محمدصالح برغانی
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:M-mohammad در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
بَرَغانی، محمد صالح: از عالمان شیعی مقیم مکه در قرن سیزدهم میباشد. محمد صالح یکی از افراد خاندان آلبویه میباشد و علت شهرت آنان به خاندان برغانی سکونت جدشان در برغان را ذکر کردهاند.
او مقدمات علوم را نزد پدرش فراگرفت و برای ادامه تحصیل به حوزههای علمیه قزوین، اصفهان، قم، مشهد، نجف و کربلا رفت. او عمر خویش را در راه تحصیل علم قرار داد بهطوری که چهل اجازهنامه از دانشوران عصر دریافت نمود.
وی به خاطر فتوایی که علیه فتحعلی شاه قاجار داده بود به فرمان شاه به عراق تبعید شد و در زمانی که در عراق بود به مکه سفر نمود و در آنجا اقامت گزید و مشغول تدریس فقه جعفری شد؛ در منابع از جزئیات بیشتری درباره مدت اقامت و متون تدریس وی گزارشی در دست نیست.
از وی آثار مختلفی در شاخههای گوناگون علوم اسلامی تالیف شده است.
نسب
حاجی ملا محمد صالح برغانی قزوینی فرزند ملا محمد ملائکه از فقیهان و مفسران شیعه و برادر محمد تقی، معروف به شهید ثالث (م. 1263ق.) [۱]
به سال 1174ق. در برغان در شمال غربی کرج زاده شد.
خاندان برغانی در روزگار محمد صالح به آل صالحی، آل شهیدی و آل علوی به ترتیب در انتساب به محمد صالح، شهید ثالث و محمد علی شهرت یافتند.[۲]
خاندان برغانی
خاندان برغانی از خانوادههای ریشهدار دانش و تقوا هستند که به آلبویه (حک: سده 4 و 5 ق. در ایران و عراق) نسب میبرند. سپس به سبب سکونت جد اعلای برغانیها، محمدکاظم طالقانی (م. 1094ق.) در طالقان، به آلطالقانی شهرت یافتند. از آن پس که وی از طالقان به قزوین رفت، به خاندان او نسبت قزوینی نیز دادند.
محمدملائکه از نوادگان محمدکاظم، پس از غائله اخباریان و اصولیان قزوین، ناچار به اقامت در برغان شد و از آن پس، این خاندان به برغانی مشهور گشتند.[۳]
از ویژگیهای این خاندان، توجه به تحصیل دخترانشان، [۴] آشنایی با دانشهای جدید، آموزش نظامی به روحانیان، اهتمام به کشاورزی و کوشش برای رفتن به کربلا است که در سیره محمد صالح و افراد دیگر خاندان برغانی نمود و عینیت دارد.[۵]
تحصیلات
محمد صالح مقدمات علوم را نزد پدرش فراگرفت.[۶] او برای تکمیل تحصیلات به حوزههای علمیه قزوین، اصفهان، قم، مشهد، نجف و کربلا رفت. وی فلسفه و علوم عقلی را از آقا محمد بیدآبادی (م. 1197ق.) و ملاعلی نوری (م. 1246ق.) فراگرفت.
دانشهای اصول و فقه و نیز تفسیر و حدیث را در قم از میرزای قمی (م. 1231ق.) و سپس در نجف از شیخ جعفر کاشفالغطاء (م. 1228ق.) در کربلا از وحید بهبهانی (م. 1205ق.)، سیدعلی طباطبایی (م. 1231ق.)، سیدمحمد مجاهد (م. 1242ق.) و استادانی دیگر آموخت و از برخی آنان اجازه دریافت کرد.[۷]
او بیش از چهل اجازهنامه از دانشوران عصر دریافت نمود.[۸]
محمد صالح در بازگشت به قزوین، زندگی خود را وقف تدریس و نگارش کتابهای علمی نمود. گویا دروس وی در حوزه علمیهاش در قزوین، به فقه و اصول و حدیث اختصاص داشت. سپس به عراق رفت و در حدود 1220ق. دیگر بار به ایران بازگشت و در تهران حوزه درس تشکیل داد.
تبعید به عراق
پس از نمایان شدن بیکفایتی فتحعلی شاه قاجار (حک: 1212-1250ق.) و واگذاری بخشی از شهرهای ایران به روسها، محمد صالح فتوا داد که هرگونه نبرد و صلح وابسته به اذن فقیهان است. در جلسهای با حضور شاه قاجار و دانشوران طراز اول، برادران برغانی بر این موضوع تاکید کردند.[۹]
برغانیها به دستور شاه قاجار به عراق تبعید شدند.[۱۰]
در برخی منابع، در عین این که مخالفت با نظر شاه به محمدعلی برغانی (م. 1269ق.) نسبت داده شده، او را از یاران محمد اخباری و بنیانگذار مکتبی میان شیخیه و متشرعه معرفی کردهاند.[۱۱] البته محمد صالح با شیخیه میانه خوبی نداشت و با آنان مبارزه نمود و با شیخ احمد احسایی مناظره و او را تکفیر نمود.[۱۲]
سرانجام محمد صالح با وساطت شیخ جعفر کاشفالغطاء به ایران بازگشت و ساکن قزوین شد؛ فرزندان پسر و دختر محمد صالح، اهل دانش و فضل بودند و دخترانش مجلس تدریس فقه و اصول داشتند و از نسل ایشان دانشورانی برخاستند.[۱۳]
فرزند محمدصالح
شیخ حسن فرزند محمد صالح، از فقیهان عصر و از شاگردان شیخ انصاری بود.[۱۴]
او در حدود 1278ق. به حج رفت و محل تدریس پدرش در کنار مسجدالحرام را تعمیر کرد و در آنجا فقه جعفری را در مقارنه با مذاهب چهارگانه تدریس نمود. سپس به مدینه رفت و در آنجا هم کرسی تدریس فقه جعفری داشت.
پس از مناظره با یکی از شیوخ آن سرزمین و غلبه بر او، متعصبان به تشیع وی پی بردند و پس از نماز عشا در بازگشت به منزل با چوب بر سرش کوبیدند. این ضربه به مرگ وی انجامید. او را در قبرستان بقیع دفن کردند.[۱۵]
آثار
از آثار او مناسک الحج[۱۶] و کتاب الحج است. کتاب الحجبه سال 1892م. در بمبئی منتشر شده است.[۱۷]
شاگردان
ملا صالح شاگردان بسیار داشت که از میان آنان محمد بن سلیمان تنکابنی (م. 1302ق.) معروف به صاحب قصص العلماء، میر محمدباقر طالقانی قزوینی (م. 1286ق.)، [۱۸] اسدالله بن محمد صادق بروجردی حائری و سیدعلی بن اسماعیل موسوی قزوینی (م. 1298ق.) را میتوان یاد کرد.[۱۹]
اقامت در حج
محمد صالح هنگامی که در عراق بود، عزم سرزمین حجاز کرد و در مکه مقیم شد. تاریخ سفر او به مکه مشخص نیست.
در شرح احوال میرزا عبدالوهاب قزوینی (م. 1270ق.) آمده که او به سال 1230ق. همراه شوهر خواهرش محمد صالح برغانی به حج رفت.[۲۰] شاید پس از این تاریخ ملا صالح قصد ماندن در مکه کرده باشد.
در گزارشها تنها همین اشاره آمده که او چند سال در مکه اقامت کرد.[۲۱]
محمد صالح در مکه مذهبش را پوشیده میداشت و فقه جعفری را در مدرسهای کنار مسجدالحرام در مقارنه با مذاهب اهل سنت تدریس میکرد.
در منابع تاریخ حرمین، به حضور و تدریس محمد صالح در مسجدالحرام اشاره نشده است. منابع شیعی به همین سخن بسنده کرده و از شاگردان وی و متونی که او در مسجدالحرام تدریس میکرده، نام نبردهاند.
برخی منابع مانند قصص العلماء گویا بیواسطه از خود محمد صالح، داستانی را آوردهاند که در سفر حج در شهر حلب برای او پیش آمده است. بر پایه این داستان، سلطان حلب از امیر حاج خواسته تا ضیافتی برپا کند و در آن ضیافت، سلطان حلب با محمد صالح در باب امامت و خلافت محاجه و مباحثه کرده است.[۲۲]
از دیگر خدمات محمد صالح، آثار خیری بود که در حرم مکی از خود به جا گذاشت. از جمله به تعمیر بنای عمارت ابومنصور خمارتاش قزوینی (م. 530ق.) [۲۳]
در نزدیک مسجدالحرام و منا که حدود 510ق. ساخته شده و وقف اقامت حاجیان قزوین بود، اقدام کرد.[۲۴]
بانی مدرسه صالحیه
محمد صالح بانی مدرسه صالحیه در محله قُملاق قزوین است.[۲۵] واپسین بخش این مجتمع علمی که شامل ساختمان کتابخانه هم بود، در 1248ق. ساخته شد. این مدرسه محصلان را با علوم جدید آشنا میکرد. سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزا کوچک جنگلی، و اشرفالدین حسینی مدیر «نسیم شمال» در این مدرسه تحصیل کردند.[۲۶]
درگذشت
محمد صالح در حال دعا در حرم حسینی به صورت ناگهانی درگذشت و در رواق حرم دفن شد.[۲۷] تاریخ وفات او را در سالهای 1271ق.[۲۸] و 1275ق.[۲۹] و 1283ق.[۳۰] نوشتهاند. از این میان، تاریخ جمعه 27 جمادیالثانی 1271ق. معتبرتر است؛ زیرا از نوشته فرزند بزرگش میرزا عبدالوهاب گزارش شده است.[۳۱]
آثار محمدصالح
محمد صالح بیش از 300 کتاب و رساله و حاشیه در شاخههای گوناگون علوم اسلامی نوشته است.[۳۲] او اهتمامی ویژه به نگارش کتابهای مقتل و یادکرد مصیبت امام حسین(ع) داشت و گزارشهای نامعتبر را سخت رد میکرد.[۳۳]
به وضعیت خطی یا چاپی نوشتههای ملاصالح در الذریعه آقابزرگ تهرانی اشاره شده است.[۳۴]
از جمله آثار او است: تفسیر القرآن معروف به تفسیر برغانی، بحرالعرفان و معدن الایمان، معدن الانوار و مشکاة الاسرار، [۳۵] مخزن البکاء، [۳۶] معنی التفویض، [۳۷] جامع المنقول و المعقول.[۳۸]
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ برای شرح حال شهید ثالث، نک: اعیان الشیعه، ج9، ص197، 369؛ تراجم الرجال، ج2، ص727.
- ↑ مستدرکات اعیان الشیعه، ج2، ص300؛ ج7، ص262؛ نک: موسوعة البرغانی، ج1، ص11-12، 48، «مقدمه؛ دائرة المعارف تشیع، ج1، ص191-192، «آلصالحی.
- ↑ مستدرکات اعیان الشیعه، ج2، ص300-304؛ نک: موسوعة البرغانی، ج1، ص10-11، 26، «مقدمه.
- ↑ نک: مستدرکات اعیان الشیعه، ج4، ص212؛ ج6، ص182، 319.
- ↑ نک: مستدرکات اعیان الشیعه، ج3، ص146؛ بینات، ش8، ص24، «شرح حال مفسر بزرگ محمد صالح برغانی.
- ↑ موسوعة البرغانی، ج1، ص22، «مقدمه.
- ↑ اعیان الشیعه، ج9، ص369؛ دائرة المعارف تشیع، ج3، ص180، «برغانی، محمد صالح.
- ↑ موسوعة البرغانی، ج1، ص23، «مقدمه.
- ↑ برای تفصیل گزارش، نک: بینات، ش8، ص23.
- ↑ موسوعة البرغانی، ج1، ص24، «مقدمه.
- ↑ اثرآفرینان، ج2، ص42.
- ↑ دائرة المعارف تشیع، ج3، ص180-181، «برغانی، محمد صالح.
- ↑ مستدرکات اعیان الشیعه، ج4، ص212، 304؛ ج6، ص319.
- ↑ مع علماء النجف، ج1، ص536.
- ↑ موسوعة البرغانی، ج1، ص49-50؛ نک: دائرة المعارف تشیع، ج3، ص184، «برغانی، حسن.
- ↑ موسوعة البرغانی، ج1، ص50، «مقدمه.
- ↑ معجم المؤلفین، ج1، ص587؛ معجم ما کتب فی الحج، ص102.
- ↑ مستدرکات اعیان الشیعه، ج7، ص260.
- ↑ موسوعة طبقات الفقهاء، ج13، ص599؛ ج14، ص532.
- ↑ مستدرکات اعیان الشیعه، ج3، ص137.
- ↑ نک: مستدرکات اعیان الشیعه، ج2، ص303-304؛ موسوعة البرغانی، ج1، ص24، «مقدمه.
- ↑ نک: قصص العلماء، ص91-92.
- ↑ نک: نزهة القلوب، ص44؛ سیر تاریخی بنای شهر قزوین، ص77.
- ↑ موسوعة البرغانی، ج1، ص39، «مقدمه؛ نک: دائرة المعارف تشیع، ج3، ص181، «برغانی، محمد صالح.
- ↑ سیر تاریخی بنای شهر قزوین، ص571-572.
- ↑ نک: سیر تاریخی بنای شهر قزوین، ص571، 606؛ دائرة المعارف تشیع، ج3، ص181، «برغانی، محمد صالح.
- ↑ الذریعه، ج8، ص89؛ ج18، ص167.
- ↑ مجمل رشوند، ص223.
- ↑ اعیان الشیعه، ج7، ص377؛ ج9، ص370؛ مستدرکات اعیان الشیعه، ج2، ص300.
- ↑ الذریعه، ج8، ص89؛ ج18، ص167؛ برگی از تاریخ قزوین، ص109.
- ↑ موسوعة البرغانی، ج1، ص45-46، «مقدمه.
- ↑ دائرة المعارف تشیع، ج3، ص181، «برغانی، محمد صالح.
- ↑ قصص العلماء، ص91-92.
- ↑ الذریعه، ج8، ص89؛ ج13، ص77؛ ج14، ص10؛ ج16، ص71.
- ↑ الذریعه، ج3، ص41؛ ج21، ص220؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج13، ص599.
- ↑ هدیة العارفین، ج2، ص377؛ ایضاح المکنون، ج2، ص452.
- ↑ فهرستواره کتابهای فارسی، ج6، ص893.
- ↑ برگی از تاریخ قزوین، ص109.
منابع
- اثرآفرینان: زیر نظر سید کمال سید جوادی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1377ش.
- اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م. 1371ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
- ایضاح المکنون: اسماعیل پاشا البغدادی (م. 1339ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- برگی از تاریخ قزوین: حسین مدرسی طباطبایی، قم، کتابخانه نجفی، 1361ش.
- بینات (فصلنامه): قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع).
- تراجم الرجال: سید احمد حسینی، قم، مکتبة النجفی، 1414ق.
- دائرة المعارف الشیعیه: حسن الامین، دار التعارف للمطبوعات، 1418ق.
- دائرة المعارف تشیع: زیر نظر سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1375ق.
- الذریعة الی تصانیف الشیعه: آقا بزرگ تهرانی (م. 1389ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1403ق.
- روضات الجنات: میرزا محمد باقر موسوی خوانساری (م. 1313ق.)، به کوشش اسدالله اسماعیلیان، قم، مکتبة اسماعیلیان.
- سیر تاریخی بنای شهر قزوین و بناهای آن: محمد دبیر سیاقی، قزوین، حدیث امروز، 1381ش.
- فهرستواره کتابهای فارسی: احمد منزوی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1382ش.
- قصص العلماء: میرزا محمد تنکابنی، انتشارات علمیه اسلامیه.
- مجمل رشوند: محمد علی خان رشوند، به کوشش ستوده و مجیدی، تهران، میراث مکتوب، 1376ش.
- مستدرکات اعیان الشیعه: حسن امین (م. 1399ق.)، بیروت، دار التعارف، 1409ق.
- مع علماء النجف الاشرف: سید محمد غروی، بیروت، دار الثقلین، 1420ق.
- معجم المؤلفین: عمر کحّاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی و مکتبة المثنی.
- معجم ما کتب فی الحج: عبدالجبار رفاعی، تهران، مشعر، 1427ق.
- موسوعة البرغانی فی فقه الشیعه: محمد صالح برغانی حائری (م. 1271ق.)، به کوشش صالحی، تهران، نمایشگاه دائمی کتاب.
- موسوعة طبقات الفقهاء: گروهی از علما، به کوشش سبحانی، قم، موسسه امام صادق7، 1422ق.
- نزهة القلوب: حمدالله مستوفی (م. 750ق.)، به کوشش سیاقی، قزوین، حدیث امروز، 1381ش.
- هدیة العارفین: اسماعیل پاشا (م. 1339ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.