مقام حضرت مهدی (حله)
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:A sharefat در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
مقام حضرت مهدی(عج)، یکی از اماکن متبرکه شهر حلّه است که در داخل بازار قدیمی شهر و دقيقاً پشت مسجد بزرگ حلّه قرار دارد.
اطلاعات اوليه | |
---|---|
تأسیس | قبل از نیمه اول سده هفتم |
کاربری | زیارتگاه |
مکان | عراق * حله |
وقایع مرتبط | تشرف شیخ علی حلاوی به دیدار امام زمان(عج) |
مشخصات | |
وضعیت | فعال |
در کشور عراق چندین مقام برای حضرت مهدی(عج) وجود دارد که شماری از آنها از دیرباز، زیارتگاههای مشهور و شناخته شده شیعیان بوده است.
مقام حضرت مهدی(عج) در شهر حله نیز از گذشتههای دور، یکی از زیارتگاههای مهم این شهر بوده است و قدمت آن دستکم به نیمه اول سده هفتم هجری میرسد.
موقعیت جغرافیایی
مقام حضرت مهدی(عج)، داخل بازارهای قدیمی شهر حله، در مرکز این شهر قرار دارد و در دورههای گذشته، یکی از زیارتگاههای مهم این شهر بوده است.
شهر حله نزدیک ویرانههای شهر قدیم بابل، در حدود نود کیلومتری جنوب بغداد، در مسیر مستقیم شهرهای کوفه و نجف به بغداد، و در حدود پنجاه کیلومتری مشرق شهر کربلا قرار دارد و امروزه مرکز استان بابل است.
اين مقام در مركز شهر حلّه، در منطقهای به نام «السّنيـة»، ورودی سمت راست بازار مسگرها و دقيقاً پشت مسجد بزرگ حلّه قرار دارد.
امروزه ساختمان مقام، به علت قرار گرفتن در بازارهای قدیمی شهر، میان مغازهها محصور شده است و تنها از سمت جنوب، یک ورودی کوچک، به سمت بازار مجاور دارد.
پیشینه مقام
درباره قدمت اولیه این مقام، آگاهی دقیقی در دست نیست. اما از برخی مدارک تاریخی، چنین برمیآید که مقام حضرت مهدی(عج) در حله، دستکم از نیمه اول سده هفتم هجری، پابرجا بوده است.
این مکان ظاهرا خانه یکی از عالمان حله به نام شیخ علی حلاوی بوده که بعد از تشرف و زیارت حضرت مهدی(عج)، بقعهای موسوم به مقام صاحبالزمان(عج) در آن مکان ساخته شده و مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند.
ماجرای تشرف شیخ علی حلاوی
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بود ودر مناجاتهایش به مولایمان میگفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطرههای باران در گوشه و کنار جهان پراکندهاند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمیکنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟»
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان میگذارد و ناله کنان به امام زمان(عج) میگوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمیآیی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را میبیند که از او میپرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ میدهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی میکنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمیکند.»
مرد میگوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج) ! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو میپنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور میکنم، اما در شهر حله که میپنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر میخواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالصترین مردانی را که میشناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز میگردد و یک راست به خانه مرد قصاب میرود و ماجرای تشرفش را میگوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود(عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت میکنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونهای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آنها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانههایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایان آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که میپنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمینهای دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
نقلهای تاریخی
با توجه به اسناد و مدارک تاریخی، در کنار این مقام، مدرسه بزرگی وجود داشته که در آن، علمای شیعه به تحصیل علم میپرداختهاند. سیدحسن صدر، از نسخه دستنویس ابنهیکل حلّی، شاگرد ابنفهد حلی، نقل کرده است که در سال 6٣6ه. ق، نجیبالدین محمد بن جعفر ابن هبة الله بن نمای حلّی، حجرههای درس (مدرسهای) را کنار مشهد منسوب به صاحبالزمان(عج) در حله، بنا کرد و گروهی از فقها را در آن، سکونت داد. [۱]
همچنین «احمد علی مجید الحلی»، در تحقیق مفصل خود درباره این مقام، چندین نسخه خطی را معرفی کرده است که در فاصله سده هفتم تا دهم هجری، در مقام یا مدرسه صاحبالزمان(عج) در حله، کتابت و استنساخ شده است[۲] و این مسئله، اهمیت و جایگاه علمی این مقام و مدرسه دینی مجاور آن را نشان میدهد.
«سید بهاءالدین حسینی نیلی» در کتاب «السلطان المفرِّج عن اهل الایمان»، به وقوع چندین کرامت از امام زمان(عج) و تشرف تعدادی از علما و رجال شیعه به محضر آن حضرت در این مقام، در قرن هشتم هجری، اشاره کرده است. [۳][۴]
ابن بطوطه، جهانگرد مشهور مسلمان نیز به مراسم انتظارِ خروج امام زمان(عج) در حله، اشاره کرده است که شیعیان، بهصورت روزانه، در قرن هشتم هجری، در مقام صاحبالزمان(عج) برگزار میکردند. او در سفرنامه خود، جزئیات این مراسم را چنین شرح داده است:
در نزدیک بازار بزرگ شهر، مسجدی قرار دارد که بر در آن، پرده حریری آویزان است و آنجا را مشهد صاحبالزمان(عج) میخوانند. شبها پس از نماز عصر، صد مرد مسلح، با شمشیرهای آخته، پیش امیر شهر میروند و از او، اسبی یا استری زینکرده میگیرند و بهسوی مشهد صاحبالزمان(عج)، روانه میشوند. پیشاپیش این چارپا، طبل و شیپور و بوق زده میشود و از آن صد تن، نیمی جلوی حیوان و نیمی دیگر به دنبال آن، راه میافتند و سایر مردم، دو طرف این دسته، حرکت میکنند و چون به مشهد صاحبالزمان(عج) میرسند، مقابل در ایستاده، آواز میدهند که «بسمالله یا صاحبالزمان! بسمالله بیرون آی که تباهی روی زمین را فراگرفته و ستم، فراوان گشته است. وقت آن است که برآیی تا خدا به وسیله تو، حق را از باطل جدا گرداند». به همین ترتیب، به نواختن بوق و شیپور و طبل، ادامه میدهند؛ تا نماز مغرب فرارسد. مردم حله معتقدند که محمد، پسر امام حسن عسکری (ع)، وارد این مسجد شده و در آنجا غیبت کرده است و به زودی، از همانجا ظهور خواهد کرد و او را «امام منتظر» مینامند.[۵][۶]
معماری
ساختمان بنا، دارای گنبد کاشیکاری کوچکی است که از بازارهای مجاور به سختی، دیده میشود. داخل مقام، متصل به دیوار شمالی آن، ضریحی به نشانه مقام حضرت مهدی (عج)، نصب شده است.
شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیمان عثمان، هردو از دروازه شهر حله، پیاده به زیارت این مقام رفتهاند که حکایت از اهمیت زیارتگاه و توجه بزرگان و شاهان به مقام دارد. [۷]
پانویس
منابع
- سفرنامه ابن بطوطه، ابن بطوطه، ترجمه: محمدعلى موحد، چاپ ۵، مؤسسه انتشارات آگاه، ١٣٧٠ه. ش.
- السلطان المفرّج عن اهل الايمان فيمن رأي صاحب الزمان، علي بن عبدالكريم (بهاءالدين النيلي)، تحقيق: قيس العطار، قم، دليل ما، ١۴٢۶ه. ق.
- سفرنامه ابن بطوطه، ابن بطوطه، ترجمه: محمدعلى موحد، چاپ ۵، مؤسسه انتشارات آگاه، ١٣٧٠ه. ش.
- تكملة امل الآمل، السيد حسن الصدر، تحقيق: حسين علي محفوظ، عبدالكريم الدباغ، عدنان الدباغ، ط ١، بيروت، دار المؤرخ العربي، ١۴٢٩ه. ق - ٢٠٠٨م.
- تاريخ مقام الإمام المهدي(عج) في الحلة، احمد علي مجيد الحلي، ط ١، قم، دليل ما، ١۴٢۶ه. ق.
- بحارالانوار، محمدباقر المجلسي، ط ٢، بيروت، مؤسسة الوفاء، ١۴٠٣ه. ق - ١٩٨٣م.