تبار

سید اسماعیل صدر (1255-1338ق)، معروف به «سید الصدر» یا «آقای صدر»، فرزند سید صدرالدین، فرزند سید صالح شرف‌الدین، فرزند سید محمد، فرزند سید ابراهیم شرف‌الدین بود.[۱] پدر وی، سید صدرالدین موسوی عاملی، در دوره خود، از بزرگترین عالمان شناخته می‌شد. مادر او،اهل اصفهان و گویا دختر تاجری خوشنام از خاندان نمازی بود.[۲]


خاندان صدر، یکی از خاندان‌های اصیل و فعال در زمینه علمی و حوزوی تاریخ شیعه شمرده شده و نسب آن‌ها، به امام کاظم(ع) می‌رسد. این خاندان، در اواخر سده دوازدهم قمری، از لبنان به عراق هجرت کرده و سال‌ها بعد، در ایران نیز حضور داشتند. شهرهای کاظمین و نجف در عراق و سپس به ترتیب اصفهان، قم و مشهد در ایران، مهم‌ترین مراکز سکونت، فعالیت و مدفن سرشناسانِ سه سده اخیر این خاندان است.[۳]

ولادت

سید اسماعیل صدر، فرزند سید صدرالدین، در سال ۱۲۵۵ق.[۱] در اصفهان به دنیا آمد.[۴] کمتر از نه سال داشت که پدرش را از دست داد و برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقا مجتهد، سرپرستی و تربیت او را به عهده گرفت.[۴] نزدیک ۱۹ سالگی، برادرش درگذشت و تدریس و رسیدگی به کارهای او به عهده محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی قرار گرفت.[۵]

تحصیلات

اصفهان

وی ادبیات عرب، منطق، ریاضی و بیشتر سطوح فقه و اصول را در زادگاهش اصفهان و نزد برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد، آموخت. او را در سال‌های آغازین جوانی، در صرف، نحو، معانی، بیان و منطق دارای مهارتی ستودنی دانسته‌اند. سید عبدالحسین شرف‌الدین، سال‌ها بعد، در سامرا، وقتی سید اسماعیل صدر ۶۰ ساله بود، اشکالات ادبی خود را نزد او برده و نکات دقیقی از او آموخته است. وی روزانه در اصفهان، ۱۲ جلسه علمی شامل درس، تدریس و مباحثه داشته و در شب‌های تابستان چنان غرق می‌شده، که با صدای اذان صبح به خود می‌آمده است.[۶]

در نزدیک به ۱۹ سالگی، که برادرش درگذشت و محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی، مسئولیت تدریس او را به عهده گرفت، نزدیک به هشت تا ده سال دروس پایانی سطح و خارج فقه و اصول را از محمدباقر نجفی فرا گرفت. گفته شده، سید اسماعیل صدر، از شاگردان ویژه محمدباقر نجفی بوده و برخی دروس خارج وی را او راه‌اندازی کرده بود؛ چنان که درآغاز او و استاد به شکل خصوصی درس را شروع کرده و بعدها گسترش می‌یافت. به گفته برخی، محمدباقر نجفی، به ملکه استنباط او تصریح کرده است.[۵]

نجف

او در در سال 1281ق، برای شرکت در درس مرتضی انصاری، به کربلا هجرت کرده[۷] و در دهه سوم جمادی‌الثانی به کربلا رسید؛ ولی با خبر درگذشت مرتضی انصاری در هجدهم این ماه روبه‌رو شد؛ از این رو به نجف رفت و سال‌ها، با این‌که مجتهد بود، از محضر سه شاگرد شیخ انصاری، مهدی کاشف‌الغطاء و راضی نجفی و میرزا حسن شیرازی بهره برد.[۸] وی نزدیک به سه دهه در درس میرزای شیرازی حضور یافته و از جهت علمی، اخلاقی و سیاسی از او تأثیر پذیرفت. او در نجف، به اخلاق، فسلفه، کلام و گویا ریاضی، هندسه، هیأت و نجوم قدیم نیز پرداخت.[یادداشت ۱][۹]

استادان

برجسته‌ترین استادان او، در اصفهان، نجف و سامرا عبارتند از:

  • محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد؛
  • محمدباقر نجفی؛
  • مهدی کاشف‌الغطاء؛
  • راضی نجفی؛
  • میرزا حسن شیرازی؛

سید اسماعیل صدر را، یکی از بزرگ‌ترین فقیهان و اصولیان جانشین میرزا حسن شیرازی و از مراجع بزرگ شیعه دانسته‌اند.[۱]

اجازه نقل حدیث

وی از برخی بزرگان اجازه نقل حدیث داشت؛‌ مانند اجازه از میرزا محمد همدانی، در اول صفر 1283ق. که تصویر آن در کتاب وی «جامع الشتات» چاپ شده است.[۱۰] همچنین برخی بزرگان، از سید اسماعیل صدر اجازه نقل حدیث داشتند، مانند ابوطالب موسوی شیرازی، سید محمود حسینی مرعشی،[یادداشت ۲][۱۱] محمدباقر بیرجندی، احمد شاهرودی، محمدحسین امامی شیرازی، محمدعلی شاه‌آبادی، عباس تهرانی، سید نجم‌الحسن لکنهوی، حبیب آل‌ابراهیم عاملی، حبیب‌الله کاشمری ترشیزی آیت‌اللهی، حیدرقلی‌خان سردار کابلی، سید راحت حسین کوپالپوری هندی، سید محمدحسین براهوی لکنهویی، سید عباس لاری، عبدالحسین حائری، محمدخطیب شمری جشعمی، سید محمد موسوی نجف‌آبادی، مهدی مسجدشاهی، میرزا حسن حائری، سید هبةالدین شهرستانی و سید محمد تبریزی.[۱۲]

ازدواج


در ۱۵ شعبان 1287ق. با یکی از دختران پسرعمویش، سید هادی صدر ازدواج کرد و بدین ترتیب با سید یوسف شرفالدین، پدر سید عبدالحسین شرفالدین و عبدالحسین آل‌یاسین باجناق شد. مراسم عروسی سید اسماعیل و باجناقش سید یوسف شرف‌الدین ، در یک زمان و مکان، به طور مشترک برگزار شد.[۱۳]

بازگشت به اصفهان

سید اسماعیل، در سال 1291ق. بیمار شده و با سفارش پزشکان برای تغییر آب و هوا، به اصفهان کوچ کرد. وی از طرف عالمان و مردم اصفهان مورد استقبال قرار گرفته و امامت مسجد جامع، به او واگذار شد. وی در مناسبت‌ها منبر رفته، مردم را ارشاد می‌کرد. با این همه، در سال 1294ق. ناگهان و بی‌خبر اصفهان را ترک کرده و به نجف بازگشت. برخی علت آن را، تعارض محبوبیت او در اصفهان، و میل باطنی‌اش به پرهیز از ظهور و بروز دانسته‌اند.[۱۴]

هجرت به سامرا

سید اسماعیل صدر، به نجف بازگشت، در حالی که استادش میرزای شیرازی در شعبان سال 1291ق. به سامرا هجرت کرده بود و نزدیک بود تا مرجعیت همه شیعیان، بر عهده او قرار بگیرد.[یادداشت ۳][۱۵] میرزای شیرزای، وقتی از بازگشت سید اسماعیل به عراق آگاهی یافت، از او درخواست کرد به سامرا هجرت کرده و وی را در مسئولیت‌های علمی و اجرایی کمک کند؛ از این رو، سید اسماعیل صدر، جزء نخستین عالمان بود که به سامرا هجرت کرد.[۱۶] وی در سامرا، ۱۴ سال در درس میرزای شیرازی شرکت کرد. برخی او را در این دوران، نزدیک‌ترین فرد به میرزای شیرازی دانسته‌[۱۷] و برخی، او را مشاور میرزا و پس از وی، از جهت علمی، جلوتر از همه دانسته‌اند.[۱۸] پس از درگذشت موسی آل‌شراره، مرجع و رهبر وقت شیعیان منطقه جبل عامل در جنوب لبنان، مردم آن سامان در سال 1307ق. با ارسال نامه‌ها و تلگراف‌های متعدد به واسطه محمدحسین کاظمی، از سید اسماعیل صدر دعوت کردند تا برای جانشینی او به جبل عامل هجرت کند؛ ولی سید اسماعیل نپذیرفت.[۱۹]

وی در محرم 1308ق. به ناچار به نجف بازگشت؛ زیرا محمدحسین نجفی، خواهرزاده وی، که فرزند استادش محمدباقر نجفی نیز بود، درگذشته بود و همسرش، دختر آقا مجتهد و نیز فرزند جوانش،[یادداشت ۴] محمدرضا نجفی، داغ‌دار و به وجود او نیازمند بودند. او بیش از یک سال در نجف مانده و عالمان آن شهر از او تقاضا کردند در آن‌جا ماندگار شود؛ ولی میرزای شیرازی مخالفت کرده، با ارسال نامه‌ای در شعبان ۱۳۰۹ق. او را مکلف کرد به سامرا بازگردد.[۲۲] او به سامرا بازگشته، تصمیم داشت پس از دیدار با استاد به نجف بازگردد؛ ولی استاد، ماندن او را در سامرا الزامی کرد. برخی اصرار میرزای شیرازی برای ماندن سید اسماعیل را دو علت دانسته‌اند؛ یکی این‌که بازگشت او به سامرا، چند ماه پس از صدور حکم تحریم تنباکو در اول جمادی‌الاولی 1309ق. و در زمانی صورت گرفت که مبارزات میرزای شیرازی با استعمار انگلیس به اوج رسیده بود. علت دیگر، افزایش اشتغالات مرجعیت و نیز بالا رفتن سن بود، که ادامه تدریس با حفظ نظم گذشته را برای وی دشوار کرده بود؛ از این رو، تصمیم داشت اداره حوزه درسی سامرا را به طور کامل به سه تن از شاگردان برتر خود، سید اسماعیل صدر، سید محمد فشارکی اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی واگذار کند. این سه تن، در زمان زندگی میرزای شیرازی، عهده‌دار حوزه درسی سامرا شدند. در این میان، درس سید اسماعیل از سوی دانش‌پژوهان بیشتر مورد استقبال قرار گرفت.[۲۳]

مرجعیت

میرزای شیرازی در ۲۴ شعبان 1312ق. درگذشت. در پی وفات وی، مرجعیت به سید اسماعیل انتقال یافتّ و فرزندان میرزا همه دارایی‌ها و وجوه شرعی بر جای مانده را به سید اسماعیل واگذار کردند. بیشتر عالمان، فاضلان و مقدسین حوزه، مردم را در تقلید، به وی ارجاع دادند. برخی از گروه اخیر عبارتند از میرزا حسین نوری،[یادداشت ۵][۲۴] فتحعلی سلطان‌آبادی، سید مرتضی کشمیری، میرزا ابراهیم محلاتی و سید ابراهیم خراسانی. برخی مانند میرزا حسین نائینی و حسن کربلایی او را مرجع اعلم پس از میرزای شیرازی معرفی کردند.[۲۵]

هجرت به کربلا

سید اسماعیل صدر، نزدیک به دو سال پس از درگذشت میرزای شیرازی، در سال ۱۳۱۴ق. سامرا را به قصد نجف ترک کرد. علت این هجرت را گوناگون ذکر کرده‌انند؛ مانند «اجباری»، «تکلیف شرعی»، «جهات تقوایی» یا «گریز از ریاست و زعامت.[۲۶] سید موسی شبیری زنجانی، بر این باور است که گویا میان یاران سید اسماعیل صدر و میرزا محمدتقی شیرازی، درباره این‌که کدام یک بر دیگری پیشی دارد، منازعه‌ای شدید در سامرا شکل گرفته بود. سید اسماعیل که از مرجعیت و ریاست گریزان بود، مانند میرزا محمدتقی شیرازی، کنار کشیده، سامرا را ترک کرد تا از تبعات این منازعه دور باشد.[۲۷]

سید اسماعیل صدر، وقتی به کربلا رسید، درباره رفتن به نجف استخاره کرد؛ استخاره او را از سکونت در نجف نهی کرد؛ از این رو، در کربلا ساکن شد.[۲۸] سید اسماعیل، وقتی سامرا را ترک می‌کرد، از بزرگان آن حوزه درخواست کرد برای جلوگیری از رکود آن، در سامرا بمانند؛با این همه،بسیاری از عالمان و فاضلان سرشناس، مانند میرزا حسین نوری، سید حسن صدر، فتحعلی سلطان‌آبادی، سید ابراهیم خراسانی، میرزا حسین نائینی، شیخ حسن کربلایی و سید علی سیستانی در پی وی عازم کربلا شدند. از دیگر شهرهای عراق نیز شماری از طلاب به کربلا هجرت کردند. اقامت سید اسماعیل در کربلا، تا سال 1334ق. نزدیک به دو دهه، باعث شد حوزه علمیه کربلا، دوباره احیا شده و به یکی از پایگاه‌های مهم علمی شیعه تبدیل شود.[۲۹]

روش تدریس

روش تدریس او را متأثر از میرزای شیرازی و مکتب سامرا دانسته، با این همه، دارای ویژگی‌های خاص خود معرفی کرده‌اند. او به هنگام تدریس، تنها روی بخش‌های اصلی بحث متمرکز شده و از پرداختن به بخش‌های فرعی خودداری کرده و تنها مباحثی را مهم می‌دانست که حقیقتی در آن‌ها نهفته و برای مردم سودمند باشد. از این رو، وقتی در کربلا مستقر شد، برخی مجالس درس عمومی را که شمار زیادی در آن حاضر می‌شدند، با مجالس درس خصوصی جایگزین کرد. اینگونه، فاضلان وقت بیشتری برای ایراد اشکال و گفت‌وگو با استاد داشتند.[۳۰] این روش، به تدریج طرفداران زیادی یافت؛ از جمله چند دهه بعد، بیشتر درس‌های محمدحسین طباطبایی، در قم، خصوصی و برای افراد خاص بود.[۳۱] جلسه تدریس او، بیشتر، دو یا سه برابر زمان معمولی به درازا می‌کشید و وی در انتها همان انرژی و نشاط آغاز درس را داشت. او این شیوه از مباحثه را، هم درس خواندن، هم درس دادن و هم مباحثه می‌دانست.[۳۲] علاقه وی به این شیوه از مباحثه علمی باعث می‌شد، در مجلس غیر علمی نیز که حاضر می‌شد، با طرح یک فرع فقهی، فضا را علمی می‌کرد.[یادداشت ۶][۳۳]

شاگردان

شمارش شاگردان سید اسماعیل صدر را، به سبب بسیاری آن‌ها، نشدنی دانسته‌اند. او به هر شهری که سفر می‌کرد، به سرعت جلسات درس فقه و اصول را برقرار کرده و فاضلان در آن حاضر می‌شدند. برخی از شاگردان سرشناس وی، افزون بر بر فرزندان پس او، در نجف، سامرا، کربلا و کاظمین عبارتند از:

آثار

سید اسماعیل صدر را، مانند استادش میرازی شیرازی، کم اثر دانسته‌اند.[۳۵] وی دارای رساله‌های عملیه مستقل، حاشیه بر برخی کتب و رسائل و تقریظ بر پاره‌ای کتاب‌ها است. برخی از آثار او عبارتند از:

انیس المقلدین، که رساله عملیه است و شمار از مجتهدان پس از وی بر آن حاشیه زدند؛

مفتاح الهدایة، که رساله عملیه فارسی در اصول و احکام دین است و در بمبئی به چاپ رسید؛

مختصر مفتاح الهدایة یا صراط المستقیم و ترجمه فارسی آن به نام راه راست، که چکیده مفتاح الهدایه و رساله عملیه به فارسی است؛

حاشیه بر مناسک الحج به زبان فارس��ی، تألیف شیخ مرتضی انصاری؛ حاش��یه بر رساله »صراط النجاة« تألیف شیخ مرتضی انصاری؛ حاش��یه بر کتاب »نجاة العباد فی یوم المعاد« اثر صاحب جواهر؛ حاشیه بر ِ رس��اله »احکام ایمان« تألیف آیتاهلل میرزا محمدهاش��م چهارسوقی؛ حاشیه بر کتاب »انیس التجار« تألیف مال احمد نراقی؛ حاشیه بر رساله »جامع عباسی« تألیف شیخ بهاءالدین عاملی؛ حاشیه بر »متاجر« آیتاهلل سید باقر بهبهانی؛ حاشیه بر ّ »الدرر المأثوره فی االحکام المأثوره« اثر آیتاهلل س��ید عبدالکریم موس��وی جزایری؛ حاش��یه بر »مفتاح اللباب فی ش��رح خالصه الحس��اب« اثر آقا فتحعل��ی زنجانی نجفی؛ تقریظی بر کتاب »ذخیرة الفرائض« تألیف ش��یخ محمد زک��ی بهبهانی نجفی و همچنین تقریظی بر کتاب »نخب��ة الواعظین« در علم اخالق، تألیف سید اسماعیل موسوی.[۳۶]

ویژگی‌ها

احتیاط در فتوا

وی مانند استادش میرزای شیرازی، در فتوا زیاد احتیاط می‌کرد. برخی این ویژگی را نتیجه نبوغ فکری و جولان ذهنی او دانسته‌اند.[۳۷] سید اسماعیل صدر، در ابتدای حاشیه خود بر رساله جامع عباسی، از مؤمنان خواسته، به سبب همراهی فتواهای وی با احتیاط و سختی آن، برای راحتی خودشان، به دیگر مراجع رجوع کنند. برخی، این مطلب را دلیل بر پرهیزکاری و خودساختگی سید اسماعیل دانسته‌اند؛ زیرا بر پایه سنت مرسوم در حوزه‌های علمیه، حاشیه نوشتن بر رساله، در حکم اعلام اعلمیت آن فرد است.[۳۸]

پانوشت

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ سید حسن صدر، تکملة امل الآمال، ص104 و 105؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج3 ،ص421؛ سید محمدمهدی خوانساری، احسن‌الودیعه، ص208؛ سید محمدباقر کتابی، رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ۱۸۰.
  2. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص16۵، گفت‌وگوی تلفنی نگارنده با استاد سید حسین شرف‌الدین، 27 اردیبهشت 1387 ،صور، لبنان.
  3. مقاله بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۶۲.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی، بغیةالراغبین، ج7 ،ص199؛ محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج5 ،ص1565.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ بغیةالراغبین، ج7 ،ص215.
  6. بغیةالراغبین، ج7 ،ص 199 ـ 215.
  7. بغیةالراغبین، ج7، ص201؛ سید محمدعلی روضاتی، زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص215.
  8. بغیةالراغبین، ج7 ،ص201 و 209.
  9. بغیةالراغبین، ج7، ص 216 و 217؛ سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص21.
  10. آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج5 ،ص1566؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص۲۷۲.
  11. موسوعة طبقات الفقهاء، ج14 ،ص816.
  12. اعیان‌الشیعه، ج5، ص219 و 220؛ گلشن ابرار، ج3، ص225 و 226؛ محمدباقر الصدر، السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج1، ص62 و 63.
  13. بغیةالراغبین، ج۷، ص۲۰۲.
  14. بغیةالراغبین، ج7 ،ص203 و اعیان‌الشیعه، ج5 ،ص219.
  15. احسن‌الودیعه، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج3، ص885.
  16. بغیةالراغبین، ج7 ،ص203؛ نقباء البشر، ج1 ،ص160.
  17. تکملة امل الآمال، ص105؛ محدث قمی، منتهی‌الآمال، ج2 ،ص261.
  18. بغیةالراغبین، ج7 ،ص202.
  19. اعیان‌الشیعه، ج5، 219 و ج15، ص23 و 319.
  20. بغیةالراغبین، ج7 ،ص204.
  21. سید مصلح‌الدین مهدوی، تاریخ علمی ـ اجتماعی اصفهان، ج2، ص222.
  22. بغیةالراغبین، ج7، ص203 و 204.
  23. تکملة امل الآمال، ص104؛ معارف‌الرجال، ج1، ص116؛ زندگی و افکار شهید صدر، ص22.
  24. محمدباقر صدر، السیره و المسیره فی حقائق و وثائق، ج1، ص60.
  25. سید موسی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.
  26. 24 .بغیةالراغبین، ج7، ص205؛ تکملة امل الآمال، ص 105؛ یادنامه امام موسی صدر، ص109.( سخنان سید موسی شبیری زنجانی).
  27. جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.
  28. زندگی و افکار شهید صدر، ص22.
  29. زندگی و افکار شهید صدر، ص22؛ ریحانةالادب، ص۴۲۲.
  30. بغیةالراغبین، ج7، ص213.
  31. مهر استاد (زندگی‌نامه آیت‌الله جوادی آملی)، ص117.
  32. ریحانةالادب، ج3، ص422.
  33. یادنامه امام موسی صدر، ص222، (سخنان آیت‌الله شیخ حسن سعید تهرانی).
  34. زندگی و افکار شهید صدر، ص25و26؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص272-274؛ اعیان‌الشیعه، ج5، ص219 ، معارف‌الرجال، ج1، ص116.
  35. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۳.
  36. زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص216؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص270؛ گلشن ابرار، ج3، ص223.
  37. اعیان‌الشیعه، ج5، ص219.
  38. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۲، استاد سید مصطفی مطبعه‌چی، به نقل از استاد عبدالحسین حائری، رئیس کتابخانه مجلس، گفت‌وگوی تلفنی با نگارنده، 19 اردیبهشت 1387 ،قم.
  1. اگرچه روشن نیست که وی این علوم را نزد کدام استادان فرا گرفت، ولی از نکته‌هایی که از علوم یاد شده در دروس فقه و اصول وجود دارد، پیداست که در آن زمینه‌ها نیز اطلاعات فراوانی دارد.
  2. پدر مرجع تقلید معاصر در قم، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی.
  3. مسئولیت مرجعیت شیعه پس از درگذشت مرتضی انصاری بنا بر تکلیف بزرگان وقتِ حوزه نجف، بر عهده میرزای شیرازی قرار گرفت و در سال 1299ق. که سید حسین کوه‌کمری، آخرین مرجع معاصر وقت درگذشت، به شکل مطلق در وی منحصر گردید.
  4. شرف‌الدین، از محمدرضا، فرزند محمدحسین نجفی، در هنگام درگذشت پدر، با عنوان فرزندی خردسال یاد کرده[۲۰] که نادرست به نظر می‌رسد؛ زیرا محمدرضا، متولد سال 1287ق. است؛ از این رو، هنگام درگذشت پدر، در سن ۲۱ سالگی بوده است.[۲۱]
  5. میرزا حسین نوری& در پاسخ اهالی شهر مراغه، درباره مرجع بعد از میرزای شیرازی، پس از معرفی سید اسماعیل صدر چنین نوشته بود: «هرکه را درد دین است، متعیّن همین است.»
  6. از میرزا عبدالله تهرانی نقل شده است: «شبی در حرم امام علی(ع) از کنار مقبره خانوادگی خود و آل‌صدر رد می‌شدم که سید اسماعیل صدر من را صدا زد. رفتم و کنار ایشان نشستم .... در همین حین آقا ضیاء عراقی نیز آمد و نزد ما نشست. سید اسماعیل صدر، بدون معطلی یک فرع فقهی از من سؤال کرد. در حالی‌که در برابر آن‌ها شاگردی مبتدی بیش نبودم، چند کلمه‌ای در پاسخ ایشان سخن گفتم. آن وقت آن دو نفر به جان هم افتادند و حدود یک ساعت یا بیشتر مباحثه کردند. مباحثه که تمام شد، بلند شدیم و رفتیم.»

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله بزرگ خاندان صدر در کاظمین، شرح حال آیت‌الله‌العظمی سید اسماعیل صدر، محسن کمالیان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره پانزدهم و شانزدهم، تابستان و پاییز 1392، ص16۱ است.