عبدالله ابن مسعود، از نخستین مسلمانان و اصحاب پیامبر، راوی حدیث، قاری و مفسر قرآن. ابن مسعود را به سبب هجرت به حبشه و مدینه ذوالهِجرَتِین (صاحب دو هجرت) نامیده‌اند. او همواره همراه پیامبر اسلام(ص) بود و در همه غزوه‌های پیامبر شرکت می‌کرد. وی نزد شیعه و سنی منزلت بالایی دارد. علماء اهل سنت وی را از عَشَرهٔ مُبَشَّره می‌دانند. او احادیثی را از پیامبر در فضیلت امام علی نقل کرده است؛ با این همه شیعیان در شیعه‌بودن وی تردید دارند.

ابن مسعود را فردی آگاه از علوم قرآنی چون ناسخ و منسوخ و اسباب النزول و نیز تفسیر می‌دانند. او احادیث فراوانی از پیامبر روایت کرده است. هممچنین وی به احکام‌ شرعی آگاهی داشت و فتوا می‌داد و در پایه‌گذاری‌ مکتب‌ فقهی‌ کوفه‌ نقشی مهم داشت. او پس از پیامبر با ابوبکر و عمر همکاری و در جنگ‌ها شرکت کرد. البته شیخ صدوق او را از معترضان سقیفه دانسته است. ابن مسعود با عثمان اختلاف شدید داشت.

نام و نسب

عبدالله‌ بن‌ مسعود بن‌ غافل بن حبیب هُذَلی[۱] از تیره بنی مخزوم قریش است.[۲] از آن رو که به هُذَیل بن مدرکه از عرب عدنانی نسب می‌بُرد، به هُذَلی مشهور بود.[۳] کنیه‌اش ابوعبدالرحمن[۴] و ابن ام‌ عبد ثبت گشته است؛ زیرا مادرش ام‌ عبد بنت عَبدِودّ بن سواء از هُذیل بود.[۵] بر پایه گزارشی، پیامبر(ص) کنیه ابوعبدالرحمن را به او داد.[۶] به‌ سبب هم‌پیمانی پدرش با بنی‌زهره از تیره‌های قریش، وی را «حلیف‌ بنی‌زهره» خوانده‌اند.[۷]

مادر ابن‌ مسعود از راویان حدیث پیامبر بود.[۸] همسر وی، زینب بنت عبدالله ثقفیه، نیز راوی حدیث بود.[۹] او دو پسر به نام عبدالرحمن و ابوعبیده داشت.[۱۰]

اوصاف ظاهری

گفته‌اند: قامتی کوتاه داشت و ساق پاهایش لاغر بود؛ به گونه‌ای که چون به دستور پیامبر اسلام(ص) بالای درختی رفت، نازکی پاهایش برخی را به خنده‌انداخت. پیامبر گفت: «رِجْلُ عبدِالله فی المیزان أثقَلُ مِن أُحُد»؛ «پای عبدالله در قیامت از کوه اُحد سنگین‌تر است».[۱۱] او در رفتارش به پیامبر تشبّه می‌ورزید.[۱۲] برخی وی را نحیف دانسته و در وصفش گفته‌اند: موی سر تا پشت گوش فرومی‌گذاشت و خضاب نمی‌کرد.[۱۳] نیز لباسش سفید، پاکیزه و خوشبو بود.[۱۴]

اسلام‌آوردن

درباره زمان اسلام‌آوردن ابن‌ مسعود اختلاف است. برخی او را ششمین پذیرنده اسلام دانسته و از این رو او را «سادسُ سِتَّة» گفته‌اند؛[۱۵] اما ابن‌ اسحاق و برخی دیگر او را بیست و دومین اسلام آورنده شمرده‌اند.[۱۶] در نحوه اسلام او آمده است که هنگام چراندن گوسفندان، اعجازی از پیامبر اسلام دید و مسلمان شد[۱۷] و از پیامبر خواست که به او دانش بیاموزد. پیامبر فرمود: «إنّک لَغلامٌ مُعَلَّم» (تو پسری تعلیم یافته‌ای).[۱۸] با توجه به این گزارش‌ها، اسلام آوردنش پیش از دعوت پیامبر در‌ دارُ اَرقم بوده است؛ چنانکه واقدی بدان اشاره دارد.[۱۹]

ابن‌ مسعود نخستین‌ نومسلمانی بود که داوطلبانه سوره الرحمن را با‌ صدای‌ بلند بر مشرکان‌ مکه خواند و به همین سبب قریش او را زیر ضرب و شتم گرفتند؛ ولی از تلاوت دست برنداشت تا خواندن آن آیات را به پایان رساند.[۲۰]

او همراه مادرش که اسلام آورده بود، در منزل پیامبر خدمت می‌کرد و در سفر و حضر همراه وی بود و به نگهداری لوازم شخصی او همچون جامه و کفش و فراهم‌آوردن بسترش اهتمام داشت.[۲۱] ازاین رو، او را «صاحبُ النَّعلَینِ و السِّواکِ و الوَساد» (صاحب کفش و مسواک و بستر) لقب داده‌اند.[۲۲]

ذوالهجرتین

ابن‌ مسعود را به سبب هجرت به حبشه و مدینه ذوالهِجرَتِین گفته‌اند.[۲۳] در هجرت دوم، برادرش عتبه نیز حضور داشت.[۲۴] در حبشه در بازاری به خرید و فروش اشتغال داشت.[۲۵] البته ابن اسحاق از ۱۰ مرد و چهار زن در هجرت اول نام می‌برد که نام او در میانشان نیست.[۲۶] ابن حجر نیز تنها از حضور وی در هجرت دوم سخن گفته است.[۲۷] به نقلی وی در پی شایعه اسلام‌آوردن مکیان از حبشه بازگشت؛ اما برخلاف دیگران که با استفاده از قانون جِوار یا مخفیانه در مکه ماندند،[۲۸] به حبشه بازگشت.[۲۹]

پس از هجرت پیامبر به یثرب، به ‌آن شهر‌ رفت و پیامبر میان او و معاذ بن‌ جبل[۳۰]‌ یا زبیر بن‌ عوام[۳۱] پیمان برادری‌ برقرار کرد.[۳۲] ابن حجر برادری او را با زبیر در مکه دانسته و پس از هجرت از برادری او با سعد بن معاذ یاد کرده است.[۳۳] پیامبر جایگاه او و برادرش را در انتهای مسجدالنبی در خطه بنی‌زهره تعیین کرد.[۳۴] وی در مدینه کنار مسجد النبی خانه داشت و با مادر خود پیوسته به خانه پیامبر آمد و شد می‌کرد؛ تا آن اندازه که ابوموسی اشعری هنگام ورود به مدینه پنداشت که ابن‌ مسعود و مادرش از اهل‌ بیت هستند.[۳۵]

شرکت در غزوه‌ها

ابن‌ مسعود در همه غزوه‌های پیامبر حاضر بود.[۳۶] در جنگ بدر ابوجهل را خود او کشت. پیامبر که‌ از کشته‌‌شدن‌ ابوجهل‌ خشنود شده بود، شمشیر او را به‌ ابن مسعود بخشید.[۳۷] از گفت‌وگوی وی با ابوسلمه بر سر کشتن ابوجهل گزارشی در دست است[۳۸] که نطبق آن ابتدا ابوسلمه باور نمی‌کرد که ابوجهل کشته شده است؛ اما با توضیح ابن مسعود، آن را پذیرفت. ابن‌ عباس‌ وی‌ را از اندک یاران‌ پیامبر می‌داند که‌ در غزوه اُحُد در کنار پیامبر پایداری کردند.[۳۹] او اعجاز رسول خدا و نیز گم‌شدن ناقه‌ او را در غزوه حُدَیبیه گزارش کرده است.[۴۰] گفته‌اند: پیامبر به او بشارت بهشت داده است.[۴۱]

در دوره خلفا

گزارش‌ها درباره موضع ابن مسعود نسبت به سقیفه متفاوت‌اند. شیخ صدوق او را از ۱۲ نفری دانسته که خلافت ابوبکر را نپذیرفتند.[۴۲] امام علی(ع) به سبب حضور ابن مسعود در نماز بر جنازه حضرت زهرا او را ستایش کرد.[۴۳] در دوره خلفا به همکاری با آنان روی آورد و در نبردهای ردّه شرکت کرد.[۴۴] به نقل سیف بن عمر، او محافظت از غنایم یرموک را بر عهده داشت.[۴۵]

ابن‌ مسعود در زمان‌ عمر در فتح‌ شام‌ و حِمْص شرکت‌ داشت. همو خبر فتح حمص و خمس غنایم را از سوی ابوعبیده به مدینه آورد.[۴۶] در سال ۲۱ق، همراه‌ عمار که از جانب خلیفه دوم به حکمرانی کوفه منصوب شده بود، برای‌ نظارت‌ بر بیت‌ المال‌ و قضاوت به‌ کوفه‌ فرستاده شد.[۴۷] مدتی نیز در مداین به تعلیم‌ فقه‌ و قرآن‌ پرداخت.[۴۸] گفته‌اند که مقرری سالانه او ۶۰۰۰ درهم بود و سپس به ۱۵۰۰۰ درهم افزایش یافت.[۴۹] برخی مشاجره میان عمار و او را سبب عزل عمار از حکمرانی کوفه دانسته‌اند.[۵۰]

اختلاف با عثمان

پس از خلافت عثمان، زمینی با دو نهر در عراق به او واگذار شد.[۵۱] هنگامی که عثمان سعد بن ابی‌وقاص را از حکمرانی کوفه عزل کرد و به جای او ولید بن عقبه را برگزید که قرآن او را فاسق نامیده و به پیامبر فرمان داده است که به او اعتماد نکند، ابن‌ مسعود به حکمرانی وی اعتراض کرد. ولید به عثمان نوشت که ابن‌ مسعود مردم را بر ضدّ او تحریک می‌کند.[۵۲] در پی‌ این‌ درگیری‌ و شکایت، عثمان، ابن‌ مسعود را به‌ مدینه‌ فراخواند.[۵۳] هنگامی که وی به مسجد پیامبر رسید، عثمان بر منبر بود. عثمان با دیدن عبدالله، او را به حشره‌ای کثیف تشبیه کرد و پس از اهانت به او دستور داد از مسجد پیامبر بیرونش کنند. غلام عثمان یا عبدالله بن زمعه این فرمان را با خشونت بسیار اجرا کرد؛ به گونه‌ای که دنده‌های ابن‌ مسعود شکست. امام علی(ع) و عایشه به این رفتار عثمان اعتراض کردند.[۵۴]

ابن‌ مسعود درخواست کرد تا برای جهاد با کافران به شام برود؛ اما عثمان به توصیه مروان اجازه نداد او از مدینه بیرون رود؛ با این استدلال که وی هر جا رود، مردم را ضدّ عثمان تحریک خواهد کرد؛ چنانکه در کوفه همین کار را انجام داده بود.[۵۵] به دستور عثمان، مقرری او از بیت المال دو سال قطع شد.[۵۶] اختلاف او با عثمان عوامل دیگر نیز داشت؛ از جمله آن که وی دستور عثمان را در انحصاری شمردن مُصحَف زید بن ثابت، نپذیرفت؛ زیرا او مصحف و قرائت خود را صحیح‌تر از زید می‌دانست و می‌گفت: آنگاه که زید با کودکان مکه بازی می‌کرد، من۷۰ سوره قرآن را از زبان پیغمبر حفظ کرده بودم.[۵۷]

ابن‌ مسعود همراه گروهی بر جنازه ابوذر در ربذه که عثمان او را به آنجا تبعید کرده بود، حاضر شد و پس از غسل و کفن وی، بر او نماز گزارد.[۵۸] زمانی نیز میان او و سعد بن‌ ابی‌وقاص‌، حکمران وقت‌ کوفه،‌ که‌ وام‌ خود را به‌ بیت‌ المال‌ نمی‌پرداخت، بگومگویی رخ داد. چون‌ این خبر به‌ عثمان‌ رسید، سعد را عزل‌ کرد و بر ابن‌ مسعود نیز خشم‌ گرفت.[۵۹] وی هنگام مرگ از عثمان خشمگین بود و در عیادت عثمان از خود، از خدا خواست تا حقش را از وی بازستاند.[۶۰]

از این رو، به عمار وصیت کرد مخفیانه به خاک سپرده شود تا عثمان بر او نماز نگزارد. عمار به سفارش او عمل کرد و بر وی نماز گزارد.[۶۱] جفای عثمان بر او را سبب کینه‌ورزی قبیله‌اش هُذَیل و بنی‌زهره با عثمان دانسته‌اند.[۶۲] بر پایه برخی گزارش‌ها، زبیر بر او نماز گزارد و وصی وی زبیر و فرزندش عبدالله بودند که سرپرستی خانواده و ازدواج دخترانش را عهده‌دار شدند.[۶۳] گفته‌اند شصت و اندی سال زیست و به سال ۳۲ یا ۳۳ق، درگذشت.[۶۴]

خانه ابن‌ مسعود

خانه ابن‌ مسعود در جهت شمالی مسجد النبی در همسایگی خانه ابوالغیث بن مغیره، نواده عبدالرحمن بن عوف، قرار داشت و‌ دار القراء خوانده می‌شد.[۶۵] بخشی از این خانه در روزگار عبدالملک بن مروان (حکومت: ۶۰-۸۵ق.) و بخشی دیگر در دوران ولید بن عبدالملک (حکومت: ۸۵-۹۵ق.) به دست حاکم مدینه، عمر بن عبدالعزیز، ویران و به مسجد پیامبر افزوده شد. در سال ۱۶۱ق، مهدی عباسی به جعفر بن سلیمان دستور داد مسجد را وسعت بخشد. بدین سان، مسجد به سوی شمال گسترش یافت و خانه ابن‌ مسعود کاملا در محدوده مسجد جای گرفت.[۶۶] اکنون جای دقیق این خانه مشخص نیست.[۶۷] او در کوفه نیز کنار مسجد خانه‌ای داشت.[۶۸]

جایگاه نزد شیعه و سنی

اهل‌ سنت بر جلالت قدر او اتفاق‌نظر دارند و او را از عَشَرهٔ مُبَشَّره می‌دانند.[۶۹] در آثار امامیه هم از‌ ابن‌ مسعود همواره‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از بزرگان‌ صحابه‌ به احترام‌ یاد و به روایت‌های او به‌ ویژه‌ احادیثش در تأیید فضیلت‌های اهل‌ بیت(ع) توجه‌ شده است.[۷۰] البته علماء شیعه درباره وی اتفاق‌نظر ندارند. برخی در شیعه‌بودن او تردید کرده‌اند؛ با استناد به ادله‌ای از جمله روایت منقول از فضل بن شاذان در مورد «مخلط»بودن (راوی‌ای که صحیح و ناصحیح را نقل می‌کند) ابن‌ مسعود،[۷۱] و نیز فتاوای فقهی وی و تخطئه‌اش در برخی روایت‌ها و ترجیح قرائت ابی ‌بن کعب بر قرائت او از سوی امام صادق(ع).[۷۲]

این گروه روایت‌های شیخ صدوق را ضعیف دانسته‌اند که ابن‌ مسعود را از ۱۲ مخالف ابوبکر شمرده و از پیامبر(ص) روایتی در معرفی امامان دوازده‌گانه جانشین ایشان آورده است.[۷۳] گروهی دیگر با استدلال‌هایی وی را توثیق کرده‌اند؛ از جمله اینکه ابن قولویه در کامل الزیارات از او نقل کرده است.[۷۴]

جایگاه علمی

ابن‌ مسعود در برخی از مناسبت‌های‌ نزول‌ قرآن‌ حضور داشت.[۷۵] وی از زمان‌ پیامبر(ص) تعلیم‌ قرآن‌ را آغاز کرد و یکی‌ از چهار تنی‌ بود که‌ پیامبر فراگرفتن‌ قرآن‌ را از آنان‌ سفارش‌ کرد.[۷۶] ابن‌ مسعود از نخستین حافظان و مشهورترین قاریان و مفسران قرآن بود که قرآن را همان‌گونه که نازل شده بود، تلاوت می‌کرد. وی در علوم قرآنی از جمله ناسخ و منسوخ سرآمد بود.[۷۷]

مُصحَف‌ ابن‌ مسعود

در جریان‌ یکسان‌سازی نسخه‌های قرآن در زمان عثمان،‌ از نسخه‌ای‌ با عنوان‌ مُصحَف‌ ابن‌ مسعود سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است که به آن توجهی نشده است. عثمان‌ او را که در کوفه بود، امر کرد‌ که مصحف‌ خود را تحویل‌ دهد تا همراه‌ دیگر مصحف‌ها محو شود.گویا نخست ابن‌ مسعود به‌ این‌ امر تن‌ درنداد و در پی نامه عثمان، به مدینه آمد و پس از شنیدن سخنان درشت، به فرمان عثمان‌ مضروب‌ شد.[۷۸] بر پایه‌ برخی‌ روایت‌ها، مصحف وی سوزانده شد.[۷۹]

البته بر پایه گزارشی، مصحف او در سده‌های بعد در عراق یافت شده است.[۸۰] در سده سوم هجری فضل بن شاذان نسخه‌ای از مصحف وی را روایت کرده است.[۸۱] مصحف او ۱۱۱ سوره داشت و به دلیل قرائت سوره فاتحه در نمازها و اعتقاد وی به این که مُعَوَّذَتَین (سوره‌های فلق و ناس) از خود پیامبر است، فاقد سوره‌های فاتحه و ناس و فلق بود.[۸۲]

تفسیر

ابن‌ مسعود در روزگار خود فردی‌ آگاه‌ به‌ مفاهیم‌ قرآن‌ و اسباب‌ نزول‌ آیات‌ شناخته‌ می‌شد.‌[۸۳] او بخشی از تفسیر قرآن را از امام علی(ع) فراگرفت.[۸۴] در دوره‌های‌ بعد، آراء او را‌ مفسران مذاهب‌ گوناگون‌ اسلامی برگرفته‌اند. سُدّی‌ در تفسیر خود غالباً روایت‌های‌ او را نقل‌ کرده‌ است‌.[۸۵] ابن‌ مسعود با تربیت شاگردانی چون علقمة بن قیس نخعی، اسود بن یزید نخعی، مسروق بن اجدع، و عبیدة بن عمرو سلمانی، مکتب تفسیری کوفه را پایه‌گذاری کرد[۸۶] که پس از مکتب تفسیری مکه مهم‌ترین مکتب به شمار می‌آمد.

نقل حدیث

از آنجا که ابن‌ مسعود مدتی دراز همراه پیامبر بود، احادیث فراوانی از وی روایت کرده‌ است. شمار آنها در کتب‌ روایی به ۸۴۸ می‌رسد.‌ از این میان،‌ ۶۴ حدیث مورد اتفاق‌ بخاری‌ و مسلم‌، ۲۱ حدیث‌ از منفردات‌ بخاری‌ و ۳۵ حدیث‌ از منفردات‌ مسلم‌ است. او جز روایات مستقیم از پیامبر، برخی‌ احادیث‌ را از صحابه دیگر نقل کرده‌ است.[۸۷] بسیاری از صحابه‌ چون‌ ابن‌ عباس، عبدالله‌ بن‌ عمر، عبدالله‌ بن‌ زبیر، جابر بن‌ عبدالله‌ و بسیاری‌ از تابعین چون‌ علقمه، ابووائل، اسود، مسروق، عبیده و قیس بن ابی‌حازم از او حدیث‌ فراگرفته‌اند.[۸۸] بسیاری از احادیث‌ وی را در مسانید مختلف‌ به‌ ویژه مُسنَد احمد بن‌ حنبل‌ می‌توان‌ یافت.[۸۹] یحیی‌ بن‌ محمد بن‌ صاعد در اثری مستقل با عنوان مسند عبدالله‌ بن‌ مسعود احادیث‌ او را گرد آورده است.[۹۰] نیز مزّی‌ احادیث پراکنده وی در صحاح سته را گرد آورده‌ و طبقه‌بندی کرده‌ است.[۹۱]

احادیث‌ ابن‌ مسعود موضوعاتی‌ متنوع‌ چون فقه‌ به‌ ویژه نماز، و نیز زهد و اخلاق، تفسیر، تاریخ‌ و سیره، و مَلاحِم‌ و فِتَن را شامل می‌شود. می‌توان‌ او را از اندک صحابه‌ای‌ دانست که‌ احادیث‌ ملاحم‌ و فتن‌ را نقل کرده‌اند. از مشهورترین‌ احادیث‌ وی در این‌ زمینه‌ حدیث‌ بشارت‌ به‌ مهدی است که‌ از طرق‌ بسیاری‌ روایت‌ شده‌ است.[۹۲] او احادیثی هم از پیامبر اسلام(ص) در فضیلت امام علی(ع) روایت کرده است که از پایه‌های باورهای شیعه به شمار می‌روند. احادیث سبقت اسلام علی، خلافت و ولایت، خویشاوندی، حکمت، و قتال با ناکثین و مارقین و قاسطین از آن جمله‌اند که در صحاح ستّه و منابع معتبر نیز نقل شده‌اند.[۹۳] علامه مجلسی حدیثی را در ۱۸ صفحه با عنوان وصیة النبی إلی عبدالله بن مسعود از وی نقل کرده است.[۹۴]

فقه

ابن‌ مسعود به سبب آگاهی از احکام‌ شرعی، در پایه‌گذاری‌ مکتب‌ فقهی‌ کوفه‌ نقشی بسزا‌ داشت. او در شمار صحابه‌ای‌ بود که‌ فتوا می‌دادند و مردم‌ در مسائل‌ فقهی‌ به آنان‌ رجوع‌ می‌کردند.[۹۵] روایت‌هایی از او نقل‌ شده‌ که‌ به یافتن‌ حکم، تنها در کتاب‌ و سنت‌ سفارش نموده و به‌ کارگیری‌ رأی‌ را نهی‌ کرده‌ است.[۹۶] شاید بتوان گفت مکاتب‌ مختلف‌ کوفه‌، خواه اصحاب‌ رأی‌ و خواه اصحاب‌ حدیث،‌ از او اثر پذیرفته‌اند. مقدسی‌ مهم‌ترین‌ دلیل حنفی‌‌شدن‌ خود را اعتماد ابوحنیفه‌ بر روایات حضرت علی(ع) و ابن‌ مسعود می‌داند.[۹۷]

ابن‌ مسعود در حج‌گزاری به شیوه پیامبر سخت پایبند بود و شروط حج پیامبر را گوشزد می‌کرد و با بیان احادیثی از او اعمال حج را تبیین می‌کرد. از او احادیثی درباره رَمیِ جَمَرات و محل رمی و تعداد آن، از پیامبر نقل شده است.[۹۸] او با بدعت‌های عثمان به مخالفت برخاست. از جمله درباره نماز چهاررکعتی عثمان در مِنا به او اعتراض کرد و سیره پیامبر، ابوبکر و عمر را یادآور شد.[۹۹] وی همیشه نمازهای چهاررکعتی را در منا دورکعتی خواند. درباره خروج از عرفات و اِفاضه به مَشعَر در ایام خاص حج نیز میان آن دو اختلاف بود.[۱۰۰]

پانویس

  1. التنبیه و الاشراف، ص۲۵۵؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۹۷.
  2. الطبقات، ج۳، ص۱۵۰.
  3. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۵؛ الطبقات، ج۳، ص۱۵۰.
  4. الطبقات، ج۳، ص۱۵۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۱؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۰.
  5. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۲.
  6. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۲.
  7. الطبقات، ج۳، ص۱۵۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۰.
  8. الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۴۶؛ اسد الغابه، ج۶، ص۳۶۳.
  9. الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۵۶.
  10. الطبقات، ج۶، ص۲۱۰؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۹۵.
  11. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۲۰؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۹-۹۹۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۴.
  12. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۸.
  13. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۳.
  14. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۵، ۲۲۴.
  15. المستدرک، ج۳، ص۳۱۳؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۱؛ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.
  16. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۴.
  17. مسند احمد، ج۱، ص۳۷۹؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۷-۹۸۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۱.
  18. الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۱؛ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.
  19. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۰.
  20. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۱؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۱-۲۸۲.
  21. اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۲؛ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۰.
  22. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۷؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۸؛ الاصابه، ج۴، ص۲۰۰.
  23. الطبقات، ج۳، ص۱۵۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۲.
  24. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۳.
  25. دلائل النبوه، ج۲، ص۲۹۹.
  26. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳.
  27. فتح الباری، ج۷، ص۱۹۰.
  28. تاریخ طبری، ج۲, ص۳۴۰-۳۴۱.
  29. الطبقات، ج۱، ص۲۶۰.
  30. الطبقات، ج۳، ص۱۵۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۸.
  31. الطبقات، ج۳، ص۱۵۲.
  32. الطبقات، ج۳، ص۱۵۲.
  33. الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.
  34. الطبقات، ج۳، ص۱۵۲؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۷.
  35. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۷.
  36. الطبقات، ج۳، ص۱۵۲؛ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.
  37. المغازی، ج۱، ص۸۹-۹۱؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۳۵-۶۳۶، ۷۱۰-۷۱۱.
  38. المغازی، ج۱، ص۹۰.
  39. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۷.
  40. مسند احمد، ج۱، ص۳۹۱.
  41. الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۸.
  42. الخصال، ص۴۶۱.
  43. الخصال، ص۴۶۱.
  44. فتوح البلدان، ص۹۹-۱۰۰.
  45. تاریخ طبری، ج۳، ص۳۹۷.
  46. تاریخ طبری، ج۳، ص۶۰۱.
  47. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۲.
  48. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۱.
  49. الطبقات، ج۳، ص۱۶۰.
  50. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۱.
  51. فتوح البلدان، ص۲۶۸.
  52. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۵-۱۴۷؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۶.
  53. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۷.
  54. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۷-۱۴۸.
  55. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۷-۱۴۸.
  56. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۲۷.
  57. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۳.
  58. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۵۵.
  59. تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۱.
  60. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۷-۱۴۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.
  61. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۰۴.
  62. الفتوح، ج۲، ص۴۱۲؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۵.
  63. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۲۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۴.
  64. انساب الشراف، ج۱۱، ص۲۲۶؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۶؛ الاصابه، ج۴، ص۲۰۰.
  65. موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۴۴۴.
  66. نک: وفاء الوفاء، ج۲، ص۹۲-۱۰۷.
  67. موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۴۴۴.
  68. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۲۶.
  69. الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۴.
  70. نک الخصال، ص۱۷۳، ۴۶۴، ۴۶۷-۴۶۹.
  71. رجال کشی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹.
  72. الکافی، ج۲، ص۶۳۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۴۵.
  73. الخصال، ص۴۶۱، ۴۶۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۴۵-۳۴۶.
  74. کامل الزیارات، ص۱۱۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۴۴-۳۴۵.
  75. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۲.
  76. تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۸۵.
  77. دائرة المعارف تشیع، ج۱، ص۳۶۳.
  78. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۱.
  79. تاریخ الخمیس، ج۲، ص۲۷۳.
  80. المنتظم، ج۱۵، ص۵۹؛ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۲۳۷.
  81. الفهرست، ص۲۹.
  82. الاتقان، ج۱، ص۲۰۳؛ التمهید، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۱.
  83. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۷-۱۴۹.
  84. سعد السعود، ص۲۸۵؛ بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۵.
  85. البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۰، ۱۸، ۵۹؛ ج۲، ص۴.
  86. الاصابه، ج۱، ص۵۸؛ التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۱۸؛ نک عبدالله بن مسعود، ص۲۸۵-۲۹۸.
  87. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، «مقدمه»؛ عمدة القاری، ج۱، ص۱۱۵.
  88. اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۲.
  89. مسند احمد، ج۱، ص۳۷۴-۴۶۶.
  90. تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۶۳.
  91. تحفة الاشراف، ج۷، ص۳ به بعد.
  92. مسند احمد، ج۱، ص۳۷۶؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۳۴۳؛ الغیبه، ص۱۳۳-۱۳۴، ۱۸۱-۱۸۲.
  93. نک الغدیر، ج۱، ص۳۳۷.
  94. نک بحار الانوار، ج۷۴، ص۹۲-۱۱۰.
  95. نک: الاحکام، ج۲، ص۲۴۰.
  96. سنن دارمی، ج۱، ص۴۶.
  97. احسن التقاسیم، ص۱۲۷.
  98. صحیح البخاری، ج۲، ص۱۹۳؛ عبدالله بن مسعود، ص۲۲۱.
  99. صحیح البخاری، ج۲، ص۳۵؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۴۶.
  100. مسند احمد، ج۱، ص۴۱۰، ۴۴۹؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۹؛ عبدالله بن مسعود، ص۳۲۶، ۳۳۰-۳۳۱.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل عبدالله بن مسعود.
  • الاتقان: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش دیب البغاء، دمشق،‌ دار ابن کثیر، ۱۴۱۶ق
  • احسن التقاسیم: المقدسی البشاری (م.۳۸۰ق.)، قاهره، مکتبة مدبولی، ۱۴۱۱ق؛
  • الاحکام فی اصول الاحکام: ابن حزم الاندلسی (م.۴۵۶ق.)، به کوشش احمد شاکر، قاهره، زکریا یوسف، مطبعة العاصمه؛
  • الارشاد: المفید (م.۴۱۳ق.)، به کوشش آل‌ البیت:، بیروت،‌دار المفید، ۱۴۱۴ق؛
  • الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت،‌دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛
  • اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛
  • انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛
  • بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛
  • البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۹۰۳م؛
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛
  • تاریخ الامم و الملوک: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی؛
  • تاریخ الخمیس: حسین بن محمد الدیار بکری (م.۹۶۶ق.)، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق؛
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
  • تحفة الاشراف: یوسف المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش عبدالصمد، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛
  • التفسیر و المفسرون: الذهبی، قاهره،‌دار الکتب الحدیثه، ۱۳۹۶ق؛
  • التمهید فی علوم القرآن: معرفت، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق؛
  • التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.۳۴۵ق.)، بیروت،‌دار صعب؛
  • تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۴ق؛
  • جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
  • الخصال: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق؛
  • دائرة المعارف تشیع: زیر نظر سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵ق؛
  • دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق؛
  • رجال کشی (اختیار معرفة الرجال): الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش میرداماد و رجائی، قم، آل‌ البیت:، ۱۴۰۴ق؛
  • سعد السعود: ابن طاووس (م.۶۶۴ق.)، قم، الرضی، ۱۳۶۳ش؛
  • سنن الترمذی: الترمذی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۲ق؛
  • سنن الدارمی: الدارمی (م.۲۵۵ق.)، احیاء السنة النبویه؛
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛
  • صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛
  • صحیح مسلم: مسلم (م.۲۶۱ق.)، بیروت،‌دار الفکر؛
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت،‌دار صادر؛
  • عبدالله بن مسعود: عبدالستار الشیخ، دمشق بیروت،‌دار القلم، ۱۴۰۲ق؛
  • عمدة القاری: العینی (م.۸۵۵ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی؛
  • الغدیر: الامینی (م.۱۳۹۰ق.)، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش؛
  • الغیبه: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش الطهرانی و ناصح، قم، المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق؛
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت،‌دار المعرفه؛
  • الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق؛
  • فتوح البلدان: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، بیروت،‌دار الهلال، ۱۹۸۸م؛
  • الفهرست: ابن الندیم (م.۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد؛
  • الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛
  • کامل الزیارات: ابن قولویه القمی (م.۳۶۸ق.)، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق؛
  • المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت،‌دار صادر؛
  • معجم رجال الحدیث: الخوئی (م.۱۴۱۳ق.)، بیروت، ۱۴۰۹ق؛
  • المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛
  • مناقب آل‌ ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (م.۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق؛
  • المنتظم: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق؛
  • موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره: احمد زکی یمانی، الفرقان، ۱۴۲۹ق؛
  • وفاء الوفاء: السمهودی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.