ابوعبیده جراح
عامر بن عبدالله بن جَرّاح مشهور اَبوعُبیده جَرّاح (درگذشت ۱۸ق.) صحابی نقشآفرین در ماجرای سقیفه.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | عامر بن عبدالله جراح |
محل زندگی | مکه، مدینه |
مهاجر/انصار | مهاجر |
نسب/قبیله | بنیحارث -قریش |
درگذشت/شهادت | ۱۸ق -اردنطاعون |
مدفن | اردن |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | از نخستین مسلمانان |
حضور در جنگها | در تمامی غزوات به جز غزوه تبوک |
هجرت به | حبشه و مدینه |
دلیل شهرت | حضور در سقیفه بنیساعده |
ابوعبیده از نخستین مسلمانان و مهاجران به حبشه و مدینه بود. او در بیشتر غزوات پیامبر حضور داشت و از سوی آن حضرت برای تبلیغ و دریافت زکات به مناطق مختلف فرستاده میشد. ابوعبیده از حاضران در سقیفه بود که در به خلافت رسیدن ابوبکر بن ابیقحافه نقش داشت. همچنین او تلاش میکرد تا از مخالفان خلافت ابوبکر از جمله امام علی(ع) و عباس بن عبدالمطلب بیعت بیگرد. او در خلافت شیخین جایگاه ویژهای داشت خلیفه اول او را متصدی بیت المال قرار داد و خلیفه دوم او به حکومت شام منصوب کرد. برخی از منابع شیعی او را کسانی دانستهاند که به خانه حضرت زهرا(س) هجوم بردند.
نسب
عامر بن عبدالله بن جراح مشهور به ابوعبیده جراح صحابی پیامبر(ص) و از تیره بنیحارث بن فهر از قریش بود جراح نام جد وی بوده است. [۱] اما دلیلی برای آن ذکر نشده است. درباره پدر او سخنان متناقضی نقل شده است. بر پایه نقلی او پیامبر اسلام را درک کرد و به وی ایمان آورد [۲] اما بر پایه گزارشی دیگر از مخالفان پیامبر بود و ایشان را سب میکرد. ابوعبیده در جنگ بدر سر او را برید و نزد رسول خداآورد[۳] البته برخی با استناد به مرگ وی پیش از اسلام، در صحت این گزارش تردید کردهاند.[۴] و برخی این داستان را در جهت فضیلتتراشی برای صحابه دانستهاند.[۵]مادر او امیمه بنت غنم بن جابر از تیره بنیحارث قریش بود و بعدها اسلام آورد.[۶] برخی منابع شیعی شأن نزول آیات ۹۰ سوره مائده،[۷] ۵۱ قلم، [۸] ۷۴ توبه،[۹] ۱۰۸ نساء، [۱۰]زخرف، [۱۱]محمد[۱۲] را در نکوهش او دانستهاند.
در دوره پیامبر(ص)
ابوعبیده از ۱۷ نفر باسواد مکه هنگام ظهور اسلام بود. [۱۳]او در دوران جاهلیت برای در مکه گورکنی می کرد.[۱۴] گفتهاند به همراه ارقم بن ابیارقم و عثمان بن مظعون اسلام آورد از این رو از نخستین مسلمانان به شمار آوردهاند.[۱۵] برخی نیز اسلام او را به دست ابوبکر دانستهاند.[۱۶] او در زمان دعوت مخیانه پیامبر(ص) در مکه مردم را به اسلام دعوت میکرد.[۱۷] همچنین نام او در شمار مهاجرانی ذکر شده که پیش از جعفر بن ابیطالب به حبشه هجرت کردند.[۱۸] البته برخی مهاجرت وی به حبشه را در مهاجرت دوم دانستهاند.[۱۹] برخی نیز او را حاضر در هر دو هجرت دانستهاند.[۲۰] پس از آنکه رسول خدا(ص) به مدینه مهاجرت کرد ابوعبیده از حبشه به مکه بازگشت و از آنجا به مدینه مهاجرت کرد و در خانه کلثوم بن هدم که خانه مردان مجرد بود ساکن شد.[۲۱]ابوعبیده در جنگ بدر حضور داشت. برخی سن او را در این جنگ ۴۱ سال دانستهاند[۲۲] با استناد به این گزارش سن او به هنگام اسلام آوردن ۲۷ بوده است. پیامبر میان او و سعد بن معاذ [۲۳] یا سالم مولای ابیحذیفه[۲۴] و یا بلال حبشی [۲۵] پیمان برداردی بست. وی همچنین با محمد بن مسلمه برای برخورداری از میراث پیمان برادری برقرار کرد.[۲۶]بر پایه روایتی از انس بن مالک وی به همراه ابی بن کعب و ابوطلحه انصاری شراب نوشیده است.[۲۷]
حضور در جنگها
بنابر گزارشها ابوعبیده در جنگهای بدر و احد حضور داشت. [۲۸]او در جنگ احد از اندک کسانی بود تا آخرین لحظه از پیامبر(ص) دفاع کردند. او در این جنگ به مداوای مجروحان پرداخت و حلقه زرهی را که به پیشانی رسول خدا(ص) فرو رفته بود با دندان بیرون کشید از همین رو دندانهای پیشینش شکست و به همین جهت او را اثرم و اهتم گفتند.[۲۹] اما منابع شیعی گزارش کردهاند در این ماجرا تنها حضرت علی(ع) و ابودجانه در کنار حضرت محمد(ص) ماندند [۳۰] در برخی از منابع آمده است که عقبة بن وهب حلقه را از پیشانی پیامبر(ص) بیرون آورد.[۳۱] او از گواهان صلح حدیبیه در سال ششم قمری بود و نام او در کنار دیگر گواهان در بالای پیماننامه نوشته شد.[۳۲] به گفته ابن سعد، ابوعبیده در همه جنگهای دوره حضرت محمد(ص) حضور داشت.[۳۳] ابن حجر گفته است در همه غزوهها به جز غزوه تبوک حاضر بوده است.[۳۴] او در سریههای خبط (سیف البحر) و ذیالقصه در سال ۶ق فرمانده سپاه بود و در سریه خبط پیامبر او را با ۳۰۰ نفر به سوی قبیلهای از جهینه فرستاد.[۳۵] در غزوه ذات السلاسل پیامبر او را با گروهی از مسلمانان به کمک عمرو بن عاص فرستاد گفته شده است با اینکه از عمرو بن عاص دل خوشی نداست اما به سبب پیروی از دستور پیامبر با او کنار آمد و پیامبر نیز وی را تحسین نمود.[۳۶] منابع اهل سنت معتقدند وی در تبوک حاضر نبوده[۳۷] و پیامبر او را در مدینه نهاده بود[۳۸] برخی از منابع شیعی معتقدند ابوعبیده از کسانی بود که میخواستند در بازگشت از غزوه تبوک با رم دادن شتر حضرت محمد(ص) او را ترور کنند.[۳۹] ابوعبیده در فتح مکه فرماندهی بخشی از سپاه مسلمانان را بر عهده داشت[۴۰] و پیشاپیش پیامبر وارد مکه شد[۴۱]و از گواهان پیماننامه هیئتهای نمایندگی قبایل با پیامبر(ص) بود.[۴۲] پیامبر اسلام او را برای تبلیغ و جمعآوری زکات به سوی قبابل و مناطق مختلف میفرستاد. از سوی پیامبر برای گرفتن جزیه به بحرین رفت و با گرفتن آنها به مدینه بازگشت و پیامبر از بازگشت او اظهار خوشحالی کرد.[۴۳] همچنین در پی درخواست مردم نجران از پیامبر که فردی را به سوی آنان بفرستد رسول خدا(ص) ابوعبیده را با آنجا فرستاد.[۴۴] ابوعبیده برای آموزش دینی به دستور پیامبر به یمن نیز رفت. [۴۵]
پس از پیامبر
ابوعبیده هنگام رحلت حضرت محمد(ص) در سپاه اسامه بود.[۴۶] هنگامی که خبر رحلت رسول خدا(ص) به سپاه رسید به همراه اسامه و عمر بن خطاب به مدینه بازگشت و در مراسم دفن پیامبر(ص) حضور یافت.[۴۷]. البته به هنگام دفن پیامبر(ص) کسی را به دنبال ابوعبیده و فرد دیگری را به دنبال ابوطلحه فرستاده بودند، ابوطلحه زودتر رسید و قبر رسول خدا(ص) را کند.[۴۸] پس از درگذشت پیامبر و بیعت با ابوبکر ماجرای ارتداد اعراب در برخی از نواحی پیش آمد ابوعبیده، عمر بن خطاب و سعد بن ابیوقاص از ابوبکر خواستند از اعزام سپاه اسامه به روم منصرف شود و ایشان را برای سرکوب مرتدان بفرستند اما ابوبکر نپذیرفت و فقط عمر را در مدینه نگه داشت و دیگران را به سپاه ملحق کرد.[۴۹]
حضور در سقیفه
ابوعبیده به همراه عمر بن خطاب در ماجرای سقیفه حضور داشت.[۵۰] هنگامی که ابوبکر، عمر و ابوعبیده به سقیفه بنیساعده رسیدند برخی از انصار برای انتخاب خلیفه در آنجا گرد آمده بودند.[۵۱] آنان پیامبر را از مهاجران شمردند و خود را به جانشینی او سزاوارتر دانستند[۵۲] ابوبکر و عمر نخست قصد داشتند با ابوعبیده بیعت کنند[۵۳] اما او ابوبکر را به دلیل تقدم در اسلام و همراهی با پیامبر در هجرت به مدینه مقدم دانست.[۵۴] برخی از منابع معتقدند ابوعبیده، ابوبکر، عمر، مغیره بن شعبه، عبدالرحمن بن عوف و سالم مولای ابوحذیفه با هم عهد کرده بودند که پس از حضرت محمد(ص) نگذارند خلافت به بنیهاشم برسد.[۵۵]
بیعت گرفتن از مخالفان ابوبکر
وقتی که ابوبکر به خلافت رسید ابوعبیده نقش عمدهای در گرفتن بیعت از مخالفان بهویژه امام علی(ع) داشت.[۵۶] او در بیعت گرفتن از امام علی(ع) به سابقه وی در اسلام، فضل و خویشاوندی وی با پیامبر(ص) اشاره میکرد. اما ابوبکر را به دلیل کنهسالی و تجربه بیشتر برای خلافت سزاروارتر میداسنت و از امام علی(ع) خواست تا با ابوبکر بیعت کند.[۵۷] بر پایه گزارشی در مشاجره با امام علی(ع) او را حریص به خلافت دانست.[۵۸]هنگامی که ابوبکر به حدیثی از پیامبر استناد نمود که نبوت و خلافت در بنیهاشم جمع نمیشوند او به صحت این حدیث گواهی داد.[۵۹] همچنین برخی از مفسران شیعی او را از کسانی دانستهاند که برای گرفتن بیعت به خانه حضرت زهرا(س) هجوم برده است.[۶۰] همچنین اوعبیده به همراه عمر بن خطاب و مغیرة بن شعبه برای بیعت گرفتن از عباس بن عبدالمطلب تلاش کرد[۶۱] بر پایه گزارشی برای جدایی وی از امام علی(ع) نیز کوشیدند.[۶۲] ابوعبیده در خلافت ابوبکر مدتی متصدی بیت المال بود.[۶۳] سپس فرمانده کل سپاه مسلمانان در شام شد. [۶۴] و شهرها و مناطق عمده شام از جمله دمشق را فتح کرد. در سال ۱۵ق با خالد بن ولید به حمص لشکر کشید و پس از ماهها محاصره آن را تصرف کردند. [۶۵]
دوران خلیفه دوم
ابوعبیده مورد اعتماد خلیفه دوم بود. عمر در سال ۱۷ق خالد بن ولید را از حکومت شام برکنار کرد و ابوعبیده را به جای او منصوب کرد.[۶۶] خلیفه میگفت آرزو دارم خانهای پر از مردانی همچون ابوعبیده داشته باشم [۶۷] و به گفته خودش میخواست وی را پس از مرگ جانشین خود بگمارد. [۶۸] ابوعبیده در فتح جزیره در سال ۱۷ق و فتح مصر در سال ۱۸ق از فرماندهان مسلمانان بود.[۶۹] بر پایه گزارشی در خلافت عمر بن خطاب مدینه دچار قحطی و خشکسالی شد او از والیان شهرهای مختلف درخواست ارسال مواد خوراکی کرد. ابوعبیده ۴۰۰۰ بار شهر خوراکی از شام به مدینه آورد گفته شده است هنگامی که عمر خواست بهای این مواد خوراکی را بپردازد ابوعبیده از پذیرش آن خوداری کرد و آن را برای رضای خدا دانست.[۷۰] گفته شده است روزی عمر بن خطاب ۴۰۰۰ درهم و ۴۰۰ دینار برای وی فرستاد تا وی را بیازماید او همه آنها را تقسیم کرد. [۷۱] همچنین در منابع آمده است وی آرزو میکرد که ای کاش گوسفندی بود و خانوادهاش از گوشتش بهره میبردند.[۷۲]
درگذشت و مدفن
ابوعبیده در سال ۱۸ق در ۵۸ سالگی در اثر طاعون عمواس در اردن از دنیا رفت. معاذ بن جبل بر جنازه وی نماز گذارد.[۷۳] سپس او را در روستای عمتا در منطقه غور (بیسان) دفن کردند.[۷۴]
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵؛ تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۳؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.
- ↑ المحبر، ص۱۷۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۶؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۸۱۷.
- ↑ المعارف، ص۲۴۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
- ↑ البرهان، ج۲، ص۳۶۰.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۷۵؛ الکافی، ج۸، ص۳۳۴. ۷۹-۸۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۱. ۲۵-۲۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۱؛ البرهان، ج۴، ص۸۸۴.
- ↑ فتوح البلدان، ص۴۵۷.
- ↑ السیرة النبویة، ج۲، ص۶۶۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛الطبقات، ج۳، ص۳۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۵، ۸، ۱۴۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۴؛ الریاض النضره، ج۳، ص۳۴۶.
- ↑ نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۳۲۹؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۲۱.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۴۱۴؛ المعارف، ص۲۴۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵؛ الطبقات، ج۳، ص۴۲۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۸۸، ۳۱۳؛ المحبر، ص۷۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ الاصابه، ج۱، ص۴۵۵.
- ↑ المحبر، ص۷۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۳.
- ↑ صحیح البخاری، ج۸، ص۱۳۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۵۷، ۲۴۰؛ نک السیرة النبویه، ج۱، ۶۵۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۰، ۲۴۷؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۰.
- ↑ الارشاد، ج۱، ص۸۲؛ الکافی، ج۸، ص۳۱۸؛ علل الشرایع، ج۱، ص۷.
- ↑ المعارف، ص۲۴۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۳۴۲.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۷۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
- ↑ الاصابه، ج۶، ص۲۸.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۳؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۳-۶۲۴.
- ↑ الاصابه، ج۶، ص۲۸.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ خصال، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ فتوح البلدان، ص۵۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۷-۴۰۷؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۲، ص۷۴-۷۵.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۱۳۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۶۲-۶۳؛ دلائل النبوة، ج۶، ص۳۱۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۳۱۵؛ صحیح البخاری، ج۸، ص۱۳۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۳
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۴.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۰؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۰۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۹؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۳؛ الطبقات، ج۳، ص۲۲۱.
- ↑ الرده، ص۴۱-۴۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۱؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۸.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۷۹-۱۸۰.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۲۱؛ الرده، ص۴۶.
- ↑ نک: الرده، ص۴۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۲.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۷۶۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۵.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۶۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۴۰، ۳۵۵، ۴۰۵-۴۰۶؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۶؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۹۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۲، ص۷۹۳.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۲۶۱؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۷-۱۰۷.
- ↑ المنتظم، ج۴، ص۲۵۱.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۳۱۵؛ اسدالغابه، ج۳، ص۶.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۳۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۲۹.
- ↑ معجم البلدان، ج۴، ص۱۵۳؛ الاعلام، ج۳، ص۲۵۲.
منابع
- الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق.
- الارشاد: المفید (م.۴۱۳ق.)، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- الاعلام: الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
- انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
- البدایة و النهایه: ابنکثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
- البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م.۱۱۰۷ق.)، قم، البعثه، ۱۴۱۵ق.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
- تاریخ الخلفاء: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
- تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (م.۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
- تفسیر العیاشی: العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
- تفسیر القمی: القمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- حلیة الاولیاء: ابونعیم الاصفهانی (م.۴۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق.
- الخصال: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش.
- دائرة المعارف قرآن کریم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۷۸ش.
- دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
- الرده: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش الجبوری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
- الریاض النضره: الطبری (م.۶۹۴ق.)، به کوشش عیسی عبدالله، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۶م.
- سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فواز، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
- سنن ابیداود: السجستانی (م.۲۷۵ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
- سنن الترمذی: الترمذی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
- السنن الکبری: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر.
- سنن الدارمی: الدارمی (م.۲۵۵ق.)، احیاء السنة النبویه.
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛
- شذرات الذهب: عبدالحی بن عماد (م.۱۰۸۹ق.)، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
- شرح نهج البلاغه: ابن ابیالحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
- صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
- طبقات الفقهاء: ابراهیم بن محمد الشیرازی (م.۴۷۶ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار الرائد.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر.
- علل الشرایع: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
- الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (م.۲۸۳ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش؛
- فتوح البلدان: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش محمد رضوان، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۸ق.
- الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ کتاب السنه.
- الشیبانی (م.۲۸۷ق.)، به کوشش محمد البانی، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ق؛
- کنز العمال: المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
- مجمع الزوائد: الهیثمی (م.۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
- المحبّر: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
- مسند ابییعلی: احمد بن علی بن المثنی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دار المأمون للتراث.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر.
- المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
- المعجم الکبیر: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
- المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
- من لایحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
- المنتظم: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.