Kamran (بحث | مشارکت‌ها)
Salar (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲: خط ۲:


==واژه‌شناسی==
==واژه‌شناسی==
حاج، به تشدید جیم، صفت فاعلی از حجَّ به معنای حج کرده، حج گزارده و حج کننده<ref>العین، ج۳، ص۹، «حج».</ref> و مؤنث آن «حاجة»<ref>النهایه، ج۱، ص۳۴۱، «حجج».</ref>و جمع آن حجیج و حجاج<ref>الصحاح، ج۱، ص۳۰۴، «حجج»؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۲۸۶، «حجج».</ref> است که معمولاً واژه مفرد نیز، در موارد جمع به کار می‌رود.<ref>النهایه، ج۱، ص۳۴۱.</ref>  
حاج، به تشدید جیم، صفت فاعلی از حجَّ به معنای حج کرده، حج گزارده و حج کننده<ref>العین، ج۳، ص۹، «حج».</ref> و مؤنث آن «حاجة»<ref>النهایه، ج۱، ص۳۴۱، «حجج».</ref>و جمع آن حَجیج و حُجّاج<ref>الصحاح، ج۱، ص۳۰۴، «حجج»؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۲۸۶، «حجج».</ref> است که معمولاً واژه مفرد نیز، در موارد جمع به کار می‌رود.<ref>النهایه، ج۱، ص۳۴۱.</ref>  


«حِج»، با کسر حاء، نیز مرادف حاج و نامی برای حج‌گزار است.<ref>لسان العرب، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷، «حجج».</ref> واژگان دیگری چون محجة (راه گذر مستقیم) نیز از این کلمه اخذ شده‌اند.<ref>النهایه، ج۴، ص۳۰۱، «حج».</ref> این عنوان در آغاز به زیارت‌کننده بزرگان و اماکن مقدس گفته شده<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۹، «حج».</ref>و به تدریج به زائران خانه خدا در مکه اختصاص یافته است.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۹؛ مفردات، ص۲۱۸-۲۱۹، «حج».</ref>
«حِج»، با کسر حاء، نیز مرادف حاج و نامی برای حج‌گزار است.<ref>لسان العرب، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷، «حجج».</ref> واژگان دیگری چون محجة (راه گذر مستقیم) نیز از این کلمه اخذ شده‌اند.<ref>النهایه، ج۴، ص۳۰۱، «حج».</ref> این عنوان در آغاز به زیارت‌کننده بزرگان و اماکن مقدس گفته شده<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۹، «حج».</ref>و به تدریج به زائران خانه خدا در مکه اختصاص یافته است.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۹؛ مفردات، ص۲۱۸-۲۱۹، «حج».</ref>
خط ۱۶: خط ۱۶:
* «مواقیت الحاج»<ref>تاج العروس، ج۳، ص۱۵۳، «وقت».</ref> یا «میقات الحج»<ref>القاموس المحیط، ج۱، ص۱۶۰، «وقت».</ref> به معنای مواضع احرام
* «مواقیت الحاج»<ref>تاج العروس، ج۳، ص۱۵۳، «وقت».</ref> یا «میقات الحج»<ref>القاموس المحیط، ج۱، ص۱۶۰، «وقت».</ref> به معنای مواضع احرام
* همراهان حج‌گزار، مانند: خدمتکار و شتربان راه نیز، داج، بر وزن حاج، به معنای رونده در راه می‌نامند.<ref>النهایه، ج۲، ص۱۰۱، «دجج».</ref>
* همراهان حج‌گزار، مانند: خدمتکار و شتربان راه نیز، داج، بر وزن حاج، به معنای رونده در راه می‌نامند.<ref>النهایه، ج۲، ص۱۰۱، «دجج».</ref>
==واژه حاج در قرآن و روایات==
==واژه حاج در قرآن و روایات==
در آیات قرآن، کلمه «الحاج» یک بار به صورت اسم جمع<ref> لسان العرب، ج۶، ص۱۳۹، «عسس».</ref>، به همراه [[سقایت]] و به معنای آبدهی به حاجیان به کار رفته است: (سِقاِیةَ الْحاجِّ).<ref>توبه/۹ آیه ۱۹</ref> همچنین برخی واژه حنیف در آیات دیگر قرآن (بقره/۲، ۱۳۵) را در اشاره به حج‌گزارانی دانسته‌اند که در عصر جاهلی حج خانه خدا را، به شیوه ابراهیمی به جا می‌آورد<ref>جامع البیان، ج۱، ص۷۸۵-۷۸۶؛ غریب الحدیث، ج۱، ص۲۹۲.</ref>؛ همچنین «آمین»، به معنای «حاجین» و تعبیر «آمین البیت الحرام» (مائده/۵، ۲)، به معنای حاجیان خانه خدا، تفسیر شده است.<ref>جامع البیان، ج۶، ص۸۰</ref>  
در آیات قرآن، کلمه «الحاج» یک بار به صورت اسم جمع<ref> لسان العرب، ج۶، ص۱۳۹، «عسس».</ref>، به همراه [[سقایت]] و به معنای آبدهی به حاجیان به کار رفته است: (سِقاِیةَ الْحاجِّ).<ref>توبه/۹ آیه ۱۹</ref> همچنین برخی واژه حنیف در آیات دیگر قرآن (بقره/۲، ۱۳۵) را در اشاره به حج‌گزارانی دانسته‌اند که در عصر جاهلی حج خانه خدا را، به شیوه ابراهیمی به جا می‌آورد<ref>جامع البیان، ج۱، ص۷۸۵-۷۸۶؛ غریب الحدیث، ج۱، ص۲۹۲.</ref>؛ همچنین «آمین»، به معنای «حاجین» و تعبیر «آمین البیت الحرام» (مائده/۵، ۲)، به معنای حاجیان خانه خدا، تفسیر شده است.<ref>جامع البیان، ج۶، ص۸۰</ref>  
برگرفته از «https://wikihaj.com/view/حاجی»