متن و ترجمه

شرح واژگان

«هَدْی» به معنای هدیه مخصوص به حرم و خانه خدا است.[۱]

قلائد جمع قِلادَه، به معنای گردن‌بند و چیزی است که به گردن می‌آویزند.[۲] مراد از این واژه، در آیه ۲ سوره مائده، چیزی است که به گردن هدی (شتر، گاو، گوسفند) آویزان می‌کنند تا مشخص شود برای قربانی است.[۳]

واژه «آمّین» از ریشه أمّ به معنای قصد است.[۴] برخی از لغت‌شناسان، قید «مستقیم» را در معنای قصد افزوده‌اند.[۵] آمّین از نظر ساختاری اسم فاعل و جمع، و معنای آن قاصدین است.[۶]

«شنئان» از ریشه شَنْأ، به معنای بُغض و کینه[۷] و از نظر ساختاری بر وزن فَعلان و مصدر است.[۸] این واژه در آیه ۸ سوره مائده و آیه ۳ سوره کوثر نیز کاربرد داشته است.

ارتباط با آیه قبل

قرآن، قبل از آیه ۲ سوره مائده، با عبارت ﴿أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعٰامِ إِلاّٰ مٰا یُتْلیٰ عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُم﴾ وارد مسائل مربوط به حج شده است، در آیه ۲ سوره مائده نیز، به مباحث مربوط به حج پرداخته و مؤمنان را به رعایت احترام شعائر الهی و برخی از محرمات در حج سفارش می‌کند.[۹]

محتوا

آیه ۲ سوره مائده، به بزرگداشتن شعائر و رعایت حرمت آن سفارش کرده است.

خطاب به مؤمنان

با عبارت ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ مؤمنان مورد خطاب قرار داده شده‌اند تا مواردی درباره حج برای آنها گفته شود. در قرآن، هر جا که از فرهنگ حج، به‌ویژه اصول و کلیات آن صحبت می‌شود از واژه «ناس» به معنای مردم استفاده می‌شود؛[۱۰] ولی در مسائل فرعی حج، لحن خطاب عوض شده و از خطاب «یا ایها الذین آمنوا» به معنای ای مؤمنان، برای حج‌گزاران استفاده می‌شود.[۱۱]

به نظر برخی، این تغییر لحن برای ایجاد ملاطفت بین متکلم و مخاطب است.[۱۲] رشیدالدین میبدی، صوفی و مفسر قرن ششم قمری، این گونه خطاب‌ها را برای تمایز بین مؤمن و کافر می‌داند. به باور او، گویا خدا می‌گوید ای کسی که در امان من داخل شدی و ای کسی که به نیکی‌های من اختصاص یافتی، مانند کسانی که چشمانشان از مشاهده من کور است نباش![۱۳]

تعظیم شعائر

در عبارت ﴿لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّه﴾ به رعایت احترام شعائر الهی امر شده است. شعائر به معنای علامت‌ها و نشانه‌ها است. درباره مراد از شعائر در این آیه، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد، که برخی از آنها چنین است:

  • همه علامت‌ها و نشانه‌های دین که وسیله شناخت هدایت از گمراهی هستند. به تعبیر دیگر دین خدا؛[۱۴]
  • همه احکام، تکالیف و حدود الهی؛[۱۵]
  • علامت‌ها و نشانه‌های حرم،[۱۶] و مراد از عدم احلال آن، این است که حدود حرم را مراعات کند؛[۱۷]
  • همه مناسک و اعمال حج؛[۱۸]
  • صید در حال احرام؛[۱۹] عبارت ﴿غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُم﴾ در عبارت پیشین را تأییدکننده این دیدگاه دانسته‌اند.[۱۷]

برخی، دیدگاه «همه مناسک و اعمال حج» به واقع نزدیک‌تر است؛ زیرا نه آن‌چنان گسترده است که از سیاق آیات حج خارج شود، و نه آن‌چنان محدود که لازم شود تا جمع شعائر را در معنای مفرد به کار ببریم.[۱۷]

به نظر برخی، این احتمال وجود دارد که شعائر، شامل موضوعات خارجی در حج مانند کعبه، حجرالاسود، مقام ابراهیم(ع)، صفا و مروه و قربانی نیز بشود؛ چنان‌که در آیات ﴿إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه﴾[۲۰] و ﴿وَ الْبُدْنَ جَعَلْنٰاهٰا لَکُمْ مِنْ شَعٰائِرِ اللّٰه﴾[۲۱] به برخی از آنها اشاره شده است.

ابن عربی، عارف و مفسر قرآن، این آیه را از دیدگاه عرفانی تفسیر کرده و شعائر را مقامات و احوالی دانسته که بیانگر حال سالک الی الله است؛ مانند صبر، شکر، توکل و رضا. به باور او همان‌طور که مطاف، مسعی و منحر شعائر ظاهری هستند، این مقامات نیز شعائر باطنی است و سالک نباید مرتکب گناهانی شود که برای این مقامات زیان داشته باشد.[۲۲]

ماه حرام

دومین امری که در این آیه به حفظ احترام آن سفارش شده، ماه حرام است؛ که مراد از آن ماه‌های رجب، ذی‌قعده، ذی‌حجه و محرم است.[۲۳]

مراد از عدم احلال، حلال نشمردن جنگ در آن ماه‌ها است؛ زیرا قرآن، جنگ در ماه حرام را گناه بزرگ، مانع از گرایش مردم به آیین خدا، و باعث کفر ورزیدن به خدا می‌داند.[۲۴]

البته در صورتی که دشمن احترام ماه حرام را رعایت نکند، مؤمنان نیز مجازند مقابله نموده و از خود حفاظت کنند.[۲۵]

قربانی‌ها

پس از امر به حفظ احترام شعائر و ماه‌های حرام، به حفظ احترام هدی و قلائد امر شده است. هدی قربانیِ بی‌نشان، و قلائد قربانیِ بانشان است و هر دو در قربانی بودن شریک هستند.[۲۶]

برخی از مفسران، مصداق‌هایی برای احلال قربانی ذکر کرده‌اند:

  • قربانی را قبل از رسیدن به قربانگاه ذبح کنند؛
  • مانع از رسیدن قربانی به قربانگاه شوند؛
  • قربانی را به سرقت و غصب از حج‌گزار بگیرند؛
  • در خصوص قلائد، با کندن علامت مخصوص، آن را آزاد کنند.[۲۷]

ابن عربی، عارف و مفسر قرآن، مقصود از هدی را نَفْسِ آماده برای قربانی، هنگام رسیدن به فنای الهی دانسته است.[۲۸]

قاصدین بیت‌الله

یکی دیگر از مواردی که باید احترام آنها رعایت شود ﴿آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرٰام﴾ معرفی شده است. مراد از آن، کسانی دانسته شده که قصد بیت‌الله الحرام را نموده و به سوی آن روانه می‌شوند.[۲۹]

درباره مراد از «کسانی که قصد بیت‌الله الحرام کرده‌اند» دو تفسیر وجود دارد:

  • به باور برخی، منظور، کافران هستند، و مراد از عدم احلال آنها نجنگیدن با آنهاست؛ البته این حکم به وسیله آیه ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاٰ یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرٰامَ بَعْدَ عٰامِهِمْ هٰذٰا﴾[۳۰] نسخ شده است.[۳۱] بخش بعدی آیه را که می‌گوید ﴿وَ لاٰ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرٰام﴾ تأییدکننده این دیدگاه دانسته‌اند؛ زیرا کینه و بغض نسبت به کافران در دل مؤمنان وجود داشت.[۳۲]
شأن نزول آیه نیز، مؤید این دیدگاه دانسته شده است. این آیه در شأن حُطَم بن هند البکری نازل شده است. او در مدینه نزد پیامبر(ص) آمد و بدون این‌که اسلام بیاورد از مجلس او خارج شد، [و یا این‌که مسلمان شد و بعد مرتد گردید]، و در سال بعد به قصد حج و با هدیِ مقلّد روانه مکه شد.[۳۳]
این آیه پس از آیه‌ای[۳۴] نازل شده که مشرکان را نجس دانسته و از نزدیک‌شدن آنها به مسجدالحرام نهی کرده است.[یادداشت ۱] از این رو، به باور برخی، نمی‌تواند شامل حال کافران شود؛ و معقول نیست که ناسخ پیش از منسوخ نازل شده باشد؛ بنابراین کافران، حداقل در محدوده مسجدالحرام از دایره این قصد خارجند، هرچند ممکن است در دیگر بخش‌های حرم قصد تجارت و سودبری داشته باشند.[۳۵]
  • به نظر برخی از مفسران، مراد مسلمانان هستند؛ زیرا شعائر الهی تنها لایق حال مؤمنان است، و کافران شعائر الهی نداشتند تا خداوند به مؤمنان دستور رعایت و عدم احلال آن را بدهد.[۳۶]
  • علامه طباطبایی، مفسر شیعه، مراد را کسانی دانسته است که برای زیارت به سوی بیت‌الله می‌آیند و در کنار آن به فضل مادی و مالی نیز می‌رسند.[۳۷] برخی عبارت ﴿یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْوٰاناً﴾ در ادامه آیه را تأییدکننده این تفسیر دانسته‌اند؛ زیرا کافران امیدی به فضل و رضوان الهی ندارند تا در پی آن باشند.[۳۸]

فضل و رضوان

در عبارت ﴿یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْوٰاناً﴾، منظور از فضل را تجارت مباح و سودبری در دنیا، و مراد از رضوان در آخرت دانسته‌اند.[۳۹] برخی نیز، مراد از فضل را ثواب الهی، و مقصود از رضوان را رضایت خداوند دانسته‌اند.[۴۰]

در قرآن بارها از این دو مفهوم یاد شده است.[۴۱] از مجموع این کاربردها استفاده شده که فضل در امور مالی و دنیوی کاربرد بیشتری دارد، و رضوان در امور معنوی، اخروی و رضایت‌مندی خداوند بیشتر به کار می‌رود.[۴۲]

ممنوعیت صید

در عبارت ﴿وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾، به ممنوعیت صید در حال احرام اشاره شده است. در دیگر آیات قرآن نیز به این ممنوعیت اشاره شده است.[۴۳]

قرآن فلسفه حرمت صید در احرام را نوعی آزمون الهی دانسته که مُحرم در آن شرکت می‌کند و رعایت این حکم را نشانه ایمان و علامت تقوای وی دانسته است.[۴۴]

یکی دیگر از حکمت‌های آن، این دانسته شده که با توجه به جمعیت زیادی که در طول سال به مکه می‌آیند، اگر شکار حیوانات حلال باشد، نسل بسیاری از حیوانات در آن منطقه برچیده می‌شود؛ بنابراین، این حکم، نوعی حفاظت از محیط زیست و ضمانت بقای حیوانات است.[۴۵]

بر اساس آیه ۹۶ سوره مائده، صید دریایی برای مُحرم جایز است و بر اساس عبارت ﴿وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾ پس از خارج شدن از احرام و حفظ حرمت حرم، صید خشکی نیز جایز می‌شود.[۴۶]

تشویق به گذشت

در عبارت ﴿وَ لاٰ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ أَنْ تَعْتَدُوا﴾ ترغیب به گذشت شده است. کافران در گذشته و در جریان صلح حدیبیه مانع از ورود مؤمنان به مسجدالحرام برای انجام مناسک عمره شده بودند. خداوند به مؤمنان سفارش می‌کند که مبادا دنبال انتقام‌گیری از آنان باشند.[۴۷]

فعل ﴿لاٰ یَجْرِمَنَّکُمْ﴾ دو مفعولی بوده و به این معنا است که بغض شما، شما را وادار به دشمنی از روی انتقام نکند؛ چراکه انتقام، کمک کردن به خود است، نه یاری نمودن حقّ، که اگر این‌گونه رفتار شود تجاوز از حق به باطل، و از عدل به ظلم است.[۴۸]

پانویس

  1. صحاح اللغه، ذیل واژه هدی؛ لسان العرب، ذیل واژه هدی؛ مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه هدی.
  2. المصباح المنیر، ذیل واژه قلد؛ صحاح اللغه، ذیل واژه قلد.
  3. جواهر الکلام، ج۱۸، ص۵۷.
  4. کتاب العین، ذیل واژه أمّ؛ صحاح اللغه، ذیل وازه أمّ؛ مقاییس اللغه، ذیل واژه أمّ.
  5. مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه امّ.
  6. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۶۵.
  7. مقاییس اللغه، ذیل واژه شنأ؛ المصباح المنیر، ذیل واژه شنأ.
  8. صحاح اللغه، ذیل واژه شنأ.
  9. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۶۶.
  10. آل عمران: ۹۷؛ حج: ۲۷.
  11. مائده: آیات ۱ و ۹۵؛ نگاه کنید به درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۶۷.
  12. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۶۸.
  13. کشف الاسرار، ج٣، ص٢٢.
  14. مجمع البیان، ج٢، ص١۵۴؛ تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٢٨.
  15. تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٢٨؛ تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ج٢، ص٢٢٢.
  16. مجمع البیان، ج٢، ص١۵۴.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۶۹.
  18. مجمع البیان، ج٢، ص١۵۴؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ١۶٢؛ تفسیر نمونه، ج۴، ص٢۵٠.
  19. تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٢٨.
  20. بقره: ١۵٨.
  21. حج: ۳۶.
  22. تفسیر ابن عربی، ج ١، ص١۶۶.
  23. تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٢٩.
  24. بقره: ٢١٧.
  25. بقره: ١٩۴.
  26. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۷۲.
  27. تفسير القرآن الحكيم (المنار)، ج۶، ص١٢۵.
  28. تفسیر ابن عربی، ج ١، ص١۶۶.
  29. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۷۲.
  30. توبه: ٢٧.
  31. تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٣٠؛ تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ج۶، ص١٢۶.
  32. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۷۳.
  33. مجمع البیان، ج٢، ص١۵٣.
  34. توبه:۲۸.
  35. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۷۳ و ۲۷۴.
  36. تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٣٠.
  37. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ١۶٢.
  38. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۷۳.
  39. تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٣٠.
  40. کشاف، ج١، ص ۶٠٢؛ تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٣٠؛ تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ج۶، ص١٢۶.
  41. بقره: ١٩٨؛ اسراء: 12؛ جمعه: ١٠؛ آل‌عمران: ١۵؛ توبه: 71؛ حدید: ٢١.
  42. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۷۵.
  43. مائده: ۹۵.
  44. مائده: ٩۴.
  45. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ٨٧.
  46. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۷۸.
  47. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۲۷۸.
  48. کشاف، ج١، ص ۶٠٣؛ مجمع البیان، ج٢، ص١۵۵؛ تفسیر کبیر، ج١١، ص ١٣٠؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص ۴۶؛ تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ج۶، ص١٢٩؛ تفسیر نمونه، ج ۴، ص ٢۵٢.
  1. زمخشری، مفسر اهل سنت، با نقل روایتی از پیامبر(ص) می‌نویسد: سوره مائده آخرین سوره نازله است و نسخی در آن نیست. (کشاف، ج١، ص ۶٠٢.) تفسیر نمونه نیز می‌نویسد: سوره برائت در سال نهم، و سوره مائده در سال دهم نازل شده است. (نمونه، ج ۴، ص٢۵٠.)

منابع

این مقاله برگرفته از کتاب درسنامه تفسیر آیات حج، محمد فاکر میبدی، قم، حوزه نماینگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۷ش. است.

جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، سوم، ۱۳۶۷ش.

الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چهارم، ۱۴۰۷ق.

معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس، تحقیق عبد السلام محمد هارون، قم، مکتب الإعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.

المصباح المنیر، احمد بن محمد فیومی، قم، دارالهجرة، دوم، ۱۴۱۴ق.

مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، دارالسامیة، ۱۴۱۲ق.