مرقد، به معنای جای دفن، به مدفن امامان(ع)، عالمان و شهیدان گفته می‌شود. بر سر در مزار بزرگان دین یا روی ضریح آن‌ها، بیشتر از واژه مرقد یا مدفن استفاده شده است؛ مانند مرقد حضرت هود(ع) در وادی السلام و مرقد کمیل بن زیاد.

واژه‌شناسی

مرقد، واژه‌ای عربی و جمع آن مراقد است،[۱] که به معنای جای خواب[۲] و قبر[۳] به کار می‌رود. ریشه این واژه «ر، ق، د» بوده[۴] و معنای اصلی آن را خواب دانسته‌اند.[۵] برخی، به کار رفتن مرقد به معنای قبر را به این علت دانسته‌اند که خواب شبیه مرگ است.[۶] برخی دیگر، ریشه مرقد را به معنای استقرار و خواب در حالت مشکلات و سختی‌ها یا خواب همراه با استراحت دانسته‌ و درباره مرقد گفته‌اند گویی مُرده از سختی‌ها و مشکلات زندگی دنیا رها شده، استراحت و استقرار را برگزیده و در قبر خوابیده است.[۷]

واژه «رقاد»، که از همین ریشه گرفته شده، به خواب،[۸] خواب شبانه،[۹] و خواب اندک و خوش[۱۰] معنا شده است. واژه دیگر این ریشه، «رقدة» است، که معنای آن، کُما ذکر شده است.[یادداشت ۱][۱۱] برخی از مشتقات این ریشه، به معنای اقامت کردن نیز به کار رفته[یادداشت ۲][۱۲] و برخی، معنای اقامت کردن را، برگرفته از معنای اصلی آن، یعنی خوابیدن، دانسته‌اند.[۱۳] واژه مرقد، درباره کسانی که در رستاخیز از گورهای خود برمی‌خیزند،[۱۴] در آیه یا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ‏ مَرْقَدِنا[یادداشت ۳][۱۵]

و واژه رقود، درباره اصحاب کهف، در آیه وَ تَحسَبُهُم أیقَاظاً وَ هُم رُقُودٌ[یادداشت ۴] به کار رفته است.

در زیارتگاه‌ها

مرقد به معنای جای دفن بوده و به مدفن امامان(ع)، عالمان و شهیدان گفته می‌شود؛ همچنان که به آن، مضجع، مزار، آستان و تربت نیز می‌گویند. بر سر در حرم‌های امامزادگان، بزرگان دین یا روی ضریح آنان، بیشتر از واژه مرقد یا مدفن استفاده شده است؛ مانند مرقد حضرت هود(ع) و مرقد حضرت صالح(ع) در وادی السلام، مرقد کمیل بن زیاد و مرقد میثم تمار.[۱۴]

پانوشت

  1. جمهرة اللغة، ج۲، ص۶۳۵.
  2. جمهرة اللغة، ج۲، ص۶۳۵؛ الصحاح، ج‏2، ص476
  3. تهذیب اللغة، ج‏۹، ص۴۴.
  4. جمهرة اللغة، ج۲، ص۶۳۵؛ الصحاح، ج‏2، ص476؛ معجم مقاييس اللغه، ج‏2 ؛ ص428؛ تهذیب اللغة، ج‏۹، ص۴۴.
  5. معجم مقاييس اللغه، ج‏2، ص428.
  6. تهذیب اللغة، ج‏۹، ص۴۴.
  7. التحقیق، ج۴، ص۱۹۴.
  8. جمهرة اللغة، ج‏۲، ص۶۳۵.
  9. کتاب العین، ج‏۵، ص۱۱۵؛ تهذیب اللغة، ج‏۹، ص۴۴؛ لمحیط فی اللغة، ج‏۵، ص۳۴۵
  10. مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۶۲؛ مفردات الفاظ قرآن، ج‏۲، ص۱۰۰.
  11. کتاب العین، ج‏۵، ص۱۱۵؛ تهذیب اللغة، ج‏۹، ص۴۴؛ لسان العرب، ج‏۳، ص۱۸۳؛ فقه اللغة ؛ ص163. ر.ک : ذیل واژه‌های الهمدة و السکتة.
  12. معجم مقاييس اللغه، ج‏2، ص428؛ الصحاح، ج‏۲، ص۴۷۶.
  13. معجم مقاييس اللغه، ج‏2، ص428.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ فرهنگ‌نامه زیارت، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۸، ص42.
  15. سوره یس، آیه ۵٢؛ مفردات الفاظ قرآن، ج‏۲، ص۱۰۰.
  1. الرقْدة: هَمْدةُ ما بین الدُّنیا و الآخرة؛ و الهمدة:‌ السکتة؛ و السَّكْتَةُ: أن يكون الإِنسان كأنه مُلْقًى كالنائم، ثم‏ يَغُطُّ من غير نومٍ، و لا يُحِسُّ إذا حُس‏.
  2. أَرْقَدَ الرَّجُل بالأرض، إذا أقام بها؛ أَرْقَد بالمکان: أقام به.
  3. اى واى چه كسی از خوابگاهمان ما را برانگيخت؟!
  4. و گمان می‌کنی بیدارند، در حالی که خوابیده‌اند.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله فرهنگ نامه زیارت، جواد محدثی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره هجدهم، بهار ۱۳۹۳، ص۴۲ است.
  • ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، مرتضوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
  • تهذیب اللغة، محمد بن احمد ازهری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۱ق.
  • جمهرة اللغة، محمد بن حسن ابن درید، دار العلم للملایین، بیروت، ۱۹۸۸م.
  • فقه اللغة، عبدالملك بن محمد ثعالبى، دار الكتب العلمية، بيروت، 1414ق.
  • کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، نشر هجرت، قم، ۱۴۰۹ ه.ق.
  • لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
  • الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری، دار العلم للملایین، بیروت، ۱۳۷۶ق.
  • المحیط فی اللغة، اسماعیل بن عباد صاحب، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۱۴ق.
  • معجم مقاييس اللغة، ابن فارس، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404ق.
  • مفردات ألفاظ القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، دار القلم، بیروت، ۱۴۱۲ق.