بنی‌اَسلم از قبایل ساکن حجاز و مامور بردن قربانی‌ها در عمرة القضاء و فتح مکه بودند.

بنی‌اَسلم
نسب اسلم بن اَفصی/اقصی بن حارثة بن عمرو بن مزیقیا
مکان میان راه مکه به مدینه
سرسلسله اسلم بن افصی
اشخاص مهم هند بن حارثه، اسماء بن حارثه، بُریدة بن حُصیب، ناجیة بن جندب، ابوفراس ربیعة بن کعب اسلمی، عبدالله بن نضله اسلمی، عطاء بن ابی‏‌مروان، ایاس بن سلمه، محمد بن حمزه اسلمی.
شاخه‌ای از قبیله خزاعه از عرب قحطانی
مهم‎ترین اقدامات شرکت در غزوه احد، غزوه خیبر، غزوه حنین، غزوه تبوک، نقش محوری در به خلافت رسیدن ابوبکر، حضور در نبرد صفین، حضور در قیام نفس زکیه.
مناصب مهم مامور بردن قربانی‌ها در عمرة القضاء و فتح مکه
مذهب اسلام

نسب این قبیله به اسلم بن اَفصی/اقصی بن حارثة بن عمرو بن مزیقیا می‌رسد و از زیرشاخه‌‏های قبیله خزاعه از عرب قحطانی بوده‌اند.

مکان استقرار این قبیله میان راه مکه به مدینه بوده است. در مورد اسلام‌آوردن آنها اطلاع دقیقی در دست نیست ولی عده‌ای از آنان در سال‌های نخست هجرت پیامبر(ص)، اسلام آورده‌اند. اسلمیان در بسیاری از غزوات پیامبر از جمله غزوه احد و حنین و تبوک و خیبر شرکت داشتند و پیامبر(ص) را یاری کردند.

اسلمیان بعد از پیامبر(ص) در به‌خلافت رسیدن ابوبکر نقش محوری داشتند و با مساعدت ایشان، برای ابوبکر بیعت گرفته شد. در زمان خلافت امام علی(ع) هم در نبرد صفین شرکت داشتند.

عده‌ای از آنها در شمار راویان حدیث پیامبر(ص) قرار دارند.

نسب

بنی‌اسلم از فرزندان اسلم بن اَفصی/اقصی بن حارثة بن عمرو بن مزیقیا (عامر)، از زیرشاخه‌‏های قبیله خزاعه از عرب قحطانی به شمار آمده‌‏اند.[۱]

در روایتی از پیامبر(ص) اسلمی‌ها از تبار اسماعیل(ع) دانسته شده‌اند. ابن‌حَجَر با این استدلال این روایت را نپذیرفته است که در این صورت بایستی همه عرب قحطانی از نسل او به شمار آیند.[۲]

نسل اسلم از دو فرزندش سلامان و هَوازن استمرار یافت.[۳]

تیره‏‌هایی از عرب قحطانی هم‌نام بنی‌اسلم نیز وجود داشته‌اند که مورد نظر نیستند. از آن میان، می‏‌توان به فرزندان اَسلم بن الحاف و اسلم بن ربیعه از سعد بن حِمْیَر اشاره کرد.[۴]

میان عرب عدنانی نیز تیره‏ای از بنی‌قَمْعه به نام اسلم وجود دارد.[۵]

مکان استقرار

اسلمی‌ها میان راه مکه به مدینه و در همسایگی قبیله بنی‌غفار نزدیک مدینه استقرار داشتند.

مناطق منتسب به آنان عبارت بودند از:

جَمدان، کوهی از سرزمین‌های مدینه در میان قُدید و عُسْفان.[۶]

ضَجْنان متعلق به اسلم.

هُذَیل و غاضره[۷] شَبَکه شَدَخ، آبگاهی از آنِ اسلم و غفار.[۸]

وَبْرَه، قریه‌‏ای دارای نخلستان از مناطق پیرامونی مدینه.[۹]

آن‌ها همچنین در مر الظهران نخلستان‌هایی داشتند.[۱۰]

شغل

به نظر می‌‏رسد که عمده اشتغال اسلمیان، کشاورزی و دامداری بوده است؛ آنان در روزگار جاهلیت از هم‌پیمانان قبیله بنی‌غفار بودند[۱۱] و در تیراندازی مهارت داشتند.[۱۲]

پیامبر(ص) به آن‌ها فرمود: جد شما تیرانداز بود.[۱۳]

ƒمناسبات با پیامبر

اسلمی‌ها از همان سال‌های اولیه اسلام، در مناسبات مختلف نقش داشتند.

اسلام اسلمی‌ها

درباره هنگام و چگونگی اسلام آوردن اسلمی‌ها، گزارش‌های چندان بر جای نمانده است. از گزارش‌های پراکنده برمی‏‌آید که برخی از ایشان در همان سال‌های نخست هجرت پیامبر(ص)، اسلام آوردند و او را در غزوه‌هایش یاری کردند.

در هجرت پیامبر(ص) به یثرب، بریدة بن حصیب، رئیس قبیله اسلم[۱۴] در جایی به نام غمیم میان رابُغ و جُحْفه نزدیک مکه[۱۵] نزد او آمد و با پذیرش دعوت وی، همراه 80 خانواده مسلمان شد. آنان در این ناحیه با رسول خدا(ص) نماز جماعت برپا کردند.[۱۶] بریده سپس به میان قبیله‌اش بازگشت و پس از نبرد احد (3ق.) به مدینه آمد.[۱۷]

در غزوه اُحد[۱۸] یا حَمْراء الاسد[۱۹] برخی اسلمیان در پیشاپیش سپاه اسلام حضور داشتند؛ پس از رویداد بِئر مَعونه (4ق.) که در آن برخی مبلغان به شهادت رسیدند، رسول خدا(ص) درباره قبایلی چون عَضْل و قاره، نفرین نمود و در حق قبایلی چون اَسلم دعا کرد.[۲۰] این از اسلام آوردن یا دست کم بی‏طرفی برخی از اسلمی‌ها حکایت دارد.

در خبری دیگر، پیامبر(ص) این قبیله را بهتر از قبایلی چون تَمیم و غَطَفان دانست.[۲۱]

آورده‌اند که عمرة بن افصی/ اقصی اسلمی با گروهی نزد پیامبر(ص) آمد. آنان با معرفی خود به عنوان تیراندازان عرب، از پیامبر خواستند تا منزلتی برای آن‌ها نزد خود قائل شود، بدان‌سان که دیگران آن را بپذیرند و به آن اقرار کنند. از همین‌رو، به دستور رسول خدا برای آن‌ها نامه‌‏ای نوشته شد.[۲۲]

منابع به مفاد این نامه اشاره نکرده‌اند. برخی مفسران آیه 11 سوره احقاف: ( وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَو کانَ خَیراً ما سَبَقُونا اِلَیهِ وَ اِذ لَم یَهتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا اِفکٌ قَدیمٌ) را درباره اسلام آوردن بنی‌اسلم و دیگر قبایل صحرانشین و در پاسخ به خرده‌گیری برخی قبایل دیگر درباره اسلام ایشان دانسته‌اند.[۲۳]

همچنین مقصود از صحرانشینان مؤمن در آیه 99 سوره توبه: ( وَ مِنَ الاَعرابِ مَن یُؤمِنُ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ... غَفُورٌ رَحیمٌ) را اسلمی‌ها و برخی دیگر از قبایل دانسته‌اند.[۲۴]

به گزارش واقدی، در حدیبیّه (6ق.) ه مسلمانان به قصد انجام عمره، به مکه رفتند، 100 یا 70 تن از اسلمیان حضور داشتند[۲۵] و ناجیة بن جندب اسلمی با جوانانی از قبیله خود، قربانی‌ها را حرکت می‏‌داد.[۲۶]

هشت تن از فرزندان حارثه اسلمی نیز در بیعت رضوان شرکت کردند.[۲۷] با این حال، به گزارش ابن‌عباس، مقصود از صحرانشینان متخلف در آیه 11 فتح برخی اسلمیان بودند که پس از فراخوان رسول خدا برای شرکت در غزوه حدیبیه، با بهانه‏‌تراشی، دعوت پیامبر را اجابت نکردند: [۲۸] ( سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْاَعْرابِ شَغَلَتْنا اَمْوالُنا وَ اَهْلُونا). بر پایه گزارشی، تعدادی از قبیله اسلم و غفار و جهینه، با آگاهی از حرکت ابوبصیر و گفتار رسول خدا، به او پیوستند.[۲۹]

در غزوه خیبر

اسلمیان در غزوه خیبر (7ق.) 10 روز دژ «نَطَاه» را در محاصره گرفتند؛ اما نتوانستند آن را بگشایند. از این‌‌رو، اسماء بن حارثه اسلمی را نزد پیامبر(ص) فرستادند تا در حق او دعا کند. اسماء سلام آن‌ها را به رسول خدا رسانید و گرسنگی و ناتوانی اسلمی‌ها را یادآور شد. رسول خدا برای آن‌ها دعا کرد که خداوند بزرگ‏‌ترین دژ را که از همه بیشتر آذوقه داشته باشد، برای اسلمیان بگشاید.[۳۰]

بر پایه گزارشی دیگر، آن‌ها دژ صعب بن معاذ را محاصره و همراه با قبیله غفار آن را فتح کردند[۳۱] و یک تن از ایشان در این غزوه به شهادت رسید.[۳۲]

در عُمرة القضاء (7ق.) جوانانی از اسلم به سرپرستی ناجیه اسلمی مامور بردن قربانی‌ها بودند.[۳۳]

پیش از فتح مکه

در سال هشتم ق. و پیش از فتح مکه، بُریده اسلمی نزد رسول خدا آمد و به دستور او نامه‏‌ای در تایید وی نوشته شد.[۳۴] در همین سال در فتح مکه، اسماء و هند پسران حارثه اسلمی ماموریت یافتند تا اسلمیان را برای شرکت در آن فرا‌خوانند و از او بخواهند که در ماه رمضان در مدینه حضور داشته باشد.[۳۵] از این‌‌رو، آن‌ها به شمار 400 تن و با دو پرچم که یکی را بُریدة بن حُصیب و دیگری را ناجیه حمل می‌‏کرد، به پیامبر(ص) پیوستند.[۳۶]

در غزوه حنین

در غزوه حُنین نیز اسلمی‌ها حضور داشتند و آورده‌‌اند که شمار آن‌ها به 1000 تن می‌رسید.[۳۷]

در غزوه تبوک

بُریده اسلمی در غزوه تبوک (9ق.) از سوی پیامبر(ص) مامور فراخوانی هم‌قبیله‌ای‌های خود شد تا به دستور رسول خدا، اسلمیان در ناحیه فُرع به او بپیوندند.[۳۸] اما برخی از ایشان از فرمان رسول خدا سرپیچی کرده، در تبوک حضور نیافتند. آن دسته از مسلمانان به ویژه صحرانشینان که به رغم فرمان پیامبر(ص) او را در سپاه تبوک همراهی نکردند، منافق خوانده شدند. از این‌‌رو، مفسران ذیل آیات مربوط به نفاق در سوره توبه به ویژه آیات 101[۳۹] و 120[۴۰] به قبایل و افرادی اشاره کرده‌‏اند که از فرمان پیامبر سرپیچیدند. از آن جمله، از اسلمی‌ها یاد شده که شامل همه مسلمانان اسلمی نمی‌‏شود.

مسجد اسلم

بنی‌اسلم در مدینه جمعیتی فراوان داشتند. از این‌‌رو، مسجد اسلم از مساجد نه‌گانه مدینه در دوران پیامبر بود.[۴۱]

ƒبنی‌اسلم پس از پیامبر

آن‌ها در استوار ساختن خلافت ابوبکر نقش محوری داشتند و با مساعدت ایشان، برای ابوبکر بیعت گرفته شد.[۴۲] آورده‌اند که ورود این قبیله به مدینه و بیعت آنان با ابوبکر، موجب پایداری خلافت او شد؛ زیرا آن‌ها کوچه‌های مدینه را پر کردند و عمر بن خطاب که بیعت را ناممکن می‌دید، با دیدن آن‌ها به پیروزی اطمینان یافت.[۴۳]

به گزارشی، گروهی از بنی‌اسلم با وعده عمر برای اعطای خواربار، مردم مدینه را به بیعت وادار کردند و با چوب و چماق به جان آن‌ها افتادند.[۴۴]

محله‌ اسلم در کوفه

با گسترش فتوحات، برخی از ایشان در کوفه ساکن شدند و از همین‌رو، در کوفه محله‌ای به نام اسلم وجود داشته است.[۴۵]

در دوره خلافت امیرمؤمنان

در دوره خلافت امیرمؤمنان علی(ع) آن‌ها در نبرد صفین (37 ق.) حضور یافتند. کسانی چون بریده، عبدالله، مُنْقذ و عُرْوَه به شهادت رسیدند و امام با رجزی به ستایش از آنان پرداخت.[۴۶]

در قیام نفس زکیه

آن‌ها همچنین در قیام نفس زکیه بر ضد منصور عباسی، با همراهی قبایل مُزینه و جُهینه، طائف را از عباسیان گرفتند.[۴۷]

مشهورترین اسلمیان در دوران پیامبر

مشهورترین افراد اسلمیان در دوران رسول خدا عبارت‌‏اند از:

هند و اسماء پسران حارثه از خادمان رسول خدا. [۴۸]

بُریدة بن حُصیب راوی حدیث پیامبر. [۴۹]

ناجیة بن جندب نگهبان شتران قربانی رسول خدا در حجة الوداع. [۵۰]

ابوفراس ربیعة بن کعب اسلمی، [۵۱] و عبدالله بن نضله اسلمی از نخستین اسلام آورندگان[۵۲] و راوی حدیث پیامبر(ص). [۵۳] او در اُحد پس از زخمی شدن رسول خدا سر وی را به دامن گرفت.[۵۴]

از او اخباری در رویداد فتح مکه گزارش شده است.[۵۵] همو به دستور رسول خدا، عبدالله بن اخطل را کشت که پیشتر خونش را مباح اعلام کرده بود.[۵۶]

عطاء بن ابی‏‌مروان[۵۷] واقدی، مؤلف المغازی، از موالی اسلمیان بوده است.[۵۸]

از دیگر راویان حدیث در میان بنی‌اسلم، می‏‌توان به ایاس بن سلمة بن اکوع[۵۹] و محمد بن حمزة بن عمرو اسلمی[۶۰] اشاره کرد.

پانویس

  1. الانساب، ج1، ص151-152؛ اللباب، ج1، ص58.
  2. نهایة الارب، ج6، ص230؛ فتح الباری، ج6، ص392-293.
  3. النسب، ص291؛ جمهرة انساب العرب، ص240.
  4. معجم ما استعجم، ج1، ص23؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص26.
  5. جمهرة انساب العرب، ص467، 473.
  6. معجم ما استعجم، ج1، ص3.
  7. المنمق، ص131؛ تاریخ المدینه، ج2، ص655؛ معجم البلدان، ج3، ص453.
  8. معجم البلدان، ج3، ص322، 328.
  9. معجم قبائل العرب، ج1، ص26.
  10. معجم البلدان، ج4، ص63؛ ج5، ص104.
  11. الاغانی، ج21، ص15.
  12. اسد الغابه، ج4، ص139؛ الاصابه، ج4، ص589.
  13. صحیح البخاری، ج4، ص156؛ جمهرة انساب العرب، ص235.
  14. تاریخ یعقوبی، ج2، ص79.
  15. الطبقات، ج4، ص242؛ معجم البلدان، ج4، ص214.
  16. الطبقات، ج4، ص242؛ اسد الغابه، ج1، ص175.
  17. الطبقات، ج4، ص242.
  18. جمهرة انساب العرب، ص240.
  19. المغازی، ج1، ص337.
  20. المغازی، ج1، ص350؛ الطبقات، ج1، ص354.
  21. الانساب، ج1، ص26.
  22. الطبقات، ج1، ص271، 354؛ اسد الغابه، ج4، ص139.
  23. مجمع البیان، ج9، ص129.
  24. زاد المسیر، ج2، ص291.
  25. المغازی، ج2، ص574.
  26. المغازی، ج2، ص732.
  27. اسد الغابه، ج4، ص398.
  28. مجمع البیان، ج9، ص175؛ زاد المسیر، ج4، ص130؛ تفسیر قرطبی، ج16، ص268.
  29. المناقب، ج1، ص175؛ عیون الاثر، ج2، ص132-133.
  30. المغازی، ج2، ص658-659.
  31. المغازی، ج2، ص658-659.
  32. المغازی، ج2، ص699-700.
  33. المغازی، ج2، ص732.
  34. المغازی، ج2، ص782.
  35. الطبقات، ج4، ص322.
  36. المغازی، ج2، ص800؛ الطبقات، ج4، ص242.
  37. الدر المنثور، ج3، ص225؛ المیزان، ج9، ص234.
  38. المغازی، ج3، ص990.
  39. مجمع البیان، ج5، ص100؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص240؛ تفسیر ثعالبی، ج3، ص208.
  40. مجمع البیان، ج5، ص123؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص290.
  41. سنن دارقطنی، ج2، ص71؛ تلخیص الحبیر، ج4، ص498.
  42. معالم المدرستین، ج1، ص176.
  43. تاریخ طبری، ج2، ص458-459.
  44. السقیفة و فدک، ص48؛ شرح نهج البلاغه، ج2، ص219.
  45. الطبقات، ج4، ص308.
  46. شرح الاخبار، ج2، ص33.
  47. الاغانی، ج11، ص302.
  48. الطبقات، ج1، ص321؛ الاستیعاب، ج1، ص86؛ ج4، ص1544؛ تهذیب الکمال، ج1، ص206.
  49. مسند احمد، ج5، ص356؛ صحیح مسلم، ج1، ص137-138؛ السنن الکبری، ج4، ص256.
  50. المغازی، ج3، ص1090-1091؛ الطبقات، ج2، ص173.
  51. الطبقات، ج4، ص313.
  52. الاستیعاب، ج4، ص1495؛ الطبقات، ج7، ص9.
  53. تاریخ دمشق، ج42، ص330؛ مقدمه فتح الباری، ص477.
  54. تاریخ دمشق، ج62، ص94.
  55. الطبقات، ج7، ص366؛ الاصابه، ج3، ص233.
  56. الطبقات، ج4، ص299؛ ج7، ص365؛ المغازی، ج2، ص859.
  57. الاصابه، ج7، ص240؛ سبل الهدی، ج5، ص41.
  58. الغارات، ج2، ص581.
  59. صحیح البخاری، ج5، ص65؛ صحیح مسلم، ج1، ص69؛ ج8، ص225.
  60. مسند احمد، ج3، ص494؛ صحیح البخاری، ج3، ص56.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بنی‌اسلم.
  • الاستیعاب ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
  • اسد الغابه ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی.
  • الاصابه ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • الاغانی ابوالفرج الاصفهانی (م. 356ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
  • الانساب عبدالکریم السمعانی (م. 562ق.)، به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دار الجنان، 1408ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق.
  • تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • تاریخ المدینة المنوره ابن شبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
  • تاریخ الیعقوبی احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
  • تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان) الثعالبی (م. 875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
  • تلخیص الحبیر ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، دار الفکر.
  • تهذیب الکمال المزی (م. 742ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق.
  • جمهرة انساب العرب ابن حزم (م. 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • الدر المنثور السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
  • زاد المسیر ابن جوزی (م. 597ق.)، بیروت، المکتب الاسلامی، 1407ق.
  • سبل الهدی محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
  • السقیفة و فدک الجوهری (م. 323ق.)، به کوشش امینی، بیروت، شرکة الکتبی، 1413ق.
  • سنن الدارقطنی الدارقطنی (م. 385ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
  • السنن الکبری البیهقی (م. 458ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار النعمان المغربی (م. 363ق.)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، 1414ق.
  • شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید (م. 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
  • صحیح البخاری البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
  • صحیح مسلم مسلم (م. 261ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • الطبقات الکبری ابن سعد (م. 230ق.)، بیروت، دار صادر.
  • عیون الاثر ابن سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق.
  • الغارات ابراهیم الثقفی الکوفی (م. 283ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، 1355ش.
  • فتح الباری ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر.
  • مجمع البیان الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مسند احمد احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر.
  • معالم المدرستین العسکری (م. 1386ش.)، بیروت، النعمان، 1410ق.
  • معجم البلدان یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
  • معجم قبائل العرب عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
  • معجم ما استعجم عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقا، بیروت، عالم الکتب، 1403ق.
  • المغازی الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
  • مقدمة فتح الباری ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق.
  • المنمق ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق.
  • المیزان الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.
  • النسب ابن سلّام الهروی (م. 224ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
  • نهایة الارب احمد بن عبدالوهاب النویری (م. 733ق.)، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، 1412ق.