آیات ۳۶ و ۳۷ سوره حج، آیاتی از قرآن، که قربانی را یکی از شعائر معرفی کرده و نحر کردن شتر اشاره کرده است. شرط قبولی قربانی و ضرورت شکر بر نعمت هدایت الهی، از دیگر مضامین این آیات است.

متن و ترجمه

شرح واژگان

«بُدْن» جمع بَدَنَه، برگرفته از بدن و جسیم بودن است، و نامی است که بر شتر و نیز گاو اطلاق می‌شود؛ چون شتر و گاو نسبت به دیگر حیوانات جسیم‌ترند.[۱]

«مُعْتَرّ» فقیری است که درخواست کمک می‌کند.[۲] در روایات نیز به همین معنا اشاره شده است.[۳]

محتوا

خداوند در آیه ۳۶ سوره حج، ابتدا روی بزرگترین نماد قربانی (بُدْن) تکیه کرده و آن را به عنوان یکی از شعائر معرفی می‌کند؛ و در ادامه به نحوه نحر کردن آن اشاره می‌کند. در آیه ۳۷، به شرط قبولی قربانی و ضرورت شکر بر نعمت هدایت الهی اشاره کرده است.

قربانی یکی از شعائر

در این آیات «بُدْن» یکی از شعائر و علامت‌های الهی دانسته شده است. بُدن که به معنای شتر و گاو است یکی از مصداق‌های قربانی در حج شمرده شده است.

علامت بودن بُدن به این معنا نیست که با آن می‌توان خدا را دید؛ بلکه به این معنا است که علامت و نشانه اطاعت و انقیاد مؤمنان به حج و بیت الله است.[۴] از سوی دیگر نیز، نشانه حج است.

منافع اقتصادی قربانی

در عبارت ﴿لَکُمْ فِیهٰا خَیْرٌ ﴾ (ترجمه:‌ برای شما در شتران قربانی سود است) به فلسفه اقتصادی قربانی اشاره دارد که حاجی خود از آن تناول کرده و از آن فقیران و مسکین‌ها را اطعام می‌کند. همچنین این فراز از آیه به منافعی که حاجی تا هنگام نحر شدن از شتر بهره‌مند است اشاره دارد.

ذکر خدا هنگام قربانی

عبارت ﴿فَاذْکُرُوا اسْمَ اللّٰهِ عَلَیْهٰا صَوٰافَّ ﴾ بر وجوب نام بردن خدا به هنگام نحر شتر دلالت دارد. این امر برای حلال شدن حیوانی است که ذبح می‌شود؛ چنانچه در آیات ۱۱۸ و ۱۲۲ سوره انعام به ذکر نام خدا هنگام ذبح حیوانات تصریح شده است.

واژه ﴿صَوٰافَّ ﴾ به معنای این است که پاهای شتر به صورت صفّ در کنار هم باشند؛ و اشاره به این دارد که شتر در حال ایستاده نحر شود. به همین دلیل است که فقیهان ضمن فتوا به جواز نحر در حالت خوابیده و نشسته، نحر در حالت ایستاده را افضل دانسته‌اند.

مصارف قربانی

در بخش دیگر آیه می‌فرماید: «فَإِذٰا وَجَبَتْ جُنُوبُهٰا فَکُلُوا مِنْهٰا وَ أَطْعِمُوا الْقٰانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ». وجب به معنای ثبت است، و چون شتر بعد از نحر و بی‌جان شدن به پهلو بر زمین می‌افتد، تعبیر به وجوب و جنوب نموده است.[۵] از این روی این تعبیر کنایه از جان دادن حیوان بر اثر نحر است، که مجوز مصرف آن می‌باشد.

در خصوص فقیر مصرف‌کننده گوشت قربانی و ذبیحه سه تعبیر به چشم می‌خورد: یکی بایس، که منظور از آن فقیری است که فقر شدید دارد.[۶] دوم قانع، که منظور از آن فقیری است که به اندک اعطایی قناعت می‌کند یا فقیری است که با وجود نیاز درخواست نمی‌کند. سوم معترّ، و آن فقیری است که با اصرار درخواست کمک می‌کند.[۷] در روایات نیز همین معنا بیان شده است، چنان‌که امام صادق در روایتی می‌فرماید: «القانع الذی یقنع بما أعطیته، و المعترّ الّذی یعترّ یک، و السائل یسألک فی یدیه و البائس الفقیر».[۸] در پایان آیه می‌فرماید: «کَذٰلِکَ سَخَّرْنٰاهٰا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ». این جمله بیانگر این است که نحوه کشتن شتر به عنایت الهی می‌باشد، چرا که حیوانات دیگر به راحتی قابل ذبحند اما شتر به دلیل جسم بودن شیوه مخصوصی برای کشتن آن تشریع شده است؛ و همین عنایت باید زمینه‌ساز شکر الهی گردد.

شرط قبولی قربانی

در آخرین آیه از این مجموعه می‌فرماید: «لَنْ یَنٰالَ اللّٰهَ لُحُومُهٰا وَ لاٰ دِمٰاؤُهٰا وَ لٰکِنْ یَنٰالُهُ التَّقْویٰ مِنْکُمْ». این جمله بیانگر سهم خدا از این قربانی‌ها است. می‌گویند: افراد جاهلی خانه خدا را با خون شتران قربانی خون‌آلود می‌کردند، و می‌پنداشتند که خون و گوشت حیوانات به خدا می‌رسد. برخی از مؤمنان ناآگاه نیز قصد چنین کاری را داشتند، که آیه سیر فکری آنها را تصحیح نمود.[۹] البته این که فرمود: «یَنٰالُهُ التَّقْویٰ مِنْکُمْ»، این بدان معنا نیست که نفس تقوای افراد به خدا می‌رسد، بلکه بدین معناست که عملی که بر پایه تقوا باشد مورد قبول خدا واقع می‌شود؛ و موجب تقرب الی الله می‌گردد.[۱۰] نه فقط قربانی، بلکه به‌طور کلی آنچه در بارگاه الهی مورد قبول واقع می‌شود، عمل تقوایی است. چنان‌که درباره فرزندان آدم نیز فرمود: «إِنَّمٰا یَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (مائده: ۲۷)».

در جمله پایانی می‌فرماید: «کَذٰلِکَ سَخَّرَهٰا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللّٰهَ عَلیٰ مٰا هَدٰاکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ». این تعبیر اشارت به این حقیقت دارد که رام شدن شتر با نوعی عنایت الهی توأم است، چرا که بالعیان می‌بینیم که این حیوان گاهی با کودک خردسال همراهی می‌کند و رام اوست، ولی در حال خشم چند مرد نیرومند نیز حریف وی نیستند؛ لذا در ادامه می‌فرماید همین باید موجب معرفت قلبی حق تعالی، و تکبیر و یاد کبریایی او با زبانتان به نعمت هدایتی که به شما ارزانی داشته است بشود.

پانویس

  1. لسان العرب، ذیل واژه بدن؛ المصباح المنیر، ذیل واژه بدن.
  2. مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه عرّ؛ لسان العرب، ذیل واژه عرّ.
  3. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۴۲، باب ۴۰، از ابواب ذبح، ح۱.
  4. کشف الاسرار، ج۶، ص٣۶٧.
  5. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج١٢، ص۶٣. تفسیر بیضاوی، جزء۴، ص۵۵. طباطبایی، المیزان، ج١۴، ص٣٧۵.
  6. راغب اصفهانی، مفردات، بیس.
  7. مفردات، قنع و عرّ.
  8. وسایل الشیع، ج١٠، ص١۴٢.
  9. الجامع لأحکام القرآن، ج١٢، ص۶۵. ص ١۶٢. تفسیر نمونه، ج١۴، ص١٠٩.
  10. المیزان، ج١۴، ص٣٧۵.

منابع

این مقاله برگرفته از کتاب درسنامه تفسیر آیات حج، محمد فاکر میبدی، قم، حوزه نماینگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۷ش. است.
  • المصباح المنیر، احمد بن محمد فیومی، قم، دارالهجرة، دوم، ۱۴۱۴ق.
  • مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، دارالسامیة، ۱۴۱۲ق.
  • وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، محمد بن حسن حرّ عاملی، تحقیق محمد رازی، دار احیاء التراث العربی.