سید عبدالکریم بن طاووس

تبار

آل طاووس، خاندانی اهل مدينه بودند، که به حله، كوچ كرده و دارای پایگاه علمی و سیاسی در عراق شدند. آنها از سوی پدر به امام حسن(ع) و از سوى مادر به امام سجاد(ع) مى‌رسند؛ زیرا سلیمان بن داوود که در شجره آنها است، از یک سو به حسن مثنی فرزند امام حسن(ع) و از سوی دیگر به ام‌کلثوم دختر امام سجاد(ع) می‌رسد.

نياى بزرگ اين خاندان، سيد محمد، مشهور به طاووس، فرزند اسحاق، فرزند حسن، فرزند محمد، فرزند سليمان، فرزند داوود، فرزند حسن مثنى است. وی به علت زیبایی چهره، طاووس لقب گرفته و تبارش پس از اقامت در عتبات عراق، به آل طاووس شهرت يافتند.[۱] وی عالم و محدث بوده و مقام ریاست سادات علوی را در حله و سورا عهده‌دار بود.[۲]

یکی دیگر از بزرگان این خاندان، اسحاق پدر سید محمد طاووس است، که نوه امام حسن(ع) و برادر رضاعی امام صادق(ع) بوده است؛ مادرش فاطمه، که دختر امام حسین(ع) و همسر حسن مثنی است، امام صادق(ع) را شیر داده است. اسحاق را عابد و وارسته خوانده‌اند. امام صادق(ع)، به مادر وی اعمالی را آموزش داد تا با انجام آنها، فرزند او داوود، از زندان منصور عباسی رها شود. این اعمال به «اعمال ام داوود» شهرت یافت.[۳]

بزرگان اين خاندان، از دوران اقامت در مدينه و پس از آن در حله، مصر، كربلا و نجف نقيب الاشراف و نقيب النقبا بوده و بر امور سادات و علويان نظارت داشتند.[۱]

پدر

پدر وی، احمد بن موسی (م.۶۷۳ق)، مکنی به ابوالفضائل، فقیه، محدث و مفسر بوده و به فقیه اهل بیت(ع) شهرت یافت. او و برادرش رضی‌الدین علی بن موسی، هر دو فرزندان سید محمد طاووس و معروف به «ابن طاووس» هستند. هرجا این لفظ، در کتاب‌های فقه، رجال، حدیث، شعر، ادب و کلام لفظ ابن طاووس بیاید، مراد احمد بن موسی بوده و هرجا در کتاب‌های دعا، زیارت، اخبار اهل بیت(ع) و گزارش رخدادهای عاشورا بیاید، مراد رضی‌الدین علی بن موسی است.[۲] احمد بن موسی، از استادانی مانند نجیب‌الدین ابن‌نما و سید فخار موسوی بهره برد.[۴] گویا تقسیم احادیث به صحیح، حسن، موثق و ضعیف برای نخستین بار توسط احمد بن موسی انجام شده و به دست شاگردش علامه حلی گسترش یافته است.[۵]

مادر

يكى از نياكان مادری وی، ورام بن ابى فراس، از فرزندان مالك اشتر است. برخى، ورام را جد پدرى او دانسته‌ و برخی دیگر رد کرده‌اند؛ زیرا در این صورت، این خاندان سید نخواهد بود.[یادداشت ۱][۶] «تنبيه الخواطر و نزهة النواظر»، معروف به مجموعه ورام نوشته او است.[۷]

ولادت

سید عبدالکریم بن احمد بن طاووس، در شعبان ۶۴۸ق. در کربلا به دنیا آمده و در حله رشد کرد.[۸]

استادان

سید عبدالکریم، تحصیلات خود را در بغداد و حله گذراند. او را در نیروی حافظه ستوده‌اند؛ به باور شاگرد او ابن داوود (م.٧١۵ق)، هر چه وارد ذهن او می‌شد از یادش نمی‌رفت. به گفته او، سید عبدالکریم در زمینه نگارش، پس از ۴۰ روز از استاد خط بی‌نیاز شد. وی در ۱۱ سالگی حافظ قرآن بود.[۹] برخی از استادان او به این شرحند:

سید احمد بن موسی بن طاووس، مشهور به فقیه اهل بیت(ع)، پدر وی؛

سید رضی‌الدین علی بن طاووس، مشهور به ابن طاووس، مؤلف کتاب اقبال، عموی وی؛

حسین بن ایاز، از عالمان اهل سنت، که از او ادبیات عرب را فرا گرفت؛[یادداشت ۲][۸] محقق حلی؛ برخی رابطه وی با سید عبدالکریم را فراتر از رابطه استاد و شاگردی دانسته‌اند.[۱۰]

خواجه نصيرالدين طوسى؛[۱۱]

يحيى بن سعيد؛

مفيد الدين بن جهم؛

سيد عبدالمجيد بن سيد فخار موسوى حائرى.[۱۲]

مقام علمی

سيد عبدالكريم، فقیه[۱۳] و در دانش‌هاى ادبى، مانند نحو و عروض ماهر بود.[۱۴] او علم انساب،[۱۵] به ویژه انساب علويان و خاندان‌هاى علمى را به خوبى شناخته و نقايت علويان را در روزگار خويش بر عهده داشت.[۱۴] سید عبدالکریم را شاعر و ادیب نیز خوانده‌اند.[۱۵]

شاگردان

برخی از شاگردان او عبارتند از:

حسن بن علی بن ابی‌داوود (م.٧١۵ق)؛ وی با استادش سید عبدالکریم، اختلاف سنی زیادی نداشته، با این وجود از وی بهره می‌برد. کتاب او در علم رجال معروف است.[۹] ابن فوطى بغدادى، عالم اهل سنت؛[۱۶]

كمال الدين ابوالحسن على بن شيخ شرف الدين حسين بن حماد بن ابى الخير ليثى واسطى؛[۱۷]

عبدالصمد بن احمد بن عبدالقادر بن ابى‌الجيش، از مشايخ فاطمه دختر محمد بن احمد بن عبدالله خادم عكبرى.[۱۸]

فرزندان

سيد رضى الدين ابوالقاسم على؛ او با عموى خود سید رضی‌الدین علی بن طاووس هم‌لقب بوده است.[یادداشت ۳] سيد عبدالحميد بن فخار موسوی، را براى سيد عبدالكريم و فرزند او سيدرضى الدين ابوالقاسم على، نگاشته است.[یادداشت ۴] او را فاضلی جلیل معرفی کرده‌اند.

ابوالفضل محمد بن غياث الدين؛ که بر پایه نوشته سيد عبدالكريم در پشت كتاب الملاحم و الفتن، در سال ۶۷۰ق. در بغداد به دنیا آمده است. درباره اینکه وی از زمره عالمان بوده یا نه، خبری در دست نیست.[۱۹]

درگذشت

سید عبدالکریم بن احمد بن طاووس، در حالى كه ۴۵ سال و دو ماه از سنش مى‌گذشت، در روز شنبه، ۱۶ شوال ۶٩٣ق. در كاظمين درگذشت.[۲۰]

مدفن

پیکر وی، به نجف منتقل شده و در جوار آستان امام علی(ع)، در كنار دیگر عالمان آل طاووس، دفن شد.[۲۰] محل دفن او را مدينه، مسجد كوفه و حلّه، نیز ذكر كرده‌اند.[۲۱]

مرقدى منتسب به او، در جنوب حله، در نزديكى مزار عمويش سيد رضی‌الدین على بن طاووس، وجود دارد، که داراى گنبد و بارگاه بوده و مردم به زيارت او مى‌روند.[۲۲]

آثار

برخی از آثار او به این شرح است:

  • الشمل المنظوم فى مصنفى العلوم؛ شاگرد وی ابن داوود، در رجال خود، تألیف این اثر را بین شیعیان بی‌سابقه دانسته است. این کتاب، تا کنون یافت نشده است. از عنوان آن پیدا است، فهرست‌گونه‌ای در دانش‌های گوناگون بوده و اطلاعاتی درباره کتاب‌های عالمان داشته است. آقابزرگ تهرانی از خدا خواسته دیدن این کتاب را روزی او قرار دهد؛[۲۳]
  • حاشیه بر دعاى سمات؛ که نسخه خطى آن در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است؛
  • الحواشى على المجدى؛ که در علم انساب نگاشته شده و مؤلف در نگاشتن آن، از کتاب «البيان و التبين فى المناسب آل ابى طالب»، نوشته «ابى‌محمد حسن بن عبدالله طالبى جعفرى» بهره برده است. سيد حسون براقى، مولف تاريخ كوفه از این کتاب سید عبدالکریم استفاده کرده است؛
  • كتاب الإجازات؛ که آقابزرگ تهرانی آن را غیر از کتاب الإجازاتی دانسته که عموی او، سید رضی‌الدین علی بن طاووس نگاشته و نام کامل آن را «الاجازات لكشف طرق المفازات فيما يحصى» معرفی کرده است. به گفته آقابزرگ، مولف رياض العلماء، تصور کرده این کتاب، تألیف عموی اوست.[۲۴]

فرحة الغری بصرحة الغری

مشهورترين اثر وی، «فرحة الغری بصرحة الغری» است، كه دربارۀ تاريخ و جغرافياى محل دفن امام على(ع) است.

نام

برخی، واژه «غری» را در این عنوان به معنای نیکو گرفته، غریِ نخستین را صفت جانشین موصوف عام دانسته و غری دوم را صفت برای بنا دانسته‌اند. فرجة، به معنای مژدگانی و صرحة، به معنای ساخت خانه و بروز هر چیزی معرفی کرده‌اند؛‌ از این رو، برگردان فارسی عنوان را، «مژدگانى هر انسان با حُسن و شرف در ساحت آشكار بنا (بارگاه) جذاب نجف» دانسته‌اند.[۲۵] غَری، یا نجفِ کنونی، منطقه‌ای است در عراق، در منطقه ظهر الکوفه، که به این نام شهرت داشته و محل دفن شدن پیکر امام علی(ع) است.[۲۶] قاضى نور الله شوشترى، در مجالس المومنين، نام کتاب را «فرحة الغرى فى فضل ساكن الغرى» معرفی کرده است.[۲۷]

محتوا

سيد عبدالكريم، در اين کتاب، مستنداتى كه مويد دفن پيكر امام على(ع) در نجف است را گردآورده است. اين كتاب شامل دو مقدمه و پانزده باب است. مقدمه نخست، در بيان اين است كه مدفن امام على(ع) در غرى قرار داشته و مقدمۀ دوم، درباره مخفى‌سازى مرقد وی است. در باب‌هاى نخست تا يازدهم، رواياتى از حضرت محمد(ص) و امامان(ع) از امام على(ع) تا امام حسن عسكرى(ع) گردآمده است. در باب‌هاى دوازدهم تا چهاردهم، مطالبى از زید بن علی، منصور عباسی، رشيد عباسى، گروهی از بنى‌هاشم و شماری از عالمان در اين باره ذكر گرديده است. باب پانزدهم به ذكر كراماتى اختصاص يافته كه در جوار آستان امام علی(ع) رخ داده‌اند.[۲۵] آقا بزرگ تهرانى، از نسخه‌ای به خط ملا باقر شوشترى نام برده که باب شانزدهم به آن افزوده شده است. این باب، شامل نوادر معجزات امام علی(ع) به نقل از کتاب خرايج از قطب راوندى است. او باب شانزدهم در این نسخه را جزء کتاب ندانسته، بلکه ملحقاتی معرفی که به آن افزوده شده است.[۲۸]

ترجمه

محمدباقر مجلسی، از این کتاب در گردآوری بحار الأنوار بهره برده[۲۹] و آن را به صورت مستقل به فارسی برگردانده است.[۳۰]

در نگاه دیگران

ابن داوود (م.٧١۵ق) شاگرد وی، او را در اخلاق، نیکویی معاشرت، حافظه قوی و یادگیری سریع ستوده است.[۹] ابن فوطی بغدادی، از عالمان اهل سنت و شاگرد وی، او را در حافظه قوی ستوده، خانه‌اش را جای گردآمدن عالمان معرفی کرده و برخی حاکمان را از دانش او بهره‌مند دانسته است.[۱۶] استاد وی ابن سعيد حلى، در اجازه‌اى كه براى سید عبدالکریم نگاشته، او را «سيد امجد، دانشمند مسدد، فقيه محقق، فاضل بسيار دقيق، جامع علوم و حاوى انواع فضايل، شيخ شيعيان، صدر شريعت، مفتى فرقه‌هاى مسلمانان، داراى نسب ريشه‌دار، طيب و طاهر، دارای خلق و خوى پسنديده و خصال ستوده» دانسته است.[یادداشت ۵][۳۱] شيخ حر عاملى و محمد بن على اردبيلى غروى حائرى، او را در پارسایی[۱۵] و عبادت ستوده‌اند.[۱۳]

پانوشت

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ لولو البحرين، علامه بحرانى، ص ٢۴۴، عمده الطالب فى المناقب آل ابى طالب، ابن عنيد، ص ١۵٧ ١۵۶، منتهى الامال، محدث قميف ح اول، ص ۴٧۶
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ح ٢، ص ۵۴؛ ماخذ قيل، ص ٣۴٢، رياض العلماء، ميرزا عبدالله افندى اصفهانى، ترجمه محمد باقر ساعدى، ج ۶، ص ١٨۶ ١٨٧، مفاخر اسلام، على دوانيف ح۴، ص ۵٩ ۵٨.
  3. دائرة المارف تشيع، ج اول، ص ٣۴١.
  4. لولو البحرين، ص ٢۴٢، پاورقى سيد محمد صادق بحر العلوم، مراقد المعارف، محمد حرز الدين، تحقيق محمد حسين حرز الدين، ج اول، ص ١١٢، گنجينه دانشوران، احمد رحيمى، ص ١٠۶.
  5. الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج ٣، ص ٣٨۵؛ ج ٧، ص ۶۴ و ۲۴۱.
  6. الانوار الساطعه فى المائه السابعه، شيخ آقا بزرگ تهرانى، ص ١٩٧؛ حیات سید عبدالکریم بن طاووس، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۸، ص۸۱ و ۸۲.
  7. امل الامل، شيخ حر عاملى، ج ٢، ص ٣٣٩ ٣٣٨.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ رجال ابن داوود، ص ٢٢۶.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ رياض العلماء وحياض الفضلاء، ج۳، ص ١۵۶؛ دائرة المعارف تشيع، ج ١، ص ٣۴١.
  10. تلخيص مجمع الاداب فى معجم الالقاب، عبدالرزاق ابن فوطى بغدادى، ج ۴، ص ١١٩.
  11. علماى بزرگ شيعه از كلينى تا خمينى، ص ۶٨، فوايد الهنويه، ح اول، ص ١٨٩.
  12. رياض العلماء وحياض الفضلاء، ح٣، ص ۵٠٠و ۵٠١.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ بحار الانوار، ج۱، ص۱۳.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ نقد الرجال، تفرشى، ص ١٩١.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ مجالس المومنين، قاضى نور الله شوشتريف ج اول، ص ۵٧، فوايد الرضويه، ج اول، ص ۴٠٧.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ لولو البحرين، پاورقى سيد محمد صادق بحر العلوم، ص ٢۶٢، امل الامل، ح ٢، ص ١۵٢.
  17. امل الامال، ج ٢، ص ١۵٨.
  18. جامع الرواه، محمد اردبيلى حائرى غروى، ج۱، ص ۴۶٣.
  19. رياض العلما، ج ٣، ص ٢٠۵، طبقات اعلام الشيعه ج٣، ص ١٩٠.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ تلخيص معجم الالقاب، اين قوطى بغدادى، ج ۴، ص ١١٩۴، الحوادث الجامعه، همان مولف، ص ۴٨٠؛ رياض العلما، ج ٣، ص ٢٠٨، رجال ابن داود، ص ٢٢۶.
  21. نامه دانشوران نامه ي، گروهى از نويسندگان، طبع دار الفكر قم، ج اول، ص ٧٨۵، نجف كانون تشيع، سيد محمد گلاب گير و ديگران، ص ١۵٢.
  22. تاريخ الحله، ح٢، ص٣٠؛ سيماى حله، ص۱۱۲ و١١٣.
  23. الذريعه، ج ٧، ص ١٠ ١٠٩، طبقات علام الشيعه، ج ٣، ص ٩٣.
  24. الذريعه، ج اول، ص ١٢۶، و ١٢٧ و ١٢٨.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ حیات سید عبدالکریم بن طاووس، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۸، ص۸۹.
  26. فرهنگ‌نامه زیارت، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۵، ص 14.
  27. مشهد الامام على فى النجف، ماهر سعاد، طبع دار المعارف مصر، ص ۱۲۱ و ١٢٧.
  28. الرضاد فى معرفه حجح الله على العبادف شيخ مفيد، ج اول، ص ١٧ - ٢٧، منتهى الآمال، محدث قمى، ج اول، ص ٣۴٣ ٣۴٢.
  29. رياض العلماء، ج ٣، ص ٢٠٩.
  30. الذريعه، ج ١۴، ص ۲۳۳ و ٢٣۴.
  31. الذريعه، ج ١۶، ص ١۶٠ ١۵٩، دائرة المعارف تشيع، ج ١٢، ص ٢۵۵ _ ٢۵۴.
  1. نسب ابوالحسن ورام، اين گونه است: ورام، فرزند ابن فراس، فرزند ورام، فرزند حمدان، فرزند عيسى، فرزند ابى النجم، فرزند ورام، فرزند حمدان، فرزند خولدن و او فرزند ابراهيم، پسر مالك بن حارث اشتر نخعى.
  2. سید عبدالکریم، در يكى از اجازات خود، كه براى ابن زهره صادر كرده است، مى‌نويسد: «حسين فرزند اياز، در علوم و ادبيات عرب، اعلم از معاصرين خود بوده است.» ميرزا عبدالله افندى، اجازه‌اى را كه حسين بن ایاز به سيد عبدالكريم داده، در پشت كتاب مفصل زمخشرى ديده‌ است. وی، همین کتاب را کتابی دانسته که سید عبدالکریم نزد او خوانده است.
  3. اين گونه نام‌گذارى در ميان طوايف عراق عرب، متداول بوده است.
  4. مؤلف ریاض العلماء، این اجازه را در پشت نسخه‌ای از کتاب المجدی دیده است.
  5. این اجازه در پشت نسخه‌ای از معالم العلماء، اثر ابن شهرآشوب ضبط گردیده است. مؤلف کتاب امل الامل، در شرح حال ابن سعيد حلى به اين اجازه اشاره كرده و محقق معاصر، سيد محمدصادق بحرالعلوم، ذيل شرح حالش در كتاب لولو البحرين، در پاورقى اين اثر، مى‌نويسد: من اين اجازه را ديده‌ام و ابن سعيد آن را در سال ٨۶٨ق. صادر كرده است.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله حیات سید عبدالکریم بن طاووس، غلارمضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره هجدهم، بهار 1393، ص79 است.