در متون اسلامي‌آداب متعددي در حج براي حج‌گزاران بيان شده که برخي درباره اقدامات پيش از اداي حج و شماري مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخي ديگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخي از اين آداب مربوط به قبولي حج بوده و بيشتر آنها جزء مستحبات حج مي باشد. مهمترين اين آداب عبارت‌اند از:

اخلاص در عمل

بر پایه آیه ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ﴾[یادداشت ۱][۱] یکی از آداب حج، این است که تنها براي رضاي خدا انجام شود. امام صادق(ع) بر اخلاص نيت و تخليه قلب از هر چيز غير الهي در هنگام نيت حج تأکيد کرده است.[۲] او حج را به دو گونه «حج براي خدا» و «حج براي مردم» تقسيم کرده و پاداش حج براي رضاي خدا را بر عهده خداوند و پاداش حجي که براي انسان‌ها انجام گيرد را بر عهده مردم دانسته است.[۳]

توکل و تفويض امور به خدا

بر اساس احاديث، از آداب حج آن است که حج‌گزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشه ي سفر و َمرکب و همراهان و توانايي و جواني و مال خود اجتناب کند.[۴]

اهتمام براي تأمين توشه حج

به نظر برخي مفسران، مراد از «الزاد» در آيه 197 بقره/2 (الحج اشهر معلومات.... الزاد التقوي) زاد و توشه مادي سفر حج است.[۵] در شان نزول آيه نقل شده که برخي از حج‌گزاران عازم سفر حج شده و با اين اعتقاد که ما به خدا توکل مي‌کنيم از برداشتن توشه سفر خودداري مي‌کردند که اين آيه نازل گرديد.[۶] در روايتي ديگر نيز با استناد به آيه 46 توبه/9 که از تهيه توشه سفر سخن به ميان آورده به تهيه نيازهاي خوراکي از سوي حج‌گزار قبل از سفر توصيه شده است.[۷] همچنين برخي گفته‌اند آيه 27 حج/22 که از استفاده حج‌گزاران از مرکب‌هاي لاغر ياد کرده «ويأتوک رجالا و علي کل ضامر....» بدان اشعار دارد که حج‌گزاران بايد از مرکب‌هاي سريع و قوي براي سفر حج بهره گيرند. در روايات بر تهيه هزينه و توشه حج تاکيد شده[۸] و کنار گذاشتن بخشي از سود کار در هر روز براي سفر حج توصيه شده تا حج گزار در سفر حج به سختي نيفتد.[۹]

گشاده‌دستي در هزينه کردن

در سفر حج گشاده دستي در هزينه کردن و سخت نگرفتن برخود توصيه شده است. در روايتي از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره ياد شده است.[۱۰] در حديثي از چانه‌زني در چند چيز از جمله پول قرباني و اجرت رفتن به مکه نهي شده است.[۱۱] هرچند در احاديث ديگري چانه زني در مبلغ قرباني جايز شمرده است.[۱۲] نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترين انواع توشه‌ و خوراک از جمله بادام، شکر، شيريني‌ها و آرد آميخته با ترشي و آرد آميخته با شيريني استفاده مي‌کرد.[۱۳] در برابر، در روايتي کاستن از هزينه سفر حج و زياده‌روي نکردن در آن توصيه شده که آن را بر مواردي حمل کرده‌اند که حج‌گزار دچار تنگدستي باشد يا بيش ار حد گشاده دستي کند.[۱۴] همچنين روايات از سيره اهل بيت در مورد چانه زدن نسبت به هزينه قرباني درحج نقل شده است که اين روايات حمل بر موردي شده است که فروشندگان جزء مومنان نباشند[۱۵] و يا اختصاص به موردي دارد که فروشنده قصد فروش قرباني با قيمت غير متعارف دارد و خريدار مغبون مي گردد.[۱۶]

دعا و ياد خدا در سفر حج

از ديگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل براي سفر حج است.[۱۷] از جمله اين آداب، بنا بر روايات، خواندن دعاي فرج(لا اله الا الله الحليم الکريم...) هنگام خروج از منزل است.[۱۸] بنا بر روايتي از امام رضا(ع) سزاوار است حج‌گزاري که قصد سفر حج دارد خانوده‌اش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستايش خداوند و فرستادن صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيت او (ع) دعاي مخصوصي را بخواند. همچنين در اين روايت توصيه شده که او هنگام خروج از خانه و نيز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهاي خاصي را بخواند و نيز استغفار، تسبيح، تهليل، تکبير و صلوات بر محمد و آل محمد را زياد بر زبان جاري کند.[۱۹] افزون بر اين، نمازها و ادعيه ديگري هنگام آغاز به سفر در روايات توصيه شده است.[۲۰] فقها نيز به استحباب خواندن دعاها و سوره‌ها و اعمالي ديگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شده‌اند.[۲۱] همچنين ياد خدا و اذکاري خاص در طول سفر حج توصيه شده است. در روايتي از امام صادق حج‌گزاران به تقواي الهي و ذکر بسيار خداوند و کم سخن گفتن توصيه شده‌اند.[۲۲] در حديثي ديگر آن حضرت حج‌گزاران را از هرچيزي که آنان را از ذکر الهي در اين مدت باز مي دارد، فرمان داده است.[۲۳] افزون بر اين در برخي آيات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصيه شده است از جمله در آيه 198 بقره/2 که حج‌گزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آيات 203 بقره/2 و 28 حج/22 که حاجيان به گفتن ذکر در ايامي خاص توصيه شده‌اند. ( ايام تشريق، تکببير)

استفاده از مال حلال

هزينه و توشه حج بايد از مال حلال و پاک باشد.[۲۴] بنا بر روايتي از امام باقر(ع) خداوند حج و عمره‌اي را که از مال حرام باشد نمي‌پذيرد.[۲۵] حتي اگر پرچمي حرام در اموال حج گزار باشد[۲۶] يا اينکه هزينه حج از راه‌هايي مانند جنايت، سرقت و ربا تأمين شده باشد.[۲۷] بنا بر روايتي، در صورتي که فرد با مال حرام حج‌گزارد و لبيک گويد، با تعبير «لا لبيک» و «لا سعديک» پاسخ داده مي‌شود، ولي اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبيک» و «سعديک» پاسخ داده مي‌شود.[۲۸] به گفته امام کاظم(ع) اهل بيت پيامبر(ص) حج واجب خود را از پاک‌ترين اموال خود هزينه مي‌کردند.[۲۹]

پرداخت حقوق ديگران

از ديگر آداب حج پرداخت حقوق ديگران پيش از اداي حج است.[۳۰] مفاد اين نکته در روايتي از امام صادق(ع) تصريح شده است[۳۱]حقوق مردم گستره وسيعي دارد که هم شامل حقوق مادي مي‌شود مانند ديون مادي ديگران و نيز حقوقي چون زکات و خمس و هم حقوق معنوي، مانند برطرف کردن حاجت مومنان، چنان که امام کاظم(ع) حج يکي از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مومن خود را برآورده نکرده بود، غير مقبول دانست.[۳۲]

تعجيل در رفتن به حج

با قطع نظر از حکم فقهي ِ وجوب يا عدم وجوب فوري بودن حج، از جمله آداب حج تعجيل در حج‌گزاري است[۳۳] که در روايات بدان اشاره شده است.[۳۴] در روايتي ديگر حکمت اين کار وقوع حوادثي چون بيماري حج‌گزار، يافت نشدن مرکب يا پديد آمدن نيازهاي جديد ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.[۳۵]

بلند نگاه داشتن مو

از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پيش از حج است.[۳۶] در روايات از زدودن موها از يک ماه پيش از حج[۳۷] يا از ده روز پس از شوال[۳۸] يا از ابتداي ذي حجه[۳۹] نهي شده است. در برخي روايات افزون بر موهاي سر، کوتاه کردن موي ريش هم منع شده است.[۴۰] بر اساس اين روايات، برخي کوتاه کردن موهاي سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمرده‌اند.[۴۱]

ترک گناه و معصيت

به نظر برخي فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آيه 197 بقره/2 توصيه شده، پرهيز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعي و ارتکاب گناه است.[۴۲] امام صادق(ع) با استناد به آيه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصيت و صادر نشدن گفتاري جز خير از حج‌گزار دانسته است.[۴۳] در رواياتي ديگر به روي گرداندن خداوند از حج‌گزاراني که از معاصي پرهيز نمي کنند، اشاره شده است.[۴۴]

شروع از مکه و ختم به مدينه

به نظر مشهور فقها مستحب است که حج‌گزار ابتدا مکه و سپس مدينه را زيارت کند.[۴۵] برخي روايات با تعابير گوناگون مويد اين نظرند، از جمله برتر بودن ختم زيارت به مدينه[۴۶]، اتمام حج به زيارت رسول خدا(ص)[۴۷]، ختم به زيارت اهل بيت (ع)[۴۸] و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولايت خود[۴۹] در برابر، در روايتي از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدينه ياد شده[۵۰] و حديثي ديگر از مخير بودن حج‌گزار ميان شروع از مکه يا مدينه سخن گفته است[۵۱] از اين رو برخي از فقيهان امامي آغاز کردن سفر را از مدينه برتر دانسته‌اند.[۵۲] برخي سبب افضل بودن مدينه را آن دانسته‌اند که مدينه محل احرام پيامبر(ص) براي حج بوده است[۵۳] يا آنکه اهل بيت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهي‌اند و براي ورود به خانه بايد از در خانه وارد شد[۵۴] ناقدان اين نظر گفته‌اند که ظاهرا مخاطب اين روايات، حج‌گزاراني بوده‌اند که از مناطقي چون عراق عازم سفر حج مي‌شدند زيرا عبور از مدينه بدون زيارت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بي‌احترامي ‌تلقّي مي‌شود.[۵۵]

اخلاق نيک در سفر حج

از ديگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نيک هنگام سفر است.[۵۶] امام صادق(ع)، حج‌گزاران را به خلق و خوي نيک با همراهان سفر حج[۵۷] و امام رضا(ع) آنان را به اخلاق نيک و خوش رفتاري با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهيز از مجادله توصيه کرده‌اند.[۵۸]

نقل شده که پيامبر اکرم (ص) در يکي از سفرهاي حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهي کرد.[۵۹] احاديث متعدد ديگري نيز در اين باره روايت شده است..[۶۰]

حج پياده و تحمل سختي‌ها

از ديگر توصيه هاي معصومان درباره حج پرهيز از راحت طلبي و تحمل کردن سختي‌هاست. امير مومنان (ع) يکي از حکمت‌هاي قرار دادن خانه کعبه را در زميني سخت، تحمل مشقت بيشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.[۶۱] امام صادق(ع) حج‌گزاران را به کنار نهادن دنيا و راحت طلبي هنگام سفر حج توصيه فرمود.[۶۲] بر اين اساس، برخي از فقها حج با پاي پياده را برتر از حج به گونه سواره[۶۳] و حج با پاي برهنه را برتر از حج با پوشيدن کفش[۶۴] دانسته‌اند. مستند آن، به نظر برخي آيه 27 حج/22 است که حاجيان پياده را پيش از حاجيان سواره ذکر کرده است. [۶۵] «ياتوک رجالا و علي کل ضامر» و نيز روايات متعدد در اين باره[۶۶] به اين امر در سيره برخي امامان شيعه از جمله امام حسن مجتبي(ع)، امام سجاد(ع) و امام کاظم(ع) نيز گزارش شده است. [۶۷] (نيز حج پياده)

تعجيل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حج‌گزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خويش بازگردد.[۶۸] در روايتي پيامبر اکرم (ص)، حج‌گزار را به تعجيل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر اين عمل را بالاتر از ماندن شمرد.[۶۹] در حديثي ديگر آن حضرت به حج‌گزاران توصيه نمود که پس از اعمال حج بيش از سه روز در مکه اقامت نکنند.[۷۰] امام صادق(ع) نيز بنا بر روايتي حج‌گزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و اين کار را سبب افزايش اشتياق حج‌گزار براي رجوع مجدد به مکه دانست.[۷۱] در حديثي ديگر آن حضرت ضمن توصيه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حج‌گزار شمرده است.[۷۲] بر اين اساس به نظر مشهور فقيهان امامي ‌و برخي فقيهان اهل سنت به استناد روايات مذکور، ماندن حج‌گزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.[۷۳] به تعبير اين روايات، توقّف زياد در مکه ممکن است اسباب خستگي حج‌گزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزايش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتياق بازگشت به اين سرزمين گردد.[۷۴] در مقابل، در رواياتي ديگر مومنان به مجاورت در مکه ترغيب شده‌اند[۷۵] که برخي از فقيهان با استناد به اين روايات و دلايل ديگر مجاورت در مکه را مستحب شمرده‌اند.[۷۶] (نيز اقامت در مکه)

وداع با کعبه

از ديگر آداب و مستحبات حج، به استناد روايات[۷۷] وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.[۷۸] در روايات روش وداع و آداب آن براي حج‌گزاران بيان شده است.[۷۹] برخي از فقهاي اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را براي حج‌گزاران واجب دانسته‌اند.[۸۰]

شريک کردن ديگران در حج و اعمال آن

از ديگر آداب حج شريک کردن ديگران در حج استحبابي و يا برخي اعمال آن همچون طواف است.[۸۱] بر پايه روايات شريک کردن ديگران در حج يا طواف مستحبي علاوه بر پاداش حج کامل براي ديگران – از جمله خويشان و يا پدر و مادر- داراي پاداش اضافه براي حج گزار به جهت صله رحم وي با خويشاوندانش است.[۸۲] حتي اگر اين افراد هزار نفر يا بيشتر باشند[۸۳] و يا در صورت فراموشي در پايان حج ديگران را در حج خود شريک نمايد.[۸۴] افزون بر اين در رواياتي ديگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف ديگران چه زنده و چه مرده و نيز از جانب امامان معصوم عليهم‌السلام و فاطمه زهرا عليها السلام ياد شده و اين عمل داراي پاداش زياد دانسته شده است.[۸۵]

هديه گرفتن در سفر حج

از ديگر آداب حج خريدن هديه در اين سفر براي ديگران از جمله خويشاوندان است.[۸۶] در رواياتي از امام صادق (ع) هديه حج از هزينه حج دانسته شده است[۸۷] که مراد از اين روايات طبق يک تفسير، استحباب خريد هديه براي ديگران در اين سفر است و اين که پاداش انفاق جهت خريد هديه همچون صرف هزينه براي حج است.[۸۸] برخي با استناد به احاديث [۸۹] هديه دادن آب زمزم از سوي حج گزار را به ديگران مستحب شمرده‌اند.[۹۰](سوغات)

عزم انجام دوباره حج

از ديگر مستحبات حج آن است که حج‌گزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنين نيتي مکروه است.[۹۱] در روايتي از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزايش عمر حج گزار دانسته شده[۹۲] و در احاديثي ديگر نداشتن اين نيت، سبب نزديک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.[۹۳]

صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه

بر اساس روايات،[۹۴] مستحب است که حج‌گزار به نيت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداري خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.[۹۵] در روايتي ديگر به انجام اين عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدينه توصيه شده است.[۹۶]

استقبال و تکريم حج‌گزار

به استناد روايات مستحب[۹۷] است که پس از بازگشت حج‌گزار به وطن، ديگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وي را تکريم نمايند.[۹۸]

در حديثي از امام صادق(ع) معانقه با حج‌گزار در حالي که غبار حج از بين نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.[۹۹] در حديثي از اميرالمؤمنين ضمن سفارش به طلب قبولي اعمال حاجي و آمرزش گناهان او، از بوسيدن ميان دو چشم و موضع سجده حج‌گزار نيز ياد گرديده است.[۱۰۰]


پانویس

  1. سوره بقره(2)، آیه 196؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۰.
  2. . مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  3. . بحار الانوار، ج96، ص24.
  4. . مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.
  5. . مجمع البيان، ج2، ص45؛ تفسير قرطبي، ج2، ص411.
  6. . سنن ابي داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البيان، ج2، ص45.
  7. . وسائل الشيعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.
  8. . بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص209.
  9. . الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص143.
  10. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص279؛ وسائل الشيعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.
  11. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.
  12. . الکافي، ج4، ص496؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص209.
  13. . شرح اصول کافي، ج12، ص426.
  14. . مرآة العقول، ج17، ص170.
  15. . الوافي، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.
  16. . النجعه في شرح اللمعه، ج7، ص122.
  17. . مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.
  18. . تهذيب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشيعه، ج11، ص383.
  19. . مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  20. . الکافي، ج4، ص285؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص271.
  21. . الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.
  22. . الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.
  23. . مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  24. . العروة الوثقي، ج4، ص339.
  25. . الامالي، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.
  26. . وسائل الشيعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  27. . الکافي، ج5، ص124؛ من لايحضره الفقيه، ج3، ص162.
  28. . الکافي، ج5، ص124؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص368.
  29. . من لايحضره الفقيه، ج1، ص189.
  30. . الفقه علي مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.
  31. . مصباح الشريعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  32. . بحار الانوار، ج48، ص85.
  33. . حج و عمره در قرآن و حديث، ص260.
  34. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.
  35. . مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.
  36. . کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.
  37. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص301؛ وسائل الشيعه، ج12، ص316.
  38. . وسائل الشيعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.
  39. . الکافي، ج4، ص318؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.
  40. . الکافي، ج4، ص317؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.
  41. . وسائل الشيعه، ج12، ص319
  42. . مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسير الکبير، ج5، ص180.
  43. . الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.
  44. . الکافي، ج4، ص286؛ وسائل الشيعه، ج12، ص11.
  45. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص491.
  46. . الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484.
  47. الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.
  48. . علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشيعه، ج14، ص324.
  49. . الکافي، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.
  50. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص559؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص439.
  51. . تهذيب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشيعه، ج14، ص320.
  52. . وسائل الشيعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.
  53. . سبل الهدي، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.
  54. . مستند الشيعه، ج13، ص330.
  55. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.
  56. . بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.
  57. . مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.
  58. . مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  59. . مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.
  60. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشيعه، ج12، ص9- 13.
  61. . نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافي، ج4، ص199.
  62. . مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  63. . ايضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.
  64. . وسائل الشيعه، ج11، ص78.
  65. . زبدة البيان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.
  66. . وسائل الشيعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص479.
  67. . تهذيب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشيعه، ج11، ص80.
  68. . جامع احاديث الشيعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.
  69. . المستدرک، ج1، ص259.
  70. . مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحيح مسلم، ج4، ص104.
  71. . الکافي، ج4، ص230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.
  72. . علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.
  73. . شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.
  74. . جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.
  75. . وسائل الشيعه، ج13، ص231؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص84- 88.
  76. . الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.
  77. . الکافي، ج4، ص530
  78. . تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.
  79. . الکافي، ج4، ص530؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص280.
  80. . المغني، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص35.
  81. . الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخويي، ج30، ص383.
  82. .الکافي، ج4، ص315؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص460.
  83. . الکافي، ج4، ص317.
  84. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص462؛ وسائل الشيعه، ج11، ص204.
  85. . الکافي، ج4، ص315؛ وسائل الشيعه، ج11، ص197.
  86. . العروة الوثقي، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهيه، ص33.
  87. . الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص148.
  88. . وسائل الشيعه، ج11، ص149.
  89. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص208؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص472.
  90. . وسائل الشيعه، ج13، ص245.
  91. .تحرير الاحکام، ج2، ص114.
  92. .الکافي، ج4، ص281؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.
  93. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.
  94. . الکافي، ج4، ص533؛ وسائل الشيعه، ج14، ص292.
  95. . تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.
  96. . وسائل الشيعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.
  97. . الکافي، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص228.
  98. . الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافي، ج14، 1299.
  99. . من لايحضره الفقيه، ج2، ص300؛ وسائل الشيعه، ج11، ص445.
  100. . الخصال، ص635.
  1. حج وعمره را برای خدا به پایان برید.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل حج.