حج اکبر

از ویکی حج

حج اکبر، اصطلاحی قرآنی به معنای حج بزرگتر

واژة «اکبر» صفت تفضیلی از ریشة (ک ب ر) به معنای بزرگتر و بزرگترین است.[۱] عبارت «حج اکبر» در قرآن کریم در آیة سوم سورة توبه/۹ آمده است: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَکبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُه…». بر پایة منابع تاریخی[۲] و تفسیری از شیعه[۳] و اهل‌سنت،[۴] آیات ابتدایی سورة توبه در سال نهم هجری نازل شد و امام علی(ع) از جانب حضرت محمد(ص) مأمور ابلاغ آن به مشرکان مکه گردید. مضمون این آیات، اعلام برائت از مشرکان و تعیین مهلتی چهارماهه برای پیمان‌های بدون مدت آنان بود و از آن پس طواف عریان و حج مشرکان ممنوع گشت. البته ابتدا ابوبکر برای ابلاغ آیات فرستاده شده بود، اما جبرئیل بر حضرت محمد(ص) نازل گشت و عرضه داشت که رسالت حضرت محمد(ص) را تنها فردی می‌تواند ابلاغ کند که از اهل بیت آن حضرت باشد. از این رو حضرت محمد(ص) امام علی(ع) را برای انجام این مأموریت فرستاد و آن حضرت سوار بر شتر حضرت محمد به راه افتاد و در میانة راه آیات را از ابوبکر گرفت و خود به سوی مکه روانه شد. آنگاه در روز عید قربان و در اجتماع مردم در منا پیام الهی را به گوش همگان رسانید.

دانشمندان مسلمان دربارة اینکه مراد از «حج اکبر» و «روز حج اکبر» چیست، اختلاف نظر دارند. مشهور آنان، مراد از «حج اکبر» را مراسم حج (در مقابل مراسم عمره) و مراد از «روز حج اکبر» را روز عید قربان دانسته‌اند؛ البته در منابع اسلامی غالباً میان این دو خلط شده و تفکیک لازم صورت نگرفته است.

حج اکبر

مفسران و فقیهان مسلمان نظریات گوناگونی دربارة مراد از «حج اکبر» بیان کرده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

۱) مراسم حج: بیشتر مفسران[۵] و فقیهان[۶] امامی و فقها[۷] و مفسران[۸] اهل سنت به استناد احادیث[۹] برآن‌اند که منظور از «حج اکبر» مراسم حج است؛ در مقابل مراسم عمره که «حج اصغر» نامیده شده است. در واقع، سبب نامگذاری حج به«حج اکبر» بزرگتر بودن حج نسبت به عمره[۱۰] و تأکید بر این مطلب است که عمره حج کوچکتر محسوب می‌شود.[۱۱] حتی بر پایة برخی گزارش‌ها، نامیدن عمره به حج اصغر از دوران جاهلیت رواج داشته است.[۱۲] برخی نیز چنین گفته‌اند که حج اکبر مراسمی است که مشتمل بر وقوف است (حج) و حج اصغر مراسمی است که وقوف ندارد (عمره).[۱۳] همچنین در احادیثی از امام صادق(ع) مراد از حج اکبر، وقوف در عرفات (و مشعر الحرام[۱۴]) و رمی جمرات و مراد از حج اصغر، عمره دانسته شده[۱۵] که به تصریح برخی حدیث‌شناسان، مراد امام(ع) از ذکر وقوف و رمی، مراسم حج - در مقابل مراسم عمره- است؛ زیرا هر حجی مشتمل بر وقوف و رمی است.[۱۶] برخی از علمای اهل سنت، حج اکبر را معادل قسم خاصی از حج مانند حجة الاسلام[۱۷] یا برخی مناسک آن مثل وقوف در عرفات[۱۸] یا طواف زیارت[۱۹] دانسته‌اند.

۲) حج سال نهم: برخی مفسران امامی[۲۰] به استناد سیاق آیات و برخی احادیث، مراد از «حج اکبر» را حج سال نهم هجری دانسته‌اند. در این احادیث، علت نام‌گذاری حج به حج اکبر چنین دانسته شده که آن سال آخرین سالی بوده که مسلمانان و مشرکان با هم حج به جا آوردند و بعد از آن، مشرکان از به جا آوردن حج منع شدند.[۲۱] مفسران دیگر نیز به این وجه نام‌گذاری اشاره کرده[۲۲] یا آن را از قول برخی از تابعان و مفسران متقدم نقل کرده‌اند.[۲۳]

۳) حج قِران: به نظر برخی مفسران اهل سنت، مقصود از حج اکبر، حج قِران و حج اصغر حج اِفراد است.[۲۴] برخی دیگر از آنان معتقدند که این نظر با آیه سازگاری ندارد[۲۵] و لازمة آن این است که روز معینی برای افراد و روز مشخصی برای قران وجود داشته باشد، درحالی که چنین نیست.[۲۶]

بر پایة نظریات اول و سوم، حج اکبر هر سال تکرار می‌شود؛ ولی بنا بر نظریة دوم، حج اکبر تنها یک مصداق در طول تاریخ دارد.

۴) مصادف شدن روز عرفه با جمعه: مشهور فقهای معاصر اهل سنت برآن‌اند که مراد از «حج اکبر»، حجی است که در آن، روز جمعه با روز عرفه مصادف شود؛ زیرا در حجة الوداع روز عرفه با روز جمعه مصادف بوده است.[۲۷] این نظر در برخی منابع متقدم نیز ذکر شده یا شواهدی از آن به چشم می‌خورد؛[۲۸] از جمله روایاتی که دربارة فضیلت وقوف در روز جمعه نقل شده است. بنابر این روایات، حجی که روز عرفه آن منطبق بر جمعه باشد، برتر از ۷۰ حج دیگر است که وقوف آن‌ها در غیر جمعه باشد و در چنان حجی آمرزش الهی بدون واسطه شامل همة افراد می‌گردد[۲۹] افزون بر آن، گزارش‌هایی مبنی بر این که آیة اکمال دین «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکم… الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکم وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً» (مائده/۵، ۳) در روز جمعه مطابق با عرفة سال حجة الوداع بر حضرت محمد(ص) نازل شده، نشانگر اهمیت و عظمت آن روز است.[۳۰] بر پایة این نظریه، حج اکبر هر سال تکرار نمی‌شود و احتمال وقوع آن تنها در برخی سال‌ها وجود دارد.

به عقیده مخالفان این نظریه، همزمانی روز عرفه با روز جمعه در حجة الوداع[۳۱] صرفاً یک اتفاق و رویداد تاریخی بوده و اینکه در هر زمان عرفه با روز جمعه مصادف شود، آن سال را حج اکبر بنامند، مطلبی بدون دلیل است.[۳۲] روایات یاد شده دربارة فضیلت وقوف در روز جمعه و برتری ۷۰ برابری چنین حجی نیز از سوی گروهی از فقیهان اهل سنت مورد تکذیب و خدشه قرار گرفته و اشکالاتی بدان وارد شده است.[۳۳] از جمله اینکه این روایت مرسل است و تنها راوی آن «رزین بن معاویه» است که فردی ضعیف الحدیث بوده و روایت مذکور را به ابتدای حدیثی از کتاب موطأ مالک اضافه کرده است؛ چنان‌که در هیچ‌یک از نسخه‌های دیگر موطأ چنین افزوده‌ای وجود ندارد.[۳۴] از این رو، شماری از علمای اهل سنت آن را مطلبی باطل دانسته‌اند که صرفاً در زبانها و نزد عوام مردم مشهور شده و هیچگونه انتسابی به حضرت محمد یا صحابه ندارد.[۳۵] البته در فضیلت روز جمعه و برتری عبادات در آن نسبت به روزهای دیگر شکی نیست، اما این موضوع را نمی‌توان دلیل برتری حجِ مشتمل بر وقوف جمعه نسبت به سایر حج‌ها و نامیدن آن به حج اکبر دانست.[۳۶] همچنین بر پایة منابع متعدد تاریخی[۳۷] و تفسیری،[۳۸] آیة ۳ سورة مائده/۵ در پی اعلام جانشینی امام علی(ع) از سوی خداوند در روز هجدهم ذی‌حجه در غدیر خم نازل شده است.

بنابر گزارش‌های تاریخی، پذیرفته شدن این نظریه دربارة حج اکبر، مشکلات فراوانی برای حجاج - بویژه حج‌گزاران ایرانی- در پی داشته است؛ به طوری که اگر در یک سال روز عرفه با پنج شنبه یا شنبه مصادف می‌شد، امرای مکه در راستای منافع مادی خویش، برای آنکه روز عرفه با روز جمعه مصادف شود، از ابتدای ماه و در زمان استهلال به گونه ای روز اول ماه را اعلام می‌کردند که روز نهم (عرفه) بر جمعه منطبق شود؛ بنابراین وقتی کاروان حجاج اهل سنت به سوی عرفات می‌رفت، شیعیان باید روز قبل یا بعد را به عرفات می‌رفتند، ولی به آنان اجازه داده نمی‌شد تا به موقع در عرفات وقوف کنند. حتی گاه از سوی دولت عثمانی مبالغی به حاکمان مکه یا امیران حج داده می‌شد تا حج آن سال را حج اکبر اعلام کنند یا از سوی دولت عثمانی برای اثبات کنندة هلال در سال حج اکبر جایزه تعیین می‌شد. گاهی نیز قاضی مکه برای تحقق حج اکبر با گواهی تنها یک نفر به ثبوت هلال ماه ذی حجه حکم می‌کرد. از مشکلات دیگر این نظریه می‌توان به اختلاف فتواهایی که از این امر پدید می‌آمد، اشاره کرد؛ مثلاً گاه خود سنیان از طریق مؤذنان حرم اعلام می‌کردند که کسانی که در آن سال حج انجام داده‌اند حجشان باطل است.[۳۹] اصرار ناروای اهل سنت و حاکمان آنان بر تحقق حج اکبر با منطبق ساختن عرفه بر جمعه و تبعات آن از جمله اقامة شهادت دروغ بر رؤیت هلال، حتی مورد نکوهش و اعتراض برخی از دانشمندان اهل سنت نیز قرار گرفته است.[۴۰]

روز حج اکبر

در میان عالمان مسلمان، سه نظریة عمده دربارة مراد از «روز حج اکبر» وجود دارد:

۱) عید قربان: مشهور فقیهان[۴۱] و مفسران[۴۲] امامی و فقها[۴۳] و مفسران[۴۴] اهل سنت به استناد ادلة گوناگون، مراد از روز حج اکبر را روز عید قربان (دهم ذی‌حجه) دانسته‌اند. مهم‌ترین مستندات آنان عبارت است از:

۱. احادیث نبوی از جمله احادیثی مبنی بر اینکه حضرت محمد(ص) در حجة الوداع در خطبة خود در روز عید قربان، این روز را روز حج اکبر نامیدند[۴۵]؛ همچنین روایاتی از امام علی(ع)[۴۶] و احادیث متعدد از امام صادق(ع)[۴۷] که روز عید قربان را روز حج اکبر معرفی کرده‌اند.[۴۸]

۲. بر پایة منابع متعدد تاریخی[۴۹] و تفسیری از شیعه[۵۰] و اهل سنت،[۵۱] زمان ابلاغ آیات سورة برائت توسط امیرالمؤمنین(ع) روز عید قربان و در سرزمین مِنا بوده است و در نتیجه روز حجّ اکبر نیز همان روز عید قربان خواهد بود.

۳. بر اساس آیة دوم سورة توبه/۹ «فَسیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر…» و احادیث، پایان مهلت چهارماهه‌ای که به مشرکان داده شد، دهم ربیع الثانی بوده و این با روز عید قربان منطبق است و الّا اگر مراد از روز حج اکبر، روز عرفه باشد، مهلت مذکور به‌طور دقیق چهار ماه نخواهد شد، بلکه چهار ماه و یک روز می‌شود.[۵۲] شاهد این وجه، روایتی است از امام صادق(ع) که در آن، حضرت پس از این‌که مراد از «حج اکبر» را یوم النحر (روز قربانی) دانسته، به همین مطلب استدلال کرده است.[۵۳]

۴. مراد از روز حج اکبر، روزی بوده که بزرگترین اجتماع مردم در آن رخ می‌داده و آن روز دهم ذیحجه بوده است؛ زیرا در روز نهم (عرفه) مشرکان قریش -طبق یکی از رسوم جاهلیت (حُمس)- در مزدلفه و سایر مردم در عرفات وقوف می‌کردند و سپس همگی در روز دهم در منا جمع می‌شدند. خداوند نیز اعلام برائت را در بزرگترین اجتماع مردم قرار داد تا افراد بیشتری شاهد آن باشند و به غائبان برسانند.[۵۴]

۵. در تأیید این نظریه گفته شده واژه «یوم» بر اساس آنچه بدان اضافه می‌شود معنا پیدا می‌کند، مثلاً روز عرفه یعنی روزی که مردم در آن در عرفات وقوف می‌کنند یا روز قربانی یعنی روزی که مردم در آن قربانی می‌کنند. در اینجا هم واژه «یوم» به«حج» اضافه شده و مراد از «روز حج» روزی است که مردم در آن حج به جای می‌آورند، و همانا مردم در روز عید قربان مناسک خود را به پایان برده و حجّشان خاتمه می‌یابد.[۵۵]

عموم قائلان به این نظریه، روز حج اکبر را مقید به سال معینی نکرده و برآن‌اند که در هر سال تکرار می‌شود؛ ولی برخی مفسران به استناد برخی احادیث و سیاق آیات، آن را مختص به عید قربان سال نهم هجری دانسته‌اند.[۵۶] به نظر برخی، علت نامیده شدن روز عید قربان به«اکبر» به خاطر کثرت اعمال حج (وقوف در مشعر، اعمال منا، رمی، قربانی، حلق…) و احلال از احرام حج در آن روز است.[۵۷] برخی هم گفته‌اند که آن روز، تنها روزی بوده که سه عید (عید مسلمانان، عید یهود و عید نصاری) در آن جمع شده است.[۵۸] همچنین برخی مراد از روز حج اکبر را عید قربان و مراد از روز حج اصغر را روز عرفه دانسته‌اند.[۵۹]

۲) روز عرفه: به نظر برخی مفسران[۶۰] و فقیهان[۶۱] اهل سنّت، مراد از روز حج اکبر، روز عرفه (نهم ذی‌حجه) است. استدلال این دسته به موارد زیر است:

۱. وقوف در عرفات از جمله اعمال روز عرفه است و مراسم حج را از این جهت حج اکبر نامیده‌اند که مشتمل بر وقوف به عرفات است و از همین روست که مراسم عمره -که وقوف از اعمال آن نیست- حج اصغر نامیده شده است. در نقد استدلال مذکور گفته شده که این صرفاً یک استحسان است و راهی برای تشخیص صحت آن وجود ندارد.[۶۲]

۲. سخنی از حضرت محمد(ص) در روز عرفه که آن حضرت این روز را روز حج اکبر نامیدند[۶۳] و نیز روایاتی از امام علی(ع) مبنی بر این که روز حج اکبر روز عرفه است.[۶۴]

۳. گروهی از فقیهان[۶۵] و مفسران[۶۶] اهل سنت به حدیث معروف «الحج عرفة»[۶۷] استدلال کرده و می‌گویند: از آنجا که بزرگترین رکن حج، وقوف در عرفات است وکسی که آن را درک کند، حج را درک کرده و کسی که آن را درک نکند حج او باطل است، روز عرفه را روز حج اکبر نامیده‌اند. برخی در رد این استدلال گفته‌اند که برای کسی که وقوف در روز عرفه را از دست دهد، وقوف در شب عید قربان مجزی خواهد بود و این مانع آن است که روز عرفه روز حج اکبر باشد.[۶۸]

۳) همة ایام حج: گروهی دیگر «روز حج اکبر» را تمامی ایام حج (یا ایام منا[۶۹]) دانسته و معتقدند همانگونه که «جنگ جمل»، «جنگ صفین» و «جنگ بُعاث» با اینکه روزها طول کشیده، از آن‌ها به«روز صفین»، «روز جمل» و «روز بعاث» تعبیر می‌کنند و مرادشان از «یوم»، تمامی دوران آن جنگ‌هاست، بنابراین در این‌جا نیز مراد از «یوم الحج الأکبر» تمامی ایام حج است.[۷۰] به این نظر پاسخ‌های متعددی داده شده است، از جمله: ۱. چنین کاربردی از واژة «یوم»، گرچه در کلام عرب جایز است، معنای غالب و مشهور آن نیست؛ درحالی که واژگان قرآن را باید تا حد امکان بر معنای مشهورتر و معروف‌تر حمل کرد.[۷۱] ۲. این نظر مستلزم تفسیر «یوم» به ایام متعدد است و این با ظاهر آیه سازگاری ندارد.[۷۲] ۳. وجود روزی در میان ایام حج که عموم حجاج در آن اجتماع کرده و اعلام برائت می‌تواند به گوش همگان برسد (یعنی همان روز عید قربان)، باعث انصراف عبارت «یوم الحج الاکبر» به آن روز می‌شود و نمی‌گذارد سایر ایام را نیز شامل شود.[۷۳]

در منابع فقهی، افزون بر تعیین مراد از حج اکبر و روز آن، مباحث دیگری نیز دربارة حج اکبر مطرح شده است. از جمله، احادیثی که مراد از حج اکبر را وقوف در عرفات و رمی جمرات دانسته،[۷۴] از مستندات فقیهان امامی برای اثبات وجوب وقوف به عرفات و نیز وجوب رمی جمرات قرار گرفته است.[۷۵] همچنین نامیده شدن عمره به حج اصغر در احادیث، از جمله مستندات برخی فقهای امامی برای اثبات وجوب عمره به شمار رفته است.[۷۶] برخی فقیهان اهل سنت نیز از وجود عبارت حج اکبر در آیة ۳ توبه/۹ چنین برداشت کرده‌اند که حج اصغری هم وجود دارد که همان عمره است و به استناد وجوب مطلق حج در آیة ۹۷ آل عمران/۳ (وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ…) عمره نیز واجب است[۷۷]؛ ولی برخی دیگر این استدلال را برای وجوب عمره تامّ ندانسته‌اند.[۷۸] همچنین برخی فقهای اهل سنت در مقابل کسانی که روز عید قربان را داخل در ماه‌های حج نمی‌دانند، به عبارت «یوم الحج الاکبر» در آیة ۳ توبه/۹ استدلال کرده‌اند.[۷۹]

از دیگر مباحثی که دربارة حج اکبر مطرح شده، این است که واژة «اکبر» در تعبیر «یوم الحج الاکبر» صفت حج است یا صفت یوم. برخی علمای اهل سنت در این باره احتمالات گوناگونی مطرح و در هر صورت وجه تسمیة عبارت را بیان کرده‌اند.[۸۰] برخی هم گفته‌اند که واژة «اکبر» در آیه و روایات همواره وصف حج است (نه یوم) و تنها در این صورت است که میان احادیث مختلف تضادی وجود نخواهد داشت.[۸۱] در قرائت مشهورِ آیه نیز «اکبر» صفت حج قرار گرفته است. همچنین در روز حج اکبر (عید قربان)، به نظر فقیهان امامی[۸۲] و اهل سنت،[۸۳] به استناد خطبه‌خوانی حضرت محمد(ص) و امام علی(ع)، خطبه خواندن برای مردم توسط امام و آگاهی دادن آنان نسبت به اعمال آن روز مستحب است. نیز در برخی احادیث امامیه، روز حج اکبر به روز قیام حضرت مهدی (عج) تأویل شده است.[۸۴]

پانویس

  1. نک: لسان العرب، ج5، ص127، «کبر».
  2. السیرة النبویه، ج2، ص543-546؛ دلائل النبوة، ج5، ص293-298؛ البدایة و النهایة، ج5، ص36-39.
  3. کتاب التفسیر (عیاشی)، ج2، ص73-75؛ مجمع البیان، ج5، ص6-7؛ المیزان، ج9، ص161-163.
  4. جامع البیان، ج10، ص47؛ الکشاف، ج2، ص243؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج4، ص89-91.
  5. التبیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص170-171؛ فقه القرآن، ج1، ص322.
  6. روضة المتقین، ج4، ص33؛ ملاذ الأخیار، ج8، ص486.
  7. أحکام القرآن (ابن العربی)، ج2، ص898
  8. جامع البیان، ج10، ص54؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج1، ص208؛ ج‏3، ص211؛ لباب التأویل، ج2، ص334-335.
  9. الکافی، ج4، ص265، 290؛ معانی الأخبار، ص295-296؛ شرح مشکل الآثار، ج4، ص93.
  10. جامع البیان، ج10، ص54؛ لباب التأویل، ج2، ص335؛ ملاذ الأخیار، ج8، ص486.
  11. مفردات الفاظ القرآن، ص696، «کبر».
  12. جامع البیان، ج10، ص54.
  13. نک: مجمع البیان، ج5، ص9؛ مجمع البحرین، ج2، ص285؛ کنز العرفان، ج1، ص340.
  14. کتاب التفسیر، ج2، ص76-77.
  15. الکافی، ج4، ص265.
  16. مرآة العقول، ج17، ص140-141.
  17. النتف فی الفتاوی، ج1، ص200.
  18. إیجاز البیان، ج1، ص372.
  19. المبسوط، سرخسی، ج4، ص22، 34؛ المحیط البرهانی، ج2، ص432.
  20. المیزان، ج9، ص149.
  21. من لایحضره الفقیه، ج2، ص198-199، 488.
  22. التبیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص171؛ الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، ج2، ص6.
  23. الکشاف، ج2، ص245؛ مجمع البیان، ج5، ص9؛ الجامع لأحکام القرآن، ج8، ص70.
  24. نک: جامع البیان، ج10، ص54؛ الجامع لأحکام القرآن، ج8، ص70؛ تفسیر غرائب القرآن، ج3، ص431
  25. الجامع لأحکام القرآن، ج8، ص70.
  26. أحکام القرآن، جصاص، ج4، ص268.
  27. الفقه الاسلامی و ادلّته، ج3، ص213.
  28. لباب التأویل، ج2، ص335؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج6، ص331؛ المحرر الوجیز، ج2، ص154.
  29. حاشیة رد المحتار، ج2، ص561-562، 622؛ تبیین الحقائق، ج2، ص26-27؛ تحفة المحتاج، ج4، ص108.
  30. أسباب النزول (واحدی)، ص192؛ معالم التنزیل، ج2، ص12؛ الجامع لأحکام القرآن، ج6، ص61.
  31. البدایة و النهایة، ج5، ص112، 166، 215؛ عیون الأثر، ج2، ص345.
  32. تفسیر المنار، ج10، ص144؛ لغت نامه دهخدا، ذیل «حج‌اکبر»، ص315.
  33. نک: حاشیة رد المحتار، ج2، ص561-562؛ حاشیة الصاوی، ج1، ص493؛ تحفة الأحوذی، ج4، ص27.
  34. فتح الباری، ج8، ص203-204؛ تبیین الحقائق، ج2، ص26؛ شرح الزرقانی علی الموطأ، ج2، ص51.
  35. زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج1، ص64-65؛ کشاف القناع، ج2، ص575؛ مطالب أولی النهی، ج2، ص415.
  36. نک: حاشیة الصاوی، ج1، ص493.
  37. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص43؛ البدایة و النهایة، ج5، ص213.
  38. مجمع البیان، ج3، ص246؛ تفسیر الصافی، ج2، ص10.
  39. نک: صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج3، ص1082- 1083؛ مقالات تاریخی، دفتر هشتم، ص259- 263.
  40. رحلة ابن جبیر، ص130-131.
  41. المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص365؛ الجامع للشرائع، ص217؛ تحریر الأحکام، ج1، ص643.
  42. تفسیر القمی، ج1، ص282؛ تفسیر الصافی، ج2، ص320؛ الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، ج2، ص6.
  43. المبسوط، سرخسی، ج4، ص61؛ البیان و التحصیل، ج3، ص458-459؛ المغنی، ج3، ص263.
  44. أحکام القرآن، ابن العربی، ج2، ص898-899؛ تفسیر الکبیر ج 15 ص535؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج4، ص91.
  45. جامع البیان، ج6، ص107؛ الدر المنثور، ج2، ص258.
  46. قرب الإسناد، ج1، ص139؛ دعائم الإسلام، ج1، ص18؛ سنن الترمذی، ج2، ص216.
  47. الکافی، ج4، ص290؛ معانی الأخبار، ص295-296؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص450-451.
  48. ملاذ الأخیار، ج8، ص486
  49. السیرة النبویه، ج2، ص543-546؛ دلائل النبوه، ج5، ص293-298؛ البدایة و النهایة، ج5، ص36-39.
  50. کتاب التفسیر، ج2، ص73-74؛ مجمع البیان، ج5، ص6-7؛ تفسیر الصافی، ج2، ص320-321.
  51. جامع البیان، ج10، ص47؛ الکشاف، ج2، ص243.
  52. کتاب التفسیر، ج2، ص74-77؛ تفسیر نور الثقلین، ج2، ص185-186.
  53. الکافی، ج4، ص290.
  54. النَّوادر و الزِّیادات، ج4، ص313؛ البیان و التحصیل، ج3، ص459؛ ج17، ص164-165؛ المحرر الوجیز، ج3، ص5.
  55. جامع البیان، ج10، ص53-54.
  56. المیزان، ج9، ص149.
  57. تذکرة الفقهاء، ج8، ص341-342؛ تبیین الحقائق، ج2، ص33؛ تفسیر الصافی، ج2، ص321.
  58. نک: الکشاف، ج2، ص245؛ الجامع لأحکام القرآن، ج8، ص70.
  59. نک: فتح الباری، ج8، ص342؛ إرشاد الساری، ج3، ص244؛ تحفة الأحوذی، ج4، ص28.
  60. الکشاف، ج2، ص244؛ نک: معالم التنزیل، ج8، ص69-70؛ تفسیر غرائب القرآن، ج3، ص430.
  61. اللباب فی الجمع بین السنة و الکتاب، ج1، ص452؛ نک: المجموع، ج8، ص223-224؛ تبیین الحقائق، ج2، ص33.
  62. المیزان، ج9، ص149.
  63. المعجم الکبیر، ج5، ص67؛ المصنّف، ج4، ص479.
  64. جامع البیان، ج10، ص49؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج3، ص212.
  65. اللباب فی الجمع بین السنة و الکتاب، ج1، ص452؛ نک: المجموع، ج8، ص223-224؛ تبیین الحقائق، ج2، ص33.
  66. الکشاف، ج2، ص245؛ تفسیر الکبیر، ج15، ص221؛ نک: تفسیر غرائب القرآن، ج3، ص430
  67. سنن ابن ماجه، ج2، ص1003؛ سنن الترمذی، ج2، ص188.
  68. المحرر الوجیز، ج3، ص5.
  69. نک: تفسیر غرائب القرآن، ج3، ص431؛ الجامع لأحکام القرآن، ج8، ص70؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص562.
  70. نک: جامع البیان، ج10، ص53؛ تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص97.
  71. جامع البیان، ج10، ص53-54.
  72. التفسیر الکبیر، ج15، ص526.
  73. المیزان، ج9، ص149.
  74. الکافی، ج4، ص265.
  75. مستند الشیعه، ج12، ص252، ج13، ص47.
  76. الحدائق الناضره، ج16، ص311؛ کشف الغطاء، ج2، ص428.
  77. نک: تفسیر غرائب القرآن، ج1، ص536.
  78. نک: البیان و التحصیل، ج3، ص468.
  79. الجوهرة النیرة، ج1، ص167؛ المعتصر، ص195.
  80. البیان و التحصیل، ج3، ص459؛ ج17، ص164.
  81. شرح معانی الآثار، ج4، ص158.
  82. المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص365؛ تحریر الأحکام، ج1، ص643.
  83. الحاوی الکبیر، ج5، ص258؛ الکافی فی فقه الإمام أحمد، ج1، ص525.
  84. کتاب التفسیر، ج2، ص76.