیشتر فقیهان اهل سنت محرم شدن پیش از میقات را جایز و حتی بهتر دانستهاند.[۱۳۴] از مستندات این نظر آیه ۱۹۶ بقره/۲ است: {وَأَتِمُّوا الحَجَّ وَالعُمرَةَ} که اتمام حج و عمره در آن، به محرم شدن حجگزار از منزل خود تفسیر شده است.[۱۳۵] مستندهای دیگر این حکم، حدیث پیامبر۹[۱۳۶] که احرام بستن از بیت المقدس به قصد عمره و حج را دارای ثواب بسیار دانسته و نیز سیره برخی صحابه است.[۱۳۷] شماری از دیگر فقیهان اهل سنت این ادله را نپذیرفتهاند.[۱۳۸] آنان که احرام پیش از میقات را روا نمیدانند، دو مورد را استثنا کردهاند: أ. نذرکردن برای احرام پیش از میقات. نظر مشهور فقیهان امامی[۱۳۹] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۴۰] به استناد روایاتی[۱۴۱]، وجوب احرام پیش از میقات، در صورت نذرکردن به انجام آن است. برخی از فقیهان بر آنند که چنین نذری منعقد نمیگردد.[۱۴۲] ب. احرام در عمره رجبیه در صورت بیم از سپری شدن زمان عمره.[۱۴۳] مستند این حکم، اجماع و حدیثهای اهل بیت:[۱۴۴] است.[۱۴۵]
واجبات احرام
واجبات احرام که گروهی آنها را ارکان احرام میشمرند[۱۴۶]، عبارتند از:
۱. نیت: از جمله واجبات احرام به باور فقیهان شیعه[۱۴۷] و بیشتر فقیهان اهل سنت[۱۴۸] نیت است. مستند این حکم، آیه ۵ بینه/۹۸ است[۱۴۹]: {وَمَا أُمِرُوا إِلا لِیعبُدُوا اللهَ مُخلِصِینَ لَهُ الدِّینَ} و نیز حدیثهایی[۱۵۰] که هر عملی را در گرو نیت آن دانستهاند.[۱۵۱] در نیت افزون بر قصد قربت، باید جنس آن یعنی حج یا عمره بودن[۱۵۲]؛ نوع آن یعنی تمتع، قِران یا اِفراد بودن؛ و وصف آن یعنی واجب یا مستحب بودنش تعیین شود.[۱۵۳] به نظر برخی، مُحرم هنگام نیت باید قصد ترک محرمات احرام را نیز داشته باشد.[۱۵۴] بر این اساس، فقیهان امامی[۱۵۵] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۵۶] به استناد روایاتی[۱۵۷] برآنند که اگر کسی بدون نیت محرم شود، احرامش باطل است؛ خواه به عمد صورت گیرد و خواه از روی اشتباه یا جهل. برخی از فقیهان اهل سنت گفتهاند که احرام بدون نیت و تنها با تلبیه منعقد میشود.[۱۵۸]
به نظر برخی فقیهان شیعه، نیت احرام باید همزمان با آغاز احرام باشد وگرنه صحیح نیست.[۱۵۹] شماری دیگر برآنند که نیت فوت شده را تا هنگام تحلل میتوان جبران کرد.[۱۶۰] به باور برخی فقیهان، اگر محرم جنس و نوع عمره و حج را معین نکند، احرامش باطل است[۱۶۱]؛ ولی برخی بر آنند که اگر عملی خاص را قصد نکند، احرام او صحیح است و اگر در ماههای حج قصد کرده باشد، میان قصد عمره یا حج مخیر است؛ ولی اگر در ماههای حج قصد نکرده باشد، احرامش خاص عمره خواهد بود.[۱۶۲] فقیهان اهل سنت نیز چنین احرامی را صحیح میدانند و بر این باورند که فرد پس از بستن احرام میتواند نوع حج یا عمره را مشخص کند.[۱۶۳] البته در غیر ماههای حج، قصد حج صحیح نیست.[۱۶۴] برخی از آنان حتی معین نکردن نوع حج و عمره را بهتر دانستهاند.[۱۶۵] مستند این دیدگاه، سیره پیامبر۹ است[۱۶۶] که بدون قصد حج و عمره محرم شد و برای تعیین نوع آن در انتظار وحی الهی ماند.[۱۶۷] احرامی به همینگونه از حضرت علی۷ در پی بازگشت از یمن گزارش شده است.[۱۶۸]
۲. پوشیدن لباس احرام: به باور فقیهان امامی، مرد احرامگزار باید پس از برکندن لباسهای دوخته شده خود، دو قطعه لباس احرام[۱۶۹] (یکی به صورت لُنگ و دیگری رِدا) بپوشد.[۱۷۰] (تصویر شماره ۱۷) فقیهان اهل سنت پوشیدن نعلین را نیز لازم شمردهاند.[۱۷۱] مستند حکم لباس احرام، حدیثهایی از پیامبر گرامی۹[۱۷۲] و امامان:[۱۷۳] است.[۱۷۴] به نظر فقیهان شیعه و اهل سنت، پوشیدن لباس دوخته نشده بر زنان واجب نیست[۱۷۵]؛ هر چند برخی بر آنند که لباس دوخته شده برای زنان نیز ممنوع است.[۱۷۶] به باور بیشتر فقیهان امامی، پوشیدن لباس دوخته نشده شرط صحّتِ احرام نیست و احرام در لباس دوخته شده نیز صحیح است؛ اما بیرون آوردن لباس دوخته شده، پس از احرام واجب است.[۱۷۷] برخی از فقیهان احرام مرد بدون پوشیدن لباس خاص را باطل شمردهاند.[۱۷۸] درباره این که پوشیدن لباس احرام باید پیش یا پس از نیت باشد، دیدگاه فقیهان متفاوت است. بیشتر ایشان بر آنند که پوشیدن لباس احرام باید پیش از نیت باشد[۱۷۹]، بدین استناد که محرم پس از بستن احرام، نباید لباس دوخته بر تن داشته باشد.[۱۸۰] برخی تنها هنگام تلبیه، بر تن داشتن لباس احرام را واجب میدانند.[۱۸۱] احکامی از جهت طهارت و نجاست، جنس و رنگ، و جنبههای دیگر نیز برای لباس احرام مقرر شده که رعایت آنها بر احرامگزار واجب یا مستحب است. (← لباس احرام)
۳. تلبیه (لبیک گفتن): به باور فقیهان امامی[۱۸۲] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۸۳] از دیگر واجبات احرام، تلبیه است. بعضی از فقیهان اهل سنت، به ویژه شافعیان و حنبلیان، بر آنند که احرام تنها با نیت و بدون نیاز به تلبیه، منعقد میگردد[۱۸۴] و شماری از آنان تلبیه را مستحب شمردهاند.[۱۸۵] به نظر فقیهان امامی، در حج قِران، احرامگزار میتواند به جای تلبیه، اِشعار یا تقلید کند.[۱۸۶] (← اشعار و تقلید) تلبیه شخص گنگ، با حرکت دادن زبان و اشاره انگشت صورت میگیرد.[۱۸۷] (← تلبیه)
مستحبات احرام
- کارهای بسیاری برای احرام مستحب شمرده شده که برخی به پیش از احرام بازمیگردد و برخی همزمان با آن است:
۱. مستحبات پیش از احرام: مهمترین کارهای مستحب پیش از احرام عبارتند از:
أ. بلند نگه داشتن موی سر: دیدگاه مشهور فقیهان امامی، به استناد روایات[۱۸۸]، استحباب کوتاه نکردن موی سر از یک ماه پیش از مناسک عمره است.[۱۸۹] در حج نیز مستحب است که از آغاز ماه ذیقعده موی سر کوتاه نشود.[۱۹۰] برخی رهاکردن موی ریش را نیز مستحب دانستهاند.[۱۹۱] برخی فقیهان با استناد به حدیثهایی که زدودن مو را در ماههای اول حج مشمول کفاره دانسته[۱۹۲]، نگه داشتن موها را واجب دانستهاند.[۱۹۳] منتقدان این نظر، با مناقشه در سند این روایتها، آنها را درباره کوتاهکردن مو پس از احرام دانستهاند.[۱۹۴]
ب. نظافتکردن بدن: به نظر فقیهان امامی[۱۹۵] و اهل سنت[۱۹۶] به استناد سیره نبوی و روایات[۱۹۷]، مستحب است حجگزار با زدودن غبار و آلودگی بدن، زدودن موهای زاید و کوتاهکردن سبیل و ناخن[۱۹۸] پیش از احرام و هنگام رسیدن به میقات، به پاکسازی بدن خود بپردازد.
ج. غسل: فقیهان اهل سنت و بیشتر فقیهان امامی با استناد به حدیثهایی از پیامبر۹[۱۹۹] و امامان:[۲۰۰] غسل را پیش از احرام مستحب شمردهاند.[۲۰۱] در استحباب غسل تفاوتی میان برده و غیر برده، بالغ و نا بالغ و مرد و زن نیست.[۲۰۲] برخی تأخیر احرام حائض و نفساء را تا زمان پاک شدن از ناپاکی و انجام غسل بهتر دانستهاند.[۲۰۳] در برابر، اندکی از فقیهان امامی غسل احرام را واجب شمردهاند.[۲۰۴] برخی از فقیهان بر آنند که اگر غسل ممکن نباشد، تیمم به جای آن مستحب است.[۲۰۵]
مکان غسل احرام، میقات است؛ ولی در موارد عذر و ترس از نیافتن آب، غسلکردن پیش از میقات جایز شمرده شده است.[۲۰۶] برخی فقیهان[۲۰۷] به پشتوانه بعضی از روایات[۲۰۸] در صورت برطرف شدن این عذر، انجام دیگر بار غسل را در میقات سفارش کردهاند. غسل در آغاز روز برای همه آن روز؛ و در پایان شب برای همه آن شب کافی است. در صورت خوابیدن احرامگزار یا خوردن چیزی که بر محرم حرام است، انجام دیگر بار آن مستحب به شمار میرود.[۲۰۹] به نظر برخی از فقیهان امامی، باز گزاردن غسل پس از ارتکاب هر یک از محرمات احرام، مستحب است.[۲۱۰] در صورت محرم شدن بدون غسل، انجام دیگر بار احرام همراه با غسل استحباب دارد.[۲۱۱] خواندن دعایی ویژه هنگام غسل یا پس از آن سفارش شده است.[۲۱۲]
د. احرام پس از نماز: به نظر برخی فقیهان اهل سنت[۲۱۳] و در باور مشهور فقیهان امامی[۲۱۴] مستحب است احرام بستن پس از نماز واجب یا مستحب صورت پذیرد. اندکی از فقیهان با استناد به برخی روایات[۲۱۵]، این کار را واجب شمردهاند.[۲۱۶] مخالفان این دیدگاه، آن حدیثها را دارای معنای استحباب دانستهاند.[۲۱۷]
به باور فقیهان امامی[۲۱۸] و برخی از فقیهان اهل سنت[۲۱۹]، احرام پس از نماز واجب بهتر است و فقیهان امامی احرام پس از نماز ظهر یا پس از نماز ظهر و عصر را برترین حالت شمردهاند.[۲۲۰] اگر احرام در زمان نماز فریضه نباشد، خواندن شش رکعت نماز نافلة احرام و در صورت ممکن نبودن این کار، خواندن چهار یا دو رکعت نماز سفارش شده است.[۲۲۱] فقیهان اهل سنت به استناد حدیثهایی از پیامبر۹[۲۲۲] گزاردن دو رکعت نماز را پیش از احرام مستحب شمردهاند.[۲۲۳] به نظر بیشتر فقیهان امامی، در رکعت اول نماز احرام، پس از قرائت حمد، خواندن سوره توحید و در رکعت دوم سوره کافرون مستحب است.[۲۲۴] برخی از فقیهان امامی و اهل سنت، عکس این ترتیب را باور دارند.[۲۲۵]
به نظر برخی از فقیهان اهل سنت، از دیگر مستحبات پیش از احرام، خوشبوکردن بدن است؛ خواه احرامگزار زن باشد و خواه مرد. نیز تفاوت ندارد که اثر این بوی خوش تا هنگام احرام بماند یا از میان برود.[۲۲۶] برخی از آنان این کار را تنها برای مردان مستحب شمردهاند.[۲۲۷] مستند این حکم حدیثهایی از عایشه است[۲۲۸] که رسول خدا۹ هنگام احرام خود را خوشبو میکرد.[۲۲۹] برخی از فقیهان اهل سنت، از جمله مالک بن انس، به استناد حدیثی از پیامبر۹[۲۳۰] این کار را مکروه شمردهاند.[۲۳۱] فقیهان امامی خوشبوکردن خود را در صورت باقی ماندن اثر عطر تا هنگام احرام، حرام دانستهاند.[۲۳۲] مستند آنان، افزون بر اجماع فقیهان بر حرمت کاربرد بوی خوش بر محرم، حدیثهای پیامبر۹ و امامان:[۲۳۳] است که استفاده از بوی خوش را هنگام احرام ممنوع شمردهاند.[۲۳۴] برخی از فقیهان اهل سنت خضابکردن دستها تا مچ و نیز مالیدن حنا به صورت را به استناد روایتی از ابن عمر و بر پایه قیاس با معطرکردن بدن[۲۳۵] برای احرامگزار مستحب شمردهاند.[۲۳۶]
۲. مستحبات همزمان با احرام: از هنگام احرام تا پایان آن نیز برخی کارها مستحب شمرده شدهاند که مهمترین آنها عبارتند از:
أ. شرطکردن احرامگزار با خداوند (اشتراط): به باور فقیهان شیعه[۲۳۷] و شافعی و حنبلی[۲۳۸] مستحب است احرامگزار هنگام احرام با خداوند شرط کند که اگر هنگام حجگزاری مانعی برایش پیش آید، حج را به عمره بدل کند یا از احرام خارج شود. مستند این حکم، حدیثهایی از پیامبر۹[۲۳۹] و امامان:[۲۴۰] است که به این کار سفارش کردهاند.[۲۴۱] ثمره این کار، خروج از احرام هنگام بروز مانع، ساقط شدن قربانی[۲۴۲] و حتی به نظر برخی، ساقط شدن قضای حج در سال بعد و دستکم بهرهمندی آن فرد از پاداش الهی است.[۲۴۳] برخی از فقیهان امامی به استناد فرمان عام آیه ۱۹۷ بقره/۲ که قربانی را بر همگان واجب کرده و نیز بر پایه اصل احتیاط، قربانیکردن را همچنان لازم میشمرند.[۲۴۴] به نظر شماری دیگر، قربانی تنها از عهده کسی که آن را همراه ندارد، ساقط میشود.[۲۴۵] بسیاری از فقیهان امامی به استناد روایات[۲۴۶]، قضای حج را در این صورت ساقط نمیدانند.[۲۴۷] به تصریح برخی از فقیهان امامی[۲۴۸] و اهل سنت[۲۴۹] اشتراط قلبی با خداوند کافی نیست و بر زبان آوردن آن نیز لازم است؛ ولی برخی نیت قلبی را کافی دانستهاند.[۲۵۰] برخی از فقیهان اهل سنت صحت اشتراط و آثار فقهی آن را باور ندارند.[۲۵۱]
ب. بر زبان آوردن نیت احرام: فقیهان امامی[۲۵۲] بر پایه روایات[۲۵۳] و نیز برخی از فقیهان اهل سنت[۲۵۴] بر زبان آوردن نیت احرام را مستحب شمردهاند. شماری از فقیهان اهل سنت تلفظ را جایز یا مکروه دانسته و حتی برخی بر زبان جاری نکردن آن را مستحب قلمداد کردهاند[۲۵۵]، بدین استدلال که نیت از عبادات قلبی است و پنهان ماندنش بهتر است.[۲۵۶]
ج. پوشیدن لباس سفید و پنبهای: به باور فقیهان امامی، پوشیدن لباس پنبهای و سفید برای احرامگزار مستحب است.[۲۵۷] به نظر برخی فقیهان اهل سنت، مستحب است لباس احرام سفید و نو و دست کم نظیف و پاکیزه باشد.[۲۵۸]
د. آشکار و بلند بودن تلبیه: بیشتر فقیهان امامی به استناد روایات[۲۵۹]، جهر یا آشکار بودن تلبیه را برای مردان مستحب شمردهاند.[۲۶۰] برخی دیگر با استناد به تعابیر حدیثها[۲۶۱] این کار را واجب دانستهاند.[۲۶۲] به نظر فقیهان شیعه و اهل سنت، بلند بودن تلبیه در آغاز احرام و نیز پس از آن، برای مردان مستحب است[۲۶۳]؛ زیرا در برخی حدیثهای نبوی، مسلمانان به تلبیه با صدای بلند مأمور شدهاند[۲۶۴] و حجی که تلبیه احرامش چنین باشد، برترین حج شمرده شده است.[۲۶۵]
ه. تکرار تلبیه: به باور فقیهان شیعه و اهل سنت، تکرار فراوان تلبیه در همه حالات، از جمله هنگام بالا رفتن از بلندی یا فرود آمدن از آن، پس از هر نماز، هنگام سحر، در صورت تغییر حالت مانند بیدار شدن از خواب، و نیز در دیدار با آشنایان و همراهان مستحب است.[۲۶۶] مالک بن انس استحباب در مورد اخیر را باور ندارد.[۲۶۷] مستند این حکم، حدیثهای پیامبر۹[۲۶۸] و امامان:[۲۶۹] است. به نظر فقیهان امامی، کسی که بیرون از مکه برای عمره محرم شده، تا هنگام مشاهده خانههای مکه، تکرار تلبیه برایش مستحب است.[۲۷۰] فقیهان اهل سنت نهایت زمان آن را هنگام ورود به حرم یا مشاهده کعبه یا آغاز طواف دانستهاند.[۲۷۱] درباره زمان قطع تلبیه در حج تمتع نیز دیدگاههایی گوناگون در مذاهب فقهی یافت میشود. (← تلبیه)
و. دعا هنگام احرام: در حالات گوناگون احرام، دعاهایی خاص مستحب به شمار رفته است؛ از جمله هنگام پوشیدن جامه احرام[۲۷۲] و پس از پوشیدن آن[۲۷۳]، هنگام محرم شدن[۲۷۴] و پس از تلبیه.[۲۷۵]
ز. صلوات بر پیامبر۹: به نظر برخی از فقیهان شیعه و اهل سنت[۲۷۶] صلوات فرستادن بر پیامبر۹ پس از تلبیه مستحب است. از مستندهای این نظر، آیه ۴ انشراح/۹۴ است که به جایگاه بلند یاد پیامبر گرامی۹ اشاره دارد: {وَرَفَعنَا لَک ذِکرَک}. برخی این آیه را درباره ضرورت یادکرد نام پیامبر۹ همراه نام خدا میدانند.[۲۷۷]
افزون بر آن چه یاد شد، برخی فقیهان اهل سنت مستحباتی دیگر را برای احرام برشمردهاند؛ همچون: رو به قبله بودن هنگام احرام[۲۷۸]، قرار دادن دو انگشت در گوش هنگام تلبیه[۲۷۹] و درخواست بهرهمندی از رضوان الهی و بهشت، پس از تلبیه.[۲۸۰]
محرّمات احرام
هنگام احرام، برخی کارها بر محرم حرام میشود که از آنها به «تروک احرام»[۲۸۱] یا «محظورات احرام»[۲۸۲] تعبیر شده است. برخی از این محرمات ویژه مردان، شماری مختص زنان، و بسیاری ازآنها مشترک میان مردان و زنان است.[۲۸۳] در شمارش این محرمات در منابع فقهی اختلافاتی به چشم میخورد. در دیدگاه مشهور فقیهان امامی[۲۸۴] و برخی از فقیهان اهل سنت[۲۸۵] از محرمات بیستگانه سخن رفته است. آرای دیگری نیز در میان فقیهان شیعه و اهل سنت یافت میشود؛ از جمله: ۷[۲۸۶]، ۹[۲۸۷]، ۱۰[۲۸۸]، ۱۴، ۱۸، ۲۳[۲۸۹]، ۲۴[۲۹۰]، ۲۵[۲۹۱]، ۲۶[۲۹۲] و ۳۰.[۲۹۳] مهمترین سبب اختلاف نظر در شمار محرمات، به ویژه میان فقیهان شیعه و اهل سنت، اختلاف در اصل حلیت یا حرمت برخی از اعمال است. اهل سنت برخی از کارهایی را که فقیهان شیعه حرام دانستهاند، حلال میشمارند و به عکس. نیز برخی از فقیهان شماری از این محرمات را با عناوین کلی یاد کردهاند و برخی دیگر آنها را بهگونه تفصیلی برشمردهاند. این محرمات به اختصار عبارتند از:
۱. محرمات مشترک میان مردان و زنان: أ. شکار حیوانات خشکی. به اتفاق شیعه[۲۹۴] و اهل سنت[۲۹۵] شکار حیوانات خشکی بر محرم حرام است. (← صید) ب. آمیزش. هرگونه مباشرت جنسی، خواه با همسر باشد یا دیگری، با انسان باشد یا حیوان، برای محرم حرام است.[۲۹۶] (← آمیزش) ج. فسوق. در برخی حدیثهای امامان شیعه: فسوق به دروغ و دشنام معنا شده است[۲۹۷]، هر چند برخی مقصود از آن را مطلق گناه شمردهاند.[۲۹۸] (← فسوق) د. جدال.[۲۹۹] مقصود از جدال، در باور فقیهان امامی، سوگند خوردن به خدا برای پیروزی بر طرف مقابل است، با گفتن جملاتی مخصوص.[۳۰۰] فقیهان اهل سنت مقصود از آن را تخاصم، مجادله و تفاخر دانستهاند.[۳۰۱] (← جدال) ه. التذاذ جنسی. به نظر فقیهان امامی و اهل سنت، هرگونه لذتجویی جنسی بر محرم حرام است.[۳۰۲] (← التذاذ جنسی) و. استمناء یا خودارضایی.[۳۰۳] (← خودارضایی) ز. عقد ازدواج. به نظر فقیهان امامی و برخی فقیهان اهل سنت، عقد ازدواج بر محرم حرام است؛ خواه ولی باشد و خواه وکیل[۳۰۴] و برای خودش باشد یا دیگری.[۳۰۵] برخی از فقیهان اهل سنت آن را جایز شمردهاند.[۳۰۶] (← نکاح) ح. ازاله و زدودن یا قطعکردن مو از سر یا بدن خود یا دیگری.[۳۰۷] (← ازاله مو) ط. کندن یا کوتاهکردن ناخن.[۳۰۸] (← ناخن) ی. کاربرد بوی خوش. بهره بردن از بوی خوش، خواه با بوییدن و خواه مالیدن آن به بدن، برای محرم حرام است.[۳۰۹] (← بوی خوش) ک. روغن مالیدن. به نظر همه فقیهان امامی و بیشتر فقیهان اهل سنت، مالیدن روغن معطر[۳۱۰] و به نظر مشهور فقیهان امامی و برخی از فقیهان اهل سنت، مالیدن روغن غیر معطر به بدن نیز حرام است.[۳۱۱] برخی فقیهان تنها کاربرد آن را در سر ممنوع کردهاند.[۳۱۲] (← روغن مالیدن) ل. کندن درختان و گیاهان حرم، جز موارد خاص. (← گیاه حرم) م. کشتن جانوران روی بدن. به نظر مشهور فقیهان امامی[۳۱۳] و برخی از فقیهان اهل سنت[۳۱۴] کشتن جانوران بدن مانند پشه و شپش بر محرم حرام است. اندکی از فقیهان شیعه و برخی از اهل سنت، این کار را مکروه شمردهاند.[۳۱۵] (← کشتن جانوران) ن. سرمه کشیدن. به نظر برخی از فقیهان امامی[۳۱۶] و اهل سنت[۳۱۷] استفاده از سرمه معطر و غیر معطر بر محرم حرام است؛ هر چند بعضی آن را مباح دانستهاند.[۳۱۸] (← سرمه کشیدن) س. حمل سلاح. به نظر مشهور فقیهان شیعه، جز در موارد ضروری، حمل سلاح بر محرم حرام است.[۳۱۹] شماری از فقیهان این کار را مکروه شمردهاند.[۳۲۰] (← سلاح برداشتن) ع. نگاهکردن در آینه. به باور مشهور فقیهان شیعه و برخی از فقیهان اهل سنت، نگاهکردن در آینه بر محرم حرام[۳۲۱] و به نظر برخی دیگر، مکروه است.[۳۲۲] (← نگاهکردن در آینه) ف.کشیدن دندان. به نظر مشهور فقیهان امامی[۳۲۳] و برخی فقیهان اهل سنت[۳۲۴] کشیدن دندان بر محرم، حرام و به نظر برخی، جایز است.[۳۲۵] (← دندان کشیدن) ص. بیرون آوردن خون. به نظر بسیاری از فقیهان شیعه و برخی از فقیهان اهل سنت، بیرون آوردن اختیاری خون بر محرم حرام است[۳۲۶]، هر چند با خاراندن بدن یا مسواک زدن باشد.[۳۲۷] برخی از فقیهان این کار را مکروه یا مباح شمردهاند.[۳۲۸] (← خون بیرون آوردن)
افزون بر آن چه یاد شد، برخی فقیهان مواردی دیگر را از محرمات احرام دانستهاند؛ از جمله زینت کردن[۳۲۹]، فروبردن سر در آب[۳۳۰]، غسلکردن به قصد خنک شدن[۳۳۱] و غسل دادن شخص محرم با کافور پس از مرگ.[۳۳۲]
۲. محرمات مخصوص مردان: أ. پوشیدن لباس دوخته. به اتفاق فقیهان شیعه[۳۳۳] و اهل سنت[۳۳۴]، پوشیدن لباس دوخته در حال احرام بر مردان حرام است؛ خواه پیراهن باشد و خواه شلوار. برخی فقیهان شیعه این کار را برای زنان نیز جایز ندانستهاند.[۳۳۵] (← لباس احرام) ب. پوشاندن سر. پوشاندن سر به اجماع فقیهان شیعه[۳۳۶] و اهل سنت[۳۳۷] بر مردان حرام است.[۳۳۸] (← پوشاندن سر) ج. زیر سایه رفتن. به اجماع فقیهان امامی[۳۳۹] و برخی از مذاهب اهل سنت[۳۴۰] زیر سایه رفتن مردان در حال احرام حرام است. به باور برخی از فقیهان اهل سنت، این کار برای مردان جایز است.[۳۴۱] (← استظلال) د. پوشاندن روی پا. به نظر فقیهان امامی[۳۴۲] و بسیاری از فقیهان اهل سنت، پوشاندن روی پا به طور کامل، بر مردان حرام است.[۳۴۳] (← پوشاندن پا) ه. استفاده از انگشتر. به باور فقیهان امامی، استفاده از انگشتر برای زینت، نه برای رعایت استحباب، بر مردان حرام است.[۳۴۴] (← زینت)
۳. محرمات مخصوص زنان: أ. پوشاندن صورت. به اجماع فقیهان شیعه[۳۴۵] و اهل سنت[۳۴۶] پوشاندن صورت بر زنان در حال احرام حرام است. (← پوشاندن صورت) ب. بهره گرفتن از زیورآلات. به باور فقیهان امامی[۳۴۷] و برخی از فقیهان اهل سنت[۳۴۸] بهره گرفتن از زیورآلات بر زنان محرم به قصد زینت حرام؛ و از دید برخی از فقیهان اهل سنت، مکروه یا مباح است.[۳۴۹] (← زینت) ج. پوشیدن دستکش. به نظر فقیهان امامی[۳۵۰] و اهل سنت[۳۵۱] پوشیدن دستکش بر زنان حرام؛ و به نظر برخی دیگر مباح است.[۳۵۲] (← پوشاندن دست)
انجام آگاهانه هر یک از این محرمات، کفاره دارد. اما اگر این کار از روی سهو یا خطا و یا فراموشی انجام گیرد، کفاره ندارد، جز شکار که هر چند با سهو یا فراموشی، کفاره دارد.[۳۵۳] (← کفاره)
مکروهات احرام
انجام دادن برخی کارها برای احرامگزار مکروه به شمار رفته است؛ از جمله:
۱. حمام رفتن: به اجماع فقیهان امامی[۳۵۴] و برخی فقیهان اهل سنت[۳۵۵] به استناد روایات، حمام رفتن برای محرم مکروه است. برخی از فقیهان امامی[۳۵۶] و بیشتر فقیهان اهل سنت[۳۵۷] با استناد به اصل اباحه و نیز سیره پیامبر۹ و صحابه[۳۵۸] و حدیثهای امامان:[۳۵۹] این کار را مکروه ندانستهاند.
۲. ساییدن بدن: فقیهان امامی[۳۶۰] و برخی از فقیهان اهل سنت[۳۶۱] برطرفکردن آلودگیهای بدن با ساییدن را برای محرم مکروه شمردهاند؛ زیرا ممکن است این کار سبب خونریزی یا زدودن مو شود که از محرمات احرام به شمار میروند.[۳۶۲] برخی از فقیهان اهل سنت با استناد به سیره پیامبر۹ و روش صحابه، این کار را جایز دانستهاند.[۳۶۳]
۳. بهره گرفتن از گیاهان خوشبو: به نظر برخی از فقیهان امامی[۳۶۴] و اهل سنت[۳۶۵] بهره گرفتن از همه یا بعضی از گیاهان خوشبو، به استناد روایات[۳۶۶] بر محرم مکروه است؛ زیرا مایه بهرهمندی از آسایش و لذت میشود که با فلسفه احرام ناسازگار است.[۳۶۷] برخی فقیهان به پشتوانه حدیثهایی که بهگونه مطلق کاربرد بوی خوش را نهی کرده، استفاده از این گیاهان را حرام شمردهاند.[۳۶۸] (← بوی خوش)
۴. احتباء: از دید فقیهان امامی، به پشتوانه روایات[۳۶۹]، احتباء در حال احرام یا برای محرم در مسجدالحرام کراهت دارد. احتباء به معنای نشستن و بالا بردن دو ساق پا و جمعکردن آن به سمت شکم، به کمک دستان یا پارچه است.[۳۷۰] (← احتباء)
۵. کشتی گرفتن: برخی از فقیهان امامی[۳۷۱] بر پایه روایات، کشتی گرفتن را بر محرم مکروه شمردهاند، با این استدلال که ممکن است به مجروح شدن فرد یا زدودن مو بینجامد که در حال احرام ممنوع است.[۳۷۲]
۶. خواستگاری: به نظر بیشتر فقیهان امامی[۳۷۳] و اهل سنت[۳۷۴] خواستگاریکردن برای محرم مکروه است؛ خواه مرد باشد یا زن و خواه خواستگاری برای خود وی یا دیگری انجام گیرد.[۳۷۵] مستند این حکم، حدیثهای پیامبر۹ و امامان:[۳۷۶] است. برخی از فقیهان این کار را حرام دانستهاند.[۳۷۷] (← خواستگاری کردن)
۷. لبیک گفتن در پاسخ افراد: به نظر فقیهان امامی و بر پایه حدیثهایی، لبیک گفتن در پاسخ کسی که محرم را فراخوانده، مکروه است.[۳۷۸] امامان: سفارش کردهاند که محرم در پاسخ دیگری، تعبیر «یا سعد» را به کار برد[۳۷۹]؛ زیرا او در مقام لبیک گفتن به خداوند است و شریککردن دیگران در آن شایسته نیست.[۳۸۰]
۸. احرام در لباس آلوده: فقیهان امامی، به استناد حدیثی[۳۸۱] احرام در لباس آلوده و چرکین را مکروه شمردهاند.[۳۸۲] این کراهت ویژه آغاز احرام است و اگر لباس در اثنای احرام چرکین شود، بهتر است شستن آن تا زمان تحلل به تأخیر افتد.[۳۸۳] فقیهان اهل سنت نیز نو بودن و پاکیزگی لباس احرام در آغاز احرام را از مستحبات آن دانستهاند.[۳۸۴]
۹. احرام در لباس رنگی، به ویژه لباس سیاه: به نظر مشهور فقیهان امامی[۳۸۵] و برخی از فقیهان اهل سنت[۳۸۶] احرام در لباس رنگی به استناد روایات[۳۸۷] مکروه است. شماری از فقیهان امامی به پشتوانه احادیث[۳۸۸]، محرم شدن در لباس سبز یا هر رنگ دیگر جز سیاه را جایز میدانند.[۳۸۹] برخی از فقیهان امامی با استناد به ظاهر روایات، احرام در لباس سیاه را حرام دانستهاند.[۳۹۰] شماری از فقیهان اهل سنت بر آنند که این کار تنها برای کسانی مکروه است که الگو و مقتدای دیگران هستند.[۳۹۱]
۱۰. خوابیدن بر بستر رنگی یا زرد: فقیهان امامی با استناد به حدیثهایی[۳۹۲] خوابیدن بر بستر رنگی و بالش زرد را مکروه دانستهاند[۳۹۳]؛ زیرا این کار مایه رفاه و تنآسایی به شمار میرود که با فلسفه احرام سازگاری ندارد.[۳۹۴]
۱۱. بهرهگیری از حنا: از دید مشهور فقیهان امامی و برخی از اهل سنت، بهرهگیری از حنا در حال احرام[۳۹۵] و نیز پیش از آن، اگر اثرش تا آن هنگام بماند[۳۹۶]، با استناد به حدیثهایی[۳۹۷] مکروه است. برخی فقیهان امامی به پشتوانه روایات دیگر و از آن رو که حنا بستن زینت به شمار میرود و هر زینتی بر محرم حرام است، این کار را حرام شمردهاند.[۳۹۸] شماری از فقیهان اهل سنت این کار را مستحب دانستهاند.[۳۹۹]
افزون بر مکروهات یاد شده، فقیهان شیعه و اهل سنت کارهایی دیگر را نیز در شمار مکروهات احرام یاد کردهاند؛ از جمله: احرام در لباس راهراه، نقاب زدن برای زن احرامگزار[۴۰۰]، شستن سر با سِدْر و خَطْمی[۴۰۱]، بسیار مسواک زدن، گفتن سخنان بیهوده، شستن بدن با آب سرد، شعر خواندن[۴۰۲]، نگاهکردن در آینه، بیرون آوردن خون از بدن[۴۰۳]، حمل سلاح در موارد غیر ضرور[۴۰۴]، شستن لباس احرام تا زمان تحلل[۴۰۵]، حجامتکردن در غیر ضرورت[۴۰۶]، پوشیدن لباس شهرت[۴۰۷]، فروش لباس احرام حتی پس از پایان اعمال[۴۰۸]، خوردن لقمه غذایی که به دست همسر یا کنیز آن فرد آماده شده باشد[۴۰۹]، فروبردن سر در آب[۴۱۰]، همراه داشتن حیوان شکاری[۴۱۱]، خوردن از گوشت صید[۴۱۲]، خاراندن سر با ناخن[۴۱۳]، سرمه کشیدن[۴۱۴]، خوردن روغنهای خوشبو[۴۱۵]، نشستن نزد عطر فروش[۴۱۶] و قرار دادن عطر در پارچه و بوییدن آن.[۴۱۷]
خروج از احرام: بیرون رفتن از احرام به دو صورت انجام میپذیرد: ۱. اضطراری و غیر اختیاری؛ بدین سان که موانع بیرونی همچون دشمن یا بروز بیماری و عوارض کهولت مانع انجام یا اتمام حج و عمره شود. در این حال، محرم میتواند با شرایطی از احرام خارج شود. (← احصار و صدّ) ۲. اختیاری و با پایان یافتن همه یا برخی از واجبات عمره یا حج. در هر یک از اقسام احرام، خروج مرحلهای یا کامل از حالت احرام، به گونهای خاص تحقق مییابد:
۱. عمره مفرده: به نظر فقیهان امامی، در عمره مفرده، پس از حلق یا تقصیر، محرم از احرام بیرون میآید و جز کامیابی جنسی همه محرمات بر او حلال میشوند.[۴۱۸] پس از گزاردن طواف نساء و نماز طواف، محرم به طور کامل از احرام خارج میشود.[۴۱۹] به نظر فقیهان اهل سنت، پس از حلق یا تقصیر، تحلل کامل صورت میگیرد.[۴۲۰]
۲. عمره تمتع: به نظر فقیهان امامی[۴۲۱] پس از تقصیر؛ و به نظر فقیهان اهل سنت[۴۲۲] پس از تقصیر یا حلق، احرام خاتمه مییابد و همه محرمات آن حلال میشوند.
۳. حج: به نظر مشهور فقیهان امامی، پس از حلق و قربانی در روز عید قربان، همه محرمات جز بهره گرفتن از بوی خوش و کامیابی جنسی بر احرامگزار حلال میشود. پس از طواف حج و نماز طواف و سعی، بهره گرفتن از بوی خوش نیز بر او حلال میگردد و با انجام دادن طواف نساء، به طور کامل از احرام بیرون میآید.[۴۲۳] فقیهان اهل سنت دو مرحله را برای خروج از احرام حج باور دارند: أ. به نظر برخی از فقیهان اهل سنت، پس از رمی جمره عقبه و قربانی و حلق یا تقصیر، همه محرمات جز کامیابی جنسی یا کامیابی و بهره گرفتن از بوی خوش و یا این دو و شکارکردن بر محرم حلال میگردد. ب. پس از کارهای یاد شده و طواف افاضه، همه محرمات حلال میگردند و فرد به طور کامل از احرام خارج میشود.[۴۲۴] (← تحلل)
پانویس
- ↑ الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷؛ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۵؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۲۲، «حرم».
- ↑ الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۱۳۴، «حرم».
- ↑ العین، ج۳، ص۲۲۱-۲۲۲؛ الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۷.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۵؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۲۳.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۶؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۵۶؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۷-۱۹۹.
- ↑ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۲۴؛ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۳۵۸.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۶؛ حواشی الشروانی، ج۴، ص۵۰.
- ↑ جامع المدارک، ج۲، ص۳۷۸؛ المعتمد، ج۲، ص۴۷۸، «کتاب الحج».
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۳۹؛ الحدائق، ج۱۴، ص۴۷۶.
- ↑ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۲۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۸.
- ↑ المعتمد، ج۲، ص۴۸۳، «کتاب الحج».
- ↑ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۳۵۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۶؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص۳۳.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۳۶۰؛ المقنعه، ص۴۳۱-۴۳۲.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۵۹۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۷.
- ↑ سوره مائده، آیههای ۱ و ۹۵.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۶؛ مجمع الفائده، ج۶، ص۱۷۵.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۲۶۵؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۰.
- ↑ المحاسن، ج۲، ص۳۳۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۲۷۴؛ عیون اخبار الرضا۷، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۶۰.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۷؛ اسرار و معارف حج، ص۱۱۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۶؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۳۷۱.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۱، ص۶۰۳؛ صهبای حج، ص۳۴۹.
- ↑ احکام القرآن، ج۲، ص۶۰۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۷۴.
- ↑ بحار الانوار، ج۹۶، ص۱۲۴.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۷؛ صهبای حج، ص۳۷۸.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۱، ص۴۸۸.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۱، ص۴۸۸؛ بحار الانوار، ج۶۴، ص۳۳۷.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۵؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۹۷.
- ↑ صهبای حج، ص۳۸۳-۳۸۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۵۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۵۱۸.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۵۶؛ علل الشرایع، ج۲، ص۴۵۸.
- ↑ نک: اسرار و معارف حج، ص۱۴۷.
- ↑ اخبار مکه، ج۱، ص۳۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۳۶؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۷۸.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۰۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۲۹.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۴؛ علل الشرایع، ج۲، ص۴۱۸.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۱۳؛ علل الشرایع، ج۲، ص۴۱۹.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۱۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ صحیح البخاری، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۷.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۵۷؛ الکاشف، ج۱، ص۲۹۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۵، ص۱۰۶؛ المفصل، ج۲، ص۳۵۷.
- ↑ جامع البیان، ج۲، ص۴۰۱؛ الدر المنثور، ج۳، ص۷۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۲۴۴؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۸۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۸؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۵۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۴؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۰۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۰۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۵۰-۴۵۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۹؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۱۳۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۶؛ مجمع الفائده، ج۶، ص۱۷۵.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۲۶۵؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۰.
- ↑ النهایه، ص۲۷۲.
- ↑ النهایه، ص۲۷۳؛ المعتبر، ج۲، ص۸۰۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۹۸.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۴۴؛ تهذیب، ج۵، ص۵۶.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۵۸.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۹۸؛ المعتمد، ج۲، ص۴۳۹، «کتاب الحج».
- ↑ المعتبر، ج۲، ص۸۰۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۶-۲۱۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۷۴؛ البحر الرائق، ج۳، ص۸۵.
- ↑ سنن الدارقطنی، ج۲، ص۲۱۵؛ السنن الکبری، ج۵، ص۳۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۷؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۴.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۶۵۹؛ وسائل الشیعه، ج۴، ص۳۷۳.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۶۰، ۱۷۶.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۶۸؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۰۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۶۸؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۳۱؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۰۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۸؛ کشف الغطاء، ج۴، ص۵۳۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۸؛ المجموع، ج۷، ص۱۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۱۶۵؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۱۰۴.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۳۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۸؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۴۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۷.
- ↑ مجمع الفائده، ج۶، ص۱۶۵؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۶، ص۲۳۲.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۶؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۷؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۹.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۶۴؛ المغنی، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۷.
- ↑ فقه القرآن، ج۱، ص۳۱۹؛ زبدة البیان، ص۲۲۳.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۷۹؛ تهذیب، ج۵، ص۱۶۵.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۱۲۳.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۶-۳۷۷؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۷۶؛ المغنی، ج۳، ص۲۱۷.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۶۸؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۷۸.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۷؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۷۶.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۱؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۴۸.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۷۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۲.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۱۶۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۶؛ الحدائق، ج۱۵، ص۱۲۵.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۱۶۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰۵.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۱۲۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۸؛ المجموع، ج۷، ص۱۵؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۶.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۶؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۷.
- ↑ کتاب الحج، گلپایگانی، ج۲، ص۳۵۶-۳۵۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰۲؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۹۱.
- ↑ قواعد الاحکام، ج۱، ص۴۲۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۴۸.
- ↑ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۲۱۹؛ معتمد العروة الوثقی، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴.
- ↑ جامع المقاصد، ج۳، ص۱۷۱؛ مجمع الفائده، ج۷، ص۳۹۳.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۹۸؛ ریاض المسائل، ج۶، ص۳۵۰.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۱۲-۱۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۰۶.
- ↑ السنن الکبری، ج۵، ص۱۷۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۰.
- ↑ الام، ج۲، ص۱۵۵.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۳۷؛ مجمع الفائده، ج۷، ص۳۹۲.
- ↑ المعتمد، ج۲، ص۱۷۰، «کتاب الحج»؛ مناسک الحج، سیستانی، ص۶۳.
- ↑ الام، ج۲، ص۱۵۷؛ الخلاف، ج۲، ص۲۶۰؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۷۸؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۸؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۳۱.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۱۱۰؛ المعتمد، ج۲، ص۲۴۲، «کتاب الحج».
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۱۳۶؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۳۴؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۱۱؛ المعتمد، ج۲، ص۲۴۲، «کتاب الحج»؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج۱، ص۶۲.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۱۱۰؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۱۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹-۲۶۰؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۱۳.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۲۸۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۰-۱۹۴.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۲۳.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۰.
- ↑ الانتصار، ص۲۳۶-۲۳۷؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۰.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۱۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۸۶؛ الحدائق، ج۱۴، ص۳۵۲-۳۵۳.
- ↑ المقنعه، ص۴۰۷-۴۰۸؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۵۰؛ الدروس، ج۱، ص۴۱۵.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۱۴؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۲۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج۴، ص۳۹؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۲۴.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۷۳؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۸۹.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۰۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۱۵۹.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۴۱۵؛ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۶۵۰.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۱؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۶۵.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۵۹؛ فتح العزیز، ج۷، ص۷۵؛ المغنی، ج۳، ص۲۲۴.
- ↑ البحر الرائق، ج۲، ص۶۴۷.
- ↑ جامع المقاصد، ج۳، ص۱۶۰؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۲۷.
- ↑ النهایه، ص۲۰۹؛ الخلاف، ج۲، ص۲۸۶؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۱.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۰۰.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۲؛ تهذیب، ج۵، ص۵۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۸۶، ۳۷۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۹۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۱۵؛ المجموع، ج۷، ص۲۰۰؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۲۵.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۶۷؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۲۲.
- ↑ سنن ابی داود، ج۱، ص۳۹۲؛ سنن الدارقطنی، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ سبل السلام، ج۲، ص۱۸۹.
- ↑ کشاف القناع، ج۲، ص۴۶۹.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۱۱؛ مختلف الشیعه، ج۸، ص۱۹۳.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۰۸.
- ↑ تهذیب، ج۸، ص۳۱۰؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۵۱۹.
- ↑ السرائر، ج۳، ص۶۳؛ الحدائق، ج۱۴، ص۴۶۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۱۹۵؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۶۹.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۱۰۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۵۱۸.
- ↑ جامع المقاصد، ج۳، ص۱۶۱.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۴۹.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۰؛ کشف الرموز، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۰؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۳۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۲؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۶.
- ↑ صحیح البخاری، ج۱، ص۲؛ تهذیب، ج۱، ص۸۳.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۲۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۲؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۳۰.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۰؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۳۴؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۴-۶۷۵.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۰؛ کشف الرموز، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۰؛ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۳۶۳؛ فقه الصادق، ج۱۰، ص۲۱۹.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۵۹؛ کشف اللثام، ج۵، ص۲۵۵.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۸؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۴.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۲۵؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۲؛ الکافی، ج۴، ص۵۴۱.
- ↑ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۳۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۲؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ المعتبر، ج۲، ص۷۸۱؛ کشف اللثام، ج۵، ص۲۶۵.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۰۷؛ کشف اللثام، ج۵، ص۲۶۵-۲۶۶.
- ↑ ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۸۶؛ جامع المقاصد، ج۳، ص۱۶۵؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۶، ص۳۲۱.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۱۶؛ المهذب، ج۱، ص۲۱۹؛ الوسیله، ص۱۶۱.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۵۹-۱۶۰؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۰۰؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۶۳.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۰۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۹.
- ↑ السنن الکبری، ج۵، ص۵؛ المغنی، ج۳، ص۲۴۸-۲۴۹.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۰۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۳؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۵.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۸.
- ↑ قواعد الاحکام، ج۱، ص۴۱۹؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۱.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۶؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۴.
- ↑ مسند احمد، ج۲، ص۳۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۰۷؛ تهذیب، ج۵، ص۱۶۸.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۱۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۱؛ الحدائق، ج۱۵، ص۷۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۴۵؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۶۱؛ مناسک الحج، گلپایگانی، ص۷۷.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۴۵؛ الحدائق، ج۱۵، ص۷۶؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ نک: کشف اللثام، ج۵، ص۲۷۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۳۴.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۷۶؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۹.
- ↑ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۵۸۰؛ کفایة الاحکام، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۴۳۰-۴۳۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۶؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۶۳.
- ↑ بدایة المجتهد، ج۱، ص۲۷۰؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۱۴۸؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۰۰؛ المغنی، ج۳، ص۲۵۴؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۱-۲۱۸۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۹۲؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۵۶؛ البحر الرائق، ج۲، ص۵۶۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۷؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۰۹.
- ↑ کشف اللثام، ج۵، ص۲۶۹؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۱۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۴۴۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۰۱.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۶۶؛ سلسلة الینابیع، ج۸، ص۶۹۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۷۰؛سلسلة الینابیع، ج۷، ص۲۲۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۷۱؛ المعتمد، ج۵، ص۴۶۴، «کتاب الحج».
- ↑ الکافی، ج۴، ص۴۴۱؛ تهذیب، ج۵، ص۴۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۲؛ الروضة البهیه، ج۲، ص۲۲۸.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۲؛ الحدائق، ج۱۵، ص۶.
- ↑ کشف اللثام، ج۵، ص۲۴۶؛ المعتمد، ج۵، ص۴۶۴، «کتاب الحج».
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۶؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۸.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۶۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۲۲-۳۲۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۲؛ المجموع، ج۷، ص۲۲۰.
- ↑ سنن الترمذی، ج۲، ص۱۶۳؛ السنن الکبری، ج۵، ص۳۳.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۰۸؛ تهذیب، ج۵، ص۶۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۳؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۸-۲۱۸۹.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۳؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۴۰-۲۴۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۳.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۵۱؛ الحدائق، ج۱۵، ص۱۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۴۲؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۸؛ تهذیب، ج۵، ص۶۳.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۵۳۰؛ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۶۷.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۲۷-۳۲۹؛ تهذیب، ج۵، ص۷۱.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۷۹؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۴-۲۲۵؛ الدروس، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۷۹؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۵۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۲۵؛ ریاض المسائل، ج۶، ص۲۲۸.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۳؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۵۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۹؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۹۰.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۵۴؛ کشف اللثام، ج۵، ص۲۵۲.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۴؛ تهذیب، ج۵، ص۱۶۸.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۴؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۵۴.
- ↑ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۵۴.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۰؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۹؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۳.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۲۶؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۰؛ ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۸۵؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۱۹۰.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۲۶۰؛ سنن ابی داود، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۹؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۹۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۰؛ جامع المدارک، ج۲، ص۳۷۶.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۱۵؛ الدروس، ج۱، ص۳۴۳؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۹۰.
- ↑ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۱؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۹.
- ↑ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۴۸.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۴۵؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۷؛ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۱۸۹.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۴۴؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۷؛ المجموع، ج۷، ص۲۲۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۸۷؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۷.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۲۲۴؛ الکافی، ج۴، ص۳۴۳؛ تهذیب، ج۵، ص۶۹.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۸۸؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۰؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۹؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۲.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۰؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۹؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۴۸.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۲؛ الحدائق، ج۱۵، ص۱۰۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۳؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۴.
- ↑ صحیح البخاری، ج۶، ص۱۲۳؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۲۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۵۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۸-۲۵۹؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۴.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۳۰-۴۳۱؛ المغنی، ج۳، ص۲۴۳.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۷؛ العروة الوثقی، ج۴، ص۶۶۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۳۱؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۶۵-۶۶.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۹۰؛ الحدائق، ج۱۵، ص۱۰۳.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۸۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۰؛ ریاض المسائل، ج۶، ص۲۸۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۲-۵۷۳؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۸۱.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۶؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۷۵؛ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۶.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۳۱؛ المغنی، ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۱۰۹؛ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۳۷۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۰.
- ↑ اعانة الطالبین، ج۲، ص۳۲۴.
- ↑ مواهب الجلیل، ج۴، ص۵۵؛ حواشی الشروانی، ج۴، ص۵۵.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۹؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۲.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۵۶؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۴۹.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۶، ۴۵۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۱؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۵۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۵۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۵۴؛ فتح العزیز، ج۷، ص۲۶۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۰.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۵۶؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۷۷.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۷۷؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۷۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۵۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۷۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۵۹.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۵۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۳۶؛ تهذیب، ج۵، ص۹۱.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۹۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۵۴.
- ↑ الام، ج۷، ص۲۶۹؛ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۳۰؛ المغنی، ج۳، ص۴۱۸؛ فتح العزیز، ج۷، ص۳۸۱.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۲۷؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۷۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۳۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۴۲؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۶۶.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۶۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۹-۲۵۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۸۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۲.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۲.
- ↑ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۵۰؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۸۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۲۶۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۲؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۶۹.
- ↑ روضة الطالبین، ج۲، ص۳۱۸؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۴۶۱.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۱، ص۳۳۸.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۶۳؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۰۳.
- ↑ نک: حواشی الشروانی، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ اعانة الطالبین، ج۲، ص۳۵۹؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۳۱.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۲؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۸۹.
- ↑ الاقناع، ج۱، ص۲۳۷؛ حواشی الشروانی، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۸۶؛ فقه الصادق، ج۱۰، ص۳۲۸.
- ↑ الحج و العمره، ص۱۸۷؛ الموسوعة الفقهیة المیسره، ج۱، ص۳۱۱.
- ↑ المعتمد، ج۳، ص۳۶۰، «کتاب الحج»؛ مناسک الحج، سیستانی، ص۱۰۲.
- ↑ مناسک الحج، وحید خراسانی، ص۸۷.
- ↑ الروضة البهیه، ج۲، ص۲۳۶.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۳؛ المعتمد، ج۳، ص۳۵۸، «کتاب الحج».
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۸۵؛ المغنی، ج۳، ص۲۸۶.
- ↑ النهایه، ص۲۱۸؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۲۰۶؛ المجموع، ج۷، ص۲۹۰؛ المغنی، ج۳، ص۲۶۴.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۲۹۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۶۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۴۴؛ المجموع، ج۷، ص۱۴۰؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۳۱۸.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۳؛ البحر الرائق، ج۲، ص۵۶۶.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۳؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۸۰۸.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۵؛ البحر الرائق، ج۲، ص۵۶۶.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۵؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۸۰؛ الدروس، ج۱، ص۳۶۸.
- ↑ الاقناع، ج۱، ص۲۳۹؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۵۲۲؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۰۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۸۲-۳۸۳؛ الاقناع، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۸۳؛ اعانة الطالبین، ج۲، ص۳۶۱.
- ↑ بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۷؛ الجوهر النقی، ج۷، ص۲۱۰.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۴۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۴۵؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۹۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۵۴-۳۵۵؛ الاقناع، ج۱، ص۲۳۹؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۹۰.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۲۲؛ المغنی، ج۳، ص۲۹۳؛ المجموع، ج۷، ص۲۸۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۲؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۰؛ تحریر الاحکام، ج۲، ص۳۵؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۱؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۷؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۶۲؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۹۶.
- ↑ بدایة المجتهد، ج۱، ص۲۶۵؛ المغنی، ج۳، ص۲۶۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۶۷؛ کشاف القناع، ج۲، ص۵۱۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۴؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۶.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۳؛ مغنی المحتاج، ج۳، ص۴۰۰؛ کشاف القناع، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۳؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۴-۳۲۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۳؛ المعتمد، ج۴، ص۲۶۱، «کتاب الحج».
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۹۸؛ الحدائق، ج۱۵، ص۴۵۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۴۸.
- ↑ المحلی، ج۷، ص۲۴۷؛ الخلاف، ج۲، ص۳۱۹؛ المجموع، ج۷، ص۳۵۸.
- ↑ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۶۱؛ المعتمد، ج۴، ص۴۲، «کتاب الحج».
- ↑ المحلی، ج۷، ص۲۴۸؛ فقه السنه، ج۱، ص۶۶۷.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۲۴؛ البحر الرائق، ج۲، ص۵۷۰؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۳۰.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۷۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۰۷؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۲۷.
- ↑ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۵؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۵۹.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۷۸؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۵۷-۳۵۸؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۹۵؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۲۴.
- ↑ تعالیق مبسوطه، ج۱۰، ص۲۲۷؛ کلمة التقوی، ج۳، ص۳۲۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۳۹؛ مناسک الحج، سیستانی، ص۱۰۲.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۳؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۲۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۱؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ المبسوط،سرخسی، ج۴، ص۱۲۵؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۲۹؛ الاقناع، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۲؛ الاقناع، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۸۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۳۰؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۹.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۷؛ المغنی، ج۳، ص۳۰۲؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۳۳.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۲؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۳۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۳۰.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۴۷۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۹۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۸۲؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۰۸.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۸۲؛ المجموع، ج۷، ص۳۵۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۹۸؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۲.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۵۸؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۷۲؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۷۸۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۹؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۴۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۳۷؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۵۹.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۷؛ المجموع، ج۷، ص۲۵۰؛ الشرح الکبیر، ج۳، ص۳۲۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۷۱.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۰۹.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۲۸؛ المجموع، ج۱۸، ص۱۸۹.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۲۹۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۲.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۵۴؛ المغنی، ج۳، ص۳۱۰.
- ↑ المغنی، ج۲، ص۳۰۹؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۵۴؛ اعانة الطالبین، ج۲، ص۳۶۷.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۵۴۸؛ فقه الصادق، ج۹، ص۱۵۳.
- ↑ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۶۰۳؛ کفایة الاحکام، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۹.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۱۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۶۲.
- ↑ الام، ج۲، ص۱۵۹؛ المحلی، ج۷، ص۲۴۶؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۱.
- ↑ فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۳؛ عمدة القاری، ج۱۰، ص۲۰۱.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۶۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۵۷.
- ↑ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۷۹؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۲.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۵۹؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۶، ص۴۶۰.
- ↑ الام، ج۲، ص۲۲۵-۲۲۶؛ المحلی، ج۷، ص۲۴۶؛ فتح العزیز، ج۷، ص۴۶۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۶؛ الدروس، ج۱، ص۳۷۳.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۵۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۳.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۵۰؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۴.
- ↑ کفایة الاحکام، ج۱، ص۳۰۷؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۶۵؛ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۵۱.
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص۳۱؛ معجم لغة الفقهاء، ص۴۵.
- ↑ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۵۱.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۸۸؛ کفایة الاحکام، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۴؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۴.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۸۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۴؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۳۹؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۱۶.
- ↑ المحلی، ج۷، ص۱۹۸؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۴.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۳۷؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۱.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۱؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۶؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۳۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۷۷.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۲، ص۳۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۲.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۸۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۷.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۴۴؛ المغنی، ج۳، ص۲۲۶؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۷.
- ↑ شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۸۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۵.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۱۷.
- ↑ الحدائق، ج۱۵، ص۵۵۳-۵۵۴؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۳-۴۲۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۴۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۲؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۰۱.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۲.
- ↑ مختصر خلیل، ص۷۱؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۱۳.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۴۱؛ تهذیب، ج۵، ص۶۸.
- ↑ تحریر الاحکام، ج۱، ص۵۷۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۲۴۱.
- ↑ مختصر خلیل، ص۷۱؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۷.
- ↑ الشرح الکبیر، ج۳، ص۳۲۷؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۶؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۶۰.
- ↑ مسالک الافهام، ج۲، ص۲۶۸؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۳۷۷.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۵۶؛ تهذیب، ج۵، ص۳۰۰.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۴، ص۷۶؛ ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۱۰؛ کشاف القناع، ج۲، ص۵۲۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۶؛ الحدائق، ج۷، ص۱۴۲.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۳۶۳؛ الدروس، ج۱، ص۳۸۸.
- ↑ الدروس، ج۱، ص۳۸۸؛ الحدائق، ج۱۵، ص۵۶۳-۵۶۷.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۱۹؛ المجموع، ج۷، ص۳۵۸؛ مستند الشیعه، ج۱۲، ص۴۴-۴۷.
- ↑ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۶۰۲.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۵۴۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۱۵؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۰۷.
- ↑ مناسک الحج، وحید خراسانی، ص۱۹۶.
- ↑ منتهی المطلب، ج۲، ص۶۸۴.
- ↑ المقنعه، ص۴۳۴؛ الدروس، ج۱، ص۴۹۴.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۲۹۸؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ المحلی، ج۷، ص۲۵۰.
- ↑ المجموع، ج۷، ص۳۵۲.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۱۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۰۴؛ ذخیرة المعاد، ج۱، ص۵۹۱.
- ↑ نک: المدونة الکبری، ج۱، ص۴۵۶؛ الخلاف، ج۲، ص۳۰۷؛ کشف اللثام، ج۵، ص۳۴۷.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۰۷.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۴۷؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۶۷.
- ↑ ریاض المسائل، ج۶، ص۵۱۵؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۶۷.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۵۰۵؛ الموسوعة الفقهیه، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ الحدائق، ج۱۶، ص۲۹۶-۳۰۵؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۵۳.
- ↑ الموسوعة الفقهیه، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۳۴۷-۳۴۸؛ الحدائق، ج۱۷، ص۲۵۰.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۲۸۹-۲۲۹۰؛ الموسوعة الفقهیه، ج۲، ص۱۷۵-۱۷۶.
منابع
- احکام القرآن: الجصاص (م.۳۷۰ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- احیاء علوم الدین: الغزالی (م.۵۰۵ق.)، بیروت، دار الکتب العربی.
- اخبار مکه: الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
- اسرار و معارف حج: معاونت امور روحانیون، دار الحدیث، ۱۳۸۶ش.
- اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (م.۱۳۱۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
- الاقناع: الشربینی (م.۹۷۷ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- الام: الشافعی (م.۲۰۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
- الانتصار: السید المرتضی (م.۴۳۶ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
- ایضاح الفوائد: محمد بن الحسن بن یوسف الحلی (م.۷۷۱ق.)، به کوشش اشتهاردی و دیگران، قم، العلمیه، ۱۳۸۷ق.
- بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- البحر الرائق: ابونجیم المصری (م.۹۷۰ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
- بدائع الصنائع: علاء الدین الکاشانی (م.۵۸۷ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
- بدایة المجتهد: ابن رشد القرطبی (م.۵۹۵ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- تاج العروس: الزبیدی (م.۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
- تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق۷، ۱۴۲۰ق.
- تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۴ق.
- تعالیق مبسوطه: محمد اسحاق الفیاض، محلاتی.
- التفسیر الکاشف: المغنیه، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۱م.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
- تهذیب الاحکام: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
- جامع احادیث الشیعه: اسماعیل معزی ملایری، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۹۹ق.
- جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- جامع المدارک: سید احمد الخوانساری (م.۱۴۰۵ق.)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ق.
- جامع المقاصد: الکرکی (م.۹۴۰ق.)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۱ق.
- جواهر الکلام: النجفی (م.۱۲۶۶ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الجوهر النقی: الماردینی (۷۵۰ ق)، دار الفکر.
- الحج و العمرة فی الکتاب و السنه: الری شهری، قم، دار الحدیث، ۱۳۷۶ش.
- الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م.۱۱۸۶ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش.
- حواشی الشروانی و العبادی: الشروانی (م.۱۳۰۱ق.) و العبادی (م.۹۹۴ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الخلاف: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
- الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
- الدروس الشرعیه: الشهید الاول (م.۷۸۶ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
- ذخیرة المعاد: محمد باقر السبزواری (م.۱۰۹۰ق.)، آل البیت:.
- الروضة البهیه: الشهید الثانی (م.۹۶۵ق.)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، ۱۴۱۰ق.
- روضة الطالبین: النووی (م.۶۷۶ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (م.۱۲۳۱ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
- زبدة البیان: المقدس الاردبیلی (م.۹۹۳ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
- سبل السلام: الکحلانی (م.۱۱۸۲ق.)، مصر، مصطفی البابی، ۱۳۷۹ق.
- السرائر: ابن ادریس (م.۵۹۸ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
- سلسلة الینابیع الفقهیه: علی اصغر مروارید، بیروت، فقه الشیعه، ۱۴۱۳ق.
- سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
- سنن ابیداود: السجستانی (م.۲۷۵ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
- سنن الترمذی: الترمذی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
- سنن الدارقطنی: الدارقطنی (م.۳۸۵ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
- السنن الکبری: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر.
- الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م.۶۸۲ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی.
- شرائع الاسلام: المحقق الحلی (م.۶۷۶ق.)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ق.
- الصحاح: الجوهری (م.۳۹۳ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
- صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
- صحیح مسلم: مسلم (م.۲۶۱ق.)، بیروت، دار الفکر.
- صهبای حج: جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۷ش.
- العروة الوثقی: سید محمد کاظم یزدی (م.۱۳۳۷ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ق.
- علل الشرایع: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
- عمدة القاری: العینی (م.۸۵۵ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- العین: خلیل (م.۱۷۵ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
- عیون اخبار الرضا۷: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
- فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (م.۶۲۳ق.)، دار الفکر.
- الفقه الاسلامی و ادلته: وهبة الزحیلی، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
- فقه السنه: سید سابق، بیروت، دار الکتاب العربی.
- فقه الصادق۷: سید محمد صادق روحانی، قم، دار الکتاب، ۱۴۱۳ق.
- فقه القرآن: الراوندی (م.۵۷۳ق.)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ق.
- قواعد الاحکام: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
- الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
- کتاب الحج: تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، ۱۴۰۰ق.
- کتاب الحج: محاضرات الخوئی (م.۱۴۱۳ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، ۱۴۱۰ق.
- الکشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
- کشاف القناع: منصور البهوتی (م.۱۰۵۱ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
- کشف الرموز: الفاضل الآبی (م.۶۹۰ق.)، به کوشش اشتهاردی و یزدی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۸ق.
- کشف الغطاء: کاشف الغطاء (م.۱۲۲۷ق.)، اصفهان، مهدوی.
- کشف اللثام: الفاضل الهندی (م.۱۱۳۷ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- کفایة الاحکام (کفایة الفقه): محمد باقر السبزواری (م.۱۰۹۰ق.)، به کوشش الواعظی، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۳ق.
- کلمة التقوی (فتاوی): محمد امین زین الدین، قم، مهر، ۱۴۱۳ق.
- لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
- المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
- المبسوط: السرخسی (م.۴۸۳ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
- مجمع الزوائد: الهیثمی (م.۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
- مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (م.۹۹۳ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- المجموع شرح المهذب: النووی (م.۶۷۶ق.)، دار الفکر.
- المحاسن: ابن خالد البرقی (م.۲۷۴ق.)، به کوشش حسینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۲۶ش.
- المحلی بالآثار: ابن حزم الاندلسی (م.۴۵۶ق.)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دار الفکر.
- مختصر خلیل: محمد بن یوسف (م.۸۹۷ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
- مختلف الشیعه: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
- مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م.۱۰۰۹ق.)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۰ق.
- المدونة الکبری: مالک بن انس (م.۱۷۹ق.)، مصر، مطبعة السعاده.
- مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (م.۹۶۵ق.)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- مستدرک الوسائل: النوری (م.۱۳۲۰ق.)، بیروت، آل البیت:، ۱۴۰۸ق.
- مستمسک العروة الوثقی: سید محسن حکیم (م.۱۳۹۰ق.)، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.
- مستند الشیعه: احمد النراقی (م.۱۲۴۵ق.)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۵ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر.
- المعتبر: المحقق الحلی (م.۶۷۶ق.)، مؤسسة سید الشهداء، ۱۳۶۳ش.
- معتمد العروة الوثقی: محاضرات الخوئی (م.۱۴۱۳ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، ۱۴۰۴ق.
- المعتمد فی شرح المناسک: محاضرات الخوئی (م.۱۴۱۳ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، ۱۴۱۰ق.
- معجم الفاظ الفقه الجعفری: احمد فتحالله، الدمام، ۱۴۱۵ق.
- معجم لغة الفقهاء: محمد قلعهجی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۸ق.
- معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م.۳۹۵ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
- مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م.۹۷۷ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
- المغنی: عبدالله بن قدامه (م.۶۲۰ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۶م.
- المقنعه: المفید (م.۴۱۳ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
- من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
- مناسک الحج: السیستانی، قم، چاپخانه شهید، ۱۴۱۳ق.
- مناسک الحج: وحید الخراسانی.
- منتهی المطلب: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، چاپ سنگی.
- مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (م.۹۵۴ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
- موسوعة الفقه الاسلامی: مؤسسة دائرة معارف الفقه الاسلامی، ۱۴۲۸ق.
- الموسوعة الفقهیة المیسره: محمد علی الانصاری، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
- المهذب: القاضی ابن البراج (م.۴۸۱ق.)، به کوشش مؤسسة سیدالشهداء۷، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق.
- المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
- النهایه: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۰ق.
- وسائل الشیعه: الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۲ق.
- الوسیلة الی نیل الفضیله: ابن حمزه (م.۵۶۰ق.)، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق.