آیه ۲۷ سوره حج

نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۴۶ توسط Abbasahmadi1363 (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)

متن و ترجمه

شرح واژگان

«اذان» از ریشه اذن به معنای علم است[۱] و به جای مصدر حقیقی یعنی «ایذان» نشسته است.[۲] مشتقات این ریشه در دیگر آیات، مانند آیه ﴿ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسٰارِقُون﴾ نیز به‌کار رفته است.[۳] برخی گفته‌اند اگر اذن به معنای اجازه به‌کار می‌رود، به معنای علم با قید رضایت و موافقت بازمی‌گردد.[۴]

واژه «ضامر» از ریشه ضُمور به معنای ضعیف، لاغر و کم‌گوشت است.[۵] برخی از لغت‌شناسان عقیده دارند که به حیوانی ضامر گفته می‌شود که بر اثر پرورش دادن چابک شده باشد، نه ضعیفِ ناتوان.[۶]

«فجّ» به راه وسیع بین دو کوه گفته می‌شود.[۷] به گفته برخی، این معنا بر جاده پهن تطبیق داده می‌شود. او کلمه فجاج در آیه ﴿وَ جَعَلْنٰا فِی الْأَرْضِ رَوٰاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنٰا فِیهٰا فِجٰاجاً سُبُلاً﴾[۸] را به همین معنا دانسته است.[۹] کلمه فجّ به معنای بعید نیز می‌باشد؛ از این رو، به راه دور نیز فجّ گفته شده است.[۱۰]

واژه «بهیمه» از ریشه بَهْم به معنای گنگ و نامفهوم است و بر همه چهارپایان خشکی و دریایی به جز درندگان اطلاق می‌شود.[۱۱]

«بائس» به معنای کسی است که دچار فقر شدید شده است.[۱۲] مشتقات این واژه بارها در قرآن به کار رفته است.[یادداشت ۱]

«تفث» در لغت به معنای چرک زیر ناخن است، که باید از بدن جدا شود.[۱۳] برخی از لغت‌شناسان، تفث را به معنای کندن مو و ناخن دانسته‌اند.[۱۴]

محتوا

محتوای آیه ۲۷ سوره حج، اعلام آمدن مردم به حج است.

اعلام کننده حج

درباره اینکه خداوند به چه کسی امر کرده میان مردم حج را اعلام کند، اختلاف نظر است:

  • خطاب به ابراهیم: بسیاری از مفسران معتقدند با توجه به آیه قبل، که خطاب به حضرت ابراهیم (ع) است، این آیه نیز خطاب به ابراهیم گفته شده است.[۱۵] به گفته علامه طباطبایی، مفسر شیعه نیز این دیدگاه با سیاق آیات سازش بیشتری دارد.[۱۶]
  • خطاب به پیامبر (ص): برخی از مفسران، مانند حسن بصری، جبایی، فخررازی، میبدی، قرطبی و مدرسی، بر این باورند که خطاب این آیه به پیامبر (ص) است.[۱۷]

روایتی دیدگاه اول،[۱۸] و روایتی دیگر دیدگاه دوم را تأیید کرده است.[۱۹] به باور برخی اعتبار روایت نخست بیشتر از روایت دوم است. گرچه به باور آنها می‌توان دو روایت را با هم جمع کرده و گفته شود آیه ضمن یادآوری رخداد زمان ابراهیم، پیامبر را نیز مخاطب قرار داده و او را مکلف کرده بر اساس سنت ابراهیمی به مردم اعلام حج کند.[۲۰]

دعوت به حج

با توجه به عبارت ﴿وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ﴾ حج یک تکلیف عمومی است که باید انجام شود. بر اساس روایتی از امام صادق (ع)، پیامبر (ص) پس از نزول این آیه، مردم را به حج دعوت کرده و مردم مدینه و اطراف در آن شرکت کردند.[۲۱]

پیاده و سواره

بر اساس عبارت ﴿یَأْتُوکَ رِجٰالاً وَ عَلیٰ کُلِّ ضٰامِرٍ﴾ افراد مستطیع چه سواره و چه پیاده باید به حج بروند.[۲۲]

تعبیر به «رجالا» (مردان)، به معنای اختصاص احکام و مناسک حج به مردان نیست؛ بلکه زن و مرد در آن مشترکند؛ زیرا در زبان عربی، در بیان مسائل مشترک میان زن و مرد، از صیغه مذکر استفاده می‌شود.[۲۳]

فلسفه حج

آیه ۲۸ سوره حج که ادامه آیه پیشین است، به بیان فلسفه حج پرداخته است. در عبارت ﴿لِیَشْهَدُوا مَنٰافِعَ لَهُمْ﴾ گفته شده بگو به حج بیایند تا منافع خودشان را ببینند. درباره مراد منافع دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد:

  • منافع دنیوی: برخی از مفسران عصر صحابه و تابعان مانند ابن عباس و سعید بن جبیر بر این باورند که این آیه تنها به منافع دنیوی چون تجارت در ایام حجّ و انفاق به فقیران اشاره دارد.[۲۴] دلیلی که برای این دیدگاه آورده شده آیه ۱۹۸ سوره بقره است که در آن بهره‌مندی از فضل مالی در عرفات جایز شمرده شده است.[۲۵]
  • منافع اخروی: به باور برخی دیگر از تابعان مفسر مانند سعید بن مسیب و عطیه کوفی، این آیه فقط شامل منافع اخروی مانند عفو و آمرزش می‌شود.[۲۶] دلیل این دیدگاه را روایاتی دانسته‌اند که در آن مغفرت و آمرزش الهی ظهور دارد.[۲۷]
  • همه منافع: بیشتر مفسران معتقدند که منافع شامل منافع دنیوی و اخروی می‌شود.[۲۸] به باور برخی منافع اجتماعی، اخلاقی و اجتماعی را نیز شامل می‌شود.[۲۹] دلیل این شمول، اطلاقی است که در آیه وجود دارد و مقید به منافع دنیوی یا اخروی نشده است،[۳۰] و نیز روایتی که این شمول را تأیید کرده است.[۳۱]

حج را دارای فلسفه‌های گوناگونی مانند فلسفه اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دانسته‌اند.[۳۲]

مناسک منا

در عبارت ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعَام﴾ به برخی از مناسک حج اشاره شده است. به باور برخی، مراد از ذکر خدا در روزهای معلوم، ذکر خدا در سرزمین منا و در ایام تشریق است؛ دلیل آن، ادامه آیه است که به ذبح قربانی اشاره شده، و نیز روایتی است از امام صادق (ع)[۳۳] که در آن ایام معلومات ایام تشریق دانسته شده است.[۳۴]

با توجه به این آیه، در عمل ذکر سرزمین منا، باید ذکر زبانی باشد و ذکر قبلی کافی نیست.[۳۵]

مراد از «بهمیة الانعام»، شتر، گاو، گوسفند و بز است.[۳۶]

طعام و اطعام

می‌فرماید: در عبارت ﴿فَکُلُوا مِنْهٰا وَ أَطْعِمُوا الْبٰائِسَ الْفَقِیرَ﴾ به مصارف گوشت قربانی اشره شده، که هم سفارش به خوردن خود حاجی شده و هم امر به اطعام آن می‌شود.

به گفته مفسران منظور از «فَکُلُوا» این است که خوردن از گوشت قربانی برای خود حاجی جایز یا مستحب است. چرا که مردم در جاهلیت، خوردن این گوشت را روا نمی‌دانستند؛ بنابراین برای برداشتن این تحریمِ خود ساخته، اجازه داده شده که خود حاجی نیز از آن بخورد. البته به باور برخی از مفسران امر در «فَکُلُوا» برای وجوب است؛ زیرا خداوند می‌خواهد حاجی را با فقیر در یک رتبه قرار دهد.[۳۷] برخی از فقیهان به استناد همین آیه فتوا به واجب بودن از خوردن قربانی توسط حاجی داده‌اند.[۳۸]

امر در «أَطْعِمُوا» دلالت بر وجوب می‌کند و باید به گوشت قربانی به مصرف بائس فقیر برسد.[۳۹] منظور از بائس کسی است که دچار فقر شدید است، یا به معنای فقیری است که اثر فقر در لباس و صورتش آشکار است، یا به معنای فقیری است که برای گرفتن کمک دستش را دراز می‌کند.[۴۰]

فقیر در اینجا ممکن است اشاره به فقیری باشد که نسبت به بائس به فقر کمتری دچار است، و ممکن است توضیحی باشد برای بائس، چنان‌که در روایتی از امام صادق (ع)[۴۱] نیز تأیید شده است.[۴۲]

تقصیر

در ابتدای آیه ۲۹ سوره حج، با عبارت ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ به تقصیر اشاره شده است. این عبارت گرچه در لغت به معنای پاک کردن ناخن است؛ ولی در روایات به کوتاه کردن ناخن که نوعی از تقصیر است تفسیر شده است.[۴۳]

وفای به نذر

در عبارت ﴿وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ﴾ به‌طور مطلق به وجوب وفا کردن به نذر اشاره شده است، که شامل دو مصداق می‌شود: یکی انجام حجّی که نذر شده است، و دیگری انجام کارهایی که به خاطر توفیق یافتن به سفر حجّ نذر شده است.[۴۴]

طواف

در پایان آیه ۲۹ سوره حج، به طواف دور بیت عتیق اشاره شده است.

درباره اینکه مراد از طواف در این آیه کدام طواف است میان مفسران اختلاف نظر است:

  • طواف نساء: به نظر مفسران شیعه، مراد طواف نساء است.[۴۵] آنها به روایات تمسک جسته‌اند.[۴۶]
  • طواف افاضه: برخی از مفسران اهل سنت، بر این باورند که منظور، طواف افاضه است؛[۴۷] چون طواف افاضه رکن مهم در حجّ بوده و به ساقط نمی‌شود.
  • طواف وداع: به باور برخی دیگر، مراد طواف وداع (صدر) است؛[۴۸] به دلیل اینکه در این آیه، پس از همه مناسک بیان شده است.

برای واژه عتیق، سه معنای «ارزشمند»، «کهن» و «آزاد» گفته شده است،[۴۹] که به باور برخی از مفسران، کاربرد هر سه معنا درباره بیت الله الحرام درست است؛ زیرا کعبه از یک سو مجمع ارزش‌ها، از سوی دیگر دارای سابقه تاریخی کهن و از سوی سوم، از قید ملکیت هر مالکی در طول تاریخ خارج بوده و هست.[۵۰] در تأیید معنای آزاد، روایتی نیز آمده است.[۵۱]

پانویس

  1. المصباح المنیر، ذیل واژه برأ.
  2. لسان العرب، ذیل واژه اذن.
  3. سوره یوسف، آیه ٧٠.
  4. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۴۲.
  5. المصابح المنیر، ذیل واژه ضمر؛ لسان العرب، ذیل واژه ضمر.
  6. مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه ضمر.
  7. المصباح المنیر، ذیل واژه ضمر؛ لسان العرب، ذیل واژه ضمر.
  8. سوره انبیاء، آیه ٣١.
  9. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۴۴.
  10. لسان العرب، ذیل واژه ضمر.
  11. المصباح المنیر، ذیل واژه بهم؛ لسان العرب، ذیل واژه بهم.
  12. مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه بؤس؛ المصباح المنیر، ذیل واژه بؤس؛ لسان العرب، ذیل واژه بؤس.
  13. مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه تفث.
  14. لسان العرب، ذیل واژه تفث.
  15. مجمع البیان، ج۴، ص٨١؛ تفسیر کبیر، ج٢٣، ص ٢٨؛ تفسیر کشاف، ج٣، ص١۵٢؛ تفسیر بیضاوی، جزء۴، ص۵٣؛ نمونه، ج١۴، ص۶٩.
  16. تفسیر المیزان، ج١٧، ص٣۶٩.
  17. تفسیر کبیر، ج٢٣، ص ٢٨؛ کشف الاسرار، ج۶، ص٣۶١؛ الجامع لاحکام القرآن، ج١٢، ص ٣۶؛ من وحی القرآن، ج١۶، ص۵۴.
  18. وسائل الشیع، ج٨، ص ١۵٠.
  19. وسائل الشیع، ج٩، ص ۴٧.
  20. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۴۸.
  21. وسائل الشیع، ج٨، ص ١۵٠.
  22. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۴۹.
  23. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۵۱ و ۳۵۲.
  24. مجمع البیان، ج۴، ص٨١.
  25. الجامع لاحکام القرآن، ج١٢، ص۴٠.
  26. مجمع البیان، ج۴، ص٨١.
  27. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۵۴ و ۳۵۵؛ نگاه کنید به کافی، ج۴، ص٧۶٠.
  28. مجمع البیان، ج۴، ص٨١؛ تفسیر کبیر، ج٢٣، ص ٢٨؛ تفسیر کشاف، ج٣، ص١۵٢؛ تفسیر بیضاوی، جزء۴، ص۵٣؛ تفسیر المیزان، ج١٧، ص٣۶٩؛ نمونه، ج١۴، ص٧٢.
  29. تفسیر نمونه، ج١۴، ص٧٢.
  30. تفسیر المیزان، ج١٧، ص٣۶٩.
  31. کلینی، کافی، ج۴، ص ۴٢٢.
  32. نگاه کنید به درسنامه تفسیر مناسک حج، ص۳۵۶–۳۵۹.
  33. وسایل الشیع، ج١٠، ص٢١٩.
  34. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۶۳.
  35. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۶۴.
  36. کنزالعرفان، ج١، ص٢٧٠.
  37. تفسیر کبیر، ج٢٣، ص ٢٩ (فخ رازی این دیدگاه را به عنوان یک نقل قول آورده است).
  38. شرایع الاسلام، ج١، ص٢۶١؛ جواهر الکلام، ج١٩، ص١۶١، به نقل برخی فقیهان دیگر که از محقق پیروی کرده‌اند.
  39. تبیان، ج٧، ص٣١٠. طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص٨١. فخررازی، تفسیر کبیر، ج٢٣، ص ٢٩. زمخشری، تفسیر کشاف، ج٣، ص١۵٣. میبدی، کشف الاسرار، ج۶، ص٣۶٢. تفسیر بیضاوی، جزء۴، ص۵٣. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج١٢، ص۴۴. طباطبایی، المیزان، ج١۴، ص٣٧١.
  40. تفسیر کبیر، ج٢٣، ص ٢٩.
  41. وسایل الشیع، ج١٠، ص١۴٢.
  42. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۳۶۶.
  43. وسائل الشیع، ج١٠، ص١٧٩.
  44. تفسیر کبیر، ج٢٣، ص٣٠.
  45. تبیان، ج٧، ص٣١١؛ مجمع البیان، ج۴، ص٨٢؛ تفسیر نمونه، ج٣، ص١٧.
  46. وسائل الشیع، ج٩، ص٣٨٩.
  47. تفسیر کشاف، ج٣، ص١۵٣؛ کشف الاسرار، ج۶، ص٣۶۴؛ تفسیر کبیر، ج٢٣، ص٣٠؛ الجامع لاحکام القرآن، ج١٢، ص۵٠.
  48. تفسیر بیضاوی، جزء۴، ص۵٣.
  49. مقاییس اللغه، ذیل واژه عتق؛ المصباح المنیر، ذیل واژه عتق.
  50. تفسیر کبیر، ج٢٣، ص٣١.
  51. کلینی، کافی، ج۴، ص١٨٩.
  1. مانند آیه ﴿وَ الصّٰابِرِینَ فِی الْبَأْسٰاءِ وَ الضَّرّٰاءِ وَ حِینَ الْبَأْس﴾ (سوره بقره، آیه ۱۷۸.)

منابع

این مقاله برگرفته از کتاب درسنامه تفسیر آیات حج، محمد فاکر میبدی، قم، حوزه نماینگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۷ش. است.

المصباح المنیر، احمد بن محمد فیومی، قم، دارالهجرة، دوم، ۱۴۱۴ق.

مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، دارالسامیة، ۱۴۱۲ق.