تبار

سید اسماعیل صدر (1255-1338ق)، معروف به «سید الصدر» یا «آقای صدر»، فرزند سید صدرالدین، فرزند سید صالح شرف‌الدین، فرزند سید محمد، فرزند سید ابراهیم شرف‌الدین بود.[۱] پدر وی، سید صدرالدین موسوی عاملی، در دوره خود، از بزرگترین عالمان شناخته می‌شد. مادر او،اهل اصفهان و گویا دختر تاجری خوشنام از خاندان نمازی بود.[۲]


خاندان صدر، یکی از خاندان‌های اصیل و فعال در زمینه علمی و حوزوی تاریخ شیعه شمرده شده و نسب آن‌ها، به امام کاظم(ع) می‌رسد. این خاندان، در اواخر سده دوازدهم قمری، از لبنان به عراق هجرت کرده و سال‌ها بعد، در ایران نیز حضور داشتند. شهرهای کاظمین و نجف در عراق و سپس به ترتیب اصفهان، قم و مشهد در ایران، مهم‌ترین مراکز سکونت، فعالیت و مدفن سرشناسانِ سه سده اخیر این خاندان است.[۳]

ولادت

سید اسماعیل صدر، فرزند سید صدرالدین، در سال ۱۲۵۵ق.[۱] در اصفهان به دنیا آمد.[۴] کمتر از نه سال داشت که پدرش را از دست داد و برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقا مجتهد، سرپرستی و تربیت او را به عهده گرفت.[۴] نزدیک ۱۹ سالگی، برادرش درگذشت و تدریس و رسیدگی به کارهای او به عهده محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی قرار گرفت.[۵]

تحصیلات

اصفهان

وی ادبیات عرب، منطق، ریاضی و بیشتر سطوح فقه و اصول را در زادگاهش اصفهان و نزد برادرش محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد، آموخت. او را در سال‌های آغازین جوانی، در صرف، نحو، معانی، بیان و منطق دارای مهارتی ستودنی دانسته‌اند. سید عبدالحسین شرف‌الدین، سال‌ها بعد، در سامرا، وقتی سید اسماعیل صدر ۶۰ ساله بود، اشکالات ادبی خود را نزد او برده و نکات دقیقی از او آموخته است. وی روزانه در اصفهان، ۱۲ جلسه علمی شامل درس، تدریس و مباحثه داشته و در شب‌های تابستان چنان غرق می‌شده، که با صدای اذان صبح به خود می‌آمده است.[۶]

در نزدیک به ۱۹ سالگی، که برادرش درگذشت و محمدباقر نجفی، شوهر خواهر وی، مسئولیت تدریس او را به عهده گرفت، نزدیک به هشت تا ده سال دروس پایانی سطح و خارج فقه و اصول را از محمدباقر نجفی فرا گرفت. گفته شده، سید اسماعیل صدر، از شاگردان ویژه محمدباقر نجفی بوده و برخی دروس خارج وی را او راه‌اندازی کرده بود؛ چنان که درآغاز او و استاد به شکل خصوصی درس را شروع کرده و بعدها گسترش می‌یافت. به گفته برخی، محمدباقر نجفی، به ملکه استنباط او تصریح کرده است.[۵]

نجف

او در در سال 1281ق، برای شرکت در درس مرتضی انصاری، به کربلا هجرت کرده[۷] و در دهه سوم جمادی‌الثانی به کربلا رسید؛ ولی با خبر درگذشت مرتضی انصاری در هجدهم این ماه روبه‌رو شد؛ از این رو به نجف رفت و سال‌ها، با این‌که مجتهد بود، از محضر سه شاگرد شیخ انصاری، مهدی کاشف‌الغطاء و راضی نجفی و میرزا حسن شیرازی بهره برد.[۸] وی نزدیک به سه دهه در درس میرزای شیرازی حضور یافته و از جهت علمی، اخلاقی و سیاسی از او تأثیر پذیرفت. او در نجف، به اخلاق، فسلفه، کلام و گویا ریاضی، هندسه، هیأت و نجوم قدیم نیز پرداخت.[یادداشت ۱][۹]

استادان

برجسته‌ترین استادان او، در اصفهان، نجف و سامرا عبارتند از:

  • محمدعلی موسوی عاملی، معروف به آقامجتهد؛
  • محمدباقر نجفی؛
  • مهدی کاشف‌الغطاء؛
  • راضی نجفی؛
  • میرزا حسن شیرازی؛

سید اسماعیل صدر را، یکی از بزرگ‌ترین فقیهان و اصولیان جانشین میرزا حسن شیرازی و از مراجع بزرگ شیعه دانسته‌اند.[۱]

اجازه نقل حدیث

وی از برخی بزرگان اجازه نقل حدیث داشت؛‌ مانند اجازه از میرزا محمد همدانی، در اول صفر 1283ق. که تصویر آن در کتاب وی «جامع الشتات» چاپ شده است.[۱۰] همچنین برخی بزرگان، از سید اسماعیل صدر اجازه نقل حدیث داشتند، مانند ابوطالب موسوی شیرازی، سید محمود حسینی مرعشی،[یادداشت ۲][۱۱] محمدباقر بیرجندی، احمد شاهرودی، محمدحسین امامی شیرازی، محمدعلی شاه‌آبادی، عباس تهرانی، سید نجم‌الحسن لکنهوی، حبیب آل‌ابراهیم عاملی، حبیب‌الله کاشمری ترشیزی آیت‌اللهی، حیدرقلی‌خان سردار کابلی، سید راحت حسین کوپالپوری هندی، سید محمدحسین براهوی لکنهویی، سید عباس لاری، عبدالحسین حائری، محمدخطیب شمری جشعمی، سید محمد موسوی نجف‌آبادی، مهدی مسجدشاهی، میرزا حسن حائری، سید هبةالدین شهرستانی و سید محمد تبریزی.[۱۲]

ازدواج


در ۱۵ شعبان 1287ق. با یکی از دختران پسرعمویش، سید هادی صدر ازدواج کرد و بدین ترتیب با سید یوسف شرفالدین، پدر سید عبدالحسین شرفالدین و عبدالحسین آل‌یاسین باجناق شد. مراسم عروسی سید اسماعیل و باجناقش سید یوسف شرف‌الدین ، در یک زمان و مکان، به طور مشترک برگزار شد.[۱۳]

بازگشت به اصفهان

سید اسماعیل، در سال 1291ق. بیمار شده و با سفارش پزشکان برای تغییر آب و هوا، به اصفهان کوچ کرد. وی از طرف عالمان و مردم اصفهان مورد استقبال قرار گرفته و امامت مسجد جامع، به او واگذار شد. وی در مناسبت‌ها منبر رفته، مردم را ارشاد می‌کرد. با این همه، در سال 1294ق. ناگهان و بی‌خبر اصفهان را ترک کرده و به نجف بازگشت. برخی علت آن را، تعارض محبوبیت او در اصفهان، و میل باطنی‌اش به پرهیز از ظهور و بروز دانسته‌اند.[۱۴]

هجرت به سامرا

سید اسماعیل صدر، به نجف بازگشت، در حالی که استادش میرزای شیرازی در شعبان سال 1291ق. به سامرا هجرت کرده بود و نزدیک بود تا مرجعیت همه شیعیان، بر عهده او قرار بگیرد.[یادداشت ۳][۱۵] میرزای شیرزای، وقتی از بازگشت سید اسماعیل به عراق آگاهی یافت، از او درخواست کرد به سامرا هجرت کرده و وی را در مسئولیت‌های علمی و اجرایی کمک کند؛ از این رو، سید اسماعیل صدر، جزء نخستین عالمان بود که به سامرا هجرت کرد.[۱۶] وی در سامرا، ۱۴ سال در درس میرزای شیرازی شرکت کرد. برخی او را در این دوران، نزدیک‌ترین فرد به میرزای شیرازی دانسته‌[۱۷] و برخی، او را مشاور میرزا و پس از وی، از جهت علمی، جلوتر از همه دانسته‌اند.[۱۸] پس از درگذشت موسی آل‌شراره، مرجع و رهبر وقت شیعیان منطقه جبل عامل در جنوب لبنان، مردم آن سامان در سال 1307ق. با ارسال نامه‌ها و تلگراف‌های متعدد به واسطه محمدحسین کاظمی، از سید اسماعیل صدر دعوت کردند تا برای جانشینی او به جبل عامل هجرت کند؛ ولی سید اسماعیل نپذیرفت.[۱۹]

وی در محرم 1308ق. به ناچار به نجف بازگشت؛ زیرا محمدحسین نجفی، خواهرزاده وی، که فرزند استادش محمدباقر نجفی نیز بود، درگذشته بود و همسرش، دختر آقا مجتهد و نیز فرزند جوانش،[یادداشت ۴] محمدرضا نجفی، داغ‌دار و به وجود او نیازمند بودند. او بیش از یک سال در نجف مانده و عالمان آن شهر از او تقاضا کردند در آن‌جا ماندگار شود؛ ولی میرزای شیرازی مخالفت کرده، با ارسال نامه‌ای در شعبان ۱۳۰۹ق. او را مکلف کرد به سامرا بازگردد.[۲۲] او به سامرا بازگشته، تصمیم داشت پس از دیدار با استاد به نجف بازگردد؛ ولی استاد، ماندن او را در سامرا الزامی کرد. برخی اصرار میرزای شیرازی برای ماندن سید اسماعیل را دو علت دانسته‌اند؛ یکی این‌که بازگشت او به سامرا، چند ماه پس از صدور حکم تحریم تنباکو در اول جمادی‌الاولی 1309ق. و در زمانی صورت گرفت که مبارزات میرزای شیرازی با استعمار انگلیس به اوج رسیده بود. علت دیگر، افزایش اشتغالات مرجعیت و نیز بالا رفتن سن بود، که ادامه تدریس با حفظ نظم گذشته را برای وی دشوار کرده بود؛ از این رو، تصمیم داشت اداره حوزه درسی سامرا را به طور کامل به سه تن از شاگردان برتر خود، سید اسماعیل صدر، سید محمد فشارکی اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی واگذار کند. این سه تن، در زمان زندگی میرزای شیرازی، عهده‌دار حوزه درسی سامرا شدند. در این میان، درس سید اسماعیل از سوی دانش‌پژوهان بیشتر مورد استقبال قرار گرفت.[۲۳]

مرجعیت

میرزای شیرازی در ۲۴ شعبان 1312ق. درگذشت. در پی وفات وی، مرجعیت به سید اسماعیل انتقال یافتّ و فرزندان میرزا همه دارایی‌ها و وجوه شرعی بر جای مانده را به سید اسماعیل واگذار کردند. بیشتر عالمان، فاضلان و مقدسین حوزه، مردم را در تقلید، به وی ارجاع دادند. برخی از گروه اخیر عبارتند از میرزا حسین نوری،[یادداشت ۵][۲۴] فتحعلی سلطان‌آبادی، سید مرتضی کشمیری، میرزا ابراهیم محلاتی و سید ابراهیم خراسانی. برخی مانند میرزا حسین نائینی و حسن کربلایی او را مرجع اعلم پس از میرزای شیرازی معرفی کردند.[۲۵]

هجرت به کربلا

سید اسماعیل صدر، نزدیک به دو سال پس از درگذشت میرزای شیرازی، در سال ۱۳۱۴ق. سامرا را به قصد نجف ترک کرد. علت این هجرت را گوناگون ذکر کرده‌انند؛ مانند «اجباری»، «تکلیف شرعی»، «جهات تقوایی» یا «گریز از ریاست و زعامت.[۲۶] سید موسی شبیری زنجانی، بر این باور است که گویا میان یاران سید اسماعیل صدر و میرزا محمدتقی شیرازی، درباره این‌که کدام یک بر دیگری پیشی دارد، منازعه‌ای شدید در سامرا شکل گرفته بود. سید اسماعیل که از مرجعیت و ریاست گریزان بود، مانند میرزا محمدتقی شیرازی، کنار کشیده، سامرا را ترک کرد تا از تبعات این منازعه دور باشد.[۲۷]

سید اسماعیل صدر، وقتی به کربلا رسید، درباره رفتن به نجف استخاره کرد؛ استخاره او را از سکونت در نجف نهی کرد؛ از این رو، در کربلا ساکن شد.[۲۸] سید اسماعیل، وقتی سامرا را ترک می‌کرد، از بزرگان آن حوزه درخواست کرد برای جلوگیری از رکود آن، در سامرا بمانند؛با این همه،بسیاری از عالمان و فاضلان سرشناس، مانند میرزا حسین نوری، سید حسن صدر، فتحعلی سلطان‌آبادی، سید ابراهیم خراسانی، میرزا حسین نائینی، شیخ حسن کربلایی و سید علی سیستانی در پی وی عازم کربلا شدند. از دیگر شهرهای عراق نیز شماری از طلاب به کربلا هجرت کردند. اقامت سید اسماعیل در کربلا، تا سال 1334ق. نزدیک به دو دهه، باعث شد حوزه علمیه کربلا، دوباره احیا شده و به یکی از پایگاه‌های مهم علمی شیعه تبدیل شود.[۲۹]

روش تدریس

روش تدریس او را متأثر از میرزای شیرازی و مکتب سامرا دانسته، با این همه، دارای ویژگی‌های خاص خود معرفی کرده‌اند. او به هنگام تدریس، تنها روی بخش‌های اصلی بحث متمرکز شده و از پرداختن به بخش‌های فرعی خودداری کرده و تنها مباحثی را مهم می‌دانست که حقیقتی در آن‌ها نهفته و برای مردم سودمند باشد. از این رو، وقتی در کربلا مستقر شد، برخی مجالس درس عمومی را که شمار زیادی در آن حاضر می‌شدند، با مجالس درس خصوصی جایگزین کرد. اینگونه، فاضلان وقت بیشتری برای ایراد اشکال و گفت‌وگو با استاد داشتند.[۳۰] این روش، به تدریج طرفداران زیادی یافت؛ از جمله چند دهه بعد، بیشتر درس‌های محمدحسین طباطبایی، در قم، خصوصی و برای افراد خاص بود.[۳۱] جلسه تدریس او، بیشتر، دو یا سه برابر زمان معمولی به درازا می‌کشید و وی در انتها همان انرژی و نشاط آغاز درس را داشت. او این شیوه از مباحثه را، هم درس خواندن، هم درس دادن و هم مباحثه می‌دانست.[۳۲] علاقه وی به این شیوه از مباحثه علمی باعث می‌شد، در مجلس غیر علمی نیز که حاضر می‌شد، با طرح یک فرع فقهی، فضا را علمی می‌کرد.[یادداشت ۶][۳۳]

شاگردان

شمارش شاگردان سید اسماعیل صدر را، به سبب بسیاری آن‌ها، نشدنی دانسته‌اند. او به هر شهری که سفر می‌کرد، به سرعت جلسات درس فقه و اصول را برقرار کرده و فاضلان در آن حاضر می‌شدند. برخی از شاگردان سرشناس وی، افزون بر بر فرزندان پس او، در نجف، سامرا، کربلا و کاظمین عبارتند از:

آثار

سید اسماعیل صدر را، مانند استادش میرازی شیرازی، کم اثر دانسته‌اند.[۳۵] وی دارای رساله‌های عملیه مستقل، حاشیه و تقریظ بر پاره‌ای کتاب‌ها است. برخی از آثار او عبارتند از:

  • انیس المقلدین، که رساله عملیه است و شماری از مجتهدان پس از وی بر آن حاشیه زدند؛
  • مفتاح الهدایة، که رساله عملیه فارسی در اصول و احکام دین است و در بمبئی به چاپ رسیده است؛
  • مختصر مفتاح الهدایة یا صراط المستقیم و ترجمه فارسی آن به نام راه راست، که چکیده مفتاح الهدایه و رساله عملیه به فارسی است؛
  • حاشیه بر مناسک الحج به زبان فارسی، تألیف مرتضی انصاری؛
  • حاشیه بر رساله صراط النجاة تألیف مرتضی انصاری؛
  • حاشیه بر کتاب نجاة العباد فی یوم المعاد، اثر صاحب جواهر؛
  • حاشیه بر ِ رساله احکام ایمان، تألیف محمدهاشم چهارسوقی؛
  • حاشیه بر کتاب انیس التجار، تألیف احمد نراقی؛
  • حاشیه بر رساله جامع عباسی، تألیف شیخ بهایی؛
  • حاشیه بر متاجر سید باقر بهبهانی؛
  • حاشیه بر الدرر المأثوره فی الاحکام المأثوره، اثر سید عبدالکریم موسوی جزایری؛
  • حاشیه بر مفتاح اللباب فی شرح خالصة الحساب، اثر فتحعلی زنجانی نجفی؛
  • تقریظی بر کتاب ذخیرة الفرائض، تألیف محمد زکی بهبهانی نجفی؛
  • تقریظی بر کتاب نخبة الواعظین در علم اخلاق، تألیف سید اسماعیل موسوی.[۳۶]
  • برخى شاگردان دروس فقه و اصول سيد اسماعيل، تقریراتی را از درس وی نگاشته‌اند؛ که پاره‌ای از آن‌ها عبارتند از:‌
  • شرح سيد مهدى طباطبايى حكيم بر منظومه موسى شراره عاملى در اصول، كه تقريرات دروس سید اسماعیل صدر به تفصيل در آن طرح گرديده است.[۳۷]

اللقطات، كه كتابچه‌اى خطى است و در آن تقريرات درس وی توسط موسى حائرى كرمانشاهى تنظيم گرديده است.[۳۸] برخى از محققان، فتاوای سيد اسماعيل صدر را گردآورى و به شكل مستقل يا همراه فتاواى ديگر مراجع تقليد تدوين کرده‌اند؛ برخی از آن‌ها عبارتند از:

  • مختصر نجاة العباد، كه توسط سيد محمدمهدى صدر بر اساس فتاواى پدر تدوين شد؛
  • رسالة فى الطهاره و الصلاة، كه رساله عمليه‌اى به فارسى است و در آن فتاواى وی توسط سيد محمود مرعشى تسترى نجفى گردآورى شده است؛
  • مجمع الرسائل، كه در آن، فتاواى او و برخی از مراجع ديگر توسط محمدحسن اصفهانى گردآورى و به فارسى تدوين شده است؛
  • منتخب المسائل، كه در آن برخى فتاواى وی توسط سيد محمود مرعشى تسترى گردآورى شده است
  • رساله الربائيه، كه توسط هاشم خراسانى بر پایه فتاواى سيد اسماعيل صدر و آخوند خراسانى، در باب احكام ربا تدوين شده است.[۳۹]

فعالیت‌های سیاسی

سید اسماعیل صدر، در بیشتر تحولات سیاسی مهم جامعه، مانند نهضت مشروطیت وارد نشد. با این همه، نسبت به حفظ اسلام و مرزهای عالم تشیع حساس بوده و به هنگام ضرورت در امر سیاست دخالت می‌کرد.

حمایت از تولید داخلی

وی، كاهش وابستگى صنعتى و اقتصادى را، از راه گسترش صنايع و بازرگانى ملى، يكى از مؤثرترين راه‌های رودرویی با نفوذ استعمار مى‌دانست؛ از این رو، پایه‌گذاری «شركت اسلاميه» توسط برخى بازرگانان اصفهان، در ۱۶ شوال ١٣١۶ق. مورد تأييد و تشويق فراوان وى قرار گرفت. سید اسماعیل صدر، پس از رسيدن اولين بار منسوجات آن شركت به نجف، به همراه آخوند خراسانى، در مجلس جشنى به همين مناسبت شرکت کرده و بر ضرورت توسعه صنایع داخلی تأکید کرد.[۴۰] وی در سال ۱۳۱۸ق. به همراه آخوند خراسانى، سيد محمدكاظم يزدى، محمد غروى شربيانى، محمدحسن ممقانى، ميرزا حسين نورى و شيخ‌الشريعه اصفهانى بر كتاب «لباس التقوى»، نوشته سيد جمال‌الدين واعظ اصفهانى تقريظى سنگين نوشته و ابراز اميدوارى كرد که با راه‌اندازی این شرکت، مسلمانان از گرفتارى به كفار رها شده و از احتياج به آن‌ها بی‌نیاز شوند.[۴۱] یکی از ارادتمندان سید اسماعیل صدر، به نام محمدرضا استرآبادی، در سفری به کربلا، در صفر ۱۳۲۴ق. به سفارش وی، رساله‌ای درباره ضرورت پرهیز از اهل کتاب، با نام «مخزن طهارت» نگاشت. این رساله فارسی، همان سال در لِكْنَهوى هندوستان چاپ شد.[۴۲]

وحدت شیعه و سنی

سيد اسماعيل، وحدت شيعه و سنى ضرورتی اجتناب ناپذیر دانسته و یکی ار دلایل آن را مقابله با تهديدات روزافزون استعمار معرفی می‌کر؛ از این رو، در اول ذی‌الحجه ١٣٢٨ق. به همراه آخوند خراسانى، شيخ‌الشريعه اصفهانى، عبدالله مازندرانى و حسين مازندرانى در بيانيه‌اى مشترك، خطاب به رهبران دينى اهل سنت جهان، چنگ زدن به ریسمان اسلام و اتحاد بین مسلمانان برای حفظ اصل اسلام و نگه‌داری همه سرزمین‌های اسلامی را، واجب دانستند. برخى تاریخ‌نگاران،‌ نورالله اصفهانى را نيز كه در آن روزگار هجرتى اجبارى به عراق داشت، از امضاكنندگان این بیانیه شمرده‌اند.[یادداشت ۷][۴۳]

مقابله با تجاوز روس‌ها

آقا سيد اسماعيل در پانزدهم ذى‌الحجه ١٣٢٩ پس از دريافت تلگراف رئيس وقت مجلس شوراى ملى ايران درباره اولتيماتوم و تجاوز روسيه به ايران، رهسپار نجف شد تا ابتدا آيات عظام آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى را با يكديگر متفق و سپس روحانيت شيعه را در راه دفاع از تماميت ارضى كشور متحد و بسيج كند. در اجتماع روز هفدهم ذى‌الحجه مراجع بزرگ نجف در منزل وى بود كه حركت گسترده علماى شيعه به سمت كاظمين براى فراهم‌سازى زمينه مقاومت عمومى عليه تجاوز روس‌ها طراحى و تصميم‌گيرى شد. نزديك به سى تن از مراجع و علماى بزرگ شيعه به رغم درگذشت ناگهانى آخوند خراسانى در روز يازدهم محرم ١٣٣٠ عازم كاظمين شدند تا ضمن نشان دادن اتحاد و اقتدار مرجعيت شيعه، دولت ايران را در برابر تجاوز روس‌ها حمايت كرده، مردم را در راه دفاع از كشور بسيج و مسلمانان ساير كشورها و نيز دولت‌هاى خارجى را به واكنش در برابر تجاوز روس‌ها به ايران و نيز تجاوز ايتاليا به ليبى ترغيب كنند. رهبرى اين حركت با آيات عظام سيد اسماعيل صدر، شيخ عبدالله مازندرانى، شيخ‌الشريعه اصفهانى، ميرزا محمدتقى شيرازى و شيخ محمدحسين حائرى بود كه تا اواسط ربيع‌الثانى همان سال به طول انجاميد.[۴۴]

حركت علماى شيعه نه تنها موضع دولت و ملت ايران را در راه دفع تجاوز روس‌ها تقويت كرد، بلكه در جلوگيرى از بازگشت محمدعلى شاه قاجار به قدرت كه عليه مشروطه‌خواهان با روس‌ها هم‌پيمان شده بود، نقشى اساسى داشت.[۴۵]

ویژگی‌ها

مقام معنوی

او را در معنویت، قوی و تأثیرگزار و دارای مقام بسیار بالا دانسته‌اند.[۴۶] محمدرضا حکیمی او را اهل سیر و سلوک روحی و شرعی خوانده است. به گفته او، میرزا مهدی شاگرد سید اسماعیل صدر، مراحلی از سیر و سلوک را به توصیه رحیم ارباب، عارف شیعی، با راهنمایی سید اسماعیل گذراند.[۴۷] معروف بود، گفتار، سکوت، حرکت و سکونش، همه برای رضای خداست.[۴۸] سید اسماعیل صدر، به اخلاص، فروتنی، خوش‌خلقی، زهد، گریز از ریاست، توکل و ثبات قدم شهرت داشت.[۴۷]

اخلاص

وی وجوهات را مخفیانه به نیازمندان و اهل علم می‌رساند؛ از این رو، بیشتر افراد درنمى‌يافتند از چه طريق وجوه را دريافت مى‌كنند.[۴۹] بسيارى، پس از درگذشت سيد اسماعيل فهميده بودند برخی از وجوه و خدماتى كه دريافت مى‌كردند، از طرف وی بوده است. سید اسماعیل صدر، وجوهات را به برخی افراد و تاجران مورد اعتماد مى‌سپرد تا ميان نیازمندان و اهل علم تقسيم كنند.[۵۰] یكى از افرادى كه به واسطه او برخى وجوه فرستاده مى‌شد، سيد عبدالحسين شرف‌الدين بود. به گفته وی، روزى که فردى به سيد اسماعيل صدر به شدت اعتراض مى‌كند، به ناچار او را آگاه می‌کند که پولى كه به او داده است، از سوى سید اسماعیل صدر است. وقتی سید اسماعیل، از جريان آگاه می‌شود، بسيار ناراحت شده، او را به سبب آشکار کردن موضوع، مورد مؤاخذه قرار می‌دهد.[۵۱]

به گفته عبدالكريم حائرى، سيد اسماعيل با وجود جایگاه علمی، گاهى در سفرهاى خود به نجف، عبا بر سر کشیده و به طور ناشناس در درس آخوند خراسانى شرکت می‌کرد، تا طلبه‌هاى فاضل را شناسايى و سهم امام(ع) را مخفیانه به آن‌ها بدهد. سید اسماعیل، به مقلدانش، به طور عمومی اجازه داده بود تا خود، وجوه و حتى سهم امام(ع) را ميان نيازمندان شهر تقسيم كنند، بى‌آن‌كه لازم باشد به وى مراجعه کنند.[۵۲]

ساده‌‌زیستی

وضع ظاهری زندگی او را ، پیش و پس از مرجعیت، یکی دانسته‌اند. وی از خدمتکار و محافظ استفاده نمی‌کرد. در کوچه و خیابان به تنهایی راه می‌رفت؛ به تنهایی مسافرت می‌کرد و نامه‌هایی که به دستش می‌رسید، با وجود شمار زیاد آن، شخصاً با دستخط خود جواب می‌داد. سید اسماعیل، برای خود و خانواده‌اش از سهم امام(ع) استفاده نمی‌کرد.[۵۲]

فروتنی

روزگارى كه سيد اسماعيل در سامرا اقامت داشت، طلبه‌اى از كشمير يا تبّت براى آموختن علوم حوزوى وارد شهر شده؛ ولی براى کتاب‌های آغازین صرف و نحو، کسی از هم‌درسان او حاضر به مباحثه با وی نشده بود. روزى یکباره و بدون شناخت، به سيد اسماعيل برخورده بود. سید اسماعیل صدر، حاضر به مباحثه با او شده و روزهايى طولانى با وى به مباحثه پرداخت. روزى يكى از همدرسان آن طلبه، آن‌ها را در حال مباحثه ديده و طلبه را از شخصيت علمى و جايگاه سید اسماعیل صدر در حوزه سامرا آگاه كرد. طلبه خجالت‌زده شد و بابت ناآگاهى و جسارت‌هاي احتمالی عذرخواهى کرد. وی با وجود اصرار سيد اسماعيل صدر برای ادامه مباحثه، حاضر به ادامه آن نشد.[۵۳]

احتیاط در فتوا

وی مانند استادش میرزای شیرازی، در فتوا زیاد احتیاط می‌کرد. برخی این ویژگی را نتیجه نبوغ فکری و جولان ذهنی او دانسته‌اند.[۵۴] سید اسماعیل صدر، در ابتدای حاشیه خود بر رساله جامع عباسی، از مؤمنان خواسته، به سبب همراهی فتواهای وی با احتیاط و سختی آن، برای راحتی خودشان، به دیگر مراجع رجوع کنند. برخی، این مطلب را دلیل بر پرهیزکاری و خودساختگی سید اسماعیل دانسته‌اند؛ زیرا بر پایه سنت مرسوم در حوزه‌های علمیه، حاشیه نوشتن بر رساله، در حکم اعلام اعلمیت آن فرد است.[۵۵]

درگذشت

سید اسماعیل صدر، در سال 1334ق. بیمار شده و برای درمان و شاید نیز مجاورت، به کاظمین هجرت کرد. پس از مدتی، اندکی بهبودی یافت؛ ولی سلامتی مجدد وی، به سبب رویدادهای ناگوار، کهولت سن و ضعف مزاج طولی نکشید. وی پس از چهار سال سکونت در کاظمین، در روز ۱۲ و به نقلی ۱۸ جمادی‌االولی ۱۳۳۸ق. در کاظمین درگذشت. برخى از سرگذشت‌نگاران، مانند سید محسن امین، درگذشت او را در سال ١٣٣٧ق. و حتی سال ١٣٣٩ق. دانسته‌اند.[۵۶] با این همه، بیشتر تاریخ‌نگاران، بر سال ١٣٣٨ق. اتفاق نظر دارند. معلم در مكارم‌الآثار، گفته سید محسن امین را نادرست دانسته و به گفته او، خبر درگذشت سید اسماعیل صدر پس از چند روز در اصفهان به او رسیده است.[۵۷]

او را پس از تشییع و اقامه نماز توسط فرزند بزرگ وی سید محمدمهدی صدر، در بخش شرقی حرم امام موسی کاظم(ع)، روبه‌روی حجره‌ای که ابن قولویه قمی در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی صدر دفن شد.[۵۸]

پانوشت

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ سید حسن صدر، تکملة امل الآمال، ص104 و 105؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج3 ،ص421؛ سید محمدمهدی خوانساری، احسن‌الودیعه، ص208؛ سید محمدباقر کتابی، رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ۱۸۰.
  2. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص16۵، گفت‌وگوی تلفنی نگارنده با استاد سید حسین شرف‌الدین، 27 اردیبهشت 1387 ،صور، لبنان.
  3. مقاله بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۶۲.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی، بغیةالراغبین، ج7 ،ص199؛ محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج5 ،ص1565.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ بغیةالراغبین، ج7 ،ص215.
  6. بغیةالراغبین، ج7 ،ص 199 ـ 215.
  7. بغیةالراغبین، ج7، ص201؛ سید محمدعلی روضاتی، زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص215.
  8. بغیةالراغبین، ج7 ،ص201 و 209.
  9. بغیةالراغبین، ج7، ص 216 و 217؛ سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص21.
  10. آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج5 ،ص1566؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص۲۷۲.
  11. موسوعة طبقات الفقهاء، ج14 ،ص816.
  12. اعیان‌الشیعه، ج5، ص219 و 220؛ گلشن ابرار، ج3، ص225 و 226؛ محمدباقر الصدر، السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج1، ص62 و 63.
  13. بغیةالراغبین، ج۷، ص۲۰۲.
  14. بغیةالراغبین، ج7 ،ص203 و اعیان‌الشیعه، ج5 ،ص219.
  15. احسن‌الودیعه، ج1، ص160؛ مکارم‌الآثار، ج3، ص885.
  16. بغیةالراغبین، ج7 ،ص203؛ نقباء البشر، ج1 ،ص160.
  17. تکملة امل الآمال، ص105؛ محدث قمی، منتهی‌الآمال، ج2 ،ص261.
  18. بغیةالراغبین، ج7 ،ص202.
  19. اعیان‌الشیعه، ج5، 219 و ج15، ص23 و 319.
  20. بغیةالراغبین، ج7 ،ص204.
  21. سید مصلح‌الدین مهدوی، تاریخ علمی ـ اجتماعی اصفهان، ج2، ص222.
  22. بغیةالراغبین، ج7، ص203 و 204.
  23. تکملة امل الآمال، ص104؛ معارف‌الرجال، ج1، ص116؛ زندگی و افکار شهید صدر، ص22.
  24. محمدباقر صدر، السیره و المسیره فی حقائق و وثائق، ج1، ص60.
  25. سید موسی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.
  26. 24 .بغیةالراغبین، ج7، ص205؛ تکملة امل الآمال، ص 105؛ یادنامه امام موسی صدر، ص109.( سخنان سید موسی شبیری زنجانی).
  27. جرعه‌ای از دریا، ج2، ص458.
  28. زندگی و افکار شهید صدر، ص22.
  29. زندگی و افکار شهید صدر، ص22؛ ریحانةالادب، ص۴۲۲.
  30. بغیةالراغبین، ج7، ص213.
  31. مهر استاد (زندگی‌نامه آیت‌الله جوادی آملی)، ص117.
  32. ریحانةالادب، ج3، ص422.
  33. یادنامه امام موسی صدر، ص222، (سخنان آیت‌الله شیخ حسن سعید تهرانی).
  34. زندگی و افکار شهید صدر، ص25و26؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص272-274؛ اعیان‌الشیعه، ج5، ص219 ، معارف‌الرجال، ج1، ص116.
  35. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۳.
  36. زندگانی آیت‌الله چهارسوقی، ص216؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1، ص270؛ گلشن ابرار، ج3، ص223.
  37. تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج1 ،ص270؛ گلشن ابرار، ج3، ص223.
  38. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج18، ص338.
  39. السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج1، ص63-66.
  40. موسى نجفى، انديشه سياسى و تاريخ نهضت بيدارگرانه حاج‌آقا نورالله اصفهانى، ج١، ص٨٣و٨۴.
  41. سيد جمال واعظ اصفهانى، شهيد راه آزادى، ص۶و٧؛ عبدالهادى حائرى، تشيع و مشروطيت در ايران، ص١٣١.
  42. الذريعه، ج٢٠، ص٢٢۶ و ج٢۴، ص۶۵.
  43. انديشه سياسى حاج‌آقا نورالله اصفهانى، ص۴٢.
  44. حسن نظام‌الدين‌زاده، هجوم روس و اقدامات رؤساى دين براى حفظ ايران، ص۵ و ۶ و ٣٣ - ۶٣ و ۵٠٩۴٧ و ٢٨ و ۴٧ و ۴٨؛ تشيع و مشروطيت در ايران، ص١۶٣و١۶۴.
  45. تشيع و مشروطيت در ايران، ص ١١٢ و ١۶٣.
  46. یادنامه امام موسی صدر، ص109، (سخنان آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی) و رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ص۱۸۰.
  47. ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ يادنامه امام موسى صدر، ص١٠٩ (سخنان آيت‌الله العظمى سيد موسى شبيرى زنجانى) و رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ص١٨٠؛ اعيان‌الشيعه، ج۵، ص٢١٩.
  48. بغيةالراغبين، ج٧، ص٢١١.
  49. بغيةالراغبين، ج٧، ص٢١١ و ٢١٢؛ تكملة امل الآمال، ص١٠۵؛ نقباء البشر، ج١، ص١۶٠.
  50. بغيةالراغبين، ج٧، ص٢١٠ -٢١٢.
  51. يادنامه امام موسى صدر، ص١١٠ (سخنان آيت‌الله العظمى سيد موسى شبيرى زنجانى) .
  52. ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ بغیة الراغبین، ج۷، ص۲۱۲.
  53. بغیة‌الراغبین، ج۷، ص۲۲۰ و ۲۲۱.
  54. اعیان‌الشیعه، ج5، ص219.
  55. بزرگ خاندان صدر در کاظمین، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۷۲، استاد سید مصطفی مطبعه‌چی، به نقل از استاد عبدالحسین حائری، رئیس کتابخانه مجلس، گفت‌وگوی تلفنی با نگارنده، 19 اردیبهشت 1387 ،قم.
  56. اعيان‌الشيعه، ج۵، ص٢١٩؛ ريحانةالادب، ص۴٢٣
  57. مكارم‌الآثار، ج۵، ص١۵۶۶.
  58. زندگى و افكار شهيد صدر، ص٢٣.
  1. اگرچه روشن نیست که وی این علوم را نزد کدام استادان فرا گرفت، ولی از نکته‌هایی که از علوم یاد شده در دروس فقه و اصول وجود دارد، پیداست که در آن زمینه‌ها نیز اطلاعات فراوانی دارد.
  2. پدر مرجع تقلید معاصر در قم، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی.
  3. مسئولیت مرجعیت شیعه پس از درگذشت مرتضی انصاری بنا بر تکلیف بزرگان وقتِ حوزه نجف، بر عهده میرزای شیرازی قرار گرفت و در سال 1299ق. که سید حسین کوه‌کمری، آخرین مرجع معاصر وقت درگذشت، به شکل مطلق در وی منحصر گردید.
  4. شرف‌الدین، از محمدرضا، فرزند محمدحسین نجفی، در هنگام درگذشت پدر، با عنوان فرزندی خردسال یاد کرده[۲۰] که نادرست به نظر می‌رسد؛ زیرا محمدرضا، متولد سال 1287ق. است؛ از این رو، هنگام درگذشت پدر، در سن ۲۱ سالگی بوده است.[۲۱]
  5. میرزا حسین نوری& در پاسخ اهالی شهر مراغه، درباره مرجع بعد از میرزای شیرازی، پس از معرفی سید اسماعیل صدر چنین نوشته بود: «هرکه را درد دین است، متعیّن همین است.»
  6. از میرزا عبدالله تهرانی نقل شده است: «شبی در حرم امام علی(ع) از کنار مقبره خانوادگی خود و آل‌صدر رد می‌شدم که سید اسماعیل صدر من را صدا زد. رفتم و کنار ایشان نشستم .... در همین حین آقا ضیاء عراقی نیز آمد و نزد ما نشست. سید اسماعیل صدر، بدون معطلی یک فرع فقهی از من سؤال کرد. در حالی‌که در برابر آن‌ها شاگردی مبتدی بیش نبودم، چند کلمه‌ای در پاسخ ایشان سخن گفتم. آن وقت آن دو نفر به جان هم افتادند و حدود یک ساعت یا بیشتر مباحثه کردند. مباحثه که تمام شد، بلند شدیم و رفتیم.»
  7. سال صدور اين بيانيه را ١٣٢٩ق. ذكر کرده‌اند.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله بزرگ خاندان صدر در کاظمین، شرح حال آیت‌الله‌العظمی سید اسماعیل صدر، محسن کمالیان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره پانزدهم و شانزدهم، تابستان و پاییز 1392، ص16۱ است.