سلجوقیان
سلجوقیان (حک: ۴۳۱–۵۹۰ق)، دودمانی سنیمذهب، که بین سالهای ۴۵۶ تا ۵۱۲ق در مکه نفوذ داشته، و در بیشتر این سالها نام سلطان آنها در خطبه مکه خوانده میشد.
نفوذ در مکه
با تصرف بغداد به دست طغرل سلجوقی (۴۳۱–۴۵۵ق) به سال ۴۴۷ق. آلبویه جای خود را در کشمکش با فاطمیان بر سر نفوذ در مکه و مدینه، به حکومت سلجوقیان دادند. سلجوقیان سنی مذهب که خلافت عباسیان را به رسمیت میشناختند، خوانده شدن نام خلیفه فاطمی در خطبه مکه و مدینه را برنمیتافتند. طغرل، نخستین سلطان سلجوقی، در نامهای که برای خلیفه نوشت، انگیزه ورودش به بغداد را بازگشایی راه حج، خدمت به قبر نبی (ص) و حمله به مصر و برانداختن حکومت فاطمیان مصر اعلام کرد. مفاد همین نامه، سیاست دولت سلجوقیان در طول سالهای حکومت در برابر مکه و مدینه را بازمینماید. خود طغرل فرصتی برای اجرای این برنامهها نیافت؛ اما ستیز جانشینان او با خلافت فاطمی، در عرصه مبارزه برای سلطه بر حجاز ادامه یافت.[۱]
گویا به دلیل ناپایداری سیاسی در نخستین سالهای قدرت این دولت، توقف کاروان حج تا سال ۴۵۶ق. ادامه یافت و در این سال نخستین کاروان حج به مکه راهی شد.[۲] به سال ۴۵۶ق. ابوالغنائم زینی (م. ۵۱۲ق) که امیر الحاج بود، از سوی سلطان آلبارسلان سلجوقی (۴۵۵–۴۶۵ق) و خلیفه المقتدی مأمور شد تا درباره قطع خطبه به نام فاطمیان، با محمد بن جعفر هاشمی (۴۵۵–۴۸۷ق) امیر مکه، مذاکره کند. وی در این مأموریت توفیق یافت و تا سال ۴۵۹ق. نام خلیفه فاطمی و سلطان سلجوقی در خطبه مکه جاری شد.[۳]
هنگامی که بار دیگر به سال ۴۶۲ق. خطبه به نام عباسیان و آلبارسلان خوانده شد، شریف مکه سفیری به دربار آلبارسلان که در آن هنگام در ری بود، فرستاد تا خبر خطبه خواندن به نام خلیفه عباسی و حذف «حی علی خیر العمل» از اذان را به او برساند. آلبارسلان به سفیر سی هزار دینار پاداش داد و برای امیر مکه خلعت فرستاد و مبلغی سالانه برای مکه تعهد نمود. وی همچنین امیر مکه را تشویق کرد تا سلطه سلجوقیان بر مدینه را برقرار سازد و برای این کار پاداشی کلان به وی وعده داد.[۴] بدینترتیب، اوجگیری قدرت نظامی سلجوقیان باعث شد در بیشتر دوران امارت محمد بن جعفر (حک: ۴۵۵–۴۸۴ق) خطبه مکه به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی خوانده شود.[۵]
محمد بن جعفر به سال ۴۶۳ق. با حمایت نیروهای نظامی که همراه امیرالحاج عراق به مکه آمده بودند، به مدینه لشکر کشید و حسین بن مهنا، امیر مدینه، را از این شهر اخراج کرد.[۶] در مکه، کشمکش خلافت فاطمی و عباسی برای ذکر نامشان در خطبه ادامه داشت و خلیفه فاطمی چند سال از جمله در سالهای ۴۶۷ و ۴۷۰ و ۴۷۸ و ۴۷۹ق. توانست خطبه خواندن به نام خود را در مکه احیا کند.[۷]
در دوران ملکشاه سلجوقی (حک: ۴۶۵–۴۸۵ق) نفوذ سلجوقیان بر مکه بدانجا رسید که به سال ۴۶۸ق. قرار نهاده شد که امیر مکه با خواهر ملکشاه ازدواج کند.[۸] به سال ۴۸۴ق. سپاهی از ترکمانان به دستور ملکشاه سلجوقی با هدف تسلط بر یمن به شبه جزیره رفت و مکه را مدتی تصرف کرد و سپس امیر مکه به دربار سلجوقیان در عراق گریخت.[۹]
حضور نظامی سلجوقیان در مکه به همینجا پایان نیافت. به سال ۴۸۷ق. در پی امارت قاسم بن محمد بن جعفر (حک: ۴۸۷–۵۱۵ق) بر مکه پس از مرگ پدر و خطبه خواندن به نام خلفای فاطمی، سلطان برکیارق سلجوقی (حک: ۴۸۷–۴۹۸ق) سپاهی به فرماندهی اسپهبد بن ساوتکین به مکه فرستاد و سبب شد که امیر مکه بگریزد. قاسم با گردآوری نیرو توانست چند ماه بعد به مکه بازگردد و برای فاطمیان خطبه بخواند؛ اما سپس خود وی از سال ۴۸۹ق. خطبه خواندن برای حکمرانان سلجوقی را از سر گرفت.[۱۰]
در سالهای پایانی حکومت سلجوقیان در صحنه سیاسی حجاز، کمتر نامی از حکمرانان سلجوقی برده میشود. آغاز اختلاف میان خلفای عباسی و سلجوقیان و افزایش قدرت خلفا سبب شد که از دخالت سلجوقیان در امور عراق و حجاز کاسته شود. این اختلافها از هنگام خلافت مسترشد (حک: ۵۱۲–۵۲۹ق) آغاز شد و در دوران المقتفی (حک: ۵۳۰–۵۵۵ق) و الناصر (حک: ۵۷۵–۶۲۲ق) به اوج رسید و به نبردهایی میان حکمرانان سلجوقی و خلفای عباسی انجامید.[۱۱]
پانویس
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص19؛ الکامل، ج9، ص609؛ التنافس السلجوقی، ص26-30.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132؛ اتحاف الوری، ج2، ص470.
- ↑ اتحاف الوری، ج2، ص470-471؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132.
- ↑ الکامل، ج10، ص61؛ اتحاف الوری، ج2، ص472-473.
- ↑ التنافس السلجوقی، ص60.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص133؛ التنافس السلجوقی، ص44.
- ↑ المنتظم، ج16، ص167، 190؛ الکامل، ج10، ص97-98؛ اتحاف الوری، ج2، ص477، 479، 483-484.
- ↑ المنتظم، ج16، ص171.
- ↑ زبدة التواریخ، ص104؛ الکامل، ج10، ص200، 204؛ اتحاف الوری، ج2، ص485؛ التنافس السلجوقی، ص61-63.
- ↑ الکامل، ج10، ص239-240؛ اتحاف الوری، ج2، ص359، 487؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص133؛ التنافس السلجوقی، ص68.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص149، 337-338؛ تاریخ گزیده، ص358؛ راحة الصدور، ص205؛ تاریخ ایران کمبریج، از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانیان، ج5، ص165-166.