قلعه‌های بنی‌نضیر

نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۵۲ توسط Kamran (بحث | مشارکت‌ها)

بنی نضیر (بنو نضیر) از قبایل یهودی بودند که پیش از اسلام در یثرب زندگی می‌کردند. آنان در منطقه عالیه (العوالی) یثرب زندگی می‌کردند. برخی آنان را دارای ریشه‌ای عربی و برخی دیگر آنان را از بنی اسرائیل می‌دانند. بنی نضیر در سال چهارم پس از هجرت پیامبر به مدینه در پی غزوه بنی‌نضیر از این شهر اخراج شدند.

نسب بنی نضیر

بنو‌نضیر، از قبایل یهود ساکن مدینه تا نخستین سال‌های هجرت پیامبر به مدینه بودند. آنان پیش از ظهور اسلام در یثرب ساکن شدند (یعقوبی،‌ 1422ق، ج۲، ص۴۹). اما روایات تاریخی دربارة منشأ آنان، متفاوت است:

برخی آنها را از قبیلة جذام و از اعراب می‌دانند که یهودی شدند و در کوه نضیر اقامت گزیدند و پس از آن به نام این کوه خوانده شدند (یعقوبی، 1422ق، ‌ ج۱، ص۴۰۸ ؛ مسعودی، 1365ش، ص۲۲۵ ؛ بکری، 1992م، ج۱، ص۱۶۴).

اما عده‌ای دیگر، آنان را از نسل هارون بن عمران می‌دانند (کاتب واقدی، ج۸ ، ص۱۲۴؛ مسعودی، 1365ش، ص۲۲۵ ؛ مقریزی، 1420ق، ج۱، ص۲۵۰) که پس از وفات حضرت موسی و پیش از مهاجرت قبایل عرب اوس و خزرج به مدینه که به سبب سیل عَرِم صورت گرفت، در مدینه ساکن شده بودند ( ابن خلدون، ج۱، ص۳۳۳ ؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۳۹۳ق، ج22، ص343). بر پایة گزارش‌هایی از این دست، به دنبال جنگ رومیان با یهود (سال هفتاد میلادی)‌ بنی‌نضیر نیز مانند دیگر قبایل یهود به حجاز گریختند.

زمان ورود به مدینه

با توجه به اختلافی که دربارة نسب بنو‌نضیر وجود دارد، چنان‌که بیان شد، زمان ورود آنان به مدینه هم مورد اختلاف است. برخی مهاجرت بنی‌نضیر را به مدینه، قبل از سیل عرم نقل کرده‌اند. اما دربارة زمان وقوع سیل عرم چند قول وجود دارد: بعضى از مورخان مسلمان؛ مانند اصفهانى، تاریخ انهدام سد را چهارصد سال قبل از اسلام، و برخى مانند یاقوت، زمان وقوع آن را حدود قرن ششم میلادى، کمى قبل از ظهور اسلام دانسته‌اند و از نظر برخى؛ مانند ابن خلدون، این حادثه در قرن پنجم میلادى واقع شده است (بی‌آزار شیرازی، ۱۳۸۰ش، صص۳۳3 ـ ۳۳2).

محل سکونت

بنو‌نضیر در منطقه عالیه ساکن شدند که روستای زیبا و مشهوری است و امروزه آن را «العوالی» می‌نامند. این منطقه در جنوب مدینه و نزدیک قبا واقع شده بود و منازلشان تا جنوب شرق امتداد داشت. بنو‌نضیر کنار وادی مذینب بودند و در این منطقه به حفر چاه‌های بزرگ و کاشت درختان پرداختند (خیاری، ۱۴۱۹ق، ص۲۷ ؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۳۴۴ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۸).

قلعه‌های بنی نضیر

قلعه‌سازی از ویژگی‌های معماری یثرب پیش از اسلام بود که به این قلعه‌ها «اُطُم» می‌گفتند. جنگ‌های طوایف یثرب با یکدیگر و با بیگانگان، ساختن قلعه‌ها را رواج داده بود. اُطُم‌ها شباهت چندانی به قلعه‌های موجود در سرزمین‌های دیگر نداشته و سبک خاصی داشتند. سادگی و فقدان پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های معماری را می‌توان از جمله ویژگی‌های آنها شمرد.

در ساخت اُطُم از سنگ‌هایی با حجم‌های گوناگون استفاده می­شد و میان آنها گِل می­ریختند. اطم تختگاه و سکّوهای بلندی داشت که برای هواخوری و اِشراف بر پیرامون قلعه سودمند بود. هنگام جنگ، اُطُم‌نشینان به درون آن پناه می‌بردند و از فراز قلعه، سنگ و... بر سر مهاجمان می‌ریختند و خود را از گزند دشمنان ایمن نگه می‌داشتند.

گونه‌ای دیگر از قلعه‌های یثرب «حصِنْ» نام داشت که در شکل ساخت، با اُطُم اندکی متفاوت بود. در این نوع، سنگ‌های بزرگ چهارگوشی به کار می‌رفت که میان آنها گل نمی‌ریختند. معمولاً در فضای داخلی این قلعه‌ها نیز چاه‌هایی برای استفاده ساکنان آن کنده می‌شد. ویژگی‌های اُطُم و حِصن را تا حدّی در آثار به جا مانده پیش از اسلام، می‌توان دید (بنایی کاشی، 1392ش، ج۱، ص۴۱۲).

بنو‌نضیر نیز مانند سایر یهودیان دارای آطام و حصون متعددی بودند که به آنها اشاره می‌شود:

اطُم کعب بن اشرف‏

به­جز آثار مذهبى، یکى از معدود آثار بر جاى مانده در مدینه، از پیش از اسلام، قصر کعب بن اشرف از ثروتمندان یهودى است که به دلیل تحریکاتش بر ضد اسلام، به دستور پیامبرخدا9 پس از واقعه احد و جریان بیرون راندن بنى‌نضیر از مدینه، کشته شد. این قصر قلعه‌گونه، در نزدیکى سد بطحان، در شارع السدّ، در منطقة قبا قرار دارد و آثار آن همچنان باقی است و تابلوى «منطقة الآثار» روی آن نشان می‌دهد که آن را به عنوان یک اثر باستانى مى‏شناسند. دیوارهاى قطور یک مترى و بناى به احتمال چند طبقه که بخشى از آن زیر خاک مدفون شده و از سطح بلند آن نسبت به زمین‏هاى زراعى اطراف آن فهمیده مى‏شود، مى‏تواند آگاهى‏هاى جالب توجهی دربارة نوع قلعه‏سازى پیش از اسلام در این منطقه یهودی‏نشین، به ما بدهد (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۳۱؛ جعفریان،1386ش، ص۲۷۹).

اطم عاصم

این قصر به مردی از یهود بنو‌نضیر تعلق داشته که در اطراف مائی بطحان و نزدیک چاه قبا بوده است. سمهودی اشاره می‌کند که این قصر در دار ثوبةبن حسین بن السائب ابی‌لبابه واقع بوده و جهت آن معلوم است، ولی اثری از آن وجود ندارد (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۰؛ خیاری،‌1419ق، ص۴۰ ؛ کعکی، 1419ق، ج۲، ص۵۱).

حصن فاضجه

یکی از دژهای عمومی بنو‌نضیر، حصن فاضجه است (اسکندری،‌ ۱۴۲۵، ج۲، ص۳۱۸؛ ابن عبدالحق بغدادی، 1412ق، ج۳، ص۱۰۱۵) که در محلة بنو‌نضیر قرار داشت و شامل بطحان و نواعم بود. نواعم منطقة بزرگی است که دارای باغ‌ها و مزارع زیادی است و عوالی در منطقه قبا قرار دارد. اما نام‌گذاری این دژ به این دلیل است که در بستانی در نواعم که ناضجه نام داشته، واقع شده است (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۰؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۲).

حصن البویله

البویله یکی از دژهای قبیلة بنی‌نضیر بوده است (خیاری، 1419ق، ص۳۲ ؛‌ شراب، ۱۴۱۱ق، ص۵۵). این دژ در منازل قوم بنو‌نضیر و جنوب مدینه در بطحان و در امتداد منازل آنها تا شرق مدینه واقع شده است (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۱ ؛ کعکی، 1419ق، ج۲، ص۹۴).

حصن عمربن جحاش

این حصن یکی از دژهای استوار در منازل بنو‌نضیر است که به یکی از بزرگان این قبیله، به نام عمربن جحاش تعلق داشته است (خیاری، 1419،‌ ص۳۲). این دژ در منازل بنی‌نضیر و زقاق حارث، پشت قصر ابن هشام و در جنوب و شرق مدینه قرار داشته و البته موضع فعلی آن مشخص نیست (سمهودی، 2006م،‌ ج۱، ص۱۳۱؛ کعکی، 1419ق، ج۳، صص۹5 ـ ۹4).

حصن براج یا برج

این حصن از دژهای بنو‌نضیر است که نزد برخی به براج و نزد برخی دیگر به برج شناخته شده است. این دژ برای بنو‌القیمه از بنو‌نضیر بوده و در منازل آنها بنا شده است (خیاری، 1419ق، ص۳۵ ؛ علی، 1375ش، ص۳۹۰). این دژ در بطحان و نزدیک حصن کعب بن اشرف و در منطقة اساسی بنی‌نضیر بنا شده است (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۷). سمهودی در کتاب خود از حصنی به این نام سخنی به میان نیاورده است.

حصن منور

یکی از دژ‌هایی که در منازل بنی‌نضیر در جنوب مدینه و در منطقة نواعم و محدودة ام‌عشر‌ و ام‌اربع بنا شده است، «دژ منور» نام دارد که نزدیک دژ کعب بن اشرف واقع است (سمهودی،‌ 2006م، ج۴، ص۱۵۲؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۷).

اطم ­الطویله

اطم­ الطویله یکی از قصرهای بنی‌نضیر است که در منزلگاه آنان در بطحان و در جنوب مدینه قرار داشته است (خیاری، 1419ق، ص۳۵ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۸). سمهودی اطمی به این نام ذکر نکرده است.

اطم بنی‌نضیر در دار طهمان

یکی دیگر از اطم‌های بنی‌نضیر، قصری است که در دار طهمان و در عوالی و جنوب شرق مدینه قرار دارد (خیاری، 1419ق، ص۳۱ ؛ عباسی، ص۳۹ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۸). این اطم از آطامی است که جهت آن معلوم است، ولی اثری از آن موجود نیست (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۸). سمهودی به اطمی بدین نام اشاره نکرده است.

اطم در مال ابی‌امامه

این اطم یکی از قصرهای مهم و اصلی بنی‌نضیر است و در امتداد منازل آنها به طرف جنوب شرقی مدینه، در عالیه عوالی واقع شده است (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۹). برخی نیز معتقدند که این قصر در مال ابی‌امامه سهل بن حنیف‏ در جنوب مدینه واقع شده است (عباسی، بی تا، ص۳۹ ؛ خیاری، 1419ق، ص۳۱). سمهودی به اطمی بدین نام اشاره نکرده است.

بیت المدراس

بیت‌المدراس به معنای محل یادگیری علم و دانش است و یهودیان در آن به فراگیری تورات و علوم دینی می‌پرداختند. به این خانه‌ها بیت‌التلمود هم گفته می‌شد (جواد علی، 1973م، ج۱۵، ص۲۹۱). واژة «مدراس» از کلمة عبری «مدراش» گرفته شده است که پیشینه آن به سال ۶۹میلادی و محاصرة اورشلیم از سوی سپاه تیتوس، امپراتوری روم، باز می‌گردد. در این زمان، یکی از کاهنان به نام «یوحنا» از روم گریخت و در شهر ساحلی یبنه در فلسطین، مرکزی علمی دایر کرد که به زبان عبری به آن «مدراش» می‌گفتند.

یهودیان یثرب نیز مرکز علمی و دینی به نام «بیت‌المدراس» داشتند که در آنجا تورات و احکام دینی خود را فرا ‌می‌گرفتند (ابن هشام، بی‌تا، ج۱، ص۵۵۲ ؛ مقریزی، 1420ق، ج۱۴، ص۸۳). در منابع تاریخی آگاهی‌های اندکی در این زمینه وجود دارد. برخی موقعیت بیت‌المدراس را در مشربة ام‌ابراهیم دانسته‌اند (ابن شبه، 1410ق، ج۱، ص۱۷۳ ؛ سمهودی، 2006م، ج۳، ص۳۵) که مالک این مشربه و شش باغ دیگر؛ یعنی المیثب، الضیافه، الدلال، حسنی، برقه و الأعواف‏، مخیرق یهودی بود. مُخیرق از قبیله بنی‌نضیر بود که بعد از هجرت پیامبر به مدینه ‌ایمان آورد و قبل از جنگ احد به شهادت رسید و اموال او جزو صدقات پیامبر9 در مدینه شد (واقدی، 1409ق، ج۱، ص۳۷۸ ؛ ابن سیدالناس، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۴۰ ؛ ابن حجر، 1415ق، ج۶، ص۴۶).

جنگ بنی نضیر

در سال چهارم هجرت قعله‌های بنی‌نضیر توسط مسلمان محاصره شد و آنان مجبور به خروج از مدینه شدند. این واقعه در پی آن روی داد که معلوم شد بنی نضیر در حال تحریک و همپیمانی با قریش برای جنگ با مسلمانان بودند.[۱] همچنین بنابر گزارشی آنان در پی کشتن پیامبر بودند. [۲]

پانویس

  1. تاریخ المدینه، ج2، ص454؛الطبقات، ج2، ص32؛تاریخ طبری، ج2، ص178.
  2. تفسیر ثعلبی، ج9، ص268؛سبل الهدی، ج4، ص317.